اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

97-02-23-حجت الاسلام والمسلمين بهشتي- نکاتي پيرامون رزق در قرآن کريم

معرفی برنامه


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: نکاتي پيرامون رزق در قرآن کريم
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين بهشتي
تاريخ پخش: 23- 02-97
بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
با هرچه عشق نام تو را مي‌توان نوشت *** با هرچه رود راه تو را مي‌توان سرود
بيم از حصار نيست که هر قفل کهنه را *** با دست‌هاي روشن تو مي‌توان گشود
شريعتي: سلام مي‌کنم به همه‌ي شما، سلام به شما و ايماني که از آن سرشار هستيد. به سمت خداي امروز خوش آمديد. انشاءالله اين لحظات و دقايقي که کنار هم هستيم، لحظات بسيار مفيد و پربار و پر برکتي باشد. حاج آقاي بهشتي سلام عليکم خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي بهشتي: سلام عليکم و رحمة الله و برکاته. خدمت همه بينندگان اين برنامه سلام مي‌کنم. از خدا مي‌خواهيم اين گفت و شنودها را با خير و رشد و نور و به دور از هر آفتي و اشتباهي قرار بدهد. روزهاي آخر ماه شعبان، سه سفره‌اي که خدا در اين سه ماه پهن کرده است، به اوج خودش مي‌رسد. ماه مبارک رمضان، سفارشاتي به ما شده که اندوخته‌هاي خودمان را در ماه رجب و شعبان حفظ کنيم. احياء و شب زنده‌داري را آغاز کنيم. اگر امکان دارد روزه‌هاي قضا را در اين چند روز مانده انجام بدهيم و به محرومان توجه کنيم. سفارشي هم شده که براي ورود به ماه رمضان از هم حلاليت بطلبيم. امکانات فراهم هست و وسايل ارتباطي هست. زحمتي نيست، با يک نوشته و پيام، چيزي به گردن ما نباشد و سبک شويم و پاکيزه وارد ماه خدا شويم و اين مهماني پذيرفته شويم.      
شريعتي: هفته گذشته در مورد رزق صحبت کرديم و انواع رزق‌ها را از نگاه آيات قرآن کريم، خدمت شما هستيم و بحث امروز شما را مي‌شنويم.
حاج آقاي بهشتي: مي‌خواهيم برگ‌هايي از قرآن را سرلوحه قرار بدهيم. بسيار مي‌پرسند: چه کنيم رزق ما زياد شود؟ يا گاهي مي‌گويند: رزق ما کاهش پيدا کرد. دلايل قرآني‌اش چيست؟ در اين برنامه عوامل ازدياد رزق را براساس آيات قرآن، هم عوامل ريزش و کاهش رزق را خواهيم گفت. اينها پيام‌هاي آسماني و نسخه‌هايي است که خدا براي ما نوشته است. در جلسه قبل گفتيم: خداوند رازق است. اما براي رزق رساني به انسان عواملي قرار داده است. عوامل مادي، عوامل معنوي. باران را وسيله رزق قرار داده است. اين يک عامل مادي است. از طرفي دعا را وسيله رزق قرار داده است. يک عامل معنوي.
از مهمترين عوامل رزق کار و تلاش است. به اميرالمؤمنين گفتند: فلاني بيچاره و ندار است. در خانه نشسته و از خدا رزق مي‌طلبد. امام فرمود: خدا دعاي بيکار را مستجاب نمي‌کند. اين سر زبان مردم ايران هست که «از تو حرکت و از خدا برکت!» سوره نحل آيه 14 مي‌فرمايد: «هُوَ الَّذِي سَخَّرَ الْبَحْرَ» او خدايي است که دريا را در خدمت شما قرار داد. «لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِيًّا» تا گوشت تازه ميل کنيد. «وَ تَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْيَةً» جواهرات را مثل مرواريد از دريا استخراج کنيد. «تَلْبَسُونَها» در پوشش خودتان، در آرايش از آن جواهر استفاده کنيد. «وَ تَرَى الْفُلْكَ مَواخِرَ فِيهِ» کشتي‌ها را مي‌بيني که آبها را مي‌شکافد. دريا آفريد، ماهي آفريد، جواهرات قرار داد. فرمول‌هاي فيزيکي براي حرکت کشتي‌ها قرار داد. انسان چه کند؟ «وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ» حرکت کنيد و برويد ماهي را برداريد. بنا باشد ما بنشينيم ماهي خودش بيايد، از اين خبرها نيست. بايد نهايت کار و تلاش را بکنيم.
در سيره پيامبر دارد، کساني مي‌گفتند: من ابزار کار ندارم. پيغمبر فراخوان مي‌داد، در نماز جماعت که چه کسي است براي فلاني يک تيشه‌اي، ابزار کاري تهيه کند؟ اينکه ما بنشينيم و رزق خودش برسد، نمي‌شود. رزق براي خداست. «فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ‏» (عنکبوت/17) رزق را از خدا بخواهيد. شبيه اين آيه در همه مسائل زندگي ما هست. خداوند امکانات را فراهم کرده اما تلاش از اينکه ما بهره‌برداري کنيم به عهده ما هست. در سوره قصص آيه 73 مي‌فرمايد: «وَ مِنْ رَحْمَتِهِ جَعَلَ‏ لَكُمُ‏ اللَّيْلَ‏ وَ النَّهارَ» از نشانه‌هاي رحمت خدا شب و روز است که در جاهاي زيادي از قرآن آمده که شب و روز از آيات خداست. «لِتَسْكُنُوا فِيهِ» تا در شب آرامش پيدا کنيد، استراحت کنيد «وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ» در روز کار و تلاش، حديث اين را مي‌گويد. اگر برکت صد قسمت داشته باشد، 99 قسمتش يا حديث ديگري مي‌فرمايد: اگر 70 قسمت داشته باشد، 69 قسمت آن در طلب رزق است. يعني تلاش براي تأمين زندگي. اينکه حرکت کنيم، عامل مهمي است. بنشينيم خود رزق برسد، اين نگاه قرآني نيست. درست است رزق از طرف خداست اما کار و کوشش ما را مي‌طلبد. زن و مرد و بزرگ و کوچک بايد در حال تلاش باشند. کار پيدا نمي‌شود، بگرديم پيدا کنيم. اين مشکلي است در کشور ما و بقيه کشورها، ولي اينکه زود بگوييم: آقا کار نيست، در بعضي مستندهايي که تلويزيون دارد و برنامه‌هاي گفتگو محور، کارآفرين مي‌آورند مي‌گويند: من با امکانات کم، سرمايه کم و جاي کم توانستم اين درآمد را کسب کنم. تلاش داشته است.
عامل دومي که قرآن روي آن دست مي‌گذارد، تقواست. تقوا را چون دويست و پنجاه و چند بار در قرآن آمده يک واژه پر کاربرد است. نيت کردم در ماه رمضان موضوع تقوا را که روزه هم براي تقوا هست، بگويم. يک معناي تقوا همين گناه نکردن است. معناي اصلي آن خود نگهداري از آلودگي، کجي و انحراف است. چشم و گوش، يک جور خويشتن داري است. قرآن مي‌فرمايد: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ‏ الْقُرى» اگر مردمان شهرها،‏ «آمَنُوا» ايمان آورند، «وَ اتَّقَوْا» تقوا داشته باشند، «لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ» (اعراف/96) ما درهاي برکت را از زمين و آسمان به روي آنها مي‌گشاييم. يک باور ديني لازم دارد. در جلسه قبل گفتيم: رزق دو نوع است. حلال و حرام! حلال و حرام را هم خدا تعيين مي‌کند، شريعت تعيين مي‌کند. اين درآمد حرام است، اين درآمد حلال است. خود قرآن محکوم مي‌کند، مي‌گويد: شما حق نداريد از طرف خودتان قانوني وضع کنيد که اين حلال است يا حرام است. حلال و حرام را خدا تعيين مي‌کند. در کسب درآمد، کسب رزق، ممکن است کساني بگويند: فلاني خيلي دارايي دارد. اين همان رزق حرام ممکن است باشد. ما صحبت از رزق حلال مي‌کنيم. تقوا يعني پاک بودن و از گناه فاصله گرفتن يک عاملي براي رزق است و خدا قول داده است.
آيه ديگري که در احاديث به ائمه زياد مراجعه مي‌کردند که يک دعا به ما ياد بدهيد رزق ما زياد شود. چه کنيم وسعت رزق پيدا کنيم؟ يک دعايي روي مغازه يا کارخانه نصب کنيم. در جيبمان بگذاريم يا نگاه کنيم. يا تکرار کنيم، تا آنجايي که ديدم، بيشترين جوابي که امامان معصوم دادند اين آيه است. آيه سوم سوره طلاق، «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ‏ لَهُ‏ مَخْرَجاً» هرکس تقواي الهي پيشه کند، يعني بترسد از خلاف و گناه، خداوند براي او گشايشي پيش مي‌آورد. «وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ» از يک جايي که گمانش نمي‌رود، خدا به او روزي مي‌دهد. ما اعتقاد داريم زمام امور دست خداست. دو تا صياد در دريا تور مي‌اندازند، يکي هفت تا ماهي مي‌گيرد و يکي هفتاد تا ماهي مي‌گيرد. هردو صياد هستند و هردو مهارت دارند. هردو اهل يک شهر هستند و در يک آب تور مي‌اندازند، از اينجا به بعد دست خداست. اين تقسيمات را خدا انجام داده است. من مي‌خواهم از آن هفت تايي به هفتاد تايي منتقل شوم. «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ‏ لَهُ‏ مَخْرَجاً» هرکس تقواي الهي پيشه کند، پاکيزه باشد و دروغ نگويد، دورويي نداشته باشد، گره‌هاي کارش باز مي‌شود. «وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ» از يک جايي که گمان نمي‌کرد. محاسبات خود ما يک نتيجه‌اي را نشان مي‌دهد. گاهي وقت‌ها با يک نتايج ديگر مواجه مي‌شويم. «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ» هرکس به خدا تکيه کند، خدا براي او کافيست. گناه نکنيم، رزق ما زياد مي‌شود. بعضي مي‌گويند: تا دروغ نگويي، کارت پيش نمي‌رود! نگاه‌هايي که از قرآن مي‌گيريم اين نگاه‌هاست که انبياء اين مسير را پيش روي ما گذاشتند. رزق حلال پاکيزه فراوان مي‌خواهي، راهش اين است. دوري از گناه، تکيه به خدا، گشايش در کارها را دارد و هم رزقي را از يک جايي که ما حساب نمي‌کرديم براي ما مي‌رساند.
سومين عامل استغفار است. يک کسي از امام حسن مجتبي(ع) خواست که باران مدتي است نباريده است. شما يک دعايي به ما ياد بدهيد. فرمود: استغفار کن. نشسته بود، نفر دومي رسيد، گفت: من بچه‌دار نمي‌شوم، يک دعايي بکنيد. فرمود: استغفار کن!    نشسته بودند نفر سومي رسيد، گفت: من فقير هستم. اي فرزند رسول خدا يک دستوري، ادبي، دعايي، فرمود: استغفار کنيد! اينها گفتند: ما هرچه گفتيم، فرموديد استغفار کنيد. بعد حضرت اين آيه را خواندند. «اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ‏ غَفَّارا» (نوح/10) از پروردگارتان عذرخواهي کنيد، او بخشنده است. بسيار بخشنده است. غفار صيغه مبالغه است. «يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْرارا» (نوح/11) به دنبال اين استغفار از آسمان فراوان آب مي‌فرستد. «وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ» شما را مدد مي‌کند، با دارايي‌ها، «وَ بَنِينَ» و فرزندان، يعني مراجعه کن‌هاي به امام حسن(ع) که هرچه مي‌خواستند، امام مي‌فرمود: استغفار کنيد. اين استغفار در اذکار خيلي شيرين است.
يکوقتي من دعاهاي قرآن را گردآوري کردم. تقريباً 160 دعا به معني خواسته، چون گاهي ما خدا را به بزرگي ستايش مي‌کنيم، آن هم دعا هست. گاهي از خدا چيزي مي‌خواهيم. شايد در آينده پيش بيايد آن 160 دعا را مطرح کنيم. از خدا چه بخواهيم؟ بيشترين دعا در اين 160 مورد طلب مغفرت است. يعني خدايا مرا ببخش، مرا بيامرز. کوتاهي‌هايم را، کج روي‌هايم را، پيغمبرها مي‌گفتند: «رب اغفرلي» آنها اصلاً گناه نمي‌کردند و معصوم بودند. ولي مي‌دانستند با دقت زير نظر هستند. پيامبر عزيز ما حداقل روزي هفتاد بار مي‌فرمود: «استغفرالله ربي و أتوب اليه» عذرخواهي مي‌کنم از پروردگارم که همه امکانات را در اختيار من قرار داد. پيامبر فرستاد، قرآن فرستاد، پدر و مادر، زمين و آسمان، عقل، چشم، گوش، ولي من کوتاهي دارم. يعني پيامبران به کوتاهي‌هاي خودشان در پيشگاه خدا زياد فکر مي‌کردند. پي در پي، خدايا از من درگذر! خدايا مرا ببخش، خدايا مرا بيامرز. احساس مي‌کردند کم گذاشتند. اين چيز خوبي است. به جاي غرور، همين احساسي که من کم کاري دارم. زياد خوابيدم و کم کار کردم. اين را به خدا بگوييم. فرصت‌هاي زيادي دست ما بوده است.
چهل سال از انقلاب ما گذشته است. مخصوصاً مسئولين، چه مسئولين قديم و چه مسئولين جديد، بايد فکر کنيم. بنده مدتي در آموزش و پرورش مدير کل بودم. فکر کنم در اين سالهايي که مدير کل بودم چقدر کوتاهي داشتم؟ در برنامه‌ريزي، در اجرا، در نظارت، ميليون‌ها بار استغفار نياز هست. پدر، مادر، مدير يک کارخانه، معلم، چه امکاناتي وجود داشته و ما کوتاهي کرديم؟ الآن چه بکنيم؟ لا اقل بگوييم: خدايا من اشتباه کردم، کوتاهي کردم. ببخشيد! خدا همينجا تضمين کرده، «استغفروا» استغفار بکنيد، «اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ‏ غَفَّارا، يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْرارا» مدرار يعني باران بسيار زياد.
يکوقتي با اتوبوس از قم به تهران مي‌آمديم. سالهاي اول انقلاب بود. يک کسي کنار من نشسته بود. جوان بود و اظهار مي‌کرد مارکسيست هست و ما هم شروع به بحث کرديم. من گفتم: يک چنين واقعه‌اي در قم رخ داده که مدتي بود در قم باران نمي‌باريد. باران هم ريشه رزق است. قرآن مي‌گويد: به دنبال باران گياهان و ميوه‌ها و حيوانات از آن علف‌ها بخورند. مردم آمدند نزد علماي قم و گفتند: شما گفتيد بالاي منبرها که نماز باران بخوانيد، باران مي‌آيد. زماني بود که جنگ جهاني دوم بود و اروپايي‌ها مقداري در قم بودند. آيت الله العظمي خوانساري قبول کرد. فرمود: مي‌رويم به ما وعده داده شده، نماز باران بخوانيم. اينها را براي آن جوان تعريف مي‌کردم. ملت هم آماده شدند و روز موعود فرا رسيد، در يک محوطه‌اي به نام خاک فرج قم آمدند، الآن هم کساني هستند که آن ماجرا را ديدند. نماز باران خواندند و دعا کردند و باران نيامد. مخالفين هم طعنه مي‌زدند. آيت الله العظمي خوانساري فرمود: ادبش اين است که اگر نيامد، يک روز ديگر. روز دوم هم رفتند ظاهراً باران نيامد. حتي بعضي چتر دست گرفته بودند در هواي داغ قم و طعنه مي‌زدند که آ شيخ! برو کنار خيس نشوي... در اجلاس نماز، آيت الله رسولي محلاتي اين واقعه را نقل مي‌کردند. روز سوم نماز باران را خواندند، استغفار کردند، آدابش اين است که بچه‌ها را بياورند، مريض‌ها و پيرها را بياورند، حيوانات را بياورند، ابرها فضاي قم را پر کردند و باران فراواني باريد که احساس خطر کردند. دوباره در خانه آيت الله العظمي خوانساري رفتند که بياييد نمازي بخوانيد که باران نبارد. چه ارتباطي بين استغفار و نزول باران هست؟ اين جوان گفت: اگر اين قصه درست باشد، من مسلمان مي‌شوم. گفتم: من کساني را سراغ دارم که در اين ماجرا بودند. از اتوبوس پياده شديم و دوباره به قم برگشتيم. به خيابان چهار مندان رفتيم و يک مغازه‌داري بود، خدا رحمتش کند. در مغازه نشستيم و گفتيم: حاج آقا شما اين ماجرا را تعريف کن. ماجرا را تعريف کرد. در اين جوان يک انقلابي به وجود آمد و حرم رفتيم و ماجرايي دارد.
ظاهرش اين است که مسأله باران بايد تابش آفتاب به دريا باشد و بخار شود و در شرايط خاصي قرار بگيرد، ابرها جا به جا شوند، متراکم شوند، اينها حساب و کتاب‌هاي طبيعي دارد. اين همان خدايي است که اين حساب و کتاب‌ها را طراحي کرد. همين خدا يکي از طروق نزول باران را استغفار دانسته است. «اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ‏ غَفَّارا، يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْرارا، وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهاراً» با همان استغفار به شما فرزند مي‌دهد. باغ‌هاي شما آباد مي‌شود، نهرها پر آب مي‌شود. چيزهايي که سر منشأهاي رزق هستند. استغفار را غافل نشويم. امام حسن مجتبي(ع) به همه آن نفرات فرمود: استغفار کنيد. بچه‌دار نمي‌شوم، قحطي شده، فقير هستم، فرمود: استغفار کن!
اميرالمؤمنين(ع) فرمود: «قَدْ جَعَلَ‏ اللَّهُ‏ سُبْحَانَهُ الِاسْتِغْفَارَ سَبَباً لِدُرُورِ الرِّزْقِ وَ رَحْمَةِ الْخَلْقِ‏» (نهج‏البلاغه، خطبه 143) استغفار را کليد رزق قرار داده است. در جلسه قبل گفتيم: «لَهُ مَقالِيدُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» (زمر/63) کليدهاي آسمان‌ها و زمين دست خداست که همان کليدهاي رزق هست. آن کليدها را خدا به ما معرفي کرده است. يکي همين استغفار هست، استغفار کنيد رزق شما زياد مي‌شود.
عامل ديگر افزايش رزق، شکر خداست. اين آيه را بسياري از ايراني‌ها حفظ هستند. «لَئِنْ شَكَرْتُمْ‏ لَأَزِيدَنَّكُمْ» (ابراهيم/7) اگر شکر کنيد خدا زياد مي‌کند. فاطمه زهرا(س) در خطبه فدکيه که خدا را ستايش مي‌کرد، عرضه مي‌دارد: سپاس خدايي را که بر بندگانش منت گذاشت، نعمت‌هاي بي شماري به آنها داد و براي افزايش نعمت، کليدي به نام شکر به دست آنها داد. متأسفانه گاهي ما قدرداني نمي‌کنيم. يعني حساب و کتاب که مي‌کنيم، هي نداري‌ها را مي‌شماريم. مريضي‌ها و آسيب‌ها و گرفتاري‌ها را مي‌شماريم. داده‌هاي خدا را کم مي‌شماريم. اين يک خطر است. قرآن مي‌فرمايد: «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها» (ابراهيم/34) بخواهيد نعمت‌هاي خدا را بشماريد، نمي‌توانيد. در ادامه مي‌فرمايد: «إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ» خدا بسيار مهربان، انسان بسيار ناسپاس است. «ظَلوم» صيغه مبالغه است، يعني بسيار ستم پيشه است. کفار صيغه مبالغه است. بسيار بي معرفت، بسيار ناسپاس، چرا ما قدرداني نمي‌کنيم؟ هم خودمان از همديگر کم قدرداني مي‌کنيم، هم از خدا، روايات قدرداني و سپاسگزاري در مورد هردو است. روز قيامت حديث داريم خداوند پيغام مي‌فرستد براي کساني که شما چرا از من تشکر نکرديد؟ او مي‌گويد: پروردگارا کردم، مي‌فرمايد: نه، منظورم اين است که از مخلوقم تشکر نکردي. وقتي ما مورد لطف قرار مي‌گيريم چرا عکس العمل نشان نمي‌دهيم؟ از خانه شروع کنيم. الآن سطح قدرداني زن و شوهرها از هم، متأسفانه خيلي از خانه‌ها کم است. مثلاً از آقا مي‌پرسيم: از خانمت تشکر مي‌کني؟ مي‌گويد: خانم من کاري نمي‌کند. لباس‌ها را لباسشويي مي‌شويد. ظرف‌ها را ظرفشويي مي‌شويد. فرش‌ها را هم جاروبرقي جارو مي‌کند. خانم نشسته پاي تلويزيون، اين نديده گرفتن خدمت همسر است. از خانم مي‌پرسيم: از شوهرت تشکر مي کني؟ مي‌گويد: آقايان کاري نمي‌کنند. صبح سرويس مي‌آيد آنها را مي‌برد تا ساعت نه صبحانه مي‌خورند. بعد هم سراغ اخبار مي‌روند. بعد نزديک ظهر نماز و ناهار است و کاري نمي‌کنند. اين کاهش رزق مي‌آورد. بايد خودمان شروع کنيم.
گاهي وقت‌ها به پدر و مادرها گفته مي‌شود: از معلم‌ها تشکر کنيد، مي‌گويد: ما پول داديم. شهريه داديم. ايرادي دارد غير از اينکه شهريه داديم، به مدرسه مراجعه کنيم يا نامه بنويسيم، از مربي و مدير و ناظم تشکر کنيم؟ اين هم افزايي ايجاد مي‌کند. برکت ايجاد مي‌کند. چه ايرادي دارد علاوه بر شهريه ما تشکر کنيم؟ يا مثلاً به کادر مدرسه مي‌گوييم: موفقيت شما معلمان بخشي به خاطر همکاري والدين است. از پدر و مادر بچه‌ها تشکر مي‌کنيد؟ مي‌گويد: بچه‌اش است، وظيفه‌اش است. اين اشتباه است. کسي که کوچه را تميز مي‌کند، مي‌گوييم: بايد تميز کند، حقوق مي‌گيرد. اين خيلي بد است. فرهنگي که قرآن به ما ياد مي‌دهد، مي‌گويد: از همديگر و از خدا، وقتي تشکر مي‌کنيم اين روح اميد پيدا مي‌شود، طرف مي‌گويد: کساني هستند که نتيجه کار مرا مي‌بينند. به چشم‌شان هست، به من دعا مي‌کنند. تشکر از خدا هم همينطور است.
مثلاً نگاه مي‌کنيم چيزهايي که خدا کم گذاشته است، درآمد من بايد اينطور بود. خانه من اينطور بود. سطح زندگي من اينطور بود. نمي‌گوييم: خدا چه چيزهايي به ما داده الحمدلله! طلبکار هستيم. فضاي اقتصادي جامعه دچار اختلال مي‌شود، در سيره پيغمبر هست که وقتي احوال پيغمبر را مي‌پرسيدند، سالم بود مي‌گفت: الحمدلله، مريض بود مي‌گفت: الحمدلله! بياييم بخاطر داشته‌ها از خدا تشکر کنيم. «الحمدلله علي کل حال» فايده‌اش چيست؟ فايده‌اش اين است که نعمت اضافه مي‌شود. آسيب‌ها کم مي‌شود. مي‌گويد با امام صادق (ع) مي‌رفتيم، گاهي حضرت پياده مي‌شدند و سجده مي‌کردند. مي‌پرسيديم: اي پسر رسول خدا چه شد؟ مي‌فرمود: ياد يکي از نعمت‌هايي که خدا به من داده افتادم. اين فرهنگ به ما آرامش مي‌دهد. بعضي هستند وقتي يک مريض را مي‌بينند، در دل خودشان خدا را شکر مي‌کنند. يک کسي که نابينا هست را مي‌بينند، يکي از بزرگان وقتي نابينايي را مي‌ديد، مي‌گفت: خدايا به تعداد نابيناها الحمدلله! اگر ما نقصي هم داريم که حتماً براي امتحان هست يا ريشه‌اش خود ما هستيم، به داشته‌ها فکر کنيم. قديم‌ها در کتاب‌هاي درسي يک درسي بود در مورد خانمي که از داشتن بينايي و شنوايي و گويايي محروم بود و سراغ باقي داشته‌هاي خودش رفت. چند سال قبل شناگري که چند سال متوالي رتبه اول جهاني را مي‌آورد، ماجرايي برايش پيش آمد که در بيمارستان افتاد و کمرش آسيب ديد و ديگر نمي‌توانست حرکت کند. دوستش له ديدنش آمد و ديد همه وجودش افسردگي شده است. اين همان کسي است که عکس او و خبر او هميشه منتشر مي‌شد. يک جمله‌اي دوستش به او گفت و اين را احياء کرد. «انسان بوم نقاشي خداست!» نقاش‌ها وقتي نقاشي مي‌کنند يک صفحه‌اي هست يک جا بايد ثابت باشد، اگر بلغزد آن نقاشي قشنگ نمي‌شود. اين گفت: معنايش اين است که من بايد تسليم باشم؟ من آن صفحه هستم و بايد بگذارم خدا هرکاري مي‌خواهد انجام بدهد. فکر کرد الآن از من چه کاري ساخته است؟ سراغ نويسندگي رفت و ديد دستش هم فلج است و نمي‌تواند کاري بکند. گفت: قلم را در دهانم بگذاريد، قلم را در دهانش گذاشتند شروع به نوشتن کرد. کتاب او کتاب سال در دنيا شد. به داشته‌ها فکر کرد. به نداشته‌ها فکر کنيم، اطرافيان ما غم زده و افسرده مي‌شوند. به داشته‌ها فکر کنيم. اگر به ضعف‌ها و نقص‌ها نگاه کنيم، يک ديدگاهي نسبت به انقلاب پيدا مي‌کنيم. چهل سال است نتوانستند! اما از آن طرف هم انصاف اين است به داشته‌ها و موفقيت‌ها هم نگاه کنيم. از نظر مالي نسبت به سال قبل افت داشته، باز بگويد: خدا را شکر! تلاش بکند. اين باعث ازدياد رزق مي‌شود.        
صدقه دادن؛ پيامبر فرمود: «اسْتَنْزِلُوا الرِّزْقَ بِالصَّدَقَهِ» (كافى،ج4، ص10) رزق را با صدقه دادن پايين بکشيد. حديث داريم هرچه وضع مالي سخت‌تر شد و تنگ‌تر شد، بيشتر صدقه بده. اميرالمؤمنين(ع) فرمود: «إِذَا أَمْلَقْتُمْ‏» يعني وقتي خيلي تنگدست شديد، «فَتَاجِرُوا اللَّهَ بِالصَّدَقَهِ» (نهج‏البلاغه/حكمت 258) با صدقه با خدا تجارت کنيد. با خدا معامله کنيد. آن خدايي که همه سود و ضررها به دست اوست. همان خدا گشايشي پيش مي‌آورد. صدقه خيلي مهم است و در ايران صدقه دادند قابل تقدير است ولي آسيب‌هايي هم دارد. يکي اين است که اسم صدقه مي‌آيد فکر مي‌کنيم يعني مبلغ کم، اين اشتباه است. گاهي وقت‌ها در جيب‌هايمان نگاه مي‌کنيم ببينيم پول خرد داريم يا يک اسکناسي که هيچکس برنمي‌دارد و پاره هست. امام سجاد(ع) وقتي مي‌خواست صدقه بدهد، دست خودش را مي‌بوسيد. مي‌فرمود: اين به دست خدا رسيد. يعني پاکترين مال، بهترين اسکناس، بهترين مال، نه يعني کم، صدقه يعني صادقانه، کم درونش نيست. الآن کسي يک تراول صد توماني صدقه بدهد همه تعجب مي‌کنند، صدقه يعني مثلاً صد تا يک توماني! نه. صدقه يعني از روي صفا و صميميت به خلق خدا کمک کني.
عامل بعدي که با محاسبات ما جور در نمي‌آيد، صله رحم است. ديد و بازديد با فاميل‌ها رزق را زياد مي‌کند. محاسبات ظاهري ما مي‌گويد: فاميل‌ها بخواهند خانه ما بيايند هفت نفر هستند. هفت نفر بخواهند غذا بخورند، نفري اينقدر، ميوه اينقدر، کم مي‌شود! ولي دين به ما مي‌گويد: صله رحم هم آسيب‌ها و صدمات را جلوگيري مي‌کند، بلاها را جلوگيري مي‌کند و هم رزق را زياد مي‌کند. اين تفاوت محاسبات ما با محاسبات ديني است. اين ريشه ديني دارد. بلاها را مي‌برد، مريضي‌ها را مي‌برد و برکت را مي‌آورد.
امام صادق(ع) فرمود: «ان الغَني» شخص ثروتمند «اذا کانَ وصولاً لرحمه» وصل صيغه مبالغه است، وقتي زياد با فاميل‌هايش رفت و آمد مي‌کند، «باراً باخوانه» به دوستانش زياد نيکي مي‌کند، «اضعف الله له الاجر ضعفين» خدا اجر او را چند برابر مي‌کند. پيغمبر فرمود: «ما من اهل بيتٍ» هيچ خانواده‌اي نيست که «واصلوا» ارتباط دارد، «الا اجر الله عليهم الرزق» به دنبال ارتباط با فاميل رزق مي‌آيد، همان خدايي که باران دست اوست، باد دست اوست، دريا و جنگل و گندم و جو و خوردني و نوشيدني دست اوست. او فرموده من ارتباط قرار دادم بين ارتباط با فاميل و رزق، «و کانوا في کنف الله» اينها در پناه خدا هستند. صله رحم! صله رحم را بزرگان ما مي‌فرمايند: يعني از فاميل‌ها اطلاع داشته باشيم و اگر درباره آنها کاري از ما ساخته است، انجام بدهيم.
يکي دکتر لازم دارد و نمي‌داند بايد کجا برود. يکي مي‌خواهد در دانشگاه ثبت نام کند نمي‌داند چه کتابي را بخواند. يکي مي‌خواهد جهزيه تهيه کند و نمي‌داند به کجا مراجعه کند. از کجا وام بگيرد و از چه کسي قرض بگيرد؟ همه اينها صله رحم است. قاعدتاً آنها به ما دعا مي‌کنند و ما به آنها دعا مي‌کنيم، براي همديگر خير مي‌خواهيم و در شادي هم شريک مي‌شويم.
عامل بعدي ازدواج است. قرآن مي‌گويد: ازدواج رزق را زياد مي‌کند. جواني به پيغمبر مراجعه کرد و از فقر و نداري شکايت کرد. پيغمبر فرمود: برو ازدواج کن. در دلش خنديد و آمد و يک هفته گذشت. دوباره مراجعه کرد و از فقر و نداري شکايت کرد. پيغمبر فرمود: ازدواج کن. در صف جماعت نشست، يک کسي بغل دست او بود. گفت: در فکر هستي؟ گفت: من متحير هستم. من يک چيز ديگري از پيغمبر مي‌خواهم، حضرت يک نسخه ديگر مي‌نويسد. قصه را براي پيرمرد تعريف کرد. من فقير هستم، پيغمبر مي‌فرمايد: ازدواج کن! با چه کسي ازدواج کنم؟ با چه پولي؟ پيرمرد گفت: بيا دختر مرا بگير. رفتند و گفتگو کردند و ازدواج صورت گرفت. گفت: چه مي‌خواهي؟ گفت: وسيله مي‌خواهم براي کسب و کار. گفت: اين هم وسيله! اين قصه‌اي که در يکي دو دقيقه گفتيم، الآن بايد در مساجد ما، در محافل ما رخ بدهد. يعني آن کسي که فقير است باورش شود ازدواج راهگشا است. الآن وقتي به ازدواج فکر مي‌کند، پول پيش خانه و پول تالار و دوربين فيلم برداري و غذا مي‌آيد. اما اگر همه به ازدواج به عنوان يک موضوع مقدس فکر کنند و اينکه قرآن به جوان‌ها نگفته ازدواج کنيد. به بقيه گفته: وسيله ازدواج جوان‌ها را فراهم کنيد.
يک نکاح داريم يعني ازدواج، يک انکاح داريم يعني آماده کردن و مهيا کردن مقدمات ازدواج ديگران، «وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى‏ مِنْكُمْ» (نور/32) مسلمان‌ها، اي مسئولين، اي دولت، اي ملت، اي پولدارها، شما موظف هستيد وسيله ازدواج دختر و پسرها را فراهم کنيد. کسي را ندارم برويد پيدا کنيد. پول پيش ندارم، پول پيش آماده کنيد. اگر معناي اين آيه را درست مي‌فهميديم، فعالتر برخورد مي‌کرديم. انکاح، يعني ما و ديگران کمک کنيم براي ازدواج جوان‌ها، خود جوان مي‌گويد: ندارم، من اخيراً ليسانس گرفتم شغل ندارم. اين خودش يک قدم است. يک کسي مي‌گويد: برادر من يک کارگاهي دارد، سيزده چهارده نفر آنجا هستند. من تو را به آنجا معرفي مي‌کنم. اين انکاح است. کجا گفته: ازدواج رزق را زياد مي‌کند؟ سوره نور آيه 32، همين آيه‌اي است که معمولاً کساني که عقد مي‌خوانند اين آيه را هم مي‌خوانند. «وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى‏ مِنْكُمْ وَ الصَّالِحِينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُمْ» (نور/32) وسيله ازدواج جوان‌هاي صالح را فراهم کنيد، «إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ» اگر فقير بودند چه؟ «يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ» خدا تضمين کرده، از لطف خودش آنها را بي نياز مي‌کند. اين آيه قرآن است، وعده خداست. اين همان خدايي است که غذاي پرنده‌‌ها را لاي دندان‌هاي نهنگ‌ها قرار داده است. در مورد انسان هم عواملي قرار داده و آن عامل‌ها، عامل‌هاي مادي و معنوي هستند.
شريعتي: انشاءالله به برکت اين ايام خداوند متعال به همه ما وسعت رزق بدهد. رزق‌هاي معنوي و مادي و انشاءالله مردم عزيز ما، مخاطبين نازنين ما و همه سمت خدايي‌ها، سر سفره با برکت خداي متعال و حضرت ولي‌عصر(عج) رزقشان مستدام باشد، انشاءالله. امروز صفجه 318 قرآن کريم، آيات 88 تا 98 سوره مبارکه طه از جزء شانزدهم را تلاوت خواهيم کرد.
«فَأَخْرَجَ‏ لَهُمْ‏ عِجْلًا جَسَداً لَهُ خُوارٌ فَقالُوا هذا إِلهُكُمْ وَ إِلهُ مُوسى‏ فَنَسِيَ «88» أَ فَلا يَرَوْنَ أَلَّا يَرْجِعُ إِلَيْهِمْ قَوْلًا وَ لا يَمْلِكُ لَهُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً «89» وَ لَقَدْ قالَ لَهُمْ هارُونُ مِنْ قَبْلُ يا قَوْمِ إِنَّما فُتِنْتُمْ بِهِ وَ إِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمنُ فَاتَّبِعُونِي وَ أَطِيعُوا أَمْرِي «90» قالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَيْهِ عاكِفِينَ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنا مُوسى‏ «91» قالَ يا هارُونُ ما مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا «92» أَلَّا تَتَّبِعَنِ أَ فَعَصَيْتَ أَمْرِي «93» قالَ يَا بْنَ أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَ لا بِرَأْسِي إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرائِيلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي «94» قالَ فَما خَطْبُكَ يا سامِرِيُّ «95» قالَ بَصُرْتُ بِما لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُها وَ كَذلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي «96» قالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَياةِ أَنْ تَقُولَ لا مِساسَ وَ إِنَّ لَكَ مَوْعِداً لَنْ تُخْلَفَهُ وَ انْظُرْ إِلى‏ إِلهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عاكِفاً لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفاً «97» إِنَّما إِلهُكُمُ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَسِعَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ عِلْماً «98»
ترجمه: پس (سامرى) براى آنها پيكر گوساله‏ى نرى كه داراى صدايى بود پديد آورد، آنگاه (با پيروانش به مردم) گفتند: اين خداى شما و خداى موسى است. پس سامرى (خدا و همه‏ى تعليمات موسى را) فراموش كرد. پس آيا نمى‏بينند كه (اين گوساله) برايشان پاسخى ندارد و مالك (هيچ گونه) سود و زيانى براى آنها نيست؟! و البتّه هارون (نيز) پيش از اين (آمدن موسى) به آنان گفته بود: اى قوم من! شما قطعاً به واسطه‏ى آن (گوساله)، مورد آزمايش قرار گرفته‏ايد و همانا پروردگار شما خداوند رحمان است، پس از من پيروى كنيد و دستور مرا اطاعت نماييد. (اما قوم مرتدّ، به هارون) گفتند: ما همواره بر (گوساله پرستى) پايداريم (و از پرستش آن دست بر نخواهيم داشت) تا موسى به سوى ما باز گردد. (موسى در حالى كه موى سر و صورت برادر را گرفته بود به او) گفت: اى هارون! زمانى كه ديدى آنان گمراه شدند، چه چيز تو را بازداشت؟ از اينكه مرا پيروى نكنى؟ (چرا براى نجات مردم فوراً به سراغ من نيامدى؟) آيا دستور مرا نافرمانى كردى؟ (هارون در جواب) گفت: (اى برادر و) اى فرزند مادرم! (موى) ريش و سر مرا (به مؤاخذه) مگير، همانا من ترسيدم (با برخورد تند من، آنها متفرّق شوند و) تو بگويى ميان بنى‏اسرائيل تفرقه انداختى و كلام مرا مراقبت نكردى! (سپس موسى به سامرى) گفت: اى سامرى! (منظور تو از) اين كار (و فتنه‏ى) بزرگ كه كردى چيست؟ (سامرى) گفت: من به چيزى پى بردم كه (ديگران) به آن پى نبردند، پس من مشتى از آثار رسول (حقّ) را بر گرفتم، پس آن را (در گوساله) افكندم و اين گونه نفسم اين كار را در نظرم بياراست (وفريب داد). (موسى به سامرى) گفت: پس برو (دور شو)، پس همانا بهره‏ى تو در دنيا اين است كه (به دردى مبتلا خواهى شد كه دائماً) مى‏گويى: «به من دست نزنيد» و همانا براى تو (در آخرت) ميعادگاهى است‏كه هرگز از آن تخلّف نخواهد شد. و (اكنون) به سوى معبودت كه پيوسته آن‏را پرستش مى‏كردى نگاه كن، ما حتماً آن را مى‏سوزانيم (و) سپس خاكستر و ذرّات آن را به دريا خواهيم پاشيد. (اى قوم من!) همانا معبود شما «اللّه» است كه معبودى جز او نيست (و) علم او همه چيز را فرا گرفته است.
شريعتي: اين هفته قرار شد ياد کنيم از عبد صالح خدا، کسي که از مفاخر معاصر ما هست، حضرت آيت الله العظمي بهجت که رحمت و رضوان خدا بر ايشان باد.
حاج آقاي بهشتي: بزرگان ما غالباً گمنام هستند. مرحوم آيت الله بهجت در اين سالهاي آخر شناخته شده بود، افراد زيادي تلاش مي‌کردند خودشان را به ايشان برسانند و يک سؤالي بپرسند. غالباً سؤال اين بود که ما چه کنيم براي زندگي و سير و سلوک و تهذيب نفس؟ ايشان يک جمله ساده جواب مي‌دادند و مي‌فرمودند: به چيزهايي که بلد هستيد عمل کنيد. اين کليد حل مشکلات ما هست. ما بلد هستيم راستي خوب است. دروغ بد است، غيبت بد است. به همين‌ها عمل کنيد. مثل ماشين نيست، الآن مسافت صد متري را با نورش مي‌توان ديد. وقتي صد متر جلو رفت، صد متر‌هاي بعد را مي‌توان ديد.
در مورد صفحه‌اي که امروز تلاوت شد، سخن از يک هنرمندي است که متأسفانه با هنر خودش مردم را از خدا و پيامبر منحرف کرد. در چند جاي قرآن آمده و نامش هست، به نام سامري که جواهراتي را از مردم گردآوري کرد، با هنري که داشت يک گوساله‌اي ساخت و آن را طوري فضاسازي کرد که وقتي در معرض باد قرار مي‌گرفت، روي تپه موسيقي از آن پخش مي‌شد و مردم را مبهوت مي‌کرد. براي کيفر او هم خداوند فرمان داد که او را از شهر بيرون کنيد. اين نکته مهمي است که وقتي هنر در خدمت دين قرار مي‌گيرد يک ثمره‌اي دارد، وقتي ضد دين باشد، نقطه مقابلش هست. چون بعضي از موضوعاتي که در قرآن تکرار شده مفهومش اين است که ما زياد بايد روي آن ايست کنيم. مسأله مهمي است که اين نفر با اين کار خودش در غياب موسي بن عمران که رفته بود آيات    خدا را از کوه طور بياورد، موقعيت را غنيمت شمرد و اين کار را انجام داد و پيامبر خدا را عصباني کرد. حضرت موسي بن عمران هم چند جاي قرآن دارد که موهاي جلوي سر برادرش هارون را گرفت و از او پرسيد: چرا وضع اينطور شده است؟ او هم گفت: مردم به من فشار آوردند. هم برادرش را توبيخ کرد و هم مردم را، هم سامري را، ولي بيشترين توبيخ براي همان سامري است، هنرمندي که با هنرش مردم را از خدا منحرف کرد. نکته بسيار مهمي است.
شريعتي: نکات بسيار خوبي را شنيديم، مخصوصاً در مورد وسعت رزق که هفته گذشته هم در موردش صحبت کرديم. انشاءالله خدا به همه ما وسعت رزق بدهد. اگر نکته‌اي هست بفرماييد.
حاج آقاي بهشتي: دعايي است که از امام زمان به ما رسيده است. من شنيدم که هر روز امام زمان اين دعا را مي‌خوانند. «اللهم ارزقنا توفيق الطاعه و بعد المعصيه» خدايا رزق ما را انجام طاعت خودت و دوري از معصيت قرار بده. اين باز تأييد مي‌کند که رزق ممکن است مادي باشد، معنوي باشد، هر نوع چيزي که خدا به ما داده و براي ادامه حيات ما لازم است، رزق است. از خداوند مي‌خواهيم دلهاي ما را براي نزول رحمت‌هاي خاصش در ماه رمضان آماده بفرمايد و همه ما را از پاک شده‌ها و آمرزيده شده‌هاي ماه شعبان و رمضان قرار بدهد. به روان پاک شهيدان و روح بلند امام خميني صلوات بفرستيم.    
شريعتي: اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم. ديگر کم کم داريم نزديک مي‌شويم به ماه مهماني خداوند متعال، رمضان المبارک، دعا مي‌کنيم «اَللّهُمَّ اِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنا فيما مَضى مِنْ شَعْبانَ فَاغْفِرْ لَنا فيما بَقِىَ مِنْهُ» خدايا اگر تا اين لحظه از ماه شعبان ما را نيامرزيدي، از تو درخواست مي‌کنيم در باقيمانده اين ماه، ما را بيامرزي و مورد مغفرت خودت قرار بدهي. براي رسيدن روزها و شب‌هاي نوراني ماه رمضان لحظه شماري مي‌کنيم. براي رسيدن به قله اين ماه که شب‌هاي قدر است. تا رسيدن به شب‌هاي قدر 21 روز باقي مانده است.

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها