اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

93-10-27-حجت الاسلام والمسلمين مير باقري- (تفسير سوره فيل و قريش )

معرفی برنامه

برنامه سمت خدا

موضوع برنامه: تفسير سوره­هاي فيل و قريش

كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين ميرباقري

تاريخ پخش 93/10/27

 

بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين


باز از بام جهان بانگ اذان لبريز است * * * مثنوي بار دگر از هيجان لبريز است

با شماييم که در آتش خود دود شديد * * * فخر کرديد که هم کاسه‌ي نمرود شديد

گرد باد آتش صحراست بترسيد از آن * * * آه اين طايفه گيراست بترسيد از آن

هان بترسيد که دريا بخروش آمده است * * * خون اين طايفه اين بار به جوش آمده است

صبر اين طايفه وقتي که به سر مي‌آيد * * * ديگر از خرد و کلان معجزه بر مي‌آيد

سنگ اين قوم که سجيل شود مي‌فهميد * * * آسمان غرق ابابيل شود مي‌فهميد

هان بترسيد که اين لشکر بسم الله است * * * هان بترسيد که طوفان طبس در راه است

يا محمد تو بگو با غم و ماتم چه کنيم * * * روز خوش بي تو نديديم به عالم چه کنيم

پاسخ آينه‌ها بي تو دمادم سنگ است * * * يا محمد دل اين قوم برايت تنگ است

شريعتي: صلي الله عليک يا رسول الله سلام مي‌گويم به همه‌ي شما هم وطنان عزيز خيلي خوش آمديد به سمت خداي امروز. ساعتي ديرتر خدمت شما رسيديم به دليل پخش مسابقات فوتبال. ان شاء الله اين لحظاتي که خدمت شما هستيم لحظات مفيدي باشد. در محضر حاج آقاي ميرباقري عزيز هستيم. سلام عليکم و رحمة الله خيلي خوش آمديد.

حاج آقا ميرباقري: عليکم السلام و رحمة الله خدمت شما و حضرت عالي و همکاران و بينندگان عزيز عرض ادب و احترام و سلام دارم.

شريعتي: هفته‌ي گذشته نکات لطيف سوره‌ي مبارکه‌ي فيل را شنيديم حاج آقا اشاره کردند که سوره‌ي فيل و سوره‌ي ايلاف يک وابستگي معنايي نسبت به هم دارند. يک نگاهي داشتيد به سوره‌ي مبارکه‌ي فيل. امروز هم خدمت شان هستيم و ادامه‌ي بحث را خواهيم شنيد.

حاج آقا ميرباقري: اعوذ بالله من الشيطان الرجيم : بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين اللهم کن لوليک الحجة بن الحسن صلواتک عليه و علي آبائه في هذه الساعة و في کل الساعة ولياً و حافظاً و قاعداً و ناصراً و دليلاً و عيناً حتي تسکنه ارضک طوعاً و تمتعه فيها طويلاً و هب لنا رأفته و رحمته و دعائه و خيره ما ننال به سعة من رحمتک و فوز عن عندک عرض کرديم ابتدا اين دو سوره را به صورت جداي از هم ديگر ترجمه مي‌کنيم بعد هم نظري را که بعضي مفسرين دارند که اين دو سوره يک پيوست معنايي دارند و به منزله‌ي يک سوره هستند آن را هم اشاره مي‌کنيم. در آغاز در سوره‌ي فيل عرض کرديم خداي متعال به وجود مقدس نبي اکرم خطاب مي‌کنند که «أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ» (فيل/1) نديدي که خداي متعال با اصحاب فيل چطور عمل کرد. استفهام تقريري است يعني شما ديديد. ديدن هم البته ديدن حسي مقصود نيست. از افعال قلوب است الم ترا. يعني يک نوع رويت و آگاهي و علمي و احاطه‌اي براي حضرت نسبت به اين حادثه است و حضرت اين حادثه هم خود فعل الهي را هم کيف فعل الهي هم عواقبش را به وضوح مي‌بينند ايشان در مقام شهود اين حقايق هستند. «أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ» اين فعل الهي فعل با عظمتي است همان طور که کيد دشمن يک کيد وسيعي بوده اين فعل الهي و کيف فعل الهي هم يک کار وسيعي است حضرت توجه مي‌دهند خداي متعال که «أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ» همان طور که آن جلسه اشاره فرموديد اين سياق سياق خيلي سور و آيات ديگر قرآن است «أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ» (فجر/6) آيا نديدي خداوند متعال با قوم عاد چگونه رفتار کرد يا «أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ» (شرح/1) از اين سياق يک استفاده‌اي مي‌شود که گويا يک نگراني حضرت دارند کانه يک نگراني هست خداي متعال نسبت به آن نگراني امنيت به حضرت مي‌دهند که آن چه شما نگرانش هستيد او با عنايت الهي و لطف خداي متعال از سر شما رفع خواهد شد. اگر توجه پيدا کنيم که اين يک کيد عظيم بوده و اين کيد عظيم متوجه نبي اکرم هم بوده قبل از تولدشان متوجه ايشان و دينشان بوده خداي متعال گويا به ايشان يک ايمني مي‌دهند حضرت نگران يک کيدهاي بزرگ تري هستند که اين کيد‌ها در راه به ثمر رسيدن نبوت حضرت وجود دارد يک تجمع‌هايي نقشه‌هايي تدبيرهايي براي متفرق کردن امت حضرت و ايجاد تشتت در آن‌ها و براي از بين بردن آن فرهنگ و ديني که محور الفت و وحدت و هم دلي امت حضرت است و محور رشد آن هاست حضرت نگران است خداي متعال مي‌فرمايد ما همان طور که قبلا ربوبيت کرديم و در مسير کار شما با اصحاب فيل برخورد کرديم در آينده هم همين اتفاق خواهد افتاد. همان طوري که هدفي که آن‌ها داشتند دنبال متشتت کردن و متفرق کردن آن امتي بودند آن جامعه‌اي بودند که شما در آن جا مي‌خواهي ظهور پيدا کني قبل از تولد و ما اين نقشه را خنثي کرديم در آينده هم همين اتفاق خواهد افتاد. آن وقت از سياق آيه کانه مي‌شود فهميد که آن چه حضرت نگرانش هستند از همين دست اتفاقاتي است که ممکن است در آينده هم بيفتد که شما در دنياي امروز به خوبي مي‌بينيد که کيد گسترده‌اي که براي تفرق امت اسلامي و پراکندگي و درگيري و در نهايت.

شريعتي: تجمعي که حول محور نبي اکرم شکل گيرد.

حاج آقا ميرباقري: و دين و ملت نبي اکرم شکل گرفته. تجمع و الفتي که بنا بود حول دين حضرت و حول کعبه اتفاق بيفتد اين تجمع دشمناني داشته قبل از وقوعش کما اين که در طول تاريخ بعد از وقوعش هم دشمناني داتشه الآن هم دارد و در وراي همه‌ي اين کيد‌ها ربوبيت خداي متعال نسبت به نبي اکرم حافظ اين دين و الفت و وحدت است يعني خداي متعال حامي اين پيامبر است و حول اين پيامبر همه چيز را حل مي‌کند. حالا يک نکته‌ي ديگري را هم اشاره بکنم اين اصلا امر عجيبي نيست چون شما يک گل را وقتي مي‌خواهيد پرورش بدهيد به اندازه‌ي يک گل سرمايه گذاري مي‌کنيد بستري آماده مي‌کنيد آفات را دور مي‌کنيد بسترهاي رشد را آماده مي‌کنيد براي تربيت يک گل. ولي وقتي رسيد به يک فرزند کاملا شرايط متفاوت است بستر بيشتري را فراهم مي‌کنيد. خداي متعال وقتي مي‌خواهد نبي اکرم را ربوبيت کند که رسول الهي است کسي است که لَوْلاکَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاکَ همه‌ي کائنات طفيل وجود او هستند همه‌ي الفت و وحدت‌ها و بندگي و سجود در عالم در حول محور ايشان شکل مي‌گيرد. به شفاعت ايشان همه‌ي کائنات به قرب راه پيدا مي‌کنند همه با ايشان به مقام ذکر و اطمينان قلب مي‌رسند ربوبيت ايشان ربوبيت کل عالم است لذا اگر بر محور ربوبيت ايشان يک حوادث عظيمي قبل از تولد ايشان و بعد از تولد ايشان در طول تاريخ اتفاق بيفتد چيز عجيبي نيست همه حول اين وجود مقدس است اگر قبل از تولدشان ابراهيم خليل ذريه‌ي خودشان را ببرند بگذارند در سرزمين مکه که بعد ايشان به دنيا بيايد و به رسالت برسد و بعد هم دشمن کيد جامعي داشته باشد و جلوي ظهور ايشان را بگيرد خداي متعال هم با فعل خودش و کيفيت تدبير خودش آن کيد‌ها و نقشه‌ها را در ظلال قرار بدهد هيچ بعيد نيست. تعجب نکنيد که خداي متعال خطاب به نبي اکرم مي‌فرمايد «أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ» ديدي پروردگار تو چه کرد. يعني کانه هم آن‌ها نقشه شان عليه نبي اکرم بود هم خداي متعال محور ربوبيت و پرورش نبي اکرم و تدبيري که براي ايشان دارند با آن دستگاه برخورد کردند و کيد را از بين بردند. در راستاي ربوبيت. لذا يکي از قرائن بزرگي که درون خود سوره است و گوياي اين است که اين کيد عظيم تر از نابودي صرف کعبه بوده غرض فقط اين نبوده که کعبه نابود شود که محور توجه موحدين بوده در طول تاريخ و در جزيرة العرب محور عبادت بوده را خراب بکنند بلکه توطئه توطئه‌ي بزرگ تري بود خداي متعال مي‌فرمايد نگاه بکن ببين خدا چه کرد کيف فعل خدا را ببين که چگونه رفتار کرد با آن ها. «أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ. أَلَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِى تَضْلِيلٍ. وَأَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْراً أَبَابِيلَ. تَرْمِيهِم بِحِجَارَةٍ مِّن سِجِّيلٍ. فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَّأْكُولٍ» (فيل/5-1) که ديگر تکرار نکنيم. ديدي خداي متعال پرنده‌ها را فرستاد و با سنگ ريزه‌ها يا سجيل و سنگ گل‌ها آن‌ها را هدف قرار داد و آن‌ها را مثل کاه موريانه خورده و برگ موريانه خورده قرار داد يا مثل دانه‌هايي که موريانه‌ها درونش را خوردند و پوسته‌ي آن‌ها باقي مانده اين را هم توضيحاتي مفسرين داده اند که لازم نيست به آن بپردازيم. پس اين يک نکته است در سوره‌ي فيل که خداي متعال بر حفظ نبي اکرم و اين که خداي متعال در محور ربوبيت نبي اکرم هيچ ابايي ندارد از برخورد با دشمنان حضرت که نقشه و کيد دارند آن هم برخوردي به اين صريح و قاطعيت. اين سوره‌ي اول بود. فقط يک سوال جدي مطرح مي‌شد که اگر اين کيد را ما بيش از کيد ابرهه براي خراب کردن خانه‌ي خدا بدانيم که آيا واقعا دشمنان نبي اکرم قبل از تولد نبي اکرم اين ظرفيت را داشتند که بخواهند بفهمند مي‌خواهد يک پيغمبري بيايد و يک فرهنگي ظهور پيدا کند که اين فرهنگ تهديد مي‌کند قدرت‌هاي بزرگ زمان خودش را روم و ايران را که اين اتفاق افتاد در کمتر از سه دهه واقعا اين دو فرهنگ تحت تاثير فرهنگ اسلام منحل شدند و به نوعي شکست خوردند از فرهنگ اسلام اين شکست هم بيشتر شکست نظامي نبود شکست در برابر فرهنگ اسلام بود. چنين اطلاعي داشته اند يا نه قرائني را عرض کرديم قرائن ديگري هم است که بله اين اطلاعات را داشتند و دنبال هم مي‌کردند اين قرائن هم فراوان است بنابراين چيز عجيبي نيست که آن‌ها قبل از تولد نبي اکرم آگاه بودند که چنين اتفاقي مي‌افتد و بر محور اين اتفاق يک ديني يک امتي شکل مي‌گيرد و آن‌ها مي‌خواستند آن امت را پراکنده کنند و بعضي از محققين در تاريخ هم يک قرائن متعددي را جمع آوري کردند که دلالت مي‌کند که دولت روم و ايران آن موقع دنبال اين بودند که اين جمعي که بخواهد اين پيامبر در آن متولد شود نگذارند يک جمع داراي يک فرهنگ و داراي يک تمدن و داراي يک معيشت و اقتصاد سالم باشد تلاش کردند که اين‌ها در فقر و مسکنت و دوري از يک فرهنگي که مي‌تواند در آن‌ها رشد فرهنگي ايجاد بکند زندگي بکنند آن‌ها را تبديل کردند به يک جمعيت بت پرست به يک جمعيتي که از نظر اقتصادي در وضعيت بسيار سنگيني بودند هيچ الفت اجتماعي نداشتند تلقي شان اين بود براي اين که ما بتوانيم جلوي موفقيت اين امر را بگيريم اين پيغمبر که مي‌آيد ما بياييم بسترهايي که مي‌تواند بستر پيشرفت و رشد و نفوذ اين پيامبر باشد همه را کور کنيم قرائن زيادي هم آورده اند از برخورد روم و ايران با مردم جزيرة العرب و اعرابي که در جزيرة العرب بودند از فرزندان حضرت اسماعيل که به طور کلي اجازه‌ي ورود آن‌ها به سرزمين‌هاي حاصل خيز جلوي رشد اقتصادي رشد فرهنگي شان را با تمام وجود مي‌گرفتند. البته اين کيد آن‌ها بود خيال مي‌کردند اگر اين کار را بکنند حالا اين پيامبر وقتي بيايد اين پيامبر به خصوص اگر در آخرين قدم شما اين بيت را هم که مي‌تواند تجمع و الفتي باشد اين را هم از بين برديد ديگر بستري براي نفوذ و غلبه‌ي اين پيامبر نخواهد بود در حالي که خداي متعال بر محور اين نبي اکرم يک الفت جديد ايجاد کرد همين جمعيتي که مرعوب بودند و شکست خورده بودند شدند برتر و اين هم يک تحليل مهمي است که چه اتفاقي افتاد واقعا که اين جمعيت تبديل شدند به جمعيتي که در کمتر از سه دهه تقريبا اغلب مناطق جهان تحت سيطره و قدرت آن‌ها و فرهنگ شان بودند. چه اتفاقي افتاد؟ حالا شايد اين سوره‌ها همين مطلب را مي‌خواهد بگويد. پس اين سوره را فعلا ما اين جا رها مي‌کنيم مي‌رويم دنبال سوره‌ي قريش و بعد پيوست معنايي بين سوره‌ي فيل و قريش را عرض مي‌کنيم. کساني که پيوست معنايي را ديده اند مي‌گويند جريان اين بود که دولت‌هاي بزرگ و به تبع آن‌ها ابرهه و دولت يمن و دولت‌هاي منطقه‌اي و دست نشانده دنبال اين بودند که اين قوم را متفرق بکنند جلوي الفت و وحدت و پيشرفت فرهنگي و اقتصادي شان را بگيرند و يکي از حلقات کارشان اين بود که اين بيت را که مي‌تواند محور الفت و تجمع مردم براي بندگي شود که الآن هم همين اتفاق افتاده اين را نابود کنند جايگزين بکنند نابود بکنند و توجهات را به سمت ديگري ببرند. خداي متعال با برخوردي که با آن‌ها کرد يک فضاي امني را ايجاد کرد که محور الفت اجتماعي و امنيت اجتماعي و الفت اقتصادي اين‌ها فراهم شد «لِإِيلَافِ قُرَيْشٍ، إِيلَافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتَاء وَالصَّيْفِ» (قريش/2-1) يعني اين کاري که خداي متعال با دشمن کرد «فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ» (فيل/5) براي ايجاد الفت بين قريش آن هم ايلافي که در کوچ تابستاني و زمستاني شان که کوچ اقتصادي بود و به اصطلاح مسافرت اقتصادي داشتند در تابستان به شام و در زمستان به يمن و از طريق اين تجارت اقتصادي شان معيشت شان را اداره مي‌کردند خداي متعال با برخوردي که با ابرهه کرد و آن برخورد قاطع بستر امني را براي الفت مجدد آن‌ها و تجمع شان و الفت اجتماعي و اقتصادي شان فراهم کرد.

شريعتي: يعني اين پرنده‌ها که آمدند و بلايي که خداوند متعال سر اصحاب فيل آورد همه‌ي اين‌ها به خاطر اين بوده که «لِإِيلَافِ قُرَيْشٍ»

حاج آقا ميرباقري: بله به خاطر الفت اين‌ها اين‌ها همه ذيل ربوبيت نبي اکرم است خداي متعال مي‌خواهد اين پيامبر را بياورد دينش واقع شود اگر کيد آن‌ها را ببينيد که کيد آن‌ها فراتر از از بين بردن کعبه است مي‌خواهند جامعه‌اي که بستر ظهور حضرت است را متفرق کنند مبتلا به ضعف اقتصادي کنند متبلا به ضعف فرهنگي بکنند بت پرست آواره دائما در حال درگيري جنگ هيچ الفتي حتي الفت خانوادگي بين خودشان نيست حتي دختران خودشان را زنده به گور مي‌کنند مي‌خواهند جمعيتي را اين طوري پرورش دهند اين جمعيتي که پيغمبري هم ظهور بکند با اين جمعيت چه مي‌خواهد بکند؟ ذهن آن‌ها اين بود که هيچ کاري نمي‌تواند بکند خداي متعال هم بسترهاي معکوس را ايجاد کرد اين پيامبر را آورد و اين الفت را به مرحله‌ي نهايي خودش نزديک کرد و آن اتفاقات بعدي افتاد يعني دقيقا آن‌ها کار خودشان را کرده بودند هم کعبه را مي‌خواستند ويران بکنند و هم آن الفت فرهنگي و اجتماعي را از بين برده بودند همه چيز از نظر آن‌ها آماده بود خداي متعال هم حرکت را معکوس کرد يک حلقه اش هم برخورد با اصحاب فيل و لشکر فيل بود خداي متعال آن‌ها را «فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ» خود اين کار که الفت بين قريش ايجاد شد اين هم جزئي از آن ربوبيت خداي متعال نسبت به نبي اکرم است اين هم جداي از آن نيست اين ربطي است که بين آيات گفته اند اين را در ارتباط بين اين دو سوره بررسي مي‌کنيم اما اگر سوره‌ي دوم را جدا ببينيد مثل علامه بزرگوار طباطبائي بسياري از مفسرين هم اين دو سوره را جدا معنا کرده اند کانه سوره با بسم الله شروع مي‌شود بسم الله سوره هم معني خاص خودش را دارد «لِإِيلَافِ قُرَيْشٍ، إِيلَافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتَاء وَالصَّيْفِ»براي ايلاف بين قريش. ترجمه‌ي سوره اين است. اجازه بدهيد من ترجمه را يک کمي ترجمه‌ها متعدد است و تقريبا دقيق هم است من اين ترجمه را از ترجمه‌ي آيت عظمي مکارم شيرازي اول ترجمه‌ي سوره را مي‌خوانم البته اين ترجمه همراه با يک رويکرد تفسيري است. بسم الله الرحمن الرحيم «لِإِيلَافِ قُرَيْشٍ» براي آن که قريش با هم انس و الفت گيرند «إِيلَافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتَاء وَالصَّيْفِ» ايلافي که در سفرهاي تابستان و زمستان ثابت و برقرار بماند يعني کانه براي برقرارماندن اين ائتلاف «فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَيْتِ» (قريش/3) نه براي اين که اين الفت ايجاد شده بلکه براي برقرار ماندن اين الفت پس بايد پروردگار اين خانه را پرستش بکنند آن پروردگاري که «أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» (قريش/4) به آن‌ها هنگام گرسنگي طعام داد و از ترس و خطرات ايمنشان ساخت اين ترجمه‌اي است که ايشان فرموده اند که يک رويکرد تفسيري هم در آن نهفته است. کانه سوره اين را مي‌خواهد بفرمايد خداي متعال الفتي بين قريش ايجاد کرده الفتي که در رحله و کوچ تابستاني و زمستاني شان بوده اين ايلافهم را بيان گرفته اند براي آيه‌ي قبلي. «لِإِيلَافِ قُرَيْشٍ» کدام ايلاف؟ الفتي که خداي متعال بين آن‌ها ايجاد کرد در کوچ تابستاني و زمستاني شان. اين کوچ تابستاني و زمستاني را معمول مفسرين همان سفر اقتصادي و کوچ براي تامين معاششان بوده کاروان‌هاي تجاري بوده. سرزميني بوده حاصل خيز نبوده نه صنعتي بوده نه اقتصادي بوده نه دامپروري قوي داشته براي زندگي خودشان نياز داشتند به امکاناتي که در سفرهاي تجاري به دست مي‌آوردند خداي متعال الفتي بين آن‌ها ايجاد کرد به خصوص اگر سوره را مربوط به گذشته بدانيم امنيتي ايجاد کرد که اين فضاي امن موجب شد بتوانند با هم ديگر الفت اقتصادي پيدا کنند مسافرت‌هاي تجاري داشته باشند براي اين که اين مسافرت پايدار بماند «فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَيْتِ» اين يک معناست چرا پروردگار اين بيت را عبادت بکنند؟ چه نکته‌اي دارد؟ چون الفت اقتصادي بين شان برقرار شد و اين الفت اقتصادي همراه با يک امنيت اجتماعي بود بايد پروردگار اين بيت را عبادت بکنند چه نکته‌اي در آن هست چه ربطي دارد به رب البيت. دو نکته را من اشاره کنم. اين دو نکته را مقدمتا تا باز برگرديم به تفسير سوره و بدون ربط به سوره‌ي فيل. نکته‌ي اول اين است که مي‌دانيد از نظر قرآن و معارف اهل بيت عليهم السلام همه‌ي امور به خداي متعال برمي‌گردد يعني اگر جمعيتي از نا امني به امنيت مي‌رسند اگر رفاه اقتصادي پيدا مي‌کنند اين طور نيست که اين‌ها منصوب به عوامل مادي باشد در نهايت ربوبيت الهي است دست پرورش خداي متعال است که انسان‌ها را از گرسنگي به سيري از نا امني به امنيت مي‌رساند اين يک قاعده‌ي کلي است. بنابراين ما خودمان فاقد امنيت هستيم همان طور که يک فرد خودش فاقد حيات است حياتش از خداي متعال علم اش از خداي متعال است همه‌ي امکاناتش از اوست از نظر قرآن امور اجتماعي هم همين طور است اگر الفتي در يک جمع پيدا مي‌شود اگر با هم ديگر هم دل مي‌شوند اگر به يک رفاه اقتصادي برمي‌گردد اين‌ها برمي‌گردد به ربوبيت خداي متعال. اين يک نکته. لذا خداي متعال اين را نسبت به خودش مي‌دهد. «الَّذِي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» نکته‌ي دوم اين است که الفت‌هايي که بين انسان‌ها و جوامع برقرار مي‌شود عوامل مختلفي مي‌تواند داشته باشد گاهي اوقات ريشه‌ي الفت يک نياز مشترک مادي است کما اين که در علوم اجتماعي وقتي مي‌خواهند تحليل بکنند شکل گيري جوامع بشري را از جوامع ساده و جوامع پيچيده و صنعتي و فرا صنعتي امروز همين طور تحليل مي‌کنند. مي‌گويند نيازهاي مشترکي انسان‌ها داشتند خطرات و تهديدات مشترک و نيازهاي مشترک. ميل به بهره برداري بيشتر از طبيعت اين عواملي که در درون انسان بوده اين‌ها را دور هم گرد آورده و آرام آرام تجمع‌ها شکل گرفته نيازهاي غريزي موجب پيدايش خانواده شده کم کم افراد و اولاد‌ها دور هم جمع شدند قبيله‌ها و عشاير و زندگي‌هاي روستايي شکل گرفته و زندگي‌هاي روستايي منتهي شدند به زندگي‌هاي شهري با روابط پيچيده تر و اين رقابت‌هايي که بين انسان‌ها گاهي در درون يک قوم قبيله يا قبائل متعدد بوده رقابت بر سر امکانات حسادت‌ها و بسياري از عواملي که اتفاق مي‌افتاده اين تجمع‌ها را تهديد مي‌کرده به هم حمله مي‌کردند غارت مي‌کردند براي اين که اين اتفاق نيفتد آرام آرام از اين شکست‌ها درس گرفتند آمدند قراردادهاي اجتماعي را گذاشتند قوانيني گذاشتند براي اين که تجاوزها کنترل شود همه ملتزم به اين قانون‌ها شوند قانون پذير شدند ولو اين که قانون پذيري دشواري‌هايي داشته آن‌ها را از يک آزادي‌هايي محروم مي‌کرده براي اين که اين آزادي‌ها و تجاوز‌ها و تعدي‌ها محدود شود کنترل شود و اين مخاطرات از بين برود قوانين گذاشتند کم کم تن به اين دادند که دولت‌هايي شکل بگيرد ولو اين که آن دولت‌ها محدوديت‌هايي را براي شهروندان ايجاد مي‌کنند بسياري از آزادي‌ها سلب مي‌شود ولي اين دولت‌ها يک ره آوردهايي داشته اند کم کم دولت‌هاي مدرن شکل گرفتند و در توسعه‌ي نياز و ارضاء خود به تکنولوژي و صنعت و علم جديد رسيدند و جوامع صنعتي و فوق صنعتي شکل گرفته پس ريشه اش را نگاه بکنيد آن چيزي که مبدا پيدايش الفت‌هاي اجتماعي و سامان دهي‌ها و قرار‌ها و قانون هاست عمدتا نيازهاي مادي است گاهي اوقات الفت‌ها الفت‌هاي طبيعي است غريزي است عاطفي است و امثال اين الفت‌ها مثلا فرض کنيد روابط فاميلي که وجود دارد پيوند‌ها بر اساس يک نسبت فاميلي است اين يک نوع الفتي است در يک قبيله همين طور در کم کم مي‌رسيد به الفت‌هاي شهروندي تا مي‌رسيد به دنياي امروز که دنبال اين هستند که يک دهکده‌ي جهاني ايجاد بکنند الفت‌ها حول محور توسعه بايد واقع شود آن چه مي‌تواند عشاير مختلف زبان‌ها فرهنگ‌هاي مختلف را جمع کند اهداف مشترکي است که امروز در جامعه‌ي جهاني تعريف مي‌کنند مي‌گويند اگر امروز اين اهداف مشترک پيدا شد جامعه‌ي جهاني به يک وحدت مي‌رسد و يک دهکده‌ي واحد جهاني شکل مي‌گيرد. اين مباحث در علوم اجتماعي مفصل مورد بحث قرار گرفته اين جا جايش نيست ولي آيا واقعا الفت به همين جا برمي‌گردد يا مي‌شود يک الفت‌هاي پايدار حول يک سلسله معارف ديگري شکل بگيرد. انبيا هم محور الفت بودند ولي الفتي که ايجاد مي‌کردند بر محور بيش از نيازهاي طبيعي انسان‌ها بوده به انسان‌ها يک درکي به اندازه‌ي قدر و اندازه‌ي خودشان از عوالم غيب و توحيد مي‌دادند و کم کم فرهنگ و ملت و ديني مي‌آمده که ارتقاء ظرفيت در انسان‌ها ايجاد مي‌کرده و مدار الفت شان را رفعت مي‌بخشيده و الفت شان بر محور فقط منافع مادي نبوده که همين منافع مادي منشاء درگيري هم بشود. اين را من نمي‌خواهم مفصل بحث کنم. الفت پايدار جز بر محور اله حقيقي شکل نمي‌گيرد. هميشه محور الفت‌ها آلهه هستند معبود‌ها هستند که ما را دور هم جمع مي‌کنند هر وقت معبودهايمان با هم فرق کرد با هم درگير مي‌شويم سر معبودهايمان. فرض کنيد اگر معبود ما امکانات مادي شد سر اين معبود با هم ديگر درگير مي‌شويم آن وقت اين معبودها هيچ کدام ظرفيت ايجاد الفت را ندارند. نه معبودها نه پرچمداران. براي رسيدن به يک اهدافي معبودهايي را انتخاب مي‌کنند دور هم جمع مي‌شوند و بعد دولت‌هايي شکل مي‌گيرد قدرت‌هايي شکل مي‌گيرند انسان‌هايي محور مي‌شوند مردم فرض کنيد حول يک پرچمداري جمع مي‌شوند دور هم حالا او يک موقعي سلطان است يک موقعي رئيس جمهور است يک موقعي بزرگ قبيله است در انحاء مختلف خودش براي رسيدن به هدفي حول او جمع مي‌شوند آن هدف را تعقيب مي‌کنند نه آن آلهه و نه اين اوليا نمي‌توانند محور يک وحدت پايدار بشوند الا اين که برگردد به خداي متعال. اله حقيقي مي‌تواند محور وحدت حقيقي شود کما اين که از نظر قرآن وحدت حقيقي عالم و الفتي که در کل کائنات است به وحدت اله برمي‌گردد. «لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا» (انبياء/22) اگر دو اله عالمين داشت حتما در عالم فساد مي‌شود درگيري بين عوامل پيدا مي‌شد آن چيزي که همه‌ي عالم را به يک الفت و هماهنگي رسانده اله واحد است. پس الفت مي‌تواند بر محور عوامل مختلفي شکل بگيرد. آن الفتي که پايدار است و ماندني است الفت بر محور توحيد و بر محور ائمه‌ي حق است که اين را در جاي خودش بايد توضيح دهيم که الفت بر محور ائمه‌ي حق که در زيارت جامعه به آن اشاره شده وَ ائْتَلَفَتِ الْفُرْقَةُ تفرق‌ها با شما به ائتلاف مي‌رسند در جاي جاي قرآن آمده در خطب نهج البلاغه آمده که بر محور نبي اکرم خداي متعال يک الفت عظيم ايجاد کرد اين را بايد در جاي خودش بحث کنيم که مي‌شود الفت بر محور يک پيغمبر واقع شود. نيازهاي اقتصادي مي‌تواند مبدا الفت شود نيازهاي طبيعي انسان مي‌تواند مبدا الفت شود حتي ديده ايد آن‌هايي که طبقاتي جوامع را تحليل مي‌کنند مي‌گويند نيازهاي طبقاتي مي‌توانند مبدا الفت طبقاتي شود. دو طبقه شکل مي‌گيرد طبقه‌ي کارگر و طبقه‌ي صاحبان سرمايه اين‌ها هر کدام با هم پيوست و الفتي دارند با هم درگير هم هستند اين دو طبقه. آقا مي‌شود همين طوري که آن‌ها روابط اقتصادي را محور الفت مي‌دانند طبقات اقتصادي را محور الفت مي‌دانند مي‌شود بر محور يک پيغمبر و يک دين يک الفت عظيم شکل بگيرد. مي‌شود بر محور يک بيت يک الفت عظيم شکل بگيرد؟ بايد ببينيم چه الفتي است. آن وقت اين الفت يک بيت چه وقت ظرفيت پيدا مي‌کند که محور الفت شود. يک خانه‌ي گلي مي‌تواند محور الفت شود؟

شريعتي: اين سوالاتي باشد که بعد از تلاوت قرآن پاسخش را از حاج آقاي ميرباقري بشنوند. صفحه‌ي 329 قرار امروز اهالي خوب سمت خدايي هاست آيات 82 ام تا 90 ام سوره‌ي مبارکه‌ي انبيا در سمت خدا تلاوت مي‌شود چقدر خوب است ثواب تلاوت اين آيات را هديه بکنيم به روح بلند و آسماني رحمة للعالمين پيامبر اعظم. باز مي‌گرديم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد

اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم

وَمِنَ الشَّيَاطِينِ مَن يَغُوصُونَ لَهُ وَيَعْمَلُونَ عَمَلًا دُونَ ذَلِكَ وَكُنَّا لَهُمْ حَافِظِينَ ?82? وَأَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ ?83? فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَكَشَفْنَا مَا بِهِ مِن ضُرٍّ وَآتَيْنَاهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنَا وَذِكْرَى لِلْعَابِدِينَ ?84? وَإِسْمَاعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِّنَ الصَّابِرِينَ ?85? وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِي رَحْمَتِنَا إِنَّهُم مِّنَ الصَّالِحِينَ ?86? وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَـهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ ?87? فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنجِي الْمُؤْمِنِينَ ?88? وَزَكَرِيَّا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ ?89? فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ يَحْيَى وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ كَانُوا يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَيَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا وَكَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ ?90?

ترجمه:

و از شيطان ها کساني را رام و مسخّر او کرديم که برايش غوّاصي و کارهايي غير از آن انجام مي دادند، و ما نگهبان آنان بوديم. (??) و ايوب را [ياد کن] هنگامي که پروردگارش را ندا داد که مرا آسيب و سختي رسيده و تو مهربان ترين مهرباناني. (??) پس ندايش را اجابت کرديم و آنچه از آسيب و سختي به او بود برطرف نموديم، و خانواده اش را [که در حادثه ها از دستش رفته بودند] و مانندشان را همراه با آنان به او عطا کرديم که رحمتي از سوي ما و مايه پند و تذکري براي عبادت کنندگان بود. (??) و اسماعيل و ادريس و ذوالکفل را [ياد کن] که همه از شکيبايان بودند. (??) و آنان را در رحمت خود درآورديم، چون از شايستگان بودند. (??) و صاحب ماهي [حضرت يونس] را [ياد کن] زماني که خشمناک [از ميان قومش] رفت و گمان کرد که ما [زندگي را] بر او تنگ نخواهيم گرفت، پس در تاريکي ها [ي شب، زير آب، و دل ماهي] ندا داد که معبودي جز تو نيست تو از هر عيب و نقصي منزّهي، همانا من از ستمکارانم. (??) پس ندايش را اجابت کرديم و از اندوه نجاتش داديم؛ و اين گونه مؤمنان را نجات مي دهيم. (??) و زکريا را [ياد کن] زماني که پروردگارش را ندا داد: پروردگارا! مرا تنها [و بي فرزند] مگذار؛ و تو بهترين وارثاني. (??) پس [نداي] او را اجابت کرديم و يحيي را به او بخشيديم و نازايي همسرش را براي وي اصلاح نموديم، آنان همواره در کارهاي خير مي شتافتند، و ما را از روي اميد و بيم مي خواندند، و پيوسته در برابر ما فروتن بودند. (??)

اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم

شريعتي: اين سمت خداست که با احترام از تهران تقديم نگاه دريايي شما مي‌شود. اين نکته را يادآوري مي‌کنم ما فردا هم حوالي ساعت دو و نيم خدمت شما خواهيم رسيد.

حاج آقا ميرباقري: بسم الله الرحمن الرحيم. بحث اين بود که چه رابطه‌اي است بين اين که الفت تجاري و اقتصادي بين مردم قريش برقرار شده سفري دارند به شام و به يمن در اين الفت تجاري موفق هم هستند خداي متعال اين الفت را برقرار کرد چه ربطي دارد به «فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَيْتِ» چرا پروردگار اين بيت را عبادت بکنند که آن‌ها را به امنيت رسانده و از مخاطرات نجات داده و از گرسنگي به سيري رسيده «أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ» ‌چرا؟ چه نسبتي دارد؟ آيا مي‌شود بگوييم که ظاهر آيه را من اين طور مي‌فهمم نسبت نمي‌دهم شايد اين است که ربوبيت بيت مبدا اين الفت است خداي متعال دارد بيت خودش را اداره مي‌کند براي اين که اين بيت به مقصد برسد الفتي ايجاد مي‌کند بين قريش. مي‌شود بيت محور الفت شود البته در علوم اجتماعي گاهي اوقات مي‌گويند وضعيت طبيعي و جغرافيايي محور پيوندهاي اجتماعي خاص مي‌شود من بيش از اين عرض مي‌کنم واقعا يک خانه‌ي گلي که در يک کوير است و هيچ حاصل خيزي هم در آن جا نيست مي‌تواند محور الفت شود؟ اگر کسي بيت را اين طوري ديد کار دشوار مي‌شود ولي اگر اين بيت يک بيتي است يک مقامات باطني دارد و يک جايگاهي دارد در اين عالم. منصوب به خداي متعال است و اين انتصاب انتصاب ظاهري نيست کما اين که مناطق طبيعي به لحاظ خصوصيات طبيعي با هم متفاوت اند يک جا حاصل خيز است يک جا حاصل خيز نيست يک جايي واقعا مبدا برکات و خيرات است محل نزول ملائکه است محل رفت و آمد ملائکه است ظرفيتي براي ايجاد يک حقايقي در عالم دارد کما اين که شما الآن مي‌بينيد حول اين کعبه چه اتفاقات عظيم معنوي و اجتماعي مي‌افتد. از قبل هم مي‌افتاد اين‌ها قرارداد نيست مقاماتي دارد کعبه و اطرافش صفا زمزم مروه منا اين‌ها مقاماتي هستند اين مقامات هم حقايقي دارد و اين‌ها مي‌تواند محور الفت شود. بعضي بزرگان گفته اند ببينيد خداي متعال بالاخره بر محور بيت اين‌ها را به امنيت رسانده با ديگر اقوام درگير مي‌شده اند اما کاروان اين‌ها اين رحله‌ي اين‌ها در امن کامل بود و همه احترامشان مي‌کردند با اخلاق با آن‌ها برخورد مي‌کردند به احترام کعبه. لذا گفتند چون به احترام کعبه اين احترام شما محفوظ مي‌ماند «فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَيْتِ» اين رب هذا البيت را عبادت کنيد تا اين امنيت و الفت ادامه پيدا کند اين معناي بدي نيست مي‌تواند مرحله‌اي از مراد آيه باشد ولي اصلا خود بيت مي‌تواند محور الفت شود نه اين که مردم به احترام بيت شما را حفظ بکنند؟ نه خداي متعال است که به شما الفت مي‌دهد ولي اين الفت حول ربوبيت بيت است مي‌شود اولا بيت محور الفت شود؟ من يک مثالي مي‌زنم زيارت هميشه اين طوري است من زيارت اربعين را عرض مي‌کنم اين جمعيتي که در اربعين زيارت مي‌روند فرض کنيد از کشورهاي مختلف مي‌روند در عراق اين رحله و اين کوچ مبدا يک الفت اجتماعي مي‌شود يا نه؟ واقعا يک انس و الفت و محبتي پيدا مي‌شود؟ آن‌هايي که رفته اند و نرفته اند مي‌دانند اين انس و الفت کم کم از اين رحله و کوچ تبديل به يک الفت اجتماعي مي‌شود حول اين الفت جامعه شکل مي‌گيرد حالا سوال مي‌کنم اين انس و الفتي که بين زائرين و مجاورين بين صاحب خانه‌ها و مسافران در ايام زيارت اربعين در اين کوچ و مسافرت اتفاق مي‌افتد اين الفت بر محور چيست؟ آيا الفت شان بر محور رنگ است؟ زبان است ؟ جغرافياست؟ نژاد است؟ بر محور يک ولي خداست بر محور سيدالشهدا است يعني محبت سيدالشهدا عليه السلام مي‌تواند محور اين الفت شود يک کم عميق تر نگاه کنيم از بالا ببينيم تجلي سيدالشهدا است اين تجلي است در قلوب که اين‌ها را حول هم جمع مي‌کند که من به ذهنم مي‌آيد اربعين يک تجلي از عصر ظهور است يک تجلي است از امام يعني نشان مي‌دهد وقتي امام در روابط اجتماعي در عصر ظهور تجلي بکند چه اتفاقي مي‌افتد؟ پس اين الفت تجلي امام است الفت حول الامام است يعني بر محور محبت امام يا به تعبير ديگر بر محور ولايت امام. بر محور شئون امام دارد يک اتفاقي مي‌افتد اين الفت بعد مي‌تواند تبديل به يک الفت پايدار اجتماعي شود شما اگر آثارش را پيجويي بکنيد پايش علمي بکنيد خواهيد ديد اين سفر اربعين چقدر در الفت عمومي جامعه مومنين جامعه به خصوص محبين سيدالشهدا عليه السلام و شيعيان حضرت موثر است. چه نوع الفت ماندگار ايجاد مي‌کند بنابراين مي‌تواند الفت از يک رحله آغاز شود ولي اين الفت حول يک بيت باشد يعني فرهنگ بيت و او محور آن الفت شود. يعني روح اين بيت است که مبدا اين الفت مي‌شود آن وقت خداي متعال دارد بيت را به مقصد خودش مي‌رساند اين بيتي که وضع للناس بيتي که مقاماتي دارد بيتي که تجليات نبي اکرم در آن واقع شده اين را عرض کرده ام که بيت همه‌ي مقاماتي است که ذيل نبي اکرم استفاده مي‌شود بيان امام سجاد است أَنَا ابْنُ مَکَّةَ وَمِنَى،أَنَا ابْنُ زَمْزَمَ وَصَفَا فرمود مکه و منا نبي اکرم اند. وَ اَلْبَسْتَ حَرَمَكَ بِهِ حُلَلَ‏ الْأَنْوارِ وقتي نبي اکرم به دنيا آمد حله‌هاي نور بر اين حرم هويدا شد شئون حرم از شئون نبي اکرم است  وَ جَعَلْتَ لَهُ وَ لَهُمْ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ اين خانه را خدا براي پيغمبر خلق کرده متناسب با نبي اکرم پس بنابراين مي‌شود به الفت بر محور بيت باشد آن وقت بايد معنا کنيم يعني چه يک کاروان تجاري الفت اش بر محور بيت شود چه تفاوتي دارد با اين که الفت شان بر محور نژاد و قوم و قبيله و طبقه‌ي اقتصادي و عوامل اقتصادي شکل بگيرد پس اين رحله الفتشان الفت خاصي است يک الفت باطني است که حول بيت است رب البيت است که اين امنيت و الفت را ايجاد کرده مثل الفت و امنيتي که در زيارت سيدالشهدا پيدا مي‌شود بر محور زور و قدرت و دولت و اين‌ها نيست الفت و امنيتي است بر محور محبت بر سيدالشهدا بر محور امنيت و الفت معنوي که اين الفت و امنيت هم پايدار است. من گمان مي‌کنم اين الفت چنين التفي است که پيدا شده و اين برمي‌گردد به نبي اکرم لذا ربوبيت نبي اکرم است در اول سوره‌ي فيل که ربوبيت بيت است اين دو مبدا پيدايش تحولات خاص شده است.

شريعتي: خيلي خوب. براي اطلاع از مطالب و محتويات مي‌توانيد به سايت ما مراجعه کنيد. خيلي ممنون از شما عذرخواهي مي‌کنم وقت ما تمام شده بود. بهترين‌ها را مثل هميشه براي همه‌ي شما آرزو مي‌کنم والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين.

 

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها