اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

97-02-20-حجت الاسلام والمسلمين ميرباقري– تکاليف ما نسبت به وجود مقدس نبي گرامي اسلام در قرآن کريم

معرفی برنامه


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: تکاليف ما نسبت به وجود مقدس نبي گرامي اسلام در قرآن کريم
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين ميرباقري
تاريخ پخش: 20-02-97
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين.
شريعتي: سلام مي‌کنم به همه شما بيننده‌هاي خوب و شنونده‌هاي نازنين‌مان. به سمت خداي امروز خيلي خوش آمديد. ماه شعبان هست و ماه نبي مکرم اسلام، همانطور که وعده داده بوديم از اين هفته و هفته‌هاي آينده در ماه مبارک رمضان از محضر پر فيض حاج آقاي ميرباقري عزيزمان استفاده خواهيم کرد. سلام عليکم و رحمة الله خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي ميرباقري: عليکم السلام و رحمة الله. من هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام و ادب و احترام دارم. اميدوارم از برکات اين ماه بهره‌مند شده باشند.
شريعتي: ماه شعبان و ماه نبي مکرم اسلام است، خيلي خوشحاليم در روزهاي پاياني ماه شعبان و در آستانه ورود به ماه رمضان قرار هست حاج آقاي ميرباقري از شخصيت نازنين پيامبر براي ما بگويند. بحث امروز شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي ميرباقري: بسم الله الرحمن الرحيم. الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين. (قرائت دعاي سلامت امام زمان)
وجود مقدس نبي اکرم يک طرح بزرگي دارد. يا بهتر است بگوييم خداي متعال يک برنامه‌ي عظيمي براي هدايت بشر دارند که به وسيله‌ي اين وجود مقدس در عالم محقق مي‌شود. بار روي دوش حضرت هست براي اينکه اين طرح را به انجام برسانند و اشاره کردم اين طرح بزرگ حضرت همراه با سختي‌ها و دشواري‌هاي عظيمي است. مراحل دشواري در پيش رو هست، البته يک پيروزي‌ها و موفقيت‌هاي حتمي هم در انتظار اين طرح هست. بله مستمراً اين حرکت همراه با پيروزي است. نه اينکه حضرت مثلاً سختي‌هايي دارند و در پايان به يک پيروزي مي‌رسند. پيروزي و فتوحات مستمري هست با حضرت همراه هست و حضرت در متن سختي‌ها به هدفشان نزديک مي‌شوند. «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً» (انشراح/6) يُسرا يعني حضرت وقتي دارند عالم را حرکت مي‌دهند، در متن اين دشواري‌هايي که هست دائماً فتوحات و پيروزي همراه اين حضرت هست.
اگر ما بخواهيم به مقصد برسيم تنها راه اين است که در طرح حضرت قرار بگيريم و تمام زندگي و برنامه ما در درون اين طرح واقع شود. بيرون طرح حضرت نباشيم. «اللهم اجعلني مع رسول سبيلا» يعني همين، يعني خدايا حضرت دارند به سمت تو حرکت مي‌کنند و همه عالم را سير مي‌دهند و ما هم سيرمان با حضرت باشد. در همين حلقه باشيم. اين نگاهي که حضرت پيش روي ما هستند، الگو هستند و ما از روي دست ايشان ياد مي‌گيريم و عمل مي‌کنيم، اين نگاه، نگاه کاملي نيست که ما فقط نقش حضرت را اين بدانيم، حضرت جلو هستند و ما هم از روي دست ايشان عمل مي‌کنيم و پيش مي‌رويم. اين کافي نيست که ما حضرت را صرفاً يک الگو بدانيم براي خودمان، بلکه حضرت يک وجود مقدسي هستند که برنامه الهي به دست ايشان جاري مي‌شود و همه خوبان و هرکسي بخواهد در وادي خوبان باشد و درجاتي که دارند، بايد در کنار حضرت سير بکند و براي اينکه بتوانيم در اين طرح بزرگ با حضرت همراه باشيم، به تعبيري مقام حضرت مقام شفاعت هست. يعني همه ما در ذيل شفاعت حضرت داريم سير مي‌کنيم. اين فقط به معناي اين نيست که حضرت در قيامت واسطه مي‌شوند تا ما نجات پيدا کنيم. اين وساطت هم يک برنامه ظاهري که ما تلقي مي‌کنيم نيست، يعني حضرت بايد سرمايه گذاري کنند براي اينکه ما وارد درجات بهشت شويم. مثل معلم، مثل استاد و پدر و مادري که سرمايه گذاري مي‌کند براي اينکه طفل بزرگ و باسواد شود و زندگي ياد بگيرد، بتواند روي پاي خودش بايستد، حضرت دائماً ما را سير مي‌دهند. اين شفاعت معنايش همين است.
در صلوات شعبانيه که مکرر خوانديم، توصيه مي‌کنم در روزهاي آخر ماه مکرر خوانده شود، اينکه صرفاً ظهرها خوانده شود اکتفا نکنيم. گرچه ورودش براي ظهر است، ولي مکرر خوانده شود، در ذيلش ديديد، «هذا شهرُ نبيک سيد رُسُلِک، شعبان الذي حَفَفتَهُ مِنکَ بِالرَّحمَة و الرِّضوان» اين ماه، ماه وجود مقدس نبي اکرم است که سيد انبياء است. ماهي است که خداي متعال چون ماه پيامبر است، او را در پوشش رحمت و رضوان خودش قرار داده است. بنابراين انسان در اين ماه مي‌تواند به رحمت و رضوان برسد. اگر کسي وارد اين ماه شد به رحمت و رضوان مي‌رسد. خصوصيات اين ماه چيست؟ «الذي کان رسول الله صلي الله عليه و آله و سَلَّمَ يَدأَبُ في صيامِهِ و قيامِه في لَيَاليِهِ و أيَّامِه بخوعا» دَأب حضرت اين بود، سيره مستمر حضرت اين بود که شب‌ها را بيدار بودند و روزها را روزه مي‌گرفتند که سير دادن عالم هم اينطور است. آن کسي که پرچم دار هست و کار را پيش مي‌برد، غير از اينکه بايد در روز تلاش کند، شب اوست که يک امتي را زنده نگه مي‌دارد. «قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلا» (مزمل/2) خودش را به زحمت مي‌انداخت و رنج مي‌برد. يعني تا مرز هلاکت خودش، خودش را به رنج مي‌انداخت. «لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَك‏» (شعرا/3) يعني خودت را به تلاش مضاعف وا مي‌دارد. تا پايان هم همينطور بود.
«اللَّهُمَّ فَأَعِنَّا عَلَي الاستنَانِ بِسُنَّتِهِ فِيهِ» ما بايد کاري که نسبت به حضرت انجام بدهيم، اينکه در اين مناجات آمده در اين ماه، ما بايد «فَأَعِنَّا عَلَي الاستنَانِ بِسُنَّتِهِ فِيهِ» کمک کن ما را تا بتوانيم سنت او را ما هم انجام بدهيم و ما مطابق با سنت او در اين ماه عمل کنيم، يعني شب و روز اين ماه را متناسب با شب و روز حضرت کنيم. «فَأَعِنَّا عَلَي الاستنَانِ بِسُنَّتِهِ فِيهِ» ما دنبال سنت حضرت را بگيريم و بر طبق سنت حضرت در اين ماه عمل کنيم. اگر حضرت شب‌هاي اين ماه را براي اينکه بتوانند دستگيري کنند، براي اينکه عالم را احياء کنند، براي اينکه ما را برسانند، با بيداري به سر مي‌کردند و روزهاي اين ماه را روزه مي‌گرفتند که ما را برسانند، ما بتوانيم اين سنت را انجام بدهيم که چه شود؟ «وَ نَيلِ الشَّفَاعَةِ لَدَيهِ» تا بتوانيم نايل به شفاعت حضرت شويم. نه اينکه صرفاً سنت حضرت را دنبال مي‌کنيم و به مقصد رسيديم. اگر او الگوست و يک کاري انجام مي‌دهد، خود اين کار ما را مي‌رساند. ما نماز و روزه اين ماه را مراعات مي‌کنيم، شب‌هايش را با بيداري و احياء مي‌گذرانيم، روزهايش را با توجه و صوم و به مقصد مي‌رسيم. اين نيست! اگر اين کار را انجام داديد، «وَ نَيلِ الشَّفَاعَةِ لَدَيهِ» حالا نائل به شفاعت حضرت مي‌شويم. وارد محيط شفاعت حضرت مي‌شويم. اينکه حضرت مي‌فرمود: ماه من است، مرا به روزه اين ماه کمک کنيد، يعني همين. يعني حضرت در اين ماه مي‌خواهند کار عالم را بسازند، احياء کنند و ما را به مقصد برسانند. در اين ماه بايد پاک شويم نه اينکه بگوييم: ماه رمضان ماه توبه است. در اين ماه بايد پاک شد.
در دهه آخر ماه شعبان، اين دعا را مکرر بخوانيد. «اللَّهُمَ ان لَم تَکُن غَفَرتَ لَنا فيما مَضي من شَعبان» اگر در گذشته اين ماه خدايا ما را پاک نکردي، «فَاغفِر لَنا فيما بَقيَ مِنه» تا اين ماه تمام نشده ما را پاک کن! يعني اين محيط، محيط خاص مغفرت است و انسان با حسرت ياد مي‌کند که نتوانسته تا الآن از مغفرت اين ماه برخوردار شود. خدايا ما را از مغفرت اين ماه برخوردار کن که خيلي ماه عظيمي است. ما بيرون نرفته از اين ماه بايد کارمان ساخته شود و به مغفرت برسيم «وَ نَيلِ الشَّفَاعَةِ لَدَيهِ»
«اللَّهُم وَ اجعَلهُ لي شَفيعاً مُشَفّعاً» خدايا او را شفيع من قرار بده، شفيعي که شفاعت او مقبول است. يعني پيامبر اگر شفاعت بکند معنا ندارد شفاعت حضرت رد شود. شفاعت حضرت قطعاً پذيرفته شده است. شافع مشفعّه ديديد، حضرت در باب قرآن اين تعبير را دارند. وقتي شفاعت کند، در يک مقامي است که وقتي دستگيري مي‌کند آدم را به مقصد مي‌رساند. او را شفيع مشفع من قرار بده، «وَ طريقاً اليکَ مَهيعاً» طريق گسترده و واسع، طريقي که پهن شده و گسترده شده، او را يک طريق واسع براي ما قرار بده. يعني شفيع بودن او به اين است که حضرت دارد به سمت خداي متعال مي‌رود اما با آمدن حضرت يک طريق واسعه‌اي در عالم گشوده شده و ما بايد در اين طريق سير کنيم. وجود مقدس نبي اکرم و پرتو انوارشان مسير سير ما هست. صراط ما هست. «و طريقاً اليک واسعاً حتي ألقَاکَ» اگر کسي توانست با اين ماه سير کند و با حضرت در اين ماه همراه شود، وقتي انسان به لقاء الله مي‌رسد در قيامت، نتيجه سير با حضرت همين است. انسان به مقام لقاء مي‌رسد «حتي ألقاکَ يوم القيامةِ» البته مقصود از لقاء الله آن لقاء حسي و جسمي و آنکه موجب تشبيه خداي متعال به مخلوق است، نيست. ولي اگر انسان با حضرت سير کرد، حضرت ما را به لقاء الله مي‌رسانند.                    
«قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى‏ إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ» (کهف/110) حضرت معلم توحيد هستند. يک توحيدي را با خودشان آوردند که اگر کسي با حضرت در عالم سير کند نتيجه‌اش اين است «فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ» يعني در سير با حضرت به مقام لقاء رب مي‌رسيم. اگر کسي بتواند ماه شعبان را وارد آن فضايي شود که حضرت با عبادت خودشان در عالم ايجاد کردند، آن محيط نوراني و فضايي که خداي متعال به احترام حضرت «هذا شهرُ نبيک سيد رُسُلِک، شعبان الذي حَفَفتَهُ مِنکَ بِالرَّحمَة و الرِّضوان» شعبان است يعني شعب خير در آن جاري است. شما مي‌توانيد از اين شعب، از شعبه‌هاي مختلف خير به طرف خداي متعال حرکت کنيد و به احترام حضرت پوشيده به رحمت و رضوان است. اگر کسي توانست در اين ماه با حضرت سير کند، نتيجه‌اش اين مي‌شود «حتي أَلقاکَ يوم القيامةِ عَنّي راضياً». «اللَّهُم وَ اجعَلهُ لي شَفيعاً مُشَفّعاً وَ طريقاً اليکَ مَهيعاً و اجعلني لَهُ مُتَّبِعاً» حضرت طريق واسعي براي ما شوند. حضرت طريق واسع هست، براي ما هم طريق شود. معني شفيع شدن اين است. ما بتوانيم در اين طريق سير کنيم، حالا طريق واسع ما راه به سوي خدا مي‌شود. ما چه نسبتي بايد پيدا کنيم؟ «و اجعلني لَهُ مُتَّبِعاً» ما بايد تابع حضرت شويم. يعني همه قواي ما ذيل حضرت سير کند. دنباله رو حضرت باشيم. «حتي ألقاک» اين سير به مقام لقاء الله مي‌رسد. آن هم لقاء اللهي که «عَنّي راضياً و عن ذُنُوبي غاضياً» گناه ما چشم پوشي شده و پاک شده و خداي متعال از ما راضي شده است. اين مقام رضوان است. سير تا مقام رضوان در ماه شعبان با حضرت حاصل مي‌شود. «حتي أَلقاکَ يوم القيامةِ عَنّي راضياً و عن ذُنُوبي غاضياً قد أَوجبتَ لي منکَ الرحمةَ و الرَّضوان» براي من واجب کردي، در يک مقامي هستم که خداي متعال براي کسي که دنباله رو حضرت بشود و در وادي شفاعت حضرت در ماه شعبان، در اين طريق واسعه سير بکند، براي او لازم کرده رحمت و رضوان از ناحيه خودش را، «وَ أَنزَلتَني دارَ القرارِ» انسان وارد دارالقرار مي‌شود. «و مَحَّلَ الأخيار» محل حلول خوب‌ها! همه عالم دار فنا است. دار القرار مقام لقاء الله است. مقامي که فوق مقامات عادي است، معلوم نيست همه بهشتي‌ها هم به آن دارالقرار برسند.
وجود مقدس نبي اکرم اينطور نيست که فقط يک شخصيتي هستند پيش روي ما هستند، ما بايد از او الگو بگيريم، عمل کنيم و خودمان به مقصد مي‌رسيم. بلکه بار ما روي دوش حضرت است. اينکه همه عالم با صلوات سير مي‌کند براي اين است که بار عالم روي دوش حضرت است. حضرت بايد عالم را برسانند. نه فقط ما، باقي موجودات و مخلوقات هم بارشان روي دوش حضرت است. حضرت بايد مراقبه کنند و دشمنان را از ما دور کنند و ما را در يک حصن خودشان سير بدهند، کشتي هستند که در اين صلوات هست، در مقابل طوفان‌ها ما را حفظ کنند و برسانند. حصن و کهفي هستند که ما را از خطرات حفظ کنند. همه اينها اتفاق مي‌افتد تا ما برسيم. ما نسبت به حضرت يک تکاليفي داريم. يکي در همين‌جا ذکر شده بود که ما بايد مقام اتباع داشته باشيم.
در قرآن چندين تکليف براي ما نسبت به حضرت مشخص شده است. حضرت يک برنامه عظيمي دارد، اين برنامه درگيري‌هاي طولاني درونش است. براي عبور به سلامت و اينکه ما کنار حضرت باشيم، يک تکاليفي را از ما خواستند، حضرت کار خودشان را انجام مي‌دهند، در دستگيري از ما کوتاهي نمي‌کنند. از جمله اين ماه که ماه حضرت است، عمران باطني اين ماه با حضرت است، حضرت «بخوعاً لک» خودشان را به رنج مي‌اندازند تا ما برسيم. «فَلَعَلَّكَ باخِعٌ‏ نَفْسَكَ‏ عَلى‏ آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا» (کهف/6) اگر ما مؤمن نشويم، حضرت تلاش مي‌کنند يک طوري ما را همراه کنند. پس حضرت کار خودشان را به خوبي انجام مي‌دهند، م براي اينکه از ما دستگيري کنند بايد کمک کنيم و براي اينکه بتوانيم با حضرت سير کنيم و سختي‌هاي راه را تحمل کنيم و به مقصد برسيم، از ما يک تکاليفي نسبت به حضرت خواسته شده است.
اولين تکليف محبت است. يعني از ما خواستند ما در مقام محبت حضرت باشيم. يکي اين هست که در قرآن خيلي روي آن تأکيد شده است. در سوره مبارکه توبه به خصوص با لحن تندي روي اين مسأله تأکيد کرده است. سوره مبارکه توبه سوره‌اي است که در آغاز اين سوره وجود مقدس نبي اکرم مکلف به يک مرزبندي مي‌شوند، براي آشکار کردن مرزبندي، «بَراءَةٌ مِنَ‏ اللَّهِ‏ وَ رَسُولِهِ‏ إِلَى الَّذِينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ» (توبه/1) اعلام برائت است. صف بندي‌هايشان را روشن مي‌کنند و اين سوره هم در مکه خوانده شده و وجود مقدس اميرالمؤمنين کسي هستند که مي‌توانند در آن فضا بروند، اين پيام را ابلاغ کنند و ذره‌اي تحت تأثير قرار نگيرند. وقتي حضرت اين صف بندي را اعلام مي‌کنند، ديگر يک صف بندي عظيم تاريخي شروع مي‌شود. پيغمبر خدا هستند و اين شخصيت بزرگ وقتي وارد يک نبردي مي‌شود، عالم با ايشان وارد اين نبرد مي‌شود. قواي عالم با حضرت صف بندي مي‌کنند. از جمله تاريخ، حضرت وارد صف بندي شدند، هزار و چهارصد سال است اين امر در عالم ما ادامه دارد و بعد هم ادامه خواهد داشت.
در مقابل اين صف بندي جبهه مشرکين و بعد هم جبهه منافقين هست که در درون دنياي اسلام هستند. ما براي اينکه بتوانيم همراه حضرت حرکت کنيم در اين صف بندي از حضرت جدا نشويم و برنامه حضرت را دنبال کنيم، در برنامه دشمنان حضرت نيافتيم که آن طرف هم يک برنامه بسيار پيچيده و تاريخي است، آنجا دستوراتي به ما داده شده، يکي همين است که خداي متعال از ما محبت مي‌خواهد و الا نمي‌شود تحمل کنيم. در آيه شريفه مي‌فرمايد: «قُلْ‏ إِنْ‏ كانَ‏ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشِيرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ» (زخرف/24) متعلقات انسان را مي‌شمارد. معمولاً تعلقات مهم ما همين است. اگر پدران شما، فرزندان شما، برادران شما، عشيره شما، اموالي که با زحمت آنها را گردآوري کرديد، تجارتي    که از کساد آن نگران هستيد، وقتي سوره برائت نازل شد، طبيعتاً تلقي اين بود که رفت و آمد مشرکين ديگر قطع شد و نگران بودند معيشت و اقتصادشان به تنگي بيافتد. چون در رفت و آمدها رواج و رونق تجارت بود، احساس کردند تجارتشان کساد مي‌شود، خداي متعال مي‌فرمايد: اگر آن تجارتي که از کساد آن مي‌ترسيد، نگران کساد شدن اين تجارت هستيد، اگر اينها در قلوب شما محبوب‌تر هستند، تعلق شما به اينها بيشتر است «من الله» از خداي متعال «و رسولِه» و رسول او، «و جهادِ في سبيله» تلاش در راه خداي متعال و پيامبر گرامي اسلام، يعني شما اينها را بيشتر از مجاهده در راه خدا دوست داريد، «فَتَربَّصوا» خداي متعال يک حکم سنگيني کرده و اين حکم را در بوته ابهام گذاشته است، نفرموده چه معامله‌اي با شما، «فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ» منتظر باشيد تا خداي متعال فرمانش را در باب شما صادر کند. يادم هست مرحوم فيض که از مفسرين بزرگ شيعه هستند، مي‌فرمايند: خداي متعال خيلي در اينجا سخت‌گيري کرده است. کم کسي است که بتواند از اين سختي خلاص شود. آنهايي که خلاصي پيدا مي‌کنند خيلي اندک هستند که واقعاً خدا و رسول و مجاهده در راه خدا را.
شريعتي: روي نقطه ضعف‌هاي ما دست گذاشته است.
حاج آقاي ميرباقري: تعلقاتي که مانع همراهي است و نمي‌گذارد همراه باشيم. اگر اينها را بيشتر از خدا و رسول و مجاهده در راه خدا و رسول دوست داريد، «فَتَربَّصوا» شما نمي‌توانيد همراه حضرت باشيد. صبر کنيد که خداي متعال حکم خودش را در باب شما صادر کند و بگويد با شما در عالم چطور رفتار مي‌شود. بنابراين اين يک تکليف بسيار مهم است. ما اگر مي‌خواهيم همراه حضرت باشيم و به شفاعت حضرت برسيم حضرت محتاج ما نيست. حضرت کار را جلو مي‌برد، دين خدا را به مقصد مي‌رساند، خوبان را به مقصد مي‌رساند، ما چه بايد بکنيم؟ من مکرر عرض کردم که سيد الشهداء(ع) شب عاشورا وقتي به خواص اصحاب خودشان، اينهايي که همه عالم را گشتند، حضرت را پيدا کردند و تا شب عاشورا کنار حضرت آمدند، مي‌فرمايد: بلند شويد برويد، براي چه مي‌فرمايد؟ يک نکته اين است که واقعاً مي‌فرمايد: شما باشيد يا نباشيد، من به شهادت مي‌رسم. يعني من کار خدا را جلو مي‌برم. کسي خيال نکند امام محتاج به غير است. ما بايد کنار امام باشيم و با امام سير کنيم. اگر با امام سير نکنيم راهي نيست ولي خيال نکنيد که امام محتاج ما هست. امام محتاج ما نيست.
در روايت ديديد فرمود: مالي که در راه خداي متعال انفاق مي‌کنيد، خداي متعال اين مال را پرورش مي‌دهد، هفتصد برابر يا بيش از هفتصد برابر به شما برمي‌گرداند ولي بهترين انفاق در راه خدا اين است که مال را در مسير امام خرج کنيم که مزدش بي نهايت است. يعني در مسير بسط ولايت معصوم، به امام برگردانيد. خرج کردن در مسير ولايت معصوم راه‌هايي دارد. مثل اينکه انسان براي گسترش دينش کار بکند و تلاش بکند. خمس، يک پنجم منافع يک سال انسان است، اين دو قسم مي‌شود. يک قسم سهم امام که خرج اموري مي‌شود که مورد رضايت امام(ع) هست. اين يک مصداقش است. يعني انسان هزينه کند براي بسط نام امام، براي گسترش ولايت امام، براي گسترش دينشان، بهترين مال، مالي است که به امام برمي‌گردانيم که مزدش بي نهايت است. «وَ اللَّهُ يُضاعِفُ‏ لِمَنْ‏ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيم‏» (بقره/261) بي نهايت! ولي فرمود: اگر کسي خيال کرد که امام محتاج به اوست، مشرک مي‌شود. وجود مقدس نبي اکرم کليد همه گنج‌هاي عالم را، جبرئيل به محضر حضرت آورد. حضرت رد کردند. بنابراين محتاج به اين امکاناتي که ما خيال مي‌کنيم، نيستند. محتاج به ما هم نيستند. اين را بايد بفهميم! حضرت ما را سير مي‌دهند. ما اگر با حضرت باشيم براي اين است که ما به مقصد برسيم. نه براي اينکه اين قافله نياز به ما دارد، براي اينکه ما در آن قافله باشيم. اگر ما نرويم، ما گم مي‌شويم. نه اينکه قافله گم مي‌شود، ما راه را گم مي‌کنيم. البته حضرت از نرفتن ما رنج مي‌برند. تحمل رنج ما براي حضرت خيلي سخت است. به خصوص اگر کسي مؤمن باشد. «بِالْمُؤْمِنِينَ‏ رَءُوفٌ‏ رَّحِيم‏» ولي اين نيست که خيال کنيم اگر ما با حضرت سير نکنيم، کاروان حضرت نقصي دارد. نه! اين کاروان خود حضرت و اهل‌بيت او بروند بس است. هيچکس نرود، عالم به مقصد رسيده است. حضرت دست پر رفتند. خودشان و اهل‌بيتشان را محضر خدا ببرند، دست پر رفتند. اين به معني اهانت به مؤمنين نيست بلکه به معني عظمت راه هست و عظمت رسول است. او چقدر بزرگ است. او با همه بزرگي‌اش آمده بار ما را بکشد و بار مي‌کشد. خداي متعال سختي راه را روي دوش حضرت گذاشته است.
خداي متعال حضرت را فرستاده که ما را برساند و در اين مسير صف بندي و درگيري و سختي‌هاي راه است. سختي راه هم فقط براي درگيري نيست. اگر ما مي‌خواهيم که از اين راه جدا نشويم، اولين تکليفي که داريم اين است، بايد وارد وادي محبت حضرت شويم و حضرت را بيش از تعلقات خودمان دوست بداريم. يک طوري بايد اين را تحصيل کرد. حالا راه تحصيل محبت چيست، اين سخن ديگري است که شايد عرض کنم ولي ما مکلف هستيم و خداي متعال اين را از ما مي‌خواهد. مي‌گويد: در اين صف بندي که شده است، شما بايد پيامبر گرامي اسلام را از همه تعلقات خودتان بيشتر دوست بداريد. لذا در يک حديث نوراني در مجمع البيان نقل کرده که حضرت ذيل آن حديث اين جمله را فرمودند. فرمودند: «و الذي نفسي بيده» قسم به آن کسي که جان من در دست اوست، «لا يؤمنَّن احدٌ» هيچ احدي وارد وادي ايمان نمي‌شود. مؤمن حقيقي نمي‌شود. «حتي أکون أحبَّ اليه» تا اينکه من در نزد او محبوب‌تر باشم. «من نفسه» ديگر غير از اينها ما تعلقات جدي نداريم. از خودش، اين خيلي کار دشواري هست. بعضي خيال کردند که آدم خدا را هم که دوست مي‌دارد، ريشه‌اش در حبّ النفس است. اين درست نيست. يعني آدم خودش را دوست مي‌دارد که خدا را دوست مي‌دارد. يعني خدا را هم آدم آخر کار براي خودش مي‌خواهد. بعضي مي‌گويند، حتي در سير هم گفتند که آدم آخر کار حبّ خود هست که مبدأ حبّ به خداي متعال و حبّ به بندگي مي‌شود. آدم خير خودش را مي‌خواهد که بندگي مي‌کند. اين نيست!  انسان ظرفيتي دارد که مي‌تواند از خودش بزرگتر شود و بزرگترها را دوست بدارد. يعني نور خداي متعال در وجود انسان بيايد. نور محبت نبي بيايد. ما مي‌توانيم به اينجا برسيم. فرمود: احدي مؤمن نمي‌شود، «والذّى نفسى‏ بيده‏ لا يؤمن احدكم حتّى اكون احَبَّ اليه من نفسه و والديه و اهله و ولده والناس اجمعين» خودش و پدر و مادرش و فرزندانش و همسرش و اهلش و همه مردم، مرا بيشتر دوست بدارد. کسي به اينجا نرسد مؤمن نيست. ايمان کامل همين است. مگر حقيقت ايمان چيزي جز حبّ نبي اکرم است؟ «عليٌ حُبُّه ايمان» اين را فريقين نقل کردند.
مؤمنين همه نبي اکرم را دوست دارند. چه کسي حضرت را دوست ندارد؟ به اندازه محبتشان در عالم بهره مي‌برند، بهره‌مندي از حقايق در عالم به اندازه محبت است. يکي از راه‌هاي کسب محبت صلوات است. ما در مقابل حضرت وظايفي داريم. تکليف اول محبت است. اگر مي‌خواهيم همراه حضرت باشيم و در وادي سير از حضرت جدا نشويم، بيرون از وادي نورانيت حضرت، در بيرون از ميدان جاذبه حضرت و شعاع نوراني حضرت حرکت نکنيم بايد وارد محبت شويم. محبت آن چيزي است که ما را در اين وادي مي‌آورد. انساني که محبت ندارد بيرون اين وادي است. «الْمَرْءُ مَعَ‏ مَنْ أَحَبَّ» (علل‌الشرائع، ج 1، ص 139) اين حديث را در سفينة البحار ديدم. يک کسي از بياباني‌ها آمد وارد مسجد حضرت شد و به حضرت عرض کرد: قيامت کي به پا مي‌شود؟ حضرت نماز را خواندند، وقت نماز بود. بعد فرمودند: چه کسي اين سؤال را کرد؟ گفت: من! حضرت فرمودند: شما براي قيامت چه آماده کردي؟ يعني آنچه براي ما مهم است اين است. چون گاهي ما يک سؤال‌هايي مي‌کنيم که آن سؤال‌ها به درد ما نمي‌خورد. يعني اينها دغدغه ما شود چيزي را حل نمي‌کند. رشد براي ما نمي‌آورد و بايد دغدغه‌مان را عوض کنيم. عرض کرد: من خيلي اهل روزه و نماز شب نيستم، واجباتم را انجام مي‌دهم. ولي شما را دوست مي دارم! حضرت فرمودند: «الْمَرْءُ مَعَ‏ مَنْ أَحَبَّ» آدم با کسي سير مي‌کند که او را دوست دارد بنابراين به اندازه محبت‌مان مي‌توانيم با حضرت سير کنيم. حضرت ما را پيش مي‌برند، آن مغناطيسي که عالم را مي‌برد حضرت هست. ما به اندازه محبتمان وارد ميدان جاذبه حضرت مي‌شويم. تعلق دو طرفه هست. حضرت سير مي‌دهند اما آنچه ما را در ميدان جاذبه وجودي حضرت مي‌برد و ما را با شعاع حضرت سير مي‌دهد، محبت است. به اندازه‌اي هم محبت ما کامل شود، سيرمان در وادي ولايت حضرت در مقامات باطني‌تري است. يعني حضرت وقتي دارند سير مي‌دهند، اينطور نيست که همه را در يک درجه سير بدهند. مؤمنين همه با حضرت سير مي‌کنند. هرکسي در يک عالم هست. اين عوالم همه ذيل حضرت هستند. سلمان در يک عالمي سير مي‌کند که ما اصلاً کف پاي سلمان را هم نمي‌بينيم! پس سيري که با حضرت اتفاق مي‌افتد، مدارجي دارد. حضرت همه را در مدارج خودشان سير مي‌دهند. هرکسي هم يک درجه‌اي بهره‌مند است. درجات ولايت حضرت درجات بهشت است.
مدار اينکه ما در کدام درجه باشيم، چيست؟ شدت محبت است، يعني شدت ايمان. سرعت را بيشتر مي‌کند. عالم سير ما را عوض مي‌کند. اصلاً کسي که در عالم پايين نيست، از آن عالم بي خبر است. توحيد در آن عالم يعني چه، اسرار توحيد در آن عالم چيست؟ بهشت آن عالم چه بهشتي است؟ بله همه در محيط نورانيت حضرت، در سير نوراني هستند. به تعبيري حجب نور است. مقامات نوراني است. ما بايد با حضرت که سير مي‌کنيم حجوب نور را پشت سر بگذاريم و به سرچشمه برسيم. شايد معدن العظمه براي ما همان حقيقت نورانيت حضرت است. حجب نور يعني درجات ايمان، درجاتي که همه مؤمنين با حضرت سير مي‌کنند. کسي وارد وادي ولايت شد، وارد بيت النور حضرت شد، وارد وادي نور شده و دارد سير مي‌کند. اما سير در کدام درجه هست.
بنابراين وقتي ما با حضرت سير مي‌کنيم، ميزان اينکه کجاي عالم هستيم، محبت است. شدت محبت حضرت، علامت شدت است. قرب به حضرت علامت اين است که در کدام مدار داريم با حضرت سير مي‌کنيم. سير با حضرت مدارهايي دارد. حضرت قطب عالم هستند، همه عالم با ايشان سير مي‌کنند و مدارهاي مختلفي دارد. پس اين با محبت پيدا مي‌شود. راه رسيدن به محبت هم راه‌هاي متعددي است که يکي از بهترين راه‌هاي آن صلوات است و مکرر عرض کرديم صلوات يک امر بسيار عظيمي است. براي انسان تحمل ولايت مي‌آورد. يک روايتي را مرحوم مجلسي در لا به لاي بحث‌هاي جلد 27 بحار آوردند، از مشارق الانوار اليقين نقل مي‌کنند. ايشان همه احاديث مشارق را نقل نمي‌کند. آنهايي که نقل مي‌کند پيداست به لحاظ مضمون مورد تأييد ايشان هست. آنجا يک روايتي را نقل کردند که وقتي خداي متعال عرش را آفريد، هفتاد هزار ملک را آفريد که اينها حمله‌ي عرش باشند. فرمود: مرا تسبيح کنيد تا بتوانيد بار عرش را بکشيد. حمله‌ي عرش شويد، تحمل کنيد اين بار را، عرش مستقر فرماندهي عالم است. اينها تسبيح کردند و نتوانستند بار را بردارند. خداي متعال آنها را ارشاد کرد. فرمود: بر نور جلال من، وجود مقدس نبي اکرم(ص) و اهل‌بيت گرامي‌ايشان صلوات بفرستيد.    اينها تبعيت کردند و صلوات فرستادند و راه باز شد و توانستند حمل عرش کنند. بار عرش را بردارند. يعني اگر انسان بخواهد در ظرف خودش، قلبش عرش الرحمان باشد، يعني تحت فرمان خدا باشد. قلب ما مرکز فرماندهي ماست. قلب ما قواي ما را کنترل مي‌کند. مي‌تواند مستقر شيطان باشد، مي‌تواند مستقر نبي اکرم باشد. اگر مستقر شيطان شد، قواي ما براي شيطان کار مي‌کند، اگر مستقر نبي اکرم شد و قلب ما نوراني به نور حضرت شد، قواي ما تحت فرمان حضرت مي‌رود. قلب ما عرش الهي مي‌شود. اين مستقر فرماندهي اگر بخواهد تحمل کند و محل فرماندهي خداي متعال شود، يعني هيچ فرماني از اين قلب صادر نشود الا فرمان الهي، ممکن است يک کسي محدود شود، يک کسي ممکن است فرمانده کشوري باشد، يک کسي ممکن است فرمانده قواي عظيمي در تاريخ باشد، ما يک فرماندهي داريم به قواي خودمان، کم کم مي‌بينيم متعلقات پيدا مي‌کنيم. مثلاً فرمانده يک ارتش مي‌شود. يک نيروهايي تحت اختيارش است. اگر مي‌خواهيد از اين قلب هيچ فرماني صادر نشود الا فرمان الهي، يعني تحمل ولايت الله را بکند، اين چطور با قلب آدم به اينجا مي‌رسد که نوراني شود؟ راهش همين است، فرمود: وقتي بر حضرت صلوات فرستادند. بعد آنوقت توانستند عرش الهي را حمل کنند، خداي متعال فرمود: تسبيحي که من مي‌گفتم يعني اين. تسبيح من، تحليل من، تنزيه من جز از طريق صلوات واقع نمي‌شود.
صلوات يعني چه؟ يعني خضوع، يعني اينکه انسان بفهمد که محور عالم اوست و بار عالم را او مي‌کشد و بقيه هم مهمان او هستند. رنج پذيرايي عالم با اوست. چون به راحتي يک مهماني که به پا نمي‌شود. مهمان مي‌آيد مي‌خورد و دستش را مي‌شويد و مي‌رود. کسي بخواهد به وسعت بهشت خداي متعال سفره بياندازد، سفره نبي اکرم است، درجات مختلف ايمان را ببرد پذيرايي کند، آنوقت ملائکه‌اي که آنجا کار مي‌کنند، مهمان حضرت هستند. مزدش را بايد حضرت بدهد. يعني کل دستگاه عالم بارش روي دوش حضرت است و حضرت بار عالم را با محبت مي‌کشند. صلوات يعني آدم از خودش مي‌گذرد، ما که در عالم چيزي به حساب نمي‌آييم. خدايا به آن بزرگي که همه عالم مهمانش هستند، هرچه مي‌دهي به او بده. اين تواضع و خشوع از سر حبّ انسان را از نفس خودش عبور مي‌دهد. انسان را متعلق به حضرت مي‌کند. محبت مي‌آيد، وقتي آمد آنوقت بار ولايت به حضرت را مي‌تواني بکشي. انسان تا به مقام محبت نرسد نمي‌تواند بار بکشد. ما نسبت به حضرت تکاليفي داريم اولين تکليف اين است که ماه شعبان که ماه حضرت است، ماه رسيدن به اين مقام هست. رجب ماه اميرالمؤمنين است، آدم مي‌خواهد آخر ماه برآورد کند ببيند بهره‌اي داشته يا نه؟ يک موقع آدم خيلي دچار کَسَرات مي‌شود، هي مي‌خواهد محاسبه جزئيات را بکند، برايش سخت مي‌شود. شاخص اصلي اين است. اگر کسي از ماه رجب بيرون مي‌رود، به دل خودش نگاه کرد و ديد حضرت امير را بيشتر از اول ماه رجب دوست دارد، پيداست رجب او مقبول است و از رجبيون است.
اگر کسي از ماه شعبان بيرون مي‌رود، در اين ماه مي‌گويند: خيلي صلوات بفرستيد. براي اين است. اگر کسي از اين ماه بيرون رفت، آخر شعبان ديد محبتش به نبي اکرم بيشتر شده است. بداند ماه شعبان را با موفقيت پشت سر گذاشته است. بداند وارد وادي شفاعت شده است. بداند سير او با حضرت کامل شده چون اين محبت ايمان است. اين محبت ما را در مدار حضرت مي‌آورد. شدت حبّ حضرت، شدت تقرب به خداي متعال مي‌آورد. «مَنْ أَحَبَّكُمْ‏ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ» (من لايحضره‏الفقيه، ج 2، ص 613) بنابراين اول تکليف اين است، اين ما را همراه مي‌کند در برنامه حضرت مي‌آييم، حالا ما مي‌توانيم با برنامه حضرت راه برويم. به اندازه‌اي هم که به حضرت نزديک مي‌شويم و در طرح حضرت راه پيدا مي‌کنيم اسرار عالم براي ما گشوده مي‌شود و مي‌فهميم که حضرت چطور عالم را اداره مي‌کنند و قوانين عالم چيست و الا تا بيرون هستيم هيچ نمي‌فهميم و درجات پايين هم به اندازه خودمان. اين تکليف اول است.
شريعتي: براي تهيه کتاب‌ها به ما پيامک ارسال کنيد، به 20000303 و هم در نمايشگاه راهروي بيست، انتشارات عطش و طوباي محبت محصولات فرهنگي برنامه سمت خدا را به شما تقديم مي‌کنند. دعا بفرماييد و خداحافظي کنيم.
حاج آقاي ميرباقري: خدايا اين ماه را ماه پيروزي جبهه مؤمنين و دوستان حضرت قرار بده. يکايک دوستان وجود مقدس نبي اکرم، مؤمنين را به مقام محبت و ولايت کامل حضرت در اين ماه و به شفاعت کامل حضرت برسان.
شريعتي: تا اولين شب قدر فقط 24 روز باقي مانده است.

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها