برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: بررسي ابعاد مختلف مسأله امامت
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين بهشتي
تاريخ پخش: 25- 09-97
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
هواي بام تو داريم ما هواييها *** خوشا به حال شب و روز سامراييها
چه نعمتي است سر سفرهات نمک خوردن *** چه افتخار بزرگي است اين گداييها
خداست باني اين اعتقاد نوراني *** خداست باني اينجور آشناييها
دوباره حسرت ديدار در دل کعبه است *** چقدر کعبه دلش خون شد از جداييها
به ياد حضرت فرزندتان هر آدينه *** چه حس و حال قشنگي است همصداييها
«اللهم عجل لوليک الفرج» سلام ميکنم به همه بينندههاي خوب و شنوندههاي نازنينمان، عيد ميلاد با سعادت امام حسن عسگري(ع) را تبريک ميگويم. به محضر امام زمانمان تبريک و شادباش عرض ميکنيم. انشاءالله عيدي ما ظهور آقا و صاحب ما باشد. به سمت خداي امروز خوش آمديد. انشاءالله بهترينها در اين روز نوراني براي شما رقم بخورد. حاج آقاي بهشتي سلام عليکم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي بهشتي: سلام عليکم و رحمة الله. من هم خدمت شما و بينندگان و شنوندگان اين برنامه سلام ميکنم و اين روز خجسته را تبريک ميگويم. انشاءالله گرهگشا باشد و دوستداران حضرت حاجت روا بشوند و جهان براي تشريف فرمايي فرزند عزيزش آماده و همه ما از منتظران قدومش باشيم.
شريعتي: بحثمان در ذيل بحث تربيت اعتقادي به امامت و رهبري رسيد و نکات بسيار خوبي که امروز براي ما خواهند گفت.
حاج آقاي بهشتي: بسم الله الرحمن الرحيم، به نظرم بحث را با حديثي از امام عسگري(ع) شروع کنيم، امامان ما بخشي از معارفشان را در قالب نامه به دوستانشان ميدادند، خوشبختانه آن نامهها ضبط شده و مجموعهي نامههاي پيامبر به فارسي ترجمه شده است. «مکاتيب الائمة» منتشر شده است، اين بخشي از يکي از نامههاي امام عسگري(ع) هست به دوستانشان که انتخاب کردم و به نظرم فرازي نوراني است. مطالبي است که ميدانيم ولي نيازمند تذکرش هستيم. فرمودند: «أوصيكم بتقوي الله» شما را به تقواي الهي سفارش ميکنم و پرهيز از مخالفت فرمان خدا «و الورع في دينكم» در دينتان مراقبت و مواظبت داشته باشيد. ورع يعني وقتي به آلودگي رسيديم، خودمان را عقب بکشيم. «و الاجتهاد لله» براي خدا زياد کار و کوشش کنيد. از فرصتي که خدا در اختيارتان قرار داده بهرهبرداري کنيد. «و صدق الحديث» سفارش ميکنم شما را به راستي در سخن «و أداء الامانة إلي من ائتمنكم» به کسي که به شما اعتماد کرده امانت را برگردانيد «من بر أو فاجر» هرکس ميخواهد باشد. چه خوب يا بد، «و طول السجود» شما را سفارش ميکنم به سجدههاي طولاني در پيشگاه پروردگار «و حسن الجوار» و خوب همسايهداري کردن، «فبهذا جاء محمد ص» پيامبر اسلام براي همينها آمد «أكثروا ذكر الله» زياد خدا را ياد کنيد «و ذكر الموت» زياد مرگ را ياد کنيد. ياد مرگ بر خلاف برداشت بعضي که فکر ميکنند افسردگي ميآورد، برعکس انسان را فعال ميکند و او را مصمم ميکند براي جهان پيش رو هدايايي بفرستد و توشهاي آماده کند. به زندگي ما جهت ميدهد، گناهان، جرايم را پاک ميکند و ما را به توبه وادار ميکند. ياد مرگ خيلي برکت دارد. «و تلاوة القرآن» زياد قرآن تلاوت کنيد «و الصلاة علي النبي ص» زياد صلوات بفرستيد. يکي از سبقههاي برنامهي سمت خدا ترويج ذکر شريف صلوات است که انسانها مستمراً با شخصيت درجه يک جهان، مرتبط ميشوند. از نورانيت آن بهره ميگيرند. براي هر صلواتي ده حسنه است و در پايان فرمودند: «فإن الصلاة علي رسول الله عشر حسنات احفظوا ما وصيتكم به» توصيههايي که کردم حفظ کنيد، «و أستودعكم الله» شما را به خدا ميسپارم «و أقرأ عليكم السلام» (تحفالعقول، ص 487) خداحافظ!
ما در نامهها اول سلام ميدهيم، عربها هم اول و هم آخر، سلام اول به معني سلام ورود است، سلام آخر مثل پايان نماز حالت خداحافظي دارد. اين هديهاي باشد به دوستداران حضرت. اما موضوعي که ميخواهم مطرح کنم، موضوع امامت يک موضوع آشنايي است و از يک زاويه جديدي به اين موضوع نگاه ميکنيم. از خدا ميخواهم آنچه خير است به زبان من جاري کند و مطرح کنم.
پيامبر اسلام شئوني داشتند، اولين شأنش پيغمبر بوده است. پيغام خدا را ابلاغ ميکرد. در اينجا هيچ نميتوانست از خودش اظهار نظر کند، هرچه خدا فرمان ميداد بي کم و کاست ابلاغ ميکرد. قرآن هم ميفرمايد: «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» (حشر/7) آنچه پيامبر فرمان ميدهد تن بدهيد و آنچه شما را نهي ميکند، اجتناب کنيد. اينها همه از خداست. منصب دوم پيغمبر، قضاوت است. قضاوت يک امر خيلي پيچيدهاي است، وقتي اختلاف بين آدمها پيش ميآيد، هرکس حق را به جانب خودش ميداند. ولي يک مکانيزم را خداوند به انبياء تعليم داده، نه در مورد پيامبر ما، پيامبران قبلي هم يکي از منصبهايشان همين قضاوت بوده است که کار فوقالعاده سختي است. قضاوت کار حساسي است و نياز به ارتباط زياد با خدا دارد. براساس آيات قرآن يک منصب پيامبر قضاوت بين مردم است ولي اين وحي نيست. براساس موازيني اختلافي که بين دو کس يا بين دو قبيله پيش آمده، براساس آن موازين پيامبر قضاوت ميکند. يک کسي شاهد دارد. يک کسي قسم ميخورد، يک کسي ادعا دارد. قسمت اول پيامبر پيغام آور بود و خودش هيچ دخالتي نداشت. قسمت دوم از خودش اظهار نظر ميکند.
منصب سوم پيامبر رهبري جامعه است. جامعه نياز به رهبر دارد. به خاطر اينکه سامان پيدا کند، قوانين و مقررات لازم دارد و کسي که قوانين و مقررات را پياده کند. اگر کسي نافرماني ميکند او را تنبيه کند. بقيه را تشويق کند. بالاخره جامعه بدون رهبر نميشود. به قول اميرالمؤمنين(ع) چه رهبر خوب و چه رهبر بد، جامعه نياز به رهبري دارد. سومين منصب پيامبر رهبري جامعه است. تا زماني که پيامبر هست اين رهبري هم با اولي فرق دارد. رهبر استاندار ميفرستد، فرمانده نظامي ميفرستد. اين به فرمان خداست؟ نه، براساس صلاحديد خودش فرمانده جنگ نصب ميکند. يک جواني يا پيري، يا اصلاً ميفرمايد: جنگ شود، صلح شود، اينها وحي الهي نيست. به همين دليل در اين امور مشورت ميکنند. مثلاً جنگ احد، داخل شهر بجنگيم يا به کوهستان برويم؟ يا در جنگ احزاب چه کنيم؟ سلمان فارسي پيشنهاد داده است. در مرزهاي اينها بايد فرق بگذاريم. منصب اول دربست دريافت ميکند وحي را و به مردم منتقل ميکند. منصب دوم که قضاوت ميکند براساس تعليمات الهي قضاوت ميکند ولي خودش قضاوت ميکند. براساس موازين، رهبري جامعه را هم براساس صلاحديد خودش، مثلاً عزل و نصب افراد، فرمانهايي که ميدهد، تصميمهاي مهمي که ميگيرد. سفرايي که اعزام ميکند همه براساس صلاحديد خودش است.
تا زماني که پيامبر هست به همين روال ميگذرد تا اينکه پيامبر به فرمان الهي مدتش سر ميآيد. خداوند به پيامبر اسلام ميفرمايد: «إِنَّكَ مَيِّتٌ» (زمر/30) تو ميميري! «وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ» بقيه هم ميميرند. دورهاي که ما در اين دنيا هستيم، يک دوره آزمون است. دوره مشخصي است اجل مسمي است و مدت زمان معين است و بايد برويم. جامعه که وجود دارد و مسلمين که هستند، بعد از پيامبر چه ميشود؟ اينبار يک کلمهاي به صحنه آمده به نام امام، امامت، امام يعني چه؟ پيشوا، قداستي ندارد. کلمه امام قداست ندارد. ميتواند پيشواي خوب باشد، پيشواي بد باشد. قرآن هم در هردو مورد به کار برده است. امام نور، امام نار! پيشوا کسي است که جمعي دنبال او ميروند. فرعون هم پيشوا است. موسي بن عمران هم پيشوا است. تا اينجا قداست ندارد. اما يک پيشواي هدايت بود، اينبار قداست پيدا ميکند. پيشواي ضلالت بود، نه. تاريکي درونش هست. پيامبر رفته است. الآن جامعه اسلامي، وحي هم تمام شده است. آيات قرآن به صورت کامل نازل شده است. تا زماني که پيامبر بود آيات قرآن را تفسير ميکرد و به پرسشهاي مردم پاسخ ميداد. حالا جامعه 1- رهبر لازم دارد، 2- کسي را لازم دارد که دين خدا را توضيح بدهد و تبيين و تفسير کند.
خدا شهيد مطهري را رحمت کند، ايشان ميفرمايد: امامت سه مفهوم دارد. مفهوم اول که بيشتر مردم ميدانند به معناي حکومت و اداره جامعه است. امام يعني رئيس جامعه و رهبر جامعه، بين شيعه و سني در اين مسأله اختلاف نيست که جامعه رهبر ميخواهد. نه بين شيعه و سني، مسيحي و يهودي، خلائقي که در دنيا هستند فکر نميکنم کسي اختلاف داشته باشد که جامعه نياز به رهبر دارد. منتهي اختلافي که وجود دارد شيعه ميگويد: پيامبر به فرمان خدا، در غدير خم رهبران آينده، دوازده نفر را معرفي کرده است. نفر اولشان اميرالمؤمنين علي(ع) است، نفر دوازدهم امام مهدي(عج) است که او هم به فرمان خدا براساس حکمتي در پس پرده غيب خواهد رفت. اينها اسرار عالم است و نظر شيعه اين است که پيامبر در غدير خم، در آخرين ماههاي عمرش نفر بعد از خود را معرفي کرده است. اهل سنت ميگويند: مردم انتخاب کنند، يا نخبگان انتخاب کنند. شيعه ميگويد: خدا انتخاب کرده است.
امام به معناي رهبري سياسي جامعه، مديريت جامعه، همه قبول دارند جامعه بايد امام داشته باشد. منتهي در مصداقش اختلافي است که همه ميدانند. يک امام به معناي دومي هست که شهيد مطهري ميگويد: اين را فقط شيعه قبول دارد و اينکه پس از پيامبر يک مرجعيت ديني بايد وجود داشته باشد، معصوم که آيات قرآن را تا زماني که پيامبر بود مردم پرسشهايي داشتند و مسائلي پيش ميآمد و پاسخ داده ميشد، آيا پس از پيامبر هم کساني هستند که مرجعيت ديني داشته باشند و معصوم باشند؟ پاسخهايشان به دور از خطا و اشتباه باشد؟ ما به چنين کسي امام ميگوييم. مرجعيت ديني، يعني معتقد هستيم يک پيشوايي که تعليماتي که پيامبر از خدا دريافت کرده را به علي(ع) منتقل کرده و اميرالمؤمنين به امام حسن مجتبي و امام حسن به امام حسين منتقل کرده است. همينطور هر امامي به امام بعد، از آسمان آمده، شهيد مطهري ميگويد: ما کيفيتش را نميدانيم، رمز و راز دارد. با چه مکانيزمي منتقل شده نميدانيم ولي در اعتقادات ما هست. خداوند براساس مهرش امت اسلامي را رها نکرده که الآن مسألهي نويي پيش ميآيد، ديدگاه درست اسلام در مورد آن چيست. يکسري موضوعات بوده که از پيامبر سؤال شده و جواب دادند. دهها و صدها موضوع به مرور زمان در آيندهها پيش ميآيد، اينها را ميپرسند. آيا يک پاسخ دهندهي معصومي پس از پيامبر وجود داشته است؟ شيعه ميگويد: بله، دوازده نفر! اين دوازده نفر حدوداً طي 250 سال در وضعيتهاي مختلف اجتماعي و سياسي بين مردم بودند و مسائل تازهاي که پيش ميآمد و پرسشهايي که خارج از سرزمين اسلامي، مسيحي، يهودي، بودايي، زرتشتي، منکر خدا، ملحد، دربارهي خدا، جهان، دربارهي آخرت، انبياء، موضاعات مختلف را مطرح ميکردند. به عنوان کارشناس درجه يک اسلام، امام رضا(ع) پاسخ ميگفت. اين امامت با آن امامت به معني رهبري متفاوت است. شهيد مطهري ميگويد: دومي و سومي مهمتر از اولي است. امامت به اين معنا که مرجعيت ديني، اسلامي که دين جاويدان هست و تا آخر عالم گرهگشاي جامعه بشري، چه در حوزه فرد، چه در اجتماع، بايد شخصيتهايي بالاي سرش باشند که به وحي الهي متصل شوند، به امامان ما وحي ميشد؟ نه. به آن شکلي که عرض کردم، تعليماتي که خدا به پيامبر داده، پيامبر به اميرالمؤمنين آموزش داد. با چه مکانيزمي راز آلود است ولي اميرالمؤمنين آن تعليمات را دريافت کرد، به طريق کلاسهاي مدرسهاي، نه! علم لَدُني! پيغمبر فرمود: پس از من پرسشهايي که براي شما پيش ميآيد از وصي من علي بپرسيد. وصي پيامبر يک شأن رهبري جامعه دارد که عزل و نصب ميکند. سفير ميفرستد، ماليات ميگيرد، جنگ و صلح دارد و آن يک شأن است که علي(ع) به دنبال پيامبر است. يک شأن است که مرجعيت ديني، آيههايي از قرآن هست سه پهلو و چهار پهلو است. چند معنايي است. به قول خود قرآن متشابه است. يعني چند معناي شبيه به هم دارد. يک معنايش درست است چه بسا بقيه معاني درست نباشد. اينها امام تکليف آيه را روشن ميکند.
امام حسن عسگري(ع) 28 سال عمر کردند. اينها ديگر به سن ارتباط ندارد. خداوند اين شخصيت را با ظرفيت تشخيص داده و حکمتش اقتضاء کرده او را پيشوا قرار بدهد. پيشوا به معناي پاسخگو و کارشناس ممتاز دين. همه علماي اهل سنت هم به لحاظ مرجعيت ديني ائمه را بالاترين تراز روزگار خودشان ميدانستند. الآن سرگذشت ائمه را نگاه کنيد. امام هفتم، امام هشتم، امام ششم، امام پنجم، علمايي که از اهل سنت در همان زمان زندگي ميکردند. اوصاف امامان ما را نوشتند. به زهد آنها اشاره کردند. به عباداتشان که هنوز نگفتيم، اولين چيزي که اشاره کردند به علم آنهاست. در روزگار امام صادق(ع) از امام صادق عالمتر وجود نداشته است. کسي که آمادگي داشته باشد به هر پرسش ديني يا به لايههاي عميق قرآن کريم پاسخ بدهد. اين معناي دوم امام است. آثاري که از امامان ما مانده است، چند صد هزار حديثي که الآن در حوزههاي مختلف، يک مجموعه حديثي ما بحارالانوار است. 110 جلد است و يک مجموعه حديثي است. سه جلدش فهرست است. فکر ميکنم دو يا سه بار اين فهرست را خواندم. انسان شگفت زده ميشود. امام معصوم دربارهي ريز و درشت مسائل مادي و معنوي، گذشته، حال و آينده، مسائل سياسي و اقتصادي، ژنتيک، توحيد و لايههاي مختلف اين جهان اظهار نظر کردند. فرض کنيد بخواهيم براي صحيفه سجاديه رقيب پيدا کنيم. اينها رقيب ندارند. ما به چنين شخصيتهايي معتقد هستيم. وقتي ميگوييم: امامت، منظور ما امامت به معناي اول يعني رهبري جامعه، اداره جامعه که گاهي پيش آمده اميرالمؤمنين(ع) 25 سال پس از پيامبر امام بودند. امام به معناي دوم! لذا خلفا هم، خليفه اول و دوم، خليفه سوم به مشکلات علمي يا به تحيّري ميرسيدند در يک قضاوت، به اميرالمؤمنين مراجعه ميکردند و حضرت پاسخ ميداد.
امام به معناي سومي هم هست. شهيد مطهري در مورد معناي اول ميفرمايد: اتفاق نظر است در مصداقش اختلاف است. در معناي دوم فقط شيعه اين را ميگويد. يعني هيچکدام از فرق ديگر چنين نظري ندارند که پس از پيامبر کساني معصوم پا به اين عرصه گذاشتند و دين خدا، کتاب خدا را تفسير کردند و معصوم بودند. اين را شيعه ميگويد. يک معناي سوم، اينکه امام به معناي انسان کامل، يک کلمه ديگر هم که به کار ميبريم حجت است. يک کلمه ديگر هم ولي است. وقتي ميگوييم: امام، منظور ما کسي است که در بين جمعيت بشري در قله قرار دارد. کمالاتي که اسلام ميخواسته انسان به آن کمالات برسد، همه را پيموده است. در اوج قرار گرفته است. معنويت، اخلاق، علم، چيزهايي که انسان عشق ميورزد به آنها برسد. امام به اين معنا، بعضي از صوفيه کلمه قطب را به کار ميبردند. ولي ما در مکتبمان همان کلمه امام را به کار ميبريم. پيشوا در معنويت! اولي پيشواي سياسي است. دومي مرجعيت ديني است. سومي مرجعيت معنوي و اخلاقي است. وقتي ما سيره ائمه را تعريف ميکنيم بخشندگي داشتند. به ضعفا ميرسيدند، عفو ميکردند و مسائل اخلاقي را در زير مجموعه سومي قرار ميدهد. البته در دنيا آدم متخلق به اخلاق زياد داريم و نميتوانيم آدمهاي اخلاقي را با ائمه زياد داريم. معنويتهايي در دنيا هست، در آمريکاي جنوبي هست، در هندوستان و ژاپن هست، معنويتهايي که وجود دارد معنويت منهاي کتابهاي آسماني و اديان آسماني است. معنويتي که اديان آسماني و کاملترين آن قرآن مطرح ميکند، تجلياش در پيامبر اسلام است و بعد از پيامبر در اين دوازده، سيزده نور پاک است.
امروز يکي از گرفتاريهاي بشر همين عرفانهاي کاذب است. اين معلوم است بشر به عرفان نياز دارد. معنويتهاي کاذب که بشر به اين معنويتها نياز دارد. راه را اشتباه ميرود. دعايي است که امام صادق(ع) فرمود: در آخرالزمان اين دعا را زياد بخوانيد. مردم ما بلد هستند. «اللهم عرفني نفسک» خدايا خودت را به من بشناسان. «فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِيَّكَ» اگر تو را نشناسم، فرستادهي تو را نشناختم. «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ» خدايا پيامبرت را به درستي به من بشناسان، او را نشناسم جانشين او را هم به درستي نشناختم. «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ» خدايا حجتت، انسان کامل، آن کسي که روي قله همه ما را صدا ميزند، او را به من بشناسان. «فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي» (كافي، ج 1، ص 337) به بيراهه ميروم. يک کساني هستند نماز نميخواند، روزه نميگيرد، حج نميرود و دنبال يک عرفاني است. اين همان بيراهه است.
براي معنويت دستورالعملهايي است، استادش ميگيرد. قرآن و امام تأييد نميکند، امام به معناي سوم به اين معناست. دو حديث ميگويم که هردو حديث را به صورت متواتر شيعه و سني نقل کردند. حديث اول: هرکس امام زمانش را نشناسد، «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهليّة» اين کدام امام است؟ امام به معناي اول است که رهبري سياسي جامعه باشد؟ يا امام به معناي دوم مرجعيت ديني است؟ يا امام به معناي سوم، انسان کامل است. يا هر سه است؟ اينطور اگر باشد يعني هر مسلمان بايد تکاپو و تلاش و دقت کند، هم رهبري سياسي جامعه را درست انتخاب کند.
شريعتي: پس امام يک انسان کامل که داراي مرجعيت علمي و ديني تام است که رهبري جامعه را بر عهده گرفته است.
حاج آقاي بهشتي: بله، چون بعضي ميروند آن سومي، مثلاً امام حجت خداست از ضماير ما اطلاع دارد. ما وقتي روبروي امام رضا(ع) هستيم، زمان حياتش يا بعد از مماتش فرقي نميکند. ما مقابل امام زمان ميايستيم و اين را ميگوييم. «اشهد اَنَّک تسمعُ کلامي و يَرُّدُ سلامي» اين يعني از ضماير ما اطلاع دارد. امام چنين شخصي است. يعني نفس نوراني دارد. دل زلال دارد و از طرف خدا به او ظرفيت والا داده شده است. ميتواند در هستي تصرف کند. از اسرار باخبر است. غيب ميداند. اينها امام سوم است. امام به معناي حجت و ولي، بسياري از احاديثي که در مورد امام شناسي هست، در اين حوزه هست. احادث امام شناسي در سه حوزه است. آيات قرآن هم همينطور است. بعضي از آيات به آن جنبه سياسي اجتماعي رهبري ما را راهنمايي ميکند. بعضي از آيات به مرجعيت ديني ما و بعضي از آيات حجت بودن امام است. به اينکه الگوي تعليم و تربيت ميتواند باشد. هرکس بميرد و امام زمانش را نشناسد، بر جاهليت مرده است. دنبال معنويت هم برود، معنويت کارساز نيست. دنبال علم برود آن علم راهگشا نيست. دنبال يک جامعه سامان يافته برود آن جامعه به سراب خواهد رسيد. امروز که روز تولد امام حسن عسگري(ع) هست، خواهش ميکنم يک مقداري وارد اين بحث شويم. اين موضوعي که اسلام عزيز مطرح ميکند، تا زماني که پيامبر هست ما همه نياز به وحي الهي داريم، در بحث نبوت زود گذر کرديم. يکي از حرفها اين بود که انسان براي رسيدن به سعادت به وحي الهي نيازمند است. خودش عقل دارد و با تجربه هم علم ميآموزد اما همچنان ناکافي است.
اگر انسان را خوراک و پوشاک و مسکن بگوييم، لذت، اينها نبي نياز ندارد. رسول نياز ندارد، وحي نياز ندارد. زندگي اين نيست. ما با حيوانها متفاوت هستيم. خدا ميفرمايد: من تمام هستي را براي تو آفريدم. تو فکر نکني در ابعاد کوچکي تعريف ميشوي. «أ تزعم انک جرمٌ صغير» فکر کردي همين ابعاد کوچک هستي؟ «و فيک انطوي العالم الأکبر» جهان بزرگ در تو پيچيده شده است. پس تو براي يک منظور مهمي خلق شدي. منظور مهم را بايد خدا بگويد. استاد بنده حاج آقاي قرائتي، کتابي به نام امامت دارد. در آن کتاب ده دليل آورده که چرا ما به امام نياز داريم؟ چون بعضي ميگويند: کتاب خدا کافي است. اين مثل اين است که بگوييم: يک کتاب طب و پزشکي براي مداواي بيماران کافي است. هيچکس رأي ميدهد؟ الآن مقابل دانشگاه تهران برويم و کتاب پزشکي بخريم و در خانه به آن عمل کنيم. امکان پذير است؟ نه کتاب لازم است، اما کنار کتاب طبيب لازم است. امام چنين نقشي را ايفا ميکند. الآن قانون مدني، قانون کيفري، الآن کتاب نوشته شده و دهها و دهها کتاب حقوقدانان ما نوشتند. آن کتاب ما را از قاضي و حاکم بينياز ميکند؟ نه، قانون و حاکم لازم است. کتاب پزشکي لازم است.
يک حديث ديگر هم هست که شيعه و سني نقل کردند. پيامبر ما در اواخر عمرش بارها مردم را جمع کرد و فرمود: ميخواهم چيزي بگويم که حاضران به غائبان، پدران به فرزندان، «الي يوم القيامة» منتقل کنند. آن چيست؟ «اني تارکم فيکم الثقلين» من دو چيز گرانبها براي شما به جا ميگذارم. «کتاب الله و عترتي» البته اهل سنت هم گاهي نقل کردند «و سنتي». شهيد مطهري ميفرمايد: عالم بزرگوار، آيت الله العظمي بروجردي به يکي از شاگردانش دستور داد برو در کتب اهل سنت نگاه کن و ببين اين حديث به چه شکلي آمده است؟ «کتاب الله و سنتي» است يا «کتاب الله و عترتي»؟ عالمي در قم بود به نام آيت الله وشنوهاي که خدا رحمتشان کند، ايشان رفت تحقيق کرد در بيش از دويست کتاب اهل سنت اين تعبير آمده است. «کتاب الله و عترتي» اين مجموعه تحقيق را آيت الله العظمي بروجردي به مصر فرستاد، آنها هم چاپ کردند، منتشر کردند. البته گاهي هم به ندرت «کتاب الله و سنتي» که در پرتو عترت معنا ميشود. پيامبر دو چيز به جا گذاشته است، قرآن که مصون از خطاست. عترت که کنار قرآن گذاشته است. آن هم مصون از خطاست. يکي از دلايل معصوم بودن ائمه همين حديث است که تا روز قيامت که در کنار حوض شما خواهيد آمد، اگر ميخواهيد «ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا أبدا» اگر ميخواهيد به بيراهه نرويد، به اين دو، «كتاب الله و عترتى اهل بيتى» معلوم ميشود عترت يعني همان دوازده نفر يا فاطمه زهرا(س)، سيزده نفر معصوم هستند.
بيانهاي کارشناسيشان از قرآن، از دين، ديدگاههايي که از اسلام بيان ميکنند به دور از خطا، با يک مجتهد فرق دارد. الآن يک مجتهد براساس ضوابطي که آن هم ائمه تنظيم کردند و به ما ياد دادند، در دوران غيبت چگونه حکم خدا استنباط ميشد، ولي باز احتمال خطا هست. ولي در اظهار نظرهاي امام معصوم احتمال خطا نيست. امامت به معناي پيشواي سياسي و مرجعيت ديني و به معناي انسان کامل است.
شريعتي: اگرچه در برخي مقاطع و دورانها رهبري سياسي آنها تحت الشعاع قرار ميگرفت، ولي مرجعيت علمي و ديني وجود داشت.
حاج آقاي بهشتي: نکتهي تربيتي مهم مسأله الگو قرار دادن امام است. ما در هر سه جنبه، هم در جنبه سياسي، اجتماعي، هم در جنبه علمي، هم در جنبه اخلاقي نيازمند الگو هستيم. ما در بحث نبوت هم به مسأله الگو بودن پيامبر اشاره کرديم. الگوهايي نياز داريم که اشراف داشته باشند. راه را رفته باشند. کوه پيماياني که پايين قله دماوند هستند، نگاه ميکنند کساني پرچم بالاي قله زدند. آنها بلد راه ميشوند و هم به ما اميد ميدهند، ميگويند: شدني است و اين راه پيمودني است و نياز داريم. بچه ما، خانواده ما به شدت به اين انوار درخشان و اين دوازده امام معصوم نياز دارد. ما بايد با زندگي اين دوازده امام آشنا شويم. اينها چراغ آينده راه ما هستند. در دوازده وضعيت هم خدا آنها را قرار داده است. مقام معظم رهبري کتابي به نام «انسان 250 ساله» دارند. يعني در حقيقت گويا يک نفر طي اين 250 سال راهبري جامعه را برعهده داشته است. چون در آيندهها وضعيتهاي مختلفي ممکن است براي جامعه مسلمان پيش بيايد، نمونههايش را بايد نگاه کنيم، وضعيت ما مشابه زمان امام هفتم است يا زمان امام نهم يا چهارم است. خودمان را تطبيق بدهيم و الگو بگيريم. درست است بچههاي ما از دوره ابتدايي، راهنمايي و متوسطه، در بعضي رشتههاي دانشگاهي با بعضي از زندگاني ائمه آشنا شوند ولي به دليل محدوديتهاي کتابهاي درسي امکان چنين چيزي فراهم نميشود. مثلاً کسي از امام عسگري(ع) تحقيق کند از اول ابتدايي تا پايان متوسطه 200 کتاب است. فارسي، مدني، اجتماعي، علوم، انگليسي، عربي، همه اينها را بررسي کنيم ببينيم براي امام عسگري(ع) چقدر مطلب هست؟ من فکر نميکنم دو صفحه بيشتر باشد. آنوقت با دو صفحه امام شناسي رخ نميدهد. نقش امام در جهان هستي چيست؟ امام در تاريخ چه تحولاتي ايجاد کرده است. چه پيغامهايي براي آخرالزمان داده است. از ما چه توقعاتي دارد؟ در آن دو صفحه نميگنجد. ما بايد از طريق رسانه، از طريق خانوادهها، جلساتي که در محلهها و مساجد وجود دارد باب امام شناسي را باز کنيم. طوري نباشد که متحيّر به هم نگاه کنيم و در مورد امام حسن عسگري ندانيم. اين گناه است. ما خودمان را از يک سرچشمه برکت محروم ميکنيم. مسأله الگو گرفتن از ائمه و معرفت نسبت به آنها را بشناسيم . در همين قدم اول مانديم.
شريعتي: تربيت اعتقادي مسأله بسيار مهمي است که در اين هفتهها به آن خواهيم پرداخت، هم براي والدين و هم براي فرزندان بسيار کاربردي و مفيد هست. روز سهشنبه که روز وفات حضرت معصومه(س) است، انشاءالله در شبستان امام خميني در حرم حضرت معصومه خدمت دوستان هستيم. امروز صفحه 535 قرآن کريم، آيات 17 تا 50 سوره مبارکه واقعه را تلاوت خواهيم کرد.
«يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ «17» بِأَكْوابٍ وَ أَبارِيقَ وَ كَأْسٍ مِنْ مَعِينٍ «18» لا يُصَدَّعُونَ عَنْها وَ لا يُنْزِفُونَ «19» وَ فاكِهَةٍ مِمَّا يَتَخَيَّرُونَ «20» وَ لَحْمِ طَيْرٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ «21» وَ حُورٌ عِينٌ «22» كَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ «23» جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ «24» لا يَسْمَعُونَ فِيها لَغْواً وَ لا تَأْثِيماً «25» إِلَّا قِيلًا سَلاماً سَلاماً «26» وَ أَصْحابُ الْيَمِينِ ما أَصْحابُ الْيَمِينِ «27» فِي سِدْرٍ مَخْضُودٍ «28» وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ «29» وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ «30» وَ ماءٍ مَسْكُوبٍ «31» وَ فاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ «32» لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ «33» وَ فُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ «34» إِنَّا أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً «35» فَجَعَلْناهُنَّ أَبْكاراً «36» عُرُباً أَتْراباً «37» لِأَصْحابِ الْيَمِينِ «38» ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ «39» وَ ثُلَّةٌ مِنَ الْآخِرِينَ «40» وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ «41» فِي سَمُومٍ وَ حَمِيمٍ «42» وَ ظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ «43» لا بارِدٍ وَ لا كَرِيمٍ «44» إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُتْرَفِينَ «45» وَ كانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ «46» وَ كانُوا يَقُولُونَ أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ «47» أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ «48» قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ «49» لَمَجْمُوعُونَ إِلى مِيقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ «50»
ترجمه: بر گردشان پسرانى هميشه نوجوان به خدمت مىگردند. با جامها و آبريزها و ظرفهايى از (شراب و نوشيدنىهاى گورا و) روان (پذيرايى مىنمايند). از آن نوشيدنىها نه سردرد مىگيرند و نه مست مىشوند. و (براى آنان) ميوههايى از هر چه انتخاب كنند. و گوشت پرنده از هر نوع كه اشتها دارند. و زنانى سفيد روى، درشت چشم و زيبا، همچون مرواريد در صدف. پاداشى در برابر آنچه انجام مىدادند. در آنجا سخن بيهوده و نسبت گناه به ديگرى را نمىشنوند. سخنى جز سلام و درود نيست. و ياران راست، چه هستند ياران راست. در كنار درختان سدر بى خار. و درختان موز كه ميوههايش به صورت فشرده رويهم چيده. و سايهاى پايدار. و آبىريزان (از آبشارها). و ميوهاى فراوان. كه نه تمام مىشود و نه از مصرف آن جلوگيرى مىگردد. و هم خوابگانى والا قدر. كه ما آنان را به نوع خاصى آفريديم. پس آنان را دوشيزه و باكره قرار داديم. زنانى هم سن و سال و شوهر دوست. (اين نعمتها) براى اصحاب يمين است. كه گروهى از امتهاى قبل. و گروهى از امّتهاى بعدى هستند. و (اما) ياران دست چپ، چه هستند ياران دست چپ (شقاوتمندان و نامه به دست چپ داده شدگان). در ميان باد سوزان و آب داغ. و سايهاى از دود غليظ و سياهند. كه نه خنك است و نه سودبخش. البتّه آنان پيش از اين (در دنيا) نازپرورده و خوشگذران بودند. و همواره بر گناه بزرگ پافشارى مىكردند. و پيوسته مىگفتند: آيا هنگامى كه ما مرديم و به صورت خاك و استخوان شديم. آيا حتماً ما برانگيخته مىشويم؟ و آيا نياكان ما (نيز برانگيخته مىشوند)؟ بگو: همانا پيشينيان و آيندگان. هر آينه به سوى وعدگاه روز معيّنى گردآورى خواهند شد.
شريعتي: کتاب «امامت و رهبري» از تأليفات متفکر شهيد حضرت آيت الله مطهري است که بسيار مناسب براي همه دوستان عزيز، دانشجوها و نوجوانها و جوانهاست. انشاءالله با معارفي که در اين کتاب هست آشنا شوند، نگذاريد آثار استاد مطهري فراموش شود. اين توصيه امام راحل عظيم الشأن ماست.
حاج آقاي بهشتي: حاج آقاي قرائتي ميفرمودند: من خودم از آيت الله العظمي گلپايگاني شنيدم که گاهي ميشنوم يک طلبه کم درس ميخواند، اينقدر غصه ميخورم که تب ميکنم. طلبهها، دانشجوها و دانشآموزها که وظيفهشان درس خواندن است. ميفرمودند: بعضي از شبهاي زمستاني چهارده ساعت مطالعه ميکنم. رسالت ما امروز به فرمايش مقام معظم رهبري، «العلم سلطان» بخواهيم اقتدار داشته باشيم و بيمه شويم و دشمن عقب نشيني کند، بايد به علم بپردازيم.
شريعتي: «اللهم صلي علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم»