برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: آرامش در زندگي بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني(ره)- شرح حديث بيست و نهم (اهميت ورع)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين سعيدي
تاريخ پخش: 12-04-98
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد.
در آسمان ملائکه خوش ذوق شهر بهشت را که بنا کردند
اول به سوي صحن و سراي تو چندين هزار پنجره وا کردند
مبهوت کردهاند تماشا را، حتي خود اهالي بالا را
در اين حرم به جاي کبوترها يک آسمان، فرشته رها کردند
مشتي ستاره از فلک آوردند، در سفرههاي ما نمک آوردند
بس که بهار از فدک آوردند، در شهر قم مدينه بنا کردند
با چشمهاي غرق عطش ديديم، گنبد درون آينه حوض است
آن کاسههاي پر شده از خورشيد سيرابمان از آب طلا کردند
ما قاصريم وصف تو را وقتي امثال مرعشي و بروجردي
يک عمر روزههاي معطر را با بوسه بر ضريح تو وا کردند
تکرار فاطمه است عبور تو، توصيف زينب است مرور تو
معصومه نام داشت حضور تو، اما تو را کريمه صدا کردند
سلام ميکنيم به حضرت فاطمه معصومه کريمه اهل بيت که امشب شب ولادتشان هست و سلام به همه شما دوستان عزيز و نازنينم، بينندهها و شنوندههاي نازنينمان. ايام بر شما مبارک باشد. حاج آقاي سعيدي سلام عليکم، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي سعيدي: بسم الله الرحمن الرحيم، بنده هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام دارم. انشاءالله که توفيق بندگي و عبادت خداوند را در همه احوال زندگي داشته باشيم.
شريعتي: ايام بر شما مبارک باشد. حلول ماه ذي القعده است و انشاءالله بهترينها براي دوستان رقم بخورد. ايام دهه کرامت که مزين به نام حضرت فاطمه معصومه و حضرت رضا(ع) است. هرکسي در مشاهد مشرفه که هست حتماً براي ما و همه دوستان دعا بکنند و نايب الزياره باشند. چهل حديث حضرت امام را مرور ميکنيم، هفته گذشته بخش اول را خيلي روان و شيوا بيان فرمودند. ادامه مباحث شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي سعيدي: بسم الله الرحمن الرحيم، حديث وصاياي پيامبر اکرم(ص) به اميرالمؤمنين(ع) بود و با اين صورت شروع شد که حضرت فرمودند: «أُوصِيكَ فِي نَفْسِكَ بِخِصَالٍ فَاحْفَظْهَا عَنِّي» خوب اين سفارشي که به تو ميکنم، نگه دار و حفظش کن. «ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ أَعِنْهُ» خدايا کمکش کن! «أَمَّا الْأُولَى فَالصِّدْقُ» اولي صدق است. «وَ لَا تَخْرُجَنَّ مِنْ فِيكَ كَذِبَةٌ أَبَداً» از دهانت يک دروغ کوچک هم شده هرگز بيرون نيايد.
«وَ الثَّانِيَةُ الْوَرَعُ» دوم ورع و پرهيزگاري است. «لَا تَجْتَرِيَنَّ عَلَى خِيَانَةٍ أَبَداً» جرأت بر خيانت پيدا نکن. چرا ورع و خيانت کنار همديگر آمدند؟ مثل قسمت اول که مسأله صدق و خارج نشدن از زبان حتي يک دروغ، مسألهي ورع و خيانت هم يک ارتباطي با هم دارند. بحث ورع و پرهيزگاري، بحث نزديک نشدن به خط قرمزهاي الهي، به چه معناست؟ يکوقت ميگويم: اينجا محل خطر است. شما آزمايشگاه ميرويد. ميگويد: شما مريض نيستي، فلان بيماري را نداري ولي لب مرز هستي. اينجا در خطر هستي. ما به اين بيمار نميگوييم، ولي بايد خيلي مراعات کني. ورع و پرهيزگاري يعني مراعات کردن و نزديک نشدن نسبت به خطوط قرمز الهي، يکوقت ميگوييم: انجام ندادن حرام، انجام دادن واجبات، اينکه اصل کار است اما ورع يعني نزديک هم نشوي نسبت به حرامها، «وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِين» (بقره/35) نزديکش هم نشويد. دو قطعه آهنربا منفي و مثبت، وقتي نزديک ميکنيم ميبينيم يک کششي دارد، اين اتفاق ميافتد. شيطان هم اين را بلد است. آقاي مجتهدي ميفرمودند: شيطان پاي منبر نوح و ابراهيم نشسته است و همه اينها را بلد است. لذا يکي از روشهايي که ما را به حرام وادار ميکند، نزديککردن ما به دايرهي خطاهاست. چه کار ميکند؟ خطاها را بي اهميت جلوه ميدهد.
اي بابا ول کن، اينکه گناه ندارد. لذا حالت بي تقوايي وقتي بدون ورع و بي پروايي پيش ميآيد، طرف تا لب مرز ميرود، ميگويد: اينکه گناه نيست، اينجا خطا نيست. تا آنجا که رفت، بقيهاش را هم ميرود. يک وقت در جاده شما ميبيني از فاصله يک متر و نيم نرده کشيدند و شما تعجب ميکني. اين يک حريم است که نبايد نزديک شويد و خطر است. بايد اين مقدار احتياط را داشته باشيم. داخل در حرامها نرويم. اين مقدم بر انجام واجبات است و مقدم بر انجام واجبات ترک محرمات است. ما معمولاً در انجام دادنها قويتر هستيم تا ترک کردنها، يعني اگر بگويند: فلان دعا را انجام بده اين کار تو مستجاب ميشود. ولي اگر بگويند: فلان کار بد را ترک کن تا اين خواستهات انجام شود و اين دعايت مستجاب شود، اينها با هم متفاوت است. به آقا بگويند: يک دعايي هست اينجا ميگوييم و شب جمعه فلان دعا را ميخواني و سجده ميکني، دو تا نماز اينطور هست. زود اين قضيه را دنبال ميکنيم. اگر بگويند: يکجايي داريم ميگويد: «اللهم اغفرلي الذنوب التي تحبس الدعاء» خدايا ببخش از من، آن ذنوب و گناهاني که حبس ميکند و نميگذارد دعاي من بالا برود. پس يکسري گناه داريم که نميگذارد اين دعاها بالا برود. به اين طرفش توجه نميکنيم و هي دنبال اين هستيم که اين دعا را بخوانيم و اين عمل را انجام بدهيم و هي ايجابي نگاه ميکنيم. بابا اصل قضيه ورع است. تو در جايي يک ترمزي کشيدي.
از چيزهايي که دعاهاي ما حبس ميکند، سيزده چهارده مورد است و يکي بي رحمي است. آدم رحم نداشته باشد و قساوت داشته باشد. اينها باعث ميشود و شما ميگويي: من اين همه دعا کردم چه فايدهاي داشت؟ اين همه دعا نکردي، اين همه دعايت بالا نرفت. دعاي تو به حساب شما دعا بود و به حساب واقعي حبس دعا بود. قبض موبايل ندادي و پيامک شما ارسال نشده است. ميگويي: پيام دادم چرا فلان چيز را نخريدي؟ نه، پيامک شما ارسال نشده است. هرچه هم پيامک بزني فايده ندارد. «تحبس الدعاء» نگه داشتن آدم از مواقع خطر مهمتر از انجام دادن واجبات است.
اگر من مواظب خودم نبودم و در مورد خودم اسراف ميکنم، خودم را در جاي غير درستش مصرف ميکنم و از بين ميبرم. در واقع خيانت ميکنم، اين مسأله خيانت در امانت يعني چه؟ ما که مالک خودمان نيستيم. مالک هيچي نيستيم. خداوند مالک کل است. «انا لله و انا اليه راجعون» همه چيز ما براي خداست و به سمت خدا برميگردد. اما خداوند وقتي ما را خلق کرد و يک فطرت پاک داد، گفت: اين را در اختيار تو قرار ميدهم و قلم من براي خودت، چه مينويسي؟ آلودهاش ميکني؟ خرابش ميکني؟ اين امانت را به ما داد و داد که از آن استفاده کنيم. ببينيم چطور استفاده کرديم. يک پولي به شما امانت داده ميشود. ميگويند: شنيديم ميخواهي کاسبي کني؟ بفرماييد اين هم سرمايه اوليه، برو کاسبي کن! برميگردد ميگويد: پول را خوردم و تمام شد رفت. هيچي نياوردم، يک سرمايه عظيمي دادند حيف و ميل کردم. يکي ميگويد: اين سرمايه را بده ببين چه تحويل دادم! چون نکوداشت علامه اميني(ره) هست، نگاه کنيد به علامه هوش دادند، يک امکاني دادند، يک وجود با برکتي ايشان از اين مصدر هي استخراج کرده و يک الغدير تحويل داده است. خروجي را ببينيد!
آدم که قرض ميگيرد، روي قرضي که گرفته يک چيزي بگذارد و تحويل بدهد، استحبابش اين است که از خدا به ما يک چيزي امانت رسيده است. چطور تحويل بدهيم؟ تميز يا کثيف، خرد شده و داغون شد، نفسي که خدا نفس انساني به ما داده، روايات ميگويد: بعضي به صورت گرگ، بعضي به صورت عقرب، مار، چطور تحويل خدا ميدهيم؟ در بعضي روايات داريم که بد بو و متعفن ميشوند. ورع باعث ميشود خودت را کنار بکشي و خيانت در حق خودت نکني. قرار دادن چيز در غير جاي خود ظلم است و اين خسران است و قابل جبران نيست. اينطور نيست که بگويي: من در يک مسأله مالي ضرر کردم، در عوض تجربه شد که اين بار در بازار رفتم، ميدانم چطور عمل کنم. من موقعي خسران را ميفهمم که عمر تمام شد. هي داد ميزنم خدايا مرا برگردان. چرا؟ ميخواهم از تجربهام استفاده کنم و بگويم ديگر اين بار خوب استفاده کنم. جوابش «کَلّا» است. يعني تجربه به هيچ دردي نميخورد. تجربه براي جايي است که دوباره شما بتواني، مثل کنکور که يک سال قبول نميشوي سال بعد دوباره کنکور ميدهي. خداوند توبه را هم قرار داده است. گفته: از هر جايي احساس کردي پشيمان شدي، من از تو ميپذيرم. اما توبه نصوح باشد، برگرد رو به سوي من و بگو: ديگر نميخواهم خراب کنم. ماهي را هروقت بگيري، تازه است.
امام صادق (ع) توصيه به تقوا ميفرمايد: «أُوصِيكَ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ الْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ» تلاش و کوشش در عبادت الهي، سخت کوشي در عبادتي که ورع درونش نباشد، به درد نميخورد. نماز بخواني و روزه بگيري ولي از آن طرف از حرام اجتناب نکني به درد نميخورد. پايه چيست؟ اجتناب است، نگهداري خود است. تقوا بايد ضميمه باشد و اگر نباشد عبادتها به درد نميخورد. شاه کليد همه عبادت اين قربتا الي الله است. اگر کسي ورع نداشته باشد از خدا دور ميشود. ارتکاب گناه و معصيت آدم را دور ميکند و بعد با عبادت هم درست نميشود. اجتهاد در عبادت و سختکوشي در عبادت، فايده ندارد. نميگوييم قبول نيست ولي آنچه که قرار است «تنهي عن الفحشاء و المنکر» باشد، معراج مؤمن باشد، اين اتفاقات نميافتد. آن ورع را بايد داشته باشيم.
«عَلَيْكُمْ بِالْوَرَعِ فَإِنَّهُ لَا يُنَالُ مَا عِنْدَ اللَّهِ إِلَّا بِالْوَرَعِ» (کافي/ج2/ص76) آن چيزي که عند الله است، کسي به آن نميرسد مگر به ورع و تقوا، بايد از اين طرف هي پرهيز کند و خودش را نگه دارد. «لا تنال ولايتنا إلّا بالورع و إلّا بالعمل» ولايت ما نميرسد مگر با عمل و ورع، ولايت ما به کسي نميرسد که اينطور نباشد. حضرت امام يکوقت يک عبارتي ميفرمايند: طرف يک دلخوشي برايش ايجاد ميشود و يک حبّ اهلبيت برايش ميآيد و دلخوشي ايجاد ميشود. بله ما ديگر بهشتي هستيم و قضيه را تمام ميکند. بعضي جاها ما دينهاي خودساخته داريم، در ذهنمان ميسازيم و ميرويم ولي به اهلبيت که مراجعه ميشود، اينها اينطور پاسخ نميدهند، بايد اهل عمل باشيد. عملتان منطبق بر اعمال ما باشد. ما آمديم «هدي للناس» هستيم و عدل قرآن هستيم. اگر من ميخواهم آدم درستي باشم و پيرو اهلبيت باشم، ببينم آنها چه ميکنند و من هم همان کار را بکنم. از چه چيزهايي پرهيز ميکردند، من هم همان کار را بکنم. يک معني که از کلمه ولايه گفته ميشود، دو قطره باران را مثال ميزند که پشت سر هم ميآيد. قطرهاي که پشت سر قطره بعدي ميآيد.
از امام رضا روايت شده که مؤمن ترسو ميشود، حضرت فرمود: آري. سؤال شد: بخيل ميشود؟ فرمودند: آري. پرسيدند: کذاب ميشود؟ حضرت فرمودند: نه. دروغ نميگويد. جلسه گذشته بحثي در مورد کذب داشتيم. بعضي مواقع مسأله ورع که پيش ميآيد براي دروغ گفتن خودمان به خودمان است. خودم به خودم دروغ ميگويم، اينجا اشکالي ندارد، ولش کن، بعداً توبه ميکنم. حالا من شنيدم اگر کسي اينطور هم باشد شروع به توجيه کردن ميکنم. جاهايي که ما با خودمان رو راست نيستيم. اولاً ورع سيد العمل گفته شده است. «الورع سيد العمل» روايت داريم کسي که ما را دوست دارد، بايد عمل کند «مَنْ أَحَبَّنَا فَلْيَعْمَلْ بِعَمَلِنَا وَ يَسْتَعِنْ بِالْوَرَعِ» همانطور که ما عمل ميکنيم بايد عمل کند. از ورع کمک بگيرد. اگر ميخواهي مريض نشوي بايد آنچه دکتر گفته گوش کني. پرهيز کني، گاهي پرهيز از دارو مهمتر است. «فَإِنَّهُ أَفْضَلُ مَا يُسْتَعَانُ بِهِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ» بهترين ابزار است که به آن استعانت پيدا ميکني، ورع در امر دنيا و آخرت.
«آفَةُ الْوَرَعِ قِلَّةُ الْقَنَاعَةِ» هرچيزي يک آفتي دارد، قناعت اگر نبود، جايش حرص ميآيد. ورع آفت ميگيرد. تقوا براي موقعي است که حرص نباشد. انسان را حريص ميکند. بهشت را براي حضرت آدم، خدا مهيا کرد. با تمام نعمتهايي که وجود دارد، اما شيطان آمد اين يک درخت را تقويت کرد. آيا درخت ديگري به جز آن نبود؟ چرا جنت و باغ است. اما دائم نسبت به او تحريک ميکند. نگاه کنيد کار شيطان همين است. آنجايي که ميخواهد ما را وارد خط قرمزها کند، ما را حريص نسبت به او ميکند. پس آفتش عدم قناعت شد. اگر قناعت باشد ورع پيش ميآيد.
«وَرَعُ الْمَرْءِ يُنَزِّهُهُ عَنْ كُلِّ دَنِيَّةٍ» (غررالحکم/ص275) ورعي که ميدهد انسان را از هر پستي پاک ميکند. ورع آدم را آقا ميکند. اگر آدم ورع و تقوا نداشت، پست ميشود. خودش را به آب و آتش ميزند و به هر ذلتي در ميدهد براي اينکه برسد. بزرگي آدم باتقوا آدم را ميگيرد. گرچه او اهل تواضع است، بعضي وقتها آدمهاي متکبر را ميبيني و در دلت ميخندي. ولي آدمهاي باتقوا اينطور نيستند. يک پيرمرد است ولي نگاه ميکني نفست بند ميآيد جلويش ميروي. کوه تقوا و پرهيزگاري است، اين سيادت و آقايي است که خدا به آدم ميدهد. عزتي که خدا داد، چه کسي ميتواند بگيرد؟ «لَوْ صَلَّيْتُمْ حَتَّى تَكُونُوا كَالْحَنَايَا وَ صُمْتُمْ حَتَّى تَكُونُوا كَالْأَوْتَارِ» (مکارم الاخلاق/ص468) پيامبر فرمود: اينقدر نماز بخوانيم که لاغر شويد و اينقدر روزه بگيريد که ضعيف شويد، «مَا يَنْفَعُكُمْ ذَلِكَ إِلَّا بِوَرَعٍ» اگر از اين طرف اهل پرهيز از محرمات و دوري کردن از محرمات نباشيد، نماز و روزه به درد شما نميخورد.
اگر من حواسم به ورع نبود و خودم را سرگرم نماز و روزه کردم، آن دنيا ديدم دست خالي هستم چه جوابي بدهم؟ يوم الحسره يعني چه؟ حواسمان به حرامها باشد. همنشيني با آدمي که اهل حرام است، تو را زمين ميزند. خط قرمزها را جلوتر ميبرد و تعريف ميکند. آمپر ماشين وقتي خراب باشد، موتورش ميسوزد. نميفهمد، بنزين وقتي تمام شد، نميفهمد. حرارت موتور را نشان نميدهد. حضرت ميفرمايد: اگر ورع نداشته باشيد از گناه کوچک به بزرگ ميافتيد. يعني کم کم اينکه چيزي نيست، چيزي نيست، کم کم خيلي بالاتر از اين هم چيزي نيست، ميشود. مهارت و تجرّي، جرأت پيدا کردن بر گناه، کسي بار اول گناه کرد، بار دوم و سوم راحت ميشود. بعد لذتش در گناه بالاتر ميشود، همينطوري ميرود تا کاملاً ملکه ورع و تقوا از بين ميرود. موقعي که شبههناک است دست بکش. خدا رحمت کند مرحوم مجتهدي، يکوقتي ميگفت: هي وسواس دارد و ميگويد: دستم را آب بکشم، هي ميشويد. يکوقتهايي که ميخواهي وسواس داشته باشي آنجايي که ميخواهي مالي را بخوري و حرام است، وسواس داشته باش. رفتي بقالي نخود بگيري، اگر گفت: شما بکشيد، وزن کنيد و پول بدهيد. اگر گفت شما مستحب هستي کمتر بکشي. اما اگر خودت کاسب هستي و بيشتر هم کشيدي بهتر است. اين شبهه نباشد! درونش نيافتي و گير نکني. افتادن در شبهات کم کم آدم را در حرام مياندازد. بعضي موقعها شبهههاي اعتقادي هست، لذا حضرت استاد ميفرمودند: حواستان باشد اگر شبههاي پاسخ داده نشود کم کم تبديل به اعتقاد ميشود. طرف باورش ميشود که اين را قبول دارد. يکي از مهمترين سيرههايي که امام صادق داشتند، در دوراني که حضرت شاگرد داشتند، سيره پاسخگويي به شبهات بوده است. به خصوص شبهات معارفي و کلامي، حضرت روي اين زمينه خيلي پاسخگو بودند و نميگذاشتند شبهه در ذهن افراد شکل بگيرد.
چيزي که اشتباه فکر کردم نسبت به آن باعث يک عملکرد من ميشود، مثل سراب که وجود ندارد و با سختي به سمتش ميروم. شبههها اگر شکل گرفت باعث عملکردهاي غلط ميشود. پيامبر اکرم فرمودند: تو چيزي را بخاطر خدا ترک نميکني مگر اينکه خدا بهتر از آن را به تو بدهد. «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها» (انعام/160) قاعده خدا اين است که توماني ده تومان سود بدهد و از اين بالاتر نداريم. اينجا چشم از حرام ميبندم، خدا جاي ديگر يک چشمي برايم باز ميکند. اينجا دست به حرام نميزنم، خدا يک همسر عفيف به من ميدهد. اينجا فلان حرام اقتصادي را انجام نميدهم، خدا «من حيث لا يحتسب» جاي ديگر به من ميرساند. اينطور نيست که خدا حواسش نباشد! العياذ بالله... پيامبر فرمودند: هرجا را کنار گذاشتي خدا يکجا بهترين را به تو ميدهد. خيري که خدا ميگويد: خير. يکوقت من نميگويم بهتر چيست، ميگويم: اين غذا را نخور، اين را بخور بهتر است. در واقع اين ضررش بيشتر است! من بهتري را يکوقت به خوشمزگي ميگويم. به بچه ده ساله بگويي: يک غذاي خوب ياد ببر، ميگويد: پيتزا. اما يک متخصص تغذيه ميگويد: آبگوشت. شما هردو را يک کلمه گفتي، چرا دو تا جواب شنيدي؟ اين بهترين در نگاه بچه يعني خوشمزهترين، بهترين از نگاه متخصص تغذيه، يعني مفيدترين. يک کلمه گفتي، دو جور شنيده شد. پس دو جواب مختلف گرفتي. ببينيم خدا ميگويد: خير، از يک چيزهايي اگر صرف نظر کرديم، وارد نشديم. در آزار ديگران وارد نشديم. يکجايي ميدانم فلاني اذيت ميشود اين حرف را نميزنم.
در بحث مراعات که يکي از پايههاي ديني ماست، «مراعاة الناس» مدارا کردن و مراعات کردن حال مردم که خدا عوضش را ميدهد. عوضش ذو وجهين است. هم در دنياست و هم در آخرت است. قرار است ولد تو ولد غير صالح شود، خدا از راه گناه برميگرداند. به واسطه اينکه تو عمل صالح انجام دادي. «من حيث لا يحتسب» يعني در ماشين حساب شما اين نميآيد، ماشين حسابهاي خدايي کليد بزرگي به نام برکت دارد. کليد برکتش را خدا ميگذارد. ماشين حساب خدا کَرمي است. خدا دستش بسته نيست. خدا دستش از همه بازتر است.
يکوقت يکجا بودم، ترمينال جنوب منتظر ماشين بودم. نگاه ميکردم نسبت به مردمي که رحم ميکردند به هم، سر قيمت چانه ميزدند، آن کسي که رحم ميکرد و پايينتر حساب ميکرد، زودتر ماشينش پر ميشد و ميرفت. آن کسي که سر قيمت چانه ميزد، نيم ساعت ميايستاد تا ماشين پر شود. افرادي هم که سوار ميشوند با نارضايتي است و مجبور است سوار شود. من اينجا کوتاه بيايم، يکي ديگر هم ياد ميگيرد. امام صادق فرمود: «أَوْرَعُ النَّاسِ مَنْ وَقَفَ عِنْدَ الشُّبْهَةِ» (تحف العقول/ص489) ورع و تقوا موقعي است که اينجا وقوف کند. اينقدر خواست زياد نداشته باشد. يک جايي با درخواست زياد و حرص نسبت به دنيا، اينقدر خودمان را طلبکار از همه دنيا ميدانيم و بعد مجبور ميشويم يکسري از خط قرمزها را رد کنيم. يک جايي هم دستي به دلت بزن و اينقدر نخواه. بگذار عزتم حفظ شود. طلبهاي زياد را نگه داريم، خدا براي ما خير بخواهد. اين خيانت را در حق خودمان نکنيم. ما حيف هستيم و براي بندگي خدا خلق شديم نه براي غير بندگي. حضرات اهلبيت براي ما روشن گفتند، اين عدم روشني براي ما اين است که علم به معارف آنها نداريم. «لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ كَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا» (عيون الاخبار/ج1/ص307) مردم اين همان اهلبيتي هستند که حرفشان تاريخ مصرف ندارد. هميشه قابل اجراست، اگر به همديگر رحم کرديم، رحم خدا بر ما ميآيد. «ارحم تُرحَم» نه فقط اجارهخانه، همه جا به هم رحم کنيم. نه در قبال اينکه منتظر باشم تا مورد رحم قرار بگيرم. اين يک صفت انساني است، به شرط مزد نميکنم. خدايا تو دوست داري، اينطوري بخاطر دوستي خدا به هم رحم کنيم. بعد رحمت خدا را ميبينيم.
شريعتي: «ارْحَمُوا مَنْ فِي الْأَرْضِ يَرْحَمْكُمْ مَنْ فِي السَّمَاءِ» در زمين به هم رحم کنيم تا آسمانيها به ما رحم کنند. نکتههاي خوبي را شنيديم. از خدا بخواهيم اهل ورع و تقوا و پرهيز باشيم. انشاءالله خداي متعال در همه احوال زندگي مراقب ما باشد و آني و کمتر از آني ما را به خودمان واگذار نکند. اين کلام نوراني اميرالمؤمنين که فرمودند: «أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَاد» در خاطرم هست که اگر بخواهيم امام زمان را ياري کنيم با همين ورع ميتواند بهترين کمک باشد. امروز صفحه 91 قرآن کريم، آيات 80 تا 86 سوره مبارکه نساء را تلاوت خواهيم کرد.
«مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً «80» وَ يَقُولُونَ طاعَةٌ فَإِذا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِكَ بَيَّتَ طائِفَةٌ مِنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ وَ اللَّهُ يَكْتُبُ ما يُبَيِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ وَكِيلًا «81» أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً «82» وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطانَ إِلَّا قَلِيلًا «83» فَقاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لا تُكَلَّفُ إِلَّا نَفْسَكَ وَ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَكُفَّ بَأْسَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ اللَّهُ أَشَدُّ بَأْساً وَ أَشَدُّ تَنْكِيلًا «84» مَنْ يَشْفَعْ شَفاعَةً حَسَنَةً يَكُنْ لَهُ نَصِيبٌ مِنْها وَ مَنْ يَشْفَعْ شَفاعَةً سَيِّئَةً يَكُنْ لَهُ كِفْلٌ مِنْها وَ كانَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ مُقِيتاً «85» وَ إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ حَسِيباً»
ترجمه آيات: هركس پيامبر را پيروى كند، بىشك خداوند را اطاعت كرده است و هر كه اعراض كند و سرباز زند، ما تو را بر آنان نگهبان نفرستادهايم. (منافقان، به هنگام روز و در حضور تو) مىگويند: اطاعت! پس چون از نزد تو بيرون مىروند، گروهى از آنان در جلسات شبانه و بيتوتهها برخلاف گفتهى تو كار مىكنند، ولى خداوند، آنچه را در اين جلسات مىگذرد، مىنويسد. پس از آنان اعراض و بر خداوند توكّل كن، وكافى است كه خداوند، پشتيبان باشد. چرا در معانى قرآن تدّبر نمىكنند؟ در حالى كه اگر اين قرآن، از طرف غيرخدا بود قطعاً اختلافهاى بسيارى در آن مىيافتند. هنگامى كه خبرى (و شايعهاى) از ايمنى يا ترس (پيروزى يا شكست) به آنان (منافقان) برسد، آن را فاش ساخته و پخش مىكنند، در حالى كه اگر آن را (پيش از نشر) به پيامبر و اولياى امور خود ارجاع دهند، قطعاً آنان كه اهل درك و فهم و استنباطند، حقيقت آن را در مىيابند. و اگر فضل و رحمت خداوند بر شما نبود، به جز اندكى، پيروى از شيطان مىكرديد. پس در راه خدا پيكار كن، كه جز شخص تو (كسى بر آن) مكلّف نيست و مؤمنان را (به جهاد) ترغيب كن، باشد كه خداوند از گزند كافران جلوگيرى كند و خداوند قدرتمندتر و مجازاتش دردناكتر است. هر كس وساطت نيكو كند، او هم سهمى از پاداش خواهد داشت و هر كس به كار بد وساطت كند، بهرهاى از كيفر خواهد داشت و خداوند بر هر چيزى نگهبان است. و هرگاه شما را به درودى ستايش گفتند، پس شما به بهتر از آن تحيّت گوييد يا (لااقّل) همانند آن را (در پاسخ) باز گوييد كه خداوند همواره بر هر چيزى حسابرس است.
شريعتي: به امام رضا سلام ميکنيم و ولادت خواهر بزرگوارشان حضرت معصومه را تبريک ميگوييم، انشاءالله همه مردم ايران زير سايه اين برادر و خواهر عاقبت بخير شوند. اشاره قرآني را بفرماييد.
حاج آقاي سعيدي: «وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ وَكِيلًا» به خدا تکيه کن، خداوند کفايت ميکند، کفايت يعني همه چيز. يکوقت ميگويي: من پول دارم، سلامتي ندارم. سلامتي دارم، پول ندارم. کسي که خدا دارد، همه چيز دارد. کسي که خدا ندارد، هيچي ندارد. «الا بذکر الله تطمئن القلوب» ذکر خدا يعني همين. شيطان آمد به حضرت ابراهيم گفت: ميخواهي پسرت را ذبح کني؟ حضرت سنگ برداشت و او را زد. در جواب مذاکره بايد با سنگ بزني. توکلمان به خدا باشد و انشاءالله روز به روز موفقتر هستيم.
ورع اندازه دارد، تقوا درجه دارد. «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ» يکوقت ورع در سطح اوليه است، دوري از محرمات است. يکوقت ورع سطحش بالاتر ميرود. دوري از آنچه خدا کراهت دارد، مکروه، ديگر مکروه هم سر نميزند. يکوقت دوري از محبت غير خداست. اتکال به غير خداست، حضرت يوسف گفت: وقتي بيرون رفتي، به من بگو: من در زندان ماندم. بعد زنداني به ايشان اضافه شد و خيلي اشک ريخت. چرا من به تو گفتم؟ اين گناه است و حرام نيست. ولي ورع در اين سطح را صدمه ميزند. باز ورع بالاتر، غير خدا را نديدن است. يعني فقط خدا را ديدن، اين از درجات ورع است که اوج آن است. انشاءالله خدا همين را قسمت ما بکند.
شريعتي: از جناب محمد بن مسلم براي ما بگوييد.
حاج آقاي سعيدي: از ياران وفادار امام باقر و امام صادق هستند. نه تنها محدث هستند، فقيه هم هستند. افقه يعني جزء فقيهترينها هستند. آيت الله فاطمي نيا ميفرمودند: مسأله فقيه در گذشته با فقيه امروزي معنايش فرق ميکند. فقيه امروز را عالم به علم فقه ميدانيم. در آن زمان فقيه کسي بود که جامع علوم باشد. يعني همه علوم را بداند. اگر ميخواهيم آن فهم را داشته باشيم در تمام علوم، هم رساله باشد، هم اخلاق ما درست باشد. هم اعتقادات ما درست باشد. در جميع علوم ديني مثل اين بزرگان پيروي داشته باشيم.
در مورد چشم امام زماني و گوش امام زماني گفتيم، در مورد قلب امام زماني بگوييم. از آيت الله بهجت هست که فرمود: قلب شما، آن جزيره خضراء امام زمان است. خيلي مواظب اين قلب مؤمن باشيد. اين قلب جاي غير نشود. بخواهيم امام خود را دعوت کنيم، يک جارو نميکنيم. خانه را تميز و معطر نميکنيم؟ قلب ما حرم خداست و جايگاه امام ماست. حفظ کنيم که امام زمان در دل ما جايگاه ويژهاي دارد. اللهم عجل لوليک الفرج!
شريعتي: با دل و جان به حضرت معصومه(س) سلام ميکنيم.
«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمدٍ و آله الطاهرين»