اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

98-02-18-حجت الاسلام والمسلمين سعيدي- آرامش در زندگي؛ بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني (ره)-شرح حديث بيست و چهارم (اقسام علم)

معرفی برنامه

حجت الاسلام والمسلمين سعيدي – آرامش در زندگي بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني(ره)- شرح حديث بيست و چهارم (اقسام علم)
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: آرامش در زندگي بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني(ره)- شرح حديث بيست و چهارم (اقسام علم)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين سعيدي
تاريخ پخش: 18-02-98
شريعتي:
بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد.
عمري شده‌ام خيره به راه نرسيدن *** آئينه شد اين پنجره از شدت ديدن
با اين شب بي درد نداني که چه دردي است *** آه از تو سخن گفتن و آهسته چکيدن
تصوير دقيق من از آن چشم غم آلود *** اوجي است به اندازه از خواب پريدن
من نيز همينم عطش ساده يک برگ *** وقتي که مصمم شده باشد به تکيدن
دل تنگم و دل کنده‌ام از سينه‌ي اين خاک *** کي نوبت من مي‌رسد اي لحظه چيدن
تکليف من و چشم تو روشن نشود کاش *** چون عين جدايي است در اين عشق رسيدن
يا مثل دو تا غنچه به يک شاخه شکفتن *** يا مثل دو پروانه به يک پيله تنيدن
سلام مي‌کنم به همه بيننده‌ها و شنونده‌هاي نازنين‌مان، طاعات و عبادات شما قبول باشد. انشاءالله اين ماه رمضان براي همه پر خير و برکت باشد و متفاوت باشد و همه ما به سمت نور حرکت کنيم. حاج آقاي سعيدي سلام عليکم، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي سعيدي: بسم الله الرحمن الرحيم، بنده هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام دارم. انشاءالله که توفيق بندگي و عبادت خداوند را در همه احوال زندگي داشته باشيم. طاعات و عبادات شما قبول باشد.
شريعتي: در خدمت حديث بيست و چهارم از چهل حديث امام خميني بوديم و بخشي از آن را شنيديم. حديث حول محور علم بود و پيامبر علم را براي ما تعريف کردند. اشاره کردند علم سه ضلع دارد، اعتقادات و احکام و اخلاق را شامل مي‌شود و نکاتي را شنيديم. امروز ادامه حديث را مي‌شنويم.
حاج آقاي سعيدي: عرض کرديم در اين سه قسمت يک صفت مهم داشت که در هم تنيده هستند. کمبودي که در احکام وجود داشته باشد در اخلاقيات و اعتقادات آدم تأثيرگذار است. يک حرامي مي‌خورد و فردا اعتقاداتش ضعيف مي‌شود. يک خلق ضعيفي دارد و با مادرش بداخلاقي مي‌کند نمازش بي حال و هوا مي‌شود. آدميزاد اينطور است که افراط و تفريطي هستند. در يک زمينه قوي و در يک زمينه ضعيف است يا قدرت از يک حدي بالاتر زده است. آدم‌هايي متناسب هستند و آدم از ديدنش لذت مي‌برد که آن چينش آدم و سر و بدنش اندازه خودش باشد و بقيه کاريکاتور است. معمولاً ما حالت عدالت در وجودمان را نداريم، ديگر موضوع نيست. راه رفتن براي همه ما ساده است. وقتي يک طناب مي‌گذارند و مي‌گويند: روي اين راه برو، شايد يک در صد هزار آدم بتواند روي طناب راه برود و تعادل دو طرف را حفظ کند. حضرت امام باز از زبان مبارک اهل‌بيت مي‌فرمايند، ذکر کردند اين سه رشته علم، اعتقادات و اخلاق و احکام، به عنوان اينکه هرکدام را بخواهيم توضيح بدهيم، اولي آيات محکمه بود. آيات به معني نشانه است. نشانه‌هاي محکم، علومي که در آنجا هست، نشانه‌هاي ذات و صفات الهي را براي ما بيان مي‌کند که من با نشانه‌هاي الهي به چه مي‌رسم؟ خود پيغمبران نشانه‌ي الهي هستند و معجزات هم نشانه هستند. يعني در اين مجموعه مرا به خدا راهنمايي مي‌کنند.
شيطان هم همين‌ها را بلد است. اگر توانست نشانه و آيه را از جهت خدا به جهت ديگري برگرداند، يعني اگر اين گل را ببيني، سيل را ببيني، زلزله را ببيني بگويي: خشم طبيعت. نماز آيات مي‌خوانيم، اينها آيات الهي هستند. اگر پيغمبر را ديد مي‌گويد: ساحر، با همين کلمه در قرآن داريم. مي‌گويد: جادوگر است در حالي که اين نشانه الهي است. معجزه را مي‌بيند مي‌گويد: چه سحري انجام داد. يکي از يک گل به خدا مي‌رسد. نگاه مي‌کند مي‌گويد: اين هم نشانه است. لذا شما نگاه کنيد، مثال‌هاي قرآني را ببينيد. مي‌گويد: به شتر نگاه کن ببين چطور خلق شده است؟ اگر مي‌توانيد يک پشه و يک مگس خلق کنيد، اگر آدم‌ها توانستند خلق کنند، ما چيزي را از نوعي به نوع ديگر تبديل مي‌کنيم، شکلش را عوض مي‌کنيم. خداوند خلق مي‌کند، «فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ‏ فَيَكُون‏» (بقره/117) مي‌باشد. مي‌تواند آدميزاد يک چنين کاري بکند؟ اين آيات محکمه بود.
دوم بحث «فريضة عادله» که در روايت خوانديم. عدالت در فريضه، يعني بين افراط و تفريط بودن، مرحوم آيت الله شاه آبادي هم به اين مسأله اشاره دارند. وجوب تعادل بين دو طرف، بالاخره بين سخاوت و خساست، يک حد وسطي هست. افراط به معني دست و دلباز بودن، از آن طرف آب از دستش نمي‌چکد. هرکدام از افراطي‌ها و تفريطي‌ها خودشان را ملاک و درست مي‌دانند، اما مي‌گويد: آدم بايد دست و دلباز باشد. مي‌خواهي پز بدهي، يعني من دارم، خانه‌ام اينطور است. آن کسي که دستش تنگ است مي‌گويد: آدم بايد مقتصد باشد، روي اصول خرج کند، چه کسي گفته اصول اين است که تو مي‌گويي؟ پس بالاخره چه؟ داد بزنيم سر همديگر که چه کسي درست مي‌گويد. بايد يک خط‌کش و معيار داشته باشيم. خداوند اين بحث فريضه عادله را بلد باشي يعني خط‌کش آنجاست، يعني اخلاقش را بلد باشي. يعني اگر يکوقت در کلاس درس هستي يک جور بايد صحبت کني. ولي همين استاد با همه بزرگي‌اش پيش مادرش آمد، بايد طور ديگر حرف بزند. بايد خفض جناح کند، آنجا استاد هستي و اينجا، آقا من در شأنم نيست. وقتي اميرالمؤمنين دارد در تاريخ که روايت هست، ايشان به خانه يک شهيد مي‌روند و همسر شهيد چهار فرزند داشت، ايشان داشت کار انجام مي‌داد. گفت: مي‌خواهي من کاري برايت انجام بدهم؟ مادر گفت: نه شما اين بچه‌ها را سرگرم کن. حضرت اميرالمؤمنين يک نحوي سرگرم مي‌کند بچه‌ها را يعني برايشان چهار دست و پا مي‌شود، اين همين علي است در جنگ، يک جاي ديگر يتيم مي‌بيند زانويش سست مي‌شود. يک جاي ديگر کسي جرأت ندارد در چهره علي در جنگ نگاه نمي‌کردند اينقدر مي‌ترسيدند. بدان هر سخن جايي و هر نکته مکاني دارد. لذا همه ارزش‌هاي اخلاقي را آنهايي که خط‌کش ندارند مي‌گويند: نسبي است.
فکر کنيد قانوني نداشته باشيم و بگوييم: هرچه به دل قاضي افتاد. امروز قاضي سير است. فردا گرسنه است. امروز عصباني است. دعوا کرده است. اينجا تصادف شده، آن کسي مقصر است که زشت‌تر است!! نه، قاعده دارد. پوشش، حجاب، مثال‌هايي که هفته گذشته زديم. قاعده‌اش را خدا گفته اين مقدار است. لذا علي مي‌شود ميزان الاعمال. محل سنجش و ملاک است. خدا رحم کند به روزي که با اين ملاک سنجيده مي‌شويم. افراط بين شجاعت، شجاعت افراط شود بي کله مي‌شود. تصادف مي‌شود و هزار يک مشکل! از اين طرف آدم ترسو است، به هيچ کاري دست نمي‌زند از بس ترسو است، بعد مي‌گويد: من محتاط هستم.
قسمت سوم بحث سنت است، سنت به اين حيث سنت گفته مي‌شود که از پيامبر و اهل‌بيت به ما رسيده است. آنها پايه‌گذاري کردند. يک سيره است و آنها اعلم و داناتر هستند، معدن علم هستند و سبب متصل ارض و سماء هستند. آنها مي‌فهمند چه چيزي را بايد کجا بگويند، چطور بگويند و به چه مقدار بگويند. لذا در جاهاي مختلف داريم که وقتي آنها بيان و تشريع مي‌کنند يعني ما براي شما راه قرار داديم. «إِنَّا هَدَيْناهُ‏ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُورا» (انسان/3) ما نگرفتيم به زور شما را در راه ببريم، اما اين راه سبيل منحصر در آن چيزي است که ما مي‌گوييم. راه حل که آدم خداي نکرده منحرف نشود از اين سه مسأله، گاهي علوم اعتقادي علم خدا، صفات الهي، آدم مي‌خواند اما هدف تحويل دادن به عقول ضعيف است، ياد بگيرم بروم به پايين‌تر فقط پز بدهم. براي اينکه به بقيه بگويم: من خيلي مي‌دانم! حضرت امام مي‌فرمايد: اين آدم مصداق اين آيه است «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكا» (طه/124) اين اعراض از ذکر خدا گفته است. اين به زبان خدا مي‌گويد ولي در دلش هيچي پشت سر اين خدا نيست. حواسمان باشد، آنوقت خدا معيشت ضنک قرار مي‌دهد. آنوقت بدبختت مي‌کند، اگر من يک جايي نشستم يک منبري گوش دادم، يک کتابي خواندم، اين لغت اينجا به درد اين مي‌خورد من اظهار فضل کنم. بدبخت روزگار من هستم. خاک بر سر عالمي که اينطور بخواهد عمل کند. اين علم ديگر علم نيست و حجاب اکبر است. يعني خودت را براي خدا خالص کن، در هر کاري و در هر حرفي که مي‌خواهي بزني.
يک حديث شريف در کتاب کافي هست، ابوبصير راوي هست. «سمعتُ أبا عبداللَّه عليه السلام يقول‏: «كانَ‏ أميرُالمؤمنين‏ عليه السلام يقول: يا طالبَ العلم، إنَّ العلمَ ذو فضائلَ كثيرة» علم فضيلت‌هاي زيادي دارد، صفات ويژه خوبي دارد. «فرأسُه التواضعُ» تواضع رأس علم است. ببين علمي که ياد گرفتي سر دارد يا نه بدن بي سر است؟ بايد هرچه علمت بيشتر مي‌شود خاکسارتر شوي. وگرنه تواضع نبود کار را باختي. «وعينُه البراءةُ من الحسد» چشمش برائت از حسد است. چون وقتي علم بيايد حسد دنبالش مي‌آيد. يک ذره که علم آمد من بالاتر هستم، علم فلاني را رد مي‌کنم. علميت او را رد مي‌کنم، من تمام قدرت علمي‌ام را مي‌گذارم تا او را رد کنم. مي‌داني غذاي فلاني خوشمزه‌تر است، چرا رد مي‌کني؟ در تمام امور هست ولي در باب علم و عالم ضريب پيدا مي‌کند. «واذنُه الفهمُ، ولسانُه الصدقُ» (کافي/ص187) گوشش فهم است. ورودي داشته باش. آيت الله جوادي آملي بارها فرمودند: فهميدن گناه کبيره نيست! در علم اگر کسي اينها را نداشته باشد ناقص الخلقه است. بايد اينها را نتيجه داشته باشد. عالمي که صداقت نداشت، لال است و خروجي ندارد. «وحفظُه الفحْصُ» عالم بايد اهل جستجو باشد. بگردد و از اين طرف و آن طرف جستجو کند. «وقلبُه حُسْنُ النيّة» قلب آدم عالم بايد حسن ظن و حسن نيت داشته باشد. يک چيزي مي‌خواهي ياد بدهي بگويي: خدايا مي‌خواهم او را از اين جهل در بياورم و يک قدم به تو نزديک‌تر کنم. مي‌خواهم دستش را بگيرم و به درد بنده تو بخورم! راضي نيستم بنده تو به آتش جهنم نزديک شود. کسي که اهل امر به معروف باشد، خودش از اهلش مي‌شود. به فلاني مي‌گويي: نماز اول وقت بخوان، مي‌بيني توفيق خودت در نماز اول وقت بيشتر مي‌شود. اين قاعده است.
«وعقلُه معرفةُ الأشياء والأُمور» عقلش شناخت است، امور را مي‌شناسد. «ويدُه الرحمةُ» دست آدم عالم رحمت است و مهربان است. «ورِجْلُه زيارةُ العلماء» نزد علما مي‌رود و از آنها ياد مي‌گيرد. امروزه شايد مبلغ‌هاي زيادي هزينه مي‌کنند که کارگرها فلان کارخانه را ببينند، سيستم توليد را ببينند. يکي از آقاياني که توليد کننده بود، مي‌گفت: با هزينه زيادي رفتيم يک کارخانه کارتن سازي کشورهاي غربي، به يک جايي رسيديم اجازه ورود ندادند. گفتيم: خط توليد را ببينيم. به ما گفتند: ما ايراني را راه نمي‌دهيم، ببيند مي‌رود مي‌سازد! «وهمّتُه السلامةُ» همتش به درستي است.
شريعتي: ديدن علماء خيلي مؤثر است، حالات و کلامش، حتماً بايد کسي مثل علامه بهجت يا علامه طباطبايي باشد سراغش برويم؟
حاج آقاي سعيدي: هرکس به اندازه خودش، بعضي دوست داريم امام زمانمان را ببينيم. از همه بالاتر و زيباتر است. تک است! در دوراني هستيم که قدم به قدم جلو مي‌رويم. در حوزه چنين درگيري‌هايي داريم که مي‌گويند: استاد اخلاق فقط فلاني، تو گير هستي، قدم اول گير هستي. شکر اين نعمت استاد اخلاقت را نکردي و به آنجايي که مي‌خواهي نمي‌رسي. لذا به دوستان طلبه مي‌گوييم که بايد پله پله بالا رفت. يک نکته خطرناک عرض کنم، دوستان طلبه و روحانيون بدانند که به ما در اين مجالست‌ها نگاه مي‌شود. يکي از علماي بزرگ و صاحب فتوا تابستان‌ها براي درس و تدريس به يک باغ ييلاقي خارج از شهر مي‌رفتند. سي سال مي‌رفتند، يک وقت حالشان بد شد و سريع رفتم و برگشتم، باغباني که آنجا بود گفت: ببخشيد، حکم خدا عوض شده است؟ گفتم: منظور شما چيست؟ گفت: سي سالي که شما تابستان‌ها اينجا مي‌آييد با پاي چپ به بيت الخلاء مي‌رويد، امروز ديدم با پاي راست رفتيد، مي‌خواستم ببينم عوض شده است؟ سي سال است مراقب است. نه! اضطرار بود و عجله بود. بدان که اگر در مسأله‌اي شل شدي و قيد و بندت نبود، از ديگران نبايد توقع داشت و تو باعث سنت خطا در ديگران مي‌شوي. اگر کسي داراي علوم رسميه شد و از اين امور خالي شد، يعني فقط مدرک دارد، اينجا محفوظات دارد. کامپيوتر عالم نيست اما خيلي اطلاعات دارد. اما اي عزيز! «علاج کل العلاج» انسان که مي‌خواهد عملش الهي باشد، وارد هر عملي شد مجاهده کند و با هر رياضت و جديت که شده قصد خود را تخليص کند. ايشان کليد درمان همه اين سه موقعيت را بخواهي درست کني قربتاً الي الله، خدايا فقط و فقط براي تو! اگر غير او آمد اينقدر پررنگ مي‌شود که ديگر چيزي از او باقي نمي‌ماند. اگر کسي خودش را چهل روز براي خدا خاص کند، «من أخلص للَّه أربعين صباحا جرت‏ ينابيع‏ الحكمة من قلبه الى لسانه» چهل روز! چرا من بيست سال است درس مي‌خوانم هنوز حکيمانه سخن نمي‌گويم؟ هنوز اين چهل روز نرسيده است.
اينهايي که از شهدا خاطره تعريف مي‌کنند، مي‌گويند: در آن موقعيت‌هايي که شهادتشان نزديک مي‌شد، خلوص را در آنها مي‌ديدي که ديگر جدا شدند. ديگر روح شهادت برايش حاصل شده است، جسم مانده که تير بخورد و برود. انشاءالله در علم ما اين اتفاق بيافتد. بدانيم شيطان دست بردار از ما نيست. شيطان از درون ما را اذيت مي‌کند، مغز را خارش مي‌اندازد. نفس خودمان را حفظ کنيم، مقيد به تبعيت باشيم. اعتقادات چيست؟ من تابع هستم. احکامت چيست؟ تابع هستم. اخلاقيات چيست؟ تابع هستم. اگر از خط بيرون زدم امکان برگشت هست. اينجا هم مي‌شود برگشت و در هر سني مي‌شود برگشت. فقط بگو خدايا بس است هرچه در غير مسير تو بودم. علم و عمل و اخلاصش را به من در هر سه زمينه عطا کن.
شريعتي: نشستن سر سفره خدا در بهار قرآن کريم لطف و صفاي ديگري دارد. امروز صفحه 35 قرآن کريم را تلاوت خواهيم کرد. روزهاي چهارشنبه ما مزين به نام امام رئوف علي بن موسي الرضا(ع) است.
«فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ يَسْئَلُونَكَ‏ عَنِ‏ الْيَتامى‏ قُلْ إِصْلاحٌ لَهُمْ خَيْرٌ وَ إِنْ تُخالِطُوهُمْ فَإِخْوانُكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَأَعْنَتَكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ‏ «221» وَ لا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَ لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَ لا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتَّى يُؤْمِنُوا وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكٍ وَ لَوْ أَعْجَبَكُمْ أُولئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلَى الْجَنَّةِ وَ الْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَ يُبَيِّنُ آياتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ‏ «222» وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذىً فَاعْتَزِلُوا النِّساءَ فِي الْمَحِيضِ وَ لا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ فَإِذا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ‏ «223» نِساؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ مُلاقُوهُ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِين‏ «224» وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمانِكُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَ تَتَّقُوا وَ تُصْلِحُوا بَيْنَ النَّاسِ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيم‏»
ترجمه آيات: (تا انديشه كنيد) در دنيا و آخرت. و از تو درباره يتيمان مى‏پرسند، بگو: اصلاح امور آنان بهتر است و اگر زندگى خود را با زندگى آنان بياميزيد (مانعى ندارد،) آنها برادران (دينى) شما هستند. خداوند، مفسد را از مصلح باز مى‏شناسد و اگر خدا مى‏خواست شما را به زحمت مى‏انداخت، (و دستور مى‏داد در عين سرپرستى يتيمان، زندگى و اموال آنها را بكلّى از اموال خود جدا سازيد، ولى خداوند چنين نمى‏كند.) همانا او عزيز و حكيم است. وبا زنان مشرك، ازدواج نكنيد تا ايمان آورند وقطعاً كنيز با ايمان از زن (آزاد) مشرك بهتر است، اگرچه (زيبايى يا ثروت يا موقعيّت او) شما را به شگفتى درآورد. و به مردان مشرك، زن ندهيد تا ايمان آورند وقطعاً برده با ايمان از مرد (آزاد) مشرك بهتر است، هر چند (زيبايى و موقعيّت و ثروت او) شما را به شگفتى وادارد. آن مشركان (شما را) به سوى آتش دعوت مى‏كنند، در حالى كه خداوند با فرمان و دستورات خود، شما را به بهشت وآمرزش فرا مى‏خواند و آيات خويش را براى مردم روشن مى‏كند تا شايد متذكّر شوند. و از تو درباره حيض (ايام عادت ماهانه زنان) سؤال مى‏كنند، بگو: آن مايه‏ى رنج و آزار است، پس در حالت قاعدگى از (آميزش با) زنان كناره‏گيرى كنيد، و با آنها نزديكى ننماييد تا پاك شوند. پس هنگامى كه پاك شدند (يا با غسل كردن طاهر شدند)، آنگونه كه خداوند به شما فرمان داده با آنها آميزش كنيد. همانا خداوند توبه كنندگان را دوست دارد و پاكان را نيز دوست دارد. زنان شما كشتزار شمايند، هرجا وهرگاه كه بخواهيد، به كشتزار خود درآييد (وبا آنان آميزش نمائيد) و (در انجام كار نيك) براى خود، پيش بگيريد واز خدا پروا كنيد وبدانيد كه او را ملاقات خواهيد كرد، وبه مؤمنان بشارت ده. براى نيكى كردن و پروا داشتن واصلاح بين مردم، خدا را دستاويز سوگندهاى خود قرار ندهيد. همانا خداوند شنوا و دانا است.
شريعتي: امسال هم طرح خانه‌هاي قرآني برگزار مي‌شود و مزين به نام حضرت خديجه کبري(س) است. انشاءالله در اين جلسات ما را از دعاي خود بي بهره نگذاريد. اشاره قرآني را بفرماييد و بعد در مورد شخصيت حضرت ابوطالب(ع) سخن خواهيم گفت.
حاج آقاي سعيدي: اشاره قرآني ما با حضرت ابوطالب مرتبط است. «فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ يَسْئَلُونَكَ‏ عَنِ‏ الْيَتامى‏» وقتي يتيم از تو مي‌پرسد، «قُلْ إِصْلاحٌ لَهُمْ خَيْرٌ» اصلاح براي آنها خير است، مسأله يتيم که شايد کم پرداخته شود، يکي از ويژگي‌هايي است که شايد در دين ما رقيب نداشته باشد، خير عجيبي در زندگي عجيبي که دستي از يتيم‌ها مي‌گيرند به وجود مي‌آيد و اين مثل يک معجزه تکرار شدني است. اين دستگيري هم که قرآن مي‌گويد به معني پول نيست. اگرچه احتياج هست، گاهي من ندارم ولي مي‌توانم با يک حرف محبت آميز، پيامبر(ص) دارد که کسي که دست به سر يتيم مي‌کشد، به اندازه موهايي که از زير دستش رد مي‌رود خداوند برايش حسنه و ثواب مي‌نويسد. خدا خيلي اين مسأله را دوست دارد و انشاءالله توفيق خير هم به ما بدهد.
شريعتي: وقتي پيامبر ما يتيم بود و حضرت ابوطالب به او پناه داد، پيامبر مکرر فرمودند و حضرت فاطمه بنت اسد که پيامبر در منزل آنها بزرگ شدند، در کنار اميرالمؤمنين علي(ع)، در عظمت حضرت ابوطالب همين بس که به دنيا ما يک اميرالمؤمنين داد و اين خيلي مهم است. از اين شخصيت مظلوم بفرماييد.  
حاج آقاي سعيدي:
امام باقر(ع) فرمودند: اگر ايمان ابوطالب در يک کفه ترازو و ايمان ساير مردم در کفه ديگر قرار بگيرد، باز ايمان ابوطالب برتري دارد. يکي از اين بزرگان و سردمداران وهابيت در عربستان گفته بود: از افتخارات من اين است که يکبار به قبرستان ابوطالب نرفتم. هرجا ديدي بغض دشمنان اهل‌بيت وجود دارد، اين آدم يک ويژگي با خدا دارد، پدر اميرالمؤمنين علي(ع) است و وقتي حضرت از دنيا رفتند، غصه‌اي که به دل پيغمبر نشست، يکي حضرت خديجه(س) و يکي حضرت ابوطالب(ع) وقتي از دنيا رفتند، پيغمبر خيلي غصه‌دار شد و علتش اين بود که اينها خيلي پيغمبر را دوست داشتند و خيلي کمک کردند. ابوطالب صاحب نام بود، صاحب موقعيت بود. اگر اينها نبودند به حالت مادي، هر آينه پيغمبر را کشته بودند. در اوايل به ترس از عبدالمطلب و بعد از ترس ابوطالب رعايت مي‌کردند و به دين پيغمبر درآمدند و حمايت کردند. خداوند حامي خودش را تنها نمي‌گذارد. «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ‏ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ» (محمد/7) اين قاعده از قديم بوده و هست. انشاءالله خدا توفيق نصرت امام زمانمان را به ما بدهد.
شريعتي: شخصيت‌هاي تکرار نشدني مثل حضرت حمزه سيدالشهداء، حضرت عبدالمطلب، حضرت ابوطالب، حضرت جعفرطيار، حضرت خديجه، اينها همه در کنار پيامبر بودند و همراه پيغمبر بودند و حق بزرگي بر گردن ما دارند. انشاءالله از آنها ياد کنيم و از اين غربت و مهجوريت در بياوريم. از امام زمانمان براي ما بگوييد.
حاج آقاي سعيدي: آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست *** هرکجا هست خدايا به سلامت دارش
در ماه مبارک آدم حال و هواي ديگري دارد و دلش به خدا نزديکتر است. غفلت در ماه مبارک کم مي‌شود و آدم تازه کمبودها را مي‌فهمد. مي‌گويند: در شب درد زياد مي‌شود. چون در روز آدم مشغول است ولي شب درد زياد مي‌شود. در ماه رمضان آدم دردش زياد مي‌شود، درد بي امام زمان بودنش زياد مي‌شود. تازه مي‌فهمد انسان کامل کو؟ چرا نيست؟ مادراني که از خانه بيرون مي‌روند، بچه را مشغول مي‌کنند که بچه نبودش را نفهمد، مثلاً تلويزيون را روشن مي‌کنند، يکوقتي که همه از کنار بچه مي‌روند يکباره خودش را تنها مي‌بيند ياد پدر و مادرش مي‌افتد. «أنا و علي أبوا هذه الامة» حضرت اهل‌بيت(عليهم السلام) پدران اين امت هستند. يکي از آقايان مي‌گفت: خدا محبت پدر و مادري را قرار داد بگويد: من بخواهم مثال     بزنم امام از اين مهربانتر است. ولايت پدر و مادر را قرار داد، بگويد: من در دنيا براي شما نمونه قرار مي‌دهم. از خدا مي‌خواهيم برساند. خدايا خسته هستيم به اين معنا که هيچ عيدي براي ما بدون مهدي فاطمه عيد نيست. هيچ روزي براي ما روشن نيست، هميشه شب است تا وقتي آن صبح بدمد. انشاءالله به فضل خدا زودتر حضرت را ببينيم و يار حضرت باشيم.    
شريعتي: دعا بفرماييد و آمين بگوييم.
حاج آقاي سعيدي: خدايا اين قليل توسلات، اين عبادات، به کرم و رحمت خودت بپذير. از قول آقاي مجتهدي هم دعا کنم، مي‌فرمود: خدايا شتر ديدي، نديدي! مي‌گفت: يک کراهتي داريم اينکه ميوه‌هاي خوب را از بد جدا مي‌کنيم، خداي در هم است. خدايا جدا نکن! در اين شب‌ها همديگر را دعا کنيم. عاقبت بخير شويم. پدر و مادر براي بچه‌ها، بچه‌ها براي پدر و مادر، براي اطرافيان دعا کنيم. براي همديگر دعا کنيم. هرجا موقعيت استجابت دعا هست، دعا کنيد. خدايا تو را به حق حضرت صديقه طاهره آني و کمتر از آني ما را به خودمان واگذار مکن. خدايا آنچه ما را از تو دور مي‌کند، رذايل اخلاقي و حبّ دنيا، به برکت اين ماه از دل ما بيرون کن. خدايا فرج آقا امام زمان را نزديکتر بفرما و ما را از اعوان و انصارش قرار بده.    
شريعتي:«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمدٍ و آله الطاهرين»

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها