اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

96-05-12-حجت الاسلام والمسلمين ميرباقري و دکتر رفيعي – ويژه برنامه ولادت امام رضا(ع)

معرفی برنامه


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: ويژه برنامه ولادت امام رضا(ع)
كارشناسان: حجت الاسلام والمسلمين ميرباقري و دکتر رفيعي
تاريخ پخش: 12-05-96
بسم الله الرحمن الرحيم

«السلام عليک يا علي بن موسي الرضا المرتضي»
گنبدت، از هر کجاي شهر سو سو مي‌کند *** دست هر آشفته‌اي را پيش تو رو مي‌کند
در لباس خادمان مهربانت، آفتاب *** صبح‌ها صحن حرم را آب و جارو مي‌کنند
ماه هرشب کنج بسط شيخ حر عاملي *** ياد معصوميت آن بچه آهو مي‌کند
باد هم مثل نگهبان درت، بدو ورود *** غصه را از شانه‌هاي خسته پارو مي‌کند
عطر نابي مي‌وزد از کوچه باغ مرقدت *** هرکه مي‌آيد حرم اين عطر را بو مي‌کند
خادمي مي‌گفت: آقا به وقت بدرقه *** دست زائر را پر از گلهاي شب بو مي‌کند

شريعتي: سلام مي‌کنم به همه هموطنان عزيزم، خانم‌ها و آقايان و بينندگان و شنوندگان گرانقدرمان، اينجا بهشت ايران، مشهدالرضا است. نايب الزياره و دعاگوي شما هستيم. از طرف خودم و از طرف شما در هرجاي اين کره پهناور که هستيد به حضرت شمس الشموس، امام رضا(ع) سلام مي‌کنم. دعا مي‌کنم به برکت اين ايام انشاءالله زيارت مشهد الرضا نصيب همه شما شود. در محضر استاد عزيز و گرانقدرمان، حاج آقاي ميرباقري دوست داشتني هستيم. سلام عليکم و رحمه الله. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي ميرباقري: عليکم السلام و رحمة الله. من هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام و ادب و احترام دارم.
شريعتي: حاج آقاي ميرباقري امروز از امام رضا و فضيلت زيارت ايشان براي ما خواهند گفت. خدمت شما هستيم و بحث امروز شما را مي‌شنويم.
حاج آقاي ميرباقري: بسم الله الرحمن الرحيم. الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين. (قرائت دعاي سلامت امام زمان)
يک حديث نوراني را از امام رضا(ع) بخوانم که در عيون اخبار الرضا نقل شده است. يک قواعد مهم و کليدي را حضرت بيان کردند. نقل کردند که يکي از اصحاب امام رضا به نام ابراهيم بن ابي محمود به امام رضا عرض کرد. «قُلْتُ لِلرِّضَا ع يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ عِنْدَنَا أَخْبَاراً فِي فَضَائِلِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ فَضْلِكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ» يک اخباري به ما در فضايل اميرالمؤمنين(ع) و شما اهل‌بيت رسيده است. منتهي از روايات مخالفين شماست. ما اينطور روايات را از شما نمي‌شناسيم. ديگران از شما نقل کردند و از شما نيست. «وَ هِيَ مِنْ رِوَايَةِ مُخَالِفِيكُمْ وَ لَا نَعْرِفُ مِثْلَهَا عَنْكُمْ أَ فَنَدِينُ بِهَا» ما اين را بپذيريم و جزء اعتقادات خودمان قرار بدهيم؟ جزء دين خودمان قرار بدهيم؟ حضرت دو سه قاعده فرمودند: «فَقَالَ يَا ابْنَ أَبِي مَحْمُودٍ لَقَدْ أَخْبَرَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ ع أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ» اين يک قاعده بسيار کلي است. اگر کسي گوش جان بدهد و با پذيرش سخن کسي را استماع کند، به منزله‌ي عبادت اوست. بعد حضرت فرمودند: چون سخنگو وقتي سخن مي‌گويد، يا از طرف خدا حرف مي‌زند و سخن خدا را مي‌گويد يا سخن شيطان را مي‌گويد و از طرف ابليس حرف مي‌زند. يا سخن روح القدس است يا شيطان در کلام او نفوذ کرده است. اگر اين سخنگو سخن خدا را مي‌گويد، گوش دادن به حرفش عبادت خداست. اگر سخن شيطان را مي‌گويد، عبادت شيطان است. يعني از دو حالت خارج نيست. بنابراين اين قاعده کلي است، اگر مي‌خواهيد گوش به حرف کسي بدهيد، توجه داشته باشيد که پذيرش حرف کسي و اعتقاد به حرف او به منزله عبادت خدا و يا عبادت شيطان است. به زودي سخن از کسي را قبول نکند ولو در مدح ما اهل‌بيت باشد.
بعد حضرت فرمودند: مخالفين ما در فضايل ما اخباري را جعل کردند. حضرت به سه دسته اشاره کردند. خودشان اخباري را وضع کردند که حقيقتي پشت آن نيست. يک دسته اخبار هست که علو درونش هست. يک دسته اخبار هم تقصير درونش هست. يعني شئوني را به امام نسبت مي‌دهند که بالاتر از مقام مخلوق است. مقام ربوبيت، الوهيت، خالقيت. يک دسته روايات هم تقصير است يعني مقام ما را پايين آوردند، به ظاهر مدح ما است ولي نيست. فرمودند: نتيجه‌اش اين است که اين دو دسته حديثي که جعل کردند، احاديثي که درونش غلو است موجب مي‌شود که شيعيان ما متهم به کفر و غلو شوند. براي اينکه اصلاً ما نگفتيم و اعتقادات شيعيان ما نيست. مجهولاتي است که راه را براي اتهام شيعه به کفر باز مي‌کند. دوم اينکه رواياتي که در آن تقصير نسبت به مقام ما هست، وقتي مردم مي‌شنوند، باور مي‌کنند.
مي‌خواهم روي اين قسمت از حديث بحث کنم که جريان مخالفين در مقابل مکتب اهل‌بيت و امامتي که اهل‌بيت بيان کردند دو مسير را براي کور کردن مسير حق طي کردند، يکي مسير غلو است و يکي مسير تقصير است. در هردو هم اين نکته هست که اينها حق و باطل را به هم آميختند. اميرالمؤمنين(ع) بيان نوراني دارند که يک خطبه‌اي هست قسمتي را سيد رضي در خطبه 50 نهج‌البلاغه نقل کردند. «إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ‏ وَ أَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ يُخَالَفُ فِيهَا كِتَابُ اللَّهِ‏» (نهج‏البلاغه،خطبه50) يک بدعتي است که براساس اين بدعت دنباله روي مي‌کنند، فرمودند: اگر باطل خالص ظاهر مي‌شد، هيچ آدمي که دنبال حق بود، دنبالش نمي‌رفت. آنهايي که دنبال حق هستند مخفي نمي‌ماندند. «أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ يَخْفَ عَلَي الْمُرْتَادِينَ» (نهج‏البلاغه، خطبه 50) مخفي نمي‌ماند که اين باطل است. اگر حق هم خالص باشد، «وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِينَ وَ لَكِنْ يُوخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي الشَّيْطَانُ عَلَي أَوْلِيَائِهِ» اينجاست که شيطان مسلط مي‌شود و اولياي خودش را منحرف مي‌کند و فرمود: فقط يک عده هم نجات پيدا مي‌کنند. آنهايي که از قبل خداي متعال براي آنها خيري در نظر گرفته است. بقيه در اختلاط حق و باطل معمولاً گمراه مي‌شوند و شيطان بر آنها مسلط مي‌شود.
پس حضرت فرمودند: دين گرفتن از مردم، گوش دادن به «اصغي» مثل پرستش است. يکوقت پرستش خداست و يکوقت پرستش شيطان است. توجه داشته باشيد که مخالفين ما درباره ما دو دسته فضايل جعل کردند. يک عده بوي غلو و يک عده بوي تقصير مي‌دهد. يکي شيعيان ما را متهم به کفر مي‌کنند، يکي هم مقامات ما را تنزل مي‌دهند. بعد حضرت فرمودند: وقتي مردم اين طرف و آن طرف مي‌روند، مکتب درست مي‌شود. علم درست مي‌شود و هزاران آدم طرفدار پيدا مي‌کند. محور پيدا مي‌کند. اين فتنه سنگين که مخالفين ما حتي در مدح ما روايت جعل کردند که مسير امامت را سخت کنند، شما مواظب باشيد «يَا ابْنَ أَبِي مَحْمُودٍ إِذَا أَخَذَ النَّاسُ يَمِيناً وَ شِمَالًا فَالْزَمْ طَرِيقَتَنَا» وقتي مردم دنبال اين گروه و دسته مي‌روند، شما به راهي که ما گفتيم، ملازم هستيد. اگر کسي به ما ملازم باشد، ما هم به او ملازم هستيم، ما رهايش نمي‌کنيم. اگر از ما جدا شد «فَإِنَّهُ مَنْ لَزِمَنَا لَزِمْنَاهُ وَ مَنْ فَارَقَنَا فَارَقْنَاهُ» ما هم از او جدا مي‌شويم. به بزرگي و کوچکي يک مکتب نگاه نکنيد، دست به دست امام بدهيد. حضرت فرمود: مواظب باشيد دنبال اين بدعت‌ها نرويد و از ما جدا نشويد.
يک قاعده چهارم هم فرمودند که خيلي عجيب است. «إِنَّ أَدْنَى مَا يُخْرِجُ الرَّجُلَ مِنَ الْإِيمَانِ» کمترين چيزي که مي‌تواند کسي را از وادي ايمان بيرون کند، «أَنْ يَقُولَ لِلْحَصَاةِ هَذِهِ نَوَاةٌ» يک سنگ ريزه ببيند و بگويد: اين بذر است و از اين گياه مي‌رويد. سنگ ريزه استعداد روييدن ندارد. «ثُمَّ يَدِينُ بِذَلِكَ» اين را جزء اعتقادات خودش قرار بدهد. «وَ يَبْرَأُ مِمَّنْ خَالَفَهُ» از کساني که مخالف هستند تبري بجوي. دين ما اين است و هرکس دين ما را قبول ندارد، از ما نيست. بعد فرمود:     اين چيزي که من گفتم را خوب حفظ کن. «يَا ابْنَ أَبِي مَحْمُودٍ احْفَظْ مَا حَدَّثْتُكَ بِهِ فَقَدْ جَمَعْتُ لَكَ فِيهِ خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ» همه خير دنيا و آخرت را گفتم. براين اساس من يک نکته‌اي را عرض کنم.
دشمنان اهل‌بيت شروع مي‌کردند راه حق را سد مي‌کردند. حضرت فرمودند: حق و باطل را قاطي مي‌کردند. لذا يک سلسله معارفي پيدا شده که اين معارف‌ها ممکن است فراوان حق درونش باشد. اما خليف با باطل است. نسبت به موضوع امامت هم همينطور است. هم غلو در آن اتفاق مي‌افتد، هم تقصير. ريشه غلو و تقصير هم مخالفين هستند. مي‌خواستند از طريق بدعت يا مردم را به اسراف وادارند يا به تبذير تا امامت حقيقي شناخته نشود. متأسفانه بعضي از اينها در جامعه مؤمنين هم،در دوران قبل از ظهور که دوران فتنه و ابتلاء هست، اثر گذاشته است. يک عده از طرفداران امام مبتلا به غلو شدند، يا مبتلا به تبذير شدند. غلو راهي بود براي اينکه اينها شيعيان را متهم به کفر کنند. غلو اقسامي دارد. يک غلو عملي بوده است که گفتند: کسي که اهل‌بيت را دوست دارد، ديگر لازم نيست عمل انجام بدهد. روايت داريم ما صلاتيم، ما زکاتيم، ما حج هستيم. اگر کسي امام را قبول کرد و به ولايت امام رسيد، ديگر نماز و روزه لازم نيست. يا بر عکس مگر ائمه نفرمودند: منکرات دشمنان ما هستند. اگر شما آنها را شناختيد و از آنها فاصله گرفتيد، ترک گناه لازم نيست. در زمان خود ائمه اين بدعت شکل گرفت و ائمه با آن مقابله شديد کردند و اين مقابله هم اثر کرد. جلويشان ايستادند، طردشان کردند، لعنشان کردند. يک دسته روايات داريم که جز با توجه به همين نکته که ائمه خواستند جلوي اين غلو ناروا را بگيرند، معنا نمي‌شد. فرمودند: اين اعتقادات فاسد شما را با خود نبرد. ما کاري براي شما نمي‌کنيم، بايد عمل داشته باشيد. همه شفاعت براي ائمه است. مي‌خواستند جلوي اين انحراف را بگيرند.    
يکي هم غلو در ناحيه اينکه شما هرکاري دلتان خواست بکنيد. اباهي گري در حوزه عمل، شما تبري به ائمه داشته باشيد، دشمنان را بشناسيد و از آنها فاصله بگيريد، اباهي گري در عمل! ائمه به شدت با اين مقابله کردند. يک غلو ديگر هم غلو در اعتقاد بود. بايد عمل کنيد، اصلاً نبايد نماز بخوانيد بلکه بايد نماز را جدي بگيريد. مي‌خواهد بگويد: صلاة طريق شفاعت ما هست. اهتمام به صلاة اهتمام به ولايت ما است. بي اهميتي به صلاة بي اهميتي به ما است. ما از طريق نماز شما را هدايت مي‌کنيم. اگر کوچک شمرديد دستگيري ما را کوچک شمرديد. يک غلو ديگري که پيدا شد، اين بود که مقام اولوهيت براي ائمه قائل شدند. ائمه به شدت با اين مقابله کردند. پس غلو در جامعه مؤمنين به نظر من خيلي اشاعه پيدا نکرده است. آنها بهره خودشان را بردند. حضرت فرمود: اينهايي که احاديث غلو را جعل مي‌کنند، مي‌خواهند شيعه را متهم به کفر کنند. در جامعه شيعه اين دسته از احاديث نفوذ پيدا نکرده است. ولي اين دسته از احاديث موجب شده که آنها الآن هم ما را متهم مي‌کنند. يکسري هم مجهولات خودشان است، با مجهولات خودشان ما را متهم به ارتداد مي‌کنند. اين قائل به تحريف قرآن هستند. اينها قرآنشان با قرآن ما فرق مي‌کند. به نظر من در جامعه شيعه تقريباً تقصير فراوان است. اما غلو کم است.
گاهي ما قصور در معرفت داريم. يعني ائمه را الآن نمي‌توانيم بشناسيم، چون زمان غيبت هست و حجاب‌هاي تاريک ظلماني مقابل ادراک امام وجود دارد. اين قصور است. هرچه هم ما تلاش کنيم مقاماتي از ائمه تا ظهور واقع نشود، شناخته نمي‌شود. مقاماتشان هم بعد از رفع حجاب و ظهور که عقول کامل مي‌شود و 27 حرف علم آشکار مي‌شود. يک مقاماتي در دنيا آشکار نمي‌شود، يکي وجود مقدس ثامن‌الحج(ع) است. روايت داريم که باز در عيون الاخبار الرضا نقل شده است. اباسلط از امام رضا سؤال کرد: حديثي از شما نقل شده است که «ان الثواب لا اله الا الله النظر الي وجه الله» کسي وارد وادي مقام توحيد شد، نتيجه‌اش اين است که نظر به وجه الله مي‌کند. حجاب و پرده کنار مي‌رود و نظر به وجه الله مي‌کند. حضرت فرمودند: اباسلط اگر کسي قائل به وجهي براي خداي متعال شود، خداي متعال يک صورت دارد،روي صورت پرده افتاده و روز قيامت کنار مي‌رود، يا کسي وارد مقامات توحيد شد پرده برايش کنار مي‌رود، خداي متعال را مشاهده مي‌کند «فقد کفر». حضرت فرمود: «يا اباسلط من وصف الله کالوجوه فقد کَفَر» اين تشبيه خداي متعال است. حقيقتاً ثواب توحيد نظر به وجه الله است. وجه الله چيست؟ واقعاً هم وجه الله است اما وجه کالوجوه نيست. نمي‌گويم: خداي متعال وجه ندارد. ولي وجه کالوجوه ندارد. پس وجه خدا چيست؟ در عين اينکه خداي متعال را نبايد تشبيه کرد، وجه کالوجوه ندارد، فرمود: وجه الله، «لکن وجه الله انبيائه و رسله و حججه عليهم السلام» انبياء و رسل و حجج الهي و معصومين وجه الله هستند. بعد فرمودند: «الذين بهم يتوجه الي الله» وجهي که هرکسي بخواهد توجه به خدا کند از اين مسئوليت توجه کند. سير در مقامات آنها، سير در توجه به خداي متعال است. فنا در مقامات آنها فنا در مقام معرفت است. کسي مي‌خواهد وارد مقامات دين شود، مقامات دين همه از طريق اين حجج است. معرفت الله را مي‌خواهد پيدا کند از طريق اين حجج است. کسي مي‌خواهد مقامات معرفت، مقامات فهم دين را پيدا کند از طريق معرفت به حجاج حاصل مي‌شود. پس اينها وجه الله مي‌شوند. بعد حضرت فرمودند: اين ثواب موحدين نظر به وجه الله است يعني چه؟ يعني موحدين نظر به انبياء و ائمه مي‌کنند؟ خوب در عالم دنيا هم کفار، ائمه را مي‌ديدند. مقصود چيست؟ حضرت يک پرده‌اي را برداشتند. فرمودند: اين شايد ناظر به قيامت باشد.«ان الثواب لا اله الا الله النظر الي وجه الله» براي روز قيامت است. وجه الله هم يعني امام، يعني اميرالمؤمنين، يعني امام رضا(ع). ثواب موحدين يعني چه؟ فرمودند: «فنظر الي انبياء الله تعالي و رسله و حججه في درجاتهم» آنچه ما از امام مي‌بينيم، مرتبه‌اي است که امام تنزل در عالم دنيا پيدا کرد. حتي اگر کسي در دنيا به معرفت الامام رسيد. نورانيت امام را درک کرد. آن مقام نورانيتي است که تنزل در عالم دنيا پيدا کرده است. آن مقاماتي که در عوالم بعدي است در قيامت از آن پرده برداشته مي‌شود. درست است الآن هم سلمان وقتي نگاه به ملک عالم مي‌کند همه را اميرالمؤمنين مي‌بيند، ولي مي‌گويد: در پرتو اميرالمؤمنين همه عالم دارند تسبيح مي‌کنند. سلمان اين را مي‌داند. يعني اميرالمؤمنين را اينطور مي‌شناسد. الآن هم اميرالمؤمنين را طوري مي‌شناسد که کائنات را در پرتو اميرالمؤمنين مي‌بيند. آن چراغي که از اميرالمؤمنين در دل عالم روشن شده و سلمان الآن مي‌بيند، وقتي وارد عالم قيامت شد آنوقت ظهور حضرت را در آن عوالم مي‌بينيم. در قيامت يک مقاماتي از درجات اولياي خداست که آنجا ظاهر مي‌شود. فرمود: نظر به آن درجات «ثواب عظيم بالمؤمنين» خيلي ثواب بزرگي است. بعد حضرت يک حديث ديگري نقطه مقابلش گفتند. فرمود: اگر کسي بغض من واهل‌بيت مرا داشته باشد، نه در قيامت مرا مي‌بيند و نه من او را مي‌بينم. اين ثواب عظيم که ملاقات با نبي اکرم است که در دعاها و صلوات‌ها خيلي مي‌خواهيم که خدايا من در دنيا ايشان را نديدم، در قيامت محجوب نباشند، اين مقام عظيم را از دست مي‌دهد.
ما يک مقدار تقصير داريم براي اينکه در عالم دنيا هستيم. در عالم دنيا اميرالمؤمنين را يک حدي مي‌شود شناخت و بيشتر از اين امکان ندارد. اين تقصير نيست، اين قصور است. يا حتي در قيامت هم مقاماتي از امام را کسي نمي‌تواند بشناسد. يا علي! جز من و خدا کسي تو را نخواهد شناخت. لذا فرمود: ولايت ما را حتي انبياي مرسل و ملائک مقرب هم تحمل نمي‌کنند. پس اين قصور محل بحث ما نيست. تقصير يعني چه؟ کوتاهي کردند. آنها دامن زدند و متأسفانه گاهي ما قبول کرديم. لذا آنهايي که در طول تاريخ فضايل نقل کردند، متهم به غلو شدند و متأسفانه کثيري از فضايل مهجور بوده است. اين فضايلي نيست که عامه مخالفاً نقل کردند و مي‌خواستند شيعه را متهم به کفر کنند، فضايل از خود ائمه نقل شده است. جابر بن يزيد جوفي نقل کرده که اصحاب سر است. گاهي سلمان نقل کرده که از اصحاب سر اميرالمؤمنين است. همين که يک کسي نقل کرده است گفتند: جز غُلات است. به نظر من ضرر مقصره براي مکتب تشيع از ضرر غُلات کمتر نيست. اول اتفاقي که افتاد اين بود که دين را به دين ظاهري تبديل کردند. حقايق باطني که در معارف اهل‌بيت است مهجور مانده است. بحث معاد مي‌شود همه بحث مي‌رود سر اينکه اين جسم زنده نيست. بله اين جسم زنده مي‌شود در قيامت. آن بحث‌هايي که در بيان اميرالمؤمنين است که مي‌فرمايد: همه وعده‌هاي قيامت براي اهل ذکر محقق شد. اين معارف کجا رفته است؟ اين مقصر در توحيد هم هست. فقط در جريان مخالفين، فقط در موضوع امامت نبوده که جامعه را مبتلا به تقصير کردند. در توحيد هم همين است. توحيدي که درست کردند، يک خداي ساعت سازي که عالم را خلق کرده و کوک کرده و عالم دارد مي‌چرخد. يک سري از برهاناتي که براي اثبات خدا، طوائف ديگر نقل مي‌کنند. يا خداي نظم، خداي ناظمي که با برهان نظم بايد اثباتش کنيد، با حساب احتمالات و نظم عالم را ايجاد کرده است. خداي ناظم است. يا خداي واجب الوجودي که ممکنات متکي به واجب الوجود هستند. اينها همه تقصير در خداشناسي است. يک تقصير ديگر هم اين طرف است. يک خداي همه خدايي درست کردند. همه چيز خداست،غيري در کار نيست. مخلوقي نيست. هردو براي يک مقصره است. اين مقصر است و در توحيد اصلاً غالي نداريم. يعني خداي متعال را تبديل کردند به خدايي که در همه عالم حدود کرده است. همه کائنات خدا هستند. در عين اينکه «هو الاول و الآخر» است. «هو کل شيء» با همه عالم است، از توحيد اين تقصير آمده است، اين توحيدي که ائمه(ع) فرمودند: بين التشبيه و التعطيل است. يا خداي متعال را تشبيه کردند. يا توحيد را تعطيل کردند. اينکه «بين التشبيه و التعطيل» جامعه مؤمنين را پيش ببرند تا آرام معرفت حقيقي به خداي متعال حاصل شود، اين تعطيل شده است. در موضوعات ديگر هم همينطور است. در موضوع امامت هم همينطور است. در موضوع امامت هم از اين دسته تقصيرها زياد واقع شده است.
شريعتي: در ايام دهه کرامت طرحي را رقم زديم که به شکرانه الطاف الهي دلي را به پنجره فولاد امام رضا گره بزنيم. اين طرح اول با زائرين بيت الله الحرام شروع شد. گفتيم: حالا که اين زيارت نصيب شما شده است، شما هم بياييد باعث زيارت يک نفر که تا به حال به مشهد امام رضا مشرف نشده بشويد، حداقل دويست هزار تومان کمک کنيد. بعد اين را تعميم داديم. همه آنهايي که متنعم به نعمات الهي هستند بيايند و در اين طرح سهيم باشند. اتفاق خوبي است که به برکت نام و ياد امام رضا در برنامه رخ داده است. امروز صفحه 35 قرآن کريم در برنامه سمت خدا تلاوت خواهد شد.
«فِي‏ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْيَتامى‏ قُلْ إِصْلاحٌ لَهُمْ خَيْرٌ وَ إِنْ تُخالِطُوهُمْ فَإِخْوانُكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَأَعْنَتَكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ «220» وَ لا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَ لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَ لا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتَّى يُؤْمِنُوا وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكٍ وَ لَوْ أَعْجَبَكُمْ أُولئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلَى الْجَنَّةِ وَ الْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَ يُبَيِّنُ آياتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُون‏ «221» وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذىً فَاعْتَزِلُوا النِّساءَ فِي الْمَحِيضِ وَ لا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ فَإِذا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِين‏ «222» نِساؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ مُلاقُوهُ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِين‏ «223» وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمانِكُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَ تَتَّقُوا وَ تُصْلِحُوا بَيْنَ النَّاسِ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيم‏ «224»
ترجمه: (تا انديشه كنيد) در دنيا و آخرت. و از تو درباره يتيمان مى‏پرسند، بگو: اصلاح امور آنان بهتر است و اگر زندگى خود را با زندگى آنان بياميزيد (مانعى ندارد،) آنها برادران (دينى) شما هستند. خداوند، مفسد را از مصلح باز مى‏شناسد و اگر خدا مى‏خواست شما را به زحمت مى‏انداخت، (و دستور مى‏داد در عين سرپرستى يتيمان، زندگى و اموال آنها را بكلّى از اموال خود جدا سازيد، ولى خداوند چنين نمى‏كند.) همانا او عزيز و حكيم است. وبا زنان مشرك، ازدواج نكنيد تا ايمان آورند وقطعاً كنيز با ايمان از زن (آزاد) مشرك بهتر است، اگرچه (زيبايى يا ثروت يا موقعيّت او) شما را به شگفتى درآورد. و به مردان مشرك، زن ندهيد تا ايمان آورند وقطعاً برده با ايمان از مرد (آزاد) مشرك بهتر است، هر چند (زيبايى و موقعيّت و ثروت او) شما را به شگفتى وادارد. آن مشركان (شما را) به سوى آتش دعوت مى‏كنند، در حالى كه خداوند با فرمان و دستورات خود، شما را به بهشت وآمرزش فرا مى‏خواند و آيات خويش را براى مردم روشن مى‏كند تا شايد متذكّر شوند. و از تو درباره حيض (ايام عادت ماهانه زنان) سؤال مى‏كنند، بگو: آن مايه‏ى رنج و آزار است، پس در حالت قاعدگى از (آميزش با) زنان كناره‏گيرى كنيد، و با آنها نزديكى ننماييد تا پاك شوند. پس هنگامى كه پاك شدند (يا با غسل كردن طاهر شدند)، آنگونه كه خداوند به شما فرمان داده با آنها آميزش كنيد. همانا خداوند توبه كنندگان را دوست دارد و پاكان را نيز دوست دارد. زنان شما كشتزار شمايند، هرجا وهرگاه كه بخواهيد، به كشتزار خود درآييد (وبا آنان آميزش نمائيد) و (در انجام كار نيك) براى خود، پيش بگيريد واز خدا پروا كنيد وبدانيد كه او را ملاقات خواهيد كرد، وبه مؤمنان بشارت ده. براى نيكى كردن و پروا داشتن واصلاح بين مردم، خدا را دستاويز سوگندهاى خود قرار ندهيد. همانا خداوند شنوا و دانا است.
شريعتي:
مرقدت ضرب المثل‌هاي مرا تغيير داد *** هرکه بامش بيشتر،  برفش نه، کبوتر بيشتر
چهار فصل مشهدت، از عطر گل آکنده است *** اين چنين يعني سه فصل از شهر قمصر بيشتر
آقاي دکتر رفيعي سلام عليکم. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي رفيعي: سلام عليکم و رحمة الله. اين ميلاد با سعادت بر همه مبارک باشد. نخستين تبريک را بايد به مادر بزرگوار ايشان حضرت نجمه خاتون گفت که وقتي اين مولود را امشب يا فردا امام کاظم(ع) در آغوش گرفتند، فرمودند: «هنيئا لک يا نجمه، هو بقية الله في الارض، هو خير اهل الارض و کرامته من ربک» فرمودند: گوارا باد بر شما، اينکه موسي بن جعفر(ع) اولاد متعدد دارند، امام جايگاه ويژه دارد. فرمودند: بر تو گوارا باد. او بقيه الله است. بهترين روي کره ارض است و کرامت الهي است. نثار روح مادر بزرگوار ايشان، نجمه خاتون صلواتي بفرستيد.
شريعتي: جمع بندي مباحث حاج آقاي ميرباقري را بشنويم.
حاج آقاي ميرباقري: حاصل عرض من حديث امام رضا بود که جريان مخالفين دو دسته حديث در باب غلو و تقصير جعل کردند. عمدتاً جريان تقصير اثر گذار در جامعه شيعه شده و حالا امامت را که محور دين است تنزل داده است. انواعي از تقصير را عرض کنم که مقصره چه کار کردند که حجاب سقيفه موجب شد ما مؤمنين هم متأسفانه در دام مقصره بيافتيم. طبقات موازي درست کرديم. ولايت را در حد صفر مرزي نگه داشتيم. بحث را برديم با آنهايي که منکر اصلي امامت هستند و خيلي از مسائل ديگر. امام معلم اخلاق شد، امام مجري شريعت شد. همه اينها امام است و فراتر از اينهاست. امام در حد مجري شريعت، امام در حد يک مديريت سياسي جوامع تنازل پيدا کرد.
حاج آقاي رفيعي: روايتي از امام رضا(ع) هست که من اين روايت را موضوع بحث امروز قرار مي‌دهم. حضرت به يکي از اصحابشان فرمودند: «ان لنا عليکم حقاً برسول اللَّه صلي الله عليه و آله» ما اهل‌بيت بر گردن شما مردم يک حقوقي داريم. چرا؟ بخاطر انتساب ما به پيغمبر، ما فرزندان رسول خدا هستيم. ايشان سفارش ما را کرده و ما را امام قرار داده است. پس يک حقوقي ما به گردن شما مردم داريم. «و ان لکم علينا حقاً» متقابلاً در ازاي اين حقوق ما، شما هم حقوقي داريد  که ما براي شما انجام مي‌دهيم. «فمن عرف حقنا وجب علينا حقه» هرکس حقوق ما را رعايت کرد، بر ما واجب است که آن حقوق را براي او رعايت کنيم. اما اگر کسي اين حقوق ما را رعايت نکرد، بحث من اين است که امام و مأموم يک رابطه متقابلي دارند. يک حقوقي امام بر گردن ما دارد. رعايت اين حقوق، جلب حقوق ما را به گردن امام قرار مي‌دهد. اين حقوقي که امام مي‌فرمايد: شما بر گردن ما داريد، مثلاً فرض کنيد شفاعت، اجابت دعا، آموزش مباحث دين. ما وقتي کنار حرم امام رضا مي‌آييم، مي‌گوييم: آقا ما را شفاعت کن. مريض ما را شفا بده. امام(ع) را واسطه قرار مي‌دهيم و اشکالي هم ندارد مستقيم بگوييم. چون واسطه هم مي‌شود. يا مثلاً اين سه جايي که گفتي بازديد ما بيا، آقا حاجت ما را برآورده کن، از خودمان نمي‌پرسيم حقوقي که بر گردن ما هست، چيست؟ من اجازه مي‌خواهم اين حقوق را در چند قسمت براي بينندگان بشمارم.
1- اولين وظيفه معرفت و شناخت آن حقوق و اقرار به آن حقوق است. يکوقتي مأمون از امام رضا خواستند براي ايشان يک رساله بنويسند و خلاصه اسلام را آنجا بياورند. هفت صفحه است. متن حديث اين است. مأمون از امام رضا خواست. گفت: به صورت خلاصه مباحث اسلامي را براي من جمع کن. آقا شروع کرد از نبوت، امامت، توحيد، حتي احکام نماز و خمس و زکات را نوشت که مرحوم مجلسي در بحار آورده است. من بخشي را که مربوط به امامت است مي‌خوانم. امام در اين نامه براي مأمون نوشتند. اينطور بگو: «أشهد لهم بالوصية والإمامة» من شهادت مي‌دهم که شما وصي پيغمبر هستيد. امام هستيد، «و أن الأرض لاتخلو من حجة الله» شهادت مي‌دهم هميشه روي کره زمين حجت خدا بايد باشد. آغاز خلقت با نبوت بوده ولي پايانش با امامت است. يک امام آخرين موجودي است که روي کره زمين حضور دارد. «و أنهم العروة الوثقي» شهادت مي‌دهم شما عروة الوثقي هستيد. يعني دستگيره، «وأئمة الهدي والحجة علي أهل الدنيا إلي أن يرث الله الأرض و من عليها و أن کل من خالفهم» هرکس با شما مخالفت کند، «ضال مضل باطل» اين گمراه است و گمراه مي‌کند و راه خطا هم مي‌رود. «تارک للحق» تارک حق است «وأنهم المعبرون عن القرآن» مفسر قرآن شما هستيد. «والناطقون عن الرسول» وقتي ما مي‌خواهيم حقوق امام را رعايت کنيم، اولين وظيفه اين است که حق امام را بشناسيم.
وظيفه دومي که در مقابل امام(ع) داريم، تحبيب است. تحبيب يعني ائمه را نزد مردم محبوب قرار بدهيم. اهل‌بيت (ع) را در دل مردم جا دادن، تحبيب است. اين کلام امام رضا است. «جروا إلينا كل مودة» (تحف العقول/ص487) مردم را به سوي ما جذب کنيد. ما را نزد مردم محبوب کنيد. خدا به حضرت موسي فرمود: «حببني الي خلقي» اين جمله پاسخ خيلي از شبهات است و يک اصل است. امام رضا فرمود: هرچه از خير درباره‌ي ما گفته مي‌شود درست است. چرا؟ چون در زيارت جامعه کبيره مي‌خوانيم. «إِنْ‏ ذُكِرَ الْخَيْرُ كُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ» همه خير شما هستيد. اگر کسي آمد يک مطلبي گفت که ضد باورهاي اعتقادي ما است، ديگر خير نيست. مثل اينکه بگوييد: علي خداي من است. ديگر اين خير نيست. خير يعني آنچه در چهارچوب دين است. آنچه درباره‌ي خير مي‌گويند، در ما هست. «و ما قيل فينا من سوء فما نحن كذلك» هرچه شر درباره‌ي ما نقل شد، ما اينطور نيستيم. ممکن است شما يک روايت جعلي پيدا کنيد و يک مطلبي را به پيغمبر نسبت بدهيد. اين اصل کلي است. اگر زير مجموعه شر است اهل‌بيت از آن دور هستند. اگر زير مجموعه خير است اهل‌بيت مصداق آن هستند.
وظيفه سومي که امام رضا بر گردن ما قرار داده است، احياي امر است. فرمود: ما را زنده کنيد. گفتند: چطور امر شما را احيا کنيم؟ فرمودند: علوم ما را به مردم آموزش بدهيد. احاديث و کلمات ما را بگوييد.
چهارمين وظيفه که من تأکيد مي‌کنم در ميان وظايفي که بر عهده ما هست نسبت به امام انجام بدهيم،موضوع تکريم و تعظيم است. در روايت داريم حسين بن خالد خدمت امام هشتم(ع) آمد. احترام سادات بر ما لازم است. ايشان آمد يک سؤالي از امام کرد. پرسيد: ما از شما شنيديم که «النظر الي ذريتنا عباده» نگاه به سادات عبادت است؟ آيا منظور خود شما هستيد يا همه سادات؟ علي بن موسي الرضا فرمود: نگاه به همه سادات عبادت است به دو شرط. اينکه خدا در قرآن به پيامبر مي‌فرمايد: به زنان خود بگو: گناه و ثواب شما مضاعف است، بگو: بيشتر بايد رعايت کنيد. همين‌جا خودش را نشان مي‌دهد. فرمود: نگاه به همه سادات عبادت است تا مادامي که از روش پيغمبر جدا نشود. لذا برادر علي بن موسي الرضا، به نام زيد در بصره يک قائله‌اي به پا کرد، خانه‌ي بني عباس را به آتش کشيد، بدون اجازه امام يک حرکتي را انجام داد، امام رضا(ع) ايشان را خواستند و فرمودند: اگر بندگي خدا را بکني من برادر تو هستم وگرنه هيچ برادري بين من و تو نيست. در روايت دارد که امام با او قطع ارتباط کرد. چون منهاي امام حرکت کرده بود. دوم اينکه آلوده به معصيت نشوند.
پنجمين وظيفه‌ و حقي که امام بر گردن ما دارد، همين زيارت است. فرمود: هر امامي يک عهدي دارد. واژه عهد در روايات به معناي پيمان است. گاهي عهد با خداست «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ» (احزاب/23) گاهي عهد و پيمان‌هايي است که با خودمان مي‌بنديم و گاهي عهد با امام است. «إِنِّي أُجَدِّدُ لَهُ فِي صَبِيحَةِ يَوْمِي هَذَا عهداً» در زيارت عهد است. فرمود: امام بر گردن شما عهدي دارد. آن عهد چيست؟ «وَ إِنَّ مِنْ تَمَامِ الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ زِيَارَةَ قُبُورِهِمْ» مهمترين وفاي به عهد اين است که قبر آنها را زيارت کنيم.
از امام باقر که شکافنده علوم است روايت داريم. معروف به باقر العلوم است. به امام صادق فرزندشان فرمودند: در صلب تو عالم آل محمد است. «ان في صلبک عالم آل محمدٍ(ص)» بعد فرمودند: «ليتني ادرکته» اي کاش من او را درک کنم. کنار مضجع شريف امام رئوف قرار داريم که سالها قبل از تولدش، پيغمبر خدا فرمود: هر غم ديده‌اي او را زيارت کند غم دلش برطرف مي‌شود. حزنش برطرف مي‌شود. خدا آيت الله العظمي بهجت را رحمت کند. گاهي ما خدمت ايشان مي‌رسيديم. مي‌فرمود: اگر خانواده‌هايتان را مشهد مي‌بريد، سخت نگيريد. امام رضا ناراحت مي‌شود. جاي خوب، غذاي خوب، احساس کنند اينجا محل غم زدايي است و محل فرح و شادي قلب است. انشاءالله زيارت همه قبول باشد.
شريعتي: پدرش مي‌گفت: زيارت رضا مثل زيارت خدا در عرش است. خودش مي‌گفت: سه موقع سراغ شما مي‌آيم، اول وقتي نامه عمل شما را مي‌دهند. دوم سر پل صراط، سوم پاي حساب و کتاب. پسرش مي‌گفت: بهشت را ضمانت مي‌کنم براي زائر با معرفت پدرم. هرچقدر از زيارت امام هشتم بگوييم، کم گفتيم. انشاءالله دوستان کمک کنند و در اين طرح شرکت کنند.
حاج آقاي رفيعي: حالا که حقوق پنج گانه‌اي بيان شد که يکي هم فراموش کردم بگويم و آن نصرت اهل‌بيت است. «اللهم انصر من نصره» پيغمبر خدا فرمود: هرکس علي را ياري مي‌کند، ياري کن. هشام وقتي بر امام صادق وارد شد، آقا فرمودند: «هذا ناصرنا بقلبه و لسانه ويده» ما را با قلبش و با زبان و دستش ياري مي‌کند. بينندگان عزيز! ياري کردن ما به امام رضا(ع) گاهي با زبان است. مثل دعبل خزاعي. گاهي با قلب است، همه اينها با هم مي‌تواند باشد. آن عمل مهم است. روايت تکان دهنده از امام رضا ديدم. فرمود: خدا مي‌فرمايد: اي انسان تو انصاف را با من رعايت نکردي. من به تو نعمت مي‌دهم و تو با آن معصيت مي‌کني؟ اگر پدري به فرزندش پول داد که دانشگاه برود درس بخواند، رفت مواد مخدر خريد، حق دارد گله کند؟ بگويد: پول دادم که بروي با آن کتاب بخري و درس بخواني. زبان نداده ما با آن فحش بدهيم. چشم نداده که به صحنه حرام نگاه کنيم. دست نداده بر سر مظلوم بزنيم. خيلي حواسمان جمع باشد. همه حرف در اين يک جمله جمع است. گناهکار بي انصاف است! چرا؟ چون نعمت خدا را در مسير معصيت صرف مي‌کند.
شريعتي: يک دعاي مفصل و جامع کنيد.
حاج آقاي رفيعي: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ‏ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ صَلاَةً کَثِيرَةً تَامَّةً زَاکِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِکَ‏» خدايا به آبروي امام رضا اول در حضور اين آقايي که وقتي اسمش برده مي‌شود حضرت دست بر سرشان مي‌گذاشتند و قيام مي‌کردند، در ظهور قطب عالم امکان حجت بن الحسن تعجيل بفرما. معرفت حقوق اهل‌بيت را به ما عنايت بفرما. ما و خاندان ما و مردم ما را از قرآن و اهل‌بيت جدا مگردان. خدايا به آبروي اين امام رئوف قسمت مي‌دهم اشتغال و ازدواج جوان‌ها را فراهم بفرما. جوان‌هاي ما را مؤمن و متدين و اهل نماز قرار بده. اين رکود و بيکاري و اعتياد و طلاق و اختلافات سياسي را از ميان کشور امام زمان ريشه کن بفرما. به مقربان درگاهت مظلومان عالم در همه بلاد، يمن، بحرين، افغانستان، فلسطين و روسيه ياري بفرما. سايه رهبر فرزانه و محبوب و مقتدر ما را بر سر ما مستدام بدار. بعضي عزيزان گرفتار سرطان و بيماري‌هاي روحي هستند. همه را لباس عافيت بپوشان. اموات و گذشتگان ما، اموات اين جمع، خاصه روح ملکوتي معمار انقلاب، حضرت امام را از اين جلسه بهره‌مند بگردان.

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها