اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

97-10-16- حجت الاسلام بهشتي-ابعاد مختلف تربيت اعتقادي- معاد باوري

معرفی برنامه

حجت الاسلام والمسلمين بهشتي- ابعاد مختلف تربيت اعتقادي- اعتقاد به امام عصر(عج)
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: ابعاد مختلف تربيت اعتقادي- اعتقاد به امام عصر(عج)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين بهشتي
تاريخ پخش: 16- 10-
97
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم. سلام مي‌کنم به همه بيننده‌هاي خوب و شنونده‌هاي نازنين‌مان، به سمت خداي امروز خيلي خوش آمديد. انشاءالله هرجا که هستيد خداوند متعال پشت و پناه شما باشد و دلتان گرم باشد به محبت اهل‌بيت(عليهم السلام). حاج آقاي بهشتي سلام عليکم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد.

حاج آقاي بهشتي:
سلام عليکم و رحمة الله. من هم خدمت شما و بينندگان و شنوندگان اين برنامه سلام مي‌کنم. انشاءالله زندگي ما به سمت خدا باشد و پايان خوشي در انتظار ما باشد. از خداوند مي‌خواهم اين گفتگوها را موجب خير و رشد و نور و به دور از هر آفت و اشتباه قرار بدهد.
شريعتي: بحث ما تربيت اعتقادي بود، اعتقاد به توحيد و خداوند متعال، اعتقاد به فرشتگان، اعتقاد به نبوت و پيامبري پيامبران، بحث امامت را مطرح کردند. بحث مهدويت و اعتقاد به امام زمان(عج) مطرح شد و امروز اگر مي‌خواهيد بدانيد ما در مورد چه چيزي صحبت مي‌کنيم، مي‌خواهيم در مورد معاد صحبت کنيم و تربيت اعتقادي، با موضوع معاد و اعتقاد به آخرت. بحث امروز شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي بهشتي: بسم الله الرحمن الرحيم. کتاب خدا کتاب تربيت است. بارها در قرآن آمده که انبياء آمدند براي تربيت و تعليم، «وَ يُزَكِّيهِمْ‏ وَ يُعَلِّمُهُمُ» (آل‌عمران/164) سوره‌هايي از قرآن با قسم شروع مي‌شود. گاهي با يک قسم و گاهي با دو قسم، گاهي با چند قسم، بيشترين قسم قرآن در سوره شمس است. «وَ الشَّمْسِ‏ وَ ضُحاها، وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها، وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها» (شمس/1-3) يازده بار خدا قسم خورده و در پايان اين را مي‌فرمايد: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها» (شمس/9) پيروز شد کسي که خود را تربيت کرد. آنوقت از اين کتابي که شش هزار و دويست و سي و شش آيه دارد، بزرگان ما مي‌فرمايند: يک چهارمش در مورد معاد است. معنايش اين است که ما نمي‌توانيم تربيت شويم آنگونه که خدا مي‌خواهد بدون توجه به معاد. کمتر صفحه‌اي از قرآن هست که ياد معاد، بهشت، جهنم، کيفر، پاداش، حساب و ميزان، سؤال و جواب در آن نباشد. منتهي بعضي‌ها از بحث معاد فراري هستند. فکر مي‌کنند بحث مرگ وقتي مطرح مي‌شود يک تصوير نادرستي از مرگ دارند و فکر مي‌کنند هلاکت و نابودي و پايان است. در حالي که اين مرگي که قرآن به ما مي‌گويد، باز شدن يک پنجره‌اي است و ورود به يک جهان زيباتر، شيرين‌تر و بزرگتر و ماندگارتر. يک پلي است از يک دنياي خيلي کوچک به يک دنياي خيلي بزرگ. روز قيامت مردم به هم مي‌گويند: چقدر ما دنيا بوديم؟ يک آيه مي‌گويد: ده روز در دنيا بودي. يک آيه مي‌گويد: يک روز. آيه ديگر مي‌گويد: «عَشِيَّةً أَوْ ضُحاها» (نازعات/46) يعني يک چاشتگاه يا يک ساعات آغاز شب، دو سه ساعت تمام بودن ما در دنيا طول نکشيد. حالا آن دنيا چقدر طولاني است. چقدر وسيع است، چقدر زيبا، چقدر عميق، چه نعمت‌هايي، ياد معاد خوشبختانه در برنامه سمت خدا توسط آقاي عالي خيلي زيبا مطرح شده است که هرچه انسان بشنود جا دارد و براي تربيت ما لازم است. من فکر مي‌کنم در دو يا سه جلسه بيشتر از بعد تربيت، مي‌خواهيم بگوييم: ايمان به معاد در تربيت خود ما و بچه‌هاي ما چه آثاري دارد؟
پيامبر عزيز ما بچه مسلمان‌ها را زياد به خط خوش تشويق مي‌کردند. دو پسر بچه نمونه‌اي خط نوشته بودند، آوردند پيش دوستشان امام حسن مجتبي(ع). امام حسن دارد نگاه مي‌کند که به اين خط‌ها نمره بدهد. ناگهان اميرالمؤمنين وارد خانه شد و اين صحنه را ديد که پسرش مي‌خواهد يک داوري کند. حضرت خودش را بالاي سر اين سه تا پسر بچه رساند و به پسرش فرمود: پسرم خيلي دقت کن، هرطور الآن داوري کني، فردا بايد جواب بدهي. يعني اين بذر ايمان به معاد را از کودکي مي‌آموزند. ما سوره‌اي در قرآن داريم به نام سوره‌ي لقمان، کساني که به دنبال تربيت فرزندانشان هستند تفسير اين سوره را بخوانند. خوشبختانه تفسيرهاي آسان و رواني هم هست. لقمان پيغمبر نبود اما خداوند از بس حرف‌هايش قشنگ است، حرف‌هاي او را آورده در کتاب خودش درج کرده است. يکي از آن حکمت‌ها اين است «يا بُنَّيَ» عزيزم، فرزندم! کارهاي تو «إِنَّها إِنْ‏ تَكُ‏ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ» (لقمان/16) يعني به اندازه‌ي يک چيز ريزي، مثل ارزن، به وزن آن اگر تو کاري کني در آسمان‌ها باشد، در اعماق کوه‌ها باشد، در دل زمين باشد، دور از چشم مردم باشد، خداوند آن کار را مي‌آورد. کارهاي تو پنهان نمي‌ماند. چه کار خوب، چه کار بد. يعني يک پدر اينطور بچه را بار مي‌آورد که مرگ پايان نيست. آغاز يک دوره جديد است. ما در زبان فارسي وقتي کسي مي‌ميرد مي‌گوييم: فوت کرد، يعني تمام شد. وفات کرد درست است. يعني يک جاي ديگر رفت. وفات کرد يا تَوَفي، تحويل يک جاي ديگر دادند. اين انساني که سي سال، شصت سال، هفتاد سال اينجا بود تحويل يک جاي ديگر شد. قرآن مي‌فرمايد: «إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ‏ الْحَيَوانُ‏ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ» (عنکبوت/64) زندگي واقعي آخرت است. حديث مي‌فرمايد: «الدنيا مزرعة الاخرة» (عوالي اللئالي، ج 1، ص 267) اينجا محل کشت است و برداشت آنجاست. اينجا محل تمرين است. دريافت جايزه مثل کشتي‌گيري که چهار ماه تمرين مي‌کند و به خودش سخت مي‌گيرد و وزن خودش را سختگيري مي‌کند تا روز مسابقه برسد. اينجا جاي آن تمرين‌ها است.
اگر کسي اينطور نگاه کند نا اميد نمي‌شود. مي‌گويد: هر زحمتي که مي‌کشم ثبت مي‌شود. دوباره به خودم برمي‌گردد. اگر مردم از من قدرداني نکردند، دلخور نمي‌شوم. دوست دارم مردم قدرداني بکنند ولي دلخور نمي‌شوند. ضمناً مواظب است گناه کند، ظلم کند، تجاوز کند ولو اسنادي اينجا از خودش به جا نگذارد، اينها ثبت مي‌شود. ريز و درشت اعمال ما به ما برخواهد گشت. ماده پرست‌ها در دنيا نگاهشان مثل مارکسيست‌ها اين است که ما به اين دنيا آمديم، يک فرصتي هست و بعد مي‌رويم، تمام مي‌شود. قرآن اينطور فرمود: کساني مي‌گويند: «ما يُهْلِكُنا إِلَّا الدَّهْرُ» (جاثيه/24) همين روزگار ما را مي‌ميراند. ما چيزي جز يک زندگي را درک نمي‌کنيم. پس از آن خبري نيست. اگر کسي اينطور فکر کند که مرگ پايان است، مرگ يعني فنا، مرگ يعني نابودي، براي چه بايد خدمت کند؟ قطعاً به پوچي مي‌رسد و گاهي وقت‌ها مي‌گويد: اين زندگي تکراري به چه درد مي‌خورد؟ کار کنيم درآمد کسب کنيم و درآمد را غذا کنيم که چه شود؟ حتي آنهايي که در رفاه هستند، باغ و ويلا و ماشين دارد ولي گاهي احساس مي‌کند که چه شود. تا چهل سال ديگر هم همين است. اما کسي که چشم‌انداز بلند دارد، به جاي زندگي هفتاد ساله، زندگي هفت هزار ساله را پيش روي خود مي‌بيند براي آن برنامه ريزي مي‌کند. ايمان به معاد به خصوص در تربيت بچه‌ها خيلي اهميت داريم. زياد بايد اين موضوع را با آنها در ميان بگذاريم متناسب با سنشان. همين اندازه بچه بداند کارهاي او خوب يا بد ثبت مي‌شود. پس از اينکه از دنيا رفتيم دوباره به ما برخواهد گشت. يک سوره‌‌اي داريم به نام زلزال که خيلي از مردم ما حفظ هستند.
عربي مسلمان شده از روستا به شهر مدينه آمده است. آمد نزد پيامبر تقاضا کرد شما دستور بدهيد يک کسي به من قرآن ياد بدهد. پيامبر يک معلم قرآني را به اين مسلمان معرفي کرد که قرآن بياموز. اين هم سوره زلزال را براي شروع انتخاب کرد. دو آيه آخر سوره زلزال اين است «فَمَنْ يَعْمَلْ‏ مِثْقالَ‏ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ، وَ مَنْ يَعْمَلْ‏ مِثْقالَ‏ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ» هرکس به وزن ذره‌اي خير انجام بدهد همان کار را خواهد ديد. هرکس به وزن ذره‌اي کار بد انجام بدهد، همان را خواهد ديد. اين عرب تازه مسلمان بود، گفت: اين هم از قرآن بود؟ گفت: بله، گفت: براي من بس است. آنچه مي‌خواستم گرفتم. معلم قرآن دلخور شد. آمد نزد پيامبر که آقا اين چه شاگردي بود به ما دادي؟ يک سوره کوچک را ياد داديم گفت بس است. پيغمبر فرمود: «انه رجع فقيها» فقيه يعني کسي که عميق مطلبي را مي‌فهمد. يعني از اين شش هزار و چند صد آيه آن کسي که بايد بفهمد، فهميد. آن کسي که بايد مي‌گرفت، گرفت. اين خيلي پيام مهمي است. کار من خوب يا بد، پيدا يا پنهان، مادي يا معنوي، فردي يا اجتماعي، نگهداري مي‌شود و دوباره به خود من برخواهد گشت. کسي به چنين چيزي اعتقاد داشته باشد اختلاس مي‌کند؟ تجاوز مي‌کند؟ ظلم مي‌کند و دروغ مي‌گويد؟ آدم مي‌کشد و تحقير مي‌کند؟ دائم توجه دارد که کلام من ضبط مي‌شود. نگاه آلوده من نگهداري مي‌شود. اين پولي که در دارايي ديگران چنگ مي‌اندازم، قرآن مي‌فرمايد: اين پول‌ها روز قيامت داغ مي‌شود و به بدنش مي‌گذارند. در قرآن 1500 آيه در مورد اين ماجرا هست. ماجراي پس از اين دنيا، ما بايد بنشينيم برنامه‌ريزي کنيم. هرکاري که مي‌کنيم اگر اينطور باشد در کارهاي خوب با اميد، جلو مي‌رويم. درس بيشتر مي‌خوانيم و کار بيشتر مي‌کنيم. آقا چه خبر است اينقدر کار مي‌کني؟ مي‌گويد: يک جهان بزرگتر در انتظار من است. بايد توشه براي آن جهان بفرستم. وقت کم است. نمي‌دانم کي بايد از اين دنيا بروم.
دلايلي که بزرگان ما براي معاد آوردند برخاسته از قرآن و حديث چند دليل دارد که به دو دليل اشاره مي‌کنيم. چرا بايد قيامتي باشد؟ دليل اول عدل خداست. خداوند انسان را آفريد، آزاد و مختار. آدم‌ها هم از روي اختيارشان بعضي کافر هستند، بعضي مؤمن. «فمنهم کافر و منهم مؤمن». آيا ممکن است خداوند با اينها يکجور رفتار کند؟ خودش از ما سؤال مي‌کند. «أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِين‏» (قلم/35) ما که خدا هستيم به نظر شما امکان دارد تبهکاران را با مسلمانان يکجور قرار بدهيم؟ ما جواب مي‌دهيم نه! «أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً» (سجده/18) مؤمن بي گناه با گنهکار يکسان است؟ «أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ كَالْمُفْسِدِينَ» (ص/28) به نظر شما ما که خدا هستيم و عادل هم هستيم، مؤمن صالح را با مفسد يکجور قرار مي‌دهيم؟ اين دليل معاد است. يعني خداوند بندگانش را دو دسته خواهد کرد. صالحان را مي‌خواهد پاداش بدهد و مفسدان و ظالمان را مي‌خواهد کيفر کند. شما مي‌فرماييد: اين دنياي ديگر نياز ندارد. همين‌جا، اين دليل معاد نمي‌شود. جهان آخرتي که دوباره مرده‌ها زنده شوند، چه نيازي به دنيا هست، همين‌جا خداوند مؤمنان و صالحان را پاداش بدهد و آنها را هم محروم کند و عقاب کند. مي‌خواهيم بگوييم: چنين چيزي به چهار، پنج دليل نشدني است. چرا؟ اينجا محدوديت‌هايي وجود دارد که نمي‌شود. نمي‌شود يعني چه؟ مثال مي‌زنيم. مثلاً پيامبر عزيز اسلام، ميليون‌ها انسان را در طول تاريخ هدايت کرده است. از ضلالت، از جهل و انحراف، نجات داده است. مي‌خواهيم اين شخصيت را در دنيا مزد بدهيم. چه بدهيم؟ بهترين غذا عسل، بهترين لباس حرير، بهترين فرش ابريشم، بهترين بنا يک ويلا، اينها مزد پيغمبر است؟ اينقدر اين دنيا محدود است که نهايتش اين است. امام خميني(ره) يک شاگردي از شاگردان اميرالمؤمنين، مي‌خواهيم به امام خميني در اين دنيا مزد بدهيم. بايد يک خانه بزرگ، يک غذاي خوشمزه باشد. يا آدم‌هاي بد را مي‌خواهيم کيفر کنيم، صدام را در همين دنيا، صدامي که دهها هزار نفر مظلوم را کشته است. دهها هزار خانواده را داغدار کرده و شهرها را خراب کرده است. هدايت انسان‌ها را خراب کرده است. اين يک ليست از جنايت‌هاي صدام است و مي‌خواهيم اين را تنبيه کنيم. نهايت اين است که او را اعدام کنيم. اين کيفر اوست؟ يک دليل مهم معاد اين است که دنيا محدود است. مثلاً کسي در راه هدفي مقدس شهيد شده است. با افتخار، با انتخاب و آگاهي جان خودش را تقديم کرده و مي‌خواهيم به اين مزد بدهيم. محدوديت دنيا اجازه به چنين کاري نمي‌دهد.
جواب دوم؛ کيفر فوري بي لطفي است. يعني همين‌جا يک نفر دروغ مي‌گويد، خداوند دستش را کج کند. يا يک سيلي مي‌زند فلج شود. بلافاصله خداوند او را تنبيه کند. اين حق دارد به خداوند بگويد: پروردگارا درست است ما بد کرديم ولي يک فرصتي به ما مي‌دادي. شايد توبه مي‌کرديم و جبران مي‌کرديم. يکي از اسم‌هاي خداوند لطيف است و نسبت به بندگانش لطف است. اين از لطف خداوند دور است که بلافاصله تنبيه کند. خداوند از روي لطفش فرصت و مهلت مي‌دهد. کيفر و پاداش در دنيا هم هست براي بيداري، ولي کيفر و پاداش اصلي را براي آخرت گذاشته است. چرا؟ چون کيفر فوري بي لطفي است. خودش گفته من تواب را دوست دارم، چقدر از اين فرصت بندگان خدا استفاده کردند. کسي مثل حر بن يزيد رياحي، شب عاشورا تا صبح بيدار مانده و فکر کرده است. صبح عاشورا تصميم گرفته رويه‌ي خودش را عوض کند. نزد حجت خدا امام حسين(ع) آمده است. جرايم خودش را به زبان آورده و بعد گفته: اي پسر رسول خدا، آيا اين کار من توبه حساب مي‌شود؟ امام حسين فرمود: بله. يعني الآن که هزار و چند صد سال گذشته شايد صدها نفر نگاه به زندگي حر کردند و اين نشانه لطف خداست. نه اينجا کيفر فوري، بي لطفي است.
يکي از جواب‌هاي ديگر اين است که اگر کيفر و پاداش فوري باشد، اختيار و آزادي را از ما مي‌گيرد. يعني فرض کنيد ما يک کار خوبي کنيم و الآن جايزه‌اش را بگيريم. مثلاً به يک فقير ده تومان بدهيم، همين الآن صد هزار تومان به ما بدهند. اين بار آدم‌ها از روي طمع کار خوب مي‌کنند. يا از روي ترس، مثلاً همين الآن فوراً تا غيبت مي‌کند مثلاً چشمش کور شود. خداوند اراده کرده از روي حکمتش که فرصت داشته باشند. وقتي اختيار هست قيمت دارد وگرنه فرشتگان بودند. خدا را تقديس و تسبيح مي‌کردند. الآن بايد يک شرايطي پيش بيايد و يک جواني به نام يوسف در معرض گناه قرار بگيرد به صورت جدي، يک بانويي خودش را آرايش کرده و درها را بسته است. خودش را در اختيار اين جوان قرار داده است. اين قشنگ است که اين جوان مي‌گويد: خدايا تو به من پناه بده. اما اگر بنا بود همين‌جا خداوند داوري بکند و تنبيه بکند، اصلاً اراده‌اي که کرده براي آزادي از دست مي‌رفت. همين‌جا بايد روشن شود يک کسي مثل ابراهيم، حاضر است با دست خودش بچه‌اي را که شصت سال منتظر آمدنش بوده و چقدر دوستش داشته، حالا خدا فرموده اين را قرباني کن. بايد اين فرصت باشد تا ابراهيمي خودش را نشان بدهد. هم ابراهيم، هم اسماعيل، «فَلَمَّا أَسْلَما» (صافات/104) پدر و پسر هردو، اين همان چيزي است که خداوند در آغاز خلقت به فرشتگان فرمود: «إِنِّي أَعْلَمُ‏ ما لا تَعْلَمُون‏» (بقره/30) فوري اگر خدا در اين دنيا پاداش بدهد يا کيفر بکند، اصلاً چيزي به نام اختيار معنا پيدا نمي‌کند. آزادي از بين مي‌رود. آدم‌هاي خوب از روي طمع کار خوب مي‌کنند. مي‌گويد: خدا همين الآن مزد او را مي‌دهد. آدم‌هاي بد از ترس، اين هم يک دليل.
دليل ديگري که خداوند در دنيا کيفر و پاداش نمي‌دهد غالباً اين است که کارهاي ما فقط آن کار نيست و پيامدهايي دارد. يک آيه‌اي در سوره مبارکه يس هست، آيه‌هاي قرآن همه نور هستند ولي گاهي آدم يک آيه را نگاه مي‌کند که حالت کليدي دارد و مي‌درخشد. بعضي ستاره‌ها خيلي پرنور هستند. از آياتي است که خوب است حفظ کنيم و روي آن فکر کنيم. «نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ‏» (يس/12) مي‌نويسيم اعمال انسان‌ها را و آثار آن را. يعني چه؟ آقاي قرائتي مثال مي‌زنند که مثلاً مجلس جشني به پا شده است. يک کسي براي شوخي کليد برق را خاموش مي‌کند. فرار مي‌کند و مي‌رود. الآن از ما بپرسند جرم اين شخصي که با انگشت کليد برق را خاموش کرده چيست؟ شايد بعضي بگويند: يک سيلي هم بزنيد زياد است چون کاري نکرده است. اما پيامدهايي کار او داشت، ظرف آب جوش را کسي داشت مي‌آورد، وقتي چراغ خاموش شد از پله‌ها افتاد و هشت نفر سوختند. سيني چاي روي سر بچه‌ها ريخت. يک کسي آتش حمل مي‌کرد روي فرش دستباف ريخت. چند نفر از طبقه بالا، پايين افتادند. طايفه عروس و طايفه داماد فکر کردند اين کار با غرض بود و با هم دعوا کردند.اينها پيامدهاي اين کار ناچيز است. آنوقت اين کسي که کليد برق را زده به زندان مي‌آورند. خنده مي‌کند که من کاري نکردم! مي‌گويند بله کار تو کوچک بود اما پيامدهاي بزرگ داشت. سه نفر کشته شدند. هشت نفر در بيمارستان سوانح و سوختگي هستند.
يک نفر يک فيلم مي‌سازد، يک فيلم هفتاد دقيقه‌اي، خوب يا بد مي‌خواهيم مزد بدهيم. چقدر پول بدهيم؟ محاسبه مي‌کنيم چقدر هزينه کرده است؟ اما اين فيلم چند نفر را هدايت کرده است؟ شايد اين فيلم تا سي سال ديگر بيننده دارد. در سراسر جهان تبديل و ترجمه شده به زبان‌هاي ديگر، آدم‌هايي نشستند و ديدند. رويه‌ي زندگي‌شان را تغيير دادند. بخاطر اين فيلم مي‌خواست طلاق بدهد، طلاق نداد. بخاطر اين فيلم چقدر به فقرا کمک کرد و اينها پيامدهاي فيلم است. يا يک فيلم فاسدي ساخته و چقدر جوان منحرف شدند. چقدر جوان معتاد شدند. چقدر آدم بي دين شدند؟ چقدر به دين بدبين شدند؟ اينها پيامدهاي يک کار است. اين چيزي است که آخرت و معاد را مي‌طلبد.
دوستي داشتم، کتابي نوشته به نام خسارت‌هاي معنوي، يعني گاهي وقت‌ها کارهاي ما به ظاهر خسارت چنداني ندارد، ولي به صورت معنا دار خسارت وارد مي‌کند. مثلاً خيابان ورود ممنوع را رفته است. نبايد مي‌رفت. آمبولانس مريض بدحالي را مي‌خواست به بيمارستان بياورد، اين ماشين مانع او شده است. پنج دقيقه ديرتر آمبولانس به بيمارستان رسيد و مريض جان داد. اينجا يک طوري با سر و صدا و دعوا از هم فاصله گرفتند و اين دنبال کارش رفت. الآن جريمه ايشان چقدر است؟ يک جريمه‌اي طبق قانون راهنمايي و رانندگي مي‌شود. فکر نمي‌کند که بخاطر کار او يک مرد خانه از دنيا رفت. مرد خانه که از دنيا رفته زنش بي سرپرست شده و بچه‌ها يتيم شدند. يکي از بچه‌ها ديگر نتوانست ادامه تحصيل بدهد و معتاد شد. بچه ديگر نتوانست ازدواج کند و به راه بد کشيده شد. همين بچه‌ها خواستند ازدواج کنند کسي دختر به اينها نداد. پسر به اينها نداد. يا ازدواج کردند و نسل بدي از آنها به وجود آمد. اگر اينطور نگاه کنيم ورود ممنوع نمي‌رويم. «مَنْ‏ سَنَ‏ سُنَّةً حَسَنَةً» هرکس يک سنت حسنه‌اي را بنيان گذاري کند، يک مؤسسه خيريه بسازد، يک کار فرهنگي بکند. «فَلَهُ أَجْرُهَا وَ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَي يَوْمِ الْقِيَامَةِ» (كافي، ج 5، ص 9) تا روز قيامت تمام کساني که اين رويه را ادامه مي‌دهند، ثوابش به او هم مي‌رسد. پس بايد روزگار بگذرد و قيامتي برپا شود، اينها دلايلي است که در اين دنيا امکان کيفر و پاداش نيست. يا اگر کسي سنت بدي گذاشت، يک ساختمان بدي، مرکز فرهنگي بدي، کتاب بدي، رويه‌ي بدي را گذاشت، فيلم بدي که کساني به دنبال او همين رويه را ادامه مي‌دهند. «و من سن سنة سيئة كان عليه وزرها و وزر من‏ عمل‏ بها إلي يوم القيامة» (الفصول المختارة، ص136) کيفر و وزر هرکسي که به آن کار بد عمل مي‌کند، به حساب کسي که بنيانگذار آن حرکت بوده، بايد زمان بگذرد. حتي روايت دارد که صد نسل از شما گذشته باشد، يکي از بچه‌هاي شما خدمتي يا عبادتي کند به حساب شما نوشته مي‌شود. چون شما يک سنتي گذاشتيد، مثلاً شما صبح‌ها بلند مي‌شدي قرآن مي‌خواندي. بچه شما هم مي‌گويد: من هم قرآن مي‌خوانم. بچه‌ي بچه او هم مي‌خواند.
از امام باقر(ع) روايت شده که روز قيامت يک کسي پرونده عملش را نگاه مي‌کند. همينطور صفحه به صفحه، به يک صفحه مي‌رسد و به هوا مي‌پرد و شادماني مي‌کند. فرشته‌اي مي‌آيد و از او سؤال مي‌کند، چه خبر است؟ همه بر سر خودشان مي‌زنند و گريه مي‌کنند. مي‌گويد: اينجا چيزي نوشته که من انجام ندادم. مي‌گويد: نوشته تو به يک ميليون نفر قرآن ياد دادي. «ألف» در زبان عربي يعني هزار، «ألف ألف» يعني ميليون، اين يک ميليون در حديث است. تو به يک ميليون نفر قرآن ياد دادي. فکر مي‌کند نه! من کي قرآن ياد دادم؟ من يکوقتي يک فرصتي بود، به مسجد محل مي‌رفتم و به شش، هفت نفر قرآن ياد دادم و بعد هم يک شغلي پيدا کردم و اين کار را رها کردم. مي‌گويند: درست است ولي يکي از شاگردان تو به شصت نفر قرآن ياد داد. آن را به حساب تو واريز کرديم. يکي از آن شصت نفر به ششصد نفر ياد داده است. يکي از آن ششصد نفر به شصت هزار نفر از طريق تلويزيون ياد داده و آنها را به حساب تو واريز کرديم. اينها تأثيرات تربيتي ايمان به معاد است. يعني همين اندازه که شما يک ليوان آب دست يک نفر مي‌دهي فقط به اين فکر نکن، به اين فکر کن که اين تشنه بود. الآن سيراب شد، از آن به بعد هر حرکت مثبتي مي‌کند چه بسا شما در کار او شريک هستيد.
يک پزشک جراح يک عالمي را جراحي مي‌کند. اين عالم هم از بيمارستان مرخص مي‌شود به تعليم و تربيت و تبليغ خودش ادامه مي‌دهد. از آن به بعد هر ثوابي که آن عالم دارد در تبليغ، در تعليم و در تربيت، يک نسخه‌اش به حساب آن جراح واريز مي‌شود. اگر اينطور باشد جراح کيف مي‌کند. معلم کيف مي‌کند و دائم نگاهش به حقوقش نيست که حقوق معلمي، و بعد حسرت بخورد. به ثواب و حسنات آن فکر مي‌کند. يعني کار من الآن درست است من به بيست دانش آموز قرآن ياد دادم. اين دانش‌آموزها جمعي علاقه‌مند به قرآن مي‌شوند. معلمان قرآن مي‌شوند. جزء عالمان مي‌شوند. فرهيخته مي‌شوند و کتاب مي‌نويسند. يا فيلم مي‌سازد، اگر اينطور نگاه کنيد کار معلمي از کار مهندسي خيلي با شرافت‌تر است. يک پيامبر چه نقشي ايفا مي‌کند. يکبار ديگر به حرف اول برگرديم؟ چرا بايد معاد باشد؟ آخرتي باشد؟ مرده‌ها زنده شوند و جهنم و بهشت؟ يک جواب اين است که خدا عادل است. عادل است يعني بين خوب و بد فرق مي‌گذارد. بين صالح و مفسد فرق مي‌گذارد. بين مؤمن و کافر فرق مي‌گذارد. فرق مي‌گذارد يعني به يکي پاداش مي‌دهد و يکي را کيفر مي‌کند. اينها با هم مساوي نيستند. شما مي‌گوييد: همين‌جا کيفر کند. همين‌جا پاداش بدهد. مي‌گوييم: اينجا به چند دليل امکانش نيست. 1- محدوديتي اينجا وجود دارد. 2- خدا لطيف است و فرصت و مهلت مي‌دهد. 3- کارهاي ما بسياري پيامد دارد و بايد منتظر ماند و فقط نبايد به آن کار کيفر يا پاداش داد. چه بسا صد سال بعد، هزار سال بعد پيامد کارهاي ما روشن شود.
مادري بچه‌اي را به دنيا آورده است. اين چقدر ثواب دارد. اين بچه پسر يا دختر، در آينده بزرگ مي‌شود و ازدواج مي‌کند و بچه‌هايي را تحويل جامعه مي‌دهد. اين مادر در آنها شريک است. در نوه‌ها، نتيجه‌ها و نديده‌ها شريک است. پس دنيا فضايي ندارد که بتواند پاداش و کيفر را مهيا کند. دليل ديگر هم اين است که اگر خدا اينجا عذاب کند به ديگران هم سرايت مي‌کند. مثلاً مرد خانه دزدي کرده است، همينجا خدا بخواهد کيفرش کند، اينکه عادلانه است ولي زن او چه گناهي دارد؟ خداوند اگر بنا باشد اينجا ماجراي آدم‌ها را قطع کند، قرآن مي‌فرمايد: اگر خدا بخواهد در اينجا کيفر بدهد کسي نمي‌ماند. جنبنده‌اي نمي‌ماند. چون خيلي‌ها گناه و ظلم مي‌کنند و خدا هم مهلت و فرصت مي‌دهد. از طرفي اگر کسي اينجا تنبيه شود، بچه‌ي او چه گناهي دارد. همسر او چه گناهي دارد؟ همين‌جا کور شود، مي‌خواهد زندگي کند و سر کار برود. به اين دلايل پس خداوند عادل است. دنيا هم به دلايلي امکان کيفر و پاداش ندارد، پس بايد آخرتي باشد. اينطور اگر نگاه کنيم در تربيت ما و بچه‌هايمان چقدر اثر گذار است؟ خيلي، يعني درستکاري، امانتداري، طهارت، پاکيزگي، همه تحت الشعاع همين قرار مي‌گيرد.
يک فضايي هست، کانال‌هاي مختلف و سايت‌هاي مختلف را ببينم. هيچکس نيست به من امر و نهي کند. اما مي‌دانم نگاه من به اين عکس و سايت و فيلم، ثبت مي‌شود. مجدداً به خود من برمي‌گردد، نگاه نمي‌کنم. همينطور که در بخش توحيد گفتيم. من متوجه هستم خدا مرا مي‌بيند، بخاطر خدا گناه نمي‌کنم. اينجا هم ايمان به معاد، مطمئن هستم کارهاي من روز قيامت، کوچک يا بزرگ، روز قيامت کساني که پرونده به دست مي‌گيرند اين را مي‌گويند: اين چه پرونده‌اي است؟! «ما لِهذَا الْكِتابِ لا يُغادِرُ صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصاها» (کهف/49) همه را نوشته است. ما يک شوخي کرديم اين را چرا نوشتي؟ اگر اينطور نگاه کنيم به خدمات و فعاليت‌هايمان اميد مي‌بنديم. به کجي‌ها و بد‌ي‌ها که مي‌رسيم حياء مي‌کنيم و جلوي خودمان را مي‌گيريم. اين پول را که حق مردم است، به صورت نجومي و ميلياردي، کساني که اين پول‌ها را از روي جفا برداشتند، يک لحظاتي مي‌نشستند فکر مي‌کردند اين پولي که من برداشتم قيامتم چه مي‌شود؟ يک ميليارد از روي ظلم غصب کرده است. اين فقط يک ميليارد نيست. چقدر خانواده‌ها بي سامان شدند و چقدر رابطه‌ها به هم خورد. چقدر آدم‌ها متهم شدند. چه بچه‌هايي از تحصيل و سلامت محروم شدند. اگر اينطور فکر کنيم به کارهاي مثبتمان زيادتر اميد مي‌بنديم، از کارهاي منفي ترمز مي‌کنيم و دست مي‌کشيم.
شريعتي: واقعاً ياد مرگ آدم را زنده مي‌کند. خيلي‌ها از مرگ فرار مي‌کنند ولي هرچقدر انس ما با مرگ بيشتر باشد، زندگي ما در اين دنيا راحت‌تر خواهد بود. امروز صفحه 556 قرآن کريم، آيات ابتدايي سوره مبارکه تغابن را تلاوت خواهيم کرد.
حاج آقاي بهشتي: همين‌جا تغابن را معني کنم، تغابن يعني کلاه سرم رفت. مي‌رود بازار يخچال مي‌خرد چهار ميليون بعد مي‌آيد مي‌بيند همسايه سه ميليون و هشتصد خريده است. روز قيامت «يوم التغابن» يعني خيلي‌ها مي‌گويند: کلاه سرم رفت.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏، يُسَبِّحُ‏ لِلَّهِ‏ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ وَ هُوَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ «1» هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ فَمِنْكُمْ كافِرٌ وَ مِنْكُمْ مُؤْمِنٌ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ «2» خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ صَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ «3» يَعْلَمُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ يَعْلَمُ ما تُسِرُّونَ وَ ما تُعْلِنُونَ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ «4» أَ لَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ فَذاقُوا وَبالَ أَمْرِهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ «5» ذلِكَ بِأَنَّهُ كانَتْ تَأْتِيهِمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَقالُوا أَ بَشَرٌ يَهْدُونَنا فَكَفَرُوا وَ تَوَلَّوْا وَ اسْتَغْنَى اللَّهُ وَ اللَّهُ غَنِيٌّ حَمِيدٌ «6» زَعَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنْ لَنْ يُبْعَثُوا قُلْ بَلى‏ وَ رَبِّي لَتُبْعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِما عَمِلْتُمْ وَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ «7» فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ «8» يَوْمَ يَجْمَعُكُمْ لِيَوْمِ الْجَمْعِ ذلِكَ يَوْمُ التَّغابُنِ وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ يَعْمَلْ صالِحاً يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئاتِهِ وَ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ «9»
ترجمه: به نام خداوند بخشنده مهربان. آنچه در آسمان‏ها و آنچه در زمين است، براى خدا تسبيح مى‏گويند. فرمانروايى، مخصوص او و ستايش نيز مخصوص اوست و او بر همه چيز تواناست. اوست آن كه شما را آفريد، پس بعضى از شما (به اختيار خود) كافر و بعضى مؤمن شدند و خداوند به آنچه انجام مى‏دهيد بيناست. آسمان‏ها و زمين را به حق آفريد و شما را (در رحم مادر) صورت‏گرى كرد و صورت شما را نيكو قرار داد و بازگشت (همه) به سوى اوست. آنچه در آسمان‏ها و زمين است مى‏داند و آنچه را پنهان مى‏كنيد و آنچه را آشكار مى‏سازيد، مى‏داند و خداوند به آنچه در سينه‏هاست به خوبى آگاهى دارد. آيا خبر كسانى كه پيش از اين كفر ورزيدند به شما نرسيده است؟ پس عقوبت كار خود را (در دنيا) چشيدند و برايشان (در آخرت) عذابى دردناك است. اين (كيفر) به خاطر آن است كه پيامبرانشان همراه با دلايل روشن (و معجزات) به سراغ آنها آمده بودند، و آنان (به جاى پذيرش و ايمان آوردن به آنها) گفتند: آيا انسانى (مثل خودمان) ما را هدايت كند؟ از اين رو كفر ورزيدند و (به پيامبران و دستورات الهى) پشت كردند و خداوند (از ايمان آنان) بى‏نياز است و خداوند بى‏نياز و ستوده است.كسانى‏كه كفر ورزيدند، گمان كردند كه هرگز مبعوث نخواهند شد. بگو: آرى، به پروردگارم سوگند كه همه شما مبعوث خواهيد شد، سپس به آنچه عمل كرده‏ايد، قطعاً خبر داده خواهيد شد و اين بر خداوند آسان است. پس، به خدا و رسولش و نورى (كتاب آسمانى قرآن) كه نازل كرديم، ايمان آوريد و (بدانيد كه) خداوند به آنچه عمل مى‏كنيد آگاه است. (ياد كن) روزى كه خداوند شما را براى (حضور در) روز اجتماع گرد مى‏آورد آن، روزِ حسرت و پشيمانى است و هر كس به خداوند ايمان آورد و كار شايسته انجام دهد، بدى‏هايش را مى‏پوشاند و او را به بهشت‏هايى كه از زير (درختان) آنها نهرها جارى است وارد مى‏كند. در آنجا براى هميشه جاودانه هستند؛ اين است رستگارى بزرگ.
شريعتي: درود و سلام و صلوات خدا بر حضرت محمد مصطفي و خاندان پاکش. اشاره قرآني امروز را بشنويم و بعد قرار هست از عالم مجاهد و مبارز، ميرزاي شيرازي(ره) براي ما بگويند.
حاج آقاي بهشتي: در اين صفحه نکات زيادي در مورد بحث ما هست، اما در آيه آخر اين صفحه مي‌فرمايد: «يَوْمَ يَجْمَعُكُمْ لِيَوْمِ الْجَمْعِ» خدا آن روز همه را جمع مي‌کند. «ذلِكَ يَوْمُ التَّغابُنِ» روزي است که خيلي‌ها مغبون شدند و مي‌گويند: سرم کلاه رفت. چه کساني پيروز هستند؟ «وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ يَعْمَلْ صالِحاً» ايمان و عمل صالح، «يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئاتِهِ» چنين کساني بدي‌هايشان پاک مي‌شود «وَ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ» آنها را وارد بهشت‌هايي که از زير درختانش آب‌ها جاري است مي‌کنند، «خالِدِينَ فِيها أَبَداً ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ» براي هميشه و اين است يک پيروزي بزرگ.
ميرزاي شيرازي، اين عالم بزرگ هم با يتيمي بزرگ شده است. من اصرار دارم مسأله يتيمان را اميد ببندند به لطف پروردگار، اين شخصيت‌هاي بزرگ خيلي‌ها با يتيمي بزرگ شدند. از نوابع بود و از چهارسالگي درس خواندن را شروع کرد. شش ساله بود درس طلبگي را آغاز کرد و هشت ساله بود که سخنراني مي‌کرد در مسجد وکيل شيراز براي تهذيب نفس و اخلاق سخنراني مي‌کرد و قبل از بيست سالگي درجه اجتهاد گرفت. يک چنين شخصيت نابغه‌اي بودند. در شيراز، در اصفهان، در نجف، در کربلا، در سامرا، درس خوانده و درس داده است. با فتوايي که در زمان ناصرالدين شاه داد، دستگاه پادشاهي فکر نمي‌کرد که يک عالم و مرجعي اينقدر تأثيرگذار باشد و استعمار انگليس را به زانو دربياورد. ويژگي ديگر ايشان اين بود که وکلايي از تجار در شهرها داشت به جز وکلايي که از علما داشت، ليست فقراي هر شهر را رصد مي‌کرد که در اين شهر چه کساني فقير هستند. آن ليست فقراي شهر را يکي براي علما مي‌فرستاد و يکي براي وکلاي تجار که به اينها ماهيانه و ساليانه رسيدگي کنيد. عالمي است که وقتي از دنيا مي‌رود خلأيي در جامعه ايجاد مي‌شود، به لحاظ سياسي آنگونه، به لحاظ علمي نبوغ دارد. شاگرداني پرورش داده که هر کدام قطب‌هايي هستند و به لحاظ مردمي شبانه روز به فکر فقرا هست و دغدغه فقرا را دارد.
خدايا ياد قيامت را که پيغمبر وقتي ياد قيامت مي‌کرد، اشک مي‌ريخت، در وجود ما روز افزون بفرما. عالم قبر را عالم روشنايي ما و روز قيامت را روز سربلندي ما قرار بده. گذشتگان ما رحمت بفرما و در ظهور امام زمان(ع) تعجيل بفرما. وسيله‌ي ازدواج و اشتغال و مسکن جوانان را فراهم بفرما.
شريعتي:
اي که يک گوشه چشمت غم عالم ببرد *** حيف باشد که تو باشي و مرا غم ببرد


ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها