برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: آرامش در زندگي بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني(ره)- شرح حديث سي و نهم
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين سعيدي
تاريخ پخش: 30-11-98
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
به دست غير مبادا اميدواري ما *** نيامده است به جز ما کسي به ياري ما
به رنج راه بياميز تا بياموزي *** به مشق آبله اسرار پايداري ما
به دوش نعش جوان بردهايم و در تشييع *** نديده است کسي اشک سوگواري ما
به سربلندي سرويم و استواري کوه *** به رودهاي جهان رفته بي قراري ما
نمانده جاي شکايت که در پي هر زخم *** بلندتر شده طوفان بردباري ما
بهار آمده اما براي پيروزي *** خوشا که سرخ شود جامهي بهاري ما
سلام ميکنم به همهي بينندههاي عزيز و نازنينمان، به سمت خداي امروز خيلي خوش آمديد. حاج آقاي سعيدي سلام عليکم، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي سعيدي: بسم الله الرحمن الرحيم، بنده هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام دارم. انشاءالله که توفيق بندگي و عبادت خداوند را در همه احوال زندگي داشته باشيم. انشاءالله خداوند در تمام موقعيتهايي که تکليف بر گردن داريم ما را رو سفيد بيرون بياورد.
شريعتي: انشاءالله حماسه ديگر رقم خواهد خورد. حديث سي و نهم از چهل حديث حضرت امام، امروز به بحث شر خواهيم رسيد.
شريعتي: «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ» براي شما يک چيزي واجب شده است. اصلاً قرآن نميگويد جنگيدن آسان است. «وَ عَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ» خيلي چيزها هست شما بدتان ميآيد و برايتان سخت است اما براي شما خير است. «وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ» خيلي چيزها را دوست داريد ولي براي شما بد است. سرخ کردني را در گلودرد دوست دارم ولي براي من بد است. انشاءالله نگاه و قلب و خواست ما به جهت درست باشد، خوبها را بخواهيم. خوب گذشتن را بخواهيم نه خوش گذشتن، خوش گذشتن به معني خوب گذشتن نيست. پادشاهي بود چند مرواريد در دستش داشت و کنار آب ايستاده بود در آب ميانداخت. گفتند: چرا مرواريد را در رودخانه مياندازي؟ گفت: اگر بداني چه صداي خوبي دارد وقتي در آب ميافتد. خوش نميگذره! داري سرمايهات را از دست ميدهي.
روايت از وجود نازنين رسول خدا(ص) است. بدترين مردم کيست؟ در مورد شر و شرالناس، شيطان صحبت شده است. چرا ما در مورد شيطان صحبت کنيم؟ چون لازمه زندگي است. خطر راه چيست؟ چه شرهايي در کمين ما هستند؟ «مَنْ بَاعَ آخِرَتَهُ بِدُنْيَاهُ» آخرتش را به دنيا ميفروشد. آخرت طولاني با دنياي کوتاه، تو به واسطه چيزي که گذرا و فناپذير است، «وَ شَرٌّ مِنْ ذَلِكَ» از اين بدتر چيست؟ «مَنْ بَاعَ آخِرَتَهُ بِدُنْيَا غَيْرِهِ» به واسطه دنياي غيرش آخرتش را بفروشد. بخاطر ورثه مال خودش را کثيف ميکند و دنبال مال حرام است. قاتلين سيدالشهداء همينطور شدند. حتي پولي که خرج کرده بودند براي اينکه لوازم جنگي بگيرند، همين هم پس داده نشد. ده درهم خرج کردند ابزار جنگي خريدند، وقتي آمدند از بيت المال نفري سه درهم به آنها دادند. آخرتشان بدبخت شدند، دنيايشان هم بدبخت شدند. پيامبر اکرم(ص) فرمودند: «إِنَّ شَرَّ النَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَنْ يُكْرَمُ اتِّقَاءَ شَرِّهِ» در روز قيامت يکي از بدترين مردم، کساني که گرامي داشته ميشوند، بخاطر ترس از آنها که شري به ما برسد، يک جايگاه ويژه برايشان قائل هستيم. ميترسد فلاني در خانه، پدري در خانه، ولي از ترسش بچهها به او احترام ميگذارند و جايگاه دارد. فلاني قلم تندي دارد. رسانهاي دستش است، ميترسند ديگران اگر انتقاد کنند فردا بيايد. اين بدترين آدمها هستند. کسي که بدزبان است. پشت سرمان حرف ميزند، شر ميرساند. مهماني را خراب ميکند. چقدر پست و لئيم است و اين کرامت بدترين کرامت است. اينکه از ترس شر تو، تو را تکريم کنند.
قانون الهي اين است که معمولاً اين خبرها از آدم گرفته ميشود، هوا خالي ميشود و طرف خوار ميشود. بدترين ذلت را ذلت روز قيامت ميگويند. در روايت داريم آدمهاي متکبر مثل مورچه محشور ميشوند. همه لگدشان ميکنند و رد ميشوند و آنوقت کسي نميشنود. خدايا نميخواهيم احترامي که به واسطه بي ادبي ما باشد. کرامت نفس، کرامت پيامبر اکرم است. در عين تواضع و اوج اخلاق بودن همه دوستش دارند. نامش ميآيد دل انسان شکفته ميشود. «شَرُّ النَّاسِ مَنْ يَتَّقِيهِ النَّاسُ مَخَافَةَ شَرِّهِ» بدترين مردم کسي است که مردم از او بترسند، از خوف شرش از او دوري ميکنند.
اميرالمؤمنين(ع) فرمودند: «من يَغُش الناس» کسي که خرده شيشه دارد و کلاه سر مردم ميگذارد، کسي که از اعتماد مردم سوء استفاده ميکند. از لباس دين و تقوا استفاده ميکند براي اينکه لئامت و پستي که دارد به خرد کسي بدهد. به گل مصنوعي عطر بزني و بفروشي، خيانت کني، امام سجاد ميفرمايد: پناه ميبرم به تو خدايا که بخواهم سر کسي کلاه بگذارم. من معلم هستم، سر کلاس بگويم: بچهها امروز به کار خود برسيد. همه خوشحال ميشوند اما تو سرشان کلاه گذاشتي، امروز مطالعه نکردي و درست درس ندادي و اين را بچهها شاد شدند اما روز قيامت پاي تو گير است. يک ساعت وقت همه بچهها را تلف کردي. «شَرُّ النَّاسِ مَنْ لَا يَقْبَلُ الْعُذْرَ وَ لَا يُقِيلُ الذَّنْبَ» کسي که عذر ديگران را قبول نميکند و از خطاي ديگران نميگذرد. آدم سفتي است. از او معذرت ميخواهند ميگويد: نه، نميبخشم! خيلي دل شکسته شدم. ولي کسي اگر ميخواهد مورد رضاي خدا قرار بگيرد بايد ببخشد. کسي که دير ميبخشد و عذر را قبول نميکند اين به عنوان شر الناس گفته شده است. بدترين نوع مردم کسي است که پذيرش درست ندارد.
کسي که برايش مهم نباشد، کسي که برايش مهم نيست که مردم او را ببينند در حالي که معصيت ميکنند، اين را به صورتي در عرف گفته ميشود که من همين هستم و اهل فلان گناه هستم، ريا نميکنم. همين هستم که هستم اين جزء بدترين آدمهاست. براي خودش توجيه ميکند من ريا نميکنم، اگر خطايي دارم رو است، همه نگاه ميکنند. اين جزء بدترين آدمهاست که گناهش را در ملأ انجام ميدهد و برايش مهم نيست ديگران خطاي او را ميبينند. مثل آدمي که آلوده باشد و بگويد: من همين هستم. در مجلس عروسي بايد با لباس تميز بروي که آبروي صاحبخانه را نبري. ميگويد: من همينطور هستم! ابايي ندارد و برايشان مهم نيست.
«مَنْ لَا يَشْكُرُ النِّعْمَةَ وَ لَا يَرْعَى الْحُرْمَةَ» کسي که شکر نعمت نميکند، در باب شکر بود، شکر و تقسيم بندي از منعم يعني خود خداوند، منعمهاي دنيايي، آنهايي که واسطه نعمت به ما هستند، هرکدام از اينها شکر واجب دارند. بدترين مردم کسي است که اين شکر را انجام نميدهد. آنچه در ذهنش تصوير ميشود اين است که وظيفهاش بود. تشکر را باعث کوچکي و حقارت خود ميبيند. اين بايد حقارت نفس داشته باشد، بزرگي نفس داريم، افرادي که بزرگوار هستند، نوعاً اهل تشکر و خضوع هستند اما کساني که بزرگي ساختگي دارند، هميشه ميترسند. يک سنگ از اينکه بترکد نميترسد. کسي که شخصيت بادکنکي دارد از همه چيز ميترسد. نکند تشکر کنم کوچک شوم، نکند اين حرف را بزنم. تکبر دروغ است مثل حباب است. تکبر فقط براي خداست. آدم کريم و بزرگوار تشکر ميکند و اتفاقي هم نميافتد. يعني ديگري حتي به او فحاشي بکند، بي ادبي بکند، چيزي از اين آدم کم نميشود، او بي مقدار ميشود. مردم او را متهم ميکنند. «مَنْ لَا يَشْكُرُ النِّعْمَةَ وَ لَا يَرْعَى الْحُرْمَةَ» بدترين مردم کسي است که احترام نگه نميدارد. نسبت به آبروي ديگران لا ابالي است. يکجا غيبت ميشود، اولين وظيفه ما دفاع از آبروي ديگران است. اينجا آبروي کسي ميرود، اينجا حرفي ميزنند نسبت به او خطايي رخ ميدهد. کسي که بي حرمت نسبت به ديگران است، شر الناس شناخته شده است. اگر پرده دري در کسي شکل بگيرد، احترام ديگران را حفظ نکند، خدا هم حرمتش را حفظ نميکند.
شريعتي: از روزي که حاج آقاي سعيدي آمدند قرار شد در مورد آرامش در زندگي صحبت کنيم. تمام نکاتي که در طول اين 39 حديث پشت سر گذاشتيم و نکاتي که زحمت کشيديد گفتيد، دانه دانه رمز و راز آرامشي است که گمشده خيلي از ما هست.
حاج آقاي سعيدي: دل خدايي ميشود و وقتي دل خدايي شد، آرامش در آن شکل ميگيرد. کسي که بدگويي بکند، پشت سر ديگران حرف بزند، بدترين مردم کسي است که وقتي جمع ميشوند، يکي نبايد شروع به حرف زدن ميکند. به محض اينکه بعد از سلام عليک با شما ميشود، از فلاني چه خبر؟ تمام اينها براي کمبود دروني است. با شکستن پاي ديگران ميخواهد راه رفتن سريعتري براي خود ايجاد کند. با ريختن آبروي ديگري ميخواهد خودش را بالا ببرد. به هدفش در دنيا هم نميرسد. نوعي کرامت انساني برايش قائل نيستند. همين آدم وقتي رفت، بگو: فلاني اگر دختر داشتي به اين آدم ميدهي؟ ميگويد: نه، کسي که نسيان احسان ميکند و فراموش ميکند خيري که در موردش شده است، فلاني دست شما درد نکند، چن سال پيش پول خواستم فلاني به من داد. پنجاه سال پيش اينقدر مادرم را اذيت کردم، خير را هي تکرار کني. خير مالي، علمي را ياد کنيم. از گذشته ياد کنيم. فکر و ذکرت دنبال خوبيها باشد. اميرالمؤمنين ميفرمايد: کسي که ديگران از شر او ايمن نيستند، دائم ميترسند. وقتي حضور داري در جايي دل همه ميريزد. واي فلاني آمد! اگر ديديد پشت سرتان يا در حضورتان، اينطور است بدانيد خيلي بد هستيد. واي فلاني آمد! يکوقت نگراني يک خيري دارد، يکوقت ميگويند: واي فلاني آمد، الآن مجلس را تلخ ميکند. باز از اميرالمؤمنين هست که فرمودند: کسي که عيب پوشي از ديگران نميکند، خيلي آدم بدي است. بايد عيبش را بپوشاني، حتي اگر ديدي و متوجه شدي و از شما سؤال کردند نبايد عيبش را بگويي، يک موقعيتي هست در خواستگاري، در مورد پسري از شما مشورت ميگيرند، اينجا بحث فرق ميکند. مثلاً اعتياد دارد و اگر نگويي خيانت کردي. اما نوعاً اين اتفاق نميافتد و وظيفه ما ستر عيب است. وقتي عيب را علني بگويي طرف از داشتن اين عيب ناراحت نميشود. مثل بچهاي که تغافل ميکني کار خطايي را انجام ميدهد. يکوقت مچش را ميگيري دستش رو ميشود، ميگويد: همين که هست، خوب کردم! ديگر نميتواني کاري بکني.
اميرالمؤمنين فرمود: «مَنْ كَانَ مُتَتَبِّعاً لِعُيُوبِ النَّاسِ عَمِيّاً عَنْ مَعَايِبِهِ» (عيون الحکم/ص295) کسي که دنبال ميکند، عيبجو نسبت به ديگران است. سرک ميکشد در کار ديگران، اينها حرام است. عمي کور است، حواسش به عيب خودش نيست. اينها يک صفت هستند و لازمه همديگر هستند. وقتي عيب جو شدي از خودت غافل ميشوي. کي که عيبجويي نسبت به ديگران کند، نميميرد تا وقتي به آن عيب گرفتار شود. «مَنْ يَخْشَى النَّاسَ فِي رَبِّهِ وَ لَا يَخْشَى رَبَّهُ فِي النَّاسِ» در مورد کسي که در کارهاي مردم بخاطر خدا رعايت ميکند، اين آدم خوبي است. يعني خدا را نگاه ميکند کارهاي مردم را درست انجام ميدهد، در کار مردم يکوقت از خدا نترسيد. خداترس نبود، در کار مردم وارد شد اما خدا را در نظر نگرفت، اين هم به عنوان شر الناس گفته شده است. کسي که به هيچکس اعتماد ندارد و به همه سوء ظن دارد، اين يک جور رفتار است، هيچ کس هم قبولش ندارد چون خودش آدم بدي است. وقتي به همه سوء ظن داري يعني هرکسي از ظن خود شد يار من! يعني خودت عمل بدي انجام ميدهي و همين باعث شده همه را به حساب خود ببيني، همه را بد ببيني. لذا ديگران هم به تو اعتماد ندارند. لذا ديگران هم به تو اعتماد ندارند، عدم اعتماد تو به ديگران به علت اين است که خودت بد عمل ميکني. بسياري از فضايل اخلاقي ما يک فضيلت با دو جنبه هستند.
يکي از بدترين مردم کسي است که فکر کند بهترين مردم است. خودش را از همه بهتر بداند. خدايا من از او بهترم به اين دليل، يکي از روشهاي تکبر اظهار تواضع است. روشهاي تکبر، علماي اخلاق دارند اظهار تواضع، ميخواهم متواضع شناخته شوم، طوري سلام ميکند اداي تواضع درميآورد. خودت ميداني جلوي رسانه هستي و جلوي دوربين داري يک کارهايي انجام ميدهي، يکوقت يک نفر است، يکوقت دوربين و هزار چيز ديگر است. «طويل الأمل» کسي که آرزوهاي طولاني دارد. دنيا را به اندازه دنيا نميبيند، خودش را هزار ساله خواهد ديد بلکه بيشتر، طويل الأمل ميبيند. «سَيِّئَ الْعَمَل» در حالي که عملش بد است،آرزوهاي طولاني يا آرزو نسبت به رحمت الهي دارد، آرزوهاي بي خود، ميگويد: انشاءالله خدا ميبخشد. در حالي که کارهايي که ميکند همه خلاف آن چيزي است که خدا خواسته است. اين با انشاءالله درست نميشود، بخشيدن و رحمت و رزق جاي خود دارد ولي خدا يک تکليفي هم گردن من انداخته است. بايد اين تکليف را انجام بدهي و قابليت جذب را پيدا کني. تو يک جوري قابليت جذب را از بين ميبري و نميگذاري سبقه و رنگ الهي نسبت به تو شکل بگيرد، بعد ميگويي خدا رحمان و رحيم است. قرآن هم اين را ميگويد. چتر را روي سرت گرفتي و ميگويي: باران خيلي وسيع است. در صد کيلومتر دارد باران ميآيد، ميشود در يک متر در يک متر من نيايد؟ چتر بگير به تو باران نميرسد، تو خودت قابليت را از خودت سلب کردي و بعد ميگويي: باران خيلي زياد است، چرا يک قطره به من نميرسد؟ چون خودت مانع ايجاد کردي. قابليت جذب رحمت را از بين بردي.
پيامبر اکرم(ص) فرمود: «الْعُلَمَاءُ إِذَا فَسَدُوا» عالم وقتي فاسد ميشود، خطر عمامه و عالم دين، اگر فاسد شد بدترين مردم است. يکوقت فساد من براي خودم است. حضرت آقاي فاطمي نيا گفتند: يک وقت يکي آلودگي دارد و شرب خمر دارد، يک گوشي ميرود و عمل وقيح را انجام ميدهد، گاهي با خودش است ولي يکوقت سر منشأ قرار ميگيرد براي يک گروهي، لباس و موقعيت و شناختي که از او به عنوان ديندار دارند، مرجعيت و پشت سري قرار ميگيرد.
چو دزدي با چراغ آيد *** گزيدهتر برد کالا
اگر عالمي با عنوان علم دين و تبعيت آمد، چون دين در دل خيليها محبوبيت دارد، باعث فساد عالم خيلي مسائل مختلف دنيا، دنيا طلبي و حرص هست. طلبگي مثل هر علمي نيست. روحانيت شدن مثل هر علمي نيست، خيلي مطلب دارد. مسئول حکومتي قرار گرفتن مثل هر مسئولي نيست، مسئول کارخانه نيست. تو بايد درست و غلط رعايت کني. حلال و حرام تو با ديگري فرق دارد. بر پيغمبر(ص) نماز شب واجب است. براي کسي که مسئول ميشود يک چيزهايي واجب و حرامش فرق دارد. سطح دارايي و گرفتنش، استفاده از رانت اطلاعاتي، حرام و حلالش فرق دارد. لذا اميرالمؤمنين ميفرمايد: اين را به عنوان يک طعمه نبين. اين اول تکليف و مسئوليت است. بايد خيلي مراقب باشي. آن چيزهايي که براي تو ممنوع است براي مردم عادي ممکن است ممنوع نباشد. اگر نگاهها فرق کرد و مسئوليت به عنوان يک امتياز حساب شد بايد يک تجديد نظري کنيم. يک سختي است، مثل اينکه خيلي از مراجع از مرجعيت فرار ميکردند. مرجعيت يعني فردا بايد پاسخ بدهم، يکوقت نماز خودم است و يکوقت بايد نماز دو ميليون نفر را پاسخ بدهم. يکوقت اسراف در خانه خودم و يکوقت اسراف در بيت المال است.
کاسبي که خيانت ميکند، به تو اعتماد کردند جنس را ميخرند، بارها شده خريدم کردم ميگويم: از اين بخرم؟ ميگويد: نه، ميگويم: سوا کنم؟ ميگويد: خدا ميداند خودت سوا کني راحتتر است ولي من وقتي سوا ميکنم علمم نسبت به شما بيشتر است که چه چيزي خوب است و چه چيزي بد است! خوب است آدم اينطور فکر کند. يکي از کارهاي شيطان اين است که ميگويد: کيه الآن اين کار را بکند؟ تو همان يکي باش. نفر اول باش و کسي باش که شروع ميکني. پيش برو به فضل خدا، خدا کمکت ميکند.
«إِنَّ مِنْ شَرِّ عِبَادِ اللَّهِ مَنْ تُكْرَهُ مُجَالَسَتُهُ لِفُحْشِهِ» کسي که مردم از مجالست با او بدشان ميآيد، بد دهان و بي تربيت است، جمع شدن شر در لسان، اگر بگوييم همه شر کجاست، يک امر نسبي است، ديگر اصل شر را بخواهي پيدا کني اصلش از همان زبان نشأت ميگيرد. بدترين آدمها کسي است که رغبت نکني نزد او بروي. چون فحاش و بدگو است. گاهي بدگويي نسبت به مقدسات است. لاابالي نسبت به مقدسات است. من و شما در يک حزب سياسي هستيم، در مسأله اعتقادي با هم اختلاف نظر داريم اما مينشينيم با يک بنده خدايي صحبت ميکنيم، بياييم دست بگذاريم روي قسمتي که با هم مشکل داريم، يا بددهاني کنم، ما حق نداريم بتهاي کفار را فحش بدهيم. حالا من اين کانديدا را قبول ندارم و حرفهاي بدي به او نسبت بدهم.
شريعتي: نکات خيلي خوبي را شنيديم. انشاءالله از شر شياطين و انس و جن در امان باشيم. امروز صفحه 322 قرآن کريم، آيات ابتدايي سوره مبارکه انبياء را تلاوت خواهيم کرد.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ وَ هُمْ فِي غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ «1» ما يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَ هُمْ يَلْعَبُونَ «2» لاهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَ أَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُوا هَلْ هذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ أَ فَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ «3» قالَ رَبِّي يَعْلَمُ الْقَوْلَ فِي السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ «4» بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ بَلِ افْتَراهُ بَلْ هُوَ شاعِرٌ فَلْيَأْتِنا بِآيَةٍ كَما أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ «5» ما آمَنَتْ قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَ فَهُمْ يُؤْمِنُونَ «6» وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ إِلَّا رِجالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ «7» وَ ما جَعَلْناهُمْ جَسَداً لا يَأْكُلُونَ الطَّعامَ وَ ما كانُوا خالِدِينَ «8» ثُمَّ صَدَقْناهُمُ الْوَعْدَ فَأَنْجَيْناهُمْ وَ مَنْ نَشاءُ وَ أَهْلَكْنَا الْمُسْرِفِينَ «9» لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ كِتاباً فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ»
ترجمه آيات: به نام خداوند بخشنده مهربان، (زمان) حساب مردم نزديك شده است، در حالى كه آنان در بى خبرى، (از آن) روى گردانند! هيچ پند تازهاى از طرف پروردگارشان براى آنان نيامد، مگر اينكه آن را شنيدند و (باز) سرگرم بازى شدند. در حالى كه دلهاى آنان (از حقّ، غافل و به چيز ديگرى) سرگرم است و كسانى كه (كافر شدند و به خود) ستم كردند، مخفيانه نجوى مىكنند كه آيا اين (مرد) جز بشرى مثل شماست؟ آيا با اينكه مىبينيد به سوى سحر مى رويد؟! (پيامبر) گفت: پروردگار من، هر سخنى كه در آسمان و زمين باشد مىداند. او شنواى داناست. (كفّار) گفتند: (آنچه محمّد آورده، وحى نيست) بلكه خوابهاى آشفته است، بلكه آنها را به دروغ به خدا نسبت داده، بلكه او يك شاعر است، پس (اگر راست مىگويد) بايد همان گونه كه (پيامبران) پيشين (با معجزه) فرستاده شده بودند، او براى ما معجزهاى بياورد. تمام آبادى هايى كه پيش از اينها هلاكشان كرديم، (تقاضاى اينگونه معجزات را كردند، ولى همين كه پيشنهادشان عملى شد) ايمان نياوردند، پس آيا اينان ايمان مىآورند؟ و (اى پيامبر! به آنان بگو:) ما (هيچ پيامبرى را) پيش از تو نفرستاديم مگر اينكه (آنها نيز) مردانى بودند كه ما به ايشان وحى مىكرديم، پس اگر نمىدانيد از اهل اطلاع (و اهل كتب آسمانى) بپرسيد. و (همچنين) ما آنها را پيكرهايى كه غذا نخورند قرار نداديم و آنان جاويدان نبودند (كه نميرند). سپس ما به وعدهاى كه به آنان داده بوديم، وفا كرديم. پس آنان و هر كه را خواستيم، نجات داديم و اسراف كاران را هلاك نموديم. همانا بر شما كتابى نازل كرديم كه در آن وسيله ى تذكّر شماست، آيا نمى انديشيد؟!
شريعتي: نکات پاياني را بفرماييد.
حاج آقاي سعيدي: «اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ» حساب نزديک است، روز قيامت نزديک است. از خطاهاي ما اين است که روز قيامت و مرگ را دور ميبينيم. از چيزهايي که مصلح ماست اين است که حساب و کتاب خود را نزديک ببينيم. «وَ هُمْ فِي غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ» يکي غفلت و حواس پرتي است. در دنيا بازي ميکني و دنيا را بازيچه ديديد. من اين را وسيله خير قرار دادم، شما شروع به بازي کرديد. «وَ هُمْ يَلْعَبُونَ،لاهِيَةً قُلُوبُهُمْ» دلهاي اينها اهل خوش گذراني است. بدانيد چه خوش و چه بد ميگذرد، مهم اين است که خوب بگذرد. بايد از اهل ذکر و روايت پرسيد. خدايا تو را به آبروي اميرالمؤمنين و حضرت صديقه طاهره، افرادي چون ام ايمن، کساني بودند که دوستداران پيغمبر بودند و پيغمبر آنها را دوست داشت. سربازي حضرات اهلبيت و پيامبر اکرم(ص) را نصيب همه ما قرار بده و از ادامه غيبت امام زمانمان صرف نظر کن.
شريعتي: دعايم کن هميشه در پناه اين حرم باشم *** که عمري غير از اينجا هرکجا رفتم پشيمانم!
«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين»