اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

98-08-08- حجت الاسلام والمسلمين سعيدي – آرامش در زندگي بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني(ره)- شرح حديث سي و سوم

معرفی برنامه


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: آرامش در زندگي بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني(ره)- شرح حديث سي‌ و سوم
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين سعيدي
تاريخ پخش: 08-08-98

شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
تا داشته‌ام فقط تو را داشته‌ام *** با ياد تو قد و قامت افراشته‌ام
بوي صلوات مي‌دهند دستانم *** از بس که گل محمدي کاشته‌ام
سلام مي‌کنم به همه‌ي بيننده‌هاي عزيز و نازنين‌مان، حلول ماه ربيع الاول ماه سرور و شادي اهل‌بيت انشاءالله بر همه شما مبارک باشد. انشاءالله عزاداري‌هاي محرم و صفر قبول بيافتد و براي همه عمر دست ما از دامن اهل‌بيت کوتاه نباشد. حاج آقاي سعيدي سلام عليکم، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي سعيدي: بسم الله الرحمن الرحيم، بنده هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام دارم. انشاءالله که توفيق بندگي و عبادت خداوند را در همه احوال زندگي داشته باشيم. انشاءالله «و لا جعله الله آخر العهد مني لزيارتکم» خدايا اين محرم و صفر را محرم و صفر آخر عمر ما قرار نده و انشاءالله تا آخر عمر توفيق عزاداري براي حضرات اهل‌بيت را به وجه احسن داشته باشيم.
شريعتي: ايام بر همه شما مبارک باشد و بهترين‌ها براي شما رقم بخورد. امروز روز نوجوان است که به همه نوجوانان عزيز اين روز را تبريک مي‌گويم. بحث ما در هفته گذشته حديث سي و سوم از چهل حديث حضرت امام بود، نکاتي را شنيديم. بخش اول را فرمودند و شرحش را بيان کردند. بحث امروز شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي سعيدي: گفتيم: آرامش در گرو بندگي و اطاعت خداست. راوي مي‌گويد: خدمت امام صادق آمدم و عرضه داشتم: «حَدِيثٌ‏ رُوِيَ‏ لَنَا أَنَّكَ قُلْتَ» روايت شده که شما اينگونه فرموديد. «إِذَا عَرَفْتَ فَاعْمَلْ مَا شِئْتَ؟» وقتي معرفت پيدا کردي و ما اهل‌بيت را شناختي، ديگر هرکاري خواستي بکني بکن. توضيح داديم اينجا يک عهد ذهني وجود دارد به نام «عرفتَ» وقتي نسبت به امامت امام اعتراف کردي، وقتي شناخت پيدا کردي امام تو کيست. حضرت فرمودند: بله من اينگونه گفتم و راوي سؤال مي‌کند: حتي اگر گناهان خاصي انجام بدهد و سرقت کند، شرب خمر کند، حضرت فرمود: «إِنَّا لِلَّهِ‏ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» پاسخ حضرت در مقابل اينکه خيلي حرفت قبيح بود. «وَ اللَّهِ مَا أَنْصَفُونَا أَنْ نَكُونَ أُخِذْنَا بِالْعَمَلِ وَ وُضِعَ عَنْهُمْ» به خدا قسم انصاف را در مورد ما رعايت نکردند. ما خودمان اخذ به عمل شويم و بعد کسي که نسبت به ما انعطاف داشته باشد، معرفت داشته باشد عملش محاسبه نشود. يعني خود ما مؤاخذه به عمل شويم و بعد آنهايي که معرفت ما را دارند، ديگر در مورد عمل مؤاخذه نشوند. «إِنَّمَا قُلْتُ: إِذَا عَرَفْتَ فَاعْمَلْ مَا شِئْتَ مِنْ قَلِيلِ الْخَيْرِ وَ كَثِيرِهِ فَإِنَّهُ يُقْبَلُ مِنْكَ». من اينطور گفتم، موقعي که مي‌خواهيد عمل کنيد، معرفت پيدا کرديد، «ما شئت» يعني چه کم، چه زياد. اينطور انجام بدهيد، خدا از شما قبول مي‌کند. گفتار من اين بود، شرط قبولي عمل شماست. ولايت شرط قبولي است و عمل نياز است. نه اينکه تحريک شويد به گناهاني که عرض کردم و اعمالي که گفتم.
سراغ روايت رفتن سواد روايي مي‌خواهد وگرنه آدم گزينشي مي‌آيد. حضرت امام دو عامل تنبلي و غلبه‌ي شهوت و شيطان را مي‌فرمايند که باعث مي‌شود، بعضي از روايات و آيات قرآن، گزاره‌هاي ديني را هم که آدم نگاه مي‌کند به نفع خودش مصادره بکند، يعني اول هدف و رأي خود را انتخاب مي‌کند. بعد مي‌گويد: اين آيه مرا تأييد مي‌کند. منتهي اين رأي از نفسانيات و شيطنت‌ها و خطوات شيطاني سرچشمه مي‌گيرد. گاهي سوادش نيست، يعني نسبت به آن اطلاعاتي ندارد. گفت: ديدم يک نفر بعد از نماز وقتي تمام مي‌شود، ذکر را بگوييد. ده مرتبه بلند اين ذکر را بگوييد. گفتند: اين ذکر را نداريم، گفت: بياييد نشان بدهم. نگاه کردند ديدند نوشته بعد از نماز صد مرتبه الله اکبر يا اقلش ده مرتبه بگوييد. اين مي‌گفت: «يا اقلش» گاهي سواد روايي مي‌خواهد، من بدانم در چه محيطي اين روايت گفته شده است. مثلاً روايت‌هاي تقيه را نگاه مي‌کنيم، ببينيم در زمان آن امام آيا آن موقعيت تقيه بوده است يا نه؟ دو برداشت متفاوت و دو خروجي متفاوت از اين روايت خواهيم داشت. حواسمان باشد اشتباه نکنيم.
اگر نسخه پزشک را پيش يک نفر ببريم که بلد نيست، مي‌گويد: اين خط خطي‌ها چيست؟ اما داروخانه نگاه مي‌کند و دارو درست را مي‌دهد. اين کار تخصص مي‌خواهد و کار هرکسي نيست. خداي نکرده انحراف ايجاد مي‌کند. اگر آدم بدون تخصص برود انحراف ايجاد مي‌کند. اين تخصص را حضرت امام اينگونه مي‌فرمايد که بايد حل شود. طايفه اول روايات، رواياتي که شيعه ما را تعريف کردند. شيعه ما اهل اطاعت است. يعني «مَنْ عَفَّ بَطْنُهُ‏ وَ فَرْجُهُ‏» (کافي/ج2/ص233) اين شکم و شهوتش پاک است. اين خاصيت است. تعريف ما از شيعه اين نيست که صرفاً به ولايت اميرالمؤمنين اقرار کرده باشد و قول به لسان گفته باشد. «وَ اشْتَدَّ جِهَادُهُ» سخت‌کوش است و تنبل نيست، در مسائل ديني سخت‌کوش است. انواع و اقسام اين روايات و صفاتي که گفتند، به بهترين‌ها نمره دادند. خودشان بهتر از بهترين‌ها بودند. «ره از آن رو که رهروان رفتند» اگر مي‌خواهيد بهترين بنده‌هاي خدا را پيدا کنيد ببينيد عملکردشان چطور است. انسان کامل آنها هستند. آنها خودشان را از عبادت بي نياز نمي‌ديدند و کمال خودشان را در عبادت مي‌ديدند، راوي مي‌گويد: فکر کردم حضرت از دنيا رفته است. از شدت راز و نيازي که با خداوند دارد. نزد حضرت صديقه طاهره آمد، حضرت يکسري آدرس دادند، گفتند: نه علي زنده است.
اگر بدانيم گويش اهل‌بيت، يکي اينکه روايت را کجا مطرح کنيم. کسي که مي‌خواهد گناهي را انجام بدهد، بيايم بگويم: خدا مي‌بخشد. يک شب که هزار شب نمي‌شود. حرف درست است ولي اينجا نبايد گفت. در امتحان کنکور قرآن را با صداي زياد پخش کنند، صوت قرآن خوب است اما جايش آنجا نيست. سعدي مي‌گويد: يک نفر خانه‌ي خوبي ساخت، دوستان را دعوت کرد. يکي آمد نگاه کرد و گفت:
هرکس آمد عمارتي نو ساخت *** رفت منزل به ديگري پرداخت
اين حرف درستي است ولي نه موقعي که منزل طرف آمدي. بدانيم در چه موقعيتي اين را مي‌گوييم. در موقعيت گناه طرف است، خدا همه را مي‌بخشد. شفاعت اهل‌بيت(ع) است. اينجا بايد موقعيتي بگويي که خدا حساب کش است، بصير بالعباد است. نوع گويش اهل‌بيت همين است. يعني طرف وقتي در موقعيتي دارد مطرح مي‌کند براي امام که ما از حرف شما اين برداشت را کرديم. که حضرت مي‌گويد: «إِنَّا لِلَّهِ‏ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» حضرت تصحيح مي‌فرمايند. حواسمان باشد چه کلامي را کجا و در مقابل چه کسي مي‌گوييم. مي‌آمدند سؤال مي‌کردند حضرت پاسخ نمي‌دادند. يا پاسخ ديگري مي‌دادند، اشخاصي از مجلس مي‌رفتند حضرت پاسخ ديگري مي‌دادند. در حضور آنها نمي‌شد بگويند. يعني حتي يک نفر ديگر حضور داشته باشد، پاسخ حضرت متفاوت مي‌شود. اين شناخت موقعيت خيلي مهم است. الآن چه بايد بگويم. يا روايت از امام باقر هست که حضرت فرمود: «فَوَ اللَّهِ مَا شِيعَتُنَا إِلَّا مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ» (کافي/ج2/ص73) شيعه ما نيست الا کسي که اطاعت کند.
رواياتي از آن طرف داريم که ايمان و محبت اهل‌بيت(ع) هيچ عملي نسبت به آنها ضرر نمي‌رساند يعني هر گناهي هم باشد ضرري به آنها نمي‌رساند و اگر کفر باشد و بغض اميرالمؤمنين باشد، دنيا دنيا هم عمل صالح باشد به درد نمي‌خورد. هفته گذشته گفتيم که علامه مجلسي توجيه مي‌کنند به ضرر در دخول در نار و خلود در نار، خلود يعني هميشه ماندن. گفت: مي‌گذرد، مثل گذشتن سيخ از درون کباب که خيلي دردناک است. حضرت امام(ره) خودشان يک توجيهي دارند، مي‌فرمايند: اين اخبار را مي‌شود حمل کرد به آنکه ايمان قلب را طوري منور مي‌کند، يعني عشق به اميرالمؤمنين(ع) و ايمان يعني ولايت اميرالمؤمنين، اگر فرضاً گاهي خطا يا گناهي از انسان ساتع شود، به واسطه آن نور و ملکه‌ي ايمان جبران کند به توبه و رجوع الي الله نمايد. دردت مي‌آيد. تا بخواهد خطا پيش بيايد، درد مي‌آيد و دوباره برمي‌گردي. اين مسأله يعني عاقبت به شر نمي‌شود و صاحب ايمان بالله و روز آخرت نگذارد اعمالش به روز حساب افتد. در همين دنيا پاک مي‌شود. لذا رواياتي داريم که اصلاً ايمان به ولايت اميرالمؤمنين(ع) در اين دنيا همراه با بلا مي‌شود. چرا؟ چون بايد در اين دنيا پاک شوي و بروي. عاقبتت به جهنم نمي‌رسد. ايمان دستگيري مي‌کند.
امام صادق(ع) فرمود: «كَانَ كَثِيراً مَا يَقُولُ‏ فِي خُطْبَتِهِ‏» يعني حضرت خيلي زياد مي‌فرمودند: «يا أَيُّهَا النَّاسُ» مردم، «دِينَكُمْ دِينَكُمْ» حواستان به دينتان باشد. «فَإِنَّ السَّيِّئَةَ فِيهِ خَيْرٌ مِنَ الْحَسَنَةِ فِي غَيْرِهِ» سيئه و گناه در دين، يعني در اينکه شما اعتقاد داريد و محبّ اميرالمؤمنين هستيد از حسنه‌اي که در غير شما باشد، بهتر است. پس سيئه‌اي که اينجا انجام شود بهتر از حسنه‌اي است که در غير اين، بحث بغض اميرالمؤمنين داشته باشد، آنجا اگر ثواب بکند، اينقدر ارزش ندارد. اينجا اگر گناه بکند، ارزشش بيشتر است. اين ترغيب به گناه است؟ جريان چيست؟ بعضي مواقع يک آيه را مي‌خوانيد، تازه آنجا حضرت بيان دليل مي‌کند. «وَ السَّيِّئَةُ فِيهِ تُغْفَرُ» سيئه‌اي که انجام مي‌دهي بخشيده مي‌شود و به مغفرت نزديک است، ايمان تو را برمي‌گرداند يا انگيزه مي‌شود براي دوري از سيئه‌ي بعدي. زود پشيمان مي‌شوي و برمي‌گردي و مي‌گويي: خدا ديگر نمي‌خواهم گناه کنم. يک تطهير بعدي ايجاد مي‌کند. «وَ الْحَسَنَةُ فِي غَيْرِهِ لَا تُقْبَلُ» حسنه‌ي آنجا قبول نمي‌شود. منتهي يک اشکال بزرگي هم ايجاد مي‌کند، حالا که قبول نمي‌شود، حالا آنجا اشکال ايجاد مي‌کند. حسنه آنجا باعث عجب مي‌شود. باورش مي‌شود که اهل حسنه است. پافشاري مي‌کند که ما خوب و درست هستيم. لذا بدانيم خيري که مي‌گوييم: اصلاً به معني ترغيب به گناه نيست. اگر بود خود اهل‌بيت اين کار را مي‌کردند. بزرگترين تقوا و ورع را در اين بزرگواران مي‌بينيم.
حديث شريف امثال آن در مقام ترغيب به ملازمت ديانت حق است. دارند ترغيب مي‌کنند حواستان باشد دينتان حق باشد. هرطور هستيد اعتقادتان را از دست ندهيد، اين مهم است. امام سجاد(ع) در صحيفه مبارکه سجاديه مي‌فرمايند: کوچک شمردن گناه از بزرگترين گناهان است. حضرت ايجاد مي‌گويند: خدايا پناه مي‌بريم به تو، اينجا کوچک شمردن گناه باشد، نه اينجا ترغيب به اين است که دينتان را حواستان باشد. ولايتي که نياز داريم و اگر تقويت نکرديم، چون ولايت تضعيف مي‌شود. بعضي مواقع با گناه تضعيف مي‌شود و بعضي مواقع اينقدر شکننده مي‌شود که حضرت امام مي‌فرمايد: گاهي در زمان مرگ از دستش مي‌دهد.
در نگه داشتن حال و هواي ماه مبارک، مي‌گويند: ماهي يکبار در يک موقعيتي روزه بگير، قرآن بخوان تا حال و هواي ماه رمضان بماند. در ماه محرم و صفر هم همين است. ما به روضه زنده هستيم به نام أباعبدالله سلامت قلب داريم. اين اشک بايد تطهيرش براي قلب ما باقي بماند. انشاءالله خدا ما را حسيني قرار بدهد. سيئات مؤمنين و صاحب دين حق بالآخره آمرزيده مي‌شود، اما «إِنَّ اللَّهَ‏ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعا» يک جاهايي با اينکه عمل صالح است اما بستر وجود نداشته باشد به درد نمي‌خورد. مثال بزنم، عسل را قرآن عبارت شفاء دارد. کسي که ديابت سنگين و مرض قند دارد. قرآن گفته شفاء است. پزشکان مي‌گويند: بخور ببين چه اتفاقي مي‌افتد. شفاء هست اما بستر پذيرشش بايد باشد. عمل صالحي که براي دل بيمار نباشد. دل بيمار عسل شفاء هم برايش زهر است. دل بيماري که ولايت اميرالمؤمنين ندارد، بغض اميرالمؤمنين(ع) را دارد، اين عسل شفاء که به اين مثال و عمل صالح هم براي اين همين اثر را دارد. لذا بيشتر در آلودگي فرو مي‌برد. عمل صالح خاصيتش هست ولي براي اين آدم خاصيت شفاء بودن ندارد.
ولايت اميرالمؤمنين شرط قبولي عمل است، شرط اگر نباشد، هزار تا صفر بچيني و يک اين طرف نباشد، جمع شدن صفرها با هم اثري ندارد. احاديث مشهور است و بين فريقين هم مشهور است. کساني که بغض اميرالمؤمنين را دارند، من جايي بود که روضه مي‌خواندم، در ايران نبود. وهابيتي که بغض داشت نسبت به اميرالمؤمنين شب 21 ماه مبارک مي‌خنديد. آنجا بود که توسلي براي من ايجاد شد که حضرت زينب(س) در آن لحظه چه کشيدند. کسي به مصيبت آدم بخندد. من تا به حال چنين تجربه‌اي نداشتم و برايم سخت بود. چند هزار نفر نشسته بودند و اشک مي‌ريختند ولي اين يکي مي‌خنديد. خدا نکند بغض اميرالمؤمنين در دل کسي باشد. همه عالم را از عمل صالح جمع کند قطره‌اي برايش نفع ندارد. اين صراحت روايات ماست. «حُبُ‏ عَلِيٍ‏ حَسَنَةٌ لَا تَضُرُّ مَعَهَا سَيِّئَةٌ وَ بُغْضُهُ سَيِّئَةٌ لَا تَنْفَعُ مَعَهَا حَسَنَة» به کسي بگويند: شما چه مرضي داري؟ بگويد: سرطان خون دارم و چند روز ديگر مي‌ميرم. اين قرص سرماخوردگي را بخور. قرص سرماخوردگي با سرطان کاري ندارد. کار تمام است.
مرحوم مجلسي مي‌فرمايند: مقصود از ضرر اينجا خلود در نار يا دخول در نار است. وگرنه حضرت امام صادق مي‌فرمايد: من مي‌ترسم براي شما، «وَ لَكِنِّي وَ اللَّهِ أَتَخَوَّفُ‏ عَلَيْكُمْ‏ فِي‏ الْبَرْزَخِ» براي برزخ شما مي‌ترسم. بگويند: بيماري فلان مريضي کشف شده است. مثلاً درمان دياليز خيلي سخت است و آزار دهنده است. شيمي درماني خيلي سخت است. بحث پاک شدن هزينه دارد در دنيا و آخرت، شما برزخ خود را اصلاح کنيد و ما روز قيامت براي شما شفاعت مي‌کنيم. نورانيتي که در دل ايجاد مي‌کند و حضرت امام مي‌فرمايند، نورانيتي که در دل ايجاد مي‌کند محبت اميرالمؤمنين که حبّ آن سرور نورانيت و ملکه‌ي ايمان در قلب حاصل کند که اعتراض از گناه کند. همين که آدم ياد اميرالمؤمنين در ذهنش باشد، عشق اميرالمؤمنين باشد، دلش نمي‌آيد سراغ گناه برود و دوست ندارد. دلش نمي‌خواهد اينطور باشد و مرا در اين حال ببيند. لذا يکوقت به دوستان مي‌گويم، جاهاي مختلف بنويسيد، اول کتاب است، روي گوشي تلفن همراهت بنويس، يا حسين! يا أباعبدالله، بگو: من متصل با شما هستم. آنوقت سراغ گوشي بروي، در موقعيت‌هاي مختلف هستي، مرحوم مجتهدي مي‌گفت: اول نمازتان بگوييد: السلام عليک يا أباعبدالله، بعد مي‌گفت: گناهش پاي من. نمازمان هم ياد أباعبدالله درونش باشد، آنجا هم آدم حال بهتري پيدا مي‌کند.
لذا حضرات اهل‌بيت فرمايش دارند که اينطور با ما ارتباط برقرار کنيد که شفاعت ما را اميد داشته باشيد اما حواستان به عملتان باشد. شفاعت ما و اميد به شفاعت ما باعث دوري شما از عمل نشود. همانطور که همه فريقين قبول دارند که اميد به توبه نبايد مشوق براي گناه باشد. «أَطِيعُوا اللَّهَ‏ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم‏» اطاعت کنيد از خدا و رسول، اطاعت از خدا و رسول دو اطاعت نيست. وقتي به ما گفتند: از اولي الامر و رسول، وقتي گفتند: از امامتان اطاعت کنيد يعني از رسول خود اطاعت کنيد. از رسول اطاعت کنيد يعني از خدا اطاعت کنيد. اگر کسي گفت: من خدا را قبول دارم ولي پيغمبر را قبول ندارم. عمل صالح من چطور است؟ جواب مي‌دهيد، هيچي! يعني چه پيغمبر را قبول ندارم. پيغمبر را قبول دارم ولي همه حرف‌هايش را نه، به نظرم جاهايي هم اشتباه کرده است.  يک روزهايي بوده که فکرش درست کار نمي‌کرده و حرف‌هايي در مورد ولايت گفته و حرف‌هايي در مورد نماز گفته است. من گزينشي پيغمبر را انتخاب مي‌کنم. ايمان به بعض، کفر به بعض، من بيايم براي خودم بگويم، بالآخره هر آدمي خطاهايي دارد. مباني عصمت اينجا درست مي‌شود. همان پيغمبري که فرمود: «صلوا کما أنا أصلي» مي‌فرمايد: هرکسي من مولاي او هستم، علي مولاي اوست. اين همان پيغمبر است. اگر تفکيک قائل شدي، يکجا را قبول داري، يکجا را قبول نداري. يکجا متوجه هست و يکجا متوجه نيست. يکجا اين اتفاق افتاد، خودت بپذير، ديگري هم به تو بگويد، اصلاً حرف‌هاي خدا را يک جاهايي را مي‌پذيريم و يک جاهايي را نمي‌پذيريم.
حضرت امام فرمود: گاهي هواهاي نفساني و گاهي شيطان است که باعث ايجاد تحولاتي در آدم مي‌شود که برگرداند روايات و ارزش‌هاي مذهبي را به آن چيزي که خودش مي‌خواهد. انسان تنبل مبتلا به شهوات و حبّ دنيا و جاه و مقام و مال هميشه دنبال بهانه است. اهل کوفه هم همين حرف را زدند و اظهار محبت کردند ولي عمل نکردند. اظهار محبت که ملاک نيست، عمل شماست. ببينيد با حسين هستيد يا نه؟ عملتان چطور است؟ درخت محبت ثمره و نتيجه‌اش عمل بر طبق آن است. ثمره، اگر اين ثمره را نداشته باشد بايد دانست که محبت نبوده است و خيال محبت بوده است. مي‌شود آدم در خيالش ديگري را دوست داشته باشد ولي هيچ اثري ندارد. خيال است و فکر مي‌کند دوست دارد، بگذار پاي عمل بيايد ببينم چقدر برايت مي‌ارزم. چقدر حاضر هستي براي من خرج کني؟ چقدر حاضر هستيم براي خدا خرج کنيم؟ انشاءالله خدا ما را  جزء بنده‌هايي قرار بدهد که ثمره‌ي محبتمان ديده شود و ثابت قرار بدهد.
اينکه ولايت و معرفت شرط قبولي اعمال است، جزء ضروريات مذهب مقدس شيعه است. ضروريات مذهب يعني انکار ناپذير، مثل نماز و روزه و رجعت، اينها ضروريات اعتقادي مذهب شيعه است. اگر اين نباشد عمل پذيرفته نيست. يعني ظاهر عمل را نگاه مي‌کنيد وقتي ولايت نباشد نمي‌شود نسبت به آن منعطف بود. مثل اينکه شما به يک کسي که بغض اميرالمؤمنين را دارد، بگوييد: شما برو از طرف من نيابتاً حج انجام بده. اين عمل از او قبول نيست. همه اعمال را انجام بدهد از او پذيرفته نيست. روايات ما به اين مسأله خيلي دقت مي‌کنند. هرچه ولايت قوي‌تر باشد، عمل بهتر است. ولايت صفر و يکي نيست. قبول دارم و ندارم نيست. خدمت امام صادق مي‌آيي و مي‌نشيني، آقا مي‌خواهيم قيام کنيم، چه کنيم و چه کنيم، آقا مي‌گويد: داخل تنور برو! ببين چقدر قبولشان داري. هيچکدام هم دروغ نيست ولي چقدر حرف حضرت را قبول داري؟ الآن که تاريخ اهل‌بيت را نگاه مي‌کني، امام حسن(ع) عهدنامه‌ي با معاويه، امام حسين(ع)    جنگ با يزيد، بايد باورت شود اينها معصوم هستند و هردو دارند کار حق انجام مي‌دهند. مي‌گويد: شايد روحيه‌ي امام حسن فرق مي‌کرد. بحث روحيه نيست، بحث تکليف الهي است. اينجبا به صلاح بود. لذا کساني که بر خلاف خواسته‌ي اهل‌بيت قيام کردند، حضرت فرمود: نه، آنها قيام کردند. حرف‌هاي بدي هم زدند به اهل‌بيت از امام حسن(ع) که حرف‌هاي بدي زدند و حضرت را دور کننده از عزت دانستند، تا حرف‌هاي ديگر که حتي در زمان امام صادق زدند. خدا رحمت کند اساتيد ما مي‌فرمودند: خداوند اطاعت مي‌خواهد نه عبادت. الآن روزه بر من واجب است، چشم! الآن روزه بر شما حرام است، چشم، عبادت ذيل اطاعت است. عبادت در زمره‌ي اطاعت است.
امام صادق(ع) فرمود: «والله» به خدا قسم، «وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ إِبْلِيسَ سَجَدَ لِلَّهِ عَزَّ ذِكْرُهُ بَعْدَ الْمَعْصِيَةِ» اگر شيطان که خدا لعنتش کند، اگر معصيتي که کرد «وَ التَّكَبُّرِ عُمُرَ الدُّنْيَا» سجده نکرد، اگر همه طول زمان دنيا را سجده کند، «مَا نَفَعَهُ ذَلِكَ» نفعي برايش ندارد. سجده به درد نمي‌خورد. سجده عبادت است ولي به درد نمي‌خورد. «وَ لَا قَبِلَهُ اللَّهُ عَزَّ ذِكْرُهُ مَا لَمْ يَسْجُدْ لآِدَمَ كَمَا أَمَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أن يسجُد له» (کافي/ج8/ص271) هيچ نفعي برايش ندارد. خدا هم از او قبول نمي‌کند. اينجا هم خلاف دستور خداست. سجده بر آدم مقدمه بود، اگر کاري که خدا گفت انجام داد، بقيه‌اش را هم خدا مي‌پذيرد. سجده مهم نيست، خدايا تو چه مي‌خواهي؟ شيطان گفت: خدايا من بر آدم سجده نمي‌کنم اما تو را چنان عبادت مي‌کنم که تا به حال هيچ بنده‌اي اينطور عبادت نکرده است، چنان سجده مي‌کنم که هيچ مخلوقي سجده نکرده است. خداوند گفت: نه، عبادت و اطاعت من آن چيزي است که من امر مي‌کنم نه آن چيزي که تو دلت مي‌خواهد. تعيين کننده من هستم، شيطان اينجا خودش را تعيين کننده مي‌داند. لذا ما در باب کبر يک کبر علي الله و يک کبر علي الناس داريم. کسي در مقابل خدا تکبر مي‌کند. نگاه مي‌کند چرا حجابم اينطور باشد؟ حالا دو تا تار مو بيرون باشد چه مي‌شود؟ مسأله مستند حرف زدن خيلي مهم است. روايت بياور. بندگي و عبد بودن به اين معناست. بدانم در چه موقعيتي صحبت مي‌کنم. من عبد هستم، هر حرفي او بگويد به صلاح من است. حتي يکوقت‌هايي فکر مي‌کنم صلاح اين نيست، چه کسي گفته ما هميشه صلاح خودمان را مي‌دانيم؟
پشيماني ما بيشتر از کارهاي درستي است که انجام داديم. انشاءالله اين مسيري که اهل‌بيت به ما نشان مي‌دهند، منطبق بر آنها عمل کنيم. «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم‏» (نساء/59) خداوند امر کساني را امر خودش قرار داده است. نفس و شيطان گاهي از اطاعت کسي مي‌خواهد سر باز بزند، به يک روش ديگري مي‌آيد. مگر شيطان روش بلد نيست. آدم را از اطاعت خداوند کنار مي‌گذارد، خدايا به همه ما توفيق اطاعت بده، از خطوات شيطان که اينطور ما طمع نسبت به اينکه ما اميد داريم خداوند    شفاعت براي ما قرار بدهد، تحريکي نسيت به گناه انجام نشود.
شريعتي: انشاءالله، امروز صفحه‌ي 210 قرآن کريم، آيات 15 تا 20 سوره مبارکه يونس را تلاوت خواهيم کرد.
«وَ إِذا تُتْلى‏ عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ ما يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما يُوحى‏ إِلَيَّ إِنِّي أَخافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ «15» قُلْ لَوْ شاءَ اللَّهُ ما تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ وَ لا أَدْراكُمْ بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُراً مِنْ قَبْلِهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ «16» فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَوْ كَذَّبَ بِآياتِهِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ «17» وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُمْ وَ يَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ قُلْ أَ تُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِما لا يَعْلَمُ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْضِ سُبْحانَهُ وَ تَعالى‏ عَمَّا يُشْرِكُونَ «18» وَ ما كانَ النَّاسُ إِلَّا أُمَّةً واحِدَةً فَاخْتَلَفُوا وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ فِيما فِيهِ يَخْتَلِفُونَ «19» وَ يَقُولُونَ لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ»
ترجمه آيات: وهرگاه آيات روشن ما بر آنان تلاوت مى‏شود، كسانى كه به ديدار ما (و دريافت پاداشهاى اخروى) اميد و باورى ندارند مى‏گويند: قرآنى غير از اين بياور، يا اين قرآن را تغيير بده. (به آنان) بگو: من حقّ ندارم كه آن را از پيش خود تغيير دهم. من پيروى نمى‏كنم مگر آنچه را كه به من وحى شود، من از عذاب روزى بزرگ (قيامت) بيمناكم، اگرپروردگارم را نافرمانى كنم. بگو: اگر خداوند مى‏خواست، آن (قرآن) را بر شما نمى‏خواندم و شما را به آن آگاه نمى‏ساختم. من پيش از (آوردن) قرآن، عمرى در ميان شما بوده‏ام، آيا نمى‏انديشيد؟! پس كيست ستمكارتر از كسى كه بر خدا دروغ بندد، يا آيات او را دروغ بشمارد؟ قطعاً مجرمان، رستگار نمى‏شوند. و به جاى خدا چيزهايى را مى‏پرستند كه نه به آنان ضرر مى‏رساند و نه سودشان مى‏دهد و مى‏گويند: اين بت‏ها شفيعان ما نزد خدايند. بگو: آيا خدا را به چيزى خبر مى‏دهيد كه او خبرى از آنها در آسمان‏ها و زمين ندارد؟ خداوند منزّه و والاتر است از شريكانى كه برايش قرار مى‏دهند. (در آغاز) مردم جز امّتى واحد نبودند (و بر فطرت پاك توحيدى بودند)، پس دچار اختلاف شدند، (گروهى موّحد و گروهى مشرك،) و اگر سنّتِ (مهلت يافتن مردم براى آزمايش) از سوى پروردگارت مقدّم و مقدّر نگرديده بود، (در همين دنيا) ميان مردم در آنچه اختلاف مى‏كردند، داورى مى‏شد (و به هلاك منحرفان حكم مى‏گرديد). و مى‏گويند: چرا از سوى پروردگارش بر او آيه و معجزه‏اى نازل نمى‏شود؟ پس بگو: غيب (و معجزه كه به جهان غيب مربوط است)، از آنِ خداست (نه در اختيار من يا تابع هوس مردم). پس در انتظار باشيد، من نيز همراه شما از منتظرانم (كه خداوند چگونه پاسخ بهانه‏گيرى‏هاى شما را مى‏دهد).
شريعتي: انشاءالله ماه ربيع بر شما مبارک باشد و دل و جانتان گرم به محبت اهل‌بيت باشد. اشاره قرآني را بفرماييد.
حاج آقاي سعيدي: «فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَوْ كَذَّبَ بِآياتِهِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ» چقدر بد است کسي افتري به خدا ببندد. افتري بستن به خدا و نبي از مبطلات روزه هم هست. ظلم بزرگي است. مگر داريم ظلم بيشتر از اين که کسي به خدا و به دين مردم ظلم کند. من به دوستان طلبه مي‌گويم: در گفتن احکام و اعتقادات، در گفتن مسائل شرعي و اعتقادي، اگر از چيزي اطلاع نداريم، اگر گفتيم افتري علي الله است و ظلم بسيار بزرگي است. حواسمان باشد در جايگاهي که ما را به عنوان صحبت کننده مي‌گويند، حرف درست بزنيم. حرف ما حرف خدا باشد. مستند و دقيق باشد. اگر افتري علي الله شد، ظالم‌ترين ظالمان هستيم. قرآن خودش اسم اين کار را جرم بزرگ مي‌گذارد. خدايا از تو مي‌خواهيم ما را اهل صدق قرار بدهي.
شريعتي: اين هفته قرار شد در مورد شخصيت جناب ابوذر صحبت کنيم. نکات شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي سعيدي: ابوذر غفاري يار راستگوي پيامبر، حديث معروفي از ايشان نقل است که مستقيم از ابوذر نقل شده و او را به عنوان صديق مي‌شناسند. فراتر از بحث مذهب است. حديث سفينه معروف است، «إنّ مثل أهل بيتي في أمّتي كمثل‏ سفينة نوح في قومه» مثال اهل‌بيت من بين شما مثل کشتي حضرت نوح هست، «من ركبها نجا» کسي که وارد اين کشتي شد نجات پيدا مي‌کند «و من تخلّف عنها غرق» کسي که تخلف کرد و سوار نشد غرق مي‌شود. کشتي حضرت نوح خاصيتش اين بود، تمام چيزي که اطرافش بود آب گرفت، کوه‌ها را هم آب گرفت. تمام آن چيزي که اميد نجات در آن بود از بين رفت و فقط کشتي نوح باقي ماند. خيلي زاهدانه بود و دور از مظاهر دنيا زندگي مي‌کرد. ايشان مرگ غريبانه‌اي داشتند و در غربت از دنيا رفت. چون هم اعتراض کردند به بذل و بخشش‌هايي که از بيت المال مي‌شد، بعد از نبي مکرم اسلام خيلي اعتراض کرد و کلامش برّاء بود. لذا گفتند بايد او را حذف کنيم. او را از خودشان دور کردند، او رسانه‌ي انقلاب و رسانه‌ي گوياي حق بود. به جريان سقيفه اعتراض مي‌کرد، مخالفت با منع نگارش حديث کرد و ايشان مخالفت کرد، گفتند: بايد لسانش خاموش شود و تبعيدش کردند. اول به شام و بعد به ربذه تبعيد شد. اميرالمؤمنين مي‌فرمايند: ابوذر از افرادي است که بهشت مشتاق اوست. انشاءالله خدا توفيق بده يار اهل‌بيت باشيم. در تشييع شبانه‌ي حضرت زهرا(س) ابوذر شرکت داشتند. اينقدر محرم بود. انشاءالله توفيق بندگي، توفيق رسانه بودن و لسان گويا داشتن در مورد حق به برکت نامي که از اين بزرگوار برديم به همه ما عطا کند، انشاءالله.
شريعتي: انشاءالله شور ابوذر و ايمان سلمان، غم مقداد، هرچه چيزهاي خوب است که ياران اميرالمؤمنين داشتند بر دل ما بتابد و بتوانيم اوج بگيريم.
حاج آقاي سعيدي: روزه روز اول ربيع داريم، نماز اول ماه را فراموش نکنيم. دو رکعت مثل نماز صبح است، سي تا سوره توحيد و سي تا سوره قدر دارد. صدقه دادن تأکيد شده است. در روز اول ماه ما را هم دعا کنيد.
شريعتي: بهترين‌ها نصيب شما شود.
«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين»

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها