اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

97-02-09-حجت الاسلام والمسلمين بهشتي- ويژگي بندگان الهي در قرآن کريم

معرفی برنامه


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: ويژگي بندگان الهي در قرآن کريم
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين بهشتي
تاريخ پخش: 09- 02-97
بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
کي مي‌شود بيايي و نيلوفر آوري *** گلهاي رنگ رنگ به هر دفتر آوري
باران شوي، بهار شوي غنچه غنچه گل *** لب وا کني گلاب خوش قمصر آوري
شريعتي: «اللهم عجل لوليک الفرج» سلام مي‌کنم به همه‌ي بيننده‌ها و شنونده‌هاي نازنين‌مان، انشاءالله هرجا هستيد خداي متعال پشت و پناه شما باشد و زندگي ما سرشار از برکت باشد. در آستانه عيد بزرگ شعبان هستيم. انشاءالله ايام بر همه شما مبارک باشد. حاج آقاي بهشتي سلام عليکم خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي بهشتي: سلام عليکم و رحمة الله و برکاته. خدمت همه بينندگان اين برنامه سلام مي‌کنم. «السلام علي المهدي الذي وعد الله به الامم» شخصيتي که امت‌ها به او وعده داده شدند، قرآن هم در آيه 55 سوره نور مي‌فرمايد: خداوند به مؤمنان صالح وعده داده که زمامداري کره زمين را به عهده خواهند گرفت، همانگونه که نمونه‌هاي قبلي هم بوده و امنيت حاکم خواهد شد و پس از اين امنيت بازار بندگي خدا رونق پيدا خواهد کرد. موضوع مهمي که ما از جلسه قبل شروع کرديم. «عباد الرحمن» گفتيم به بهانه ماه رجب و شعبان و رمضان موضوع عبادت و بندگي موضوع دامنه‌داري است، ما به اندازه همين آيات 63 تا پايان سوره فرقان را که دوازده ويژگي براي بندگان خدا در اين آيات آمده، يک مقداري به خودمان نگاه کنيم ببينيم ما بنده خدا هستيم؟ کمک بزرگي هم که ما مي‌توانيم به امام زمان بکنيم، چون در دعاي عهد از خدا مي‌خواهيم «اللهم اجعلني من انصاره و اعوانه» خدايا ما را از ياران و کمک کنندگان قرار بده. يک کمک همين است که بنده خدا شويم. «عباد الله الصالحين» شويم.
شريعتي: خيلي خوشحاليم که روزهاي يکشنبه در خدمت شما هستيم. الحمدلله خيلي از مخاطبين هم از بحث‌هاي شما استقبال کردند. مباحث منسجم و کاربردي و منطبق با نيازهاي امروز ما، انشاءالله خداوند توفيق عمل به همه اين دانسته‌ها را به همه ما عنايت کند. ويژگي‌هاي عباد الرحمن را در اين جلسات بررسي مي‌کنيم. انشاءالله ما هم جزء بندگان صالح خداوند متعال باشيم، ادامه فرمايشات شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي بهشتي: يکي از ويژگي‌هاي بندگان خدا موحد بودن آنهاست. «وَ الَّذِينَ لا يَدْعُونَ‏ مَعَ‏ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ» (فرقان/68) با خدا، خداي ديگري را پرستش نمي‌کنند. توحيد يک بحث مفصلي دارد. زير مجموعه دارد. ما معتقد هستيم در اين جهان فقط خدا مؤثر است. بقيه مخلوقات خدا هستند. اگر توانايي هست، محبتي هست، مهرباني هست، رحمتي هست، دستگيري هست، همه شعاع و جلوه‌هاي خدا هستند که به او برمي‌گردد. همين‌جا شبهه‌اي را هم جواب بدهيم. چون در پرتو اين آيات گاهي مخالفين به ويژه وهابيت يک اشکالي به شيعه مي‌گيرند. چون آيه مي‌گويد: جز خدا را صدا نمي‌زنند. تفسير شده صدا زدن يعني پرستش کردن. بعد مي‌گويند: شيعيان خلاف اين آيه را عمل مي‌کنند و مي‌گويند: يا حسين! يا فاطمه، يا علي، يا مهدي! اين پاسخ روشن است. همه کساني که اين شخصيت‌ها را صدا مي‌زنند حتي پيرزن روستايي که سوادي هم ندارد، پاي درد دلش بنشيني بگويي: واقعاً امام رضا شفاء مي دهد؟ مي‌گويد: نه، امام رضا عبد صالح خداست. امام حسين آبرويي که دارد بخاطر قرب به خداست. حتي کساني که اندک سوادي دارند، مي‌دانند. به قرآن هم بخواهيم استناد کنيم فرزندان يعقوب گناهان بزرگي انجام داده بودند. وقتش رسيده بود پشيماني خودشان را اظهار کنند. نزد پدر آمدند و گفتند: «يا أبانا» مثل اينکه ما مي‌گوييم: يا حسين! «يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا» (يوسف/97) اگر اين آهنگ غلط بود، يکي از مأموريت‌هاي پيامبر اين است که غلط‌ها را اصلاح کند. به پسرها مي‌گفت: عزيزان من! از اين لحن استفاده نکنيد. بگوييد: يا الله! اما حضرت يعقوب به آنها پاسخ مثبت داد و فرمود: «سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» (يوسف/98) در حديث آمده منظور حضرت يعقوب اين بوده که صبر کنيد شب جمعه فرا برسد که وقت طلايي است. چون وقت‌ها هم از نظر فرهنگ ديني متفاوت هستند. بعضي نحوست دارند از وقت‌ها و بعضي مبارک هستند از جمله شب جمعه.
بچه‌هاي حضرت يعقوب هم مي‌دانستند وقتي مي‌گويند: «يا أبانا» منظورشان اين نيست که کنار خدا يک کسي ديگر را صدا بزنند. از پدر مي‌خواستند واسطه شود او از خدا بخواهد. يا مثلاً قحط سالي مي‌شد، اسناد اهل سنت وجود دارد. نزد پيغمبر مي‌آمدند يا رسول الله! شما از خدا بخواهيد باران ببارد. پيغمبر نکوهش نکرده است. يکجور واسطه بوده است. ممکن است کسي بگويد: اين وساطت را شما درست کرديد. مي‌گوييم: نه، سوره مبارکه مائده، اين راهي است که خدا به ما نشان داده است. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ» (مائده/35) ابتغاء يعني جستجو کردن، طلب کردن. اي کساني که ايمان آورديد، براي تقرب به خدا، براي گره گشايي از کارهايتان وسيله پيدا کنيد. از پيغمبر پرسيدند: وسيله چيست يا کيست؟ فرمود: اين قرآن وسيله است. من وسيله هستم. علي وسيله هست. پدر و مادر وسايل هستند. اين راهي است که خدا براساس حکمتش به ما آموخته، مثل استاد و معلمي که مي‌بيند يکي دو تا از شاگردها از يک نخبگي برخوردار هستند. نظر به آنها دارد. بقيه شاگردها هم از روي فطرتشان مي‌فهمند معلم به اينها نگاه خاصي دارد، اگر اشتباهي کرده باشند، کوتاهي کرده باشند، غيبتي دارند، پيش آن دو سه تا شاگردي مي‌آيند که او برود پا در مياني کند. آن شاگرد نزد استاد مي‌رود و مي‌گويد: استاد اين دوست ما غيبت دارد، شما بخاطر من بپذيريد! استاد قبول مي‌کند. قبول کردنش هم يک فايده‌اش اين است که همه مي‌فهمند اگر خوب درس بخوانند نزد استاد منزلت پيدا مي‌کنند. اگر پاک باشند و خدمت کنند، شاخصه‌هايي است که خداوند خواسته براي ما قرار بدهد براي رشد ما، اهل‌بيت و پيامبران و ائمه آن شاخصه‌ها را دارند.
ويژگي بعد «وَ لا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ» (فرقان/68) بنده خدا به جان مردم نزديک نمي‌شود. کسي را نمي‌کشد. قتل حرام است، گناه است. قتل مؤمن و قتل غير مؤمن در قرآن آمده، اگر کسي، کسي را بکشد گويا همه را کشته است. مسلمان که عبد خداست حق ندارد به قتل کسي دست بزند. امروز و روزهاي قبل تاريخ و آينده‌ها متأسفانه قتل و جنايت صورت گرفته و مي‌گيرد. بنده خدا حق ندارد دستش را آلوده به خون بي گناهي بکند. غير مسلمان است، مسيحي است، يهودي است، فرقي ندارد. انسان است! «إِلَّا بِالْحَقِّ» يک استثناء دارد که چند مورد است. مثلاً کسي را کشته، خانواده مقتول حق دارند او را قصاص کنند. اين قتل هست اما اجازه دارد. يا خداي نکرده زناي محسنه انجام داده که کيفرش قتل است. مردي با زن همسردار، يا زني با شوهر همسردار، يا عليه امام مسلمين شورش کرده است. مواردي هست استثناء است ولي قاعده کلي اين است که بنده خدا کسي را نمي‌کشد. اين گناه کبيره است. الآن مسأله قتل را بخواهم در کشورهاي مختلف بررسي کنيم. کجا قتل زياد است و قاتل‌ها چه کساني هستند. مي‌کشند و خودشان را هم مدافع حقوق بشر جلوه مي‌دهند. کساني که در اين چند سال در يمن کشته شدند، در سوريه کشته شدند، در فلسطين، که الآن پنج جمعه هست که فلسطيني‌ها براي احقاق حقوقشان مي‌آيند. قاتل‌ها پنهان هستند و کسي نمي‌شناسد.
در فرودگاه مهرآباد يکوقتي پروازي تأخير داشت. کسي بود خيلي عصباني به دنبال اين بود که تا کي تأخير هست. گفت: از کي بپرسد، سراغ من آمد. ديدم من عمامه دارم فکر کرد رئيس هستم! گلايه کرد و گفت: من آمريکا بودم و اروپا بودم. آرام آرام رفيق شديم و رفتيم سراغ اينکه الآن سلاح‌هايي که با آن آدم مي‌کشند در کجا توليد مي‌شود، گفت: حاج آقا بحث را سياسي نکن. سلاح را در دنيا چه کساني مي‌فروشند و چه کساني مي‌خرند؟ روشن است، خودشان آمار مي‌دهند، انگلستان است، فرانسه است، آلمان است، آمريکا هست. اين مسأله قتل يک مسأله شخصي نيست. در ابعاد جهاني چه کساني قاتل هستند. حضرت امام مي‌فرمود: همه گرگ‌هاي عالم چند نفر را کشتند؟ اما اين بشر دو پا گاهي وقت‌ها با قيافه حق به جانب يک بمب مي‌اندازد و پنجاه هزار نفر، شصت هزار نفر را مي‌کشد. اين موضوعات مهمي است.
ويژگي بعد «وَ لا يَزْنُونَ» بنده خدا زنا نمي‌کند. خداوند ما انسان‌ها را از دو جنس آفريده است. زن و مرد، دختر و پسر، مثل باقي موجودات. حيوانات هم همينطور هستند. گياهان و جمادات هم همينطور هستند. اينها آيات قرآن است که همه موجودات را زوج زوج و وابسته به هم آفريده است. يک کششي نسبت به هم از اين دو جنس وجود دارد، مثل آهنربا! خداوند براساس حکمتش اين غريزه را در انسان قرار داده و انسان را براي منظور مهمي آفريده است. گفته: اين غريزه را در اين چهارچوب مهمي که من مي‌گويم استفاده کن و نه بيشتر. غير از ازدواج را زنا مي‌گوييم. رابطه نادرست، رابطه نامشروع، اين گناه هم در دنيا متأسفانه رونق و رواج دارد. ما امروز داريم پرهيزها را مي‌گوييم. در جلسه قبل مثبت‌ها بود، امروز منفي‌هاست. عباد الرحمن فکرشان درست است. اعتقاداتشان سالم است. رفتارشان درست و پاک است. دستشان پاک است و به خون کسي آغشته نمي‌شود. دامنشان پاک است. بنده خدا نزديک زنا نمي‌شود. قرآن مي‌گويد: «وَلَا تَقْرَبُواْ الزّنَآ» (اسراء/32) يعني مثل پنبه بنزيني است که در پمپ بنزين مي‌گويند: کبريت روشن نکنيد. يعني زنا يک مقدماتي دارد. ممکن است يک موسيقي باشد. يک عکس باشد، يک کليپ باشد. چرا اسلام اينقدر روي نگاه به نامحرم تکيه مي‌کند؟ حديث داريم: «کَمْ مِنْ نَظْرَةٍ أَوْرَثَتْ حَسْرَةً طَوِيلَةً» (كافى، ج 5، ص 559) چه بسا يک نگاه پشيماني ابدي بياورد. چون آن نگا به تلفن مي‌انجامد، از تلفن به قرار، از قرار به لمس، لمس به... آخرش جهنم است. بنده خدا زنا نمي‌کند.
اصفهان نشستم در هواپيما به تهران بيايم، هواپيما از يکي از شهرهاي ديگر مي‌آمد مسافر داشت. دو تا جوان از انتهاي هواپيما به من گفتند: مي‌شود پيش شما بنشينيم؟ گفتم: بفرماييد. خيلي خسته بود. يکي از جوان‌ها پرسيد: من با خانمي رابطه غير رسمي دارم، اشکال دارد؟ گفتم: بستگي دارد. گفت: به چه؟ گفتم: قصه موسي بن جعفر(ع) را نشنيدي؟ موسي بن جعفر(ع) آمد از جلوي خانه‌اي بگذرد، ديد صداي رقص و بزن و بکوب مي‌آيد. خانمي آمده بود ظرف زباله را بگذارد و برگردد. امام هفتم از آن کنيز پرسيد: صاحب خانه بنده است يا آزاد است؟ کنيز نفهميد سؤال چيست. گفت: آزاد است. ايشان از اشراف است. فرمود: درست است، اگر بنده بود در چهارچوب بندگي عمل مي‌کرد. کنيز در خانه آمد و صاحب خانه از او پرسيد: دير کردي؟ گفت: رهگذري سؤالي در مورد شما پرسيد. گفت: چه سؤالي؟ گفت: پرسيد صاحب اين خانه بنده است يا آزاد؟ گفت: تو چه گفتي؟ گفت: من مي‌دانستم شما آزاد هستي. صاحب خانه يک جرقه‌اي در وجودش ايجاد شد و پا برهنه در خيابان دويد. تا امام هفتم را پيدا کرد. خودش را به پاي امام هفتم انداخت. اي پسر رسول خدا دست مرا بگير، من بندگي را مي‌خواهم!!! يکوقت ديدم در هواپيما اين جوان که نشسته دارد گريه مي‌کند. به من گفت: سيد، من هم دارم غرق مي‌شوم! من هم بندگي را مي‌خواهم. کمک من کن! اين تفاوتش هست که آيا ما اختيارمان را به خدا بدهيم، او هرچه گفت يا خودمان تصميم بگيريم؟ بنده خدا زنا نمي‌کند. بنده شيطان چرا. بندگان خدا زنا نمي‌کنند.             
بعد مي‌فرمايد: «وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثاماً» (فرقان/68) هرکس اين گناهان را انجام بدهد يعني براي خدا شريک قائل شود، يا دستش به خون بي گناهي آلوده شود، يا زنا کند، اين عقوبت گناهش را خواهد ديد. «يُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ يَوْمَ الْقِيامَةِ» (فرقان/69) روز قيامت عذاب او چندين و چند برابر مي‌شود. چرا؟ به قول حاج آقاي قرائتي يکي به يکي! يُضاعف چرا چند برابر؟ شايد اين به پيامد گناهان برمي‌گردد. بعضي از گناهان يک گناه است و تمام مي‌شود. گناهاني هست که پيامد دارد. مثلاً يک کسي را کشته است، خانواده و بچه‌هاي او چه مي‌شوند؟
آقاي قرائتي مي‌فرمايند: مراسم عروسي به پا شده است. يک کسي مي‌رود کليد کنتور را برق را خاموش مي‌کند و بعد هم فرار مي‌کند. چند روز بعد اين را دستگير مي‌کنند. اين هي مي‌خندد. مي‌گويد: من کاري نکردم. يک کليد را خاموش کردم. مي‌گويند: کار تو به ظاهر کوچک است. اما تبعاتش چه بود؟ وقتي برق‌ها خاموش شد چند نفر از طبقات بالا پايين افتادند و مجروح شدند. سيني چاي مي‌آوردند و روي بچه‌ها ريخته و سوختند. اصلاً عروسي به هم خورد، گفتند: دستي در کار بوده است. کارهاي ما اينطور است. مرد يک خانه کشته مي‌شود، ممکن است بچه‌هايش معتاد شوند و ترک تحصيل کنند. شغلشان چه مي‌شود؟ روابطشان چه مي‌شود؟ اينها چون پيامد دارد کيفر مضاعف دارد. بايد دقت کنيم.
خيابان يک طرفه بوده نبايد ورود پيدا مي‌کرده است. رفته، آمبولانس از روبرو مي‌آيد، مريض بدحالي را مي‌آورد، دير به اتاق عمل مي‌رسد. مريض از دنيا مي‌رود، اين کسي که يک طرفه آمده، مي‌خواهند جريمه کنند، چقدر جريمه کنند؟ نهايت جريمه‌هاي راهنمايي و رانندگي دويست هزار تومان است. اما روز قيامت نوشته، قاتل. مي‌گويد: خدايا من قتل انجام ندادم. مي‌گويد: از پيامدهاي گناه شما است. شما نبايد به اين خيابان مي‌آمدي. خيلي وقت‌ها بايد گناهانمان را اينطور مقايسه کنيم. اين حرفي که زدم، سکوتي که کردم، چه تأثيراتي پس از آن داشت؟ يا زنايي انجام شده، به قول آيت الله جوادي آملي مي‌فرمايند: زنا از حقوق زن و مرد نيست، از حقوق خداست. چون گاهي وقت‌ها اين گناه متأسفانه انجام مي‌شود، مي‌گويد: طرف راضي است. اين از حق‌هاي خداست. خدايي که زن و مرد را آفريده اين کار را حرام کرده است.
«وَ يَخْلُدْ فِيهِ مُهاناً» (فرقان/69) با خواري و براي هميشه در جهنم خواهد بود. اين يک بحث مهمي است که آيا جهنمي‌ها براي هميشه در جهنم خواهند بود؟ آيات قرآن متفاوت مطالبي دارد. آنهايي که مشرک باشند، براي هميشه، اما اگر مؤمن گناهکار باشد ممکن است مدتي در جهنم تنبيه شود و بعد به بهشت منتقل شود. سؤال: حالا کسي از اين گناهان انجام داده، راه بازگشت هست؟ بله. آغوش رحمت خدا باز است. «إِلَّا مَنْ تابَ» مگر کسي که برگردد «وَ آمَنَ» اگر مشرک بوده ايمان بياورد. «وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً» به لحاظ رفتاري هم جبران کند. ما در آستانه ماه رمضان، ماه توبه هستيم. همه بدانند تابَ يک کار است، يک حرف نيست. يعني چه؟ يعني ما از تهران بخواهيم حرکت کنيم به سمت مشهد، قاعدتاً از اين راه بخواهيم برويم، دماوند، فيروزکوه، قائم شهر و ساري، به ساري رسيديم، از ساري به جاي اينکه به گرگان برويم، به سمت رشت آمديم. هفتاد کيلومتر هم آمديم و در يک قهوه‌خانه ايستاديم، استراحت مي‌کنيم. کسي مي‌پرسد: کجا تشريف مي‌بريد؟ مي‌گوييم: انشاءالله پا بوس امام رضا! مي‌گويد: اين ره که تو مي‌روي به... کجا داري مي‌روي؟ مي‌گوييم: راه مشهد کجاست؟ مي‌گويد: اين هفتاد کيلومتر را بايد برگردي و به ساري برسي و بعد از ساري بروي. اگر مجدداً سوار ماشين شويم و همچنان به سمت رشت برويم. يک تسبيحي هم دست بگيريم و صد بار بگوييم: اشتباه آمدم. اشتباه آمدم. اشک بريزيم، هر ناظري که اين صحنه را تماشا مي‌کند، مي‌گويد: اين ديوانه است!
حديث داريم: اگر کسي همچنان خلاف خودش را ادامه مي‌دهد ولي به زبان مي‌گويد: اشتباه کردم، اين مسخره کردن خداست. توبه يک کار است، حرف نيست. رسيدي بايد دور برگردان را دور بزني. اگر کسي خلاف کرده بايد رفتارش را تغيير بدهد و بعد از خدا عذرخواهي کند. «الا من تابَ» مگر کسي که توبه کرد «و آمنَ» از نظر فکري و اعتقادي خودش را اصلاح کرد. «وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً» عملش را هم جبران کرد، خطاهايي که بوده، اشتباهات، انحرافات، اگر اينها را درست کرد، «فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ» عجب مژده‌اي، خداوند بدي‌هاي اينها را به خوبي‌ها تبديل مي‌کند.
من چهل سال است در خدمت حاج آقاي قرائتي هستم. بي اراده به زبانم مي‌آيد که مثال‌هاي ايشان را استفاده کنم. ايشان براي اين آيه اين مثال را مي‌زنند، مي‌گويند: حکايت اين است که کود باغچه تبديل به گل شود. در فصل بهار يک باغچه‌اي هست با کود پر مي‌کنند، کود هم شکلش بد است، هم بويش انسان را آزار مي‌دهد و زود فاصله مي‌گيريم. پانزده روز بعد، بيست روز بعد مي‌بينيم مملوء شده از گل، هم شکلش قشنگ است و هم بوي خوبي دارد. وجود ما هم مي‌تواند و يک چنين آمادگي دارد که کود وجود ما به گل تبديل شود. راهش اين است که به سمت خدا برگرديم. خدا کاري که براي ما مي‌کند اين است که «يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ» (فرقان/70) سيئات را به حسنات تبديل مي‌کند. کودها را به گل‌ها تبديل مي‌کند. فرشته‌ها از تماشاي ما فراري بودند، دماغشان را مي‌گرفتند. اما الآن مثل اينکه به سمت باغستاني، گلستاني رو مي‌آورند. ما چنين استعدادي داريم، منتهي تا اين نفس مي‌آيد و مي‌رود. برويم وارد آن عالم شويم امکان برگشت نيست. از اين فرصت استفاده کنيم. «وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً» (فرقان/70) خداوند آمرزنده مهربان است. بعضي هم شک دارند واقعاً خدا خلافکارها را مي‌بخشد؟ دوباره تکرار کنيم. تکرارهاي خدا به خاطر تأکيد است. بخاطر اينکه ما شک نکنيم. ترديد نکنيم. واقعاً برگرديم، خدا هم رحمتش را به ما برمي‌گرداند.
«وَ مَنْ تابَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَإِنَّهُ يَتُوبُ إِلَى اللَّهِ مَتاباً» (فرقان/71) باور کنيد اگر کسي برگردد و از نظر رفتار خود را تغيير بدهد، خداوند به سوي او مي‌آيد و مهمان خدا مي‌شود. جوان لب مسجد آمده بود، وارد مسجد نمي‌شد از خودش خجالت مي‌کشيد، پيغمبر فرمود: بگوييد: داخل بيايد. گفتند: نمي‌آيد. پيامبر بيرون آمدند. گفت: خيلي گناه کردم. فرمود: اگر به تعداد ستاره‌ها هم گناه کرده باشي، خدا مي‌بخشد. فقط برگرد. يأس از رحمت خدا از گناهان کبيره است. يک کسي پرده کعبه را گرفته بود و به خدا مي‌گفت: خدايا مرا ببخش، ولي مي‌دانم تو مرا نمي‌بخشي! امام به او فرمود: اين حرف تو نادرست است. آغوش رحمت خدا به سوي همه باز است. حتماً مي‌بخشد.
ويژگي بعد «وَ الَّذِينَ لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ» (فرقان/72) بنده خدا در جلسات زور حاضر نمي‌شود. زور يعني چه؟ از امام مي‌پرسند چون همين پرسش‌هايي که ما داريم، آن زمان هم بوده است. يعني چه؟ مي‌فرمايد: جلساتي که موسيقي‌هاي مطرب باشد. رقص باشد. اختلاط زن و مرد باشد، نوشيدن شراب مجاز باشد. از نظر امام معصوم اينها جلسات زور است. بنده خدا در چنين جلسه‌اي حضور پيدا نمي‌کند. يا جلساتي که دروغ مي‌گويند و غيبت مي‌کنند و مردم مؤمن را مسخره مي‌کنند، چنين جلساتي وجود دارد. بنده خدا به خودش اجازه حضور در اين جلسات را نمي‌دهد. غير از اينکه گناه نمي‌کنم در جلسه گناه هم حاضر نمي‌شوم. اينها شدني است و يک تصميم لازم دارد. پيغمبر فرمود: اگر کسي توبه کند ولي جلساتش را عوض نکند، «وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ‏ يُغَيِّرْ مَجْلِسَهُ‏ فَلَيْسَ بِتَائِب‏» يعني گاهي جلسه، جلسه گناه است و توبه آن جلسه اين است که جلسه را ترک کند.
شريعتي: گاهي خجالت مي‌کشيم مجلس را ترک کنيم.
حاج آقاي بهشتي: قصه موسي بن جعفر، بندگي را مي‌خواهيم يا آزادي؟ روي نفس خودمان پا بگذاريم. من اينجا نمي‌نشينم! خدا دوست ندارد. خدا دوست دارد من يک فضاي ديگر باشم که پاک باشم. «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً» (فرقان/72) لغو يعني سخن بيهوده و کار بيهوده، بنده خدا از بيهودگي يعني کاري که فايده ندارد، حکمت ندارد، دليلي ندارد يک انسان با اين قيمت، با اين ارزش که اشرف مخلوقات هست، بخاطر اينکه براي خودش شخصيت قائل هست، «مَرّوا کراماً» يعني براي خودش شخصيت قائل است. مي‌گويد: من نبايد آلوده شوم. از کنارش گذر مي‌کند. شأن و جايگاهي براي خودش قائل است. مي‌گويد: من انسان هستم، همان کسي که خدا ستاره‌ها را براي من آفريده است. جنگل‌ها و درياها، هستي را براي من آفريده است. من خيلي قيمت دارم. حيف من است غرق گناه شوم.
ويژگي بعد «وَ الَّذِينَ إِذا ذُكِّرُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْها صُمًّا وَ عُمْياناً» (فرقان/73) بنده خدا وقتي آيات قرآن را برايش مي‌خوانند با بصيرت توجه مي‌کند. با چشم و گوش باز رو مي‌کند. کساني هستند وقتي قرآن خوانده مي‌شود، در يک مجلسي هستند، اصلاً توجهي ندارند. قرآن مثال مي‌زند مي‌گويد: مثل کورها! مثل لال‌ها، معني‌اش اين است که چشم و گوش بسته، ما يک کلمه‌اي را در جلسه اول گفتم که هفتمين انتظاري که قرآن از ما دارد تأثير است. ما بايد تحت تدثير آيات قرار بگيريم. وقتي آيه پخش مي‌شود گاهي اشک بريزيم. امامان ما آيات بهشت را مي‌شنيدند، يک احساسي داشتند. آيات جهنم را يک احساسي داشتند. مثلاً الآن تصوير من ضبط مي‌شود. من دارم قرآن مي‌خوانم. بعدها يک کسي فيلم مرا بدون صدا ببيند. از چهره من بايد بخواند من کجاي قرآن را مي‌خوانم. چهره شکفته مي‌شود آيات بهشت را مي‌خواند. چهره غمگين و محزون مي‌شود، اشک جاري مي‌شود، اين آياتي است که ترسيده است. بنده خدا هستيم، اين نامه خداست، فرامين خداست. نسخه خداست. برخورد ما با کتاب خدا خيلي بايد جدي باشد. بايد تحت تأثير قرار بگيريم. با آگاهي و احساسات، اين هم يکي از ويژگي‌هاي بندگان خداست.
شريعتي: خيلي نکات خوبي را شنيديم. آيات نوراني سوره مبارکه فرقان و ويژگي‌هاي عباد الرحمن که دانه دانه جلو آمديم. انشاءالله خداوند اسم ما را هم در رديف بندگان صالح خودش بنويسد و توفيق عبوديت و بندگي را به همه ما عنايت کند. امروز صفجه 304 قرآن کريم، آيات 98 تا 110 سوره مبارکه کهف را تلاوت خواهيم کرد.
«قالَ هذا رَحْمَةٌ مِنْ‏ رَبِّي‏ فَإِذا جاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ وَ كانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا «98» وَ تَرَكْنا بَعْضَهُمْ يَوْمَئِذٍ يَمُوجُ فِي بَعْضٍ وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَجَمَعْناهُمْ جَمْعاً «99» وَ عَرَضْنا جَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ لِلْكافِرِينَ عَرْضاً «100» الَّذِينَ كانَتْ أَعْيُنُهُمْ فِي غِطاءٍ عَنْ ذِكْرِي وَ كانُوا لا يَسْتَطِيعُونَ سَمْعاً «101» أَ فَحَسِبَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنْ يَتَّخِذُوا عِبادِي مِنْ دُونِي أَوْلِياءَ إِنَّا أَعْتَدْنا جَهَنَّمَ لِلْكافِرِينَ نُزُلًا «102» قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمالًا «103» الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً «104» أُولئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ وَ لِقائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فَلا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَزْناً «105» ذلِكَ جَزاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِما كَفَرُوا وَ اتَّخَذُوا آياتِي وَ رُسُلِي هُزُواً «106» إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ كانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا «107» خالِدِينَ فِيها لا يَبْغُونَ عَنْها حِوَلًا «108» قُلْ لَوْ كانَ الْبَحْرُ مِداداً لِكَلِماتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِماتُ رَبِّي وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَداً «109» قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى‏ إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً «110»
ترجمه: (ذوالقرنين) گفت: اين رحمت بزرگى از پروردگارم است (و تا موعد مقرّر پابرجاست) پس هرگاه وعده‏ى پروردگار من فرارسد، آن (سدّ) را خورد و هموار مى‏كند و وعده‏ى پروردگارم حقّ است. و در آن روز (پايان جهان)، مردم را رها مى‏كنيم تا بعضى در بعضى همچون موج درآميزند و (چون) در صور دميده شود، همه را يكجا گرد خواهيم آورد. و آن روز، دوزخ را چنان كه بايد، بر كافران عرضه خواهيم كرد. آنان كه چشمانشان از ياد من در پرده‏ى غفلت بود و (از شدّت تعصّب و لجاجت) توان شنيدن (سخن حقّ) را نداشتند. آيا آنان كه كفر ورزيدند، پنداشتند كه بندگان مرا به جاى من به سرپرستى بگيرند؟ قطعاً ما جهنّم را براى پذيرايى از كافران مهيّا كرده‏ايم. بگو: آيا شما را خبر دهم كه زيانكارترين مردم كيست؟ آنان كه در زندگى دنيا تلاششان گم و نابود مى‏شود، در حالى كه مى‏پندارند (همچنان) كار شايسته و نيك انجام مى‏دهند. آنان، كسانى‏اند كه به آيات پروردگارشان و ديدار او (در قيامت) كفر ورزيدند، پس كارهايشان تباه ونابود شد. پس ما براى آنان در قيامت، ميزانى برپا نخواهيم كرد، (چون كارشان وزن وارزشى ندارد تا نياز به ميزان باشد.) اين است كه كيفر آنان دوزخ است، به خاطر كفرى كه ورزيدند و آيات من و فرستادگانم را به مسخره گرفتند. يقيناً آنان كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته كردند، بهشت برين برايشان منزلگاه پذيرايى است. همواره در آن جاودانه‏اند ودرخواست دگرگونى وجابه‏جايى نمى‏كنند. بگو: اگر دريا براى (نوشتن) كلمات پروردگارم مركب شود، پيش از آنكه كلمات پروردگارم پايان پذيرد، دريا پايان مى‏پذيرد، هر چند درياى ديگرى همانند را به كمك آن آوريم. بگو: همانا من بشرى همچون شمايم (جز اينكه) به من وحى مى‏شود كه خداى شما خداى يگانه است. پس هر كه به ديدار پروردگارش (در قيامت و به دريافت الطاف او) اميد و ايمان دارد، كارى شايسته انجام دهد. و هيچ كس را در عبادت پروردگارش شريك نسازد.
شريعتي: در آستانه عيد بزرگ نيمه شعبان انشاءالله بهترين اتفاقات زندگي براي همه ما رقم بخورد که در رأس همه ظهور حضرت ولي عصر(عج) باشد. نکته قرآني امروز را بفرماييد و انشاءالله از شهيد مطهري بشنويم.
حاج آقاي بهشتي: آيات 103 و 104 همين صفحه که صفحه آخر سوره کهف از سوره‌هاي پر رمز و راز قرآن، يک هشداري به ما هست که آيا به شما خبر بدهم بدبخت‌ترين و زيانکارترين افراد کيست؟ آنهايي که فکر مي‌کنند کارشان درست است. اما در قيامت دستشان خالي است. اين نشان مي‌دهد ما خيلي بايد به خدا التماس کنيم. راهي را که انتخاب مي‌کنيم، کاري که انتخاب مي‌کنيم، فکري را که داريم، از خدا مستمراً بخواهيم، خدايا ما را به راه راست هدايت کن. اين آيه نشان مي‌دهد ما به شدت نيازمند لطف خدا هستيم.
شهيد مطهري دو چيز را در خودش جمع کرده است. پيغمبر فرمود: آيا به شما خبر بدهم که خوب‌ترين خوبان کيست؟ «أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِأَجْوَدِ الْأَجْوَادٍ قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ أَجْوَدُ الْأَجْوَادِ اللَّهُ» خداست خوب‌ترين خوبان «وَ أَنَا أَجْوَدُ بَنِي آدَمَ» در بين آدميان من خوب‌ترين خوب‌ها هستم. «وَ أَجْوَدُهُمْ بَعْدِي» بعد از من در بين شما، «الذي قتل في سبيل الله» شهداء «و معلم الخير» کسي که خوبي مي‌آموزد. در خاطرات شهيد مطهري هست که دهه سي، يعني حدود بيست سال قبل از شهادتش درس نهج‌البلاغه مي‌داد در حوزه علميه قم، به خطبه جهاد نهج‌البلاغه رسيد که بهشت دري دارد نامش باب المجاهدين هست. همان‌جا کتاب را بست و اشک ريخت و از طلبه‌ها خواست، دعايي که مي‌کند، آمين بگويند. همان‌جا آرزوي شهادت کرد. کاري کرد آوازه‌اش در آسمان‌ها بيش از زمين بپيچد. خوب‌ترين خوبان خدا و پس از خدا، پيامبر است. همين‌جا مي‌خواهم به معلمان عزيز هم بخاطر اينکه خداوند اين لطف را در حقشان کرده و معلم شدند، تبريک بگويم. پيغمبر آنها را کنار شهداء گذاشت. خوب‌ترين شما کسي است که در راه خدا کشته شد و معلمي که خوبي مي‌آموزد.
شريعتي: پيشاپيش روز معلم را هم به همه معلمين عزيز و همه اساتيد و بزرگواران و کارشناسان عزيز برنامه که واقعاً به معناي واقعي کلمه معلم خير هستند، صميمانه تبريک و شادباش مي‌گوييم. يادآوري کنم کانال ما در پيام‌رسان‌هاي داخلي هست. قرار گذاشتيم انشاءالله تا نيمه شعبان بالاي صد هزار نفر کاربر داشته باشيم. الآن کانال برنامه سمت خدا در پيام رسان سروش و پيام‌‌رسان‌هاي داخلي ديگر دارد به اين عدد و رقم نزديک مي‌شود و از اين بابت بسيار خوشحاليم. انشاءالله به دوستانتان هم معرفي کنيد. مطالب و محتواي برنامه‌هاي هر روز را به صورت فشرده و خلاصه در کانال ما پيگيري کنيد. يک هديه معنوي خوبي براي شما و دوستانتان هست که انشاءالله همه بهره‌مند شوند. ويژگي پاياني عباد الرحمن را بشنويم.
حاج آقاي بهشتي: ويژگي پاياني توجه به خانواده است. «وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ» (فرقان/74) ديروز نگاه کردم در تفسير نور الثقلين دارد که بيشترين دعاي اميرالمؤمنين اين دعا بوده است. «رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أعيُن» يعني خدايا خانواده ما مايه سرور و خوشحالي باشد. مايه آرامش باشند. مايه افتخار باشند. بتوانيم به آنها بباليم. عجب خانواده‌اي داريم. «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً» خدايا ما مي‌خواهيم مدل زندگي خوبان باشيم. نه اين ناکافي است که خوب باشيم. مي‌خواهيم، پيشوا، پيشگام، ديگران وقتي براي زندگي دنبال الگو مي‌‌گردند، به ما نگاه کنند. به ما اقتدا کنند. يعني اينقدر هدف را بالا بگيريم و با کمک خدا به آن هدف فکر کنيم. ما امام متقين باشيم. پس از اين ويژگي مي‌‌فرمايد: «أُوْلئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا» (فرقان/75) بهشت درجاتي دارد. پيغمبر فرمود: «عَدَدُ دَرَجِ‏ الْجَنَّةِ عَدَدُ آيِ الْقُرْآنِ» (مستدرک الوسايل/ج4/ص231) تعداد درجات بهشت به تعداد آيات قرآن است.
بالاهاي بهشت که چشم‌انداز فوق‌العاده زيبايي دارد، مي‌گويند: غرفه، «أُوْلئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا» (فرقان/75) به اينان بلنداي بهشت داده مي‌شود بخاطر صبري که کردند. چه نوع صبري، در انجام تکاليف خدا و در فاصله گرفتن از محرمات الهي، اين نوع صبر را کردند. بعد فرشتگان مي‌آيند و به آها خوش آمد مي‌گويند. «وَ يُلَقَّوْنَ فِيها تَحِيَّةً وَ سَلاماً» (فرقان/75) تحيه را معنا کردند پيشکش، يعني هداياي به اينها تقديم مي‌کنند و به آنها درود مي‌گويند. «خالِدِينَ فِيها» براي هميشه در بهشت خواهند بود، «حَسُنَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً» (فرقان/76) بسيار جاي خوبي است بهشت.
خواهش مي‌کنم بياييم اين سنت را کمک کنيم براي آينده‌ها بماند و آن احياي شب نيمه شعبان است. امامان ما سفارش فرمودند، از وقت‌هاي طلايي طول سال است که با شب قدر رقابت مي‌کند. شب نيمه شعبان، در تنهايي، در خانه، در مسجد احياء بگيرند. احياء هم بايد از کم شروع کنيم. يک ساعت احياء بگيريم و بعد آرام آرام به تمام آن شب برسد. مطمئن باشيم خير مي‌بينيم.
شريعتي: بهترين کاري که در اين شب نيمه شعبان مي‌توانيم بکنيم، چيست؟
حاج آقاي بهشتي: يکي تعظيم شعائر است. ديگران را شاد کنيم که امام زمان مي‌آيد. رهبر عزيز ما مي‌فرمايد: از چيزهايي که ملت مسلمان، ايران و غير ايران لازم دارند، اميد است. اسرائيلي‌ها سال 76 تحقيق کردند که چطور شده اين شيعه مانده است؟ هفت عامل براي بقاي شيعه پيدا کردند. عامل اول توجه به سالار شهيدان، عامل دوم انتظار است. اين مسأله اميد و اين جرقه اميد در چشم‌ها بجهد. يکي با همين چراغاني است. خود همين که چراغي روشن مي‌شود و پرچمي زده مي‌شود، اين لايه سطحي است. لايه عمقي‌اش اين است که به سمت آرمان‌هاي امام زمان(ع) برويم. خود همين که هرکسي جلوي مغازه خودش و روي سر در خانه خودش يک پرچمي مي‌زند و هرکس رد مي‌شود لبخندي به لبش مي‌آيد و دلش شاد مي‌شود، مي‌گويد: انشاءالله امام زمان(ع) غصه‌ها را به اذن پروردگار برطرف کند.
شريعتي: دعا بفرماييد و آمين بگوييم.
حاج آقاي بهشتي: از خداوند مي‌خواهيم خودمان و خانواده‌هاي ما را از بهترين منتظران امام زمان(ع)، از ياران امام زمان(ع) و از کساني که جانبازي مي‌کنند، شهادت نصيبشان مي‌شود و در رکاب امام زمان(ع) قرار بدهد. رهبر عزيز ما، کشور عزيز ما، مردم عزيز ما را از هر گزندي مصون و محفوظ بدارد. عالمان و شهيداني که بستر را براي ما فراهم کردند تا براي مکتب اسلام و قرآن عزيز تلاش کنيم، در پيشگاه خودش و سفره احسان خودش مهمان بفرمايد.
شريعتي: بهترين‌ها را براي شما آرزو مي‌کنيم. به امام زمانمان عرض مي‌کنيم: شما در نامه‌اي به روحاني بزرگوار ما شيخ مفيد عليه الرحمه نوشتيد: اگر شيعيان ما در اجراي عهدي که با ما بسته بودند، همدل و هم پيمان مي‌‌شدند، هيچوقت توفيق زيارت ما از ايشان سلب نمي‌شد. شما براي اين همدلي و يکدلي ما دعا کنيد که انشاءالله توفيق زيارت شما و بودن در عصر ظهور شما نصيب فرد فرد ما شود. ما هم براي سلامتي شما دعا مي‌کنيم.

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها