برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: آرامش در زندگي بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني(ره)- شرح حديث سي و هشتم
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين سعيدي
تاريخ پخش: 25-10-98
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم. (قرائت دعاي سلامت امام زمان)
بي تابتر از جان پريشان در تب *** بيخوابتر از گردش هذيان بر لب
بي رؤيت روي او بلاتکليفم *** همچون گل آفتابگردان در شب
سلام ميکنم به همهي بينندههاي عزيز و نازنينمان، حاج آقاي سعيدي سلام عليکم، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي سعيدي: بسم الله الرحمن الرحيم، بنده هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام دارم. انشاءالله که توفيق بندگي و عبادت خداوند را در همه احوال زندگي داشته باشيم. انشاءالله خداوند صبر ما را در مصائب و مشکلات زياد کند و ما را پيروز قرار بدهد.
شريعتي: بحث شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي سعيدي: اين روزها روزهاي سختي است، اما اينکه آدم چگونه از امتحان بيرون ميآيد، شيريني براي بعدش است. سختيها لازمه مصيبت است اما اينکه خروجي اين مصيبت چيست و با صحت آدم خارج شود، مهم است. حضرت ايوب به صبر معروف است. مصيبتهاي زيادي آمد ولي هيچوقت ناشکر نبود. يک اتفاقي در مورد حضرت ايوب افتاد که خيلي به جاست. ايشان خيلي مشکلات داشتند و فرزندانشان از دنيا رفتند و مرگ فرزند خيلي سخت است. خدم و حشمشان از بين رفت و مزرعهشان سوخت و سلامتيشان طوري گرفته شد که در بستر بودند. از حضرت پرسيدند: کدام يک از همه سختتر بود؟ حضرت فرمودند: همه اينها بود اما زخم زبان و طعنه مردم از همه بدتر بود. طعنه ميزدند، تو همان هستي که خداپرست هستي و ادعاي توحيد داري؟ طعنه بسيار سخت است. هميشه يک مصيبت بزرگتري به عنوان طعنه آنهايي که نميخواهند ما باشيم، خواهند زد. طعنه و نيش خواهند زد و تحمل اين طعنهها چون استخوان در گلو و خار در چشم، خود همين هم بي اجر نيست. انشاءالله خداوند به ما صبر بدهد و همانطور که رهبر عزيز فرمودند اين مسائل تکرار نشود. تلخ کامي که واقعاً سخت است. در اين خانواده يک مشکل ايجاد شده و همه از درون سوختيم. اما اينکه بخواهيم شکايت را نزد دشمن خانواده ببريم و اجازه دخالت به خودشان بدهند، اين خودش مسأله است. تجربهاي که از مصائب و مشکلات داريم کم نيست. انشاءالله خداوند نصرت کند و صبر را به همه ما بدهد.
شريعتي: انشاءالله نماز جمعه اين هفته تهران به امامت رهبر معظم انقلاب در مصلي بزرگ امام خميني برپا خواهد شد.
حاج آقاي سعيدي: حديث سي و هشتم از احاديث چهل حديث امام (ره)، از امام باقر(ع) اينگونه پرسيدند و روايت مشهوري است و در زمان اهلبيت هم مشهور بود. «أَنَ اللَّهَ خَلَقَ آدَمَ عَلَى صُورَتِهِ» پرسيدند که خداوند آدم را بر صورت خودش خلق کرد؟ اين مسأله خيلي زياد بود و از اهلبيت (ع) روايت مشهور را ميپرسيدند براي اينکه صحت آن را بدانند. لذا ياران اهلبيت ميپرسيدند: اين با همه شهرتش درست هست يا نيست؟ يا توضيحي دارد يا نه؟ اين روش گويش حضرات اهلبيت (ع) معمول بود که ميپرسيدند و حضرات پاسخ ميدادند. خداوند آدم(ع) را بر صورت خودش خلق کرد. «فَقَالَ هِيَ صُورَةٌ مُحْدَثَةٌ مَخْلُوقَةٌ» يک صورتي است که حادث شده و مخلوق از جانب خداست. «وَ اصْطَفَاهَا اللَّهُ وَ اخْتَارَهَا عَلَى سَائِرِ الصُّوَرِ الْمُخْتَلِفَةِ» خداوند اين صورت را پسنديد و برانگيخت، اين را يک انتخاب الهي است. خدا مبناي انتخابش، مبناي خير و بهترين است. «فَأَضَافَهَا إِلَى نَفْسِهِ كَمَا أَضَافَ الْكَعْبَةَ إِلَى نَفْسِهِ» به خودش اضافه کرده کما اينکه خدا گفته: بيتي، خانه خودم «وَ الرُّوحَ إِلَى نَفْسِهِ» يکوقت که خانه خدا ميگوييم نه اينکه خدا در آن خانه هست، اين انتساب بخاطر آن عظمت است. يک مسألهاي که روايت دارد بحث کرامت انساني است. خداوند انسان را ويژه خلق کرده است. اصطفاء و اختيار، درجات انسان درجات بسيار بزرگي دارد. مثلاً بازهي حيوانات، کم هوش و باهوش يک بازه محدودي دارد. اما بازه انسان خوب و بدش خيلي متفاوت است. يعني خوبش ميشود نبي که بالاتر از ملک ميشود و فاصله بين آدمها و ظرفيتشان بسيار زياد است بخاطر اختياري که خداوند قرار داده است.
هيچ چيزي، گراميتر در نزد خدا مثل ابن آدم نيست. نکته اول اينکه خدا خيلي انسان را گرامي ميدارد و براي انسان ارزش قائل است. يعني اگر انسان براي خودش کرامت قائل نشد اين اشکال است. يک شعري هست که منسوب به اميرالمؤمنين(ع) است؛ «و تحسبّ انک جرمٌ صغير و فيک انطوي العالم الاکبر» آيا فکر ميکني تو شيء کوچکي هستي؟ در تو يک عالم بزرگي نهفته است. کوچکي به اندازه نيست. از حيثي که انسان هستي، بني آدم هستي، خداوند تو را بزرگ داشته است. اگر کسي خودش را بزرگ داشت، خودش را پست نميکند. اگر درکي از موقعيتش داشت ميفهمد اين احترام را بايد حفظ کند.
من اگر در موقعيتي دانستم همه با احترام با من برخورد ميکنند و بزرگي و بزرگواري در خودم حس کردم، بخاطر خواستهاي دنيايي و شهوات خودم را کوچک نميکنم. ممکن است خيلي از مسائل را تحمل کني اما اين خواست را از او نداشته باشي، ميگويي: از شيطان اين را نميخواهم. اين عظمت و کرامت ماست. اما اگر توانستند کسي را خوار و حفيف و پست کنند، حاضر به انجام هرکاري ميشود. لذا گناه نتيجه لئامت و پستي نفس گفته شده است. بايد خيلي خودت را کوچک ببيني که قابليت پستي و ارتباط با گناه پيدا کني. بايد انسان خودش را از حيوانيت به انسانيت نازل کند و بعد راضي شود اين کار را انجام بدهد. آمدند از حضرت سؤال کردند: شما اين همه گفتيد انسان کرامت نفساني دارد، ديگر از ملائکه بالاتر نيستند؟ حضرت فرمودند: «الملائکة مجبورون» ملائکه جبر دارند. «بمنزلة الشمس و القمر» آنها به منزله شمس و قمر هستند و در مقابلش اختيار است. انسان ميتواند طبق کرامتي که به او دادند عمل کند يا نکند. ميتواند اينجا قدم بگذارند يا نگذارد. «انا هديناه السبيل» خدا فقط راه را نشان داده است. «إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً» (انسان/3) دو نوع برخورد داريم هم ميتواني شاکر باشي و هم ميتواني مسأله را بپوشاني. اين اختيار است که انسان را بالا ميبرد.
امام صادق(ع) ميفرمايد: «الْمَلَائِكَةُ أَفْضَلُ أَمْ بَنُو آدَمَ» ملائکه بالاتر هستند يا بني آدم؟ «فَقَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ» وقتي يک امامي از امام ديگر روايت ميکند اين سلسله سند محکم است. «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ رَكَّبَ فِي الْمَلَائِكَةِ عَقْلًا بِلَا شَهْوَةٍ» خدا در آنها عقل مطلق قرار داده و شهوت و خواستها قرار نداده است. تفاوت را حضرت امام صادق از قول اميرالمؤمنين ميفرمايد. «وَ رَكَّبَ فِي الْبَهَائِمِ شَهْوَةً بِلَا عَقْلٍ» در چهارپايان و حيوانات شهوتي را بدون عقل قرار داده است. مبنايشان غريزه و خواستهايشان است. فلاح و صلاح خودشان و حرکت و عملکردشان براساس چيزي است که غريزه به آنها دستور ميدهد. خواستم خوشم ميآيد، به نفعم است! کيف و لذت دارد. «وَ رَكَّبَ فِي بَنِي آدَمَ كِلَيْهِمَا» هردو را خداوند در بني آدم قرار داده است. «فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَه» کسي که عقلش نسبت به شهوتش غلبه پيدا کرد، «فَهُوَ خَيْرٌ مِنَ الْمَلَائِكَةِ» بالاتر از ملائکه ميزند، گفت: من هستم که دستور ميدهم نه غريزه و شهوتم، خدا به من دستور داده و من مالک شهوتم هستم و نميخواهم نسبت به تو تبعيت داشته باشم. «وَ مَنْ غَلَبَتْ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ» کشي که شهوتش بر عقلش غلبه پيدا کند، «فَهُوَ شَرٌّ مِنَ الْبَهَائِمِ» از حيوانها پستتر است. چرا از بهائم پستتر است؟ کسي که عقل دارد و شهوتش بر عقلش غلبه ميکند، يکوقت ميگويند: فلاني نميداند سيگار چه ضرري دارد و استفاده ميکند، يکوقت ميداند چه ضرري دارد و با علم اين کار را ميکند. ما براي کرامت به اين دنيا آمديم نه حقارت.
فضل انسان به چيست؟ وجود نازنين اميرالمؤمنين فرمود، انشاءالله به عشق علي از دنيا برويم و خداوند ما را عاشق و عارف و عامل نسبت به حضرات اهلبيت خاصه اميرالمؤمنين قرار بدهد که عاشقي با اسمش عالمي دارد. حضرت فرمود: بالا رفتن از فضايل خيلي مشکل است، ولي نتيجه ميدهد. اگر بخواهي قدم بگذاري و بالا بروي صعب است ولي نتيجه ميدهد. پايين آمدن طرف رذايل خيلي آسان است اما هلاکت براي آدم ميآورد. اگر ملاک شهواني باشند ميگويد: ببين چه سخت است و چه آسان است، ملاک شهوت همين است. اميرالمؤمنين ميفرمايد: ارتقاء فضايل مبناي انتخاب عقلي اتفاقاً صعب است. خدا بهشت را به بهاء ميدهد نه بهانه! عالم را وقتي تقسيم ميکنند، حکما ميگويند: يک عالم اصغر داريم همين عالمي است که در آن زندگي ميکنيم. يک عالم اکبر داريم که وجود انسان است. خداوند ميفرمايد: عرش من جايگاهش بزرگتر از آن است که در آسمانها و زمين جا شود. پيغمبر فرمود: در کجاست؟ فرمود: در قلب مؤمن! خيلي حيف است به خودمان کوچک نگاه کنيم. اين رفتار ما را تنظيم ميکند. در مقابل خدا فقر مطلق هستيم اما در مقابل گناه ارزش آلوده شدن نداريم.
«عِنْدَ نُزُولِ الشَّدَائِدِ تَظْهَرُ فَضَائِلُ الْإِنْسَانِ» چيزي که باعث ظهور فضيلتهاي انسان ميشود پشت سر هم آمدن سختيهاست. مثل همين ايام، نگاه کنيم يکوقت يک امتحان پيش ميآيد، هي زمين ميخورد، بار سوم و چهارم بد دهان ميشود. آدم در قبرستان ميرود مصيبتها زياد ميشود آدم يک حرفهاي بدي ميزند و شکايت ميکند. اي بابا! اين انصاف نبود. در تعاقب شدائد است، يکي از امتحانهاي الهي در سختي تعدد امتحانهاست، يکوقت يک امتحان است ولي يکوقت ميگويم: هر روز امتحان ميگيرم، تعاقب شدائد يکي از سختترين امتحانهاست ولي خروجياش فضايل انسان را ظاهر ميکند. تا چقدر پايدار هستي و پاي کار هستي؟ مدد خواستن از خدا همين است. در همه جا به خدا توکل کنيم. اينکه من ادعا داشته باشم در اين امتحان پيروز هستم، باختم.
راننده کاميوني به من گفت: ما همان وقتي تصادف ميکنيم که ميگوييم تصادف براي ما نيست. براي جوجه رانندههاست! «لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْن» آدم توجه و توکل نسبت به خودش پيدا کند، چون يک دروغ بزرگ است. توکل به خود جواب نميدهد چون دروغ است، چون غير از خدا تأثيرگذاري در وجود نيست. به خودم توکل دارم، خودت چه هستي؟ به يک ستون خيالي، به وهم توکل کردي. فضيلت انسان به چه چيزي است؟ قرار شد بدانيم کرامت نفس را خدا به ما داده است. استعدادي در من هست و عضلهاي در بدن من هست، من بايد ورزش کنم و اين عضله را تقويت کنم. من فرزندم را مدرسه ميگذارم، ميگويم: ميخواهم اين فکر را درخشان کنم و ورزيده کنم. منطق ميخوانيم براي اينکه از خطاي در فکر دور شويم. رياضي ميخوانيم فکر ما ورزش کرده ميشود. اگر ميخواهم در انسانيت خودم افضليت پيدا کنم، چه کنم؟ باز هم وجود نازنين اميرالمؤمنين فرمودند، «مکارم الاخلاق و مکارم الافعال» خلق و فکر من در بزرگي و بزرگواري و بهترينهايش را انتخاب کنم. کار کردن من مبنا داشته باشد. هرکاري ميکنم اين کار خوب هست يا نيست؟ خاصيت آدم مؤمن و درستکار اين است که محاسبه نفس کند. محاسبه فراتر از اين است و محاسبه قبل از عمل هم داريم. اين عملي که انجام ميدهي چه آثار و تبعاتي دارد؟ قبل از عمل هم محاسبه دارد. مبناي عملکرد من نفسم است؟ مبناي عملکرد من خداست؟ چه اصولي را براي خودم چيدم که يک خطايي را توجيه کردم؟
پس کرامت فعلي و بزرگداشت نسبت به کارهاي خوبم را در نظر بگيرم. خيررساني نسبت به مردم، اينکه آدم دستش باز باشد. اينکه انسان به فکر ديگران باشد، يکي از پست کننده ترين چيزهايي که در روايت هم تأکيد شده خودخواهي است. در مقابل ايثار مطرح ميشود، اينکه من خودم را ترجيح بدهم. هم در نگاه خداوند متعال و هم در نگاه مردم، پسنديدن خودم، اميرالمؤمنين(ع) فرمود: ايثار و از خودگذشتگي آدم را بالاتر ميبرد. بالاتر از آن چيزي که خداي متعال در ابتداي کار ما را بر آن غريزه خلق کرده است، اگر حواسمان نباشد هرکدام از اينها ضدش ميشود آن چيزي که استعداد مرا خراب ميکند. خدا کرامت نفس داده است، خرابش کنيم. در ازدواج اول شيرين است و بعضي شيرينيهاي اول ازدواج را پرورش ميدهند و زندگيشان شيرينتر هم ميشود. پير که ميشوند تازه معني عاشقي را بايد از آنها بپرسي. بعضي نه همان شيرينيهاي چند ماه اول است و تلاشي در پرورش ادامه اين ندارد. وقتي مشکلات بيايد جز حل نشدنيها ميشود و اين به او ارجاع ميدهد و او به اين و کسي دنبال از خودگذشتگي نيست، دنبال سهم خودش از زندگي ميشود. دنبال انتقاد از طرف مقابل ميشود و مسئوليتي نسبت به شاد کردن ديگري ندارد.
يکي از اشکلاتي که خانوادهها دارند، ميگويند: حاج آقا مرا درک نميکنند. بيرون خانه کار کردم، خسته هستم. وقتي خانه ميآيم ديگر بايد مرا درک کنند! بايد را از کجا آوردي؟ چرا شما آنها را درک نميکني؟ همين آدم در خانه با تلفن آنقدر قشنگ با رفيقش صحبت ميکند و خيلي هم با روي باز برخورد ميکند. وقتي با يک کسي بيش از حد صميمي ميشويم يادمان ميرود بابا اين هم يک ايثاري نياز دارد. ايثار دايرهاش وسيع است. يکي از اشکالات بزرگ ما مصداق سازي در فضايل اخلاقي به مصداق محدود است. يعني ميگوييم: ايثار فقط در جبهه است. تهذيب نفس فقط در نماز شب است، امر به معروف و نهي از منکر فقط در حجاب است. ايثار در تمام شئون زندگي است. آدمي که مورد پسند الهي است يعني تمام شئونات زندگياش، کتابهاي اخلاق را نگاه کنيد، ميگويند: فلاني آدم خوش زباني است، يعني اين با مردم هم همين است و با خانوادهاش هم همين است. بچه من و خانواده من حقي نسبت به من دارند.
اميرالمؤمنين(ع) فرمود: نفسش را ناقص بشمرد و احساس کبر و پر بودن نکند. احساس نياز کند. نقص نفس چه کمکي به ما ميکند؟ شما در يک خانه نذري ميدهند، يک قابلمه ميبري منتهي قابلمه پر است، ميگويي: در قابلمه يک چيزي بريز. ميگويد: نميشود پر است. آدمي که خودش را کامل ميبيند ظرفيت پذيرش از ديگران را بسته است. نصيحت نبي خدا روي او تأثير ندارد. نقص نفس يک حسنش اين است. من وقتي خودم را کامل نديدم آماده پذيرش ميشوم. اشکال بزرگي که در ما هست وقتي حرفي را ميشنويم آماده ميشويم براي پاسخ دادن به طرف، ميگوييم: چه ميگويد و چطور پاسخش را بدهم. اين نقص نفس است. بعضي از جاها پر بودن که در مورد نفس ايجاد ميشود مثل مشهور شدن اين اثر را دارد. شهرت از خطراتش اين است که آدم ديگر قدرت حق شنيدن ندارد. امام صجاد(ع) در دعاي هشتم و دعاي بيستم صحيفه سجاديه اين مسأله را گوشزد ميکنند. خدايا هرچه بين مردم بالاتر رفتم نزد خودم کوچکتر ميشوم. چيزهايي که براي آدمها خطرناک ميشود و خودش را عقل کل ميداند، در مسائل احتماعي و سياسي نظر ميدهند. در مسائلي که تخصص نداري چنان نظر ميدهي که گويي هزار تخصص داري ولي در آمپولي که بخواهند بزنند ميداني اگر نظر بدهي خطرناک است. وقتي مشهور ميشويم و صداي ما را ميشنوند خيلي بايد حواسمان باشد. مثل قضاوت که در قضاوت داري حق و باطل را تقسيم ميکني. مثل روي لبه شمشير راه رفتن است.
شريعتي: امروز صفحه 287 قرآن کريم، آيات 50 تا 58 سوره مبارکه اسراء را تلاوت خواهيم کرد و چقدر خوب است ثواب تلاوت اين آيات را به شهداي سانحه هوايي تقديم کنيم. دعا بفرماييد و آمين بگوييم.
حاج آقاي سعيدي: انشاءالله خداوند سکينه و آرامش قلب را در دل ما بگذارد. اللهم عجل لوليک الفرج.
شريعتي:
در خرابات دلم خانه آبادي هست *** تا که بر روي زمين صحن گوهرشادي هست
«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين»