برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سيره عبادي امام حسن(عليهالسلام)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين بهشتي
تاريخ پخش: 14-07- 98
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
مست از غم توام، غم تو فرق ميکند *** محو توام که عالم تو فرق ميکند
با يک نگاه ميکشي و زنده ميکني *** مثل مسيح نه، دم تو فرق ميکند
يک دم نگاه کن که مرا زير و رو کني *** بايد عوض شد آدم تو فرق ميکند
تنها کمي به من نظر لطف ميکني *** آقاي مهربان کم تو فرق ميکند
زخمي است در دلم که علاجي نداشته است *** جز مرهمت که مرهم تو فرق ميکند
اشک غمت براي من احلي من العسل *** گفتم براي تو غم تو فرق ميکند
صلح تو روضه است، حماسه است غربت است *** ماهي تو و محرم تو فرق ميکند
بايد خيال کرد تجسم نمود نه *** نه گنبد تو، پرچم تو فرق ميکند
لختي بخند قافيهام را به هم بريز *** آقاي من تبسم تو فرق ميکند
سلام ميکنيم به امام مجتبي(ع)، به صاحب صبر و صاحب حماسهي سکوت، به او که روز شهادت حضرت و روز بزرگداشت امام مجتبي است، او که کريم اهلبيت است و او که در روز عاشورا از لب قاسمش عسل ميريخت. سلام ميکنم به همهي بينندههاي نازنينمان، شنوندههاي بسيار گرانقدرمان، به سمت خداي امروز خيلي خوش آمديد. انشاءالله هرجا هستيد زير سايهي اهلبيت خاصه عنايات و کرامات امام مجتبي(ع) باشيد. امروز روز شهادت امام حسن مجتبي(ع) است و چقدر خوشحاليم که پاسداشت ما که در روز هفت صفر هم به ياد امام مجتبي مجالس روضه برپاست باعث شده که الحمدلله امام مجتبي از غربت دربيايد. حاج آقاي بهشتي سلام عليکم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي بهشتي: سلام عليکم و رحمة الله، بنده هم خدمت شما و بينندگان و شنوندگان عزيز سلام ميکنم. از خداوند ميخواهم همه ما را از رهروان و زائران و شفاعت شوندگان پيامبر و اهلبيت پاکش قرار بدهد و بتوانيم پرچمي که به دست ما دادند به نسلهاي بعد بسپاريم، انشاءالله.
شريعتي:
نام حسن يعني تمام حُسن دنيا *** حالا من و دست کريم آل طاها.
امروز سيرهي عبادي امام حسن مجتبي را براي ما بازگو خواهند کرد. بحث امروز را خواهيم شنيد.
حاج آقاي بهشتي: بسم الله الرحمن الرحيم، الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي.
نقل سرگذشت قهرمانان تاريخ، الگوها و اسوههاي صبر و ايمان، اين يک فرهنگ قرآني است. يعني شايد بتوانيم بگوييم: نيمي از آيات قرآن سرگذشت پيشينيان هست. کساني که قبل از ما آمدند و با خودشان براي ما يک سرمايهاي را به جا گذاشتند. تلخيها، شيرينيها، شکستها و پيروزيها، تجربيات، اينها ميتواند در تصميم گيري و تربيت ما و اداره جامعه به ما کمک کند. چون موضوع ما تربيت عبادي بوده فقط به اين بخش ميپردازيم وگرنه امام حسن مجتبي(ع) شخصيت فراگير و داراي ابعاد مختلف هست. حرم امام رضا(ع) که فقط از عبادت امام رضا گفتيم، دوستاني پيام دادند که امام رضا فقط اين نبود. ابعاد مختلف دارد ولي ما به تناسب بحثمان به عبادت ميپردازيم.
اول سراغ مربيان امام حسن(ع) برويم. مطمئناً هرکس هرچه دارد بخشي به مربيان برميگردد. پيامبر، اميرالمؤمنين و فاطمه زهرا که سلام خدا بر آنها باد. در مورد عبادت پيامبر و تأثيراتي که بر امام حسن(ع) داشته، اگر زنده بوديم هفته آينده خواهيم گفت، چون ميخواهيم در مورد کودکان و مسجد صحبت کنيم، چقدر پيامبر عشق داشت بچهها به مسجد بيايند، بچهها در مسجد ميدويدند و پيامبر در حال تشهد و سلام، در حال قيام، روي منبر، حالتهاي مختلفي نقل شده که حضرت آنها را با آغوش باز ميپذيرفت و به محبان آنها دعا ميکرد. اين را براي هفته آينده ميگذاريم.
اما خاطراتي از مادرشان نقل کردند که بارها در دل شب از خواب برميخواستم و نماز شب مادرم را تماشا ميکردم. بهتر از اينکه با بچهها بگوييم، بايد بچهها از ما ببينند، روش مشاهده، گفتن هم تأثير دارد. خداوند بيش از سيصد بار به پيامبرش ميفرمايد: بگو. زبان يک ابزاري براي ارشاد و هدايت است. ولي مؤثرتر از زبان اين است که مردم ما ببينند در ما يک عبادت عاشقانه و خالصانه و با توجه را. اين را مردم ما زياد شنيدند که امام حسن فرمود: نماز مادرم را در دل شب تماشا ميکردم، تا به انتها ميرسيد که به چهل نفر دعا ميکرد. آن اسامي را که در قنوت ميگفت من خوب گوش مي کردم. پس از نماز مادرم ميپرسيدم: به خودمان دعا نکرديد؟ مادرم به من آموخت «الجار ثم الدار» يعني در دل عبادت، توجه به خلق داشت. عبادت يعني توجه به خالق، ولي عبادتي طراحي شده به نام نماز شب که تنها هم هست. در انتهاي آن يک رکعت هست که در قنوتش توصيه شده که از ديگران ياد کن. قبل از اينکه به خودت دعا کني، ديگران، دوستان، همسايهها، گرفتارها، مريضها، يتيمان، زندهها، مردهها، اين را به ما تعليم ميدهند که پيوست رابطه با خدا، رابطه با خلق را هم داشته باشد. اين پسر بچه اين را از مادرش ياد ميگيرد و با پرسشي که ميکند مادر به او ياد ميدهد، اول ديگران. ديگران چه کسي هستند در آن جامعه؟ همان کساني که در حق صديقه طاهره جفا کردند ولي باز به آنها محبت دارد و اسمشان را در قنوت نمازش ميآورد.
خاطره ديگري از جواني امام حسن خواندم که وقتي ازدواج کرد به خانه پدرش رفت، نيمه شب با صداي مناجات پدرم بيدار شدم و ديدم پدرم در حال شب زندهداري است. کنارش نشستم، نمازش که تمام شد به من فرمود: عزيزم، فرزندم، امشب، شب جمعه است. خانوادهات را صدا کن با هم راز و نياز کنيم. اينها تأثيرات خانواده روي عبادت است. در خانهاي که شب جمعه دعاي کميل خوانده ميشود آرام بچهها هم عادت ميکنند و خو ميگيرند. صبح جمعه ميشود از کوچکي ميگويد: يادم هست که مادرم به پدرم ميگفت: دعاي ندبه برويم. شکلگيري شخصيت ما بخشي در خانه است. کتابي از شيخ صدوق به نام أمالي است، طلبهها مينوشتند، مجلس اول أمالي شيخ صدوق است. اين فرازهايي که ميخوانيم از اين کتاب است به نقل از کتاب «زندگاني امام حسن مجتبي(ع) نوشته آيت الله رسولي محلاتي» بين کتابهايي که براي امام حسن مجتبي نوشته شده، من خوبترين کتاب را اين کتاب ديدم. کتاب فوق العادهاي است.
نوشتند که حسن بن علي(ع) عابدترين و زاهدترين مردم روزگار خود بود. زاهدترين و خوبترين مردم آن روزگار بود. در اين روزها مردم ما راهي کربلا ميشوند. پيادهروي به سمت مرقد امام حسين(ع)، سال اولي که حرکت پياده به سمت کربلا بود، حرکت پياده سالهاست که هست ولي به اين شکلي که الآن مرسوم شده، رفتم مطالعه کنم ببينم سابقهاش در اسلام کجاست؟ به نظرم رسيد مؤسس پيادهروي براي زيارت امام حسن مجتبي(ع) است. 25 بار با اينکه وسيله و مرکب داشت، اسب داشت، 25 بار با پاي پياده از مدينه تا مکه رفتند. در احوالات امام حسين هم دارد که يکي دو سه بار کمتر از امام حسن، در سيرهي امام زني العابدين هم هست که ايشان هم خيلي عشق داشت پياده برود. يعني مسألهي بناي پياده روي براي زيارت امام حسن مجتبي(ع) است. مردم زياد سؤال ميکردند، آقا شما که مرکب داريد، چرا پياده ميرويد؟ ميفرمود: دوست ندارم بميرم و اين پياده روي به سمت زيارت را انجام نداده باشم.
برداشت من اين است که اين پيادهروي دو بعد دارد. يک بعد سلوکي و معنوي و فردي دارد. يک کسي به خدا ميخواهد بگويد: خدايا واقعاً دوستت دارم. عاشق، در ادبيات فارسي براي عاشق به پروانه مثال ميزنند. اينقدر دور اين شمع ميچرخد تا بالهايش، تازه ثابت ميشود عاشق است. يک عاشقي را تصور کنيد از تهران آمده است. معشوقش اصفهان است. چند روز تعطيلي پيش ميآيد، به معشوق پيام ميدهد رفتم بليط هواپيما بگيرم پيدا نشد. قطار شلوغ بود. رفتم ترمينال با سواري بيايم، نبود. سواري نبود، به خانه آمدم. اين عاشق نيست! عاشق اگر باشد بايد بگويد: الآن کيلومتر 85 جاده تهران، قم هستم. هرکس در دنيا اين را بشنود ميگويد: اين راست ميگويد که براي رسيدن به معشوق خودش را به رنج مياندازد. ميخواهد به معشوق اثبات کند به حق خودت دوستت دارم. يک چنين کسي را ميگويند: مجنون است. مثل مجنوني که وارد شهر ليلي ميشد از همان اول ديوارها را ميبوسيد. ميگفتند: اينکه گونهي ليلي نيست، کجا را ميبوسي؟ گفت: اين شهر، شهر ليلي است من از کنارش گذر ميکنم و با همه شهرهاي دنيا فرق دارد. ديوارها را ميبوسم، آهنها را ميبوسم! مجنون کار به جنس ندارد فقط ميگويد: اينجا ديار ليلي است. شهيد مطهري ميفرمود: من شيراز ميآيم يک حال ديگري دارم. به ياد ملاصدرا ميافتم، فضاي امروز شيراز با زمان ملاصدرا دهها سال فاصله دارد ولي يک عاشق ميفهمد.
پياده زيارت رفتن يک بعد معنوي دارد که بين خود و امام حسين و بين خود و پيغمبر است. چون امام حسن راه بازگشت را هم پياده ميآمد. عاشق را بخواهيم مثال بزنيم امام حسين(ع) را مثال ميزنيم، روز عاشورا براي اينکه به همه گذشته و آينده تاريخ اثبات کند من عاشق هستم،
اي خدايا اين سرم، اين پيکرم *** اين علمدار رشيد اين اکبرم
اين رقيه، اين سکينه، اين رباب
اين عاشق است. خدايا هرچه داشتم آوردم. اين عبادت اصلي اين است. خدايا من هيچ ادعايي ندارم. براي همين پاهاي امام حسن تاول ميزد و ورم ميکرد، گفتند: آقا مرکب هست، حالا تا وسط راه واجب که نيست، فرمود: دوست دارم. يک جايي هم نقل شده که پاهاي حضرت خيلي آسيب ديده بود. راه مدينه مکه، اصحاب هي اسرار ميکردند که از اين به بعد سواره، فرمود: نه، ميرسيم به منزلگاهي، يک سياه پوستي هست، او يک پمادي دارد و براي اين ورم خيلي خوب است. گفتند: نه، منزلگاهي نيست. فرمود: چرا هست. رفتند به منزلگاهي رسيدند و ديدند سياه پوستي هست. فرمود: همان است. ولي فرمود: اين پمادي که ميخريد حتماً پولش را بدهيد و چانه نزنيد! هر قيمتي گفت، بدهيد. رفتند از مرد سياه رخسار روغن بگيرند. گفت: براي چه کسي ميخواهيد؟ گفتند: براي حسن بن علي بن ابي طالب، گفت: مرا نزد آقا ببريد. آمد و گفت: من از خانه که حرکت کردم، خانم من شرايطي داشت فرزندي به دنيا بياورد، شما دعا کنيد خانم من فرزندي به دنيا بياورد که شما اهلبيت را دوست بدارد. در دستگاه فکري آدمها چيزهايي است که نشان دهنده شخصيت آنهاست. يک نسلي ميخواهد به جا بگذارد که محبّ امام حسن و امام حسين باشد. امام حسن دعا کرد و فرمود: برو خانم تو پسري به دنيا آورد. اين پيادهروي به سمت مکه که 25 بار بود.
در اين کتابي که اسم بردم، آيت الله رسولي محلاتي ميفرمايند: راويان اهل سنت بيش از پنجاه حديث دربارهي پيادهروي امام حسن به سمت مکه نقل کردند. منابعش را نقل کرده است. يعني يک خبري است که خبر واحد نيست و زياد نقل شده که امام حسن(ع) به اين عبادت خيلي عشق داشت. ميفرمود: «اني لاستحيي من ربي أن القاة» حيا ميکنم خدا را ديدار کنم و پياده به مکه نرفته باشم. چون ياد مرگ ميکرد، ميگريست. چون ياد قبر ميکرد، ميگريست. چون از قيامت و بعث و نشور ياد ميکرد ميگريست، از عبور، از پل صراط ياد ميکرد، ميگريست. به آياتي ميرسيد که از بهشت و جهنم ياد شده، احساس خاصي پيدا ميکرد. بهشت را طلب ميکرد و از جهنم احتراز ميکرد. هرگاه در وقت خواندن قرآن به آيات «يا ايها الذين آمنوا» ميرسيد لبيک ميگفت. چون آيات «يا ايها الذين آمنوا» فرمانهاي خداست. هشتاد و چند آيه هست که تقريباً 240 فرمان خدا در اين هشتاد و چند آيه هست. «يا ايها الذين آمنوا اقيموا الصلاة و آتوا الزکاة»، «وَ افْعَلُوا الْخَيْر» (حج/77)، «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون» (آلعمران/200) «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ» (حجرات/11) نهي است. «وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضا» (حجرات/12) غيبت نکنيد، مسخره نکنيد. نماز به جا آوريد و کار خوب انجام بدهيد. اينها فرمانهاي خداست و بهترين پاسخي که ما به يک فرمانده ميدهيم لبيک است. لبيک يعني جانم، ما هستيم با تمام وجود. از سه امام هم، امام مجتبي، امام صادق و امام رضا(ع) حديث رسيده که اينها نسبت به آيات «يا ايها الذين آمنوا» حساس بودند. ذوق ميکردند. لبيک، «اللهم لبيک» زياد ذکر خدا را بر لب داشت. چون قرآن چندين جا ميفرمايد: «اذکروا الله ذکراً کثيرا» زياد ذکر خدا را امام مجتبي بر لب داشت.
وقتي وضو ميگرفت رنگش تغيير ميکرد. دارد که استخوانهاي امام حسن ميلرزيد، ميفرمودند: چرا؟ ميفرمود: شما نميدانيد در پيشگاه چه خداي با عظمتي قرار ميگيرم تا با او حرف بزنم! امام حسن(ع) در يک چنين روزي گريه ميکرد. گفتند: اي پسر رسول خدا شما کسي هستي که پيامبر اينقدر تعريف کرده است. بيست و چند بار پياده به مکه مشرف شدي. تمام دارايياش را نصف، نه يک دهم، نصف اموالش را با خدا تقسيم ميکرد و به محرومين ميداد. گفتند: شما اين همه اموالتان را به محرومان داديد، باز گريه ميکنيد؟ يعني براي عبادت خودش ارزشي قائل نيست و فقط به بزرگي خدا فکر ميکند. «الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ» (مؤمنون/2) مؤمنان کساني هستند که در نمازشان فروتن هستند و افتاده حال هستند و اين نماز اينها را مغرور نميکند. وقتي به در مسجد ميرسيد، سرش را به سمت آسمان بلند ميکرد و ميگفت: «الهي ضيفک بِبابِک» پروردگارا مهمانت به در خانهات آمده است. «يا محسن قد أتاک المسيء» گناهکار به در خانهات آمده، اي محسن! «فتجاوز عن قبيح ما عندي» از اين حالت بدي که دارم درگذر. «بجميل ما عندک يا کريم» به زيبايي که نزد تو هست از اين بنده درگذر. اي بزرگوار و بخشنده، کريم يکي از لقبهاي امام حسن(ع) هست. کريم اهلبيت، کريم با جواد فرق دارد. جواد يعني بخشنده و بخشندگي بخشي از کرامت است. کريم يعني کسي که هم خودش شخصيت بزرگ دارد و هم به مردم شخصيت قائل است.
يک کسي نامه نوشته بود، گرفتار هستم، مشکل دارم، بعضي رويشان نميشود در حضور جمع مشکلشان را اظهار کنند. نامهاش را به امام حسن(ع) داد. امام حسن فرمود: حاجت تو برطرف شد. امروز روزي است که کسي نبايد از پاي تلويزيون حاجت ناروا بلند شود. به امام حسن هم نامه نوشته، امام نخوانده ببيند چند صفر دارد. صد هزار تومان ميخواهد، ده ميليون ميخواهد. اطرافيان گفتند: اي فرزند رسول خدا شما نخواندي، خوب بود نامه را ميخوانديد تا ببينيد متناسب با... فرمود: همين اندازه که خودش را کوچک کرده و آمده از ما چيزي ميخواهد، بس است. خجالت ميکشم در پيشگاه خدا خوار شود. احترام به شخصيت.
مزار شهداي قم، اول شهداي قم را در شيخان دفن ميکردند. بعد بردند گلزار شهداء، سنگ قبر شهيدي را ميخواندم نوشته بود: نامش حسن، تولدش، تولد امام حسن و شهادتش، شهادت امام حسن، منقلب شدم و نشستم گريه کردم. گفت: اين شهيد با بقيهي شهيدان فرق دارد. ديدم عالم سيدي جلوي من ايستاده و ميفرمودند: من پدر اين شهيد هستم. گفتم: يک خاطره از پسرت تعريف کن، گفت: هشت ساله بود خيلي شيطاني ميکرد. يکبار سيلي محکمي به او زدم. شب خواب امام زمان را ديدم. امام به من فرمود: چرا به صورت سرباز من زدي؟ ما فکر ميکنيم چون سني داريم، بچهها چون کم سن هستند ما از آنها بهتر هستيم. نميدانم اين بچه آينده چه خواهد شد. چرا به صورت سرباز ما زدي؟ خيلي متأثر شدم و با خودم گفتم: اين بزرگ شود طلبه ميشود. طلبهها را سرباز ما ميگويند. بعد انقلاب شد و جنگ شد و يادم رفت اين خواب را ديدم. تا اين بچه جبهه رفت و جنازهاش را جلوي خانه آوردند. ياد خوابم افتادم که سرباز ما...
امام حسن(ع) خيلي احترام به شخصيت افراد ميگذاشت. مخصوصاً ندارها، فقيرها و محتاجها، از کنار خيابان گذر ميکرد، ديد چند نفر روي خاک نشستند و غذا ميخورند، غذا نان خالي و نان و سرکه است، تعارف کردند. ممکن است براي ما هم پيش بيايد، ما از پارکي رد ميشويم، از يک خياباني، آقا بفرماييد. خيلي توجه کنيم يک گوشهاي از آن نان را بکنيم. امام همراه آنها نشست و تا آخر غذا را با آنها ميل کرد و به خانه خودش دعوت کرد، هم چند نوع غذا به آنها داد و هم لباس داد و فرمود: هنوز آنها از من بهتر هستند. چون هرچه داشتند، با من تقسيم کردند. کرامت، يعني براي انسانها خيلي قدر و منزلت قائل بود و کرامت را به دارايي نميدانست.
امام حسن(ع) از جلوي باغي گذر ميکردند، ديدند يک بردهاي نشسته غذا ميخورد، يک سگي هم جلويش است، يک لقمه خودش ميخورد و يک لقمه به سگ ميدهد. خيلي خوشش آمد. پياده شد، از او پرسيد: چرا اين کار را ميکني؟ او گفت: رويم نميشود يک حيواني به من نگاه کند و من غذا بخورم. امام خيلي خوشش آمد. فرمود: بنشين من آمدم. رفتند از خانه پول آوردند. صاحب باغ را پيدا کردند. قيمت باغ را پرسيدند، کاري امام حسن کرده که اگر از هرکدام از ما مشورت ميکرد، ما ميگفتيم: يک ده هزار توماني بدهيد. حضرت آن باغ را خريده، خود آن را هم آزاد کرده و باغ را به او هديه کرده است. الآن کساني که در اروپا و آمريکا ادعاي حمايت از حيوان دارند، در اتوبان مثلاً يک سواري دارد ميرود، يک گنجشکي به شيشهاش اصابت ميکند، پياده ميشود گريه ميکند ميبرد بيمارستان گنجشکها، يک چوبي، اينها که هزار هزار انسان ميکشند، ولي در رسانه و تبليغات تبليغ ميکنند که ما حامي... امام حسن(ع) براي اينکه به همهي دنيا بفهماند، چقدر انسانيت مهم است و چقدر عاطفه قيمت دارد. يک باغ را تا تفهيم کند مسائل انساني و مسائل عاطفي خيلي قيمت دارد.
شريعتي: روزهاي پنجشنبه با حاج آقاي عاملي يک بحثي خواهيم داشت به نام پرورش عواطف که خيلي مهم است.
حاج آقاي بهشتي: عبادت در 28 جا يعني نماز و زکات کنار هم آمده است. امام رضا(ع) فرمود: آيات قرآن را ميخوانيد به چينش موضوعات دقت کنيد. چه موضوعي کنار چه موضوعي باشد. خود امام رضا اين مثال را زدند، ببينيد چقدر زکات با صلاة کنار هم آمده است. معلوم است بين رابطه مردم با محرومان و رابطه با خدا پيوندي هست. يک کسي از امام حسن پرسيد: چطور شما هيچ سائلي را رد نميکنيد؟ امام حسن(ع) کسي را رد نميکرد. فرمود: من هم در پيشگاه خدا سائل هستم. خدا عادت داده مرا هروقت دست دراز ميکنم دست مرا خالي برنميگرداند. من هم گفتم: با بندگانش همين کار را کنم. اين کرامتي است که از امام حسن به ما رسيده است. مردي در حضور امام حسن(ع) ايستاده گفت: يابن اميرالمؤمنين! به حق خدايي که به شما امکانات و نعمت داده، مرا از شر دشمني که به پير و کودک رحم نميکند نجات بده! امام فرمود: اين دشمن چيست؟ گفت: منظورم نداري است. حضرت پرس و جو کردند در خانه چقدر پول است؟ رفتند ديدند پنج هزار درهم است. اين پول را به آن آقا دادند. امام به او قسم ميدهد، به حق آن قسمهايي که به من دادي باز هم اگر اين دشمن آمد، سراغ ما بيا.
برادرش امام حسين(ع) فرمود: «أَنَّ حَوَائِجَ النَّاسِ إِلَيْكُمْ مِنْ نِعَمِ اللَّهِ عَلَيْكُمْ فَلا تَمَلُّوا النِّعَمَ فَتَتَحَوَّلُ إِلَي غَيْرِكُمْ» (كشف الغمة، ج 2، ص 29) مراجعه محتاجان به شما از الطاف خداست. از لطف خدا ملول نشويد.چون گاهي خيريّن خسته ميشوند. مثلاً ميگويد: اين نفر هفتم است. هنوز خودمان هيچ کاسبي نکرديم، اين نفر هفتم است آمده کمک ميخواهد. خيرين نبايد ملول و خسته شوند. اينها مشتريان خدا هستند و يک نعمت و لطفي است.
شريعتي: کتابي به نام «غنچه دل تنگ» است که آقاي سيدي نوشتند و شرح حالات زندگي امام حسن مجتبي(ع) است و نهاد نمايندگي رهبري در دانشگاهها منتشر کرده است. مثل همان کتاب «همنام گلهاي بهاري» که شرح زندگي اميرالمؤمنين و پيامبر بوده، اين هم در راستاي همان کتاب است.
حاج آقاي بهشتي: الآن که فصل زيارت هست به حديثهاي زيارت وقتي نگاه ميکنيم، زيارت با معرفت. يعني همين که شما ميفرماييد: اين آقا، اين خانم و جواني که پاي تلويزيون نشسته، ميگويد: به احترام امام حسن ميخواهم در اين يکي دو سه روز يک کتاب بخوانم. زيارتش خيلي عاشقانه ميشود. زيارت سالار شهيدان که ميليونها نفري که راهي کربلا ميشوند، اصحاب امام را بشناسند، خود امام را بشناسند، جواني امام حسين را بشناسند، روحيات امام حسين، آرمانها و آرزوهاي امام حسين، اگر معرفت با محبت ترکيب شود، عمق پيدا ميکند. امام هادي(ع) در روزگاري زندگي ميکند که زائران کربلا خيلي زياد شدند. حضرت زيارت جامعه را تعليم ميدهد. يعني احساس ميکند که احساسات تنها ناکافي است. مقام معظم رهبري در فرمايشاتشان با موکبداران يکي از رهنمودهايشان اين بود که به صاحبان فکر، گويندهها، قلم بدستها، متفکران، بنشينند براي پر محتوا کردن اين حرکت ايده پردازي کنند.
امام حسن(ع) فرمود: هرکس از محارم خدا عفت پيشه کند و خويشتنداري کند، عابد است. امام حسن(ع) در حديث ديگري فرمود: وقتي دوستانت را ميبيني جاي سجده او را ببوس. ما وقتي همديگر را ميبينيم روبوسي ميکنيم. اين يک ريشه عبادي دارد. فرمود: محل نور را ببوس. وقتي يکي از دوستان خود را ديديد، جاي سجدهي او را ببوس. امام حسن(ع) فرمود: هرکس دنبال عبادت هست بايد خودش را پاکيزه کند تا عبادت بچسبد. ما نمازهاي واجب و مستحب داريم. گاهي وقتها به قيمتي که نماز واجب آسيب ميبيند، مستحب انجام ندهيد. فرمود: مستحب را ترک کنيد چون واجب مهمتر است. ما سينهزني ميرويم نماز صبح ما قضا ميشود. اين را بايد توجه داشته باشيم. اگر پيرو امام حسن و امام حسين هستيم، مواظب باشيم واجبها را فراموش نکنيم. اگر واجب را ترک کنيم مورد مؤاخذه قرار ميگيريم. امام حسن(ع) فرمود: «لقضاء حاجة اخ لي في الله» گرفتاري دوست خدايي را اگر برطرف کنم، «احب الي من اعتكاف شهر» از اينکه يک ماه در مسجد باشم و روزها روزه بگيرم و شبها شب زندهداري بهتر است. امام حسن(ع) فرمود: کسي که قرآن ميخواند يک دعاي مستجاب دارد. تلاوت قرآن به دنبالش مزدي که خدا به او ميدهد يک دعاي مستجاب دارد. يا آن دعا خيلي زود است، يا بعد از مدتي است.
امام حسن(ع) فرمود: به نظر من معناي سياست اين است. رعايت کني حقوق خدا را و حقوق مردم زنده را، سياستمداران فکر مردهها که نيستند. بايد فکر کنيم شهردار تهران براي مردهها چه کند؟ آنها حقوقي بر گردن ما دارند. براي زندهها و خدا چه کند؟ سياست را با دينداري، خدا شهيد مدرس را رحمت کند. فرمود: سياست ما عين ديانت ماست. سياست حقوق خدا، حقوق مردم، مردم هم زندهها و... اينها احاديثي است که در بخش عبادت از امام حسن نقل شده است. روز شهادتش روزه بود. يکي از عبادتها روزه است. در مورد حج و نمازش گفتيم، روز شهادتش روزه بود و با زهر افطار کرد. روز گرمي بود، زهري که معاويه به روم يا اروپاي شرقي امروز نامه نوشته بود که زهري باشد که رد خور نداشته باشد. آن زهر را معاويه با وعدههايي که به همسر امام حسن داد، امام حسن به همسرش فرمود: اي دشمن خدا، مرا کشتي خدا تو را بکشد. به خدا سوگند به آنچه ميخواهي نخواهي رسيد. احساس درد شدت پيدا کرد، اين جملات را فرمود: «انا لله و انا اليه راجعون» نشان دهندهي جهانبيني است. الحمدلله! رهبران ما در اوج سختيها گلايه نميکنند. خطبههاي امام حسين در سختترين روزهاي عمرش، خطبههاي زينب کبري، خطبههاي سکينه، فاطمه، دختران امام حسين، خطبهي امام زين العابدين با اين همه داغ، همه با حمد خدا شروع ميشود. اين جهانبيني الهي است و اگر گلايه باشد از خدا نيست. «الحمدلله علي لقاء محمد سيد المرسلين» سپاس خدا را بر ديدار پيامبر سرور پيامبران و ديدار پدرم سيد الوصيين و أمّي، ديدار مادرم سيدة نساء العالمين و ديدار عمويم جعفر طيار و حمزه سيدالشهداء.
شريعتي: نکات خوبي را شنيديم. نکاتي که در برنامه ميشنويد در سايت و کانال برنامه قرار ميگيرد. براي تهيهي کتابهاي معرفي شده در برنامه به 20000303 پيامک بدهيد. امروز صفحه 186 قرآن کريم، آيات 70 تا 75 سوره مبارکه انفال را تلاوت خواهيم کرد. ميگويند: جناده لحظات پاياني عمر حضرت خدمت حضرت رسيد و عرض کرد: مرا موعظه کن! حضرت فرمودند: يا جناده! خودت را براي سفر آخرت مهيا کن. ما چيزي جز محبت اهلبيت و تلاوت آيات نوراني قرآن کريم چيزي نداريم، انشاءالله زاد و توشه و بهره ما از اين دنيا شود. چقدر خوب است ثواب تلاوت اين آيات را به امام حسن مجتبي هديه کنيم.
«يا أَيُّهَا النَّبِيُ قُلْ لِمَنْ فِي أَيْدِيكُمْ مِنَ الْأَسْرى إِنْ يَعْلَمِ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْراً يُؤْتِكُمْ خَيْراً مِمَّا أُخِذَ مِنْكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ «70» وَ إِنْ يُرِيدُوا خِيانَتَكَ فَقَدْ خانُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ فَأَمْكَنَ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ «71» إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ الَّذِينَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يُهاجِرُوا ما لَكُمْ مِنْ وَلايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ حَتَّى يُهاجِرُوا وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ إِلَّا عَلى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ مِيثاقٌ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ «72» وَ الَّذِينَ كَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَكُنْ فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ وَ فَسادٌ كَبِيرٌ «73» وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ الَّذِينَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ «74» وَ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا مَعَكُمْ فَأُولئِكَ مِنْكُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ «75»
ترجمه آيات: اى پيامبر! به اسيرانى كه در دست شمايند بگو: اگر خداوند در دلهاى شما خيرى بداند، بهتر از آنچه از شما گرفته شده است به شما خواهد داد (و مسلمان خواهيد شد) و گناهانتان را مىبخشايد و خداوند بخشاينده و مهربان است. و اگر (اسيران) بخواهند به تو خيانت كنند، از پيش هم به خدا خيانت كردهاند، پس خداوند (تو را) بر آنان غلبه و تسلّط داد و خداوند، دانا و حكيم است. همانا كسانى كه ايمان آورده و هجرت كردند و با اموال و جانهايشان در راه خدا جهاد كردند، و آنان كه (مجاهدان و مهاجران را) پناه داده و يارى كردند، آنان دوستدار و حامى و همپيمان يكديگرند. امّا كسانى كه ايمان آورده، ولى هجرت نكردند، حقّ هيچگونه دوستى و حمايت از آنان را نداريد، تا آنكه هجرت كنند. و اگر (مؤمنانِ تحت فشار، براى حفظ دينشان) از شما يارى طلب كردند، بر شماست كه ياريشان كنيد، مگر در برابر قومى كه ميان شما و آنان پيمان (ترك مخاصمه) است، و خداوند به آنچه انجام مىدهيد بيناست. و كسانى كه كفر ورزيدند، ياران يكديگرند، (پس شما با آنان هم پيمان نشويد،) اگر شما (هم ميان خود، همبستگى) نداشته باشيد، فتنه و فساد بزرگى در زمين واقع خواهد شد. و كسانى كه ايمان آورده و هجرت كردند و در راه خدا جهاد نمودند و كسانى كه پناه دادند و يارى كردند، همانان مؤمنان واقعىاند. براى آنان آمرزش و روزى شايسته و كريمانهاى است. و كسانى كه بعداً ايمان آورده و همراه شما هجرت و جهاد كردند، آنان از شمايند. و در قانون الهى، خويشاوندان نسبت به يكديگر اولويّت دارند. همانا خداوند به هر چيزى بسيار داناست.
شريعتي: ما با حسن به عشق حسين آشنا شديم *** ما از مدينه راهي کرب و بلا شديم
به امام حسن و امام حسين(ع) سلام ميکنيم. اين هفته قرار گذاشتيم در مورد شخصيت قيس بن سعد از ياران باوفا و اصحاب خاص اميرالمؤمنين و امام مجتبي(ع) صحبت کنيم. امروز روز بزرگداشت جناب سلمان فارسي است. بزرگمردي که گفتند: بگوييد سلمان محمدي و انشاءالله در مورد اين دو شخصيت صحبت خواهيم کرد.
حاج آقاي بهشتي: اين دو شخصيت خيلي قيمتي هستند و سرمايههاي تاريخ بشر هستند و کم ميشناسند. قيس بن سعد از اصحاب پيامبر است و در بيشتر جنگها افسر بود، پرچمدار بود و در فتح مکه بود. انساني بسيار بخشنده که پيامبر بخشندهها را خيلي دوست داشت. اولين استاندار مصر است که اميرالمؤمنين اعزام کرد. ما دو استاندار مصر را ميشناسيم، يکي مالک اشتر و يکي محمد بن ابي بکر ولي قيس بن سعد را کم ميشناسيم. قيس بن سعد ميخواست حرکت کند، اميرالمؤمنين فرمود: با لشگري راهي مصر شو که آنجا عزتي داشته باشد. او عرض کرد شما اين لشگر را در پايتخت نياز داري، من با خانوادهام ميروم. با خانوادهاش به مصر آمد و چهار ماه استانداري کرد. معاويه سياستي به خرج داد و شايعات زيادي عليه قيس سر زبانها افتاد و وضع آشفتهاي در مصر پيش آمد و اميرالمؤمنين مصلحت ديدند او را برکنار کنند و محمد بن ابي بکر را جاي او بفرستند. اين قصهاي است که در جمهوري اسلامي زياد پيش آمد. قيس بن سعد به مدينه آمده، دشمن طمع ميکند و ضد انقلابها سراغش آمدند. اين هم علي که ميگفتي! از جاهايي است که دشمن کمين ميکنند. هم تهديد به قتل کردند و هم تطميع کردند که به سمت معاويه بيا. حتي از کساني که او را تحريک ميکرد حسان بن ثابت هست که ماجرايي دارد و از شعراي زمان پيامبر است. او به حسان بن ثابت گفت: اگر خوف اختلاف قبايل نبود گردنت را ميشکستم، اي کوردل، اي کور چشم، تو علي را نميشناسي. اميرالمؤمنين او را برکنار کرد! ديد الآن وقت آن است که به کوفه بيايد. به کوفه آمد خدمت اميرالمؤمنين و ماجراي مصر را تعريف کرد که چه شرايطي در مصر بود. امام فرمود: من هيچوقت در مورد تو شک نکردم. تو را ميشناسم و او را براي استانداري آذربايجان فرستاد. اين يک امتحان فوق العاده است. علي رغم اينکه دشمن به او طمع کرد، گفت: من يک سرباز هستم، بگويند: مسئوليت داشته باش، دارم و بگويند: نداشته باش به خانه ميروم. اولين کسي هست که با امام حسن بيعت کرد. چون قصه امام حسن خيلي غم انگيز است. تبليغاتي معاويه به راه انداخت که عليرغم اينکه اين همه جنايت کرده، ميگفت: حسن بن علي صلح نميکند. سر زبانها افتاده بود، ما طالب صلح هستيم، او نميخواهد. الآن شرايط روز دنياي ما شباهتهايي با آن روزگاران دارد.
سلمان فارسي پژوهشگري خستگي ناپذير بود. محقق وقتي تحقيق ميکند چه کتابخانهاي باشد و چه ميداني باشد، کار سختي است و خيلي وقتها محققان نيمه تمام ميگذراند تحقيق را، سلمان فارسي به دنبال پيدا کردن حقايق بود. از اصفهان به شام و از شام به ترکيه و عراق و بيت المقدس و ايتالياي امروز، تا آن حقيقت ناب را پيدا کند و در پايان آدرسي گرفت و به حجاز آمد و اسلام آورد. مؤمني والا بود. پيغمبر فرمود: ايمان ده درجه دارد. سلمان درجه دهم است. اين تعبير را در مورد هيچکس پيامبر نفرموده است. ولايتي درجه يک است. خيليها اميرالمؤمنين را دوست داشتند ولي تنها گذاشتند. براي اينکه اصحاب اميرالمؤمنين را درجه بندي کنيم چند نفر هستند در تشييع جنازه فاطمه زهرا(س) حضور دارند. آن چند نفر يکي سلمان است. اميرالمؤمنين فرمود: سلمان از بهشت براي فاطمه زهرا خوردني آمده و براي تو گذاشته است. ايستاد پاي ولايت اميرالمؤمنين به حقيقت. چهارمين ويژگي سلمان اين بود که يک مدير ساده زيست بود. استاندار مدائن بود ولي از خانهاي که استاندارها درونش مينشستند رها کرد و به شهر آمد و خانهاي اجاره کرد و غذايش خيلي ساده، حقوق هم نميگرفت، چهار پنج هزار دينار حقوق استاندار بود. شبها مقداري حصير ميبافت و يک غذاي ساده ميخورد. مديري ساده زيست بود.
شريعتي: به فرموده رهبر معظم انقلاب، نگوييد سلمان متعلق ايران است، بگوييد: ايران متعلق به سلمان است.
تو کربلاي سکوتي و چهارده قرن است *** نشستهايم سر سفرهي محرم تو
السلام عليک يا أباعبدالله...