بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
حتي به خنده اي شده مهمانمان کنيد زلفي نشان دهيد و پريشانمان کنيد
از ما مسافران قدم دور خود زدن سلمان شدن گذشت مسلمانمان کنيد
يک نور واحديد که در چهارده افق تکرار ميشويد که حيرانمان کنيد
شريعتي: صلي الله عليک يا رسول الله سلام ميگويم به همه ي شما خيلي خوش آمديد به سمت خداي امروز. خيلي خوشحاليم در اين لحظات همراه شما هستيم. حاج آقاي ميرباقري سلام عليکم و رحمة الله خيلي خوش آمديد
حاج آقا ميرباقري: عليکم السلام و رحمة الله خدمت همه ي شما عرض سلام و ادب دارم و اين ايام را تبريک عرض ميکنم
شريعتي: سلامت باشيد خيلي خوشحاليم خدمت شما هستيم هفته ي گذشته سوره ي ضحي نکات لطيفش را شنيديم دوستان ميتوانند به سايت ما مراجعه بکنند مطالب قابل دريافت است هم فايلهاي صوتي هم فايلهاي متني. يک نکاتي باقي مانده از سوره ي ضحي حاج آقاي ميرباقري ميفرمايند و همه ي ما استفاده ميکنيم و اگر ان شاء الله فرصت شد وارد سوره ي مبارکه ي فيل خواهيم شد.
حاج آقا ميرباقري: اعوذ بالله من الشيطان الرجيم : بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين اللهم کن لوليک الحجة بن الحسن صلواتک عليه و علي آبائه في هذه الساعة و في کل الساعة ولياً و حافظاً و قاعداً و ناصراً و دليلاً و عيناً حتي تسکنه ارضک طوعاً و تمتعه فيها طويلاً و هب لنا رأفته و رحمته و دعائه و خيره ما ننال به سعة من رحمتک و فوز عن عندک تقريبا نکات اصلي اين سوره ذکر شده اگر چه بزرگان و مفسرين و مهم تر از همه روايات بحثهاي فراواني را طرح کرده اند که عزيزان ميتوانند مراجعه کنند ببينند ما مدعي نيستيم سوره را تفسير ميکنيم ترجمه اي و مرور بسيار کوتاهي بر بعضي نکات سوره است اما نکاتي که باقي ماند عرض کرديم در سوره ي والضحي خطاب در فصل اول به وجود مقدس نبي اکرم است و دو سوگند يکي به روز هنگامي که کاملا خورشيد بالا ميآيد و هوا روشن ميشود و دوم به شب وقتي که کاملا تاريک ميشود و شب به سکون و آرامش ميرسد بعد داستاني با پيامبر مطرح است که گويا نوعي توهم بوده حالا تعبير توهم هم نميکنم جاي اين بوده که مثلا به ذهن بيايد خداي متعال اين پيامبر را رها کرده اند بعد از بعثت باري که روي دوش حضرت گذاشته اند براي کل عالم است کافة للناس براي همه ي تاريخ است حضرت آمده اند همه ي عالم را در همه ي ادوار تاريخ به سمت خدا ببرند گويا وسط کار حضرت رها شده اند کار به نتيجه نرسيده اين پيامبر رها شده يا اين که خداي متعال العياذ بالله غضبي کرده اند نسبت به حضرت و امت حضرت ميفرمايند نه مسئله ي وداع و رها کردن و غضب نيست حالا آن توهم را رنجها و زحمتهايي که براي پيامبر و امت شان در طول بعثت حضرت اتفاق ميافتد تا اين طرح عظيم محقق شود اين ممکن است به نظر بيايد که حضرت را خداي متعال رها کرده اند اين شائبه از اين جا ممکن است ناشي شود سختيهايي که در مسير بعثت نبي اکرم است که سختيهاي فراوان و سنگيني است اين دو قسم را من يک بار ديگر ترجمه ميکنم ترجمه ي لغوي اش روشن است والضحي و قسم به شب وقتي که تاريکي اش بار مياندازد و به آرامش ميرسد روايتي است که ذيل اين آيه نيست ذيل سوره ي الشمس است اين روايت را يک بار ديگر ميخوانم شايد کمک کند به ترجمه ي اين دو قسم البته به راحتي نميتوانيم اگر يک جا والشمس معنا شده در همه جاي قرآن آن معنا را به کار ببريم ولي چون بين اين دو سوره و اين آيات تناسب است من روايتي که ذيل سوره ي والشمس است ميآورم براي ترجمه ي قسمهاي اين سوره که کمک ميکند به فهم فضاي سوره اين دو قسم. اما والشمس واضحيها قسم به خورشيد است و پرتو خورشيد به خصوص وقتي که خورشيد کاملا بالا ميآيد و نورش فراگير ميشود به اين حالت خورشيد قسم خورده شده والقمر اذا تلئاه قسم به ماهي که به دنبال خورشيد ميآيد و نور خورشيد را منعکس ميکند و نالنهار اذا جلها والليل اذا يخشها قسم به نهار و روزي که تجلي ميدهد خورشيد را و شبي که ميپوشاند خورشيد را اين ترجمه ي آيات است قسمها هم ظاهرش روشن است اما در باطن چندين روايت داريم اين روايت را مرحوم کليني نقل کرده اند در کافي فرموده اند الشمس وجود مقدس رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم است و الضحها يعني پرتو نبي اکرم آن ديني است که حضرت آورده اند که اوضح الله عزوجل للناس به به واسطه ي اين پيامبر خداي متعال دينشان را آشکار کرده گويا خورشيد ميتابد و روشنايي آن خورشيد آن ديني است توحيدي است هدايتي است که براي امم به ارمغان ميآورد براي نسلها و ادوار مختلف مثل خورشيد همان طور که خورشيد يک خورشيد است و طلوعهاي متعدد و شعاعهاي مختلفي دارد براي اقوام مختلف قارههاي مختلف ادوار مختلف حضرت هم خورشيدي هستند که ميتابند و همه ي ادوار و نسل هايشان به هدايت و توحيد و نورانيت ميرسانند ثمره اش هدايت به توحيد است اصلش اين است. والقمر اذا تلها امام صادق معنا کرده اند فرموده اند که قمر اميرالمومنين عليه السلام است که تلم نبي الکرم نفسه بالعلم نفسا همان طور که ماه خورشيد خورشيد در آن منعکس ميشود حضرت علوم خودشان را در اميرالمومنين دميده اند لذا پرتو علم نبي اکرم را ما بايد از اميرالمومنين بگيريم روايت در اين زمينه فراوان است احتياج به يک روايت نيست واليل اذا يغشي فرمود ائمه ي جور هستند که حجاب شده اند و پوشاندند نور نبي اکرم را که ميدانيد اين را فريقين دارند کار امت حضرت به جايي ميرسد که اين روايت تقريبا متفق عليه است يملع الله به الارض عدل و قسطا بعد ما ملعت ظلما و جورا به وسيله ي حضرت بقيه الله که مورد اتفاق مسلمين است وجود ايشان خداي متعال زمين را پر از عدل و نور ميکند بعد از اين که پر از ظلمت شده است پس اين يک فضايي است که براي امت حضرت پيش ميآيد که امتلاع از ظلم و جور و تاريکي ميشود پس اين عواليل اذا يغشي ائمه ي جوري هستند که ظلم ميکنند نتيجه اش ميشود فضاي ظلماني که گويا حجاب پرتو نبي اکرم ميشود والنهار اذا جلها ذک الامام من ذريه فاطمه ائمه اي که از نسل حضرت زهرا هستند آنها روزي هستند که خورشيد تجلي ميکند و دين نبي اکرم را حقيقت نور نبي اکرم را منتشر ميکنند همين طور که در هر روز يک تجلي خورشيد دارد در هر امامي هم نبي اکرم يک تجلي دارند و معارف و علومشان بسط پيدا ميکند يک روايت ديگري است که روايت دوم منظورم است منتها اولي را خواندم که فضاي آيات روشن شود از امام صادق عليه السلام در تاويل الآيات نقل شده امام صادق فرمودند والشمس و ضحها قال الشمس اميرالمومنين هيچ منافاتي ندارد که در يک آيه به نبي اکرم تفسير شود و در آيه ي ديگر اميرالمومنين هر دو معنا درست است چون اين دو وجود انا و علي من شجره واحده من و اميرالمومنين يک نور بوديم در صلب عبدالمطلب از هم جدا شديم يکي در نسل عبدالله قرار گرفت يکي در نسل ابوطالب بنابراين اگر نبي اکرم خورشيد باشند در اصطلاح قرآن ميشود اميرالمومنين هم خورشيد باشند اين روايت را خواندم براي اين ترجمه پرتو خورشيد ضحاي خورشيد آن موقعي که خورشيد ميآيد بالا و همه ي عالم را روشن ميکند اين ضحي خورشيد کي است که اين شمس نبي اکرم يا وجود مقدس اميرالمومنين پرتو اش عالم را بالا ميآيد حضرت فرمودند وضحاها قيام المهدي عليه السلام است قيام حضرت آن پرتو خورشيد ولايت و نبوت نبي اکرم است موقع ظهور و آشکاري اين نور در قيام حضرت است پس ضحي به خود آن قيام حضرت تفسير شده که وقتي قيام ميکنند پرتو نور نبي اکرم و اميرالمومنين نبوت و ولايت حقيقت اين دو سر الهي در عالم ميآيد خورشيد ميآيد وسط آسمان بعد حضرت استشهادي کرده اند که چرا ضحي را اين طور معنا ميکنيم ضحي يعني ظهور امام فرمودند به اين آيه و ان يحشر الناس ضحي اصل اين آيه در مورد داستان فرعون است وقتي موسي گفت من پيغمبر هستم گفت حالا سحره ميآيند شما هم بياييد قدرت نماييي بکنيد ببينيد کدام راست ميگوييد کي بيايند؟ حضرت فرمودند روز عيد روز تجمع و ان يحشر الناس ضحي مردم هنگام ضحي محشور شوند حشر يعني تجمعي که دو خصوصيت دارد يکي با برانگيختن و بعث است دوم سوق دادن است حشر و تجمعي که همراه با برانگيختن و سوق دادن و اشتياق است حشر است در قيامت هم حشر اتفاق ميافتد خداي متعال ندا ميزند همه از قبول محشور ميشوند برانگيخته ميشوند گويا حشري در دوره ي امام زمان اتفاق ميافتد همه برانگيخته ميشوند براي کار بزرگ در فضايي که ضحي است فرمودند حشر در دوره ي ظهور امام زمان است باطن آيه را حضرت فرمودند يک حشري در قيامت داريم يک حشري در ظهور. حضرت اين آيه را شاهد گرفتند فرمودند پس ضحي يعني دوره ي ظهور امام زمان که مردم حشر و تجمعي دارند بر محور امام زمان پس ضحي يعني دوره ي بالا آمدن خورشيد و روشن شدن نور خورشيد که اين خورشيد نبي اکرم اند نبوت نبي اکرم و ولايت اميرالمومنين يک ضحايي دارد ضحايش در دروه ي ظهور است آن وقت بعد واننهار اذا جلها باز به قيام حضرت تفسير شده هم به تک تک ائمه هم به امام زمان عليه السلام منافاتي هم ندارد واليل اذا يغشي به دولت ائمه جور تفسير شده که حجاب نبوت نبي اکرم و ولايت اميرالمومنين حجاب توحيد اند فريقين نقل کرده اند خواب ديده اند که بر منبر حضرت بالا ميروند و مردم را به قهقرا بر ميگردانند از منبر حضرت که ميشود شب تاريک پايانش ميشود ما ملئت ظلما و جورا پس ضحي خورشيد دوره ي بالا آمدن خورشيد است شب هم وقتي است که حجابي روي خورشيد ميافتد با توجه به اين دو آيه را معني ميکنيم قسم به تجلي نور شما نبوت شما خورشيدي که عالم را بايد روشن کنيد يک دوره ي روشنايي داريد قسم به آن دوران و بعد هم واليل اذ سجي آن وقتي است که گويا شب تاريکي ميآيد و فرا ميگيرد اين نور خورشيد را و جلو پرتو خورشيد را ميگيرد بيان اين دو حالت است ميفرمايد اين دو حالت درست است که واليل است والضحي هم هست بنابراين ما ودعک ربک و ما غلي اين شب تاريکي هم که ميشود اين شب تاريک ممکن است براي خيليها طولاني به نظر بيايد ولي براي اهل اش آنهايي که تحول معرفتي پيدا ميکنند خيلي کوتاه است اليس الصبح بقريب که تفسير شده به ظهور و هم چنين تفسير شده به قيامت بنابراين براي اهلش شب طولاني نيست يک شب است ميگذرد بنابراين اين شب به معني وداع خدا با شما نيست اگر شب ميشود به اين معني نيست که خدا ما را رها کرده اگر دو دوران است يک دوران تجلي شمس نبي اکرم که والضحي است و يک دوراني که اين در شب تاريک و محيط ولايت ائمه ي جور قرار ميگيرند امت و حجابي بين اين خورشيد نبوت و ولايت و امت ميافتد اين به معني قهر خدا با نبي اکرم و رها کردن در ميانه ي راه نيست پايان راه با همان والضحي است و حتي بالاتر در قيامت است پس کانه اگر کسي نگاهش به دستگاهي که خداي متعال دارد و برنامه اي که نبي اکرم دارد يک نگاه محدود باشد همين که فضاي ظلمت و رنج و تاريکي ميآيد به نظرش ميآيد که تمام شد و کار به نتيجه نرسيد ولي اگر کسي نگاه فراگير را داشته باشد از منظر الهي به عالم نگاه بکند نه اين يک حرکتي است يک دوران حجاب و ظلمت دارد و بعد دوران پرتو افکني خورشيد نبي اکرم هم است
شريعتي: در اين سوره خداوند متعال همه ي اين فراز و نشيبها را به تفسير کشيده
حاج آقا ميرباقري: بله بعد ميگويند آن وقت نتيجه چيست؟ وللاخره خير لک من الاولي شما رجعتي داريد و بعد هم و لسوف يعطيک ربک فترضي اين قدر به تو ميدهيم در دستگيري از امت که اين هم ناظر به شفاعت است که شما راضي ميشويد بنابراين کار شما به نتيجه ميرسد و اين دوران هم براي امت شما بد نيست دوران سختي است قرآن به قوم حضرت موسي وقتي دوران فرعون را بيان ميکند ميفرمايد که يذبحون ابنائکم که فرعون مسلط شد فرزندان پسر را ميکشت و يستحيي نسائکم و في ذلک بلائ من ربکم عظيم اين ابتلا از ناحيه ي پروردگار شما بود درست است که فرعون مسلط شده بود دختران را زنده نگاه ميداشت مردان را ميکشت يک تدبيري بود که در جاي خودش مفسرين توضيح داده اند ولي اين بلاء پروردگارتان بود که داشت شما را رشد ميداد تا آماده شويد براي دريافت موساي کليم و الواح تورات و انوار توحيد اين ابتلاء مقدمه ي رسيدن به بهره مندي از موسي است بنابراين خداي متعال اين خورشيد را در افق عالم طالع کرده اگر يک ظلمت شبي هم است اين بستر بهره مندي شما و آماده شدن شما براي دريافت دوران تجلي حضرت و آن والضحي است بنابراين به معني اين که خداي متعال نسبت به شما غضبي دارد نيست اين دوران ميگذرد تا دوره ي ظهور نور نبي اکرم برسد آن هم به خاطر اين است که فرمودند امرنا صعب مستعصب تلقي اسرار نبوت و ولايت کار آساني نيست بايد دوراني بر امت بگذرد تا به شرح صدري برسند تا بتوانند دريافت کنند حقيقت را آن وقت براي آنها تجلي ميکند والضحي... فترضي بعد ميرسد به اين که شما دوراني را پشت سر گذاشتيد خدا بر فرض اين که کسي با نگاه عادي نگاه بکند ميگويد يتيمي که دشمنان زيادي هم دارد توطعههايي هم عليه اش است مادر پدر جد را از دست داده اين قاعدتا نبايد به جايي برسد خداي متعال او را پناهگاه کل عالم ميکند غني و سرشاري به او ميدهد که همه ي عالم با او به غني ميرسند الم يجدک يتيما فاوا و وجدک ضالا فهدي جوري او را هدايت و دستگيري ميکند انواري از توحيد و نبوت را به او ميدهد که همه ي عالم با او هدايت ميشوند ميفرمايد اين جرياني نيست که فقط نسبت به گذشته ي شما باشد نسبت به آينده ي شما هم اين لطف خدا وجود دارد و عالم مهمان شما هستند اين مهمان و ضيافتي که خدا براي شما پهن کرده يک آخرتي دارد يک و لسوف يعطيک ربک فترضايي دارد بنابراين براي اين که شما امت را عبور دهيد فاما اليتيم... فلا تنهر ... فحدث که همه ي ظاهرش همان يتيم معمولي و مسکين و سائل معمولي است و باطن اش اين است که همه ي امت به يک معنا نسبت به حضرت يتيم اند اين که بعضيها گفته اند اميين رسولا منهم خداي متعال در بين اميين رسولي مبعوث کرد خيال نکنيم امي يعني کسي که نميتواند بنويسد نه همه ي فلاسفه ي عالم امي هستند انبيا هم به يک معنا امي هستند در مقابل اين پيغمبر همه امي هستند چه کسي است در مقابل اين پيغمبر چيزي داشته باشند لذا همه ي عالم اين طور هستند اگر همه ي عالم سائل شما باشند و بيايند رو به شما بارشان بسته ميشود شما براي اين که اين امت را عبور بدهيد الآن هم همين طور است ما يتيم هستيم و سائل هستيم حضرت پدر ما هستند و ابوت ميکنند و عطا ميکنند يا مستقيم يا از طريق اهل بيت شان قاعدتا ما بايد از طريق اهل بيت بگيريم فاسئلوا اهل الذکر ما بايد از اهل حضرت بگيريم حضرت يک اهلي دارند که ذکر حضرت نور حضرت علم حضرت در آنها تجلي ميکند ما بايد از اهل الذکر بگيريم ان کنتم لا تعلمون اگر علم ميخواهيم که حقيقت معرفت نورانيت قلب است هدايت توحيد است پيش اهل الذکر است از سرچشمه ي ذکر که نبي اکرم است همه ي علوم آن جاست انا مدينه الحکه انا دار الحکمه و علي بابها بايد از بابش رفت وات البيوت من ابوابها اگر کسي علم ميخواهد بايد از بابش برود پس پيامبر هم مکلف نيستند ما هر چه ميخواهيم به ما بدهند ولي با ملاطفت با ما برخورد ميکنند تا ما را از اين دوران عبور بدهند ؟آن چه به ما ميرسد لطف حضرت است و تحديث نعمتها است نعمتي که خدا به نبي اکرم داده اگر کسي ببيند در مقابل اين نعمتها اين سختيها قابل تحمل است نعمت پيامبر چيست؟ نعمت هدايتي که شما با نگاه فرانگرانه ببينيد اين توحيدي که خداي متعال به نبي اکرم داده و اين امت را سير ميدهد اين نعمت را اگر کسي ديد سختي هايش را تحمل ميکند در همه ي رنجها هم همين طور است اگر کسي رنجهايي داشته باشد رنجهاي کوچکي بيمار ميشويم فقير ميشويم گاهي زمين ميخوريم مشکلاتي براي ما پيش ميآيد اگر در آنها نعمتهاي خدا را تحديث بکنيم عبور از سختيها براي ما آسان است آن وقت کم کم به جايي ميرسيم که در متن سختي هم نعمت را به ما نشان ميدهند و ميبينيم جمال صنع خدا را در بلا ميبينيم تحديث نعمت است منتها داستان يک امت و ابتلاء عظيم يک امت است آن چيزي که سختي را بر امت آسان ميکند تحديث نعمت نبي اکرم است نعمتي که به نبي اين امت پدر اين امت داده اند اين نعمتها را اگر آدم توجه کند سختيهاي راه امت قابل تحمل ميشود اين بلايي که براي امت پيش ميآيد با تحديث نعمتهايي که به نبي اکرم عطا شده نعمت توحيد معرفت حضرت ميخواهند آدم را به توحيد برسانند اگر حضرت نعمت توحيدي که خدا به ايشان داده و ايشان مامور به تقسيم اين نعمت توحيد هستند و همه را ميخواهند به مقام لقاء الله برسانند اين نعمت را اگر گفتگو بکنند سختيهاي راه قابل تحمل ميشود يک موقع سختي راه از طرف ماست بله انک کادح الي ربک کحا رنج رنج لقاء الله است يک وقت رنج رنج هدايت يک امت است رنج رسيدن به توحيد براي يک امت است مسير يک امت است آن وقت بايد از آن نعمتي که خداي متعال به نبي داده آن توحيد آن ولايتي که خدا به نبي اکرم داده اگر کسي توجه کند حضرت هم بايد تحديث بکند آن وقت اين سختيهاي عظيم و اين چالههاي عظيم را پر ميکند اين چاله ي عظيم با آن پر ميشود و الا ما به نعمتهايي که خدا به ما داده اگر بخواهيم رو به رو شويم اين جواب گوي آن سختيها نيست دشواريهايي که سر راه امت است با تحديثهايي که خداي متعال به نبي اکرم داده گفتگو از آن نعمت
شريعتي: چه کسي بايد اين گفتگو را انجام بدهد
حاج آقا ميرباقري: خود حضرت گفتگوي نبي اکرم از آن نعمت است که خدا به ايشان داده تحمل سختيها و رنج دوران عبور را تا ظهور هموار ميکند براي امت واقعا همين طور است ما الآن مومنين چطور سختيهاي دورانهاي سخت را عبور کردند و ايمان شان را از دست ندادند؟ غير از توجه به همان نعمت توحيد و ظهور و قيامتي که خدا به پيامبر وعده داده؟ و اللآخرته... فترضي اين مگر نعمتهايي نيست که خدا به پيامبر داده؟ به اميد اين نعمت ها. اميد هم توهم نيست گفتار درماني نيست نعمت حقيقي است که گفتگو شود تا ما برسيم به آن نعمت درک آن نعمت که خدا به نبي اکرم داده عبور از اين مرحله را براي ما هموار ميکند حالا با اين نگاه يک مروري هم بکنيم به سوره ي الم نشرح. يک مسئله ي ديگر در سوره ي الم نشرح مطرح ميشود الم نشرح... ... فارغب.. به پيامبر خداي متعال ميفرمايد که ما به شما شرح صدر نداديم؟ و بار سنگيني که روي دوش شما بود با اين شرح صدر برنداشتيم؟ که همه ي سنگينيهاي بار براي هر کسي با شرح صدر الهي برداشته ميشود با گفتگو و گفتار درماني نميشود مشکلات و رنجها را آسان کرد بايد به شرح صدر انسان برسد انسان وقتي وسعت پيدا کرد سختيها آسان ميشود ما به شما شرح صدر نداديم و آن بار سنگين را از دوش شما برنداشتيم؟ بالاخره بارتان به مقصد رسيد و از دوشتان بايد به زمين بگذاريد و بار به نتيجه رسيد و به شما رفعت ذکر داديم شما دنبال اين بوديد که ذکر شما که ذکر توحيد است يا ذکر خودتان نام پيامبر رفعت نام پيامبر طريق رفعت نام الهي است ما با نام پيامبر خدا را ميشناسيم لذا عرض کرديم پيامبر دنبال رفعت نام خودشان نيستند که خدا به ايشان بشارت بدهد ما اسم شما را بالا برديم ايشان تمام هم و غم شان توحيد است رفعت ذکر نبي اکرم هم باشد که نبوت اش کنار نام خدا در اذان ذکر ميشود اين رفعت توحيد است ما به شما رفعت ذکر داديم ذکر شما توحيدي که ميخواستيد در عالم نشر بدهيد در مقام رفيعي قرار گرفت خودتان رفعت ذکر پيدا کرديد که انسان به اندازه ي رفعت ذکر انسان به توحيد ميرسد هر چقدر نام نبي اکرم در دل انسان رفيع باشد انسان موحد ميشود تا اين جا و رفعنا لک ذکرک توجه به اين که هر سختي آساني به همراه دارد فان مع العسر يسري کانه خداي متعال ميفرمايد يک بار سنگين بوده به مقصد رسيده يک بار سنگين دوم ديگري هم است براي آن هم ان مع العسر يسري سختي بعدي هم يک يسري در دلش است پس فاذا فرغن فانصب پس اگر از ماموريت اول فارغ شدي خودت را به رنج بينداز براي ماموريت دوم آن هم سخت است ولي سختي را تحمل کن براي ماموريت دوم رنج دوم که عدل رنج اول است هم سنگ برداشتن بار نبوت و رساندن اين بار به مقصد است چيست؟ يک عسري بود در بار نبوت ما اين را تبديل به يسر کرديم اين عسر دوم که همسنگ عسر اول است سختي که باز روي دوش نبي اکرم سختي سنگيني است که خدا ميفرمايد در دل اين سختي يسر و آسايش است آن چيست که خدا ميفرمايد وقتي از اين ماموريت عظيم فارغ شدي يک ماموريت دوم است به ما ميگويند چه؟ ميگويند وقتي فرائضت را خواندي مشغول نوافل شو براي ما همين است اين تفسير آيه است به پيامبر چه ميگويند؟ آن باري که عرض بار نبوت است لذا روايات ما ميگويد اين بار بار هدايت امت بعد خودشان است که حضرت دارند اين مسير را معين ميکنند نصب خلافت است فاذا فرغت فانصب بايد هم عدل باشند خداي متعال ميفرمايد آن بار سنگين برداشته شد بار سنگين بعدي هم سامان ميرسد شما نگران نباش فان مع العسر يسري آن بار چه طور از دوش نبي اکرم برداشته شده؟ ما شرح صدرمان به اين است که خداي متعال نورانيت در قلب ما قرار ميدهد بي قراري نسبت به آخرت پيدا ميشود شرح صدر نبي اکرم به چيست؟ به کمتر از نور قرآن و ولايت و همراهي نور قرآن است؟ نخير. لذا در روايات مکرر آمده الم نشرح لک صدرک به علي عليه السلام آن وقت يک روايتي را بخوانم اين روايت را ثعلبي در تفسير زمخشري در معروف ترين يا لا اقل از تفاسير مورد اعتماد علماي اهل سنت است ازکاني در شواهد التنزيل آورده و مرحوم طبرسي هم از ازکاني و ثعلبي نقل ميکند در آيه ي انما وليکم الله و رسوله ... راکعون و هم الغالبون خداي متعال ميفرمايد فقط ولايت شما با خداست و با رسول و آن مومنيني که در حال رکوع انفاق ميکنند بعد ميفرمايد اگر کسي تولي به خدا و رسول و اين مومنين پيدا بکند اينها جزء حزب الله ميشود پس حزب الله هم غالب است آن والذين آمنو هم الذين آمنويي است که در آيه ي قبل آمده و هم راکعون ولايت دارند کسي تولي به اين ولايت پيدا کند ميشود حزب الله و غلبه ي ظاهري و باطني با اوست هم باطنا غلبه دارند هم غلبه ي ظاهري در پايان تاريخ با آن هاست يک روايتي را ازکاني نقل کرده که ابن عباس نشسته بود روي صفا احاديث نقل ميکرد از نبي اکرم جزء محدثين معروف است يک کسي با صورت پوشيده آمد هر حديثي او نقل کرد اين شخص يکي نقل کرد لطيف تر ابن عباس حيران شد گفت قسم داد چه کسي هستي صورت او را باز کرد گفت من ابوذر هستم شروع کردند احاديثي را از فضيلت اميرالمومنين از وجود مقدس حضرت رسول نقل کردند يکي اش اين است گفت من در مسجد بودم سائل آمد سوال کرد کسي چيزي نداد شروع کرد به گلايه کردن که من رفتم در خانه ي پيغمبر خدا دست خالي برگشتم اميرالمومنين در حال نماز بودند اشاره کردن به انگشت آمد گرفت اين جواب اين است که چرا حضرت در حال نماز توجه کردند. بعد نبي اکرم اين را فرمودند خدايا برادرم موساي کليم از تو کمک خواست در سوره ي طه است که خدايا رب اشرح لي صدري.... هارون اخي اشدد بي ازري خدايا برادر من را وزير من قرار بده وزير يعني کسي که بار برميدارد و اشرکه في امري خدايا تو هم اجابت کردي فرمودي سنشد عضدک باخيک ما تو را با برادرت کمک ميکنيم خدايا براي من هم وزير قرار بده بيان حضرت نبي اکرم تمام نشده بود اين آيه نازل شد انما وليکم الله و رسوله ... يقيمون الصلوه که ولايت بر اميرالمونين جعل شد که همان ولايت الله است سه ولايت نيست وگرنه ميشود شرک پس وقتي نبي اکرم از او کمک خواست که بار او را سبک کند خداي متعال اميرالمونين را ولي الهي قرار داد بعد از ايشان پس اين ميشود الم نشرح لک صدرک ... وزرک بعلي علماي اهل سنت نقل کرده اند پس برداشته شدن بار اين است ما اين بار را از اين جا برداشتيم بعد به کمک ائمه بار هدايت. بار هدايت به دوش نبي اکرم است ايشان نبي کل امت هستند ولي بار هدايت با ائمه ي بعد از شما برداشته ميشود کما اين که تا اين جاي بار برداشته شد با علي از اين به بعد هم با ائمه ي هدايت معصومين برداشته ميشود
شريعتي: از اين به بعد يعني اين که حضرت به تنهايي اين بار را تحمل نکنند؟
حاج آقا ميرباقري: بار به دوش نبي اکرم است لذا دارد که بار بلاء ائمه بر دوش نبي اکرم است انا ارسلناک کافه للناس.... داعيا... منيرا اين پيامبر که آمده چطور بار را به مقصد برساند؟ هو الذي ايدک بنسله و بالمومنين مومنين ميشوند اهل بيت پس پيامبر بار نبوت و هدايتش روي دوش ائمه گذاشته ميشود که اهل بيت خودش هستند پس قصه اين است که تا اين جاي کار را ما بر شما سبک کرديم از اين به بعد هم سبک خواهد شد فاذا فرغت فانصب نگران نباشيد اين جمع اجمالي اين دو سوره است
شريعتي: خيلي ممنون خدا خيرتان بدهد. مشرف ميشويم به محضر قرآن کريم صفحه ي 315 آيات 52 تا 64 سوره ي مبارکه ي طه در سمت خداي امروز تلاوت ميشود برميگرديم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شريعتي: ايام ميلاد با سعادت نبي مکرم اسلام صلي الله عليه و آله و سلم را به همه ي شما تبريک و شادباش ميگويم خيلي از دانش آموزان و دانشجويان و طلبههاي گران قدر ان شاء الله همه در عرصههاي مختلف زندگي مخصوصا در امتحانات موفق باشند در خدمت حاج آقا هستيم
حاج آقا ميرباقري: بسم الله الرحمن الرحيم يک بحثي راجع به خاتميت وجود مقدس نبي اکرم صلي الله عليه و آله و سلم است بعضي گفته اند که اين خاتميت معنايش اين است اينها گفته شده حرفهاي زدني هم نيست منتها چون گفته اند يک نکته اي ميخواهم توضيح بدهم ميگويم گفته اند خاتميت اين است که انبيا به تدريج آمده اند هر پيامبري ميآمده درهايي را باز ميکرده عقول کامل ميشده بشر به جايي رسيد که خودش راهش را پيدا ميکند اين را يک معناي خاتميت گفته اند خيلي معناي رکيکي است مرحوم شهيد مطهري ميگويند اين خاتميت نبوت نيست اين ختم ديانت است معنايش استقلال از دين است يعني ما دين نميخواهيم يک معناي ديگر براي خاتميت بعضي گفته اند که پيغمبر آمده اند هدايت را پيامبر آمده اند حسبنا کتاب الله يعني پيامبر اگر نميآمد اين کتاب نميآمد حالا که آمد کتابي آمد که براي هدايت بشريت کافي است خود کتاب را ميگيريم راه را ادامه ميدهيم يک معناي سومي دارد که معناي سوم معناي درستي است که در روايت اهل بيت آمده نظر مشهور بزرگان هم است معنايش اين است که در هيچ لحظه اي احدي براي سير الي الله براي رسيدن به سعادت اعم از سعادت دنيوي و اخروي ائمه ساسه العباد هستند معني سياست عباد اين است که حيات اجتماعي شان بشود عين توحيد و الا سياستي که نتيجه اش بشود جدايي معيشت از توحيد اين سياست نيست اين تدبير نيست اين شيطنت است سياسة العباد اين است که شما همه ي زندگي مردم را بکنيد وادي نور يک بيت النوري درست بکنيد که رجال لا تلهيهم تجاره و لا بيع عن ذکر الله همه زندگي شان سياست اقتصادشان بشود توحيد نبي اکرم آن ولايت و نبوتي که دارند همه ي عالم محتاج به ايشان هستند و احدي قدم از قدم در مسير سعادت نميتواند بردارد الا با ايشان منتها هدايت ايشان چگونه جاري ميشود در عالم؟ هدايت ايشان از طريق آن دو چيزي که خدا به ايشان عطا کرده يکي کتاب يکي عترت است. که کتاب هم در متن عترت است کتاب در وجود امام است اين ميشود وسيله هدايت نبي اکرم در امت شان به وسيله ي وسيله واقع ميشود اين که در روايات داريم و آته الوسيله خدايا به پيامبر وسيله بدهد اين روايت ذيل اين آيه است يقول... لست مرسل کفور...علم الکتاب کفار ميگويند تو پيغمبر نيستي يکي خدا يکي هم کسي که دست او علم الکتاب است آن جا روايت متعدد است که مقصود من علمه الکتاب اهل بيت و اميرالمومنين است فريقين هم قبول دارند يک روايتي سلمان دارد سلمان از اميرالمومنين پرسيدند مقصود از اين آيه چيست فرمود من هستم همه ي علم الکتاب نزد من است بعد فرمودند اميرالمومنين دعا کرد خدا وسيله بدهد براي ارتباطش با امت که هدايتش در امت بماند خداي متعال ما را وسيله ي نبي اکرم قرار داده وسيله ي نبي اکرم آن کسي است که همه ي کتاب در وجود اوست يعني جامع کتاب و امام وسيله ميشود هدايت نبي اکرم با اين وسيله جاري ميشود در عالم و ختم نبوت يعني اين وسيله همين است که ترکيب امام و کتاب است حضرت فرمود ما وسيله ايم دعاي حضرت مستجاب شده خاتميت يعني اين يعني همه ي هدايت دست نبي اکرم است احدي هم در هيچ دوره اي از هدايت نبي اکرم بي نياز نيست عاقل ترين عقول اين جا کامل ترين عقول اين جا همه امي هستند يک شمعي هستند در مقابل خورشيد نبي اکرم به اندازه اي که خورشيد بتابد آينههايي هستند که به اندازه اي که خورشيد بتابد نور ميدهند عقل نبي اکرم هستند معني اين که عقل اول نبي اکرم هستند همه ي عقول عقول جزئيه هستند شمس در آينهها ميتابد عقول ميشوند مشکاه نور و چراغ فرمود مثل نور ماه که از خورشيد ميگيرد نور ما را از مومنين بگيريد عقول کامل همه پرتويي از عقل نبي اکرم هستند خاتميت نبود معنايش اين است که همه ي هدايتي که بايد ميآمد به دست اين پيامبر آمد همه بايد خودشان را به اين هدايت برسانند هدايت پيامبر چطور جاري ميشود؟ به وسيله ي وسيله اين که فرمود وبتغو اليه الوسيله وسيله ي بين ما و نبي اکرم که نبي اکرم چه آوردند؟ نبوت هدايت همه ي اخبار غيبي را آورده اند نبي اند هم نبي اند هم رسول همه ي اخبار غيبي و اسماء الهي بعد ايشان رسول هم هستند اين رسالت و نبوت با وسيله در عالم جاري ميشود که ما وقتي ميخواهيم به سمت خدا برويم بايد از اين وسيله استفاده کنيم اين وسيله همان جامع امام و کتاب است که ميشود خود امام قرآن آدرس ميدهد بل هو آيات بينات في صدور الذين اوتوالعلم پس معني خاتميت اين است امام وسيله است بين ما و نبي اکرم و بين ما و خداي متعال و لذا ختم نبوت معنايش اين است همه ي هدايت آمده اما جريان اين هدايت با وسيله اي که به خدا عطا کرده در امت جاري ميشود لذا خاتميت هم است ديگر پيغمبر ديگري نميآيد همه ي هدايت آمده حضرت هستند و وسيله حضرت هستند و اهل بيت حضرت هستند و قرآن اين است که حضرت فرموده اند اني تارک فيکم دو ثقل من با خودم آوردم ميشد ببرم اگر ميبردم عالم ميشد شب تاريک کتاب الله و عترتي ما ان تسکتم... ابدا بهما يعني به جامع اين دو تا تمسک به کتاب از طريق تمسک به امام است تمسک به امام از طريق تمسک به کتاب است ان هذا القرآن يهدي للتي هي اقوم هم قرآن دلالت به امام ميکند هم امام دلالت به قرآن ميکند قرآن را بدون امام نميشود فهميد لذا اگر کسي بخواهد امامت را هم از قرآن بفهمد بايد با خود روايات بفهمد و الا چه کسي از قرآن ميتواند امامت را بفهمد بنابراين اين دو وسيله اند خاتميت نبوت حضرت به معني ختم همه ي هدايتي است که از اين بالاتر نداريم اول نبي ميثاق آخرهم مهيمن علي ذلک کله پيامبر بر همه ي انبيا مهيمن است همه مقدمه بوده اند براي ظهور اين حقيقت تجلي اعظم در شب 27 رجب براي اين پيامبر شده للتجلي الاعظم اليله المعظم اين تجلي اعظم در قرآن و امام ادامه پيدا ميکند که اين سورهها هم ناظر بر اين بودند.
شريعتي: خيلي ممنون ان شاء الله با نبي اکرم و با وسيله اي که حضرت گذاشتند جامع بين امام و قرآن است همه مان سير پيدا کنيم حاج آقا دعا بفرمايند آمين بگوييم
حاج آقا ميرباقري: الهي به محمد و آل محمد همه ي امت نبي اکرم را مورد عنايت خاص خودت و مورد شفاعت نبي اکرم و اهل بيت قرار بده. همه ي ما هم جزء کساني باشيم که شفاعت حضرت به ما برسد و بتوانيم با آن وسيله به سمت حضرت و خداي متعال حرکت کنيمگ
شريعتي: ان شاء الله تعالي. بهترينها را براي شما آرزو ميکنم. و الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين