برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: تفسير سوره ضحي
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين ميرباقري
تاريخ پخش 93/09/29
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
مگر يتيم نبودي خدا پناهت داد * * * خدا که در حرم امن خويش راهت داد
هجوم جهل و خرافه هجوم تاريکي * * * خدا پناه در آن دورهي سياهت داد
خدا خدا و خدا آن خداي بي مانند * * * همان که عصمت پرهيز از گناهت داد
همان که جان نجيب تو را مراقب بود * * * همان که سينهي خالي از اشتباهت داد
چقدر واقعهي آسماني و شفاف خدا * * * به يمن دعاهاي صبح گاهت داد
خدا که عاقبتي خير و خوش عطايت کرد * * * خدا که آينه را نور با نگاهت داد
قسم به روز که خورشيد شمع خانهي توست * * * قسم به شب که خدا برتري به ماهت داد
يتيم آمده ام مانده ام پناهم ده * * * مگر يتيم نبودي خدا پناهت داد
شريعتي: ان شاء الله زندگي همه مان منور به نور صلوات باشد به برکت صلوات بر محمد و آل محمد اللهم صل علي محمد و آل محمد سلام ميگويم به همه خيلي خوش آمديد به سمت خداي امروز پيشاپيش تسليت ميگويم ايام رحلت نبي مکرم اسلام و شهادت امام مجتبي و امام رضا عليهم السلام زيارت مدينهي منوره بقيع شريف زيارت مشهد الرضا در اين ايام نصيب همه تان شود حاج آقاي ميرباقري سلام عليکم و رحمة الله خيلي خوش آمديد
حاج آقا ميرباقري: عليکم السلام و رحمة الله خدمت همهي شما و بينندگان و همکاران عزيز عرض سلام دارم و اين ايام را تسليت انجام ميگويم.
شريعتي: سلامت باشيد دوستان منتظرند که به رسم شنبهها که خدمت حاج آقاي ميرباقري هستيم از نکات لطيف سورههاي قرآن بشنوند امروز در ادامهي سورهي انشراح که در جلسات گذشته فرمودند ما خدمت شما هستيم بحث شما را خواهيم شنيد قرار است که سورهي ضحي را بفرماييد.
حاج آقا ميرباقري: بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين و لعنة علي اعدائهم اجمعين. اللهم کن لوليک الحجة بن الحسن صلواتک عليه و علي آبائه في هذه الساعة و في کل الساعة ولياً و حافظاً و قاعداً و ناصراً و دليلاً و عيناً حتي تسکنه ارضک طوعاً و تمتعه فيها طويلاً و هب لنا رأفته و رحمته و دعائه و خيره ما ننال به سعة من رحمتک و فوز عن عندک صلواتي که خوانده شد در آغاز برنامه بخشي از صلواتي بود که براي نبي اکرم سلام الله عليه است مجموعهي اين صلوات چهارده صلوات است از امام حسن عسکري عليه السلام براي چهارده معصوم نقل شده بخشي از صلوات بر وجود مقدس نبي اکرم است محدث قمي هم در مفاتيح اين صلواتها را در اواخر بعد زيارات نقل کرده اند و مداومت بر اين صلواتها خيلي برکت دارد. همين قدر اشاره ميکنم. توصيه کرده اند بزرگان به مداومت بر اين صلوات آدم بتواند هر روز يک بار با توجه هم بخواند. نکته اش اين است که براي هر معصومي يک صلوات مستقلي ذکر شده و در آن صلوات به شئون آن معصوم اشاره شده خيلي ذکر جامعي است اگر کسي بخواهد مداومت بکند. اما سورهي والضحي.
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَ الضحَي(1) وَ الَّيْلِ إِذَا سجَي(2) مَا وَدَّعَك رَبُّك وَ مَا قَلي(3) وَ لَلاَخِرَةُ خَيرٌ لَّك مِنَ الأُولي(4) وَ لَسوْف يُعْطِيك رَبُّك فَترْضي(5) أَلَمْ يجِدْك يَتِيماً فَئَاوَي(6) وَ وَجَدَك ضالاًّ فَهَدَي(7) وَ وَجَدَك عَائلاً فَأَغْني(8) فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلا تَقْهَرْ(9) وَ أَمَّا السائلَ فَلا تَنهَرْ(10) وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّك فَحَدِّث(11)
نکتهي اول دربارهي اين سوره قبلا هم مورد اشاره قرار گرفت و اين است که يک ارتباط محتوايي جدي بين اين سوره و سورهي انشراح وجود دارد و بر همين اساس روايات وارد شده و فتواي فقهاي اماميه هم شايد اتفاق بر اين است که در نمازهاي واجب اگر کسي بخواهد بعد از حمد سوره بخواند اين دو سوره بايد با هم انتخاب شود انشراح و ضحي. در اين که اين دو سوره يک سوره هستند بحثهايي بين فقها وجود دارد. ولي از اين جهت که در نماز واجب بايد يک سورهي کامل بعد از حمد خوانده شود کلي بخواهد يکي از اين دو سوره را بخواند بايد سورهي ديگري را به همراه آن بخواند روي هم جاي يک سورهي کامل را در فرائض و نمازهاي واجب ميگيرد. هر دو سوره خطاب به حضرت است. بحث در باب يک سلسله مشکلات جدي است که در مسير هدايت حضرت وجود داشته و خداي متعال به حضرت بشارت و آرامش ميدهند. در سورهي انشراح گذاشت. اما در سورهي والضحي که تقريبا ميشود به چهار بخش تقسيم کرد اين تقسيم بنديها دقيق نيست. بعد از بسم الله الرحمن الرحيم دو سوگند است «وَ الضحَي، وَ الَّيْلِ إِذَا سجَي» قسم به ضحي و قسم به ليل اذا سجي. ضحي به نور خورشيد گفته ميشود وقتي که بالا ميآيد خورشيد و بسط پيدا ميکند گاهي به کل نور خورشيد يا روز هم اطلاق ضحي ميشود. پرتو خورشيد وقتي فراگير ميشود و خورشيد مياد در وسط آسمان يا بالا ميآيد تعبير به ضحي ميشود. دوم واليل اذا سجي شب هنگامي که آرام ميگيرد گويا شب به تدريج ميآيد «وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَى» (ليل/1) پردهاي بر خورشيد مياندازد گويي خورشيد را ميپوشاند تا بيايد قرار بگيرد يک زماني ميگيرد که ميگوييم هوا بين روشن و تاريک است وقتي استقرار پيدا ميشود شب مستقر ميشود پس وقت سکون ليل را ميگويند «وَ الَّيْلِ إِذَا سجَي» حالا اين دو قسمي که در صدر سوره خورده شده مقدمهاي براي مطالب بعدي است «مَا وَدَّعَك رَبُّك وَ مَا قَلي» پروردگار تو توديع با تو نکرده تو را ترک نکرده و ما قلي يعني به تو غضب نکرده. نه تو را رها کرده و نه غضب کرده اين قسمت دوم سوره. نتيجهي اين قسمها است. در فراز سوم «وَ لَلاَخِرَةُ خَيرٌ لَّك مِنَ الأُولي» آخرت براي شما از اولي بهتر است يعني همهي مسير شما خير است بهترين معنايش همين است ولي آخرت آن پاياني که براي شما در نظر گرفته شده از اين اولي بسيار بهتر است «وَ لَسوْف يُعْطِيك رَبُّك فَترْضي» غير از اين خداي متعال به شما عطايي خواهد کرد آن قدر عطا ميکند که شما راضي شوي در حد رضاي شما اين هم فراز سوم سوره است بعد اشاره ميکند به گذشتههاي وجود مقدس نبي اکرم و توضيح ميدهد که آيا خداي متعال «أَلَمْ يجِدْك يَتِيماً فَئَاوَي» خداي متعال شما را يتيم نداد «فَئَاوَي» خودش به شما پناه داد «وَ وَجَدَك ضالاًّ فَهَدَي» شما را ضال نيافت و هدايت کرد اين ضال بايد معني شود به معني در گمراهي بودن حضرت نيست شايد معني اش اين است که هر مخلوقي به خودي خود فاقد هدايت است هدايت از طرف خداي متعال است يعني اگر هدايت خدا نباشد همه در ضال اند «وَ وَجَدَك عَائلاً فَأَغْني» شما را عائل و فقير يافت و شما را غني کرد. در فراز پاياني سه دستور ميدهد «َأَمَّا الْيَتِيمَ فَلا تَقْهَرْ» با يتيم رفتار قهر آميز همراه با تحقير و تذليل نداشته باشيد «وَ أَمَّا السائلَ فَلا تَنهَرْ» نسبت به سائل برخوردتان برخورد راندن و از خود دور کردن همراه با شدت که نهر يعني اين نباشد. «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّك فَحَدِّث» نسبت به نعمتهاي پروردگار تحديث بکنيد و گفتگو بکنيد اين ترجمهي بسيار نازل سوره است. حالا يک سوال جدي وجود دارد سوالهاي متعددي ذيل اين سوره است سوال مهمي که شايد کليد فهم کل جريان سوره باشد اين است که گويا از اين سوره استفاده ميشود که توهم اين معنا شده که خداي متعال اين پيامبر را رها کرده بعد از اين که دستش را گرفته او را رها کرده او را به پيغمبري رسانده ولي رهايش کرده اداره اش نميکند گويا غضب کرده نسبت به ايشان يک چنين توهمي بوده که خداي متعال قهر و غضبي نسبت به حضرت دارند. خداي متعال ميخواهد اين توهم را دفع بکند بنابراين فهم اين که اين توهم از کجا ناشي شده چه اتفاقي افتاده که اين توهم پيدا شده در فهم اين سوره دخيل است من سه احتمال را عرض ميکنم يک احتمالي که بزرگان فرموده اند علامه طباطبائي رضوان الله تعالي عليه اين احتمال را تائيد ميکنند ميفرمايند با قسمهاي آغاز سوره هم خيلي تناسب دارد اين است که بعد از اين که حضرت مبعوث شد وحي به حضرت رسيد حضرت پيغمبر شد مدتي وحي قطع شد بعضي توهم کرده اند که پيغمبر شدي چرا اين رشتهي ارتباط قطع شد ارتباط خاصي که بين انبيا برقرار ميشود آن رابطه به نحو کامل براي حضرت برقرار شد در 40 سالگي در تجلي اعظم در شب 27 رجب مبعث اعظم تجليهاي الهي واقع شد و بعد گويا قطع شد توهم شد که گويا حضرت رها شده يا خداي متعال غضب شده کاري از حضرت العياذ بالله سر زده که قهر الهي موجب شد حضرت را رها کند که خدا ميفرمايد نه چنين نيست «وَ الضحَي، وَ الَّيْلِ إِذَا سجَي » مرحوم علامه طباطبائي ميفرمايند که اين قسم خيلي تناسب دارد به دنبال روز روشن شب تاريکي است اين شب تاريک معنايش اين نيست که خداي متعال به مردم غضب کرده که هوا تاريک شود اين يک نعمت است اين نعمت دومي سکون در شب با روز روشني که زمان تلاش و کوشش است مکمل هم هستند به هر حال فاصلهي اين دوران آرامش و دوراني که وحي ميشد مکمل اين ماموريت شما هستند نه اين که خداي متعال شما را رها کرده يا غضب بر شما کرده اين يک احتمال. احتمال ديگري که داده شده بعضي مفسرين فرموده اند اين است که خداي متعال پيامبر را دعوت به زهد کرده زاهد در دنيا باش همهي دنيا را رها کن پشت پا به خوشيهاي دنيا بزني و بايد هم همين طور باشد هم حضرت و هم امت. اول قدمي که ما در سير الي الله به او دعوت ميشويم زهد و فراغت از دنيا است رها کنيم بايد خوشيها را زهد مکرر عرض شده زهد معنايش داشتن و نداشتن نيست معنايش فراغت باطني است که انسان اگر به فراغت رسيد زاهد ميشود و طبيعتا در مسير اين زهد سختيهايي وجود دارد ممکن است کسي تلقي کند خداي متعال اين پيامبر را مورد غضب قرار داده اند يا رها کرده اند که بايد دنيايشان با اين سختيها بگذرد ميفرمايد اين طوري نيست. به اين روايت هم استشهاد کرده اند وجود مقدس نبي اکرم وارد شدند بر فاطمهي زهرا صلوات الله و سلام الله عليهما ديدند با دست آسياب ميکنند و لباس شان پوشش خشن و نا مناسب است براي شئون ظاهري ايشان و الا در روايت دارد چادر ايشان گاهي دوازده وصله داشت عايدات عظيم فدک را داشتند و دوازده وصله گاهي به چادرشان ميخورد آن سختي را وقتي ديدند اشک در چشمان مبارک شان جمع شد فرمودند اين تحمل سختيها را بکنيد در مقابل نعمت آخرت حضرت خدا را حمد کردند فرمودند سختي نيست الحمدلله خدا را شکر کردند در مقابل نعمتها شکر عظيمي اين آيه نازل شد «وَ لَسوْف يُعْطِيك رَبُّك فَترْضي» پس کانه در مقابل اين سختيها و زهد و فراغتي که بايد داشته باشند خداي متعال وعدهي آخرت ميدهد اين زندگي زاهدانه و طلب اين زندگي بر حضرت به معني قهر و غضب نيست احتمال سوم نزديک اين احتمال است و شايد لطيف تر و دقيق تر از اين احتمال باشد اين است که زندگي اين پيامبر و امت شان همراه با سختيهاي بسيار سنگيني بود خود اين پيامبر قبل از بعثت چه رنجهاي عظيمي کشيدند براي اين که آمادهي بعثت شوند تحمل اين وحي مقدماتي ميخواست خداي متعال رياضت داده اين پيامبر را تا آماده اش کرده براي اين مقام در زيارت جامعه است يک تعبير بسيار زيبايي است لاَ يَسْبِقُکُمْ ثَنَاءُ الْمَلاَئِکَةِ هيچ ملک مقربي در خضوع و ثناي شما در مقابل خداي متعال سبقت نميگيرد آنهايي که صاحب حال خضوع هستند احدي از آنها بر شما سبقت نميگيرد و هم عرض شما نميشود چرا؟ چطور ميتوانند ملائکه هم سنگ شما شوند در حالي که شما قلوبي داريد که خداي متعال مستقيم ولي قلب شماست و رياست قلب شما را خودش متولي شده شما را رياضت داده تا ظرف حمد و شکر قلب شماست هر حامد ديگري زير پرچم شماست. لواي حمد دست حضرت است. پس هيچ ملکي در ثناي الهي بر شما سبقت نميگيرد رياضتي که خداي متعال ميدهد انبيا بيش از همه در سختي بودند اِنَّ اَشَدَّ النّاس بَلاءً الاَنبياءُ ثُمَّ الَّذينَ يَلُونَهُم هم قبل از بعثت شان هم بعد از بعثت سختيهاي بعد از بعثت خيلي هايش سختيهايي است که براي شفاعت امت است پيامبر براي اين که امتي را ببرد بايد رنج بکشد لذا بار سنگيني روي دوش حضرت گذاشته ميشود ابتلائات عظيمي پيش ميآيد که اين ابتلائات براي شفاعت است. يک قسمتي از زحمات انبيا براي هدايت ديگران بوده. بخش عمده از تلاش و رنجهايي که ميکشيدند حضرت نبي اکرم براي بردن يک امت از تاريکي است. براي بردن اين امت بايد يک رنج عظيمي بکشند تا بتوانند قلوب را هدايت بکنند يک نمونه اش عاشوراست. پس وجود مقدس بخش عمدهاي از زحماتي هم ميکشيدند رنجهاي فراواني برايشان پيش ميآمده براي هدايت امت پس يک قسمت دشواريهايي بوده که براي انبيا بوده در بين انبيا هم که هيچ پيغمبري مثل حضرت رسول اذيت نشده چون هدايتي که ايشان آورده هدايت سنگين تري است ماموريت ماموريت عظيم تري است دشمنها دشمنان بزرگ تري هستند طبيعتا دشواريها دشواريهاي بيشتري است پس اين پيامبر رنج فراواني برد امت شان هم همين طور وقتي پيامبر آمدند مدتها در مکه در محاصره بودند در شعب ابي طالب بعد آمدند مدينه جنگهاي فراوان اصحاب صفه داشتند که گاهي غذايي براي خوردن نداشتند در بعضي جنگها يک خرما را چند نفر در يک روز تقسيم ميکردند ميخوردند اين همه رنج در مقابل آن همه گشايشهايي که براي کفار قريش به ظاهر بود در ايران و روم کسي نگاه بکند بين اين دو اين انساني که محدود نگر است وقتي نگاه ميکند ميگويد چه طور ادعا ميکنيد بر حق هستيد. اين سوال سوال تاريخي هم است در مقابل همهي انبيا اين سوال بوده انبيا وقتي ميآمدند همراه با آمدنشان دشواريها ميآمد اين سنت الهي است «وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ» (انبياء/25) متعدد در قرآن آمده «وَلَقَدْ أَرْسَلنَآ إِلَى أُمَمٍ مِّن قَبْلِكَ فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ» (انعام/42) ما قبل از شما پيامبري ميفرستاديم هر پيامبري ميآمد دنبالش سختيها ميفرستاديم اين سختيها ميآمد براي اين که آنها به تضرع و خشوع و بندگي برسند وقتي پيامبر ميآيد خدايي که رب است بستر بيروني پذيرش اين دعوت را فراهم ميکند سختيها همراه با پيامبر ميآيد اين سختيها که همراه با انبيا ميشد موجب ميشده يک عدهاي کم کم در برابر سختيها شک ميشوند. به موسي ميگفتند قبل از اين که بيايي در سختي بوديم الآن هم که در سختي هستيم پس چه فرقي کرد؟ خدا با ماست اگر خدا با شماست که همه چيز آن طرف است همهي خوشي و نعمت دست فرعون است آنها غرق در بهجت و لذت اند شما آمدي گفتيم جا به جا ميشود خوشيها ميآيد طرف ما شما هم که آمدي هنوز در سختي هستيم لابد خدا شما را رها کرده اگر خداي متعال کمک تان ميکرد فقط يک ماموريتي نميداد يک ماموريت ابتر وقتي ميآمديد همه چيز درست ميشد اين انتظارات ظاهري ماست. يعني آبادي که ما به آن آبادي ميگوييم باشد چون آبادي در نگاه ما با نگاه خداي متعال کاملا متفاوت است ما آباداني و توسعهاي که ميگوييم توسعه نميگويند آباداني هم نميگويند. نميخواهم بگويم دين دنبال ايجاد رفاه و امنيت بر مردم نيست نه دين حتما رفاه ميآورد امنيت ميآورد ولي اين نگاه که ما خيال کنيم دين ميآيد با هدف اين که زود مشکلات حل شود شکمها سير شوند اين طور نيست انبيا ميآيند يک هدايت برتري را ميآورند و تا بسترهاي پذيرش اين هدايت فراهم شود يک امتحاناتي از عباد گرفته ميشود امر توحيد اين طور است وقتي ميخواهد بيايد «إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ» (انشقاق/6) هر قدم بخواهد گشوده شود دري از وادي توحيد باز شود رنجها و رياضتها لازم است بخشي از اين رياضتها را به ما دستور داده اند خودتان ببريد بخشي اش را خداي متعال خودش فراهم ميکند در داستان جنگ احد که خيلي به مسلمانها سخت گذشت حادثهي سنگيني براي مسلمانها بود خداي متعال ميفرمايد «وَ لِيُمَحِّصَ ما في قُلُوبِكُمْ » (آل عمران/154) بناست آن چه در باطن شما است مورد ابتلا قرار بگيرد و قلب تان پاک شود قلب شما خالص براي خدا شود پس وقتي انبيا ميآيند اين سختيها است همهي امم هم همين طور بودند از اين دست آيهاي که خواندم زياد دارم «لاَّ أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ» (اعراف/94) اگر کسي اين نگاه را بکند ميگويد شما آمديد يک روز دو روز ده روز بيست روز بيست و سه سال است شما پيغمبريد در مکه سال هاست هستيد ما گفتيم مشکل حل ميشود در مدينه آمديم گفتيم حالا مشکل حل ميشود هر روز کار از کار دشوار تر شد و اين دشواري در امت حضرت است تا عصر ظهور ميبينيد که گشايشها گشايشهاي موقت است تا عصر ظهور اين سختيها است به خصوص الآن که اين دوره چيرگي ظاهري قدرتهاي مسلط و مستکبر مادي در جهان است ممکن است کسي توهم کند رها شديم اين چه حقانيتي است همهي قدرتها آن طرف شما ادعاي حقانيت ميکنيد اتفاقا اين شبههي همين امروز است که شبههي ديرين همهي امم بوده به انبيا ميگفتند شما حقيد پس علائم حقانيت شما کو؟ در جنگها هم اتفاقا همين حرفها را ميزدند در سورهي آل عمران است ميگويند اگر ما بر حق بوديم اين صحنهها پيش نميآمد عين اين حرف را ميزدند نبايد کشته ميشديم نبايد اين صحنههاي سخت پيش ميآيد اگر حق با ما بود اگر واقعا چيزي دست ما بود بنابراين چيزي دست ما نيست.
شريعتي: اين احتمال سوم که منشا توهمي است و در مقياس بزرگ تر و تاريخي تر و دقيق تر.
حاج آقا ميرباقري: که انبيا وقتي ميآيند به خصوص وجود مقدس حضرت که اعظم ابتلائات عالم را دارند و يک سختيهاي سنگيني براي امت پيش ميآيد اين سختيها ممکن است اين توهم را ايجاد بکند که پيغمبر را خداي متعال رها کرده. حقانيتي نيست و اگر بوده اول راه بوده و الآن رها شده قرآن ميفرمايد اين طور نيست ما شب و روز را همه اينها مکمل هم هستند اين طور نيست شب تاريک ميشود خداوند بر همه غضب ميکند. ما روز روشني هم داريم دورهي ظهور دورهي ضحي است ولي اين دوران که دوران سختي و درگيري است به معني غضب خدا و قهر خداي متعال نيست. اين پيامبر ازلا و ابدا تحت حمايت خداي متعال بوده به طور کلي يک سنت الهي است که وقتي پيغمبر ميفرستد همراه پيامبر سختيها ميآيد و اين سختيها براي اين است که مردم آماده شوند تحمل ولايت الله و ولايت معصوم امر دشواري است مردم بايد آماده شوند اين آمادگي بخشي اش با تکاليف ماست و بخش عمدهاي اش با رضايتهايي است که خداي متعال خودش تدبير ميکند رب ما است بسترهاي عالم را فراهم ميکند از اختيار ما هم گاهي بيرون است و خدا تدبير ميکند سختيها را گاهي فردي است گاهي جنبهي اجتماعي است بعد قرآن ميفرمايد «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ» (اعراف/96) اگر به مرحلهي ايمان ميرسيدن «لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَ?تٍ? مِّنَ ?لسَّمَآءِ وَ?لْأَرْضِ» (اعراف/96) درهاي آسمان و زمين براي آنها باز ميشد همهي خيرات مال متقين است مال اهل ايمان است آنها اگر چيزي ميخورند از کنار دست مومنين ميخورند نه اين که آنها اصل هستند ولي اين مقدمات براي اين است که آنها به تقوا و ايمان برسند اگر به آن مرحله رسيدند که آمد و شد نعمتها آنها را مشغول نميکند همهي درها را باز ميکند تا به آن جا نرسيده اند وقتي پيامبر ميآيد ما درها را ميبنديم تا غافل نشوند دنبال پيغمب راه بيفتند به رشد برسند وقتي به رشد برسند همهي درها به روي آنها باز ميشود. اين قسمت اول سوره بود.
شريعتي: خيلي خوب. خيلي ممنون. مشرف ميشويم محضر قرآن کريم ثواب تلاوت آيات را هديه ميکنيم به روح آسماني حضرت رسول. صفحهي 301 آيات 62 ام تا 74 ام سورهي مبارکهي کهف. باز ميگرديم همراه شما اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
اللهم صل و سلم علي الرسول و آل النبي العظيم
فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَاهُ آتِنَا غَدَاءَنَا لَقَدْ لَقِينَا مِن سَفَرِنَا هَذَا نَصَبًا ?62? قَالَ أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَمَا أَنسَانِيهُ إِلَّا الشَّيْطَانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَبًا ?63? قَالَ ذَلِكَ مَا كُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلَى آثَارِهِمَا قَصَصًا ?64? فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا ?65? قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا ?66? قَالَ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا ?67? وَكَيْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا ?68? قَالَ سَتَجِدُنِي إِن شَاءَ اللَّـهُ صَابِرًا وَلَا أَعْصِي لَكَ أَمْرًا ?69? قَالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلَا تَسْأَلْنِي عَن شَيْءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْرًا ?70? فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا رَكِبَا فِي السَّفِينَةِ خَرَقَهَا قَالَ أَخَرَقْتَهَا لِتُغْرِقَ أَهْلَهَا لَقَدْ جِئْتَ شَيْئًا إِمْرًا ?71? قَالَ أَلَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا ?72? قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ وَلَا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْرًا ?73? فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِيَا غُلَامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَيْئًا نُّكْرًا ?74?
ترجمه:
وقتي [از آنجا] گذشتند، موسي به خدمت گزارش گفت: غذاي صبح گاهي ما را بياور که از اين سفرمان سختي و خستگيِ بسيار ديديم. (??) خدمت گزارش گفت: آيا ندانستي چون کنار آن سنگ جاي گرفتيم، من ماهي را از ياد بردم و آن با وضعي شگفت انگيز راه خود را در دريا گرفت و رفت، و جز شيطان از خاطرم نبرد که آن را به ياد داشته باشم. (??) موسي گفت: اين [جاي فراموش کردن ماهي] همان است که ما در طلبش بوديم. پس با پي گرفتن جاي پاي خود [از راهي که آمده بودند] برگشتند. (??) پس بنده اي از بندگان ما را يافتند که او را از نزد خود رحمتي داده و از پيشگاه خود دانشي ويژه به او آموخته بوديم. (??) موسي به او گفت: آيا [اذن مي دهي که] من تو را [به اين هدف] پيروي کنم که از آنچه به تو آموخته اند، مايه رشدي به من بياموزي؟ (??) گفت: [اي موسي!] تو هرگز نمي تواني بر همراهي من شکيبايي ورزي. (??) و چگونه مي تواني بر چيزي که به آن احاطه [علمي] نداري شکيبايي ورزي؟ (??) گفت: اگر خدا بخواهد، مرا شکيبا خواهي يافت، و هيچ فرماني را از تو مخالفت نخواهم کرد. (??) گفت: [اي موسي!] اگر دنبال من آمدي، از هيچ چيز از من مپرس تا خودم درباره [حقيقتِ] آن با تو آغاز سخن کنم. (??) پس هر دو به راه افتادند تا وقتي که در کشتي سوار شدند، او شکافي در کشتي ايجاد کرد. موسي گفت: آيا آن را شکافتي تا سرنشينانش را غرق کني؟ به راستي که کاري بسيار زشت کردي! (??) گفت: [اي موسي!] آيا نگفتم که تو هرگز نمي تواني بر همراهي من شکيبايي ورزي؟ (??) گفت: مرا بر آنچه از ياد بردم، مؤاخذه مکن و در کارم به من سخت مگير. (??) پس [هر دو] به راه افتادند تا [زماني که] به نوجواني برخوردند؛ پس [بنده ما] او را کشت. موسي گفت: آيا شخص بي گناهي را بدون آنکه کسي را کشته باشد، کُشتي؟ به راستي که کاري بسيار ناپسند مرتکب شدي! (??)
اللهم صل و سلم علي الرسول و آل النبي العظيم
شريعتي: خيلي خوشحاليم خدمت شما هستيم. وقت در اختيار حاج آقاي ميرباقري است.
حاج آقا ميرباقري: بسم الله الرحمن الرحيم پس عرض شد خداي متعال به پيامبر گرامي ميفرمايند اين سختيهايي که است و سختيهايي که به امت شما و به امم ديگر داده شده و مستمر و تاريخي است به اين معني نيست که شما و به تبع شما امت شما رها شده يا خداي متعال به شما غضب کرده بلکه اينها مقدمهي گشايش بعدي است اينها دوران گذار و دوران عبور به سمت دولتي است که خدا به حضرت وعده داده دو نمونه اش در اين سوره ذکر شده «وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولى» يکي آخرت است اين آخرت در بعضي روايات تعبير شده به رجعت حضرت که شما رجعتي داريد آن دوران دوران خوبي است اين دوران هم خوب است دوران سازندگي و سير امت است تا برسند به آن گشايش. اين يک که ميشود ظهور و بعد از ظهور هم رجعت که دوران ظهور دورهاي است که حضرت نورشان تجلي ميکند در عالم مکرر آياتش را ملاحظه کرده ايد «وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا، وَالْقَمَرِ إِذَا تَلاهَا، وَالنَّهَارِ إِذَا جَلاهَا» (شمس/3-1) وقتي روز رسيد خورشيد در آن روز تجلي ميکند خورشيد نبي اکرم تجلي ميکند بيت النور نبي اکرم ميشود همهي عالم ظلمت برداشته ميشود شب تاريک ميشود دوران ظهور و بعد رجعت دوران تجلي نور نبي اکرم و ظهور نبوت نبي اکرم و هدايتي که حضرت آورده اند که از سنخ نور است اين هدايت و نوري که پيامبر با خودشان آورده اند تجلي ميکند ميشود دوران روشن و همه در فضاي نوراني زندگي ميکنند آن جا همه چيز در اختيار است «رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ» (نور/37) لذا گشايش اول براي حضرت اين جاست اين گشايش هم از سنخ توسعه نيست من با صراحت عرض ميکنم قطعا از سنخ توسعهي غربي نيست که حالا خيال کنيم اين عدالت و رفاهي که اينها ميگويند يک مقدار بالاتر و بهترش براي وجود مقدس امام زمان است اين مقوله جمع ميشود جهان ديگري فراهم ميشود و اين جنسي نيست کما اين که بهشت اين جنسي نيست عالم رفيع تري است با مناسبات رفيع تري ظهور معنايش همين است و الا چه اتفاقي ميافتد اگر بنا باشد دستگاهش همين باشد و فقط ظهور جسماني تعريف کنيم حقيقت نبوت و ولايت ظهور پيدا ميکند جهان ديگري ميشود مناسبات جهان فرق ميکند. دوم «وَلَسَوْفَ يُعْطِيکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى» يک آيندهي ديگري است که آن قدر خداي متعال به شما ميدهد که راضي شويد اين آينده در قيامت است حضرت در قيامت شفاعتي که ميکنند اين قدر دستگيري ميکنند و آن قدر درجات را بالا ميبرند فقط به لحاظ کمي نيست که شما هر کس را بخواهيد ميتوانيد دستگيري کنيد نه شفاعت شما ظاهر ميشود در آن عالم شفاعت حضرت از قبل بوده شفاعت در بهشت شفاعت در توحيد است چون بهشت دار توحيد است شفاعت در بهشت اين است که مردم را وارد توحيد کند اين از قبل شروع شده ظهورش در قيامت است همهي امم بدهکار اين شفاعت اند روز قيامت حتي انبيا در درجاتشان دستگيري ميشوند و بعد امت خودشان را شفاعت ميکنند ولي شفاعت اصلي مال حضرت است آن چيزي که به حضرت ميدهند فقط کمي نيست که هر کسي را خواستيد شفاعت کنيد بلکه هر قدر هم بخواهيد ببخشيد دست تان را باز ميکنند هر مقامي از مقامات توحيد را که بخواهيد بدهيد موحدين را درجاتشان را بالا ببريد هر مقامي از مقامات بهشتي را بخواهيد اين قدر ميدهيم که راضي شويد اين ثمرهي مقام محمود حضرت است خداي متعال اين اذن را به حضرت داده اند که «يُعْطِيکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى» لذا نقل شده يک بار جبرئيل اين آيه را به حضرت آورد که در بستر شهادت و رحلت بودند جبرئيل آمد همهي آسمان را آماده کرديم ملائکه در صف منتظرند گفت بگو چيزي که من خوشحال شوم عرض کرد چه چيزي شما را خوشحال ميکند فرمود با امت من چه ميشود جبرئيل عرض کرد «وَلَسَوْفَ يُعْطِيکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى» بنابراين دشواريهاي امت دو روز قطعي در پيش رو دارد که سامان قطعي پيدا ميکند يکي ظهور است يکي هم قيامت شما در نگاه بلند ببينيد نگاه تان کوتاه نباشد اگر آدم فقط امروز را ببيند ميگويد اينها در دشواري هستند آنها در رفاه ولي کار عظيمي که پيامبر ميکنند اين شخصيت بزرگ معطوف به امروز و فردا نيستند معطوف به يک عمل طولاني هستند بنابراين در مقابل اين دولتي که به اهل باطل ميدهيم و خوشيهاي ظاهري که همه اش هم همراه با رنج است «وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا» (طه/124) اين معيشت ضنک چشم شما امت را خيره نکند «وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنيَا» (طه/131) نگاه تان به اين متاعي که به آنها داديم نباشد بنابراين در مقابل اين اگر کسي با آن نگاه ببيند يک دولتي در دورهي ظهور و رجعت و قيامت است که دولت نبي اکرم است و امت نبي اکرم به آن فرجها ميرسند اين دوران هم دوران خوبي است نه اين که دوران بدي است اين دوران مقدمه است اگر اين دوران نگذرد امت آن دوران را نميتواند درک کند لذا خوبان اين امت رجوع ميکنند رجعتي دارند که آن دوران را درک ميکنند دوراني که ولايت حضرت ظهور پيدا ميکند هدايت حضرت تجلي پيدا ميکند نعيم حضرت محقق ميشود و اين آينده هم آيندهي نزديکي است قرآن وقتي در مورد قيامت و ظهور صحبت ميکند تعبيرش اين است «أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ» (هود/81) صبح نزديک نيست؟ تمام ميشود ديگر. «وَ الضُّحى، وَ اللَّيْلِ إِذا سَجى» اين شب تمام ميشود همهي اين سختيهاي دوران بعثت نبي اکرم و دوران بعد و ظهور سختيهايي است که گذرا است و البته يک تحول معرفتي ميخواهد که انسان بتواند اين قرب را درک بکند و الا به ما گفته اند شما ظهور را قريب بدانيد اگر دور ديديد ظهور را اگر قيامت را دور ديديد مبتلا به قساوت قلب ميشويد ولي اين تحول معرفتي ميخواهد بنابراين اين قسمت اول آيه.
شريعتي: اين احتمال سومي که اشاره کرديد نکاتي که گفتيد مفهومش با مفاهيم سورهي انشراح خيلي به هم پيوسته است.
حاج آقا ميرباقري: بله آن جا رنج خود نبي اکرم صلي الله عليه و آله و سلم است که تکليف سنگيني روي دوش نبي اکرم آمده نصب اميرالمومنين است که خيلي سخت داشت به حضرت ميگويند همان طور که بار سنگين شما را براي شما سبک کرديم آن رنج بعدي هم يسري به دنبال دارد «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً، إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً، فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ» (انشراح/8-6) آن کار سنگين را هم انجام بده نبوت به انجام رسيد ولايت را هم به انجام برسانيد گشايش با خداي متعال است اين جا بحث امت است که در رنج افتاده اند ممکن است احساس کنند رها شده اند اتفاقا اين طور نيست ما که گفتيم برو دست اين امت را بگير ما شما را رها نکرديم اين سختيها است به دنبالش گشايشهايي است صبر کنيد تا آن گشايشها بيايد.
شريعتي: خيلي ممنون ان شاء الله اين بحث را ادامه خواهيم داد حاج آقا دعا بکنند همهي ما آمين بگوييم.
حاج آقا ميرباقري: ان شاء الله خداي متعال همهي ما را از بهترين شيعيان و امت وجود مقدس نبي اکرم و اهل بيت شان قرار بدهد و صلوات بي پايان خودش را بر وجود مقدس نبي اکرم و اهل بيت شان قرار بدهد.
شريعتي: ان شاء الله خيلي ممنون در اين ايام بهترينها نصيب تان شود. گفت تو نوح نوحي اما قصه ات شور دگر دارد که در طوفان نامت کشتي پيغمبران گم شد. اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.