اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

96-12-15-حجت الاسلام والمسلمين نظري منفرد– شرح خطبه‌ي حضرت فاطمه زهرا(سلام الله عليها)

معرفی برنامه


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: شرح خطبه‌ي حضرت فاطمه زهرا(سلام الله عليها)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين نظري منفرد
تاريخ پخش: 15- 12-96
بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد.
شريعتي: «اللهم وفقنا لما تحب و ترضي و اجعل عاقبة امرنا خيرا» سلام مي‌کنم به همه بيننده‌هاي خوب و شنونده‌هاي نازنين‌مان، انشاءالله عاقبت همه ما ختم بخير شود. خوشحاليم که در آستانه ميلاد با سعادت حضرت زهرا، صديقه طاهره(س) در خدمت شما هستيم. انشاءالله بهترين‌ها در اين ايام براي همه شما رقم بخورد. روز زن و روز مادر را به همه خانم‌هاي بزرگوار و مادران عزيز تبريک و شادباش مي‌گوييم و سبد سبد اين گلهاي زيبا تقديم حضور شما باشد. حاج آقاي نظري منفرد سلام عليکم. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي نظري منفرد: سلام عليکم و رحمة الله.
شريعتي: در کربلاي معلي نائب الزياره و دعاگوي شما بوديم. امروز هم دوستان ما منتظر هستند تا خطبه‌ي حضرت زهرا(س) را بشنوند.
حاج آقاي نظري منفرد: بسم الله الرحمن الرحيم. الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمدٍ و آله الطاهرين.
به همه بينندگان و شنوندگان عزيز سلام عرض مي‌کنم و اميدوارم موفق باشند. ايام ولادت با سعادت بي بي دو عالم حضرت    صديقه کبري فاطمه زهرا(س) را تبريک مي‌گويم. اميدوارم اين روز، روز مبارکي براي همه باشد. خصوصاً براي مادرهاي عزيز، آنهايي که مادر دارند، قدر مادر را بدانند. مادر نعمت بسيار بزرگ و عزيز و محترمي است. هم در زمان حياتشان قدرداني کنند و هم بعد از وفاتشان آنها را فراموش نکنند. تکريم مادر يک سلسله آثار و برکات زيادي در زندگي انسان دارد. باعث خوشبختي فرزند مي‌شود. باعث طول عمر فرزند مي‌شود و هميشه دعاي خير آن مادري که احسان فرزند را مي‌بيند به همراه خواهد داشت.
امروز خطبه زهرا را ادامه مي‌دهيم. حضرت در قسمت پاياني اين خطبه مي‌فرمايند: «فَلَمَّا اِختارَ اللَّهُ لِنَبِيِّهِ دارَ اَنْبِيائِهِ وَ مَأْوى اَصْفِيائِهِ، ظَهَرَ فيکُمْ حَسْکَةُ النِّفاقِ، وَ سَمَلَ جِلْبابُ الدّينِ، وَ نَطَقَ کاظِمُ الْغاوينَ، وَ نَبَغَ خامِلُ الْاَقَلّينَ، وَ هَدَرَ فَنيقُ الْمُبْطِلينَ» يکي از جريان‌هاي مهمي که در عصر رسول خدا بعد از بعثت اتفاق افتاد، جريان منافقين بود که قرآن مجيد در آيات فراواني از منافقين ياد کرده است. اول سوره مبارکه بقره، هم منافقين و هم خصوصيات آنها را ذکر کرده است. در سوره توبه مفصل از منافقين و حضور آنها در جنگ تبوک ياد کرده است. در قرآن مجيد سوره‌اي به نام سوره منافقون داريم. «إِذا جاءَكَ الْمُنافِقُونَ‏ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ» (منافقون/1) نفاق در حقيقت دو رويي است. ما امروز هم برکات و آثار اين بحث را در زندگي روزمره خودمان لمس کنيم، انشاءالله بهره‌ي عيني و عملي از اين بگيريم. فقط حکايت از يک ماجرايي که افتاده نباشد. کلمه‌ي نفق، عرب‌ها به تونل‌هايي که زير کوه يا زير زمين زده مي‌شود مي‌گويند. چون به ظاهر معلوم نيست. اما درونش خودش يک راهي است. انسان‌هايي که در زندگي دو رو هستند. دو چهره هستند. به تعبيري ذو وجهين هستند. دو وجه، دو صورت دارند، اين را منافق گويند. اين يک خصلت ناپسندي است. شايد اختصاص به ما مسلمان‌ها نداشته باشد. ساير مذاهب و اديان و کساني که معتقد به خدا و معاد هم نيستند، از افراد دو رو و دو چهره متنفر هستند. چون مي‌دانند ظاهر و باطن اينها يکسان نيست. آنچه که زبانشان مي‌گويد دل آنها نمي‌گويد. «يَقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ‏ ما لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ» (آل‌عمران/167) منافقين اينطور هستند و حرف و دلشان با هم يکي نيست.
در ميان مسلمان‌ها افراد منافق بودند و اينها شناخته شده نبودند. عجيب اين است که قرآن مي‌فرمايد: «وَ إِذا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى‏ شَياطِينِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُن‏» (بقره/14) به مسلمان‌ها که مي‌رسيدند، مي‌گفتند: «آمَنَّا» ما مسلمان هستيم. ما مؤمن هستيم. «وَ إِذا خَلَوْا إِلى‏ شَياطِينِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُن‏» به هم کيشان خودشان، منافقين ديگر مي‌گفتند: ما با شما هستيم و ما مسلمان‌ها را مسخره مي‌کنيم. اين روش آنها بود. به قدري اينها از نظر ظاهر هم جنبه ظاهري آنها، هم تظاهر آنها به دين، عجيب بود که قرآن مجيد مي‌فرمايد: «وَ إِذا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ‏ أَجْسامُهُمْ وَ إِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ» (منافقون/4) پيامبر اينهايي که شما مي‌بيني خيلي ظاهر آراسته‌اي دارند. به قدري زيبا صحبت مي‌کنند که شما هم شنونده‌ي سخنان آنها مي‌شويد. اما اين سخنان فقط ظاهر است. باطن به گونه‌ي ديگري است. خطر اينها از کفار براي مسلمان‌ها به مراتب بيشتر بود. چون کفار رسماً مي‌گفتند: ما کافر هستيم و مسلمان نيستيم. ما کيش و آئين شما را قبول نداريم. اما اينها مي‌آمدند در لباس و چهره اسلام مي‌گفتند: ما مسلمان هستيم و شروع به کارشکني مي‌کردند. آسيب مي‌رساندند. چون اينها معتقد نبودند و اسلام را قبول نداشتند. گاهي شروع مي‌کردند به سست کردن عقيده مسلمان‌ها! در جنگ‌هاو مبارزه‌ها سعي مي‌کردند کاري کنند مسلمان‌ها حضور در جبهه و جهاد نداشته باشند. اين يک خطري بود.
قرآن مجيد در آخر سوره مبارکه توبه مي‌فرمايد: «وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ» (توبه/101) کساني که در مدينه هستند، يعني عوامل نفوذي دشمن تنها خارج مدينه نيستند. در ميان خود شما مسلمان‌ها، در مسجد پيامبر حضور پيدا مي‌کنند. با پيامبر نماز مي‌خوانند. مواظب اينها باشيد. من براي اينکه اين بحث را باز کنم و براي بينندگان هم اثر داشته باشد، اگر انسان به اقسام نفاق توجه کند و اينکه نفاق چند قسم است، در جريان قرار بگيرد و چيزهايي که از نظر اسلام يا اساساً از نظر عقل نفاق محسوب مي‌شود و انسان احساس مي‌کند اين نفاق يک صفت بدي است. وقتي شناخت پيدا کرد خود به خود سعي مي‌کند که خودش را مبّرا کند از اين مسأله.
يک نفاق، نفاق در عقيده است. يعني کسي اظهار مي‌کند من مسلمان هستم و مسلمان نيست. «قالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ‏ لَرَسُولُ‏ اللَّه‏» (منافقون/1) منافقين مي‌آمدند مي‌گفتند: ما شهادت مي‌دهيم که شما پيامبر هستيد. خدا مي‌داند شما پيامبر هستيد. «وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِينَ لَكاذِبُون» خدا شهادت مي‌دهد که اينها دروغ مي‌گويند. اين نفاق و دو رويي و دو چهره‌اي‌ در عقيده و باورهاست. چيزي را اظهار مي‌کنند که به آن چيز باور ندارند. اين يک جور نفاق است. نفاق در اصول.
يک نفاق، نفاق در اخلاق است. يک کسي تظاهر به راستگويي مي‌کند. شايد سوگند ياد کند که من دروغ نمي‌گويم اما دروغ مي‌گويد. تظاهر به راستگويي اما در واقع اين چنين نيست. يا تظاهر به تواضع اما متواضع نيست. تظاهر به اينکه من حسود نيستم اما حسود است. اين هم يکجور نفاق است. نفاق در اخلاق، قسم سوم نفاق، نفاق در عمل است. مي‌‌آيد اظهار مي‌کند من اهل نماز هستم. من اهل عبادات هستم ولي ممکن است در مسجد بيايد و نماز بخواند اما در منزل ديگر نماز نمي‌خواند. همه اينها مذموم است.
ما در ميان مسلمان‌ها معمولاً نفاق در اعتقاد نداريم و اسلام هم بنايش بر اين است که حکم در ظاهر بکند. منافقيني که اظهار اسلام مي‌کردند مي‌آمدند در مسجد نماز مي‌خواندند. به همان ظاهر بسنده شده است که وقتي کسي به ظاهر اظهار مي‌کند همان اظهار ظاهرش را قبول کند. اما نفاق در اخلاق و نفاق در عمل مهم است. ما بايد سعي کنيم از اين دو قسم تبري بجوييم. اين دو قسم را نداشته باشيم. گاهي بيرون خوش اخلاق هستيم، در خانه و محيط خانه با همسر و فرزند بداخلاق هستيم. اين نفاق است. برداشت و تلقي مردم از ما اين است که فلاني آدم خوش اخلاقي است. اما داخل خانه مي‌رود مي‌شود «عَبُوساً قَمْطَرِيراً» (انسان/10) دائماً چهره‌اش گرفته است. هم برخورد نامناسب با همسرش دارد، هم برخورد نامناسب با فرزندش دارد. اين تنها مربوط به پدر خانواده نيست، گاهي مادر خانواده هم اينطور مي‌شود. با دوستانش وقتي مي‌نشيند خوش اخلاق است، در محيط منزل با فرزندانش بداخلاقي مي‌کند. يا فرزند با دوستانش، با هم دوره‌ها و هم کلاسي‌ها خوب برخورد مي‌کند، اما در خانه با پدر و مادر بد اخلاقي و تندي مي‌کند. اين هم نفاق است.
گاهي نفاق در عمل است. نفاق در عمل را به نماز مثال زديم. اما در چيزهاي ديگر هم مي‌شود. کسي وعده مي‌دهد و خلاف مي‌کند. امام(ع) مي‌فرمايد: «لِلْمُنَافِقِ ثَلاثُ عَلامَاتٍ إِذَا حَدَّثَ‏ كَذَبَ» از نشانه‌هاي نفاق اين است که وقتي صحبت مي‌کند و خبري را مي‌دهد دروغ مي‌گويد. اما به گونه‌اي وانمود مي‌کند که من دارم راست مي‌گويم. «وَ إِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ» وعده مي‌دهد و به وعده عمل نمي‌کند. وقتي وعده مي‌دهد يعني من متعهد هستم در فلان وقت حضور پيدا کنم و فلان کار را انجام بدهم، اينها دو رويي است. عرض کرديم نفاق يعني دو رويي و دو چهره بودن. الآن که من وعده مي‌دهم يعني متعهد مي‌شوم در آن وقت معين، آن کار را انجام بدهم، سر موعد بيايم اما در دلم نيت است که اين کار را نکنم. حالا يکوقت براي انسان کاري پيش مي‌آيد، نمي‌داند معذور است و عذرش را بيان مي‌کند. بنا دارد در زندگي به وعده‌هايي که مي‌دهد عمل کند. آدميزاد است و گاهي اتفاق مي‌افتد و يک حادثه‌اي پيش مي‌آيد و نمي‌تواند. اينطور انسان منافق نمي‌شود. اين آدم الآن که وعده مي‌دهد بنا دارد به وعده‌اش عمل نکند. اين نفاق است. «وَ إِذَا ائْتُمِنَ خَانَ»‏ (من‏لايحضره‏الفقيه، ج 4، ص 358) يکي از نشانه‌هاي نفاق اين است که به گونه‌اي در ميان مردم بروز و ظهور دارد، خودش را امين نشان داده است. اما خيانت مي‌کند اين نشانه نفاق است. حوزه نفاق در روايت ما منحصر به نفاق اعتقادي نيست. نفاق اخلاقي و نفاق عملي را هم شامل مي‌شود. انسان خودش را امين معرفي کند و بعد خيانت در امانت کند. تمام اينها از نظر اسلام ناپسند است.
شايد در ميان همه ملل هم اينطور باشد. يعني بدانند اين شخص دروغگو است. ديگر به او اطمينان نمي‌کنند. اين مي‌گويد: من راست مي‌گويم اما راست نمي‌گويد. اين شخص مي‌گويد: من به وعده‌ا‌م عمل مي‌کنم اما نمي‌کند. اين دو رنگي و دو رويي است. بنابراين دايره‌ي نفاق يک دايره‌ي وسيعي است. هم در اعتقادات و هم در عرصه‌ي اخلاق، هم در عرصه‌ي عمل انسان بايد سعي کند صاف باشد. يک حديث بخوانم که پيغمبر فرمود: «لا يَستَقيمُ إيمانُ عَبدٍ حتّى يَستَقيمَ قَلبُهُ» ايمان انسان مستقيم و راست نمي‌شود، مگر اينکه درونش، قلب و روحش صاف شود. «و لا يَستَقيمُ قَلبُهُ حتّى يَستَقيمَ لِسانُهُ» هماهنگي ظاهر با باطن، هماهنگي زبان با روح، قلب مستقيم نمي‌شود مگر زماني که زبان مستقيم شود. يعني اينها بايد با هم هماهنگ باشد. انسان بايد از درون شروع کند. يعني بايد درون را اصلاح کند.
اميرالمؤمنين(ع) مي‌فرمايد: «مَنْ أَصْلَحَ‏ سَرِيرَتَهُ‏ أَصْلَحَ اللَّهُ عَلانِيَتَهُ» کسي که سرير است، باطن و درون خودش را اصلاح کرد، خدا ظاهرش را اصلاح مي‌کند. اينها همه نشانه اين است که ما بايستي يک رنگ باشيم. صاف باشيم، اين يکرنگ بودن و هم سو بودن زبان با روح و قلب را همه دوست دارند. حتي يک بچه وقتي ببيند انسان... روايت دارد وقتي به فرزندانتان يک وعده‌اي داديد، خلاف نکنيد. چون اطمينان آنها از شما سلب مي‌شود. قرآن مجيد يکي از انبياء را مي‌ستايد و مي‌فرمايد: اسماعيل صادق الوعد بود. «وَ كانَ‏ رَسُولًا نَبِيًّا» (مريم/54) باز هم عرض کنيم که در مورد نفاق انسان نبايد سخني را بگويد و عمل نکند. اين يک نوع نفاق است. اول سوره مبارکه تغابن خداي متعال مي‌فرمايد: «كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ» (صف/3) حرفي که مي‌زني خودت به آن عمل نکني. گناه بزرگي است و باعث غضب خدا مي‌شود که انسان سخني را بگويد و عمل نکند. ديگران را به کار خوب دعوت کند و خودش کار خوب انجام ندهد. نمي‌شود. آنوقت تأثير در کلام هم نيست.
روايت دارد روز قيامت که مي‌شود برخي از افراد را مي‌‌بينند که به سمت آتش مي‌روند. ديگران به سمت بهشت مي‌آيند. آن کساني که سمت بهشت مي‌روند، حرف خوب آن شخص را گوش کردند و سمت بهشت مي‌روند. اين حرف خوبي که گفته خودش عمل نکرده و سمت آتش مي‌رود. من تصور مي‌کنم با اين توضيحاتي که عرض شد هم نفاق و هم حوزه نفاق را مشخص کرديم. اما در مورد خطبه حضرت زهرا که بحث ما هست. اين منافقين ميان اصحاب رسول خدا بودند، دائماً هم آسيب مي‌زدند. هم آسيب به مسلمان‌ها مي‌رساندند و هم آنها را گاهي از رفتنبه جنگ باز مي‌داشتند. اين چهره‌ها ميان اصحاب رسول خدا مخفي بود. فاطمه زهرا(س) در اين قسمت از خطبه مي‌فرمايد: اين منافقيني که در ميان اصحاب    رسول خدا گم بودند و شناخته شده نبودند، پيامبر که از دنيا رفت، اينها چهره خودشان را نشان دادند. به ميدان آمدند. چرا؟ چون ديگر خطري احساس نمي‌کردند. يک جاسوس که منافق است مي‌آيد خودش را هم سو با مردم معرفي مي‌کند و کسي او را نمي‌شناسد. الآن اينجا اظهار نمي‌کند من جاسوس هستم. اما وقتي گذشت از خطر عبور کرد و نزد هم کيشان خودش رفت و ورق برگشت، درون خودش را اظهار مي‌کند.
يک سخني از عمار ياسر شهيد صفين هست که ايشان روز جنگ صفين يک نگاهي کرد و بعضي از افراد را ديد که با اميرالمؤمنين مشغول جنگ و مبارزه هستند که اينها زمان پيغمبر هم بودند، گفت: «و الله مَا أَسْلَمُوا وَ لَكِنِ اسْتَسْلَمُوا وَ أَسَرُّوا الْكُفْرَ فَلَمَّا وَجَدُوا أَعْوَاناً عَلَيْهِ أَظْهَرُوهُ» (نهج‏البلاغه/ نامه 16) به خدا سوگند اينها از اول مسلمان نشده بودند. ترس از دين اسلام بود که آمدند ديدند، نمي‌توانند و شرايط ايجاب نمي‌کند در کفر باقي بمانند، فعلاً مصلحت در اين است بيايند مسلمان شوند. يک عده نان را به نرخ روز مي‌خورند. به ظاهر اسلام آوردند، وقتي ديدند ميدان برايشان باز است، آن کفر دروني‌شان را اظهار کردند. ديدند ديگر ترسي نيست با سوگند اين را عمار ياسر ياد مي‌کند. فاطمه زهرا(س) در اين خطبه مي‌فرمايد: «فَلَمَّا اِختارَ اللَّهُ لِنَبِيِّهِ دارَ اَنْبِيائِهِ» وقتي پيامبر از دنيا رفت و خداوند خواست او را از اين عالم به عالم ديگر منتقل کند، «وَ مَأْوى اَصْفِيائِهِ، ظَهَرَ فيکُمْ حَسْکَةُ النِّفاقِ» تعبير خيلي زيبايي است.
زمستان که فرا مي‌رسد بيابان خشک مي‌شود. روييده‌هاي بيابان را هم حيوانات مي‌خورند، تيغ‌ها را مي‌خورند. اما ريشه تيغ در درون زمين هست. الآن کم کم فصل بهار فرا مي‌رسد. نزولات آسماني از آسمان مي‌بارد، زمين هم گرم مي‌شود. ريشه در اثر رسيدن مواد غذايي و آب، خودش را نشان مي‌دهد. الآن در ماه اسفند هستيم، انسان خشک مي‌بيند. يک ماه ديگر مي‌بيند همه جا سر سبز است. حضرت صديقه طاهره(س) مي‌فرمايد: منافقين مثل تيغ‌هايي هستند که «حَسکَة» تيغ است که ريشه اين تيغ در درون زمين است اما بروز و ظهور ندارد. پيامبر که از دنيا رفت، اينها سبز شدند و خودشان را نشان دادند. حضرت باتشبيه مطلب را بيان مي‌کند که در شنونده بيشتر تأثير بگذارد. در اين تشبيهات يک زيبايي‌هايي در کلام هست، «وَ سَمَلَ جِلْبابُ الدّينِ، وَ نَطَقَ کاظِمُ الْغاوينَ، وَ نَبَغَ خامِلُ الْاَقَلّينَ، وَ هَدَرَ فَنيقُ الْمُبْطِلينَ، فَخَطَرَ في عَرَصاتِکُمْ، وَ اَطْلَعَ الشَّيْطانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِهِ، هاتِفاً بِکُمْ، فَأَلْفاکُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجيبينَ، وَ لِلْغِرَّةِ فيهِ مُلاحِظينَ، ثُمَّ اسْتَنْهَضَکُمْ فَوَجَدَکُمْ خِفافاً، وَ اَحْمَشَکُمْ فَاَلْفاکُمْ غِضاباً» در اين تعبيراتي که خواندم، زيبايي‌هايي  هست که حضرت مي‌فرمايند: شيطان از پوست خودش، از لاک خودش بعد از پيغمبر خدا بيرون آمد، شما را صدا زد و شما جواب داديد. عجب پيروان خوبي هستيد! «فَأَلْفاکُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجيبينَ» شما آماده براي پاسخگويي هستيد و تحت فرمان او هستيد.    بعد حضرت گلايه مي‌کنند و مي‌فرمايند: «هذا وَ الْعَهْدُ قَريبٌ» پيغمبر تازه از دنيا رفته است. «وَالْکَلْمُ رَحيبٌ، وَ الْجُرْحُ لَمَّا يَنْدَمِلُ» اين جراحتي که در اثر فقدان رسول خدا پديد آمده اين هنوز جبران نشده «وَ الرَّسُولُ لَمَّا يُقْبَرُ» پيامبر هنوز دفن نشده است. از شما سؤال مي‌کنيم: چرا با ما چنين کرديد؟ چرا با دين چنين کرديد؟ شما عذر مي‌آوريد «اِبْتِداراً زَعَمْتُمْ خَوْفَ الْفِتْنَةِ» ما ديديم مي‌خواهد فتنه به پا شود براي اينکه فتنه را بخوابانيم اقدام کرديم. در خانه اهل‌بيت را بستيم. «اَلا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا» شما سقوط در فتنه کرديد. يعني انسان مي‌آيد از خطر فرار کند در خطر واقع مي‌شود. شما از فتنه فرار کرديد، خودتان در چاه فتنه افتاديد. «وَ اِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحيطَةٌ بِالْکافِرينَ» آتش محيط به کافرين هست. اين بخشي از خطبه حضرت زهرا بود.
شريعتي:    نکات خيلي خوبي را شنيديم. امروز صفحه 250 قرآن کريم، آيات 6 تا 13 سوره مبارکه رعد در سمت خدا تلاوت خواهد شد.
«وَ يَسْتَعْجِلُونَكَ‏ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ وَ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلاتُ وَ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلى‏ ظُلْمِهِمْ وَ إِنَّ رَبَّكَ لَشَدِيدُ الْعِقابِ «6» وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ «7» اللَّهُ يَعْلَمُ ما تَحْمِلُ كُلُّ أُنْثى‏ وَ ما تَغِيضُ الْأَرْحامُ وَ ما تَزْدادُ وَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدارٍ «8» عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ الْكَبِيرُ الْمُتَعالِ «9» سَواءٌ مِنْكُمْ مَنْ أَسَرَّ الْقَوْلَ وَ مَنْ جَهَرَ بِهِ وَ مَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّيْلِ وَ سارِبٌ بِالنَّهارِ «10» لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ «11» هُوَ الَّذِي يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ يُنْشِئُ السَّحابَ الثِّقالَ «12» وَ يُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَ الْمَلائِكَةُ مِنْ خِيفَتِهِ وَ يُرْسِلُ الصَّواعِقَ فَيُصِيبُ بِها مَنْ يَشاءُ وَ هُمْ يُجادِلُونَ فِي اللَّهِ وَ هُوَ شَدِيدُ الْمِحالِ «13»
ترجمه: و پيش از رحمت ونيكى، به شتاب از تو عذاب وبدى مى‏خواهند در حالى كه پيش از آنان عذاب‏ها بوده است. و همانا پروردگارت نسبت به مردم با همه‏ستمشان داراى آمرزش است و به يقين پروردگارت سخت كيفر است. و كسانى‏كه كفر ورزيدند مى‏گويند: چرا از طرف پروردگارش نشانه‏اى (آشكار و به دلخواه ما) بر او نازل نشده است؟ (اى پيامبر!) تو فقطبيم ‏دهنده‏اى و براى هر قومى راهنمايى است. خداوند مى‏داند آنچه را كه هر ماده‏اى (در شكم) حمل مى‏كند و آنچه را كه رحم‏ها جذب مى‏كنند (مثل نطفه) و آنچه را كه (در مراحل بعد از جذب) مى‏افزايند و هر چيز نزد او به مقدار و اندازه‏اى است. او به نهان و آشكار آگاه، بزرگ و بلند مرتبه است. (براى او) يكسان است كه از شما كسى سخن را سرّى گويد و كسى‏كه آن را آشكارا گويد وكسى كه خود را به شب مخفى كند و كسى‏كه در روز آشكارا حركت كند. براى انسان فرشتگانى است كه پى‏درپى او را از پيش‏رو و از پشت سر از فرمان خداوند حفاظت مى‏كنند. همانا خداوند حال قومى را تغيير نمى‏دهد تا آنكه آنان حال خود را تغيير دهند و هرگاه خداوند براى قومى آسيبى بخواهد پس هيچ برگشتى براى آن نيست و در برابر او هيچ دوست و كارساز و حمايت كننده‏اى براى آنان نيست. اوست كسى‏كه برق (آسمان) را براى بيم و اميد به شما نشان مى‏دهد و ابرهاى گران بار را پديد مى‏آورد. رعد با ستايش او و فرشتگان از بيم او تسبيح مى‏كنند و او صاعقه‏ها را فرو مى‏فرستد تا هر كه را بخواهد مورد اصابت قرار دهد، در حالى كه آنان درباره خداوند به جدال مى‏پردازند و او سخت كيفر است.
شريعتي: براي شفاي همه مريض‌ها دعا کنيم، انشاءالله به حق حضرت زهرا خداوند متعال شفاي کامل به همه عنايت کند. پرستارهاي عزيز اهل محبت و ايثار و از خودگذشتگي هستند و آنهايي که مريض دارند و خودشان مبتلاي به بيماري هستند مي‌دانند چقدر پرستارها حق عظيمي بر گردن ما دارند و اهل رشادت و ايثار هستند. پيرو وعده‌اي که در سالروز ميلاد حضرت زينب(س) و روز پرستار به پرستاران عزيز داده بوديم و پيرو صحبت‌هايي که در برنامه ديروز شد، شانزده هزار نفر از پرستاران عزيز ثبت نام کردند. اسامي منتخبين در سايت ما قرار خواهد گرفت. حاج آقاي نظري اشاره قرآني را بفرماييد و بعد انشاءالله از مرحوم آيت الله طالقاني بشنويم.
حاج آقاي نظري منفرد: در آيه يازده سوره مبارکه رعد که تلاوت شد، يک نکته مهمي را خداي متعال بيان مي‌کند. مي‌فرمايد: «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ» خداي متعال کريم است. وقتي نعمتي را به کسي عنايت کرد، آن نعمت را نمي‌گيرد مگر خود شخص کاري کند که آن نعمت از او گرفته شود. گاهي ما با دست خودمان اين نعمت سلامتي را به خطر مي‌اندازيم. با خوردن غذاهاي نامناسب، يا با کارهايي که مي‌کنيم سلامتي‌مان را در معرض خطر قرار مي‌دهيم. چيزهاي ديگر هم همينطور است. اين اختصاص به سلامتي ندارد. نعمت‌هاي خدا نعمت‌هاي فراواني هست. «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها» (ابراهيم/34) نمي‌شود نعمت‌ها را شمرد. نعمت‌ها فراوان است و ما بايد سعي کنيم قدردان نعمت‌ها باشيم براي حفظ نعمت‌ها اولاً دقت کنيم، نعمت‌هاي الهي را حفظ کنيم. نعمت مال است، نعمت سلامتي است، نعمت فرزند است، نعمت عزت است. نعمت امنيت است. نعمت‌هاي فراواني را خداي متعال به ما مرحمت کرده است. نعمت دين، نعمت ولايت، همه نعمت‌هاي الهي است. اين نعمت‌ها را حفظ کنيم و بعد شاکر اين نعمت‌هاي الهي باشيم. بنابراين از اين آيه شريفه استفاده مي‌شود که خداوند متعال نعمت‌ها را نمي‌گيرد، مگر خود شخص اقدام کند به از بين بردن اين نعمت‌ها. بايد دقت کرد اولاً نعمت‌ها را ارج نهاد، ديگر اينکه قدر دانست و شاکر بود. شکر هر نعمتي يک جور است. نعمت مال اين است که انسان انفاق کند. نعمت علم اين است که انفاق کند. «زکاة العلم نشره»
شريعتي: اين هفته در برنامه از مرحوم طالقاني ياد مي‌کنيم. اين عالم مجاهد و مفسر قرآن کريم که دوستان با تفسير «پرتويي از قرآنشان» هم آشنا هستند. در مورد زواياي مختلف شخصيت اين عالم بزرگوار براي ما بفرماييد.
حاج آقاي نظري منفرد: ايشان از کساني هستند که در پيروزي انقلاب تأثير بسزايي داشتند. در بيداري مردم قبل از انقلاب، همين باعث شد که رژيم گذشته ايشان را مدت‌ها در زندان، زنداني کرد. از کساني هستند که زجر ديده قبل از انقلاب هستند. بعد از انقلاب هم که سمت امام جمعه را از حضرت امام داشتند. امام جمعه تهران بودند و اولين امام جمعه تهران بودند. خاطرم هست تفسير قرآن ايشان از سيما پخش مي‌شد و خيلي بيننده داشت. انشاءالله خداوند ايشان را با اجداد طاهرينش محشور بفرمايد.
شريعتي: به تعبير حضرت امام ابوذر زمان ما بودند. طرحي را ستاد ديه گذاشته است و برنامه سمت خدا هم ورود کرده که با همت مخاطبين، اين طرح انشاءالله در ايام ولادت با سعادت حضرت زهرا و در آستانه سال جديد به يک سرانجامي برسد و برکات بسيار مثبتي داشته باشد. طرح «زندان جاي مادران نيست» قرار هست همه دست به دست هم بدهيم تا به مناسبت روز مادر و روز زن و اين ايام مبارک، مادراني که در زندان به سر مي‌برند، در مورد جرايم غير عمد، انشاءالله شب عيدي کنار فرزندان و کنار خانواده‌شان باشند و همه ما بايد دست به دست هم بدهيم که اتفاقات بزرگ بيافتد، هرکس هر قدر که توانايي دارد انشاءالله در اين امر خداپسندانه شرکت کند. حسن ختام فرمايشات شما را مي‌شنويم.
حاج آقاي نظري منفرد: در آستانه ولادت با سعادت حضرت صديقه طاهره(س) هستيم. خداوند متعال به پيامبر کوثر عطا کرد. بانوي بزرگواري که در همه عرصه‌ها نمونه بود. هم در عرصه علم، هم در عرصه نَسَب، هم در عرصه شوهرداري و همسرداري و هم در عرصه تربيت فرزند. انسان وقتي تاريخ زندگي حضرت زهرا(س) را مي‌بيند همه اينها را لمس مي‌کند و مشهود است که ايشان واقعاً اسوه بودند. همانطور که پدر بزرگوارشان اسوه بودند. «لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» (احزاب/21) حضرت زهرا(س) هم اسوه هستند نه تنها براي زنان اسوه هستند، براي مردان هم اسوه هستند. در جنبه‌هاي عفاف، پاکدامني، حجاب، تقوا، فرزند تربيت کردن اسوه هستند براي زنان، شجاعت، ايستادگي در برابر ظلم و خستگي ناپذيري در برابر مسئوليتي که دارند. اينها براي زن و مرد همه درس است. وقتي وجود مقدس حضرت ولي‌عصر مي‌فرمايند: «لي ببنة الرسول اسوة حسنه» من به فرزند پيامبر، دختر پيامبر را اسوه خودم قرار مي‌دهم. حجة الله، بقية الله، امام عصر، کسي که خليفه الهي است و امام دوازدهم است، مي‌فرمايد: من به مادرم حضرت زهرا اقتدا مي‌کنم. خدمت بينندگان اين ولادت را تبريک عرض مي‌کنم و اميدواريم که حضرت زهرا را واقعاً الگو قرار بدهيم و اين خوبي‌هايي که در اين وجود مقدس بوده است، از پيغمبر خدا نقل شده يک حديثي که فرمود: اگر حسن متمثل شود، يعني شخص بشود و پيدا شود، فاطمه زهراست. اگر بتوانيم زيبايي را ببينيم، فاطمه زهراست. چرا انسان به يک چنين شخصيتي اقتدا نکند و ايشان را الگو قرار ندهد. وقتي الگويي براي حضرت ولي‌عصر هست، حضرت صديقه طاهره براي ما هم الگو است. از خداي متعال توفيق مي‌خواهيم و براي همه بينندگان که انشاءالله حضرت زهرا(س) را الگو قرار بدهند. بنا بگذاريم در زندگي خوبي کنيم. چون با خوبي انسان در پيري هم لذت مي‌برد وقتي ببيند کارنامه زندگي‌اش پر از خوبي‌هاست. آن موقع هم لذت مي‌برد. اما اگر خوبي نکرد، به پايان عمر که مي‌رسد جز افسردگي و پشيماني و حسرت چيزي نخواهد داشت.
شريعتي: دعا بفرماييد و آمين بگوييم.
حاج آقاي نظري منفرد: اللهم صل علي محمد و آل محمد. به حق اين مولودي که خداوند در بيستم اين ماه به پيامبر عطا کرد، از خدا مي‌خواهم که رفع گرفتاري وپريشاني از همه دوستان و علاقه‌مندان حضرت زهرا بنمايد. خدايا وسيله کسب و کار و ازدواج براي نسل جوان ما فراهم بفرما. امنيت را بر کشور ما مستدام بدار. حشر و نشر ما را با خاندان عصمت و طهارت قرار بده.
شريعتي: «و الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين»

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها