اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

98-05-02-حجت الاسلام والمسلمين سعيدي-آرامش در زندگي؛ بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني (ره)-شرح حديث بيست ونهم (عمل به سنت پيامبر اکرم در نماز و روزه و صدقه)

معرفی برنامه


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: آرامش در زندگي بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني(ره)- شرح حديث بيست و نهم (عمل به سنت پيامبر اکرم در نماز و روزه و صدقه)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين سعيدي
تاريخ پخش: 02-05-98
شريعتي:
بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد.
مثل کبوتري شده‌ام جلد خانه‌ات *** خو کرده‌ام به خاطره‌ي آب و دانه‌ات
هي مي‌خورد هواي عجيبي به گونه‌ام *** هي مي‌کنم دوباره سحرها بهانه‌ات
انگار عادتم شده در شهر گم شوم *** پيدا نکني دوباره مرا با نشانه‌ات
يک گله آه و آهو و از اين دشت‌ها گذشت *** يک دسته دست‌هاي تمنا روانه‌ات
در من هزار رشته غزل تاب مي‌خورد *** با موج زلف‌هاي تو بر روي شانه‌ات
بر دشت‌هاي خشک من انگار مي‌چکد *** انگور واژه‌هاي دل دانه دانه‌ات
من کشتي شکسته‌ام اي ناخداي عشق *** پهلو گرفته‌ام نفسي در کرانه‌ات
در لحظه‌هاي پر تپش اولين سلام *** با آن نگاه مشرقي شاعرانه‌ات
رد مي‌شوي مقابل مردي که بسته است *** دل در رداي مخملي روي شانه‌ات
«السلام عليک يا شمس الشموس و يا انيس النفوس» سلام مي‌کنيم به امام رضا و سلا به همه دوستاني که دل در گرو محبت حضرت خورشيد دارند. سلام به شما دوستان عزيز و نازنينم، که در مشهد هستيد و در آستانه‌ي ايام زيارتي امام رضا(ع) دعاگوي ما و همه مخاطبين عزيزمان هستند. بهترين‌ها را براي شما آرزو مي‌کنيم. حاج آقاي سعيدي سلام عليکم، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي سعيدي: بسم الله الرحمن الرحيم، بنده هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام دارم. انشاءالله که توفيق بندگي و عبادت خداوند را در همه احوال زندگي داشته باشيم.
شريعتي: حديث بيست و نهم بوديم، از احاديث طولاني چهل حديث است. نکات نابي را شنيديم. اگر دنبال آرامش هستيم بايد حواسمان به اين نکات ناب اخلاقي باشد. بحث امروز شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي سعيدي: بسم الله الرحمن الرحيم، به نصيحت ششم پيامبر اکرم(ص) رسيديم، «وَ السَّادِسَةُ الْأَخْذُ بِسُنَّتِي فِي صَلَاتِي وَ صَوْمِي وَ صَدَقَتِي» اخذ به سنت من کنيد. يعني همانطور که من رفتار مي‌کردم، رفتار کنيد. در گونه‌ي نماز خواندن من، روزه گرفتن من و صدقه دادن من، اما نماز، «أَمَّا الصَّلَاةُ فَالْخَمْسُونَ رَكْعَةً» پنجاه رکعتي، اشاره به اين است که نوافل هم حتماً همراهش باشد. هفده رکعت و 34 رکعت که ضميمه شود. نوافل آن چيزي که در نمازمان نقص داريم را برطرف مي‌کند. «وَ أَمَّا الصِّيَامُ» روزه گرفتن سنت من چگونه است؟ «فَثَلَاثَةُ أَيَّامٍ فِي الشَّهْرِ» سه روز در ماه، «الْخَمِيسُ فِي أَوَّلِهِ» پنجشنبه اول ماه، «وَ الْأَرْبِعَاءُ فِي وَسَطِهِ» چهارشنبه وسط ماه، «وَ الْخَمِيسُ فِي آخِرِهِ» آن قسمتي که آخر ماه مي‌افتد. «وَ أَمَّا الصَّدَقَةُ فَجُهْدَكَ» صدقه‌اي که سنت من است چطور است؟ تلاش و جهدت، «حَتَّى تَقُولَ قَدْ أَسْرَفْتُ وَ لَمْ تُسْرِفْ» اينقدر تلاش در صدقه دادن بکنيد که فکر کني ديگر اسراف مي‌کنم. در حالي که اينطور نشده است. معيار و مصداق صدقه شناختن براي ما مهم است. با خداي دست و دلباز که آدم معامله مي‌کند بايد طوري باشد که گفت: اين پولي که مي‌دهي ارزش آن چيزي که مي‌گيري را داشته باشد. هيچوقت اينطور در مقابل خدا نيست ولي ديگر اينجا خساست نکن. با خدا خساست نکن.
حضرت امام در مسأله‌ي نماز، نوافل را که در روايات خيلي تأکيد شده، حضرت مي‌فرمايد: شيعيان ما اهل نافله هستند. يکوقت من چوبي را مي‌برم به من نجاز نمي‌گويند، يکوقت چوب بريدن فن من است و به من نجار مي‌گويند. عادت به نوافل پيدا کنيم. از چيزهايي که شيطان خيلي اذيت مي‌کند، مي‌گويد: ولش کن! بگو: نه، همين امروز دو رکعتش را مي‌خوانم. خرق عادت کن و اگر عادت بدي هست به نخواندن، بگو: امروز اين دو رکعت را مي‌خوانم. يکوقت با يکي از اساتيد به تهران مي‌آمديم، در کل مسير ايشان نافله شب را مي‌خواند، نافله نياز به مهر و قبله ندارد. در ماشين هم مي‌شود خواند. يکوقت‌هايي ما اينقدر عملي را سخت مي‌کنيم که از انجام دادن آن منصرف مي‌شويم. مثل مهماني دادن، اينقدر سنگين مي‌کني که ديگر مي‌گوييم: از اصلش منصرف شدم، ولش کن! اينقدر سخت نيست. دين خدا اينقدر سخت نيست. سعي کنيم خودمان را به اين عادت بدهيم. استحباب سه روز در هر ماه، را مي‌فرمايد: مصادف با صوم دهر است. اشاره دارد که «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ‏ عَشْرُ أَمْثالِها» (انعام/160) ده برابر دارد، سه روز را در ماه مي‌گيريد، ماه سي روز است. تو سه روز روزه گرفتي، انگار سي روز روزه گرفتي. آنهايي که دوست دارند حال و هواي ماه رمضان برايشان زنده شود، شما بدون اينکه کسي بفهمد مي‌تواني بروي چيزي هم بخوري و کسي متوجه نشود، فقط خيلي عاشقانه است. خدايا به خاطر تو به اميال و خواسته‌هايم نه مي‌گويم.
بحث صدقه است، بسيار عامل فهم ما از دين يکي همين صدقه است. به دست و دلبازي طرف در دينش نگاه کنيد. چقدر براي دينش خرج مي‌کند. دل کندن از مال سخت است. اما «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» (آل‌عمران/92) از چيزهايي که به ما گفتند اين انفاق کردن و بخشيدن، مي‌گويند: مرگ را آسان مي‌کند. عملکردش اينطور است. وقتي ادم مي‌خواهد بميرد، مي‌خواهند از همه چيزي که دوست دارد او را بکنند. اينجا چسبيده، اينجا چسبيده، زندگي، جسم، در و ديوار، ماشين، خانه، مي‌خواهند از همه اينها بکنند. لذا روايت خيلي عجيب است، مي‌فرمايد: وقتي که کسي دل بسته‌ي دنياست، مي‌خواهند از دنيا بکنند، با خشم خدا از بين مي‌رود. «اللَّهُ يَتَوَفَّى‏ الْأَنْفُسَ‏ حِينَ مَوْتِها» (زمر/42) خداست که توفي مي‌کند و تو را از همه اينها مي‌کند. با خشم از خدا از دنيا مي‌رود اما انفاق يکوقت شما آن را تمرين کردي، کنده شدن را تمرين کردي. خودت دل کندي، از اينکه دوست داشتي دل کندي، از آنکه دوست داشتي دل کندي، موقع مرگ مي‌گويي: چه تجربه‌اي است، من اين تجربه را داشتم. قبلاً هم کنده شدم. با اينها خيلي گره نخوردم. مي‌دانم اينها دوست داشتني نيستند و خداست که محبتش در دلهاي آدم‌هاست. مرگ براي آدم ناگهاني نمي‌شود. چسب قوي به دستت بخورد، پوستت کنده مي‌شود. مي‌شود ساده از دنيا کنده شد و صدقه و انفاق اين خاصيت را دارد.
لذا روايات مي‌فرمايد: صدقه آن فايده‌اي که براي ما دارد بيشتر از فايده‌اي است که به شخصي که به او صدقه مي‌دهي، مي‌رسد. نفعش به ما بيشتر است. خيري که به ما رسيده خيلي بيشتر است. «لَيْسَ شَيْ‏ءٌ أَثْقَلَ عَلَى‏ الشَّيْطَانِ‏ مِنَ‏ الصَّدَقَةِ عَلَى الْمُؤْمِنِ» (کافي/ج4/ص3) هيچ چيز سنگين‌تر از صدقه‌ي مؤمن به مؤمن نيست. «وَ هِيَ تَقَعُ فِي يَدِ الرَّبِّ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَبْلَ أَنْ تَقَعَ فِي يَدِ الْعَبْدِ» مي‌خواهي به کسي صدقه بدهي، روايت دارد حضرت صدقه مي‌دادند گاهي دست خودشان را مي‌بوسيدند. حضرت مي‌فرمود: دست ملاقات با دست خدا کرده است و اين دست بوسيدني است. دارد امام صادق گاهي دوباره صدقه‌اي که داده بودند را مي‌گرفتند و مي‌بوسيدند و دوباره به طرف مي‌دادند. حضرت مي‌فرمودند: اين صدقه متبرک شده است. ارزش‌هاي صدقه، رواياتش را حضرت امام مي‌آورند. هرچه هم ارزشمند بود، شيطان دشمن او مي‌شود. مي‌داند اينجا تو برنده مي‌شوي جلويش مي‌ايستد. فقير نشوي، خودت احتياج پيدا نکني. صد سال ديگر محاسبه مي‌کند و مي‌گويد: اينجا به دردت مي‌خورد. يکجاي ديگر هم يک درد ديگري دارم و بايد صدقه امروز به درد آنجا بخورد. چطور شيطان آن دردها را نمي‌گويد. دردهاي مادي را مي‌گويد. مي‌گويد: اينجا اگر پول بدهي فردا گرفتار نشوي. فردا که حتماً مي‌دانيم در روز قيامت گرفتار مي‌شويم براي آن دردها هم فکر کرديم. بايد درماني براي دردهايمان بفرستيم.
اگرچه شيطان آگاه است و از وضعيت روز قيامت آگاه است، آدم‌ها، بزنگاه‌ها، لغزش‌گاه‌ها آگاه است. آنجايي که در مورد صدقه خطواتي مي‌آيد بايد در دهانش بزنيم. خدا رزاق است، همان کسي که به من داده است، به من تکليف داده نسبت به ديگران کمک داشته باشم. با خدا تجارت کنيد. حضرت علي(ع) صدقه را تجارت با خدا مي‌داند. چطور تجارت مي‌کنيم؟ اين را مي‌دهيم و اين را مي‌گيريم و سود مي‌کنيم. طرف مقابل مي‌خرد و سود مي‌کند. معامله است. منتهي خدا از جهت ما سودي نمي‌کند. اين مشخص است. ما چه همه کافر باشيم و چه مؤمن باشيم هيچ فرقي به حال خدا نمي‌کند ولي خودمان خيلي سود مي‌کنيم. خدا دوست دارد بنده دست و دلباز، بنده‌اي که اهل صدقه است و سخاوت دارد را دوست دارد. پيامبر(ص) مي‌فرمايد: خداوند صدقات شما را تربيت مي‌کند. حضرت مثال مي‌زنند مثل بچه شتري که شما بزرگ مي‌کنيد، کما اينکه شما يک نيم هسته‌اي از خرما را صدقه بدهيد، يعني يک چيز کوچک و خدا در روز قيامت مثل کوه احد يا بزرگتر آن را به شما پس مي‌دهد. اما يک چيزي هم جلوي رشد را مي‌گيرد، قرآن مي‌گويد: «لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى‏» (بقره/264) يکوقت صدقه دادي، خير از تو رسيده ولي سر طرف منت مي‌گذاري، اگر من نبودم به اينجا نمي‌رسيدي. باطل مي‌کنيم يعني يکوقت به شما مي‌گويند: برو شير بخر. مي‌گويد: شير داريم. مي‌گويد: نه تاريخش را ببين! مي‌گويد: بله شير نداريم. خوب شير که هست چرا مي‌گويد: نداريم؟ چون تاريخش گذشته و فاسد شده است. يعني هست ولي قابل مصرف نيست. صدقه هست و وجود دارد، اما اثر ندارد. اثري که بايد در رقبت در عبادات براي ما ايجاد کند، يکي از اثرات صدقه اين است که انسان بندگي کردن را دوست دارد، رغبت در عبادات ايجاد مي‌کند. صدقه که مي‌دهي بعداً ميل داري که اضافه‌اش کني.
صدقه پيش فرستادن مصالح براي آن دنياست. از قبل مي‌فرستي و در آن دنيا کارهايت انجام مي‌شود. خدا دستش بسته نيست از رساندن رزق به بنده‌هاش اما خدايا اين خير از دست من به ديگران برسد. مي‌گويند: يک جايي بترسيد از وضعيتي که کسي براي کار خير به شما مراجعه نمي‌کند، کسي از شما چيزي نمي‌خواهد. آن زمان بترسيد چون خدا اين خير را از شما گرفته است. يکوقت آدم مي‌گويد: از من سلب توفيق شد. در وقت شب بيدار بودم ولي نماز شب نخواندم. فلان جا بودم ولي زيارت نکردم، يک سلام ندادم. شيطان ترس ايجاد مي‌کند، نترسيم و با خدا معامله کنيم.
شريعتي: براي ملاقات حاج آقاي نظري منفرد به بيمارستان رفته بوديم، انشاءالله خداوند هرچه زودتر به تن ايشان لباس عافيت بپوشاند. ايشان فرمودند: در اين چند روز که بيمارستان بودم به يک آيه به صورت عميق فکر مي‌کردم و برايم خيلي عجيب بود که قرآن فرموده «ما أَنْفَقْتُمْ‏ مِنْ‏ شَيْ‏ءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ» (سبأ/39) اگر انفاق کردي خدا جايگزين مي‌کند.
حاج آقاي سعيدي: کار خدا کامل است و ناقص نيست. وقتي خدا کامل مي‌دهد، خدا به فضلش رفتار مي‌کند. اولويت‌هاي ما در صدقه دادن چه باشد؟ در بعضي روايات هست که در خويشاوندان خود دقت کنيد. وقتي شرايط مساوي است، برادر من، خواهر من، فرزند من در اين موقعيت گير کرده است. يک دوستي هم دارم که شايط مساوي است. اولويت کجاست؟ اينکه به نزديکان و ذو رحم خود رسيدگي کن. صدقه را به کساني بدهيد که اظهار نمي‌کنند. کاني که تکدي نمي‌کنند و عزت دارند. اينها را جستجو کنيد و پيدا کنيد. حضرت امام نکته‌ي مهمي را مي‌فرمايند، بعيد تر از ريا و اخلاص اين است که آدم مخفيانه صدقه بدهد. صدقه مخفيانه باشد و خودم و خدا بدانيم. بعضي از روايات مي‌گويند: صدقه واجب را علني بدهيد مثل زکات که خودش يک اشاعه‌اي باشد براي عمل واجب اما صدقات مستحب را مخفيانه بهتر است. يکوقت يک حسن فاعلي اينجا دارد يعني من از ريا دور مي‌شوم. باز حضرت امام يک قسمت دومي هم مي‌فرمايند که حفظ آبروي فقرا در کتمان صدقه است. جلوي جمع، يک چيزي بگوييم، طوري باشد که عزت طرف حفظ شود. يکوقتي کاسبي وضعيتش خراب‌تر است، از او خريد کنيم. به يک کارگر به بهانه‌اي کار اضافه‌ بدهيم. حس کنيم در مقابل کارش اين را دريافت مي‌کند نه به حالت صدقه گرفتن! همين عزت نفس او را حفظ مي‌کند و باعث مي‌شود در مقابل ديگران تحقير نشود.
خدا حضرت آيت الله جوادي آملي را حفظ کند، مي‌فرمودند: يکوقت يک حکم ديني داريم و يکوقت سليقه ديني داريم. براي درختکاري مثال مي‌زدند که استحباب درختکاري يک مسأله است ولي اينکه آدم فلان روز در سال قرار بدهد که اين روز درختکاري يک نهال مي‌دهيم سليقه است. مي‌شود به کسي کمک کرد، اطرافيان شما باشد و احساس کمک گرفتن نکنند اما عزتشان حفظ شود. در صله رحم‌ها به همديگر رسيدگي کنيم. صله رحم فقط خوردن و رفت و آمدها اينچنيني نيست. يکوقت کسي مهماني رفت، گفتند: سر سفره تشريف بياوريد. گفت: نه من نمي‌توانم، غذا خوردم. اصرار کردند، گفت: مي‌آيم بازي بازي مي‌کنم! آمد نشست و مفصل خورد. صاحبخانه گفت: يک خواهشي دارم. گفت: بفرماييد. گفت: اگر مي‌شود شما غذايتان را ميل کنيد و بازي بازي را جاي ديگر بکنيد!!
حواسمان باشد در سفره ديگران کاري انجام بدهيد. دست پر برويم و خير برسانيم. از افضل عبادات هست، «لَا صَدَقَةَ وَ ذُو رَحِمٍ‏ مُحْتَاجٌ» صدقه‌اي نيست الا اينکه آدم ذورحم محتاج داشته باشد و بعد برود جاي ديگر صدقه بدهد. اين صدقه قبول نيست. اين شدت اهميت ذورحم، آنهايي که من نسبت به آنها اطلاعات دارم. آقاي فلاني شما وضع مالي خوبي داري، سي کارگر زير دست شماست. مي‌روي يک آدمي را در فلان شهرستان پيدا کني، خوب به کارگران زير دستان پاداش اضافه‌تر بده. شب عيد مي‌خواهي برنج بدهي، اضافه‌تر بده. اين را چند بار کن، يکبار عيد فطر، يکبار عيد قربان، به مناسبت‌هاي مختلف رسيدگي کن. بعضي جاها خط قرمز دارد. يکجايي نبايد انفاق کنم و صدقه بدهم. يکجايي از حد آدم بگذراند و از براي معيشت خود و عيالش ديگر چيزي نگذارد. از اين چيزها اتفاق نمي‌افتد. ما معمولاً از اين طرف مي‌افتيم و شيطان مي‌آيد و مي‌گويد: خودت نياز داري. الآن نده! وقتي لذتي براي خودم پيش مي‌آيد آنجا خرج مي‌کنم و به خانواده‌ام فکر نمي‌کنم که چه بر سرشان مي‌آيد!
حضرت علي(ع) فرمود: «الصدقة جُنّه من النار» صدقه سپر آتشي است که براي جهنم است. کاسبي نزد يکي از آقايان آمده بود، آبميوه مي‌فروخت. مي‌گفت: صبح رفتم در مغازه را باز کنم ديدم از يخ‌‌ها آتش بلند مي‌شود. متعجب شدم و فهميدم اين آبميوه‌اي که مي‌فروشم، درونش يخ مي‌اندازم، حجمي که مي‌فروشم يک ليوان آبميوه است ولي يخ مي‌اندازم درونش، يخ را که نمي‌فروشم و آن را مي‌شويم و دوباره در ليوان بعدي مي‌ريزم. متوجه شدم علت آتشي که از يخ بلند مي‌شود چيست. پيامبر اکرم(ص) گاهي به افراد نشان مي‌دادند که چه چيزي مي‌خوريد؟ آتش‌ها چطوري است. آن کثافاتي که در حرام خوري هست چطور است. به چشم ظاهر افراد مي‌بينند. انشاءالله خدا چشم ظاهر به ما بدهد که درکي از اين واقعيت داشته باشيم. «ان الله عزّ و جل ليضحک الي الرجل اذا مدّ يده في الصدقه» خدا مي‌خندد و لبخند مي‌زند. خدا وقتي بنده‌اش دستش را دراز مي‌کند صدقه بدهد، مي‌خندد. اگر کسي خدا به او لبخند بزند، گناهانش بخشيده است. چقدر خدا به ما خنديده و چقدر دور شديم؟ خدايا ما را غير المغضوب عَليهم قرار بده.
نظر به قرآن آرامش مي‌آورد، دل آدم را نوراني مي‌کند. اينها از جنس نور هستند. حضرت مي‌فرمايد: «الصدقة تدفع البلاء» صدقه دفع بلا مي‌کند. مؤثرترين است، بيشتر از همه داروها عمل مي‌کند. «تدفع القضاء و قد أبرمَ أبراما»، أبرمَ ابراما، يعني حتمي شده، صدقه حکم قطعي را هم عوض مي‌کند. هرچيزي اندازه دارد، اندازه‌ي صدقه‌اي که مي‌دهم، چقدر است. دغدغه‌ات چقدر بوده و چقدر روي خدا حساب باز کردي. يکي به تو بگويد: فلاني من يک راهکاري دارم، يک پولي به من بده کار تو را حل مي‌کنم. يکباره سکه درون جيبت را بدهي چه حالي مي‌شود؟ حس نمي‌کني چقدر مسخره است. بايد يک نسبتي وجود داشته باشد. داروي گران است و بايد نسبتش را بدانيم. قرآن مي‌فرمايد: «يَمْحَقُ‏ اللَّهُ‏ الرِّبا» (بقره/276) خدا ربا را از بين مي‌برد. سودش بي برکت است، «وَ يُرْبِي الصَّدَقاتِ» پرورش خدا براي صدقه است. خدا زياد مي‌کند. اعتمادت به خدا چقدر است؟ ربا سود دارد، اينقدر مي‌دهي و اينقدر به اضافه اينقدر مي‌گيري، اين سود است. ولي خدا مي‌گويد: «يمحقُ» بي برکت مي‌کند و سود ندارد، صدقه را هم هرطور بزني از جيبت رفته است، صد هزار تومان داشتم، ده هزار تومان دادم، چقدر دارم. خدا مي‌گويد: «يُربي» سودش را مي‌دهد. اگر ماشين حسابت براي دنيا بود، باختي، اگر براي آخرت بود، برنده شدي. «من حيث لا يحتسب» دنيايي اما «من حيث لا يحتسب» خدايي.     دو راهي صدقه، دوراهي مالي است. آن لحظه روي خدا حساب باز کردي يا نه. خودت را نسبت به او مکلف دانستي يا نه؟
پيامبر اکرم(ص) فرمود: دارو و دوا بدهيد، شفاء بدهيد مريض‌هايتان را به وسيله صدقه، يکوقت آدم يکبار صدقه مي‌دهد، يکبار هر روز صدقه مي‌دهد، مريض‌هايتان را با صدقه شفاء بدهيد. «فانّ الصدقة تدفع عن الاعراض و الامراض» از اعراض و امراض دفع مي‌کند. اعراض ناراحتي‌هاي روحي وقتي در مقابل امراض قرار مي‌گيرد، يعني ناراحتي روح و جسم شما را صدقه، طرف افسرده است، سعي کن خودت به دست خودت صدقه بدهي. آنهايي که غصه دارند و افسردگي دارند از راه چاره‌هايي که اهل‌بيت مي‌گويند، پول ندارم صدقه بدهم، صدقه که فقط پول نيست. پس مي‌شود امراض و اعراض و ناراحتي روحي و جسمي را به وسيله صدقه دفع کرد. يک ضريب در عمر است و عمر را طولاني مي‌کند. عمر طولاني و حسنات زياد، صدقه مثل سرسره خير است، از اين طرف خير مي‌رساني مي‌بيني يک خير ديگر به خودت رسيد. مجراي خير مي‌شوي، بعد صيقلي و زيبا مي‌شوي. حضرت علي(ع) مي‌فرمايد: من اعتماد به خدا دارم و صدقه مي‌دهم، رزق را با صدقه به سمت خود جلب کنيد.
«إِذَا أَمْلَقْتُمْ‏ فَتَاجِرُوا اللَّهَ بِالصَّدَقَة» (نهج‌البلاغه/ص513) وقتي گرفتار و تنگدست شديم، با خدا تجارت کنيد. يکي از بزرگان گفتند: يکوقت ديدم خيلي وضعيت مالي من ناجور است، فوري مهماني مي‌دادم و دعوت مي‌کردم. قاعده الهي اين است نه اينکه من بخواهم با عقل ناقص خودم محاسبه کنم. هرموقع ديديد از اين طرف رزق نمي‌آيد و رزق تنگ است، شروع به صدقه دادن کن. «إِنَّ الصَّدَقَةَ تَقْضِي الدَّيْنَ‏ وَ تَخْلُفُ‏ بِالْبَرَكَةِ» صدقه دين آدم را قضاء مي‌کند. اگر بدهکار هستي با صدقه درست کن. در صورت برادر مؤمن بخندي، صدقه حساب مي‌شود. حدود و قصور دارد، يک جاهايي حواست به نوع صدقه‌اي که مي‌دهي باشد.
شريعتي: حاج آقاي فلاح زاده سالهاي قبل يک روايتي خواندند که هر کار خيري بکنيد، صدقه است. «کل معروفٍ صدقه» امروز صفحه 112 قرآن کريم را تلاوت خواهيم کرد.
«قالُوا يا مُوسى‏ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً ما دامُوا فِيها فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ «24» قالَ رَبِّ إِنِّي لا أَمْلِكُ إِلَّا نَفْسِي وَ أَخِي فَافْرُقْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقِينَ «25» قالَ فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعِينَ سَنَةً يَتِيهُونَ فِي الْأَرْضِ فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفاسِقِينَ «26» وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قالَ إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ «27» لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي ما أَنَا بِباسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِينَ «28» إِنِّي أُرِيدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِي وَ إِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ وَ ذلِكَ جَزاءُ الظَّالِمِينَ «29» فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرِينَ «30» فَبَعَثَ اللَّهُ غُراباً يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُوارِي سَوْأَةَ أَخِيهِ قالَ يا وَيْلَتى‏ أَ عَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هذَا الْغُرابِ فَأُوارِيَ سَوْأَةَ أَخِي فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِينَ «31»
ترجمه آيات: (بنى‏اسرائيل) گفتند: اى موسى! تا وقتى كه آنها (جباران ستمگر) در آن شهرند، ما هرگز وارد آن نخواهيم شد. پس تو و پروردگارت برويد (و با آنان) بجنگيد، ما همانا همين جا نشسته‏ايم. (موسى) گفت: پروردگارا! همانا من جز خود و برادرم، اختيار كسى را ندارم، پس ميان ما و قوم فاسق و تبهكار فاصله بينداز. (خداوند به موسى) فرمود: به درستى كه آن (سرزمين مقدّس) تا چهل سال برآنان ممنوع شد، (پس به‏خاطر اين سستى وتخلّف اين مدّت طولانى را) در زمين سرگردان (و از مواهب مادّى ومعنوى آن سرزمين مقدّس، محروم) خواهند شد، پس بر اين قوم تبهكار و فاسق، تأسّف مخور. (اى پيامبر!) داستان دو پسر آدم را به حقّ بر مردم بازخوان، آنگاه كه (هر يك از آن دو) قربانى پيش آوردند، پس از يكى (هابيل) پذيرفته شد و از ديگرى (قابيل) قبول نگشت. (قابيل) گفت: حتماً تو را خواهم كشت، (هابيل) گفت: خداوند، تنها از متّقين قبول مى‏كند. (هابيل به برادرش قابيل گفت:) اگر تو براى كشتن من دستت را به سويم دراز كنى، من هرگز براى كشتن تو دستم را دراز نخواهم كرد، زيرا من از خداوند، پروردگار جهانيان بيم دارم. همانا من مى‏خواهم تو با بار گناه من (كه پس از كشتنم بر عهده تو قرار مى‏گيرد) و گناه خودت (به سوى خدا) بازگردى و از دوزخيان باشى، و اين است كيفر ستمكاران. پس نفس او (با وسوسه‏اى برخاسته از حسد) كشتن برادرش را برايش آسان و رام ساخت واو را كشت، در نتيجه از زيانكاران گشت. پس خداوند، زاغى فرستاد كه زمين را مى‏كاويد، تا به او نشان دهد كه چگونه كشته‏ى برادرش را بپوشاند (و دفن كند. قابيل) گفت: واى بر من! آيا عاجزم از اين‏كه مانند اين زاغ باشم و جسد برادرم را دفن كنم؟ سرانجام او از پشيمانان شد.
شريعتي: 23 ماه ذي‌القعده ماهي که با امام رضا گره خورده، روز مخصوص زيارتي حضرت است. دوستاني که مشرف مي‌شوند نايب الزياره ما هم باشند. از جناب دعبل براي ما بگوييد.
حاج آقاي سعيدي: يکوقت شعر و شاعري در خدمت فساد بود، معلقات سبع که در خانه کعبه آويزان بود، در خدمت شهوت بود. شعرهايش را بخوانيد خيلي سخيف بود، ولي چينش کلمات عالي بود. پيغمبر هيچوقت آنها را تأييد نکرد. هنر زيباگويي براي هنر معني ندارد، براي هدف مقدس معني پيدا مي‌کند. هنر دعبل براي امام رضا(ع)، هنر در خدمت امام رضا(ع)، «قوّ علي خدمتک جوارحي» خدايا قدرت اين اعضاء و جوارح را مي‌خواهم نه براي زيبايي اندامم، براي خدمت تو. در همين مسأله دعبل هم همين است. امروز اگر هر هنري داريم، براي امام زمانمان خرج کنيم. من اگر پزشک هستم، شعر مي‌گويم و ادبيات خوبي دارم، اگر مي‌توانم حرف ديگران را بشنوم، خدمت به شيعيان و کساني که محب امام زمان هستند، هر آنچه که داريم در راه دوست خرج کنيم. امام زمان از ما چه مي‌خواهد؟ مي‌گويد: خودت را براي خداي خودت خرج کن. حيف از زمان و هنر و حيف از موقعيتي که داشته باشيم و در غير راه امام‌مان خرج شود.
شريعتي: روايتي از امام باقر ديدم که فرمودند: «رَحِمَ‏ اللَّهُ‏ عَبْداً حَبَسَ نَفْسَهُ عَلَيْنَا» خدا رحمت کند آن بنده‌اي که خودش را وقف ما مي‌کند. انشاءالله ما هم اينطور باشيم و هر هنري داريم در راه خدمت به دين و اهل‌بيت خرج کنيم. دعا بفرماييد و آمين بگوييم.
حاج آقاي سعيدي:«اللهم عجل لوليک الفرج» خدايا حضرت را برسان، بزرگترين لطفت را در اختيار ما قرار بده که ظهور حضرت حجت است و لحظه‌اي ما را از نام و يادش دور نکن. انشاءالله به ياد حضرت باشيم. خدايا فرج آقاي ما را برسان.
شريعتي: دعبل وقتي به امام رضا عرض کرد: قصيده‌اي برايتان گفتم که تا به حال براي کسي نخواندم، حضرت فرمود: بخوان دعبل و خواند. به دو بيت از بقية الله رسيد، امام رضا فرمود: اين دو بيت را روح القدس بر زبانت جاري کرد. اگر از روزگار و دنيا فقط يک روز باقي مانده باشد، خدا آن روز را آنقدر طولاني مي‌کند تا مهدي ما قيام کند. دعبل پرسيد: کي؟ آقا فرمودند: ساعتش را فقط خدا مي‌داند مثل ساعت قيامت و دعا مي‌کنيم که انشاءالله دلهاي ما به ظهور حضرت چراغاني شود. «اللهم صل علي علي بن موسي الرضا المرتضي»

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها