اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

98-03-14-حجت الاسلام والمسلمين بهشتي– نماز در سيره امام خميني(ره)

معرفی برنامه

حجت الاسلام والمسلمين بهشتي– نماز در سيره امام خميني(ره)

برنامه سمت خدا

موضوع برنامه: نماز در سيره امام خميني(ره)

كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين بهشتي

تاريخ پخش: 14-03- 98

شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين

هنوز اين کوچه‌ها، بوي پدر دارد *** نگاه روشن ما ريشه در باغ سحر دارد

هنوز اي مهربان در ماتمت هر تار جان من *** نيستان در نيستان زخمه‌هاي شعله‌ور دارد

نمي‌گويم تو پايان بهاري، بعد تو اما *** بهار عيش ما لبخند از خون جگر دارد

اگر خورشيد رفت، اين آسمان خورشيد مي‌زايد *** اگر خورشيد رفت، اين آسمان قرص قمر دارد

مخواه از نابرادرها که يار و مونست باشند *** عزيز مصر بودن يوسف من درد سر دارد

دو روزي مهربانا غربت ما را تحمل کن *** مي‌آيد آنکه از درد تمام ما خبر دارد

سلام مي‌کنيم به امام راحل عظيم الشأنمان، حضرت روح الله، ياد و خاطر ايشان را گرامي مي‌داريم. تسليت مي‌گويم به همه دوستان عزيزم و بيننده‌هاي خوب نازنينمان. آغاز رهبري معظم انقلاب را هم تبريک مي‌گويم، به همه شما سلام مي‌کنم. طاعات و عبادات شما قبول باشد. خدا را شکر مي‌کنيم که اين توفيق را پيدا کرديم در اين ماه بندگي سر سفره رحمت و برکت و مغفرت بنشينيم که ميزبان کريم از ما پذيرايي کند. انشاءالله در عيد فطر بهترين جايزه‌ها براي همه شما رقم بخورد و نصيب شما شود. حاج آقاي بهشتي سلام عليکم و رحمة الله، خيلي خوش آمديد.

حاج آقاي بهشتي: سلام عليکم و رحمة الله، بنده هم خدمت حضرتعالي و همه بينندگان و شنوندگان سلام مي‌کنم. سي‌امين سالگرد رحلت جانگداز بنيان‌گذار جمهوري اسلامي ايران، عالم فرزانه‌ي کم نظير در طي اين هزار و چند صد ساله را تسليت مي‌گويم به همه علاقه‌مندان ايشان در سراسر کره خاکي، براي همه کساني که در اين ماه صوم روزه داشتند، سحرخيزي داشتند، قرآن تلاوت کردند، انفاق کردند و به ديدن همديگر رفتند، آرزوي قبولي دارم. به ما فرمودند: ماه رمضان را با صدقه پايان ببخشيد، امام عزيز يکجا فرمودند که اين ماه رمضان يک ماهه طوري بايد باشد که يازده ماه ديگر را اداره کند. مراقبت کنيم و سلامت باشيم و از آسيب‌ها و تهاجم شيطان‌ها به دور بمانيم.

شريعتي: از خداي متعال بخواهيم قدر دستاوردهاي اين يک ماه را بدانيم. بحث ما با حاج آقاي بهشتي تربيت عبادي بود. تربيت عبادي نبي مکرم اسلام، اميرالمؤمنين وحضرات معصومين را به مناسبت اشاره کردند، امروز چون ارتحال امام است، از امام راحل عظيم الشأن خواهيم شنيد.

حاج آقاي بهشتي: امروز تقريباً از آغاز تا پايان مي‌خواهيم خاطراتي از نماز و عبادات حضرت امام را که مستند هست، مشخص هست چه کساني اين خاطرات را تعريف کردند، بگوييم. انشاءالله خدايي که در نطق‌ها و نيت‌ها اثر مي‌گذارد در اين صحبت‌ها تأثير بگذارد و هرکس که اين برنامه را مي‌بيند يا مي‌شنود در شوق و ذوق و عشقش نسبت به نماز افزايش پيدا کند و ثوابش به روح بلند حضرت امام برسد.

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي» به حقيقت مي‌شود گفت: امام خميني پرورش يافته مکتب اسلام است. يک پرورش يافته درجه يک پس از هزار و چند صد سال که از ظهور اسلام گذشته است، آن هم اسلام از نوع ناب و از طرفداران و حاميان اميرالمؤمنين علي(ع). در اين چند روز گذشته خيلي تلاش کردم نظمي به اين خاطرات بدهم. شخصيت هرکسي از نوجواني و جواني شروع مي‌شود. مي‌خواهيم اهتمام کسي به دين، به نماز، به امانت، به اخلاق ببينيم حتماً بنيان‌هايي وجود داشته که آن شخصيت را شکل داده است. خاطراتي که از امام هست کساني که از آغاز با امام همراه بودند، مي‌گويند: اهتمام به نماز، توجه به نماز شب، نماز جماعت، حضور در مسجد، از سنين چهارده، پانزده سالگي رؤيت شده است. اين چيز مهمي است. يکوقتي ما يک پيرمردي را مي‌بينيم، عالمي، فقيهي، نماز مي‌خواند بايد بخواند، يکوقتي نه، برمي‌گرديم به قبل. مي‌بينيم از همان روزهايي که به تکليف مي‌رسد اهتمام دارد. در خانه‌اي که در خمين بودند، نيمه‌هاي شب ايشان برمي‌خواستند. قديم برق نبود. بدون آنکه کسي از خواب بيدار شود، حتي ابري زير شير آب گذاشته بودند که کسي بيدار نشود. مي‌آمدند گوشه حياط نماز شب مي‌خواندند. دوستانشان تعريف مي‌کنند ما مي‌خواستيم ببينيم نماز اول وقت اين جوان تصنعي است يا ريشه‌دار است. برنامه‌ريزي مي‌کرديم يک کاري کنيم اين را بفهميم. دقيقاً وقت اذان ظهر سفره غذا را پهن مي‌کردند. يا وقت اذان ظهر قرار سفر مي‌گذاشتيم. ايشان اگر سفره پهن مي‌شد، مي‌فرمودند: شما بخوريد، اگر چيزي اضافه آمد، بعد از نماز مي‌خورم. يا شما سفر برويد من نماز مي‌خوانم و بعد به شما ملحق مي‌شوم. اينها خاطرات جواني امام است. در جواني يکي از ويژگي‌هاي حضرت امام اين بود که به تفريح خيلي اعتقاد داشت. حديثي است از موسي بن جعفر و امام رضا(ع) که فرمودند: تلاش کنيد وقت خود را به چهار قسمت تقسيم کنيد. «سَاعَةً لِمُنَاجَاةِ اللَّهِ» گل وقت را براي مناجات با خدا بگذاريد، «وَ سَاعَةً لِأَمْرِ الْمَعَاشِ» يک قسمتي براي کسب و کار، «وَ سَاعَةً لِمُعَاشَرَةِ الْإِخْوَانِ وَ الثِّقَاتِ» يک بخشي براي رفت و آمد با افراد مطمئن، يک بخشي براي «وَ سَاعَةً تَخْلُونَ فِيهَا لِلَذَّاتِكُمْ فِي غَيْرِ مُحَرَّم‏» (بحارالانوار/ج75/ص321) لذت‌هاي حلال، براي خوشي‌ها، تفريح و گردش و ورزش. ايشان روزهاي پنجشنبه يا جمعه با دوستانشان تفريح مي‌رفتند. ولي چند شرط داشتند، کساني مي‌توانند با ما همراه شوند که اين شروط را رعايت کنند. 1- غيبت نبايد بکنيم. نمازمان را بايد اول وقت بخوانيم. در هر حالي مقيد به نماز اول وقت بودند.

اهتمام به نماز جماعت داشتند. در مسجد يا حسينيه، يا خانه سعي مي‌کردند نماز را به جماعت بخوانند. پيغمبر اصل را بر نماز جماعت قرار دادند. استثنائاً اگر گرفتاري داريم اجازه دادند نماز را فرادي بخوانيم. در قم که بودند در مدرسه فيضيه، حرم حضرت معصومه در نماز جماعت شرکت مي‌کردند. گاهي خودشان امام جماعت بودند يا مأموم بودند، ولي در جماعت شرکت مي‌کردند. خيلي مقيد بودند. حتي به ترکيه که تبعيد شدند، به ايشان گفتند: از ترکيه تعريف کنيد. يکوقتي فرمودند: روزهاي جمعه به نماز جماعت اهل تسنن مي‌رفتم و تحت تأثير نظم نمازها قرار گرفتم که چقدر صفوف منظم دارند و متأسف مي‌شدم که گاهي ما در نمازهاي جماعت اين را رعايت نمي‌کنيم. همه کنار هم با سکوت منتظر هستند امام جماعت نماز را ببندد. بعد از ترکيه که به نجف آمدند باز نماز جماعت خواندند، در مدرسه آيت الله بروجردي امام جماعت شدند. مسأله اهتمام به نماز جماعت مهم است.

حضرت امام وقتي به جوان‌ها مي‌رسيدند، مي‌فرمودند: قدر جواني را بدانيد. در جواني عبادت شيرين است. حديث هم همين را تأييد مي‌کند. يکوقتي تلويزيون دو شبکه بيشتر نداشت، شبکه دو برنامه‌ي ديدني‌ها را مي‌داد. يکوقتي از اسم آن برنامه استفاده کردم و يک بحثي را با عنوان «ديدني‌هاي اهل آسمان» تهيه کردم. صحنه‌هايي در زمين رخ مي‌دهد که خدا که خالق جهان هستي است فرشته‌ها را فراخوان مي‌دهد براي تماشا بياييد. يکي اين است که وقتي جواني به نماز مي‌ايستد. يک جوان وقتي مي‌ايستد، ديدني است. جواني که شهوت دارد، لذات جواني دارد، همه را کنار مي‌زند و رو به سوي خدا مي‌کند، خيلي شيرين است.

در تابستاني به تهران آمدند، به مسجد جمعه تهران مي‌رفتند که امام جماعت آنجا استادشان آيت الله رفيعي بود. ولي چند روز که رفتند ديدند امام جماعت نامرتب مي‌آيد. يا دير مي‌آيد، يا نمي‌آيد. به مسجدي‌ها گفتند: امروز همه با هم به امام جماعت اعتراض کنيم که چرا شما حق مردم را ضايع مي‌کنيد؟ اينها نمي‌شناختند اين طلبه جوان کيست. تا آقا آمد يک کسي در گوش آقا گفت: امروز يک سيدي آمده مي‌خواهد مردم را عليه شما بشوراند. آيت الله رفيعي فرمودند: ايشان آقا سيد روح الله هستند. دانشمند فاضلي هستند، من اگر دير آمدم پشت سر ايشان اقتدا کنيد. يعني به نماز جماعت ولو استادش هست، اهتمام دارد. نماز جماعت اول وقت و با نظم و ترتيب بايد انجام شود.

آيت الله جميع، از شخصيت‌هاي مهم و امام جمعه آبادان بودند. در تمام دوره جنگ در آبادان ماندند. ايشان فرمود: کسالتي داشتم يک ماه در نماز جمعه شرکت نکردم. براي معالجه رفته بودم. برگشتم به اتفاق ائمه جمعه خوزستان خدمت امام رسيديم. جلسه ديدار که تمام شد، امام مرا صدا زدند و فرمودند: چند هفته‌اي است شما نيستيد! من افتخار کردم که رهبري دارم که از طريق تلويزيون اينقدر توجه دارد! نماز اول وقت. اگر عمري باشد در آينده در مورد قطعه‌هاي نماز که يکي وقت نماز هست صحبت خواهيم کرد. اول وقت بودن مهم است. اين خاطره را شهيد صياد شيرازي نقل کردند که به نماز اول وقت خيلي اهتمام داشتند. ايشان تعريف مي‌کند که رؤساي سه قوه و فرماندهان جنگ در دوران جنگ خدمت امام رسيديم. يکي از فرماندهان جنگ گزارش مي‌داد. وسط گزارش او امام جلسه را ترک کرد. ما همه تعجب کرديم، کنار من مرحوم هاشمي رفسنجاني بودند، از ايشان پرسيدم: چه شده است؟ ايشان گفتند: شايد قلب امام درد گرفته است. اين اتاق آمديم، حضرت امام فرمودند: وقت نماز است. شروع به عطر زدن کردند و به نماز ايستادند. شهيد صياد مي‌گويد: مدتي ذهن مرا درگير کرده بود که اين رابطه با خدا چيست که مهمترين جلسه را به خاطر او تعطيل مي‌کند؟ نماز وقت دارد ولي در آن دستگاه فکري امام اين است که رابطه با او هست که به بقيه کارهاي ما جهت مي‌دهد.

بعد از قطعنامه، سران کشورهاي اسلامي براي رابطه ايران و عراق آمدند. آنجا هم وسط جلسه حضرت امام جلسه را ترک کرد و فرمود: وقت نماز است و شروع به عطر زدن کرد و نماز خواندند. امام به بوي خوش در وقت نماز اهتمام داشتند. اگر کسي مي‌خواست براي حضرت امام هديه ببرد، عطر و ادکلن هديه مي‌برد. حضرت امام آن جلسه را هم بخاطر نماز اول وقت ترک کردند تا اين جوان، اين مسئول يا استانداري که اين برنامه را تماشا مي‌کند، بگويد: رهبر من اين است.

اين خاطره را مرحوم حاج احمد آقا که رحمت و رضوان خدا بر ايشان باد نقل کردند و همچنين همسر حضرت امام و فرزندان عزيزش، ايشان مي‌فرمايد: در نوفل لوشاتو، فرانسه روزي که شاه رفت روز خيلي مهمي در دنيا بود. همه منتظر بودند ببينند رهبر ايران چه تصميمي مي‌گيرد. بيش از 120 دوربين کاشته بودند. از خبرگزاري‌هاي آمريکا و اروپا منتظر بودند با امام مصاحبه کنند. امام بالاي يک چهارپايه رفتند و شروع کردند به پرسش‌ها پاسخ دادند. يکي دو پرسش را پاسخ دادند، به شانه من دست زدند و پرسيدند: احمد، وقت نماز رسيده است؟ گفتم: بله، الآن وقت نماز است. گفتند: السلام عليکم و رحمة الله و برکاته. پايين آمدند و سراغ نماز رفتند. الآن از ما بپرسند، چه تحليلي داريم؟ اينها يک ريشه‌اي دارد، ريشه اين است که حضرت امام نوع رهبري‌اش الهام گرفته از خداست و براساس عقلانيت کار مي‌کند اما عقل ما کم مي‌آورد. چرا ما به وحي محتاج هستيم. يک چيز ديگري بايد به کمک اين عقل بيايد. حاج آقاي قرائتي مي‌گويند: کدخدا را ببين ده را بچاپ، خدا را ببين دل را ببر! حضرت امام چنين کاري کرد. چگونه شد دلهاي ميليون‌ها نفر با او شد؟

حاج آقاي قرائتي خاطره‌اي نقل مي‌کنند خيلي جالب است. مي‌فرمودند: جبهه رفتم. در جبهه سر چند نفر دعوا بود. يکي سر آقاي آهنگران، يکي آقاي قرائتي. ايشان مي‌فرمودند: تا توان داشتم صحبت کردم. داشتم به سمت اهواز مي‌آمدم گفتم: اين تبليغ ما قبول شده يا نشده است؟ براي خدا بوده يا نبوده است؟ يکجا بي دعوت برويم. همه جاهايي که رفتيم با دعوت بود و حساب و کتاب، يکجا هم بي دعوت برويم. ديديم جمعيتي کنار جاده مستقر هستند. به راننده گفتيم: همانجا برو. يک نگهبان ايستاده بود، گفتم: من قرائتي هستم. ايشان گفت: شما را نمي‌شناسم. گفتم: برو به فرمانده بگو بيايد. رفت و فرمانده بلند قد و سياه رويي آمد و گفتم: من قرائتي هستم، مي‌خواهم براي برادرها صحبت کنم. ايشان هم گفت: شما را به جا نمي‌آورم. گفتم: قرائتي هيچي، مي‌خواهم بيايم حرف بزنم. رفتيم ديديم جمعيت زيادي هستند. بلندگو را دست گرفتم، گفتم: بسم الله الرحمن الرحيم، برادرهايي که مرا مي‌شناسند بلند شوند بايستند! هيچکس بلند نشد. گفتم: شما ايراني نيستيد؟ برنامه درسهايي از قرآن شب‌هاي جمعه، يکي بلند شد و گفت: ما از روستاهاي اطراف ياسوج آمديم، آنجا برق نيست. تلويزيون نيست. پرسيدم: چطور شد آمديد؟ گفتند: از طريق راديو ترانزيستوري، صداي امام را شنيديم. امر هم نکرد به جبهه بياييد، ديديم لحن امام طوري است که دوست دارد ما جبهه باشيم، آمديم! اين معجزه امام خميني است. يک رابطه‌اي با خدا برقرار کرده، خدا هم دلها را به سمتش متمايل کرده است. ما هم مي‌توانيم اين کار را بکنيم. با خدا باش و پادشاهي کن، امام اين کار را کرد. اين رابطه را که فرمود: بالاترين ذکر نماز است. اين نماز را يک نماز عاشقانه، عارفانه، خالصانه، از نمازهايي که خدا دوست دارد ادامه پيدا کند.

شريعتي: واقعاً اگر از دوران نوجواني و جواني زندگي‌مان را با نماز تنظيم کنيم، همينطور ادامه پيدا مي‌کند و نماز است که محور مي‌شود.

حاج آقاي بهشتي: گفتيم اميرالمؤمنين به استاندارشان فرمودند: اعمالت تابع نماز توست. يک محوري بايد در زندگي باشد. اگر کسي بازاري است، استاد دانشگاه است، اقتصاددان است، کارگر است، طلبه است، يک محوري بايد در کارهايش باشد و آن محور به بقيه کارها جهت مي‌دهد. خدا شهيد رجايي را رحمت کند، مي‌فرمود: به نماز نگو کار دارم. به کار بگو: نماز دارم. اين يک طرز تفکر است. رحمت خدا بر شهيد رجايي باد، سال 47 در زندان کسي از او مي‌پرسد: اگر حکومت اسلامي تشکيل شد، قشنگ‌ترين آرزوي شما چيست؟ گفت: آرزو مي‌کنم نماز همگاني شود. اين آرزوي رئيس جمهور ماست. ده سال قبل از انقلاب، اين پرورش يافته مکتب امام خميني است. امام خميني هم پرورش يافته مکتب اهل‌بيت و پيامبر است.

خانم مرضيه دباغ که به رحمت خدا رفتند، مي‌گويد: دقت امام در وقت نماز اينقدر چشمگير بود که پليس‌هاي فرانسه از روي رفت و آمد ايشان ساعتشان را ميزان مي‌کردند. شنيده بوديم در نجف رفت و آمد امام اينقدر دقيق بود ولي در فرانسه اينها مبهوت بودند که اين آقا کيست که هر روز در اين لحظه از اين اتاق در حياط مي‌آيد يا از اين طرف خيابان به آن طرف خيابان مي‌رود. روزهاي آخر بيمارستان، از يک ساعت قبل از ظهر هرکس نزد ايشان مي‌رفت، بالاخره حضرت امام به هر شکلي بود، ايستاده، نشسته، خوابيده يا با پلک، ساعت‌هاي آخر نمازشان را همانطور که در فقه ما آمده است که نماز در هيچ شرايطي نبايد ترک شود. حضرت امام حتي نماز شبشان را در بيمارستان مي‌خواندند. روزهاي آخر در بيمارستان يک ساعت قبل از ظهر، هرکس نزد ايشان مي‌رفت، از او مي‌پرسيد: چقدر به ظهر مانده است؟ کسي که دغدغه دارد و از ساعت يک و نيم بعد از ظهر بيهوش شدند، هنگام مغرب پزشکان با توجه به حساسيت ايشان به نماز، خواستند ايشان را به هوش بياورند، اين جمله را گفتند به هوش آمدند، الآن وقت نماز است! حساسيت ايشان روي نماز اينقدر بود و با اين جمله ايشان پلکشان را باز کردند.

قيامت هم اينطور است، عالم قبر هم اينطور است. چيزهايي که در اين دنيا حساس هستيم در قبر هم حساس خواهيم بود. چيزهايي که در اين دنيا حساس هستيم، در قيامت هم حساس خواهيم بود. بياييم نمازهايمان را کاري کنيم يک نماز جدي باشد، از ما جدا نشود و در وجود ما برود. وقتي امام را به بيمارستان منتقل کردند، سفارش کردند: ساعت نماز را به من اطلاع بدهيد. يک روز سيني غذا را براي حضرت امام آوردند، ايشان پرسيدند: مگر وقت نماز شده است؟ گفتند: بله چون حال شما خوب نبود، استراحت مي‌کرديد شما را براي نماز بيدار نکرديم. عصباني مي‌شود که سيني غذا را ببريد! چرا وقت نماز مرا بيدار نکرديد. از جمله به آقاي انصاري نهيب زدند که چرا بيدارم نکرديد. يک عمري من نماز اول وقت خواندم. اين روزهاي آخر چرا مرا صدا نزديد؟

شب پانزده خرداد که حضرت امام را در قم نيمه شب دستگير مي‌کنند، هنوز نماز صبح را نخواندند. بين جاده قم تهران، ايشان احساس مي‌کند کساني که از دژخيمان همراه آنها هستند، مي‌ترسند. ايشان مي‌گويد: کسي با من نيست. چرا از من مي‌ترسيد؟ از چه مي‌ترسيد؟ شما ترمز کنيد من مي‌خواهم نماز بخوانم. گفتند: اجازه نداريم. ايشان اصرار مي‌کند پس ترمز کنيد همينطور که من در ماشين هستم با خاک کنار جاده تيمم کنم. حتي اجازه نمي‌دهند ايشان پياده شوند. آن روز بدون وضو، از اول وقت گذشته بود، با تيمم و پشت به قبله نماز مي‌خوانند. چون جاده‌ي قم به تهران پشت به قبله مي‌شود. يکوقتي شنيدم حضرت امام يکجايي فرمودند: اميدم به همان نماز است. آقاي قرائتي دو کلمه مي‌گويند: عبوديت، عبادت! عبادت همين اسکلتي است که خم و راست مي‌شويم. عبوديت يعني اوج کوچکي در پيشگاه خدا. خدايا اميدم به همان نماز است که با دل شکستگي، يک فقيه، با تيمم، نزديک به آفتاب زدن، پشت به قبله خواندم ولي به همان نماز دل بسته است، چون خدا به نماز و روزه و حج ما نياز ندارد. همه اينها را از روي مهرش براي رشد ما قرار داده است.

از زواياي سياسي و اجتماعي و نظامي امام زياد گفته مي‌شود، بعد عبادي که مبناي شخصيت حضرت امام هست بايد زياد گفته شود. يکي از پزشکان قم گفت که به من اطلاع دادند قلب امام آسيب ديده است. من سريع خودم را رساندم و ملاحظاتي که بايد يک پزشک کند انجام دادم. فشار ايشان به پنج رسيده بود که خيلي خطرناک است. دو ساعت کارهايي که بايد را انجام دادم. امام مي‌خواهد حرکت کند، گفتم: حرکت نکنيد! گفتند: مي‌خواهم نماز بخوانم. گفتند: در فقه شما مجتهد هستيد و در طب من مجتهد هستم. شما الآن نبايد تکان بخوريد. به اين شکلي که من مي‌گويم نماز بخوانيد. ايشان تسليم من شدند و به همان شکلي که گفتم نماز آن روز را به جا آوردند. حضرت امام براي نماز تميزترين لباس‌هاي خود را بر تن مي‌کردند. قبل از نماز ريش‌هاي خود را شانه مي‌کردند. عمامه بر سر مي‌گذاشتند و عطر مي‌زدند و از بوي خوش استفاده مي‌کردند.

اين خاطره را حضرت آيت الله يزدي تعريف کردند که يکي از اهالي يکي از روستاهاي اصفهان التماس کرد که يکي از لباس‌هايي که امام در آن نماز مي‌خواند را براي من بگير. اين قصه در زمان ائمه هم بوده است و امامان ما پاسخ مثبت مي‌دادند. دعبل خزاعي آن شاعر انقلابي، امام رضا پيراهن نمازش را به او داد. حديث داريم براي نماز يک پيراهن يا لباسي داشته باشيد. وصيت کنيد آن را جزء کفنتان قرار بدهند. در عالم برزخ آن لباس به درد شما مي‌خورد. ما در ايران خانم‌ها چادر نماز دارند ولي آقايان پيراهني که مخصوص نمازشان باشد، ندارند. چند بار در راديو و تلويزيون از عزيزاني که مدل لباس طراحي کردند، خواستم که بنشينند فکر کنند يک لباسي را که با فرهنگ ايراني بخورد، که هرکس ديد بگويد: اين پيراهن نماز است. اگر اين کار را کنيم خيلي ثواب دارد. ديشب جشني که در مالزي به مناسبت عيد فطر مي‌گيرند را نشان مي‌داد، براي حضور در اين جشن همه متحد الشکل هستند ولي رنگارنگ، اگر طراحان لباس ما بتوانند يک پيراهني متناسب با فرهنگ ايران داشته باشند خيلي کار پر ثوابي است. آيت الله يزدي مي‌گويند: خدمت امام اين را عرض کردم، امام قبول کردند و فرمودند: اين عبا را به ايشان بدهيد.

خدا داماد حضرت امام آقاي دکتر بروجردي را رحمت کند. در وزارت خارجه کار مي‌کرد. ايشان مي‌فرمايد: من شيفته چند چيز امام بودم، يکي عطر زدن ايشان بود، حتي در نجف که پشت بام مي‌خوابيدند، نصف شب براي خواندن نماز شب بيدار مي‌شدند، مقيد بودند شيشه عطرشان را ببرند. يک شب ديدم امام از پله‌ها پايين مي‌روند. رفتم ديدم شيشه عطر را جا گذاشتند. اينقدر تقيد به بوي خوش داشتند. يکوقتي از راديو استاد دانشگاهي خاطره تعريف مي‌کرد، مصاحبه کننده از ايشان مي‌پرسيد که شما اولين خاطره‌تان از امام خميني چيست؟ ايشان گفت: بچه بودم، پسر بچه هفت هشت ساله، مادرم هر روز مرا مسجد مي‌برد. يک روز به من گفت: تو ديگر مرد شدي. قسمت مردها برو. آن روز آمدم لب در مسجد که آقايان وارد مي‌شوند، ديدم از دوردست يک عالمي که ايشان را نمي‌شناسم دارد مي‌آيد. قبل از اينکه چشمم به او بخورد بوي خوش او مشام مرا جلب کرد. بعدها براي امام کتاب نوشتم ولي بوي خوش همچنان باقي مانده است. اين معلوم مي‌شود اسلام عزيز توصيه‌هايي که کرده چقدر در مناسبات انساني ما تأثير دارد.

قبل از نماز مقداري قرآن تلاوت مي‌کردند. در قرآن آيه‌اي داريم که خطاب به پيامبر اسلام است. اول قرآن بخوان و بعد نماز «اتْلُ ما أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ‏ الْكِتابِ‏ وَ أَقِمِ‏ الصَّلاةَ» (عنکبوت/45) ما در مساجدمان مرسوم است بعد از نماز قرآن بخوانيم. حضرت امام قبل از نماز، اساساً به قرآن خواندن خيلي عشق داشتند. نکند فقط در ماه رمضان قرآن بخواينم. آيت الله توسلي اين خاطره را نقل کردند که در ماه رمضان سه دور قرآن را ختم مي‌کردند و گاهي روزي هشت بار قرآن مي‌خواندند و واقعاً قرآن را نور مي‌دانستند. چند ماه پيش يک برنامه‌اي را از مقام معظم رهبري ديدم، ايشان فرمودند: ماه رمضان ما به وضوح نورانيت را در چهره حضرت امام مي‌ديديم. تمام اين ماه را در حال نماز و دعا و قرآن بودند. به نافله‌ها خيلي مقيد بودند. در شبانه روز ما هفده رکعت نماز واجب داريم. دو برابر آن يعني 34 رکعت نماز نافله داريم. امام عسگري(ع) فرمود: نشانه شيعه اين است که 51 رکعت نماز مي‌خواند. نافله‌هاي نمازها بعضي قبل از نماز و بعضي بعد از نماز است. نافله نماز صبح دو رکعت قبل از نماز صبح است. نافله نماز ظهر هشت رکعت، چهار تا دو رکعتي قبل از نماز ظهر است. نافله نماز عصر، هشت رکعت قبل از نماز عصر است. نافله نماز مغرب چهار رکعت، دو تا دو رکعتي بعد از نماز مغرب، نافله نماز عشاء دو رکعت نشسته که يک رکعت حساب مي‌شود بعد از نماز عشاء، يازده رکعت هم نافله شب که مجموعاً 34 رکعت است. سخت‌ترين آن نافله شب است که حضرت امام از پانزده سالگي يک شب نماز شبش ترک نشد. شصت سال در دل شب خيز و ريز قطره‌ي اشکي ز چشم! گاهي خانواده امام حتي حاج احمد آقا يا داماد امام مي‌گفتند: صداي گريه بلند مي‌شنويم. مي‌ديدند حضرت امام در تاريکي نماز شب مي‌خوانند.

نافله‌هاي نماز ظهر و عصر که سخت‌ترين نافله‌هاست، مقيد بودند و اگر جمعي بودند که طاقت نداشتند يا اجازه مي‌گرفتند و مي‌خواندند يا بعد از نماز قضاي آن را به جا مي‌آوردند. ما هم شروع کنيم بخوانيم. يک دقيقه طول مي‌کشد. قبل از نماز صبح دو رکعت نماز بخوانيم و خودمان را همرنگ خوبان کنيم. بعد نافله مغرب را بخوانيم، آرام آرام هفته‌اي يکبار شب‌ها برخيزيم نماز شب بخوانيم و شباهتي با رهبرانمان پيدا کنيم. اکثر دعاهاي مفاتيح را خوانده بودند، به دعاي کميل، دعاي ندبه و دعاي سمات مقيد بودند. جايي از مفاتيح نبود که امام نخوانده باشد. در جماران هم فيلم‌هاي ايشان را ببينيد، بالاي سر ايشان قرآن و مفاتيح هست. اول مفاتيح تعقيبات مشترک هست که براي همه نمازهاست و يک تعقيبات خاص هر نماز است. بايد نمازمان را با نماز امام مقايسه کنيم.

هفته گذشته يک قصه‌اي از نماز امام زين العابدين تعريف کرديم، که پسر ايشان ناراحت بود از اين همه عبادت حضرت، امام زين العابدين فرمود: عبادت من کجا و عبادت جدم علي کجا؟ حضرت امام خميني يک قطره‌اي از اقيانوس اميرالمؤمنين است. اينقدر به نماز شب، نماز اول وقت، مسجد اهتمام دارد. الهام بگيريم!

آقاي قرائتي مثال مي‌زنند که وقتي هواپيما از زمين فاصله مي‌گيرد، استاديوم آزادي را در ابعاد واقعي مي‌بيند. يک مقدار بالاتر مي‌رود، همان استاديوم را به اندازه قطعه زمين 100 در 60 مي‌بيند. بالاتر مي‌رود به اندازه يک اتوبوس مي‌بيند. بالاتر مي‌رود به اندازه يک قوطي کبريت مي‌بيند، بالاتر مي‌رود اندازه يک نقطه مي‌شود. «عظم الخالق في اعينهم» خدا در چشم آنها بزرگ است «فصغر ما دون ذلک» اين بار بقيه چيزها کوچک مي‌شود. هرچه خدا را کسي بهتر بشناسد. در تعقيبات نماز مغرب، علاوه بر نماز نافله و نماز غفيله، تسبيحات حضرت زهرا(س)، استعاذه به اضافه سوره حمد، آيت الکرسي، آيه 18 و 26 و 27 از سوره آل عمران، هفت مرتبه بسم الله الرحمن الرحيم و لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم. حضرت امام قبل و بعد از نمازهايش به سيد الشهداء اداي احترام مي‌کرد. «السلام عليک يا أباعبدالله» يعني نمازش را با ياد امام حسين(ع) گره مي‌زد. امام فرمود: سيدالشهداء به ما ياد داد براي انقلاب اسلامي ايران اين کار را بکنيم. قبل و بعد از نمازهايش به ساحت سيدالشهداء(ع)، حضرت امام سالي چند بار از نجف به کربلا مي‌رفتند. در کربلا خانه‌ي محقّري بود، در آنجا مستقر مي‌شدند. همانجا نماز جماعت مي‌خواندند و روزي دو بار حرم مي‌رفتند. خيلي امام خميني به سيدالشهداء عشق داشتند.

کساني که از نزديک با حضرت امام بودند، مي‌گفتند: وقتي امام خميني براي امام حسين گريه مي‌کرد، دستمال کفاف نمي‌داد. حوله مي‌آوردند. بي‌تاب مي‌شد در عزاي سيدالشهداء(ع). هنگامي که براي نماز شب برمي‌خاستند يک چراغ قوه کوچک داشتند که تنها جلوي پاي خود را ببينند و سر و صدا نکنند ديگران بيدار شوند. آيت الله خوانساري تعريف مي‌کنند که امام در جواني در مدرسه دار الشفاء درس مي‌خواندند. در زمستان سردي نصف شب ديدم امام به مدرسه فيضيه آمدند، آب حوض يخ بسته بود، يخ را مي‌شکستند و با آن آب وضو مي‌گرفتند و مي‌رفتند در مدرس، نماز شب مي‌خواندند. شب‌هاي ماه رمضان را شب تا صبح عبادت مي‌کردند و فردا صبح مقدار کمي استراحت مي‌کردند. حاج احمد آقا نقل کردند که از پاريس به ايران مي‌آمديم، يکي دو ساعت مانده به اذان صبح ديدم حضرت امام دارند حرکت مي‌کنند. فرمودند: مي‌خواهم وضو بگيرم! وضو گرفتند و دنبال قبله مي‌گشتند. قطب‌نمايي داشتند کار نمي‌کرد. فرمودند: بپرسيد: سمت مکه کدام سمت است؟ در هواپيمايي که تهديد به خطر شده است نماز شب يک ساعت و نيم، دو ساعته را مي‌خواندند و ترک نمي‌کردند.

خدا رحمت کند مرحوم آقاي فردوسي پور که اينها ياران امام هستند و در نجف انصافاً خدمت کردند. مي‌فرمايند: در اولين شب اقامتشان در پاريس هنوز چهار ساعت به اذان صبح مانده بود، ديديم امام بلند شدند. تعجب کرديم چون امام هميشه يکي دو ساعت به اذان بلند مي‌شدند. فردا فهميديم قصه چه بوده است. ايشان فرمودند: آقاي فردوسي پور من هرچه ديشب صبر کردم هوا روشن شود نماز صبح بخوانم، گفتيم: افق اينجا چهار ساعت با افق نجف فرق مي‌کند و شما چهار ساعت زودتر بلند شدي.

خدا رحمت کند مرحوم آيت الله قديري از کساني بود که امام خيلي ايشان را دوست داشتند. فرمودند: در پانزده سالي که امام در نجف بودند، حتي يک شب از رفتن به حرم و خواندن زيارت سر باز نزدند مگر شب‌هايي که بيمار بودند. گاهي ما زيارت امام رضا مي‌رويم، دو سه بار متوالي که مي‌رويم ديگر شوق اوليه را نداريم. پانزده سال هرشب ساعتي مانده به اذان صبح، ايستاده مقابل ضريح اميرالمؤمنين زيارت جامعه مي‌خواندند. به مسجد هم خيلي عشق داشتند، مي‌فرمودند: مسجد سنگر است، سنگرها را حفظ کنيد. هروقت به مسجدي وارد مي‌شدند نماز تهيت مسجد مي‌خواندند. مستحب است وارد هر مسجدي مي‌شويم دو رکعت نماز احترام مسجد بخوانيم. مرحوم آقاي توسلي تعريف کردند که در ماه رمضاني به محلات رفته بودند. نزديک محل اسکان ديدند مسجد مخروبه‌اي است خيلي کوچک است. فرمودند: در ماه رمضان نمازهايم را در اين مسجد مي‌خوانم. علماي شهر گفتند: آقا مسجد جامع هست، فرمودند: مسجد جامع کسي را دارد، ما بايد اينجا را آباد کنيم. آباد کردن مسجدهاي متروکه، بعد هم مردم مي‌آيند و سامان مي‌دهند و رنگ آميزي مي‌کنند.

به مسجد تميز و ساده علاقه‌مند بودند. در چهلم امام دو کشيش فرانسوي بعد از رحلت حضرت امام آمدند حسينيه‌ي جماران، وقتي سادگي محل ديدارهاي امام را ديدند شگفت زده شدند و به من گفتند: بگذاريد اينجا به همين سادگي بماند تا دنيا بداند يک انسان روحاني با اين مقام کجا زندگي مي‌کرد. امام فرمودند: مسجدها را خالي نکنيد، تکليف است. ما در اين انقلاب با ذکر خدا پيش برديم، نماز بالاترين ذکر خداست، شيطان‌ها از نماز مي‌ترسند، از مسجد مي‌ترسند، نماز را رها نکنيد. چند خاطره از خانواده امام هست که اين خاطرات را بيشتر نوه‌هاي امام تعريف کردند.

خاطره اول؛ نوه امام مي‌گويد: بچه بودم، وارد اتاق امام شدم. ديدم امام نماز مي‌خواند. پشت سر امام ايستادم، هرکاري امام کرد، انجام مي‌دادم. تا نماز امام تمام شد، نزديکي‌ها يک کتاب کودک بود، آن را به من هديه دادند. خاطره دوم؛ نوه امام مي‌گويد: آن زمان که در مراسم نماز جمعه بمب گذاري شد، قبلش شايعه کرده بودند در اين جمعه بمب مي‌گذارند، من با اينکه حامله بودم در آن نماز جمعه شرکت کردم. با تأخير برگشتم. خانواده همه دلواپس بودند. چون خبري از من نشده بود همه نگران بودند. وارد خانه شدم، مادرم معترضانه گفت: تو چرا رفتي؟ تو باردار هستي. ولي امام با خنده به من گفتند: سالمي؟ از من تشکر کردند و آمدند نزديک من در گوش من آهسته گفتند: خيلي کار خوبي کردي! اينجا حماسه‌ و انقلابي‌گري با عرفان و معنويت مخلوط شده است. حاج احمد آقا مي‌فرمود: امام هيچوقت به ما نگفتند: نماز بخوانيد اما ما هيچوقت نماز را ترک نکرديم. يعني رفتار و منش به ما مي‌گفت که ما بايد اين کار را بکنيم.

خانم طباطبايي همسر حاج احمد آقا گفتند: امام عقيده داشتند پيش از رسيدن به سن تکليف بايد کارهاي خوب و بد و مسائل شرعي را به بچه‌ها گفت. گاهي پسر هشت ساله‌ام را مي‌ديدند و مي‌گفتند: نمازت را خوانده‌اي؟ گفتم: آقا هنوز به تکليف نرسيده‌اند. مي‌فرمودند: بچه‌ها قبل از سن تکليف بايد رو به نماز بايستند، اما بعد از سن تکليف ايشان مراقبت مي‌کردند. تا به بچه‌ها مي‌رسيدند، مي‌پرسيدند: نماز خوانده‌اي؟ اگر دير شده بود مي‌فرمودند: ثوابش کم مي‌شود. نماز اول وقت را خدا خيلي دوست دارد.

شريعتي: امروز دوستان ما صفحه 62 قرآن کريم را تلاوت خواهند کرد. چقدر خوب است ثواب تلاوت اين آيات را به روح بلند امام راحل عظيم الشأن هديه کنيم. اين هفته قرار گذاشتيم از جناب حذيفه بن يمان صحبت کنيم.

حاج آقاي بهشتي: حذيفه بن يمان از اصحاب سِرّ است. اميرالمؤمنين رازهايش را به چهار نفر مي‌گفت، يکي حذيفه بود. فرزند شهيد و پدر شهيد است. اهل پارسايي و عبادت است. در جنگ‌هاي پيامبر به جز جنگ بدر شرکت داشت. يک جوان انقلابي نترس بود. در جنگ احزاب پيامبر فرمود: يک مردي مي‌خواهم جگر داشته باشد و به داخل دشمن نفوذ کند و اطلاعات بياورد. حذيفه مي‌گويد: من حاضر هستم. پيغمبر مي‌گويد: اگر کسي چنين کند در بهشت همسايه من خواهد بود. حذيفه از خندق عبور مي‌کند، آن طرف ابوسفيان و يارانش جلسه داشتند. خودش را قاطي آن جلسه مي‌کند، اطلاعات را مي‌شنود که ابوسفيان ترسيدند و مي‌خواهند نيمه شب آنجا را ترک کنند. ابوسفيان يکباره نگران مي‌شود که نکند غريبه‌اي بين ما باشد. از همه جمع مي‌خواهد که از بغل دستي‌هايتان بپرسيد چه کسي است؟ حذيفه هم پيش دستي مي‌کند و زود از نفر راست و چپ مي‌پرسد: تو که هستي و تو که هستي؟ خودش اين وسط پنهان مي‌شود. حذيفه از شخصيت‌هايي است که در تشييع جنازه فاطمه زهرا(س) حضور داشت. چون در آن تشييع جنازه کمتر از ده نفر بودند. خيلي بايد درجه داشته باشي، حذيفه خيلي به گردن ما حق دارد. تاريخچه‌اش را بخوانيم. فضاي مجازي امروز بسيار کمک مي‌کند. خاطرات حذيفه را نقل کنيم. بسيار اهل عبادت و تلاوت قرآن بود. به ايثار جان در راه خدا و عشق به اميرالمؤمنين اهتمام داشت. اين گفتگو را هديه به روح امام خميني(ره) مي‌کنيم.

شريعتي: نکته‌هاي خوب و خاطرات نابي از سيره عبادي امام راحلمان شنيديم. انشاءالله خداوند ايشان و همسر مکرمه و فرزندانشان را رحمت کند. دعاي 45 صحيفه سجاديه دعاي وداع با ماه مبارک رمضان را حتماً بخوانيم. دعا بفرماييد و آمين بگوييم.

حاج آقاي بهشتي: خدايا اسلام و مسلمانان را ياري بفرما. دشمنان اسلام و مسلمانان را نابود بفرما. بيماران لباس شفاء بپوشان. عيدي ما را بخشش گناهان ما قرار بده. زمينه ازدواج و اشتغال و مسکن جوانان را فراهم بفرما.

شريعتي:

گيرند همه روزه و من گيسويت *** جويند همه هلال و من ابرويت

از جمله اين دوازده ماه تمام *** يک ماه مبارک است آن هم رويت

«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين»

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها