اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

94-08-03- حجت الاسلام والمسلمين ميرباقري - هدف قيام امام حسين

معرفی برنامه

برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: هدف قيام امام حسين
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين ميرباقري
تاريخ پخش
:94/08/03

بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين


ما را نمانده است دگر وقت گفتگو *** تا درد خويش با تو بگوييم مو به مو
از خار،گرچه گرد حرم پاک کرده اي *** تا شام و کوفه راه درازي است پيش رو…
خون ؛گوشواره ها زده بر گوشهايمان *** صد بغض مانده جاي گلوبند در گلو
تنها گذاشتيم تنت را و مي رويم *** اما سر تو همسفر ماست کو به کو
بي تاب نيستيم…خداحافظت پدر.. *** بي آب نيستيم …خداحافظت عمو


شريعتي: سلام عرض مي‌کنم خدمت شما بينندگان عزيز ايام سوگواري حضرت ابا عبدالله را تسليت عرض مي‌کنم حاج آقاي رنجبر در سفر تبليغي مشهد مقدس هستند افتخار اين را داريم خدمت حاج آقاي ميرباقري عزيز باشيم سلام عليکم و رحمة الله ايام را تسليت عرض مي‌کنم.
حاج آقا ميرباقري: سلام عليکم و رحمة الله خدمت همه‌ي بينندگان عزيز و همکاران گرامي عرض سلام دارم و اين ايام را تسليت عرض مي‌کنم.
شريعتي: برنامه‌ي امروز ما با حاج آقاي ميرباقري رنگ و بوي محرم و امام حسين را خواهد داشت بحث مفيدي باشد مثل همه‌ي مباحث ايشان.
حاج آقا ميرباقري: بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين و لعنة علي اعدائهم اجمعين اللهم کن لوليک الحجة بن الحسن صلواتک عليه و علي آبائه في هذه الساعة و في کل الساعة ولياً و حافظاً و قاعداً و ناصراً و دليلاً و عيناً حتي تسکنه ارضک طوعاً و تمتعه فيها طويلاً و هب لنا رأفته و رحمته و دعائه و خيره ما ننال به سعة من رحمتک و فوز عن عندک در باب عاشورا ديگر صحبت خيلي شده در طول تاريخ و حرف‌هاي همه هم بسياري اش حرف‌هاي خوب و شنيدني بوده است از آن طرف هم يک غفلت‌هايي شده و تحريف‌هايي اتفاق افتاده که يکي از مهم ترين تحريفات در حادثه‌ي عاشورا که از آن غفلت مي‌شود اين است که واقعه را از آن عظمتش بکاهيم کوچک تصوير کردن يک شخصيت بزرگ تحريف اوست هر چقدر هم شما تعريف و توصيفش بکنيد تحريف است واقعه هم همين طور است واقعه‌اي که بر محور سيدالشهدا است واقعه‌اي که آثارش در روايات گاهي آمده که در زيارت مطلقه‌اي که در کافي نقل شده سند خيلي خوبي دارد زيارت اولي است که مرحوم محدث قمي در زيارات مطلقه‌ي سيدالشهدا نقل کردند که من توصيه مي‌کنم حتما بخوانيم جزء زياراتي باشد که جزء زيارات دائمي ما باشد در زيارات مطلقه‌ي سيدالشهدا زيارت اول مفاتيح است ما زيارات مطلقه داريم که همه وقت‌ها همه جا خوانده مي‌شود و زيارات خاصه که مال ايام خاصه است مثل زيارات روز عرفه آن جا دارد أَشْهَدُ أَنَّ دَمَكَ سَكَنَ فِي الْخُلْدِ يعني اين وجود مقدسي که خونش جايگاهش در خلد است نه روحش. قرار گاه روح حضرت که « يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً، فَادْخُلِي فِي عِبَادِي، وَادْخُلِي جَنَّتِي» (فجر/ 30-27) است بعضي بزرگان ديدند اين بزرگان آيه‌ي قرآن را اين طور معنا کردند يعني خود حضرت حق بي واسطه روح را قبض کرده و جنت الهي ديگر کجاست از فهم ما خارج است . وَ اقْشَعَرَّتْ لَهُ أَظِلَّةُ الْعَرْشِ اظله‌ي عرش هر چه که است و در عرش هر چه که است معنا شود سايه است ظلال است اظله‌ي عرش الهي به لرزه در آمده وَ بَكَى لَهُ جَمِيعُ الْخَلائِقِ وَ بَكَتْ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ السَّبْعُ وَ مَا فِيهِنَّ وَ مَا بَيْنَهُنَّ همه‌ي خلايق بر او گريستند و هفت آسمان و هفت زمين بر او گريستند و آن چه ديده مي‌شود و آن چه ديده نمي‌شود و اين جمله‌ي آخرش که خيلي آدم تعجب مي‌کند معنايش سخت است وَ مَنْ يَتَقَلَّبُ فِي الْجَنَّةِ وَ النَّارِ آن‌هايي که در بهشت هستند و در جهنم اند بعضي معنا کرده اند اما بيان زبان عصمت است اين حادثه‌اي که آثارش اين قدر فراگير است سر بيست و چهار هزار پيغمبر را پروانه کرده هر شب جمعه مي‌آيند مُختَلَفُ الاَنبِياء مُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ است نبايد از آن عظمت و بزرگي اش کاست حادثه‌اي که بر محور عبادت سيدالشهدا است که بلکه عبادت نبي اکرم صلي الله عليه و آله و سلم که بخشي از اوصافشان زيارت جامعه‌ي کبيره است از عظمتش نبايد کاسته شود يک بياني خود حضرت دارند در تحليل اين اقدام که في الجمله بعضي زواياي امر عظيم را توضيح مي‌دهد من ترجمه‌اي مي‌کنم اين را بعضي از منابع ما وقتي نقل کردند قسمت اولش را ندارند که در جواب ابن عباس حضرت فرمودند إِنّي لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَ لا بَطَرًا وَ لا مُفْسِدًا وَ لا ظالِمًا وَ إِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِصْلاحِ في أُمَّةِ جَدّي (بحارالانوار، ج ??، ص ???) مناقب اين طوري نقل کرده اند ولي بعضي مصادر به عنوان وصيت سيدالشهدا به برادرشان محمد حنفيه اين وصيت را فرمودند و نوشتند در اختيار او گذاشتند هَذَا مَا أَوْصَي‌ بِهِ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي‌طَالِبٍ إلَي‌ أَخِيهِ مُحَمَّدٍ الْمَعْرُوفِ بِابْنِ الْحَنَفِيَّه وصيت چيست سه شهادت است إنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ يَشْهَدُ أَنْ لاَ إلَهَ إلاَّ اللَهُ، وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ. وَأَنَّ مُحَمَّدًا صَلَّي‌ اللَهُ عَلَيْهِ وَءَالِهِ عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، جَآءَ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِ الْحَقِّ. وَأَنَّ الْجَنَّه وَالنَّارَ حَقٌّ. وَأَنَّ السَّاعَه ءَاتِيَه لاَ رَيْبَ فِيهَا رسوله شهادت به توحيد است شهادت به رسالت وجود مقدس نبي اکرم قطعي است قيامت و خداي متعال همه را مشهور مي‌کند بعضي‌ها اين را در توضيح اين بيان حضرت حذف مي‌کنند در حالي که اين جزء ارکان وصيت نامه‌ي حضرت است و به تعبيري جزء مرام نامه‌ي وصيت حضرت به حساب مي‌آيد که مرام نامه‌اي که انقلاب و حرکت عظيم حضرت را تفسير مي‌کند اين است توحيد رسالت حضرت و معاد اگر شما توحيد را حذف بکنيد اين انقلاب هيچ توجيهي ندارد ما در عالم خيلي حرکت‌هاي به ظاهر انقلابي جنگ‌هاي عظيم کشتارهاي فراوان داشتيم جنگ اول و دوم جهاني آمارهايش متفاوت است گاهي تا ده‌ها ميليون کشته داشته در کشور خود ما قريب هفت ميليون با اين که ما درگير جنگ نبوديم در اثر حاشيه‌هاي جنگ و قحطي ما عزيز از دست داديم نفوس ما از دست رفتند آمارهاي رسمي اين را مي‌گويد ولي براي توحيد نبوده جنگ اهل دنيا بر سر دنيا بوده از اين جنگ‌ها خيلي داشتيم در تاريخ براي پيروزي در دنيا خاک آبا کشورگشايي يک پادشاهي خوشش مي‌آمده محيط مملکتش را توسعه بدهد قدرت خودش را افزايش بدهد قدرت طلبي برتري جويي تعدي به ديگران بوده ولي آن چه تفسير مي‌کند انقلاب حضرت را توحيد است اگر توحيد نبود اگر اولوهيت حضرت حق مطرح نباشد يک قطره‌ي اين خون پاسخ ندارد اگر رسالت نبي اکرم نباشد حضرت از طرف خدا نيامدند و دعوتشان دعوت الهي نيست باز هم وجهي ندارد حضرت قيام بکنند اگر حضرت رسول الهي هستند « كَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا » (سبا/ 28) آمدند همه را ببرند و اين دعوت هم دعوت به توحيد است آمدند همه‌ي عالم را از سر سفره‌ي دنيا ببرند به طرف توحيد و اگر واقعا هر چه هست همين دنيا است « إِنْ هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا» (مومنون/ 37) پنجاه شصت سال به دنيا مي‌آييم و بعد مي‌ميريم و تمام مي‌شود باز هم کار حضرت توجيهي ندارد اين حرکت عظيم را مي‌شود در ذيل اين اصول فهميد اصل توحيد اصل رسالت نبي اکرم که اين پيغمبر دعوتش دعوت حقي است آمدند يک امت تاريخي را سير بدهند و همه چيزشان را شئونشان را تغيير بدهند از دنيا به سمت توحيد فتوحاتي بکنند حجاب‌ها را بردارند مردم را سير بدهند از ظاهر عالم به باطن عالم از شهود به غيب از محسوس به نامحسوس ببرند در عوالم غيب تا به سرچشمه نزديکشان بکنند اگر اين را ما بپذيريم آن وقت اين تفسير پذير است حرکت عظيم حضرت بر اين اساس حضرت مي‌فرمايند دو قسم دارد إنِّي‌ لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَلاَبَطِرًا وَلاَمُفْسِدًا وَلاَظَالِمًا (نفس المهموم، ص45) اين چهار هدف را حضرت بيان مي‌کنند که من دنبال کفران نعمت‌هاي الهي نيستم يک موقعي آدم نعمتي را قدر نمي‌داند درگير مي‌شود با نعمت الهي اين نيست يا از سر خوشي زياد و سر خوشي و دنبال خودنمايي و امثال اين‌ها باشم اين‌ها اهداف من نيست اين بايد توضيح داده شود که مقصود من نيست و من دنبال فساد روي زمين و ظلم نيستم انسان اگر دنبال بندگي نبود حتما هر کاري که مي‌کند فساد است روي زمين حضرت مي‌فرمايند من دنبال فساد نيستم من بي خودي قيام نکردم دنبال خوشي و کشورگشايي و امثال اين نيستم اين‌ها بايد توضيح داده شود خيلي هم بحث کردند اما سه يا چهار هدفي که حضرت بيان مي‌کنند که من دنبال اين هستم يکي وَإنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاْءصْلاَحِ فِي‌ أُمَّه جَدِّي‌ من دنبال اصلاح هستم و اصلاحم به وسعت يک امت تاريخي است امت نبي اکرم چه کسي است لا اقل از زمان بعثت حضرت تا قيامت امت حضرت اند به تعبيري همه‌ي تاريخ بشريت امت حضرت اند چون همه‌ي انبيا ذيل نبي اکرم شاگرد نبي اکرم در عالم ارواح اند اگر اين طوري معنا کنيد همه‌ي تاريخ بشريت امت است اگر لا اقل از زمان خود حضرت حساب کنيم اين امت تاريخي حضرت در آن فسادي افتاده رخنه کرده حضرت مي‌گويند مي‌خواهم اصلاح بکنم نکته‌ي بعد اين أُرِيدُ أَنْ ءَامُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهَي‌ عَنِ الْمُنْكَرِ مي‌خواهم به معروف و خوبي‌ها امر کنم احيا بکنم و از منکر نهي بکنم پيداست ترک معروف و ارتکاب منکر شايع شده وَأَسِيرَ بِسِيرَه جَدِّي‌ وَسِيرَه أَبِي‌ عَلِيِّ بْنِ أَبِي‌ طَالِبٍ عليه‌السلام (نفس المهموم، ص45) اين چهار هدف است سيره‌ي نبي اکرم و اميرالمومنين مي‌خواهد احيا شود اين‌ها از بين رفته حالا به مقدار ممکن اين چهار تا را يک توضيحي مي‌دهم اما نکته‌ي اول که فساد است چه فسادي اتفاق افتاده نماز نمي‌خوانند نه کسي نمي‌گفت روزه نمي‌گيرند حج نمي‌روند نخير حضرت وقتي از مکه آمدند مکه پر بود همه آمده بودند طواف بکنند پس اين فساد نبوده پس چه فسادي بوده که حضرت مي‌خواهند بگويند من مي‌خواهم فساد را اصلاح بکنم فساد ريشه اش کجاست؟ يک بار در باب شرّ عرض کردم ذيل سوره‌ي فلق که شرّ چيست فساد چيست چه وقتي فساد پيدا مي‌شود در عالم که فساد نيست فعل حضرت حق که همه اش خير و صلاح است فساد از وقتي پيدا مي‌شود که ما موجوداتي که اختيار داريم از مدار توحيد مي‌رويم بيرون عين شرّ مي‌شود مثل يک سلولي که از مدار خودش خارج مي‌شود مي‌شود سلول سرطاني هم خودش فاسد مي‌شود هم کل بدن را فاسد مي‌کند حيات بقيه را هم سلب مي‌کند فساد يعني خروج از مدار توحيد همه‌ي عالم در مدار توحيد اند خداي متعال اله است و بقيه هم در حال پرستش «يُسَبِّحُ لِلَّـهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ» (جمعه/ 1) همه هم هماهنگ هستند در مسير هدف حق اند « لَوْ أَرَدْنَا أَن نَّتَّخِذَ لَهْوًا لَّاتَّخَذْنَاهُ مِن لَّدُنَّا إِن كُنَّا فَاعِلِينَ» (انبياء/ 17) اگر بنا بود لهو و لعبي باشد خود ما بساط لهو و لعب را درست مي‌کرديم چرا ما دستگاه حق درست کنيم شما بازي کنيد خود ما متناسب با خود ما لهو و لعبي درست مي‌کرديم ولي خداي متعال منزه از لهو و لعب است همه‌ي عالم در مسير حق هستند ما از مدار توحيد که خارج مي‌شويم از مسير حق خارج مي‌شويم وارد لهو و لعب مي‌شويم حقايق را به بازي مي‌گيريم مي‌خواهيم در اين بساط حق ما بازي بکنيم شيطنت بکنيم از مدار بندگي بياييم بيرون فساد به پا مي‌شود يک موقعي آدم خودش يک فسادي مي‌کند يک کسي مي‌آيد فساد را در يک امت تاريخي ايجاد مي‌کند و آرام آرام همه چيز مردم را از مدار توحيد مي‌برد در مدار کفر سر و ته هر کجا را نگاه مي‌کنيد بوي کفر و بي خدايي مي‌دهد اين مي‌شود فساد اين فسادي که پيدا شده در امت چطوري فساد پيدا مي‌شود فساد به اين مي‌شود به مردم بگوييد نماز نخوانيد روزه نگيريد يا نه ببينيد صلاح چطور درست مي‌شود نقطه‌ي مقابلش فساد است چه تصرفي مي‌کنند که فساد درست مي‌شود آن طرف را ببينيد اصلاح چطور مي‌شود اين بحث را مکرر تقديم کرديم خداي متعال مي‌فرمايد «وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا » (اعراف/ 56) بعد از اين که خداي متعال زمين را اصلاح کرد شما فاسدش نکنيد چطوري اصلاح کرد در روايت داريم بَعدَ اِصلَاحِهَا بِمُحَمَّدٍ وَ عَلي اصلاح مردم به مدار توحيد برگردند همين طوري که برنمي‌گردند بايد پرچم داري بيايد آن کسي که حقيقت و ارکان و شجره‌ي توحيد است وجود مقدس نبي اکرم شجره‌ي طيبه اند اصل شجره‌ي طيبه اند او وقتي آمد و ولايتش را در عالم اعمال کرد و سرپرستي کرد عالم را عالم مي‌رود به مدار توحيد بِنا عُبِدَالله (اصول کافي، کتاب التوحيد، باب النوادر، ح 10) خودشان محور توحيد و ارکان هستند أَرْكَانُ تَوْحِيدِكَ وَ دَعَائِمُ دِينِكَ (دعا براي امام زمان، مفاتيح الجنان) مدار و اصل شجره‌ي توحيد اند مشکات نور خداست اين تعابير قرآن است توحيد که اين طوري نيست هر کس راه بيفتد سرش را بيندازد زير برسد ما صراط‌هاي مستقيم اصلا نداريم يک صراط بود نبي اکرم و اهل بيت اند صراط عبوديت ما بقي بي راه است فرمود هفتاد و سه فرقه اند يکي ناجي اند اين را فريقين نقل کردند صراط نبي اکرم اند فريقين نقل کردند عَلِيٌ صِرَاطَ المُستَقِيم (ينابيع المودة، ص495) گاهي به حد تواتر گفتند. اصلاح به اين است وجود نبي اکرم را خدا فرستاده ماموريت داده اين پيغمبر گرامي بعضي‌ها مي‌گويند مثلا اسفار اربعه بر فرض که اين سفر‌هاي چهارگانه درست باشد نبي اکرم از اولي که آمده در اين عالم سفر چهارم بوده هيچ وقت در اين عالم از سفر اول شروع نکرده سفرهايش را قبل رفته اگر درست باشد که سي بالحق في الخلق با ماموريت آمده خلق را ببرد پيغمبر از اولي که متولد شده با اين سير آمده در دنيا آن سيرها را در عوالم ديگر سير کرده البته وقتي حضرت مي‌آيند اين دنيا با همه‌ي وجودشان نمي‌آيند يعني آن منزلتي از روحشان که اين عالم مي‌آيند جسمشان است نه تمام حضرت وقتي آمده سفر چهارم مي‌شود جاي سفرهاي ديگر در اين عالم نيست ما در ظلمات گرفتار هستيم سير ما از اين جا شروع شود ما را آوردند موحد شويم آن‌ها قبلا موحد شده اند اين حضرت وقتي آمد که شجره‌ي طيبه است اصلش شجره‌ي توحيد است مثل نور خداست و بقيه‌ي عناوين أَدَّبَ نَبِيَّهُ فَأَحْسَنَ أَدَبَهُ فَلَمَّا أَكْمَلَ لَهُ الْأَدَبَ قَالَ- إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ (کافي، ج 1، ص 266) صاحب خلق عظيم است اين پيغمبر مي‌تواند عالم را اصلاح بکند وجود او مايه‌ي اصلاح است هر کجا پرتو اين خورشيد افتاد مي‌شود روز هر کجا پرتو اين وجود افتاد مي‌شود صالح هر کجا وجود مقدس حضرت شود بهار عالم است السَّلَامُ عَلَى رَبِيعِ الْأَنَامِ (بحارالأنوار، ج99، ص101) هر کجا حضرت نباشد پاييز است هر کجا حضرت باشد دار حيات است هر کجا نباشد دار موت است اين مدار را تغيير دادند بعد اصلاح به محمد و علي « أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّـهِ كُفْرًا وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ» (ابراهيم/ 28) فساد يعني اين نعمت خدا که حضرت علي است برداشتند معاويه جايش مي‌آيد بني اميه جايش مي‌آيد اين مي‌شود فساد ديگر مهم نيست مردم نماز بخوانند يا نخوانند نماز خيلي مهم است خيلي مهم است يک سلول سرطاني هم تغذيه مي‌کند نه که تغذيه نمي‌کند ولي در مدار نيست تغذيه اش ديگر نماز خواندن و روزه گرفتن اگر شما مدار را تغيير داديد شيطان دو رکعت خوانده چهار هزار سال روي مدار نبوده که نتيجه نداشت آن فساد اين است به مردم نگفتند نماز نخوانيد روزه نگيريد البته به اين جا هم ختم مي‌شود مي‌رسد به جايي که يک دفعه سر مطهر سيدالشهدا جلويش است مي‌گويد همه‌ي رقبا را حذف کرديم لَعِبَت هَاشم بِالمُلك فَلَا * خَبَر جَاءَ وَ لَا وَحى (حياة الامام الحسين، ج 2، ص 187) هيچ خبري نبود بعد مي‌گويد ‌اي کاش بودند آن‌هايي که در بدر کشته شدند مي‌ديدند من انتقامشان را از پيغمبر گرفتم اين مي‌شود ديگر. حالا بعضي محققين اند که تحليل تاريخ مي‌کنند مي‌گويند ديديد از همين حرف‌ها مي‌زنند خشونت در مقابل خشونت همين را مي‌گفت‌اي کاش پدران من بودند مي‌ديدند پس قصه‌ي فساد اين است حضرت با اين فساد مقابله مي‌کنند آمدند امت را در آن فساد واقع شده نجات دهند وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ إِذْ قَدْ بُلِيَتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ يَزِيدَ» (اللهوف، ص 24) نماز بخوانيد يا نخوانيد روايت را موقعي تقديم کردم که فرمود کسي که دشمن نبي اکرم و اهل بيتش است نماز و فحشايش ديگر چه فرقي مي‌کند نمازش با شيطنت ديگرش يکي است جزء همان شيطنت است نماز ابوموسي اشعري که صفش را جدا کرده قرآن خواندن هايش به چه دردي مي‌خورد حضرت فرمودند إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا- كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ (کنزالعمال، ص 44) اين‌ها از هم جدا نمي‌شوند دستتان را از دامن ما جدا نکنيد دستشان را از دامن حضرت علي جدا کرد از قرآن جدا شد حالا برود قرآن بخواند چه فايده دارد از امام جدا شدي از قرآن جدا شدي پس امت از نبي اکرم جدا شده چون فرمود اگر به اين‌ها متمسک شويد اين‌ها ادامه‌ي وجود من هستند و از هم جدا نيستند فريقين اين را نقل کردند اين مي‌شود فساد در امت اين فساد به آن جا مي‌رسد که خون وجود مقدس سيدالشهدا با ده‌ها فضيلتي که در کتب فريقين است قرآن مدح حضرت را مکرر کرده بلکه صد‌ها فضيلت ده‌ها آيه‌ي قرآن را فريقين نوشتند در مدح حضرت خون حضرت را بريزند رو به قبله بايستند نماز بخوانند چه فسادي از اين بالاتر اين فساد است حالا باش تا صبح دولتت بدمد اين فساد نتيجه اش مي‌شود امپراتوري بني اميه و بني عباس مي‌شود امپراتوري مدرن حضرت آمدند مدار را برگرداندند حضرت دنبال دولت مستعجل نيست دنبال حکومت سال 61 نيست چون مي‌داند اين مردم تحمل حکومت علوي را ندارد بعد از شهادت سيدالشهدا رو به امام سجاد نمي‌آورند بايد حضرت يک جوري اين جنگ را هدايت کردند که دشمن آن روي سکه را رو کرد يک ارتقا وجدان تاريخي براي بشر ايجاد مي‌کنند که منتهي به غلبه‌ي تاريخي است هميشه حضرت حکومت در وهله نمي‌خواهند مي‌دانند به دست آمدني نيست لذا روايت است نامه‌ي سر به مهر حضرت را يک بخشي عمل کردند يک بخشي را در رجعت عمل مي‌کنند يعني از عاشورا تا رجعت حضرت يک کار را انجام مي‌دهند يک بخشي را در دنيا يک بخشي در برزخ دوباره برمي‌گردند برزخ هم تعبير غلطي است يک بخشي را در دنيا يک بخشي را در مقامي که هستند بعد دوباره برمي‌گردند تکميل مي‌کنند و حالا اصلاح هم مي‌شود اصلاح حضرت مي‌شود ظهور مي‌شود رجعت که آن وقت حقيقت شمس و نبوت و ولايت تجلي مي‌کند مي‌شود بَعدِ اِصلَاحِهَا مُحَمَّد وَ عَلي بر مي‌گردد مي‌شود اصلاح فساد اين است بله ميکده به پا مي‌شود عفت از بين مي‌رود اين‌ها فروع است اصل فساد اين است که ولي حق نباشد ولي باطل باشد همه چيزش فاسد است نمازش هم به چه درد مي‌خورد گيرم رو به قبله هم بايستد نماز بخواند اين چه نمازي است ابليس دو رکعتش را خوانده چهار هزار سال خوانده به اين معنا استغفرالله امام الساجدين استغفرالله بي ادبي نباشد امام الساجدين امام سجاد است سجده يعني آن چيزي که امام سجاد مي‌کنند از کربلا بگيريد تا قبل و بعدش اما اُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهى عَنِ الْمُنْکَرِد و نکته‌ي خيلي جالب که بايد به آن توجه شود دو نکته‌ي مهم است که معلوم شود حضرت امر به معروفشان چيست نهي از منکرشان چيست معروف و منکر و اقدام بر معروف و منکر سه مرحله دارد يک مرحله مرحله‌ي ارتکاب است يک مرحله مرحله‌ي اشاعه است يک مرحله مرحله‌ي اقامه است ارتکاب يعني کسي نماز مي‌خواند رو به قبله مي‌ايستد اشاعه يعني اين که مسجد مي‌سازد محل نماز خواندن درست مي‌کند اقامه يعني فرهنگ نماز و عبوديت را در جامعه احيا مي‌کند ارزش مي‌شود نماز همه دلشان براي نماز تنگ مي‌شود اول ظهر دل واپسي نماز را دارند دل داده‌ي نماز مي‌شوند اين مهم تر از مسحد ساختن است اين مسجد‌ها را پر مي‌کند اين منتهي مي‌شود به مسجد ساختن اين همه‌ي خانه‌ها را مي‌کند مسجد نبي اکرم اين کار را مي‌کنند آدم‌هايي تربيت مي‌کنند که «الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ» (معارج/ 23) بازارشان هم مسجد است اين مي‌شود اقامه‌ي نماز منکر هم همين طور است يک کسي ميگساري مي‌کند يک کسي ميکده به پا مي‌کند يک کسي فرهنگ ميگساري را رشد مي‌دهد يک کسي مواد مخدر استعمال مي‌کند يک کسي شبکه‌ي توزيع درست مي‌کند يک کسي فرهنگ نهيليستي و پوچ گرايي را توسعه مي‌دهد ريشه‌ي توسعه‌ي مواد مخدر فلسفه‌هاي پوچ گرايي است ما نقش آن فيلسوفان را ناديده مي‌گيريم او احيا و اقامه مي‌کند فلسفه‌ي پوچي که مي‌گويد جهان پوچ در پوچ است پس بگذار برويم در عالم خيالات و اوهام چرا مواد روان گردان اشاعه پيدا نکند بعد از افسردگي رواني که به دنبال نهيليسم در غرب پيدا مي‌شود اين بيماري‌ها از آن جا آمده مسري است ديگر تمدن غرب بيماري هايش را با خودش مي‌آورد پوچي منتهي مي‌شود به افسردگي بعد منتهي مي‌شود به گسترش مواد مخدر چرا گسترش پيدا نکند اصلش هم دستگاه ابليس است مي‌خواهد همه را به پوچي برساند و تسخير بکند چه چيز بهتر از اين پس آن ارتکاب است ما منکرات را در مرحله‌ي ارتکاب مي‌بينيم مواد مخدر مصرف مي‌کند اين‌ها بد است نبايد باشد ميگساري مي‌کند اين‌ها منکر هستند بي ترديد منکر منکر است ولي آن چه اشاعه مي‌دهد چطور آن چه اقامه مي‌کند چطور ما علت را رها کرديم با معلول مي‌جنگيم هاليوود و کل شبکه‌ي ارتباطي غرب و رسانه اش و فرهنگ و هنرش اقامه‌ي فحشا در عالم مي‌کند مرحله‌ي اقامه مرحله‌ي تغيير فرهنگ است مرحله‌اي که معروف مي‌شود معروف اين اقامه‌ي معروف است منکر مي‌شود منکر در نگاه جامعه بدش مي‌آيد جامعه آن مرحله‌ي نهي از منکر است از آن طرف اقامه‌ي منکر يعني فرهنگ سازي که معروف شود منکر و منکر شود معروف يعني فرهنگي که در آن تنفس مي‌کنند نظام ارزش‌هايي که تنفس مي‌کنند نظام ارزشي است که معروف منکر است منکر معروف حضرت فرمودند آخرين مرحله‌ي فساد در تاريخ اين است که منکر مي‌شود معروف و معروف مي‌شود منکر اين چطوري واقع مي‌شود از تصرف در مجاري حسي ممکن است شروع شود حواس ما را تحريک مي‌کنند الآن تمدن غرب حس بينايي چشايي گوش را تحريک به دنيا مي‌کند کم کم از طريق تحريک و کنترل حس اخلاق درست مي‌کند اگر آدم همين فضايي که در رسانه‌ها درست شده در شبکه‌هاي مجازي که گسترش اخلاق مادي است يکي پورن است خيلي گسترده تر از اين است بي مبالاتي نسبت به ارزش‌ها را درست مي‌کند و آرام آرام آدم در اين فضا که تنفس کرد اول مجاري حس است مي‌بيند مي‌چشد گوش مي‌کند کم کم اخلاق درست مي‌کند يعني قلب را تسخير مي‌کند مي‌شود مرحله‌ي اقامه اين يک نکته در باب منکر و معروف پس توجه داشته باشيم وقتي مي‌خواهيد نهي از منکر بکنيد برويد اول با آن که اقامه مي‌کند بجنگيد سهم اصلي قدرتتان را اول آن جا بکنيد نه آن کسي که مرتکب مي‌شود البته با ارتکاب هم بايد با يک برنامه‌اي مقابله کرد حتما چون اين ارتکاب ادامه‌ي اقامه است ولي اصل را رها کنيد مثل اين مي‌ماند انسان بيماري خوني دارد تظاهرات پوستي دارد شما با اين تظاهرات مقابله مي‌کنيد برويد آن بيماري خوني را علاج بکنيد اقامه‌ي منکر در تاريخ چه کسي کرده؟ ابليس و دشمنان نبي اکرم اين نکته‌ي اول است الآن در دوران ما نمي‌خواهم اين طوري بگويم ذائقه‌ي مخاطبين را تلخ بکنم ببينيد تمدني که ادعايش اين است اين را من نمي‌گويم فيلسوفان غرب گفتند با صداي بلند گفتند طرف دارانشان در دنياي اسلامي در کشور ما هم گفتند همه هم آشنا هستند مي‌دانند چه کسي را مي‌گويم گفتند چه مي‌گوييد در ايران توسعه و پيشرفت و اصلاحات واقع شده هنوز العياذ بالله آدم دهانش را بايد گل بگيرد اين حرف را بزند مي‌گويد هنوز خدا نمرده است وقتي بار تمدن روي دوش اين فرهنگ است مي‌دانيد خدا بميرد يعني چه « اللَّـهُ لَا إِلَـهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ » (بقره/ 255) حيات از اوست او وقتي در حيات زندگي ما مرد ما خودمان مي‌شويم مردار اين تمدن مي‌خواهد گورستان بزرگ درست بکند يک قبرستان به وسعت جهان اگر نگفتند فيلسوفان غرب که خدا بميرد تا توسعه و دموکراسي بيايد بگويند نگفتند اگر بنا شد خدايي که مبدا حيات است بميرد عالم مي‌شود گورستان « وَمَا أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَّن فِي الْقُبُورِ» (فاطر/ 22) شهدايي که در قبر هستند مي‌شنوند پيغمبر رفتند سر چاه با شهداي جنگ صحبت کردند قبر يعني مرده‌هاي روي زمين اند قبر ولايت اولياء طاغوت است دار دنيا است دار موت است اين شعار را شما نگاه بکنيد تمدني که مي‌خواهد خدا را حذف بکند اين حيات دارد؟ موت اندر موت است نمي‌خواهم بگويم هر کسي در غرب است مرده است نه در کاخ فرعون زن فرعون هم جزء زنده ترين آدم‌هاي تاريخ است قرآن مثل مي‌زند به او چون به موسي وصل است به سرچشمه‌ي حيات وصل است از سرچشمه‌ي حيات مي‌نوشد در غرب هم آدم‌هاي موحد و طرف دار خدا طرف دار انبيا هستند اين‌ها زنده اند اين‌ها هم با اين بساط مردگي مخالف اند گرچه صدايشان را امپراتوري خبري جهان نمي‌گذارد برسد به جايي دولت‌هاي اطلاعاتي جهان همه‌ي صداها را کنترل مي‌کنند ولي آن‌ها هم مخاطب هستند چه کسي الآن با فرهنگ فحشايي که در جهان اقامه مي‌شود موافق است کدام عاقلي در عالم موافق است پس منکر يعني به حدي منکر را اقامه بکني که ضد ارزش شود ارزش يک موقعي يک آقايي همين که گفت شما با هم جنس گرايي نظرتان چيست هو کردند تا قبلش کف مي‌زدند در همين مهد تمدن آمريکا اين مي‌شود اقامه‌ي منکر هم جنس گرايي که منکري است که همه‌ي انبيا نهي کردند کارش به جايي برسد که مخالفت با آن شود منکر اين مي‌شود اقامه‌ي منکر بقيه اش هم همين طور همه چيز را تغيير مي‌دهند مفهوم زندگي مفهوم طلاق ازدواج نشستن خوردن خوابيدن اقامه يعني اين يعني يک بستر درست مي‌کني شهر را يک طوري درست مي‌کني مي‌شود شهر برون گرا اسمش را هم رويش مي‌گذارند يعني عريان گرايي را توسعه مي‌دهد معماري برون گرا يعني معماري که فرهنگ فحشا و بي عفتي به نظر ما را احيا مي‌کند تا بقيه اش که همين طور است پس منکر يعني اين از ارتکاب است تا اقامه که اقامه هم گاهي اقامه در خانه است در شهر است گاهي در تاريخ است اقامه‌ي منکر اصلش اين است يعني اقامه‌ي بت پرستي اقامه‌ي بي خدايي اقامه‌ي نفس پرستي اين بت اقسامي دارد يک موقع چوب و سنگ است اگر آدم زير بار شيطان رفت چوب و سنگ را از تو بگيرند آدم يک بت ديگر درست مي‌کند به وسعت تکنولوژي خيال نکنيد دست برمي‌دارد بتش را عوض مي‌کند بلد هم است چه کار بکند شش هزار عبادت مي‌کند لاَ يُدْرَي أمِنْ سِنِي الدُّنْيَا أَمْ مِنْ سِنِي الْآخِرَةِ (تفسير نور الثقلين، ج 4، ص 471) بحث اين است که اين منکر يعني اين منکري که حضرت وقتي با منکر مي‌جنگند بالاصاله با اقامه‌ي منکر مي‌جنگند بعد با اشاعه و ارتکاب آن هم با منکر تاريخي مقياس حضرت اين است آن که دارد تاريخ را به سمت منکر مي‌برد ابوحنيفه به امام صادق عرض کرد معروف چيست الْمَعْرُوفُ فِي أَهْلِ السَّمَاءِ الْمَعْرُوفُ فِي أَهْلِ الْأَرْض اَمِيرَ المُومِنين (بحارالانوار، ج 10، ص 208) اين هم توضيح بدهم منکر چيست فرمود آن‌هايي حق حضرت را غصب کردند مردم را محروم کردند عليه حضرت اين نکته‌ي اول بود نکته‌ي دوم در باب منکر اين است که منکر درجاتي دارد ما عمل منکر داريم آدم دروغ مي‌گويد العياذ بالله از اين بالاتر اراده‌ي منکر دارد نيت منکر اين نيت بدتر از عمل است نِيَّة ُ الکافِرِ شَرٌّ مِن عَمَلِهِ (ميزان الحکمه، ج 10، ص 282) سوم خود آدمي که اقدام بر منکر مي‌کند او از نيتش هم بدتر است پس منکر حقيقي کيست آن آدمي که با اين تعريف اقامه‌ي منکر مي‌کند منکر حقيقي است خودش معروف هم ما يک عمل معروف داريم يک نيت معروف يک آدم معروف آن آدمي که محور اقامه‌ي توحيد در عالم است خودش معروف حقيقي است حضرت در اين مقياس وارد ميدان شدند حضرت با پرچمدار درگير هستند که دارد اقامه مي‌کند خودش بدترين منکر عالم است با يزيد با بني اميه درگير هستند با اين جريان درگير هستند قبل و بعدش هر چه که هست لذا مي‌گوييد فَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً اَسَّسَتْ اَساسَ الظُّلْمِ وَالْجَوْرِ پس منکري که حضرت با آن مي‌جنگند اين منکر است و معروفي که دنبال دعوت به او احيا او هستند اين است آن وقت حضرت چه کار کردند با قاطعيت مي‌گوييد أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلَاةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ (زيارت وارث) حضرت کار را تمام کرده مي‌گوييد پس نتايجش دارد ظاهر مي‌شود ديگر داريم به سمت ظهور مي‌رويم همين قلوبي که در عاشورا به فوران مي‌آيد اين هم دنيا تلاش مي‌کند جوانان را از امام حسين جدا مي‌کند امام حسين همه را در کهف خودش جا مي‌دهد به ظاهر هم آدم نگاه مي‌کند ممکن است مرتکب گناهي شود اين جوان ولي اين گناه او نيست گناه آنان است حضرت هواي اين‌ها را دارد مي‌آورد در کهف خودش تطهير مي‌کند يعني آن‌ها مي‌خواهند گورستان درست بکنند قلوب بميرد حضرت مي‌خواهد همه را احيا بکند احيا هم مي‌کند روايت است که قريب به اين معنا اشک بر امام حسين احيا قلوب مي‌کند روزي که قلوب مي‌ميرند قلب نمي‌ميرد که آمده در مجلس اشک بنشيند فرمود گناه به اندازه‌ي کف روي دريا باشد پاک مي‌شود. غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ وَلَو كانَتْ أَكْثَرَ مِنْ زَبَدِ الْبَحْر (تفسير القمى، ص 616) فَإِنَّ الْبُکَاءَ يَحُطُّ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ (أمالي الصدوق، ص 128) گناهان بزرگ را محو مي‌کند آن‌ها مي‌خواهند آلوده بکنند بميرانند حضرت مي‌خواهد احيا و تطهير مي‌کنند آن‌ها يک سال زحمت مي‌کشند حضرت در ده روز همه‌ي قلوب را جمع مي‌کند الآن امام حسين هر سال دهه‌ي محرم چه کار مي‌کنند قلوب محبين خودشان را يک شستشو مي‌کنند دوباره برمي‌گردانند از دست شيطان در مي‌آورند دوباره حيات در آن‌ها مي‌دمند اميدوارم جوانان عزيزي که اين ايام رفتند با امام حسين گره خوردند زنده شدند خودشان هم احساس مي‌کنند مطهر شدند از بدي‌ها بدشان مي‌آيد اين‌ها راهشان را با حضرت ادامه بدهند که از کهف امام حسين بيرون نياند.
شريعتي: ان شاء الله صفحه‌ي 13 قرآن کريم آيات 84 تا 88 سوره‌ي مبارکه‌ي بقره تلاوت مي‌شود.
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ لَا تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَلَا تُخْرِجُونَ أَنفُسَكُم مِّن دِيَارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَأَنتُمْ تَشْهَدُونَ ?84? ثُمَّ أَنتُمْ هَـؤُلَاءِ تَقْتُلُونَ أَنفُسَكُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِيقًا مِّنكُم مِّن دِيَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَيْهِم بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِن يَأْتُوكُمْ أُسَارَى تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَن يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّـهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ?85? أُولَـئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ فَلَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ يُنصَرُونَ ?86? وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَقَفَّيْنَا مِن بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَكُلَّمَا جَاءَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَى أَنفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقًا كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقًا تَقْتُلُونَ ?87? وَقَالُوا قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَل لَّعَنَهُمُ اللَّـهُ بِكُفْرِهِمْ فَقَلِيلًا مَّا يُؤْمِنُونَ ?88?
ترجمه:
و [ياد کنيد] هنگامي که از شما پيمان گرفتيم که خون همديگر را نريزيد، و يکديگر را از خانه هاي خود آواره نکنيد، سپس [به پيمانتان] اقرار کرديد و بر آن هم گواهي مي دهيد. (??) باز اين شما هستيد که يکديگر را مي کشيد، و گروهي از خودتان را از خانه هايشان آواره مي کنيد، و از روي گناه و تجاوز يکديگر را بر ضد آنان [که آواره کرده ايد] ياري و کمک مي دهيد، و اگر آنان در حال اسارت نزد شما آيند، براي آزاد شدنشان فديه مي دهيد، در صورتي که آواره کردنشان بر شما حرام بود. آيا به بخشي از کتاب [آسماني] ايمان مي آوريد و به بخشي ديگر کفر مي ورزيد؟ [حرام بودن جنگ و آواره کردن را مردود مي شماريد، و وجوب آزاد کردن هم کيشان را از اسارت قبول مي کنيد!] پس کيفر کساني از شما که چنين تبعيضي را [در آيات خدا] روا مي دارند، جز خواري و رسوايي در زندگي دنيا نيست، و روز قيامت به سوي سخت ترين عذاب بازگردانيده مي شوند، و خدا از آنچه انجام مي دهيد، بي خبر نيست. (??) اينان کساني اند که زندگي [زودگذر] دنيا را به جاي آخرت خريدند؛ پس نه عذاب از آنان سبک شود و نه ياري شوند. (??) و يقيناً ما به موسي کتاب داديم و پس از او پيامبراني به دنبال هم فرستاديم، و به عيسي بن مريم دلايل روشن و آشکار عطا نموديم، و او را به وسيله روح القدس توانايي بخشيديم؛ پس چرا هرگاه پيامبري آيين و احکامي که مطابق هوا و هوستان نبود براي شما آورد، سرکشي کرديد؟ پس [نبوّتِ] گروهي را تکذيب نموديد وگروهي را مي کشتيد. (??) و گفتند: دل هاي ما در غلاف و پوشش است [به اين علتْ کلام تو را نمي فهميم، ولي چنين نيست که مي گويند] بلکه خدا به سبب کفرشان آنان را از رحمتش دور کرده [در نتيجه از پذيرفتن اسلام خودداري مي کنند] پس اندکي ايمان مي آورند. (??)
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شريعتي: کمتر از دو دقيقه وقت در اختيار حاج آقا است.
حاج آقا ميرباقري: بسم الله الرحمن الرحيم من يک مثالي براي اقامه مي‌زنم البته مثال کوچک است در خود کشور ما دو دوره داشتيم که در تغيير وضعيت پوشش و لباس هم مردان هم بانوان اقدام کردند يکي در دوره‌ي رضاخان يکي در دوره‌ي پسرش در دوره‌ي اول جبر فيزيکي بوده براي تعطيل کردن مساجد به زور مسجد‌ها حسينيه‌ها را بستند به زور متحد الشکل کردند به زور چادر از سر بانوان برداشتند مقاومت هم شد در دوره‌ي بعدي اين کار را نکردند آمدند از طريق فرهنگ سازي کاري کردند که تحقير و تجليل اجتماعي را تغيير دادند حجاب علامت چنين و چنان بودن و کلاغ سياه و در اشعار روشن فکران ما آمده اين حرف‌ها مدعيان روشن فکري اين چنين گفته اند که کفن سياه و ديده ايد اشعار روشن فکري آن دوره را کاري کردند که حجاب شده ضد ارزش اين بار ديگر لازم نيست به زور چادر از سر کسي بردارند اين بار بايد به زور چادر روي سر‌ها نگه داريد دانشجوي محجبه در دانشگاه مي‌رفته در دهه‌ي 50 از دانشگاه مي‌آمده بي حجاب بوده هيچ کس هم به او نمي‌گفته بي حجاب باش از اين طرف مسلمان مي‌رفته نماز خوان و از آن طرف با آرم داس و چکش مي‌آمده بيرون دعاي کميل خواندن که هيچ از نماز خواندن هم شرم داشته بايد مي‌رفته گوشه‌اي نماز مي‌خوانده در همين دانشگاه تهران دهه‌ي پنجاه اقامه يعني اين يعني تغيير تجليل و تحقير اجتماعي با نماز خواندن تحقير مي‌شود دولا راست شدن فلان اذان مي‌گفت در خيابان زمان رضاخان يکي از سرکرده‌هاي رضاخان بوده آمد گفت چه کار مي‌کني عر عر مي‌کني در خيابان عربده مي‌کشي وقتي اذان گفتن بشود عر عر کردن طبيعي است کسي که نماز مي‌خواند پس اقامه يعني اين يعني بسترهاي اجتماعي را به سمتي ببريد که بندگي خدا دشوار شود شيطنت آسان شود از آن طرف شيب اجتماعي ساختارهاي اجتماعي را يک طوري بچينيد اين همان ساختارهاي نرم هستند که عبادت شود آسان شيطنت شود سخت.
شريعتي: خيلي ممنون التماس دعا خدانگهدار.

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها