حجت الاسلام والمسلمين سعيدي – آرامش در زندگي بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني(ره)- شرح حديث بيست و يکم (شکر)
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: آرامش در زندگي بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني(ره)- شرح حديث بيست و يکم (شکر)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين سعيدي
تاريخ پخش: 21-01-98
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد.
براي بردن نامت وضو با باده ميگيرم *** سراغت را نه از شمشير از سجاده ميگيرم
فقط شأن تو را معصوم ميداند *** نميدانم چرا وصف تو را اينقدر گاهي ساده ميگيرم
چرا مثل علي دستان پر مهرت پر از پينه است *** جواب از نخلهاي تازه خرما داده ميگيرم
جنونم را از آن چشمان در خون خفته ميدانم *** بهشتم را از آن دستان بر خاک افتاده ميگيرم
سلام ميکنم به همه بينندهها و شنوندههاي گرانقدرمان، ميلاد با سعادت حضرت ابالفضل العباس، علمدار کربلا، باب الحوائج بر شما مبارک باشد. انشاءالله بهترينها براي همه شما رقم بخورد و دوستان ما حاجاتشان را از حضرت ابالفضل بگيرند و زيارت کربلا نصيب همه شما شود. در محضر حاج آقاي سعيدي عزيز هستيم، حاج آقاي سعيدي سلام عليکم، خيلي خوش آمديد. ايام مبارک باشد.
حاج آقاي سعيدي: بسم الله الرحمن الرحيم، بنده هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام دارم. انشاءالله که توفيق بندگي و عبادت خداوند را در همه احوال زندگي داشته باشيم. عرض تبريک دارم ايام ولادت اين گوهرهاي آسماني، اين اسباب متصل ارض و سما، اين معادن علم، موقعيتهاي ويژهاي که خدا براي بندگانش قرار داده براي وصل شدن به آسمان. انشاءالله براي همه پر از خير و برکت باشد.
شريعتي: گفتن از حضرت عباس خيلي سخت است. حضرت ابالفضلي که دست همه ما به دستان او گرفته خواهد شد و باب الحوائج است و گره زندگي ما به دستان او گشوده خواهد شد. انشاءالله به حضرت متوسل شويم و حضرت عنايت کنند و گرههاي زندگي ما را باز کنند. امروز حديث بيست و يکم چهل حديث را با هم مرور ميکنيم. قبل از آن از شخصيت والاي حضرت ابالفضل بشنويم و بعد وارد بحث شويم.
حاج آقاي سعيدي: در مورد شخصيت والاي کسي مثل حضرت عباس گفتن، معرفت ميخواهد. اينجا به قدر تشنگي خودمان يک قطرهاي از اين دريا برميداريم. وگرنه باب، باب عجيبي است، بابي که حضرات اهلبيت در مورد ايشان دارند. در مورد ايشان وقتي بين اهلبيت صحبت ميشود، عبارتها ويژه است. امام حسين خيلي در مورد ايشان، در زمان شهادتشان، عبارتي که حضرت دارد که ميگويد: کمرم شکست، کسي است که پرچم عباس بالا نگه داشته شده و تمام لشگر حضرت اباعبدالله است. ابالفضل است، ابوفاضل است. در کتاب استاد جواد محدثي هست که ايشان در مورد بزرگان خيلي زيبا صحبت ميکنند، اين کتاب به نام اسوهها هست. اجر اينطور کارها را خود اهلبيت ميدانند. انشاءالله خدا اجرش را به گويندهها و شنوندههايش بدهد.
ولادت اولين فرزند ام البنين در روز چهارم شعبان سال 26 هجري در مدينه بود و اين فرزند پرچمدار بود. وقتي به دنيا آمد اميرالمؤمنين در گوش او اذان و اقامه گفت، نام خدا و رسول را در گوش او خواند و بر توحيد و رسالت و دين پيوند داد. اميرالمؤمنين نام او را عباس نهاد. گوسفندي را براي ايشان در روز هفتم عقيقه کردند، عقيقه کردن سنت پيغمبر بوده است. حتي بعضي در مورد شک به تکرار در عقيقه هم ميگويند، ميگويند: عقيقه را تکرار کنيد. رفع بلا از بچه دارد، گوسفند را با دعاي خاصي ميکشند و گوشتش را بين ديگران تقسيم ميکنند. در عقيقه دارد که استخوانهايش شکسته نشود و پدر و مادر از آن گوشت ميل نکنند. حضرت به فقرا صدقه دادند، روز حضرت عباس روز انعام بود. نعمت به ديگران پخش شود. لذا در روز تولد حضرت عباس اين انفاق را نسبت به ديگران داشته باشيم. گاهي قنداقه عباس خردسال را اميرالمؤمنين در آغوش ميگرفت و آستين دستهاي کوچک او را بالا ميزد. و بر بازوان او بوسه ميزد و اشک ميريخت. روزي مادرش ام البنين که شاهد اين صحنه بود، اميرالمؤمنين آستينهاي بچه را بالا ميزد و شروع به بوسيدن ميکرد. سبب گريه امام را پرسيد. حضرت فرمود: اين دستها در راه کمک و نصرت به برادرش حسين قطع خواهد شد. گريه من براي آن روز است.
حضرت عباس در آخرين ساعات عمر مبارک حضرت علي بالاي سر حضرت ميآيند، گاهي حضرت از هوش ميرفتند و دوباره به هوش ميآمدند و در آستانه شهادت هستند. اميرالمؤمنين حضرت عباس را به آغوش کشيد، اينگونه ميگويند: پسرم به زودي در روز عاشورا چشمانم به وسيله تو روشن ميگردد و باعث افتخار من ميشوي. هروقت روز عاشورا فرا رسيد و بر شريعه فرات شدي، مبادا آب بنوشي در حالي که برادرت حسين تشنه است. عباس يک فصلي در برابري و برادري ايجاد ميکند. برادري حق عباس نيست. او برادري را ايجاد کرد و مفهومش را ايجاد کرد. مروت را به او ميشناسند. علي خود عدل است. از چيزهايي که حضرت ابالفضل داشت نجابت بود، از او حرف ناسزايي شنيده نشد و از او شرافت خانوادگي و بزرگواري و کرامت ديده ميشد. با اينکه در شجاعت فوق العاده بودند. در يکي از روزهاي نبرد صفين يک نوجواني به ميدان ميآيد، منتهي روپوش زده بود که چهره مشخص نباشد. ايشان ميآيد و هم آورد ميطلبد و ميگويد: اگر کسي هست به جنگ با من بيايد؟ به حالتش نگاه ميکنند که به نظر نميآيد او بزرگسال باشد. به نظر نوجوان است. به شخصي از لشگر معاويه به نام ابن شعثاء ميگويند: تو برو! ميگويد: من بروم؟ من يکي از بچههايم را ميفرستم، هفت پسر داشت. يکي از پسرهايش را فرستاد، حضرت عباس کارش را با ضربت اول تمام کرد. دومي، سومي، تا هفت پسرش را فرستاد. خيلي جنگي در نميگيرد، حضرت در همان لحظات اول کارشان را تمام کرد. خود ابن شعثاء ميگويد: مادرت را به عزايت مينشانم. خودش هم به درک واصل ميشود و هيچ غلطي نميتواند بکند. اميرالمؤمنين ميآيند و چهره او را کنار ميزنند، اين همان چهرهاي بود که در عاشورا هم ديده شد. مثل ماه ميدرخشد. قمر بني هاشم است. در شجاعت باشد، پاي اسلام در ميان باشد، «والله ان قطعتم يميني اني احامي ابداً عن ديني» پاي اسلام در ميان باشد، عباس پاي کار است و تکان نميخورد. اگر در هيأتها اسم حضرت ميآيد منقلب ميشويم بايد پا جاي پاي حضرت بگذاريم. در سختيها و مشکلات و مبارزه با دشمن کم نياورد. هيچ جا کم نياوريم.
داريم که حضرت در آب مسلط شدند، حضرت يکبار آب را باز کرد. موفق شدند حضرت آب را باز کردند. در کربلا قسمت به جنگيدن نبود. در سن هجده سالگي در اوايل امامت امام مجتبي با لبابه ازدواج کردند دختر عبدالله بن عباس مفسر قرآن که معروف است. فرزند دارند، عبيدالله و فضل که هردو هم عالمان بزرگ ديني و مروجان قرآن شدند. خود ايشان ترويج قرآن داشتند و نسبت به مسأله احکام ديني، عباس را به عنوان جنگاوري ميشناسيم. اين يکي از وجوه فضايل حضرت است با آن شجاعت، اهل فضل بودند. عبادت حضرت عباس، چشمگير بود. بالاخره گفت: برادر است و خواهر، همان کسي که دارد آنطور وقت ميگيرند از دشمن در شب تاسوعا، قرار بود روز تاسوعا جريان عاشورا انجام شود ولي يک شب وقت گرفتند براي راز و نياز با خدا، اينها خاندان عبادت و بندگي هستند. اينها عبد صالح هستند. بنده است و مطيع است. لذا اگر سيماي حضرت ابالفضل(ع) با آن فضل و کرم خودش، که چره حضرت عباس را دو چندان زيبا ميکند و اين چهره ديدنش براي کسي که چشمش نور ندارد اتفاقي نميافتد. اما براي کسي که ديد چشمش نوراني بود و متوجه بود نسبت به اين مطلب آنوقت زيبا بين است و چشم زيبا بين است. به همين مقدمه بسنده ميکنيم.
کتاب فضل تو را آب بحر کافي نيست *** که تر کنم سر انگشت و صفحه بشمارم
شريعتي: انشاءالله دوستان در اين ايام مطالعه کنند و از شخصيت حضرت عباس بيشتر مطلع شوند. کتاب «آشنايي با اسوهها» جناب آقاي محدثي اين کتاب را نوشتند. قلم بسيار رواني دارد. دوستاني که اهل مطالعه هستند به 20000303 پيامک بدهند، دوستان من شما را راهنمايي خواهند کرد. حديث 21 از چهل حديث حضرت امام در باب شکر و شکرگزاري است.
حاج آقاي سعيدي: حديث بيست و يکم حديثي است از مرحوم کليني که احاديث محکم و صحيح السندي را نقل ميکنند. خدا وجهشان را نيکو قرار بدهد. حديث از امام صادق(ع) است و يک داستاني دارد که حضرت يکوقت در خانه نزد همسرشان بودند و ايشان ديدند حضرت دارد خيلي خودش را در عبادت و حمد و شکر به سختي مياندازد. «لِمَ تُتْعِبُ نَفْسَكَ وَ قَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ مَا تَأَخَّرَ؟» خدا که همه چيز تو را بخشيده و اوج مغفرت است. چرا خودت را اينطور به سختي مياندازي؟ حضرت پاسخ ميدهند: «أَ لَا أَكُونُ عَبْداً شَكُوراً» شکور مبالغه دارد. يعني آيا خوب نيست من يک بندهاي باشم که فوق العاده اهل شکر باشم؟ حضرت بسيار خودشان را به تعب انداختند، به معناي اينکه تلاش ميکردند بنده شکوري باشند. عبد شکور، کليد واژه اين عبارت است. در مورد شکر صحبت کردن بسيار مهم است. اينکه آدم ناشکر نباشد که نا شکري آشفتگي ميآورد. شکر عبارت است از قدرداني نعمت منعم، پس يکسري قواعد درونش است، بداند منعم کيست، بداند نعمت چيست. من اگر ندانم کاري را براي من انجام داديد، تشکري هم نيست. اکثر پدر و مادرها ميگويند: تا خودت پدر و مادر نشوي نميفهمي. چرا اين را ميگويد؟ يعني نميفهمد پدر و مادر چه زحمتي براي بچههايشان کشيدند. يک چيزهايي را از بيرون ميبيني و ساده ميبيني. لذا تشکرت از پدر و مادر کامل نيست. افراد وقتي پدر و مادر ميشوند و به زحمتهايش ميرسند، تازه يک درکي دارند که واي پدر و مادر ما چه زحمتي براي ما کشيدند! همين عدم توجه نسبت به خداي کريم هم هست، نسبت به ديگراني که براي ما کار ميکنند. چون همين شکري که از خالق داريم بايد همان شکر را از مخلوق هم داشته باشيم. کسي که از مخلوق شکرگزاري نکند از خدا هم شکرگزاري نميکند. اميد به آن هم نداشته باشد. در حقيقت شکر اينگونه ميگويند. آثار اين قدرداني در انسان ديده ميشود. گاهي در قلب انسان است. گاهي در زبان انسان است. گاهي در افعال و اعمال قالبي است و جوارح انسان آن را انجام ميدهد. در قلب علماي اخلاق اينطور ميگويند و حضرت امام از آنها نقل ميکند. خضوع و خشوع از نمونههاي کسي است که شاکر است، قلبش خاضع است و خاشع است. طغيان و کبر ندارد. چرا؟ هرچه نعمت ميبيند از او ميبيند. معرفت است، کبر براي چيست؟ براي اينکه من يک چيزي را از خودم ببينم. وقتي هيچي را از خودش نديد و فقر ديد، شاکر يعني همين، همه چيز را از جانب خدا ديد و خودش را مالک چيزي نديد، حالا شاکر ميشود و قلبش خاضع ميشود. خاشع ميشود و خشيت پيدا ميکند. بنده شاکر در همه مشکلات و مسائل آرام است. «الهي رضا بقضائک» اينطور زندگي کردن خيلي آسان است.
در زبانش ثناء و حمد الهي، از امام صادق(ع) يک روايت نقل است، ميگويند: حضرت وارد مسجد شدند، آمدند ديدند حيواني که با آن آمدند، حضرت نگاه کردند و گفتند: اگر اين پيدا شود خدا را يک حمد ويژهاي ميکنم. حيوان پيدا شد، حضرت فرمودند: الحمدلله! يکي پرسيد: آقا مگر نگفتيد يک حمدي که حق شکر الهي در آن باشد؟ يک دعاي ويژه؟ حضرت فرمود: مگر نشنيدي گفتم الحمدلله! يعني حق حمد از حيث لسان اين است. سپاس مخصوص خداست. در سوره حمد ميخوانيم «الحمدلله رب العالمين» سورهاي است که واجب است همه بخوانيم، اسم سوره حمد است و با حمد شروع ميشود. واي به حال بندهاي که حمد را از او گرفتند و تلخ شد. يکوقت حضرت عيسي يک روايتي دارد قشنگ است. از خداوند پرسيد: بندهاي که خيلي دوستش داري، خيلي بنده ويژهاي است، در بهشت است، چه کسي است؟ خداوند آدرس يک پيرزني را ميدهد که کنار يک رودخانه يا دريايي هست. حضرت موسي ميرود او را پيدا ميکند و ميبيند اين پيرزن از دو پا فلج است. حمد چه چيزي را ميکني؟ ميبيند دائم شاکر است. ميگويد: حمد اين را ميکنم که محبت خدا در دلم است. خدا را دارم. کسي که خدا دارد، همه چيز دارد. شيطان همين کار را ميکند و بصيرت را از آدم ميگيرد. چشمهايت که بسته شد نعمتها را نميبيني. چه اتفاقي ميافتد در مسأله پدر و مادر، يادمان نميآيد چه کارهايي براي ما کردند. فهم نداريم از آن زحمتي که ميکشند و تصوير نداريم از سختي که کشيدند و شکر هم نداريم. لذا اگر فهم داشتيم از اينکه خدا چه نعمتهايي به ما داده، ما فقر مطلق داريم، آنوقت شاکر ميشويم. خود محبت خدا نعمت اينکه من تلاوت و شيريني عبادت را ميفهمم، خودش يک چيز خيلي فوق العادهاي است.
در جوارح چه اتفاقي ميافتد؟ اطاعت و استماع جوارح در رضاي او ميآيد. اصطلاح کفران نعمت را همه شنيده باشند. در فارسي شايد دور ريز هم بگوييم. حيف نيست با نعمت خدا چنين ميکني؟ چشمت براي نگاه کردن به نامحرم نيست. خدا اين نعمت را براي ديدن و براي خدمت به مردم، دست و پول و مال، همه اينها را با يک هدفي، کار خدا عبس و بيهوده نبوده است. يک کسي با علمش بمب اختراع ميکند و مردم را ميکشد. يک کسي با علم پزشکي براي خيانت استفاده ميکند. در محضر خدا معصيت نکنيم. خدايا چه بندههايي خلق کردي! خوشا به حال آنهايي که متوجه ميشوند و برميگردند و مسيرشان را اصلاح ميکنند. اين اصلاح شدن آنجايي است که از ملک پران شوند.
گفتند: شکر قلب چطور است؟ تصور نعمت را در ذهنت بياور. ذکر نعمت کردن خودش جزء عبادات ما گفته شده است. خدا مرحوم مجتهدي را رحمت کند. ميفرمود: يکوقت يادتان نميآيد، بيني و دهانتان را بگيريد که نفس بالا نيايد. اين هوايي که اطرافت هست، زندگيات را حاضر هستي بدهي تا نفست بالا بيايد. نعمتها را بشماريم. در ادعيه ما هم اينطور است. ثناي بر نعمت در زبان خروجياش است، وقتي تصوير کردي، آدم نميتواند ساکت بماند. کسي که اهل معرفت است، گل را نگاه ميکند و اشک از چشمانش ميآيد. افراد هرچه متخصصتر و آگاهتر ميشوند، معرفتشان بيشتر ميشود. چيزهايي که غربيها درست ميکنند همه را از جانب طبيعت ميدانند. به قول حضرت امام ميگويند: بتهاي تراشيده دنيايي ديدي اثري ندارد.
در مقابل نعمت عملکرد است. هر نعمتي يک مسئوليت ميآورد. اگر به شما گفتند: شما مسئول فلان کار هستي، يعني بايد يکسري کارها را به صورت درست انجام بدهي و اگر خراب شد از تو بازخواست ميکنيم. نعمتها تبعاتشان مسئوليتها هستند. هرچه نعمت بيشتر مسئوليتش بيشتر است. اگر من توان گويش خوبي دارم، اگر صداي خوبي دارم، مردم را به گناه راهنمايي ميکنم يا به ثواب؟ اين حنجره چه صدايي بيرون ميدهد؟ اين به گناه دعوت ميکند، از اين صدايي بيرون ميآيد که لهو است، لعب است، يا روايت امام صادق(ع) گفته ميشود، اگر من آدمي هستم که از وضعيت مالي خوبي برخوردار هستم، رزقي که خدا به من داده، امانت الهي است در دست من. آيا اين امانت را درست ادا کردم. اين شکر هر نعمتي به اداي درست و به عملکرد درست من است ک متناسب با همان است. اگر وضع ماليام خوب است و صدقه کم بدهم، متناسب نيست. اگر نعمت مادي، نعمت گويش، نعمت راهنمايي و مشاوره دارم، اگر نگه داشتم، زکات يعني شکرانه، اگر چهره زيبايي دارم شکرانهاش، زکاتش، حفظ عفت است. خدا نعمت چهره زيبا را به من داده است. اگر رعايت نکردم، مسأله است. به مسئوليتم عمل نکردم. شکر نعمت نکردم و نعمتم را دور ريز کردم و در گناه از آن استفاده کردم. شکر نعمت علم، «زکاة العلم نشره» زکات و شکر نعمت علم نشر آن است، اينکه تو ياد گرفتي، يک پزشک فقط درس بخواند، نه درس بدهد و نه طبابت کند، خوب به چه دردي ميخورد؟ بايد به درد بخورد. وگرنه حجاب اکبر است. شکر انواع مختلفي دارد.
در مورد حضرت داود يک روايت زيبايي هست. خداوند به حضرت داود فرمود: اي داود وقتي دانستي که هر نعمتي که به تو متوجه است از جانب من است، اين دانستن شکر من است. خود اين علم پيدا کردن، خدايا هر آنچه هست از توست. «هذا من فضل ربي» هرچه را ديدي اين نعمت خداست. يک نقل قولي را حضرت امام ميکنند که عبارت از يک حالت نفساني است شاکر بودن، يک ملکه نفساني است، نگاه ميکني فلاني شاکر است. بعضي بچهها را هر کاري کني ناراضي است، غر ميزند و منفي باف است. معمولاً پدر و مادرها از اينطور بچهها ناراحت ميشوند. اما يکي هست شاکر است، الحمدلله! قاعده اين است، شکر است، الحمدلله است، در مسير درست به کار بردن است که «لَأَزِيدَنَّكُم» يکي «لازيدنَّ نعمتکم» است. نعمت شما زياد ميشود، نسبت به آن چيزي که شکر ميکنيد، خدا همانقدر بيشتر به شما ميدهد. يکي خودتان بزرگ ميشويد. خودتان آدم بزرگي ميشويد. شکر آدم را تربيت ميکند. شکر آدم را صالح ميکند. شکر ازدياد معرفت ميآورد. شما اگر در ورزشگاه وزنه زدي، بازويت قويتر ميشود. هرچه بازويت قويتر شد بيشتر ميتواني وزنه بزني و هرچه بيشتر وزنه بزني بازويت قويتر ميشود. شکر و ازدياد نعمت اين تناسب را با همديگر دارد. شاکرتر ميشوي و خدا از تو راضيتر ميشود. قلبت خاشعتر ميشود. گاهي بعضي معضلات را از تو ميگيرند. چون در آن نعمت يک امتحاني هست که خدا بخاطر اينکه در آن امتحان رد نشود از او ميگيرد. امام سجاد(ع) در صحيفه سجاديه «و لا تبتليني بالسعه» خدايا مرا مبتلا نکن به وسعت رزق، وسعت رزق ابتلائاتي دارد که ممکن است از پس آن برنيايم. خدايا آن نعمتي که به ما ميدهي توفيق شکر و ظرفيتش و توفيق اداي حقش را به همه ما عطا کن.
باز حضرت دارد که معرفت نعمت را پيدا کن. بشناس نعمتي که خدا به تو داده است. حضرت آقاي قرائتي مثال ميزدند، يکبار با چهار انگشتت شروع به بستن دکمههايت کن. خيلي سخت است. اين انگشت به چه دردي ميخورد؟ يکوقت نعمت را بخاطر عادي شدنش توجه نميکنيم. لذا قرآن کريم خيلي اينها را متوجه ما ميکند. حواست باشد، نگاه کن شب و روز، اختلافش و رفت و آمدش، ليل و نهار براي تو چه خلق کردند. ما شب و روز را عادي ديديم، آقا يک روز صبح نشود، چه کسي ميتواند صبح را بيرون بياورد؟ چه کسي ميتواند براي ما شب را استراحت قرار بدهد؟ خدا اينگونه خلق ميکند.
از وظايف لازمه عبوديت و بندگي همين مسأله شکر است. چطور شکر کنيم؟ نهايت شکر اين است که اعتراف کني خدايا ما بندههاي شاکري نيستيم. اينکه درخور شکر تو گفتش، کس نتواند که به جاي آورد، ور نه سزاوار خداونديش کس نتواند که به جا آورد.
شريعتي: از دست و زبان که برآيد *** کز عهده شکرش به در آيد
حاج آقاي سعيدي: همين اوج معرفت است که ميگويد: غايت معرفت اين است که بگويي: خدايا، ما اصلاً از پس شکر تو برنميآييم. ميگويد: يکوقتهايي بفهميم که بتهاي تراشيده که مثال زدم، خدا را فقط مؤثر ببينيم. منعم را يک نفر ببينيم و آن خود خداست. نعمتش را کفران نعمت نکنيم و در جايي دور ريز نباشد. خداوند مراتب شکرش را مختلف قرار داده است. يکوقت ميگويم: متشکرم، نسبت به کاري که شما کرديد، نميفهمم چه کار کرديد. داشتم از جايي پرت ميشدم دست مرا گرفتي و نجات دادي. من اصلاً پرتگاه را نديدم و نفهميدم چه بود. اين شکر هست اما بخاطر نفهميدن موقعيت است. خدايا تو مرا رها کردي از آن چيزي که قرار بود گرفتارش شوم. از دست نفسم، از دست شيطان، از دعاهاي اعوذ بالله من الشيطان الرجيم، نجاتم دادي. يکوقتهايي نسبت به اين شکر و کوتاهيهايي که ميکنيم علتش اين است که نسبت به آن چيزي که خدا از ما رفع کرده، اعتراض هم ميکنيم. خدايا اين حقش نبود و طلبکار هستيم. خدا غير حق کاري انجام ميدهد؟ استغفرالله، خدايا نسبت به تمام ناشکريها به تو پناه ميبريم و استغفار ميکنيم. لذا از مراتب شکر استغفار هم گفتند. خدايا نسبت به تمام ناشکريهايي که کردم ببخش.
«الطَّاعِمُ الشَّاكِرُ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ كَأَجْرِ الصَّائِمِ الْمُحْتَسِبِ» (کافي/ج2/ص94) حضرت ميگويد: کسي که غذا ميخورد ولي شاکر است، مثل آدمي است که روزه گرفته و خدا اجر روزه را برايش مينويسد. «وَ الْمُعَافَى الشَّاكِرُ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ كَأَجْرِ الْمُبْتَلَى الصَّابِرِ» کسي که مريض شده ولي در اوج بيماري صبر دارد و نسبت به خدا ناشکري نميکند. کسي که حالش خوب است و شکر خدا را به جا ميآورد، اين آدم مثل آن کسي است که در اوج مريضي صبر ميکند، چون قدر ميداند و شاکر است. «وَ الْمُعْطَى الشَّاكِرُ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ كَأَجْرِ الْمحروم القانع» کسي که محروم و بي پول است ولي قناعت ميکند. قناعت يک صفت ويژهاي است. «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَة» (نحل/97) در تفسير نورالثقلين ميفرمايد: اگر خدا به او حيات طيبه داده، قناعت داده، در اوج نداري در قناعت به سر ميبرد، کسي که داراست ولي شاکر است. خدا آنطور برايش حساب ميکند. فقط حواسمان باشد، شکر را تعريف کرديم، يعني قلبش خاشع است. طغيان دارايي او را نگرفت. زبانش ذکر ميگويد و عملکردش اعطاي به ديگران است. «الرَّجُلُ مِنْكُمْ لَيَشْرَبُ شَرْبَةً مِنَ الْمَاءِ» شخصي از شما يک ليوان آب ميخورد، خدا او را بهشتي ميکند. ميدانيد چرا؟ جرعه اول را ميخورد و ظرف را برميدارد و «يَأْخُذُ الْإِنَاءَ فَيَضَعُهُ عَلَى فِيهِ» در دهانش ميگذارد، تا ميگذارد اسم خدا را ميآورد. «ثُمَّ يَشْرَبُ» يک مقدار ميخورد و حمد خدا را ميکند. جرعه دوم الحمدلله، جرعه سوم الحمدلله، سلام بر حسين و ياد أباعبدالله، «فَيُنَحِّيهِ وَ هُوَ يَشْتَهِيهِ فَيَحْمَدُ اللَّهَ ثُمَّ يَعُودُ فَيَشْرَبُ ثُمَّ يُنَحِّيهِ فَيَحْمَدُ اللَّهَ ثُمَّ يَعُودُ وَ يَشْرَبُ ثُمَّ يُنَحِّيهِ فَيَحْمَدُ اللَّهَ فَيُوجِبُ اللَّهُ لَهُ بِهَا الْجَنَّةَ» (بحارالانوار/ج90/ص214) خدا منتظر بهانه است که ما را با آب خوردن به بهشت ببرد. شاکر باشيم، نسبت به خدا نعمت را ببينيم و نسبت به او خشوع و تواضع پيدا ميکنيم. زبانمان را وادار کنيم به شاکر بودن. زمان عمري که به ما دادند کوتاه است. بعضي از عمرشان هزار ساله استفاده ميکنند و بعضي از همه عمرشان يک شب هم استفاده نميکنند. يک تجارتي است که پر از سود است و انشاءالله خدا در اين تجارت ما را موفق بدارد.
شريعتي: خيليها هستند واسطه نعمت هستند و خدا کند قدر اين واسطههاي نعمت را بدانيم و شاکر باشيم که شکرگزاري از آنها، شکرگزاري از خداي متعال است. مثل پدر و مادر و اساتيد و دوستان و آنهايي که يکوقتي به ما خدمتي کردند. انشاءالله شاکر خداوند متعال که منعم است باشيم.
من بي تو دمي قرار نتوانم کرد *** احسان تو را شمار نتوانم کرد
گر بر تن من زبان شود هر مويي *** يک شکر تو از هزار نتوانم کرد
دور ششم ختم قرآن کريم ما از ابتداي هفته آغاز شد. امروز صفحه هفتم قرآن کريم، آيات 38 تا 48 سوره مبارکه بقره را تلاوت خواهيم کرد. چقدر خوب است ثواب تلاوت اين آيات را به حضرت ام البنين و حضرت ابالفضل العباس باب الحوائج هديه کنيم.
«قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمِيعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ«39» وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ«40» يا بَنِي إِسْرائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَ إِيَّايَ فَارْهَبُونِ«41» وَ آمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ وَ لا تَكُونُوا أَوَّلَ كافِرٍ بِهِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتِي ثَمَناً قَلِيلًا وَ إِيَّايَ فَاتَّقُونِ«42» وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَكْتُمُوا الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ«43» وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ«44» أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ«45» وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعِينَ«46» الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ إِلَيْهِ راجِعُونَ«47» يا بَنِي إِسْرائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمِينَ«48» وَ اتَّقُوا يَوْماً لا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئاً وَ لا يُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَ لا يُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ
ترجمه آيات: گفتيم: همگى از آن (باغ به زمين) فرود آييد، اگر هدايتى از طرف من براى شما آمد، پس هركه از هدايت من پيروى كند، نه برايشان بيمى است ونه غمگين خواهند شد. ولى كسانى كه كافر شدند و آيات ما را تكذيب كردند، آنان اهل دوزخاند و هميشه در آن خواهند بود.اى فرزندان اسرائيل! نعمتهايم را كه به شما ارزانى داشتم، به خاطر بياوريد و به پيمانم (كه بستهايد) وفا كنيد، تا من (نيز) به پيمان شما وفا كنم و تنها از من پروا داشته باشيد. و به آنچه (از قرآن) نازل كردم، ايمان بياوريد كه تصديق مىكند آنچه را (از تورات) با شماست. و نخستين كافر به آن نباشيد و آيات مرا به بهاى ناچيز نفروشيد و تنها از من پروا كنيد. و حقّ را با باطل نپوشانيد و حقيقت را با اينكه مىدانيد، كتمان نكنيد. و نماز را بپاداريد و زكات را بپردازيد و همراه با ركوع كنندگان، ركوع نماييد. آيا مردم را به نيكى دعوت كرده و خودتان را فراموش مىنماييد؟ با اينكه شما كتاب (آسمانى) را مىخوانيد، آيا هيچ فكر نمىكنيد؟ واز صبر ونماز يارى جوييد واين كار جز براى خاشعان، گران وسنگين است. (خاشعان) كسانى هستند كه به (قيامت و) ملاقات (با حساب) پروردگارشان و بازگشت به او ايمان دارند. اى بنىاسرائيل! نعمتى را كه به شما ارزانى داشتم، بياد آوريد و اين كه من شما را بر جهانيان برترى بخشيدم. و بترسيد از روزى كه هيچ كس چيزى (از عذاب خدا) را از كسى دفع نمىكند و هيچ شفاعتى از كسى پذيرفته نمىشود و از كسى غرامت و بدلى گرفته نشود ويارى نخواهند شد.
شريعتي:
السلام اي نگين عرش برين *** سرو بالا بلند ام بنين
جذبههاي نگاه هاشميت *** ماه را ميکشد به سوي زمين
سلام ميکنيم به حضرت باب الحوائج ابالفضل العباس و سلام ميکنيم به همه دوستاني که امروز به مناسبت اين ميلاد با سعادت و فرخنده دلشان غرق شور و شادي است. اشاره قرآني را بفرماييد.
حاج آقاي سعيدي: در نمازهايمان ميگوييم: «اياک نعبد و اياک نستعين» خدايا از تو کمک ميخواهيم و تو را ميپرستيم و فقط از تو کمک ميخواهيم. اينکه ما دائماً تکرار ميکنيم استعانت خدا کجاست؟ در همين صفحه قرآن که قرائت شد، داريم «اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ» همان چيزي که شما از من کمک ميخواهيد، من کمکم را در اينها فرستادم. کمک بگيريد از اين ابزاري که فرستادم. ابزار چيست؟ صبر که به روزه ترجمه شده و صلاة، نماز. يعني اينها چيزهايي هستند که کمک الهي و دستگيري الهي در اينها اجرا ميشود. ماه مبارک نزديک است. ماه رجب و شعبان را علماء و بزرگان ما مقدمه ميدانند براي ماه مبارک، در ماه صلوات هستيم بر محمد و آل محمد، بدانيم در اينجا خودمان را آماده کنيم و يکباره با ماه مبارک مواجه نشويم. دلهايمان آماده باشد و يک پاکي روحي ايجاد کرده باشيم براي اين حاضر شدن. «اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ» نمازهاي ما در اين ماه يک رنگ و بوي ديگري داشته باشد. داريم به ماه مبارکي ميرويم که خيلي حيف است از دست برود. اگر شب بيداري داري و با خدا ارتباطي داري، شعبان خيلي ماه خوبي است و حضرت ميگويد: ماه پيغمبر خداست و پيغمبر رحمة للعالمين است. خدايا قسمت ميدهيم به رحمتي که داري و رحمتي که به پيغمبرت دادي، رحم خودت را به واسطه وجود امام زمان و ظهورش به همه ما برسان. خدايا همه نعمتها بدون وجود او هيچي نيست. اصل نعمت و اصل خلقت تو امام است. خدايا امام ما را به ما برسان.
شريعتي: نعمت ولايت خيلي نعمت بزرگي است. نعمت محبت به امام زمان خيلي نعمت بزرگي است. نعمت داشتن امام حسين و حضرت عباس و امام سجاد نعمت بزرگي است و انشاءالله قدردان و شاکر باشيم.
گرفتارم گرفتارم ابالفضل *** گره افتاده در کارم ابالفضل
دعايي کن دوباره چند وقتي است *** هواي کربلا دارم ابالفضل