برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: تقواي الهي در قرآن کريم (تقوا در بازار و محل کسب)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين بهشتي
تاريخ پخش: 13- 03-97
بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
جان آمده رفته، هيجان آمده رفته *** نام تو گمانم به زبان آمده رفته
احياء نگرفتم، تو بگو چند فرشته *** صف از پي صف تا به اذان آمده رفته
پلکي زدهام خواب مرا آمده برده *** پلکي زدهام نامه رسان آمده رفته
امسال نبرده است مرا روزه فقط گاه *** بر لب عطشي مرثيه خوان آمده رفته
من در به در او به جهان آمده بودم *** گفتند: کجايي به جهان آمده رفته
ترسم که به جايي نرسم اين رمضان هم *** آنقدر به عمرم رمضان آمده رفته
شريعتي: سلام ميکنم به همهي دوستان عزيزم، بينندههاي خوب و شنوندههاي بسيار نازنينمان، به همه مخاطبين داخل و خارج از کشور سلام ميکنم. طاعات و عبادات شما قبول باشد. به سمت خداي امروز خيلي خوش آمديد. يک شب قدر ديگري پيش روي ماست، انشاءالله خداوند کمک ما بکند و توفيق بدهد تا با توکل با خودش و با توسل به حضرات معصومين شب قدر پرباري را درک کنيم و پشت سر بگذاريم و براي شبهاي قدر بعدي مهيا شويم. ايام ضربت خوردن اميرالمؤمنين(ع) هست، انشاءالله دست حضرت پشت و پناه همه ما باشد. حاج آقاي بهشتي سلام عليکم خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي بهشتي: سلام عليکم و رحمة الله. بسم الله الرحمن الرحيم، من هم روز ضربت خوردن اميرالمؤمنين(ع) ملجأ عدالت خواهان و رهبر عارفان و همچنين رحلت فرزند عزيزش حضرت امام خميني را به همه بينندگان تسليت ميگويم و از خداوند ميخواهم براي همه در اين شب قدر مغفرت و نصرت و رحمت تقدير بفرمايد و آيندهاي خوشتر از حال و گذشته براي همه تقدير شود.
شريعتي: انشاءالله حال همه دوستان ما خوب باشد و بهترينها در اين شبها برايشان رقم بخورد. جلسات گذشته در مورد تقوا صحبت کرديم. با توجه به اينکه يکي از فلسفههاي روزه تقواست، «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون» تقوا در زندگي، تقوا در بازار، تقوا در ارتباط با ديگران موضوعاتي بود که وعده داده بودند در مورد آن صحبت کنيم. اين هفته قرار است با ما در مورد تقوا در بازار صحبت کنند که مورد نياز همه ما هست.
حاج آقاي بهشتي: گفتيم در قرآن 258 بار اين واژه تکرار شده و فراواني اين واژه نشان ميدهد خداي حکيم مصلحت ما را دانسته به اين کلمه زياد فکر کنيم. در پرتو ايمان به خدا، از بديها، آلودگيها و زشتيها اجتناب کنيم. چون شب ضربت خوردن حضرت علي(ع) هست، از وصيتنامه امام ياد کنيم. امام در فاصلهي اينکه ضربت ميخورند تا به شهادت برسند بيست و چند ساعت طول کشيد. وصيتنامه کوتاه و فوق العاده مهمي داشتند که مخاطب آن اول امام حسن و امام حسين و پس از آن همه فرزندان و پس از آن هرکسي که در طول تاريخ اين وصيت نامه به دستش ميرسد، مخاطب اين وصيتنامه هست. در پيشاني اين وصيتنامه سفارش به تقوا است. اين نشان ميدهد موضوعي که ما انتخاب کرديم فوق العاده است. «أُوصِيكُمَا وَ جَمِيعَ وَلَدِي وَ أَهْلِي وَ مَنْ بَلَغَهُ كِتَابِي بِتَقْوَي اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِكُمً» (نهجالبلاغه، نامه 47) اين موضوع تکرار هم دارد و همان چيزي است که ما را از درون پرورش ميدهد و تربيت و نگهداري ميکند. نگاه به خدا و نگه داشتن خود از آلودگي و زشتي، در فکر، در عمل، در مناسبات اجتماعي است.
عرض کرديم تقوا زواياي بسياري دارد، در جلسه قبل تقوا در خانه را به صورت فشرده گفتيم. امروز و يکي دو جلسه ديگر تقوا در بازار را ميگوييم. چون دامنه خيلي وسيعي دارد. از قرآن شروع ميکنيم. واژه تقوا در ارتباط با مسائل مالي و اقتصادي، خريد و فروش، چقدر تکرار دارد؟ يکي از مأموريتهاي انبياء پرداختن به مسائل بازار است. همان اندازه که انبياء به تعليم و تربيت اهميت ميدادند، «وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُزَكِّيهِمْ» (بقره/129) انبياء آمدند براي اجراي عدالت و قسط. من يک نمونه از حضرت شعيب بيان کنم. آيه 85 از سوره اعراف ميفرمايد: «وَ إِلى مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً» سير جريان ورود پيامبران به جوامع بشري را نقل ميکند. براي مدين برادرشان شعيب را خدا فرستاد. «قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ» اي مردم خدا را بپرستيد. «ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ» جز او خدايي نيست. «قَدْ جاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ» برنامهاي از طرف پروردگار شما آمده است. برنامه را از بازار شروع ميکند. «فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَ الْمِيزانَ» چيزهايي که خريد و فروش ميشود يا عددي است يا پيمانهاي است يا وزني است. آنچه که بيشتر ممکن است بي تقوايي درونش شود، کشيدنيها و وزنيهاست. در عدديها کمتر ممکن است. لذا قرآن بيشتر روي پيمانهايها پافشاري ميکند. بنزين ميخواهد بدهد، روغن ميخواهد بدهد، مايعات بفروشد، عرقيجات بفروشد، اينها پيمانهاي است. يا در وزنيها امکان اينکه شيطان انسان را قلقلک بدهد، هست! «أوفوا» يعني به تمام و کمال به مشتري بدهيد. «فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَ الْمِيزانَ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ» أشياء يعني اجناس، اجناس مردم را کم نگذاريد. «وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها» بعد از اينکه جامعه اصلاح شده دوباره خراب نکنيد. يعني اين موضوع جامعه را خراب ميکند. «ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ» (اعراف/85) اين براي شما بهتر است اگر ايمان داشته باشيد.
حضرت شعيب به ميان مردم آمد، مردم به او گفتند: «قالُوا يا شُعَيْبُ أَ صَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ ما يَعْبُدُ آباؤُنا» (هود/87) نماز تو به تو گفته ما خداياني که ميپرستيم را کنار بگذاريم؟ «أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوالِنا ما نَشؤُا» نماز تو اجازه نميدهد ما در داراييهايمان هرطور دلمان بخواهد تصرف کنيم؟ چون حضرت شعيب ميفرمود: درآمد از اين راه، مصرف در اين راه! همه پيامبران در مسأله مال دخالت ميکردند.
سوره هود آيه 84 ميفرمايد: «وَ إِلى مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً» شعيب که برادر آن ملت بود به سوي مدين روانه شد، «قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ» اي مردم من خدا را بپرستيد. جز او خدايي نيست. «وَ لا تَنْقُصُوا الْمِكْيالَ وَ الْمِيزانَ» در آيه قبل گفتيم: «فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَ الْمِيزانَ» يعني به تمامه! يکوقتي من از قم به تهران ميآمدم، به پمپ بنزين رسيديم، ماشين قبل از من يک پيکان وانت بود. ديدم اين راننده پيکان کشيدهي محکمي در صورت مأمور پمپ بنزين زد. ما جلو رفتيم و گفتيم براي چه؟ ميگفت: باک من چهل ليتر بنزين ميگيرد، اين عدد 55 ليتر نشان ميدهد. چطور اين پيمانه را دستکاري کرده است. در همه خريد و فروشها ممکن است چنين چيزي باشد. يادم هست ماه رمضان به احياء ميرفتم در بزرگراه صدر گرفتار شديم. ماشين خاموش شد و به مراسم نرسيديم. از طرف امداد خودرو آمد و گفت: در باک چه ريختي؟ گفتم: بنزين! گفت: اين همه آب است. يک ليوان را پر کرد با يک فندک روشن کرد، روشن نميشد! «وَ لا تَنْقُصُوا الْمِكْيالَ وَ الْمِيزانَ» پيمانهها و وزنها و ترازوها را دستکاري نکنيد. بعد فرمود: «إِنِّي أَراكُمْ بِخَيْرٍ» (هود/84) من خير شما را ميخواهم. اينکه من ميگويم: در فروختن درستکار باشيد، از روي خيرخواهي است. اگر اين کار را بکني قيمتها ارزان ميشود. مردم نسبت به هم اعتماد پيدا ميکنند. برکت خدا زياد ميشود. چون احاديثي داريم اگر ميخواهيد برکت از آسمان بيايد، در معاملات درستکار باشيد. «وَ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ» (هود/84) هم بشارت داده و هم تهديد کرده است. مخاطب همان مردم هستند که در مورد خريد و فروش صحبت ميکند. شما را ميترسانم بر يک عذاب فراگير، عذاب محيط!
در سوره هود آيه 85 ميفرمايد: «وَ يا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيالَ وَ الْمِيزانَ بِالْقِسْطِ» پيمانهها را عادلانه پر کنيد، اجناسي که با وزن تحويل مشتري ميدهيد، عادلانه تحويل بدهيد. «وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ» اجناس مردم را کم نگذاريد. فرش ميفروشد، لبنيات ميفروشد، حديث داريم هر شغلي شيطان متخصص آن شغل را دارد. «وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ» در زمين براي فساد کردن نکوشيد. يک مجموعه آيات در سوره اسراء هست که پايان آن آيات ميفرمايد: «ذلِكَ مِمَّا أَوْحى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ» (اسراء/39) اين دستوراتي که گفتيم حکمتهايي بود که خدا به تو وحي کرده است. جاي ديگر قرآن خداوند ميفرمايد: خدا به هرکس حکمت بدهد، خير کثير داده است. حکمت چيست؟ اينجا توضيح داده است. اين حکمت را به حکمت نظري يعني فکرهاي درست و حکمت عملي، کارهاي درست تقسيم ميکنند. در اين مجموعه سوره اسراء بيشتر کارها هست، اين کارها را بکنيد و اين کارها را نکنيد. آخر فرمود: اينها حکمت است «وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ إِذا كِلْتُم» (اسراء/35) وقتي پيمانهاي را پر ميکنيد به تمامه پر کنيد. «وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ» (اسراء/35) با ترازوي استاندارد وزن کنيد. چون قسطاس مستقيم يعني ترازوي صحيح! ترازوها با هم فرق دارد. ديجيتالي، کفهاي، ترازوي طلا فروشها يک جور است. ترازوي گندم فروشهاي باسکولهاي عظيم است که در همه اينها امکان انحراف هست. ترازوهاي شما استاندارد باشد. دقيق باشد «وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ» با ترازوي دقيق وزن کنيد. «ذلِكَ خَيْرٌ» اين خوب است. «وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلًا» اين با خوش عاقبتي همراه است. پس در آيات قرآن کلمه تقوا را با کم فروشي همراه است. با بد فروشي همراه است، يعني اينطور جاها ممکن است بي تقوايي شود.
اساساً مال چون جاذبه دارد، لغزشگاه بزرگي است براي بي تقوايي. همه جاهايي که جاذبه هست ممکن است انسان ليز بخورد. مثل مناسبات مردم با جنس مخالف، آقا به خانم و خانم به آقا کشش دارد، اينجا ميگويد: تقوا پيشه کنيد و نلغزيد! خدا را در نظر بگيريد، قيامت را در نظر بگيريد. مال هم از جاهايي است که خيلي جاذبه دارد. امام باقر(ع) فرمود: اميرالمؤمنين(ع) هر روز صبح بر مرکبش سوار ميشد و به بازار ميآمد ميفرمود: اي تجار! تقوا پيشه کنيد. همه ما با اين موضوع سر و کار داريم. اگر انصاف به خرج بدهيم و مهرباني به خرج بدهيم، خير آن چند برابر به خود ما برميگردد. امام باقر(ع) فرمود: وسط بازار ميايستاد، بازاريان هم تا صداي امام ميشنيدند دست از کار ميکشيدند و گوش ميکردند. اي تجار! تقوا پيشه کنيد. بعد ميفرمود: «قَدِّمُوا الاسْتِخَارَةَ» از خدا طلب خير کنيد. استخاره يعني طلب خير کردن. از خدا طلب خير کنيد. «وَ تَبَرَّكُوا بِالسُّهُولَةِ» (امالي صدوق، ص 497) برکت را در سايه آسانگيري ببينيد. چون بعضي از فروشندهها سختگير و بعضي آسانگير و بعضي متوسط هستند. برکت اگر ميخواهيد در سايه آسانگيري است. قديم وقتي ميوه ميکشيدند، باز يک خيار يا يک ميوه رويش ميگذاشتند. برکت را در سايه آسانگيري بدانيد. «وَ تَنَاهَوْا عَنِ الْكَذِبِ» از دروغ دوري کنيد. «وَ تَجَافَوْا عَنِ الظُّلْمِ» (امالي صدوق، ص 497) از ظلم دوري کنيد. «وَ لا تَقْرَبُوا الرِّبَا» نزديک نشويد. يک چيزهايي را خدا فرموده انجام ندهيد، يک چيزهايي را فرموده نزديک هم نشويد. مثل «وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى» (اسراء/32) اين ديگر انسان را ته جهنم ميبرد! يعني همانجا که به ذهنت ميرسد که احتمال ربا هست، فاصله بگير. سر فصل همه اينها تقوا است. اول امام فرمود: اي تجار! تقوا پيشه کنيد. اين نشان دهنده بار معنايي اين کلمه است.
اميرالمؤمنين(ع) در مورد بازاريان دو جور اقدامات انجام ميداده است. بازار در اسلام تاريخچهاي دارد. پيامبر اسلام اول که به مدينه آمد، مسجد ساخت. در جوار مسجد، مدرسه و لايه سوم بازار. يعني يک مجموعهاي را ساخت که هرکس خواست خريد کند زود يک نيم نگاهي به محل عبادت، يک نيم نگاهي به محل تعليم و تربيت داشته باشد. پژوهشهايي که انجام شده تا قرنهاي اول هميشه اينطور بوده است. در کنار مساجد، بازار ميساختند. الآن اسنادش هست، در کوفه، بصره، مصر و مدينه بازارهايي که نامشان در تاريخ ثبت شده است در جوار مسجدها بوده است. يعني کسي که جذب مال دنيا ميشود يادش نميرود با صداي اذان بايد کار را تعطيل کند و برود با خداي خود راز و نياز کند. از خداي خود راه بجويد. در کوفه يک مجموعه سه تايي بود. مسجد، دارالعماره که مرکز حکومت بود و بازار. پژوهشهايي که شده ميگويد: امير و حاکم هميشه بر بازار نظارت داشته است. از ساختمان خودش بيرون مي آمده و در بازار سرکشي ميکرده است. اميرالمؤمنين دو نوع کار براي بازاريان ميکرده است يکي موعظه، نصيحت، پند و اندرز، راهنمايي، آموزش فقه، بيان احکام، اينها همه نرم است. بازاريها همه به مسجد ميآمدند به خصوص صبحها، اميرالمؤمنين(ع) قبل از شروع کار، اين کارها را انجام ميدادند. به اين پيگيري دروني ميگوييم. يعني در وجود آنها يک مشعلي روشن ميکرده که خودشان به سمت بدي، به سمت دروغ، به سمت کم فروشي نروند. بازرس و قاضي مخصوص بازار ميگذاشته و خودش هم زياد حضور داشته است.
امروز در جمهوري اسلامي اين را چطور بايد معني کنيم؟ يعني جمهوري اسلامي ايران بخواهد از اين مدل اميرالمؤمنين استفاده کند، مسئولين بايد حضور پيدا کنند. بازار که ميگوييم نه جايي که مسقّف است، پاساژ و خيابان را هم شامل ميشود. فقط سختگيري و تندي و جريمه نباشد. کار اول يک کار دلي است، با مهرباني، با محبت، پند و اندرز و نصيحت و بيان احکام هم باشد. خداوند اول تنبيه نميکند. اول ارشاد ميکند. راهنمايي ميکند و احکام و آيات را بيان ميکند و بعد ميفرمايد: حالا که شما فهميديد از اين به بعد رعايت کنيد. اميرالمؤمنين(ع) که امشب شب ضربت خوردن ايشان است، در کمتر از پنج سالي که رئيس حکومت بود زياد در بازار حضور پيدا ميکرد. در مسجد با بازاريان به نرمي صحبت ميکرد. موعظه، پند و اندرز، ارشاد و بيان احکام. بيرون يک بازرس ميگذاشت، مدتي ابن عباس قاضي بازار بود. خودش هم حضور پيدا ميکرد.
يک نمونه هم امام حسين(ع) نقل ميکند که اميرالمؤمنين(ع) بر مرکب رسول الله(ص) در کوفه سوار ميشد و از همه بازارها بازديد ميکرد. در تاريخچه بازار ميخوانيم که يک بازار عمومي بوده و بازارهاي تخصصي که الآن هم همينطور است. مثل بازار طلا فروشها، آهنگرها، اين از قديم به اين صورت بوده است. شترفروشها، برده فروشها، کفاشها، بزازها، روغن فروشها، امام(ع) در بازار عمومي مطالبي را بيان ميکردند و بعد بازار تخصصي ميرفتند. امام حسين(ع) ميفرمايند: ابتدا به بازار گوشت فروشها رفتند و با صداي بلند فرمودند: اي قصابان! در ذبح گوسفندان شتاب نکنيد. بگذاريد روح کاملاً از بدنشان جدا شود و از دميدن در گوشت بپرهيزيد. چون شنيدم از پيغمبر که از اين عمل نهي ميکردند. سپس به بازار خرمافروشان رفت و فرمود: همانگونه که خرماهاي خوب را در معرض ديد قرار ميدهيد، خرماهاي بد را هم پنهان نکنيد. هر فروشندهاي اگر دنبال تقوا هست، اولين وصيت اميرالمؤمنين به همه دوستانش، اگر دوستان او هست، بايد اينها را رعايت کند. سپس به بازار ماهي فروشان رفت و فرمود: غير از ماهي حلال نفروشيد! از فروش ماهيهايي که در دريا مردند و موج آنها را بيرون انداخته خودداري کنيد! سپس به بازار زرگرها و خياطها رفتند و با صداي بلند فرمودند: قسم خوردن در بازارهاي ما متداول شده است. قسمهايتان را کم کنيد! از قسم بپرهيزيد. همانا خداوند عزّوجل کسي را که قسم دروغ بخورد را پاک نميکند!
معامله چند گونه است، معاملهاي که قيمت خريد گفته شود يا نشود. مردم بيشتر دوست دارند قيمت خريد را بدانند. فروشندهها هم بخاطر جلب مشتري دوست دارند قيمت خريد را بگويند. فروشنده قيمت خريد را ميگويد و خريدار باور نميکند. اينبار قسم ميخورد يا دروغ ميگويد. آنچه در احکام گفته شده اين است که اگر قيمت خريد گفته مي شود بايد با دقت گفته شود. مثلاً اين کتاب را سه هزار تومان خريده است ولي با شش ماه مدت، اين مدت را نميگويد. ميگويد: خريدم سه هزار تومان و ميفروشم سه هزار و پانصد تومان! اينجا مشکل پيدا ميشود. يا مثلاً اجناسي را خريده و يک مبلغي را براي حمل و نقل داده تا به شهرستان برسد، به مغازه برسد، اين مبالغ را حدسي تقسيم ميکند به اجناسي که خريده است. اينجا هم مشکل پيدا ميکند. مثال ديگر اينکه ماشيني را صافکاري برده است. صافکار گفته: دو ميليون هزينه دارد ولي چون رفيق من هستي من يک ميليون ميگيرم. ماشين را صافکاري کرده و ميخواهد بفروشد. ميگويد: ماشين را اينقدر خريدم و اينقدر خرج صافکاري کردم. آن دو ميليون تومان را ميگويد! اين ريزهکاريهايي است که بايد رعايت کنيم.
پس ما دو بخش صحبت کرديم. 1- در قرآن کريم مسأله بازار 2- در سيره اميرالمؤمنين(ع). برويم سراغ اينکه حضور در بازار چقدر ارزش دارد. امام صادق(ع) فرمود: پيغمبر به کسي که داشت به بازار ميرفت و دير ميرفت، فرمود: صبحهاي زود برو. فرمود: «اغْدُ إِلَي عِزِّكَ» (كافي، ج 5، ص 149) به سمت عزتت برو! به جاي کلمه بازار، مرکز عزت! يعني کسي که کار ميکند يک شغلي را برگزيده و براي تأمين معاش خود تلاش ميکند اين از نظر اسلام عزيز است. کسي از ياران امام صادق(ع) به حضرت عرض کرد: من به اندازه کافي دارايي دارم. آرام آرام دارم تصميم ميگيرم که کنارهگيري کنم! امام فرمود: اين کار تو از عقل تو ميکاهد. عقل بالاترين نعمتي است که خدا به ما داده است.
پيامبر اسلام از جنگ تبوک برميگشت. مرد انصاري جزء استقبال کنندگان بود. وقتي پيغمبر با او دست داد، ديد دستهايش خيلي زبر است. فرمود: چرا دستهايت زبر است. گفت: کار سختي دارم و زندگيام را با آن اداره ميکنم. پيغمبر دست او را بوسيد. يعني اولين شخصيت عالم اينقدر براي کار اهميت قائل است که دست او را بخاطر ارزش و اهميتش بوسيد. پيغمبر فرمود: «الْكَادُّ عَلَى عِيَالِهِ كَالْمُجَاهِدِ فِى سَبِيلِ اللَّهِ» (كافى، ج5، ص88) مقياسهايي که در اسلام است، يکي همين جهاد در راه خداست. يعني وقتي امام و پيغمبر ما ميخواستند سطح کاري را بالا ببرند، ميگفتند: اين مثل شهيد است. بانويي که طفلي را به دنيا آورده اجر شهيد دارد. وقتي اسلام ميخواهد يک اجر فوقالعاده را مثال بزند به شهادت و جهاد در راه خدا مثال ميزند. «الْكَادُّ عَلَى عِيَالِهِ كَالْمُجَاهِدِ فِى سَبِيلِ اللَّهِ» کسي که براي خانوادهاش تلاش ميکند مثل کسي است که در راه خدا شمشير ميزند. اينها را براي اين گفتند که مسلمانها هميشه در حال تلاش باشند. پيغمبر فرمود: «مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ ضَيَّعَ مَنْ يَعُولُ» (الكافي،ج4، ص 12) کسي که به خانوادهاش رسيدگي نميکند، خانواده و بچهها برايش مهم نيست، دنبال عياشي خودش هست، دو بار فرمود: از رحمت خدا به دور است. کسي که خانوادهاش با بي توجهي او روبروست و تلاش نميکند.
در تاريخ دارد پيغمبر وقتي جوانهاي خوش اندام که توانايي کار داشتند ميديد، اولين چيزي که ميپرسيد در مورد کار بود. کار ميکنيد و اگر جواب منفي ميشنيد ميفرمود: «سقط عن عيني» از چشم من افتادي! امام زمان(ع) فرزند پيغمبر است. امام زمان چه کسي را دوست دارد؟ آن کسي که کار ميکند و رنج ميبرد.
شريعتي: اگر کار پيدا نشد چه؟
حاج آقاي بهشتي: کساني که مسئوليت دارند، يکي کارآفرينان و يکي دولتيها، اينها کساني هستند که بايد روز قيامت جواب بدهند. کساني هستند دارايي دارند و ميتوانند کارآفريني بکنند. الآن ميدانيم کارها سخت است، همين قيمت دلار که کم و زياد شده، وقتي پاي درد و دل کار آفرينان مينشينيم، وقتي خروجياش را در نظر ميگيرد، حساب و کتاب ميکند، ميگويد: اگر پول در بانک بگذارم آسوده خاطر تر هستم و راحتتر هستم. اما به خدا نگاه کند و ببيند خدا از او چه ميخواهد؟با اين سرمايه و دارايي ميتواند بيست نفر را به کار بگمارد. بخشي از مسئوليت هم دست دولتيهاست که رهبر بزرگ انقلاب پيوسته از دولت تشکر ميکنند اما باز هم ميفرمايند: من به اين اندازه از کار راضي نيستم و ميفرمايند که از مشکلات مردم اطلاع دارم!
نکته سوم ما هستيم که ميخواهيم کار کنيم. به چه چيزي کار ميگوييم؟ گاهي متأسفانه به يک ميز و حقوق ثابت کار ميگوييم، اما نگاه ميکنيم که کارهاي ديگر هم هست. ممکن است بگويد: در شأن من نيست. شهيد بهشتي ميفرمود: در آلمان که بودم همسايهاي داشتيم من يکوقتي با او کار داشتم. خيلي شيک پوش بود، آدرس محل کار او را گرفتم، در يک کارخانهاي بود، به ديدن او رفتم. وقتي به ديدن من آمد ديدم يک تکه زغال است. از سر تا پا سياه است. گفتم: شغل شما چيست؟ گفت: شغل من تميز کردن لولههاي بخاريهاي بزرگ شرکتهاست. ممکن است اگر به ما بگويند، بگوييم: اين شغل نيست. شغل بايد تميز و اتو کشيده باشد. منشي باشد و تلفنها را پاسخ بدهد. ما اينها را شغل ميدانيم. گاهي وقتها اينطور است. در برنامه آينده در مورد محيط شغل صحبت خواهيم کرد. امامان و پيغمبر ما چه محيطهايي را پيشنهاد ميکردند. پيغمبر ما به کارهاي سخت ميپرداخت. ميفرمود: اگر دو کار باشد من کار سخت را انتخاب ميکنم. چوپاني و کشاورزي ميکرد. به زمينهاي دورتر و سختتر هم ميرفتند. پس بخشي به پولدارها برميگردد و بخشي به دولت برميگردد و بخشي به همتهايي که بايد وسط بيايد.
شريعتي: مشکل اشتغال خيلي مسأله جدي است. انشاءالله با حمايت از کالاي ايراني و نکاتي که حاج آقاي بهشتي گفتند، همه مشکلات و گرهها از زندگي مردم باز شود و در اين شبها که شبهاي بسيار با عظمتي است، از خداي متعال براي سرافرازي ايراني اسلاميمان و پيش رفتن همه بخشهاي مملکتمان و آينده جوانهاي عزيز و گرانقدرمان بخواهيم. امروز صفجه 339 قرآن کريم، آيات 56 تا 64 سوره مبارکه حج را تلاوت خواهيم کرد.
«الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ «56» وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا فَأُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ «57» وَ الَّذِينَ هاجَرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ ماتُوا لَيَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقاً حَسَناً وَ إِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ «58» لَيُدْخِلَنَّهُمْ مُدْخَلًا يَرْضَوْنَهُ وَ إِنَّ اللَّهَ لَعَلِيمٌ حَلِيمٌ «59» ذلِكَ وَ مَنْ عاقَبَ بِمِثْلِ ما عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِيَ عَلَيْهِ لَيَنْصُرَنَّهُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ «60» ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهارِ وَ يُولِجُ النَّهارَ فِي اللَّيْلِ وَ أَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ «61» ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّ ما يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْباطِلُ وَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ «62» أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَتُصْبِحُ الْأَرْضُ مُخْضَرَّةً إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ «63» لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ إِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ «64»
ترجمه: در روز قيامت حكومت براى خداست، او در ميان مردم حكم و داورى مىكند، پس كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند در باغهاى پر نعمت (بهشت) خواهند بود. و كسانى كه كفر ورزيدند و آيات مارا تكذيب كردند، پس براى آنان عذاب خوار كنندهاى است. و كسانى كه در راه خدا هجرت كنند، سپس كشته شوند يا بميرند قطعاً خداوندرزق نيكويى به آنان خواهد داد، و همانا خداوند بهترين روزى دهندگان است. بى ترديد خداوند آنان را در محلى وارد مىكند كه مورد رضايتشان باشد، همانا خداوند دانا و بردبار است. (آرى،) مطلب چنين است، و هر كس به همان مقدار كه به او ستم شده مجازات كند، ولى باز هم به او ظلم شود، قطعاً خداوند او را يارى خواهد كرد، البتّه خداوند بخشايشگر و آمرزنده است. اين (وعدهى نصرت الهى) به خاطر آن است كه خداوند (بر هر چيزى قادر است، اوست كه) شب را در روز فرو مىبرد و روز را در شب فرو مىبرد، البتّه خداوند شنوا و بيناست. اين (يارى مظلوم از سوى خداوند) به خاطر آن است كه خداوند حقّ است و هر چه را غير از او بخوانند، آن باطل است؛ البتّه خداوند، بلند مرتبه و بزرگ است. آيا نديدى كه خداوند از آسمان، آبى فرو فرستاد، آنگاه زمين سرسبز گشت؟ همانا خداوند داراى لطف و آگاهى است. آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است مخصوص اوست، و در حقيقت، اين خداوند است كه بى نياز و ستوده است.
شريعتي: اين هفته قرار گذاشتيم از احياگر اسلام ناب محمدي و معمار کبير انقلاب اسلامي، امام عظيمالشأن که فردا سالگرد ارتحال امام هست صحبت کنيم.
حاج آقاي بهشتي: اين نکته را انتخاب ميکنم که به نظرم اثر تربيتي زيادي دارد و مردم ما هم کم شنيدند. تقريباً هفتصد سال قبل عالمي از تبار موسي بن جعفر(ع) در نيشابور شنيد که شيعيان هند عالمي داشتند از دنيا رفته و کسي را ندارند. به اتفاق خانوادهاش به هندوستان مهاجرت کرد. زبان آنجا را آموخت و کتابهاي شيعه را ترجمه کرد. محبوبيتي پيدا کرد. دو پسر داشت، مخالفين ديدند اين مزاحم آنهاست، يکي از پسرانش را به شهادت رساندند. اين پدر استقامت کرد تا از دنيا رفت. پسرش جاي پدر را گرفت، شبيه قصه پدر براي او پيش آمد. تاريخ تکرار شد. باز يکي از پسران او را به شهادت رساندند. اين دودمان ماندند تا رسيد به ميرحامد حسين هندي! جد حضرت امام صاحب کتاب «عبقات الانوار»، يک کتاب سي و چند جلدي دارد در ولايت اميرالمؤمنين که خيلي شنيدني است. در نوشتن آن کتاب چه رنجهايي برده و حتي آمده نوکري خانه عالمي را انجام داده تا يک نسخه از يک کتابي را پيدا کند و در دريا با طوفان مواجه شده، سختيهاي فراوان کشيده تا نوبت به او رسيده است. فرزندان او به نجف آمدند و از نجف به خمين آمدند. شايد آن نيت پاکي که آن جد حضرت امام هفتصد سال قبل داشته و ايثار کرده، خداوند مزدش را هفتصد سال بعد داده است. چون در قصه حضرت خضر و موسي داريم که يک ديواري داشت خراب ميشد و حضرت خضر و حضرت موسي دوتايي ترميم کردند. در تفسير دارد پدر، پدر مستقيم بچهها نبود. دهها نسل قبل يک پدربزرگي اهل خير بوده و ثواب و نتيجهاش را خدا دهها نسل بعد به او داده است. خدمتي که ميکنيم مطمئن باشيم يا تا هستيم به خودمان يا به بچههاي ما و يا به نسلهاي بعد از ما خواهد رسيد.
شريعتي: امشب شب قدر و شب ضربت خوردن اميرالمؤمنين است. از اعمال اين شب براي ما بگوييد.
حاج آقاي بهشتي: سوره قدر را همه بلد هستند، «ليلة القدر خيرٌ من الف شهر» يعني طلاييترين وقت سال امشب است و آن دو شب بعد. اولين ادب اين است که غسل کنيم. بعد از مغرب غسل کنيم و در غسل هم نيت کنيم، اشک بريزيم و توبه کنيم و با آن آب ظاهر و باطن خودمان را بشوييم. پس از آن دعا و نيايش است، دعاي جوشن کبير که چقدر خوب است در طول سال اين دعا را بخوانيم. اسمهاي معشوق است. بخوانيم و با توجه به معاني بخوانيم. حاج آقاي قرائتي ميفرمايند: شب نزول قرآن است، تفسير قرآن بخوانيم. تفسير قرآن بشنويم. همان قرآني که روي سر ميگيريم يک نوع عهدي است که ما با قرآن ميبنديم. دعاهاي ما بين المللي باشد. همين دعايي که روزها و شبهاي ماه رمضان ميخوانيم. به همه کساني که از دنيا رفتند، به همه گرفتارها و بدهکارها، به همه جوانها، بيهمسرها، بي بچهها و بي خانهها، به همه دعا کنيم.
شريعتي: بهترينها را براي شما آرزو ميکنم. زيارت حضرت سيد الشهداء را بخوانيم و دعا براي سلامتي امام زمان را فراموش نکنيم.