اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

98-03-01-حجت الاسلام والمسلمين سعيدي – آرامش در زندگي بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني(ره)- شرح حديث بيست و ششم (فضيلت علم)

معرفی برنامه


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: آرامش در زندگي بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني(ره)- شرح حديث بيست و ششم (فضيلت علم)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين سعيدي
تاريخ پخش: 01-03-98

شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد.
کيستم همسفر در به‌دري‌هاي قديم *** گل خشکيده‌اي از کوزه‌گري‌هاي قديم
باغ سرخي است دلم در دل هر دانه انار *** خاطراتي است اذان خون جگري‌هاي قديم
نرسيديم به هم، قصه‌ي طولاني ما *** شده قرباني کوته نظري‌هاي قديم
دست تقدير چنين بال و پرم را بسته است *** و تو دور از دستي، مثل پري‌هاي قديم
گفته بودي چه خبر؟ گفتمت اي عشق که نيست *** خبر تازه به جز بي خبري‌هاي قديم

سلام مي‌کنم به همه بيننده‌ها و شنونده‌هاي نازنين‌مان، آنهايي که اين روزها سر سفره ضيافت الهي نشستند و دارند لقمه لقمه نور و جرعه جرعه رحمت سر مي‌کشند، سر سفره با برکت خداوند متعال طاعات و عبادات شما قبول باشد. حاج آقاي سعيدي سلام عليکم، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي سعيدي: بسم الله الرحمن الرحيم، بنده هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام دارم. انشاءالله که توفيق بندگي و عبادت خداوند را در همه احوال زندگي داشته باشيم.
شريعتي: اين شکر کردن شما خيلي آدم را تحريک مي‌کند که هميشه شاکر باشيم. در خدمت چهل حديث امام خميني هستيم. بحث امروز شما را مي‌شنويم.
حاج آقاي سعيدي: حديث بيست و ششم که سند قوي دارد و از مرحوم کليني(ره) است و حديث از وجود نازنين امام صادق است که حضرت مي‌فرمايند: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ‏ مَنْ سَلَكَ طَرِيقاً يَطْلُبُ‏ فِيهِ‏ عِلْماً» کسي که سلک طريق مي‌کند و راهي را مي‌رود که در آن علمي را کسب کند، دنبال مسأله علمي مي‌رود، «سَلَكَ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ طَرِيقاً إِلَى الْجَنَّةِ» خدا هم مسيرش را طرف بهشت مي‌برد. خدا مسير را به طرف بهشت راهبري مي‌کند. «وَ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ لَتَضَعُ أَجْنِحَتَهَا لِطَالِبِ الْعِلْمِ رِضاً بِهِ» ملائکه بالهايشان را زير پاي او پهن مي‌کنند. کسي که در مسير علم مي‌رود، قدم به قدم بر بال ملائکه قدم مي‌گذارد. «وَ إِنَّهُ لَيَسْتَغْفِرُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ» هرکسي در آسمان است، هر چيزي در آسمان و زمين است برايش طلب مغفرت مي‌کنند. «حَتَّى الْحُوتُ فِي الْبَحْرِ» ماهي درون دريا، «وَ فَضْلُ الْعَالِمِ عَلَى الْعَابِدِ كَفَضْلِ الْقَمَرِ عَلَى سَائِرِ النُّجُومِ لَيْلَةَ الْبَدْرِ» در شبي که ماه کامل است، فضل عالم بر عابد، نسبت به کسي که اهل عبادت است، مثل ماه است نسبت به ستاره‌ها، «وَ إِنَّ الْعُلَمَاءَ لَوَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ» عالم وارث نبي است، يعني آنچه از انبياء مي‌رسد علم است که عالم آن علم را منتقل مي‌کند. هي دست به دست مثل ارث مي‌رسد. «إِنَّ الْأَنْبِيَاءَ لَمْ يُوَرِّثُوا دِينَاراً وَ لَا دِرْهَماً إِنَّمَا وَرَّثُوا الْعِلْمَ» ارثي که از انبياء مي‌بينيد، درهم و دينار نيست، علم را به عنوان ارث مي‌گذارند. «فَمَنْ أَخَذَ مِنْهُ أَخَذَ بِحَظٍّ وَافِرٍ» اگر کسي اين علم را گرفت، حظّ وافر را برده است. بهترين لذت را از عالم برده است. ارثي که خدا بهترين چيز را به انبياء داده است. همين علم را وقتي از انبياء مي‌گيرند آن‌ها هم حظّ وافر را مي‌برند. خداوند بهترين‌ها را براي بهترين اشخاص قرار داده است. عالم دين يعني همين!
حضرت امام يک مقدار مفردات را مي‌فرمايند، يک تقسيم‌بندي دارند. علم دنيا و علم آخرت، البته هر کدام از اينها قربتاً الي الله باشد، مسير درستي دارد. يکوقت ما حتي خيلي قديم اوايل کتاب که بوديم در کار آخرت و در کار دنيا بودن را حضرت امام به اين صورت تقسيم‌بندي کردند. کسي که مغازه را باز مي‌کند و مي‌خواهد کاسبي کند، مي‌گويد: بسم الله الرحمن الرحيم، خدايا براي آن چيزي که تو کسب روزي گفتي بايد انجام بدهيم، واجب کردي، نفقه خانواده‌ام را مي‌دهم، سر مردم را کلاه نمي‌گذارم و شرع را رعايت مي‌کنم. حضرت امام مي‌فرمايند: اين در کار آخرت است و آنکه در مسجد مي‌آيد اما بايد ريا کند، مردم ببينند، يا فريب‌کاري باشد، اين در کار دنياست. پس خود مکان ملاک نيست، نيت چه باشد. کاسبي کار آخرت و حبيب الله مي‌شود، اين يکي رياکار مي‌شود و تعفّني که رياکار دارد. پس بدانيم علم به هر صورت چه دنيايي، چه آخرت براي خدا و براي آخرت باشد جنبه‌اش فرق مي‌کند. لذا خدا به اينجور عالم هم يک ويژگي‌هايي مي‌دهد. خدا شهيد احمدي روشن را رحمت کند. علمش، علم دنيا و فيزيک اتم است. طوري خدمت مي‌کند که خدا توفيق شهادت به او مي‌دهد. شهدا اينطور هستند و انتخاب خاص خداوند هستند. آن علم را براي اسلام و اعتلاي اسلام خرج کرد و خدا هم خريد.
جلسه گذشته يک تقسيم بندي براي علم اخروي داشتيم. اعتقادات، اخلاقيات و احکام را داشتيم. حضرت امام مي‌فرمايند: ما سه نوع بهشت داريم. بهشت به معني جنت يا پاداش و اجر عمل خير، اگر اعتقادات تو خوب بود و درونش زحمت کشيدي، جنت اعتقادي داري. اگر اخلاقيات تو خوب بود، جنت اخلاقي و بهشت اخلاقي داري و اگر احکامت را درست رعايت کردي، جنت احکامت را دريافت مي‌کني. اين به اين معني نيست که اگر يکي را گرفتي، يکي ديگر نيست. همه با هم ترکيب هستند. همه اينها بايد با هم باشد. به تنهايي نقص حساب مي‌شود. کارا نيست و چيزي را انجام نمي‌دهد. بعد حضرت امام بيان مي‌کنند در اينکه بالهاي فرشتگان زير پاي اين آد‌م‌ها پهن مي‌شود يک اشاره از جانب خداوند است، يعني اينقدر ارزش دارد. چون الهي مي‌شود ديگر پا روي زمين نمي‌گذارد و ارضي و زميني نيست. اينجا بايد با زمين فاصله پيدا کند. پس اگر کسي حتي علوم الهي را هم به معني اصطلاحات خرابش کرد با نيت، ديگر منتظر بال فرشته نباشد. چون در زمين دارد سير مي‌کند. وقتي آسماني شد، خدا هم به همان تناسب بال آسماني را زير پاي او پهن مي‌کند. نه اينکه     زميني باشد. به هرکسي که در هر زمينه‌اي مي‌خواهد قدم بردارد، مي‌گوييم که هر مقدسي را مي‌شود خراب کرد. هر چيز الهي را مي‌شود خراب کرد.
شريعتي: با اينکه نکته که شما گفتيد، نيت خيلي مي‌تواند در ساختن جامعه و افراد مؤثر باشد.
حاج آقاي سعيدي: هم در ساختن و نيت خراب در تخريب مي‌تواند مؤثر باشد. آخر مراتب تحصيل علم و معارف، اين فرش موجود است، يعني اين فرشي که خدا پهن مي‌کند و آدم را بالا مي‌برد، خدا دارد مقام بيان مي‌کند. اين مراتب را بيان مي‌کند، فلاني بدان کجا قدم برمي‌داري. يک ذره عالم بايد احتياط کند، روي بال ملائکه است، جايي است که بالاتر است اما هرچه آدم بالاتر باشد، خطر بيشتر است. لذا شما توصيه‌هايي که به علما مي‌شود، محل خطر بيشتري است. سکنه آسمان و زمين براي طالب علم استغفار مي‌کنند. اين طالب علم هم ما را گول نزند، بگوييم که فقط آنهايي که حوزه رفتند، علما هستند. اولاً تحريک نسبت به علم که خيلي به ما گفته شده دنبال علم برويم، به اندازه يک مسأله شرعي هم وجوب مي‌آورد. يعني زکات همان يک مسأله علمي     را «نشره» مي‌گويد. «زکاة العلم نشرُه» الآن ياد گرفتيم يک مسأله را، اين ضرر دارد، اين خوب است و اين بد است. همين زکاتش را دادن يعني همين را به فرزندت ياد بدهي. حاج آقا من حوزه نرفتم بتوانم اينها را ياد بدهم، نماز که بلد هستي بخواني، اصول دين را که بلد هستي، همين را منتقل کن. يک کسي به اندازه کامل اصول دين را با توضيحاتش مي‌تواند بگويد، يکي مي‌تواند بشمارد. هرکدام نشئه‌اي از علم است و انتشار و نشر دادنش وظيفه آن آدم عالم مي‌شود. براي طالب علم استغفار مي‌کنند. کسي که دنبال علم مي‌رود، همين که دنبال علم مي‌رود استغفار شروع مي‌شود. اثر استغفار پاک شدن و بالا رفتن است. لذا اهل‌بيت(ع) و پيامبر اکرم(ص) استغفار مي‌کنند. العياذ بالله يعني گناه بوده که استغفار مي‌کردند، يا نه خود استغفار موضوعيت دارد؟ خود طلب غفران به معني پاک شدن از همه آلودگي‌هاست. براي آدم آلوده، استغفار از گناهان است. براي کسي مثل پيغمبر که گناهي وجود ندارد. استغفار از گرد و خاک دنياست. آينه را يک جور پاک مي‌کنيم، زمين کثيف را يک جور ديگر پاک مي‌کنيم. آينه گرد و غبار گرفته و غبار از بيرون نشسته است، تعامل با ديگران و خاصيت‌هاي دنيا هست که گرد و غبار دارد و شفافيت را از بين مي‌برد. تمام سکنه آسمان و زمين استغفار مي‌کنند. آيا اين استغفار امکان دارد. ما که نمي‌بينيم. من سنگ و چوب را نگاه مي‌کنم و از اينها استغفار نمي‌بينم. فاعليت در استغفار داشته باشند و بتوانند کاري انجام بدهند، قرآن تصريح مي‌کند، «يُسَبِّحُ‏ لِلَّهِ‏ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ» (جمعه/1) همه چيز تسبيح مي‌کنند. اينکه ما نمي‌شنويم يک بحث ديگر است.
ما سميعيم و بصيريم و هوشيم *** با شما نامحرمان ما خاموشيم
اگر کسي گوش شنوا داشته باشد، مثل پيامبر اکرم(ص)، ايشان وقتي از غار حرا برمي‌گشتند، به ايشان وحي شده بود. ايشان مي‌گويد: من نگاه کردم ديدم، تمام سنگ ريزه‌هاي بيابان تسبيح خدا را مي‌کنند. ما نمي‌شنويم وگرنه همه تسبيح خداوند را مي‌کنند. اين فاعليتش قوي است. چرا استغفار کنند؟ حضرت امام مي‌فرمايد: تمام عالم در صدد کمال و در مسير کمال است. لذا آنها براي عالم استغفار مي‌کنند چون آن هم يک مسير کمال است.
ابر و باد و مه و خورشيد و ملک در کارند *** تا تو ناني به کف  آري و به غفلت نخوري
همه آنها کار و وظيفه‌شان به کمال رساندن انسان است. تمام اينها استغفار مي‌کنند براي اينکه انسان کامل شود و بالا برود. در مسير بالا رفتن آنها، اينها هم به کمال مي‌رسند. همه مي‌گوييم: «اللهم عجل لوليک الفرج» دست باز بودن براي امام را مي‌خواهيم. در همين «اللهم عجل لوليک الفرج» گشايش کار ما هم هست. گشايش کار امام هست، گشايش کار ما هم هست. به کمال رسيدن او هم هست. اين استغفار براي او هست، اثر استغفار پاک کننده است. خطاهاي طالب علم هم پاک مي‌شود. در اين مسأله جارو زده مي‌شود، سُر نمي‌خورد و پايين نمي‌آيد. داريم طالب علم واقعي را مي‌گوييم نه ادا درآوردن!
در روايت مثال دارد که حضرت مي‌فرمايد: مثل بدر کامل است، مثل موقعي که شب ماه مي‌تابد. يک استعاره‌اي را حضرت امام به کار مي‌برند که مي‌فرمايند: مثل اين است که وقتي نور ماه کامل است، زمين روشن مي‌شود، در شب‌هايي که ماه کامل است و قرص مي‌درخشد، مسير مشخص است. اما ستاره‌ها اينطور نيستند. فضل عالم نسبت به عابد گفته شد. عالم را ماه تشبيه کردند، عابد را ستاره، لذا مي‌گويند: ماه را نگاه کنيد، در شبي که ماه هست، به معني اينکه ماه روشن است، در آن شب‌ها مسير روشن است. عالم روشنگري دارد. در واقع يکي از صفات عالم است. اگر عالمي بود و روشنگري نداشت، اگر عالمي بود و راه نشان نداد، از صفت عالم بودن خارج است. ماه که شدي بايد روشن کني و تکليف توست. يکوقت‌هايي مي‌گويند: حاج آقا اينقدر گل است، من مي‌گويم: اين تعريف نيست. فقط گل است که به درد نگاه کردن مي‌خورد ولي به درد مردم نمي‌خورد. بايد از اين استفاده کنند، «طَبِيبٌ‏ دَوَّارٌ بِطِبِّه‏» (نهج‌البلاغه/ص156) بايد بروي کمکش کني. اينجا گير کرده و به شما مراجعه مي‌کنند، من فعلاً حوصله ندارم، مطالعه مي‌کنم. مطالعه هم بکن اما به درد خور باش. تبعيد درد را دوا مي‌کند. لذا عالمي که به درد خور هست، درد به اندازه‌اي که توانايي دارد، يکي مي‌شود خود مرحوم حضرت امام(ره) که درد يک کشور، به درد عالم اسلام مي‌خورد. هم درد شناس است، هم درمان شناس است هم عامل و مجري است. يعني تمام مسأله را تمام کرد، به نسبت روشنگري    که داريم وظيفه‌اش را کامل انجام مي‌دهد.
هرکس به اندازه خودش و به اندازه علم و توانش با صفاتي که خدا به او داده است، شجاعتي که خدا به حضرت امام داد، بصيرت و شناخت زماني که خدا به حضرت امام داد، باعث شد يک چنين خروجي داشته باشد. يعني اگر عالم شديد ديگر جاي بخل ورزيدن نيست. پيامبر اکرم(ص) پاسخ مي‌گيرد از کساني که توبيخ مي‌شوند توسط رحمة للعالمين، توسط يک آدم عصباني نمي‌گويم،    کساني که توسط رحمة للعالمين توبيخ مي‌شوند، عالماني هستند که سکوت مي‌کنند. عالماني که ديگران از علمشان نفع نمي‌برند. توسط پيغمبر توبيخ مي‌شوند. عابد ستاره است، ستاره خودش روشن است ولي جايي را روشن نمي‌کند. عبادت را نگفتند بد است، اما نسبت ماه و ستاره را در روشنايي ببينيد. اصلاً نسبتش ديده مي‌شود، يکوقتي ماه اينقدر پرنور است اصلاً ستاره‌هاي اطرافش ديده نمي‌شود. خيلي پرنور باشد مثلاً بتواني يک ستاره قطبي را ببيني. خطراتي که عالم را تهديد مي‌کند، اين هم يک بابي دارد بالاخص براي عزيزاني که اهل تحقيق هستند، در ميزان الحکمه باب علم را که بررسي مي‌کند، در باب علما مي‌روند. در خود کلمه علما، خطرات، آن چيزهايي که پاي عالم مي‌لغزد. آسيب ببيند و آسيب برساند، اگر من يک راهنمايي در مسير باشم، يکوقت شما يک مسيري را با ماشين مي‌روي يا پياده مي‌روي و خطا رفتي، دور مي‌زني و برمي‌گردي. اما اگر راهنماي مسير بودي و خطا رفتي ديگر ساعت را نگاه کني يک ساعت دير نشده، صد نفر پشت سرت بودند. صد تا يک ساعت وقت تلف کردي. يعني صد نفر، صد تا يک ساعت وقتشان تلف شد، اما شما ضامن صد ساعت هستي، نه ضامن يک ساعت. اشتباه عالم اينطور است و به توان مي‌رسد. به اندازه‌اي که او حرف زده يا بي سند و بدون علم حرف زده يا براساس آنچه مي‌دانست و خلافش حرف زد. پيغمبر اکرم(ص) را مي‌شناختند، «يَعْرِفُونَهُ‏ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ» (بقره/146) اينها که بودند؟ علماي يهود بودند. چه کار کردند؟ مردم را از گرويدن به پيغمبر دور کرده است. با چه وسيله‌اي؟ مردم مي‌آمدند نزدشان مي‌گفتند: پيغمبري که مي‌گويند مي‌آيد، همين هست. شما قبلاً به ما گفته بوديد: اين نيست. چرا؟ چون قدرت را از دست مي‌دادند. اصحاب اهل‌بيت هم همينطور بود. بيشترين منفعت خودشان را لحاظ مي‌کردند. آنجايي که منفعت نداشت، مردم به ديد عالم نگاه مي‌کردند. به ديد يک عرب بيابان گرد به او نگاه نمي‌کردند. به آن يهودي به عنوان عالم ديني که پيامبر بعدي را او تشخيص مي‌دهد، او دارد از کتب الهي سند مي‌آورد و آنها کتمان حق مي‌کردند. همين کتمان حق باعث شد بعضي از اهل‌بيت(ع) حقشان ضايع شود. وقتي در تاريخ نگاه مي‌کني، چه پيامبران الهي، چه اهل‌بيت(ع) باعث شد اطرافيانشان حتي با اينکه حق بودن آنها را مي‌دانستند، با اينکه ديگران به آنها مراجعه مي‌کردند، حق برايشان مشخص نشود.
روز قيامت چه اتفاقي مي‌افتد؟ آنهايي که منحرف شدند به واسطه انحراف رهبران و عالمانشان، مي‌آيند يقه اينها را مي‌گيرند. آقاي فلاني حق اين بود و عمر من در باطل تلف شد. من مي‌توانستم سلمان و ابوذر بشوم. من مي‌توانستم با دين آشنا شوم، مي‌توانستم رفعتي پيدا کنم که خدا براي من قرار داده بود اما تو بخاطر منافع خودت تغييرش دادي. فکر کنيد ولايت اميرالمؤمنين(ع) که در رأس هست، اگر همانطوري که پيامبر(ص) در عيد غدير دست اميرالمؤمنين را بالا گرفت و معرفي کرد، همان روند ادامه پيدا مي‌کرد، مسير تاريخ عوض مي‌شد. چه حجتي براي اين حرف داريم؟ وجود نازنين پيامبر در چهل سالگي به نبوت رسيدند. آنجا رسالتشان اعلام شد. حضرت 63 سالگي از دنيا رفتند. در 23 سال چه تغييري جامعه کرد و از کجا به کجا رسيد. از وضعيتي که دوران جاهليت بود به جايي رسيد که تمدن و گستردگي داشت. اين 23 سال را ضبط کنيد و ادامه بدهيد، بعد اميرالمؤمنين(ع) با همان روش و همان کار ادامه داد. بعد امام حسن و امام حسين همين روند را ادامه دادند. ببينيد شتاب چطور بود؟ وقتي يک کسي نمي‌گذارد روند ادامه پيدا کند چه خطايي رخ مي‌دهد؟ حالا يکوقت 1400 سال اين اتفاق مي‌افتد. اگر پناه بر خدا شريح قاضي شد، حکم خارجي بودن حضرت أباعبدالله را مي‌نويسد. عالم و قاضي است، اين خطر علم است. خانمي که خانم جلسه‌اي است، وقتي يک مسأله را اشتباه مي‌گويد، افرادي که آنجا نشستند به شما اعتماد مي‌کنند، اگر بلد نيستي نگو. به مسجدي رفتم و آقايي يکباره آمد و يک مطلبي به من گفت، فهميدم غسل را اشتباه انجام مي‌دهد. هيچ جور هم نمي‌شد درست شود و به هيچ فتوايي نمي‌شد درست کرد. گفت: فلان آقا اينطور براي من گفت. تو رفتي از کسي پرسيدي که مسأله بلد نبوده است. حالا خود تحقيق، اين اشتباه سر جاي خودش، آقاي فلاني اگر بلد نيستي، با شجاعت بگو بلد نيستم. فرداي قيامت نزد خدا آبرويت مي‌رود. چرا نگفتي بلد نيستم. ما به تو آموزش داده بوديم، آن چيزي که بلد بوديم. واقعاً اگر بلد نيستيم بگوييم، اتفاقاً اجر و قرب ما نزد مردم بيشتر مي‌شود. قاعده الهي‌اش همين است. دروغ آدم را کثيف و آلوده مي‌کند. يکي از بزرگترين دروغ‌ها اين است که من چيزي را بلد نباشم، يک چيز ديگري را بخواهم بگويم.
شريعتي: شهيد آويني(ره) يک جمله‌اي دارند، مي‌فرمودند: من به جايي رسيدم که احساس کردم که ديگر تظاهر به دانايي، جاي دانايي را نمي‌گيرد.
حاج آقاي سعيدي: دانايي اثر خاص خودش را دارد. يکوقت گفتيم: اثر دانايي تواضع است. دانايي اثرش اظهار به خاکساري است و من که هيچ نمي‌دانم. در حوزه‌هاي علميه مي‌گويند: اول که آدم مي‌آيد، فکر مي‌کند خدايي، پيغمبري، بعد که يک مقدار جلوتر مي‌رود، مي‌بيند نه خبري نيست. در حد امام پايين‌تر مي‌آيم، بعد پايين‌تر مي‌آيد و مي‌گويد: خدايا هيچ نيستم، من نزد تو فقير هستم، من هيچي ندارم. حرف بعدي اينکه آدمي که مي‌خواهد استفاده کند، ورثه‌ي انبياست. عالم علم نبي را به وراثت مي‌گيرد. ارث به يک نفر مي‌رسد و حيف و ميل مي‌کند و دور مي‌ريزد. اما ارث به يکي مي‌رسد رشدش مي‌دهد. تحويل فرزندش مي‌خواهد بدهد، اگر ده به او رسيده، صد تحويل فرزندش مي‌دهد. يکي هم ده به او رسيده حيف و ميلش مي‌کند. رشد دادن آنچه که به ما رسيد، تلاش و کوشش مي‌خواهد. اگر شما يکجا معتمد محل هستي، همين عالم را مي‌خواهم سطحش را پايين بياورم، يک خانمي هست، ديگران قبولت دارند به اين معنا، يک وظيفه داري حالا که قبولت دارند. چهار تا مسأله از رساله بخواني، احکام شرعي برايشان بگويي، چهار مسأله اخلاقي از فلان عالم، آيت الله شاه آبادي، حضرت امام، آيت الله خوشوقت، از اينها بخواني و از اينجا بگو. لذا بعداً يکباره به اين نتيجه مي‌رسد که اي کاش اين را نمي‌گفتم. اينکه اشتباه بود، لذا حجت داشته باش و از يک عالم ديني منصرف کن. حرص وقتي به تو مي‌رسد و منتقل مي‌کني، ضربش کن در صلاح، در جستجو، فحص که يکي از صفات عالم بود که روايتش را گفتيم. به معني جستجو کردن!
حظّ وافر و عظيم را کسي مي‌برد که از اين علم استفاده کرده باشد. پس ارث به وفور هست، زياد کني و تحويل بدهي. اگر علم را زياد کردم، خدا برکت مي‌دهد. ما وقتي مي‌گوييم: در مسير خدا قدم برداشتن، در جبهه مي‌گفتند: کي خسته است؟ دشمن، خستگي براي عالم نيست. خستگي براي کسي که در راه خدا جهاد مي‌کند، نيست. خستگي براي کسي که مي‌خواهد حرف خدا را منتقل کند، نيست. براي او همه نشاط است. بچه‌هاي جبهه و جنگ، همينطور هستند يکوقت خستگي جسمشان را اظهار نمي‌کنند ولي نشاط و شادابي را از دست نمي‌دهد. علم و انتقال ارث نبي براي مردم اين نشاط را با خود دارد. خدا برکت مي‌دهد به ذهن و مسير کسي که در مسير انتقال علم او به مردم، براي رساندن به مردم، اگر رسانه بود، در اينجا آمدند قال الصادق و قال الباقر(ع) گفتند، آن موقع برنده هستند. اما اگر کسي آمد اين علم را پوشاند، خيانت در مسير علمي کرده است. فرياد، فرياد اهل‌بيت است که با چه خون دلهايي اين ارث به ما رسيده است. انشاءالله خدا توفيق بدهد منتقل کنيم و اگر با اين خدا معامله کرديم، ما را تنها نمي‌گذارد. در مسير علم هر آنچه ياد گرفتيم منتقل کنيم و خطراتي که يک عالم را تهديد مي‌کند، مواظب باشيم. عالم فقط کسي نيست که حوزه رفته و ياد گرفته است. به هر اندازه‌اي که علم را ياد گرفتي، همانقدر خطر تهديد مي‌کند و همانقدر مسئوليت داري.
شريعتي: انشاءالله همه اهل علم شويم و در اين مسير آنطور که براي ما ترسيم کردند، گام برداريم. خدا کند همانقدر که عالم هستيم، همانقدر هم نور برسانيم به مردم عزيز و نازنين‌مان، همه آنهايي که در کنار و مقابل ما هستند. عزيزي مي‌گفت: هروقت احساس خستگي کرديد، بدانيد راه را اشتباه مي‌رويد. اگر راه تو راه درستي بود، هرگز احساس خستگي نمي‌کنيد. احساس مي‌کنم اگر در هر مسيري احساس کرديم درگير خستگي شديم بايد در راهمان تجديد نظر کنيم. امروز آيات پاياني سوره مبارکه بقره     را تلاوت خواهيم کرد.
«وَ إِنْ‏ كُنْتُمْ‏ عَلى‏ سَفَرٍ وَ لَمْ تَجِدُوا كاتِباً فَرِهانٌ مَقْبُوضَةٌ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكُمْ بَعْضاً فَلْيُؤَدِّ الَّذِي اؤْتُمِنَ أَمانَتَهُ وَ لْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لا تَكْتُمُوا الشَّهادَةَ وَ مَنْ يَكْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ‏ «284» لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ إِنْ تُبْدُوا ما فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ فَيَغْفِرُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ «285» آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ إِلَيْكَ الْمَصِيرُ «286» لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها لَها ما كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسِينا أَوْ أَخْطَأْنا رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَيْنا إِصْراً كَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنا رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرِينَ‏»
ترجمه آيات: و اگر در سفر بوديد و نويسنده‏اى نيافتيد، وثيقه‏اى بگيريد و اگر به يكديگر اطمينان داشتيد (وثيقه لازم نيست.) پس كسى كه امين شمرده شده، امانت (و بدهى خود را بموقع) بپردازد و از خدايى كه پروردگار اوست پروا كند. و شهادت را كتمان نكنيد و هر كس آنرا كتمان كند، پس بى‏شك قلبش گناهكار است و خداوند به آنچه انجام مى‏دهيد داناست. آنچه در آسمان‏ها و آنچه در زمين است، تنها از آنِ خداست. (بنابراين) اگر آنچه را در دل داريد آشكار سازيد يا پنهان داريد، خداوند شما را طبق آن محاسبه مى‏كند. پس هر كه را بخواهد (وشايستگى داشته باشد) مى‏بخشد و هر كه را بخواهد (ومستحقّ باشد) مجازات مى‏كند و خداوند بر هرچيزى تواناست. پيامبر به آنچه از سوى پروردگارش بر او نازل شده ايمان دارد و همه مؤمنان (نيز) به خدا و فرشتگان و كتاب‏ها (ى آسمانى) و فرستادگانش ايمان دارند (و مى‏گويند:) ما ميان هيچ يك از پيامبران او فرق نمى‏گذاريم (و به همگى ايمان داريم) و گفتند: ما (نداى حقّ را) شنيديم و اطاعت كرديم، پروردگارا! آمرزش تو را (خواهانيم) و بازگشت (ما) به سوى توست. خداوند هيچ كس را جز به اندازه توانايى‏اش تكليف نمى‏كند، هركس آنچه از كارها (ى نيك) انجام دهد به سود خود انجام داده و آنچه از كارها (ى بد) كسب كرده به ضرر خود كسب كرده است. (مؤمنان مى‏گويند:) پروردگارا! اگر (در انجام تكاليف چيزى را) فراموش يا خطا نموديم، ما را مؤاخذه مكن. پرودگارا! تكليف سنگين بر ما قرار مده، آن چنان كه (به خاطر گناه و طغيان) بر كسانى كه پيش از ما بودند قرار دادى. پروردگارا! آنچه را (ازمجازات) كه طاقت تحمل آنرا نداريم، بر ما مقرّر نكن و از ما درگذر و ما را بيامرز و در رحمت خود قرارده، تو مولى و سرپرست مايى، پس ما را بر گروه كافران پيروز گردان.
شريعتي: ماه رمضان از نيمه گذشته است، انشاءالله قدر نيمه دوم اين ماه را بدانيم و براي همديگر دعا کنيم. اشاره قرآني را بفرماييد.
حاج آقاي سعيدي: «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها» خدا تکليف نکرده است، به قول فقها مي‌گويند: تکليف ما لا يطاق نکرده است، آن چيزي که طاقت نداريد. يعني هر تکليفي هست، وسع ما هست. آنچه که خدا مي‌گويد، روي حکمت است. اينکه من بگويم: سخت است، چنين است، اي بابا چه مي‌شود اگر من انجام ندهم. در هر عبادتي باشد، اين يعني وسعت هست و خدا قرار داده است. يعني اين حرف‌ها بهانه است. بهانه‌ها براي ديگران شايد مسموع باشد، ولي نزد خدا بهانه است. جوري مي‌شود فردا سر افکنده مي‌شويم، مي‌گوييم: اين تکليف‌هايي که بهانه آورديم، خدا غير وسع آدم چيزي را تکليف نمي‌کند. انشاءالله خدا بخواهد تکليفمان را درست انجام بدهيم. آخر آيه مي‌فرمايد: «وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرِينَ‏» خدايا ببخش. مغفرت و رحمت خدا را مي‌خواهيم. خدايا نصرت بده «علي القوم الکافرين» آنهايي که چشم ديدن دين و کشور ما، چشم ديدن ولايت اميرالمؤمنين را ندارند، خدايا نصرت بده بر آنها غلبه پيدا کنيم.
نکته ديگر آيه 285 معروف به آمن الرسول است. در مساجد بعد از نماز عشاء مي‌خوانند. در روايات داريم که فضيلت آن مثل فضيلت نماز شب است، نماز شبي که اثرات و ويژگي‌هايي در آدم ايجاد مي‌کند، سعي کنيم انشاءالله مقيد به خواندنش باشيم. يک دقيقه يا دو دقيقه خواندن اين آيه طول مي‌کشد. وقتي مي‌گويم: «وَ اغْفِرْ لَنا» يعني خداي من از تو مغفرت را التماس مي‌کنم. «وَ ارْحَمْنا» يعني رحمتت را التماس مي‌کنم. چقدر جالب است که اين التماس با کلام قرآني باشد. چقدر جالب است که اين کلام مقدس، هم قرآن مي‌خوانم و هم حرف دلم را مي‌زنم، هم از جانب بهترين آدم‌هاي روي زمين اين حرف را مي‌زنم. انشاءالله مقيد به انجامش باشيم.
شريعتي: اين هفته قرار گذاشتيم از يکي از ياران باوفاي اميرالمؤمنين و امام حسن مجتبي(ع) ياد کنيم. حجر بن عدي و در موردش از زبان شما خواهيم شنيد.
حاج آقاي سعيدي: حجر بن عدي اهل خير بود و به نام حجر الخير مي‌شناختند و اسم رويش گذاشته بودند. خيررساني و دستگيري از مردم، در هر زمينه‌اي اهل خير بود. به او راهب اصحاب محمد هم مي‌گويند. راهب به معني کسي است که اهل زهد است. اهل تقوا و عبادت بود. بسيار جانبدار اميرالمؤمنين بود. خيلي حضرت را دوست داشت. يک پسرعمو دارد که در لشگر معاويه بود و در جنگ صفين کشته شد. اينکه حجر شهيد شد به دعاي اميرالمؤمنين بود. اميرالمؤمنين دعا کرد انشاءالله شهيد شوي. انشاءالله در اين شب‌هاي قدر که مي‌رسد شهادت را براي ما رقم بزنند. مرگ غير از شهادت حيف است. وقتي او را دستگير کردند و خواستند شهيدش کنند، پسرش هم بود و قرار بود هردو را به شهادت برسانند. گفتند فقط برائت از علي بجوي، حجر گفت: اگر تکه تکه‌ام کنيد اينطور نمي‌گويم! لحظه آخر حجر گفت: اگر مي‌خواهيد بکشيد اول فرزندم را بکشيد و بعد مرا بکشيد. خيلي تعجب کردند! گفت: مي‌ترسم اگر فرزندم سر بريده شدن مرا ببيند، تزلزل در او ايجاد شود و اعتقادش سست شود. خيلي سخت است براي پدري که اينطور داغ بچه ببيند. همين کار را هم کردند و اول فرزند را کشتند و بعد حجر را کشتند. اما آنها اين آرزو را با خودشان به گور بردند که يک کلمه از حجر در مقابل اميرالمؤمنين(ع)    بشنوند. خدايا يک قطره از وفاداري اينها را به ما برسان. ايشان سال 51 هجري شهيد شدند. معاويه در مورد حجر مي‌گويد: اگر من چند نفر چون حجر را داشتم، تمام دنيا را مي‌گرفتم. بعدها مختار که آمد، چون دستور دادند خانه حجر را ويران کنند. مختار که آمد گفت: خانه‌اش را خراب کنيد، از خراب شدن خانه‌اش خشت و گل درست کنيد و دوباره براي خانواده حجر خانه بسازيد. خداوند ذوانتقام هست، از اضافه خانه او براي حجر خانه بسازد. انشاءالله خداوند ما را مقيد به احکام و اخلاق و اعتقادات شرعي و راهرو حضرات اهل‌بيت(ع) قرار بدهد.
شريعتي:    انشاءالله حضرت بيايند و داغ دل ما تسلي پيدا کند. شب قدر نزديک است. توصيه‌هاي شما را مي‌شنويم.
حاج آقاي سعيدي: بدانيم شب قدر هرسال براي همان سال است و تکرار شدني نيست. در نماز مي‌گويند: نماز مودّع، نمازي که داريم وداع مي‌کنيم و آخرين نماز است. چطور است؟ شب قدر اگر گذشت، گذشت. ارزش شب قدر را بدانم، ارزش خودم را بدانم. جايي براي آزمايش است. چطور از آن درمي‌آيي؟ شب قدر مقدمه دارد. کساني که ورزش مي‌کنند، از قبل تمرين کردند، تمرينش را در همين روزهايي که هستيم انجام بدهيم. زبانمان را نگه داريم، کارهايمان، چشم و عملمان را نگه داريم. مثل لحظه شماري براي تحويل سال، براي دلمان ساعت شمار بگذاريم. دارد شب قدر نزديک مي‌شود، به آن عيدي بزرگ مي‌خواهي برسي، تهذيب و پاک کردنش، حواسمان باشد آلوده وارد شب قدر نشويم.
شريعتي: انشاءالله دستمان را در دست صاحبمان بگذاريم که انشاءالله آن شب خودش بهترين‌ها را براي ما بخواهد. وگرنه ما بلد نيستيم از خدا چه بخواهيم.
حاج آقاي سعيدي: «تنزل الملائکة و الروح» ملائکه و روح مي‌آيند در محضر چه کسي مي‌آيند. بايد نزد امام زمان(عج) و حجت خدا بيايند. نزول ملائکه و روح خدمت حضرت حجت است و هرچه او بخواهد مي‌شود. برگي از درخت نمي‌افتد. کاري کنيم در دعاي خير حضرت باشيم، وقتي حضرت مي‌گويد: خدايا شيعيان ما را، من در دايره شيعيان باشم. در دايره محبين باشم، در دايره کساني که به لب امام زمان لبخند آوردند باشم. خدايا تو را به حق اميرالمؤمنين و حضرت صديقه طاهره(س) آني و کمتر از آني ما را به خودمان وا نگذار. توفيق درک درست از شب‌هاي قدر را به همه ما عطا کن. وقتي مي‌خواهيم از اين دنيا برويم، پشت پرونده ما بنويسند، «هذا شيعة علي بن ابي طالب» با رضايت اهل‌بيت از دنيا برويم. «اللهم عجل لوليک الفرج»
شريعتي: «والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمدٍ و آله الطاهرين»

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها