اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

92-09-30-حجت الاسلام والمسلمين مير باقري- اربعين حسيني ، تجلي زيارت و ولايت

معرفی برنامه

تاريخ: 30/9/92
موضوع: فرار الي الله وارتباط آن با حج خانه خدا وجريان ولايت/اربعين حسيني تجلي ولايت وزيارت خاص آن
سوال: در جلسات قبل در مورد زيارت عاشورا وسير دنيوي و اخروي آن مباحثي بيان شد. با توجه به اينکه در اربعين حسيني مي باشيم نکاتي را در مورد زيارت بيان بفرماييد.
پاسخ: بسم الله الرحمن الرحيم. الحمد لله رب العالمين و صل الله علي محمد و اله الطاهرين. اللّهمّ ، كنAA  لوليّكAA  الحجة بن الحسن صلواتک علي و علي آبائه، في هذه السّاعة و في كلّ ساعة، وليّا و حافظا و قائدا و ناصرا و دليلا و عينا، حتّى تسكنه أرضك طوعا، و تمتّعه فيها طويلا و هب لنا رأفته و رحمته و دعائه و خيره ما ننال به سعة من رحمتک و فوزا عندک. قبل از بحث در مورد زيارت عاشورا، نکته اي کلي در مورد زيارت، مخصوصا زيارت سيدالشهداء باتوجه به معارف قرآن ذکر مي کنم و بعد در مورد فضيلت زيارت اربعين و تحليلي از وضعيت موجودي که الان در عراق مي گذرد و در متن جاري جامعه شيعه و مومنين است بيان مي کنم. وAA  بعد اشاره اي به فرازي از زيارت اربعين داشته باشيم.
در سوره ذاريات خداوند بعد از بيان سرنوشت و عقوبت اقوام گذشته، يک تذکر و انذار کلي را بيان مي کند و ميگويد «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذيرٌ مُبينٌ»(ذاريات/50) همگي به سوي الله تبارک و تعالي فرار کنيد. من ازسوي خداي متعال آمده ام تا شما را انذار کنم و انذار هم براي خودتان مي باشد و به سمت خدا فرار کنيد. و بعد در آيه بعد دارد کهAA  «وَ لا تَجْعَلُوا مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذيرٌ مُبين» و با خداي متعال، اله ديگري اخذ نکنيد.
علامه طباطبايي مي فرمايد: آيه دوم به منزله تبين آيه اول است که وقتي انسان به سوي خدا فرار مي کند از چيزي فرار مي کند و در آيه دوم توضيح مي دهد که پناهگاه، خداوند مي باشد و آنچه در متن آن مي باشيد و به خاطر همان گرفتاريد و ممکن است گرفتاري شما مستمر شود، آلهه شما مي باشد و با خداي متعال با الله تبارک و تعالي الهه ديگري براي خودتان اخذ نکنيد. گويا تمام انذارها و تهديدهاي قرآن به همين بر ميگردد که از شرک نجات پيدا کنيد و با خدا، خداي ديگري براي خوتان اخذ نکنيد، که همه رنج هاي ما رنج آلهه مان است.
اما گاهي شرک جلي و آشکار است و گاهي خفي و پنهان. شرک جلي در مومنين نيست ولي شرک پنهاني وجود دارد که از آن تعبير به شرک مغفور مي شود. شرکي است که در پايان بخشيده مي شود. خداي متعال آدم را پاک مي کند و به بهشت مي برد. شرک خفي، شرک در اخذ الهه است و انسان بايد به نحوي از بتکده اي که براي خود درست کرده، بيرون بيايد و اگر ما از بتکده مان بيرون نياييم، خداي متعال بتکده ما را روي سر ما خراب مي کند و بساط ما راجمع مي کند و ما را به عالم برزخ مي فرستد. اگر آنجا هم بساطي براي خودمان درست کرديم، خداي متعال آنرا جمع مي کند و ما را به عالم محشر مي فرستد و اين سير ادامه دارد.
تمام مشکل ما اين است که ما براي خودمان آلهه اي اخذ کرده ايم و به آن دل مي بنديم، اعتماد مي کنيم. ترس و اميد بر محور آن ايجاد مي کنيم. البته جز مخلَصين و مخلِصين، همه در اين وادي، با تفاوت درجات گرفتار هستند. ما با پول خدا خوش هستيم و اگر پول درجيب ما نباشد، ناراحت مي شويم، با آرامش زمين آرام هستيم، تا زمين مي لرزد و تکان مي خورد، مي ترسيم. از رعد و برق و حشرات و محکم به هم خوردن در مي ترسيم و... اينها گرفتاري هاي ما هستند. انساني که در مقام توحيد مي باشد از اين غفلت ها مبري است.
سوال: رنج هاي دنيوي ما بخاطر چيست؟
پاسخ: تمام رنج هاي دنيوي و اخروي ما بخاطر شرک هاي خفي است. اگر کسي در مقام توحيد بود، مي شود «کلمه لااله الاالله حصني فمن دخل حصني امن من عذابي»(1) يعني با توحيد به وادي ايمن و امنيت مي رسد. انسان به اندازه اي که از وادي توحيد فاصله مي گيرد در دنيا و آخرت دچار رنج و عذاب مي شود. که «فمن عرض عن ذکري فان له معيشه ضنکا و نحشره يوم القيامة اعمي»(طه/124) اعراض از ذکر و توجه به حضور در محضر خدا، مبدا همه رنجهاي ما است.
خداي متعال در آيه مذکور مي فرمايد: ازآلهه خود به سوي خداي متعال فرار کنيد. اينها عذاب شما هستند. اما فرار به سوي خداي متعال يعني فرار از کجا؟ فرار از کي؟ فرار از چي؟ از کدام بتکده ها؟ اگر خدا بخواهد در جلسات بعدي به آن مي پردازيم اما در روايات تفسيري براي آن شده که: يکي از مصاديق فرار از غفلتها و شرکها و توجهات و تعلقات، فرار به سوي حج است. بزرگان به تبع روايات معصومين(ع) وقتي آداب حج را بيان مي کنند، توضيح مي دهند که گويا سفر حج يک سفر کامل آخرتي است. وقتي انسان از خانه اش بيرون مي رود گويا، از دنيا بيرون مي رود. وقتي در مواقيت آنجا احرام مي پوشد، گويا کفنش را پوشيده و سرمايه اش را از دنيا برداشته است و به سوي خدا مي رود و لبيک مي گويد. يعني توضيح مي دهند که چه اتفاقي براي سالک مي افتد وقتي طواف مي کند، بعد عرفات و مشعر و مني و... مي روند. سپس وادي هاي حج را پشت سر مي گذارد که هر کدام مقاماتي دارد.
حج فرار به سوي خداست. اگر انسان حج را خوب انجام بدهد، بايد وقتي از حج فارغ مي شود، از غفلتها و شرکها هم نجات پيدا کرده باشد و به توحيدي که اشاره شد در پايان حج برسد. در روايات آمده است که : سه جور حاجي داريمAA  که سه جور آثار هم وجود خواهد داشت. دسته اول عده اي هستند که حاجي جدي نيستند و خداوند اموال و اهل شان را براي آنها حفظ مي کند، دسته دوم ازحاجي ها افرادي هستند که خداوند مال و اموال شان را حفظ مي کند و به آنها مي گويد که: وقتي از حج برگشتيد، مثل روزي که از مادر متولد شده ايد، از شرکها و غفلتها و گناهان پاک گشته ايد و مواظب باشيد ديگر آلوده نشويد. عده اي هستند که گناهان گذشته و آينده آنها مورد غفران است. يعني دائم در وادي حج، مقيم هستند و با اينکه به وطن خود بازمي گردند، با اين حال در وادي حج مي باشند و حج براي آنها مقام شده است و از وادي حج خارج نمي شوند و ديگر به دنيا رجوع ندارند.
اما اين حجي که فرار به سوي خداست و ما را از رنج هاي آلهه و غفلت ها و شرک هاي خفي و اعتماد به غير خدا و اميد و ترس از غيرخدا نجات مي دهد، که تمام رنج ما همين است؛ اين حج هدفش لقاء امام است. انسان بايد به حج برود که با امام خود تجديد عهد کند. درروايت آمده است: شما به مامور به حج شديد که تجديد بيعت با ما کنيد وگرنه حج بدون امام، طواف سنگ ها مي باشد. آنچه حج را حج مي کند، سير و تجديد عهد انسان در اين مناسک با امامش است. حرمت و احترام همه ميقات ها و مواقف حج به پيامبراکرم صلي الله عليه واله و اهل بيت شان است. در زيارت نبي اکرم(ص) از راه دور داريم که «بِأَنْ كَشَفْتَ عَنْ نُورِ وِلَادَتِهِ ظُلَمَ‏ الْأَسْتَارِ وَ أَلْبَسْتَ حَرَمَكَ بِهِ حُلَلَ الْأَنْوَار»(2) با تولدش، حجاب هاي ظلماني برداشته شد و بر کعبه لباس هاي نوراني پوشانده شد، بر حرم الهي قله هايي از نور پوشيده شد. پس همه حرمت حرم براي نبي اکرم (ص) است، اگر آن حرمت ها و توجه ها برداشته شود، حرم فقط سنگ مي شود. مانند جسم ما که با حضور روح مان، جسم محترمي است. امام روحAA  و باطنAA  کعبه است، لذا روح حج است و بايد با آن تجديد عهد کرد.
حال با اين توجه، اينکه در زيارت سيد الشهداء ثواب هفتاد هزار حج و بالاتر ذکر شده و در هر قدمي که انسان پياده گام برمي دارد، ثواب يک حج عمره مقبوله را مي دهند، معني آن اين است که در هرگام زيارت سيدالشهداء يک فرار به سوي خدا اتفاق مي افتد و مقامي از مقامات توحيد کسب مي شود و قدم بعدي مقام بعدي است. پس زيارت حضرت «فرار الي الله» است.
قبلا ذکر کرده ايم که هدف زيارت، خداست و در ورودي زيارت امام رضا(ع) که ظاهرا ازامام هادي(ع) نقل شده است در دربAA  منزل خود مي گوييم که: «بسم الله و بالله و الي الله و الي بن رسول الله»(3) به سمت خدا و رسول خدا مي رويم. پس سير ما به سمت خداست که از وادي ولايت عبور مي کند. مانند وقتي حج مي رويم، سير ما به سوي خداست که از وادي حج عبور مي کند. وقتي کسي زيارت مي رود، مقصدش خداوند متعال است. کساني نمي فهمند و يا نمي خواهند بفهمند و يا خداي متعال از آنها فهم را گرفته و مي گويند زيارت شرک است؛ اينها نمي دانند که سير الي الله از وادي نبي اکرم و اهل بيت بايد عبور کند و اصلا ممکن نيست کسي به حضرت حق، بدون عبور از اين صراط برسد. که «اللهم اجعل لي مع الرسول سبيلا»(4) راه ما با خدا، بايد در همراهي با رسول خدا اتفاق بيفتد. پس اگر زيارت، سفر الي الله است که از وادي ولايت معصومين عبور مي کند، زيارت سيدالشهداء(ع) در واقعAA  فرار الي الله و فرار از آله ها و غفلت ها و وابستگي ها و خستگي ها مي باشد.
افرادي که فرار الي الله مي کنند و رو به سوي زيارت امام حسين(ع) مي آورند درجاتي دارند. در روايات آمده که عابدين که کساني هستند که از شرک و نفس و شيطان و عبادت دنيا فارغ هستند؛ اينها سه دسته هستند. «إِنَ‏ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ‏ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ إِنَ‏ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ‏ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ وَ إِنَ‏ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ‏ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ وَ هِيَ أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ»(5) عده اي رغبت در ثواب ها دارند، عده اي ترس از عقوبت عامل بندگي آنهاست که اندو دسته مدح مي شوند و عبادالله هستند و مذمت ندارند. ولي دسته اي که سرآمد هستند آنهايي هستند که با اشتياق و محبت عبادت مي کنند. و حُب است که آنها را وادار به بندگي مي کند نه رغبت و رهبت. عبادت آنها عبادت محبين است، خشوع و تواضع آنها در برابر خدا خشوع و تواضع محبين است. اينها کساني هستند که به بهشت رضوان راه دارند و درک محبت خدا مي کنند.
پس کساني که حج ميروند و فرار الي الله مي کنند و افرادي که به زيارت امام حسين(ع) مي روند تا فرارشان به سوي خداوند متعال باشد و با کشتي امام حسين(ع) سير مي کنند؛ چند طائفه هستند. يک طائفه آنها مشتاقين هستند. در زيارات امام حسين(ع) صدها روايت، بلکه بيشتر داريم که فضايل شگفت انگيز براي زيارت امام حسين(ع) ذکر شده است، ولي دسته اي مشتاقين هستند.
سوال: مشتاقين دقيقا در بحث شما چه کساني هستند؟
پاسخ: آنهايي که مشتاق زيارت سيدالشهداء هستند و زيارت آنها از روي شوق وحب و دلتنگي او است و مشتاق لقاء امام حسين مي باشند، اينها افراد خيلي فوق العاده اي هستند که علائمي دارند و بابي در کتاب مصباح الشريعه وجود دارد که در آنجا مفصل مقام مشتاقين بيان شده است. که «الْمُشْتَاقُ‏ لَا يَشْتَهِي‏ طَعَاماً وَ لَا يَلْتَذُّ شَرَاباً وَ لَا يَسْتَطِيبُ رُقَاداً وَ لَا يَأْنَسُ حَمِيما»(6) يعني کسي که به مقام اشتياق خدا مي رسد دنبال طعام و نوشيدني نيست، خواب آرامي ندارد و دوستي براي خودش نمي گيرد و مسکن براي خود انتخاب نمي کند. مثل موسي که چهل روز در طور بود که نه خوابيد، نه چيزي خورد و نه خسته شد، نه گرسنه، نه تشنه شد. زيرا مشتاق بود. و به او وعده لقاءالله داده بودند.
در آخر روايت تعبير لطيفي دارد که «مَثَلُ الْمُشْتَاقِ مَثَلُ الْغَرِيقِ لَيْسَ لَهُ هِمَّةٌ إِلَّا خَلَاصُه‏» مشتاق مثل غريق است و تمام همتش نجات خودش مي باشد و از مابقي غافل است و به اطرافش کاري ندارد. همه را فراموش مي کند و فقط دنبال نجات خودش است. مشتاقين خداي متعال که از غفلت ها و شرک ها و تعلقات و اغيار فرار کرده اند و فرارشان هم فرار مشتاقين است؛ اينها مانند غريقي هستند که تمام همت شان رساندن خود به محبوبشان است و غير را فراموش مي کنند. اينها مي شوند مشتاقين.
افرادي که مشتاق امام حسين(ع) هستند در زيارت، به فکر غذا و خوابگاه نيستند. فقط مي خواهند برسند. اگر مجبور هم شود، سر سفره هم مي نشينند، ولي اگر لذتي هم ببرد لذت از سفره محبوب مي باشد، وگرنه دنبال طعام نيستند. اگر سر سفره بنشيند، چون او گفته بخورد وگرنه به خود محبوب مشغول است.
کسيکه به خود خداي متعال مشغول شد، ديگر مشغول نعمت ها نمي شود، مگر اينکه طريق باشند، يعني سفره را او انداخته و من ميهمان اويم. در قرآن آمده «نزلا من غفور رحيم»(فصلت/32) بهشت منزلگاهي است که خداوي غفور و رحيم آماده کرده است، آنها دلخوش به اين منزلگاه هستند که اين بهشت منزلگاه حبيب و محبوب است. مشتاقين سيدالشهداء همين طور هستند.
همه زائرين در حال فرار از غفلت ها، از شرک ها به سوي خدا هستند و رو به سوي خدا دارند، ولي مشتاقين درجات خاصي دارند. ابن قولويه بابي در کامل الزيارات باز کرده است بنام زيارت مشتاقين. که افرادي اند که با اشتياق زيارتAA  مي روند. محمد مسلم از امام باقر(ع) نقل ميکند «لَوْ يَعْلَمُ‏ النَّاسُ‏ مَا فِي‏ زِيَارَةِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ ع مِنَ الْفَضْلِ لَمَاتُوا شَوْقا وَ تَقَطَّعَتْ أَنْفُسُهُمْ عَلَيْهِ حَسَرَات‏»(7) يعني اگر مردم مي دانستند چه ثوابي در زيارت امام حسين است از اشتياق جان مي دادند و نفس هايشان در حسرت زيارت امام حسين(ع) بند مي آمد.
بعد راوي مي گويد: پرسيدم چه ثوابي در آن است؟ فرمودند: «مَنْ أَتَاهُ تَشَوُّقاً كَتَبَ اللَّهُ لَهُ أَلْفَ حِجَّةٍ مُتَقَبَّلَةٍ وَ أَلْفَ عُمْرَةٍ مَبْرُورَة» کساني که از سر اشتياق به امام حسين(ع) رو به امام مي برند، هزار حج مقبول برايشان نوشته مي شود و عمره اي که به نيکويي انجام گرفته و در آن غفلت و شرک نبوده است. و نيز ثواب هزار شهيد از شهداي بدر و هزار روزه داري که تمام عمرش روزه دار است و هزار صدقه مقبوله و هزار بنده در راه خدا آزاد کردن به او داده مي شود. و نيز در آن سال از هر آفتي محفوظ است که کم ترين آنها شيطان است. و ملکي با کرامت براي او قرار داده مي شود تا از جلو، عقب، چپ و راست او را حفظ کند. اگر در آن سال از دنيا برود، همه ملائکه رحمت در غسل و تکفين او حاضر مي شوند و برايش استغفار مي کنند و در تشييع او نيز شرکت مي کنند. و نيز در قبرش تا جاييکه چشم مي بيند، گشايش مي شود و خداوند او را از فشار قبر و از منکر و نکير حفظ مي کند، بابي از جنت به روي او گشوده مي شود، کتاب او در زمان محشور شدنش به دست راستش داده مي شود، و در قيامت به او نوري داده مي شود که در پرتوي نور او، ما بين مغرب و مشرق روشن مي شود. اينها همه آثار آن تجلي زيارت است و او به سرچشمه وصل شده که اينها آثار آن حقيقت است. و منادي ندا مي دهد که اين کسي است که با اشتياق زيارت رفته است. و هيچ کس نمي ماند وقتي اين صحنه را مي بيند مگر اينکه بگويد: اي کاش زائر امام حسين(ع) بودم.
گاهي قبول اين روايات براي ما سخت مي شود. اگر کسي وسعت دستگاه حق و وسعت دستگاه امام حسين(ع) را که خداي متعال به آن حضرت داده است را ببيند، مي فهمد که اين ثواب ها در آن دستگاه کثير نيستند.
سوال: اين مقام زيارت براي چه افرادي مي باشد؟
پاسخ : مقام زائرين متفاوت است و هر کدام در يک وادي زيارت مي کنند. ولايت يک وادي نامتناهي است و وقتي وارد مي شوي، تمامش وادي ايمن و صراط الي الله است و هر درجه اي مقامي دارد. اين گوياي اين است که اگر کسي در شوق امام حسين(ع) زيارت برود، مي تواند به اين مقام برسد. مشتاقين مي توانند اين برکات را در زيارت امام حسين(ع) به دست آورند.
اما زيارت اربعين يکي از جلوه هاي زيارت مشتاقين است. يعني همه کساني که اربعين به کربلا مي روند، قرض، فقر، بيماري و حتي جهنم و بهشت را در نظر ندارند بلکه مقصدشان خود امام حسين(ع) است. کساني که در اربعين به زيارت کربلا مي روند، خواب و غذا براي خودشان در نظر نمي گيرند. آنها دنبال امام حسين(ع)هستند. در اين صحنه ها اشتياق به امام حسين(ع) مي جوشد. هم اين زائرين مشتاق هستند و هم کساني که از اين زائرين پذيراي مي کنند. گاهي يکسال زحمت مي کشند که بتوانند يک روز از زائرين امام حسين(ع) پذيراي کنند. در اين پذيرايي همه حول محور امام جمع شده اند و همه تعلقات ديگر رنگ مي بازد. مثل نژاد و رنگ و عرب و عجم بودن و.... فرد پذيرايي کننده شأن خودشAA  را فراموش مي کند. گاهي او رئيس يک قبيله است ولي شئون خودش را کنار مي گذارد و پاي زائر را مي شويد و خدمات مي دهد. پس کساني هم که پذيرايي مي کنند دنبال چيزي نيستند و فقط دنبال شوق به امام حسين(ع) هستند. زائر هم در اين مکان ها احساس غربت نمي کند و آنجا را مثل منزل خودش مي داند.
اين اربعين تجلي اربعين اهل بيت است. اهل بيت يک چله از کربلا رفتند و هر لحظه اشتياق و شوق و معرفتشان به امام حسين(ع) بيشتر شده بود. تمام افراد کاروان که از کربلا مي رفتند عارف به مقامات امام حسين(ع) بودند. بلاهاي کربلا به شام و کوفه و بازگشت را طي کردند و هر لحظه مشتاق تر شدند. و با اشتياق به کربلا آمدند. و زيارت مشتاقين حاصل شد.
يک تجلي از زيارت مشتاقين در اربعين واقع مي شود. هرچه به سمت ظهور نزديکتر مي شويم اين تجلي پررنگ تر و فراگيرتر خواهد شد. اين تلقي پيش مي آيد که اربعين نمونه اي از عالم ظهور است. که در عصر ظهور، همه حول امام شان جمع مي شوند و مشترک المال هستند و توکل در آنها موج مي زند. مالي در مقابل امام شان ندارند. يعني دست در جيب هم مي کنند که شما اين را در اربعين مي بينيد. امنيت و تامين رزق وجود دارد مثل دوره ظهور که يک نفر تنها از شهري به راه مي افتد و احساس ترس نمي کند. لذا ذکر شده است که وقتي حضرت مهدي ظهور مي کند ممکن است که بانويي ظرفي از جواهرات، با خودش از اين طرف عالم به آن طرف عالم حمل کند و احساس خطر نکند.
داريم که وقتي دستور داده شد که مسلمانان از مکه به مدينه بروند، مسلمانان نگران بودند. اين آيه نازل شد که «وَ كَأَيِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ يَرْزُقُها وَ إِيَّاكُم»(عنکبوت/60) چهارپايان و پرندگان غذاي شان را با خودشان حمل نمي کنند. خدا روزي آنها را مي دهد و تمام آنها سير برمي گردند. اين توکل است. شما در اربعين جلوه اي از توکل را مي بيند که فردي به تنهايي راه مي افتد و کسي هم گرسنه نمي ماند و همه پذيرايي مي شوند. کسي بيش از نياز برنمي دارد. فدارکاي و ايثار مي کنند.
سوال: چون محور کار امام است اين اتفاق مي افتد؟
پاسخ: در واقع چون اين واقعه يک تجلي از حقيقت ولايت و امامت ظاهر مي شود و همه در اين فضا تنفس مي کنند که خُلق ها و انگيره ها را عوض مي کند. امنيت ايجاد مي کند و نگاه ها را عوض مي کند. و البته عده اي در همين فضا مي مانند و عده موقتي هستند. يعني بعضي ها وقتي فضاي اربعين به آنها مي خورد هميشه مشتاق مي مانند. به بعضي از زائرين امام حسين(ع) مي گويند:AA  که شما تا قيامت تضمين شده ايد و به بعضي ها مي گويند: تا الان پاک شده ايد، ولي خودتان مراقب باشيد. گويا از وادي ايمن بيرون آمده اند و بايد خودشان حواسشان را جمع کنند. ولي عده اي هم در اين خلق مي مانند و دايم اهل جود و تواضع هستند.
پس اربعين تجلي از اقامه حقيقت توحيد و ولايت به وسيله زيارت است. همان طور که در حج داريم که تا وقتي اين حج برپاست شما محفوظ هستيد. و وقتي حج تعطيل شد، دين تان در معرض خطر قرار مي گيرد. حج فقط عمل نيست بلکه اقامه توحيد است. در روايت داريم که اگر پول نبود، امام بايد پول بدهد تا عده اي به حج بروند تا حج تعطيل نشود. چون اقامه است و فرق ايندو مثل نماز خواندن و مسجد ساختن است. مسجد ساختن اقامه نماز است. زيارت اقامه ولايت است. هم درخود انسان هم در محيط اجتماعي و هم در جامعه بشري. زيارت اربعين بستر اقامه حقيقت ولايت در جامعه شيعه و جوامع پيرامون است. حتي درمقياس جامعه جهاني. و شما اين را با کارناوال هاي جريان باطل مقايسه کنيد و فرق اينها را دريابيد.
سوال: صفحه 548 قرآن کريم را که آيات پاياني سوره مبارکه حشر است، توضيحي بفرماييد.
پاسخ: خدا مي فرمايد: «يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ لْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرُ بِمَا تَعْمَلُونَ(18) وَ لَا تَكُونُواْ كاَلَّذِينَ نَسُواْ اللَّهَ فَأَنسَئهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَئكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ(19)» يعني اي کساني که ايمان آورده ايد تقواي الهي پيشه کنيد و ببينيد که براي فرداي خودتان چه فرستاده ايد. و وقتي سوال مي کنند که مقدار دنيا چقدر بود، مي گويند گويي به اندازه يک روز بود. در اين آيه دستور به تقواي الهي و تهذيب نفس مي دهد. اگر کسي با تقوا الهي و مراقبه کند، نتايجي بدست مي آورد. در ادامه آيه دوباره دستور تقوا را مي دهد که اين تقواي بعد از تقوا، مراقبت تقواست. بعضي بزرگان فرموده اند: که وقتي انسان تقواي الهي پيشه مي کند و وارد محاسبه مي شود، ممکن است که نفس در محاسبه، انسان را فريب بدهد. در محاسبه مواظب باشيد که خدا شما را مي بيند و مواظب باشيد که شيطان سر شما را کلاه نگذارد. کساني که دائما اهل محاسبه هستند به ذکر الله مي رسند. ولي کساني که مراقبه و محاسبه را ترک کند به نسيان مبتلا مي شود. قرآن مي فرمايد «ولاتکونوا کالذين نسوا الله» مثل آنها نباشيد که خدا را فراموش کرده اند.
وقتي انسان اهل مراقبه نباشد، آرام آرام نسيان او را مي گيرد. نسيان يعني غفلت بعد از ذکر. غفلت مي تواند بخاطر يک عامل طبيعي باشد مثل فراموشي. ممکن است که اموري را مورد توجه قرار مي دهد و بخاطر توجه به آن امر از بقيه امور غافل مي شود. ممکن است عمداً آن امور را پشت سر اندازد. روايت داريم که هر روز، خودتان را محاسبه کنيد. انسان و جوامعي که خدا را فراموش مي کنند خودشان را هم فراموش مي کنند. در غرب به اندازه که به ساخت ليوان آب شان فکر مي کنند به خودشان فکر نمي کنند. توجه به خود، انسان را به ظهور حق مي رساند. سوال شد: چرا خدا پنهان شده و پيامبر فرستاده؟ پيامبر فرمود: اگر تو نمي بيني چرا مي گويي خدا پنهان است؟ پس اگر کسي خدا را فراموش کرد خودش را هم فراموش مي کند.
يک معني خود فراموشي اين است که انسان، به فکر سعادتش نيست. به ليوان آب و دکمه لباسش بيشتر فکر مي کند تا به خودش. علامه طباطبايي فرموده اند: حقيقت انسان همان حقيقت فقر و تعلق به حضرت حق است. اگر انسان حقيقت فقر خودش را مي ديد، حضور حضرت حق را، مستمراً درک مي کرد. چيزي که او از خودش مي بيند، يک توهم وخيالي بيشتر نيست.
پس اگر ما حضور حضرت حق را احساس نمي کنيم بخاطر اين است که خودمان را فراموش کرده ايم خدا حي است و ما ميت. مافاني هستيم و او باقي. درغرب انسان را فراموش کرده اند و آن چيزي که بعنوان انسان به آن مي پردازند بت است و حقيقت انسان نيست زيرا آنها از خدا غافل شده اند و اين باعث شده که خودشان را هم فراموش کنند و اگر مي خواهيد اهل اين نشويد بايد اهل مراقبه مرتب باشيد.
سوال: چطور مي توانيم از اربعين نهايت استفاده را بکنيم؟
پاسخ: کساني که با اين کاروان زائرين نرفته اند، دل شان با آنها باشد. و وسعتAA  نيت داشته باشند. نيت غير از هوس است. يعني نيت داشته باشيد که اگر مقدور شد سال آينده در ميان زائران اربعين باشيد. از الان برنامه ريزي کنيد. موانع را رفع کنيد، در ضمن حضور امام حسين(ع) دائم است و همه عالم تحت پوشش خليفةالله است. در روايت وارد شده بعد از اينکه دو ساعت از روز اربعين بالا آمد يعني بين صبح و ظهر، امام حسين(ع) را با زيارتي که از امام صادق(ع) نقل شده زيارت کنيد.
اصل زيارت حضور در محضر امام و تجديد عهد با امام است چه از دور، چه از نزديک. مفاد زيارت نامه، مفاد عهدنامه است. اين عهدنامه که در زيارت اربعين است خيلي لطيف است. مقامات امام، شهود امام و مقامات امام. بعد هم عباراتي است که ما را به رجعت امام مي رساند که «امري لامرکم سلم ونصرتي لکم معدة» و ما را به نصرت و ياري و انتظار مي رساند. يعني ما شهادت مي دهيم که اين جريان شما در ظهور ائمه و رجعت ادامه دار مي باشد. هدف ما از انتظار، اين است که قلب تسليم باشد و دنبال راي امام باشد. تمام ياري مان، براي امام آماده باشد. و بعد هم «فمعکم معکم» پس ما بايد به دو تا معيت برسيم: معيت در ظاهر و باطن و معيت دوره فعلي و دوره رجعت. معيت در پيروزي و رجعت و ظهور آنها و نيز معيت دوره اي که دوران غربت امام است.
پي نوشت ها:
(1) عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏2، ص: 134
(2) إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج‏2، ص: 606
(3) كامل الزيارات، النص، ص: 309
(4) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏4، ص: 75
(5) تحف العقول، النص، ص: 246
(6) مصباح الشريعة، ص: 196
(7) كامل الزيارات، النص، ص: 142

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها