اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

98-12-07-حجت الاسلام والمسلمين سعيدي – آرامش در زندگي بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني(ره)- شرح حديث سي و نهم

معرفی برنامه


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: آرامش در زندگي بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني(ره)- شرح حديث سي‌ و نهم
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين سعيدي
تاريخ پخش: 07-12-
98
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
سلام مي‌کنم به همه‌ي بيننده‌هاي عزيز و نازنين‌مان، به سمت خداي امروز خيلي خوش آمديد. انشاءالله هرجا هستيد تنتان سالم و قلبتان سليم باشد. بهترين‌ها نصيب شما شود. بحث ما با حاج آقاي سعيدي در مورد چهل حديث حضرت امام بود، نکات نابي را در بحث خير و شر شنيديم. امروز هم همين بحث را ادامه خواهيم داد.
بي قرار تو ام و در دل تنگم گله‌هاست *** آه بي تاب شدن عادت کم حوصله‌هاست
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب *** در دلم هستي و بين من و تو فاصله‌هاست
آسمان با قفس تنگ چه فرقي دارد *** بال وقتي قفس پر زدن چلچله هاست
بي تو هر لحظه مرا بيم فرو ريختن است *** مثل شهري که به روي گسل زلزله‌هاست
باز مي‌پرسمت از مسأله‌ي دوري و عشق *** و سکوت تو جواب همه مسأله‌هاست
اللهم عجل لوليک الفرج، حاج آقاي سعيدي سلام عليکم، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي سعيدي: بسم الله الرحمن الرحيم، بنده هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام دارم. انشاءالله که توفيق بندگي و عبادت خداوند را در همه احوال زندگي داشته باشيم. انشاءالله که خداوند به همه ما توفيق بدهد نسبت به حضرات اهل‌بيت و فرامين آنها مطيع باشيم و آگاه.
شريعتي: امروز به دليل اشکالي فني ابتدا تلاوت قرآن کريم را خواهيم داشت. امروز صفحه 329 قرآن کريم، آيات نوراني سوره مبارکه انبياء، آيات 82 تا 90 اين سوره را تلاوت خواهيم کرد.
«وَ مِنَ‏ الشَّياطِينِ‏ مَنْ يَغُوصُونَ لَهُ وَ يَعْمَلُونَ عَمَلًا دُونَ ذلِكَ وَ كُنَّا لَهُمْ حافِظِينَ «82» وَ أَيُّوبَ إِذْ نادى‏ رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ «83» فَاسْتَجَبْنا لَهُ فَكَشَفْنا ما بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَ آتَيْناهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ ذِكْرى‏ لِلْعابِدِينَ «84» وَ إِسْماعِيلَ وَ إِدْرِيسَ وَ ذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِنَ الصَّابِرِينَ «85» وَ أَدْخَلْناهُمْ فِي رَحْمَتِنا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِينَ «86» وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنادى‏ فِي الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ «87» فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ «88» وَ زَكَرِيَّا إِذْ نادى‏ رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثِينَ «89» فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ وَهَبْنا لَهُ يَحْيى‏ وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ كانُوا يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ يَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَ كانُوا لَنا خاشِعِينَ»
ترجمه آيات: و گروهى از شيطان‏ها براى او (سليمان) غوّاصى مى‏كردند و كارهاى غير از اين را (نيز) انجام مى‏دادند و ما مراقب آنان بوديم، (تا از فرمان او تجاوز و سركشى نكنند). و (بياد آور) ايوب را آن زمان كه پروردگارش را ندا داد كه همانا به من آسيب رسيده و تو مهربانترين مهربانانى. پس (دعاى) او را مستجاب كرديم و سختى او را برداشتيم و خاندانش را به او باز گردانديم و همانندشان را (نيز) با ايشان (همراه كرديم تا هم) رحمتى از سوى ما (به او باشد و هم يادآورى) و پند و تذكّرى براى عبادت كنندگان. و اسماعيل و ادريس و ذى الكفل (را ياد كن كه) همه از شكيبايان بودند. و ما آنانرا در رحمت خويش وارد ساختيم. بدرستى كه آنان از شايستگان بودند. و ذوالنون (يونس را به ياد آور) آن هنگام كه خشمگين (و با قهر از ميان مردم بيرون) رفت و گمان كرد كه (آسوده شد و) ما بر او تنگ نخواهيم گرفت، (امّا همين كه در كام نهنگ فرو رفت و سبب آن را دانست) پس در آن تاريكيها ندا داد كه (خداوندا!) جز تو معبودى نيست، تو پاك و منزهى (و) همانا من از ستمكاران بودم (و نمى ‏بايست مردم را بخاطر سرسختى‏شان رها كرده و تنها بگذارم). پس (دعاى) او را اجابت كرديم و او را از آن اندوه نجات داديم و ما اين چنين، مؤمنان را نجات مى دهيم. و زكريّا (را ياد كن) آنگاه كه پروردگارش را ندا داد: پروردگارا! مرا تنها مگذار و (فرزندى به عنوان وارث به من عطا فرما و البتّه كه) تو خود، بهترين وارثان هستى. پس (دعاى) او را مستجاب كرديم و يحيى‏ را به او بخشيديم، و همسرش را (كه نازا بود) براى او شايسته قرار داديم (و اين به خاطر آن بود كه) همانا آنان در كارهاى نيك، شتاب داشتند و مارا از روى اميد و بيم مى‏خواندند و در برابر ما فروتن بودند. و (بياد آور مريم را، آن) زنى كه دامان خويش را پاك نگاه داشت، پس ما از روح خود در او دميديم و او و پسرش (عيسى مسيح) را (آيت و) نشانه‏اى براى جهانيان قرار داديم.
شريعتي: سامرا قسمت چشمان عطش خيزم کن *** تا تماشا کنمت يک دل سير اي باران
امشب شب شهادت امام هادي(ع) هست، به همه شما تسليت مي‌گويم. انشاءالله همه زائر سامرا شويم. به امام رضا(ع) سلام مي‌کنيم و بحثمان را با مدد از حضرت آغاز مي‌کنيم.    
حاج آقاي سعيدي: در مورد آياتي که تلاوت شد و مطلع بحث امروز ما بود، آيه 87 سوره انبياء که در رکعت اول نماز غفيله خوانده مي‌شود، نماز غفيله نماز مهمي است و اهل‌بيت خيلي سفارش داشتند. نامش غفيله هست به اين دليل که خيلي مورد غفلت قرار مي‌گيرد. بين نماز مغرب و عشاء است و دو رکعت است مثل نماز صبح منتهي بعد از حمد آيه 87 و 88 سوره انبياء خوانده مي‌شود و در رکعت دوم بعد از حمد آيه 59 سوره انعام خوانده مي‌شود. «فَنادى‏ فِي الظُّلُماتِ» حضرت يونس(ع) ندا کرد و خدا را صدا زد، در شکم ماهي که هيچ امکان رهايي نبود. در قعر درياست و فريادرسي جز خدا نيست. «فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ» ما او را از غم نجات داديم و اين نجات از غم و اندوه کار خداست. اگر ندا بود، استجابت و نجات هم هست.
در مسأله حضرت يوسف، وقتي فرار از گناه هست توفيق ترک گناه هم باز است. وقتي نداي نسبت به خداوند هست، در اوج ظلمت و اينکه راه نجاتي نيست باز خدا هست و فقط خدا هست. «نجيناه» فاعل خداست و انشاءالله خودمان را مقيد کنيم. شايد مجموع اين نماز پنج دقيقه طول نکشد. از اينکه غم و غصه از بين برود و غفلت آدم را نگيرد. به فرمايش امام صادق لحظاتي که آدم غافل است شيطان در انسان طمع مي‌کند، غفلت بر انسان چيره نشود.
شريعتي: بحث ما در مورد آرامش بود، اين روزها شايد بيشتر از هر زمان ديگري مردم ما نياز به آرامش دارند، همه گفتند: نياز به نگراني نيست، با رعايت اصول بهداشتي مي‌شود پيشگيري کرد.
حاج آقاي سعيدي: نيازي به نگراني نيست. هرچيزي به نسبت خودش نياز به نگراني دارد و اين نگراني بايد يک پاسخگويي منطقي داشته باشد. وقتي مي‌بينم يکجايي آتش گرفته است، همه ما نگران و مضطرب هستيم. اين نگراني در مورد آن آتش نشان هم هست. نگران است کسي بسوزد، اما عکس العمل‌ها چيست؟ دويدن، داد زدن، شلوغ کردن، آتش نشان را که مي‌بيني به نظر آدم بي خيالي است که دارد مي‌رود شلنگ را بردارد، اينطور که ما داد مي‌زنيم او داد نمي‌زند. او آموزش ديده که در اين موقعيت بايد چه کند. متخصص هست، پزشک هست، توصيه‌هاي ايمني دارد، شلوغ کردن همان داد زدن است. شما به حرف‌هاي پزشکان نگاه کنيد، حرف‌هاي ما خنده دار به نظرشان مي‌آ‌يد. منشأ خيلي از نگراني‌ها ندانستن است. اينکه من نمي‌دانم چه اتفاقي مي‌افتد، نمي دانم تسري اين بيماري يعني چه؟ نمي‌دانم چه بايد کرد و اينها با آگاهي بسياري از نمي‌دانم‌ها درست مي‌شود.
شريعتي: گفتند: اضطراب خودش سيستم ايمني بدن را تضعيف مي‌کند.
حاج آقاي سعيدي: بله، در همه مسائل همين است شما با اضطراب نماز بخوانيد ببينيد چه مي‌شود. لذا بابي در نماز داريم اينکه يک استراحت و آرامشي قبل از نماز باشد و بعد آدم شروع کند. در هريک از اين مسائل گوشزدي به خودمان کنيم، خدايا تو هنوز هستي و براي بندگانت کفايت مي‌کني. انشاءالله درست و منطقي عمل کنيم. اضطراب و نگراني که خارج از اندازه منطقي است، خروجي غير منطقي دارد. خروجي‌اش به هم ريختن جامعه است. خروجي‌اش اضطرار ايجاد کردن است. در عملکردهاي بعضي افراد، در کربلا بعضي هيچي نداشتند حرف بزنند، سلاح نداشتند ولي سياه لشگر براي دشمن بودند. بعضي هم به نفع اين طرف آمدند. در هر حادثه‌اي که پيش مي‌آيد، دو طرف سفيد و سياه وجود دارد. اين را شروع کردم براي اينکه وارد بحث شويم و استفاده کنيم با يک حديث بسيار زيبا از رسول خدا(ص) که فرمودند: بدترين مخلوقات چه کساني هستند؟ کساني که در زمان اضطرار شروع به مکيدن خون مردم مي‌کنند.
طرف در جاده گير کرده، يک قطعه کمکي را که براي ماشين هست، دو برابر مي‌فروشد. به واسطه کمکي که مي‌کند پول غير منطقي مي‌گيرد. اينجا مردم و مسئول ندارد، همه بايد رعايت کنيم. الآن مردم به ماسک يا بعضي ميوه‌هاي نياز دارند، من نبايد سوء استفاده کنم. يک موقع هم من به اضطرار مي‌افتم. روزگار مي‌چرخد و نوبت تو هم مي‌رسدو آنوقت تنها مي‌ماني. يکوقت يک ملکي به ورثه خورده است، طرف مي‌بيند اينها مضطر هستند، يک قيمت خيلي پايين پيشنهاد مي‌کند و اينها مجبور هستند بفروشند.  يا مريضي مجبور است خانه يا ماشينش را بفروشد براي خرج بيماري، طرف منتظر است مفت از چنگش دربياورد. يک وقت سيل مي‌شود يک نفر مي‌رود کمک مي‌کند، يک نفر در همان سيل مي‌رود دزدي مي‌کند. «إِنَّا هَدَيْناهُ‏ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً» (انسان/3) بعضي شاکر هستند و بعضي کفور هستند. يک هدايت از جانب خداست و دو برخورد مختلف است. يک نفر آخرت خود را با کمک کردن در زلزله به مردم مي‌سازد، يک نفر نسبت به مردم ظلم مي‌کند. يک نفر از فقر در جامعه سود مي‌برد و يک نفر به واسطه همين فقر بهشتي مي‌شود. از يک حادثه مي‌شود انواع برداشت‌ها را کرد. از جهت مردم و مسئولين انشاءالله درست برخورد شود. افراد زيادي هستند بي ريا زحمت مي‌کشند و از خودشان مي‌گذرند. ما يک جامعه هستيم و اين بيماري هم ريشه‌کن مي‌کنيم. يکجا مي‌فهميم اين شبکه‌هاي اجتماعي متخصص نيستند. دانسته‌هاي خودمان را دخيل مي‌کنيم و مي‌گوييم عقل کل هستم. در اين مسأله چقدر ضد و نقيض گفته مي‌شود. ايجاد تشنج براي بالا رفتن آمار سايت. گول اين حرف‌ها را نخوريم.
شريعتي: در اين ايام ماه رجب، دوستاني که مي‌خواهند در طرح صدقه اول ماه مشارکت کنند به نيت رفع بلا براي اين ويروسي که فراگير شده و همينطور قرباني مشارکتي، مي‌توانيد به سايت ما مراجعه کنيد و راه‌هاي مشارکت قيد شده است.
حاج آقاي سعيدي: انشاءالله، در مورد شرار امت از رسول الله(ص) هست که فرمودند: آنهايي که غذا داده شدند به نعمت‌هاي زيادي، ناز پرورده هستند، جسم‌هايشان بزرگ شده است. جسم بزرگي که به واسطه خوراندن زياد رخ داده است. آدم به درد نخوري که فقط خورده است. خدا خوش گذران‌ها را دوست ندارد. فقط خوردن را دارند، لوس بار آمدند. حواسمان باشد تربيت فرزندانمان شر نباشد. بعضي مي‌گويند: ما بچه‌دار نمي‌شويم چون تربيتش مشکل است. تربيت همين است که حضرات اهل‌بيت مي‌گويند. زبان فارسي را فرزند از ما ياد گرفت، در کشور ديگري بود آن زبان را ياد مي‌گرفت. اگر اول خودت را اصلاح کردي و آدم شدي، بچه‌ نگاه مي‌کند و ياد مي‌گيرد. اگر صداقت ديد، دورويي نديد، رفتار جوانمردانه ديد ياد مي‌گيرد. يک بچه يک حرف جالبي مي‌زند، بزرگتر از خودش حرف مي‌زند معلوم است ياد گرفته است.
پيامبر اکرم(ص) فرمود: «شِرَارُ الْعُلَمَاءِ» عالم، کسي که علم دين به او متصف باشد، اين شر باشد. آنوقت در شر مردم از همه شرها بدتر است. پيامبر فرمودند: «الْمُفَرِّقُونَ‏ بَيْنَ الْأَحِبَّةِ» دو نفر همديگر را دوست دارند، بين رفقا جدايي مي‌اندازد. متأسفانه اين پيش مي‌آيد. دو نفر هستند مشکلي با هم ندارند. اين دو به هم زني مي‌کند. اين آدم‌ها به صورت فجيعي روز قيامت محشور مي‌شود. خوار و لئيم محشور مي‌شود. زبان آنها که تفرقه ايجاد کرده باعث عذابشان مي‌شود. چون يکي از تکاليف زبان ما ايجاد محبت بين افراد است. اگر کسي برعکس اين باشد، وارد جمع مي‌شود اين را به جان او مي‌اندازد، با او دعوا مي‌کند، تلخي ايجاد مي‌کند. در خنده و خاطره‌اش هم يک نيشي به فلاني هست که يادآور مي‌شود فلاني اينطور شد. اين تفرقه اندازي‌ها، يکوقت پيامبر از يک حادثه خبردار شدند. اوس و خزرج دو قبيله بودند که اختلاف زيادي داشتند. پيامبر اين دو را با هم آشتي دادند. يک روز يک يهودي داشت رد مي‌شد، ديد اينها با هم خوب هستند، خيلي عصباني شد. آمد و به يک جواني از قبيله خودش گفت: برو اينها که به تو مي‌گويم را بگو. بگو من مي‌خواستم در مورد شما بدانم، آيا شما بوديد که در اين جنگ پيروز شديد؟ تعداد کشته‌هاي شما در اين جنگ چقدر بود؟ درست خاطراتي که واقعي هستند اما باعث ايجاد اختلاف هستند. اينها را گفت تا جايي که اينها شمشير روي صورت هم کشيدند. خبر به پيغمبر رسيد، طوري عصباني بودند و فرمودند: آيا من نبودم که بين شما الفت ايجاد کردم؟ آيا دين شما باعث برادري بين شما نشد؟ پس يکسري افراد هستند مرض اين را دارند. شرار الخلق هستند. مرض اين را دارند که تفرقه بياندازند. يعني بين دو جنبه سياسي باشند همين کار را مي‌کنند. گروه و قوميت هم باشد، در دهات هم ولشان کني مي‌گويد: بالا ده و پايين ده، در شهر هم ولشان کني مي‌گويي: اين شهر و آن شهر. از اين اختلاف لذت مي‌برند.
امام سجاد(ع) در صحيفه سجاديه مي‌فرمايد: «اللهم اني نعوذ بک من سوء السريره» بد ذات شوم. يکي از ثواب‌هاي مهم اصلاح ذات البين است. از لباس متقين در دعاي بيستم صحيفه سجاديه، امام سجاد(ع) مي‌فرمايد: لباس متقين يکي همين اصلاح ذات البين است. دو گروه يا دو شخص يا دو موقعيتي که با هم خوب نيستند را آشتي بدهيم. بعضاً نکاتي که براي وصل شدن هست، خيلي بيشتر از نکاتي است که براي افتراق است. شيطان ذره‌بينش را روي مشکلات و سختي‌ها مي‌گيرد. وقتي ذره‌بين را روي مشکلات گرفت نعمات را نمي‌بيني. نسبت نعمت‌هاي ما به مشکلاتمان چقدر است. ذره‌بين را شيطان جلوي چشم ما روي مشکلات گرفته است و ما شاکر نيستيم ولي ايوب نبي شاکر مي‌شود چون با آن همه مشکلاتي که درکش براي ما مشکل است، ما غر مي‌زنيم، شيطان ذره‌بين را براي ما کجا گذاشته است. اگر خدا عينک به چشمت زد شاکر مي‌شوي و اگر شيطان زد خودش تنظيم مي‌کند که چه چيزي را ببيني و چه چيزي را نبيني، در اين مسائل هم همين است. اگر با بزرگي و بزرگ منشي و کرامت نفس و قدرت حل اختلاف نگاه کرد، اشتراک‌ها را بيان مي‌کند. زن و شوهر هستند، اختلاف دارند. مسأله رفع مي‌شود.
مسأله بعدي کسي که براي بي‌گناه عيب مي‌تراشد و تهمت مي‌زند. يا عيبي را بزرگ مي‌شمارد. عيبي پنج درصد است طرف پنجاه درصدي بيانش مي‌کند. بيان عيب بدون بيان حسن همين نتيجه را مي‌دهد. يکوقت خواستگاري مي‌رود و عيب اعتياد است، نمي‌شود نسبت به اين عيب  منعطف بود اما يکوقت شما عيب‌ها را به نسبت حسن‌ها مي‌سنجي و مي‌بيني خروجي‌اش اين است که مي‌ارزد. مسأله زبان را جدي بگيريم. آنقدر شر زباني زياد است که شرهاي ديگر در برابر اين شر چيزي نيست. کاش خاک بودم و نعمت تکلم نداشتم، حالا که فهميدم يک کلمه من چقدر خرابي به بار آورده است.
رسول خدا(ص) فرمود: دو خصلت هست که بالاتر از اينها چيزي نيست. ايمان به خدا و نفع براي بنده‌هاي خدا، به درد مردم بخوريم. براي خدا شريک قائل شدن هم شرک بالايي است. در لحظات و مشکلات مؤثري را به جز خدا ببيني. اما يکوقت به وحدت خدا اعتقاد نداريم و توحيد نداريم. ضرر رساندن به بنده‌هاي خدا، بنده‌هاي خدا براي خدا خيلي محترم هستند. کسي که گرانفروشي مي‌کند، کسي که مسئوليت دارد و روحاني هست، در مسئوليت خود کم کاري مي‌کني و ضرر به بيت المال مي‌زني، به آبروي مردم ضرر مي‌زني، داري ضرر مي‌زني حواست باشد به کسي ضرر مي‌زني که منتقم اين ضرر خداست، خدا دستش در هيچ مسأله‌اي بسته نيست. لذا قديمي‌ها مي‌گفتند: اگر يکي را مي‌زني، يکي را بزن که بتواند يکي بزند. ولي يک چيزي را نوشتي که آبرويش رفت و نمي‌تواند جبران کند، خدا در کارش نمي‌تواند ندارد. خدا آبروي حضرت مريم را جبران مي‌کند. وسط دشمنان بچه به بغل و بدون شوهر، مي‌گويد: اين بچه، فرزند من است. خدا طوري جبران مي‌کند که اين بچه در بغل مادر صحبت مي‌کند و آبروي همه مي‌ريزد و آبروي حضرت مريم حفظ مي‌شود. هزاران هزار سال است که به عنوان عفيف‌ترين و با آبروترين انسان‌هاي روي زمين است و مريم مقدس است. در حالي که اسباب و عللي که ما به آن نگاه مي‌کنيم، اسباب و علل بي آبرويي است. کار خدا اينطور است. باور کنيم خدا هست. اگر با خدا جنگيدي، آبرو ريختي، خدا احياء مي‌کند ولي چوب تو سخت است. نزني آبروي کسي را بريزي که بعد توبه کني، فايده نداشته باشد.
عمل آشکار است، کار خدا نه سوخت و سوز دارد، نه دير و زود. به تو پناه مي‌بريم از زبان و گفتارمان، از اينکه زخمي به دل بزنيم و ضرري به بنده‌هاي تو برسانيم. بعضي آقايان مي‌‌گويند: بخلي که انسان را بي‌تاب مي‌کند. بخل اين است که آدم خساست نسبت به مال خودش دارد. نمي‌خواهم پرداخت کنم، در تعريف بخيل و توصيفش دارند که خانه ديگران نمي‌رود که خانه‌اش نيايند. در مورد شُح مي‌فرمايند: جلوگيري از انفاق ديگران هم مي‌کند. از اينکه ديگري کار خير بکند، حرص مي‌خورد. اصلاً نتواند ترتيب اثر بدهد. در درون خودش با خير مخالف است. يا نهي مي‌کند، به کسي مي‌رسد، مي‌گويد: اي بابا، معلوم نيست دست چه کسي مي‌رسد! لذا بدانيم خدا نکند اين حالت در ما پيش بيايد. با آن لجبازي کنيد. تا خير ديديد بگوييد: ماشاءالله! الهي شکر. تا ديديد کسي خير انجام مي‌دهد بگوييد: خدا کاش ما را هم مثل شما قرار بدهد. خدا خيرت بدهد، خدا به دستت برکت بدهد. چه خير در مورد شما بود که هم حالت شکر پيدا مي‌کند، در دعاي صحيفه مبارکه سجاديه در دعاي 24 نسبت به پدر و مادر داريم، خدايا به پدر و مادرم خير بده به واسطه آن تربيتي که به من داشتند. خدايا به ديگران هم خير بده. اگر خير در مورد من بود، کمک من کرد باز برايش دعا مي‌کنيم، شکر از او حساب مي‌شود و خواستن خير براي او از خدا، اگر براي ديگران بود تشويق او حساب مي‌شود. به خير ديگران غبطه بخوريم. کسي خير انجام مي‌دهد، بگو: خدايا مرا مثل او قرار بده، خدايا مرا بهتر از او قرار بده. روايت داريم اگر کسي در دلش حسرت خورد و گفت: خدايا کاش پول داشتم و به فلاني کمک مي‌کردم، خداوند ثواب اينکه اگر پول داشت و به نحو احسن کمک مي‌کرد را به او مي‌دهد. اين حسرت خيلي ارزش دارد. بي خيالي نسبت به غم ديگران خيلي سخت است.
کليد و مفتاح شرور، امام صادق(ع) فرمود: «الْغَضَبُ‏ مِفْتَاحُ‏ كُلِّ شَرٍّ» غضب و عصبانيت کليد قرار مي‌گيرد و تغيير ماهيت در آدم‌ها مي‌دهد. شدت عصبانيت، نطق مرا عوض مي‌کند. تا حالا با ادب بودم، بي ادب مي‌شوم. کليد انداختم در زباني که بي حد و بي ادب و تربيت مي‌خواهد حرف بزند. ريشه‌کن مي‌کند، ديگر بر مبناي استدلال و عقلي که خدا داده عمل نمي‌کني، فهم آدم را پاره پاره مي‌کند. ديگري هم چيزي بگويد نمي‌فهمي. معلومات قبلي ديگر به درد شما نمي‌خورد. به يک موجودي تبديل مي‌شوي که نه مي‌فهمد و نه عمل مي‌کند، نه ورودي‌هاي ذهنش دستت است و نه خروجي‌هاي اعضاء و جوارحش دست خودش است.
رسول خدا(ص) فرمود: بدترين گفتارها، گفتار کذب و دروغگويي است. اينکه من وارد دروغگويي شوم و خداي نکرده بعضي دروغگويي عادتشان مي‌شود. راه حلي به جز دروغ ندارد. دروغ يعني جنگيدن با همه عالم چون همه عالم براساس صدق است. دروغ آن خيالي است که از جانب ذهن انسان ساخته مي‌شود. دروغ شنا کردن جهت خلاف آب تمام دنياست. قصه چون ساخته و پرداخته ذهن است، وقتي يک نفر کار کشته يک سؤالي از درون قصه بکند، آنجا را ديگر فکر نکرده بودي. صدق همان چيزي است که اتفاق مي‌افتد و تو با آن مخالفت مي‌کني. «وَ شَرَّ الْأُمُورِ مُحْدَثَاتُهَا وَ شَرَّ الْعَمَى عَمَى الْقَلْبِ» اثر نابينايي چيست؟ آدم در ديوار مي‌خورد، صدمه مي‌بيند. پيامبر اکرم(ص) مي‌فرمايد: بدترين امور بدعت‌هاست. اينکه وارد بدعت شويم، کوري دل، دل چطور کور مي‌شود؟ آدم از خودش يک چيزهايي را توليد کند مثل همان خرافاتي که امروز بين خيلي‌ها به عنوان دين شيوع پيدا مي‌کند. من مراجعه به روايت و متن دين ندارم. از خودم يک چيزهايي را به خدا نسبت مي‌دهم. فلان کار خطا را انجام داده، خدا که مي‌بخشد، ولش کن. آيا ما اين عکس‌العملمان در مورد اين مسأله بيعت نيست. ما دچار يکسري بدعت‌هاي روزمره و نسبت دادن کلام غير واقعي به خدا هستيم. مثل اينکه مي‌گويد: خدا بزرگ است! کلمه درست است ولي باطل از آن استفاده مي‌کني. در احکام، اخلاق و اعتقادات، در هر سه موضع مي‌آيد. يعني وقتي در اعتقادات آدم نسبت به انبياي الهي، روشنگري نسبت به ماهيت انبياي الهي، در اصول دين توجهي نسبت به انبياي الهي داريم. وقتي مي‌گوييم: توحيد، نبوت، در مورد نبوت نمي‌گوييم فقط پيامبري پيامبر اکرم، تمام پيامبران گذشته و صفات پيامبران، عصمت آنها، نبوت يک مجموعه است.
دين را براساس خواسته‌هاي خودمان تفسير مي‌کنيم و اين بدعت‌هاي اعتقادي است. توصيه داريم از اهل بيت که به متخصص مراجعه کنيد. حضرت عبدالعظيم حسني اعتقاداتشان آوردند نشان دادند، من اين اعتقادات را دارم. کدام درست است و کدام غلط است؟ در مساجد و جاهاي مختلف ما نسبت به اصول دين يک غيرتي پيدا کنيم. بگوييم: توحيد و نبوت چيست؟ مسائلي که انسان غالباً به آن نياز دارد واجب است ياد بگيرد. مسائل فقط فروع دين نيست. اصول دين را واجب است ياد گرفت. لذا همه جور احکام نماز را بلد است ولي يکباره کنار مي‌گذارد. مادر و پدر ناراحت مي‌شوند، چرا؟ چون در اصول دينت جدي نبودي. اعتقادات نسبت به خدا، يک زلزله کوچک دروني ايجاد مي‌شود، دعا مي‌کني مستجاب نمي‌شود.
«جِمَاعُ‏ الشَّرِّ فِي مُقَارَنَةِ قَرِينِ السَّوْءِ» اگر بد بود بدي‌اش روي تو تأثير مي‌گذارد. هرچه بيشتر با او بنشيني تأثيرش بيشتر است. بعضي شرها اينطور است، يک برخورد با آنها سطح آدم را پايين مي‌آورد. بعضي آدم‌هاي خوبي اينطور هستند، مي‌گويد: ده سال پيش فلاني را ديدم، يک کلمه به من گفت، زندگي مرا متحول کرد. دنبال زمان نباشيم. گاهي يک نفسي در يک کسي وجود دارد به آدم مي‌خورد آدم منقلب مي‌شود. نفس شر بخاطر تماس ما با موقعيت‌هايي که ممکن است پيش بيايد روي ما تأثير زياد دارد. اگر فکر مي‌کرديم گناه‌ها و آلودگي‌هاي معنوي مثل اين ويروس‌هاست، يک ماسم جلوي دهانمان مي‌زديم هر چيزي را نگوييم، اجازه ورود هر ميکروبي را ندهيم. من که دست به چشمم نمي‌زنم با چشمم به نامحرم نگاه مي‌کنم. نگاه به نامحرم گناهش سهم مسموم است. اينجا هم سهم مسموم را نمي‌بيني ولي اثرش هست. اثر نگاه به نامحرم هست. قرين سوء اين اتفاق را مي‌آورد.
از بدترين حالت‌ها اين است که خودش را کسي اهل نجات بداند. من در معرض شيطان نيستم. اين جزء بدترين آدم‌هاست. اميرالمؤمنين(ع) فرمود: شر در طبيعت انسان وجود دارد. هرکسي اين شر در وجودش هست. اگر صاحبش غلبه بر شر پيدا کرد، همانجا خفه مي‌شود. آتشي است که رويش را کنار نزدي، خاکستر گرفتش. اما اگر غلبه پيدا نکرد، رويش را کنار زدي و به آن پر و بال دادي، به نفست غذا دادي، ظاهر مي‌شود. پس يکي از هنرهاي ما اين است که نگه داريم. لذا خواهش‌هاي نفساني براي همه وجود دارد. براي همه خواست‌هاي غريزي و توجه به اين مسائل وجود دارد. يکي نگه مي‌دارد و يکي ظهور مي‌دهد. اگر قدرت جهاد داشتيم يعني او را خفه نگه مي‌داريم. اگر پنجه قوي بود و هميشه زير نگه داشتي، تا خواست نفس بکشد راه گلويش را گرفتي، قرار نيست تو امير باشي. قرار هست من امير باشم. قرار هست همان زير بماني و خفه‌ات مي‌کنم اگر بخواهي حرف بزني. ولي اگر ولش کردي نفس مي‌کشد و قدرت پيدا مي‌کند. سواري مي‌گيرد تا آخر عمر نفست را مي‌برد. خدايا ما را نسبت به نفسمان امير قرار بده.
شريعتي: اين روزها که خيلي از مردم مي‌گويند: در مورد آرامش توصيه کنيد، پريشان هستيم و حال دلمان به هم ريخته است، توصيه‌هاي کارشناسان ما را گوش بدهيد، انشاءالله همه بهره‌مند شويم. امشب شب شهادت امام هادي(ع) است. اين هفته قرار است از حسين بن سعيد اهوازي ياد کنيم.
حاج آقاي سعيدي: ايشان از ياران امام رضا، امام جواد و امام هادي(ع) هستند. نزديک به پنج هزار حديث از ايشان نقل است. از ايشان به عنوان ثقه ياد کردند. امام هادي(ع) فرمود: «الناس في الدنيا بالاموال و في الآخره بالاعمال» ملاک سنجش آدم‌ها را مي‌فرمايند. مردم در دنيا با مالشان سنجيده مي‌شوند. در آخرت ميزانشان فرق دارد. ملاک سنجش فرق مي‌کند. اينجا به يک آدم‌هايي دارا مي‌گوييم و آنجا به يک آدم‌هاي ديگري دارا مي‌گوييم. خدايا ما را غني از اعمال و فقير نسبت به گناه قرار بده.
شريعتي: «والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين»


ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها