حجت الاسلام والمسلمين بهشتي- اميد و اميد بخشي در تعاليم ديني اسلام
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: اميد و اميد بخشي در تعاليم ديني اسلام
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين بهشتي
تاريخ پخش: 14- 11-97
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
دلم امروز گواه است کسي ميآيد *** حتم دارم خبري هست گمانم بايد
فال حافظ هم هربار که ميگيرم باز *** مژده اي دل که مسيحا نفسي ميآيد
بايد از جاده بپرسم که چرا ميرقصد *** مست موسيقي گامي شده باشد، شايد
ماه در دست به دنبال که اينگونه زمين *** مست ميچرخد و يک لحظه نميآسايد
گله کم نيست ولي لب ز سخن خواهم بست *** اگر آن چهره به لبخند لبي بگشايد
«اللهم عجل لوليک الفرج» سلام ميکنم به همه بينندههاي خوب و شنوندههاي نازنينمان، ايام دهه فجر انقلاب اسلامي بر شما مبارک باشد. حاج آقاي بهشتي سلام عليکم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي بهشتي: سلام عليکم و رحمة الله. من هم خدمت شما و بينندگان و شنوندگان اين برنامه سلام ميکنم. دهه مبارکه فجر را تبريک ميگويم. اين پديدهاي که در پايان قرن بيستم به مشيعت الهي، به دست ملت ايران و با رهبري يک فقيه مجاهد صورت گرفت تهنيت عرض ميکنم. از خداوند ميخواهم امانتي که امام و شهيدان به ما سپردند را به درستي بتوانيم به نسلهاي بعد و ملتهاي ديگر منتقل کنيم، انشاءالله.
شريعتي: هرچقدر از يأس بگوييم که يأس بد است، نقطه مقابل آن اميد است که همانقدر خوب است. امروز ميخواهيم در مورد اميد و اميدواري و اميدبخشي صحبت کنيم و نکتههاي لطيف حاج آقاي بهشتي را بشنويم. بحث امروز شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي بهشتي: بسم الله الرحمن الرحيم. همين جملهاي که گفتيم که مسلمانها در سبک زندگي مأمور هستند در همه کارهايشان «بسم الله الرحمن الرحيم» بگويند، يعني خدايا به اميد تو! خيلي از جاها بسم الله را به اميد تو معني ميکنند و معني درستي است. با کمک تو، با نظارت تو، خدايا کارم را، ممکن است کارم يک پروژه خيلي بزرگ باشد، ازدواج باشد، اشتغال باشد، هرکاري را، پيغمبر فرمود: کارهايتان را بزرگ يا کوچک، همه را اينطور شروع کنيد: به نام الله که به همه مخلوقاتش مهر ميورزد و به مؤمنان براي هميشه.
انسان اندوختههاي زيادي در وجودش دارد، دوبار در سوره مبارکه بقره ميخوانيم «وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ» (بقره/45) اي انسانها و مؤمنان کمک بگيريد، يکي از تواناييهايي که در وجودتان خدا قرار داده و اسمش را صبر گذاشته است. يکي هم از سرچشمه قدرت، الله،«وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ» خودتان را دست کم حساب نکنيد. خداوند عق و عزم و اراده و فطرت و خيلي در شما توانايي قرار داده است. زود نا اميد نشويد. نا اميدي از لشگر شيطان است و شيطان دوست دارد نا اميد شويم. حتي کسي که ميخواهد انفاق کند، شيطان او را وعده فقر ميدهد. ميگويد: خودت پيري و کوري داري، کچلي داري، مريضي داري. چه نيازي دارد؟ اميد از لشگريان رحمان است. يأس از لشگريان شيطان است، ما گناهان را براساس رهنمود قرآن دو دسته ميکنيم، کبيره و صغيره، از گناهان کبيره يکي يأس است. کسي بود پرده کعبه را گرفته بود و ميگفت: خدايا مرا بيامرز، ولي ميدانم نميآمرزي. يعني نا اميد بود. اين نا اميدي همه چيز را به هم ميريزد. باعث ميشود انسان از فعاليت دست بکشد و نشاط از دست بدهد، مخصوصاً که جواني نا اميد شود. سرمايه کشور ما جوانها هستند. رهبران بزرگ ما از پيامبر، پيامبران، امامان تا به رهبران روزگار ما، حضرت امام، رهبر بزرگوار انقلاب پيوسته روحيه اميد را نشر ميدهند. اين معنايش اين نيست که ما مشکل نداريم. روحيهمان را بايد حفظ کنيم. سختترين جنگ زمان پيامبر جنگ احزاب است که تعبير قرآن اين است «وَ زُلْزِلُوا زِلْزالًا شَدِيداً» (احزاب/11) همه احزاب عليه مسلمانها، قرآن ميفرمايد: از شمال شهر گروهي از دشمنان وارد شدند. از جنوب شهر وارد شدند. مسلمانها را محاصره کردند. يک وضع سختي پيش آمد. همانجا خداوند پيامبر را مطرح ميکند که از او الگو بگيريد. ما آيه الگو گرفتن از پيامبر را زياد ميخوانيم. «لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة» (احزاب/21) اين آيه در سوره احزاب است. در قصهي جنگ احزاب است. يعني وقتي آيه را منها ميکنيم يک معنا دارد، وقتي در دل حادثه ميرويم، يعني در سختترين شرايط که مسلمانها غذا نداشتند بخورند که خندق بکنند. خيلي سخت بود. دشمن هم همه دشمنيهايش را متمرکز کرده عليه مسلمانها، چند جبهه هم حمله کرده است. آنجا خداوند ميفرمايد: پيغمبر را الگو قرار بده. چنين شخصيتي که از دشمن نترسيد و خودش را به خاطر کمبودها نباخت. مسلط ايستاد و خداوند هم امکانات غيبي را فرستاد. طوفان و باد را فرستاد، رعب به دل دشمن انداخت، خود دشمن بعد از برخوردي که بين اميرالمؤمنين(ع) و پهلوان آنها رخ داد و مولاي متقيان آن پهلوان را به زمين زد و او را کشت، يک ولولهاي آن طرف خندق پيش آمد و شبانه تصميم گرفتند مدينه را ترک کنند. جنگ خندق کشتههاي زيادي ندارد و از دو طرف کمتر از بيست نفر کشته شدند. ولي تاريخ که ميخوانيم ميگوييم: يک جنگ بزرگ. دشمن خودش عقب نشيني کرد. مسلمانها خيلي ايستادگي کردند و بعضي هم خودشان را باختند و مرخصي ميگرفتند که فرار کنند. به پيغمبر ميگفتند: خانههاي ما در و پيکر درست ندارد، قرآن پاسخ ميدهد: بيخود ميگويند. خانههايشان محکم است و «إِنْ يُرِيدُونَ إِلَّا فِراراً» (احزاب/13) فقط قصدشان فرار کردن است. ولي خيليها ايستادگي کردند و مقاومت کردند و پيامبر اخباري را از غيب براي آنها تعريف کرد که ما در آيندههاي نزديک به کاخهاي امپراطور روم و پادشاه ايران ورود پيدا خواهيم کرد. آنجايي که پيغمبر کلنگي را زد و جرقهاي جهيد، فرمود: جبرئيل نازل شد و تصاويري از کاخهاي شاه ايران و امپراطور روم را ديد. منافقين همانجا ميخنديدند که شما اگر مرد هستيد همين مدينه را نگهدار. اما چه آنهايي که ايمان قوي يا ضعيف داشتند همه با چشمانشان ديدند و شايد در کمتر از پنجاه سال، اسلام رفت تا قفقاز، از اين طرف تا شمال آفريقا و جنوب اروپا، در مدت زمان کوتاهي بدون سلاح، بخاطر عقلانيتي که در اسلام بود. عواطفي که در آيات قرآن بود. سيرهاي که از پيامبر نقل ميشد. مثل يک آب زلال رفت و خودش را نشان داد.
مصاديقي از آيات قرآن را عرض کنم، اميد که ميگوييم هم در زندگي فردي است، يک دانشآموز بايد اميد داشته باشد که موفق ميشوم. يک کشاورز، يک دانشجو، يک کسي که کسب و کاري شروع کرده و نميداند چشماندازش چه خواهد بود. با اميد بايد همه کار کرد. ديپلماسي و ارتباط ما با جهان خارج، با اميد بايد قدم برداريم، انقلاب اسلامي ايران هم وقتي به چهل سال قبل برميگرديم، خيليها رويکردشان نا اميدي بود. ميگفتند: نميشود با شاه در افتاد. با آمريکا و انگليس نميشود در افتاد. آنها چند صد سال از نظر تکنولوژي و رسانهها از ما جلوتر هستند. امام عزيز ميفرمود: ما خودمان کسي هستيم. مکتبي مثل اسلام داريم. مسلمانها جمعيت زيادي هستند. هرکدام يک سطل آب بردارند و به اسرائيل بريزند، اسرائيل غرق ميشود. در فرمايشات حضرت امام چند هزار بار در طي سالهاي رهبريشان کلمه اميد هست. چه وقت اين کلمات را به کار ميبردند؟ گاهي در اوج ناهنجاريهاي جبههها، در يک عملياتي ما شکست خورديم، باز امام ميفرمود: من اميد دارم. در اوج تحريمها و تهديدها، ميفرمودند: من اميد دارم. ملت ما اميد دارد. ملت ما توانايي دارد. ما ميتوانيم. اين کليد واژهها وقتي جمع ميشود، ميبينيم همينها باعث شده ملت ايران ايستادگي کردند. امام ميفرمود: اميدوارم اين پرچم به دست صاحب اصلياش امام زمان(ع) برسد.
مقام معظم رهبري، در سايت ايشان يا سايتهايي که در مورد بيانات ايشان تحقيق کردند، به شدت به عنوان يک سرفصل مهم مسأله اميد و اميدبخشي را مطرح ميکنند. مخصوصاً در مورد جوانها، در حوزه اقتصاد، سياست، علم که ما ميتوانيم چشمانداز اميدبخشي براي کشورمان و براي امت اسلامي رقم بزنيم. در دعا ميخوانيم «إِذَا رَأَيْتُ مَوْلَاىَ ذُنُوبِى فَزِعْتُ» چون بعضي فکر ميکنند ما معتقد هستيم اشکالات نداريم. حضرت امام در وصيتنامهشان فرمود: اين فکر غلط است. چه کسي گفته ما ايراد نداريم؟ چرا داريم، اما سمت و سو درست است و مقصدي که انتخاب کرديم درست است. آرمانها درست است. در دعا ميخوانيم«إِذَا رَأَيْتُ مَوْلَاىَ ذُنُوبِى فَزِعْتُ» پروردگارا گناهانم را نگاه ميکنم جزع و فزع ميکنم. «وَ إِذَا رَأَيْتُ كَرَمَكَ طَمِعْتُ» (مصباحالمتهجد/ ص 582) کرم تو را ميبينم، اميدوار ميشوم. ما هم در حوزه سياسي وقتي نقائص و عيبها را ميبينيم دلخور و رنجيده خاطر ميشويم. گاهي تصميم ميگيريم سکوت کنيم. اما وقتي محسنات انقلاب و پيشرفتهاي انقلاب را ميبينيم، اين بار محکم ميگوييم بايد کمربندها را ببنديم و اين امانت را به نسلهاي بعد بسپاريم. اگر رزمندگان اسلام اميدوار نباشند، روحيه نداشته باشند، حتي اگر تجهيزات داشته باشند. قرآن کريم ميفرمايد: مسلمانها بايد کاري کنند که پيکر دشمن را بشکنند. «لِيَقْطَعَ طَرَفاً مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْ يَكْبِتَهُمْ فَيَنْقَلِبُوا خائِبِين» (آلعمران/127) «طرفاً» يعني بخشي از پيکر او را بايد قطع کنند. دشمن را با ذلت به عقب نشيني وا دارند، دشمن را نا اميد کنند. خودشان اميدوار و دشمن نا اميد.
در سوره نساء آيه 104 ميفرمايد: «وَ لا تَهِنُوا فِي ابْتِغاءِ الْقَوْمِ» در تعقيب کردن دشمن سستي به خرج ندهيد. بعضي از مسلمانها ضعيف بودند. الآن هم اينطور است. مردم متنوع و متفاوت هستند. ميگفتند: ما آسيب زياد ديديم. جنگي که شده در کشور ما، هشت سال جنگ بوده است. شهرهاي ما خراب شده و جوانهاي ما کشته شدند، خانوادههاي ما داغدار شدند. اين آيه ميفرمايد: اگر شما آسيب ديديد، دشمن شما هم آسيب ديده است. بزرگترين دشمن من آمريکاست که در اين چهل ساله او هم از ما خيلي سيلي خورده است. کساني که زياد اهل مطالعه هستند يا مقالات انگليسي ميخوانند. من از آقاي نادر طالب زاده مباحثي را شنيدم. ضربههايي که آمريکاييها از ما خوردند را ليست ميکند و انسان چقدر خوشحال ميشود. اگر شما آسيب ديديد، آنها هم آسيب ديدند منتهي يک چيزي شما بر آنها اضافه داريد. «إِنْ تَكُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَما تَأْلَمُونَ» ألم به معني درد و آسيب، اگر شما درد کشيديد و رنج برديد، آسيب ديديد، آنها هم آسيب ديدند. مثل اينکه شما آسيب ديديد. اما آنچه شما داريد و آنها ندارند، «وَ تَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ ما لا يَرْجُونَ» شما يک اميدي به خدا داريد که آنها بخاطر نداشتن اين اعتقاد ندارند، «وَ كانَ اللَّهُ عَلِيماً حَكِيماً» و خداوند داناي حکيم است.
در آيه 121 سوره بقره ميفرمايد: «الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ» آنهايي که به آنها قرآن داديم، «يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ» قرآن را آنگونه که حقش هست، ميخوانند. «أُولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ» اينها به قرآن ايمان دارند. حق تلاوت يعني چه؟ ما الآن هستيم. امام صادق(ع) هفت ويژگي را شمردند و فرمودند: مجموعه اينها حق تلاوت است. يکي اين است «برجون وعده» قرآن ميخواند به وعدههاي خدا ميرسد اميدوار باشد. «وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ» (حج/40) اين وعده خداست. حتماً حتماً خداوند کساني که دين او را ياري ميکنند، ياري ميکند. «لَنُهْلِكَنَ الظَّالِمِينَ» (ابراهيم/13) حتماً تبهکاران و ستمگران و جباران را نابود ميکنيم. يا مؤمنان صالح را به خلافت زمين ميرسانيم. «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ» (انبياء/105) مؤمنان صالح، قرآن وعده ميدهد «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ» (اعراف/128) اين وعده خداست. پايان، سرانجام به دست پرهيزگاران خواهد افتاد. موضوع مهدويت اميد است. موضوع اميد يک موضوع بسيار مهمي است.
اسرائيليها در سال 76 کنفرانسي که در تلاويب به راه انداختند و از هند و پاکستان و ايران و عراق و چنين کشورهاي عربي افرادي را دعوت کردند که عوامل پيروزي انقلاب اسلامي ايران و بقاء شيعه چه بوده که هفت عامل را به انگليسي و آلماني و فارسي چاپ کردند، اول مسأله عاشورا و دوم مسأله انتظار است. چون در انتظار اميد هست. اين روزنه اميد هرگز خاموش نميشود. هرچه شکست هم هست، نابساماني هست ميگويد: درست ميشود و آينده خوشي در انتظار مؤمنان صالح است. پس يکي از ويژگيهاي حق تلاوت اميدواري است. شش ويژگي ديگر هم هست که قرآن را شمرده بخوانند. به دنبال فهم قرآن باشند. به وعدههاي خدا اميد ببندند، از وعيدها و هشدارهاي خدا بترسند. به امرهاي خدا عمل کنند. از نهيهاي خدا فاصله بگيرند و از قصههاي قرآن الهام بگيرند. اين هفت نکته کنار هم جمع شود، از ديدگاه امام صادق(ع) حق تلاوت قرآن را ادا کرده است. يکي اميد است. يعني وقتي آيه قرآن را ميخواند، خدا وعده داده، «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» (نور/55) خداوند به مؤمنان صالح وعده داده، خداوند هم «لَنْ يُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ» (حج/47) خلف وعده نميکند. اين جزء درست خواندن قرآن است.
شريعتي: حضرت يعقوب در دل بلا، تمام اميدوار به برگشتن يوسف بود و اين يعني اميد.
حاج آقاي بهشتي: پدري که بيست سال است پسرش را نديده است. بچهها هم نا اميد هستند اما پدر اميدوار است. حضرت يوسف(ع) در ته چاه يک پيامي از غيب به او ميرسد و اميدوارش ميکند. در زندان ميرود باز اميدوار است. يعني اگر بنا بود حضرت يوسف در چاه نا اميد شود، همانجا قلبش از تپش ميافتاد يا در زندان پروردگارا، مرا که پاک بودم، خدمت کردم و عبادت کردم جاي من اينجاست؟ ولي اميدوار سراغ ارشاد زندانيها ميرود و به آينده چشم ميدوزد. جوان امروز ما براي ازدواج و اشتغالش، درست است مشکلات زياد داريم اما نقطههاي اميد بخش هم کم نداريم. به رحمت پروردگار دل ببنديم براي ازدواج، براي اشتغال، ايجاد يک پروژه جديد، عليرغم تحريمها با اميد جلو ميرويم همينطور که در اين چهل ساله، الآن شبکههاي مختلف گزارش ميدهند ما در زمينههاي علوم مختلف چه پيشرفتهايي داشتيم و گاهي وقتها اساتيد دانشگاه باور نميکنند و اين گزارش معلوم نيست ريشه داشته باشد مگر اينکه با چشمانش ببيند که ما کجا بوديم، در مسائل پزشکي کجا بوديم و در مسائل نانو کجا بوديم. در مسائل کشاورزي کجا هستيم. بسياري هم با تحريم روبرو بوديم اما خود جوانهاي کشور، تلاش کردند و به جايي رسيدند که بايد برسند.
انقلابيوني که دنبال موسي بن عمران از شهر خارج شدند. به لب دريا رسيدند. يکوقت نگاه کردند پشت سرشان ارتش فرعون ميآيد. بعضي از ضعيفها گفتند: جلو درياست و پشت سر هم لشگر فرعون است. اين چه ميشود؟ آمدند به موسي بن عمران گفتند: «أُوذِينا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِيَنا» (اعراف/129) قبل از اينکه شما سراغ ما بيايي ما اذيت ميشديم. «وَ مِنْ بَعْدِ ما جِئْتَنا» حالا هم تو آمدي به رهبر انقلاب ميگفتند. نفس در سينه ما گرفته است. موسي بن عمران فرمود: «قالَ عَسى رَبُّكُمْ أَنْ يُهْلِكَ عَدُوَّكُمْ» اميد است پروردگار شما دشمن شما را نابود کند. به اذن پروردگار همان عصاي خودش را به آب زد، آب کنار رفت، يک جادهاي درست شد و خداپرستان از جاده گذر کردند و به خشکي رسيدند، لشگر فرعون ديدند يک اتوباني تازه آماده است، آنها گفتند: ما هم برويم داخل. داخل آمدند وقتي تا نفر آخر داخل آمدند به اذن پروردگار اين آبها به هم پيوست و فرعون و فرعونيان نابود شدند. اميد به کجا، به سرچشمهاي که داناست، تواناست و مهربان است. اين را انبياء به ما ياد دادند. در هر زمينهاي ميتوانيم از خدا کمک بگيريم. منتهي خواهيم گفت: اميد بدون عمل نه! بنشينيم فيلم تماشا کنيم و تلويزيون تماشا کنيم و تخمه بشکنيم و ميوه بخوريم و بعد بگوييم: خدا همه کارها را رديف ميکند. نه، آياتي که کلمه اميد به کار رفته، جهاد لازم دارد. اميد، وقتي جهاد، هجرت، انفاق، دست به جيب کردي و به فقرا کمک کردي. لباس رزم پوشيدي و در ميدان حاضر شدي. حاضر شدي از خانه و کاشانهات دست بکشي، «أُولئِكَ يَرْجُون» (بقره/218) اينها اميدوار هستند.
مگر ميشود يک کوهپيمايي از همين تهران حرکت کند و نيت کند قله دماوند را و در نوبت اول به دماوند برسد؟ نه، آن بايد چقدر نفسش بسوزد و چه دورههايي بايد ببيند، چه آموزشهايي بايد ببيند، تکرار و تمرين، اينبار آنها را که داشت با اميدواري به سمت قله حرکت ميکند. ممکن است يکي دو سه بار به قله نرسد. بگويد: ما اميدوار بوديم، نشد. در اين مسابقه فکر ميکرديم اول ميشويم، نشد. بار ديگر، به اميد بيشتر. اميد بدون عمل، اميرالمؤمنين فرمود: نباش از کساني که «لا تَكُنْ مِمَّنْ يَرْجُو الاخِرَةَ بِغَيْرِ عَمَلٍ» يعني يک آيندهاي را اميدوار است اما فعاليت نميکند. همينطور چشم انتظار نشسته که خود آن آينده رخ بدهد. نميشود. يک کاسب بايد تلاش و تدبير کند. چه بسا دورانهايي را بايد با درآمد و بهره کم و سود کم بگذراند. يک دانشجو، چقدر بايد زحمت بکشد و بي خوابي بکشد. هرکسي در هر رشتهاي، اميد همراه با عمل است.
اين سؤال اينجا مطرح است که اميرالمؤمنين در جمع دوستانش پرسيد: چه کسي ميداند اميدبخش ترين آيه قرآن کدام آيه است؟ اساساً سؤال يک سبکي است از تبليغ، يازده سوره قرآن يا بيشتر با سؤال شروع ميشود. سؤال ما را به فکر وا ميدارد. جواب اين سؤال چيست؟ خود پيامبر خيلي وقتها تبليغاتش را با سؤال آغاز ميکرد. در کتاب آسماني ما قرآن، 888 جمله پرسشي و 129 بار واژه «سئل» و هم خانوادههايش آمده است. اين باعث ميشود ذهن مخاطب درگير شود و در بحث مشارکت کند. به نظرم من جواب اين سؤال چيست. پيامبر زياد از اين روش استفاده ميکرد. اميرالمؤمنين(ع) يک هيجاني به وجود آورده و اصحاب نشستند و به نظر شما اميدبخشترين آيه قرآن کدام آيه است. بعضي اين آيه را گفتند، سوره نساء آيه 48، «إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ» خداوند مشرک را نميآمرزد. «وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ» زير گناه شرک را ميبخشد. بعضي گفتند: اين اميدبخش ترين آيه است. يک نفر ديگر دست بلند کرده، سوره نساء آيه 110 را خواند. «وَ مَنْ يَعْمَلْ سُوءاً» هرکس کار بدي کند، «أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ» يا به خودش بدي کند، «ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللَّهَ» برايش توبه و استغفار کند، «يَجِدِ اللَّهَ غَفُوراً رَحِيماً» خداوند را آمرزنده و مهربان ميبيند يعني بخشيده ميشود و اين اميدبخش ترين آيه است. نفر سوم سوره زمر آيه 53 را خواند. «قُلْ يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ» اي پيامبر بگو، اي بندگاني که به خودتان افراط و زياده روي کرديد، «لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ» از رحمت خدا مأيوس نشويد. «إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً». اميرالمؤمنين فرمود: همه اينها آيات اميدبخشي است ولي من از حبيبم رسول خدا(ص) شنيدم که فرمود: اميدبخش ترين آيه اين ايه است. سوره هود آيه 114، «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ» نماز را به پا دار، «طَرَفَيِ النَّهارِ» دو طرف روز، صبح و شب، «وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ» بخشي از شب، «إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ» همانا خوبيها بديها را ميشويد. سپس پيغمبر فرمود: سوگند به خدايي که مرا بشير و نذير قرار داد، وقتي انسان براي نماز وضو بگيرد، گناهانش ريخته ميشود. وقتي به سمت قبله ميايستد، پاک ميشود. يا علي مثل نمازهاي شبانه روزي مثل کسي است که نهري جلوي خانه اوست و شبانه روز پنج بار خودش را در آن نهر ميشويد. فرمود: اين آيه در مورد نماز است.
بعضي متأسفانه غافل هستند. ما بي نماز لجباز کم داريم. مثلاً يک چيزي از من ديده و ميگويد: من ديگر نماز نميخوانم ولي همچنان به نماز دلبسته است. دوستاني را ميبينم ميگويند: من گاهي نماز ميخوانم و گاهي نميخوانم، به پيغمبر که چنين ميگفتند: حضرت ميفرمود: همان را بخوان. اين رشته ارتباط با خدا را قطع نکن. اين اميدبخش ترين آيه است. با سرچشمه دارايي، توانايي و رحمت وقتي مرتبط ميشويم اميدوار ميشويم دست ما را بگيرد. انشاءالله در چند برنامه در مورد نماز خواهيم گفت. جايگاه نماز در جغرافياي دين، روشهاي دعوت به نماز، چرا نمازخوانها نماز ميخوانند؟ نمازنخوانها در ايران سيزده دليل دارند که به اين دلايل نماز نميخوانند که به ده مورد اشاره ميکنيم. موضوع نماز در دستور کار همه انبياء هست. از حضرت نوح و ابراهيم و موسي تا آخرين پيامبر، همه مردم را به رابطه معنادار و عاشقانه با خدا دعوت کردند.
خدا رحمت کند آقاي مرتضايي فر تعريف کرده که روز 21 بهمن ماه که حکومت نظامي 24 ساعته شد، ميخواستند جمع زيادي از مردم را بکشند، حضرت امام رفتند دو رکعت نماز خواندند و آمدند اين پيام را دادند. برويد به مردم اطلاع بدهيد بيايند در خيابانها بريزند. يعني «وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ» (بقره/45) براي يک مسأله شخصي تنها نيست. براي مريضي نيست. براي رزق و روزي تنها نيست. همه مسائل کلان و شخصي ميتواند با ارتباط با خدا گره از آن باز شود و فرجي حاصل شود و اين موضوع مهمي است. در سوره کهف آيه 110 ميفرمايد: اميدوار بايد اهل عمل باشد. «فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ» هرکس اميد دارد به ديدار خدا، ديدار رحمت خدا و کرم خدا، بايد عمل کند. «عَمَلًا صالِحاً» خدمت خوبي بايد بکند. اميد منهاي عمل مردود است. ما بايد اقدام کنيم، رزمندگان تا خط اول جبهه آمدند و حالا دست به دعا برداشتند. «رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرِين» (بقره/250) يکبار ديگر به سمت انقلاب موسي بن عمران برگرديم.
يک خاطره از شهيد مطهري بگويم. شهيد مطهري قبل از انقلاب وارد کاشان شدند يک دهه منبر بروند. جوانهاي کاشان ديدن ايشان رفتند قبل از اولين منبر، ايشان خسته راه بودند و تازه از مشهد رسيده بودند. صاحبخانه گفت: آقا را اذيت نکنيد. دوستان گفتند: موعظهاي کنيد و ما رفع زحمت کنيم. ايشان فرمود: مشهد بودم منزل آيت الله العظمي ميلاني، صحبت اين بود که يک فيلمي در سوريه براي پيامبر اسلام ميخواهد ساخته شود. مراجع شيعه چه موضعي نشان بدهند؟ شهيد مطهري ميفرمود: من يک ساعت آنجا از ساخت اين فيلم دفاع کردم و گفتم: اگر اين فيلم ساخته شود تا صد سال بيننده خواهد داشت. بعدها آن فيلم ساخته شد. در قصه موسي بن عمران دارد که «وَ أَوْحَيْنا إِلى أُمِّ مُوسى أَنْ أَرْضِعِيهِ» (قصص/7) مادر موسي اين بچه را به دنيا آورد. «فَإِذا خِفْتِ عَلَيْهِ» مأمورها در خانه ميريختند و بچههايي که به دنيا ميآمدند را ميکشتند. اگر ترسيدي «فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ» در صندوقي بگذار و در رودخانه بيانداز. خداوند به مادر موسي اميد داد «وَ لا تَخافِي وَ لا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ» ما اين بچه را به تو برميگردانيم «وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ» او رهبري را به عهده خواهد گرفت. يک مادري که اقيانوس مهر است، چقدر بايد روحيه داشت باشد، به اذن پروردگار بچه را به رودخانه خروشان ميسپارد و با اميدي که از خدا گرفته بود، به کاخ فرعون دعوت ميشود و بچه را شير ميدهد. چرا خدا اين قصهها را براي ما تعريف کرده است؟ تا دستگاه فکري ما را به سمتي ببرد که در اين جهان به غير از محاسبات مادي خبرهاي ديگري هست. من فکر ميکنم چند روزي که ايام دهه فجر هست مهمترين پيام انقلاب اسلامي اعتقاد به خداست. ماجرايي که در ايران رخ داد، مهمترين نکتهاش اين است که مردم فهميدند دستي در کار است. بالاتر از دست اسرائيليها، اين مهم است. اين نکته که خدايي وجود دارد زمام امور جهان به دست اوست. ملت ايران همه يکدست شدند و امام فرمود: همه کار خدا بود. ما اين پيروزي را نميدانستيم. مسئولين بايد اينطور فکر کنند که امانتي که به آنها سپرده شده چند صد هزار خون شهيد است. چند صد هزار خانوادهاي که آسيب ديدند و اينها بايد روي دوش مسئولين سنگيني کند. هرکس به هر نسبتي مسئوليت دارد. يعني وصيتنامه حضرت امام را مرور کنيم. ديدگاههاي امام چه بود؟ امام ميدانست مشکلات پيش روي ما هست اما با وعدههاي خدا دل خوش ميکرد. خدا را هم تجربه کرده است. اگر ما درست بندگي کنيم و عمل کنيم، امدادهاي خدا ميرسد.
شريعتي: انشاءالله همه اميدوار باشيم و به سمت ظهور و جامعه ايدهآل که قرآن کريم و اهلبيت و نبي مکرم اسلام وعده دادند حرکت کنيم و اين انقلاب اسلامي وصل به عصر ظهور شود و چشم ما به جمال حضرت مهدي(عج) روشن شود. امروز صفحه 584 قرآن کريم، آيات پاياني سوره مبارکه نازعات را تلاوت خواهيم کرد.
«إِذْ ناداهُ رَبُّهُ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً «16» اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى «17» فَقُلْ هَلْ لَكَ إِلى أَنْ تَزَكَّى «18» وَ أَهْدِيَكَ إِلى رَبِّكَ فَتَخْشى «19» فَأَراهُ الْآيَةَ الْكُبْرى «20» فَكَذَّبَ وَ عَصى «21» ثُمَّ أَدْبَرَ يَسْعى «22» فَحَشَرَ فَنادى «23» فَقالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى «24» فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَكالَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولى «25» إِنَّ فِي ذلِكَ لَعِبْرَةً لِمَنْ يَخْشى «26» أَ أَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمِ السَّماءُ بَناها «27» رَفَعَ سَمْكَها فَسَوَّاها «28» وَ أَغْطَشَ لَيْلَها وَ أَخْرَجَ ضُحاها «29» وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحاها «30» أَخْرَجَ مِنْها ماءَها وَ مَرْعاها «31» وَ الْجِبالَ أَرْساها «32» مَتاعاً لَكُمْ وَ لِأَنْعامِكُمْ «33» فَإِذا جاءَتِ الطَّامَّةُ الْكُبْرى «34» يَوْمَ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسانُ ما سَعى «35» وَ بُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِمَنْ يَرى «36» فَأَمَّا مَنْ طَغى «37» وَ آثَرَ الْحَياةَ الدُّنْيا «38» فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوى «39» وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى «40» فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى «41» ونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْساها «42» فِيمَ أَنْتَ مِنْ ذِكْراها «43» إِلى رَبِّكَ مُنْتَهاها «44» إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرُ مَنْ يَخْشاها «45» كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَها لَمْ يَلْبَثُوا إِلَّا عَشِيَّةً أَوْ ضُحاها «46»
ترجمه: آنگاه كه پروردگارش او را در سرزمين مقدّس طُوى ندا داد: به سوى فرعون برو كه او سركشى كرده است. پس به او بگو: آيا مىخواهى كه (از پليدىها) پاك شوى؟ و ترا به سوى پروردگارت هدايت كنم تا بترسى (و سركشى نكنى). پس معجزه بزرگ را به او نشان داد. امّا او تكذيب كرد و نافرمانى نمود. آنگاه پشت كرد، در حالى كه (براى خاموشى اين دعوت) تلاش مىنمود. پس (ساحران را) جمع كرد و ندا داد. و گفت: من پروردگار برتر شما هستم. آنگاه خداوند او را به كيفر دنيا و آخرت گرفتار كرد. همانا در اين ماجرا براى هر كسكه (از سوء عاقبت) بترسد، درس عبرتى است. آيا آفرينش شما سختتر است يا آسمانى كه او بنا كرده؟ سقفش را برافراشت و آن را استوار ساخت. شبش را تيره و روزش را روشن گرداند. بعد از آن، زمين را گسترش داد. و از آن آب و چراگاه بيرون آورد. و كوهها را استوار و پابرجا گردانيد. تا وسيله برخوردارى شما و چارپايان شما باشد. آنگاه كه آن حادثه بزرگ فرارسد. در آن روز، انسان آنچه تلاش كرده، به يادآورد. و جهنم براى هر بينندهاى آشكار شود. امّا هركه سركشى كرده، و زندگى پست دنيا را (بر آخرت) برگزيده، بى شك، دوزخ جايگاه اوست. و اما كسى كه از مقام پروردگارش ترسيد و نفسش را از هوس بازداشت. بىشك، بهشت جايگاه اوست. از تو درباره قيامت مىپرسند كه چه وقت بر پا مىشود. تو را به گفتگو درباره آن چه كار؟ پايان و سرانجام آن با پروردگار توست. وظيفه تو هشدار كسى است كه از آن مىترسد. روزى كه آن را مىبينند، گويى جز شبى يا روزى (در دنيا و برزخ) درنگ نكردهاند.
شريعتي: اين هفته قرار گذاشتيم از شخصيت آيت الله احمدي ميانجي صحبت کنيم. حاج آقاي بهشتي يک از افرادي بودند که سالها توفيق داشتند از محضر ايشان استفاده کنند، نکات ايشان را در مورد اين شخصيت ميشنويم.
حاج آقاي بهشتي: خدا رحمت کند شهيد قدوسي چقدر اصرار داشتند طلبهها درس اخلاق ايشان را حتماً گوش کنند. مسجد بسيار کوچکي هم بود که در سه راه بازار قم بود و ايشان امام جماعت بود. ما اصرار داشتيم در آن مسجد نماز بخوانيم. انقلاب که شد يکي از شاگردان حضرت امام خميني حضور فعال در انقلاب و مجلس خبرگان، پدر شهيد، به دليل اعتقادشان به مباني انقلاب شروع کردند مقالاتي را در زمينه حکومتداري نوشتند که براي حکومت نياز است. مثل وزارت اطلاعات يا اموري که حکومت بايد در آن ورود کند با جزئيات، در زمينه شيعه چند کتاب به نام «التبرک» مسأله تبرک و شفاعت و توسل. رحمت خدا بر روح بلند ايشان.
بخشي از نا اميديهايي که وجود دارد براي خود ماست، کم کاري ميکنيم، بد کاري ميکنيم، بي تدبيري ميکنيم، اين را هم نميتوانيم انکار کنيم که بخش بزرگي از نا اميدي چيزي است که از طرف دشمن القاء ميشود. يعني بيداران، اميرالمؤمنين(ع) وقتي با پيروان خودش سخن ميگويد، ميگويد: از دشمن غافل نشويد. دشمن بيدار است و شما خواب هستيد. ما اگر خواب برويم چه بسا يک شايعهاي که دشمن ميفرستد، از رسانه خودش يک موضوعي را در يک شبانه روز هشتصد بار تکرار ميکند تا ما را به همان سمت ببرد. از اين نبايد غافل شويم. اين بيداري لازم است تا در روز رستاخيز در پيشگاه شهيدان بگوييم: امانت شما را دريافت کرديم، چه مناظري را خداوند به ما نشان داد و اين زيباييها را ديديم و به نسلهاي بعد سپرديم. اين مأموريت ماست که بايد انجام بدهيم. دوست طلبهاي دارم، قبل از انقلاب ايشان را ديدم، گفتم: کجا بودي؟ گفت: تبليغ بودم در روستاهاي نجف آباد. پانزده سال گذشت اتفاقي در خيابان انقلاب ايشان را ديدم. گفتم: کجا هستي؟ گفت: قاره آفريقا تبليغ بودم. يعني انقلاب کاري کرد طلبهاي که روستاهاي نجف آباد تبليغ ميکرد حالا يک قاره دست او افتاده است. پرسيدم: شيرينترين خاطره شما در اين شصت هفتاد روزي که تبليغ بودي چيست؟ گفت: نيجريه! در و ديوار نيجريه مثل قم شده بود. سر در دانشگاه عکس حضرت امام و شهيدان ايران، گفتم: چه شده؟ گفتند: يک گروهي دانشجو يک هفته دهه فجر به تهران آمدند و برگشتند. گفتند: ميخواهيم رهبر گروه را ببينيم. گفتند: شهيد شده است. گفتند: نفر دوم، گفتند: يک شهري است هفتصد کيلومتر فاصله دارد. رفتم و آن دانشجو را ديدم و پرسيدم: شما از تهران چه آورديد؟ گفت: اولين سوغات ما از تهران عشق به شهادت بود. ما را به دبستاني بردند، دانشآموزان سرود ميخواندند. چند کلمه را تکرار ميکردند، کربلا و حسين و شهادت! رهبر ما، ما را نشاند و گفت: کليد نجات قاره آفريقا عشق به شهادت است. دومين سوغات علاقه به فاطمه زهراست. رفتيم نماز جمعه و خطيب نماز جمعه گفت: فاطمه، من ديدم نفر سمت راست من گريه ميکند. نميدانستم فاطمه کيست. مجدداً بعد از چند دقيقه گفت: فاطمه، ديدم خودش هم گريه ميکند. بعد از نماز جمعه از يک ايراني پرسيدم: اين فاطمه کيست که وقتي نامش آمد همه منقلب شدند. يک کتابي دست من داد، فاطمه بانوي نمونه اسلام! ايشان ميگفت: کمترين دانشجويي در نيجريه هست که فاطمه زهرا را نشناسد. اين دستاورد انقلاب اسلامي است.
شريعتي: «والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين»