اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

98-09-10-حجت الاسلام والمسلمين بهشتي-ابعاد مختلف تربيت عبادي (اهميت تکبيره الاحرام در نماز)

معرفی برنامه


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: ابعاد مختلف تربيت عبادي (اهميت تکبيرة الاحرام در نماز)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين بهشتي
تاريخ پخش: 10-09- 98
شريعتي:
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
گرچه پيش نفس شهر هوا نيز پس است *** دم همسايه‌ي ما گرم که صاحب نفس است
سر صبحي به سرم زد که به پابوس رسم *** شکر حق صيد کرامات تو در تيررس است
بين احباب به آداب چه حاجت وا شد *** به هواداري تو هرچه حباب هوس است
آنکه پنداشت تو زنداني غربت هستي *** ديد بيرون ضريح تو سراسر قفس است
ارني گفتم و آئينه به دستم دادند *** بي سبب نيست که موسي پي طور و قبس است
هرچه مشتاق تو بوديم نگفتي کافي است *** هرچه محتاج تو بوديم نگفتي که بس است
کسي از فيض تو محروم نباشد زيرا *** آنکه محروم شده از کرمت هيچکس است
عرض کردم که دلم کرب و بلا مي‌خواهد *** گفت شاه عبدالعظيم حسني هست بس است
اي بنازم به همين سفره که دلبر چيده است *** قبر اولاد حسن کرب و بلا گرديده است
سلام مي‌کنيم به حضرت عبدالعظيم حسني، خوش به حال همه تهراني‌ها و کساني که به حضرت نزديک هستند. سلام مي‌کنم به همه دوستان عزيزم، بيننده‌هاي خوب و نازنين‌مان، امروز روز بزرگداشت حضرت عبدالعظيم حسني است که به همه تبريک مي‌گويم. حاج آقاي بهشتي سلام عليکم و رحمة الله.
حاج آقاي بهشتي: سلام عليکم و رحمة الله، بنده هم خدمت شما و بينندگان و شنوندگان عزيز سلام مي‌کنم. اين روز عزيز ميلاد مسعود فرزند امام مجتبي(ع)، حضرت عبدالعظيم حسني، اين شخصيت بزرگ و محدث بزرگ، کسي که رازي در شخصيتش هست که ثواب زيارتش مثل زيارت سالار شهيدان است در آن جهت حرکت مي‌کرده و سالها تحت تعقيب رژيم مأموران عباسي بوده، امام معصوم در حق او فرموده: «أنت ولينا حقاً» حقيقتاً تو دوست ما هستي. بزرگان ما در اين هزار و چند صد سال به زيارتش علاقه‌مند بودند. رحمت خدا به روح بلند حضرت امام خميني، هنوز انقلاب به پيروزي نرسيده بود، چند روز بود که به تهران نيامده بودند به اطرافيانشان فرمودند: چند رو است تهران هستيم به زيارت حضرت عبدالعظيم نرفتيم. وسايلش را بچه‌هاي شهرري فراهم کردند و حضرت امام به زيارت حضرت عبدالعظيم حسني رفتند، مراجع معظم تقليد حضرت آيت الله مکارم شيرازي که خداوند صحت کامل به ايشان مرحمت کنند، سال گذشته شبستان حرم حضرت عبدالعظيم را افتتاح کردند و رهبر معظم انقلاب بارها به زيارت حضرت عبدالعظيم مي‌روند و تهراني‌ها هم افتخار دارند در جوار اين شخصيت هستند. خيلي از تهراني‌ها از قديم نذر مي‌کردند پياده يا سواره به زيارت اين شخصيت بزرگ بروند. از خدا مي‌خواهيم که به برکت اين محدث بزرگ گفتگوهاي ما را با خير و رشد و نور و به دور از هر اشتباه و آفتي تقدير بفرمايد.
شريعتي: انشاءالله، بحث ما تربيت عبادي بود، به نماز رسيديم و هفته گذشته در مورد تکبيرة الاحرام صحبت کرديم. بحث امروز شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي بهشتي: بسم الله الرحمن الرحيم، الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي.
موضوع ما موضوع تربيت است، بزرگان ما مي‌فرمايند: بخشي از تربيت با تکرار اين اذکار شکل مي‌گيرد. بچه‌هايمان را از کودکي با تکرار کردن ذکرها، باورهايشان شکل مي‌گيرد. امامان ما زياد اصرار داشتند، انشاءالله، يا ماشاءالله، يا الله اکبر، الحمدلله، اينها چيزهايي است که داخلي‌ها در فضاي داخل با آن بيشتر سر کار دارند، مسلمان‌هاي خارج از کشور هم حتماً اهتمام دارند، اينها بايد اينقدر تکرار کنند که باورهاي بچه‌ها با اين شکل مي‌گيرد. مثلاً فيلمي مي‌بيند از شگفتي‌هاي خلقت، يک حيواني، ماهي يا ستاره‌اي، اين تربيت ديني است. يا مي‌خواهد کاري انجام بدهد ناخودآگاه انشاءالله مي‌گويد. مشيئت و خواست خدا را دارد، بسم الله الرحمن الرحيم که در دو جلسه آينده به اين مي‌رسيم. اينها تربيت است. يعني وقتي بيست سال کودکي به نوجواني و جواني مي‌رسد، شخصيتش همينطور شکل مي‌گيرد، مي‌خواهد کاري بکند تکيه و توکل به خدا مي‌کند. دل به خدا مي‌بندد. اين همان توحيد است. توحيد فقط در کتاب‌ها نيست، بخوانيم نمره بگيريم. طي زندگي از همان صبحي که برمي‌خيزيم، پيامبر وقتي از خواب برمي‌خاست مي‌خواند: «الحمدلله الذي احياني بعد أماتني» شکر خدا را که زنده کرد مرا بعد از آنکه ميراند. چون خواب مرگ کوتاه است. از خانواده‌ها خواهش مي‌کنم در خانه زياد از اين ذکرها بگويند.
به ذکر الله اکبر رسيديم، بيشترين ذکري که از آغاز اذان تا پايان نماز عرض کرديم 360 بار، در اذان شش الله اکبر داريم، چهار تا اول و دو تا آخر، پنج اذان داريم، سي بار مي‌شود. مجموع اذان و اقامه تا تسبيحات حضرت صديقه طاهره مجموعاً 360 بار الله اکبر دارد. خاطرات تکبير را در صدر اسلام گفتيم و اين خاطرات مانده است. پيامبر عزيز ما به اميرالمؤمنين فرمود: علي جان هرگاه به هلال ماه، چشمت افتاد يا به آينه نگاه کردي يا مشکلي برايت پيش آمد، سه مرتبه الله اکبر بگو. ما داريم در جاده مي‌رويم، نگاهمان اولين بار است که به ماه شب اول و شب دوم مي‌خورد. دعاهايي دارد که از خداوند حاجت بخواهيم، يکي دستور اين است که سه بار الله اکبر بگو. يا روبروي آينه مي‌رويم خودمان را مرتب کنيم. الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر! يک دعاي ديگر آينه اين است «اللهم حسن خُلقي کما احسنت خَلقي» بعضي با خط نستعليق اين دعا را نوشتند. خدايا خُلقم را نيکو کن، همانطور که خَلقم را نيکو قرار دادي.
ما يک نمازي داريم به نام نماز ميت، مسلمان از اين دنيا مي‌رود نمازي بر او خوانده مي‌شود که پنج تکبير است و پس چهار تکبير يک ذکرهايي گفته مي‌شود، اين ادب مسلماني است و واجب است. اما پيامبر استثناء براي چند نفر بيش از پنج تکبير، براي فاطمه بنت اسد، آن شخصيت بزرگ، هفتمين مسلمان، کسي که پيامبر ما شانزده سال در خانه او زندگي کرده، مادر اميرالمؤمنين، پيامبر براي او چهل بار تکبير گفت. در نمازي که براي حمزه، سيد شهيدان خواند هفتاد بار تکبير گفت. اينها خاطراتي است که در تاريخ اسلام مي‌درخشد. اميرمؤمنان علي (ع) کار دشواري داشتند. سه جنگ داشتند، جنگ با خودي‌ها، خيلي سخت‌تر از جنگ با مشرکين است. از جمله جنگ صفين که در اين جنگ بيست هزار شهيد دادند. شايد دو سال طول کشيد. راوي مي‌گويد: اميرالمؤمنين که شمشير مي‌زد، هرکسي از دشمن را که مي‌کشت يک الله اکبر را کشته است. از تعداد تکبيرها مي‌فهميديم که حضرت تعدادي را کشته است. در جنگ نهروان هم اميرالمؤمنين دنبال فرمانده آنها بود که او را اگر مي‌کشت ديگر خيالش از بقيه راحت بود. وقتي او را کشت يک الله اکبر بلند امام فرمودند و همه رزمندگان تکرار کردند و بعد سجده شکر به جا آوردند.
اميرمؤمنان قضاوت‌هايي دارد. مرحوم شوشتري کتابي دارد، قضاوت‌هاي حضرت علي(ع) خيلي شگفت‌آور است. براي قاضي‌ها و مردم خوب است. قضاوت‌هايي که بسيار مهم است. وقتي حضرت قضاوت مي‌کرد و مجرم مشخص مي‌شد فرياد الله اکبر حضرت مشخص مي‌شد. مثلاً مادري آمده بود مي‌گفت: اين بچه، بچه من نيست. بچه مي‌گفت: من بچه ايشان هستم و مادر انکار مي‌کرد. حضرت تدبيري انديشيد که مادر اعلام کرد اين بچه من است! اميرالمؤمنين در قضاوت‌هايش وقتي مجرم را شناسايي مي‌کرد الله اکبر مي‌گفت. يکي از جاهايي که الله اکبر گفتن دارد در مسافرت‌هاست. پيامبر ما در مسافرت به سراشيبي که مي‌رسيدند «لا اله الا الله» مي‌گفتند و به سربالايي که مي‌رسيدند «الله اکبر» مي‌گفتند. از مدينه تا مکه، چهار ساعت است. اذکاري را به ما ياد دادند که حاجيان مي‌گويند، در اين سفر «ربنا آتنا في الدنيا حسنه» چقدر خوب است تکرار کنند. «لبيک» را تکرار کنند. به سرازيري رسيدند، «لا اله الا الله» لب‌هايشان را به ذکر پروردگار مترنم کنند. به سربالايي که رسيديم الله اکبر بگوييم. خدا از همه بزرگتر و بالاتر است.
امام حسين(ع) که به زبان آمد اولين کلمه الله اکبر گفت. چون امام حسين دير به زبان آمد، مادرشان حضرت فاطمه زهرا(س) دلواپس بودند اين بچه حرف نزند. نماز عيد بود، پيامبر نوه خودش را روي دوشش سوار کرد و نمازگزاران در راه نماز عيد تکبيراتي مي‌گفتند، اين پسر بچه به زبان آمد. يادم نيست در مورد بلال حبشي هم صحبت کرديم يا نه، مسئول تبليغات جبهه و جنگ بود. شعارهايي را در جبهه‌ها بعضي که نصب شده بودند مي‌گفتند و بقيه تکرار مي‌کردند. بعضي شعارهاي ملي گرايي مي‌دادند. پيغمبر فرمود: شعارهاي بلال را جواب بدهيد. بلال حبشي بيشتر الله اکبر مي‌گفتند. سفارش شده هنگام ورود به حرم اهل‌بيت، الله اکبر بگوييد. يا زيارت جامعه را در همان مفاتيح نگاه کنيد. قبل از اينکه زيارت را شروع کنيد نگاهتان به ضريح افتاد سي بار الله اکبر بگوييد و بعد قدم‌ها را کوتاه برداريد، دوباره نزديک شديد، بايستيد و سي بار الله اکبر بگوييد. به سمت ضريح حرکت کنيد، اين بار چهل بار. علامه مجلسي بزرگ، مي‌فرمايد: برداشت من اين است که صد بار الله اکبر قبل از زيارت امام معصوم براي اين است که بزرگي خدا را فراموش نکنيم. مي‌رويم بزرگي امام رضا را با زيارت جامعه وصف کنيم، يادمان نرود همه عظمت امام رضا به بندگي خداست. همه عظمت اميرالمؤمنين، پيامبر و أباعبدالله الحسين، بزرگي اهل‌بيت بخاطر بندگي آنهاست. هرچه دارند از خداست. «السلام عليکم يا اهل بيت النبوه» يادمان نرود خدا از همه بزرگتر است و بزرگي اين امام بخاطر بندگي خداي متعال است. وقتي چشم ما به ضريح افتاد سي بار الله اکبر بگوييم، نزديکتر شديم سي بار الله اکبر بگوييم، خيلي نزديک شديم چهل بار و مجموعاً صد بار الله اکبر بگوييم.
رهبران مشرکين يک تفاهم‌نامه، يک متني را نوشته بودند که مسلمان‌ها بايد در تحريم کامل باشند. مسلمان‌ها را از شهر بيرون کردند، در شکاف کوهي به نام شعب ابي طالب که حضرت گوسفندانش را آنجا به چرا مي‌برد. اجازه رفت و آمد مسلمان‌ها را نمي‌دادند. خريد و فروش، ازدواج ممنوع بود. امام عزيز ما در سال آخر جنگ يک تشکر از ملت ايران به خاطر فداکاري‌هايشان کردند و فرمودند: هنوز فاصله ما تا شعب ابي طالب خيلي زياد است. گاهي از گرسنگي گريه مي‌کردند ولي روي اعتقادشان ايستادگي کردند و بالآخره برنده شدند. پيغمبر فرمود: چيزي که شما نوشتيد و به کعبه آويزان کرديد براي تحريم ما موريانه‌ها خوردند، اين را جبرئيل خبر آورد. رهبران شرک ديدند بله، اين باعث شد مسلمان‌ها وارد مکه شدند و دوره تحريم تمام شد، وقتي که مشرکين آمدند و گفتند: خبر درست است، پيغمبر فرمود: الله اکبر! الله اکبر از جاهايي است که پيروزي مسلمان‌ها به صورت شگفت آوري محقق مي‌شد.
يک رهنمود ديگري پيغمبر فرمود که هر وقت آتش ديديد، تکبير بگوييد. خداوند شما را در خاموش کردن آتش کمک مي‌کند. يکي از حادثه‌هاي تلخ همين آتش سوزي است. در عمرم يکبار در آتش سوزي قرار گرفتم، طبقه دوم ساختماني بوديم و گير کرده بوديم. يکي از افراد افتاد و آتش ماجراي تلخي است. يکي از جاهايي که به خدا التماس کنيم، الله اکبر بگوييم. پيغمبر فرمود: «إذا رأيتم‏ الحريق‏ فكبروا فإن الله تعالي يطفيه‏» (بحارالانوار، ج 92، ص 139) وقتي آتش ديديد تکبير بگوييد، خدا شما را در خاموش کردن آتش کمک مي‌کند. امام صادق(ع) نقل فرمودند که رسول خدا(ص) وصيت کرد به حضرت علي(ع) که او را در سه پارچه کفن کند و با دست خود او را به خاک بسپارد. بعد فرمود: يا علي، «کن أنتَ و فاطمه و الحسن و الحسين کبّروا خمسين و سبعين تکبيره» شما چهار نفر هفتاد و پنج تکبير بگوييد، وقتي از دنيا رفتم تو مرا غسل بده و کفن کن و 75 بار تکبير بگوييد و خودت پنج بار تکبير بگو. از امام باقر و امام صادق حديث به ما رسيده است، جلد دو صفحه 506، «ليس شيءٌ أحب الي الله عز و جل من التهليل و التکبير» نزد خدا چيزي شيرين‌تر و دوست داشتني‌تر از لا اله الا الله و از الله اکبر نيست. اينها خاطرات باقي مانده از الله اکبر بود.
نماز ارکاني دارد، واجبات و مستحباتي دارد. ما بنا بر احکام گويي نداريم. اجمالاً مي‌دانيم ارکان پنج مورد است و آن چيزهايي هست که به هيچ وجه نبايد ترک شود و اگر عمداً يا سهواً ترک شد، نماز نيست و دوباره بايد بخوانيم. يکي نيت بود، يکي تکبيرة الاحرام بود و جزء ارکان نماز است و يکي قيام است که از ارکان است. قيام چيست؟ قيام يعني ايستادن، نمازگزار بايد بايستد و نماز بخواند. کتاب «رازهاي نماز» آيت الله جوادي آملي را نگاه مي‌کردم که خيلي کتاب خوبي است. ايشان مي‌فرمايد: مفهوم قيام يکي به معناي ادب و به معناي احترام است، به معناي اعلام آمادگي براي فداکاري و جانفشاني است. در دبستان‌ها و مدارس، وقتي معلم وارد مي‌شود، مي‌ايستند. برپا براي احترام است. يا سربازها در سربازخانه‌ها مي‌ايستند، ادب و احترام و اعلام فرمانبري. اينها قيام است. من آماده هستم هر فرماني برسد انجام بدهم. امام رضا(ع) اسم امام زمان مي‌آمد مي‌ايستادند و دستشان را روي سرشان مي‌گرفتند به خاطر احترام، آن هم بخاطر اعلام آمادگي هست که ما آماده هستيم هر حرکتي را انجام بدهيم.
قرآن کريم مي‌فرمايد: «قوموا لله قانتين» برخيزيد، بايستيد براي خدا از روي تواضع، از روي فروتني، اولين اعلاميه که حضرت امام خميني در انقلابشان نوشتند با اين آيه شروع مي‌شود، «قُلْ‏ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ» (سبأ/46) اي پيامبر بگو من تو را به يک چيز پند مي‌دهم، آن يک چيز چيست؟ «أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ» براي خدا بايستيد. براي خدا قيام کنيد. گاهي قيام به معني ايستادن و گاهي به معني يک حرکت انقلابي است ولي براي خدا بودنش خيلي مهم است. نمازگزار ادبش اين است که به سمت قبله بايستيد به طوري که پاهايش به سمت قبله باشد. پاها با اين زاويه نه، پاها به سمت قبله باشد. آقايان و پسران پاهايشان با فاصله باشد. مثلاً بين چهار انگشت بسته تا يک وجب، به اين اندازه باشد ولي بانوان پاهايشان به هم چسبيده باشد. چشم‌ها در حال ايستاده به محل سجده باشد. اين ادبي است که امام رضا از پيامبر براي ما نقل فرمودند. حضرت رضا(ع) از پيامبر اين حديث را فرمودند: «فَإِذَا أَرَدْتَ‏ أَنْ تَقُومَ إِلَى الصَّلَاةِ» وقتي خواستي براي نماز بايستي «فَلَا تَقُومُ إِلَيْهَا مُتَكَاسِلًا» با بي حالي و بي نشاطي نباشد. قرآن مي‌فرمايد: منافقين اينطور هستند، «وَ إِذا قامُوا إِلَى‏ الصَّلاةِ قامُوا كُسالى‏» با بي حالي و بي نشاطي نماز مي‌خوانند. نمازگزار بايد کيف کند که الآن مي‌خواهد به پيشگاه خدا برود. متکاسلاً نباشد، «وَ لَا مُتَنَاعِساً» با خواب آلودگي نباشد. صبح براي نماز صبح بلند شده با چشمان نيمه باز، بايد يک وضوي شاداب بگيريم. اذان و اقامه بگوييم و عاشقانه نماز بخوانيم. «وَ لَا مُسْتَعْجِلًا» شتاب زده نباشد. هنوز نايستاده، يک دقيقه دو رکعت نماز مي‌خواند. با حوصله بايستد، اينها آدابي است که پيغمبر به ما ياد داده است. امام رضا(ع) از پيامبر براي ما نقل کرده است. اگر اينطور که پيغمبر فرموده نماز بخوانيم ادب را رعايت کرديم.
«وَ لَا مُتَلَاهِياً» بازي نکند، تسبيح دستش است، خميازه مي‌کشد، در پيشگاه فرمانرواي عالم هستيم و بايد مرتب باشيم. «وَ لَكِنْ تَأْتِيهَا» بايد به سراغ خدا بروي «عَلَى السُّكُونِ» با آرامش، «وَ الْوَقَارِ» با سنگيني «وَ التُّؤَدَةِ وَ عَلَيْك‏َ الْخُشُوعُ‏ وَ الْخُضُوعُ‏ مُتَوَاضِعاً لِلَّهِ» خودت را در پيشگاه خدا کوچک حساب کني، خداي بزرگ «جَلَّ وَ عَزَّ» در پيشگاه پروردگار «كَالْعَبْدِ الْآبِقِ الْمُذْنِبِ» مثل برده‌ي گناهکاري که فراري بوده و دستگير شده است. اينطور در پيشگاه خدا بايست. «بَيْنَ يَدَيْ مَوْلَاهُ فَصُفَّ قَدَمَيْكَ» پاهايت را مرتب بگذار و بايست و خودت را مهيا براي راز و نياز با پروردگار کن. «وَ انْصِبْ نَفْسَكَ وَ لَا تَلْتَفِتْ يَمِيناً وَ شِمَالًا» سمت راست و چپ را نگاه نکن. چون گاهي نماز مي‌خواند و تلويزيون هم مي‌بيند. به سمت راست و چپ نگاه نکند. «وَ تَحْسَبُ كَأَنَّكَ تَرَاهُ» گويا پروردگارت را مي‌بيني. «فَإِنْ لَمْ تَكُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ يَرَاكَ» اگر تو خدا را نمي‌بيني خدا تو را مي‌بيند. «وَ لَا تَعْبَثْ بِلِحْيَتِكَ وَ لَا بِشَيْ‏ءٍ مِنْ جَوَارِحِكَ» با ريش‌هايت بازي نکن. با لباست بازي نکن. با دستت بازي نکن. «وَ لَا تُفَرْقِعْ أَصَابِعَكَ» بعضي نماز مي‌خوانند و دست را مي‌شکنند. مخصوصاً در حال نماز اين کار را نکن. «وَ لَا يَجُوزُ لِلنِّسَاءِ الصَّلَاةُ وَ هُن‏ مُتَنَقِّبَاتٌ» پوشيه نبايد داشته باشند و صورتشان پيدا باشد. «وَ يَكُونُ بَصَرُكَ فِي مَوْضِعِ سُجُودِكَ» چشم‌هايت بايد به محل سجده باشد. «مَا دُمْتَ قَائِماً وَ أَظْهِرْ عَلَيْكَ الْجَزَعَ» افتادگي و جزع خودت را ظاهر کن. «وَ الْهَلَعَ وَ الْخَوْفَ» ترس خودت را از نافرماني پروردگار، «وَ ارْغَبْ مَعَ ذَلِكَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» با عشق به سوي پروردگار اين عبادت را آغاز کن. «وَ لَا تَتَّكِئْ مَرَّةً عَلَى إِحْدَى رِجْلَيْكَ» اين وزن بدنت را روي يک پا نيانداز. يعني وضع بدن به طور مساوي، کسي مريض است، اين اشکال ندارد. آنهايي که سالم هستند عادت دارند چند دقيقه روي اين پا، وزن بدنت را روي هردو پا بيانداز. «وَ مَرَّةً عَلَى الْأُخْرَى وَ صَلِّ صَلَاةَ مُوَدِّعٍ» نمازي بخوان که گويا آخرين نماز است، نماز خداحافظي، «تَرَى أَنَّكَ لَا تُصَلِّي أَبَداً» طوري فکر کن که اين آخرين نماز است. «وَ اعْلَمْ أَنَّكَ بَيْنَ يَدَيِ الْجَبَّارِ» اين را بدان در پيشگاه فرمانرواي خداي عالم هستي، «وَ لَا تَعْبَثْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْأَشْيَاءِ» با چيزي بازي نکن. اگر اين شخصيت بزرگي باشد چنين کاري را نمي‌کند. همه فرشته‌ها از ما تصويربرداري مي‌کنند. «وَ لَا تُحَدِّثْ بِنَفْسِكَ» در دل خودت نروي، با خودت حرف بزني، يک حرف‌هاي غير نمازي، برنامه‌ريزي مي‌کند از اينجا مي‌رويم فوتبال است. چه زميني را بخريم؟ اينها در حال نماز نبايد باشد. «وَ أَفْرِغْ قَلْبَكَ وَ لَكِنْ شُغُلُكَ فِي صَلَاتِكَ» مشغوليت تو به نمازت باشد. «وَ أَرْسِلْ يَدَيْكَ» دست‌ها را بايد روي ران‌ها بگذاري. انگشت‌هاي دست بسته و دست‌ها روي ران باشد. در تشهد هم دست‌ها روي ران‌ها باشد. اين ادب ايستادن در پيشگاه خداست.
آيه‌اي است با يک تفاوت دو بار در قرآن آمده است و امام معصوم در تفسير اين آيه فرمودند اين آيه مربوط به قيام در نماز است. يکي سوره آل عمران آيه 191 درباره‌ي اولوالالباب است. يعني ويژگي خردمندان اين است. «الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ‏ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ» خردمندان کساني هستند که پروردگار را ايستاده ياد مي‌کنند. و نشسته، و به پهلو خوابيده، «وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» خردمندان غير از ذکر، فکر هم دارند و مي‌انديشند در آفرينش آسمان‌ها و زمين. در پايان مي‌گويند: «رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا» پروردگارا تو اين جهان بزرگ را بيهوده نيافريدي. «سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّار» تو منزه هستي ما را از ذاب آتش برهان. سوره نساء آيه 103 مي‌فرمايد: «فَإِذا قَضَيْتُمُ الصَّلاةَ فَاذْكُرُوا اللَّهَ‏ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِكُمْ فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ كانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتاباً مَوْقُوتاً» در تفسير اين آيات آمده که منظور اين است که نمازگزار تا مي‌تواند ايستاده بخواند، اگر نمي‌تواند بايستيد، ديسک کمر دارد، خودش مي‌داند و خدا. احکامش را بايد از مرجع تقليد بگيرند. حتي کسي که نشسته بايد نماز بخواند ولي به رکوع مي‌رسد مي‌تواند از ايستاده به رکوع برود، بايد بايستد. يعني حمد و سوره نشسته ولي به رکوع مي‌رود، از حالت ايستاده به رکوع برود. نمازگزار حتي الامکان ايستاده نماز بخواند. نشسته نمي‌تواند، اگر نمي‌تواند خوابيده بخواند. خوابيدن را در بحث قبله گفتيم. اولويت اين است که به پهلوي راست به سمت قبله نماز بخواند. اولويت دوم اگر به پهلوي چپ به سمت قبله باشد. و اگر نمي‌تواند کف پا به سمت قبله و صورت به سمت سينه به آسمان. يکوقتي به بيمارستان رفتم تا ببينم بيماران رعايت مي‌کنند، ديدم اکثراً رعايت نمي‌کنند. حضرت امام خميني فرمودند: پرستاران عبادتي که انجام مي‌دهند اگر درست آن کار را انجام بدهند از جمله عبادت درجه اول است.
شريعتي: انشاءالله نماز ما نمازي باشد که ما را از فحشاء و منکر باز مي‌دارد و با حضور قلب به خداي متعال نزديک شويم. امروز که روز بزرگداشت حضرت عبدالعظيم الحسني هست ياد کنيم از عزيزاني که در زلزله ميانه متأسفانه خانه و زندگي خود را از دست دادند، انشاءالله مسئولين همت کنند و مردم عزيز و نازنين ميانه را فراموش نکنند. امروز صفحه 242 قرآن کريم را تلاوت خواهيم کرد. چقدر خوب است ثواب تلاوت آيات را به حضرت عبدالعظيم حسني هديه کنيم.
«وَ ما أُبَرِّئُ‏ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا ما رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ «53» وَ قالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِي فَلَمَّا كَلَّمَهُ قالَ إِنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنا مَكِينٌ أَمِينٌ «54» قالَ اجْعَلْنِي عَلى‏ خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ «55» وَ كَذلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْها حَيْثُ يَشاءُ نُصِيبُ بِرَحْمَتِنا مَنْ نَشاءُ وَ لا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ «56» وَ لَأَجْرُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ «57» وَ جاءَ إِخْوَةُ يُوسُفَ فَدَخَلُوا عَلَيْهِ فَعَرَفَهُمْ وَ هُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ «58» وَ لَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ قالَ ائْتُونِي بِأَخٍ لَكُمْ مِنْ أَبِيكُمْ أَ لا تَرَوْنَ أَنِّي أُوفِي الْكَيْلَ وَ أَنَا خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ «59» فَإِنْ لَمْ تَأْتُونِي بِهِ فَلا كَيْلَ لَكُمْ عِنْدِي وَ لا تَقْرَبُونِ «60» قالُوا سَنُراوِدُ عَنْهُ أَباهُ وَ إِنَّا لَفاعِلُونَ «61»وَ قالَ لِفِتْيانِهِ اجْعَلُوا بِضاعَتَهُمْ فِي رِحالِهِمْ لَعَلَّهُمْ يَعْرِفُونَها إِذَا انْقَلَبُوا إِلى‏ أَهْلِهِمْ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ «62» فَلَمَّا رَجَعُوا إِلى‏ أَبِيهِمْ قالُوا يا أَبانا مُنِعَ مِنَّا الْكَيْلُ فَأَرْسِلْ مَعَنا أَخانا نَكْتَلْ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»
ترجمه آيات: و من نفس خود راتبرئه نمى‏كنم، چرا كه نفس آدمى بدون شك همواره به بدى امر مى‏كند، مگر آن كه پروردگارم رحم كند كه همانا پروردگار من آمرزنده‏ى مهربان است. و پادشاه گفت: يوسف را نزد من آوريد تا وى را (مشاور) مخصوص خود قرار دهم. پس چون با او گفتگو نمود، به او گفت: همانا تو امروز نزد ما داراى منزلتى بزرگ و فردى امين هستى. (يوسف) گفت: مرا بر خزانه‏هاى اين سرزمين (مصر) بگمار، زيرا كه من نگهبانى دانا هستم. و ما اينگونه به يوسف در آن سرزمين، مكنت وقدرت داديم كه در آن هر جا كه خواهد قرار گيرد (وتصرّف كند.) ما رحمت خود را بر هركس كه بخواهيم مى‏رسانيم و پاداش نيكوكاران را ضايع نمى‏گردانيم. و قطعاً براى كسانى‏كه ايمان آورده و همواره تقوا پيشه كرده‏اند، پاداش آخرت بهتر است. (سرزمين كنعان را قحطى فراگرفت) و (در پى مواد غذايى) برادران يوسف (به مصر) آمدند و بر او وارد شدند، آنگاه (يوسف) آنان را شناخت، ولى آنها او را نشناختند. و چون يوسف بارهاى (غذايى) آنان را آماده ساخت، گفت: برادر پدرى خود را (در نوبت آينده) نزد من آوريد. آيا نمى‏بينيد كه من پيمانه را كامل مى‏دهم و بهترين ميزبان هستم. (ولى) اگر آن برادر را نزد من نياوريد، نه پيمانه‏اى (از غلّه) نزد من خواهيد داشت و نه نزديك من شويد. (برادران به يوسف) گفتند: او را با اصرار و التماس از پدرش خواهيم خواست و حتماً اين كار را خواهيم كرد. و (يوسف) به غلامان خود گفت: آنچه را به عنوان قيمت پرداخته‏اند در بارهايشان بگذاريد، تا چون به خانواده خود بازگردند آن را بازشناسند، به اميد آنكه (بار ديگر) برگردند. پس چون به سوى پدر خود باز گشتند، گفتند: اى پدر پيمانه (براى نوبت ديگر) از ما منع شد، پس برادرمان (بنيامين) را با ما بفرست تا سهميه و پيمانه خود را بگيريم وما حتماً نگهبان او خواهيم بود.
شريعتي: نکات پاياني شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي بهشتي: اين صفحه سرشار از نکات تربيتي است. در اين چهار دهه کشورداري تجربيات زيادي کسب کرديم. از دهه اول انقلاب صحبت اين بود که مسئولان جمهوري اسلامي بايد تخصص و تعهد داشته باشند. متخصص متعهد يا متعهد متخصص، کدام اولويت دارد؟ آيه اول فرمانرواي مصر حضرت يوسف را معرفي مي‌کند، اول تخصص را مي‌گويد و بعد تعهد، ولي يوسف صديق وقتي خودش را معرفي مي‌کند اول تعهدش را مي‌گويد. «فَلَمَّا كَلَّمَهُ» وقتي حضرت يوسف و فرمانرواي مصر گفتگو کردند، «قالَ إِنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنا مَكِينٌ أَمِينٌ» به نظر ما تو توانمند امانتدار هستي. توانمندي را اول گفت و امانتداري را بعد گفت. حضرت يوسف وقتي خودش را معرفي مي‌کند «قالَ اجْعَلْنِي عَلى‏ خَزائِنِ الْأَرْضِ» مرا بر اقتصاد اين کشور بگمار، «إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ» من دانش اين کار را دارم.
احمد بن اسحاق قمي که از مفاخر شهر قم است. شهر قم از مفاخر شيعه و اسلام است و حرم اهل‌بيت است. خود قمي‌ها که حديث داريم پيامبر به معراج رفته شهر قم را به صورت درخشان ديده و فرموده مهدي ما که مي‌آيد پيشگامان و پيشتازان حرکت او که در قيام به او کمک مي‌کنند، قمي‌ها هستند. احمد بن اسحاق خودش و پدرش و پدر پدرش و اجدادش از قمي‌هايي هستند که به اهل‌بيت خدمت کردند. جد چهارمش فرمانرواي زيد بن علي با الحسين در آن حرکت است و از کساني است که افتخار پيدا کرده امام زمان را در کودکي ديده است. ما افراد انگشت شماري داريم که التماس مي‌کردند به امام عسکري که مي‌خواهيم حجت پس از شما را ببينيم. از وکلاي امام هست و از امام زمان در دوره غيبت صغري اختيارات داشته است. مسجدي که در قم هست مسجد امام حسن عسکري را ساخته و فضايل بسياري دارد. سر پل ذهاب، اهالي کرمانشاه مفتخر هستند که مرقد احمد بن اسحاق را دارند.
شريعتي: «والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين»

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها