اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

98-04-26-حجت الاسلام والمسلمين سعيدي، آرامش در زندگي؛ بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني (ره)-شرح حديث بيست ونهم (توجه به اشک و بذل جان ومال در راه خدا)

معرفی برنامه


برنامه سمت خدا

كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين سعيدي
تاريخ پخش: 26-04-98
شريعتي:
بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد.
گرچه مسجد را گروهي با تجمل ساختند *** اهل دل ميخانه را هم با توکل ساختند
عشق جانکاه است يا جان‌ بخش حالا هرچه هست *** عشق بازان بين مرگ و زندگي پل ساختند
سقف آگاهي ستوني جز فراموشي نداشت *** اين بنا را خشت بر خشت از تغافل ساختند
بي سبب مهمان نواز مجلس ماتم نبود *** اين گلاب تلخ را از گريه‌ي گل ساختند
روز خلقت در گل ما شوق ديدار تو بود *** از همان آغاز ما را کم تحمل ساختند    
سلام مي‌کنم به همه شما دوستان عزيز و نازنينم، بيننده‌ها و شنونده‌هاي نازنين‌مان. انشاءالله در هرجايي که هستيد خداوند متعال پشت و پناه شما باشد. حاج آقاي سعيدي سلام عليکم، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي سعيدي: بسم الله الرحمن الرحيم، بنده هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام دارم. انشاءالله که توفيق بندگي و عبادت خداوند را در همه احوال زندگي داشته باشيم.
شريعتي: حديث بيست و نهم بوديم، از احاديث طولاني چهل حديث است. چند جلسه هست که روي فرازهاي مختلف آن بحث مي‌کنيم. بحث امروز شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي سعيدي: بسم الله الرحمن الرحيم، تا وصيت چهارم پيامبر اکرم(ص) به اميرالمؤمنين رسيديم. «وَ الرَّابِعَةُ كَثْرَةُ الْبُكَاءِ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ» زياد گريه کردند، يکي کثرت زيادي، بکاء، گريستن، از باب خشيت نسبت به خداوند. «يُبْنَى لَكَ بِكُلِّ دَمْعَةٍ أَلْفُ بَيْتٍ فِي الْجَنَّةِ» به واسطه هر قطره اشکي که از چشم تو بيايد، هزار خانه در بهشت خدا به تو مي‌دهد. يکي زيادي گريه است، بحث خود بکاء و يکي کثرت بکاء است. کثرت بکاء مثل ذکر کثير است. هرچيزي در باب عبادت وقتي رو به کثرت مي‌رود خيلي ارزش بيشتري دارد.  مثل دائمون في الصلاة، دوام در نماز وقتي پيش مي‌آيد. رنگ رخساره خبر مي‌دهد از سرّ درون! اين بکاء يک علامت است. يک چيزي در درون تغيير کرده است. «من خشية الله» خدا بنا مي‌کند براي آدم به واسطه هر قطره اشکش، حضرت امام يک فصلي را باز مي‌کند، فکر نکنيد که چطور کار کوچکي است و ثواب بزرگي دارد. اجر بزرگي دارد، بزرگ و کوچک وقتي دو جا مي‌شود، متفاوت مي‌شود. لذا شايد در مقابل چيزي که ما فکر مي‌کنيم هزارخانه، در دنيا چيز زيادي است، در آخرت هم شايد چيز زيادي نباشد. به نسبت رحمتي که خدا دارد. حضرت امام مي‌فرمايد: در مورد خداي رحمان و رحيم صحبت مي‌کنيم. ما مي‌گوييم: آقا يک ظرف آوردي، اينقدر هم آش مي‌خوري. خدا رحمان و رحيم است، به کرم خودش نگاه مي‌کند. باب رحمت الهي شد، متفاوت مي‌شود. لذا در دعاها داريم که دعاي محدود نکنيد. از خدا يک چيزي کوچک نخواهيد.
از خدا بزرگ بخواهيم. دعاي محال هم داريم، ولي دعاي بزرگ، اينکه سخاوت را در خواستن هم داشته باشيم. پيامبر اکرم(ص) بحث بکاء را چطور سفارش کردند. روايت اول از اميرالمؤمنين(ع) است. چقدر اين اسم‌ها شيرين است. هرکدام از اينها مثل يک پله بالا رفتن و سر حال شدن است. مثل موقعي که آدم خواب است و اميرالمؤمنين بيدار مي‌شود. يک اندازه و شيريني و نوري تغيير مي‌کند. «بُكَاءُ الْعُيُونِ وَ خَشْيَةُ الْقُلُوبِ مِنْ‏ رَحْمَةِ اللَّهِ‏ تَعَالَى‏ ذِكْرُهُ‏ فَإِذَا وَجَدْتُمُوهَا فَاغْتَنِمُوا الدُّعَاءَ» (بحارالانوار/ج90/ص336) بکاء، وقتي اشک به چشمت آمد و دلت نرم شد، شکست، خدايا حيف از من که آنجا طاعت تو را نکردم و معصيت تو را کردم. حيف تو و خدايي تو که بندگي نکردم. آنجا که يادت افتاد شکست، حضرت مي‌گويد: آن لحظه، لحظه‌ي دعاست. از حيث جغرافيايي مسجد، از حيث زماني موقع باريدن باران، يکي از جاها همينجاست، زماني که دلت شکست. يکوقت نيمه شب است، تنها در خانه هستي. مي‌گويم: خدايا آنطور که لايق تو بود بندگي نکردم. خدايا حواسم هست. فکر نکن به غفلت مي‌گذرانم. يکوقت‌هايي شيطان در جلدم رفته است. خدايا ببخش! پس از اسباب استجابت دعا در لحظه شکستن قلب و حالت تضرع شد. حرم أباعبدالله مي‌روي و چشمت به گنبد مي‌افتد، حرم اميرالمؤمنين مي‌روي و چشمت به ضريح مي‌افتد و يکباره مي‌شکني. لحظه‌ي اولي که چشمت به خانه خدا مي‌افتد، اينقدر شيرين است، همان لحظه اول همه تو و وجودت را زمين مي‌زند. انشاءالله خدا قسمت کند، آن لحظه‌ها لحظه‌ي استجابت دعاست و لحظه‌هاي شيرين زندگي است. بکاء با ما چه مي‌کند؟
اميرالمؤمنين فرمود: «الْبُكَاءُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ تَعَالَى يُنِيرُ الْقَلْبَ‏» قلب را روشن و منور مي‌کند. قلب هم تاريک مي‌شود و هم روشنايي بر آن عارض مي‌شود. «وَ يَعْصِمُ عَنْ مُعَاوَدَةِ الذَّنْبِ» از اينکه با گناه خو بگيري، تو را دور مي‌کند. اين اخلاق در من نهادينه شده، با معصيت خو نمي‌گيريم. يکوقت ممکن است آدمي که رانندگي مي‌کند، بيست سال راننده هست و وقتي با او حرف مي‌زني حواسش پرت نمي‌شود و پاسخ مي‌دهد. حواسش به کلاج و ترمز نيست، گناه گاهي عادي مي‌شود و اشک اين عادي شدن را مي‌برد و نمي‌گذارد گناه عادي شود. وقتي دوباره بخواهد گناه کند، تن و ذهنش درد مي‌گيرد و عذاب وجدان مي‌گيرد. اشک بيدار کننده است و آدم را بيدار مي‌کند.
با مدعي نگوييد، اسرار عشق و مستي *** بگذار تا بماند در رنج و خودپرستي
اينها بحث غم نيست، مزه و ماده‌ي اين اشک‌ها فرق مي‌کند با اشک‌هايي که شما بخاطر دنيايتان داريد مي‌گوييد و غربي‌ها مي‌گويند. آن يک وادي ديگر دارد. شب عاشورا أباعبدالله با کيف عبادت مي‌کنند و شوخي مي‌کنند و اينقدر خوشحال بودند. فردا بهشت نصيبشان مي‌شود. به بچه دو سه ماه بيا توضيح بده قرمه سبزي چه مزه‌اي دارد! نمي‌شود و نمي‌فهمد چه مي‌خوري! امام زين العابدين فرمود: «مَا مِنْ قَطْرَةٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ‏ قَطْرَتَيْنِ‏» دو قطره را خدا خيلي دوست دارد. «قَطْرَةِ دَمٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ قَطْرَةِ دَمْعَةٍ فِي سَوَادِ اللَّيْلِ» (خصال/ج1/ص50) قطره خوني که در راه خدا ريخته مي‌شود، قطره اشکي در اوج سياهي شب. در آن موقع اشک گرفته مي‌شود. «لَا يُرِيدُ بِهَا عَبْدٌ إِلَّا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ» علت اين است که اراده عبد خدا باشد. من دنبال اين نيستم که اشک بريزم براي اينکه فلان حادثه پيش آمده و غصه‌هاي دنيايي من است. خدايا براي فراق از تو!
طوطي و بازرگان يک قصه‌اي دارد شايد شنيده باشيم. بازرگاني بود در يک قفسي طوطي داشت. اين طوطي خيلي ناراحت بود. داشت به هند مي‌رفت، بازرگان به طوطي گفت: چه مي‌خواهي؟ گفت: در هند طوطي‌ها زياد هستند، بگو: يک طوطي هست در قفس گير کرده است. وقتي هند رفت و براي طوطي‌ها تعريف کرد، ديد دانه دانه لرزيدند و به زمين افتادند. برگشت و به طوطي گفت: اينطور شد. طوطي لرزيد و زمين افتاد. از درون قفس بيرونش آورد و آزادش کرد. از داستان مولوي اينطور استفاده کردند که تا نميري آزاد نمي‌شوي! وقتي امام زين العابدين قرآن مي‌خوانند، روايت دارد به آيه‌هاي عذاب که مي‌رسند، حضرت چنان گريه مي‌کنند شانه‌هاي مبارکشان مي‌لرزد. اين اثر فهم است. اثر اين است که امام مي‌داند در قرآن آيه عذاب يعني چه. فراق از خداوند يعني چه. لذا اثر فهم بکاء است. اگر آدم فهميد حسرت چه چيزي را در دنيا خورده است. مال دنيا حسرت خوردني است، چيزي که يک روز هست و يک روز نيست. «من خشية الله» خدايا وقتي بزرگي تو را مي‌بينم ديگر هيچ زباني گويا نيست. زبانم ديگر لال مي‌شود. اما يک زبان مادري دارم که همه عالم آن را مي‌فهمند و زبان گريه است. يکوقت کسي احساسات را با زبانش مي‌گويد، مي‌گويد ديگر بغض مي‌کند و زبان بند مي‌آيد. ديگر زبان کارآمدي ندارد. کلام کارآمدي ندارد. احساس در اثرت يک زبان چشم است که فرياد مي‌زند. وقتي مي‌گويد: خدايا با تو هستم، اشک سرازير مي‌شود.
اميرالمؤمنين(ع) فرمود: «مَا جَفَّتِ‏ الدُّمُوعُ‏» اشک چشم خشک مي‌شود، «إِلَّا لِقَسْوَةِ الْقَلْبِ» قلب که سفت شود کار خراب مي‌شود. «وَ مَا قَسَتِ الْقُلُوبُ إِلَّا لِكَثْرَةِ الذُّنُوبِ» اگر کثرت ذنوب شد و گناه زياد شد، دل سنگ مي‌شود و اثر ندارد. حواسم باشد که گناه کارآيي قلب من است. آن چيزي که قرار است مرا منقلب کند. ديگر نمي‌تواني بسازي و قساوت قلب بد دردي است. التماس مي‌کني از چشمت اشک بيايد، خبري نيست. از خدا بخواهيم که در مسير گناه نرويم، خط قرمزها را نزديک نشويم در بحث ورع هم گفتيم، که نزديک شدن به خط قرمز قساوت قلب مي‌آورد. خدا رحمت کند آقاي مجتبي تهراني مي‌فرمودند: اول از ذهن شروع مي‌شود، قساوت قلب از ذهن شروع مي‌شود. ذهن ما مثل شاخه‌هاي درخت است که از اينجا به اين طرف مي‌پرد که يک جايي يک دانه‌اي پيدا کند و مرا نسبت به آن متمايل کند. لذا ايشان مي‌گفتند: با ياد خدا برگردان. هرجا متوجه گناه شدي بگو: خدا مي‌بيند. هرجا متوجه گناه شدي بگو: عاقبتش چيست؟ اين همه عاقبت گناهان را در قرآن و روايات براي ما گفتند، براي چيست. اينها را که بعداً مي‌بينيم. براي اين است که بداني اين عمل تو صورتي در زير دارد، آنچه در بالاستي. همه اينها با هم ارتباط دارند و آنچه من در اينجا انجام بدهم اثري دارد. بکاء من اثرش بيت في الجنه است.
«وَ الْخَامِسَةُ بَذْلُكَ مَالَكَ وَ دَمَكَ دُونَ دِينِكَ» پنجمين مورد از وصيت پيغمبر(ص) بذل، بخشيدن و ايثار و خرج کردن بدون توقع، دست و دلبازي و ريخت و پاش است. مال و جانت، دَم اينجا منظور جان است. در راه حفظ دينت، ما از امام حسين درس گرفتيم که اگر احياي دين جدم با کشته شدن من صورت مي‌گيرد، شمشيرها مرا در بر بگيريد. اين نوعي است که حضرات اهل‌بيت به ما آموزش دادند. دين ارزشمند است و ارزشمندترين چيز است. ما نسبت به همديگر فدا مي‌کنيم. مي‌خواهيم خريد و فروش کنيم، مي‌گوييم: فلاني اين را بخر يا اين را بفروش و به جايش اين را بخر، يک مقايسه در ذهنت مي‌کني، مي‌بيني کدام ارزشش بيشتر است. مي‌گوييد: اين را بخرم اينقدر به درد من مي‌خورد ولي پولش بيشتر به دردم مي‌خورد، نه نمي‌خرم. الآن مي‌خواهم اين مسير را بروم، پياده بروم اينقدر صرفه‌جويي در مسائل مالي مي‌شود ولي اينجا نمي‌شود. پاي من درد مي‌کند بايد ده برابرش را هزينه کنم و قرص و دارو بگيرم. جايي که آدم يک چيزي را ترجيح مي‌دهد يعني به صرفه‌تر است. منتهي گاهي به صرفه‌تر را ما در ذهنمان با ماشين حساب دنيايي حساب مي‌کنيم، پيامبر اينجا مي‌فرمايد: به صرفه را با ماشين حساب خدايي حساب کن. اگر بگويند: يک پولي مي‌دهي فلان مريضي‌ات خوب مي‌شود، آمپول و قرص مي‌خرم و مريضي من خوب مي‌شود. اما يکوقت مي‌گويند: يک پولي مي‌دهي دينت خوب مي‌شود، براي دينت هزينه مي‌کني؟ اينجا بايد ديد ثمره را واقعي مي‌بيني يا نه. در شرکت‌هاي هرمي ثمره را خيلي دست يافتني و بزرگ جلوه مي‌دادند. طرف کارکرد يک عمر زندگي و طلاي همسرش را فروخته و به شدت تحت تأثير قرار گرفته، چون شيطان زينت کردن را بلد است و خدا مي‌گويد: دينت براي تو ارزشمندترين چيز است. لذا نزد امام صادق آمد و اظهار عجز کرد. حضرت فرمود: اگر نيمي از مدينه را به تو بدهند دست از محبت ما برمي‌داري؟ گفت: نه، در عالم کدام ماشين حساب دست ماست. دينداري خرج دارد.
دور خانه کعبه هزار نفر با حضرت حج مي‌کنند، يک ذره ورق مي‌زنيم مي‌بينيم در کربلا بيشترين تعدادي که گفتند صد و خرده‌اي است. چرا وقتي خرج پيدا مي‌کند ديگر صرف نمي‌کند يک ذره اوضاع خراب مي‌شود. در ذکر و نماز و روزه گاهي اينطور اتفاق مي‌افتد. مثلاً مي‌گويند: فلان ذکر را بگو، اشکالي ندارد، فلان صدقه را هم بايد بدهي. همه واجبات الهي هستند، هم نماز واجب الهي است و هم خمس، يکي نماز صبح است بايد بلند شوي و از خوابت بگذري، اينها مسائل مالي بود که عرض کردم سخت است. مرحوم مجتهدي از يکي از مقلدين آ سيد احمد آقاي خوانساري نقل مي‌کرد که موقع خمس دادن به شاگردش گفته بود: فلاني خمس من اينقدر مي‌شود منتهي وقتي مغازه آمدي، دست و پاي مرا ببند و برو از آنجا بردار به آقا سيد احمد خوانساري که اگر اين کار را نکني مي‌آيم جلويت را مي‌گيرم. نمي‌توانم آن لحظه دل بکنم. من اين را از مرحوم مجتهدي شنيدم. بعضي هستند که واقعاً نمي‌توانند از مالشان دل بکنند. اين براي اين است که به اشتباه دل بستي.
ماري بود يکوقت يک ماري را در خانه همسايه مي‌ديد، خيلي دلش خواست برود خواستگاري مار، يکسالي زحمت کشيد و به خانه همسايه رفت و ديد شيلنگ است. مار نبوده است، عمري را اشتباه محاسبه مي‌کنيم، اميرالمؤمنين دنيا را عجوزه مي‌نامد، پيرزن بزک کرده، در دنيا هيچ خبري نيست و به هيچکس وصال نداده است. در اين وادي همه بدبخت شدند. قصر روي آب که حضرت عيسي مي‌فرمايد، مثل کسي که به دنيا اتکا مي‌کند و روي آب قصر مي‌سازد. مال امانت خداست، بدان در چه راهي خرج مي‌کني. با پول مي‌شود به بهشت رفت، اهل‌بيت مي‌گويند: بله، روايات مي‌گويند: بله، حضرت خديجه(س) بسيار وضع مالي خوبي داشت. از صفات حضرت خديجه اين بود که هر جنسي را خريد و فروش نمي‌کردند. حتي قبل از اسلام نيز خريد و فروش نداشتند. در تاريخ هست که حضرت هميشه سر موعد تسويه مي‌کردند. با کارگرانشان خوش حساب بودند. بذل کردن، ريخت و پاش که در قسمت بعدي عرض خواهيم کرد. پيغمبر يک سنتي به نام صدقه دارد که مي‌گويد: آنقدر ريخت و پاش داشته باش که فکر کني خدايا دارم اسراف مي‌کنم. فکر کني که ديگر خيلي زياده‌روي مي‌کنم در حالي که اينطور نيست. بعضي مواقع شيطان خط متوسط آن چيزي که در ذهن ما هست را تغيير مي‌دهد.
حضرت امام يک تقسيم بندي مي‌فرمايد، يکي مي‌گويند: يک احتمال هست که دين خودت، يعني خرج کن که دينت حفظ شود. يکوقت من خرج مي‌کنم بايد از اين مسير بروم، اينقدر خرج زماني و مالي مي‌کنم. مي‌روم پاي صحبت فلاني مي‌نشينم و احکام شرعي را ياد مي‌گيرم. لذا بعضي از علما و فقها واجب مي‌دانند. مثل رساله که اولش نوشته مسائلي که انسان غالباً به آنها احتياج دارد، واجب است بداند. اين در احکام است، در اعتقادات هم همين است. امروز خيلي ساده‌تر شده و آن سؤالي که کسي بايد کيلومترها برايش مي‌رفت با کليدها زده مي‌شود. مال خرج کردن براي حفظ دين خودم است و براي اين است که حواسم باشد يک چيزهايي را بايد ياد بگيرم و اينها هزينه دارد، بايد زمان خرج کنم. شما اگر در مغازه‌ات را براي نماز ظهر ببندي، ممکن است دو تا مشتري کمتر بيايد. اما محاسبه اشتباه ما اين است که مقدار مالم را بر تعداد مشتري حساب مي‌کنم. يکوقت تعداد مشتري زياد است، يکوقت برکت مال زياد است. خدا مي‌گويد: من جبران مي‌کنم.
امام کاظم(ع) فرمود: «إِيَّاكَ‏ أَنْ‏ تَمْنَعَ‏ فِي طَاعَةِ اللَّهِ فَتُنْفِقُ مِثْلَيْهِ فِي مَعْصِيَةِ اللَّهِ» بترس از اينکه منع داشته باشي و يک قطره آب از آن نچکد. در راه خدا اگر خرج نکردي، حالا در معصيت خدا انفاق مي‌کني و در گناه خرج مي‌کني. «مثليه» دو برابرش را خرج مي‌کني. لذا در بحث ارث گذاشتن مي‌گويند: واي به حال کسي که در راه طاعت خدا خرج نکرد ورثه‌اش در راه طاعت خرج کنند. واي مال براي من بود و در راه خدا خرج نکردم و بدتر کسي که در راه خدا خرج نکرد و به دست ورثه رسيد و در راه حرام خرج کردند. حواسمان به مالمان باشد.
اميرالمؤمنين در خطبه متقين مي‌فرمايد: مي‌دانيد خاصيت وقف چيست؟ آدم خودش هم نمي‌تواند استفاده کند. شما اين کتاب را براي اين مسجد وقف مي‌کني. وقف يعني همين، يعني خدايا خودمم نه، همه من براي تو، ما براي تو هستيم. ما بيشتر «انا اليه راجعون» را نگاه مي‌کنيم براي اموات مي‌گوييم. در قحطي يکي از عرفا آمد و يک غلامي را ديد خيلي خوشحال است. گفت: چرا در حال قحطي اينقدر حالت خوب است، گفت: من صاحب هستم و چند گله گوسفند دارم، تا اين گله‌ها را دارد، غذاي من رديف است. عارف اشک ريخت و گفت: واي، من خدا را دارم و غصه دنيا را دارم. اين غلام يک آدم ديگري مثل خودش محتاج است، چقدر خوشحال است. فرح و شادي دنيا اين است براي آنهايي که «لا خوفٌ عليهم و لا هم يحزنون» اينکه توکلش به خداست، باورش مي‌شود خدا هست. خدا اينطور نيست، چشم من بسته مي‌شود، من چشمم را ببندم و بگويم: هيچي وجود ندارد. با چشم بستن تو هيچ اتفاقي نمي‌افتد.
يکي هم در مطلق دين و خارج است، بذل مال و جان در اينکه دين حفظ شود. دين خودم يک مسأله است و يکي اينمه دغدغه دين ديگران هم داشته باشم. مگر مرا در قبر او مي‌گذارند؟ جسم ما را در قبر کسي نمي‌گذارند اما مسئوليت ما را در قبر يکديگر مي‌گذارند. «قُوا أَنْفُسَكُمْ‏ وَ أَهْلِيكُمْ‏ نارا» خودتان و اهلتان و اطرافيان شما به اندازه‌اي که خدا نعمت داده، اگر خدا به من نعمت گويش داده است، مي‌توانم حرف بزنم و چهار روايت بخوانم، مي‌توانم يک کلمه نصيحت داشته باشم. تکليف براساس توانايي‌هاست و بذل مالي به اندازه شد، چقدر مال داري به چه اندازه، چقدر جان و توان داري به چه اندازه، جنگيدن‌ها، بچه‌هاي جبهه ما در دوران معاصر اين را به ما ثابت کردند. مدافعين حرم هم اوج عاطفه بودند منتهي در سبک و سنگين و سنجيدن برنده شدند، يک جاي ديگر را ديدند و دلشان رفت. محبت بالاتر اين محبت را پوشش داد و دانستند خدا براي همه‌ بنده‌هايش کافي است. اگر اين معامله نشد و من دنيا را ترجيح دادم، گاهي در يک موقعيت‌هايي خدا بيدار مي‌کند آدم را و مالت پا برجا نمي‌ماند. يک جاهايي از دست دادن مال براي آدم توجه ايجاد مي‌کند. يکوقت دلخوشي به افراد است. آن کسي که به او توکل کرده بودن و خيلي روي او حساب باز کرده بودم. فلاني پشت سر من حرف زد و زيرآب مرا زد.
يکوقت کسي از يک حادثه‌ي سخت رانندگي در حال که ماشين به شدت آسيب ديده بود، جان سالم به در برد، وقتي پياده شده همينطور عقب عقب مي‌رفت و با تعجب به ماشين نگاه مي‌کرد. پايش به سنگي گير کرد و با پشت سر به زمين خورد و همانجا از دنيا رفت. يکوقتي روي چيزهايي حساب باز مي‌کنيم، خانه و ماشين و جسم و حافظه، اينها نيست. از جايي مي‌خوري که فکرش را نمي‌کني. «من حيث لا يحتسب» همه نمره‌هايمان غلط دارد. نمره خدا درست است. اگر به او توکل کردي بذل مال و جانت در راه او بود، خدايا براي توست. امروز اگر محاسبه نکردي خدا هم بي حساب با شما حساب مي‌کند. نماز شب راز و کليدي است با خدا، اشک چشمي که عرض کرديم در نماز شب خيلي زيبا است. از ويتامين‌هاي خداست. انشاءالله خدا صلاة و صوم و صدقه و بذل ما را قسمت همه بکند به سنت پيغمبر.
شريعتي: امروز صفحه 105 قرآن کريم آيات 171 تا 175 سوره نساء را تلاوت خواهيم کرد.
«يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ وَ لا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى‏ مَرْيَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لا تَقُولُوا ثَلاثَةٌ انْتَهُوا خَيْراً لَكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلهٌ واحِدٌ سُبْحانَهُ أَنْ يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ كَفى‏ بِاللَّهِ وَكِيلًا «171» لَنْ يَسْتَنْكِفَ الْمَسِيحُ أَنْ يَكُونَ عَبْداً لِلَّهِ وَ لَا الْمَلائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ وَ مَنْ يَسْتَنْكِفْ عَنْ عِبادَتِهِ وَ يَسْتَكْبِرْ فَسَيَحْشُرُهُمْ إِلَيْهِ جَمِيعاً «172» فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ وَ يَزِيدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ أَمَّا الَّذِينَ اسْتَنْكَفُوا وَ اسْتَكْبَرُوا فَيُعَذِّبُهُمْ عَذاباً أَلِيماً وَ لا يَجِدُونَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَ لا نَصِيراً «173» يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَكُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ نُوراً مُبِيناً «174» فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ اعْتَصَمُوا بِهِ فَسَيُدْخِلُهُمْ فِي رَحْمَةٍ مِنْهُ وَ فَضْلٍ وَ يَهْدِيهِمْ إِلَيْهِ صِراطاً مُسْتَقِيماً «175»
ترجمه آيات: اى اهل كتاب! در دين خود غلوّ نكنيد و جز حقّ، به خداوند نسبتى ندهيد. همانا مسيح، عيسى پسر مريم، فرستاده‏ى خداوند و كلمه‏ى اوست كه به مريم القا نمود و روحى است از جانب او. پس به خداوند و پيامبرانش ايمان آوريد، و به تثليث قائل نشويد. (از اين حرف) دست برداريد كه به نفع شماست. جز اين نيست كه اللّه خدايى است يكتا، و از اينكه فرزندى داشته باشد منزّه است. آنچه در آسمان‏ها و آنچه در زمين است از آن اوست و خدا براى تدبير و سرپرستى هستى كافى است. و هرگز مسيح از اينكه بنده خدا باشد استنكاف ندارد و فرشتگان مقرّب نيز (سرپيچى ندارند) و هر كس از بندگى خداوند سرپيچى كند و تكبّر ورزد، پس (بداند كه) بزودى همه را به نزد خود محشور مى‏كند. پس آنان كه ايمان آورده وكارهاى شايسته انجام داده‏اند، خداوند پاداش آنان را كامل مى‏دهد واز فضل خويش به ايشان افزون‏تر مى‏بخشد و امّا آنان كه سرپيچى كردند و تكبّر ورزيدند، خداوند آنان را به عذابى دردناك كيفرشان مى‏دهد و در برابر (قهر) خدا براى خود دوست و ياورى نخواهند يافت. اى مردم! از سوى پروردگارتان براى شما برهان و حجّتى آمده است ونورى روشنگر (همچون قرآن) را به سوى شما فرود آورديم. پس كسانى كه به خدا ايمان آورده وبه او توسّل جستند، بزودى آنان را در رحمت و فضل خويش وارد مى‏كند و آنان را به سوى خود در راه راست هدايت مى‏كند.
شريعتي: دل آرامي که جان ما تويي، بي تو ما را يک نفس آرام نيست. اشاره قرآني را بفرماييد.
حاج آقاي سعيدي: «فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» ايمان و عمل صالح با هم، «فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ» خدا اجرشان را کامل مي‌دهد. خدا هيچ کم نمي‌گذارد. «وَ يَزِيدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ» خدا بيشتر هم مي‌دهد منتهي از جانب فضل خداست، حرف زشتي است که بگوييم: به اندازه کاري که کرديم به ما اجر بده. خدايا به اندازه فضلت، به اندازه کرمت، با ما با عدلت برخورد نکن. با فضلت برخورد کن.
شريعتي: اين هفته در مورد يک محديث عاليقدر که وکيل امام رضا(ع) هم بودند و خوشا به حال مردم قم که مي‌توانند مقبره‌ي اين شخص بزرگوار را زيارت کنند. در مورد زکريا بن آدم قمي براي ما بگوييد.
حاج آقاي سعيدي: زکريا بن آدم قمي که اشعري هم بودند و از خاندان بسيار شريفي هستند. زيارت اين بزرگان کسب فيض و نور است. نوع رواياتي که ايشان از امام رضا نقل مي‌کنند و از اصحاب خاصه بودند، خيلي در مورد صفات اهل‌بيت(ع) و در مورد شبهه زدايي ديني از ايشان روايت داريم. خصائص خاص اهل‌بيت بالاخص در مورد عصمت، خيلي در مورد مسائل اعتقادي ايشان مسأله دارد. چرا اهل‌بيت(ع) اينقدر در مورد مسائل اعتقادي سفارش مي‌کنند و افرادي که به جاهاي مختلف مي‌فرستند مسائل اعتقادي را خوب آموزش مي‌دهند. اعتقادات پشتوانه و پايه‌ي عملکرد افراد است. اگر مسائلي را براي فرزندانتان مثل رسول و فرستاده تصور بکنيد، مي‌بينيد خودتان اعتقاداتتان خوب است و اهل نماز و روزه هستيد، مي‌گويد: حاج آقا باور کنيد خانواده اينطور بود و پدر ما اينطور بود، من خودم اينطور هستم، نمي‌دانم چرا بچه اينطور شد؟ بچه خيلي جاها براي اينکه اهتمام من اين مسأله نبوده است. دغدغه اهل‌بيت به اين بزرگواران آموزش مسائل اعتقادي و اين بزرگواران هم نسبت به حضرات اهل‌بيت (ع) مي‌آمدند اعتقاداتشان را ارائه مي‌کردند و حضرت مي‌فرمودند: اينجا غلط است يا اينجا درست است. بياييد در يک مسجدي که شما خودت اهل مسجد هستي و پسرت نيست، سؤالات را بپرس. يک چنين چيزي مطرح کرده جوابش چيست؟ هميشه با امر و نهي نمي‌شود. بايد ريشه‌هاي اعتقادي‌اش درست شود. اين آموزه‌ها بايد براي بچه‌ها گفته شود. خيلي جاها رواياتي که نگاه مي‌کنيم خاصه از زکريا بن آدم(ره) روايت‌هاي پيشگيري و واکسني است. در مورد امام ايشان از قبل صحبت مي‌کند، عصمت چگونه است، يعني دفع شبهه از قبل از دفع مقدر است، قبل از اينکه شبهه پيش آمد تو اعتقادت را درست کن و بعد که شبهه پيش مي‌آيد اين از قبل ساخته شده است. حرف اولي که در مورد امامش مي‌شنود شبهه اينترنتي يا شبهه‌اي است که فلان رفيقش مي‌گويد. کلمه اول در اعتقادات را شما بگوييد. اگر کسي آموزش حرف زدنش در محيطي بود که همه الوات بودند و حرف‌هاي زشت مي‌زدند، ادبياتش همانطور مي‌شود. چرا ادبيات اول را من درست نکنم؟ خرج اعتقادات بچه‌ها کنيم. چقدر از اين روايات بلد هستيم؟ اصول اعتقادي ساده را مي‌پرسيم، افرادي که سن زياد دارند بلد نيستند. اينها براي ما زشت است و سؤال نکردن و ندانستنش زشت‌تر است.
هر لحظه‌اي از زندگي که ياد امام زمان نبود حيف شد و رفت! در مورد امام زمان(عج) بحثي را در اين چند هفته داشتيم که چشم امام زماني و گوش امام زماني و قلب امام زماني و قدم امام زماني، امروز مي‌خواهم خرج امام زماني را بگويم. چقدر براي اينکه ديگران هم محبوب مرا دوست داشته باشند، خرج مي‌کنم. محبوب‌ترين شخص پيش من اگر امام زمانم بود، حالا تبليغش مي‌کنم. اگر ديگران را دوست داشته باشم تبليغش مي‌کنم. حالا فريادش مي‌زنم. يکوقت فرياد لساني است و يکوقت فرياد عشق است. براي چه کسي اين کار را مي‌کند؟ يکوقت يک شخصي اميرالمؤمنين علي(ع) را ديد که حضرت را دست بسته مي‌بردند، يهودي آنجاد ايمان آورد. گفت: اين حق است. گفتند: تو علي را ديدي، در خيبر را مي‌کند، حالا داري بر او ايمان مي‌آوري، با آن قدرت ديدي؟ گفت: فهميدم اين يک چيز ارزشمندي است که اين حاضر است بخاطرش سکوت کند. آن کسي که آن قدرت را دارد اين کار را انجام مي‌دهد. براي دينمان خرج کنيم و کاري کنيم مردم از ديدن ما به دين ما تمايل پيدا کنند و به اماممان تمايل پيدا کنند. اللهم عجل لوليک الفرج!    
شريعتي: دعايم کن هميشه در پناه اين حرم باشم *** که عمري غير از اينجا هرکجا رفتم پشيمانم
«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمدٍ و آله الطاهرين»

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها