اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

92-11-19-حجت الاسلام والمسلمين مير باقري-پيامبر اکرم(ص)

معرفی برنامه

برنامه سمت خدا

-حجت الاسلام والمسلمين مير باقري

-پيامبر اکرم(ص)

92-11-19

روي تو برده رونق ماه تمام را مجذوب کرده جلوه ي تو عام و خاص را، حُسن تو بي نهايت و فضل تو بيش مار مبهوت مانده ام بنويسم کدام را،تفسير چشم هاي تو برهان عاشقي ست ميخوانم از نگاه تو خير الکلام را، هر راهبي که ديد تو را گفت: ديده است با چشم هاي خود مسيح عليه السلام را، هرجا که تو قدم بزني ثم من رعاست سرشار کردي از نفست هر مشام را، اما قدوم سبز تو اي کعبه ي بهشت حسرت به دل گذاشته بيت الحرام را، دست سخاوت تو و چشم عنايتت پُر کرده از نسيم سحر صبح و شام را، از ما مگير اي همه باران لطف و روشني ذکر مدام و مرحمت مستدام را.

سوال – معرفت ما نسبت به پيامبر اسلام و ائمه چه نفعي براي ما دارد؟

پاسخ – بعضي گفته اند که پيامبر و ائمه آمده اند که خدا را به ما معرفي کنند و نبايد معرفت خودشان موضوعيت پيدا کند. پيامبران و اهل بيت که آمده اند خدا را به ما معرفي کنند(در قرآن داريم: بگو که من فقط دعوت به خدا مي کنم و اهل بيت هم همه را به توحيد دعوت مي کنند)مقامات نبي اکرم را به تفسير بيان کرده اند. اگر اين مقام طريق معرفت خدا نبود، آنها هرگز بيان نمي کردند.

معرفت ائمه، طريق معرفت الله است. همه ي عالم آيات خداوند هستند و ما مي توانيم خدا را در آيات ببينيم و ائمه، اکبر آيات الهي هستند. مگر عالم چقدر ظرفيت دارد که جمال و جلال الهي را نشان بدهد؟ کساني که دنبال جلال و جمال الهي مي گردند، هر لحظه دنبال آيات غيبي بزرگتر از اين جهان مي گردند. براي آنهاست که حجاب ها کنار مي رود و آرام آرام به ملکوت عالم مي رسند و به فوق ملکوت و اسم اعظم الهي مي رسند و همه را در ذيل اسم اعظم مي بينند که همان پيامبر و ائمه هستند و خدا را در اين آينه مشاهده مي کنند. لذا اگر کسي مي خواهد به معرفت الله برسد تنها راه همين است که از طريق معرفت اهل بيت حرکت کند و اِلا راهي نيست. امام صادق(ع) فرمودند: اين مسيري است که خداوند پسنديده که از طريق شناخت شخصيت ها و رجالي شناخته شود و با طاعت آنها طاعت شود. آنها را سبيل خودش قرار داده، راهي که به سوي خدا منتهي مي شود و وجهي که در آن وجه حضرت حق ديده مي شود.

معرفت ائمه، همان معرفت الله است البته نه به آن معنا که خداوند در ائمه هلول پيدا کرده زيرا اين کفر است. بحث اين است که خداوند انوار معرفت خودش را در ائمه قرار داده است. آنها سرچشمه ي معرفت خدا هستند. اگر کسي مي خواهد سير در درجات محبت بکند بايد سير در درجات وجودي آنها بکند. اين سير يک سير اختياري است و تابع معرفت است. اگر انسان به اندازه ي معرفتي که به ائمه پيدا مي کند به همان اندازه خشوع و خضوع و سير مي کند. اينها مباحث توحيدي است. بعد از صدر اسلام اين راه را بستند. در قرآن داريم که راه ائمه را بستند. سد عن سبيل الله اين است که راه شناخت ائمه را ببندند.

با مقاماتي که ما از پيامبر و ائمه گفته ايم عده اي اميدشان نسبت به آنها قطع شده است که ما کجا و آنها کجا؟ در سوره نساء داريم: اگر کسي اطاعت خدا و رسول را بکند، همراه انبياء صديقين و شهدا مي شود. پس طريق همراهي اطاعت از رسول و ائمه است. روايتي در شان نزول اين آيه آمده: يکي از برده هاي حضرت خيلي به حضرت ارادت و محبت داشت و اگر حضرت را نمي ديد مضطرب مي شد و حضرت ديدند که او لاغر شده و علت را پرسيد. او گفت: دوري شما مرا اين طور کرده است. در دنيا اميدي دارم که شما را مي بينم ولي بعد از مرگ اميدي به ديدن شما ندارم. بعد آيه ي بالا نازل شد که رمز همراهي با پيامبر و ائمه اطاعت است. بعضي اطاعت را به محبت تعبير کرده اند، محبت يعني واقعا حضرت را دوست داشته باشي و محبت ظاهري نباشد. روايتي در ذيل اين آيه آمده که فردي باده نشين به پيامبر عرض کرد: قيامت چه زماني برپا مي شود. حضرت نماز را خواندند و بعد از نماز از جمعيت پرسيدند: چه کسي اين سوال را کرد. فردي گفت: من. حضرت فرمود: جواب اين سوال به درد شما نمي خورد، ببين چه چيزي آماده کرده اي. او گفت: من واجبات را انجام مي دهم ولي کارهاي مستحبي زيادي انجام نمي دهم ولي شما و خدا را دوست دارم. حضرت فرمود: انسان همراه کسي است که او را دوست مي دارد. پس محبت، حضور محبوب در وجود مُحب است. ارزش انسان به محبت اوست زيرا حقيقت محبت حضور محبوب در وجود مُحب است. اگر محبت ظلماني بود، انسان ظلماني مي شود. اگر محبت نوراني بود حضور محبوب در وجود انسان نوراني مي شود و انسان ارزش پيدا مي کند.

مقاماتي که براي حضرت بيان مي کنيم نبايد در ما احساس دوري بکند. اگر ما مقاماتي را براي حضرت مي گوييم مي خواهيم نسبت به حضرت حق احساس دوري کنيم يا بايد حضرت را زميني کنيم تا به حضرت نزديک بشويم؟ بايد جمال و جلال حضرت را بيان کرد. خدايي که صاحب جمال وحلال است در عين اينکه عالي است در مقام پايين هم با ماست. در روايت داريم اگر به زيارت مومني برويد، خدا را زيارت کرده ايد. حضور وعنايت حضرت حق در همه جا وجود دارد. پس حقيقتي که باطن است ظاهر هم هست. و حقيقتي که ظاهر هم هست باطن هم هست. حقيقتي که داني است در عين علو است. ما هيچ وقت در مقام سير با حضرت حق به يک نقطه اي نمي رسيم که از اين سلوک خسته بشويم. نکته ي انوار معرفت همين است. وقتي انسان به دنيا محبت پيدا مي کند، تا به آن نرسيده فکر مي کند خبري است ولي وقتي به آن رسيد مي بيند خبري نيست و مي خواهد از آن بگذرد. ولي نسبت به حضرت حق اين طور نيست. درعين نزديک تر بودن و رسيدن، احساس مي کني که دورتر هستي و احساس مي کني که آن حقيقت در دسترس نيست. اظهار عجزه براي همين است. اگر بنا بود که حضرت حق يک حقيقتي باشد که وقتي به آن مي رسيدي تمام مي شد،آن موقع انسان مي خواست معشوق ديگري بگيرد. لذت ديگر محبوب ها را همه تجربه کرده اند و مي دانند. وقتي انسان به محبوب ها مي رسد، به ياد لذت فراق مي افتد. و احساس مي کند که آن موقع خيلي شيرين تر بود زيرا از دور ديدن خيلي بهتر از نزديک ديدن آن است. ولي حضرت حق اين طور نيست. هيچ کسي نيست که به قرب حضرت حق راه پيدا کند و تحولي بخواهد. در مناجات محبين امام سجاد(ع) داريم: چه کسي به تو راه پيدا کرده که تحولي بخواهد؟ پس هر چه به حضرت حق مي رسي، احساس مي کني که نرسيده اي زيرا تجلي بعدي و معرفت بعدي و احساس ديگري مي آيد. و اين راه بي پايان است. بخاطر همين در اين راه خستگي وجود ندارد.

پيامبر هم با اينکه به مقامات عالي دارند، به ما نزديک هستند. و کنار همه نشسته اند. پيامبر مي تواند در همه ي عوالم و با همه باشد البته به اذن خدا. ما نمي توانيم به مقامات پيامبر برسيم زيرا پيامبر شجره ممنوعه است. خدا يکي پيامبر بيشتر ندارد ولي ما مي توانيم به حضرت تأسي کنيم، به قرب حضرت برسيم، درجه ي ولايت حضرت را درک کنيم، در عوالم وجودي ايشان سير کنيم. ايشان در قرب ماست. در زيارت جامعه داريم: روح حضرت درععالم جاري است که عالم زنده است. اگر قبور مومنين منشا خيرات است بخاطر اين است که شعاعي از قبر حضرت در قبور مومنين است.اگر شما مي خواهيد اين وجود در دسترس باشد و شما به آن برسيد و همه ي وجود آنرا در بياييد بعد از آن عبور مي کنيد. اين پيامبري است که انسان با اينکه دائم به آن مي رسد، هيچ وقت به آن نمي رسد. اين قله فتح کردني نيست. اميرالمومنين مي فرمايد: همه حقايق از آستانه ي وجودي من جاري است ولي هيچ پرنده ي تيز پروازي نمي تواند قله ي مرا فتح کند. پس اين صراط تمام شدني نيست، صراط خود امام است. معرفت امام صراط توحيد است. اگر عظمت پيامبر را مي گوييم براي اين است که انسان احساس نکند که قله را فتح کرده و تمام شده. يعني هرچه به پيامبر نزديکتر مي شود احساس کند که دور است. اين حالت شيريني است. حتي بهشت هم همين طور است زيرا اگر بهشت هم فتح مي شد، همه از آن خسته مي شدند. بهشت نازله ي نبي اکرم است. پس بهشت هيچ وقت تمام نمي شود.

ما بايد تلاش کنيم که از اين وجود مقدس بهره مند و متنعم باشيم و سعي کنيم به رزق معرفت ايشان برسيم و همه ي وجودمان متنعم بشود. خداوند براي ما رزق هايي قرار داده است و اين رزق ها متفاوت هستند. رزق ها هميشه خوردني و پوشيدني ها نيست. البته اين رزق ها هم از آستانه ي معصوم مي آيد ولي رزق ها فقط اينها نيستند. ما قواي مختلفي داريم که هر کدام از اينها رزق هايي دارند. در قرآن رزق تعابير بالاتري دارد. کلمه طعام هم در قرآن تعبير گسترده تري از خوردني هاي معمولي دارد. در باب رزق داريم: از آنچه ما به آنها روزي کرده ايم انفاق مي کنند. در ذيل اين آيه روايت داريم: آنچه به آنها تعليم کرده ايم منتشر مي کنند يعني تعليم رزق است که آنرا منتشر مي کنند.

اگر تقواي الهي پيشه کنيد خداوند روزي شما را تامين مي کند از جايي که آنرا محاسبه نکرده ايد. يعني خداوند او را به خودش نزديک مي کند. روايتي ذيل آيه داريم که حضرت مي فرمايد: منظور ضعفاي شيعه ماست که دل شان مي خواهد به ما برسند ولي اين امکان برايشان فراهم نيست. عده اي هم معارف را از ما مي گيرند و به آنها مي رسانند. يعني بدون اينکه تلاشي کرده باشند به اين رزق مي رسند( من حيث لايحتسب).

در روايت ديگر داريم: اگر خداوند به کسي رزق محبت اهل بيت را بدهد...، پس محبت اهل بيت رزق است. رزق فقط رزق دنيايي نيست. رزق ما قبل از اين دنيا شروع شده و تا قيامت ادامه دارد. رزق عطايي است که به انسان مي شود و انسان براي ادامه ي حياتش به آن محتاج است. رزق هاي ما از عوالم قبل از اين دنيا شروع شده و در بهشت و آخرت هم رزق وجود دارد. اين رزق ها ظاهر و باطن دارند.يعني ظاهرش رزقي است که ما مي بينيم و باطنش رزق ديگري است. در ذيل آيه اي که مقام متقين را توصيف مي کند روايتي است که مي فرمايد: يکي از رزق هاي متقين در بهشت نهر خمر است که باطنش علم امام و معارف است ولي ظاهر نهر خمر است. اينکه غرق لذت مي شوند اين لذت از معرفت و حضور است که با امام پيدا مي شود. پس يکي از رزق هاي بسيار مهم رزق علم و معرفت است. در قرآن دارد: انسان بايد به طعامش نگاه کند. ما چطور باران را از بلا مي ريزيم و زمين را مي شکافيم و انواع روييدني ها را مي رويانيم. ظاهر آيه روشن است يعني در اين طعامي که مي خوريد حضور حضرت حق را و سبب سازي حضرت را ببينيد که اگر اين اتفاق افتاد طعام انسان عسل( شيرين) مي شود. استادي مي گفت: اينکه انبياء وقتي غذايشان را مي خوردند انگشت هايشان را مي ليسيدند بخاطر اين است که طعام برايشان شيرين بود. داريم: درست بخوريد و مثل حيوانات نخوريد. معناي باطني آيه اين است که به علم تان نگاه کنيد و ببيند که علم را از چه کسي مي گيريد، از فضاي ظلماني يا فضاي نوراني. ما براي رزق ها دو مسير داريم: مسير نوراني و مسير ظلماني. مسير نوراني مسير نبي اکرم است و مسير ظلماني مسير دستگاه شيطان است. و هر چه مي خورند ظلمت است.

لذت هاي ما هم لذت از ولايت است، به حسب ظاهر خيال مي کنيم که داريم از غذا خوردن لذت مي بريم. لذت هايي که ما مي بريم تابع صفات روحي ماست. وقتي ما را به به باغي مي برند لذت بردن از اين باغ به حالات روحي ما برمي گردد. اگر حالات روحي ما مناسب نباشد، آن باغ براي ما زندان مي شود. پس حالات روحي ما مبدأ لذت ماست. انسان بخيل از بخلش لذت مي برد و انسان بخشنده از بخشش لذت مي برد حتي اگر جانش را در راه محبوب بدهد لذت مي برد. صفات روحي يا شعاع صفات نوراني نبي اکرم است يا شعاع صفات ظلماني اولياء طاغوت و ابليس است. اگر کسي ايمان نبي اکرم در او ظهور پيدا کرده باشد، از اُنس با خداي متعال لذت مي برد. کسي هم که صفت حرص به دنيا در او هست، از انس با دنيا لذت مي برد. دنيا براي مومن زندان است. حتي لذات يا از وادي نوراني هستند يا از وادي ظلماني. داريم که زائرين سيد الشهدا در روز قيامت بر سر سفره هاي نوراني مي نشينند. هم طعام، طعام نوراني است و هم لذت، لذت نوراني است. اين رزق هايي که به ما مي رسد، اگر از دست نبي اکرم باشد، نوراني است.

رزق هايي که مي رسند رزق هاي عمومي است. براي رزق هاي خصوصي بايد کاري انجام داد. رزق هاي خصوصي را به اندازه اي که تحمل مي کنيم به ما مي دهند. در باب سلمان حضرت فرمود: دائما به او حديثي مي گفتند. بخاطر همين مي گفتند که علم اول و آخر را سلمان داشت. او از اهل بيت شده بود. امام باقر(ع) مي فرمايد: اگر براي علمي که خداي متعال به من داده حَمَله اي( کسي که بتواند تحمل داشته باشد) پيدا مي کردم همه ي اين حقايق پنج گانه را از کلمه صمد قرآن تفسير مي کردم.

پس رزق هايي در دست نبي اکرم است که ما بايد به آنها برسم. اعم از خوردني ها و بقيه ي لذات. و همه ي اينها موجب قرب مي شود و ما را از حضرت دور نمي کند. ما بايد بتوانيم از حضرت متنعم بشويم.همه ي ما در عين اينکه بهره مند هستيم هيچ بهره اي نداريم. هنگام شهادت پيامبر سَر علي روي سينه ي حضرت بود و فرمود: هزار باب ازعلم را به روي من باز کردند که از هر باب هزار باب ديگري گشوده مي شد. در اصحاب حضرت و ائمه هم بوده اند که از اين رزق هاي حتمي داشته اند مثل سلمان.

سوال – صفحه 597 قرآن کريم را توضيح بفرماييد.

پاسخ – در سوره تين خداوند سوگندهايي را ياد مي کند: به انجير، زيتون، کوه سينا و سرزمين امن يعني مکه. اين قسم ها به شهرهايي تعبير شده اند يا به اهل بيت تعبير شده اند. تين و زيتون به حسنين تعبير شده است، طور سينا به اميرالمومنين و شهر امن به نبي اکرم تعبير شده است که اينها باطن آيات است. قسمها ظاهر و باطني دارد. در اين صفحه داريم: ما انسان را در بهترين ترکيب ممکن آفريديم و در پايين ترين درجات قرار داديم. پس انسان بايد با انبياء سير کند تا به بالاترين درجات برسد. بهترين ترکيب يعني انساني که داراي اختيار است. انساني که به اين دنيا مي آيد، بايد در اين عالم سير کند و برود. عده اي هستند که مي توانند سير کنند و برگردند. آيا اقتدار خداوند اقتضا نمي کند که انسان را برگرداند به نقطه ي عالي. پس خدا به اين انساني که در پايين ترين درجه آفريده شده اختيار داده تا سير کند، بنابراين بايد روز جزايي باشد.

ما بايد از رزق هايي که خداوند بدست نبي اکرم براي ما قرار داده است، متنعم باشيم. از مهمترين رزق ها، رزق ولايت و رزق قرآن است. قرآن سفره ي خداست و همه نوع رزقي در آن وجود دارد. خدا مي فرمايد: خداوند نسبت به عبادش لطيف است و به هرکس که بخواهد رزق مي دهد. در ذيل اين آيه آمده: رزقي که به هر کس بخواهد مي دهد رزق ولايت اميرالمومنين است. ما بايد از اين دو رزق متنعم باشيم.

ما تقريبا از اين رزق محروم هستيم. در کافي داريم که امام صادق(ع) مي فرمايد: اين مردم آبي که ساکن در برکه هاست را مي مکند و با اشتهاء مي خورند. ولي نهر عظيم را رها کرده اند. نهرعظيم وجود مقدس رسول الله است. هر سنت خوبي در هر پيامبري بوده، بنحو کامل در اين پيامبر وجود دارد. همه ي معارف پيامبران گذشته، يکجا به پيامبر داده شده است. هرچه خدا به حضرت داده، ايشان به اميرالمومنين داده اند. بنابراين تمام حقايق در محضر اميرالمومنين است. هر کس که پيامبر را رها کند مثل اين است که نهر عظيم را رها کرده است و هر کس که اميرالمومنين را رها کند، مثل اين است که نهر عظيم را رها کرده است. پس هر چه از علوم در نزد ديگران است مثل آب هاي ساکن است که در ظرف هاي آلوده و محدود است. اميرالمومنين مي فرمايد: آن کساني که مردم دنبال شان مي روند با اهل بيت که شما به دنبال شان مي روييد يکسان نيستند. ديگران به سمت چشمه هاي کدري مي روند که از اين ظرف به آن ظرف مي ريزند و آلودگي ظرف ها هم به آن اضافه مي شود. کسي که رو به ما مي آورد به سوي سرچشمه هاي زلالي مي رود که به اذن پروردگارش جاري است.

ما بايد از اين علوم برخوردار بشويم.در دوره ي ظهور، حجاب نبي اکرم کنار مي رود و معارف ظاهر مي شود. فرمود: دو حرف از بيست و هفت حرف علوم ظاهر شده است و بقيه آن در زمان ظهور آشکار مي شود. ما تقريبا در دوره غيبت محروم هستيم.






ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها