اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

98-02-29-حجت الاسلام والمسلمين بهشتي-نماز در سيره پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم)

معرفی برنامه

حجت الاسلام والمسلمين بهشتي– نماز در سيره پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم)

برنامه سمت خدا

موضوع برنامه: نماز در سيره پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم)

كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين بهشتي

تاريخ پخش: 29-02- 98

شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين

«اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَانَ الَّذِي أَنْزَلْتَ فِيهِ الْقُرْآنَ، وَ افْتَرَضْتَ‏ عَلَى‏ عِبَادِكَ فِيهِ الصِّيَامَ، وَ ارْزُقْنِي حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرَامِ، فِي عَامِي هَذَا وَ فِي كُلِّ عَامٍ، وَ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ، فَإِنَّهُ لَا يَغْفِرُهَا إِلَّا أَنْتَ، يَا عَظِيمُ» به نام خداي ماه رمضان، به نام ميزبان بزرگ و کريم، برنامه را آغاز مي‌کنيم. سلام مي‌کنم به همه دوستان عزيزم، بيننده‌هاي خوب و شنونده‌هاي نازنينمان. طاعات و عبادات شما قبول باشد. حاج آقاي بهشتي سلام عليکم و رحمة الله، خيلي خوش آمديد.

حاج آقاي بهشتي: سلام عليکم و رحمة الله، بنده هم خدمت حضرتعالي و همه بينندگان و شنوندگان سلام مي‌کنم. پيشاپيش ميلاد مسعود امام مجتبي(ع) را به همه عزيزان تهنيت عرض مي‌کنم، به قول شاعر آئيني حسان، خداوند يک سفره‌اي در ماه رمضان گسترانيده که بهترين غذا را وسط سفره گذاشته است که کريم اهل‌بيت، امام حسن مجتبي(ع) است. از خداوند مي‌خواهيم که اين روزها و شب‌ها بر همه مبارک باشد و در شب‌هاي قدر آينده‌اي خوش براي همه انسان‌هاي آزاده و امت اسلامي و ملت ايران تقدير شود، انشاءالله.

شريعتي: انشاءالله براي نيمه اين ماه که عيد ميلاد آقا امام مجتبي(ع) است، سنگ تمام بگذاريم و دعا مي‌کنم انشاءالله به برکت مولود اين ماه همه ما توفيق درک شب‌هاي قدر را داشته باشيم و بهترين‌ها براي همه ما رقم بخورد. در ذيل بحث تربيت عبادي به بحث نماز رسيديم، امروز به نماز در سيره پيامبر خواهيم پرداخت. خدمت شما هستيم و بحث امروز شما را خواهيم شنيد.

حاج آقاي بهشتي: بسم الله الرحمن الرحيم، الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي.

اسلام يک مدلي براي زندگي است. کاملترين دين و پيامبر عزيز ما آخرين پيامبر، اين مدل در طي 23 سال از آسمان فرود آمده است. سيزده سال مکه، ده سال مدينه، آيه‌هاي قرآن هم بعضي مکي و بعضي مدني هستند. محققان اينطور به ما ياد دادند که غالباً سوره‌ها و آيه‌هاي مکي براي فردسازي است و غالباً سوره‌ها و آيه‌هاي مدني براي جامعه‌سازي است. پيامبر عزيز ما به تدريج اين رسالت را به انجام رسانده است. موضوعاتي هست در طي اين 23 سال يکبار و موضوعاتي ده بار و موضوعاتي صد بار و بيشتر، خود فراواني يک موضوع معنا دارد. موضوعاتي در سالهاي اول، موضوعاتي در سالهاي مياني، موضوعاتي در سالهاي پاياني و موضوعاتي در همه سالها. اينها هم معنا و نکته دارد. نماز کجاي اين حرکت است؟ چند بار آمده و کجا آمده است؟ فردي است يا اجتماعي است؟ از اينها چه مي‌خواهيم بفهميم؟ اين برنامه‌هايي که به صورت زنجيره‌اي شروع کرديم و به نماز رسيديم، چه منظوري داريم؟ منظور ما اين است که نسبت به اين پديده بايد جدي‌تر شويم. نماز مي‌خوانيم اما بيشتر بايد اهميت بدهيم. دستگاه فکري ما بايد در اولويت بيايد. موضوع نماز در قرآن، کلمه نماز و مشتقاتش حدود نود بار، کلمات مرتبط به نماز بيش از نهصد بار، مثل رکوع، سجده، قنوت، قيام، اذان، وضو، غسل، تيمم، حمد و تکبير، تسبيح، مسجد، اينها مجموعاً هفده کلمه است که من شمردم، با نماز هزار بار است. کمتر موضوعي داريم در کتاب آسماني ما هزار بار، يعني کمتر صفحه‌اي است که باز کنيم و به زاويه‌اي از زواياي اين موجود و به لايه‌اي از لايه‌هاي اين پديده نپرداخته باشيم. يعني اگر بگوييم: قرآن براي سعادت فرد و جامعه در دنيا و آخرت هست، اين نماز رکن است.

حرف دوم اينکه پيامبر عزيز ما روز دوشنبه به پيغمبري رسيد، صبح زود در غار حرا، پنج آيه‌ي اول سوره علق را دريافت کرد. حس عجيبي داشت. از کوه سرازير شد، مجدداً جبرئيل نازل شد و همان روز اول و دستور وضو گرفتن و نماز خواندن را آورد. ممکن است کسي بگويد: اول و دوم چه فرقي مي‌کند؟ نه، خود پيامبر هم بعدها براي امتش فرموده و همه توجه داشته باشند اولين دستور نماز بود که باز هم با اين جمله اهميت موضوع را بفرمايند. به اولين کسي که رسيد علي بن ابي طالب بود، اسلام را و نماز و وضو را تعليم داد. به خانه آمد، حضرت خديجه کبري، اين سه نفر مسلمان شدند و نماز را آموختند. اولين تظاهرات رفتاري اين سه نفر اقامه نماز است. يعني روزه بعد از چهارده، پانزده سال آمده است. خمس، زکات، حج و جهاد براي مدينه است ولي نماز روز اول، اين خيلي معنا دارد. يک معنا اين هست که اين نماز اينقدر فطري و شيرين است که همان روز اول مي‌شود با مشرکين در ميان گذاشت. طبع و فطرت انسان‌ها اين پرستش را مي‌پسندد که در وجود انسان‌ها هست.

سالهاي اول اسلام به صورت پنهاني افرادي مسلمان مي‌شدند، ولي نماز را به جماعت مي‌خواندند. خدا شهيد مطهري را رحمت کند، به دانشجوها توصيه مي‌کرد که تاريخ اسلام مي‌خواهيد بخوانيد، تاريخ اسلام مرحوم آيتي را بخوانيد. محققانه همراه با اسناد معتبر تاريخي آورد. مرحوم آيتي در کتاب تاريخ اسلام مي‌نويسد اولين خوني که در اسلام ريخته شد براي نماز بود. مسلمان‌ها يک زميني را خارج از شهر مکه انتخاب کرده بودند و همديگر را خبر مي‌کردند و مي‌آمدند نماز را به جماعت مي‌خواندند. چند نفر خانم و آقا بودند که کسي مطلع نشود. مشرکين که مطلع شدند درگيري پيش آمد و خون مسلماني ريخته شد. پس اولين خون در راه نماز است.

سه سال گذشت، پيامبر عزيز ما اسلام را علني کرد، شعار مي‌دادند: «قولوا لا اله الا الله تفلحوا» اينبار نماز را در مسجدالحرام شروع به خواندن کردند. مشرکين هم خيلي عصباني شدند. در رأس مشرکين سه نفر هستند. ابوسفيان مظهر سرمايه‌داري، ابولهب مظهر قدرت، ابوجهل مظهر روشنفکري، چون دانش ابوجهل از بقيه بيشتر بود. رئيس مجلس شوراي آنجا بوده است که در مکه تشکيل مي‌شد. دنيا گشته، نويسنده، شاعر، صاحب نظر، ابوجهل گفته: من از هيچ کاري بيش از نماز محمد(ص) بدم نمي‌آيد. اين آدم روشنفکر و باسواد از نماز چه دريافتي کرد که اينقدر دردش آمده است، واقعاً مي‌داند نماز چه انقلابي به پا مي‌کند. اين قصه‌اي که تعريف مي‌کنم در آيات سوره‌ي علق است. «أَ رَأَيْتَ‏ الَّذِي‏ يَنْهى» (علق/9) آيا ديدي آن تبهکاري که باز مي‌داشت، «عَبْداً إِذا صَلَّى» بنده ما را وقتي به نماز مي‌ايستاد. او جايزه تعيين کرد براي کسي که وقتي پيامبر به سجده مي‌رود، مثلاً يک ظرف زباله بريزد تا شکمبه گوسفند يا شتر سر پيغمبر بريزد. اينقدر از نماز متنفر بود. ما الآن گاهي غافل هستيم، آمريکايي‌ها وقتي فيلم مي‌سازند گاهي ما غافل هستيم که چقدر به نماز ضربه مي‌زنند، به مسجد، حتي در بازي‌هاي کامپيوتري چقدر اين موضوع نماز را پيشاني کار قرار مي‌دهند، يک نمازي را معرفي مي‌کند که آن بازيگر يا بيننده بدش بيايد.

امروز هم روشن است که اگر جوان مسلمان نماز بخواند، مسلط بر خودش است. تقوا پيدا مي‌کند، همان چيزي که روزه براي تقوا آمده است. يکوقتي ابوجهل گفت که امروز وارد حجر اسماعيل مي‌شوم و با لگدهايم وقتي پيامبر اسلام به سجده رفت، گردن او را خواهم شکست. اينها چيزهايي است که در تاريخ ثبت شده است. ولي حرکت کرد و يک صحنه‌اي را ديد که عقب‌نشيني کرد، بعدها از او پرسيدند چه ديدي که اين اقدام را نکردي؟ گفت: گودالي از آتش را ديدم که دارم سقوط مي‌کنم. ترسيد! ولي اجازه ندادند در مسجدالحرام نمازي به پا شود و خيلي ممانعت کرد. در سيزده سال مکه هرکس مي‌خواست مسلمان شود بعد از اينکه توحيد و نبوت و معاد را مي‌پذيرفت، مي‌گفت: چه کار بايد بکنم؟ مي‌گفتند: نماز، هيچ کار ديگري نبود. يعني حجاب هنوز دستورش نيامده، روزه نيامده، خمس و زکات نيامده، هيچ مناسکي نبود فقط نماز، در طي اين سيزده سال نماد و نشانه اسلام نماز است. اينها قدم قدم معنا دارد. سيزده سال به پايان مي‌رسد و فصل دوم يعني مدينه فرا مي‌رسد. پيامبر عزيز ما روز دوشنبه به قبا رسيد. يک روستايي نزديک مدينه است، مطلع شد از طريق فرشته وحي که چهل تروريست در سحرگاه فردا مي‌خواهند او را بکشند، ماجرا را با علي بن          ابيطالب در ميان گذاشت و فرمود: حاضر هستي به جاي من بخوابي. اميرمؤمنان عرض کرد: اولين کسي که به شما گفته: جانم فدايت، من هستم. با کمال افتخار و پيامبر توانست از مکه به غاري فرار کند و پناه بگيرد و بعد از آن غار از بيراهه با راهنمايي کسي خودش را به مدينه رساند، دوشنبه به قبا رسيد. پنج روز در آن روستا بود تا اميرالمؤمنين(ع) و فاطمه بنت اسد، فاطمه زهرا و فاطمه‌ي بنت زبير (فواطم) که اينها اولين گروه مهاجران هستند، برسند. در اين پنج روز چه کار کرد؟ اولين مسجد را بنا مي‌کند يعني جايي براي نماز، مي‌توانست کارهاي فرهنگي و تبليغي هم بکند. وقتش را براي مسجد گذاشت. مسجد قبا که در قرآن هم در سوره توبه توصيفش آمده است. در آينده‌ها در مورد مسجد صحبت مي‌کنيم و خواهيم رسيد که پيامبر هفته‌اي دو روز در مدينه نماز خود را در اين مسجد مي‌خواندند.

روز جمعه وارد مدينه شدند، مردم مدينه استقبال کردند. چه شعارهايي مي‌دادند و چه استقبال بي نظيري کردند. پيامبر روز جمعه اولين نماز جمعه را خواند و از روز شنبه با اينکه کارهاي مهمي در پيش داشت، اقتصادي، عمراني، فرهنگي، سياسي و نظامي و امنيتي، يک ماه اول تمام وقتش را براي ساختن مسجدالنبي گذاشت. يعني يک پايگاهي با اولويت اول براي نماز، بعد از نماز براي تبليغ، موعظه، ارشاد، قرار داد. امام خميني مسجد را پايگاه حکومت خود قرار داد. بعد از مسجد، دستور دادند کلاس‌هايي براي آموزش آقايان و خانم‌ها بسازند. يعني امروزي بگوييم، پيامبر ساخت مسجد را بر ساخت مدرسه اولويت داد. الآن گاهي مي‌شنويم که فلان مدرسه نمازخانه ندارد. گاهي مي‌شود کلاس کم دارند و نمازخانه را کلاس مي‌کنند. اين لايه دوم! لايه سوم بازار را ساختند، يعني يک مجتمعي که مرکزش مسجد، لايه دوم مدرسه و لايه سوم بازار، آنوقت اين اقتصاد معنا داشت. يک اقتصادي در پرتو تعليم و تربيت اسلامي و حول محور مسجد و نماز. مسجدالنبي مرکز حکومت، آرام آرام هم مسجدهاي محلات را ساختند. امام جماعت اعزام مي‌کرد و بعد مسجدهاي روستاها و مناطق دوردست، اينها نشان مي‌دهد براي پيامبر مسأله نماز يک مسأله درجه يک بود.

روزگار مي‌گذرد، يک سال که از مهاجرت گذشت، جنگ پيش آمد. در طي نه سالي که پيامبر در مدينه بود. حدود نود جنگ پيش آمد که هشت، نه جنگ، جنگ‌هاي بزرگ است. بقيه‌ هم جنگ‌هاي کوچک است. بيست سال قبل تحقيقي کردم درباره‌ي نماز و جهاد در اسلام، يعني تاريخ همه جنگ‌هاي زمان پيغمبر را خواندم. شما جنگي پيدا نمي‌کنيد که صحبت نماز درونش نباشد. جنگ موضوع مهمي است و حتي مسائل زيادي را تحت الشعاع قرار مي‌دهد. پيامبر مي‌خواهد اعلام کند رزمندگان جمع شوند، در مسجد اعلام مي‌کند. حرکت مي‌کنند کسي را مسئول نماز قرار مي‌دهد. شما مسئول نماز هستي، شما مسئول اذان هستي. شما در بين راه بايد بروي جا نمايي کني، کجا مناسب است که رزمندگان بايستند و نماز را به جماعت بخوانيم. قبله را پيدا کنيد. حتي در يکي از جنگ‌ها، رزمندگان شب زياد راهپيمايي کردند، احتمال داشت نماز صبح قضا شود، پيغمبر يک نفر را گذاشت براي اينکه نماز صبح قضا نشود. اينجا پيامبر يک کارهايي مي‌کند، در بعضي از جنگ‌ها کار پيش نمي‌رفت، هرچه تلاش مي‌کردند، ما در زمان خودمان در دفاع مقدس، توفيق داشتم چند بار در عمليات بودم. گاهي مدت زيادي هرچه تلاش مي‌کردند کار نمي‌شد. اين بار به پيغمبر مراجعه مي‌کردند، يا رسول الله شما رهنمودي بفرماييد! مي‌فرمودند: وضو بگيريم و نماز بخوانيم و از نماز کمک بگيريم.

رزمندگاني که شب‌ها نگهبان بودند، گاهي مي‌ديدند خبري نيست. وضو مي‌گرفتند و در حين نگهباني نماز شب مي‌خواندند که حادثه‌هايي هم رخ داده است. يعني نماز در دل جهاد است. يکوقتي عقيل بن ابي طالب آمده بود به شام نزد معاويه، معاويه از عقيل برادر اميرالمؤمنين پرسيد: بين من و برادرت علي چه تفاوتي مي‌بيني؟ عقيل آدم هوشياري بود. گفته بود: همان تفاوتي که بين پدرت و پيغمبر است. معاويه پرسيد: بين پدرم و پيغمبر چه فرقي بود؟ عقيل گفت: پدرت که در رأس جمعي به جنگ مي‌آيد، رقاصه‌ها را مي‌آورد و با شراب مي‌خواست روحيه بدهد، با موسيقي مي‌خواست به سربازان روحيه بدهد اما پيامبر با نماز روحيه مي‌داد. پيامبر، رزمندگان را که غالباً در جنگ‌ها نفراتشان کمتر بود، موقعيت سوق الجيشي آن‌ها مثل جنگ بدر، آنها بالاي کوه بودند و مسلمان‌ها پايين بودند، با نماز به اينها روحيه مي‌داد. حتي در جنگ حديبيه، سوره نساء آيه 102 فکر مي‌کنم مسلمان‌ها در آن جنگ1700 نفر بودند. پيامبر موظف شد از طرف خدا که نماز را به جماعت بخواند. در آن شرايط يک ريسک است. چون به جماعت نماز بخوانند دشمن حمله مي‌کند. آيه نازل شد، اي پيامبر! جمعيت خود را نصف کن. نصف مقابل دشمن، نصف در حال نماز. نماز جنگ دو رکعت است. يکوقتي يادم هست حاج آقاي قرائتي در دانشگاه افسري امام علي(ع) پيشنهاد کرده بودند اين کار را حتي به صورت مانور در دانشگاه افسري اجرا کنيد. فکر مي‌کنم با سيصد نفر که يک کسي پيشنماز باشد، 150 نفر مواظب دشمن باشند، مسلح و با زره، و 150 نفر هم براي نماز بيايند. يک رکعت که تمام شد قصد فرادي کنند و رکعت دوم را با سرعت بخوانند، بروند اسلحه را بگيرند و 150 نفر ديگر ملحق شوند. چرا خدا اين حرف را مي‌زند؟ آيا وقت نماز توسعه ندارد؟ چرا مي‌شد نيم ساعت ديگر نماز بخوانند. دو ساعت ديگر نماز بخوانند ولي چه نکته‌اي دارد که خداوند پيامبر را مأمور مي‌کند. آن کار سخت را بکند. آيا مفهومش اين نيست، آيا پيام آيه اين نيست که نماز مهم است؟ جماعت مهم است؟ اول وقت مهم است. يعني کاري مي‌کند که شايد به ظاهر متوجه نشويم ولي اثر مي‌گذارد. آيه به ما پيام مي‌دهد که چرا سالار شهيدان در ظهر عاشورا که ياران اندکي هم داشت، مي‌توانست نماز را فرادي بخواند، ولي مي‌ايستد اول وقت به جماعت. به بعضي از ياران فرمود: چه کسي حاضر است جلوي من بايستد؟ زهير بن قين، سعيد بن عبدالله، جلوي امام مي‌ايستند تا امام به دنيا نشان بدهد جنگ ما با همه جنگ‌ها فرق دارد. در دنيا جنگ خيلي بوده و الآن هست و خواهد بود. اما يک تفاوتي است. سوره توبه رزمنده مسلمان را توصيف مي‌کند. اول مي‌فرمايد:«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ‏ الْمُؤْمِنِينَ‏ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ» (توبه/111) خداوند به خريداري آمده و از مؤمنان جان و مالشان را مي‌خرد. به عوض بهشت، «يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ» اينها مي‌جنگند و مي‌کشند و کشته مي‌شوند. از خدا مي‌پرسيم يک رزمنده مسلمان، يک نظامي مسلمان ويژگي‌هايش چيست؟ الآن در دنيا بپرسيم ويژگي‌هاي يک نظامي، بايد چابک باشد. ورزيده باشد و مهارت داشته باشد، تکنيک و تاکتيک داشته باشد، اما قرآن مي‌گويد: اوصاف يک نظامي مسلمان اين است. «التَّائِبُونَ‏ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ» (توبه/112) اين نظامي مسلمان است با آن آمريکايي که با مواد مخدرش خودش را نگه مي‌دارد، فرق مي‌کند. با ياد خدا، با شب زنده‌داري، دفاع مقدس ما در اين هشت سال يکي از تفاوت‌هايش با همه جنگ‌هاي اين زمانه همين بود. تضرع، زيارت مي‌خواندند و گريه مي‌کردند، شب زنده‌داري داشتند و قرآن تلاوت مي‌کردند و اشک مي‌ريختند. «إِنَّ ناشِئَةَ اللَّيْلِ‏ هِيَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قِيلا» (مزمل/6)

در اولين سوره‌هايي که بر پيامبر نازل شد، در همه آنها صحبت نماز هست. مثل سوره علق، سوره مزمل، سوره مدثر، خود سوره حمد که پنجمين سوره هست، اينها يا جزء نماز مي‌شوند يا در اين سوره‌ها صحبت نماز هست. نماز در ميدان جنگ، ما الآن وقت نماز مي‌شود، اذان مي‌گويند غذا مي‌خوريم. اذان مي‌گويند خريد و فروش مي‌کنيم. اذان مي‌گويند خوابيديم چرت مي‌زنيم. اذان مي‌گويند سر کلاس هستيم. مي‌گوييم حالا وقت هست. اين آيه چه مي‌گويد؟ جماعت اول وقت معنا ندارد. در ميدان جنگي که ضريب خطر خيلي زياد بوده، اما خداوند عليرغم آن خطر پيامبر را موظف مي‌کند که نماز به جماعت بخواند. فتح مکه نقطه عطفي است، يعني جهان موجوديت اسلام را پذيرفت. يکي از نشانه‌هاي فتح مکه اين است که پيامبر وارد مسجدالحرام شد، به بلال حبشي فرمود: برو بالاي کعبه اذان بگو. چقدر مشرکين عصباني شدند، اذان چيست؟ سفارش به نماز، حيّ علي الصلاه، حيّ علي الفلاح، حيّ علي خيرالعمل، فتح مکه که تمام شد اين بار ارتباطات جهاني پيامبر افزوني گرفت يعني سفراي پيامبر به کشورهاي ديگر اعزام شدند. گروه‌هاي تبليغي اعزام مي‌شدند. پيشنهاد گفتگو با مسيحي‌ها با يهودي‌ها بود، يک سالي هست در همين سالها‌، سال هشتم است، اسمش عام الوفود است. عام يعني سال و وفود يعني مهمانان، سال مهمانان، وفد يعني هيأت نمايندگي، الآن مثلاً از کشوري هيأت نمايندگي به ايران مي‌آيد و اسمش وفد است. هفت نفر، هفتاد نفر و کمتر و بيشتر هستند. هيأت بلند پايه، در يک سال پانصد هيأت با پيامبر ملاقات داشت. موضوع گفتگو يکي نماز است. آرام آرام نمايندگان پيامبر اعزام مي‌شوند براي حکومت، معاذ بن جمل براي حکومت يمن مي‌رود. پيامبر براي حکام مناطق نامه‌ها مي‌نويسد. محتواي نامه‌ها چيست؟ همه جور مسائل هست. اقتصادي هست، امنيتي هست، مواظبت بکنيد، دشمن چيست، يکي از آن نامه‌ها، نامه به استاندار يمن است.

کتابي است به نام «تحف العقول» يک مجموعه حديثي از پيامبر تا امام زمان(ع) است. فصل اول پيامبر، بعد اميرمؤمنان، حسن بن علي، امام حسين(ع)، اين کتاب را که باز مي‌کني، اولين مطلب نامه پيامبر به معاذ بن جبل است و به فارسي هم ترجمه شده است. بعضي‌ها هستند کتاب‌هاي درجه يک مي‌خرند و هديه مي‌دهند. اين کتاب در قفسه خانه‌هاي ما باشد. استاندار مفهومش روشن است. مسئوليت‌هاي مختلف دارد. مسئوليت امنيت دارد، عمران و آباداني دارد. مسئوليت فرهنگ دارد. پيامبر به استاندار يمن فرمود: «وَ أَظْهِرْ أَمْرَ الْإِسْلَامِ كُلَّهُ» پياده کن تمام اسلام را، «صَغيرهُ و کَبيرهُ» مسائل ريز اسلام و مسائل کلان، «وَ لْيَكُنْ أَكْثَرُ هَمِّكَ‏ الصَّلَاة» (تحف العقول/ص26) آقاي استاندار، بيشترين دغدغه تو نماز باشد. خوشا به حال استانداري که بيشترين دغدغه‌اش در کنار امنيت و عمران و آبادي، نماز باشد. در آينده خواهيم گفت که سهم حکومت براي اقامه نماز چيست؟ حکومت براي اقامه نماز سهم دارد. حکومت بايد کارهايي بکند. اگر استاندار يک تحقيقي را از استانش شنيد، جوان‌هاي پانزده ساله تا 28 ساله در استان من، نماز مي‌خوانند. اين تعداد نماز نمي‌خوانند. اين کار استاندار است. نمي‌تواند بگويد: من مدير کل فرهنگ دارم، خودش بايد بيايد رئيس اقامه نماز شود. گاهي ما سخنان رهبرانمان را قطع مي‌کنيم، طرف نمي‌داند مخاطبش کيست. فرق مي‌کند که اين سخن به يک انسان عادي گفته شده يا به يک استاندار يا به يک عالم.

يکي از شهرهايي که مقاومت مي‌کرد، شهر طائف است. بعد از فتح مکه همچنان طائفي‌ها مقاومت مي‌کردند و اذيت مي‌کردند. پيامبر نمي‌خواست کسي مجبوري مسلمان شود، ولي اينها کارشکني و اذيت مي‌کردند و مي‌خواستند بين مسلمان‌ها تفرقه ايجاد کنند. سپاه اسلام توانست وارد طائف شود که سلمان فارسي هم در آنجا نقش داشت. ما بيشتر نقش سلمان فارسي را در جنگ خندق مي‌گوييم. اينجا هم طرح منجنيق را که ما در ايران وسيله‌اي داريم، پيامبر دستور دادند طبق نظر سلمان بسازند و بالاخره قلعه‌هاي طائف فتح شد. بزرگان طائف نزد پيامبر آمدند. گفتند: ما اسلام را مطالعه کرديم. مي‌دانيم اسلام چيست و حاضر هستيم مسلمان شويم. چند شرط داريم، يک شرط ما اين است، همه اسلام را حتي جهاد که سخت است قبول مي‌کنيم به جز نماز. پيغمبر فرمود: «لا خير في دينٍ لا صلاة له» در ديني که همه چيز هست ولي نماز نيست، خيري نيست و اين نگاه پيامبر است. يعني دين اسلام اقتصاد دارد، فرهنگ دارد، تعليم و تربيت دارد، همه چيز دارد، در ديني که همه چيز هست ولي نماز نيست.

به آخرين ماه‌هاي عمر پيامبر مي‌رسيم، يک واقعه فوق العاده مهمي پيش مي‌آيد و آن اين است که از آسمان پيامبر اطلاع پيدا مي‌کند که آخرين روزهاي عمرش هست و مسلمان‌ها را بايد خبر کند، همه مکه مي‌آيند و مراسمي در آنجا هست. تعداد مسلمان‌ها متفاوت ذکر شده است. به مکه آمدند، مراسم حج انجام شد و همه از مکه بيرون آمدند و به سمت شهرهايشان، بين راه وقتي به غدير خم رسيدند، پيامبر مطلع شد که دوباره همه را بايد جمع کند. آنهايي که سريع رفتند در جاده‌ها پخش شدند و آنهايي که هنوز نرسيدند را جمع کردند. يک نقطه عطف است. الآن مراسم مهمي مي‌خواهد به نمايش گذاشته شود. هوا گرم است و جمعيت متراکم است. مي‌گفتند: يا رسول الله، خوب حرفتان را بفرماييد! مي‌فرمود: اول نماز! به زبده‌ترين يارانش فرمود: اگر شما مرا دوست داريد اين جاي نماز را درست کنيد. آنها جاي مسطحي درست کردند، سلمان، ابوذر، مقداد، اينها کساني هستند که جاي نماز را درست کردند. درختاني بود سايه داشت که براي نمازگزاران گذاشتند و بقيه هم غير سايه. اين معني دارد که معرفي رهبر آينده بعد از نماز است. يعني چقدر اين نماز مهم است که پيغمبر گره زده است. پيامبر به مدينه تشريف آوردند، روزهاي آخر عمرشان رسيده است. در آتش تب مي‌سوختند ولي به هيچ قيمت حاضر نمي‌شدند به مسجد نيايند. روز آخر زير بغل‌هايش را مي‌گرفتند، مي‌توانستند در خانه نماز بخوانند و يک نفر ديگر در مسجد امام جماعت باشد ولي اصرار داشت خودش نماز بخواند. اين خيلي پيام دارد مخصوصاً براي همسايه‌هاي مسجد که به مسجد نمي‌آيند.

نکته ديگر اينکه کسي از امام صادق پرسيد: آخرين سخن پيامبر در اين دنيا چه بود؟ يکوقت کتابي را ديدم به نام «آخرين گفتارها» نويسنده آمده آدم‌هايي که همه دنيا آنها را مي‌شناسند، خوب يا بد، آدم‌هاي معروف، ناپلئون، هيتلر، اميرالمؤمنين، معاويه، خوب يا بد، آخر عمرشان چه گفتند؟ مثلاً يک ساعت مانده به اينکه بميرد، چکيده همه تجربيات را باقي مي‌گذارد. آخرين گفتار پيامبر ما چيست؟ پيامبر ما 23 سال پيامبري کرد و دهها موضوع را با مردم در ميان گذاشت. امام صادق(ع) فرمود: پيامبر که جان مي‌داد سرش بر سينه جدم علي بود، آخرين جمله‌اش اين بود: «والله لا يَنال شفاعتي من استخف بالصلاة» معمولاً کسي به خدا قسم مي‌خورد که مخاطب حرفش را جدي نمي‌گيرد. به خدا شفاعت من، دوره من تمام شد، کي ما ديدار خواهيم داشت؟ در قيامت. به خدا شفاعت من شامل حال کسي که نماز نمي‌خواند نه، کسي که نماز را سبک مي‌شمارد. جدي نمي‌گيرد، اول وقت نمي‌خواند. تلويزيون مي‌بيند و نماز مي‌خواند، مفهومش را نمي‌داند. اخلاص ندارد و بچه‌هايش را به نماز تشويق نمي‌کند.

شريعتي: خيلي نکات خوب و تکان‌دهنده‌اي را شنيديم. امروز صفحه 46 قرآن کريم، آيات سوره مبارکه بقره را تلاوت خواهيم کرد.

«وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُمْ مِنْ نَذْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُهُ وَ ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصارٍ«271» إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمَّا هِيَ وَ إِنْ تُخْفُوها وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ يُكَفِّرُ عَنْكُمْ مِنْ سَيِّئاتِكُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ «272» لَيْسَ عَلَيْكَ هُداهُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَلِأَنْفُسِكُمْ وَ ما تُنْفِقُونَ إِلَّا ابْتِغاءَ وَجْهِ اللَّهِ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُون‏ «273» لِلْفُقَراءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ لا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْباً فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيماهُمْ لا يَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ‏ «274» الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون‏»

ترجمه آيات: وهر مالى را كه انفاق كرده‏ايد، يا نذرى را كه نذر كرده‏ايد، پس قطعاً خداوند آن را مى‏داند وبراى ستمگران هيچ ياورى نيست. اگر صدقات را آشكارا بدهيد، پس آن كار خوبى است، ولى اگر آنها را مخفى ساخته وبه نيازمندان بدهيد، پس اين براى شما بهتر است وقسمتى از گناهان شما را مى‏زدايد و خداوند به آنچه انجام مى‏دهيد آگاه است. هدايت يافتن آنان بر عهده تو نيست، بلكه خداوند هر كه را بخواهد (و شايسته باشد) هدايت مى‏كند. وآنچه را از خوبى‏ها انفاق كنيد، به نفع خودتان است. و جز براى كسب رضاى خدا انفاق نكنيد و (پاداش) آنچه از خوبى‏ها انفاق كنيد، به طور كامل به شما داده خواهد شد و بر شما ستم نخواهد شد. (انفاق شما بايد) براى نيازمندانى باشد كه در راه خدا محصور شده‏اند. (به خاطر دين خدا، از وطن آواره و يا در جبهه‏هاى جهاد هستند.) توان حركت و سفر در زمين را (براى تأمين هزينه زندگى و يا كسب سرمايه براى تجارت) ندارند. از شدّت عفاف و آبرودارى، شخص بى‏اطلاع آنها را غنى مى‏پندارد، امّا تو آنها را از سيما و چهره‏هايشان مى‏شناسى. آنان هرگز با اصرار از مردم چيزى نمى‏خواهند. و هر چيز نيكو و خيرى را (به اين افراد) انفاق كنيد، پس قطعاً خداوند به آن آگاه است. كسانى كه اموال خود را در شب وروز، پنهان وآشكارا انفاق مى‏كنند، اجر وپاداش آنان نزد پروردگارشان است و نه ترسى براى آنهاست و نه غمگين مى‏شوند.

شريعتي: اين هفته قرار است از يکي از ياران خاص اميرالمؤمنين صحبت کنيم، حجر بن عُدي و نکات حاج آقاي بهشتي را خواهيم شنيد.

حاج آقاي بهشتي: يک شيعه درجه يک، اميرالمؤمنين کيف مي‌کرد به او نگاه مي‌کرد. اهل شور و اهل شعور، اهل حماسه، اهل عرفان، جان فشان، تا آنجايي که مردم او را مي‌شناختند او را به نماز مي‌شناختند. در بين اصحاب هميشه مقيد بود که وضو داشته باشد. مي‌گفت: هروقت وضو مي‌گيرم سعي مي‌کنم با آن وضو دو رکعت نماز بخوانم. اين به بحث امروز ما خيلي مرتبط هست. يک لقبي در تاريخ هست، اهل سنت هم نقل کردند مثل کتاب مستدرک صحيحين، جلد سوم صفحه 368، «راهب‏ أصحاب‏ رسول اللّه» چون حجر هم از پيامبر حديث نقل کرده و هم از اميرمؤمنان و راهب اهل شب زنده‌داري و اهل زهد و تلاوت قرآن است، عمري در اين مسير تلاش کرده در جنگ‌هاي اميرالمؤمنين و در هر سه جنگ حضور داشته است. مدتي در کوفه زندان بود. از کوفه او را به دستور معاويه با نامه‌اي که رد و بدل شد به سمت شام فرستادند و پايان عمر عجيبي دارد. وقتي اميرالمؤمنين(ع) در راه مسجد بود، حجر هم در مسجد بود، صبح نوزدهم. شنيد اشعث بن قيس با ابن ملجم حرف‌هايي با هم مي‌زنند. فهميد که اينها توطئه‌اي بوده است. پريد از مسجد بيرون که بيايد به خانه امام اطلاع بدهد، امام(ع) از راه ديگري آمده بودند. حجر که برگشت قصه تمام شده بود. فرق اميرالمؤمنين شکافته شده بود. حضرت را آوردند به خانه، اميرالمؤمنين ساعت‌هاي آخر ديگر اجازه نمي‌دادند کسي وارد خانه شود، الا خواص از يارانشان، از جمله کساني که اجازه پيدا کردند حجر بود. امام به آن حالت بيماري چشمش را باز کردند و فرمودند: اي حجر، چه حالي خواهي داشت وقتي تو را مجبور کنند از من بيزاري ببيني! حجر جواب داد به خدا قسم اگر با شمشير مرا قطعه قطعه کنند، يا در آتش مرا بسوزانند، از تو دست برنمي‌دارم. اين تاريخ پر افتخار تشيع است. وقتي او و سيزده نفر ديگر را آوردند، همانجا که قبرش بود و داعشي‌ها، از اولين جاهايي که منفجر کردند معلوم است که چقدر عقده و کينه داشتند. اولين جاهايي که منفجر کردند قبر حجر بن عدي بود. آنجا قبر اينها را کندند و نگذاشتند به شام برسند. معاويه مأموراني را فرستاد، قبرشان را کندند و کفن‌هايش را پهن کردند، گفتند: يا از علي بن ابيطالب بيزاري بجوييد، يا اعدام. اين عاقبت شماست. شش هفت نفر اين کار را کردند، حجر هم پسر نوجواني دارد، نکند اول او را بخواهند بکشند و اين پسر ترديد کند. اول گفت: مي‌خواهم شهادت پسرم را تماشا کنم. پسرش را به شهادت رساندند. نوبت خودش رسيد. گفتند: اگر حاجتي داري بگو! گفت: از شما مي‌خواهم به من اجازه بدهيد وضو بگيرم. وضو گرفت آمد گفت: يک چيز ديگري هم از شما مي‌خواهم، دو رکعت نماز بخوانم. شروع به نماز خواندن کرد، مأمورها گفتند: از مرگ مي‌ترسي اينقدر نماز را طول دادي؟ گفت: اين کوتاهترين نماز عمرم بود. حجر بن عدي را مردم و جوان‌هاي ما نمي‌شناسند. دانشجوهاي ما نمي‌شناسند، مي‌تواند به ما انرژي بدهد و براي آينده‌هاي ما راه مشخص کرده است. فداکار، عاشق خدا و عاشق مکتب و مردم، مصمم بود.

شريعتي: چقدر ميان ما و ياران اهل‌بيت فاصله هست. دعا بفرماييد و آمين بگوييم.

حاج آقاي بهشتي: در دعاي امام سجاد(ع) زياد داريم، «الهي اذقني حلاوة مناجاتک» خدايا شيريني نماز و عبادت خود را به ما بچشان. خدايا همه کساني که ما را نمازخوان بار آوردند در اين شب‌ها و روزها در سفره احسانت مهمان بفرما. جوان‌هاي ما را مايه افتخار ما قرار بده.

شريعتي: تا اولين شب قدر فقط پنج شب باقي است.

«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين»

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها