حجت الاسلام والمسلمين بهشتي– ابعاد مختلف تربيت عبادي
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: ابعاد مختلف تربيت عبادي
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين بهشتي
تاريخ پخش: 18-01- 98
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
سلام ميکنم به همه دوستان عزيزم، بينندههاي خوب و شنوندههاي نازنينمان. حلول ماه شعبان المعظم را تبريک ميگويم. انشاءالله همه ما زير سايه الطاف نبي مکرم اسلام عاقبت بخير شويم. حاج آقاي بهشتي سلام عليکم و رحمة الله، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي بهشتي: سلام عليکم و رحمة الله، بنده هم خدمت حضرتعالي و همه بينندگان و شنوندگان عزيز اين ماه شريف و خجسته را تبريک عرض ميکنم. مخصوصاً ميلادهايي که در پيش داريم، ولادت امام حسين و ولادت پرچمدار رشيدش حضرت ابالفضل(ع) و فرزندش حضرت سجاد(ع) سرور سجده کنندگان و ولادت فرزند ديگرش حضرت مهدي(ع)، اين ماه نور باران است. گر گدا کاهل بود تقصير صاحبخانه چيست؟ سفره رنگارنگي در ماه شعبان گسترده شده، از دعاهاي ماه شعبان استفاده کنيم. نمازها و نيايشهاي ما بهتر و عميقتر شود. قبل از اينکه گفتگو را شروع کنيم، دوست دارم بخاطر ماجرايي که در کشور ما پيش آمده فرازي از صلوات شعبانيه را الآن عرض کنم، از خدا ميخواهيم «وَ ارْزُقْنِي مُوَاسَاةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَيْهِ مِنْ رِزْقِكَ بِمَا وَسَّعْتَ بِهِ عَلَيَّ مِنْ فَضْلِكَ» گاهي از خدا دارايي ميخواهيم، اين يکجور رزق است. گاهي از خدا ميخواهيم اين داراييهايي که به ما داده با ديگران تقسيم کنيم. به اين مواسات ميگويند. در لغت مثل دهخدا، مواسات را به غمخواري معنا ميکنند. شريک کردن ديگران در دارايي خود، به خصوص در مسائل مالي. الآن که در کشور ما چند صد هزار نفر از هموطنان ما گرفتار ماجرايي هستند که براساس حکمت خدا دچار شدند، ما وظيفه داريم اين را از خدا بخواهيم که خدايا کمکم کن، روزي من کن، مواسات را روزي من کن. يعني غمخواري ديگران، شريک کردن آنهايي که پيچي به زندگيشان افتاده است. گرهاي به کارشان افتاده است، دشواري در معيشتشان پيش آمده است. خدايا روزي من کن من آنها را در دارايي خود شريک کنم. خوشبختانه وسايل کمک رساني فراهم است و اطلاعرسانيهاي خوبي انجام ميشود. همه همفکري کنيم، کمک کنيم.
شريعتي: هموطنان عزيز ما در استان گلستان و بخشهايي از مازندران، لرستان، خوزستان، که انشاءالله از اين فاجعه به سلامت عبور کنيم و همدلي ما مرهمي شود بر دلهاي مردم عزيز ما در جاي جاي ميهن اسلامي.
حاج آقاي بهشتي: براي شما و بينندههاي سمت خدا سالي همراه با رحمت، موفقيت، امنيت، صحت و سلامت و برکت دارم. انشاءالله که ايام الله زيادي در اين سال به نمايش گذاشته شود.
شريعتي: ماه مبارک رمضان در پيش است، انشاءالله از باب نبي مکرم اسلام در ماه شعبان المعظم وارد شويم و پاک و مطهر شويم و وارد ضيافت الله شويم. صدقه و نماز اول ماه را فراموش نکنيد.
حاج آقاي بهشتي: تعبير حاج آقاي قرائتي در مورد اين سه ماه رجب و شعبان و رمضان اين هست که آن قديمها که ماشينهاي قديمي بود، وقتي هوا ميگرفت ميگفتند: در سرازيري ببريد روشن ميشود. سرازيري بندگي خدا اين سه ماه است. آنهايي که هوا و هوس آنها را گرفته است الآن وقت روشن شدن هست. در سال 1397 جلساتي را به تربيت اعتقادي داديم براساس سند تحول آموزش و پرورش در ايران که همه مردم ايران ميتوانند در آن سند سهمي داشته باشند تا در تربيت نسل آينده سهيم باشند. در اين جلسه سراغ تربيت عبادي برويم که موضوع بسيار مهمي است و در آينده تربيت اخلاقي، تربيت اجتماعي، تربيت سياسي، فني و مهارتي، تربيت بدني را از ديدگاه قرآن و حديث بيان کنيم. اول اينکه عبادت در قرآن چه جايگاهي دارد؟ موضوعاتي در قرآن هست که دو سه بار آمده و موضوعاتي بيشتر و حتي بيش از صد بار آمده است. خداوند حکيم يک موضوعي که چند صد بار در کتابش آورده همين را به ما ميفهماند که موضوع خيلي پر اهميت است. مثل اکسيژن که هميشه بايد در رگها باشد. با محاسبهاي که من کردم تقريباً هزار بار در قرآن اين موضوع مطرح شده است. کلمه عبادت، نماز، قنوت، سجده، رکوع، مسجد، قبله، تحجد، مناسک، کلماتي که به عبادت مربوط ميشود محاسبه کردم حدود بيست کلمه هست و در قرآن حدود هزار بار اين موضوع آمده است. موضوع نماز هم که در آينده به آن خواهيم پرداخت، نزديک صد بار در قرآن آمده است. کلمه نماز و مشتقاتش نزديک صد بار آمده است. پس موضوع عبادت در کتاب آسماني ما که ترکيبي از آيات مکي و مدني است، آيات مکي بيشتر براي تربيت فرد و آيات مدني بيشتر براي شکل گيري جامعه، اين کلماتي که گفتيم هم در آيات مکه و هم در آيات مدينه که معنايش اين است که موضوع عبادت هم در تربيت فرد فرد مسلمانها، هم در تحقق يک جامعه ايدهآل نقش دارد. به آيهاي ميرسيم که اعلام ميکند مأموريت همه انبياء بدون استثناء عبادت است. «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ» (نحل/36) يعني در صدر برنامه پيامبران براي همه امتها ما پيامبري فرستاديم با اين مأموريت، مردم را به عبادت خدا دعوت کنند.
پايان جهان هم که حکومت الهي تحقق پيدا خواهد کرد و انشاءالله هرچه به نيمه شعبان نزديک ميشويم موضوع مهدويت و امام زمان و يارانش و حکومتش مطرح ميشود، قرآن کريم ميفرمايد: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» (نور/55) خداوند به مؤمنان صالح وعده فرمود، «لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ» اداره جهان به دست آنها بيافتد، «وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ» ديني که مورد پسند خداست حاکم شود. امنيت حاکم شود، شما ميپرسي بعد چه ميشود؟ محصول آن حکومت چيست؟ «يَعْبُدُونَنِي» اين عبادت تحقق پيدا ميکند. عبادت چيزي است که از آغاز تاريخ بشر در صدر برنامه پيامبران است و در پايان تاريخ هم که جامعه شکل ميگيرد محصولش بندگي خداست. اصلاً خداوند جن و انس را براي چه آفريد؟ «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» (ذاريات/56) پس يک کلمه مهمي است. خدا مرا براي چه آفريده است؟ براي اين کلمه آفريده است. اين کلمه چيست که همه جهان را براي من، زمين و آسمان و باد و باران را براي من و مرا براي عبادت، اين کلمه چيست؟ در صدر مأموريت انبياء، محصول حکومت امام زمان(ع)، فلسفه خلقت من اين کلمه است. اين کلمه چيست؟ بايد از قرآن کمک بگيريم که عبادت چيست و بعد ببينيم پيامبر چطور معنا کرده است. من نگاه ميکردم امروز در معجم کتاب بحارالانوار که يک کتاب حديثي 110 جلدي است معجم دارد. شايد حدود صد صفحه احاديثي به کار رفته که اين کلمه درونش است. عبد، عباد، عبادت، يعبدون، تعبدون، فوق العاده پر تکرار است. خداوند بزرگان را حفظ کند، اين را از آيت الله استادي در اجلاس نماز شنيدم که موضوعي به اندازه نماز نيست که اينقدر حديث برايش آمده باشد. در دو کتاب حديثي به نقل از ايشان عرض ميکنم، کتاب وسايل الشيعه و مستدرک وسايل که حدود شصت هزار حديث آمده، بيست هزار حديثش در مورد نماز است. شايد پنجاه شصت موضوع در دنياي حديث باشد، بيست هزار حديث فقط در اين دو منبع است.
در قرآن حدود هزار بار و در حديث هم بيست هزار حديث داريم، ماهيت عبادت چيست، ابعاد عبادت چيست؟ آثار عبادت چيست. فوايد عبادت چيست؟ اين موضوع مهمي است که بايد ذهن ما را درگير کند. عبادت چيست؟ چرا عبادت کنيم؟ از آيات قرآن اينطور فهميده ميشود که خداوند از روي مهرش بدون اينکه به ما نياز داشته باشد ما را آفريد براي يک موضوع مهم، يک هدف مهم، نه اينکه خدا به آن هدف نياز داشته باشد، خدا که نياز ندارد، ما نياز داريم. ولي چون او حکيم است، کارهايش را براساس حکمت انجام ميدهد. اينطور بزرگان ما توضيح ميدهند که خدا ما را آفريده و خالق و رازق و آغاز و پايان و حامي ما اوست ما بايد به او وابستگي داشته باشيم و اين عبادت است. بايد کارمان را براي او انجام بدهيم. به رنگ او بايد زندگي کنيم. نقشه راه را از او بگيريم. فرمان از او ببريم، اين را عبادت ميگويند. منتهي دو جور عبادت است، يک عبادت اين است که هرکاري را به قصد او انجام بدهيم عبادت ميشود. ورزش ميکند، چرا؟ چون ميخواهم جان بگيريم، خدمت کنم و عبادت کنم و ورزش هم عبادت ميشود. ميخواهد بخوابد به قصد خدا ميخوابد. لذا در احاديث چه چيزي عبادت است، مثلاً تحصيل علم عبادت است. خدمت به خلق عبادت است. نگاه به کعبه عبادت است. کسب و کار عبادت است. اگر عبادت هفتاد جزء داشته باشد، هرکاري که در دستگاه فکري ما براي خدا انجام ميشود، عبادت است.
دانشجو درس ميخواند، دانشآموز درس ميخواند، استاد درس ميدهد، نگاه والدين به فرزند از روي مهر عبادت است. «النَّظَرُ إِلَى الْوَالِدَيْنِ بِرَأْفَةٍ وَ رَحْمَةٍ عِبَادَةٌ» (بحارالانوار، ج 38، ص 199) نگاه فرزندان به والدين عبادت است. «النَّظَرُ إِلَي الامَامالمقسط عِبَادَةٌ النظر» (عدة الداعي، ص 189) نگاه به پيشواي عادل عبادت است. نگاه به برادر ديني عبادت است. نگاه به مصحف، نگاه به دريا، نگاه به آسمان، يک روز مرزداري، مرزداري يعني يک جواني مراقبت ميکند که دشمن وارد حريمش نشود. مرزدار ميشود مرابط، مرابطه يک روز يعني مرزداري يک روز، عبادت است. با اين نگاه همه کارهاي ما ميتواند عبادت باشد. به نيت ما بستگي دارد. حاج آقاي قرائتي ميگويد: در استخر ميروي شنا کني، همانجا ميتواني نيت غسل جمعه کني. عبادتي محسوب ميشود. اين عبادت به معناي عمومي است. عبادتهايي هم هست در اديان تعريف شده مثل نماز، روزه، زکات، خمس، حج که يک چهارچوب خاصي دارد. مناسک يعني شکل آن عبادت در آسمان ترسيم شده است. شهيد مطهري بحثي دارد تحت عنوان شکل عبادت، چون خيليها ميگويند: ما اصل عبادت را قبول داريم، ولي آنطور که خودم ميخواهم عبادت کنم. چرا در يک چهارچوبي، دلت بايد پاک باشد. مثلاً يک شعري را زمزمه ميکنم اين نماز من است! جوابش اين است که ايرادي ندارد شما از آن شعر استفاده کني، يک عبادتي هم خدا از روي حکمتي تعريف شده در اين زمان به اين زبان و با اين شکل براي اينکه به فوايدي برسيم مثل اينکه در يک ماه به نام ماه رمضان از اين ساعت تا اين ساعت خوردن، آشاميدن و چه و چه ممنوع است. چه کسي گفته؟ خدا، اين يک عبادت خاصي است و عبادت ويژهاي است. يا کساني که کسب درآمد ميکنند تحت اين قواعد درآمدشان با هزينهشان يکجور است و خمس بر عهدهاش نيست يا درآمدش کمتر از هزينهاش است و خمس ندارد. اما اگر درآمدش بيشتر است و پسانداز کرده اين را بايد در اين راههايي که گفته شده هزينه کند. اين يک عبادت مالي است. کساني که جو، گندم، ذرت، انگور، کشمش دارند در کسب و کارشان، يا با طلا و نقره سر و کار دارند، اينها قواعدي دارد. يا دامداري ميکنند، گوسفند و گاو و شتر پرورش ميدهند، اينها يک عبادت مالي دارند به نام زکات. قواعد دارد، يک دهم، يک بيستم، کجا و چطور؟ اينها عبادتهاي تعريف شده است. عبادت بدني داريم. يا حج، کساني که مستطيع هستند در عمرشان يکبار بايد هرجاي کره زمين زندگي ميکنند به سفر حج بروند. سفر حج قواعدي دارد. مثلاً نزديک مکه ميقات دارند و آنجا بايد لباس احرام بپوشند و لبيک بگويند. در ايام ذي الحجه در يک برنامه آن سفر را گفتيم. پس دو جور عبادت داريم. يک عبادت مربوط به قصد ماست که ميتواند تمام اعمال ما را در بر بگيرد و يک عبادت هم عبادت خاص است که مناسک نام دارد.
چرا ما بايد از خدا فرمانبري و اطاعت کنيم؟ چرا بايد به خدا عشق بورزيم؟ چرا بايد در برابر خدا تعظيم کنيم؟ اين چرا براي اين است که چون خالق من است، رازق من است و همه چيز من از اوست. يک کسي گل به من ميدهد عکسالعمل نشان ميدهيم، او همه هستي مرا به من داده است. مگر ميتوانم با او قطع رابطه کنم؟ بگويم او مرا آفريده، با او خداحافظي کنم و هرطور ميخواهم زندگي کنم؟! لذا در آياتي که ميگويد: عبادت کنيد، آمده چون رب تو هست، پرورش دهنده توست و خير و صلاح تو را ميداند. آفريننده توست و روزي دهنده توست. او عنايتش را بردارد تو هيچ ميشوي. اينها دلايلي است که فقر و نياز ما، چه نياز مادي و چه نياز معنوي اينها باعث ميشود ما خدا را عبادت کنيم. به عبادت ما نياز دارد؟ نه، «إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً» (ابراهيم/8) اگر شما و همه آدمهاي کره زمين کفر بورزيد و عبادت نکنيد، همه اعتصاب کنند، خداوند بي نياز است. خداوند ما را آفريده براي رسيدن به کمال و به ما فرمود: اگر ميخواهي تو را هم مثل خودم بزرگ کنم بايد بندگي کني. «عبد اطعنى» بنده من از من فرمان ببر، «حتى اجعلك مِثلى» تا تو را همچون خودم کنم. من خدا هستم، اراده ميکنم همه چيز ميشود، تو هم ميتواني در سايه عبادت و اطاعت، ما فقير هستيم، «ايها الناس انتم الفقراء الي الله» همنوعان ما هم نميتوانند کاري براي ما بکنند. آنها هم مثل ما نيازمند هستند و مريض ميشوند، آنها هم مثل ما آسيب ميبينند. تنها کسي که آسيب نميبيند و فقر و نياز ندارد، الله است. ما بايد با او رابطه داشته باشيم. اين رابطه بندگي ماست و بايد خضوع کنيم. کلماتي که در قرآن به کار رفته، تقديس، تعظيم، پرستش، تسبيح، تحميد.
شريعتي: اگر بناست هرکسي به آن جايگاهي که خداوند برايش در نظر گرفته، «فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ» (قمر/55) نزد خدا باشد، يک هزينهاي ميخواهد و اين هزينه را با عبادت ميپردازيم.
حاج آقاي بهشتي: به همين خاطر است که قرآن ميگويد: «فَاعْبُدْهُ وَ اصْطَبِر» (مريم/65) اين زحمت دارد. بپرست او را و عبادت کن و در اين کار استقامت کن. يکي از کارهاي شيطان اين است که «إِنَّما يُرِيدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِي الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ» (مائده/91) شيطان ميخواهد يک روابط صميمي شما را به هم بزند با شراب و قمار و جلوي رابطه شما را با خدا بگيرد. يک رابطه عمومي و يک رابطه خصوصي که اسمش را نماز گذاشتيم. يعني اگر بخواهيم مخالفين نماز را ليست کنيم در صدرشان شيطان است. روايت دارد همين اندازه که کسي تصميم ميگيرد بلند شود وضو بگيرد، شيطان او را قلقلک ميدهد. ميخواهد بعد از وضو خودش را آماده کند و اذان بگويد، در تمام مراحل نماز شيطان ممانعت ميکند که جلوي عبادت را بگيرد. چون شيطان به خدا قسم خورده است که به حق خودت من ميخواهم بندگانت را بدبخت کنم. اين ما هستيم که قدرتي داريم و ميتوانيم با شيطان مقابله کنيم. از خدا کمک بگيريم که خدايا شيريني عبادتت را به من بچشان. «الهي اذقني حلاوة عبادک، الهي اذقني حلاوة مناجاتک، الهي اذقني حلاوة ذکرک» بياييم با خدا خلوت کنيم و از خدا راهنمايي بگيريم. ما در نماز روزي ده بار از خدا اين درخواست را داريم. «اهدنا الصراط المستقيم» خدايا راه مستقيم را به من نشان بده. راه مستقيم چيست؟ يکجاي ديگر ميفرمايد: «وَ أَنِ اعْبُدُونِي هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ» (يس/61) عبادت راه مستقيم است. عبادت کن مرا، اين است راه مستقيم. اين آيه را با «اهدنا الصراط المستقيم» کنار هم بگذاريم، ترجمه ميشود که عبادت راه مستقيم است. کنار راه مستقيم، راه افراطي و راه تفريطي، اينها راههايي است که ما را به مقصد نميرساند.
مردم در مورد عبادت خدا سه دسته هستند، بارها در قرآن اين گروهها معرفي شدند. گروهي تکبر ميورزند. گروهي تسليم هستند و گروهي طالب هستند. متکبرين در رأسشان شيطان است. اينها تکبر ميکنند. من حوصله نماز ندارم. سرکشي ميکند و غرور ميورزد و تکبر ميورزد و براي خودش يک موقعيتي قائل هست. اين موقعيت، اين قدرت، يا پول است، يا موقعيت اجتماعي است، مسئول يک جايي شده، يا علم است. آقا شما نماز ميخواني؟ من فوق ليسانس هستم. من اطلاعات دارم. انسان وقتي علم زياد داشت يا پول زياد داشت، يا قدرت زياد، يا حتي بدنسازي رفته و بازوانش يک مقداري محکم شده، سرکشي ميکند و غرور ميورزد. براي همين در نماز گفتند: اين پيشاني را سر خاک بگذاريد تا آن تواضع و فروتني پيدا کنيد. مستکبرين که عبادت نميکنند تکبر دارند. يعني براي خودش يک نوع خدايي قائل است. احساس ميکند بي نياز است. اما يک شخصيتي مثل اميرالمؤمنين(ع) اين جمله را ميگويد: «كفى بى عزّاً أن اكون لك عبداً» خدايا اين عزت براي من کافي است که بنده تو باشم. «و كفى بى فخراً أن تكون لى ربّا» اين افتخار براي من کافي است که تو پروردگار من باشي. ما انبياء را در قرآن ميخوانيم اين کلمه برايشان آمده است، «نعم العبد» چه بنده خوبي، «وَ كانُوا لَنا عابِدِينَ» (انبياء/73) اين پيشوايان موقعيت اجتماعي داشتند اما در پيشگاه خدا عابد بودند. «اشهد ان محمداً عبده و رسوله» قبل از اينکه موقعيت هدايتي را بگوييم، بندگي او را ميکردند. يا عيسي بن مريم در گهواره به زبان آمده و خودش را ميخواهد معرفي کند، ميخواهد بگويد: من پيغمبر هستم. قبل از اينکه بگويد: من پيغمبر هستم، ميگويد: من بنده هستم. «قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَنِي نَبِيًّا» (مريم/30) اين بنده خدا هم در جامعه ما متأسفانه معنايش عوض شده است. ما وقتي ميگويي: بنده خدا از روي ترحم است، ميگويد: بنده خدا چيزي ندارد. نه! بنده خدا کسي است که به معراج ميرود. «سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى بِعَبْدِهِ» (اسراء/1) اگر کسي بندگي کند خدا او را به آسمانها ميبرد، براي همين است که نماز معراج است، نماز نردبان است و نماز ما را آسماني ميکند. انبياء يک چنين جنسي داشتند.
آيات زيادي در قرآن هست که همه هستي در حال عبادت هستند و فقط انسان و جن نيست، «يُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ» (جمعه/1) «وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» (رعد/15) همه موجودات اين هستي در آسمانهاي دور و اعماق زمين، حيوانات و پرندهها و ماهيها و درختها همه خدا را پرستش ميکنند و تسبيح ميگويند. حتي براي پرندهها نماز داريم. قرآن ميفرمايد: پرندهها نماز ميخوانند و آگاهانه نماز ميخوانند. آنوقت چقدر زشت است پرندهها نماز بخوانند و ما سرمستي کنيم. خيلي بد است! ما دنبال چه هستيم؟ چيزهايي که براي ما آدمها جاذبه دارد، يکي توانايي است. يکي دارايي است. يکي زيبايي است، يکي دانايي است. اين چيزهايي است که همه مردم کره زمين دنبالش ميدوند. يا دارايي زياد ميخواهند، يا دنبال زيبايي هستند، دنبال دانايي و علم و دانش هستند، دنبال توانايي هستند، سرچشمه همه اينها الله است. راه را گم کرديم. اگر بخواهيم اين دانايي، اين توانايي و زيبايي را داشته باشيم، همه نزد خداست. اين عبادت است يعني در پيشگاه الله که علم و قدرت بي نهايت دارد، زيبايي و جمال بي نهايت دارد، «لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْض» (بقره/255) برويم در خانه خدا و بگوييم: خدايا ما بنده تو هستيم، ما مخلص تو هستيم. «أنت المولي و أنا العبد»
حضرت امام خميني در مقدمه وصيت نامه از جمله ارمغانهايي که اهلبيت به ما دادند، دعاهاست. راه و رسم بندگي را ائمه به ما ياد دادند. مناجات شعبانيه که اينقدر حضرت امام سفارش کردند، تازه ميفهمم خدا کيست و من چه کسي هستم! ايندفعه که اين ارتباط برقرار شد، از همان جنسها، زيبايي، توانايي، دانايي و دارايي، از خدا ميگيرم. اميرالمؤمنين به حدي ميرسد ميفرمايد: براي من فرقي نميکند يک کوه از کاه باشد يا از طلا باشد. من يک خدايي دارم که اين طلاها همه براي اوست و کوهها و آسمانها براي اوست. اگر خدا را بندگي کنيم با مرگ نيست نميشويم و ما همچنان در اين جهان پرواز ميکنيم. اما اگر بياييم عبادت را قيچي کنيم، مثل يک لامپي که وقتي ميسوزد در سطل مياندازند. زباله داني خدا جهنم است. قرآن نقل ميکند که از جهنميها ميپرسند: چه شد به جهنم آمديد؟ اولين جواب اين است که نماز نميخوانديم. يعني مثل يک لامپ سوخته جايش در سطل زباله است. ما رابطه خودمان را با سرچشمه حيات، سرچشمه خوبي و رحمت قطع کرديم.
قرآن در سوره نساء آيه 172 ميفرمايد: «وَ مَنْ يَسْتَنْكِفْ عَنْ عِبادَتِهِ وَ يَسْتَكْبِرْ فَسَيَحْشُرُهُمْ إِلَيْهِ جَمِيعاً» هرکس حاضر نيست عبادت کند و تکبر دارد، معلوم است اين تکبر ريشه ترک عبادت است. قرآن حتي به انبيايي که در اوج موقعيت اجتماعي و سياسي هستند ميفرمايد: بايد عبادت کنيد. موسي بن عمران با فرعون مبارزه کرد و فرعون و فرعونيان در دريا نابود شدند. الآن حکومت الهي تشکيل يافته است. خداوند براي موسي پيغام ميفرستد «وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثِينَ لَيْلَةً» (اعراف/142) اي موسي درست است رهبر شدي، الآن اشتغالات زياد داري ولي سي شب بيا با من عبادت کن و مناجات کن. تازه موسي بن عمران رفته در کوهستان، سي شب را گذرانده «وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ» يک ده شب ديگر ميخواهم بايستي باز با من راز و نياز کني. اين معلوم است موضوع عبادت، هيچوقت ما بي نياز نميشويم. در هر جايگاهي که باشيم. کتابي را سالهاي قبل نوشتم اگر خدا قبول کند در مورد عبادت پيامبر اسلام است و اسمش را عبد شکور گذاشتم. چون بارها از پيامبر ميپرسيدند: چرا اينقدر عبادت ميکنيد؟ ميفرمود: «أَ فَلا أَكُونُ عَبْداً شَكُوراً» (أمالي طوسي، ص 636) آيا بنده سپاس گو نباشم؟ هرچه دارم براي خداست، آبروي من براي خداست. سلامت من براي خداست. عزت من و موفقيت من براي خداست. «أَ فَلا أَكُونُ عَبْداً شَكُوراً» آيا بندهي سپاسگزار نباشم؟ يعني خدا اين همه به ما نعمت داده که شمارش آن از عهده ما خارج است. نميبينيم که خدا چقدر به ما نعمت داده است. از شمارش نعمتهاي کلي ناتوان هستيم اما شکر ميکنيم؟ نه، متأسفانه.
قرآن کريم صفات مجاهد مسلمان را که ميشمارد، در سوره توبه هست «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ» (توبه/111) خداوند خريداري ميکند از مؤمنان جانها و مالهاي آنها را در برابر بهشت، «يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ» اينها مبارزه ميکنند و ميکشند و کشته ميشوند، حالا قرآن ميخواهد توصيف کند، رزمنده و نظامي مسلمان با نظامي غير مسلمان چه فرقي دارد؟ اينطور توصيف ميکند، «التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ» (توبه/112) اين نظامي مسلمان است. تفاوتش با يک نظامي غير مسلمان اين است. چون نظاميگري در دنيا شرايطي دارد. بايد فنوني را از نظر بدني، از نظر رزمي بلد باشند. اندام و قدشان و سلامتشان چطور باشد. اما اين نظامي که قرآن توصيف ميکند، توبه کنندگان، عبادت کنندگان، روزهداران، رکوع کنندگان، سجده کنندگان، معلوم ميشود اين رزمنده براي کشتن انسانها اقدام نميکند و دارد بندگي خدا را ميکند.
يکوقتي من تحقيق کردم نماز و جنگ در اسلام، نداريم جنگي که خاطرهاي از نماز در آن جنگ نباشد. چقدر در جنگها گزارشاتي از شب زندهداري و نماز و تضرع و اشک و زاري مسلمانها رسيده است. يک نمونه کربلاست که لشگر عمر سعد نصف شب آمدند گزارش تهيه کنند، وقتي برگشتند، گفتند: ما صدايي شبيه صداي زنبوران عسل را شنيديم که اينها با خداي خويش راز و نياز ميکردند، بعضي در حال قيام، بعضي در حال رکوع و بعضي در حال سجده، سالار شهيدان عصر روز تاسوعا بنا بود جنگ شود، فرمود: برويد از دشمن وقت بگيريد، جنگ يک روز به تأخير بيافتد. چرا؟ «أني احبّ الصلاة و تلاوة القرآن و الاستغفار» چون من نماز را دوست دارم. تلاوت قرآن و استغفار را دوست دارم. اين شب آخر عمرم را ميخواهم اينطور بگذرانم. اين نظامي مسلمان است.
حديثي که ميخوانم در کتاب شريف اصول کافي، جلد ششم صفحه چهارم آمده است که پيغمبر فرمود: ميراث خداوند از بنده مؤمن فرزند صالحي است که پس از مرگ او خدا را عبادت کند. ميراثي که از ما ميماند، باغ و خانه و مغازه، اما ميراث خدايي که از مؤمن به جا ميماند فرزند صالحي است که پس از مرگ پدر، مرگ مادر، خدا را عبادت کند. بعد پيغمبر اين آيه را خواند، «فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا، يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا» (مريم/5و6) پروردگارا فرزنداني به من بده که از من و از اجدادم ارث ببرد و مورد پسند تو باشد. اينجا با اين سخن پيغمبر تفسير کرده يعني فرزند نمازخوان. نکند از ما بچههاي بي نماز به جا بماند. چند تا بچه داري؟ سه تا يکي در انگليس است، يکي در کرمان است و درس ميخواند. يکي هم با ماست. نماز ميخوانند؟ انشاءالله که ميخوانند، نميدانم! نهايت عمر ما صد سال است. ولي ميتوانيم کاري کنيم تا هزاران سال براي ما خيرات برسد. به نماز بچههايمان، به عبادت بچههايمان، به روزه بچههايمان حساس باشيم و رصد کنيم. اين موضوع خيلي مهم است و هزار بار در قرآن آمده است. در صدر برنامه انبياء است و محصول حکومت امام زمان است و افتخار انبياء به اين بوده که اهل عبادت باشند.
شريعتي: نکات خيلي خوبي را شنيديم و در پيامها بود که والدين عزيز دغدغهي نمازخوان شدن بچههايشان را داشتند و اينکه چطور ميتوانند بچهها را به نماز ترغيب کنند. از ديروز دور ششم ختم قرآن ما آغاز شده است و قرار هست روزي يک صفحه از قرآن را بخوانيم. اين دوره قرار هست از اصحاب و ياران پيامبر ياد کنيم، اين هفته با توجه به ولادتهايي که در پيش داريم نام حضرت ابالفضل به عنوان يک ستاره پرنور در آسمان ولايت امامان معصوم ما ميدرخشد، علاوه بر اينکه يک امامزاده واجب التعظيم است، يکي از ياران و اصحاب وفادار حضرت سيدالشهداء هستند. امروز صفحه چهار، آيات 17 تا 24 سوره مبارکه بقره را تلاوت خواهيم کرد.
«مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ ناراً فَلَمَّا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَكَهُمْ فِي ظُلُماتٍ لا يُبْصِرُونَ«18» صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَرْجِعُونَ«19» أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّماءِ فِيهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِي آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكافِرِينَ«20» يَكادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصارَهُمْ كُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِيهِ وَ إِذا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قامُوا وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ«21» يا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ«22» الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَكُمْ فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ«23» وَ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ«24» فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرِينَ»
ترجمه آيات: مَثل آنان (منافقان)، مَثل آن كسى است كه آتشى افروخته، پس چون آتش اطراف خود را روشن ساخت، خداوند روشنايى و نورشان را ببرد و آنان را در تاريكىهايى كه (هيچ) نمىبينند، رهايشان كند. آنان (از شنيدن حقّ) كر و (از گفتن حقّ) گنگ و (از ديدن حقّ) كورند، پس ايشان (به سوى حقّ) باز نمىگردند. يا چون (گرفتاران در) بارانى تند از آسمانند كه در آن، تاريكىها و رعد و برقى است كه از ترس صاعقه ها وبيم مرگ، انگشتان خود را در گوشهايشان قرار مىدهند. و (لى) خداوند بر كافران احاطه دارد. نزديك است كه برق، نور چشمانشان را بربايد. هرگاه كه (برق آسمان در آن صحراى تاريك وبارانى) براى آنان بدرخشد، در آن حركت كنند، ولى همين كه تاريكى، ايشان را فرا گرفت بايستند. واگر خداوند بخواهد، شنوايى و بينايى آنان را (از بين) مىبرد، همانا خداوند بر هر چيزى تواناست. اى مردم! پروردگارتان كه شما وپيشينيان شما را آفريد، پرستش كنيد تا اهل تقوا شويد. آن (خداوندى) كه زمين را براى شما فرشى (گسترده) وآسمان را بنايى (افراشته) قرار داد و از آسمان، آبى فرو فرستاد و به آن از ميوهها، روزى براى شما بيرون آورد، پس براى خداوند شريك و همتايى قرار ندهيد با آنكه خودتان مىدانيد (كه هيچ يك از شركا و بتها، نه شما را آفريدهاند و نه روزى مىدهند و اينها فقط كار خداست.) واگر در آنچه بر بندهى خود (از قرآن) نازل كردهايم، شكّ داريد، اگر راست مىگوييد (لااقل) يك سوره همانند آن را بياوريد و گواهان خود را غير از خداوند بر اين كار دعوت كنيد. پس اگر اين كار را نكرديد، كه هرگز نتوانيد كرد، از آتشى كه هيزمش مردم (گناهكار) وسنگها هستند وبراى كافران مهيّا شده، بپرهيزيد.
شريعتي: ماه شعبان و ماه نبي مکرم اسلام است، انشاءالله زياد صلوات بفرستيم و از ثواب و برکاتش بهرهمند شويم. نکات قرآني را بفرماييد و بعد از شخصيت حضرت عباس براي ما بگوييد.
حاج آقاي بهشتي: از برکات برنامه سمت خدا تلاوت قرآن است و به خصوص استمرار آن، آيه 21 اين صفحه مستقيماً به بحث ما مربوط ميشود. مخاطبش انسان است. «يا أَيُّهَا النَّاسُ» اهالي عالم، هرکسي انسان است. «اعْبُدُوا رَبَّكُمُ» خدا را عبادت کنيد. چرا؟ ميفرمايد: «الَّذِي خَلَقَكُمْ» خدا تو را آفريده و خالق توست. «وَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ» پدر و مادرت را آفريده است. آفريدگار ماست، نميخواهيم پرستش کنيم؟ «الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً» زمين را براي شما هموار کرده و اين سقف زيبا را آفريده است. «وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً» از آسمان باران ميفرستد، «فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَكُمْ» گياهان و ميوهها را، اين دليل عبادت است. چرا عبادت؟ بخاطر الطاف خدا. خدا به تشکر ما نياز دارد؟ نه، براي رشد ما هست و براي رسيدن به هدفي که خدا براي ما مقرر کرده است.
در مورد حضرت ابالفضل سخن خيلي زياد است، دو نکته که کمتر گفته ميشود يکي در مورد عبادت حضرت ابالفضل است. امروز سرگذشت قاتل حضرت ابالفضل را ميخواندم. رو سياه شده بود. روزهاي آخر عمرش رو سياه شده بود و زشت رو، در کوچههاي کوفه به سر خودش ميزد و اين جمله را ميگفت. جواني ماهرو را کشتم که ميان دو چشمانش جاي سجده بود. عاشقان حضرت ابالفضل از نماز حضرت ابالفضل، از عبادت حضرت ابالفضل الهام بگيريم. جواني ماهرو را کشتم که ميان دو چشمانش جاي سجده بود. نکته ديگر اينکه حضرت ابالفضل فقيه اهل بيت است. گاهي نقل شده امام حسن مجتبي يا امام حسين(ع) وقتي مردم سؤال ميکردند ارجاع ميدادند به حضرت ابالفضل که پاسخ بگويد. فقيه اهل بيت است که در دامن اميرالمومنين و امام حسين پرورش يافته و از اين بعد غافل هستيم و بايد بيشتر توجه کنيم.
شريعتي: «والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين»