اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

98-02-11-حجت الاسلام والمسلمين سعيدي-آرامش در زندگي؛ بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني (ره)-شرح حديث بيست و چهارم (اقسام علم)

معرفی برنامه

حجت الاسلام والمسلمين سعيدي – آرامش در زندگي بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني(ره)- شرح حديث بيست و چهارم (اقسام علم)
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: آرامش در زندگي بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني(ره)- شرح حديث بيست و چهارم (اقسام علم)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين سعيدي
تاريخ پخش: 11-02-98
شريعتي:
بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد.
سلام مي‌کنم به همه بيننده‌ها و شنونده‌هاي نازنين‌مان، انشاءالله هرجا هستيد خداوند متعال پشت و پناه شما باشد. حاج آقاي سعيدي سلام عليکم، خيلي خوش آمديد. ايام مبارک باشد.
حاج آقاي سعيدي: بسم الله الرحمن الرحيم، بنده هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام دارم. انشاءالله که توفيق بندگي و عبادت خداوند را در همه احوال زندگي داشته باشيم.
شريعتي: «اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَكُنْ غَفَرْتَ لَنَا فِيمَا مَضَى‏ مِنْ‏ شَعْبَانَ‏ فَاغْفِرْ لَنَا فِيمَا بَقِيَ مِنْهُ» خدايا اگر تا اين لحظه از ماه شعبان ما را نيامرزيدي، بعد از اين ما را ببخش و بيامرز و انشاءالله پاک وارد ماه ضيافت خودت شويم. امروز قرار هست کدام حديث را بشنويم؟
حاج آقاي سعيدي: انشاءالله حديث بيست و چهارم را خواهيم شنيد. شنيدن يک مسأله است و عمل کردن يک مسأله است. انشاءالله خداوند توفيق عمل بدهد. خدايا از تو مي‌خواهيم اين رواياتي که از لسان مبارک اهل‌بيت(ع) مي‌شنويم را بر جان‌هاي ما بنويسي، روي قلب ما شکل بگيرد و اهل عمل باشيم و آنطور تو دوست داري به آنها عمل کنيم. حديث 24 از چهل حديث امام خميني، امام کاظم(ع) فرمود: شخصي وارد مسجد شدند «دَخَلَ‏ رَسُولُ‏ اللَّهِ‏ الْمَسْجِدَ فَإِذَا جَمَاعَةٌ قَدْ أَطَافُوا بِرَجُلٍ» گروهي بودند جمع شده بودند. «فَقَالَ مَا هَذَا» حضرت فرمودند: جريان چيست؟ «قَالُوا عَلَّامَةٌ» گفتند: علامه است. دانشمند و خيلي اهل علم است. «قَالَ وَ مَا الْعَلَّامَةُ» حضرت فرمود: علامه کيست؟ «قَالُوا أَعْلَمُ النَّاسِ» داناترين مردم است، «بِأَنْسَابِ الْعَرَبِ» نسبت فلاني به فلاني مي‌رسد، «وَ وَقَائِعِهَا» تاريخ‌دان است. «وَ أَيَّامِ الْجَاهِلِيَّةِ» تاريخ ايام جاهليت را خوب بلد است. «وَ بِالْأَشْعَارِ الْعَرَبِيَّةِ» شعرهاي عربي که بيشتر رويکرد جاهليت داشت. چند نکته بگويم اول اينکه مسجد محل حضور مردم بود. فقط محلي براي نماز خواندن نبود. تعاملشان در مسجد بود. اگر خواستي جامعه‌اي را بشناسي، ببين کدام صنف در آن رونق بيشتري دارد. اگر ديدي در جامعه‌اي غذاخوري و رستوان رونق دارد، مردم يک رويکردي دارند. تفريحات زياد است، مردم يک رويکردي دارند. مساجد خيلي رونق پيدا کرد، مردم يک رويکردي دارند. چون عرضه و تقاضا است و بايد ديد کجا آبادتر است. گاهي به آجرها و ساختمان آبادي مي‌گوييم، گاهي به حضور افراد آبادي مي‌گوييم. انشاءالله خداوند مسجدهاي ما را آباد کند. «فَقَالَ النَّبِيُّ ص ذَاكَ عِلْمٌ لَا يَضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ وَ لَا يَنْفَعُ مَنْ عَلِمَهُ» اين يک علمي است که ضرر نمي‌رساند و کسي بلد نباشد ضرر به او نمي‌رسد و کسي هم علم داشته باشد، نفعي به او نمي‌رسد. اگر آدم تعريف درستي از خودش داشته باشد، نفع و ضررش را مي‌فهمد. لذا من يک دارو و علمي که مي‌خواهم بخوانم، نگاه مي‌کنم من اين را احتياج دارم، علمش چقدر به درد من مي‌خورد.
«ثم قال النبيّ «ص»: إنّما العلم ثلاثة» آن علمي که پيغمبر مي‌گويد، سه قسم است. «آية محكمة أو فريضة عادلة» واجب راست و درست، «أو سنّة قائمة» سنتي که پابرجا است. «و ما خلاهنّ فهو فضل» غير از اينها فضل است. حضرت امام شروع مي‌کنند که انسان در سه موقعيت قرار مي‌گيرد، يکي موقعيت دنياست. يکي نشئه برزخ است. ما بين دنيا و آخرت، يکي هم خود آخرت است. اين سه نشئه انسان است. در هرکدام از اينها بايد به کمال برسد. کمال آخرتي، کمال برزخي و کمال دنيايي، خدا انسان را کمال طلب قرار داد. يک چيزهايي را فطرتاً خدا براي آدم قرار داده است. هيچ نبي هم نيامده بگويد: مردم بپرستيد. خود پرستيدن را هيچ نبي آموزش نداده است. اما گفته: مردم «لا اله الا الله» خدا را بپرستيد، بت نپرستيد. غذا خوردن فطري است. منتهي پدر مي‌گويد: اين بد است و ضرر دارد. نفس خوردن را به بچه‌ها آموزش نمي‌دهيم. بچه به دنيا مي‌آيد خودش غريزي مي‌خورد. منتهي اينکه چه چيزي براي او مفيد است و چه چيزي برايش مضر است. حدودش چقدر است؟ من اينقدر را دوست دارم. هيچوقت دوست دارم به معني درست است، نيست. پس انبياء و اولياي الهي آمدند در بحث کمال، چه آخرتي و چه دنيايي و برزخي، حدود کمال را به ما معرفي کنند. تو فطرتاً پرستيدن را مي‌فهمي، اما خداست. نه خدا آن سنگ و چوب است که حضرت ابراهيم استدلالش اين بود که مگر چيزي از دست اين برمي‌آيد. همين استدلال حضرت امروز هم هست. مگر از غير خدا چيزي برمي‌آيد؟ منتهي ابراهيم بت‌شکني بايد باشد که اين بت‌هايي که درست کرديم را بشکند.
شريعتي: «خليل آتشين سخن، تبر به دوش بت شکن *** خداي ما دوباره سنگ و چوب شد، نيامدي» بايد امام زمان بيايد اين بت‌ها را بشکند.
حاج آقاي سعيدي: مي‌گوييم علم و علامه و عالم، دنبال اين نباشيد که فقط فلان مرجع تقليد را مي‌گوييم. نه، همه اندازه خودشان و علمي که دارند و مفسده‌هايي که علم ما را تهديد مي‌کند. گاهي اين علم در مورد کمالات عقلاني است. عقلانيات، اعتقادات است. اعتقادات ارائه دادني است. تصويرات ذهن من پرستيدني نيست. من طبق آن چيزي که از معارف الهي درک مي‌کنم و آن چيزي که به من رسيده، من اينطور خدا را مي‌پرستم. علم راجع به اعمال قلبي، اخلاقيات مي‌گويند. سخاوت، خوبي‌ها و شجاعت، بايد بداني اينها چطور است وگرنه بلد نباشي، خود مسائل اخلاقي را برعکس عمل مي‌کني. فکر مي‌کند شجاع است، بابا داري کار خطرناک انجام مي‌دهي. اينجا جايي است که اتفاقاً جاي ترس درست است. مي‌گويد: نه شجاع هستم و نبايد اينطور شود. اعتدال و تعادلش، لذا از کسي که هيچي بلد نيست بپرسي: سخاوت خوب است؟ مي‌گويد: آره، ظلم بد است؟ مي‌گويند: آره. ظلم چه هست؟ سخاوت چه هست؟ آيا اينکه آدم بريز و بپاش کند و اسراف کند، خوب است؟ چهارچوب را دين تعريف مي‌کند. کمال يعني در چهارچوب خدا و بايدها و نبايدها. عقلاني را گفتيم، اعمال قلبي را گفتيم. در بحث اعمال جوارحي، نمازم، نجس و پاکي‌ام، اينجا معامله کنم، اينها جوارحي است. همه حدود بيان کردن است. حجاب را همه مي‌فهمند، آدم اوليه هم يک چيزي به خودش مي‌بست. امروز هم حجاب را همه مي‌فهمند. بي حجاب که مي‌گوييم منظور حجاب شرعي است. يکي مي‌گويد: پوشش را بايد خدا تعريف کند، يکي مي‌گويد: پوشش را بايد دلم تعريف کند. اين علمي که مي‌خواهيم بگوييم اين است. خداوند تعريف کننده است و او کسي است که حدود را مي‌فهمد و براي ما تعيين مي‌کند. خدا براي بنده‌هايش خير مي‌خواهد. خدا براي بنده‌هايش بد نمي‌خواهد. اگر يک چيزي را سخت مي‌بينيم باز از جانب او مي‌بيني، هرچه از دوست رسد، نيکوست.
پس اعتقادات، اخلاق و احکام که مي‌خواهيم در مورد اين سه موضوع صحبت کنيم. هرچه پيدا کنيد خارج از اين سه موضوع نيست. چون علم الهي هستند. آقا من قصه حضرت ابراهيم را خواندم، قصه حضرت يوسف را خواندم. قصه که نه اعتقادات است، نه اخلاق و احکام. اتفاقاً قرآن هدي للناس است، قصه‌اش هم همين است. قصه‌هاي قرآن همه حکمت و آموزش است. انسان را به کمال نزديک مي‌کند. پس بدانيم در اين سه نشئه است. اما عقل و روحانيت مجرد ما يک غذا مي‌خواهد، جسم ما هم نياز به غذا دارد. دم افطار ماه مبارک، ضعف مي‌کني و بي‌حال مي‌شوي. روح آدم هم بي‌حال مي‌شود. منتهي بعضي مواقع غذاها اشتباه مي‌رسد. خيلي‌ها مي‌گويند: موسيقي و حرمتش... اينها را غذاي روح تعريف مي‌کند. آن کسي که روح را خلق کرده و روح از اوست، غذا را چيز ديگري تعريف مي‌کند. تو به اين رسيدي. همه به بحث کبر برمي‌گردد که من در مقابل خدا حد تعيين مي‌کنم وگرنه من هم مي‌فهمم روحم غذا نياز دارد، اما من مي‌گويم چه چيزي را بخورد و چه چيزي را نخورد. پروانه‌هاي کوچکي که دور شمع مي‌چرخند به هواي خورشيد مي‌چرخد.
علم به ذات مقدس حق و معرفت اوصاف و جمال و جلال او، حضرات اهل‌بيت(ع) اول نهج‌البلاغه دارد، مي‌آيند خدا را تعريف و تمجيد مي‌کنند. صفات جمال و جلال خداوند، سلبيه و ثبوتيه را بيان مي‌کنند و انسان را آشنا مي‌کنند با آن تشنگي معنوي و اعتقادات، دلت را آشنا مي‌کند. تا نداني که اتفاقي نمي‌افتد. به يکي بگويم: نماز بخوان! خوب براي چه کسي بخوانم؟ براي خدايي که نمي‌شناسم. هيچ درکي از خدا نداشته باشد. پيغمبر با «لا اله الا الله» جلو آمد. فقط اوست! او چگونه است؟ تعريف‌هايي که در اديان ساختگي مي‌بينيد، خدايشان محتاج غذاست. تعاريفي که اهل‌بيت(ع) براي ما از خدا کردند. «اول و الآخر و الظاهر و الباطن» تعاريفي که قرآن کرده و اينطور شناخت از خدا داشته باشند. خدايي که نياز به من ندارد. اصلي‌ترين مقامي که ارباب معابد قديم اجرا مي‌کردند، نيازمند تعريف کردن خدا بود. چون خودشان نيازمند بودند، منتهي واسطه دريافت از مردم را خدا قرار مي‌دادند.    ما قرباني هم مي‌کنيم، خدا نياز به قرباني کردن ما ندارد. خداشناسي، اگر کسي خدا را شناخت و دانست که کيست، عبوديت با آن مي‌آيد. وقتي خودش را شناخت که بنده است و فقر مطلق است و او را شناخت که غناي مطلق است، عبوديت زاييده اين شناخت است. من فقر مطلق و او غناي مطلق است. اين چيزي است که انسان فطري مي‌فهمد. لذا آدم‌ها قبل از دوران پيامبران و قبر از دوران‌هاي فطرتي که بين دو پيامبر ايجاد مي‌شد، حتي در کفر و بت پرستي اين نياز را حس مي‌کردند. ولي اله خود را اشتباه انتخاب مي‌کردند. لذا پيامبران آمدند بگويند: خدا را بپرست. پرستيدن ذاتي است.
قسمت دوم علومي که در مورد تربيت قلب است يا رياضت، به معني ورزش يا تربيت کردن. قلب ما يک‌سري چيزها را مي‌فهمد اما بايد تربيت شود. يکي از بزرگترين توهين‌ها اين است که به کسي بي تربيت بگويند. قلب را بايد تربيت کرد. نصايح اخلاقي اهل‌بيت(ع) بحث تربيت قلب را دارد. قلب ما گردن‌کشي دارد، تربيت کردن گاهي در يک مهارتي است. شما بخواهي انگليسي صحبت کني خيلي بايد حواست را جمع کني ولي فارسي اينقدر نياز به حواس جمع بودن ندارد. آدمي که قلبش تربيت شد، تواضع همه جا با او هست. ديگر ورزيده شدي، رياضت يعني همين. حضرت امام مصال مي‌زنند اينکه اول علم به محاسن اخلاق پيدا کردن، صبر، در دلتان بگوييد: خدايا اينهايي که حضرت امام مثال زده به ما بده که خيلي خوب است. صبر، شکر، حياء، تواضع، رضايت‌مندي، شجاعت، سخاوت، زهد و... خدايا اينها را به ما بده، دلمان از دنيا کنده شده باشد و شجاعت داشته باشيم و ترسو نباشيم. خدايا راضي به رضاي تو باشيم. اينها چيزهايي است که تربيت کردن مي‌خواهد.
از محاسن ديگر اخلاق، علم به کيفيت تحصيل آنها؛ اول اين بود که چيست و دوم اين بود که چطور به دستش بياورم؟ يکوقت من تازه پول را مي‌شناسم، چطور پولدار بشوم و با اخلاق شوم؟ سخاوتمندي و زهد را شناختم، حالا چطور زاهد شوم؟ ديدم فلاني چقدر قشنگ حرف مي‌زند. زبان مؤدبي دارد. کلمات را درست به کار مي‌برد. حالا من چه کنم و چه مقدماتي دارد. حضرت امام مي‌فرمايد: يکسري از ضدها را بايد بشناسي. نگاه کن کجاها بي ادب مي‌شوي. عصباني که مي‌شوم از کوره در مي‌روم و زبانم دست خودم نيست. اميرالمؤمنين فرمود: «شِدَّةُ الْغَضَبِ‏ تُغَيِّرُ الْمَنْطِقَ» (کنزالفوائد/ج1/ص319) نطق تو را عوض مي‌کند. پس ريشه‌يابي مي‌کني، مؤدب بودن را شناختم، زبان مؤدب را شناختم و حالا کيفيت تحصيل، چه کار کنم مؤدب شوم؟ چه کار کنم زهد داشته باشم و دلم از دنيا کنده شود. به فاني بودن اين دنيا دقت کن. بدان مال تو نيست که بخواهي يک روز دل بکني. يک ذره کنار همديگر هستيد. در جوار همديگر هستيد.
اجناس درون موزه‌ها ميلياردها ارزش دارد، فاصله ما با آنها چند سانتي‌متر است. در زهد در دنيا همين را آموزش مي‌دهند. مي‌گويد: زهد کنار تو هست ولي براي تو نيست. يک قدم آن طرف مي‌گذاري، يک قدم ديگر يک نفر مي‌آيد کنار اين ميلياردها مي‌ايستد و نگاه مي‌کند. بدان براي تو نيست، اگرچه فاصله‌ها خيلي به تو نزديک باشد. علم به خودش، طريقه تحصيل، سخاوتش، بدان امانتدار نزد خدا هستي. خداوند آن رزقي که به بنده‌اي مي‌دهد، آن را امانت و مجرا براي ديگران قرار مي‌دهد. به دست تو دادم که برساني، حبسش نکن. لذا دستور الهي است. بدان اگر برداشتي جايش پر مي‌شود. مثل آب چاه است. مال آدم همينطور است. از محاسن اخلاق گفتيم، ايشان مي‌فرمايد: قبايح اخلاق را بشناس. حسد، کبر، ريا، حبّ رياست و جاه، حبّ دنيا و حّب نفس، اينها را از دل بيرون کردن، بدان که مخالفت با چه کسي است از اين طرف حبّ نفس يعني محبت خدا از دل بيرون برود. راه‌ حل‌ها را مي‌گويد: سراغ علماي اخلاق رفتن.
شريعتي: الآن در مورد علم و شاخه‌هاي علم صحبت مي‌کنيم.
حاج آقاي سعيدي: سه قسمت شد، اعتقادات، اخلاق و احکام، قسمت دوم در مورد اخلاقيات صحبت مي‌کنيم. راه تَکَسُّب بوديم. علماي اخلاق، آدم به شنيدن نياز دارد. گاهي براي آدم يک اشتباه عادي مي‌شود. يک راننده حرفه‌اي کنار شما مي‌نشيند و مي‌گويد: اشتباه دنده عوض مي‌کني. ماشين از بين رفت! اينطور رفتن خطاست. يک عمر من اينطور فکر مي‌کردم. با بچه‌ام يک طور رفتار مي‌کردم، نه پررو مي‌شود به او رو بدهم. بابا تو بي ادب هستي، تو مهرباني بلد نيستي. ما اشتباهاتمان را بعضي وقت‌ها که تکرار مي‌کنيم فکر مي‌کنيم درست شد. تعجب هم مي‌کنيم وقتي کسي به ما تذکر بدهد. علما، بزرگان ما مي‌فرمودند. استاد ما مي‌فرمود: در نجف بعضي از مراجع، مجتهدين مسلم عبا سر مي‌کشيدند، مجالس اخلاق شرکت مي‌کردند براي اينکه آن مدرس اخلاق که مي‌ديد اين آقا آمده يا درس را قطع مي‌کرد يا مثلاً لحن را تغيير مي‌داد. ايشان مي‌گفت: من احتياج دارم، مرجع تقليد بود ولي يواشکي شرکت مي‌کرد تا موعظه را بشنود. ما نياز داريم! سراغ اصحاب رياضت و معارف برويم. آنهايي که اهل اين حرف هستند. يکوقت گفتيم: برويم پاي درسش بنشينيم، يکوقت نگاه مي‌کني. شيطنت شيطاني هم همين است. آدم هوس مي‌کند، از جلوي کبابي رد مي‌شوي بوي کباب مي‌خورد گرسنه مي‌شوي. آدم وقتي آدم خوب و درست هم مي‌بيند، دلش مي‌خواهد خوب باشد. از آن طرف مجالست با خبائث، آدم‌هايي که روح خبيث و پست دارند.
سوم در مورد تربيت ظاهر است. من بايد يک ظاهري داشته باشم. پوشش من حد و حدودي دارد. زمانبندي زندگي من، در اين زمان‌ها بايد يک اعمال مشخصي را انجام بدهم. هم از حيث انجام عمل، هم از حيث پرهيز، دارم تقسيم بندي مي‌کنم. يکوقت پزشک براي شما سه قرص مي‌نويسد و مي‌گويد: از اينها هم پرهيز کن. شما مي‌گويي: من قرص‌ها را خوردم خوب نشدم. مي‌گويد: سرخ کردني خوردي. نبايدها را گوش نکردي! بايد و نبايد، واجب و حرام، دو رکني است که با هم است. يکي پرنده يک بال است و نمي‌تواند بپرد و جواب نمي‌دهد. تربيت ظاهر و ارتياض، همان احکام است، اعتقادات، اخلاقيات و احکام. احکام هم همينطور است. يک مسأله مهم اينکه اينها با هم مرتبط و در هم تنيده هستند. يک اشکال بزرگ اينکه شيطان مي‌گويد: اصلاً دين نداشته باش، خدا نيست. مي‌گوييد: من غول مرحله اول را کشتم، مي‌گويد: پيغمبر نيست. امام را هم قبول داري؟ اخلاق خوب است، شيطان مرا تشويق به اخلاق مي‌کند، حالا اگر احکام را رعايت نکردي مسأله‌اي نيست... مثلاً همين که دروغ نمي‌گويي کلي مي‌ارزد. عجب را وسط مي‌آورد. نمازش اول وقت است ولي بداخلاق است. آقا اينها اصل است، برو اخلاقت را درست کن، نمي‌خواهد نماز بخواني!! آيا از نبي مکرم اسلام و امام(ع) داريم بگويند: يکي از اين اصول را گرفتيد تمام است يا نه بايد سه تا با هم باشد. من يک ساعت دارم، جنس طلا و عقربه‌ها عالي، خيلي گران قيمت است. يک اشکالي دارد که چرخ دنده پنج هزار توماني درونش خراب است. امروز کار دارم مي‌خواهم بروم بايد اين ساعت را دستم بکنم يا نه؟ کارآيي ندارد، دين يعني کارآيي، دين يک چيز خوشگلي نيست که بنشينيم فکر کنيم. يک ساعت ده هزارتوماني است، امروز دستت کردي، امروز اين کارآيي دارد. چون همه اجزايش هماهنگ است. دين روي طاقچه نيست. ديني که به هيچ درد من نمي‌خورد و ثمره‌اي ندارد، خوش اخلاق شدم؟ اعمالم درست شد؟ اعتقاداتم درست شد؟ نه. مسلمان اسمي، تنها فرق من با ديگران اين است که اگر مردم مرا در قبرستان مسلمان‌ها دفن کنند، دست هم به من بزنند خيس باشد لازم نيست آب بکشند. پيغمبر آمد و حضرت أباعبدالله شهيد شد براي آبياري اين اسلام يا براي آبياري اين سه قسمتي که پيغمبر مي‌گويد. انسان ساز است، آدم را براي خود آدم تعريف مي‌کند. تو چه کسي هستي؟ تو مرغ باغ ملکوت هستي، از عالم خاک نيستي. پس بدانيم هرکدام به ديگري سرايت مي‌کند، اگر طرف يک بداخلاقي با مادرش کرد بايد منتظر باشد نماز شبش قضا شود. بايد منتظر باشد که ديگر نماز صبحش حال نداشته باشد. اخلاق است، اينجا در هم تنيده است. اگر در نمازش کاهل نمازي کرد، بايد منتظر باشد حبّ اهل‌بيت در دلش کمرنگ باشد. شفاعت اهل‌بيت به چه کساني نمي‌رسد؟ کساني که نماز را سبک بشمارند. اين نماز است و اين محبت اهل‌بيت و اعتقادات است، به هم ربط دارند. هم اثر مثبت دارند و هم اثر منفي دارند. کوتاهي هرکدام در کوتاهي در ديگري تأثير دارد. پس مؤثر بودن يکي از نکات کليدي بحث ما شد.
وظايف عبادي يک تأثيري در قلب مي‌گذارد. لذا آدم مي‌بيند وضو گرفته و براي عبادت نشاط قلبي دارد. از چيزهايي که نشاط آور است، وضو است. ظهر وضو گرفتم بعد از ظهر برايم نشاط مي‌آورد؟ نه، حالت قلبي تو به دلت مربوط مي‌شود اما نتيجه‌ي اين وضو گرفتن الآن توست. تعقيبات نماز يک جور نماز را شيرين مي‌کند. خلقش رو به نيکويي مي‌گذارد و عقايدش رو به کمال مي‌گذارد. از اين طرف اعمال و رفتارش را درست مي‌کند و از آن طرف اعتقاداتش هم درست‌تر مي‌شود. از آن طرف مال حرام در زندگي‌اش مي‌آيد، تشکيک در اعتقادات پيش مي‌آيد، اينجا گرانفروشي کرد، يک چيزي از مال کسي برداشت و خورد. فردا مي‌بيند اعتقادش به خدا سفت نيست. رويش نمي‌شود به ديگران بگويد، اين نتيجه اين است. مال حرام در بچه‌هايش ديده مي‌شود. ما منتظر هستيم مال حرام خورد، الآن رعد و برق از آسمان بيايد و نصف شود! وقتي پايين ريخت ديگر جمع کردنش خيلي سخت است. کسي گمان نکند که بدون عمل ظاهري و عبادت، اعمال اعتقادي او درست مي‌شود. «مي بخور منبر بسوزان، مردم آزاري نکن»! اين تقسيم بندي اصلي‌ترين ويژگي بود که حضرت امام در اين مسأله سه علمي که گفتيم تخلف‌ها و شيطنت‌هاي شيطان است که خداي نکرده در دلهاي ما تشکيک ايجاد مي‌کند.
گمان نکنيد يک تهذيب خُلقي از يک حکمي يا اعتقاداتي، آدم را مکفي مي‌کند. مي‌گويد: آقا بس است، نمي‌خواهد فلان حکم را انجام دهيد. تحديدها، تحديد به معني محدوده تعيين کردن‌ها، از اعمال شيطان است. شيطان يک جاهايي مي‌گويد: من مي‌دانم تو آدم با حجابي هستي، ولي دلت پاک باشد. عفت يک امر قلبي است، يک امر ظاهري که نيست! اينجا محدود کردن است يعني دارد در بحث اخلاقيات مي‌رود، مي‌گويد: اخلاق باشد، احکام نباشد. پيغمبرمان گفت: نه، پس تحديد کردن‌هاي شيطان، مي‌گويد: بگذار محدوده را من بگويم. در واقع از مسيرش خارج کرده است. مي‌گويد: با نقشه راه باش، فقط بگذار سر و ته نقشه را من بگويم. شمال و جنوب را با هم عوض کند. شما هي گاز مي‌دهي خطا مي‌روي. چرا اين مسائل اثر ندارد؟ چون خدا اثر را درونش قرار مي‌دهد.
حضرت امام مي‌فرمايد: بيايد روزي که خداي تعالي از ما مؤاخذه فرمايد و بر ما احتجاج نمايد و ائمه اطهار(ع) از ما برائت جويند به واسطه برائت ما از احاديث و علوم آنها! بگويند: ما اينها را دوست نداريم چون سراغ احاديث و علوم ما نيامدند. تمام گرفتاري‌شان در دنيا چيز ديگري بود. امام رضا مي‌فرمايد: اگر مردم محاسن کلام ما را بشناسند، تبعيت براي خود اين است. خوب را بشناسم، امام رضا را بشناسيم. امرش را بشناسي و خودت را هم بشناسي. لطف او را به خودت بداني مگر مي‌شود تبعيت نکني. خيلي از تحقيقات بزرگان ما در مورد وجوب معرفت الله است. واجب است معرفت کسب کنيد. در اول رساله نوشته است: مسائلي که انسان غالباً به آنها نياز دارد، واجب است ياد بگيرد. در اعتقادات و اخلاقيات هم همين است. چون بلد نباشد عمل هم نمي‌کند. عمل تابع علم است. پناه به خدا از سوء عاقبت، يعني نداشتن اين علوم و نرفتن در اين مسير سوء عاقبت مي‌آورد.
شريعتي: انشاءالله نورانيت اين کلام در دل و جان ما بنشيند و زندگي‌مان را با کلام نوراني حضرات معصومين تنظيم کنيم و به سمت خداي متعال حرکت کنيم. امروز صفحه بيست و هشتم قرآن کريم، آيات 182 تا 186 سوره مبارکه بقره را تلاوت خواهيم کرد.
«فَمَنْ خافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفاً أَوْ إِثْماً فَأَصْلَحَ بَيْنَهُمْ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ‏«183» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ‏«184» أَيَّاماً مَعْدُوداتٍ فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَرِيضاً أَوْ عَلى‏ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ وَ عَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعامُ مِسْكِينٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ وَ أَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ‏«185» شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى‏ وَ الْفُرْقانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَ مَنْ كانَ مَرِيضاً أَوْ عَلى‏ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَ لِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلى‏ ما هَداكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ‏«186» وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَ لْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ‏»
ترجمه آيات: پس كسى كه از انحراف وصيّت كننده (و تمايل بى‏جاى او به بعض ورثه) يا از گناه او (به اينكه به كار خلافى وصيّت كند،) بترسد و ميان آنها را اصلاح دهد، گناهى بر او نيست (و مشمول قانون مجازات تبديل وصيّت نمى‏شود،) همانا خداوند آمرزنده و مهربان است. اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! روزه بر شما مقرّر گرديد، همانگونه كه بر كسانى كه پيش از شما بودند مقرّر شده بود، باشد كه پرهيزگار شويد. چند روزى معدود (روزه بر شما مقرّر شده است)، ولى هر كس از شما بيمار يا در سفر باشد، پس (به همان) تعداد از روزهاى ديگر (را روزه بگيرد) و بر كسانى كه طاقت روزه ندارند (همچون بيماران مزمن و پيرمردان و پيرزنان)، لازم است كفّاره‏اى بدهند، مسكينى را اطعام كنند. و هر كس به ميل خود بيشتر نيكى كند (وبيش از مقدار واجب، طعام بدهد)، براى او بهتر است، ولى اگر (آثار روزه را) بدانيد، (مي فهميد كه) روزه گرفتن، برايتان بهتر است. (و هرگز به روزه‏خوارى معذوران، غبطه نمى‏خورديد.) (روزه در) ماه رمضان، ماهى است كه قرآن در آن نازل شده است. (و قرآن كتابى است كه) هدايتگر مردم همراه با دلائل روشنِ هدايت و وسيله تشخيص حقّ از باطل است، پس هر كس از شما كه اين ماه را دريابد، بايد روزه بگيرد. و آنكس كه بيمار يا در سفر باشد، روزهاى ديگرى را به همان تعداد روزه بگيرد. خداوند براى شما آسانى مى‏خواهد و براى شما دشوارى نمى‏خواهد (اين قضاى روزه) براى آن است كه شماره مقرّر روزها را تكميل كنيد و خدا را بر اينكه شما را هدايت كرده، به بزرگى ياد كنيد، باشد كه شكرگزار گرديد. و هرگاه بندگانم از تو درباره من پرسند (بگو:) همانا من نزديكم؛ دعاى نيايشگر را آنگاه كه مرا مى‏خواند پاسخ مى‏گويم. پس بايد دعوت مرا بپذيرند و به من ايمان آورند، باشد كه به رشد رسند.
شريعتي: اشاره قرآني امروز را خواهند فرمود و انشاءالله از علي بن محمد سَمُري خواهيم شنيد.
حاج آقاي سعيدي: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» خداوند نوشته است، بدانيم خداوند براي بنده‌هايش خير مي‌خواهد و بهترين را مي‌خواهد. نظامش نظام احسن است. انشاءالله اين صيامي که به آن نزديک مي‌شويم را درک کنيم و حيف نکنيم. خداوند فرمود: صيام را قرار داديم براي تقواست، تقوا وسيله نزديک شدن به خداست. روزه آب و جاروي دل ماست. «وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ» وقتي بنده‌ها از من مي‌پرسند، بگو: من نزديک هستم. مرا دور نبينيد. من از رگ گردن به شما نزديکتر هستم. شما دور مي‌بينيد. اگر او را نزديک ديدي و رفيق ديدي، اگر خودت را عبد ديدي، اينقدر نزديک ديدي که بداني خدا از هيچ نياز تو غافل نيست. بداني خدا از هيچ موقعيت تو غافل نيست. بداني خدا احاطه دارد و همه چيز براي اوست. انوقت دل آدم محکم مي‌شود. يکي از آيات آرامش‌بخش همين «فاني قريب» است. خدا را واقعي ببينيم، خيالي نبينيم!
يکي از نواب خاص علي بن محمد سَمُري است. ايشان سه سال نيابت داشتند. براي شدت خفقاني که در آن زمان بود، ديگر مقدمه غيبت کبري شد و بعد از ايشان نيابت خاص تمام شد. دستوراتي به ما دادند براي غيبت کبري، نظارت حضرت حجت که از ما غافل نيستند کما اينکه در غيبت صغري هم بود. برگي از درخت بدون اجازه حضرت حجت نمي‌افتد. حکومت او الآن هم ثابت هست و حاکم بر تمام عالم هست. چه نايب باشد چه نباشد. تکليف ما نسبت به او اين است که او را مفترض الطاعه ببينيم. ببين الآن نسبت به دستورات امام چطور عمل مي‌کني، او بيايد هم همان هستي. دستورات امام امروز اين است که نسبت به رسالت، نسبت به اعمال ظاهري و واقعي، در اينها اما مي‌گويي يا نه؟ در اينها راضي به رضاي خدا هستي يا نه؟ خودمان را تربيت کنيم.
شريعتي: عصر غيبت حضرت ولي‌عصر يک جور رزمايش است براي دينداري و تسليم و پذيرش ما؟
حاج آقاي سعيدي: انشاءالله خدا همه ما را در اين مسير پيروز کند؟
شريعتي: چه کار کنيم که واقعاً لبخند رضايت را بر لبان امام زمان بنشانيم؟
حاج آقاي سعيدي: همين که گفتند: «قولوا لنا زينا» براي ما زينت باشيد، همان لبخند رضايت است. شما کارنامه فرزندت را مي‌بيني، چه چيزي شما را خوشحال مي‌کند، نتيجه عملکردش و نمره‌هايش، ماشاءالله بيست شدي؟ چقدر خوب امتحان دادي. حالا اگر نمره‌اش کم باشد، شما غصه مي‌خوري و در مدرسه خجالت مي‌کشي. کارنامه ما دست امام ما مي‌رسد بايد ديد نمره‌هايت چيست، اعتقادات و اخلاق و احکامت خوب است يا نه؟ لبخند امام زمان به اين است که من نمره خوب بگيرم.
شريعتي: نمايشگاه کتاب تهران همچنان ادامه دارد، شبستان اصلي راهروي بيست غرفه برنامه سمت خدا ميزبان شما هست. کتاب‌هاي کارشناسان و محصولات فرهنگي که در برنامه معرفي شده است را مي‌توانيد مشاهده و تهيه نماييد.
«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمدٍ و آله الطاهرين»

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها