برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: آرامش در زندگي بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني(ره)- شرح حديث چهل
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين سعيدي
تاريخ پخش: 28-12-98
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
دلا تا باغ سنگي در تو فروردين نخواهد شد *** به روز مرگ شعرت سوره ياسين نخواهد شد
فريبت ميدهند اين فصلها، تقويمها، گلها *** از اسفند شما پيداست فروردين نخواهد شد
مگر در جستجوي ربناي تازهاي باشيم *** وگرنه صد دعا زين دست يک نفرين نخواهد شد
مترسانديمان از مرگ ما پيغمبر مرگيم *** خدا با ما که دلتنگيم سرسنگين نخواهد شد
به مشتاقان آن شمشير سرخ شعلهور در باد *** بگو تا انتظار اين است اسبي زين نخواهد شد
«اللهم عجل لوليک الفرج» سلام ميکنم همهي بينندههاي عزيز و نازنينمان، انشاءالله خداوند متعال پشت و پناه شما باشد. به سمت خداي امروز خيلي خوش آمديد. آخرين چهارشنبهاي است که در سال 98 در خدمت شما هستيم. حاج آقاي سعيدي سلام عليکم، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي سعيدي: بسم الله الرحمن الرحيم، بنده هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام دارم. انشاءالله که توفيق بندگي و عبادت خداوند را در همه احوال زندگي داشته باشيم. انشاءالله که خداوند ما را نسبت به حضرات اهلبيت عليهم السلام، مطيع، عاشق و عامل قرار بدهد. انشاءالله سالي باشد که پر از بندگي خدا، نعمتها و سلامتي باشد، سالي باشد که از گناه دور باشيم.
شريعتي: امسال جدا از اينکه روز اول فروردين مصادف شده با شهادت باب الحوائج، موسي الکاظم(ع) که انشاءالله همه مشمول نگاه پدرانه ايشان باشيم، امشال جنس تعطيلات هم متفاوت است. چهل حديث امروز به پايان ميرسد، بحث شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي سعيدي: حديث آخر از چهل حديث حضرت امام که رضوان خدا بر او باد، او که از حيث معرفت و عملکرد يک عالم نمونه است و بسياري از وجوه شخصيتي ايشان شناخته نشده است. حضرت امام اين کتاب را در جواني نوشتند، تقواي خاصي که حضرت امام دارد مثال زدني است. انشاءالله خدا آن کسي که امروز هادي براي ما قرار داد و حرف اهلبيت را در کشور ما پياده کرد، در تمام خيرات و ثوابها ايشان شريک هستند و رضوان خدا بر ايشان باد.
جلسه قبل گفتيم که از امام سجاد در مورد توحيد پرسيدند، حضرت پرسيدند: در آخرالزمان يک اقوامي ميآيند که عميق فکر ميکنند و سطحي نگر نيستند. خداوند «قل هو الله احد» و شش آيه اول سوره مبارکه حديد را براي اين آدمها آورد. تعمق بيشتر و برداشت بيشتر از قرآن کريم، به عمق و بطن آيه دسترسي نداشتند. پس خداوند هدايت و قرآنش قديمي نميشود. کتاب قرآن يکي از معجزاتش اين است که در هر زمان مطلب جديدي را درج ميکند. از علامه طباطبايي نقل است که بعضي آيات را که نگاه ميکنم گويي بار اول است آن آيه را ميخوانم. در حالي که ايشان شايد هزارها بار آيه را خواندند و تفسير نوشتند، اما باز هم مطلب جديد دارد. انشاءالله خداوند روح و جان ما را با قرآن مأنوس قرار بدهد. مسألهاي در مورد اين آيات داريم که معروف به مسبحات هست، حضرت امام باقر فرمود: کسي که اين آيات را قبل از خواب بخواند و مداومت داشته باشد، نميميرد تا حضرت حجت را درک کند و اگر مرد همنشين پيامبر ميشود. سوره اخلاص که جاي خود را دارد، سوره حديد هم اينطور شروع ميکنيم «سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» چندين صفت در اين آيه آورده شده است. يکي تسبيح است، هر آن چيزي که در آسمان و زمين است.
بعضي از تسبيحها را ميشنويم، بعضي را ناشنوا هستيم، ما شنوايي نداريم. در آيات قرآن کريم داريم، سوره مبارکه نمل حضرت سليمان با مورچه صحبت ميکند يا هدهد، يک موقعيتي هست که ما درکي از آن موقعيت نداريم. لذا همه موجودات در حال تسبيح هستند. خجالت آور است که همه موجودات تسبيح کنند ولي اشرف مخلوقات که از همه بيشتر متنعم است، تسبيح خدا را نکند. لذا تسبيح را گفتند: حرکت سريع در مسير عبادت خداوند است. قربتاً الي الله سريع دارد. «وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» اين صفات الهي را خدا يکبار در قرآن ميگفت ميفهميديم. چرا يکي از بيشترين نکاتي که در قرآن تکرار شده صفات الهي هستند. هي ميفرمايد: خدا قدرتمند است. خداوند عزيز است، حکيم است، ذوالجلال است. آيا بحث انتقال دانسته هاست؟ هر نگران و اضطرابي را از دل ميبرد. ياد خدا، وقتي در رزق ميترسم خدا رزاق است. وقتي ميخواهم نسبت به گناه و خطا چشم پوشي کنم، خدا بصير بالعباد است و ميبيند. خدا معيت دارد و با تو است. پدر به بچه اش ميگويد: من هستم، حواسم هست. خداوند عليم است و ميداند. قدير است، قدرتمند است. هرجايي که شئونات نگراني ما باشد، با ياد خحدا رفع ميشود. چون جايي را نداريم خدا نباشد. رمز تکرار مسأله صفات الهي اين است.
عزيز را عبارتهاي مختلفي آوردند، همه مشکلات و مقاومتها را در هم ميشکند. هيچ چيز در مقابل خواسته او نميتواند مقاومت کند. هيچکس نميتواند در مقابل او بايستد، خداوند حکيم است. پشت کارهاي خدا مصلحت است. خدا کارهايي که به مصلحت باشد دستور ميدهد، خدا کارهايي که مفسده در آن باشد، نهي ميکند. کارهاي خدا حکيمانه است. لذا اينکه ميگوييم: خدا حکيم است، يعني به امر او اعتماد کن، آرامش ميآورد. ايمان ما نتيجه اعتقاد ما به حکمت الهي است. ميداند اين دستوري که داده پشت سرش حکمت الهي است. حضرت امام در بعضي مسائل، مسأله حکمت الهي را داشتند. لذا خيلي از بزرگاني که در زمينه ديني زحمت کشيدند به واسطه اعتقادشان به خدا قدم جلو گذاشتند و راه برايشان باز شد. ايمان ما نتيجه دانستن حکمت الهي است.
يکوقت ما به حکمت الهي دسترسي نداريم. نميدانيم خدا چرا اين را گفته و پزشک چرا اين را گفته؟ اما ميدانم خدا حکيم هست، نسبت به خدا اعتماد کردن نتيجه علم به حکمت الهي است. آيه بعد « لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» (حديد/2) خدا ملک است و مالک است، ملک خدا ملک حقيقي است. مک ما الکي است. در کاغذي مينويسند اين زمين براي شماست. هزاران دست چرخيد تا به من رسيد. ملکيت خدا ملکيت حقيقي است. وقتي کسي مالک شد نسبت به آن تام الاختيار است. خداوند اختيار دار کامل است. شما براي من هستيد، خودتان را مالک ندانيد، حيات و اماته دست خداست. هيچ فيلسوفي نتوانسته بگويد: ذات حيات چيست؟ زنده بودن يعني چه؟ اين چيزهايي است که از همه چيز حيات به ما نزديکتر است و ما نسبت به آن اطلاعات نداريم. نميتوانيم تعريفش را بکنيم. انسان در اوج جهل است. به حيات و ميراندن احاطه دارد. زنده کردن و ميراندن همه موجودات دست خداست. بر همه چيز تواناست. قدرتهاي خدا قدرت واقعي است. به واسطه يک چيز قدرت پيدا ميکنيم. ميگويند: فلاني تند رفت، فوري ميفهميم با ماشين اينطور رفت. تمام قدرتهايي که داريم وابسته به يک عامل بيروني است. خداوند في ذاته قدير است. هيچ صفت ما ذاتي نيست و لذا به راحتي قابل گرفتن است. اين ديوار روشن است چون چراغ قوه روشن است. روشني براي ديوار نيست، از جاي ديگر رسيده است. لامپ به واسطه برق نور دارد. في نفسه هيچ نوري ندارد. هرچه قدرت هست براي ذات خداست، قدرتهاي ما نسبي است. اهلبيت در صفات الهي اين مقايسه را دارند، اگر ما مي گوييم قدرمند هستم، اين يک وادي ديگر است و يک مشترک لفظي است. اگر آدمها قدرت مطلق را خدا ديدند، آنوقت ميدانند اگر خودشان را با خدا گره زدند، مثل قطرهاي که در دريا ميافتد، دريا است. ديگر قطره نميگويند. وقتي به خدا متکي شدي، وصل شدي، ديگر تو را نميکشند. بايد ديد به چه متصل است. ارزش انسان به اين است که به چه چيزي متصل است. «و هو علي کل شيء قدير» اينقدر گرم اضافه کني، ديگر نميتواند وزنه بزند. اين جرثقيل اينقدر وزنش اضافه شود نميتواند بلند کند. ما اوج ناتواني هستيم.
شريعتي: در اين بحران کاملاً متوجه هستيم که هيچ کاري از دست ما برنميآيد.
حاج آقاي سعيدي: يکي از بهترين استفادههايي که ميشود کرد اينکه خدايا ما باور داريم به فضل خدا اين ويروس را شکست ميدهيم. «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ» (حديد/3) او اول و آخر است. صفحات بسيار زيادي در تفاسير هست که وجه مشترکي در تمام تفسيرها هست، همه مواردي که در تفسيرها هست، ميگويند: احتمالات ديگري هست که از بيان آن قاصر هستيم. خداوند هيچ زماني ندارد. خداوند از کي ندارد، خداوند ظاهر و باطن است. از همه چيز ظاهرتر است. تمام چيزهايي که در دنيا هست همه مظاهر الهي است. از آن طرف ميفرمايد: باطن است، از همه چيز مخفيتر است. هيچ درکي نسبت به ذات او راه ندارد. وقتي ما صفات ضد را با هم ميبينيم، ميگوييم: نميشود هردو باشند. هم ظاهر و هم باطن هست، خدا بسيار داناست. دانايي چه اثري دارد. وقتي ميگوييم: فلاني داناست يعني عملکردش براساس دانش است. وقتي ميبينيم کسي اشتباه کرد، مگر نميدانستي اينطور ميشود؟ يعني جهل اثرش خطاست. در خداوند هيچ جهلي راه ندارد. کارهاي خداوند عليک و حکيمانه است.
«هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ» (حديد/4) در شش مرحله، شش ايام، بعد از درس امام صادق(ع) ميگفتند: فلاني و فلاني بمانند. حضرت يک مطلب بالاتري را به اينها ميگفتند چون سطحشان فرق ميکرد. رعايت تناسب شنونده با گفتار من از سنتهاي حضرات اهلبيت بود. افرادي ميآيند که متعمق هستند و از اين عمق فکريشان باعث ميشود از اين آيات مطالب تازهتري را دسترسي داشته باشند. «ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ» عرش به معني حکمراني، «يَعْلَمُ ما يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَ ما يَخْرُجُ مِنْها وَ ما يَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما يَعْرُجُ فِيها وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ» (حديد/4) خالق بودن خداوند مسأله بعدي است. ميگويند: فلاني خالق فلان اثر هنري است. پس ما با خدا مشترک شديم؟ خلق ما چيزي را به چيز ديگري تبديل کردن است. نه اينکه از نبودن ايجاد کرد، عصاره اين ماده را از اين حالت به حالت ديگر تغيير داد. شبيه ترين چيز براي مثال به خلق الهي کلام است. ما کلام را خلق نميکنيم. کلمات را قبلاً خلق کرديم و چينش آن را عوض کرديم. خداوند از چيزي محتاج نمويت نيست، خداوند سر منشأ خلقت است.
صفت بعدي «وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ» خدا با شماست، معيت خدا هم خوفي است و هم رجائي است. هم خوفي در دل آدم ايجاد ميشود. خدا شما را ميبيند و با شماست. خدا بصير بالعباد است و حواسش به شما هست. بعضي ميگويند: اين معکم هم جنبه خوفي دارد و هم رجائي، ما خودمان را گاهي از معيت خدا جدا ميکنيم. هيچکس در دنيا کارهاي نيست. اگر خدا نخواهد برگي از درخت نميافتد. وقتي اينطور نگاه کرديم آنوقت قوت قلب و شجاعت ميآورد. آنوقت همه عالم اگر جلوي آدم بايستند، آدم با قدرت جلويشان ميايستد. پس هم ترس آور است و هم اميدبخش است.
خداوند بصير است، «وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ» همه عملکردهاي ما را ميبيند. بعضي از عملکردهاي ما آفت ميخورد. علت آفت چيست؟ چون به اين بصير توجه نداريم. اگر کاري براي خدا شد، جايي هست که خدا نبيند؟ چرا گرفتار ريا ميشوم؟ فکر ميکنم يک جايي يک کار خيري ميکنم، اين را کسي نديد که از من تشکر کند. از جاهايي که درمان بيماري مهلک ريا است، اين است که بگويم حرفي که ميزنم براي خداست. کاري که ميکنم براي خداست. وقتي بداني او ميبيند با دلخوشي، دوربين مخفيها کسي که مجري دوربين مخفي است ميداند دارد ميبيند اما آن کسي که گير افتاده نميداند دوربين وجود دارد. رفتارها فرق دارد. اگر من عصباني شدم و در موقعيت گناه قرار گرفتم، گفتم: خدا هميشه بصير است. عملکرد من تحت نظارت اوست.
«لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ» (حديد/5) همه کارها به سوي خدا برميگردد. کارهايي که ميکنيم به سوي خدا ميرود و خودمان به سوي خدا ميرويم، «انا لله و انا اليه راجعون» همه ما نعمت مرگ را تجربه ميکنيم. تنها نعمتي که در روز قيامت گرفته ميشود نعمت مرگ است. خواهشي که هيچوقت در آخرت مستجاب نميشود و مرگي وجود ندارد، بتوانيم در آن پيروز ميشويم. «وَ هُوَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» (حديد/6) خدا به ذات قلبهاي شما داناست. آن موقعي که عملي را در ذهنت تصور ميکني خدا به نيتهاي قلبي شما آگاه است.
شريعتي:
ما عاقبت «انا اليه راجعون» بر لب *** از کوچه بن بست دنيا بازميگرديم
خيلي از مسئولين بهشت زهرا و آرامستانها از مردم تقاضا کردند از حضور بر سر مزار خودداري کنند.
حاج آقاي سعيدي: دست خدا از رساندن خيرات به اموات بسته نيست. لذا توصيه ما در اين زمينه اين است که خوشحالشان کنيم. خيرات امسال من گرهاي باز کنم، لبخندي را بر لب فرزندان خانواده بياورم. عزتي را از پدري حفظ کنم. طوري که بچههايش نفهمند. عزت افراد را از بين نبريد. قرآن هديه کردن بسيار توصيه شده است. روضه خواندن، بعد از همه روضهها يکي از دعاها اين است که اموات ما بهرهمند از اين روضه شوند. يکي از شيرين ترين اتفاقات در اين روزها اين است که روضهي تلفني بخوانيم. يکي از هنرها اين است که همه چيز را به اهلبيت ختم کنيم. در بحرانها عملکرد انسان عملکردي است که از حالت عادي کيفيت بهتري پيدا ميکند. ميگويند: دعاي مريض به استجابت نزديکتر است. وقتي در بحران قرار ميگيرد توجهاش به خداست. امروز اگر صاحب ملک و کاسبي هستي، دستي را بگير و بخشيدم به پدر و مادرم.
شريعتي: آخر سال که ميشود آدم ياد پدر و مادرها، اساتيد و بزرگاني را ميکند که از بين ما رفتند و جاي خاليشان بين ما احساس ميشود. امروز صفحه 350 قرآن کريم را تلاوت خواهيم کرد. چقدر خوب است ثواب تلاوت آيات امروز را به روح همه درگذشتگان هديه کنيم.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، سُورَةٌ أَنْزَلْناها وَ فَرَضْناها وَ أَنْزَلْنا فِيها آياتٍ بَيِّناتٍ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ «1» الزَّانِيَةُ وَ الزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ وَ لا تَأْخُذْكُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ لْيَشْهَدْ عَذابَهُما طائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ «2» الزَّانِي لا يَنْكِحُ إِلَّا زانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَ الزَّانِيَةُ لا يَنْكِحُها إِلَّا زانٍ أَوْ مُشْرِكٌ وَ حُرِّمَ ذلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ «3» وَ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمانِينَ جَلْدَةً وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَةً أَبَداً وَ أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ «4» إِلَّا الَّذِينَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ أَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ «5» وَ الَّذِينَ يَرْمُونَ أَزْواجَهُمْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ شُهَداءُ إِلَّا أَنْفُسُهُمْ فَشَهادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهاداتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ «6» وَ الْخامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِنْ كانَ مِنَ الْكاذِبِينَ «7» وَ يَدْرَؤُا عَنْهَا الْعَذابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهاداتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الْكاذِبِينَ «8» وَ الْخامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَيْها إِنْ كانَ مِنَ الصَّادِقِينَ «9» وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ وَ أَنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ حَكِيمٌ»
ترجمه آيات: به نام خداوند بخشنده مهربان، (اين) سورهاى است كه آن را نازل كرديم و (عمل به) آن را واجب كرديم و در آن آياتى روشن فرستاديم. شايد شما متذكّر شويد. هر يك از زن و مرد زناكار را صد تازيانه بزنيد. و اگر به خدا و روز قيامت ايمان داريد، در اجراى حكم خدا نسبت به آن دو گرفتار دلسوزى نشويد و هنگام كيفر آن دو، گروهى از مؤمنان حاضر و ناظر باشند. مرد زناكار، جز با زن زناكار يا مشرك ازدواج نكند. و زن زناكار جز مرد زناكار يا مشرك را به همسرى نگيرد. واين (زناشويى) بر مؤمنان حرام است. و كسانى كه به زنان پاكدامن وشوهردار نسبت زنا مىدهند و چهار شاهد نمىآورند، پس هشتاد تازيانه به آنان بزنيد و گواهى آنان را هرگز نپذيريد و آنان خود فاسقند. مگر كسانى كه پس از آن (تهمت زدن) توبه كنند و در مقام اصلاح (و جبران) برآيند، كه قطعاً خداوند آمرزنده و مهربان است. و كسانى كه به همسران خود نسبت زنا دهند، و جز خودشان شاهدى نداشته باشند، گواهى هر يك از آنان چنين است كه چهار مرتبه به خدا سوگند ياد كند كه از راستگويان است. و پنجمينبار (بگويد:) لعنت خدا بر او اگر از دروغگويان باشد! و عذاب (سنگسار) را از آن زن دفع مىكند، اينكه او (در مقام دفاع) چهار بار به خدا قسم بخورد شوهرش (در اين نسبتى كه به او مىدهد) از دروغگويان است. و مرتبه پنجم (بگويد:) غضب خدا بر او باد اگر شوهرش از راستگويان باشد. و اگر فضل و رحمت خداوند بر شما نبود، و اينكه خداوند توبهپذير و حكيم است. (رسوا مىشديد و نظام خانوادگى شما مختل مىشد).
شريعتي: از حاج آقاي مهندسي(ره) ياد کنيم، تيتراژ پاياني امروز نکاتي از صحبتهاي ايشان است. اشاره قرآني را بفرماييد.
حاج آقاي سعيدي: «وَ أَنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ حَكِيمٌ» خداوند بسيار توبه پذير و حکيم است. تواب يعني هروقت هر مسيري را اشتباه رفتي، موقعي که فهميدي برگرد. خداوند دستت را ميگيرد. بزرگترين جرمها نا اميدي است. هرموقع از خطايت آگاه شدي بگو: خدايا من خطا کردم، اما تو تواب هستي و خطاي من کمتر از رحمت توست و تو ميپذيري.
جناب علي بن يقطين، نفر دوم حکومت هارون است که از جانب حضرت کاظم(ع) دستور ميگيرد و در آنجا کار راه انداز شيعيان است. يک شخص سارباني نزد ايشان ميآيد و ايشان تحويل نميگيرد. وقتي در حج خدمت امام کاظم ميرسد، حضرت در خانه راهش نميدهد. اينقدر التماس کرد که اينقدر مينشينم تا مأمورين حکومتي بيايند مرا ببرند. حضرت فرمود: آنجا بي اعتنايي کردي، جرم بي اعتنايي به ارباب رجوع براي يک مسئول مملکتي دوري از امام زمانش است. حضرت فرمودند: سوار فلان اسب شو، در خانه فلاني برو. رفت و عذرخواهي کرد و گفت: بايد حجت بدهي که من به امام زمانم نشان دهم. صورتش را روي زمين گذاشت و گفت: پايت را روي صورت من بگذار تا به امام کاظم نشان بدهم. حضرت پذيرفت. پس 1- احتمال خطا وجود دارد براي همه اما وقتي مسئول خطا ميکند حسابش جداست. اگر اشتباه ميکند اعتراف ميکند و در صدد جبران است.
از چهل حديث حضرت امام يک دعا باقي مانده است، بار خدايا که قلوب اوليا را به نور محبت منور فرمودي و لسان عشاق جمال را از ما و من فرو بستي، دست فرومايگان خودخواه را از دامن کبريايي کوتاه کردي. ما را مستي غرور دنيا هوشيار فرما. خدايا هوشيارمان کن! از خواب سنگين طبيعت بيدار و حجابهاي غليظ و پردههاي ضخيم خود پسندي به اشارتي پاره کن و ما را به محفل پاکان درگاه و مجلس قدس مخلصان خدا خواه بار ده و اين ديو سيرتي و زشت خويي و درشت گويي و خود آرايي و کج نمايي را از ما برطرف کن. حرکات و سکنات و افکار و اعمال اول و آخر و ظاهر و باطن ما را به اخلاص و ارادت مقرون نما. الهي آمين!
خدايا آدم از اين دنيا برويم. خدايا فرج آقا امام زمان را برسان و ما را از سربازان و ياران حضرت قرار بده.
شريعتي: «والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين»