برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: آثار تربيتي نماز (توجه به مکان نمازگزار)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين بهشتي
تاريخ پخش: 24-06- 98
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
عالم همه خاک کربلا بايدمان *** پيوسته به لب خدا خدا بايدمان
تا پاک شود زمين ز ابناي يزيد *** همواره حسين مقتدا بايدمان
انشاءالله اقتدا کنيم به سيد مظلوم، سيدالشهداء حضرت امام حسين(ع) و امام حسيني بمانيم و امام حسيني بميريم. سلام ميکنم به همهي بينندههاي نازنينمان، شنوندههاي بسيار گرانقدرمان، عزاداريهاي شما قبول باشد. انشاءالله هميشه همه ما زير خيمه سيدالشهداء باشيم. حاج آقاي بهشتي سلام عليکم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي بهشتي: سلام عليکم و رحمة الله، بنده هم خدمت شما و بينندگان و شنوندگان عزيز سلام ميکنم. من هم قبولي عزاداريها را از همه عاشقان اهلبيت از قاره اروپا، آمريکا، آسيا و شرق و غرب عالم، ميليونها نفري که در اين روزها و شبها براي سالار شهيدان عزاداري کردند، از خداي مهربان ميخواهيم همه را مورد لطف و کرمش قرار بدهد و اينها را مايهي سعادت ما در دنيا و روشنايي ما در عالم برزخ و رو سفيدي ما در عالم آخرت قرار بدهد.
شريعتي: انشاءالله همه رو سفيد نزد امام حسين باشيم و زيارت اربعين حضرت نصيب فرد فرد ما شود. بحث ما با حاج آقاي بهشتي در مورد سيرهي عبادي بود، به بحث نماز رسيديم و آثار تربيتي فراواني که دارد و امروز در مورد مکان نمازگزار صحبت خواهيم کرد.
حاج آقاي بهشتي: بسم الله الرحمن الرحيم، الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي.
هرچه در موضوع نماز جلوتر ميرويم ميبينيم يک موضوع پر دامنهاي است که به همهي زواياي زندگي ما مربوط ميشود. اي کاش روي اين قسمت فکر کنيم. يک مقداري نگاهمان را از نگاه حاشيهاي به متن بياوريم. جايي که ميايستيم نماز بخوانيم، اولين و مهمترين شرطي که دين برايش گذاشته اين است که مباح باشد و غصبي نباشد. همينجا اولين اثر تربيتي است. مسلمان بايد در مسائل مالي و اقتصادي انضباط داشته باشد و به حرام نزديک نشود. از مشکوک فاصله بگيرد. در ملکي که غصبي است، نماز باطل است. اين يک اثر تربيتي است. يعني وقتي ما ميخواهيم تربيت شويم، بگوييم: من در اين خانه نماز نميخوانم، در اين مکان نماز نميخوانم. چرا؟ من مسلمان هستم و مسلمان هم راه و رسم مسلمانياش اين است که نماز بايد در مکان مباح باشد. به مال مردم تعدي نميکنم. با پول حرام يک ملکي را خريده، نماز در آنجا درست نيست. امروز نيمي از وقت را ميخواهيم رساله بخوانيم ولي نه از ديد احکام. بيشتر به زاويهي تربيت نگاه ميکنيم. اين مسألهي 866 رسالههاست.
کسي که در ملک غصبي نماز بخواند، يا ملک غصبي است يا موزاييکش غصبي است، يا فرش غصبي است يا تخت غصبي است، هرکدام از اين حالتها نماز را باطل ميکند. يعني اين به ما اين دقت را ميدهد که مواظب باشيم مزايا و منافعي که در وضو و لباس هم گفتيم، آب وضو بايد مباح باشد، لباس نمازگزار حتي نخ دکمه او اينها ما را تربيت ميکند که مواظب باشيم تصرفاتي که در زندگي داريم براي خودمان باشد يا اگر از کسي هست با اجازه و رضايت او باشد. ممکن است کسي سؤال کند ملک غصبي نيست. سقف اگر غصبي بود چطور؟ يا ديوار چطور؟ فقها بحث کردند و فرمودند: اگر در عرف غصب حساب کنند، مثلاً کنار دريا يک چادر است، چادر براي کسي است که کرايه ميدهد، نماز اشکال پيدا ميکند. کنار دريا ملک خداست ولي آن چادر نه. يا يک جايي در تابستان خنک است، يک سقفي است، زير سقف ملک غصبي نيست ولي فضا از مال يک کسي کولري هست، يا زمستان هست وسايل گرمايش هست، يعني اگر عرف بگويند: اين هم تصرف و غصب حساب ميشود، اينها هم اشکال دارد.
اگر از کودکي و نوجواني ياد بگيريم در آيندهها به اموال مردم دست اندازي نميکنيم، اختلاس و غصب و سرقت صورت نميگيرد. چرا؟ ميگويد: نماز مرا اينطور تربيت کرد. يا مثلاً يک نفر خانهاش را اجاره داده است. مالک خانه هست ولي در اجاره کسي است. حق ندارد وارد خانه خودش شود مگر با اجازه مستأجر، خانههايي قديم بود چند اتاق داشت، بعضي از اتاقهايش را اجاره به يک دانشجويي ميدادند. مهمان که ميآمد ميگفت: اتاق خودمان است ديگر، نه، اجازه ندارد. اينجا صاحب منفعت آن اتاق است و اجازه ندارد مگر با رضايت مستأجر. مواردي هست افرادي شريک هستند در يک ملک، ميخواهند در مکانهاي مشاعات، يک جايي هست بايد با اجازه شرکاء باشد و همه بايد اجازه بدهند. مواردي که کسي از دنيا ميرود، خانهاي از او به جا مانده، وصيت کرده يک سوم اموالم را که اين خانه هم جزء آن هست در اين مسيرها مصرف شود. ما ميخواهيم نماز بخوانيم، اينجا بايد درنگ کنيم، يا وارث دارد صغير است. ما نماز ميخوانيم ولي اين نماز ما را تربيت ميکند و به رفتار ما جهت ميدهد. اينها چيزهايي است که در احکام مکان نمازگزار آمده است و به نماز پيوند خورده است. مربوط به احترام حقوق ديگران است. اين همان چيزي است که اسمش را تربيت عبادي گذاشتيم. مکان نمازگزار است. يک عبادت است ولي ما را تربيت ميکند به مرز اموال و دارايي ديگران نزديک نشويم.
يکي از مسائلي که براي مردم زياد پيش ميآيد، از شهرها بيرون ميروند و به جاهاي سرسبز ميروند، در ملک ديگران ميخواهند نماز بخوانند. اين چه حکمي دارد؟ اين را فرمودند: سه حالت دارد. بعضي از جاهاي سر سبز و خرم درخت و سبزه هست، ولي ديوار دارد، حفاظ و در دارد. داخل روستا هست، يک چنين جايي را بايد در بزنيم، صاحبش بيايد و از او اجازه بگيريم. اجازهي زباني تنها ناکافي است. يعني فرض کنيد ده دوازده نفر پتو و غذا دست گرفتند، در يک باغي را ميزنند، صاحب باغ ميآيد با او خوشمزگي ميکنند و به زور وارد ميشوند. او هم از روي ناچاري ميگويد: بفرماييد. بايد رضايت قلبي باشد. کسي را در رودروايسي قرار بدهيم، اين نماز ايراد دارد. جاهايي که در و ديوار دارد، حفاظ دارد، مثل خانههاي مردم در شهرهاست بايد اجازه و رضايت باشد. از روستاها فاصله ميگيريم يک جاهايي هست که سرسبز و خرم است ولي ديوار ندارد ولي مال کسي است و براي دولت نيست. آنجا هم بايد هرکسي برود از مرجع خودش بپرسد ولي تا جايي که ميدانم ميتوانند استراحت کنند و صدمه به درختها نزنند و ميتوانند نماز هم بخوانند. مگر صاحبش بگويد: من راضي نيستم.
حالت سوم اينکه زمينهايي است خيلي از روستا دور است. زمينهاي خيلي بزرگ که آنها هم مالک دارد. چشمه آبي هست، اينطور جاها را ميفرمايند: اجازه داريد. به شرط اينکه آسيب نرسانيد. ولي بايد دقت کنيم. زمينهايي است براي دولت هست و جنگل است و تابلو زدند اينجا استراحت کنيد. آنها ايرادي ندارد اما جاهايي که ملک شخصي فرد يا افرادي است بايد دقت کنيم. نماز خواندن در هتلها، مسافرخانه، اينها مسائلي است که در رساله هست ولي تأثير تربيتي دارد. چه حکمي دارد؟ يک کسي است که به هتل آمده و پول داده و اسکان دارد. من چه کاره هستم؟ من مغازه دار بيرون هستم. من هم اجازه دارم بروم وضو بگيرم و نماز بخوانم؟ نه، بايد بروم اجازه ويژه براي خودم بگيرم. فرض کنيد مرکز خريد، يک مرکز خريد براي مشتريان خودش يک فضايي را براي نماز و وضو درست کرده و آنها ايراد ندارد. خريد ميکنند يا نه، اما يک کساني ديگر مشتري آن مرکز خريد نيستند. اينطور جاها بايد احتياط کنند، پرس و جو کنند. آيا براي من هم جايز است. يعني اين نماز هي به من هشدار ميدهد که دقت کن. اينجا براي کيست؟ اين زمين براي کيست.
زمينهايي را در بعضي شهرها تصرف کردند که سند ندارد و رفتند خانه ساختند، بايد مسأله اينها را پرس و جو کنند. يا خانههاي سازماني گفتند: تا سه سال حق داريد، تا پنج سال حق داريد و پنج سال هفت سال شده است. نماز اين نفرات چطور است؟ حداقل بايد رضايت آنها را جلب کرد. اينها همه نهيبهايي است که نماز ميگويد. مکان نماز اولين شرطش اين است که مباح باشد و غصبي نباشد و براي کسي نباشد. هرکسي حق دارد در داراييهاي خودش مانور بدهد و از آنها بهرهبرداري کند و اين را نماز به ما ميگويد. ميخواهيم عبادت قبول باشد و مايه ترقي ما باشد. اگر با عين پولي که خمس و زکاتش را ندادند، اين مسألهاي است که کم گفته ميشود، ميرود زمين و خانه ميخرد، در آن خانه و زمين نماز اشکال دارد. ملکي را ميخرد که در آينده ميخواهد با پول خمس نداده، پولش را بدهد.
بعد از مباح به اين ميرسيم که جايي که نماز ميخوانيم بايد آرام باشد و نبايد تکان بخورد. در هواپيما، کشتي، قطار يا خرمن گندم و جو يا تختهاي فنري که نميشود آرام گرفت، در حالت عادي نماز اشکال دارد. مگر اينکه ناچار باشد. مثلاً در قطار خوابيده و وقتي براي نماز اعلام کردند خواب بوده، الآن بيدار شده و وقت کم است، در قطار ميخواهد نماز بخواند، چند نکته را بايد رعايت کند، يکي اينکه حتي الامکان وقتي ذکر ميگويد سعي کند قطار حرکت تند نداشته باشد. قبله را بايد رعايت کند. همينطور که نماز ميخواند قطار ميچرخد، او هم بايد آرام خودش را جا به جا کند. يا در هواپيما قبله را ميپرسد، تا هواپيما زاويهي خود را تکان ميدهد اين هم بايد رعايت کند. حتي الامکان جهت قبله را رعايت کند. خدمههاي کشتي که مدت طولاني در سفر هستند، در حال حرکت نماز ميخوانند ولي سمت قبله را رعايت ميکنند و وقتهايي که تکان شديد است ذکر را نميگويند. جاهايي که لغزنده هست مثل روي تخت نبايد نماز خواند. شايد دليلش اين باشد که به تمرکز صدمه ميزنند. در آينده بحث حضور قلب را خواهيم گفت. چه کنيم حضور قلب داشته باشيم؟ جايي که ايستاديم بايد آرام باشد. جايي که ايستاديم زياد سربالايي و سر پاييني نباشد. عزيزاني که کوه ميروند، در تهران سي سال قبل مدير تربيت بدني تهران براي حاج آقاي قرائتي نقل ميکرد که هفتهاي ده هزار نفر در تهران کوه ميروند. اينها نمازخوان هستند. تا جايي که ممکن است يک جاي مسطح باشد که سربالايي نداشته باشد، تا چه اندازه اين زاويه قابل قبول است؟ بين جايي که پيشاني و زانوها را ميگذارد، بيش از چهار انگشت بسته نبايد باشد. يا پستي و بلندي نبايد باشد. اينها را رعايت کنند. جايي که سقفش کوتاه است نبايد باشد. سقف به اندازه قامت انسان که انسان بتواند بايستد و رکوع و سجده کند باشد.
عزيزاني که به زيارت پيامبر يا ائمه معصومين ميروند، مسألهي 884 رساله هست جلوتر از قبر پيامبر و ائمه که توهين حساب شود نبايد نماز بخوانند. شرط ديگر اين است که مکان نمازگزار پاک باشد و نجس نباشد. اگر تر هست، اگر خشک باشد و فرش نجس نباشد، ايرادي ندارد ولي آنجايي که پيشانياش را ميگذارد حتماً بايد پاک باشد حتي اگر خشک هست بايد پاکيزگي را رعايت کنيم. يک مسأله ديگر در جاي خلوتي که زن و مرد نامحرم حضور دارند و درها بسته است، کسي ديگر نميتواند وارد شود، اين مسأله اختلافي است و هرکسي به مرجع خود مراجعه کند. بيشتر مراجع گفتند: نماز خواندن آنجا اشکال دارد. در يک خانهاي خلوت است، يک زن و مرد نامحرم آنجا هستند، حتي ممکن است فاميل باشند. هم بودنشان حرام است، در يک فضايي هستند که از اين شکل زياد داريم. اطبايي که يک خانم منشي دارند. شرکتهايي که يک خانمي آنجا هست، پاسخگوي تلفنهاست، در بسته است. بايد رعايت کنيم، عزيزاني که باور دارند اين احکام براساس مصالح انسان طراحي شده است، امام رضا(ع) فرمود: هرچه در دين توصيه شده که واجب است، به مصلحت انسان است. به مصلحت فرد اوست يا به مصلحت جامعه و دنيا و آخرت و ماديت و معنويت اوست. حتي مستحبات، اين کار مستحب است، يک مطلوبيت درونش است. اين کار مکروه است. اين مسأله را عزيزاني که هستند پرس و جو کنند، در جاي خلوت که زن و مرد نامحرم هستند و امکان اينکه کسي ديگر وارد شود، نيست. يکوقتي در باز هست و هرکسي وارد ميشود. بودن اين زن و مرد نامحرم درست نيست منتهي بعضي مراجع ميگويند: اگر احتمال معصيت ميدهند، بعضي ميگويند: اين احتمال هم نباشد ايراد دارد. اين مسأله در احکام مکان نمازگزار در رساله آمده است.
يک نکتهاي که موسي بن جعفر(ع) به ما ياد داده، فرموده: خوب است شيعيان ما سجاده داشته باشند. در همه خانهها سجاده هست ولي در کمد است. از بچگي بچهها را عادت بدهيم سجادههاي کوچکتري پهن کنند. اين را امام هفتم به ما توصيه کردند. حتي بعضي سفارش ميکنند که آن را در قبرشان بگذارند و ميگويند: اين يک سندي است براي بندگي من و در آن دنيا به کار ميآيد. بعضي از علماي ما اين کار را ميکنند. امام کاظم فرمود: «لَا يَسْتَغْنِي شِيعَتُنَا عَنْ أَرْبَعٍ» شيعيان ما از چهار چيز بي نياز نيستند. «عَنْ خُمْرَةٍ يُصَلِّي عَلَيْهَا» سجادهاي که روي آن نماز بخوانند «وَ خَاتَمٍ يَتَخَتَّمُ بِهِ» انگشتري که در دست دارند، «وَ سِوَاكٍ يَسْتَاكُ بِهِ» مسواکي که با آن مسواک بزنند «وَ سُبْحَةٍ مِنْ طِينِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ ع» و تسبيحي که دانههايش از خاک تربت امام حسين است. اگر هم تسبيح نگويد و حتي در دستش بچرخاند، برايش پاداش نوشته ميشود. در خانه مسلمانها هست ولي اين را در آداب و سبک زندگي بياوريم. عروس خانمها را که به خانه بخت ميآورند، سجاده ميگذارند ولي اينطور نباشد که سجاده در کمد بماند. نه! از آن استفاده کنيم و اگر فرسوده شد تغيير بدهيم. گفتيم که ائمه لباس مخصوص نماز داشتند.
نکته ديگر اينکه امام صادق فرمود: ما دوست داريم، استاد بنده حاج آقاي قرائتي کتابي براي شهرسازي دارند. نکتههايي که براي ساختن خانه، کوچهها بايد رعايت شود. بيشتر نکتهها را از آيات قرآن گرفتند و احاديث را اضافه کردند. امام صادق(ع) فرمود: ما دوست داريم در خانه شما جايي براي نماز، قرآن خواندن، دعا و نيايش باشد. در خانهسازيهاي ما چنين چيزي وجود ندارد. گاهي من براي مهندساني که در شهرداريهاي بعضي استانها همايش دارند اين را ميگويم که در سبک زندگي ما مهندسي خانههاي ما اين چيزها نيست و بيشتر از خارج الگو ميگيرند. ما براي شهرسازي الگوهايي داريم، نمادهايي بايد در اين باشد که تا مهمان ميآيد نگاهش به محراب بيافتد. امام صادق(ع) فرمود: جدم اميرالمؤمنين(ع) در خانهاش اتاقي داشت نه خيلي کوچک و نه خيلي بزرگ که آن اتاق براي عبادت بود. البته نمازهاي واجب را در مسجد ميخواندند ولي نمازهاي مستحب و دعا و قرآن را براي خانه ميگذاشتند. اگر هم نميشود و بعضي خانهها کوچک هست، سعي کنيم يک جاي مخصوصي در خانه نماز بخوانيم. حديث داريم آن آقا يا خانم اگر لحظات جان دادنش فرا رسيد، ببريد آن قسمت از خانه که هميشه نماز ميخواند که راحتتر از اين جهان به آن جهان منتقل شود. کسي که نماز ميخواند، فرشتهها به آن نقطه رفت و آمد ميکنند. حالا که ميخواهد جان بدهد، او را همانجا ببرند. اين نکتههاي ريز را رعايت کنيم که تأثيرات تربيتي دارد. در خانه همه بدانند که اينجا جاي نماز خواندن مادر است. پدر من اينجا قرآن ميخواند. چقدر خوب است کساني که خانهها را طراحي ميکنند از اول اين کار را بکنند. در بعضي خانهها ديدم که به اندازه شش تا کاشي مشخص کردند اينجا مکان نماز است. يا آيهي «وَ أَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِد» (اعراف/29) «كُلَّما دَخَلَ عَلَيْها زَكَرِيَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها» (آلعمران/37)يا يک اسم خدا را بزنيم که معلوم شود اينجا محلي است براي رابطه با خدا.
خداوند بزرگان ما را حفظ کند، حضرت آيت الله حسن زاده آملي کتابي دارند به نام هزار و يک نکته، صفحه 177 اين مطلب آمده است. ايشان فرمودند: در جوامع روايي، روايتهاي ما دربارهي نمازهاي مستحبي آمده که در منزل در خانه، يک جايي مخصوص براي نماز داشته باشند و در وقت احتضار شما را ببرند آنجا که موجب تخفيف خواهد شد. بهترين جا براي نماز مسجد است. فکر ميکنم تا دو سه جلسه آينده در مورد موضوع مسجد يعني بهترين مکان براي رابطه با خدا صحبت ميکنيم. موضوع بسيار مهمي است و در کشور ما بيش از هفتاد هزار مسج است. از اين تعداد بخشي در شهرها و بخشي در روستاها هست. بعضي مناطق پر مسجد و بعضي کم مسجد دارند. بعضي دسترسيشان به مسجد دشوار است. خانمها در مسجد، بچهها در مسجد، امام جماعت مسجد، فضاي سبز مسجد، شبستان مسجد، صحبت خواهيم کرد. اين جلسه حديثي که از سه امام به ما رسيده را توضيح خواهيم داد. به کساني که مسجد اداره ميکنند، متولي مسجد، امام جماعت مسجد، هيأت امناي مسجد هستند، اين حديث خيلي حرف دارد.
از اميرالمؤمنين(ع) و از امام مجتبي(ع) و امام رضا(ع) اين حديث به ما رسيده است. فرمودند: «کان يقول» يعني اميرالمؤمنين پيوسته ميگفت. بعضي از حديثها را يک امامي يک بار در جايي فرمودند، اما «کان يقول» هميشه با تکرار اين مطلب را ميفرمودند. «مَنِ اخْتَلَفَ إِلَى الْمَسْجِدِ» کسي که به مسجد رفت و آمد ميکند، «أَصَابَ إِحْدَى الثَّمَانِ» يکي از هشت فايده به او ميرسد. 1- «أَخاً مُسْتَفَاداً فِي اللَّهِ» يک دوست خدايي پيدا کند. مسجديها بايد با هم مرتبط باشند. سرشان را پايين بياندازند و به سرعت نماز بخوانند و با بقيه سلام عليک نکنند، اين اصلاً مسجدي که خدا در نظر داشته و پيامبر و ائمه ميخواستند، نيست. مسجديها بايد با هم رفيق باشند. بايد با هم حال و احوال کنند از حال همديگر پرس و جو کنند. بعد از نماز، نمازگزاران با هم دست ميدهند. خدا رحمت کند شيخ عباس قمي کتابي به نام «سفينة البحار» دارد. بحارالانوار يک کتاب 110 جلدي است و سفينه يعني کشتي، براي اينکه کسي يک حديثي را در اين 110 جلد پيدا کند، الآن کامپيوتر آمده و راحتتر شده، ولي ايشان در زمان خودش اين کتاب دو جلدي را نوشته، کشتي که با آن کشتي ميشود در اين دريا سير کرد. در آن کتاب من خواندم که وقتي پيامبر عزيز ما از مکه در سفر معراج آمدند به بيت المقدس، در آنجا که خيلي خواندن آن ماجرا شيرين است، انبياء آمدند از آدم ابوالبشر و نوح نبي، ابراهيم خليل، موسي و عيسي، پيامبر اسلام را جلو به عنوان امام خود اقتدا کردند، آنجا دارد که وقتي نماز انبياء تمام شد، بعد از نماز باهمديگر مصافحه کردند و دست دادند. با همديگر دست بدهيم. حال و احوال کنيم. آقا شما خانهتان کدام کوچه است؟ خانه ما چهار کوچه بالاتر از مسجد است. يک شب به منزل ما تشريف بياوريد. اگر اجازه بدهيد ما خدمت شما برسيم.
من لولهکش هستم، برق کش هستم. من تعمير وسايل خانه دارم. اين چقدر انس و الفت ميآورد و آدمها را از گوشهگيري نجات ميدهد. افسردگي و پژمردگي که اين همه دارو ا اطباء ميگيرند، يک دليلش تنهايي است. اولين فايده مسجد رفتن بايد اين باشد و برنامهها طوري طراحي شود، ائمه جماعات تشويق کنند. در فضاهاي مسجد اطلاعيه بزنند که ببينند براي اين بند چه کار ميتوانند بکنند. «أَخاً مُسْتَفَاداً فِي اللَّهِ» يک دوست خدايي پيدا کند. معارف الهي را با هم بيان کنند و مشکلات يکديگر را حل کنند.
2- «أَوْ عِلْماً مُسْتَطْرَفاً» يک حرف تازه، در مسجد هميشه تبليغاتي بايد باشد که اطلاعات تازه به نمازگزاران بدهد. يک کسي به من گفت و يک مسجدي را نشان داد و گفت: من بيست و چند سال است اين مسجد ميروم. نشده به اين مسجد بروم و حرف تازه نشنوم. معلوم است امام جماعتش مطالعه ميکند يا واعظي که ميآيد يک واعظي است که اهل مطالعه است و حرف جديد ميزند. 3- «أَوْ آيَةً مُحْكَمَةً» آيهاي از قرآن کريم، «أَوْ رَحْمَةً مُنْتَظَرَةً» من از وقتي مسجد ميآيم الطافي از طرف خدا به من سرازير ميشود. «أَوْ كَلِمَةً تَرُدُّهُ عَنْ رَدًى» يا يک حرفي را در مسجد ميشنود که او را از آلودگي و کج فکري و گمراهي نجات ميدهد. آئين همسرداري و تربيت فرزند ياد ميگيرد. «أَوْ يَسْمَعُ كَلِمَةً تَدُلُّهُ عَلَى هُدًى أَوْ يَتْرُكُ ذَنْباً خَشْيَةً أَوْ حَيَاءً» (مستدرک الوسايل.ج3/ص357) يا گناهي را ترک ميکند يا از ترس خدا يا براي ملاحظه مردم، ميگويد: من مسجدي هستم و نبايد اين کار را بکنم. اگر از ترس خدا باشد که خيلي خوب است و اگر ملاحظه مردم هم باشد، پاکي خوب است.
شريعتي: يک فصل جديدي باز شد که هفته آينده ادامه مباحث را خواهيم شنيد. امروز در مورد بانوان حماسهساز کربلا هم صحبت خواهيم کرد. امروز صفحهي 165 قرآن کريم را تلاوت خواهيم کرد.
«قالُوا آمَنَّا بِرَبِ الْعالَمِينَ «121» رَبِّ مُوسى وَ هارُونَ «122» قالَ فِرْعَوْنُ آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّ هذا لَمَكْرٌ مَكَرْتُمُوهُ فِي الْمَدِينَةِ لِتُخْرِجُوا مِنْها أَهْلَها فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ «123» لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ ثُمَّ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ «124» قالُوا إِنَّا إِلى رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ «125» وَ ما تَنْقِمُ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِآياتِ رَبِّنا لَمَّا جاءَتْنا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً وَ تَوَفَّنا مُسْلِمِينَ «126» وَ قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَ تَذَرُ مُوسى وَ قَوْمَهُ لِيُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَ يَذَرَكَ وَ آلِهَتَكَ قالَ سَنُقَتِّلُ أَبْناءَهُمْ وَ نَسْتَحْيِي نِساءَهُمْ وَ إِنَّا فَوْقَهُمْ قاهِرُونَ «127» قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ اسْتَعِينُوا بِاللَّهِ وَ اصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ «128» قالُوا أُوذِينا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِيَنا وَ مِنْ بَعْدِ ما جِئْتَنا قالَ عَسى رَبُّكُمْ أَنْ يُهْلِكَ عَدُوَّكُمْ وَ يَسْتَخْلِفَكُمْ فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ «129» وَ لَقَدْ أَخَذْنا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِينَ وَ نَقْصٍ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ»
ترجمه آيات: (ساحران) گفتند: به پروردگار جهانيان ايمان آورديم. (همان) پروردگار موسى و هارون. فرعون (به ساحران) گفت: آيا پيش از آن كه به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد؟ قطعاً اين نيرنگى است كه شما در اين شهر انديشيدهايد تا اهلش را از آن بيرون كنيد. پس به زودى خواهيد فهميد! (كه با چه كسى طرف هستيد و چه كيفرى خواهيد شد.) حتماً دست و پاهايتان را بر خلاف يكديگر (يكى از راست و يكى از چپ) قطع خواهم كرد، سپس همهى شما را به دار خواهم كشيد. (ساحران در پاسخ) گفتند: (مهم نيست، هرچه مىخواهى بكن) همانا ما به سوى پروردگارمان بازمى گرديم. و (اى فرعون!) تو از ما عيب و ايرادى سراغ ندارى جز اينكه ما به آيات (و معجزات) پروردگارمان كه براى ما آمد ايمان آوردهايم. پرودگارا! بر ما صبر و شكيبايى فرو ريز و ما را مسلمان و فرمانبردار بميران. و اشراف قوم فرعون (به او) گفتند: آيا موسى و قومش را رها مىكنى تا در زمين فساد نمايند و موسى، تو و خدايانت را رها كند؟! (فرعون) گفت: به زودى پسرانشان را مىكشيم و زنانشان را (براى كنيزى) زنده نگاه مىداريم و ما بر آنان تسلّط كامل داريم. موسى به قوم خود گفت: از خداوند يارى بجوييد و صبر و مقاومت كنيد، زيرا زمين از آنِ خداوند است كه آن را به هر يك از بندگانش كه بخواهد به ارث مىگذارد و فرجام (نيك) از آنِ پرهيزكاران است. (قوم موسى) گفتند: هم پيش از آنكه نزد ما بيايى آزار مىشديم و هم پس از آنكه آمدى! (پس چه بايد كرد؟) موسى گفت: اميد است پروردگارتان دشمن شما را نابود كند و شما را در اين سرزمين، جانشين آنان سازد تا ببيند شما چگونه عمل مىكنيد. و همانا ما طرفداران فرعون را به قحطى و خشكسالى و كمبود محصولات گرفتار كرديم، باشد كه متذكّر شوند (و از راه انحرافى خود دست بردارند).
شريعتي: اشاره قرآني را بفرماييد.
حاج آقاي بهشتي: اين صفحه بسيار پر نکته است، يک نکته اين است که ابزار مستکبران تهديد است. ساحراني را فرعون دعوت کرد و به آنها وعده داد و آنها وقتي کار موسي بن عمران را ديدند به سجده افتادند و ايمان آوردند. فرعون گفت: چطور بدون اجازه من ايمان آورديد؟ «قالَ فِرْعَوْنُ آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ» بدون اجازه من! همينهايي که در اروپا ادعاي آزادي ميکنند، گاهي يک جمع مسلمان هستند مجوز نميدهند جلسه بگيرند. «لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ» دست و پاي شما را، دست چپ و پاي راست و دست راست و پاي چپ شما را قطع ميکنم. «ثُمَّ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ» همه شما را دار ميزنم. اين ابزار کار مستکبر است. ساحرام بر ايمانشان ماندند و به شهادت رسيدند.
شريعتي: قرار شد اين هفته در مورد بانواني که در کربلا حماسه آفريدند و در رأس آنها حضرت زينب کبري و قافله اسرا ياد کنيم.
حاج آقاي بهشتي: مورخان بي مهري کردند و ما کم توجهي ميکنيم، دو نفري که يک نفرش را مردم زياد شنيدند ولي نکته مهمي در زندگي اوست و او ميزبان مسلم بن عقيل است، طوعه، وقتي شرايط خفقان بر کوفه حاکم شد، اگر کسي مسلم بن عقيل را معرفي ميکرد چند ده هزار سکه طلا جايزه ميگرفت يا اگر کسي مسلم بن عقيل را پناه ميداد، چون همه فرار کردند، حداقل کيفر او اعدام بود، يک خانم به نام طوعه به او پناه داد. اين خانم کيست؟ کنيز اشعث بن قيس است. اشعث بن قيس همدست ابن ملجم در قتل اميرالمؤمنين است. اين خانم در آن خانه بزرگ شد. دختر آن خانه جُعده قاتل امام حسن مجتبي و پسر اين خانه محمد يکي از قاتلين امام حسين(ع) است. يعني اين خانم در خانهاي زندگي ميکند که همه از اين جنس هستند ولي اعتقاد خود را حفظ ميکند. با يک مردي ازدواج ميکند که او هم بد از آب درآمد و بعدها يک پسري پيدا ميکند که او هم در دستگاه ابن زياد کار ميکند. يعني وقتي ميگوييم: طوعه، يکوقتي ميگوييم: خانمي بود و دلش براي حضرت مسلم سوخت. در چه شرايطي اين اعتقاد را کسب کرد و ساليان دراز اين توجه به اهلبيت را در خودش نگه داشت؟ روز قيامت خدا اين خانم را ميآورد، آنهايي که ميگويند: ما در مجتمعي بوديم که ماهواره بود، ابتذال بود، نميشد دينمان را حفظ کنيم. ميگويد: شرايط شما از اين خانم سختتر بود؟! اينها حجتهايي هستند که خدا اينها را به ما نشان ميدهد. در اين شرايط دينش را حفظ کرد و عاقبت بخير شد.
نفر دوم خانمي به نام ماريه عبديه يا ماريه سعديه که در تاريخ کربلا نامش آمده است. سعديه هم نام قشنگي است. عبديه هم نام قشنگي است. همسر شهيد است و شوهرش در جنگ جمل در رکاب اميرالمؤمنين به شهادت رسيد. مادر شهيد هم هست. پسرش هم در جنگ جمل به شهادت رسيد ولي تمام دارايياش را خانه بزرگي داشت، ثروت خوبي داشت، خانهاش را براي مرکز آموزش معارف شيعه گذاشت. کلاسهاي درسي بود که عقايد شيعه را آموزش ميداد. در کشور ما از اين خانوادههاي شهدا هستند. من بارها در تهران و غير تهران ديدم، يعني غير از اينکه بچهاش را داده، همسرش را داده، پدرش را داده، تمام هستياش را براي انقلاب و شيعه و اسلام و قرآن گذاشته است. خانه ماريه در شرايطي که امام حسين مکه بودند و ميخواستند از مکه حرکت کنند، نامهاي براي اهالي بصره فرستادند. خانه او مرکز اعزام به کربلا شد. مرکز اعزام کمک به امام حسين(ع) و خيلي به نهضت امام حسين خدمت کرد. بعد از شهادت امام حسين خانه او مرکز روضهخواني شد. مرکز عزاداري شد. کساني ميآمدند شعر ميخواندند و اشک ميريختند. اين بانوي بزرگ نقش معرفتي، محبتي، حماسي در نهضت امام حسين دارد. از بصره که چند نفر به کربلا آمدند و به شهادت رسيدند، همه در خاطراتشان گفتند از اين خانه اعزام شديم. از خداوند ميخواهيم ما را از ادامه دهندگان راه شهيدان قرار بدهد. چه رنجهايي کشيده شده و خون دلهايي خورده شده تا اين ميراث امروز به دست ما رسيده است. در نيجريه، طولانيترين راهپيمايي در انگلستان و لندن با پرچم يا حسين به راه افتاده است.
شريعتي: دعا بفرماييد و آمين بگوييم.
حاج آقاي بهشتي: «اللهم ارزقنا زيارة الحسين في الدنيا و شفاعته في الآخره» از خداوند ميخواهيم که جوانهاي ما را از پرچمداران حسين(ع) قرار بدهد و جهان را براي تشريف فرمايي فرزند عزيزش حضرت مهدي موعود آماده بفرمايد.
شريعتي:
از چشم يار قامت دلدار ديدني است *** نام حسين، از لب زينب شنيدني است
السلام عليک يا أباعبدالله...
«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين»