برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: آرامش در زندگي بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني(ره)- شرح حديث سي و نهم (راههاي کسب خير)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين سعيدي
تاريخ پخش: 23-11-98
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
نگو کاري نميآيد به تنهايي از اين مردم *** رقم خورد انقلاب ما به دستان همين مردم
اگر ويران نکرد اين باغ را طوفان دليل اين بود *** درخشيدند در هر عرصهاي همچون نگين مردم
جوانان دادند و جان دادند اما همچنان ماندند *** به پاي عزت و آزادي اين سرزمين مردم
به رغم هرچه سختي خم به ابروشان نيافتاده *** نه در جنگ و نه در تحريم دشمن بهترين مردم
ميان قاب دنيا ماه بهمن نقش ميبندد *** حضوري افتخار انگيز از اين شورآفرين مردم
چهل سال ايستاديم و اگر پايش بيافتد باز *** حراست ميکنيم از خاک ميهن با همين مردم
سلام به ايران سرافراز اسلامي، سلام به 22 بهمن ماه، سلام به مردم عزيز و نازنينمان، همه آنهايي که جانانه در اين سالها پاي نظام و انقلاب و آرمانهايشان ايستادند عليرغم تمام گلايههايي که داشتند. سلام به مردمي که در زمستان بهار آفريدند، سلام ميکنم به همهي بينندههاي عزيز و نازنينمان، به سمت خداي امروز خيلي خوش آمديد. حاج آقاي سعيدي سلام عليکم، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي سعيدي: بسم الله الرحمن الرحيم، بنده هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام دارم. انشاءالله که توفيق بندگي و عبادت خداوند را در همه احوال زندگي داشته باشيم. ايام نزديک شدن به ايام ولادت حضرت صديقه طاهره را تبريک ميگويم، انشاءالله خداوند ما را از تابعين و شيعيان واقعي حضرات اهلبيت(ع) قرار بدهد و هم تشکر ويژه در مورد راهپيمايي ديروز که فوق العاده بود و خداوند ما را متشکر از مردم قرار بدهد. با تمام فراز و نشيبها و همه مسائلي که هست و مشکلاتي که وجود دارد، حتي با ناملايمتيها که ديدند باز هم پاي انقلاب ايستادند و اگر اميدي براي اصلاح داريم به اين معني است که در اين مسير قدم ميزنيم. هيچکدام به معناي دفاع از خطاها و بي تدبيريها و مشکلات نيست. به معني دفاع از اصل نظام و انقلاب هست. ما ميآييم که بگوييم هستيم و خطاهايي که ايجاد شده را نميپذيريم، اصل نظام براي ما مقدس است و کساني که خيانت ميکنند را جزء نظام نميدانيم. هنوز نسبت به آن شعار ميدهيم و شعور داريم و منعطف هستيم و حرکت ميکنيم، و همانهايي که هشت سال دفاع مقدس جان دادند، در اين مسير جانمان را تقديم خواهم کرد.
شريعتي: انشاءالله مسئولين ما قدر اين مردم را بدانند که هروقت حضورشان ضروري بود آمدند و بودند. حديث سي و نهم از چهل حديث حضرت امام در مورد خير بود، راههاي جذب خير را با هم ميشنويم.
شريعتي: بحث خير و جلب و کسب خير از نگاه اهلبيت(ع)، از وجود نازنين اميرالمؤمنين(ع) هست که حضرت فرمود: «الْخَيْرُ كُلُّهُ فِي ثَلَاثِ خِصَالٍ فِي النَّظَرِ وَ السُّكُوتِ وَ الْكَلَامِ» نظر، سکوت و کلام، «فَكُلُّ نَظَرٍ لَيْسَ فِيهِ اعْتِبَارٌ فَهُوَ سَهْوٌ» هر نظري که در آن عبرت گرفتن نباشد نظر بيخودي است. آن نظر و نگاه و نوع که آدم از آن درس بگيرد. افرادي که اهل خرد هستند و موفق هستند در زندگي اهل دريافت هستند. شما يک شاگرد مغازه ميآوري، يکي دو سال ميبيني بارش را بست و اوستا شد و رفت. يکي ديگر ميآوري ميبيني پانزده سال در مغازه هست و هيچي نشد. قديميها ميگويند: کار را ميدزدد، يعني تمام هدفش اين نيست که سر ساعت شود و کار تمام شود و برود، نظر اعتبار عبرت گرفتن است. در دنيا ميتوانيم از ريز همه اتفاقات يک نظر اعتبار داشته باشيم و عبرت بگيريم. فلاني خطا کرد و فلاني اينطور کرد. عاقبت اين کار چه شد؟ عاقبت آن يکي کار چه شد؟ عالم استاد تو ميشود. همه موجودات عالم آيات و نشانههاي الهي ميشوند براي اينکه تو را هدايت و راهنمايي کنند منتهي نظر تو و چشم و نگاه تو خيلي مهم است. چگونه درس بگيري يا بدون عبرت گرفتن از کنارش رد شوي. «وَ كُلُّ سُكُوتٍ لَيْسَ فِيهِ فِكْرَةٌ فَهُوَ غَفْلَةٌ» سکوتي که در آن انديشيدن نباشد غفلت است. سکوت به معني بي تفاوت اگر باشد اين غفلت است. يکوقت نيانديشيدن است. يکوقت در حين تفکر مرحوم علامه طباطبايي خيلي عميق اهل تفکر بودند. ايشان خيلي عميق اهل تفکر بودند. اين ديگر غفلت نيست. اين سکوت خودش خير است. کسب خير است، «وَ كُلُّ كَلَامٍ لَيْسَ فِيهِ ذِكْرٌ فَهُوَ لَغْوٌ» هر حرفي و هر کلامي که درونش ياد خدا نباشد، بخاطر خدا نباشد، خدا در آن در نظر گرفته نشده باشد هياهو است. حرف بيخود است. يعني قبل از کلامت فکر کن، بخاطر خداست، خدا راضي است؟ اين اصلاً ذکر و ياد خدا درونش هست يا نيست؟ بقيه هياهو هست و حرفي است که بزني يا نزني مساوي است.
يکي از تهييجهايي که شيطان نسبت به ما دارد و ما را به هيجان مياندازد تهييج به کلام است، شهوت کلام را در ما زياد ميکند. کثرت کلام کثرت خطا را با خود دارد. زياد حرف زدن، وقتي زياد حرف شد، نسبت حرف با تعقل به هم ميخورد آنوقت آدم خيلي فکر نميکند و فقط حرف ميزند، وقتي بتواني زبان را نگه داري قدرت تفکرش بيشتر ميشود و زمان به فکرش براي حرف زدن بيشتر ميدهد و صحيحتر صحبت ميکند. امام زين العابدين(ع) ميفرمايد: «فِي قَطْعِ الطَّمَعِ عَمَّا فِي أَيْدِي النَّاسِ» چشم طمع و خاص نسبت به دست مردم نداشته باشيد. چشم به دست مردم نداشته باشي و چشمت گدا نباشد. يعضي وقتها يک شخص گداست و يکوقت گدا صفت است، اينکه شخصي چشم طمع دارد ربطي ندارد به اينکه وضع مالي طرف خوب است يا نه. وضع مالياش خوب شد ديگر نگاهش به ثروت ديگران نيست. يک صفت اخلاقي است و ربطي به مقدار داشتن انسانها ندارد. چه کسي گفتي سيري باعث ميشود آدم از طمع دست بردارد. لذا بنده خدايي بود جاروي دستي ميفروخت. يکوقت يک مسأله شرعي پرسيده بود که يکوقت کمکي به واسطهاي به ايشان ميرسد، گفت: من ديدم حليم ميپختيد براي امام حسين، ديدم پولم نميرسد کولر خانهام را فروختم. ديدم امام حسين خيلي گرما کشيد، من يکسال کولر نداشته باشم چيزي نميشود. اين منيع الطبع است. اين کريم است. اين آدمها خريدني نيستند. اينکه عشق امام حسين با دلها چه ميکند که هيچ عقل و احساسي نميتواند محاسبهاش کند.
شريعتي: داريم اگر خدا براي کسي خير بخواهد «قَذَفَ فِي قَلْبِهِ حُبَّ الْحُسَيْن» خداوند محبت امام حسين را نفوذ ميدهد، در قلبش جايگزين همه چيز ميکند. محبت امام حسين عجيب است. مگر ميشود آدم آب بخورد و سلام بر حسين نگويد؟ از آن آب گواراتر داريم؟ انشاءالله خدا ما را نسبت به اهلبيت عاشق و عارف و عامل قرار بدهد. «فَتَرْضَى لِلنَّاسِ مَا تَرْضَى لِنَفْسِكَ» از چيزهايي که آدم را خوب و خير ميکند، خير و مجراي خير الهي نسبت به آدم جريان پيدا ميکند، راضي شوي براي مردم هرچيزي که براي خود ميپسندي. يکجا ببيني اينکه براي ديگري ميخواهم، خودم هم همين هستم يا نه. اينکه من دلم ميخواهد شايد ديگري هم دلش بخواهد. ايثار معني ميشود که ترجيح بدهي، اينجا «فترضي» همان چيزي که براي ديگران ميخواهي براي خودت بخواهي. ايثار بالاتر از چيزي است که براي خودت يا ديگران ميخواهي.
امام صادق(ع) فرمود: «بادخال السرور علي المؤمنين من شيعتنا» سرور و شادي را در قلب مؤمنين وارد کند. طوري باشد که دلشان شاد شود. آيت الله شجاعي(ره) در مورد ادخال سرور ميگويند: به معني لودگي و مسخرگي نيست، اينکه مشکلي را از طرف حل کني. غصهاي که روي دلش هست، مسأله مالي دارد، در اجاره خانهاش مانده است، حتي در مسألهاي ميخواهد درد دل بکند، بعضي درد دل ميکنند و ميگويند: سبک شدم، مگر ما اينطور نيستيم؟ مصداقش ميتواند در خانواده باشد. آقا نيم ساعت در خانه با عيالت صحبت کن، سبک ميشود. خيلي از اينها مشکل ندارند، سر همين نشنيدنهاست. اجازه گفتار به همديگر نميدهند، بعد اين روي قلب ميماند. آنوقت ميگويد راحت ميشود. در مشاورهها داشتيم که تا صحبت ميکند، من خيلي راهحل نميگويم، اينقدر تشکر ميکند وقتي ميرود. اينکه ميگويند: زبان همديگر را نميفهميم، اصلاً چيزي به زبان نيامد. اجازه ورود نداديد. لذا اين در خانوادهها ادخال سرور کم است. تمرين بدهيم خودمان را که بيشتر از آنچه ميگوييم بشنويم. شنيدن ياد گرفتني است. شنيدن طرف مقابل را آرام ميکند. يعني من تو را حساب کردم و قاب شنيدن دانستم. اگر يکوقت ميان حرفهايش يک چيزهايي ميزند شما ميگويي: من يک چنين مطلب کوچکي را رعايت نميکردم، اينکه من خيال ميکردم امتيازش منفي يک اخلاقي است، براي او منفي ده بود.
اميرالمؤمنين(ع) فرمودند: «إِسْدَاءُ النِّعَمِ» اين نعمتهاي الهي را پخش کردن، يک حرف خير بزن، درد دل کسي را بشنو، يکوقت نوازش کردن يتيم، رسيدن مالي يک مسأله است بالاتر از آن دست کشيدن روي سر يتيم است. ميتوانم محبت کنم، اصلاح ذات البين کنم، اين هنر ميخواهد نه پول. کلام شيريني داري و ميتواني دو نفر را با هم جوش بدهي. «وَ رِعَايَةُ الذِّمَمَ» عهد و پيماني که با ديگران داري رعايت کني، قول ميدهي سر وقت بيايي، پول از کسي ميگيري سر وقت بده. خدا خير را از زندگيات ميبرد. وقتي قول به ديگري ميدهي، عمل کن. عين همين توجيهگري که ميکني خير را از زندگي ميبري. ديگري اين کار را با شما بکند، ده دقيقه در خيابان دير کند ببين چه حالي ميشوي. پول ديگري را دير ميدهي، خوب روي اين پول حساب باز کرده، آن روزي که ميخواستي بگيري چرا محاسبه نکردي. يکوقت حادثه پيش ميآيد يک مسأله ديگر است. لذا در مسائل مالي داريم ميگويند: اگر ديدي طرف گرفتار شده و مسألهاي پيش آمده شما هم مهلت بدهيد. اين مهلت دادن از اين طرف استحباب دارد. اينکه آدم بيخيال دين مردم باشد، بيخيال قولي که در زمان نسبت به... اينکه دل ديگري را خراب کردي و سياه کردي همين باعث ميشود لذت زندگيات از بين برود. چقدر افسرده شدم، بي حوصله هستم! اين اثر اهميت ندادن به مردم است. يکوقت کبر آدم را ميگيرد، يکوقت شهرت آدم را ميگيرد، فلاني آنقدر اهميت دارد که تو اهميت داري، شهرت دليل نميشود که من دير کنم. خدايا اخلاقهاي ما را الهي قرار بدهد. اگر محاسبات ما دنيايي و پست شد پايين ميرويم.
«وَ صِلَةُ الرَّحِمِ» ديد و بازديد، ايام عيد و تولد حضرت صديقه طاهره نزديک است. هرکدام از اينها يک بهانه باشد براي صله رحم و ديد و بازديد. يکي از آقايان که شاگرد مرحوم آيت الله قاضي بودند، به من فرمودند: لوس بازي بلد هستي؟ براي مادرت بايد لوس بازي دربياوري. بايد کاري کني که هيچ چيز حس نکند و تو را بچهاش ببيند و کيف کند از اينکه پيش او ميروي. برو از خاطرات بچگياش بگو و خودت را بچه کن که او مادرياش را بکن. پايش را ببوس، حياء صفت حميده اخلاقي است و خجالت رذيله اخلاقي است. بگو خجالت ميکشم، اين دستور اهلبيت است، دست بوسي و پا بوسي مادر را انجام بدهيد. لعنت بر شيطان بگوييد و پاي مادر را ببوسيد و ببينيد خدا به اين لبها چه برکتي ميدهد و چطور گرههاي زندگي باز ميشود. حاج آقا رفتار خوبي با من نداشتند. اگر رفتار خوبي نداشتند پس پدر و مادر نيستند، هرطور بودند سراغشان برويد. بهانه تولد حضرت زهرا خوب بهانهاي است. اينهايي که خداي نکرده قهر هستند، قهر را دور بريز ما در اين دنيا فرصت زيادي نداريم. پدر و مادر ضريبدارهاي زندگي هستند.
اميرالمؤمنين(ع) فرمود: بخاطر خدا دوست داشته باشيد. رفاقتها و دوست داشتنهاي شما بخاطر خدا باشد. آنوقت وقتي دايره رفيقهايت را ميخواهي بنويسي، ميبيني تضادشان از جهت مالي خيلي زياد است. ميبيني چقدر اختلاف وجود دارد. ولي وجه مشترک بخاطر خداست، بخاطر اهلبيت است. اما بعضي نه، بخواهند رفيقهايشان را بنويسند، وجوه مشترک را بنويسند، وضعيت ماليهاست، شبيه من هستند. ثروت و شهرت است. با اينها ارتباط دارم. وقتي تلفنت زنگ ميزند گوشي چه کساني را جواب ميدهي؟ يک کساني در ذهنت ستارهدار هستند که پررنگتر هستند. دوستش ندارم چون نسبت به اهل بيت جسارت کرده است. دوستش ندارم چون نسبت به اين نظام و اين همه شهيد ارادت ندارد و مخالف است. تکليف نسبت به او دارم ولي دوستش ندارم. پيامبر نسبت به همه کفار تکليف دارد که همه را دعوت کن اما محبت بخاطر چيست؟ دوست دارم براي اينکه آنها موالات في الله و معادات في الله دارند.
«إِنَّمَا يُدْرَكُ الْخَيْرُ كُلُّهُ بِالْعَقْلِ» خير فقط با عقل درک ميشود. يک عقل محاسبهگر داريم، خدا رحمت کند شهيد بهشتي را، عقل حسابگر يک طوري ميگويد، ما مرادمان عقل نيست. عقل مؤيده به نور الله است. به نور خدا تأييد شده است. عقل حسابگر در جريان کربلا چه ميگويد، ميگويد: چهار هزار نفر در لشگر اوليه اين طرف هستند، هفتاد و خردهاي مرد جنگي اين طرف هستند. مقايسه کند عقل حسابگر ميگويد يا در چهار هزار نفر باش براي پيروزي يا حداقل در اين هفتاد و خردهاي نفر نباش و فرار کن از اين طرف، اين را محاسبه ميگويد. عقلي که عقل مؤيد به نور الله است، ميگويد: نوراني ميبيند، امام حسين را نوراني ميبيند و ميگويد: مهم نيست. اين در محاسبه تو کشته شدن است، هلاک است. در اينجا کشته شدن فوز و پيروزي است. لذا اين طرف را ميگيرم. عقل محسابه گر اختلاس و دزدي و وجوهات شرعي را محاسبه ميکند و سود ميگيرد و ميگويد: ببين، پول بيشتري درآوردم. خوشبختي بيشتر دارم. عقل مؤيد به نور الله ميگويد: اين کثيف و آلوده است. اين در شأن من نيست که انسان هستم. لذا محاسبهاش را تغيير ميدهد. مؤمن نگاه ميکند با نور الهي و رواياتي که داريم، با نور خدا که نگاه کردي از جهل بيرونت ميآورد. من با لمس از شي يک تصويري دارم، نور را که مياندازم ميبينم اين نبود. اي بابا چطور اشتباه کرديم. براي نورانيت عقل است. لذا خيرات را آدم با عقلش، با عقلي که با نور الهي است.
«وَ لَا دِينَ لِمَنْ لَا عَقْلَ لَهُ» کسي که عقل ندارد دين ندارد. دين به واسطه عقل درک ميشود. لذا جنود عقل و جهل، مسأله عقل در مقابل جهل بيان شده است و اهلبيت آمدند ما را از جهل بيرون بياورند، عاقلمان کنند. اميرالمؤمنين فرمود: «فِيمَنْ عَرَفَ قَدْرَهُ» کسي که قدرش را بفهمد. پايش را از گليمش درازتر نکند. بفهم کيست، ما آدم هستيم. مثل حيوانات نيستيم. من براي چه آمدم؟ من براي بندگي خدا آمدم. کسي هستم که خليفه الله روي زمين هستم. من کسي هستم که خدا هدي للناس براي من قرآن و اهلبيت را قرار داده است. من اينقدر پيش خدا با ارزش هستم، چقدر باختم و از بين رفتم. اگر کسي ارزش خودش را نفهميد، گاهي ارزش گذاري ديگران او را به خطا مياندازد. اگر من بخواهم با شما يک لشگري داشته باشم، با همديگر بجنگيم. شما يک لشگري داشته باشي صد نفر، من بگويم: من هم ميخواهم لشگري جمع کنم، يک آينه دست راست خودم بگذارم. يک آينه دست چپ خودم بگذارم، در آينهها ضرب شوم. بگويم: مرا ببين چند هزار نفر لشگر دارم. در واقع يک نفر هستم، در آينهها ضرب شدم. شما دو نفر هم باشيد، من همان يک نفر هستم که مرا زديد و تمام شده رفته. يکي از خطراتي که شهرت دارد، ضرب شدن در آينه است. آيا وقتي همه مرا قبول دارند، شهرت من به واسطه تلويزيون است. ضرب شدن در يک سري آينه هست، فهم من هم به اندازه همين بالا رفت. مردم به اندازه هزار نفر و صد هزار نفر رأي و حرف مرا ميپذيرند، به اندازه صد هزار نفر فکر دارم يا به اندازه يک نفر فکر دارم. اينقدر مطالعه و تحقيق و نسبت به حرفم برشي که در حرفم هست، اينقدر پشتوانهاش فکر است؟ اگر اين آينهها نبود همينقدر حرف من پذيرش داشت؟ خودم چه هستم؟ لذا خطري که شهرت دارد اينکه من از درون خالي ميشوم و ديگر نسبت به همه چيز اظهار نظر ميکنم.
شريعتي: شهيد آويني در يک مقطعي از زندگي دچار تحول ميشود و بعد ميگويد: تمام نوشتههايم را پاره کردم، تمام را آتش زدم و احساس کردم همه حديث نفس است. به جايي رسيدم که احساس کردم هيچوقت تظاهر به دانايي جاي دانايي را نميگيرد و اين خيلي مهم است.
حاج آقاي سعيدي: بفهمد چند نفر است، عيارش را بسنجد. اينکه کسي پشت بلندگو حرف بزند و بگويد: چه صداي بلندي دارم. اين صدا از ميکروفون است. ادا درآوردن فهم خيلي خطرناک است. از بزرگترين حجابها، حجاب شهرت است. آدم فهم خودش را بخاطر ضرب در آينهها فکر کند اينقدر ميفهمم و اينقدر بايد حرف بزنم. چيزهايي که خير دنيا و آخرت را براي ما دارد، امام صادق(ع) فرمود: «وَ لَا تُحَدِّثَنَ نَفْسَكَ أَنَّكَ فَوْقَ أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ» بعضي ميگويند: ما از ديگران بالاتر هستيم، قائل به اين شدند، خدش را بالاتر از ديگران نبيند. حضرت يک دستورالعمل ميفرمايند: «وَ اخْزُنْ لِسَانَكَ كَمَا تَخْزُنُ مَالَكَ» خزانهدار بودن يعني نگهداري، همانطور که مالت را نگه ميداري، زبانت را نگه دار. اگر اين زبان را نگه نداري، اگر مالمان را نگه داريم بر باد ميرود و از بين ميرود. آبرو و اعتبارت را از بين ميبرد. تأمل و فکر کردن قبل از حرف زدن اين مسأله را دارد. خدا را در نظر گرفتن، اين را بگويم چه اثري دارد و چه فاجعهاي به وجود ميآورد.
کتمان سر نسبت به ديگران، رازداري، حواسمان باشد که ديگري سرّش را به شما گفته است، يکئفعه از جاي ديگر ميبيند همان حرف را ميشنود. قلب را طوري نگه داريم زبان ما نسبت به راز ديگري باشد. صدق و راستگويي، زير و رو نکشيدن، حالت دورويي داشتن در ما رخ ندهد. پيامبر فرمود: وقتي سختي بر شما فشار آورد و غم بر دلتان نشست و گرفتار شديد، دلتان را به اين دعا مزين کنيد «لا اله الا الله رَبُّنَا لَا نُشْرِكُ بِهِ شَيْئاً ثُمَّ ادْعُوا بِمَا بَدَا لَكُمْ» هيچ شرکي نسبت به او ندارم و کسي را به غير از او مؤثر در وجود نميدانم. هرچيزي که ميخواهيد دعا کنيد خدا براي شما اجابت ميکند. هيچ شرکي نسبت به تو ندارم. يکي دو مورد که حضرت علي(ع) ميفرمايد: يکي حسن خلق است و يکي حسن نيت است. از چيزهايي که خير را براي ما جذب ميکند، حسن خلق و حسن نيت است. اخلاقت خوب باشد و نيتت هم نسبت به ديگران و اعمال و رفتارت نيت درستي باشد. شيشه خورده در نيتمان نداشته باشيم.
شريعتي: امروز صفحه 315 قرآن کريم، آيات نوراني سوره مبارکه طه را تلاوت خواهيم کرد.
«قالَ عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي فِي كِتابٍ لا يَضِلُّ رَبِّي وَ لا يَنْسى «52» الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْداً وَ سَلَكَ لَكُمْ فِيها سُبُلًا وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْ نَباتٍ شَتَّى «53» كُلُوا وَ ارْعَوْا أَنْعامَكُمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِأُولِي النُّهى «54» مِنْها خَلَقْناكُمْ وَ فِيها نُعِيدُكُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَةً أُخْرى «55» وَ لَقَدْ أَرَيْناهُ آياتِنا كُلَّها فَكَذَّبَ وَ أَبى «56» قالَ أَ جِئْتَنا لِتُخْرِجَنا مِنْ أَرْضِنا بِسِحْرِكَ يا مُوسى «57» فَلَنَأْتِيَنَّكَ بِسِحْرٍ مِثْلِهِ فَاجْعَلْ بَيْنَنا وَ بَيْنَكَ مَوْعِداً لا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَ لا أَنْتَ مَكاناً سُوىً «58» قالَ مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَةِ وَ أَنْ يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى «59» فَتَوَلَّى فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ كَيْدَهُ ثُمَّ أَتى «60» قالَ لَهُمْ مُوسى وَيْلَكُمْ لا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ كَذِباً فَيُسْحِتَكُمْ بِعَذابٍ وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَرى «61» فَتَنازَعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ وَ أَسَرُّوا النَّجْوى «62» قالُوا إِنْ هذانِ لَساحِرانِ يُرِيدانِ أَنْ يُخْرِجاكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِما وَ يَذْهَبا بِطَرِيقَتِكُمُ الْمُثْلى «63» فَأَجْمِعُوا كَيْدَكُمْ ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا وَ قَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلى»
ترجمه آيات: (موسى) گفت: علم آن (احوال) در كتابى نزد پروردگار من است (و) پروردگار من نه (خطا و چيزى را) گم مىكند و نه فراموش مىنمايد. خدايى كه زمين را براى شما بستر آسايش قرار داد وراههايى را در آن براى شما ايجاد كرد و از آسمان آبى فرستاد، پس به واسطهى آن، انواع زوجهاى گوناگون گياهان را (از خاك) بيرون آورديم. (تا هم خودتان از آن) بخوريد و (هم) چهار پايانتان را (در آن) بچرانيد. البتّه در اين (امور) نشانههايى براى خردمندان است. ما شما را از آن (زمين) آفريديم و در آن باز مىگردانيم و بار ديگر شما را از آن بيرون مىآوريم. و به تحقيق ما تمام آيات و معجزات خويش را به او (فرعون) نشان داديم، ولى او تكذيب و امتناع كرد. (فرعون) گفت: اى موسى! آيا تو آمدهاى تا با سحر خود ما را از منطقه و سرزمينمان بيرون كنى؟! (فرعون ادامه داد) پس ما (هم) حتماً سحرى همانند آن (سحر) را براى تو خواهيم آورد. پس (اكنون) بين ما و خودت زمانى قرار بده كه از آن تخلّف نكنيم (آن هم در) مكانى هموار وبا فاصلهاى كه نسبت به همه يكسان باشد. (موسى) گفت: وعدگاه (ما و) شما، روز زينت (روز عيد) و در وقت چاشت (نيمروز) كه همهى مردم جمع شده باشند. پس فرعون پشت كرد (ومجلس را ترك كرد)، پس (تمام) مكر و حيلهى خود را جمع كرد، سپس (در روز موعود) باز آمد. موسى به آنان (فرعونيان) گفت: واى بر شما! بر خدا دروغ نبنديد، كه شما را با عذابى (سخت) هلاك و ريشه كن خواهد كرد و به تحقيق آن كس كه (به خدا) دروغ ببندد، ناكام و زيانكار گردد. پس آنان در كارشان به كشمكش پرداختند و نجوى (و نتيجه نزاع خود) را مخفى كردند. (فرعونيان) گفتند: همانا اين دو (موسى و هارون) قطعاً جادوگرند (كه) مىخواهند با سحرشان شما را از سرزمينتان بيرون كنند و آيين برتر شما را براندازند. پس (اينك تمام نقشه و) كيد خود را گرد آوريد، سپس در يك صف (و بطور منظم) حاضر شويد. و به تحقيق امروز پيروزى از آن كسى است كه برترى يابد (و سحر او غالب شود).
شريعتي: اشاره قرآني را بفرماييد.
حاج آقاي سعيدي: «كُلُوا وَ ارْعَوْا أَنْعامَكُمْ» بخوريد و چهارپايانتان را در زمين بچرانيد، اما «إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِأُولِي النُّهى» اينهايي که عرض ميکنيم براي همه اتفاق ميافتد، اما فقط صاحبان خرد از آن برداشت توحيدي دارند. زمين و نعمتهاي خدا هم بستر رشد جسماني ما هستند، هم بستر رشد روحاني ما هستند. اين بستگي به نگاه ما دارد. اگر با خوردن و آشاميدن زمين را نگاه کردي، فقط جسمت رشد ميکند اما اگر اولي النهي بودي، همين خوردن و چريدن حيوان هم براي تو باعث رشد معنوي ميشود، آيات و نشانههاي الهي ميشود. انشاءالله خداوند چشم واقعي ما را باز کند که تمام نعمتهاي الهي را از جانب او ببينيم و در خدمت او باشيم.
اميرالمؤمنين ميفرمايند: شخصي نزد پيغمبر آمد، گفت: به من عملي را ياد بدهيد که خدا مرا دوست داشته باشد. مخلوقات خدا هم مرا دوست داشته باشند، کثرت مال پيدا کنم و بدنم هم سالم شود، طول عمر هم داشته باشم و روز قيامت با شما محشور شوم. پيامبر اکرم فرمودند: اين شش خصلت است که تو گفتي، نياز به شش خصلت ديگر دارد. اگر دوست داري خدا دوستت داشته باشد از خدا بترس و تقوا داشته باش. اين باعث ميشود خدا کسي را دوست داشته باشد. هنگامي که اراده کردي که مخلوقات خدا دوستت داشته باشند، خير برسان، چشم پوشي کن از چيزي که در دستشان است. اين هم محبت مردم را ميآورد. آن زمان که ميخواهي مالت زياد شود، تزکيه کن، يعني حواست باشد ورودياش چطور است و حواست باشد مالي که بدست آوردي تزکيه شود، خمس و زکاتت را پرداخت کن. اگر ميخواهي بدنت سالم باشد، صدقه زياد بده. اگر ميخواهي عمر طولاني پيدا کني صله رحم کن. اگر دوست داري خدا با من محشورت کند، سجدههايت را طولاني کن. سجده بعد از نمازها هرچه طولانيتر باشد و اظهار عجز پيش خدا باشد، حشر با رسول الله را دارد. در خود صلاة سجده صلاة استعانت بيشتري دارد.
اميرالمؤمنين(ع) فرمايشي دارند که وقتي به عقيل برادرشان فرمودند: براي من همسري را انتخاب کن. گفتند: اصالت و شجاعت داشته باشد که فرزنداني شجاع و خوب براي من بياورد. يکي از ملاکهاي ما در انتخاب همسر کمرنگ شدن بحث مادر فرزندان هم هست، سؤالاتي که در خواستگاري مطرح ميشود فقط جنبه و شئونات همسري است، اين نسبت به من چگونه همسري است، فقط براي من چگونه همسري است. من نگاه کنم نسبت به فرزندان من چگونه مادري است؟ شئونات اخلاقي که از يک مادر سراغ داري، آن را هم در بحث ازدواج لحاظ کنيد.
خدايا تو را به آبروي اميرالمؤمنين و حضرت صديقه طاهره، دلهاي ما را به ظهور حضرت حجت شاد کن. خدايا عالم را از ظلم و ستم نجات بده و ما را از سربازان واقعي حضرت حجت هم در زمان غيبتش و هم در زمان ظهورش قرار بده.
شريعتي:
گاهي دلم به سمت خدا ميبرد مرا *** يعني به آستان رضا ميبرد مرا
«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين»