اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

98-03-08-حجت الاسلام والمسلمين سعيدي – آرامش در زندگي بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني(ره)- شرح حديث بيست و هفتم (عبادت و حضور قلب)

معرفی برنامه

حجت الاسلام والمسلمين سعيدي – آرامش در زندگي بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني(ره)- شرح حديث بيست و هفتم (عبادت و حضور قلب)

برنامه سمت خدا

موضوع برنامه: آرامش در زندگي بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني(ره)- شرح حديث بيست و هفتم (عبادت و حضور قلب)

كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين سعيدي

تاريخ پخش: 08-03-98

شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد.

سلام مي‌کنم به همه بيننده‌ها و شنونده‌هاي نازنين‌مان، سر سفره با برکت خداوند نشستيم به صرف رحمت و برکت و مغفرت، طاعات و عبادات شما قبول باشد. انشاءالله از خدا بخواهيم که آخرين ماه رمضان عمر ما نباشد، «اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ صِيَامِنَا إِيَّاهُ‏ فَإِنْ جَعَلْتَهُ فَاجْعَلْنِي مَرْحُوماً وَ لَا تَجْعَلْنِي مَحْرُوماً» انشاءالله همه ما مشمول عنايات خاص خداي متعال باشيم. حاج آقاي سعيدي سلام عليکم، خيلي خوش آمديد.

حاج آقاي سعيدي: بسم الله الرحمن الرحيم، بنده هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام دارم. انشاءالله که توفيق بندگي و عبادت خداوند را در همه احوال زندگي داشته باشيم.

شريعتي: در روزهاي پاياني ماه مبارک رمضان آدم غمگين است و اين دل کندن براي ما سخت است. انشاءالله در اين ماه بخشيده شده باشيم. در خدمت چهل حديث امام خميني هستيم. امروز حديث بيست و هفتم را خواهيم شنيد.

حاج آقاي سعيدي: در اين مهماني، مهمان سفره اهل‌بيت هستيم، چه پذيرايي از اين بهتر، انشاءالله خدا توفيق بدهد عامل باشيم. شنونده بودن يک مسأله است و عامل بودن يک مسأله ديگر است. حديث بيست و هفتم، موضوع حديث اين است که انسان فارغ شود از خير خدا و مشغول شود به خدا، تقريباً حضور قلب مي‌گويند. در مبحث نماز خيلي شنيده باشند که حضور قلب بايد باشد. وجود نازنين امام صادق(ع) اين حديث را بيان کردند، حضرت مي‌فرمايد: «فِي التَّوْرَاةِ مَكْتُوبٌ» حضرات اهل‌بيت(ع) مستقيم از تورات نقل مي‌کنند به معني اينکه تورات واقعي در اختيار آنهاست. اينکه بدون تحريف هست. «يَا ابْنَ آدَمَ» يعني همه آدم‌ها، «تَفَرَّغْ لِعِبَادَتِي‏» براي عبادت من فارغ شو، از همه چيز ديگر جدا شو. «أَمْلَأْ قَلْبَكَ غِنًى وَ لَا أَكِلْكَ إِلى‏ طَلَبِكَ» اگر اينطور باشد، من پر مي‌کنم قلبت را از غنا، غنا يعني بي‌نيازي، وقتي مي‌گوييم: بي‌نيازي يعني جيب ما از بي‌نيازي، نه، جيب نيست. به دل مربوط است. غنا به معني بي‌نيازي قلب است. براي اينکه تو را به خواسته‌هاي خودت واگذار نکنم. اگر خودت را براي من خالص کردي و فراغ وقت داشتي، قلبت را بي‌نياز مي‌کنم و هم کارهايت را انجام مي‌دهم. «وَ عَلَيَّ أَنْ أَسُدَّ فَاقَتَكَ» بر من است، فاق يعني فقر، يعني تو را کفايت کنم. يعني فقر تو را من پر کنم. «وَ أَمْلَأَ قَلْبَكَ خَوْفاً مِنِّي» من قلب تو را از خوف خودم پر کنم، بر من است هم قلبت را پر کنم، هم غنا به تو بدهم، فاقه و فقر تو را از بين ببرم. خوف اينجا خوف شيريني است. «وَ إِنْ لَاتَفَرَّغْ لِعِبَادَتِي‏» براي عبادت من فراغت پيدا نکردي. جا را براي من خالي نکردي. «أَمْلَأْ قَلْبَكَ شُغُلًا بِالدُّنْيَا» دنيا را برايش شغل قرار مي‌دهم. مثل اينکه مي‌گوييم: «عليٌ عدلٌ» اميرالمؤمنين (ع) خود عدل است. اگر براي من حضور قلب نداشته باشد، فراغ براي من ايجاد نکني من هم همه شغلت را دنيا قرار مي‌دهم. «ثُمَّ لَاأَسُدَّ فَاقَتَكَ، وَ أَكِلْكَ إِلى‏ طَلَبِكَ» من ديگر دنبال پر کردن مشکلات و فقرهاي تو نيستم. توکلت به کار خودت باش. واگذارت مي‌کنم به چيزهايي که مي‌خواهي. دعا مي‌کنيم خدايا يک لحظه ما را به خودمان وا نگذار. آدمي که وقت براي خدا نمي‌گذارد، واگذارش به خدا باشد. توکل يعني سپردن کار و نتيجه کار به خدا، مشغوليتش براي خدا باشد.

حضرت امام چند عبارت را توضيح مي‌دهند و يک تقسيم‌بندي دارند، از بحث‌هاي آرامش آور است. حضرت امام مي‌گويند: سرمنشاء اين تقسيم بندي حضور قلب است. يک فراغت داريم، فراغت قلب از غير است که يک فراغت زمان مي‌گويند، يک زماني براي خدا قرار بدهد. يکي فراغت قلب است. ما در نماز لحظه‌اي که نماز را شروع مي‌کنيم، هرچه معما هست سر نماز حل مي‌شود. مسأله دوم مسأله اهميت قلب، عبادت را به قلبت بفهماني. بفهمان چقدر اهميت دارد و بعد جدي بگير. فراغت براي عبادت؛ يا فراغت وقتي است يا فراغت قلبي است. يک دارويي به شما مي‌دهند هر هشت ساعت يک عدد، اگر اهميت دارو را بگويد: بخوري هم بد نيست، يکوقت مي‌گويند: نخوري از دنيا مي‌روي. اينها فرق مي‌کند. اينکه شما ساعتي که مي‌گذاري گاهي اينقدر برايت مهم است، مي‌گويي: نکند زمانش بگذرد، ساعت مي‌گذاري و نگران هستي. همين مسأله را در نماز خواندن اهل‌بيت مي‌بينيم. وقت را خالي بگذار. در خيلي جاها وقت مي‌گذاريم اما چقدر است؟ بدون شوق دغدغه بودن استخفاف است. استخفاف هم يعني کسي که مورد شفاعت اهل‌بيت(ع) قرار نمي‌گيرد و نماز را سبک مي‌شمارد. حضرت امام در بحث عبادت بيشتر روي مسأله‌ي نماز مثال مي‌زنند و مصداق مي‌آورند. فراغت وقت 1- زمان مشخص بگذار. به آن زمان که مي‌خواهي برسي برنامه‌ات را طوري تنظيم کن، در آن زمان فراغت قلب هم داشته باشي. رئيس کارخانه است، رئيس شرکت است. خانم منشي يک پنج دقيقه مرا وصل نکنيد. در اين پنج دقيقه خودش را آماده مي‌کند، حالا ادامه کار. ما يک جاهايي بايد در زندگي بگوييم: خدايا من بنده تو هستم. در کاسبي فاطي نشدم. با موقعيت‌هاي ديگر قاطي نشدم. موقعي که مي‌گويي: الله اکبر! اولويت من خداست. بندگي من براساس اين است که بدانم بنده تو هستم تو از من چه مي‌خواهي، من نسبت به آن منعطف هستم. در مهماني هستم، نماز اول وقت، روزه هستم خدايا اولويت من تو هستي. هرچه مي‌خواهد بگويد، بگويد. هرکس هرکار خواست بکند، مگر حضرت امام را مسخره نکردند. مگر پيغمبر ما را مسخره نکردند. با سنگ مي‌زدند اما دست از رسالت برنداشت. پس اولويت بندي و فراغت در وقت، اولويت بندي و فراغت در قلب، حضور قلب در آن لحظه، من وقتي مي‌خواهم فراغت پيدا کنم، اشتغال به هرچيزي ما را از اشتغال به ديگري باز مي‌دارد. قاعده آدم اين است، من اگر اين طرف دستم را نگاه کنم نمي‌توانم پشت دستم را نگاه کنم.

اگر وجه انسان رو به سوي خدا شد، ديگر جاي ديگر نمي‌رود. مثالي که حضرت امام از اميرالمؤمنين مي‌زنند، تير از پاي حضرت مي‌کشند. کجا؟ وقتي تمام حواسش در نماز به خداست. وقتي وجهه اينطرفي شد ديگر آن طرف احساسي وجود ندارد. نقل مي‌کنند که وقتي پيامبر اکرم نماز مي‌خواندند، انگار ما ديگر ايشان را نمي‌شناختيم و يک آدم ديگر است. فراغت قلب از تمام موارد دنيايي. ديگر هيچ چيز متوجه نمي‌شود. براي ما هم همينطور است. حتي شما مي‌بيني موقعي که بچه‌ها در اوج کارتون هستند، موقعي که مي‌خواهي غذا بدهي و حواسش نباشد، اين حواسش در تلويزيون است که مي‌بيند. همه غذا را مي‌خورد و مي‌رود. پس مي‌شود، يک نکته مهم! بارها گفتيم که بحث فراغ و غفلت را، حضرت آقاي مجتهدي مي‌گفت: شيطان پاي منبر نوح و ابراهيم نشسته است و مي‌داند چه خبر است. اگر حواس ما را پرت کند مي‌تواند به کرسي بنشاند.

در نماز مثال مي‌زنند، حضرت امام مي‌فرمايد: براي عبادت وقت معين کن. مثل نماز اول وقت باشد. نماز مستحبي است، آقا من بعد از ظهر پنج دقيقه دو رکعت با خدا حرف بزنم. يکوقت‌هايي وقت فکر کردن من است. يکوقت آخر شب‌ها براي عبادت، يکي از بزرگترين عبادت‌هاي ما مراقبه است. اينکه من خودم را محاسبه کنم. آخر شب که مي‌خواهي بخوابي اين چند دقيقه براي خداست. خدايا مي‌خواهم يادم بيايد بنده تو هستم و اگر امروز خطا کردم، از تو مي‌خواهم مرا ببخشي. خدايا فردا کمک کن اين کار را نکنم. خدايا يادم نرفته من هستم! خودشناسي. يکوقت‌هايي يک مقدمه‌اي براي وقتمان بگذاريم. مي‌آيم مهر را مي‌اندازم و الله اکبر! اين تو را به معراج نمي‌برد. روايت داريم کسي که اينطور نماز مي‌خواند، نماز نفرينش مي‌کند. خدا ضايعت کند، تو مرا ضايع کردي. مرحوم مجتهدي مي‌گفت: خيلي از ما گرفتار نفرين نماز هستيم. در وقت آمدن نماز به واسطه اينکه کارهاي مهمي به نظرش مي‌آيد، يا گمان خودش موهوماتي دارد، اينها مهمتر است، وقت نماز را اين طرف و آن طرف مي‌کند. هر موقع کاري را مقدم بر نماز داشتيد، بدانيد کار ابتر مي‌ماند. به اندازه‌اي که نماز نخواني در آن کار گير مي‌خوري و برکت ندارد. يکوقت دوستي مي‌گفت: اين مطلب اگر روايت هم نداشت براي من ثابت شده بود، يا در ترافيک ماندم و يا کاري برايم پيش آمد.

حضرت زمان نزديک شدن وفاتشان فرمودند: «لَيْسَ مِنِّي مَنِ‏ اسْتَخَفَ‏ بِصَلَاتِهِ» کسي که نمازش را سبک بشمارد، امام کاظم (ع) فرمود: «لَا يَنَالُ شَفَاعَتِي مَنِ‏ اسْتَخَفَ‏ بِصَلَاتِه‏» شفاعتمان نمي‌رسد. بدون حمايت و شفاعت بزرگان رحمت حق و بهشت موعود را محال است کسي ببيند. مقدم داشتن هر امر جزئي بلکه نفع خيالي بر نماز کار ما شده است. بر چه؟ بر قرة العين الرسول، چون نماز نور چشم پيغمبر است. نفع خيالي، چه کسي روي خيال ما خيلي تسلط دارد؟ شيطان، نفع را خيالي زينت مي‌دهد. آنجايي که مي‌گويي اين کار را انجام بدهم از نماز مهمتر است. شيطان دارد تسويل مي‌کند و يک چيز زشت را زيبا جلوه مي‌دهد. هر موقع اينطور شد، لعنت بر شيطان! برنامه را براساس خدا و وقت نمازم تعيين کنم. از فراغت وقت مهمتر فراغت قلب است. قلبت را فارغ کن. چيزهايي که مشغولت مي‌کند از دلت بيرون بريز در آن لحظه، اين يک هنر است. حضرت امام هم مي‌گويد: به مرور کسب مي‌شود. ايشان مي‌گويد: اولاً بشناسيم معمولاً ما افکارمان را ذخيره مي‌کنيم براي زمان عبادت، همين که تکبيرة الاحرام نماز را مي‌گوييم گويي در دکان را باز کرديم و رفتيم در مغازه، يا دفتر محاسبات را گشودي. يا کتاب مطالعه را مفتوح نمودي، دل را مي‌فرستيم به سوي اشتغال به امور ديگران. يکي از اساتيد مي‌گفت: نماز مثل يک چراغ قوه است. آن موقع که نور را روشن مي‌کني همه چيز را پيدا مي‌کني، لذا سر نماز مي‌بيني گمشده‌ات را پيدا کردي، حساب و کتابت با فلاني صاف شد.

بعضي‌ها مي‌گويند: از قبل آن چيزهايي که فکر مي‌کني به نمازت صدمه مي‌زني، دو دقيقه در جانماز بنشين و يک کاغذ بگذار، اينها را بنويس و کنار بگذار و ذهنت را خالي کن. بعد نماز را شروع کن. خدا مرحوم مجتهدي را رحمت کند، مي‌فرمود: اول نماز به اباعبدالله سلام بدهيم، ياد اباعبدالله دل را آرام مي‌کند و به هم ريختگي‌ها را درست مي‌کند. بدانم با چه کسي صحبت مي‌کنم، با خدا حرف مي‌زنم. در محضر خدا بودن را احساس کنيم. اگر به شما بگويند: يک برنامه‌اي مي‌خواهد ضبط شود که خانواده شما مي‌بينند، بگويند: يک برنامه‌اي ضبط مي‌شود در شبکه استاني پخش مي‌شود. يک برنامه‌اي ضبط مي‌شود در کشور پخش مي‌شود و يک برنامه در دنيا پخش مي‌شود. در صد مخاطبين اينقدر متفاوت هستند. دقت و آمادگي آدم، نوع گويش و نشستن همه فرق مي‌کند. پس يکي از عوامل مهم اين است که بدانم وقت نماز چه مي‌کنم.

دقت در معاني نماز، چه مي‌گويم؟ شعر مي‌خوانم، قصه مي‌گويم يا حمد و سپاس خدا را مي‌کنم. خدايا دارم با تو حرف مي‌زنم. از گداها ياد بگيريم که چطور گدايي مي‌کنند. با چه سوز دلي ما را منقلب مي‌کنند. نماز مودّع، نماز آخر، چطور آدم التماس مي‌کند. خيلي از شهداي ما يا مدافعين حرم، پدر و مادرهايشان مي‌گويند: خداحافظي آخرش طور ديگري بود. لذا نماز هم بايد مثل خداحافظي آخر باشد. پس بدانم چه مي‌گويم و با چه کسي حرف مي‌زنم. همه بدبختي‌ها از ضعف ايمان و سستي يقين است. واقعاً خدا مي‌شنود؟ سميع و بصير است؟ من همه اينها را واقعاً قبول دارم و مي‌دانم در محضر خدا هستم. حضرت امام مي‌فرمايد: با قدري مواظبت و مراقبت اين مسأله آسان مي‌شود. طاير خيال را به دست گيرد. اينقدر خيالش اين طرف و آن طرف نرود. امروز قدرت خيال پردازي مي‌گويند. خيلي از ضعف‌هاي ما را امروز به قدرت مي‌گويند. در حالي که خيلي‌هايش قدرت نيست، ضعف است، ضعف تمرکز است، مي‌گويد: قدرت خيال پردازي است. بالاخره در تعليمات غربي اينها را زياد داريم. نمي‌تواند تمرکز کند. همين مسأله را شما در دانش آموزان هم ببيني، هست که تمرکز ندارد. اينکه خيال خودش را در اختيار خود بگيرد.

حضرت آقا مجتبي تهراني مي‌فرمود: قدم اول گناهان پرواز خيال است. تصوير منفعت از گناه با همين خيال شروع مي‌شود. مثال درخت مي‌زد که از اين شاخه به آن شاخه مي‌رود، هي اينطور مي‌رود و بالاخره به مقصد مي‌رسد. نگهش دار، قرار است خيالم را خودم منضبط باشم. يکي از بزرگترين گناهان، همين است که سر نمازم بخوانم و حواسم نباشد و حضور قلب نباشد و فقط خم و راست شدن باشد.

شريعتي: مرحوم دولابي مي‌فرمودند: همين نماز دست و پا شکسته خودمان، خيلي گمشده‌ها سر نماز يادمان مي‌آيد. ببين اگر نمازت نماز باشد چه گمشده‌هايي را پيدا مي‌کني.

حاج آقاي سعيدي: هروقت خواست از شاخه‌اي به شاخه‌ي ديگر پرواز کند، آن را حفظ کن و برگرد. بعضي از مواقع پرواز از اين شاخه به آن شاخه کار شيطان است. نه به اين معني که حالا به خانه فکر مي‌کردي، حالا به ماشين فکر کن، اينها جاي خودش، از همين غصه خوردن اينکه چرا در نماز حواسم پرت شد. رکعت اول هستي، نماز را مي‌خواني، در رکوع، اي بابا به رکوع رسيدم، حواسم پرت شد. اين چه نمازي است مي‌خوانم؟ تا آخر نمازت به غصه خوردن به اين اولي رفع مي‌شود. اين باز هم شيطان است. يعني من غصه نمازم را بخورم، غصه دينم را بخورم کار شيطان است؟ بله، مشغولت مي‌کند که رکعت دوم هم رد کني. رکعت سوم هم رد کني! استغفرالله، از اين به بعد حواس جمع! لذا مي‌فرمايد: نگاه به مُهر باشد. کم کم رام و آرام مي‌شود. عادت مي‌شود و اشتغال پيدا مي‌کني. لذا خيلي هستند در علوم معمولي هم همين است، مي‌خواهد تمرکز کند، ديگر همه چيز آرام مي‌شود.

بعضي مواقع من به مطلبي فکر مي‌کنم خيلي عميق است. بنده خدايي مي‌گويد: حاج آقا سلام کردم چرا جواب ندادي؟ مي‌گويم: ببخشيد. حواسم نبود! اينقدر آدم غرق مي‌شود، نمي‌فهمد! براي مرحوم علامه طباطبايي چاي مي‌آوردند، بعضي مواقع در عمق فکر بود، مي‌آمدند ببينند چاي را خورده، مي‌ديدند نه، چاي همانطور دست نخورده مانده است. آنقدر غرق مطلب بوده است. اگر دل ما غرق خدا باشد، اگر ميلياردها جلويت رد شود، ماشين و زرق و برق، به چشم نمي‌آيد. وقت دل مشغول خدا باشد اصلاً برقي در دنيا نمي‌بيند. يک ميليارد و يک تومان برايش يکي است. مسخره مي‌شود و دنيا برايش اهميت ندارد. فقط عشقت وقت نمازت مي‌شود. اين هم با تمرين شدني است. در کافي شريف هست، امام صادق فرمود: «إِنَّمَا لَكَ‏ مِنْ‏ صَلَاتِكَ‏ مَا أَقْبَلْتَ عَلَيْهِ مِنْهَا» نمازت مقداري به درد مي‌خورد که حواست بود، «فَإِنْ أَوْهَمَهَا كُلَّهَا أَوْ غَفَلَ عَنْ أَدَائِهَا لُفَّتْ فَضُرِبَ بِهَا وَجْهُ صَاحِبِهَا» (کافي/ج3/ص363) اگر حواست نباشد و خراب کردي، بر سر و صورتت مي‌زنند. در روايات داريم اگر دو رکعت نماز با حواس جمع و حضور قلب خواندي پاک مي‌شوي. مثل يک استغفار کامل، اميرالمؤمنين مي‌فرمايد: «لَا يَقُومَنَّ الرَّجُلُ فِي الصَّلَاةِ مُتَكَاسِلًا وَ لَا ناعِساً» (وسايل الشيعه/ج5/ص477) به حالت کسالت سر نماز نرويد. جلوي پدرت هم با لباس مندرس نمي‌تواني بروي. «وَ لَا يُفَكِّرَنَّ فِي نَفْسِهِ فَإِنَّهُ بَيْنَ يَدَيْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنَّمَا لِلْعَبْدِ مِنْ صَلَاتِهِ مَا أَقْبَلَ عَلَيْهِ مِنْهَا بِقَلْبِهِ» قبله‌اش در نماز خدا باشد، آن مقداري که با قلبش رويکرد داشت، داشت. نداشت، باخته است.

يک روايت داريم، بحث صلاة مودّع را حضرت فرض مي‌کند، صلاة کسي که خداحافظي مي‌کند. امام صادق مي‌فرمايد: وقتي نماز مي‌خوانيد، «إِذَا صَلَّيْتَ صَلَاةً فَرِيضَةً فَصَلِّهَا لِوَقْتِهَا صَلَاةَ مُوَدِّعٍ‏ يَخَافُ‏ أَنْ لَا يَعُودَ إِلَيْهَا أَبَداً» (امالي/ص256) هر نمازي نسبت به خودش نماز مودّع است. «ثُمَّ اصْرِفْ بِبَصَرِكَ إِلَى مَوْضِعِ سُجُودِكَ» مستقيم به موضع سجودت نگاه کن. «فَلَوْ تَعْلَمُ مَنْ عَنْ يَمِينِكَ وَ شِمَالِكَ لَأَحْسَنْتَ صَلَاتَكَ وَ اعْلَمْ أَنَّكَ بَيْنَ يَدَيْ مَنْ يَرَاكَ وَ لَا تَرَاهُ» اگر به چپ و راست نگاه کردي و ديدي يک نفر بود، چه مي‌کني؟ نمازت را بهتر اجرا مي‌کني. حالا بخاطر خدايي که از همه جهت به تو احاطه دارد، او تو را مي‌بيند و تو نمي‌بيني. يکوقت احسان نماز خوب، بجا آوردن نماز در کيفيت احکام شرعي است. يکوقتي من تکليف دارم و نشسته نماز مي‌خوانم، تکليفم در نشسته خواندن است. نه من مقيد هستم حتماً ايستاده بخوانم! اين تکليف تو نيست. به زور و مشقت بخواهي اين کار را بکني! مي‌گويند: جلوي در باز نماز نخوان. جايي که چيزي نوشته شده است، نماز نخوان. حواست پرت مي‌شود. کنار تلويزيون نماز نخوان. يک گوشه‌اي از خانه براي نماز اختصاص بده، مصلي باشد. در قسمت احکام محتضر هست وقتي کسي خواست از دنيا برود، ببريد جايي که هميشه نماز مي‌خواند و آن موقعيت شهادت مي‌دهد که او عبادت خدا را کرده است.

شريعتي: اين بحث بسيار پر نکته است و جلسه‌ي ديگري هم نياز دارد. امروز صفحه 56 قرآن کريم، آيات 46 تا 52 سوره آل عمران را تلاوت خواهيم کرد.

«وَ يُكَلِّمُ‏ النَّاسَ‏ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلًا وَ مِنَ الصَّالِحِينَ‏«47» قالَتْ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي وَلَدٌ وَ لَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ قالَ كَذلِكِ اللَّهُ يَخْلُقُ ما يَشاءُ إِذا قَضى‏ أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ‏«48» وَ يُعَلِّمُهُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ‏«49» وَ رَسُولًا إِلى‏ بَنِي إِسْرائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتى‏ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ‏«50» وَ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ لِأُحِلَّ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي حُرِّمَ عَلَيْكُمْ وَ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ‏«51» إِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ‏«52» فَلَمَّا أَحَسَّ عِيسى‏ مِنْهُمُ الْكُفْرَ قالَ مَنْ أَنْصارِي إِلَى اللَّهِ قالَ الْحَوارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ اشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ‏»

ترجمه آيات: (آن فرزندى كه به تو بشارت داده شد) در گهواره، (به اعجاز) و در ميانسالى (به وحى) با مردم سخن مى‏گويد و از شايستگان است. (مريم) گفت: پروردگارا! چگونه براى من فرزندى باشد، در حالى كه هيچ انسانى با من تماس نداشته است؟ خداوند فرمود: چنين است (كار) پروردگار، او هر چه را بخواهد مى‏آفريند. هرگاه اراده كارى كند، فقط به آن مى‏گويد: باش! پس (همان لحظه) موجود مى‏شود. و خداوند به او كتاب و حكمت و تورات و انجيل را مى‏آموزد. و (عيسى را به) پيامبرى به سوى بنى‏اسرائيل (فرستاد تا بگويد) كه همانا من از سوى پروردگارتان براى شما نشانه‏اى آورده‏ام. من از گل براى شما (چيزى) به شكل پرنده مى‏سازم، پس در آن مى‏دمم، پس به اراده و اذن خداوند پرنده‏اى مى‏گردد. و همچنين با اذن خدا كور مادرزاد و مبتلايان به پيسى را بهبود مى‏بخشم و مردگان را زنده مى‏كنم واز آنچه مى‏خوريد و آنچه در خانه‏هايتان ذخيره مى‏كنيد به شما خبر مى‏دهم، براستى اگر ايمان داشته باشيد در اين معجزات براى شما نشانه و عبرتى است. (عيسى فرمود:) من تصديق كننده توراتى هستم كه پيش‏روى من است و (آمده‏ام) تا برخى از چيزهايى كه بر شما (به عنوان تنبيه) حرام شده بود برايتان حلال كنم. و ازجانب پروردگارتان براى شما نشانه‏اى آورم. پس، از خداوند پروا و از من اطاعت كنيد. به راستى كه خداوند، پروردگار من و پروردگار شماست، پس او را بپرستيد كه اين راه مستقيم است.پس چون عيسى از آنان (بنى‏اسرائيل) احساس كفر كرد، گفت: كيانند ياران من (در حركت) به سوى خدا؟ حواريّون (كه شاگردان مخصوص او بودند) گفتند: ما ياوران (دين) خدا هستيم كه به خداوند ايمان آورده‏ايم و تو (اى عيسى!) گواهى ده كه ما تسليم (خدا) هستيم.

شريعتي: اين هفته قرار گذاشتيم از يکي از استوارترين ياران اميرالمؤمنين علي(ع) ياد کنيم، اصبغ بن نباته که نام ايشان براي همه ما آشناست و تا آخرين لحظه کنار حضرت ايستاد.

حاج آقاي سعيدي: «إِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ» آن کسي که اهل بندگي و عبادت نيست، هنوز رب بودن خدا و تربيت کننده بودن خدا را، آن کسي که خلق مي‌کند، آن کسي که همه چيز است را درک نکرده است. اين صراط مستقيم است. تو هرگونه باشي نتيجه زندگي تو به يک جهتي ختم مي‌شود. صراط مستقيم بندگي خداست. حيف از ماست که به غير بندگي از دنيا برويم. حيف ماست که اينقدر مشغوليت در دنيا پيدا کنيم، اشتغال پيدا کنيم که فهمي از زمان نداشته باشيم. به دنيا لهو و لعب گفتند، لعاب آبي است که از دهان بچه مي‌آيد و متوجه نيست. اشتغال به بازي باعث مي‌شود چنين باشد. گاهي اشتغال ما به دنيا اين «فاعبدوه» را از بين مي‌برد. بندگي را از بين مي‌برد. فکر مي‌کنيم براي خوش گذشتن در دنيا آمديم. فکر مي‌کنيم براي تفريح آمديم، بعد وقتي خودمان و خدا را نشناختيم در آن مسير قدم برمي‌داريم و دست و پا مي‌زنيم و يکباره مي‌بينيم بنده نبوديم، اصل کاري و نور واقعي را گم کرديم. هي تکرار کنيم، خدايا تو هستي. «لا اله الا الله» خدايا فقط تو هستي. خدايا مؤثري در وجود غير تو نيست، من بنده فقير تو هستم. اگر آدم گم کرد و بنده فراري شد، گفت: بي خدا باش و هرچه خواهي کن! صراط مستقيم تو گذشت و تو مشغول دنيا بودي. خدايا پناه مي‌بريم به تو از اينکه به غير تو اميد داشته باشيم و توکل کنيم.

شريعتي: تا پايان ماه مبارک رمضان چند روز ديگر باقي نمانده است، خدايا اگر تا اين لحظه ما را نيامرزيدي، در اين فرصت باقي مانده از ماه مبارک رمضان، قبل از رؤيت هلال ماه شوال، ما را ببخش و بيامرز. دعا بفرماييد و آمين بگوييم.

حاج آقاي سعيدي: خدايا چه خوش است که تو بگويي: خوش گذشت. بگويي در ضيافت ما مهمان خوبي بود. خوب آمد و سر وقت آمد و به مهماني توجه داشت و ما هم خوب پذيرايي کرديم. در مهماني بعضي بُرد دارند، خوب سيره هستند و خوب استفاده مي‌کنند. بعضي هم حواس ندارند و مي‌روند. يکي از روش‌هاي استجابت دعا اين است که براي همديگر دعا کنيم. هرکدام از شما يک حضور قلبي و هر حالتي پيش آمد، دعا کنيد. «اللهم عجل لوليک الفرج» خدايا حضرت را برسان و ما را از اعوان و انصارش قرار بده. روز آمدن حضرت روز شادي ما باشد، نه روز حسرت.

شريعتي: بهترين‌ها را براي شما آرزو مي‌کنم. «والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمدٍ و آله الطاهرين»

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها