اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

99-01-13-حجت الاسلام والمسلمين سعيدي-نحوه شناخت و ارتباط با امام زمان (عج)

معرفی برنامه

برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: نحوه شناخت و ارتباط با امام زمان (عج)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين سعيدي
تاريخ پخش: 13-01-99

شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
خبر دارم که در فرداي فرداها بهار بهتريني هست
دري را مي‌گشايي پشت آن درهاي ديگر هم
خبر دارم گشوده مي‌شود آن آخرين در هم
بهاري پشت آن در لحظه‌ها را مي‌شمارد باز، و هر قفلي کليدي تازه دارد باز  
من از ديروزهاي رفته دانستم که در امروز ما تقدير فردا آفريني هست
خبر دارم بهار بهتريني هست...    

«السلام علي ربيع الأنام و نضرة الايام» سلام مي‌کنم به همه‌ي بيننده‌هاي عزيز و نازنين‌مان، روز طبيعت است انشاءالله بهترين اتفاقات براي همه ما رقم بخورد و با گذر از اين دوران روزهاي بهاري و سبزي را تجربه کنيم. حاج آقاي سعيدي سلام عليکم، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي سعيدي: بسم الله الرحمن الرحيم، بنده هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام دارم. انشاءالله که توفيق بندگي و عبادت خداوند را در همه احوال زندگي داشته باشيم. انشاءالله که خداوند بهار واقعي را بفرستد و درک کنيم و با چشم خود ببينيم که دلها جوانه مي‌زند و رشد واقعي اتفاق مي‌افتد. تازه مي‌فهميم نيازهاي ما چه بوده، اين شاخه‌هاي خشکيده در دنيا همه جان مي‌گيرند و دوباره همه به سوي آسمان رشد مي‌کنند و جهت رشد به سوي آسمان است. خدايا کي مي‌آيد روزي که چشم ما روشن شود و دعاهاي فرج انشاءالله به استجابت برسد و بهار واقعي اتفاق بيافتد.
شريعتي: هرکس به تماشايي رفتند به صحرايي *** ما را که تو منظوري خاطر نرود جايي
انشاءالله دل و جانتان بهاري باشد و دست به دست هم از اين دوران عبور کنيم، انشاءالله خداوند به همه مريض‌ها شفا بدهد. امروز هم از امام زمان خواهيم شنيد.
حاج آقاي سعيدي: با يک مثالي شروع کنيم که خداوند ما حکيم است، وقتي کاري حکيمانه است يعني روي حساب و کتاب است. فرزند شما نزد شما مي‌آيد و مي‌گويد: تشنه هستم. شما آب برايش مي‌بري. گرسنه هست غذا مي‌بري. هر نيازي داشته باشد به تناسب نياز براي او فراهم مي‌کني. خداوند براي ما وقتي امام قرار مي‌دهد، اتمام نعمت قرار مي‌دهد، نياز ما را مي‌داند و آگاه است و به نسبت نياز ما قرار مي‌دهد. يکسري نياز مشترک با احشام و حيوانات داريم. آنها غذا مي‌خورند، نياز به آب و هوا دارند، انسان زيرمجموعه حيوان است. خداوند حکيم نسبت به اين شئونات هم به حکمت خودش براي ما براي رفع نيازها قرار داده است. بعضي از آدم‌ها درک از اين نياز بالاتر دارند. يعني من براي خور و خواب و خشم و شهوت نيستم. کمال من به خوردن زياد نيست، به پوشيدن نيست. لذا يک نياز بالاتر داريم. براي آن نياز بالاتر هم خداوند رفع عطشي براي آن نوع عطش قرار داده است اما بعضي نسبت به آن عطش درک و فهمي ندارند. لذا پيغمبر هم بيايد مي‌گويد: من فعلاً گرسنه هستم. هدايت چيست؟ يک بچه دو سه ساله هم درک و فهمي بالاتر از اين ندارد. اين جهل مرکب دارد و نمي‌داند نبود امام چه مشکلي ايجاد مي‌کند.
گاهي در مراسم ختم مي‌بينيم که يک بچه دو ساله که پدرش را از دست داده درک درستي ندارد، لذا مشغول بازي با بچه‌هاست، درکي از فقدان پدر ندارد. وقتي سنش بالاتر مي‌رود فقدان پدر را بيشتر حس مي‌کند. لذا خيلي‌ها را مي‌بينيم که درکي از فقدان امام زمانشان ندارند. لذا معناي روزه گرفتن هم نمي‌داند. نياز من کمال معنوي يعني چه؟ من بايد غذا بخورم، نخوردن غذا با اينکه حس نياز دارد، نخوردنش نياز بالاتري را برايت برطرف مي‌کند. نگاه نکردن به نامحرم نياز بالاتري را برايت تأمين مي‌کند. لذا اولين مسأله در درک نسبت به امام زمان جلب نياز است. بدانيم چه نداريم؟ خدا براي چه ما را خلق کرده است؟ شما را براي بندگي خدا خلق کرديم. براي بندگي نياز به راهنما و امام داريد. لذا وقتي فرياد مي‌زنيم «اللهم اني أشکوا اليک» خدايا شکايت مي‌کنيم، چون ما درکي داريم و مي‌دانيم اين نيستيم. سطح توقع را در مسائل مادي اهل‌بيت فرمودند: با قناعت پايين بياوريد. آدمي که قانع مي‌شود سطح توقعش از دنيا پايين مي‌آيد. يک قناعت داريم مي‌گويند: اگر سطح توقع خود را در معنويات پايين بياوريد، اين قناعت بد است. يعني بايد سطح توقعت را بالا ببري و زياد بخواهي. خدايا مرا براي بالاها خلق کردي. نبي که براي من قرار دادي در مقام قاب قوسين است. او را براي من الگو و اسوه قرار دادي. خدا براي هرچيزي مسير قرار مي‌دهد. خداوند اين شفا را در اين دارو قرار داده است. خداوند شفاي معنوي دل مؤمن را به ارتباط با امام زمانش قرار داده و به تبعيت از امامش. آنچه خوش مي‌گذرد براي مؤمن زماني است که با يار مي‌گذرد. زماني است که به ياد و ذکر يار مي‌گذرد.
من يکوقت تشرفات علما و بزرگان را نسبت به حضرت حجت مي‌خواندم، چطور بود سيد بحرالعلوم اينقدر به امام نزديک زمان نزديک شد، حضرت هي گفتند: نزديکتر بيا، اينقدر نزديک که حضرت در آغوشش گرفت. يک چيزهايي موتور محرک و يک چيزهايي مانع ما هست براي نرسيدن به امام‌مان. ما مي‌گوييم: فلاني بايد لياقتش را پيدا کند.     در عمل جراحي مي‌گويند: فلاني بايد به اين وزن برسد يا تعادل قند خون يا متغير خوني‌اش به اينجا برسد تا عملش کنيم. يعني لياقت و بستري پيدا کند که امکان عمل جراحي و شفا برايش رخ بدهد. مي‌گويند: بايد ده روز بستري شود، ما يک جاهايي بايد لياقتي براي خودمان ايجاد کنيم، براي پذيرش. اگر چشم من نمي‌بيند از عينک استفاده مي‌کنم. چشم من اشکالي دارد من عينک مي‌زنم و مي‌توانم درست ببينم. بعضي چيزها موانع ديد ما را نسبت به امام زمانمان از بين مي‌برد. چشم‌هاي ما را تطهير مي‌کند. بعضي وقت‌ها چشم آلوده است، با نگاه به نامحرم چشمت را آلوده کردي ديگر هرچه نگاه مي‌کني حس نمي‌کني. در مورد بعضي از گناهان يکي عاق والدين، بوي بهشت را از چندين هزار فرسخي احساس نمي‌کند. اين بو وجود دارد ولي شامه احساس نمي‌کند.  وقتي سرما مي‌خوريم بوها را احساس نمي‌کنيم. بعضي مي‌گويند ما با امام زمان(عج) مجاورت داشتيم اما اين چشم بينا نبود. من از خدا دور شدم، مگر خدا فاصله دارد؟ دور شدن و نزديک از خدا، او از رگ گردن به ما نزديکتر است. نزديکي و دوري شايد معني نداشته باشد، چرا من مي‌گويم: از خدا دور شدم؟ يعني نوع رفتار من باعث شد من درکي از خدا نداشته باشم.
مثل موقعي که من يک همسايه بغلي دارم، نه اسمش را مي‌دانم و نه فاميلي‌اش، نه يکبار با هم سلام و عليک کرديم. اما به خواهر و برادرم که در خارج از کشور هستند نزديکتر هستم. يکي از راه‌هاي تقويت شدن اين نزديکي شناخت است. تا وقتي که امام زمان را نشناسيم، اگر از دنيا برويم به مرگ جاهليت از دنيا رفتيم. مگر صفت مردم زمان جاهليت چه بود؟ اينها شناخت و درکي از پيغمبر نداشتند، دوران جاهليت اسم دوراني قبل از پيغمبر است که مردم در جهل خود غوطه‌ور بودند. حتي از شئونات اخلاقي هيچ حيواني نمي‌ديديد، زنده به گور کردن دخترها خيلي عجيب است، مثل مرده زمان جاهليت مرده يعني هيچ حظي از پيغمبر نبردند. کسي که امامش را نشناسد هيچ حظي از امامش نبرده است. يک نکته بسيار مهم است. شناخت يک وجود مشکک است و اندازه دارد. من فلاني را مي‌شناسم يعني مي‌دانم اسم شما فلاني است. يکوقت مي‌گويد: نه بيشتر مي‌شناسمف، يعني از يکسري خصوصيات رفتاري او با خبر هستم. يکي مي‌گويد: مي‌شناسمش برادرم است. هرسه شناخت بود اما اندازه‌اش فرق کرد. سطح شناخت ما نسبت به حضرات اهل بيت (ع) خاصه امام زمان ما را نسبت به ايشان متعبدتر مي‌کند. هرچقدر عدم شناخت باشد، دوري ما بيشتر مي‌شود. در فراق امام خيلي درد بزرگي است و اگر درد را متوجه نمي‌شويم يک نقص است. خدايا اعصاب‌هاي ما مرده نباشد و نسبت به امام زمان زنده باشيم.
به ما دستور داده شده وقتي اسماء حضرت برده مي‌شود بايستيد، وقتي قيام کربلا رخ داد و اباعبدالله به شهادت رسيدند، ملائکه آمدند جزع و فزع کردند، خداوند آنها را بشارت داد. قلب ملائکه را خدا به وجود امام زمان آرام کرد. حضرت اشاره کرد منتقم ما مي‌آيد و يکي از آنها ايستاده بود و نماز مي‌خواند. به ملائکه اشاره شد به واسطه اين ايستاده من انتقام مي‌گيرم. انتقامي که در مورد خداوند مي‌گوييم با انتقامي که در مورد خودمان مي‌گوييم، متفاوت است. انتقامي که مي‌گوييم عفو و بخشش در مورد ما مقدم است، چون معمولاً ما حرصمان مي‌گيرد و مي‌خواهيم يکسري از نفسانيات خود را سيراب کنيم. انتقام در مورد خداوند رسيدن حق به حقدار است. بحث و جنس آن فرق مي‌کند. ظلم‌هايي که مي‌گوييم فقط ظلم شمشير نيست، بي معرفتي زخمش از زخم شمشير بدتر است. اينکه من امروز دستيابي مستقيم به امام ندارم، اينکه من امروز به کمال مطلق نرسيدم، موانعي که براي اتصال مردم به امام تراشيده شد. موسي بن جعفر اينقدر در زندان بودند، موانعي که ايجاد مي‌کردند مردم استفاده نکنند، اينها همه ستم و ظلم است. ظلمي است که در تاريخ ماند، ظلمي است که امروز من اگر مي‌خواهم روايت بخوانم بايد سند نگاه کنم آيا اين به ما رسيده يا نه، لذا وقتي حضرت حجت مي‌آيد، يکسري مسائل به ما نرسيده و يکسري را مجبور بودند بخاطر سطح پايين معرفتي و کششي که دنياطلبي حکام آن زمان داشتند، يک عده آمدند اين بچه را از پدر جدا کردند. الآن يک نداي ضعيفي از پدر مي‌شنويم.
لذا در روايت دارد که در آخرالزمان بعضي دانه دانه غربال مي‌شوند، بعضي مي‌گويند: اگر بود مي‌آمد، ديگر ظلم و جور زياد شده، اگر بود مي‌آمد. بعضي مي‌گويند: آمده و رفته است. بعضي مي‌گويند: اصلاً به دنيا نيامده است. ولي آنهايي که مي‌مانند، مثل کوه مي‌مانند، پيغمبر به يارانش در مورد ياران امام زمان فرمود، چطور هستند اينها در دينشان محکم هستند و هيچ خللي به آنها وارد نمي‌شود. اصحاب جلوي حضرت قيام مي‌کنند و مي‌گويند: کاش ما از اصحاب تو نبوديم و از اصحاب او بوديم. اينقدر کنار امام زمان بودن لذت بخش است. در موقعيت سخت ياري کردن مسأله است. حضرت أباعبدالله در حج کنار حضرت خيلي‌ها بودند ولي در کربلا صد و خرده‌اي بودند. کنار امام زمان الآن که همه مي‌گويند: نيست، ايمانت را محکم نگه داري و او را ناظر بر عمل خودت ببيني، در روايت داريم حضرت مي‌فرمايد: به مهدي نام گذاري شد، چرا به مهدي؟ به هر مخفي او هدايت مي‌کند. هدايت به معني روشنگري است. وقتي کسي را به جهتي راهنمايي مي‌کنند. او به هر امري راهنما است. هدايت‌هايي داريم به قلب انسان مي‌افتد. در مورد مادر حضرت موسي اين را در قرآن داريم. خداوند به قلبش الهام کرد، يکوقت وحي هست که بر اساس آموزه‌هاي ديني ما به وجود نازنين پيامبر اکرم(ص) توسط جبرئيل گفته مي‌شود. يکوقت وحي است براي ام موسي که در قرآن هم داريم، اين الهام و به دل افتادن است.
توفيقات نسبت به ثواب‌ها، لذا در تشرفات دارد، سيد بحرالعلوم در تشرفاتشان هست، طرف کوفه رفتم، مي‌خواستم برگردم طرف نجف ديدم نمي‌رسم. مسجد سهله نروم. ديدم ميل و شوق من زياد مي‌شود و يک چيزي مرا مي‌کشد، آن توفيقاتي که دارم، ولي صبح نجف درس دارم و بايد برسم. زمان را بايد محاسبه کنم، ديدم هر قدمي که برمي‌دارم شوق من بيشتر مي‌شود، ديدم التهاب پيدا کردم نسبت به مسجد سهله، يکي از تشرفاتي که مرحوم سيد بحر العلوم دارد براي همين مسأله است. هي کشيده شدم و ديدم آن طرف يک بادي مي‌آيد و جهت مرا عوض مي‌کند. اگر خودت را آن طرف کشيدي، اگر روي کج شد، آن طرف مي‌کشند. خدايا من دلم مي‌خواهد در مسير تو قدم بردارم. امام زمان، من دوست دارم در مسيري که دوست داري باشم. «اني سلمٌ لمن سالمکم و حربٌ لمن حاربکم» محاربه فقط با آدم‌ها نيست. ربا هم محاربه با خداست. آقا چون دوستت دارم از اين گناه مي‌گذرم. چون تو دوست داري مي‌پسندم.
خانمي نزد من آمد و گفت: پسرم تازه ازدواج کرده، رفتم منزلشان سر زدم ديدم خورشت کرفس مي‌خورد. به نظرم اين طبيعي نيست. گفتم: چطور؟ گفت: در خانه اگر من خورشت کرفس درست مي‌کردم، لب نمي‌زد. داخل خانه نمي‌شد. الآن او را جادو کردند خورشت کرفس مي‌خورد. گفتم: اصلاً او نمي‌داند خورشت کرفس چيست، مي‌پسندم آنچه که جانان پسندد. ملاک اين است که از جانب اوست. در دوران شيرين اول ازدواج است، اين به لحظه تغيير کرد. يک لحظه پسند آدم عوض مي‌شود. وقتي عشق ما به حضرت حجت زياد شود مي‌بيني حالت از گناه به هم مي‌خورد. از دنيا طلبي، ذائقه‌ات در لحظه عوض مي‌شود. اميرالمؤمنين مي‌گويد: عروسي است که به وصال هيچکس نرسيده است. شيشه جلوي ويترين دنيا هست و نورپردازي‌ هم کردند و چشم و دلت را مي‌برد. جهت تو جاي ديگري بود. اگر دست در دست او بروي تو را جايي مي‌برد که درست به مقصد برسي. آن دستيابي واقعي است. خدا امام را قرار داد که تو را به مسير خودش برساند. ادعاهاي بشر با وجود اين بيماري فرو ريخت، در دنيا ما هيچ تجربه‌اي نداريم که چه چيزي ما را به مقصد مي‌رساند. امام باقر مي‌فرمايد: علت نامگذاري حضرت حجت، چون از اسامي حضرت منصور است. به نصرت الهي، وقتي حضرت مي‌آيد خداوند نصرت کامل دارد. براي آنهايي که ضعيف نگه داشته شدند در زمين، خداوند او را نجات بخش همه قرار مي‌دهد. آنطور نيست که بگوييم براي ما هست. براي تمام کساني که ضعيف هستند، زمان و مکان هرجايي که باشند، لذا مي‌فرمايد: در آخرالزمان يک کساني به دنبال حضرت مي‌آيند، شبيه آتش پرست‌ها و خورشيد پرست‌ها هستند. يعني آنهايي که موضوع را پيدا نکردند ولي وقتي حضرت حجت مي‌آيند يکباره درک مي‌کنند که او واقعيت است. دلشان تشنه است. سلمان فارسي اينطور بود. خيلي حق را دنبال کرد. به پيغمبر که رسيد يکباره حق را دريافت کرد. حضرت ابراهيم گفت: «هذا ربي» اين خداي من است، براي اينکه ثابت کند، اينهايي که غروب و افول مي‌کنند خدا نيستند، لذا اين جاهايي که دلتنگي ما بيشتر مي‌شود خودش عاملي است که وقتي چشم ما به جمال حضرت روشن شود بگوييم: اين همان کسي است که منتظرش بوديم. لذا خيلي جاها خورشيد پرست هستند، يعني چيزي از دين خدا به او نرسيده است.
وقتي حضرت مي‌آيد، مخالف حضرت نمي‌ماند الا آن کسي که عناد دارد. شنيديم و عصيان کرديم، يکوقت يک بچه‌اي مي‌گويد: خوب کردم اين کار را کردم. لذا آنجايي که شمشير حضرت بالا مي‌آيد آن عصيان اختياري و لجبازي است. قلب سليم چون سلامت است پذيرش وجود دارد. مي‌دانم حق است لجاجت مي‌کند. در مورد خدا که مي‌شناسد يهود مي‌گويد: «يد الله مغلوله» دست خدا بسته است. خدايي که براي او تعريف شده، دست خدا را بسته مي‌بيند. دست خدا در هيچ زماني بسته نيست. انشاءالله حضرت حجت يکي از علل نامگذاري به حجت يعني ديگر بي بهانه، کسي نمي‌گويد: من نفهميدم، نمي‌دانستم چه شد. حق کاملاً مشخص است. حجت تمام است. کسي که لجبازي مي‌کند مي‌داند کيه. قاتل امام حسين مي‌گويد: مي‌شناسم تو را، مي‌دانم نوه رسول خدا هستي، فرزند بهترين خلق خدا هستي، شايد باورش براي ما سخت باشد. مگر مي‌‌شود آدم حق را بفهمد ولي مخالفت کند؟ مي‌دانستند حق با کيست اما اينکه آدم تابع دانسته‌هايش نيست. تابع خواست‌ها و شهواتش است.
رحمت خدا بر آن کسي که هر آنچه مي‌داند عمل کند، به حجم دانسته‌ها نگفتند، يعني کم هم مي‌داند به کم خود عمل کند. ممکن است من هزار جور نماز بلد باشم و يکي را نخوانم، دو رکعت نماز بلد باشم ولي بخوانم. اين دومي ارزشش بيشتر است. اگچه علم و دانش و تفقه در دين ارزش دارد اما عمل کردن به آنچه مي‌داني خيلي مهم است. خودش طبق روايات ما مقدمه و پله براي قدم بعدي است. دينداري ذهن آدم را باز مي‌کند. اگر به اين مقدار عمل کردي ظرفيت اضافه‌تري براي آگاهي قسمت بعد پيدا مي‌کني. اگر رفتي کلاس اول را خواندي، ظرفيت کلاس دوم را پيدا مي‌کني. هر آنچه در کلاس اول دانستي و امتحان دادي و قبول شدي، کلاس دوم مي‌روي. ظرفيت ما اضافه مي‌شود. درس اول را آنقدري که واجبات و محرمات هست و آگاهي داري عمل کن، ظرفيت باز مي‌شود. تفقه و دانستن به تو اضافه مي‌شود. «کالکوکب الدُرّي» مثل ستاره درخشان، انشاءالله خدا اين درخشش را براي ما قرار بدهد که با چشم ببينيم.
«خاتم الائمه» ختم کننده امامان، «منقذ الامة» نجات دهنده امت است. در زيارت اربعين امام حسين هست، انقاذ مثل کسي که دارد غرق مي‌شود، دارد فرياد مي‌زند و دستش به هيچ جا بند نيست. اگر خودمان را اين ديديم خداوند کريم براي ما مي‌فرستد. خداوند «أَمَّنْ يُجِيبُ‏ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوء» (نمل/62) گير ما اين مضطر نشدن است. هنوز اين تشنگي را درک نکرديم. «و منتهي النور» منتهاي نور است. خدايا چشم‌هاي ما را به نور امام زمانمان منور کن و اذهان و قلوب ما را به نور امام زمانمان منور کن. انشاءالله ما را جزء سربازان واقعي او قرار بدهد.
شريعتي: «اي روزهاي خوب که در راهيد، اي جاده‌هاي گمشده در مه، اي روزهاي سخت ادامه از پشت لحظه‌ها به در آييد، اي روز آمدن، اي مثل روز آمدنت روشن، اين روزها که مي‌گذرد هر روز در انتظار آمدنت هستم، اما با من بگو که آيا من نيز در روزگار آمدنت هستم.» خدا رحمت کند قيصر امين پور را با اين شعر ناب.
براي طرح قرباني نيمه شعبان به نيت سلامت امام زمان و به نيت سلامتي فرد فرد مردم ايران زمين مي‌توانيد به کانال برنامه مراجعه کنيد. دعا بفرماييد و آمين بگوييم.
حاج آقاي سعيدي: خدايا بيش از هزار سال است همه دعا مي‌کنند، علما و بزرگان و شيعيان و همه دلسوختگان عالم دعا مي‌کنند، منجي واقعي را برسان. خدايا دلتنگ مهدي فاطمه هستيم، از ادامه غيبت او صرف نظر کن و چشم ما را به جمالش روشن کن و ما را از سربازان واقعي حضرت قرار بده و قلب حضرت را از ما راضي قرار بده.
شريعتي: امروز صفحه 364 قرآن کريم را تلاوت خواهيم کرد. انشاءالله لحظه لحظه زندگي‌مان منور به نور قرآن کريم باشد.
«أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعامِ‏ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا «44» أَ لَمْ تَرَ إِلى‏ رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساكِناً ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلًا «45» ثُمَّ قَبَضْناهُ إِلَيْنا قَبْضاً يَسِيراً «46» وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِباساً وَ النَّوْمَ سُباتاً وَ جَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً «47» وَ هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّياحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُوراً «48» لِنُحْيِيَ بِهِ بَلْدَةً مَيْتاً وَ نُسْقِيَهُ مِمَّا خَلَقْنا أَنْعاماً وَ أَناسِيَّ كَثِيراً «49» وَ لَقَدْ صَرَّفْناهُ بَيْنَهُمْ لِيَذَّكَّرُوا فَأَبى‏ أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُوراً «50» وَ لَوْ شِئْنا لَبَعَثْنا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ نَذِيراً «51» فَلا تُطِعِ الْكافِرِينَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً كَبِيراً «52» وَ هُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ جَعَلَ بَيْنَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً «53» وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ كانَ رَبُّكَ قَدِيراً «54» وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ كانَ رَبُّكَ قَدِيراً «54» وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُهُمْ وَ لا يَضُرُّهُمْ وَ كانَ الْكافِرُ عَلى‏ رَبِّهِ ظَهِيراً»
ترجمه آيات: آيا گمان مى‏كنى كه اكثر كفّار (حقّ را) مى‏شنوند و (در آن) مى‏انديشند؟ آنان جز مانند چهارپايان نيستند، بلكه گمراه‏ترند. (زيرا ارزش انسان به تعقّل و بينش اوست). آيا به (قدرت) پروردگارت نمى‏نگرى كه چگونه سايه را گسترده است؟ و اگر مى‏خواست آن را ساكن (و ثابت) قرار مى‏داد (تا هميشه شب يا بين‏الطلوعين باشد) سپس خورشيد را دليل و نمايانگر آن قرار داديم. سپس آن سايه را (اندك اندك) به سوى خود جمع مى‏كنيم. و او كسى است كه شب را براى شما پوشش و خواب را آرام بخش گردانيد و روز را زمان برخاستن (و تلاش) شما قرار داد. و او خداوندى است كه بادها را مژده‏اى پيشاپيش (باران) رحمتش فرستاد و از آسمان، آبى پاكيزه‏كننده فرو فرستاديم. تا به وسيله‏ى آن سرزمين مرده (و پژمرده و خشك) را زنده گردانيم و آن را به چهارپايان و مردمان بسيار از مخلوقات خود بنوشانيم. و همانا ما آن (آيات قرآن يا ابر و باران) را در ميانشان گونه‏گون كرديم تا شايد به ياد خدا بيفتند امّا اكثر مردم سر باز زدند و ناسپاسى كردند. و اگر مى‏خواستيم در هر آبادى، (پيامبر و) هشداردهنده‏اى برمى‏انگيختيم (تا كار تو سبك شود، ولى اين كار لزومى نداشت). پس، از كافران پيروى نكن و به وسيله‏ى قرآن (يا ترك پيروى از آنان) با آنان به جهادى بزرگ بپرداز. و او خدايى است كه دو دريا را به هم پيوست، اين يكى شيرين و گوارا و آن ديگرى شور و تلخ و ميان اين دو حايلى قرار داد كه هميشه از هم جدا باشند. و او كسى است كه انسان را از آب آفريد و او را داراى پيوند نسبى و سببى گردانيد (و نسل او را از اين دو طريق گسترش داد)، و پروردگار تو همواره تواناست. و او كسى است كه انسان را از آب آفريد و او را داراى پيوند نسبى و سببى گردانيد (و نسل او را از اين دو طريق گسترش داد)، و پروردگار تو همواره تواناست. و آنان غير از خداوند چيزهايى را مى‏پرستند كه نه سودشان مى‏دهد و نه زيانشان مى‏رساند؛ و كافر همواره در برابر پروردگارش پشتيبان (گمراهان و خطوط انحرافى) است.


ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها