برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: بهرهمندي از بركات ماه مبارك رمضان
كارشناس:حجت الاسلام والمسلمين ميرباقري
تاريخ پخش: 93/04/14
بسم الله الرحمن الرحيم
و صل الله علي محمدٍ و آله الطاهرين
حتي به خندهاي شده مهمانمان كنيد *** زلفي نشان دهيد و پريشانمان كنيد
از ما مسافران قدم دور خودن زدن *** سلمان شدن گذشت، مسلمانمان كنيد
يك نور واحديد كه در چهارده افق *** تكرار ميشويد كه حيرانمان كنيد
آقاي شريعتي: سلام ميگويم به همهي بينندههاي خوبمان، خانمها و آقايان خيلي خوش آمديد به سمت خداي امروز ما. داريم با هم لقمه لقمه نخوردن، جرعه جرعه ننوشيدن و بال بال آسماني شدن را تجربه ميكنيم. طاعاتتان قبول باشد. حاج آقاي ميرباقري سلام عليکم و رحمة الله. طاعات قبول باشد.
حاج آقاي ميرباقري: عليکم السلام و رحمة الله، من هم خدمت حضرتعالي و همکاران عزيزتان و بينندگان ارجمند عرض سلام و ادب و احترام دارم. براي همه در اين ماه آرزوي توفيق ميكنم.
آقاي شريعتي: بحث ما در جلسات گذشته تفسير سوره مباركه كافرون بود. نكات لطيف و عميقي را بيان كردند. در اين جلسه با توجه به درخواست دوستان، با توجه به اينكه در روزهاي ابتدايي ماه رمضان هستيم، شايد براي بهرهمندي بيشتر از فرصتهايي كه پيش روي ما است و در معرض آن هستيم بد نباشد كه امروز در مورد فضيلت ماه رمضان و نحوه بهرهمندي از اين ماه را براي ما بگويند. خدمت شما هستيم و بحث شما را ميشنويم.
حاج آقاي ميرباقري: بسم الله الرحمن الرحيم. الحمدلله رب العالمين و صل الله علي سيدنا محمدٍ و آله الطاهرين. [دعاي فرج]
در باب ماه رمضان و فضايل اين ماه روايت فراوان است. آيات نوراني قرآن هم به اين بحث پرداخته است. ولي در بين آنچه ما داريم شايد يكي از بهترينها باز هم بيان پيغمبر نبي اكرم(ص) است. مرحوم صدوق و ديگران نقل كردند و مربوط به خطبه شعبانيه است.
حضرت در اين خطبه اينگونه شروع كردند.«شَهْرٌ دُعِيتُمْ فِيهِ إِلَى ضِيَافَةِ اللَّه» (امالي صدوق/ص93) يادم هست بزرگواري در مناجات سحرهايش اين تعبير را ميكرد كه خدايا تعارف زدي، تعارف آمد و نيامد دارد. گرفت و ما آمديم. بحث تعارف زدن نيست. دعوت حقيقي است. اينجا بيان نشده چه كسي دعوت كرده است. دعوت كننده خود خداي متعال است. كسي هم كه اين دعوت را آورده وجود مقدس نبي اكرم است. تعبير بهتر اين است كه بگوييم: سفره الهي به دست ايشان است، ايشان خليفه هستند.براي خود ايشان خداي متعال يك سفرهاي مياندازد، «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُن» (سجده/17) اينكه ضيافت ايشان در ماه رمضان چيست، ما نميدانيم. ضيافت شب قدر ايشان چيست. آن بين خودشان و خداست. امام زمان(ارواحنا فداه) همينطور هستند. يك ضيافتي براي ايشان است، ما نميفهميم. بقيه سفرهها را ايشان دعوت ميكنند، دعوت ايشان دعوت خداست. «السلام عليك يا داعي الله»! خداوند افعالش را به دست معصوم انجام ميدهد. «وَ امْلَأْ بِهِ الْأَرْضَ عَدْلا» (بحارالانوار/ج53/ص173) خداي متعال زمين را پر از عدل ميكند. واسطهاش امام و دست حضرت حق است. در اين ضيافت هم سفرهدار وجود مقدس امام زمان(ع) هستند. سفره دار همه عالم نبي اكرم هستند كه همه را سر سفره دعوت كردند. «وَ جُعِلْتُمْ فِيهِ مِنْ أَهْلِ كَرَامَةِ اللَّه» (وسايلالشيعه/ج10/ص313) خداي متعال يك عده را تكريم ميكند. ملائكه مكرمند. «بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ، لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْل» (انبياء/26 و 27) در صدر همه انبياء و اولياء نبي اكرم مورد احترام خدا هستند. «بَلْ عِبَادٌ مُّكْرَمُونَ، لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُم بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ» (انبياء/27) آن عبادي كه سبقت در قول نميگيرند و همه سكناتشان بر اساس امر الهي است. عباد مكرم خدا هستند.
خدا تكريم ميكند، يعني چه؟ خداوند محبتش مثل مخلوقات نيست كه همراه با نوعي انفعال و صفات نفساني باشد. ولي بالاخره خداي متعال رابطهاي با بنده برقرار ميكند، به او محبت ميكند، به او تكريم ميكند و آثارش ظاهر ميشود. آثار محبت ظاهر ميشود. آثار تكريمي كه خداي متعال براي انبياء و اولياء دارد، در بعضي از آيات قرآن هست كه در مورد حضرت ابراهيم و آلشان داريم كه به آنها ملك عظيم داده ميشود. بعضي روايات معنا كردند، ملك عظيم يعني اينكه مفترض الطاعه هستند. جز خداي متعال مفترض الطاعه نداريم. خدا خالق و آمر است. بنده در مقامي قرار بگيرد كه مفترض الطاعه شود. اين ملك عظيم است. اين همان است كه حضرت فرمود: خداي متعال اگر به سليمان ملك داد كه جن و شياطين در اختيار او بودند، باد در خدمتش بود، بالاترش را به حضرت داده است. «وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوه» (حشر/7) اين خيلي مقام بالايي است كه در يك روايت اينطور از اين تعبير شده كه حضرت فرمود: «وَ لَكِنَّهُ خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ فَجَعَلَ ظُلْمَنَا ظُلْمَهُ وَ وَلَايَتَنَا وَلَايَتَهُ حَيْثُ يَقُولُ إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ» (بحارالانوار/ج24/ص338) فريقين قبول دارند كه منظور علي(ع) است. فرمود: ما را با خودش يكي كرده است. اين قطعاً طوري معنا نميشود كه تشبيه خداي متعال از آن بيرون آيد. مراد اين نيست. اينها معلم توحيد هستند، اين روايت را بيان كردند. «وَ لَكِنَّهُ خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ فَجَعَلَ ظُلْمَنَا ظُلْمَهُ وَ وَلَايَتَنَا وَلَايَتَهُ» ولايت فقط براي خداست. خداي متعال هم دعوت به شرك نميكند. بگويد: ولايت مرا قبول كنيد. براي من شريك قرار بدهيد. ولايت رسول و امام هم قبول كنيد. اين دعوت به شرك است. وهابيها همين لطايف را نميفهمند. «فَجَعَلَ ظُلْمَنَا ظُلْمَهُ وَ وَلَايَتَنَا وَلَايَتَهُ» لذا ميگويند شرك است. اگر ميفهميدند اين همان ولايت است، هيچوقت نميگفتند: ولايت امام شرك است. زيارت امام شرك است.اگر بخواهند بفهمند هم در قالب تشبيه ميفهمند. خدا را جسمي ميبينند كه حلول كرده است. نه اين است و نه آن است! همراهي خداي متعال همراهي دو قرين نيست. در همه عالم است ولي عالم ضعف خدا نيست. با ائمه است. بنابراين يك ولايت است، دعوت به دو ولايت نيست. بنابراين اگر گفتيم: حضرت داعي الله هستند، خداي متعال سر سفره دعوت كرده است. كرامتي كه خدا به معصومين داده است اين است كه آنها را مفترض الطاعه كرده است. ملك عظيم به آنها داده است.
در سوره هل اتي دارد كه به آنها ملك كبير داده است. حقيقت ملك كبير براي اهل اين سوره است. براي اميرالمؤمنين و اهلبيتشان است. اين ملك كبير را در روايت بر مؤمنين هم تطبيق كرده است. چون به تبع نبي اكرم آنهايي كه ذيل ولايت حضرت هستند، ذيل ولايت اميرالمؤمنين هستند هم ملك كبير پيدا ميكنند. اين ملك كبير را در روايات ديديد. فرمود: ملائكه هم بدون اذن وارد خانههاي آنها در بهشت نميشوند. ميدانيد الآن وضع ما طوري است كه شياطين از ما اجازه نميگيرند كه در نفس ما وارد شوند. مثل خون در رگ و اندام انسان وسوسه ميكنند. آنوقت انسان بايد به جايي برسد كه خداي متعال ملكي به او بدهد. ملائكه هم كه از نسيم لطيفتر هستند، بدون اجازه وارد اين ملك نميشوند. اين خيلي عجيب است. در دنيا شياطين هم از ما اجازه نميگيرند. در دنيا داريم كه ميفرمايد: «كُنَّا نَحْرُسُكُمْ مِنَ الشَّيَاطِين» (بحارالانوار/ج6/ص166) ذيل اين آيه ميفرمايد: «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ، نحَْنُ أَوْلِيَاؤُكُمْ فىِ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ فىِ الاَْخِرَة» (فصلت/30) ملائكه به آنهايي كه اهل استقامت در دنيا هستند، هنگامي كه ميخواهند از دنيا بروند، ميگويند: ما در دنيا هم جزء اولياي شما بوديم. محب شما بوديم. در آخرت هم با شما هستيم.
علي بن ابراهيم يك عبارتي دارد، ظاهراً از معصوم هم نقل كرده است. حضرت فرمودند: ما در دنيا شما را از شياطين حفظ ميكرديم. آنهايي كه پاي امر ولايت ميايستند، از شياطين محفوظ ميشوند. ملك عظيم همين است. ملك كبير يعني ملائكه هم بدون اجازه وارد نميشوند. اصل اين ملك براي نبي اكرم است. عالم ملكوت در اختيار آنهاست، هيچ ملكي بدون اذن آنها كاري نميكند. فرمود: هيچ ملكي نيست براي امري در زمين ظاهر شود، الا اينكه اول در محضر امام بيايد و از امام(ع) اجازه ميگيرد و ملك كبير ميشود. پس وقتي خداي متعال بخواهد كرامت كند، بساط كرامت را پهن ميكند.
خداي متعال در اين ماه بساط كرامت را براي ما پهن مي كند و اگر وارد اين ماه شديم به ما از اين كرامات عطا ميشود. انسان ميتواند معامله كند. از جمله كرامات اين ماه اين است. فرمود: «اللَّهِ أَنْفَاسُكُمْ فِيهِ تَسْبِيح» (بحارالانوار/ج93/ص 356) ميدانيد تسبيح بهترين ذكر و بزرگترين عبادت است. انسان با تسبيح به مقام رضا ميرسد. ديگر بالاتر از مقام رضا شايد نداشته باشيم. «أَدْنَى دَرَجَةِ الْيَقِينِ وَ أَعْلَى دَرَجَةِ الْيَقِينِ أَدْنَى دَرَجَةِ الرِّضَا» (كافي/ج2/ص62) بالاترين مقامات زاهدين مقام يقين است. بعد از وادي يقين وادي رضا است. فرمود: خداي متعال را قبل از طلوع و قبل از غروب، لحظات شب، اطراف روز تسبيح كن. تسبيح اقسامي دارد. الحمدلله تسبيح است. دا را به زيبايي حمد كردن تسبيح است.
يكي از بالاترين كارهاي شيطان اين است. به خداي متعال بدبين است. به خداي متعال عرضه داشت: به من ظلم كردي. من را «أَغْوَيْتَني» (حجر/39) مرا اغوا كردي. در باغ سبز به من نشان دادي، بعد در را به روي من بستي. ميخواست خليفه شود. وقتي خليفه نشد، ميگويد: مرا فريب دادي. شش هزار سال عبادت كرد. بدترين بيماري شيطان كه حضرت فرمودند: مسري است، همين بدبيني به خداي متعال است. عداوت با خداي متعال است كه سعي دارد ما را به خدا بدبين كند. اگر نگاه ما به حضرت حق بد بين شد ديگر هيچ چيز را نميشود اصلاح كرد. خداي متعال مصلح است. همه بديهاي عالم به دست او اصلاح ميشود، ولي اگر بنا باشد همه بديها به خداي متعال نسبت داده شود، اصلاً تمام روزنهها بسته ميشود. خداي متعال پاك است. براي اين نيست كه ما بخواهيم آرامش رواني پيدا كنيم و اين القائات را بگوييم. خداي متعال حقيقتاً منزه هست. درك اين تنزيه مقدماتي دارد. آخر سوره اعراف خداي متعال دستور ذكري را ميدهد. ميفرمايد: «وَ اذْكُرْ رَبَّكَ في نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَ خيفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ وَ لا تَكُنْ مِنَ الْغافِلينَ» (اعراف/205) در باطن خودت به حالت تضرع و پنهاني هر صبح و شام پروردگار خودت را ياد كن. اگر اين ذكر را درك كردي، «إِنَّ الَّذِينَ عِندَ رَبِّكَ» (اعراف/206) بزرگاني مثل مرحوم علامه فرمودند: آيهي دوم نتيجه آيه اول است. كسي كه اين ذكر را ادامه ميدهد، اگر ذكر ميخواهيد همين است كه قرآن دستور داده است. ميفرمايد: در نفس خودت با حالت تضرع، پنهاني و بدون سر و صدا رب خودت را ياد كن. صبح و شب دائماً ياد كن. ذكر تام نيست، و الا اگر به ظاهر خودش بگيريد، صبح و شام اين ذكر را بگوييد، مقام عند رب پيدا ميكنيد. خدا با ما هست، ما حجاب داريم. ربوبيت حضرت حق را با رؤيت ايماني مشاهده ميكنيد، بعد از منظر خداي متعال به عالم نگاه ميكنيد. اگر از بالا نگاه كردي، «إِنَّ الَّذِينَ عِندَ رَبِّكَ لَا يَسْتَكْبرُِونَ عَنْ عِبَادَتِهِ» ديگر استكبار از آنها برداشته ميشود و به مقام خشوع ميرسند. دومين مورد اين است كه «وَ يُسَبِّحُونَهُ» مقام تسبيح هم پيدا ميكنند. سومين مورد اين است كه «وَ لَهُ يَسْجُدُونَ» دائم در حال سجود هستند. فقط براي خدا متعال سجده ميكنند. بنابراين رسيدن به مقام تسبيح كه انسان بتواند خداوند را تسبيح كند و از موضع حضرت حق به عالم نگاه كند، اين بركات را دارد. اگر از آن موضع نگاه كرديد و مقام عند رب پيدا كرديد، اهل تسبيح ميشود. كسي كه از آن موضع نگاه نميكند، هزار عيب گردن خدا ميگذارد. مثل دانشآموزي كه همه اشكالات را پاي معلم ميگذارد. ميگويد: معلم نمره نداد. بد درس داد! در حالي كه او از موضع كودكانه خود به مدرسه نگاه ميكرده است. خدا ميفرمايد: هيچ مصيبتي به شما نميرسد، الا اينكه خودتان بخواهيد.
تسبيح مقامي است كه انسان هيچ عيبي در خداي متعال نميبينيد. تسبيحاتي كه در دعاي مجير هست، شب نيمه ماه رمضان ميخوانند، خيلي باعظمت است. اينكه آدم از همه زوايا حضرت حق را تسبيح كند، و اين مقام رضا ميشود. اين مقام بالايي است كه خدا در اين ماه، ما را مهمان كرده است. نفسهاي ما خاصيت تسبيح را دارد. كسي كه وارد ماه رمضان شد، نفس كشيدنش تسبيح است. اين هم فقط داخل اين ضيافت است. البته در بيرون ماه هم داريم كه آن هم مقام فوق العادهاي است. «نَفَسُ الْمَهْمُومِ لِظُلْمِنَا تَسْبِيح» (بحارالانوار/ج2/ص64) كسي كه ظلم به ما اهلبيت را درك ميكند و غصهدار است، نفسهايش تسبيح است. اين خيلي فوق العاده است. اگر كسي وارد اين ضيافت شد، نفسهايش برايش مقام تسبيح دارد. اذكار توحيدي چند مورد است. يكي از مهمترين آنها تسبيح است. يكي حمد و تكبير است، تسبيحات اربعه همه اذكار توحيدي هستند. بنابراين نفس شما، شما را موحد ميكند. در اين ضيافت با نفس كشيدن به مقام رضا ميرسيد. هر نفس قدمي به سوي مقام توحيد است.
به همان اندازه كه در ضيافت هستيد، انفاس شما آثار تسبيح دارد. ورود به ماه درجات دارد. اين ماه طيف وسيعي دارد. نبي اكرم هم مهمان اين ماه هستند. هركسي يك جاي اين سفره نشسته است. قرآن رزق اين ماه است و رزق افراد متفاوت است. فرض كنيد شما دائم سبحان الله بگوييد. واقعاً لفظ نباشد. سبحان الله قلبي ما سبحان الله اميرالمؤمني است؟ علي كه يك ضربت او از عبادت ثقلين افضل است. ميشود گفت: تسبيح ما تسبيح حضرت است؟ هركسي در جايگاه خودش، برايش اين مقام، مقام تسبيح است. وادي وادي است كه اگر وارد شديد، خوابتان عبادت است. «رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّه» (نور/37) وارد بيت نور نبي اكرم شديد، تجارت شما ذكر ميشود. نه اينكه قرارداد كنند و ثواب ذكر به تجارت شما بدهند. تجارت هم ذكر است. در روايت داريم اگر كسي با وضو بخوابد، ثواب عبادت از اول شب تا صبح را دارد. كسي هم وارد ماه رمضان شود، خوابش عبادت است. خدا بعضي اوليائش را توصيف ميكند، ميفرمايد: «كاَنُواْ قَلِيلًا مِّنَ الَّيْلِ مَا يهَْجَعُونَ» (ذاريات/17) كمي از شب ميخوابند. «وَ بِالْأَسحَْارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ» (ذاريات/18) آنجا يك روايتي دارد، يك دسته از كساني كه اين آيه شامل حالشان ميشود را توضيح ميدهد. فرمود: ميخوابند نه اينكه نميخوابند. از اين پهلو به پهلوي ديگر كه ميغلطند، زبانشان به ذكر مشغول است. لا اله الا الله! من اين را يكبار معنا كردم. شايد معناي اين روايت اين است كه انسان گاهي در يك مقام ذكري قرار ميگيرد كه خوابش هم مانع ذكرش نيست.
دوستي داشتيم در اسارت عراق قرآن را حفظ شده بود. ميگفت: شبها قرآن ميخواندم، صبح كه بيدار ميشدم ميديدم هشت جز آن طرفتر هستم. در خواب اين هشت جزء را خواندم. بعضيها خوابشان ذكر است. در انسان گاهي به جايي ميرسد كه چون در مقام ذكر هستند، خداي متعال ذكرشان را بيداري حساب كرده است. همين كه از خواب بيدار ميشوند زبانشان به ذكر خدا مشغول است. آنهايي كه در وادي محشر ميآيند، اگر در عالم برزخشان غافل بودند، آنجا حيران هستند. تا به خودشان بيايند كجا هستند مدتي طول ميكشد. اما آنهايي كه مشغول بودند، يكباره ميبينند رسيدند. اگر كسي وارد ماه رمضان شد، خوابش هم او را از عبادت غافل نميكند. اينها برخي از بركات اين ماه است.
شياطين در اين ماه در غل و زنجير هستند. درهاي جهنم بسته است. درهاي بهشت باز است. يعني قواي شيطاني كه ميخواهند هجوم بياورند، در ماه رمضان قيد و بند دارند و نميتوانند راحت وارد محيط شما بشوند. كسي كه وارد محيط ولايت شد، ديگر معني ندارد گناه كند. گناه كند پايش را از محيط ولايت بيرون گذاشته است. گناه كه ميكند ايمانش از او سلب ميشود. در اين عمل ايمان نيست. نميگوييم: ايمانش از قلبش ميرود. از آن ميل قلبي كه پيدا ميكند تا عمل خارجي، اينها ديگر از محيط ولايت بيرون هستند. درهاي جهنم بسته است. كسي كه وارد جهنم ميشود از ماه رمضان بيرون آمده است. بيرون از ماه رمضان دست و پايش باز است. اين اصلاً وارد ماه رمضان نميشود. اصلاً وارد شب قدر نميشود كه شب نزول قرآن و ملائكه را ببيند و بهره ببرد. دشمنان نبي اكرم و اهلبيت وارد شب قدر نميشوند. شب قدر محيط ضيافت نبي اكرم است. به احترام نبي اكرم شب قدر درست شده است.
ماه رمضان ورود ميخواهد. گناهان درهاي جهنم هستند. صفات رذيله درهاي جهنم هستند. اعمال صالح درهاي بهشت هستند. باطن بهشت از نور نبي اكرم و اهلبيت آفريده شده است. درهاي محيط ولايت آنها در ماه رمضان بسته است. درهاي محيط ولايت نبي اكرم باز است. اولياي طاغوت كه دعوت و وسوسه ميكنند و بعد آدم را اسير ميكنند، در ولايت خودشان ميبرند، اين درها در ماه رمضان بسته است. مهم ورود به اين ماه است. همه مؤمنين به يك حدي وارد ميشوند. لذا همه مؤمنين هم تجربه كردند. عبادت در ماه رمضان آسان است. بيداري سحر آسان است. فرداي ماه رمضان ديگر نماز خواندن و روزه گرفتن اينطور آسان نيست. دشوار است. ولي يك عده كه در رمضان وارد ميشوند و ميمانند، بعد از ماه رمضان هم برايشان عبادت آسان است. ماه رمضان يك فضاي باطني است. محيط نزول قرآن است. ماه رمضان اگر خوب پيدا كنيد، مث كسي كه در عصر ظهور وارد شود، در عصر تجلي نبي اكرم است. فضاي نورانيت نبي اكرم است. نور امام كه نور رب است در زمين تجلي ميكند. كما اينكه شب قدر يك تجلي از نبي اكرم است، به شفاعت نبي اكرم عطا شده است. يكي از بيت النورهاي نبي اكرم است. داستان سوره نور را گفتيم. خداوند متعال جريان هدايتهاي خودش را كه بيان ميكند، ميفرمايد: اين نور متجلي در نبي اكرم شده است. اين نور نبي اكرم مسيري را طي ميكند تا «في بيوت اذن الله» بيوت نور ميشود. هركس آنجا وارد شد ميتواند دائم الذكر باشد. ميتواند ذاكر باشد. رأفت پيدا كند. بيرون اين خانهها رأفت نيست. ممكن است كسي بگويد: من پيغمبر را قبول دارم، ولي منافق باشد. اصلاً وارد آن وادي نشده است. وارد بيت النور نشده است. ممكن است قلبش وارد شده باشد، ولي چون ورودش كامل نيست خطايي از او سر ميزند، اين خطا خروج از وادي ولايت است. اينكه ميگويند: براي ورود به ماه رمضان آماده شويد، همين است. از رجب به شعبان و از شعبان به رمضان داخل شويد. براي اينكه كاملاً وارد شويد. همه مؤمنين به اندازه خودشان وارد ميشوند. منتهي ورودها مراتبي دارد.باطن اين ماه بيت النور نبي اكرم است. قرآن شاخ و برگ خودش را پايين آورده و لذا راحت ميشود ميوههاي قرآن را چيد. در اين ماه قرآن نازل شده است. لذا يك آيه قرآن بركت يك ختم قرآن را دارد. اين باطن ماه است.
ورود اين ماه پيچيده نيست. اين كه بزرگان از فرداي ماه رمضان خودشان را براي سال بعد آماده ميكردند، ولي هر مؤمني ورود ميكند. مثل حرم امام رضا كه خيليها از يك ماه قبل مراقبه ميكنند چون ميخواهند به محضر امام بروند. بعضيها هم از در ميروند و اينها هم يك ورودي دارند و عاشقانه ميروند. بعضيها دلشان براي امام حسين تنگ ميشود زيارت ايشان ميروند. دلش براي ضيافت خدا تنگ شده است. يكسال خودش را آماده كرده كه به مهماني خدا برود. اين ورودش با من كه پا برهنه وارد ميشوم متفاوت است. ولي همه مؤمنين ورودي دارند. وقتي وارد شديد، حقايق قرآن، نزول قرآن، ميوه هاي قرآن، ثمرات ولايت ديده مي شود. يك تجلي از پيامبر اكرم و اميرالمؤمنين در اين ماه است.
آقاي شريعتي: قرار روزانهي ما تلاوت آيات 45 تا 52 از صفحهي 133 سورهي انعام است. برميگرديم به بركت محمد و آل محمد.
«فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُواْ وَ الحَْمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَلَمِينَ(45) قُلْ أَ رَءَيْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللَّهُ سمَْعَكُمْ وَ أَبْصَارَكُمْ وَ خَتَمَ عَلىَ قُلُوبِكُم مَّنْ إِلَاهٌ غَيرُْ اللَّهِ يَأْتِيكُم بِهِ انظُرْ كَيْفَ نُصرَِّفُ الاَْيَاتِ ثُمَّ هُمْ يَصْدِفُونَ(46) قُلْ أَ رَءَيْتَكُمْ إِنْ أَتَئكُمْ عَذَابُ اللَّهِ بَغْتَةً أَوْ جَهْرَةً هَلْ يُهْلَكُ إِلَّا الْقَوْمُ الظَّلِمُونَ(47) وَ مَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشرِِّينَ وَ مُنذِرِينَ فَمَنْ ءَامَنَ وَ أَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيهِْمْ وَ لَا هُمْ يحَْزَنُونَ(48) وَ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بَِايَتِنَا يَمَسهُُّمُ الْعَذَابُ بِمَا كاَنُواْ يَفْسُقُونَ(49) قُل لَّا أَقُولُ لَكمُْ عِندِى خَزَائنُ اللَّهِ وَ لَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَ لَا أَقُولُ لَكُمْ إِنىِّ مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلىََّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِى الْأَعْمَى وَ الْبَصِيرُ أَ فَلَا تَتَفَكَّرُونَ(50) وَ أَنذِرْ بِهِ الَّذِينَ يخََافُونَ أَن يحُْشَرُواْ إِلىَ رَبِّهِمْ لَيْسَ لَهُم مِّن دُونِهِ وَلىٌِّ وَ لَا شَفِيعٌ لَّعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ(51) وَ لَا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَوةِ وَ الْعَشىِِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَيْكَ مِنْ حِسَابِهِم مِّن شىَْءٍ وَ مَا مِنْ حِسَابِكَ عَلَيْهِم مِّن شىَْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّلِمِينَ(52)»
ترجمه آيات:
«پس سپاس پروردگار جهانيان را كه ريشه ستمكاران بركنده شد. (45) بگو: آيا مىدانيد كه اگر اللَّه گوش و چشمان شما را باز ستاند و بر دلهايتان مهر نهد چه خدايى جز اللَّه آنها را به شما باز مىگرداند؟ بنگر كه آيات خدا را چگونه به شيوههاى گوناگون بيان مىكنيم. باز هم روى برمىتابند. (46) بگو: چه مىبينيد، اگر عذاب خدا به ناگاه يا آشكارا بر شما فرود آيد، آيا جز ستمكاران هلاك مىشوند؟ (47) ما پيامبران را جز براى مژدهدادن يا بيمكردن نمىفرستيم. پس هر كس كه ايمان آورد و كار شايسته كرد، بيمناك و محزون نمىشود. (48) و به كسانى كه آيات ما را تكذيب كردهاند، به كيفر نافرمانيشان، عذاب خواهد رسيد. (49) بگو: به شما نمىگويم كه خزاين خدا نزد من است. و علم غيب هم نمىدانم. و نمىگويم كه فرشتهاى هستم. تنها از چيزى پيروى مىكنم كه بر من وحى شده است. بگو: آيا نابينا و بينا يكسانند؟ چرا نمىانديشيد؟ (50) آگاه ساز به اين كتاب، كسانى را كه از گردآمدن بر آستان پروردگارشان هراسناكند، كه ايشان را جز او هيچ ياورى و شفيعى نيست. باشد كه پرهيزگارى پيشه كنند. (51) كسانى را كه هر بامداد و شبانگاه پروردگار خويش را مىخوانند و خواستار خشنودى او هستند، طرد مكن. نه چيزى از حساب آنها بر عهده تو است و نه چيزى از حساب تو بر عهده ايشان. اگر آنها را طرد كنى، در زمره ستمكاران درآيى. (52)»
آقاي شريعتي: انشاءالله زندگي همه ما منور به نور صلوات و منور به نور نبي مكرم اسلام باشد.
حاج آقاي ميرباقري: يكي از آياتي كه ذيل اين صفحه خوانده شد، خداي متعال به نبي اكرم خطاب ميكند «وَ إِذا جاءَكَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا» آنهايي كه ايمان به آيات ما آوردند، آيات نبي اكرم و اهلبيت هستند. يعني كسي كه مؤمن به اهلبيت است. «فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ» به آنها سلام كن. سلام نبي اكرم سرچشمه همه سلامتيها است. سلام شب قدر تجلي از حضرت است. «كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ» خداي متعال براي خودش رحمت را تثبيت كرده كه بر مؤمنين جاري كند. «أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءاً» هركدام از شما كار بدي انجام دهيد، آنهايي كه ايمان به آيات دارند، اگر سويي از آنها سر بزند، «بِجَهالَةٍ» كسي كه ايمان به آيات دارد، از سر عمد سويي از او سر نميزند. «ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ» بعد توبه كند و جبران كند، «فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ» خداي متعال غفور و رحيم است.
علي بن ابراهيم تعبيري دارند كه تعبيرشان اين است كه خداي متعال بر پيامبر واجب كرده كه توابين را كه در مقام توبه هستند، سلام كند. توابين چه كساني هستند؟ آنهايي كه «وَ إِذا جاءَكَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا» كسي كه اهل ايمان به آيات نيست، در وادي ولايت به اهلبيت وارد نشده، تواب نيست. كساني كه در وادي ولايت هستند، عمداً بدي نميكنند. بعد هم توبه ميكنند، خداي متعال دستور داده اي پيامبر به اينها سلام كن. ماه رمضان ماه توبه است. توبه كار دشواري است. بعضيها در قبر هم از گناهانشان كنده نميشوند. خداي متعال آدم را در قبر با عملش تنها ميكند. عملش اعمال بد او هستند. شياطين و حيوانهاي درنده و خزندگان، جانوران، حشرات ميشوند و با اينها رفيق ميشود. «وَ ارْحَمْ فِي ذَلِكَ الْبَيْتِ الْجَدِيدِ غُرْبَتِي حَتَّى لَا أَسْتَأْنِسَ بِغَيْرِك» در دعاي ابوحمزه است كه آدم در آن عالم غريب و تنهاست. خدايا به غربت من رحم كن كه با غير تو مأنوس نشوم. گويا بعضي در قبر هم اعمالشان برايشان مجسم ميشود. باز به خدا روي نميآورند. تائب نيستند. لذا كسي كه به مقام توبه رسيد، وارد وادي سلام ميشود.
در خطبه 176 اميرالمؤمنين يك فرازي راجع به قرآن صحبت ميكنند. ميفرمايند: قرآن خيرخواه شماست. نصيحت ميكند و راه خوب را به شما نشان ميدهد. خيلي از ناصحهايي كه براي خودمان انتخاب ميكنيم، ناصحي هستند كه از سر جهل آدم را فريب ميدهند. ميخواهد خيرخواهي كند ولي بدخواهي ميكند. «وَ اعْلَمُوا أَنَّ هَذَا الْقُرْآنَ هُوَ النَّاصِحُ الَّذِي لَا يَغُشُّ وَ الْهَادِي الَّذِي لَا يُضِلُّ» هدايتتان ميكند و در اين هدايت هم شما را بيراهه نميبرد. راجع به معصومين هم اين تعابير هست. بعضي مدعي هستند و جلو ميافتند، ولي دنبال خودشان آدم را به جهنم ميبرند. ائمه النار همينطور هستند. «وَ الْمُحَدِّثُ الَّذِي لَا يَكْذِبُ» با شما سخن ميگويد و حرفهايش دروغ نيست. هرچه گفته عين واقعيت است. «وَ مَا جَالَسَ هَذَا الْقُرْآنَ أَحَدٌ» حضرت فرمودند: احدي با اين قرآن مجالست نميكند، همنشين با قرآن شدن كار آساني نيست. تگر كسي همنشين قرآن شد، چون قرآن حقيقت زندهاي است، بهره ميبرد. امام كه در قالب جسم آمده فقط جسم نيست، آن درجات و مقامات باطني است، لباس بشر هم پوشيده است. قرآن كه لباس اين الفاظ را پوشيده، حقيقتي است كه از طرف خدا آمده و زنده است. آدم بايد با او همنشين شود. اگر همنشين شد، احدي با اين قرآن مجالست نميكند، «إِلَّا قَامَ عَنْهُ بِزِيَادَةٍ أَوْ نُقْصَانٍ» الا اينكه وقتي از پاي سفره قرآن برميخيزد، يا چيزي در او اضافه شده يا چيزي كم شده است. آن زياده و نقصان چيست؟ «زِيَادَةٍ فِي هُدًى أَوْ نُقْصَانٍ مِنْ عَمًى» يا هدايت و نوري از انوار قرآن در قلب او آمده است، يا ظلمتي از او برداشته شده است. يا بابهاي ظلمت را ميبندد يا درهاي نور را باز ميكند. «وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ عَلَى أَحَدٍ بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فَاقَةٍ» اگر كسي به قرآن رسيد ديگر بينياز ميشود. احتياج به هيچ هدايت ديگري ندارد. اينكه امام سجاد فرمود: اگر در زمين فقط من و كتاب خدا بمانم، هيچ وحشتي ندارم. «وَ لَا لِأَحَدٍ قَبْلَ الْقُرْآنِ مِنْ غِنًى» كسي كه دستش به قرآن نرسيده بينياز نيست. هرچه داشته باشد بايد سراغ اين كتاب بيايد، و اين كتاب هم جز با بيان نبي اكرم فهم نميشود. بايد سراغ اهلبيت برود كه معلم هستند. «كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلى صِراطِ الْعَزيزِ الْحَميد» (ابراهيم/1) اين كتاب به قلب نبي اكرم نازل شده است، با حضرت است كه انوار قرآن را در قواي ما، حس ما، قلب و روح ما جاري ميكند. حضرت با اين قرآن ما را از ظلمات به سمت نور ميبرد. كسي تا به ولايت نرسد و پاك نشود به قرآن هم نميرسد. كسي تا به نبي اكرم نرسد، به قرآن هم نميرسد. اگر كسي رسيد و قرآن را به او دادند، «لَيْسَ عَلَى أَحَدٍ بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فَاقَةٍ» ديگر محتاج به چيزي نيست. بينياز از همه كتابها و هدايتها و علوم ميشود. «فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ أَدْوَائِكُمْ» از قرآن براي بيرون رفتن از دردها طلب شفاء كنيد. از قرآن براي سختيهايتان كمك بگيريد. در تعبير ديگري حضرت دارند، ظاهراً در خطبه 110 است. «تَعَلَّمُوا الْقُرْآنَ فَإِنَّهُ أَحْسَنُ الْحَدِيثِ» (شرح نهجالبلاغه/ج7/ص221) قرآن را ياد بگيريد چون سخني از او بهتر نيست. علت اينكه من اميرالمؤمنين ميگويم برويد ياد بگيريد، چون احسن الحديث است. «وَ تَفَقَّهُوا فِيهِ فَإِنَّهُ رَبِيعُ الْقُلُوبِ وَ اسْتَشْفُوا بِنُورِهِ» برويد در قرآن تفقه كنيد، چرا؟ چون ربيع القلوب است. همينطور كه امام ربيع الانام است، سرچشمه حيات است، در بهار يك جلوهاي از رحمت خدا ميآيد، زمين را زنده ميكند. رحمت خدا بر زمين ميبارد، و الا باران كارهاي نيست. امام ربيع الانام است، محيط رحمت است. هركس وارد آنجا شد، زنده ميشود. قرآن ربيع القلوب است. سرچشمه حيات است. اگر كسي به قرآن رسيد قلبش زنده ميشود، منتهي اين تفقه ميخواهد. با تفقه به ان حيات طيبه قرآن برسيم، چون ميدانيد قرآن در يك مقام روح است. «أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا» (شوري/52) يك مقام نور است. اگر كسي به روح قرآن رسيد، قلبش بهار ميشود. قرآن كلمه روح الهي است.
حضرت فرمودند: با نورش شفا بگيريد. كسي به نور قرآن رسيد، بيماريهايش شفا ميگيرد. چون بايد از اين ظاهر عبور كند. ظاهرش هم نور است. شفايي كه بدست ميآيد، هم شفا از بيماريها است، «فَإِنَّهُ شِفَاءُ الصُّدُورِ» شفاي دردهاي باطني شماست. بخلتان، حسدتان، كبرتان، شركتان، غفلتتان، اينهايي كه به هيچ قيمت نميشود از بين ببري، با نور قرآن شفا پيدا ميكند، در اين خطبه ميفرمايد: قرآن از بدترين بيماريها شفا ميدهد. ريشههاي كفر را در وجود انسان از بين ميبرد. اگر كسي خضوع نمازش از خشوعش بيشتر است. خضوع ظاهرياش از خشوع باطنياش بيشتر است، اين يك مرتبه از نفاق است. قرآن نفاق را از بين ميبرد. حتي نفاقهاي اصلي كه ظاهر دين را قبول دارد، باطن دين كه ولايت الله است، قبول ندارد. فرمود: با حب القرآن به خدا توجه كنيد. تا خدا شما را قبول كند. محب قرآن باشيد و قرآن را دوست داشته باشيد.
انشاءالله خداوند متعال به بركت نبي اكرم در اين ماه، كه ماه حضرت است، ماه امام زمان است، همه ما را به باطن اين ماه و ملكوت اين ماه وارد كند.
آقاي شريعتي: بهترينها را براي شما آرزو ميكنم. والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين.
بخشي از سخنان مقام معظم رهبري
عزيزان من قرآن نور است. حقيقتاً دل و روح را روشن ميكند. اگر با قرآن انس پيدا كنيد، ميبينيد كه دل و جان شما نوراني ميشود. بسياري از ظلمات و ابهامها از قلب و روح انسان به بركت قرآن زدوده ميشود. آيا اين بهتر نيست. «يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور» (بقره/257) به وسيله قرآن است كه خداي متعال ميفرمايد: «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور» به بركت قرآن است كه انسان از ظلمات اوهام و اشتباهات و خطاها و غلطها به نور هدايت راه پيدا ميكند.