اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

92-10-07-حجت الاسلام والمسلمين مير باقري- مقام محمود رسول اکرم (ص)

معرفی برنامه

تاريخ: 7/10/92
موضوع:مقام محمود رسول اکرم، مقام شفاعت ودستگيري همه عوالم /بررسي وجوه و
ساحت هاي شفاعت ولي خدا
سوال: بحث از مقام محمود رسول اکرم(ص) بود که ارتباط با بلاي ايشان داشت. در مورد اين بحث سوالاتي شده است. لطفا در مورد مقام محمود رسول اکرم توضيحاتي بفرماييد.
پاسخ: بسم الله الرحمن الرحيم. الحمد لله رب العالمين و صل الله علي محمد و اله الطاهرين. اللّهمّ ، كنAA  لوليّكAA  الحجة بن الحسن صلواتک علي و علي آبائه، في هذه السّاعة و في كلّ ساعة، وليّا و حافظا و قائدا و ناصرا و دليلا و عينا، حتّى تسكنه أرضك طوعا، و تمتّعه فيها طويلا و هب لنا رأفته و رحمته و دعائه و خيره ما ننال به سعة من رحمتک و فوزا عندک. در سوره مبارکه اسراء آيه 79 در مورد مقام محمود رسول اکرم(ص) دارد که «وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى‏ أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً» پيامبر تا پاسي از شب بيدار بودند و قرآن تلاوت مي کردند و نماز نافله شب مي خواندند. اين بستري براي تحقق مقام محمود حضرت بود. مقام محمود يعني مقامي که مورد ستايش و حمد است. به تعبير علامه طباطبايي چون اين هيچ قيدي ندارد، همه اين مقام حضرت را ستايش مي کنند و اين ستايش مخلوقات است. چطور مي شود که همه مخلوقات اين مقام را حمد و ستايش مي کنند؟ شايد نکته اش اين است که پيامبر در مقامي قرار مي گيرد که همه مخلوقات را شفاعت و دستگيري مي کند.
در اينجا بيان مي شود که موضوع شفاعت چيست؟ موضوع شفاعت فقط گناه نيست؛ يعني حتما لازم نيست که کسي مثل ما گناه بکند تا مورد شفاعت قرار بگيرد. لذا اين مقامي است که گويا همه وقتي در اين موقف قرار مي گيرند محتاج حضرت هستند و فيض از طريق حضرت براي همه جاري مي شود؛ لذا همه اين مقام را ستايش مي کنند. چون فيض از آنجا جاري مي شود و همه آن نعمتي را که از آنجا جاري مي شود درک مي کنند. اصل اين مقام از نبي اکرم است؛ يعني مقام شفاعت کلي، براي حضرت است و شفاعت بقيه انبياء ذيل شفاعت نبي اکرم(ص) است. حتي ممکن است که مؤمنين هم در ظرف خودشان، وقتي مورد شفاعت قرار مي گيرند بتوانند ديگران را دستگيري کنند. مؤمن وقتي حقيقت توحيد و ولايت و مقامات نبي اکرم در او جاري مي شود خودش مبدأ طهارت، نور و دستگيري و هدايت ديگران مي شود و بنحوي مقام شفاعت پيدا مي کند، منتهي اين مقام به تبع از خودش نيست. اين مطلب در ذيل حديث عقل و جهل بيان شد که همه صفات کريمه به پيامبر اکرم(ص) عطا شد و بقيه مخلوقات از ايشان مي گيرند. خورشيد وجود ايشان در وجود هاي ديگر مي تابد وآنها را نوراني و مزين به اين صفات مي کند پس اصل مقام محمود از پيامبر است .
روايتي در کتاب توحيد صدوق است؛ که قسمتي از آن را مرحوم فيض در صافي نقل کرده اند که اميرالمومنين(ع) مواطن و منزلگاه هاي قيامت را توضيح مي دهند و مي فرمايند: «يکي از مواطن و جايگاه هاي قيامت، مقام محمود نبي اکرم(ص) است»، که همه اهل محشر در اين جايگاه مي آيند. حضرت خداي متعال را حمد مي کند و بعد همه مؤمنين و صديقين و شهدا و انبياء را حمد مي کنند. بعد از آن همه مخلوقات پيامبر را حمد مي کنند. طوبي به حال کسي که اين مقام را درک کند که موطن مقام محمود حضرت است و در آنجا مقام محمود حضرت تجلي پيدا مي کند. يک طرف اين مقام حمد الهي است و يک طرف آن مدح خوبان عالم است. گويا حضرت از حمد الهي مي گيرند و به مخلوقات ديگر عطاء مي کنند، اين فيضي است که از آن طرف گرفته مي شود و به اين طرف جريان پيدا مي کند. وقتي همه مخلوقات موقف حضرت را مي بينند که حمد خدا مي کند، اين حمد بر همه خوبان عالم اثر مي کند و حضرت را ستايش مي کنند.
مقام محمود، مقامي است که همه مخلوقات از فيض آن متنعم مي شوند و بخاطر همين از آن به شفاعت کبري حضرت در قيامت تعبير شده است. در روايت داريم: «وَ يُلْجَمُ‏ النَّاسُ‏ الْعَرَق‏»(1)، عرق به حدي بالا مي آيد که لجام دهآنها مي شود، پناه به انبياء مي برند. که حضرت آدم به حضرت نوح و آنها هم به حضرت ابراهيم و موسي و عيسي ارجاع مي دهند و آنها هم به پيامبر(ص) خاتم ارجاع مي دهند. پيامبر با همه اهل محشر براي عبور از اين مرحله مقابل باب الرحمة سجده مي کنند و در باز مي شود و به ايشان اجازه داده مي شود که افراد را از آن باب وارد کنند. پس گشوده شدن درهاي بهشت گشوده شدن درهاي توحيد است. يعني بهشت بيت النور و خانه توحيد است. گشوده شدن درهاي توحيد براي اهل محشر با سجده پيامبر انجام مي گيرد. پس اصل مقام محمود در صحنه قيامت است. ولي مقام شفاعت نبي اکرم يک مقام جاري و ساري است. که از اول تا آخر عالم اين مقام شفاعت وجود دارد و يک امر دائمي است که نه اختصاص به زمان ديگر و نه اختصاص به فرد ديگري دارد. يعني اين طور نيست که شفاعت فقط خروجي باشد. زيرا ما شفاعت را فقط در خروجي کار مي بينيم. يعني در اين دنيا همه کارهايشان را مي کنند و نياز به شفاعت نيست بعد درآخرت که در هاي بهشت بسته مي شود با شفاعت درهاي بهشت باز مي شود ولي اين طور نيست؛ بلکه سير مستمر مخلوقات با شفاعت حضرت است.
سؤال: ما چه کار بکنيم که شفاعت حضرت شامل حالمان شود؟
پاسخ: شفاعت يک امر جاري است که در هر لحظه مي شود بهترين شفاعت نصيب انسان بشود. شفاعت از اول تا الان شامل حال مومنين مي شود. يعني حضرت از اول دستگيري مي کردند الان هم دستگيري مي کنند. اين نکته اول، که شفاعت را در خروجي کار نبينيم که ما همه کارهايمان را انجام مي دهيم و موقع جمع بندي حضرت شفاعت مي کنند نه اين طور نيست؛ بلکه شفاعت از اول کار است. مثل معلم که از روز اول از شاگرد دستگيري مي کند و اين طور نيست که اگر در امتحان نيم نمره کم داشت، به او کمک کند. اين معناي شفاعت نيست. پس شفاعت يک حقيقت جاري است که توسط نبي اکرم(ص) در همه افعال بندگان جاري است و همه انسآنها و حتي ملائکه هم محتاج به اين شفاعت هستند. اين طور نيست که فقط اهل گناه محتاج اين شفاعت باشند، همه با توجه به درجاتشان محتاج شفاعت هستند.
موضوع شفاعت چيست؟ موضوع شفاعت ابتداء دو چيز است: يکي سير در درجات توحيد و برداشتن موانع و حجاب هاي معرفت و محبت خداي متعال، که همه سير در درجات بهشت و عافيت و امنيت و خير در همين شفاعت است. چون همه خير و عافيت در توحيد و بندگي است و همه درجات بهشت، درجات بندگي است. لذا اگر سير در درجات بهشت مي دهند، در واقع سير در درجات معرفت و سير در درجات محبت و سير در مقام توحيد مي دهند. براي اينکه درهاي غيب و درهاي توحيد و ابواب معرفت باز بشود، همه نياز به شفاعت دارند. بدون شفاعت نبي اکرم کسي به وادي توحيد قدم نمي گذارد. اين يک چهره شفاعت است، که همه درجات بهشت هم همين است. بهشت يک ظاهر و يک باطن دارد. درجات بهشت درجات توحيد و به تعبير ديگر درجات ولايت نبي اکرم و درجات وجودي خود نبي اکرم است. سير ما در درجات، سير در درجات وجودي نبي اکرم است و هيچ اشکالي هم ندارد. درجات بهشت درجات نازله وجودي حضرت است و ما سير در اين درجات مي کنيم. حضرت بايد ما را دستگيري کنند و سير بدهند. اگر جنت در اختيار پيامبر نباشد، نمي تواند شفاعت کند. خداوند جنتي را به او داده و ايشان اين جنت را شفاعت مي کند و مؤمنين را مي برند.
اين جنت هم ظاهر و باطن دارد مي بينيم که بعضي خشک مقدس ها مي گويند اين که بهشت حور و جنات است يعني چه؟ اينها توجه ندارند که بهشت دارالحضور است و در آنجا هيچ چيزي غفلت ايجاد نمي کند. همچنان که اگر کسي در اين دنيا وارد بيت النور شد و نور نبي اکرم به او رسيد مي شود، «رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ»(نور/37) هيچ تجارتي آنها را از ذکر خدا غافل نمي کند. همه بهشت بيت النور است. انوار نبي اکرم در آنجا تجلي دارد و هيچ غفلتي در بهشت وجود ندارد ؛ يعني هيچ خوردني انسان را از خدا غافل نمي کند. همه لذت ها، لذت حضور است با درجات مختلف. لذت حضور درجاتي دارد. در محضر خداوند سرور قرب يک درجاتي دارد که البته همه بهشت اين طوري است. پس کسي خيال نکند شفاعت در بهشت چيزي غير از شفاعت در درجات وجودي خودشان و سير دادن در درجات توحيد و معرفت است. به اندازه اي که انسان توحيدش کامل مي شود، بهشت او رشد مي کند، لذا متقين و مؤمنين از الان در بهشت هستند، شعاعي از بهشت نبي اکرم آنها را مي گيرد.
اين هدايت مقام توحيدي از چه زماني شروع شده است ؟ از اول سير ما در وادي توحيد با حضرت بوده است. ايشان قبل از اين دنيا نسبت به انبياء و نسبت به عوالم گذشته معلم توحيد بوده اند و در اين دنيا هم هستند و خواهند بود. سير در وادي توحيد بدون معلم امکان ندارد. اين که بعضي خيال مي کنند ما خودمان مي رويم و مي رسيم، اين توهم است. همه وقتي مي خواهند در وادي توحيد سير کنند، بايد وارد صراط مستقيم بشوند. صراط مستقيم خود نبي اکرم و ائمه هستند. حقيقت وجودي آنها صراط محبت است. وجود آنها عين محبت، معرفت و ايمان است. در روايات داريم: «هَلِ‏ الْإِيمَانُ‏ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْض‏»(2) حقيقت ايمان چيزي جز حب و بغض نيست. بعد مي فرمايند: «َحَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ»(حجرات/7) خدا ايمان را محبوب شما قرار داده است. يعني محبت ايمان را در قلب شما قرار داده است. اين محبت و ايمان، خود ايمان ماست و حقيقت ايمان، اميرالمؤمنين است، يعني ايشان کلمه ايمان است. محبت شما به اميرالمومنين محبت الايمان مي شود. محبت الايمان خود ايمان ماست. فريقين نقل کرده اند که: ايمان همان محبت و ولايت است، که اگر در قلبي آمد يعني خود ايمان آمده است. ايمان اميرالمومنين حب الله است که عين وجود ايشان است، پس ايمان ما حب اميرالمومنين است که حب الايمان است. حضرت مي فرمايد: ايمان همان محبت است يعني محبت خود ايمان است، يعني ما کلمه ايمان در عالم نيستيم و اگر کسي يک حبي از حقيقت ايمان در وجودش آمد مؤمن مي شود. سير ما در درجات توحيد سير در مقامات نبي اکرم است. به اندازه اي که از آن طرف فيض مي آيد ما به مقامات مي رسيم.
روايتي ذيل آيه سوره صف است که مي فرمايد: «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا» ايمان به خدا و رسول و آن نوري که ما نازل کرديم، بياوريد. ابوخالد از امام باقر(ع) نقل مي کند که حضرت چند قسم مؤکد خوردند که اين نوراللهي که نازل شده، قلب مومن را نوراني مي کند.«يا أبا خالد النور و اللّه الأئمّة من آل محمّد عليهم السّلام إلى يوم القيامة و هم و اللّه نور اللّه‏ الّذي أنزل، و هم و اللّه نور اللّه‏ في السماوات و في الأرض و اللّه يا أبا خالد! لنور الإمام في قلوب المؤمنين أنور من الشمس المضيئة بالنهار، و هم و اللّه ينوّرون قلوب المؤمنين»(3) نبي اکرم(ص) و اهل بيتشان هستند که قلب انسان را نوراني مي کنند. پس بايد نور از طرف پيامبر و ائمه جاري بشود تا ما نوراني بشويم؛ البته ما هم بايد تلاش بکنيم. فرمود: تا شما تسليم نشويد و خدا شما را تطهير نکند، به وادي نورانيت نمي رسيد؛ چون اين دو وادي قبل از وادي نور است. پس ايمان و توحيد نورانيتي است که از آن طرف مي آيد. کلمه توحيد خود نبي اکرم است، که همه وجودشان عين توحيد است. اگر مقام بندگي ايشان در قلبي جاري بشود به مقام بندگي مي رسد. وقتي حضرت عبادت مي کند درهاي توحيد براي همه عالم باز مي شود، بعد با عبادت ايشان ديگران هم عبادت مي کنند. يعني وقتي حضرت خدا را عبادت مي کند همه کائنات مي تواند خدا را عبادت کنند.
لذا فرمود: ملائکه نمي دانستند چطور خدا را بندگي کنند، وقتي ما در مقام عرش الهي بوديم، ما تسبيح گفتيم و آنها هم تسبيح گفتند. ما خدا را حمد کرديم و آنها حمد را از ما ياد گرفتند. عبادت معلم مي خواهد البته عبادت در فطرت ما وجود دارد، ولي نياز به معلم دارد تا شکوفا بشود. پس حضرت معلم توحيد هستند و با عبادت ايشان، کائنات خدا را عبادت مي کنند. با عبادت ايشان ، حجاب ها برداشته مي شود، حجاب هايي که بين ما و خدا وجود دارد که در روايت گفته شده هفتاد هزار حجاب است. آيا نماز ما معراج است و رفع حجاب مي کند ؟خير .نماز حضرت است که همه حجاب ها را بر مي دارد و وقتي ما نماز مي خوانيم در وادي صلاة ايشان مي افتيم. يعني ايشان امامت جماعت مي شوند و ما به ايشان اقتدا مي کنيم. پس يکي از چهره هاي شفاعت حضرت سير در درجات قرب، سير در رحمت، سير در درجات بهشت و سير در نعمت و خيرات است. هيچ خوشي به کسي نمي رسد مگر اينکه خوشي در وادي توحيد است. در وادي شرک خوشي وجود ندارد. «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى‏»(طه/124) اگر از مقامات توحيد فارغ بشويم دنيا و آخرت از دست انسان مي رود. کساني که در وادي توحيد هستند الان در بهشت هستند و کساني هم که از وادي توحيد بيرون هستند «إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحيطَةٌ بِالْكافِرينَ»(عنکبوت /54) همين الان در احاطه جهنم هستند. تا اين که حجاب ها برداشته شود و در قيامت وارد جهنم شوند و صحنه واقعي جهنم را ببينند.
پس يکي از شفاعت هاي حضرت، سير دادن انسانها در درجات معرفت خودشان و در درجات وجودي خودشان است که ما را سير مي دهند و ما در هر درجه اي از شفاعت که قرار مي گيريم يک بابي از حضرت باز مي شود. در مقامات ائمه آمده است که ما باب حطه شما هستيم. که خداوند در قرآن مي فرمايد: «وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَكُمْ خَطاياكُمْ وَ سَنَزيدُ الْمُحْسِنينَ»(بقره/58) به بني اسرائيل مي گويد: که از اين در سجدا و با خشوع وارد بشويد، آنگاه از خداوند بخواهيد که شما را پاک کند. ما باب حطه شما هستيم. ورود به باب حطه ورود به وادي ولايت است، از اين باب هم بايد سجدا وارد شد؛ البته انسان بايد خوديت هايش را کنار بگذارد و وارد بشود. وقتي وارد مي شويد يک حجاب برداشته مي شود. يعني هم به مقصد رسيده ايد و هم نرسيده ايد. اگر سجده بعدي اتفاق نيفتد باب بعدي گشوده نمي شود، سير دائم ما اين است که وارد سير نبي اکرم مي شويم و درهاي غيبي اخبار به روي ما گشوده مي شود، همه خبرهاي غيب را نبي اکرم آورده است و صاحب خبر ايشان هستند. «بکوش که صاحب خبر شوي» يعني بکوش که از اخبار نبي اکرم چيزي به شما برسد.
تعبير «سجدا» يعني خشوع داشتن يعني داشتن تواضع تام. کسي که نسبت به نبي اکرم خشوع و تواضع ندارد، نمي تواند به وادي نبوت و ولايت حضرت راه پيدا کند. سجدا وارد شويد. اينجا است که به ملائکه گفته مي شود «اسجدوا لادم» تا تواضع نکنيد درهاي خلافت به روي شما باز نمي شود و به اسماء حُسنا راه پيدا نمي کنيد. اگر بخواهند تعليم بشوند بايد خضوع کنند. اين خضوع، خضوع در برابر عظمت الهي است . پس بايد در وادي نبوت نبي اکرم و ولايت حضرت خاشعانه وارد شد تا ايشان دستگيري کنند. ايشان ما را مي برند، حجاب را کنار مي زنند و انوار عبادت ايشان در وجود ما تجلي مي کند و سجده حضرت عالم را نوراني مي کند. معراج حضرت درهاي عالم غيب را رو به اين عالم باز مي کند. حتي در قيامت هم درهاي بهشت که وادي توحيد است با سجده حضرت باز مي شود.
داريم: «وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى‏ أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً»(اسراء/79) با نافله شب شماست که درها به روي ديگران باز مي شود. اگر شما (نبي اکرم) عبادت نکنيد بقيه در حجاب مي مانند. اگر نبي اکرم بيداري شب نداشته باشند بقيه به جايي نمي رسند. عالم با تهجد حضرت به مقام بندگي و خضوع راه پيدا مي کند. يعني حضرت عبادت مي کنند انوار عبادت ايشان در وجود ما پيدا مي شود و ما بنده مي شويم، وگرنه بندگي درکار نيست. اگر بنده به شفاعت رسيد خودش سرچشمه نور، منبع نور و پاک کننده مي شود. بنابراين موضوع شفاعت تقرب و بندگي است، حضرت شفاعت مي کنند تا ما به درجات توحيد برسيم. حضرت با عبادتشان شفاعت مي کنند و دستگيري ايشان هم به وسيله عبادتشان است. عبادت پيامبر معراج ما مي شود و عبادت ما اقتداي به ايشان است. اين يک جلوه شفاعت است.
جلوه دوم شفاعت از رنج ها و سختي هاست که سختي ها و بلاهاي دنيا است تا روز قيامت برسد. جهنم وادي شرک است و نجات از وادي شرک نياز به شفاعت حضرت دارد. يعني حضرت ما را نجات مي دهند. والا ما نه شرک را مي فهميم و نه از شرک نجات پيدا کنيم. در زيارت حضرت آمده: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي اسْتَنْقَذَنَا بِكَ مِنَ الشِّرْكِ وَ الضَّلَال‏»(4) خدا ما را به وسيله شما نجات داده و اين يعني شفاعت. نمي شود گفت شفاعت چه شد اين که کار خداست. آنجايي هم که پيامبر درگير جنگ بودند مي فرمايند: «وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى‏»(انفال/17) آنقدر اين وجود رفيع است که مجراي اراده آن مجراي اراده خداست. شفاعت او دستگيري خداي متعال است. يعني وقتي او ما را دستگيري مي کند مثل اين است که خدا ما را دستگيري مي کند. اين اتفاق از الان تا قيامت مي افتد. موحدين از الان زير چتر حضرت هستند و از جهنم و عقوبت نجات پيدا مي کنند، وگرنه کاري از ما برنمي آيد.
بيرون از وادي حضرت که وادي توحيد است خبري نيست و وادي شيطان است. جهنم چيزي جز درکات شرک ما نيست. شرک ما جهنم ما مي شود. ما نمي خواهيم جهنم را انکار کنيم ولي جهنم چيزي جز وادي استکبار نيست. همان طور که باطن بهشت باطن ولايت نبي اکرم و اهل بيت است درکات جهنم هم باطنش ولايت ائمه جور است. نجات پيدا کردن از آتش يعني نجات پيداکردن از ولايت ائمه جور. گناه يعني خروج از وادي توحيد و ولايت، و ورود به وادي شرک و استکبار ائمه جور. پس پاک شدن از گناه يعني پاک شدن از شرک. گناهي جز شرک نيست که شرک يا خفي است يا آشکار. نجات از شرک و وادي جهنم جز با شفاعت نبي اکرم ممکن نيست. ايشان هستند که ما را ياري مي کنند.
توبه ما مقدمه طهارت است. توبه و استغفار بدون طهارت مثل حمام بدون آب است. شما با آب هم نجاست ظاهر را پاک مي کنيد هم نجاست باطن را. وقتي شما وضو مي گيرد مي گوييد: «بسم الله و بالله» يعني گويي مي خواهيد کار مهمي انجام بدهيد. «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنَ التَّوَّابِينَ، وَ اجْعَلْنِي مِنَ الْمُتَطَهِّرِينَ‏»(5) خدايا مرا از توبه کنندگان و مطهرين قرار بده، اين وضو طهارت مي آورد و اين آب واقعا باطن انسان را هم شستشو مي دهد. و انسان آماده نماز مي شود و از متطهرين مي شود. حقيقت آبي که جاري مي شود و ما را تطهير مي کند چيست؟ آيه 11 سوره انفال مي فرمايد: «اِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَ يُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَ يُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطانِ وَ لِيَرْبِطَ عَلى‏ قُلُوبِكُمْ وَ يُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدامَ» خدا آبي را از آسمان بر شما فرو مي فرستد که شما را پاک کند. دست شيطان به شما مي رسد و شما را آلوده مي کند. يعني وقتي آب از آسمان مي آيد، رجس شيطان را از شما مي برد. قلوب تان را محکم مي کند و به شما ثبات قدم مي دهد.
سماء، مقام نبي اکرم است و آب، ولايت اميرالمومنين است که اين مطهر است. انسان همين طوري از گناه پاک نمي شود. وقتي حضرت آدم توبه کرد، «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ»(بقره/37) کلماتي به او القاء شد و بعد خدا به او رجوع کرد و پاک شد. کسي که از گناه مطهر است چيزي جز ولايت نبي اکرم نيست. ايشان آب طهوري است که همه هستي بايد با آن شستشو و پاک بشوند. اگر روز قيامت شراب طهوري است که ابرار در بهشت مي خورند، اين شراب طهور چيزي جز از آن وادي نيست، شراب طهور جامي از صلوات نبي اکرم است. صلوات يعني سير و خضوع در وادي مقام نبي اکرم. هر خضوعي که مي کنيد بابي گشوده مي شود. سوره هل اتي بيان شفاعت اهل بيت است. مي فرمايد: «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً»(انسان/3) انسآنها نسبت به هدايتي که شده اند دو دسته هستند: يا شاکر هستند يا کفور. بعد داستان اين دو دسته را مي گويد: «إِنَّا أَعْتَدْنا لِلْكافِرينَ سَلاسِلَ وَ أَغْلالاً وَ سَعيراً»(انسان/4) ما براي کافرين سلسله ها و غل و زنجيرها و آتش هايي را آمده کرده ايم. «إِنَّ الْأَبْرارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كانَ مِزاجُها كافُوراً»(انسان/5) دسته دوم ابرار هستند. ابرار از جامي مي خورند که مزاجش آميخته شده با کافور است. کافور چيست؟ «عَيْناً يَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَها تَفْجيراً»(انسان/6)
پس يک دسته ابرار داريم يک دسته هم عبادالله که عبادالله ساقي ابرار هستند. چشمه اي است که عبادالله با آن ديگران را سيراب مي کند. «يُفَجِّرُونَها تَفْجيراً» خودشان هم اين چشمه ها را مي جوشانند. يعني داستان دستگيري عبادالله از ابرار است. مي فرمايد: «يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ يَخافُونَ يَوْماً كانَ شَرُّهُ مُسْتَطيراً وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْكيناً وَ يَتيماً وَ أَسيراً»(انسان/7) کساني که در اين دنيا از سفره خودشان مي گذرند و به يتيم و اسير و مسکين مي دهند، «إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُريدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً»(انسان/9) آنها در قيامت هم براي ابرار کار مي کنند، چشمه هايي را مي جوشانند، به آنها مي خورانند. « سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً»(انسان/21) مطهر هم هستند. عبادالله کساني هستند که روزه نذر کرده بودند و به نذرشان وفا کردند. «عَيْناً يَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ» در واقع همه ما مسکين و يتيم هستيم. کساني که پيامبر را از دست داده اند يتيم هستند؛ ولي پيامبر آنها را رها نمي کند. «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْكيناً وَ يَتيماً وَ أَسيراً»(انسان/8) اين چهره دوم شفاعت است، که شفاعت از نجات جهنم است. ما جز با شفاعت از شرک نجات پيدا نمي کنيم. اين دو چهره شفاعت با عبادت حضرت واقع مي شود.
سوال: صفحه 555 قرآن کريم که آيات پاياني سوره مبارکه منافقون است را توضيحي بفرماييد.
پاسخ: در اين سوره جريان نفاق را توضيح مي دهد که جريان پيچيده اي در دنياي اسلام است. جريان نفاق از مکه هم بوده و از مدينه شروع شده است. در اين صفحه مي فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُلْهِكُمْ أَمْوالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ»(منافقون/9) اي مؤمنين مواظب باشيد که مثل ديگران نشويد. يعني اموال و اولاد شما که بهترين نعمتهاي خداست لهو شما نشود. لهو چيزي است که انسان را از هدف بزرگتر باز مي دارد. بعد مي فرمايد: اگر مال و فرزندان لهو شما شد و شما را از خدا غافل کرد، (قرار نبود اين طور باشد؛ ولي اگر اين اتفاق افتاد) شما جزو بازنده ها هستيد. امکاناتي که خدا به ما عطا کرده اينها همه وسايل سير وسلوک ما هستند و نعمت و مرکب ما هستند.اگر امکانات ما را از هدف غافل کنند، به طوري که امکاناتي که بايد ما را به هدف برسانند لهو ما شوند، اين خسارت ما مي شود. لذا در قرآن داريم:«يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَليمٍ»(شعراء/88) در روز قيامت هيچ کس از مال و فرزند بهره مند نمي شود مگر کساني که با قلب سليم به محضر خدا مي آيند.
قلب سليم يعني «الْقَلْبُ‏ السَّلِيمُ الَّذِي يَلْقى‏ رَبَّهُ وَ لَيْسَ فِيهِ أَحَدٌ سِوَاهُ‏»(6( قلبي که به ملاقات خدا مي رود، جز خدا چيزي در آن نباشد. کساني که در اين دنيا جز با خدا سر و کار داشته نداشته باشد، همه اين امکانات را در راه خدا قرار مي دهد. بعد امکانات بارور مي شود و خودش به خدا مي رسد. ولي اگر اينها باعث شود توجه او از خدا کم شود و معطوف به غيرشود و به جاي اين که توجه انسان را به خدا افزايش دهد و اضطرار او زيادتر شود از خدا غافل شود، اين خسارت انسان مي شود. اينها حجاب انسان مي شود. بعد مي فرمايد: «وَ أَنْفِقُوا مِنْ ما رَزَقْناكُمْ»(منافقون /10) رزقي که به شما داده ايم (که متقين اين طور هستندکه همه چيز را رزق مي بينند) قبل از اينکه فرصت هاي تان تمام بشود، (که آبرو و مال همه رزق الهي است) در راه خدا انفاق کنيد و به خدا برگردانيد و خودتان رشد کنيد، قبل از اينکه موت بيايد و التماس کنيد که «فَيَقُولَ رَبِّ لَوْ لا أَخَّرْتَني‏ إِلى‏ أَجَلٍ قَريبٍ فَأَصَّدَّقَ وَ أَكُنْ مِنَ الصَّالِحينَ»(منافقون/10) چرا به من فرصتي نمي دهيد که صدقه بدهم و خودم را جزو صالحين قرار بدهم.
اگر انسان بتواند خوب دراه خدا انفاق کند جزء صالحين مي شود. قبل از اين که فرصت از دست برود از فرصت ها استفاده کنيد و امکانات تان را در راه خدا بدهيد. اگر اين امکانات را نگه داشتيد جزو خاسرين خواهيد بود. انسان وقتي تاخير مي کند و اجلش مي آيد، گويي به خدا التماس مي کند که يک مهلت کمي بده.(شما که فرصت طولاني داشتيد و نتوانستيد از مالتان بگذريد وانفاق کنيد چه طور مي توانيد از اين فرصت کم استفاده کنيد؟) لذا قرآن درجاي ديگر مي فرمايد: آنها حرف مي زنند، اگر به آنها فرصت بدهيم باز کار خودشان را در دنيا ادامه مي دهند، بنابراين اگر فرصت کوتاهي مي خواهيد الان فرصت طولاني در اختيار شما است، از آن استفاده کنيد. و رزق ها و امکانات را در راه خدا قرا ربدهيد تا هم خودتان بارور شويد وهم رزق هايتان بارور شود.
آيه اي در قرآن وجود دارد که ناظر به شفاعت حضرت هست و آيه عجيبي است که در سوره والضحي آمده که ارتباط لطيفي با آيات قبل هم دارد که اين سوره و سوره الم نشرح راجع به نبي اکرم است. در اين سوره مي فرمايد: «وَ لَسَوْفَ يُعْطيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى»‏(ضحي/5) خداوند به زودي به شما اينقدر عطا مي کند که راضي بشويد. ذيل اين آيه روايت داريم: که حضرت راضي نمي شود الا اينکه هيچ موحدي در جهنم نماند. روايتي در اين مورد است؛ البته نقل از معصوم نيست که اين روايت از محمد حنفيه است ممکن است از معصوم نقل شده باشد چون لحن از معصوم است که مي گويد: شما مردم عراق مي گوييد که اميدوار کننده ترين آيه در قرآن اين است: «قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ»(زمر/53) کساني که در حق خودتان ظلم کرده ايد، از خدا مايوس نباشيد خدا همه گناهان را مي آمرزد.
در دعاي ابوحمزه داريم: من و گناهم در دستگاه تو چيزي نيستيم که ما را نبخشي. در ادامه روايات مي فرمايد: ما اهل بيت مي گوييم که اميدوار کننده ترين آيه در قرآن اين آيه است:«وَ لَسَوْفَ يُعْطيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى»‏(ضحي/5) آنقدر خدا به شما مي بخشد که راضي بشويد. رضا نمي شود الا اينکه همه موحدين وارد بهشت بشوند. حتي اگر کفار هم دست شان را به حضرت بدهند، حضرت آنها را هم به بهشت مي برد ولي آنها دست شان را نمي دهند. در روايتي داريم که حضرت از جهنم عبور مي کند و جهنم خاموش مي شود. جهنميان مي گويند: چه شده است ؟ مي گويند: اين نبي خاتم است. بعضي ها مي گويند که در جهنم را بگذاريد ما اين رحمت را نمي خواهيم. اين شفاعت محبت مي خواهد. ايشان نبي رحمت هستند. به تک تک محبت دارند و شفاعت شان، نازله رحمتشان است و از روي محبت شفاعت مي کنند و بلا را تحمل مي کنند. جايي که مي شود بهتر از همه جا مقام حضرت را ديد در بلا است. در بلاي حضرت، مقام محمود خوب ديده مي شود. کسي که عاشورا را ببيند مي فهمد که حضرت چقدر محبت داشته است و با چه محبتي دارد عالم را به سمت خدا مي برد و درها را به سوي ديگران باز مي کند.
پي نوشت ها:
(1) بحار الأنوار، ج‏7، ص: 72
(2) الكافي، ج‏2، ص: 125
(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 194
(4) بحار الأنوار، ج‏99، ص: 211
(5) كافي ج‏5، ص: 55
(6) كافي ، ج‏3، ص: 46

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها