اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

94-07-25- حجت الاسلام والمسلمين ميرباقري - تفسير جزء سي

معرفی برنامه

برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: تفسير سور جزء سي قرآن کريم
كارشناس: حجت الاسلام و المسلمين ميرباقري
تاريخ پخش
: 94/07/25

بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين


کنج خرابه منزل يک ماه پاره نيست، اينجا که جاي سوختن اين ستاره نيست. آن شهاب کوچک غمگين سه ساله نه، خورشيد ساله است که از اين هزاره نيست. سيلي که از قشنگي گل کم  نمي کند، اين قطره هاي سرخ کم از گوشواره نيست. يک تازيانه مي کُشدش بيشتر چرا، بايک اشاره هست و با يک اشاره نيست.  عمه براي دخترکش شرح مي دهد، راهي است راه عشق که هيچش کناره نيست. دختر سوال مي کند از تشت با نگاه ، آيا جز آنکه سربسپارند چاره نيست؟
شريعتي: سلام عرض مي‌کنم خدمت شما بينندگان محترم فرا رسيدن ماه عزا ماه محرم را خدمت شما تسليت عرض مي‌کنم. حاج آقاي ميرباقري سلام عليکم.
حاج آقا ميرباقري: بنده هم خدمت شما سلام عرض مي‌کنم اميدوارم همه بتوانيم از برکات اين ايام برخوردار باشيم.
شريعتي: ان شاء الله در ذيل بحث تفسير جزء سي قرآن کريم به سوره‌ي 110 قرآن کريم سوره‌ي مبارکه‌ي نصر رسيديم امروز هم در ادامه در خدمت شما هستيم.
حاج آقا ميرباقري: بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين و لعنة علي اعدائهم اجمعين اللهم کن لوليک الحجة بن الحسن صلواتک عليه و علي آبائه في هذه الساعة و في کل الساعة ولياً و حافظاً و قاعداً و ناصراً و دليلاً و عيناً حتي تسکنه ارضک طوعاً و تمتعه فيها طويلاً و هب لنا رأفته و رحمته و دعائه و خيره ما ننال به سعة من رحمتک و فوز عن عندک دو نگاه نسبت به اين سوره را که هر دو هم مي‌تواند درست باشد با هم هيچ تنافي ندارند عرض کرديم يکي اين بود که صحبت در اين سوره از اين جا شروع مي‌شود «إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّـهِ وَالْفَتْحُ، وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّـهِ أَفْوَاجًا» فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا» (نصر/ 2-1) وقتي نصرت الهي فرا رسيد نصر خدا آمد و به دنبالش فتح آمد و ديدي که مردم فوج فوج وارد دين خدا مي‌شوند اين قسمت اول بود وقتي چنين اتفاقي افتاد «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا» (نصر/ 3) دو دستور به حضرت داده شده يکي تسبيح به حمد بعد استغفار است بعد فرمود «إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا» توابا خداي متعال از پيش تواب نسبت به شما بوده است اين که اين فتح اين نصر چيست خيلي از مفسرين بزرگان اين را تطبيق کرده اند به فتح مکه که بعد از فتح مکه بود که مردم فوج فوج گرايش به اسلام پيدا کردند به خصوص در جزيرة العرب تسليم شدند تقريبا نسبت به حضرت و زمينه‌ي گسترش اسلام در بيرون مرزها فراهم شد حالا به پيغمبر مي‌فرمايد تسبيح و استغفار بکن حالا چه نسبتي به هم دارد تسبيح به حمد چيست استغفار چيست چه نسبتي دارند با اين فتح عرض کرديم تسبيح به حمد يعني دو چيز بايد در آن باشد هم حمد هم تسبيح و تنزيه اين تنزيه همراه با حمد يا به وسيله‌ي حمد محقق مي‌شود که اشاره هم شد اين حمد مقصود لفظ الحمدلله يا سبحان الله گفتن نيست چون پيامي آمده بود من اين را تصحيح بکنم اين ذکر قبل از غروب و طلوع با کمي اختلاف نقل شده به عنوان تسبيح به حمد اين ذکر را هر دو نوع را مي‌شود گفت لا إلهَ إلّا اللّهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ يُحْيي وَيُمِيتُ وَهُوَ حَيّ لا يَمُوتُ بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَهُوَ عَلى كُلّ شَي ءٍ قَدِيرٌ يا لا إلهَ إلّا اللّهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ يُحْيي وَيُمِيتُ وَيُمِيتُ وَ يُحْيي وَهُوَ حَيّ لا يَمُوتُ بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَهُوَ عَلى كُلّ شَي ءٍ قَدِيرٌ هر دو نوع را مي‌شود گفت البته در آن روايت حضرت فرمودند يُحْيي وَيُمِيتُ. راوي اضافه کرد فرمودند اضافه نکنيد آن طوري که ما مي‌گوييم بگوييد ولي چون نقل‌هاي مختلفي داريم از معصومين عليهم السلام که از خود معصوم وارد شده هر دو را مي‌شود گفت بنابراين اين که فرموده بودند هر دو شکل صحيح است اين تسبيح به حمد است با اين که مفادش تهليل است بنابراين اين تسبيح به حمد عرض گسترده‌اي دارد و استغفار هم که به معني طلب مغفرت است که ادامه‌هاي عمل ما ذنوب ما را خداي متعال با مغفرت خودش پاک کند تبديل بکند و اين کار هم از خداي متعال ساخته است منتها مخاطب در اين جا در هر دو خود پيغمبر هستند ايشان بايد تسبيح به حمد بکنند ايشان بايد استغفار بکنند لذا در روايت دارد اواخر عمر حضرت مکرر تسبيح به حمد و استغفار را داشتند البته براي عزيزان واضح است استغفار نبي اکرم استغفار براي امت است يعني با استغفار حضرت است که ذنوب امت پاک مي‌شود و امت به مقام طهارت مي‌رسند خداي متعال لذا بعد از اين که دستور به استغفار مي‌دهد مي‌فرمايد «إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا »گاهي اوقات در سوره‌ي نوح است حضرت نوح به قومش مي‌فرمايد« اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا» (نوح/ 10) استغفار بکنيد که او غفار بوده است از قبل مغفرتش آماده است براي مستغفرين اين جا دارد تواب توبه بعد از مغفرت است خداي متعال بعد از استغفار مي‌بخشد بعد رجوعي به عبد دارد که آن رجوع همه چيز را تدارک مي‌کند يعني بالاتر از مغفرت است در داستان حضرت آدم داريم «ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ» (طه/ 122) خداي متعال به او رجوع کرد اين رجوع مجدد همه چيز را تدارک مي‌کند رجوع رب خداي متعال تواب بوده نسبت به پيغمبر ايشان استغفار بکنند توبه‌ي الهي محقق مي‌شود اين استغفار استغفار به امت است به ما دستور دادند در زمان حضرت بعد از زمان حضرت در زيارات ديده ايد« وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّـهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّـهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا» (نساء/ 64) اگر محضر شما بيايند خودشان استغفار بکنند شما هم برايشان استغفار بکنيد خدا را تواب و رحيم خواهند يافت به شهود آن توبه‌ي حضرت حق و رحمت خاص حضرت حق وقتي پيغمبر استغفار بکنند مي‌رسند اين در زيارت راه دور و روز شنبه است که ما نبوديم اما الآن آمديم رجوع مي‌کنيم شما براي ما استغفار بکنيد پيامبر حي و ميت ندارند اگر شهيد حي و ميت ندارد پيغمبر هم همين طور در همه‌ي نماز‌ها بعد از تشهد سلام به حضرت مي‌کنيم سلام به مخاطب حاضر السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبِيُّ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ و بعضي از بزرگان هم بودند فرمودند هيچ وقت ما سلام نداديم الا اين که جوابش را شنيديم ما سمعي نداشته باشيم ايشان هم حاضر هستند مي‌شنوند حي و ميت هم ندارند استغفار ايشان کارساز است بحث اين نيست امت بيايند شما استغفار بکنيد حضرت استغفاري بايد بکنند حضرت يک تسبيح به حمد و يک استغفاري دارند تا آن توبه محقق شود.
شريعتي: اين تسبيح به حمد و استغفار بعد از اين آيه شکر نعمت خداوند نيست؟
حاج آقا ميرباقري: يک تفسير همين است که فرمودند وقتي فتح آمد شما خدا را هم تسبيح بگوييد هم تسبيح به حمد و استغفار هم بکنيد که خداي متعال خطاها و غفلت‌هايي که بر امت بوده بردارد و پاک شود توضيح دادند گفتند آدم بعد از اين که فتح آمد يک خداي متعال پيروزي نصيب مومنين کرده اين جمال کار خداست و يک شکستي متوجه دشمنان حضرت شده و اين هم جلال است نسبت به جلال الهي خدا را تسبيح بکنيد نسبت به جمال حمد يک معناي ديگر باز در بياني که فرموديد است مرحوم علامه طباطبايي هم به آن اشاره فرمودند در تفسير الميزان که هميشه عبد بايد به دو چيز توجه داشته باشد يکي به ضعف و فقر خودش و يکي هم به جلال و جمال الهي اين وظيفه‌ي دائمي است در مقابل جلال خدا را از هر نقصي تسبيح بکند در مقابل جمال صنع خدا خدا را حمد بکند اين وظيفه‌ي دائمي است به خودش و ضعف‌هاي خودش هم که توجه مي‌کند استغفار مي‌کند حتي بعضي از بزرگان مي‌گويند وجود خودمان ذنب است نمي‌خواهند بگويند هستي خود که خدا آفريده ذنب است مي‌خواهند بگويند توجه به خود گناه است انسان خودش را اگر ديد اين حجاب است انسان اگر متوجه خودش شد ديگر با خدا نيست در وجود مقدس نبي اکرم اين هم قطعا نيست در باب حضرت علي است در باب نبي اکرم به طريق اولا ما اُشرِكَ بِاللّهِ طَرفَةَ عَينٍ هيچ لحظه‌اي نه شرک خفي نه شرک جلي داشتند قرب محض هستند بنابراين استغفار حضرت مال امت است بعد فرمودند اگر فتحي آمد و فارغ شديد کانه بار حضرت سبک شده حالا ديگر تسبيح به حمد بکنيد اين يک نگاه است که رابطه‌ي آن فتح و اين تسبيح به حمد و استغفار اين است يک نگاه دومي هم بود آن هم نگاه صوابي است با اين نگاه معارضه‌اي هم ندارد که اولا نصر خدا وقتي مي‌آيد مقدماتي دارد بايد اين وجود مقدس مخاطب در اين سوره حضرت هستند رسول بودند آمدند جامعه‌اي را ببرند برسانند موانعي سر راه است براي رساندن آن‌ها يک اقداماتي بايد بکنند وقتي آن اقدامات اتفاق مي‌افتد «إِن تَنصُرُوا اللَّـهَ يَنصُرْكُمْ» (محمد/ 7) خدا مي‌آيد نصر مقدمه اش اقدامات وجود مقدس نبي اکرم بوده است بعد از اين که نصر آمد به دنبالش فتح مي‌آيد تا قبل از آن يکي يکي اندک اندک مي‌آيند نبي اکرم مي‌روند يکي يکي شکار مي‌کنند تربيت مي‌کنند رشد مي‌دهند ابوذرها سلمان‌ها اول از همه وجود مقدس حضرت علي دستچين مي‌شوند ساخته مي‌شوند دين در آن‌ها داخل مي‌شود اما وقتي فتح مي‌آيد فوج فوج دسته‌هايي مي‌آيند با گرايش‌هاي مختلف فوج فوج يعني همراه با گرايشات طائفه‌اي و داخل بر دين مي‌شوند اين جا همراه با مشکلاتي است آغاز مشکلات فراواني است يک جمعيتي با يک انتظاراتي آمده اند و اين جمعيتي که آمده اند هنوز مراتب دين در آن‌ها محقق نشده مومن نشده اند و مشکلات فراواني با خودشان مي‌آورند اين جاست که پيغمبر گرامي براي عبور دادن از مشکلات اين مرحله مامور به تسبيح به حمد و استغفار هستند با اين حضرت عبور مي‌کنند و اين تسبيح به حمد هم فقط تسبيح زباني نيست نبي اکرم غير از اين که تسبيح به زباني و استغفار داشتند و حقايق عظيمي است که پشت اين تسبيح در عالم اتفاق مي‌افتد حضرت وقتي تسبيح مي‌گويند کائنات تسبيح مي‌گويند «وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ» (انبيا/ 79) کوه‌ها با جناب داود تسبيح مي‌گفتند اگر عالم تسبيح مي‌گويد حضرت ذکر تسبيح عالم را مي‌دهد وقتي معلم انبيا و ملائکه حضرت هستند در روايات داشتيم قَالَ کُنّا اَشْبَاحَ نُورٍ نَدُورُ حَوْلَ عَرْشِ الرّحْمنِ فَنُعَلّمُ لِلْمَلاَئِکَةِ التّسْبِيحَ وَ التّهْلِيلَ وَ التّحْمِيدَ (بحار الانوار، ج ??، ص ???) وقتي آن‌ها به ملائکه تسبيح مي‌دهند به تبع تسبيح حضرت ملائکه تسبيح مي‌گويند پيداست کائنات با حضرت تسبيح مي‌گويند «يُسَبِّحُ لِلَّـهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ» (جمعه/ 1) تسبيح حضرت همان تسبيح قلبي و زباني شان هم تسبيح فوق العاده‌اي است و عالم را تنزيه مي‌کند ولي فقط تسبيح زباني نيست يک سلسله اقدامات است يعني اقامه‌ي تسبيح در حيات اجتماعي امت است يعني بايد امت را به نقطه‌ي تسبيح برسانند يعني امت برسد به نقطه‌اي که هيچ عيبي در خداي متعال نبيند اين منزلت از توحيد که ارکان اربعه‌ي توحيد سبحان والحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر است يکي تسبيح است اين که امت به مرحله‌ي تسبيح حضرت حق برسند تسبيح مقاماتي دارد اين که عيب در کار خدا نبينيم اين قدم اول است ما وقتي نگاه مي‌کنيم هزار سوال براي ما پيدا مي‌شود چرا اين کوه‌ها اين دريا اين همه ذرات براي چه از خود خلقت سوال داريم تا آن جا که به نقص‌ها و عيب‌ها که مي‌رسيم اشکال پيدا مي‌شود اول توجيه براي ما ندارد بعد نه فقط توجيه ندارد هزار عيب العياذ بالله به کار خداي متعال مي‌نويسيم به يک جايي برسند که خداي متعال را تسبيح بکنند يک نکته اين است که بايد حيات اجتماعي ما به گونه‌اي باشد که عمل ما بوي تسبيح و معناي تسبيح بدهد در آن شرک نباشد عين توحيد و اخلاص باشد اين آيه‌ي شريفه‌اي که خوانديم «فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَى، وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى» (طه/ 131- 130) پيداست بار سنگيني روي دوش پيغمبر آمده مي‌گويند هر چه مي‌گويند بگويند بايستيد کار خودتان را بکنيد به نتيجه مي‌رسد صبر بکن تسبيح به حمد بکن قبل از طلوع و غروب لحظات شب اطراف روز تا به مقام رضا برسي يا به تو پاداشي بدهيم که راضي شوي اين همان اشاره به همان است «وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى» (ضحي/ 5) پيغمبر راضي نمي‌شود الا اين که امتش را برساند خداي متعال به او اجازه بدهد همه را بدهد با خودش سير بدهد اين تسبيح پيغمبر موجب مي‌شود به حضرت اجازه مي‌دهند شفاعت مي‌کند دستگيري مي‌کند عبور مي‌دهد از سختي‌هاي راه آدم در سختي‌هاي راه خدا مي‌ماند عيب‌ها را گردن خدا مي‌گذارد خودش را تنزيه مي‌کند از قافله جا مي‌گذارد بعد مي‌فرمايد «وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا» شايد اين نتيجه‌ي آن تسبيح است اين مسيري که امت پيغمبر بايد طي بکند اين مسير همراه با يک درگيري‌هايي است که در دوران درگيري خداي متعال به آن طرف شکوفه‌هاي مختلفي را در اختيار دسته‌هاي مختلفي از کفار قرار داده يعني گروه‌هاي متفاوت کفار را نگاه مي‌کني هر کدام يک شکوفه‌هايي از دنيا برايشان سبز شده قدرت دارند ثروت دارند موقعيت اجتماعي دارند اين قدرت ثروت لذت و غرق در امکانات ظاهري بودن اين موجب مي‌شود انسان توجه به آن‌ها بکند و نتواند پشت صحنه را ببيند و يا حتي مثلا ممکن است اين برايش دشوار شود و ترديد بکند در حقانيت پيغمبر به پيغمبر عرض مي‌کردند اگر تو پيغمبري پس اين سختي‌ها چيست رفاه آن‌ها چيست پس بايد يک تسبيحي باشد که ما را از اين عبور بدهد و ما بتوانيم پشت صحنه‌ي اين شکوفه‌هاي دنيايي که براي افواج مختلف کفار دسته‌هاي مختلف آن‌ها سبز شده ببينيم دو چيز را ببينيم يکي فتنه‌اي که در آن است و الا اگر نديديم دل بسته مي‌شويم نمي‌توانيم راه پيغمبر را برويم پيغمبر بايد ما را عبور بدهند اين مسير همراه با شکوفه‌هاي دنيايي که براي جامعه‌هاي کفار در اين دوران‌ها باز مي‌شود و سبز مي‌شود و توجه به اين که اين فتنه است اگر اين را فهميديم مي‌توانيم عبور بکنيم و دوم اين که روزي‌هاي بهتري که خير و ابقي است خدا براي جبهه‌ي نبي اکرم قرار داده آن‌ها را هم ببينيم چشم باز شود آدم تا نتواند اين روزي‌ها را ببيند نمي‌تواند عبور بکند يعني اين را من گاهي عرض کرده ام در يکي از جنگ‌ها بود پيغمبر غنائم را تقسيم کردند چيزي براي انصار نماند ناراحت شدند حضرت فرمود من مال شما هستم من که به اندازه‌ي شتر و اسب العياذ بالله قيمت ندارم؟ من را هم ببينيد اگر کسي بتوانيد چشم باز کنيد محيط ولايت را که نعمت و بهشت حقيقي است ببيند مزد خدا نقد است يعني الآن وسط بهشت است «إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ» (انفطار/ 13) بله البته روز قيامت هم وارد بهشت مي‌شوند ولي اين هم مرتبه‌ي بالاتري از محيط ولايت است بنابراين کسي بتواند توحيد ولايت را ببيند اين رزق‌هاي باطني و دوم بتواند در متن سختي‌ها فتنه را ببيند وقتي قارون با زينتش آمد قرآن مي‌فرمايد گفتند «يَا لَيْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِيَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ» (قصص/ 79) گفتند ‌اي کاش ما هم اين امکانات را داشتيم آن‌هايي که خدا به آن‌ها علم داده بود گفتند رزق خدا بهتر است تا اين که خدا فرو برد.. خسفنا به مي‌گفتند عجب ما اشتباه مي‌کرديم خوب شد ما جاي قارون نبوديم اين را آدم از قبل بفهمد اين شکوفه‌هاي مختلفي که آن طرف سبز شده و جلوه کرده جلوه‌هاي دنيايي را ببيند فتنه و پايان فتنه را ببيند رزق رب را هم ببيند اين تسبيح مي‌خواهد يعني تسبيح پيغمبر ما را عبور مي‌دهد هم تسبيح شان است هم اقدامشان است اگر اين اتفاق افتاد ما مي‌توانيم پس يک نکته‌اي که فرمودند گفتند وقتي افواج مي‌آيند مشکلاتي پيدا مي‌شود علاوه بر اين حالا فرض کنيد همه هم بخواهند بيايند داخل شوند غير از امتحان‌هاي عظيم که پيش مي‌آيد سختي‌هايي در راه است اين سختي‌هاي راه را چطور مي‌شود پشت سر گذاشت اين امت شما يک غفلت‌هايي مي‌کنند در اين مسير هميشه در مسير درست استقامت نمي‌کنند ضعف‌هايي که از خودشان نشان مي‌دهند و اين موانعي که وجود دارد و ممکن است امت را زمين گير بکند اين با تسبيح حضرت با استغفار حضرت عبور داده مي‌شود در بيان دوم گفتند تسبيح فقط ذکر نيست اقدام هم است لذا گفتند بعد از فتح مکه نبي اکرم يک سلسله اقدامات کردند نظير اقدامي که در غدير داشتند اقدام اين که بعد از اين که غدير تمام شد به صراحت گفتند اين کار خيلي سختي بود خدا فرمود «وَاللَّـهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» (مائده/ 67) پيغمبر نگران بودند که تحمل نشود اين اقدام بعد از فتح مکه است اين يکي از تسبيح‌هاي حضرت است اقداماتي که تسبيح به حمد هم است شکر و حمد هم يک جاهايي که با شکر يکي است چند مرحله دارد توجه به نعمت خود را در نعمت که معجب مي‌شويم اسباب را نديدن که مشرک مي‌شويم نعمت را به خداي متعال نسبت دادن است تا اين جا حمد کامل نيست بعد حالا نعمت‌هايي که خدا به ما داده يک هدفي دارد اين نعمت‌هايي که از خدا مي‌گيريم اگر او داده لغو نيست در مسير آن هدف به راه انداختن است يعني به خدا برگرداندن و در صراط قرار دادن است اين مي‌شود حمد و الا حمد واقعي اتفاق نمي‌افتد اگر امکاناتي که خدا به حضرت داده اين امتي که به حضرت داده حضرت در صراط قرار ندهند از دست مي‌رود بنابراين تسبيح حضرت اين است صراطي باز بکنند اين صراط در غدير باز مي‌شود اين تسبيح به حمد است چطور ما اگر خداي متعال به ما قلب ايمان هر چه که داده در مسير ولايت حقه قرار داديم در راه قرار داديم اين مي‌شود تسبيح خداي متعال يک امتي به حضرت داده حضرت امت را در صراط مي‌برد صراطي برايشان قرار مي‌دهد که تا قيامت در اين صراط حرکت بکنند اين فتح آمد فسبح بعضي‌ها گفتند اين مرحله مرحله‌ي اسلام است خداي متعال مي‌فرمايد «وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً» (لقمان/ 20) خداي متعال نعمت‌هاي ظاهري و باطني اش را بر شما فرو ريخته در روايت دارد نعمت ظاهري توحيد است و نبوت نعمت باطني ولايت است ممکن است کسي بگويد اين غلو است يعني ولايت بالاتر از توحيد و نبوت است چون نعمت باطني است عرض کرديم اين معنايش اين نيست اين ظاهر است آن باطن پس اين بالاتر است نه باطن توحيد ولايت است باطن نبوت ولايت است يعني کسي ممکن است به ظواهر توحيد نبوت متمسک باشد ظاهرا شهادتين مي‌گويد مسلمان مي‌شود با مسلمانان مي‌تواند ازدواج بکند احکام ظاهري اسلام را دارد نماز مي‌خواند روزه مي‌گيرد ولي حقيقت ولايت الله در وجودش جاري نشده تسليم ولايت الله نشده به محيط ولايت الله نشده جزء اولياء خدا نشده اين باطن دين است اگر کسي جزء اولياء خدا شد و فاني در محبت خدا شد و تسليم حضرت حق شد به تعبير ديگر به ولايت نبي اکرم گردن نهاده وَلَايَتُنَا وَلَايَهُ اللَّهِ (کافي، ج 1، ص 437) اين همان توحيد و نبوت است باطن توحيد و نبوت مي‌شود اين پس بعضي اين طوري معنا کرده اند گفتند تا اين جا مردم دارند مي‌آيند مسلمان شوند يک مرحله از راه را طي کرده اند ولي اين اول راه است رسالت پيغمبر اين نيست که مردم را فقط داخل ظاهر اسلام بکند مي‌خواهد عبورشان بدهد که برساند به آن باطن اسلام اين نياز به اقدام حضرت دارد «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ» يکي از اقدامات حضرت براي عبور دادن اين است که غديري به پا کردند صراطي آوردند اين باب را گشودند بعد که باب را گشودند مردم را وارد کردند آرام آرام مردم مي‌توانند سير با امام بکنند به باطن دين نبي اکرم به باطن توحيد برسند لذا وقتي حضرت ظهور مي‌کنند (وَ اَظْهِرْ بهَ دين نَبيّكَ (زيارت آل يس) آن باطني که در حجاب بود ظاهر مي‌شود دين پيغمبر يک حقيقت در حجاب است چيز دم دستي که نيست يکي از آثار ظهور اين است خود حضرت ظهور مي‌کنند وقتي ظاهر شدند باطن دين هم ظاهر مي‌شوند مردم با باطن دين مي‌توانند سير بکنند يعني حقيقت ولايت نبي اکرم ظاهر مي‌شود از پرده مي‌آيد بيرون پس اقدامات حضرت اين است که حضرت براي تسبيح خدا غدير را به پا مي‌کنند اين يک اقدام است اقدام بعدي اين است که وقتي مي‌آيند مدينه البته اين‌ها اقداماتي است که بيش از اين‌ها است.
شريعتي: طبق اين نگاه اين فتح را چه معنا مي‌کنيم.
حاج آقا ميرباقري: تا اين جا ما بگوييم فتح فتح مکه است مردم مي‌آيند وارد اسلام مي‌شوند ظاهر اسلام مي‌رسند ولي تا مراتب ايمان و کمال اسلام برسند اين مستلزم اقدامات حضرت است از به پا کردن غدير تا اقدامات بعدي که کردند براي اين که تثبيت شود غدير مردم را با اسامة بن زيد تجهيز کردند مخالفين را از مدينه فرستادند بيرون همه چيز را آماده کردند که بستر براي حرکت امت آماده شود پس تسبيح حضرت غير از اين که عالم با تسبيح حضرت سير مي‌کند و تنزيه حضرت است که ما را عبور مي‌دهد از اين شرک‌ها و غفلت‌ها و عيب پاي خدا نوشتن خود را تطهير کردن سهم خود را انجام ندهيم فقط انتظار داشته باشيم کار جلو رود امت تنزيه مي‌شوند با تسبيح حضرت يک سلسله اقداماتي هم است که تسبيح به حمد است اين يک نکته است که با تسبيح به حمد حضرت کار جلو مي‌رود بعد هم استغفار حضرت است که آثاري هم دارد امنيت مي‌آورد و برکات فراواني استغفار به دوران دارد «فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا، يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا، وَيُمْدِدْكُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَل لَّكُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَل لَّكُمْ أَنْهَارًا» (نوح/ 12-10) اين‌ها آثار استغفار است نزول برکات و مقام امنيت از عقوبت استفغار پيغمبر همه‌ي اين‌ها را براي امت به دنبال دارد برکات را نازل مي‌کند طهارت مي‌آورد توبه‌ي حضرت حق را مي‌آورد حضرت حق با استغفار نبي اکرم توجه به اين امت مي‌کنند ولو ما خطا مي‌کنيم حالا ببينيد چه اتفاقاتي افتاده خطاهايي که مومنين مي‌کنند با رجوع حضرت حق درست مي‌شود اين توبه‌ي حضرت حق به دنبال استغفار نبي اکرم است اگر استغفار نبي اکرم نباشد ما با خطاهايمان رفته ايم وادي ايمن درست مي‌کنند حضرت و ما را سير مي‌دهند حالا يک معناي گسترده تري هم براي اين سوره است که شايد هم بشود گفت تاويل سوره است من يک روايت را مي‌خوانم اشاره به اين معنا است.
شريعتي: بعد از تلاوت قرآن اين قرائت را از شما مي‌شنويم. خيلي ممنون آيات 25 تا 29 سوره‌ي بقره را به اتفاق تلاوت مي‌کنيم.
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ كُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِن ثَمَرَةٍ رِّزْقًا قَالُوا هَـذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِن قَبْلُ وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا وَلَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ?25? إِنَّ اللَّـهَ لَا يَسْتَحْيِي أَن يَضْرِبَ مَثَلًا مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّـهُ بِهَـذَا مَثَلًا يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ ?26? الَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّـهِ مِن بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّـهُ بِهِ أَن يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولَـئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ?27? كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّـهِ وَكُنتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ?28? هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ?29?
ترجمه:
و کساني را که ايمان آورده اند و کارهاي شايسته [چون عبادت حق و خدمت به خلق] انجام داده اند، مژده ده که بهشت هايي ويژه آنان است که از زيرِ [درختانِ] آن نهرها جاري است؛ هرگاه از آن بهشت ها ميوه اي آماده به آنان دهند، گويند: اين همان است که از پيشْ روزيِ ما نمودند، و از ميوه هاي گوناگون که [در طعم و گوارايي و زيبايي] شبيهِ هم است، نزد آنان آورند؛ در آنجا براي ايشان همسراني پاکيزه [از هر آلودگي] است؛ و در آن بهشت ها جاودانه اند. (??) بي ترديد خدا [براي فهماندن مطلبي به مردم] از اينکه به پشه و فراتر از آن [در کوچکي] مَثَل بزند، شرم نمي کند؛ اما اهل ايمان آگاهند که آن مثل از سوي پروردگارشان درست و حق است و اما کافران مي گويند: خدا از اين مثل چه اراده کرده است؟! خدا بسياري را به آن مثل [به خاطر عدم دقت و مطالعه] گمراه مي کند، و بسياري را به آن مثل [به سبب درک صحيح] هدايت مي نمايد؛ و جز فاسقان را به آن گمراه نمي کند. (??) آنان کساني هستند که پيمان خدا را [که توحيد و وحي و نبوت است] پس از استواري اش [با دلايل عقلي و علمي و براهين منطقي با عدم وفاي به آن] مي شکنند و آنچه را خدا پيوند خوردن به آن را فرمان داده است [مانند پيوند با پيامبران و کتابهاي آسماني و اهل بيت طاهرين و خويشان] قطع مي نمايند و در زمين تباهي و فساد بر پا مي کنند، آنانند که زيانکارند. (??) چگونه به خدا کفر مي ورزيد در حالي که [پيش از دميده شدن روح به کالبدتان ترکيبي از عناصر] مرده بوديد، پس شما را حيات بخشيد، سپس شما را مي ميراند، آن گاه دوباره زنده مي کند، سپس به سوي او بازگردانده مي شويد. (??) اوست که همه آنچه را در زمين است براي شما آفريد، سپس آفرينش آسمان را [که به صورت ماده اي دود مانند بود] اراده کرد و آن را به شکل هفت آسمان [همراه با نظامي استوار] درست و نيکو قرار داد؛ و او [به قوانين و محاسباتِ] همه چيز داناست. (??)
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شريعتي: خدمت شما هستيم قرائت سوم و روايت را مي‌شنويم.
حاج آقا ميرباقري: بسم الله الرحمن الرحيم روايت را مرحوم شيخ طوسي در امالي نقل کردند که نَزَلَت عَلَي النَّبِي اِذَا جَاءَ نَصرُ اللهِ وَ الفَتح وقتي اين سوره نازل شد بر نبي اکرم قال يا علي لقد جاء نصر الله به حضرت فرمودند نصر خدا و فتح آمد ديگر کار تمام شد يک عده‌اي مي‌خواستند اصل اسلام نباشد خدا يک نصرت‌هايي کرده که مي‌فرمايد يکي صلح حديبيه بود آن‌هايي که تو را به حساب نمي‌آوردند مجبور شدند با تو قرار داد بنويسند آن‌هايي که مي‌خواستند ريشه کن بکنند «إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا» (فتح/ 1) البته اين‌ها ظاهر آيه است باطن آيه از اين‌ها دقيق تر معنا شده يا فتح مکه آمد «اِذَا جَاءَ نَصرُ اللهِ» تمام شد اين اسلامي که اين‌ها خيال مي‌کردند آدمي است و از دنيا مي‌رود تمام مي‌شود يا با جنگ کارش را تمام مي‌کنيم اين طوري نيست تمام شد اين فقط ناظر به فوج‌هايي که بعد فتح مي‌آيند نيست ديگر آن‌ها نمي‌توانند جلوي اسلام را بگيرند تا به حال مسئله اين بود اسلام محو شود نه افواجا يکي بعد فتح مکه در جزيرة العرب است افواجي که در طول تاريخ مي‌آيند هم است اين گسترش دعوت که مسلمان‌ها مي‌آيند پيغمبر بايد روي اين‌ها کار بکند از مراحل عبور بدهد برساند به مقام ايمان کامل تازه اول کار حضرت و کار ائمه و اوصيايي است که به دنبال حضرت مي‌آيند که کار آن‌ها هم کار حضرت است «أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ» (رعد/ 7) شما همه‌ي تاريخ را بيدار مي‌کني ولي وقتي اين‌ها آمدند بايد يکي بيايد دستشان را بگيرد برساند فرمود نبي اکرم منذر هستند ما ائمه هدات هستيم اما آيا هدايت آن‌ها چيزي غير از هدايت پيغمبر است اين‌ها بار هدايت الهي را مي‌کشند اوصياء پيغمبر هستند اهل بيت پيغمبر هستند از آن بيت مي‌گيرند خانه هايشان خانه‌هاي پيغمبر است مردم را مي‌آورند در خانه‌هاي خودشان در خانه‌ي پيغمبر بردند «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّـهُ» (نور/ 36) شعاع مثل نور و وجود مقدس نبي اکرم است پس قصه اين است ديگر تمام شد ديگر افواجي مي‌آيند پشت سر هم حالا پيغمبر بايد اقداماتي بکنند افواجي که مي‌آيند برسند به مقصد فتنه‌هاي دشمن اند دشمن تا حالا ابليس شياطين جنگ راه مي‌انداختند که مردم مسلمان نشوند حالا جريانات پيچيده تري اتفاق مي‌افتد جريان نفاق اتفاق مي‌افتد که در سوره‌ي توبه از منافقون صحبت شده که باطن دين واقع نشود همه مسلمان ظاهري هستند ولي هيچ کس باطن دين را ندارد نفاق معنايش اين است که ظاهرشان مسلم است باطنشان مسلم نيست از اين جا شروع مي‌شود که اگر خضوع ظاهري ات بر خشوع باطني غلبه کرد اين يک مرتبه از نفاق است از اين جا شروع مي‌شود تا آن جايي که مسجد‌ها پر هستند ولي همين‌ها روز عاشورا هم امام حسين را تنها مي‌گذارند مکه پر است دارند طواف مي‌کنند حضرت مي‌گويد اگر مي‌خواهيد به خدا برسيد با من بياييد نمي‌آيند بعد هم خون مطهر حضرت را مي‌ريزند بعد دستشان را مي‌شويند بعد مي‌ايستند پشت سر امير خودشان نماز مي‌خوانند يعني جريان نفاق يک کاري مي‌خواهد بکند که اين پوسته بماند باطن نه اين مرحله‌ي فتح حاصل شده و فوج فوج مي‌آيند حضرت مي‌خواهد اين افواج را بايد برساند تازه اول راه است خود اين‌ها را آماده کردن عبور از سختي‌ها دادن ذيل سوره‌ي الم نشرح عرض کردم حضرت دو مشکل دارد يک مشکل مخالفان يک مشکل همراهان هستند اين همراهان مي‌برند خسته مي‌شوند سختي‌هاي راه را مي‌بينند پيروزي‌هاي ظاهري آن طرف را مي‌بينند همين که موساي کليم قومش را از دريا عبور داد رسيدند جايي يک عده بت مي‌پرستيدند گفتند «يَا مُوسَى اجْعَل لَّنَا إِلَـهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ» (اعراف/ 138) ما هم دوست داريم مثل اين‌ها بپرستيم حالا پيغمبر آمده ما را از دنيا عبور داده نگاهمان مي‌افتد به شکوفه‌هاي دنيا مي‌گوييم ما هم مي‌خواهيم مثل آن‌ها باشيم دو مشکل حضرت دارد يکي اين‌ها را عبور دادن از مراحل و رسيدن به آن جايي که مقام توحيد و رزق رب است پيغمبر مي‌خواهند همه را سلمان بکنند مي‌خواهند همه درجه‌ي دهم ايمان باشند اين فتحي که براي پيغمبر شده نمي‌توانند راه اسلام را ببندند حالا حضرت بايد ادامه بدهد اين ادامه هم براي دوستان است هم مخالفان دشمن از درون از بيرون هم مي‌آيد از درون اين جبهه مي‌آيد يک جور ديگري مشکل ايجاد بکند لذا مشکلات پيغمبر خيلي زياد مي‌شود اين تسبيح به حمد راه را باز مي‌کند براي عبور از مراحل که يکي اقامه‌ي غدير است که خود اين دنباله اش مي‌شود کربلا و ظهور اين‌ها همان تسبيح حضرت است تا مردم را برساند اقداماتي که اتفاق مي‌افتد ائمه انجام مي‌دهند از ابتلائات عظيم تا دوره‌ي ظهور که حضرت اقدام مي‌کنند و کار را تمام مي‌کنند اين ادامه‌ي تسبيح نبي اکرم است اين سخت تر از مشکلات صدر اسلام است اين‌ها بار روي دوش پيغمبر است که پيغمبر از طريق ائمه و اوصيا بايد اين بلا را بکشد که يک قسمت تسبيح به حمد حضرت بلا است جريان عاشورا تسبيح به حمد است هم اين‌ها همراهان را آرام آرام عبور بدهند اگر عاشورا نبود همراهان کم مي‌آوردند فقط مخالفين نبود و دوم اين که جريان نفاقي که درون دنياي اسلام است و کفري که از بيرون است اين موانع را بزند کنار در فتح حقيقي که در عصر ظهور و رجعت است و بعد در قيامت است تمام شود و بعد در روايت حضرت به حضرت علي فرمودند فتح خدا آمد يَا عَلي اِذَا رَاَيتَ النَّاس يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّـهِ أَفْوَاجًا فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا اين بار را گذاشتند روي دوش حضرت اين تسبيح ادامه دارد در ائمه بعد حضرت ادامه دادند يَا عَلي انَّ اللهَ قَد کَتَب عَليَ المُومِنين الجَهاد (ترجمه امالي مفيد، ص 326) فتنه‌هايي بعد از من مي‌آيند جهاد بايد بکنند اين مي‌شود تسبيح به حمد ادامه‌ي راه نبي اکرم براي پاک کردن از کفر و شرک همان طور که حضرت با درگيري‌هاي سنگين جامعه را به اين جا رساندند باز هم درگيري‌هاي سنگيني است کَمَا کُتِبَ عَلَيهِمُ الجَهاد المُشرکِين مَعِي در فتنه‌هاي بعد من مومنين بايد جهاد بکنند کما اين که با من هم مامور به جهاد با مشرکين بودند حضرت علي گفت جهاد با چه کساني گفت از فتنه گران درون اسلام رو به قبله نماز مي‌خوانند اما فتنه مي‌کنند پس تسبيح به حمد امر مستمري است تا عصر ظهور و رجعت ان شاء الله.
شريعتي: خيلي ممنون التماس دعا خدانگهدار.

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها