برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: آرامش در زندگي بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني(ره)- شرح حديث سي و هفتم
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين سعيدي
تاريخ پخش: 04-10-98
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
تو صد مدينه داغي، تو صد بقيع دردي *** يتيم ميشود خاک اگر برنگردي
تمام شب نيفتاد صداي گريهي باد *** چه بادهاي زردي، چه کوچههاي سردي
دو قريه آن طرف بپيچ سمت لبخند *** شکوفه ميفروشد بهار دوره گردي
کسي ميايد از راه، چه ناگهان چه ناگاه *** خداي من چه مردي، خداي من چه روزي
از آسمان چهارم مسيح باز گشته است *** زمين ولي چه تنهاست مگر تو بازگردي
سلام ميکنم به همهي بينندههاي عزيز و نازنينمان، امروز سالروز ميلاد حضرت مسيح(ع) است، امروز را به همه شما تبريک ميگويم. حاج آقاي سعيدي سلام عليکم، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي سعيدي: بسم الله الرحمن الرحيم، بنده هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام دارم. انشاءالله که توفيق بندگي و عبادت خداوند را در همه احوال زندگي داشته باشيم.
شريعتي: امروز را به هموطنان عزيز مسيحي تبريک و شادباش ميگوييم. در محضر چهل حديث حضرت امام هستيم و امروز حديث سي و هفتم را خواهيم شنيد.
حاج آقاي سعيدي: در حديثي که هفته گذشته عرض کرديم، عبارتهايي داشت که قول داديم بيشتر توضيح بدهيم. بحث امر به معروف و نهي از منکر بود. حضرت فرمودند: اولوالامر، صاحبان امر، آنهايي که امر از جانب خداوند به آنها تفويض شده را با اين مشخصهها بشناس، يکي امر به معروف و نهي از منکر بود. امر به معروف و نهي از منکر واجب فراموش شده است و واجبي است که غالب بر واجبات ديگر است. نماز بر روزه تسري ندارد. اگر کسي نماز نخواند، روزهاش باطل نميشود. اما امر به معروف و نهي از منکر در تمام واجبات ديگر نفوذ دارد و بايد در همه اجرا شود. حضرات اهلبيت فرمودند: قوام دين به اين است. در زمان قديم زير خيمه ستوني ميزدند که قوام داشته باشد.
امام باقر(ع) فرمودند: «الْآمِرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهِي عَنِ الْمُنْكَرِ خَلْقَانِ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» دو مخلوق خدا هستند. «فَمَنْ نَصَرَهُمَا أَعَزَّهُ اللَّهُ» کسي که اين دو خلق خدا را نصرت کرد، خدا به او عزت ميدهد. «وَ مَنْ خَذَلَهُمَا خَذَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ» کسي هم که خذلان کرد، کمک اين خلق خدا نکرد، اهل امر به معروف و نهي از منکر نبود، خدا هم کمکش نميکند و جزء رها شدههاست. رسول الله(ص) ميفرمايند: «مَنْ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَى عَنِ الْمُنْكَرِ فَهُوَ خَلِيفَةُ اللَّهِ فِي الْأَرْضِ وَ خَلِيفَةُ رَسُولِهِ» (مستدرک الوسايل/ج12/ص179) کسي که امر به معروف و نهي از منکر ميکند، خليفه خدا روي زمين است و خليفه رسول است. لذا بالاترين مرتبه خليفه اللهي را براي وجود پيامبر اکرم قائل هستيم چون تمام معروف و منکر را ايشان بيان کردند. به من مصداق کامل اين روايت، کسي جز اهلبيت مصداق کامل نيست اما آنها را به عنوان الگو براي ما قرار دادند که همان مسير را برويم. به اندازهاي که زندگي ما شبيه آنها شد و در امر به معروف و نهي از منکر تبعيت کردند، اين خلافت در مورد من هم صادق است.
شرايط امر به معروف و نهي از منکر از نگاه مراجع تقليد که اين نگاه برگرفته از نگاه اهلبيت است. آمر و ناهي معروف و منکر بايد معروف و منکر را بشناسند. بايد بداند خوب و بد چيست وگرنه اشتباه ميگويد. يکوقت در خود معروف و منکر جهل است. من نميدانم اين کاري که ميکند درست است يا غلط است. دارويي را پيشنهاد کنم که اثر دارو را نميدانم. اين دارو براي چه خوب است؟ بايد يک تخصصي داشته باشيم. خيلي از اعتقادات شيخ صدوق در مورد طب اين مسأله را دارند. در تصحيح الاعتقاد شيخ مفيد اين مطلب را تکرار فرمودند. که حواستان باشد مثلاً روايات در طب اينطور نيست که هرکس روايت را بخواند و خودش را طبيب بداند. بعضيها وابسته به هواي مکه و مدينه است. بعضي وابسته به مرحلهاي است که آن بيمار نزد امام صادق آمده و حضرت فرمود: اين غذا يا دارو را مصرف کن. طبيب يعني همين، کما اينکه در طب هم قبول داريم. در ترک بعضي از اينها، مثلاً در موقعيتي حضرت يک امري فرمودند نسبت به عسل و يک قيدي را يک جاي ديگر فرمودند که اينجا نبايد استفاده شود و اينجا بايد استفاده شود. در فهم اين قيود بايد بدانيم هر سخن جايي و هر نکته مکاني دارد. الآن احتمال تأثير در اين آدم اگر به مدل الف بگويم درست است و به مدل ب بگويم بد است. الآن اين معروف را اگر بگويم، خودم ميدانم زواياي معروف چيست، مسأله را بلد هستم يا نه، پس علم به خود معروف و منکر از مهمترين موقعيتهاست.
دوم اينکه احتمال تأثير بدهم. اين را همه فقها پذيرفتند اما با يک قيودي، من همان اول که ميآيم بگويم ولش کن بابا من به اين بگويم تأثير ندارد. اين را بايد اول يقين کنيم. اصل در تکاليف اين است که به گردن آدم هست. يعني امر به معروف و نهي از منکر به گردن ما هست و بايد يقين پيدا کنيم که اين تکليف برداشته شده است. با چه چيزي يقين پيدا ميکنيم؟ نماز ظهر مطمئن هستم به گردن من هست. اگر چيزي بخواهد پيش بيايد که بگويم تکليف نبوده بايد دومي هم يقيني باشد. اگر اين احتمال تأثير را به نظرم تأثير ندارد، تکليف يقيني به گردن شما آمده که بايد امر به معروف و نهي از منکر داشته باشي و بايد يقين بکني که تأثير ندارد. يکوقت در نحوه گفتن من تأثير وجود دارد و يکبار بگويم تأثير ندارد ولي بار سوم ميپذيرد. بار اول يک جزئي از اين سه بار است و ميدانم بايد سه بار بگويم. در کتاب آشپزي نوشته اين کارها را بکن، گاز را روشن کن. چرا غذا درست نشد؟ زمان دارد. بايد يک ساعت روي گاز بماند. امر به معروفهايي هست زمان دارد. امروز ميگوييد شب 21 ماه رمضان جواب ميدهد. گريه ميکند و بعد يادش ميافتد فلاني هم به من گفت. خدايا با تو عهد ميبندم. خدايا فهميدم اين کار غلط بود.
آماري داشتم از کساني که تشرف پيدا کردند خدمت حضرات اهلبيت(ع) و دين شيعه را انتخاب کردند، تلنگرش از کجا بود؟ ميگويد: شبکههاي ماهوارهاي را نگاه ميکرديم. روضه أباعبدالله را شنيديم. تلنگر آنجا بود. اين چيه؟ براي چه اينطور ميکنند؟ اين طرف و آن طرف رفتيم و حق براي ما ثابت شد. گاهي تلنگر به اين معناست که اگر امر به معروف و نهي از منکر ترک شد، اثرات بدي دارد. تارک معروف و عامل به منکر بر ادامه شيوهي خود اصرار داشته باشد. کسي يک کاري کرد و الآن پشيمان است. هي به رويش بياوري، اي بابا تو اينجا اين کار را کردي! مردم اين آدم خوبي شد، ولي قبلاً خيلي بد بود. يکوقت اصرار به منکر دارد و هي ميخواهد تکرار کند. ما نماز را نگاه کنيم، يک حجم زيادي از رساله به احکام نماز است. يکي بيايد رساله را نگاه کند و بگويد: چقدر احکام دارد ولش کن! نماز را بايد با شرايطش خواند. با حفظ آن شرايط واجب را به جا آوردم. امر به معروف و نهي از منکر موجب ضرر يا مفسده بالاتري نباشد. لذا حضرت آقا در مورد اين مسأله ميفرمايد: که هنرمند است کسي که امر به معروف کند. نماز همه يکي است؟ نماز اميرالمؤمنين با نماز ظهر ما از حيث چهار رکعت بودن يکي است. واقعاً نماز ما يکي است؟ چهار رکعت بودن ملاک نيست، نماز او کجا و نماز ما کجا! در امور دنيوي هم همين است.
امام حسن و امام حسين آمدند، ديدند پيرمردي اشتباه وضو ميگيرد. گفتند: کدام يک از ما بهتر وضو ميگيريم. پيرمرد نگاه کرد. وضو که تمام شد، گفت: من هستم که عمري وضو اشتباه ميگيرم! بايد توان تأثيرگذاري در خودمان ايجاد کنيم. منکري که ايجاد ميشود من طوري بگويم که بدانم به تأثير نزديکتر است. شرکتها و افرادي هستند که ميگويند: من تبليغي درست ميکنم که تأثير بيشتري دارد. يکي ميگويد: من در 15 ثانيه به تو تبليغي ميدهم که بيشترين تأثيرگذاري را داشته باشد. بعد شما ميبيني فروش فلان محصول بالاتر رفت. امروز تأثيرگذاري يک فن است. اگر رسانهاي بتواند يک کارخانه را از ورشکست شدن به سوددهي برساند، ميتواند يک عنصر ديني را از مهجور بودن به پر رونق بودن برساند. در مقابلش اماته و ميراندن جامعه را داريم. من به عنوان يک رسانه تکليف دارم که بچههايم را از آتش دور کنم. دوري گزيدن خود و ديگران از آتش جزء تکاليف ماست. ما نسبت به ديگران مسئول هستيم.
امر به معروف و نهي از منکر مراتبي دارد. حضرات اهلبيت ميفرمايند: اولين مورد انکار قلبي است. راضي به فعل قومي نشو. اولين مسأله اين است که دلم نخواهد اين کار بد انجام شود. خدايا من راضي نيستم. غصهدار ميشوم و اين خيلي مهم است. چون غصه قلبي و در مقابلش شوق قلبي نسبت به يک معروف انگيزه براي انجام آن مسأله براي نهي يا براي امر انگيزه ميشود. شما اول که چيزي را بخري بايد انگيزه و سود را در شما ايجاد کنند. گاهي اين تبليغها را که ميبينيم با خودمان ميگوييم: اگر اين را نداشتيم چطور زندگي ميکرديم؟ نه ميشد زندگي کرد. در امر به معروف و نهي از منکر، احتمال تأثير را بالا بردن با اين هنر، اينکه نگاه کنيم در قلبمان انگيزه اصلي را براي ايجادش، هرچه قلب مکدرتر شد، نسبت به منکر، دي نهر آن قويتر عمل ميکند و هرچه دل و قلب آدم مشتاقتر به معروف شد، فهم مصلحت معروف در ذهن او روشنتر شد، مشتاق تر نسبت به آن شد، ديگران را دعوت ميکند. يک چيز خوبي گير بياوري و آدم خوبي باشي. به رفيقهايت پيامک ميزني، فلان چيز را ميفروشند قيمتش خيلي خوب است.
در نهي از منکر انکار زباني است. يکوقت نسبت به يک مسأله نبايد ترک شود و اگر محيط آلوده شد، همه ضرر ميکنند. هوا وقتي آلوده شد ديگر آدم خوب و آدم بد ندارد، آدمي که در اين آلودگي تأثير دارد، خشک و تر با هم ميسوزند، منتهي علت سوختنها فرق ميکند. اميرالمؤمنين ميفرمايند: بدها بخاطر عمل قبيحي که انجام ميدهند دارند ميسوزند. خوبها چون ترک امر به معروف و نهي از منکر کردند، ميسوزند. لذا از انواع امر به معروف و نهي از منکر عبارت شما دقيق بود. يکسري امر به معروف و نهي از منکر واکسني داريم، پيشگيري داريم. يکسري بعد از خطاست، يکسري منکرها و معروفها را از قبل آمادهسازي ميکنم، جو جامعه را براي اينکه اين اتفاق نيافتد، براي اينکه آن معروف اتفاق بيافتد. يک تابلو يکجا ميزنيم رويش مينويسد به زودي... شما مشتاق هستي که اينجا چه ميشود. لذا نسبت به خوبيها و بديها همين است. در تبليغات انتخاباتي طرف قبل از اينکه يک انتخاباتي رخ بدهد، ميگويد: در آينده اين خوبيها را براي شما دارد. يا اگر طرف مقابل را انتخاب کنيد اين بديها براي شما اتفاق ميافتد. اگر اينها از قبل روشن شود، من نسبت به معروف و منکر، لذا چقدر دستور داريم نسبت به فرزندانتان قبل از اينکه به سن تکليف برسند، يکسري چيزها را نهادينه کنيد.
از خطرات سند 2030 که حضرت آقا خيلي روشن کردند، اين است که مفاهيم انتزاعي را بايد از ذهن بچهها کنار بگذاريد تا وقتي سن آنها بالاتر برود، منتهي خدا را جزء مفاهيم انتزاعي ميداند. يعني در بچگي در مورد خدا با بچهها حرف نزنيد. اعتقادات را بگذاريد بعد رخ بدهد. بخش آموزشهاي جنسي به نظر من نسبت به اين مهم در اين سند جز چيزهاي فرعي حساب ميشود، اينکه خدا بايد حذف شود، مفاهيم ديني، اصل خدا در اين سند زده ميشود. ميگويد: مفاهيم انتزاعي در آموزشها نبايد باشد. ميفرمايد: اتفاقاً از کودکي بايد آموزش داده شود. حضرت ميفرمايد: با فرزندان خود خوش قول باشيد، کما اينکه شما را به صورت خداي خود ميبينند. او از خدا درکي ندارد، لذا اگر شما در رزاقيت بدقول بودي، او را زير سؤال بردي. اگر ميخواهي بچهات در بزرگسالي آدم درستي باشد بايد از کودکي تربيتش را درست کني. يکي از آدمهاي پولدار در خاطرات خود ميگويد: از شش سالگي در جلسات مديريتي پدرم که در کارخانهاي بود شرکت ميکردم. با اسباببازيهايم بازي ميکردم ولي صداي اين را ميشنيدم و در آن فضا بودم. در پانزده سالگي در جلسهها شرکت ميکردم و توان نظر دادن داشتم. من با نماز آميختهاش کنم، با روزه آشنا شود. در اين فضا نفس بکشد. کما اينکه اگر در فضاي ديگري بود، در فضاي ديگري شکل ميگيرد. خوش گذرانيهايي که براي او به مرور شکل ميگيرد و به بديها عادت ميکند. بچه را درمحيطي بگذاري که بد بدهان هستند. اينها همان امر به معروف و نهي از منکرهاي پيشگيرانه است.
شريعتي: يکي از مشکلاتي که داريم در بحث منکرات، مخصوصاً تهاجم فرهنگي ، سران آنها کاملاً فکر ميکنند و با تدبير جلو ميآيند ولي متأسفانه در معروف ما اين اتفاق نميافتد.
حاج آقاي سعيدي: بدانيم او براي خودش يک چيزهايي را معروف ميداند. اصلاً معروف و منکر يعني چه؟ معروف يعني آنچه شناخته ميشود. معروف يعني آنچه دين به رسميت ميشناسد. منکر يعني آن چيزي که ناشناخت است. آن چيزي که دين به رسميت نميشناسد. ربا را دين به رسميت نميشناسد ولي بيع را به رسميت ميشناسد. عمل خوب، نماز و روزه را به رسميت ميشناسد. ميگويد: اين هست درست است و به نتيجه ميرسد. شبيه خون فرهنگي، يعني شما حواست نيست. بدون اينکه متوجه شوي دارد به شما ضربه ميزند. ميگويي: دشمني روبرو نميبينم. اينکه چيزي نيست، کار خودش را ميکند. زمان که ميگذرد ميگويم: چرا اين مسأله عوض شد؟ چرا اين اتفاق افتاد؟ چرا اين مسأله تبليغاتي که ميگويد، همه مردم رو آوردند به خريدن اين نوع محصول، يا نهي شدند و اين محصول را نميخرند. نگاه ميکني ده تا فيلم ميسازد که شخصيت اول فيلم از اين محصول استفاده ميکند. يک فيلم ميسازد، کاري ميکند که شما آخر فيلم براي کسي که خلاف شرع، يک فحشاي بزرگي را انجام داده اشک ميريزي. تو بچه شيعه متدين ميگويي: آخي... او را مظلوم جلوه ميدهد و خلاف شرع او را اينقدر قشنگ نشان ميدهد که تو دنبال اين هستي کاش در اين مسأله پيروز شود. محبت نسبت به گناه!
آن چيزي که غربيها و کفار و دشمنان خدا دنبالش هستند اين است که محبت به گناه در دل ما ايجاد شود. بدي گناه از بين برود. هزار سريال ميسازد که فلان گناه هزار بار در آن تکرار ميشود. ديگر برايت عادي ميشود. عادي شدن به معني درست بودن نيست. هر موقع من بدون لباس بيرون بروم عادي است که سرما بخورم. عادي هست سرما بخورم ولي درست نيست. بدانيم اگر عادي شد، شيطان و عمله شيطان به عادي سازي يک منکر بسنده نميکنند. خداي نکرده عمل من که الگوي ديگران هستم مجوز ميشود که ديگران هم مرتکب شوند. مرا نگاه ميکند که فلاني هم انجام داد. يعني گاهي امر به منکر، افراد آمر به منکر ميشوند و ناهي از معروف ميشوند. امر به منکر کافي است من انجام بدهم، همه پشت سر من انجام ميدهند. من در دلم احساس بدي نميکنم هيچ، خودم هم انجام ميدهم. اينها خطراتي است که اهلبيت به ما گوشزد کردند. مثلاً تعرض به خانه ديگران را حق ندارم ولي زماني که خانهاي آتش گرفته و کسي در خانه مانده اينجا تکليف دارم که در را بشکنم. اگر جايي باشد که نظم اجتماعي را از بين ميبرد، طبق فتواي حضرت آقا و اغلب فقها بگويم: من فهميدم فلاني مرتکب قتل شد، بروم قصاص کنم. قصاص کار شما نيست. هرکدام بايد جاي خودش را بداند.
آداب امر به معروف و نهي از منکر، حواسم باشد تجسس نکنم. يکوقت يک طرف خطايي ميکند ولي يواشکي است. من دوربين بگذارم، خيلي جاها اين تجسس کردن باعث برملا شدن کاري شود، طرف به علني شدنش کشيده ميشود. نهي از منکر نيست. در تربيت فرزندان ميگويند: آنجايي که ميبيني خطايي انجام داد، يکباره مچش را نگير، به رويش نياور. بگذاريد در اين حال بماند، اگر پرده دري شد و گفت: خوب کردم اين کار را کردم، ديگر نميشود کاري کرد. اين بار دوم ديگر با جرأت است و از روي لجبازي است. تجسس در گناه ديگري، اينکه برملا کنم غلط است. همين که از اين گناهش حياء ميکند، اولاً به استغفار نزديک است، همين حياء در گناه آدم را به استجابت توبه نزديک ميکند. در بحث ريشهکن کردن گناه صبر نياز داريم. اگر يکي به دکتر بگويد: اين نسخهاي که نوشتي من خوردم و خوب نشدم، اين براي يک هفته است نه يک روز و نياز به صبر دارد. بيمار يکباره ميآيد و ذره ذره ميرود. کسي بگويد: امروز سر کلاس رفتم چرا باسواد نشدم؟ انتظار تأثير فوري نداشته باشيم و تأثيرگذاري طولاني هم به اندازه خودش.
بعضي از کارهاي ما تأثيرگذاري را سريع ميکند. شما بخواهي اين قند يا شکر در چاي حل شود، هرچه چاي داغتر باشد سريعتر حل ميشود. گرما يک اثرش همين حل شدن است. من بدانم اگر با فلاني نرم صحبت کنم تأثير بيشتري دارد. من کلا با برادرم که اهل خلاف شرع است قطع رحم ميکنم. اهل خلاف شرع است به خانهاش نرو، ولي قطع رحم نکن. تلفن بزن، امام صادق فرمود: صله رحم ولو به سلام، پشت به هم نکنيد. نوع صله رحم که در آن گناه هست را انجام ندهيد. اگر ما جزء کساني شديم که فقط ترمز بلد هستيم ولي گاز بلد نيستيم. جايگزين بلد نيستيم خيلي وضع خراب ميشود. پسرم با اين موبايل بازي نکن، چشمت ضعيف ميشود. يک چيزي جايگزين بهتر به او بده. بعضي مواقع خود من با موبايل بازي ميکنم، بچه من هم ميبيند که اين علاقهمندي در خودت هست. لذا از شرايط تأثيرگذاري امر به معروف و نهي از منکر اين است که آمر و ناهي خودشان عامل باشند. رفع تکليف نميشود، يعني اگر من امر به معروف و نهي از منکر را بگويم حالا که خودم نماز اول وقت نميخوانم و روزه نميگيرم، يک تکليف ديگر از گردن من برداشته شد. حتي اگر خودت انجام ندهي، وظيفهات سر جايش است. کسي که سيگاري است وقتي دست بچهاش سيگار ببيند، عصباني ميشود. اما اگر خودش کنار گذاشت تأثير بيشتر است.
ما پدران توجيه هستيم، ما اينطور نيستيم... کاري به کار ديگران نداريم. عبارتي از شرح حديث عقل و جهل حضرت امام بخوانم که خيلي زيباست. «سستي نمودن از امر به معروف و نهي از منکر و جلوگيري ننمودن از ظلم ستمکاران نه تنها حلم نيست، بلکه خمودي است که از ملکات رذيله به شمار ميرود.» حال حرف زدن نداري و نميخواهي، اختلاس و گناه و آلودگي ميبيني، بعضي ميگويند: ولش کن و حرفي نزن! اگر تو حرف نزني و او هم نزند، اينها پابرجا ميشود. خدا رحمت کند حضرت امام(ره) خيلي به نيکي از مرحوم حاج محمد تقي بافقي يزدي نقل ميکنند، وقتي ملعون رضاخان در حرم حضرت معصومه(س) آمد و بدون حجاب خواستند وارد شوند، ايشان يک تنه ايستاد و کتک خورد و تبعيد شد اما ايستاد. حضرت امام از ايشان به بزرگي ياد ميکنند. بعضي مواقع امر به معروف و نهي از منکر کتک خوردن دارد ولي تحقير رضاخان را هم دارد. اين حريم و حرم حرمت دارد. اوجش در کربلا کاري بود که امام حسين کرد. امام صادق فرمود: به اندازه قدرتتان نسبت به اين مسأله عامل باشيد.
چيزي که ميتواند خيلي ما را تشويق کند و راهکار بدهد اين است که از منکر متنفر باشيم اما از کسي که صاحب منکر است و منکر را انجام ميدهد نسبت به آن دلسوز باشيد. دلت بسوزد براي کسي که نميخواهم اين جهنمي شود. يعني از فعل آن آدم بدت بيايد. من از اين بخاطر اينکه کثيف است متنفر هستم، اگر تميز باشد نه. مخاطبين پيامبر اکرم غير از کفار بودند؟ حضرت برايشان حرف ميزد و راهنمايي ميکرد و از کفر آنها خوشش نميآمد ولي دوست نداشت اين آدم به صفت کفر متصف باشد. ميخواست تميز باشند و ايمان داشته باشند. پس يکي از روشهاي جذب با محبت و عاطفه بودن است. يکوقت بچه لب بام ايستاده و يک قدم ديگر برود، افتاده است. داد بزنم يا بگويم: عزيز دلم، نه اين حرفها نيست. بايد بگيرم و يک گوشه پرتش کنم!
شريعتي: اگر نيت ما در امر به معروف و نهي از منکر خالص باشد و دلسوزي ما براي طرف مقابل مشخص شود و بداند از روي دلسوزي نه از روي لجبازي و مچ گيري است، اين تأثير را خيلي بيشتر ميکند. امروز صفحه 266 قرآن کريم، آيات 71 تا 90 سوره مبارکه حجر را تلاوت خواهيم کرد.
«قالَ هؤُلاءِ بَناتِي إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِينَ «71» لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ «72» فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُشْرِقِينَ «73» فَجَعَلْنا عالِيَها سافِلَها وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ حِجارَةً مِنْ سِجِّيلٍ «74» إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ «75» وَ إِنَّها لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ «76» إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ «77» وَ إِنْ كانَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ لَظالِمِينَ «78» فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ وَ إِنَّهُما لَبِإِمامٍ مُبِينٍ «79» وَ لَقَدْ كَذَّبَ أَصْحابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلِينَ «80» وَ آتَيْناهُمْ آياتِنا فَكانُوا عَنْها مُعْرِضِينَ «81» وَ كانُوا يَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً آمِنِينَ «82» فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ «83» فَما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ «84» وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما إِلَّا بِالْحَقِّ وَ إِنَّ السَّاعَةَ لَآتِيَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ «85» إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِيمُ «86» وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِي وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ «87» لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ «88» وَ قُلْ إِنِّي أَنَا النَّذِيرُ الْمُبِينُ «89» كَما أَنْزَلْنا عَلَى الْمُقْتَسِمِينَ»
ترجمه آيات: (لوط) گفت: اگر شما قصد كارى داريد اينها دختران من هستند. (با آنان ازدواج كنيد و از آلودگى به لواط بپرهيزيد) (اى پيامبر) به جان تو سوگند كه آنان در مستى خود سرگردان بودند. پس به هنگام طلوع آفتاب صيحهاى مرگبار آنان را فراگرفت. پس آن شهر را زيرورو كرديم و بر آنان سنگهائى از گل سخت بارانديم. همانا در اين سرگذشت، براى اشارتفهمان و تيزبينان نشانههايى روشن است. و (ويرانههاى) آن سرزمين (هنوز) در كنار راه (كاروانها) پا برجاست. همانا در اين ماجرا براى مؤمنان نشانهاى روشن است. و به راستى اهالى سرزمين ايْكه (نيز) ستمگر بودند. پس از آنان انتقام گرفتيم و همانا (شهرهاى ويران شده) اين دو منطقه در برابر چشمان شما آشكار است. وهمانا (قوم ثمود) اهالى حِجر نيز پيامبران را تكذيب كردند، وما آيات خود را به آنان ارائه داديم، ولى آنها از آيات ما روىگردان شدند. و آنان خانههاى امن در دل كوهها مىتراشيدند. (امّا سرانجام) صيحه (مرگبار)، صبحگاهان آنان را فراگرفت. و آنچه را بدست آورده بودند بكارشان نيامد. وما آسمانها وزمين وآنچه را ميان آنهاست جز به حقّ نيافريديم وقطعاً ساعت قيامت آمدنى است، پس به نيكويى (از لغزشها) صرف نظر كن. همانا پروردگار تو، اوست آفريننده دانا. وهمانا ما به تو سبعالمثانى (سوره حمد) و قرآن بزرگ داديم. اى پيامبر! به آنچه كه ما با آن گروههاى از كفّار را كامياب كردهايم، چشم مدوز و بر آنان اندوه مخور و بال محبّت خويش را براى مؤمنان فروگستر. وبگو همانا من همان هشدار دهنده روشنگرم. (ما بر آنها عذابى مىفرستيم) همانگونه كه بر تجزيهكنندگان آيات الهى فرستاديم.
شريعتي: اشاره قرآني را بفرماييد و براي ما از حضرت مسيح بگوييد.
حاج آقاي سعيدي: «فَما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ» چيزهايي که در دنيا کسب ميکنيد و فکر ميکنيد اينها سپر بلاي شما هستند، غنايي براي شما نميآورند. اين است که آدم فکر ميکند در مقابل خدا يک دژ وجود دارد که مرا از عذاب الهي دور ميکند يا يک ديواري هست که مرا از منظر خداوند دور ميکند، اينطور نيست. عالم محضر خداست و در مقابل عدل الهي هستيم. همه مُلک، مُلک خداست. اين آيه خيلي تذکر است که فکر کنيد خدا جاي حق نشسته است، منتهي ما بي صبر هستيم و خدا صبور است. انشاءالله خداوند براي همه ما خير بخواهد و رام باشيم و سرکشي نکنيم.
در مورد طرح اسماء مبارکه که در برنامه اتفاق افتاده و روش بسيار خوبي است، يکي از روشهايي است که حضرت آيت الله جوادي آملي که يکوقت خدمتشان بوديم سر درس گفتند: خيلي از کارهاي خوب سليقه ميخواهد. ما يک حکم ديني و يک سليقه ديني داريم. گاهي اسماء متبرکه زير دست و پا ميافتد و باعث قهر خدا ميشود و خيلي بد است. اما عدهاي با سليقه هستند که به ذهنشان رسيده و اين لطف خداست که يک صندوق پستي در نظر گرفته شود و اين اسماء جمع شود. ثواب اين کار هم باشد براي آنهايي که اين فکر را کردند و در اين مسأله ديگران را تشويق ميکنند.
امام رضا(ع) ميفرمايد: نقش انگشتر حضرت مسيح اين بود که از انجيل گرفته شده است، «طُوبَى لِعَبْدٍ ذُكِرَ اللَّهُ مِنْ أَجْلِهِ» خوش به حال بندهاي که مردم با ديدن او ياد خدا ميافتند و واي به عبدي که «وَ وَيْلٌ لِعَبْدٍ نُسِيَ اللَّهُ مِنْ أَجْلِهِ» مردم او را ميبينند از خدا غافل ميشوند. خدايا ما را جزء افرادي قرار بده که مردم با ديدن و عملکرد ما ياد شما بيافتند. خدايا تو را به آبروي محمد و آل محمد، قسمت ميدهيم فرج آقا امام زمان را نزديکتر بفرما و ما را از اعوان و انصارش قرار بده.
شريعتي:
در خرابات دلم خانه آبادي هست *** تا که بر روي زمين صحن گوهرشادي هست
«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين»