اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

97-01-15-حجت الاسلام والمسلمين لقماني – هنر خوب زيستن(زندگي هوشمندانه)

معرفی برنامه


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: هنر خوب زيستن
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين لقماني
تاريخ پخش: 15-01-97

بسم الله الرحمن الرحيم. اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
آري هوا خوش است و غزل خيز در بهار *** باريده است خنده يک ريز در بهار
از باد نو بهار حديث است تن مپوش *** بايد دريد جامه پرهيز در بهار
اما خدا نياورد آن روز که آه *** گيرد دلي بهانه پاييز در بهار
بي ديد و بازديد تو تبريک عيد چيست؟ *** چندين دروغ مصلحت آميز در بهار
با ديدنم پر از عرق شرم مي‌شوند *** گلهاي شاد و دل انگيز در بهار
مي‌بينم اي شکوفه که خون مي‌شود دلت *** از شاخه انار مياويز در بهار

شريعتي: سلام مي‌کنم به دلهاي گرم و بهاري‌تان، خيلي خوش آمديد به سمت خداي امروز. به همه‌ي بيننده‌ها و شنونده‌هاي نازنين‌مان، باز هم سال نو را تبريک مي‌گويم. اين دومين برنامه سمت خدا در سال جديد است. با حضور حاج آقاي لقماني در خدمت شما هستيم. حاج آقاي لقماني سلام عليکم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي لقماني: سلام عليکم و رحمة الله، بنده هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام دارم. سال نو را صميمانه تبريک عرض مي‌کنم. انشاءالله سالي سرشار از سعادت و سربلندي همه داشته باشند.
شريعتي: انشاءالله سال نو هم بر شما مبارک باشد و بهترين‌ها در اين سال جديد براي همه ما رقم بخورد. بحث امروزمان را با استعانت از الطاف خداوند متعال آغاز مي‌کنيم، انشاءالله مورد توجه دوستان ما قرار بگيرد.
حاج آقاي لقماني: الحمدلله رب العالمين که سال 96 را زنده مانديم و وارد سال 97 شديم و تا الآن که پانزده روز از سال جديد مي‌گذرد به لطف خداوند زنده بوديم و همديگر را ديديم. الآن که بر سر قله‌اي هستيم که 350 روز آينده را در پيش داريم به ذهنم رسيد نگاهي به دور انداز زندگي بکنيم. ببينيم الآن که سال جديد شده ما چه کنيم که جديد بمانيم و زود کهنه نشويم. هر روز نو باشيم. يکي از ويژگي‌هاي والا که خداوند به انسان داده است، همه‌ي ما شيفته طراوت و تنوع هستيم. از کهنگي، تکرار بي معنا بدمان مي‌آيد و دلمان مي‌خواهد هميشه مرتب باشيم و بتوانيم با يک طراوت خوبي زندگي را آغاز کنيم. خداوند براي من و شما در طول سال سه نوع سال جديد قرار داده است. هرکسي با توجه به روحيات و رفتار مي‌تواند يکي از اين سالها را انتخاب بکنيم.
سال اول سال سفيد است. سال دوم سال سرخ و يکي هم سال سبز، سال سفيد چيست؟ سفيد بي رنگي است. هيچ رنگي در آن نيست. سالي عاري از دلبستگي‌ها و وابستگي‌هاست. ماه مبارک رمضان آغاز امسال است. شب قدر در حقيقت شب نوروز بعضي‌ها هست. بزرگان ما معمولاً اين سال را به عنوان سال معنوي و روحي و ملکوتي براي خودشان انتخاب مي‌کردند. سال سرخ سال قمري است. ماه محرم که مي‌آيد سال قمري شروع مي‌شود و بعضي‌ها طريقت، اولين فطرت اين طريقت يک راه نوراني‌تر انتخاب مي‌کنند با نام و ياد امام حسين(ع). سال سبز سال طبيعت است. سال رويش و زايش است. سالي که من و شما بايد از طبيعت الگو بگيريم و خودمان اينها را در خودمان زنده کنيم. يک نگاه جديدي ايجاد کنيم. بعضي‌ها هشتاد سال زندگي مي‌کنند و بعضي يک سال را هشتاد بار تکرار مي‌کنند. اين تکراري بودن بد است. انسان دور خودش مي‌چرخد. در شهربازي خوب که چرخ و فلک چرخيد، يا همان‌جا يا قبل‌تر پياده مي‌شود. به جلو نرفته است. بعضي از افراد هستند مثل دو تا ريل مي‌روند جلو و اين خط را ادامه مي‌دهند و رشد پيدا مي‌کنند، بعد سرعت دارند و بعد سبقت دارند. اين برنامه اول سال 97 را اجازه بدهيد يک اشاره به بحث‌هاي قبل داشته باشم.
ديدگاه‌هايي که افراد نسبت به زندگي دارند را قبلاً اشاره کرديم. 1- «اصالته اللذة» تمام زندگي ما لذت و خوشي باشد. اين يک نگاه است که گفتيم: بعضي‌ها مي‌گويند: زندگي مثل يک بستني است. پيش از آنکه آب شود از آن لذت ببريد. صبح تا شب چرخيدن و خنديدن و پوشيدن و نوشيدن است. نوع دوم زندگي عرصه تلاش و کوشش است. انسان بايد کار کند و زحمت بکشد. اگر بخواهد واقعي باشد و بقاء داشته باشد. زنده باشد، زندگي بکند يا زندگي نکند. بعضي‌ها را ديديم. چون انسان‌ها گاهي کار مي‌کنند براي زندگي و گاهي زندگي مي‌کنند براي کار، در نوع دوم مي‌فرمايند: زندگي مثل يک قفل رمز دار است. بايد رمزهايش را پيدا کنيم که بتوانيم اين قفل را باز کنيم.
دسته سوم گفتيم: زندگي هيچکدام اينها نيست. زندگي عرصه تهذيب، تعليم و تربيت است. مدرسه است. زندگي مدرسه‌اي است با دو زنگ، زنگ اول ديني و آخرين زنگ حساب است. تا انسان به سن تکليف رسيد زنگ اول را مي‌زنم. متدين، مکلف مي‌شود. بايد و نبايد، تفاوت انسان در اينجاست. دلم مي‌خواهد، هرطور خواستم، اينها اصلاً براي انسان نيست. بايد در يک چهارچوب در يک محدوده و معيار و اصولي قرار بگيرد تا بتواند انسان باشد.
معني انسان نگنجد از بزرگي در دهان *** ساده لوح آنکس که گويد: هست انسان زير پوست
مدرسه است، خوشي داريم. خوبي داريم، از آن طرف تعليم و تربيت هم داريم. در اين مدرسه معلم هست. معلمان اين مدرسه، انبياء، اولياء، پاکان و پرهيزگاران هستند. قدم به قدم ما بايد با آنها حرکت کنيم و اين مدرسه سه کتاب دارد. آغاز سال جديد با اين کتاب‌ها آشنا شويم و بحثمان روان جلو برويم. کتاب اولي که انسان بايد مطالعه کند، نفس، خويشتن، خودش را پيدا کند. ما کساني را در طول سالهاي عمر ديديم واقعاً ارتباطشان با برج مراقبت خودشان قطع بوده است. با خودش قهر بوده، موج و جو او را مي‌برد و به خود توجه ندارد. يک جمله‌اي اميرالمؤمنين دارند که انسان را تعبير به کتاب مي‌کنند. بايد ورق بزنيم، واژه واژه را ببيني، بفهمي و بيابي، «اتَزعَمُ انّكَ جِرمٌ صَغير و فيك انطَوَى العالَمُ‏ الاكبر» تمام هستي در وجود توست. تو کتابي هستي که تک تک حرف‌هايت ديدني و شنيدني است. خواندني است. انسان اين مقدار ارزش دارد. لذا پيامبر اسلام حضرت محمد(ص) فرمودند: «رحم الله» خدا رحمت کند کسي که اين سه سؤال را پاسخ بدهد. از کجا آمده است؟ در کجا هست و به کجا مي‌رود؟ از کجا آمده‌ام، آمدنم بهر چه بود؟! اگر کسي چند دقيقه، نه شصت دقيقه، گاهي يک لحظه بفهمد از کجا آمده، در کجا هست و به کجا مي‌رود را دريابد، مي‌فرمايند: از عبادت شصت، هفتاد سال بالاتر است. خودش را پيدا کرد. «رحم الله من عرف قدره» خدا رحمت کند کسي که قدر خودش را بداند و از حد و حدود خودش تجاوز نکند.
بعضي‌ها را ديديد که چهار سال، هشت سال در يک کاري بوده است. بعد که برکنارش کردند، پرونده او شده دو برابر زندان! صد برابر حقوق دريافتي به خاطر چه و چه بايد بدهد. چون حد خودش را نشناخته است. بعضي هستند اينقدر نوراني هستند، حيات طيبه دارند. در دوران جنگ يک فرهنگي بود و الآن از دنيا رفته است. براي يکي از علما تعريف کرده بود. من ديدم که بازنشسته فرهنگي هستم، جبهه نمي‌توانم بروم. يک روز نشستم با خانمم صحبت کردم، حقوق بازنشستگي ما دوران جنگ سه هزار تومان بود. گفتم: خانم ما نه مي‌توانم بي خيال و بي تفاوت باشيم، نه از آن طرف مي‌توانيم به جبهه برويم. صحبت کرديم يک سوم حقوق‌مان را براي جبهه بدهيم و با دو هزار تومان در يک ماه سر کنيم. آن دوران تمام شد و پرونده‌ها بسته شد. بنده خدا هم تا الآن از دنيا رفته است. ولي آن طرف خدا رحمت کند کسي که قدر خودش را بداند. يک تعدادي هم داشتيم در اين دوران که دچار احتکار و اختلاس شدند. اينها هم بايد آن طرف جواب بدهند.
اگر دفتر و کتاب وجودي را ورق بزنيم يک زندگي سرشار از معنويت، روحانيت داريم. گاهي بعضي‌‌ها پنت هوس ندارند، ويلا و ماشين فلان ندارند، ولي آنچنان آرامش دارد، نگاه به ابديت دارد که هيچ چيز نمي‌تواند با او برابري کند. لذا فرمودند: «رحم الله من عرف نفسه» خدا رحمت کند کسي که خودش را بشناسد. ببيند چگونه بايد زندگي کند. سخنم را با اين داستان آغاز کنم که شخصي نزد صادق آل محمد(ع) آمد و گفت: آقا جان مي‌خواهم زندگي‌ام را راي شما ترسيم کنم. ببينيد زندگي من چگونه است. زندگي است يا مردگي است. سر جايم هست يا دارم دور خودش مي‌چرخم؟ من صبح تا شب سر کار مي‌روم، درآمدي دارم. دستم به دهانم مي‌رسد. بخاطر اين سر کار مي‌روم که دستم جلوي کسي دراز نباشد. محتاج نباشم. خرج زن و بچه مي‌کنم. خرج خودم مي‌کنم. اضافه‌اش هم يک انفاق و اطعامي، يک عمره و زيارتي مي‌روم. زندگي من چگونه است؟ امام فرمودند: اين دنيا نيست. آخرت است. تو داري در مسير آخرت حرکت مي‌کني. اين خيلي تفاوت دارد. در مسير آخرت حرکت مي‌کني، قدر خودت را بدان. گاهي انسان نعمت‌هاي مادي فراواني دارد مي‌تواند وصل به ابديت و آخرت کند؟ بله. «رحم الله من عرف قدره و لم يتعد طوره» (غررالحکم/ص232)
يک جمله‌اي از استاد محمد تقي جعفري(ره) بگويم. يک جمله طلايي دارند که توصيه مي‌کنم عزيزان نوجوان و جوان اين جمله را يادداشت کنند. فرمودند: بشر يک ميليون اشتباه ندارد. هزار اشتباه هم ندارد، يک اشتباه دارد، نمي‌داند کجا هست، خودش را نشناخته است. لذا در زندگي اسير مي‌شود. از خود درک و دريافت نداشته است. قدر خودش را نمي‌داند. يک جمله هست که مي‌گويد: امکانات زندگي اول به عنوان خدمتکار داخل زندگي ما مي‌شوند. ولي بعد مي‌شوند ارباب! اول خدمتکار است. عادت‌هاي زشت اول به عنوان رهگذر وارد زندگي ما مي‌شوند، بعد مهمان مي‌شوند و بعد صاحبخانه مي‌شوند. چون قدر خودمان را نمي‌دانيم. خيلي‌ها را داشتيم، نوجواني و جواني پاک و پرهيزگاري داشتند، ولي به مرور و يواش يواش محاسبات عوض شده و معادلات عوض شده است. چيزي که در گذشته نسبت به آن احساس شرمساري مي‌کنند الآن احساس افتخار مي‌کنند. براي همه ما پيش مي‌آيد. انشاءالله در بحث بعدي که سبک زندگي بدون اشتباه و هوشمندانه است، مي‌گوييم.
بعضي‌ها واقعاً طولاني شدن عمر برايشان بلا است. قدر نمي‌دانند، چون با انديشه کار نکردند، با احساس کار کردند. هرچه عمر طولاني مي‌شود، بدتر است. اميرمؤمنان فرمود: خدايا هرچه بزرگتر شدم، بدتر شدم. عجيب است! به عارفي گفت: يک دعا به من بکن، گفت: خدايا جانش را بستان. گفت: اين نفرين بود! گفت: در حق شما دعاست. هرچه بيشتر بماني بيشتر گناه و معصيت مي‌کني. ظلم مي‌کني. بشر يک اشتباه دارد، جايگاه خودش را نمي‌داند. اولين کتابي که در مدرسه هستي بايد بخوانيم، خودمان را مرور کنيم. يکي از فرزندان علماي قم، «ولد العالم نصف العالم» خود ايشان روحاني نبود ولي فرزند عالم بود. مي‌گويد: من جايي رفتم، ديدم يک بنده خدايي حدود هفتاد سال، تلفن را برمي‌دارد و هي حرص مي‌خورد. يک مقدار نشستم و گفت: فرمايشي داريد؟ گفتم: خير و بيرون رفتم! گفتم: من چه کنم پا به سن گذاشتم مثل ايشان نشوم؟ خوب فکر کردم و ديدم هرکاري بخواهم بکنم دو سؤال بايد پاسخ داده شود. براي کي؟ براي چي؟ بعضي‌ها يک عمر ماهي‌گيري مي‌کنند بدون آنکه بدانند آنچه که مي‌خواهند ماهي نيست. بعضي‌ها نمي‌دانند چرا ولي مي‌دوند. نمي‌داند چه مي‌خواهد. مرتب فرار مي‌کند.
جمله‌اي که مقام معظم رهبري فرمودند، چقدر زيباست. تقوايي که از بشر خواستند آن است که راه را گم نکند. هدف را فراموش نکند، مسير را رها نکند. اين تقواست. هر روز انسان خودش را بازيابي و بازکاوي بکند. آغاز سال جديد هستيم، 350 روز ديگر خدا بناست به ما عمر بدهد، انشاءالله! 350 تا نيم ساعت بگذاريم در اين موضوعات فکر کنيم. رفتار و گفتار و روحيات و تمام خواسته‌هاي ما گاهي دگرگون مي‌شود. گناه بدترين پتک و چکشي است که انسان به گوهر وجود خودش مي‌زند. ما در ايام عيد نايب الزياره شما در مشهد بوديم. اين جمله را يکي دو بار گفتم، سحرگاهان هم نايب الزياره بوديم و دو رکعت نماز هم براي همه عزيزان خوانديم.
اين جمله را من در صحبت‌هايم گفتم. حرام است نگاه به ملکوت بر چشمي که از حرام پر شده است. ما مي‌خواهيم پيامبر را ببينيم، از دنيا رفتيم. مي‌خواهيم امام حسين(ع) را ببينيم، آقا ما خيلي براي شما سينه زديم. فاطمه زهرا را ببينيم. يکي ليواني است الآن در اين آب است، اگر خداي ناکرده شراب باشد و من بخورم، نيت من آب بوده، ولي شراب در آن هست و من بخورم، من مست مي‌شوم. عقل مرا ضايع مي‌کند. وادار مي‌کند مرا کارهاي غير عاقلانه و غير انساني انجام بدهم. آبروي مرا مي‌برد. هرچه من به اين آب، آب بگويم نيت من نيت آب بوده است. تو شراب هستي! ناخودآگاه وارد يک فضايي شوم، ببينم چيه؟ بعضي صحنه‌ها اثرگذار است ولو ناخودآگاه! بايد از زمينه‌هاي رسيدن به اينجا پرهيز کنيم. «مِنَ الْعِصْمَةِ تَعَذُّرُ الْمَعَاصِي» امسال شعار بنده و شما سمت خدايي‌ها اين باشد. از عصمت و پاکدامني، ناخودآگاه من خودم نمي‌گذارم وارد گناه شوم. «مِنَ الْعِصْمَةِ تَعَذُّرُ الْمَعَاصِي» راه گناه را ببندد. اصلاً وارد نشوم. وارد محيط و وارد فضا نشوم. «مِنَ الْعِصْمَةِ تَعَذُّرُ الْمَعَاصِي» من چندين برنامه هست خواستم اين مطلب را بگويم.
کارهاي فقهي و اخلاقي يک تفاوتي دارد. فقهي ما بايد يقين داشته باشيم ولي اخلاقي، احتمال. مثال بزنم. بنده و شما با اين لباس يقين داريم پاک است، نه! ممکن است نجس باشد. ولي چون يقين به ناپاک بودن نداريم مي‌توانيم نماز بخوانيم. صد روز هم با آن نماز بخوانيم اشکالي ندارد چون يقين نداريم ناپاک است. اما در مسائل اخلاقي يقين نمي‌خواهد، احتمال. در مسائل مالي، من مي‌دانم اگر مأمور خريد اين شرکت شوم، ميل من به مال زياد است. من مي‌دانم در اين محيط باشم رو به خرابي و فساد و تباهي مي‌روم. در اين فضا بروم يواش يواش کشيده مي‌شوم. همين احتمال کافي است. لذا مي‌فرمايند: اگر زن و مرد نامحرمي بودند، نفر سوم شيطان است. در مسائل اخلاقي احتمال، در مسائل فقهي يقين مي‌خواهد. لذا هرکدام از ما «ان الانسان علي نفسه بصيره» مي‌داند چه کاره هست. در همين مورد توقف کنيم. خودمان را مديريت کنيم. چند روزي که تعطيل بوده بعضي از عزيزان يک فرصت تفکر داشتند. همه ما مي‌دانيم اين باقيمانده عمر چه نقاط ضعفي داريم. در ديدني‌ها، در خوردني‌ها، در پوشيدني‌ها، اگر احتمال مي‌دهيم جلوي خودمان را بگيريم. از پس خودمان بربياييم که بتوانيم پرواز کنيم و الا پرتاب مي‌شويم. شيطان ما را پرتاب مي‌کند. آيت الله جوادي آملي مکرر اين جمله را مي‌فرمودند: سيستان و بلوچستان در يک اتاق در بسته يک رشوه‌اي گرفته مي‌شود، تهران بوي تعفن بلند مي‌شود و کل ايران مي‌فهمند. مديريت خوب در عرصه‌هاي مختلف، کتاب اول کتاب نفس، جاي شما جان شماست. مراقب خودتان باشيد.
کتاب دوم کتاب خلقت و آفرينش است. «سيروا في الارض، سخر لکم»، «خَلَقَ‏ لَكُمْ‏ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعا» الآن همه چيز جوانه زده، شکوفا شده است. انسان تا طبيعت را مي‌بيند، يک نگاه هم به خودش بکند. ما هم بعد از اين ايام شکوفا شويم. در نگاه‌هايمان شکوفا شويم. در زبان و امور مالي مهربان، کتاب سوم کتاب هدايت است. قرآن! «ذلِكَ‏ الْكِتابُ‏ لا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِين‏» (بقره/2) پس ما سه کتاب در مدرسه آفرينش بايد مطالعه کنيم. اول کتاب وجود، هر انساني را مي‌فرمايند: يک کتاب است. به شرط اينکه بدانيم چگونه باز کنيم. ورق بزند و بخواند و با آن ارتباط برقرار کند. يکي از مشکلاتي که گاهي در خانه‌ها و خانواده‌ها پيش مي‌آيد، اين است که زن و شوهر بلد نيستند همديگر را ورق بزنند. همديگر را بخوانند. ويژگي‌هايي که خانم دارد. ويژگي‌هايي که آقا دارد. اگر يک مقدار آشنا شويم حتي با فرزندانمان، هر چيزي يک قلقي دارد. گاهي سر و صدا آرام شود بعد آرام آرام خود اين بچه مي‌آيد عذرخواهي مي‌کند. اينها قلق و روش دارد.
وقتي انسان بداند راه ورود به هر چيزي را گاهي با سکوت و لبخند، گاهي با سخن. خدا رحمت کند حاج مرشد چلويي را، در تهران دهه پنجاه چلو خورشتي داشتند در بازار تهران، اگر کسي از شهرستان مي‌آمد مي‌گفت: حاجي من پول ندارم يا دزد جيب مرا زده است، ناهار مي‌خورد. يک روز پسر ايشان، چون پسرها معمولاً تا يک مقدار به جايي مي‌رسند ديگر روش پدر را نمي‌پسندند. گفت: پدر ما بلد نبود ميلياردر شود. ما الآن مي‌خواهيم ميلياردر شويم. يک روز يک بنده خدايي آمد و ناهار خورد، اين عصباني شد و يقه‌اش را گرفت و گفت: پول بده غذا خوردي! پدر گفت: رهايش کن! برو... تا رفت پسرش را صدا زد. گفت: عزيزم همه آتش‌ها با آب خاموش نمي‌شود. بعضي آتش‌ها با نان خاموش مي‌شود. تو يقه او را گرفتي، طرف را زدي و او را نقش بر زمين کردي، طرف از دنيا برود مي‌خواهي چه کني؟ مهرباني! ايشان بالاي سرشان يک مقوا زده بودند، رويش نوشته بود: نسيه مي‌دهيم، وجه دستي مي‌دهيم حتي القوه!
مي‌گويد: يک شب در عالم رؤيا ديدم پيامبر اسلام و اميرالمؤمنين وارد چلو خورشتي من شدند. مي‌خندند، اينقدر زيبا مي‌خندند. پيامبر به اميرمؤمنان اشاره کردند: علي جان ببين حاج مرشد بالاي سرش چه نوشته است. هردو مي‌خنديدند. از خواب بيدار شدم ديدم راضي هستند. «كَتَبَ‏ عَلى‏ نَفْسِهِ‏ الرَّحْمَة» (انعام/12) پس ما در مدرسه آفرينش سه کتاب داريم، معلمان ما هم انبياء و اولياء هستند. فراز پاياني بحث ما اين است که گاهي مواقع از اين مدرسه فرار مي‌کنيم. بنده خدايي کار سختي داشت. جايي نوشته بود: عاقبت فرار از مدرسه! خلبانان يک جمله‌اي دارند «اولين اشتباه، آخرين اشتباه!» گاهي خداي نکرده انسان اولين اشتباه را مي‌کند. اين ديگر گاهي غير قابل جبران است. قله‌اي که يکبار فتح شود تفريحگاه عمومي خواهد شد. مراقب قله وجودتان باشيد. کسي فتحش نکند. يک ذره بخور، يک پُک بزن! حالا يک شب است. اولين اشتباه، آخرين اشتباه است. در آموزه‌هاي ديني به اين «زَيغ» مي‌گويند. زيغ اشتباه‌ ناپيدا است. آرام و بي سر و صدا! يواش يواش در اثر نشست و برخاست. کارهايي که قبلاً از انجام آن احساس شرمساري مي‌کرديم الآن احساس افتخار مي‌کنيم. نسبت به خواهر و مادر چقدر غيرت هست؟ نسبت به حق الناس! انسان عادت مي‌کند و اعتياد پيدا مي‌کند و روش عادي‌اش مي‌شود. در قنوت مي‌خوانيم «ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هديتنا» زَيغ، انحراف آرام است. يواش مي‌آيد و انسان هم متوجه نيست. ريشه دارد، گفتگوها و نشست و برخاست‌ها، گاهي رزق، انسان عادت مي‌کند.
امير مؤمنان(ع) از پيشواياني بودند که «ما زاغَ‏ الْبَصَرُ وَ ما طَغى‏» نه چشم او هرگز منحرف شد و هيچوقت طغيان نکرد. نشان مي‌دهد اگر ما يواش يواش محاسباتمان عوض شود طغيان مي‌کنيم. پيامبر «ما زاغَ‏ الْبَصَرُ وَ ما طَغى‏» بود. امير مؤمنان هم همينطور بود. ديديد بعضي از بزرگان مي‌گويند: سؤال کردند فلاني عادل هست يا نه؟ آ سيد احمد خوانساري، ايشان فرمودند: ما در عصمت ايشان حرف داريم. شما از عدالت ايشان مي‌پرسي؟ يک نفر مي‌تواند به مرز عصمت برسد. بيش از هفتاد درصد واردات قلبي انسان با چشم است. چشم که واردات ايجاد شد، يواش يواش قلب هم منحرف مي‌شود. اعضاء هم منحرف مي‌شود. اميرمؤمنان يک جمله دارند فوق العاده است. اين را سرلوحه آغاز سال جديد قرار بدهيم. اميرالمؤمنين فرمودند: کسي که «زاغَ» انحراف قلبي دارد، مي‌گويد: مراقب وجودتان باشيد اولين جاي کبريت که سوخته مي‌شود سرش است. بعد تمام بدن هم سوخته مي‌شود. فکر و انديشه! مراقب باشيد انديشه‌هاي شما پاک بماند. اينکه بعضي‌ها نزد امام مي‌آمدند و مي‌گفتند: آقاجان من مي‌خواهم عقايدم را براي شما بگويم. نقطعه ضعفش را بگوييد. ما کساني را داشتيم حجت الاسلام و المسلمين، بورسيه داشته براي مطالعه آمريکا، آنجا هم يک مسئوليتي داشت. تا به ايران برمي‌گردد، گفت: نزد استادم رفتم و گفتم: من عقايدم را يکبار ديگر مي‌خواهم بگويم. شما بازکاوي کنيد ببينيد من مشکلي پيدا نکردم. خيلي خوب است انسان مراقب خودش باشد. اميرالمؤمنين فرمودند: کسي که انحراف و ميل به انحراف پيدا کرد، «سَاءَتْ عِنْدَهُ الْحَسَنَةُ» منحرف شد، چه مي‌شود؟ خوبي‌ها نزد او بد مي‌شود.
ديديد بعضي‌ها مي‌گويند: ما چه حماقت‌هايي کرديم دوره جواني بلند شديم نماز شب خوانديم. ريزش پيدا مي‌کند به جاي رويش برعکس مي‌شود. چرا مي‌خواهي نماز بخواني، چرا مي‌خواهي روزه بگيري؟ خوبي‌ها نزد او بدي مي‌شود. جايي سخنراني داشتم. جواني گفت: من با شما کار خصوصي دارم. کنار رفتيم و گفت: مي‌شود فرداشب در صحبت‌هايتان بگوييد: اينقدر پدر و مادرها ما را اذيت نکنند؟ گفتم: چرا؟ گفت: بخدا قسم نمي‌خواهم گناه کنم اما پدر و مادرم نمي‌گذارند. مرا خانه اقوام مي‌برند. عمو و عمه و دايي و خاله و دخترهايشان با چه وضعي هستند. من نمي‌خواهم گناه کنم اما چه کنم؟ مي‌گويد: اينها کلاس دارد. کسي که انحراف فکري و قلبي پيدا کرد. «سَاءَتْ عِنْدَهُ الْحَسَنَةُ» 2- «حَسُنَتْ عِنْدَهُ السَّيِّئَةُ» گناهان نزد او محبوب و مطلوب مي‌شود. ما آنلاين هستيم. هاي کلاس هستيم. قبلاً اينطور نبود. يواش يواش! «حَسُنَتْ عِنْدَهُ السَّيِّئَةُ» مطلوب مي‌شود و نيکو مي‌شود چيزهايي که قبلاً برايش بد بوده است. 3- «وَ سَكِرَ سُكْرَ الضَّلَالَةِ» مست مي‌شود از گمراهي، افتخار مي‌کند. مستي گمراهي، گاهي مستي جواني، گاهي مستي مال و جمال است. توجه به کسي ندارد. حدود و حريم براي خودش ندارد. لذا مي‌فرمايند: مراقب خودتان باشيد، در لحظه‌ها خودتان را عرضه کنيد. پايان صحبتم اين جمله از آيت الله نجفي مرعشي را بگويم. علماء و بزرگان ما يک مقدار مراقبه داشتند، ايشان صبح که از خانه بيرون مي‌آمدند سر به طرف آسمان بلند مي‌کردند و مي‌فرمودند: ظهر که به خانه برمي‌گردم مرا با ايمان برگردان. بعضي‌ها جو گير هستند، خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شو! جهنمي‌ها مي‌گويند: «شَغَلَتْنا أَمْوالُنا وَ أَهْلُونا» (فتح/11) زن و بچه ما را مشغول کرده بودند و از خودمان غافل مانديم. خدا انشاءالله در اين سال جديد و روزهاي باقيمانده ما را متنبه کند و مراقب شديد خودمان باشيم و اين گوهر وجود را پاک و تابناک تقديم خداوند کنيم.
شريعتي: خوشا به حال کساني که اين چند روز ماه رجب، ايام البيض معتکف بودند، انشاءالله قبول باشد و ما را هم دعا کرده باشند. اعتکاف فرصت خيلي خوبي است، انشاءالله لحظه‌ها و آن‌هايي که اشاره کردند ما هم داشته باشيم تا خودمان را بهتر بشناسيم، هم کتاب وجودمان و هم کتاب طبيعت و هم کتاب آسماني‌مان، قرآن کريم که تا لحظاتي ديگر مشرف مي‌شويم به ساحت نوراني آيات 103 تا 110 سوره مبارکه نحل. اين هفته قرار شد ياد کنيم از عالم جليل القدر حضرت آيت الله شاه آبادي که هفته‌هاي آخر اسفند همه ما را عزادار کردند. اين ضايعه را به بيت معظم ايشان تسليت مي‌گوييم و انشاءالله مهمان سفره سيد الشهداء(ع) باشند. ثواب تلاوت اين آيه را به روح بلند ايشان هديه کنيم که به گردن همه ما حق دارند.
«وَ لَقَدْ نَعْلَمُ‏ أَنَّهُمْ‏ يَقُولُونَ‏ إِنَّما يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَ هذا لِسانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ «103» إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِآياتِ اللَّهِ لا يَهْدِيهِمُ اللَّهُ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ «104» إِنَّما يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْكاذِبُونَ «105» مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمانِ وَ لكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْراً فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ «106» ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَياةَ الدُّنْيا عَلَى الْآخِرَةِ وَ أَنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ «107» أُولئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ وَ سَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ وَ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ «108» لا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْخاسِرُونَ «109» ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ هاجَرُوا مِنْ بَعْدِ ما فُتِنُوا ثُمَّ جاهَدُوا وَ صَبَرُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِيمٌ «110»
ترجمه: و البتّه ما مى‏دانيم كه مخالفان تو مى‏گويند: جز اين نيست كه بشرى آن (قرآن) را به او مى‏آموزد. (اينگونه نيست، زيرا) زبان كسى را كه (اين قرآن را) به او نسبت مى‏دهند غير عربى ونارساست، در حالى كه اين (قرآن) زبان عربى روشن است. همانا كسانى‏كه به آيات خداوند ايمان نمى‏آورند، خداوند آنان را هدايت نمى‏كند و برايشان عذابى دردناك است. جز اين نيست كه دروغ را تنها كسانى مى‏سازند كه آيات خدا را باور ندارند و آنان خود دروغگويانند، (نه پيامبرى كه با تمام وجود به خدا ايمان دارد) كسى‏كه بعد از ايمان به خدا كافر (و مرتد) شود، نه آنكه او را به زور وادار كرده‏اند (كه با زبان اظهار كفر كند) در حالى كه قلبش به ايمان خويش مطمئن است، بلكه كسى كه سينه به روى كفر بگشايد (و بعد از ايمان با شادى به استقبال كفر برود) پس بر آنان از طرف خداوند غضبى است و برايشان عذابى بزرگ است. آن (قهر الهى) بخاطر آن است كه آنان زندگى دنيا را بر آخرت برگزيدند، و قطعاً خداوند گروه كافران را هدايت نمى‏كند. آنانند كسانى‏اند كه خداوند بر دلها و گوش و چشمانشان، مُهر نهاده است و آنان همان غافلانند. شك نيست كه آنان حتماً در آخرت همان زيانكارانند. پس قطعاً پروردگار تو براى كسانى كه پس سختى‏ها (يى كه از كفّار ديدند براى حفظ آيين يا توبه) هجرت كرده وبه جهاد برخاسته وپايدارى نمودند، همانا پروردگارت از آن پس قطعاً آمرزنده مهربان است.
شريعتي: بهترين‌ها را به برکت سال جديد براي شما مسئلت مي‌کنيم. در ايام نوروز صحبت‌هاي کارشناسان عزيزمان ديديم. جشنواره نوروزي سيما برگزار شده و در برنامه گفتگو محور برنامه سمت خدا را معرفي کردند. اگر برنامه سمت خدا را مي‌پسنديد، مي‌توانيد با شماره گيري کد مورد نظر به برنامه سمت خدا رأي بدهيد. اشاره قرآني را بفرماييد.
حاج آقاي لقماني: آيه 110 سوره نحل در مورد هجرت هست. نامش‌ را گذاشتم روزنه‌اي روشن به سوي آرامش و نورانيت، «ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ هاجَرُوا مِنْ بَعْدِ ما فُتِنُوا» يکي از ويژگي‌هايي که افراد مذهبي دارند انتقال مکان به جايي که مي‌توانند دين و ايمان و آرمان خودشان را حفظ کنند. در همين اوضاع فعلي الآن ما کساني را داريم که مي‌گويند: در منطقه ما گناه فوق العاده رايج و باعث افتخار است. بعضي مي‌گويند: اگر فلان کار را توانستي بکني مرد هستي. جايي صحبت مي‌کردم يک نفر گفت: در روستاي ما اگر فلان و فلان چيز نباشد اصلاً عروسي صدق نمي‌کند. حرام مسلم که گاهي در شهرهاي بزرگ کمتر پيدا مي‌شود. اينجا چه کنيم؟ در آموزه‌هاي ديني مي‌فرمايند: کساني که نمي‌توانند در محيط و منطقه يا اقوام و فاميل دينشان را حفظ کنند، هجرت کنند. هجرت گاهي قلبي است. گاهي زباني است و گاهي بدني است.
قرآن فرمود: «ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ هاجَرُوا مِنْ بَعْدِ ما فُتِنُوا ثُمَّ جاهَدُوا» اول هجرت مي‌کنند بعد جهاد مي‌کنند. حالا شيوه هجرت چگونه باشد مخصوصاً براي ما مذهبي‌ها، يکوقت خداي نکرده با داد و فرياد نه! قرآن مي‌فرمايد: «وَاصْبِرْ عَلى‏ ما يَقُولُونَ‏» بردبار باش، شکيبا باش، «وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِيلا» (مزمل/10) زيبا، علماي اخلاق مي‌فرمايند: جايي که مي‌دانيد گناه مي‌شود زياد بمانيد، يک سلام و والسلام! کوتاه، صله رحم نياز نيست فيزيکي باشد يا بلند مدت. اينطور موارد انسان چه کند؟ مي‌فرمايد: در اين موارد يواش يواش با مهرباني انسان جدا شود. محيط را عوض کنيم، گاهي هجرت قلبي است. در روايت داريم بعضي از اقوام و خويشان بدتر از نيش عقرب ضرر دارند. انسان آرام آرام جدا شود. وقتي جدا شد آرامش پيدا مي‌کند دين و ايمانش را حفظ مي‌کند.
شب عروسي يک نوجوان و پسر خيلي نوراني، اينقدر نوراني بود. اين آقا پسر رفته بود عروسي ديد دارند مرتکب گناه مي‌شوند. آمده بود نهي از منکر و امر به معروف کند او را دست انداخته بودند. گريه کنان برگشت. خيلي دل شکسته شد. وضو گرفت و دو رکعت نماز خواند، خدايا من براي تو امر به معروف کردم، نمي‌دانم چرا اينطور کردند. به خواب رفته بود، فردا صبح از خواب بيدار شد بعد از نماز قرآن بخواند، ديد اين صفحه در ذهنش کاملاً آماده است. صفحه دوم قرآن، سوم قرآن، بر اثر اين مجاهده و اين هجرتي که کرده بود حافظ کل قرآن شد. گاهي مواقع اين صدمه‌ها يک پاداشي در اين دنيا دارد. انشاءالله اين ويژگي‌هاي والا را همه پيدا کنيم.
شريعتي: دعا بفرماييد و همه آمين بگوييم.
حاج آقاي لقماني: خدايا به حق محمد و آل محمد در اين سال جديد تمام بلاها و بدي‌ها را از امت ما دور بگردان. هرکس هر حاجتي دارد به ويژه عزيزان سمت خدا، گره‌اي و گرفتاري دارند، دل همه را شاد بگردان. نسل جوان ما را خوشبخت بگردان. کشور ما، ملت ما، رهبر ما از گزند حوادث مصون بدار به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
شريعتي: در ايام سال جديد خيلي‌ها سالشان را با امام رضا شروع کردند و راهي مشهد الرضا شدند، دلها را گره زدند به پنجره فولاد حضرت و برگشتند. انشاءالله زيارت حضرت مکرر نصيب همه شما شود. از همين‌جا کبوتر دلمان را راهي مشهد مي‌کنيم و به امام رضا سلام مي‌کنيم.

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها