برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: ابعاد مختلف تربيت عبادي (اهميت قرائت سوره حمد)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين بهشتي
تاريخ پخش: 01-10- 98
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
زمين از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه *** روايت کردهاند ارديبهشتي ميرسد از راه
بهاري ميرسد از راه و ميگويند ميرويد *** گل داودي از هر سنگ، حسين يوسف از هر چاه
بگو چله نشينان زمستان را که برخيزند *** به استقبال ميآييمت اي عيد از همين دي ماه
به استقبال ميآييمت آري، دشت پشت دشت *** چه باک از راه ناهموار و از ياران ناهمراه
به استهلال ميآييمت اي عيد از محرمها *** به روي بامها هر شامگاه آينه و با آه
سر بسمل شدن دارند اين مرغان سرگردان *** گلويي تر کنيد اي تيغهاي تشنه بسم الله
سلام ميکنم به همه دوستان عزيزم، بينندههاي خوب و نازنينمان، اولين روز زمستان است، انشاءالله دل و جانتان گرم باشد. انشاءالله اين ايام براي شما پر خير و برکت باشد. همه در انتظار آن بهاري واقعي نشستيم و ميگوييم: «السلام علي ربيع الانام و نضرة الايام» حاج آقاي بهشتي سلام عليکم و رحمة الله.
حاج آقاي بهشتي: سلام عليکم و رحمة الله، بنده هم خدمت شما و بينندگان و شنوندگان عزيز سلام ميکنم. در احاديث ديدم که شبهاي زمستاني در ادبيات اهلبيت به بهار مؤمنان تعبير شده است. آنهايي که افتخار داشته باشند برخيزند و با پروردگار عالم راز و نياز کنند.
شريعتي: بحث ما در ذيل بحث تربيت عبادي به بحث نماز رسيديم، از تکبيرة الاحرام شروع کرديم، به نيت و بسم الله الرحمن الرحيم، نکتههاي نابي را شنيديم، امروز در مورد «الحمدلله رب العالمين» صحبت ميکنيم.
حاج آقاي بهشتي: بسم الله الرحمن الرحيم، الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي.
از خداوند ميخواهم اين گفتگوها را موجب خير و رشد و نور و به دور از هر آفت و اشتباه تقدير بفرمايد. به سوره حمد رسيديم، سورهاي که همه مسلمانها موظف هستند هر صبح و شام از آغاز تا پايان عمرشان اين سوره را بخوانند. به فارسي بگوييم، سوره سپاس! يک مسلمان در طول عمرش پيوسته و پي در پي سپاس ميگويد. پروردگار متعال که او را آفريده و مخلوقاتي که واسطه فيض او هستند. به اندازه اين چند دقيقه در مورد اين هفت آيه صحبت کنيم. هفت آيهاي که در طول عمر يک مسلمان تکرار ميکند، چقدر خوب است با بچهها مضامين اين آيهها را توضيح بدهيم. وقتي نماز ميخوانيم با آگاهي نماز بخوانيم.
در آغاز سوره حمد ميخوانيم، مستحب است سوره حمد تمام شد در نماز جماعت و فرادي الحمدلله رب العالمين بگوييم. در رکوع کلمه حمد هست، «و بحمده» يعني همراه با تسبيح، حمد خدا در سجده حمد هست، در رکعتهاي سوم و چهارم، تسبيحات اربعه حمد دارد. تشهد که مينشينيم مستحب است الحمدلله بگوييم و پس از نماز 33 بار در تسبيحات حضرت فاطمه زهرا الحمدلله بگوييم. معناي خاصي دارد مثل الله اکبر که تکرارش به ما ميفهماند ايست کنيم اينجا يک ذکر مهمي است، «الحمدلله رب العالمين» چهار کلمه است. حمد يعني چه؟ وقتي کسي به ما خيري ميرساند، لطفي ميکند و هديه ميدهد از او تشکر ميکنيم. وقتي در برابر زيبايي و بزرگي قرار ميگيريم او را ميستاييم. يک کوه بلند، يک تابلوي زيبا، يک کشتي غول پيکر، يک سيارهي بزرگ، بزرگي و عظمت، کمال و جمال و زيبايي ما انسانها را به ستايش وا ميدارد. اين مدح است. شهيد مطهري ميفرمايد: براي حمد در زبان فارسي معادل پيدا نکرديم. مگر اينکه اين دو کلمه را ترکيب کنيم، کلمه شکر و مدح، کلمه سومي به نام حمد بدست ميآيد. لذا در ترجمههاي فارسي قرآنها ميبينيم مقابل کلمه حمد دو کلمه است، سپاس و ستايش. سپاس بخاطر شکر، ستايش بخاطر مدح.
يک خاطرهاي تعريف کنم. روزگاري در خدمت حاج آقاي قرائتي سفر تبليغي ماه رمضاني به چند کشور اروپايي رفتيم، ايام قدر در پاريس بوديم. شب قدري از مراسم برميگشتيم، نزديک سحر بود، کنار خيابان صف طولاني از مردم ايستاده بودند. حاج آقاي قرائتي پرسيد: اين صف چيست؟ گفتند: صف موزه لوور است. ايشان گفت: صف به اين طولاني؟! يکي از اساتيد دانشگاه سوربون، آمد و توضيحاتي داد که اينجا يک دنيايي است. سالنهاي متعدد و متنوع دارد، هشت سال بايد وقت بگذاريد تا اين موزه را ببينيد. ايشان گفتند: من کمر درد دارم و دو ساعت طاقت ندارم. ايشان اول ما را يک سالني برد که بيشتر اشيايي که به تماشا گذاشته بودند از ايران به سرقت رفته است، ستون يازده متري از تخت جمشيد را با کشتي برده بودند. سالن ديگر تابلوهاي نقاشي بود. ما را يکسره برد سراغ تابلويي که تصوير يک خانمي بود که لبخند ميزد و مردم دنيا اين تابلو را ميشناسند. استاد مشغول توضيح بود در مورد اين تابلو، ما داشتيم گوش ميکرديم. يکوقت ديدم حاج آقاي قرائتي نيست. هرچه گشتيم ديديم نيستند و خيلي نگران شديم. ديديم گوشه سالن نشستهاند. من رفتم گفتم: کمردرد داريد؟ گفتند: نه، ديدم خلقش تنگ است. گفتم: براي چه ناراحت هستيد؟ ايشان از من پرسيد: به نظر تو نقاشي مهمتر است يا نقاش؟ گفتم: نقاش! پرسيدند: چرا آدمها از آفريننده نقاشي که نقاش ايتاليايي باشد تقدير ميکنند، ولي از آفريننده نقاش که خداست حرف نميزنند؟ يعني کجاي مسير تربيت را اشتباه آمديم که عکس گيلاس را ميبيند و تحسين ميکند، خود گيلاس را ميبيند چيزي نميگويد؟ عکس طاووس را ميبيند به به ميگويد، خود طاووس را ميبيند چيزي نميگويد و از خدا غافل است. در کلمه حمد، بخشي از اين کلمه مدح زيباييها و عظمتهاي خلقت پروردگار است. بخش ديگر تشکر از نعمتهاي پروردگار است.
شهيد مطهري ميگويد: بعيد نيست بگوييم چيز سومي هم در اين کلمه هست و آن پرستش است. سپاس، ستايش، پرستش. يعني وقتي يک جا عظمتي را ميبينيم و بزرگي را ميبينيم و منبع و سرچشمه خيررساني را ميبينيم ناخودآگاه در برابرش تعظيم ميکنيم، او را دوست داريم بپرستيم. الله چنين کسي است. همه لطفهايي که به ما ميشود براي خداست. بي واسطه، ولي ممکن است کساني هم به ما لطف ميکنند، خدا به ما تعليم داده است، «أَنِ اشْكُرْ لِي وَ لِوالِدَيْكَ» (لقمان/14) از من که خدايت هستم و از پدر و مادرت تشکر کن. من پدر و مادر را آفريدم، به آنها سلامت و اراده دادم. بنده واسطه هستم از مشهد براي شما از کسي چيزي را گرفتم و آوردم. شما از چه کسي تشکر ميکني؟ از من ولي تشکر اصلي از سرچشمه است، من واسطه هستم. اين را بايد بفهميم. ابر و باد و مه و خورشيد و فلک واسطهها هستند. اگر از خورشيد تشکر ميکنيم در نظر داريم اين خورشيد مخلوق خداست. اگر از باد و آب تشکر ميکنيم، همه مخلوقات واسطههايي هستند که لطف خدا باعث شده آنها به من خيري برسانند. در هر نماز بايد ياد کنيم، ستايش و پرستش کنيم پروردگاري که همه نعمتها که من دارم از اوست و همه زيباييها که در اين جهان وجود دارد از اوست. جوششي از درون به من ميگويد: وقتي زيبايي ديدي، لب به ستايش بگشا. طمع ندارم به من چيزي بدهند. حيوانها مدح نميکنند و اين فطرت آدميان است. اگر کسي زيباييها را ببيند و سکوت کند، چه لقبي به او ميدهيم؟ اي بي سليقه، بي معرفت!
قرآن ميفرمايد: مرگ بر انسان «قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَكْفَرَه» (عبس/17) چقدر ناسپاس است. اين همه خدا اين جهان را زيبا آفريده، دنياي پرندهها و ستارهها، دنياي درختها اين همه زيبايي، دنياي ماهيها، اينکه گفتيم: تربيت عبادي يکي از ايستگاههايش اينجاست. مثل مواد غذايي که در خاک هست، يک باغبان اين مواد را به انگور تبديل ميکند. در وجود همه انسانها خداگرايي و خداپرستي و خدا دوستي وجود دارد و اين مربي است که تبديل به گل و ميوه ميکند و پرورش ميدهد. در کلمه سوم به رب ميرسيم. ربّ يعني چه؟ يا از ربّ به معني صاحب، نهصد و چند بار در قرآن اين اسم خدا آمده است. بعد از الله بيشترين کلمه ربّ است، «رب العالمين» يعني صاحب جهانيان. اميرالمؤمنين در تفسير عالمين، فرمود يعني عالم جمادات، گياهان، افلاک و ستارهها، همه اين عالمها صاحبش کيست؟ الله، «رب العالمين» يک معناي رب يعني صاحب، خدا صاحب من است که شهيد مطهري در تفسير اين آيه ميفرمايد: چقدر اين آيه در عرفان ورود پيدا کرده است. ما انسانها بخواهيم گناه نکنيم بايد مالک خويش باشيم. چشم ما نگاه هرزه نداشته باشد. زبان ما سخن هرزه نگويد. باور کنم صاحب چشم خداست و من نيستم. صاحب اين گوش و زبان خداست. مالکي به نام الله دارم، هرجا او گفته نگاه کنم و هر سخني که گفته بشنو، بشنوم و هر سخني گفته بگو، بگويم. اما اگر از قلمرو کشور خدا بيرون آمدم و براي خودم سلطنتي قائل هستم هر حرفي را ميزنم و هر منظرهاي را ميبينم. ربّ يعني صاحب.
در زبان عربي ميگويند: ربّ البيت يعني صاحبخانه. معناي ديگر ربّ يعني پرورش دهنده، از ريشه «رَبَيَ» اينجا باز سخني از شيد مطهري اين عالمي که به گردم امت اسلامي خيلي حق دارد. ميفرمايد: جهان بيني ما مسلمانها اين است که خداوند به شکلي مخلوقات را ساخته که همه ناقص هستند و به سمت کمال ميروند. همه از نقطهاي به نقطه ديگر در حرکت هستند. از نقص به سمت کمال، کسي که او را بشناسد، کمال را بشناسد، دوستش بدارد، ما در اهدنا الصراط المستقيم، اين بحث را خواهيم گفت. «رب العالمين» خداوند پرورش دهنده اين طوطي است، پرورش دهنده اين ستاره است يعني او را ضعف به قدرت ميبرد. «رب العالمين»، «الحمدلله» حمد مخصوص الله است. چهار صفت برايش آمده است. يکي «رب العالمين» است. صاحب همه دنياست. صاحب دنيا را نبايد ستايش کنيم؟ از صاحب دنيا نبايد تشکر کنيم. صاحب دنيا را و صاحب خودمان را نبايد پرستش کنيم؟ دليل حمد خدا همين است. همه نعمتهايي که به ما ميرسد از اوست. همه زيباييهايي که در دنيا روبروي ما هست از اوست. همه بزرگيها از اوست. تربيت ما انسانها و همه گلها و ماهيها و پرندهها و ستارهها و سيارهها به دست اوست. در زمان جاهليت و روزگار ما اعتقاداتي وجود دارد که عالمها هرکدام ربي دارند. موجودات هرکدام ربي دارند. گياهان، باد، باران، خورشيد، ربي دارند. اديان آسماني گفتند: نه، خداي يکتا، يک ربّ، ارباب نه! همه جهان تحت اداره يک خدا است. يک هماهنگي بين موجودات هست و آن دست خداست. «الحمدلله رب العالمين» اين معناي حمد بود.
حمد يعني شکر و مدح و پرستش را ترکيب کنيم، يک کلمهاي به نام حمد بدست ميآيد. «الحمدلله» در آغاز شش سوره قرآن «الحمدلله» آمده است. از کلمات پر تکرار در قرآن و نماز است. در يک جلسه دامنه بحث را ببنديم. آياتي که در قرآن الحمدلله دارد. چه نعمتهايي را ذکر کرده است. خدا را حمد ميگويم که مرا آفريد. خدا را حمد ميگوييم که ما را هدايت کرد. خدا را حمد ميکنم که به من فرزند داد. «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعاءِ» (ابراهيم/39) اين نعمتهايي که در قرآن آمده و جاي گفتگو دارد.
از کوچکي در خانه و مدرسه بايد با تکرار با اين موضوع روبرو شويم. يکوقتي در مورد نماز 120 تحقيق و پژوهش ميداني خواندم که در ايران مردم نماز ميخوانند يا نه، در سنين مختلف، تحصيلات مختلف، استانها به تفکيک تحقيقات شده که نمازخواني در چه استانهايي بيشتر است. گاهي آدم دلش ميگيرد که چرا در دانشگاه، هرچه سطح علمي بالاتر بعضي جاها نتايج اينطور است که گرايش به نماز پايينتر است!! دکتري داريم به نام بوعلي سينا از مفاخر ايران است. دانش آموز نزد بوعلي سينا ميرفت طب بخواند، نمازخوان بود، دکتر که ميشد نماز شب خوان فارغ التحصيل ميشد. ساختمان چشم را بوعلي سينا چطور براي اين دانشجو توضيح داده که نه تنها نماز را رها نکرده، محکمتر به نماز تکيه کرده است. الآن هم ساختمان چشم چه بسا با وسايلي که وجود دارد خيلي دقيقتر است. شايد بوعلي سينا در يک صفحه بيست بار که ساختمان چشم را توضيح ميدهد به دانشجو ميگويد: «انظر الي حکمة ربک» نگاه کن اين نکته علمي براي ربّ است. اينها همه نقاشيهاي پروردگار است. ساختمان چشم، گوش مثل مادري که بچه را به راه ميبرد، بوعلي سينا اينطور تربيت ميکند.
اين نشانها صاحب نشان دارد. اين سبک زندگي که ما در سرفصل تربيت عبادي آورديم، انتهايش به عبد ميرسد. يعني از آموزش و پرورش ما بپرسند دنبال تربيت چه دانشآموزي هستي؟ بايد اينطور بگويد که ميخواهم عبد تربيت کنم. بچهها و دختر پسرهايي که از نظر علمي مايه افتخار باشند و از نظر عبادتي بنده پروردگار باشند. کشف تازهاي ميکند به خودش مغرور نميشود. ميگويد: کتابي از رب را توانستم بخوانم. اين قاعده و قانون براي اوست و من توانستم گوشهاي از آن کتاب را بخوانم. نه اينکه به خودم مغرور شوم که من بودم اين موضوع را کشف کردم. قصه حمد خدا که هر صبح و شام يک مسلمان بايد تکرار کند يک قصه مهم است. هم در بخش نعمتهايش و هم در بخش زيبايي و عظمتها.
دوستي داريم ساعتي دارد ميگويد: چهل سال است اين ساعت همراه من است و نه چند ثانيه جلو رفته و نه عقب مانده است. اين انسان را به تحسين وا ميدارد اما وقتي به خدا ميرسد... استاد فيزيک دانشگاه تهران پيشگويي ميکند ه نود سال آينده تحويل سال چه روزي و چه ساعتي و چه دقيقهاي و چه ثانيهاي است. از کنار اين زود گذر ميکنيم. از چيزهايي است که ما در تربيت نقص داريم. نماز ده ريشه دارد و اگر به آن پرداخته باشيم بيشتر به ريشه اول که شکر باشد. نه ريشه ديگر دارد، يکي مدح است که ما بايد فعاليتهايي را در کودکي و نوجواني و جواني بچهها تعريف کنيم و به ديدار طبيعت ببريم و آنجا درس بندگي را اجرا کنيم. فرض کنيد در تهران، باغ پرندگان است. باغ پرندگان مدرسه توحيد است! يک دانش آموز دختر و پسر ببينند خوششان ميآيد، چند جور ملخ داريم، چند جور پروانه داريم. يا مثلاً بدن انسان را وقتي تشريح ميکنند، در آزمايشگاه مدارس هست که اين کبد است و اين کليه است. الآن که سي سال است اين استاد ديگر بازنشسته شده است، از ايشان بپرسي حضرت استاد چقدر تلنگر زدي؟ ميگويد: غافل شدم و بيشتر به جنبه علمي مسأله توجه داشتم. اين ايستگاه مهمي است، برادران، خواهران، معلمان و مربيان، موزهدارها، محققان علوم طبيعي، يک مسلمان از وقتي چشم باز ميکند اين سوره را با تکرار ميبيند. سپاس و ستايش و پرستش خدا!
حديث داريم غذايتان تمام شد الحمدلله بگوييد. از امام معصوم پرسيدند: بهترين نحوه تشکر از پروردگار در پايان سفره الحمدلله است. هرچه دارم، دارايي من از خداست. ممکن است بعضي يک سؤالي در ذهنشان باشد، که ما دارايي نداريم، سلامتي نداريم. نعمتي نداريم. يک عمري است با نداري و مصيبت و گرفتاري زندگي کرديم. رهبران ما مثل پيامبران با بيشترين دشواريها مواجه بودند. خطبههاي اميرالمؤمنين حتي آنهايي که درد دل ميکند با الحمدلله شروع ميکند. سالار شهيدان را دعوت کردند بيش از ده هزار نامه برايش آمد که ما به شما نياز داريم بياييد هدايت ما را به عهده بگيريد. امام حسين به کربلا آمد و با بي وفايي مردم کوفه روبرو شد. سي هزار نفر او را محاصره کردند که اينطور مهمان نوازي کنند. شب عاشورا رسيده است. حضرت اصحابش را جمع کرد، خطبه ميخواهد بخواند. با چه خطبه را شروع کند، اول با نام خدا و بعد الحمدلله! يعني در دل بحران است ولي نسبت به خدا گله ندارد. چون شهيد مطهري ميگويد: الحمدلله يعني به نعمتها فکر کن. به داشتهها فکر کن حتي ممکن است مصيبتها هم يک نوع داشتههايي باشند که ما را به رشد برسانند. زينب کبري چقدر مصيبت ديد. شب و روز عاشورا عزيزترين خلق خدا را از دست داده و با بچههاي يتيم و همسران عزيز از دست داده به کوفه آمدند. بانوان زينب کبري را محاصره کرده بودند، قد بلند بود. در جمع بانوان آمد مقابل ابن زياد قرار گرفت، سلام هم نکرد. يعني هنوز شعار برادرم حسين که فرمود: «هيهات من الذله» زنده است. فکر ما همچنان هست. ابن زياد از بلندي گفت: اين خانم متکبر کيست؟ حضرت زينب لب به سخن گشود با الحمدلله... اين جهان بيني مسلمانهاست، در دل دشواري سپاس خدا ميگويد. با اين کار ابن زياد را کوبيد. الحمدلله که خدا شما را رسوا کرد و دروغ شما را برملا کرد و ما را عزيز داشت. اينها ميگويد: انسان براي يک منظوري در اين دنيا آمده است. براي رسيدن به يک مقاماتي در جهان ديگر، ممکن است در اين جهان با مصيبت و سختي و مريضي همراه باشد.
عزيزاني داريم که از داشتن نعمت چشم محروم هستند ولي همچنان فعال است. ميگويد: خداوند مرا براي آزموني آورده است. از داشتن نعمت چشم يا گوش يا زبان بي بهره هستم ولي تواناييهاي ديگري دارم و از خدا طلبي ندارم. يا حادثهاي در زندگي برايم پيش آمده، خدايا الحمدلله، به من قدرت بده در اين حادثه درست تصميم بگيرم. دختر امام حسين(ع) کم سن بود، در مقابل طاغوت زمان، يزيد لب باز ميکند، چقدر مصيبت ديده است. «الحمد لله عدد الرمل و الحصي» به تعداد شنها و سنگها خدا را شکر! در دل حادثه باز حمد خدا را ميگويد. تلقياش اين است که ما براي آزموني آمديم. ممکن است در شرايط آسايش يا سختي باشيم. در شرايط دارايي يا نداري، مريضي يا سلامتي، به امام باقر گفتند: شنيدهايم از جابربن عبدالله انصاري يا ابوذر غفاري که گفته: من مريضي را بيشتر از سلامتي، فقر را بيشتر از غنا، مرگ را بيشتر از حيات در راه خدا دوست دارم؟ فرمود: نه ما اينطور نيستيم. ما هرطور خدا دوست بدارد.
يکي درد و يکي درمان پسندد *** يکي وصل و يکي هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران *** پسندم آنچه را جانان پسندد
خداوند صاحب من و صاحب انديشهها و تواناييهاي من است. او صاحب من است و هرطور او ميپسندد. پيامبر عزيز ما مثل بقيه گاهي مريض و گاهي سالم بودند. از پيامبر ميپرسيدند: حالتان چطور است؟ سالم بودند الحمدلله، مريض بودند الحمدلله. اين به انسان انرژي ميدهد که من خدايي دارم که مريضي را براي من پسنديده و در اين موقعيت بايد خودم را اداره کنم. در دعاهايي که ائمه به ما تعليم دادند، چقدر خطبهها با الحمدلله شروع ميشود.
پيغمبر فرمود: بهشت يک صحرايي است. چيزي در آن کاشت نشده است و درخت و گل ندارد. درختان بهشت سبحان الله، الحمدلله، لااله الا الله، الله اکبر، لا حول و لا قوه الا بالله، اينها درختان بهشت هستند که با گفتنهاي ما اين درختها در بهشت کاشته ميشوند. در حديث ديگري پيغمبر فرمود: شب معراج که وارد بهشت شدم، فرشتگاني را ديدم که بنايي ميکنند، خشتي از طلا و خشتي از نقره و گاهي از کار کردن دست ميکشند. گفتم: چرا گاهي کار ميکنيد و گاهي دست از کار ميکشيد؟ گفتند: منتظر هستيم مصالح برسد. پرسيدند: مصالح شما چيست؟ گفتند: سبحان الله، الحمدلله، لا اله الا الله و الله اکبر. هروقت مؤمني اين ذکرها را بگويد براي او بنايي ميسازيم و هروقت خودداري کند... معلوم است اين ذکرها را بايد روي بچههايمان تعليم بدهيم و اينها ادبياتشان شود. الحمدلله که ميگويد: يک آجر طلا و نقره ميگذارد و قصري در بهشت برايش ساخته ميشود. پيغمبر فرمود: هرگاه مؤمن بگويد: «سبحان الله» درختي در بهشت براي او کاشته ميشود. بگويد: الحمدلله، يک درخت ديگر و بگويد: لا الله الا الله، الله اکبر يک درخت ديگر. يکي از اصحاب گفت: يا رسول الله پس من درختان زيادي در بهشت دارم. حضرت فرمود: بله، بايد مواظب باشي آتشي نفرستي اين جنگل را بسوزاني! بعد اين آيه را خواندند «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَكُمْ» (محمد/33) کارهايتان را خراب نکنيد.
شهيد مطهري از يکي از عرفا نقل ميکند که سي سال براي يک الحمدلله استغفار کردم. تعجب کردند که براي چه؟ گفت: مغازهاي داشتم در بازار بغداد، اطلاع يافتم بازار بغدا آتش گرفته است. پريشان دويدم به سمت بازار، يکي از دوستان مرا ديد و گفت: مغازهات آتش نگرفته است. من هم گفتم: الحمدلله، بعد فکر کردم مغازههايي سوخته و تو دلت براي آنها نميسوزد. اين الحمدلله تو براي سلامت مغازهات بود. حديث پيغمبر که فرمود: «مَنْ أَصْبَحَ لا يَهْتَمُ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ مِنْهُمْ وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلا يُنَادِي يَا لَلْمُسْلِمِينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ» (الكافي، ج 2، ص 164)
دوستان زيادي محبت کردند بعد از جلسه قبل که در مورد بسم الله الرحمن الرحيم، نکاتي گفتيم و اينکه هرکس ديد بسم الله الرحمن الرحيم افتاده را بردارد و ببوسد و جايي نگهداري کند، با صديقين همراه است. عزيزاني پيام دادند که با اين مشکل در جامعه روبرو هستيم و کارهايي ميشده ولي همچنان شايسته هست دست به دست هم بدهيم. برنامه سمت خدا ابتکاري کرده است.
شريعتي: خيليها در مورد اسماء متبرکه گفته بودند که يا زير دست پا هست يا آب رواني نيست که به آب بسپاريم. برنامه سمت خدا يک ابتکار و ابداعي کرده است يک صندوق پستي را در نظر گرفتيم، با شماره 1555 در شهر مقدس قم که هرکس ميتواند اين اسماء متبرک را جمع آوري کند و به اين صندوق پستي ارسال کند.
حاج آقاي بهشتي: «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى» (اعلي/1) اسم خدا را هم بايد بزرگ بداريم. در مورد عيسي بن مريم نکاتي را بگويم. در مکتب اهلبيت احاديث فراوان است، کم ديدم امامي در بين دوازده امام از حضرت عيسي بن مريم حديثي نقل نکرده باشد.
شريعتي: امروز صفحه 263 قرآن کريم آيات 16 تا 31 سوره مبارکه حجر را تلاوت خواهيم کرد.
«وَ لَقَدْ جَعَلْنا فِي السَّماءِ بُرُوجاً وَ زَيَّنَّاها لِلنَّاظِرِينَ «16» وَ حَفِظْناها مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ رَجِيمٍ «17» إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ مُبِينٌ «18» وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها وَ أَلْقَيْنا فِيها رَواسِيَ وَ أَنْبَتْنا فِيها مِنْ كُلِّ شَيْءٍ مَوْزُونٍ «19» وَ جَعَلْنا لَكُمْ فِيها مَعايِشَ وَ مَنْ لَسْتُمْ لَهُ بِرازِقِينَ «20» وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ «21» وَ أَرْسَلْنَا الرِّياحَ لَواقِحَ فَأَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَسْقَيْناكُمُوهُ وَ ما أَنْتُمْ لَهُ بِخازِنِينَ «22» وَ إِنَّا لَنَحْنُ نُحْيِي وَ نُمِيتُ وَ نَحْنُ الْوارِثُونَ «23» وَ لَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَقْدِمِينَ مِنْكُمْ وَ لَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَأْخِرِينَ «24» وَ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ يَحْشُرُهُمْ إِنَّهُ حَكِيمٌ عَلِيمٌ «25» وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ «26» وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ «27» وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ «28» فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ «29» فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ «30» إِلَّا إِبْلِيسَ أَبى أَنْ يَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ»
ترجمه آيات: و همانا ما در آسمان برجهايى قرار داديم وآن را براى بينندگان زينت داديم. و آنها را از (دسترس) هر شيطان رانده شدهاى، حفظ كرديم. مگر آنكه دزدانه گوش فرا داد كه شهابى روشن او را دنبال نمود. و زمين را گسترانديم ودر آن كوههاى استوار افكنديم ودر آن از هر چيز سنجيده وبه اندازه، رويانديم. و در آن زمين، براى شما وآنكه شما روزى دهنده او نيستيد، وسيلهى زندگى قرار داديم. و هيچ چيز نيست مگر آنكه منابع و گنجينههاى آن نزد ماست و ما جز به مقدار معين فرو نمىفرستيم وبادها را براى بارور ساختن (ابرها و گياهان) فرستاديم و از آسمان آبى نازل كرديم، پس شما را بدان سيراب نموديم در حالى كه شما نه خزينهدار بارانيد و نه مىتوانيد آن را براى خود (در ابرها يا در زمين) ذخيره كنيد. والبتّه اين مائيم كه زنده مىكنيم ومىميرانيم ومائيم كه (بعد از مرگ همه، باقى مانده و) وارث مىشويم. و بدون شك ما به پيشينيان از شما علم داريم وبه آيندگان نيز آگاهيم. وهمانا پروردگار تو است كه همه آنان را محشور خواهد كرد، زيرا كه او حكيم وعليم است. وهمانا ما انسان را از گِلى خشك، از گِلى سياه متغير و بو گرفته، آفريديم. وقبل از انسان، جنّ را از آتشى سوزان و نافذ آفريديم. و (ياد كن) آنگاه كه پروردگارت به فرشتگان گفت: همانا من بشرى را از گِلى خشك سياه و بدبو شده خلق مىكنم. پس هرگاه معتدل و استوارش ساختم و از روح خود در او دميدم، پس سجدهكنان پيش او بيافتيد. پس فرشتگان همگى با هم و يكسره سجده كردند. مگر ابليس از اينكه با سجدهكنان باشد، خوددارى كرد.