برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: شرح نامه امام علي(عليهالسلام) به امام حسن مجتبي(عليهالسلام)- نامه 31
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين سعيدي
تاريخ پخش: 07-01-98
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد.
با آمدن بهار برميگرديم *** چون ميوه به شاخسار برميگرديم
وقتي برسيم دستها ميچينند *** هرسال سر قرار برميگرديم
مانند مسافران کشتي از بحر *** با رجعت روزگار برميگرديم
هرقدر که رود پر غروري باشيم *** با سيلي آبشار برميگرديم
گر شانه به شانه بي نشان ميچرخيم *** چنگيم و به زلف يار برميگرديم
اندازه دل سپردني مهمانيم *** آنک همگي دچار برميگرديم
برخاست اگر غباري از آئينه *** آئينهاي از غبار برميگرديم
سلام ميکنم به همه بينندهها و شنوندههاي گرانقدرمان، انشاءالله دل و جانتان بهاري باشد. به سمت خداي امروز خيلي خوش آمديد. در محضر حاج آقاي سعيدي عزيز هستيم، حاج آقاي سعيدي سلام عليکم، خيلي خوش آمديد. ايام مبارک باشد.
حاج آقاي سعيدي: بسم الله الرحمن الرحيم، بنده هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام دارم. انشاءالله که توفيق بندگي و عبادت خداوند را در همه احوال زندگي داشته باشيم. انشاءالله آن روز بهاري بيايد که چشمان ما روشن شود به جمال مهدي فاطمه(س) و دلهاي ما جوانه بزند و دست مبارکش بر سر ما سايه بيافکند و آن زمان تبريک گفتن دارد.
شريعتي: در محضر نهجالبلاغه شريف هستيم که در ماه رجب المرجب که مزين به نام و ياد اميرالمؤمنين است، امروز قرار است يکي از نامههاي دوست داشتني حضرت را براي ما بفرمايند. نامهاي که جزء واجبات است و براي ما دانستن آن ضروري است، نامهي حضرت به امام حسن مجتبي(ع).
حاج آقاي سعيدي: فرمايش اميرالمؤمنين(ع) بسيار تأثير گذار است و من از اواسط اين نامه ميخوانم. حضرت فرمود: «أَحْيِ قَلْبَكَ بِالْمَوْعِظَةِ» حيات بده قلبت را با وعظ، وعظ را نياز ميدانند. مؤمن به سه چيز نياز دارد، يکي موعظه است. موعظه آدم را زنده ميکند. «وَ أَمِتْهُ بِالزَّهَادَةِ» به وسيله زهد بميران، بعضي وقتها ما آفتهايي را ميکشيم، زندههايي که زندگيشان ضرر دارد و بايد بميرند. سم پاشي ميکنيم. با زهد و فهم ذات دنيا، بميران و آلودگيها را از بين ببر. «وَ قَوِّهِ بِالْيَقِينِ» با يقين قوي کن، ابزار شيطان شک است. شک در دلت مياندازد. مگر اين دنيا چطور است؟ اين همه نماز خواندي چه شد؟ يقين را از تو ميگيرد. اگ يقين قوي شد آنوقت ميگويي: مرگ احلي من العلسل است. شيرين است! چون يقين دارم و ميدانم مرگ در رکاب أباعبدالله پيروزي است. «وَ نَوِّرْهُ بِالْحِكْمَةِ» با عمل حکيمانه، نوراني کن وگرنه ظلمت ميگيرد. کار شيطان اين است که کارهاي حماقت آميز را براي آدم زينت ميدهد. نزد يک آدم دنيا پرست بگوييد: چه خوب است، ببينيد چه ميگويد. بعضي وقتها به واسطزه هواي نفس دوست داريم گول بخوريم. شيطان سواري ميکند و ميگويد: مگر اين را دوست نداري؟ يک چيز پست و سخيف را براي آدم جلوه ميدهد. «وَ ذَلِّلْهُ بِذِكْرِ الْمَوْت» با ذکر موت وقتي طغيان ميکند او را پايين بکش. همه ميميرند، «كُلُّ مَنْ عَلَيْها فان» (لرحمن/26) همه زمين خورده هستند و فنا ميشوند. حواست را جمع کن، آرام ميشوي. خودت را مهار کن و لجام به خودت بزن. قبل از اينکه چشمت را ببندي يا باز کني نميتواني حرکت کني. «وَ قَرِّرْهُ بِالْفَنَاءِ» به اقرار بياور، به فنا بگو: فناپذير هستي. همه از دنيا ميرويم. در بهار و زمستان نگاه کنيد، شاخهي درختي که در بهار جوانه زده در زمستان خشک ميشود و خدا همين شاخه خشک را دوباره زنده ميکند. خوشا به حال کسي که از بهار خداوند و همه نشانههاي الهي به او ميرسد. چشمش باز باشد. کسي که چشمش بسته است، شما هي بگو: آقا ما اينقدر گل و زيبايي داريم، چشمت را بستي ولي باز کني ميبيني اين گل با شما حرف ميزند.
ما سميعيم و بصيريم و هوشيم *** با شما نامحرمان ما خاموشيم
محرم شويد و بعد ميبينيد با اين گل به شما چه ميگويد. با اين بهار به شما چه ميگويد. ميگويد: بازگشتي به سوي خداوند هست. «وَ بَصِّرْهُ فَجَائِعَ الدُّنْيَا» نفست را بصير کن، چشمش را باز کن فجايع دنيا را ببيند. مسائل و سختيها را ببيند. با ديد باز تصميم بگيرد. به دنيا نگاه کن و بي وفايي دنيا را ببين. حضرت آيت الله مکارم ميفرمايد: فجايع دنيا يکي همين است که دنيا به هيچکس وفا نکرد. گفت: مقام اگر ماندني بود به تو نميرسيد. «وَ حَذِّرْهُ صَوْلَةَ الدَّهْرِ» از صولت روزگار بترسان. روزگار سختي و مصائب دارد و تو نبايد زير بارش بشکني. يکي از اصليترين کارهاي شيطان حالت سختي و تنبلي ايجاد کردن است. حال داري نماز بخواني؟ نماز صبح بلند شوي؟! ولش کن. هرکس مقاومت کرد آب ديده ميشود. «وَ فُحْشَ تَقَلُّبِ اللَّيَالِي وَ الْأَيَّامِ» قبح دگرگوني شبها و روزها پست سر همديگر ميآيند، ايام روزگارت ميگردد. عمر تمام شد، حواست را جمع کن. در اين بهار من پيشرفت کردم يا پسرفت کردم؟
«وَ اعْرِضْ عَلَيْهِ أَخْبَارَ الْمَاضِينَ» اخبار گذشتهها را گوش بدهيد. ببينيد چه بر سرشان آمد؟ عاقبت با تقواها و تکذيب گرها چه شد؟ يزيديها چه شدند؟ عاقبت ياران امام حسين چه شد؟ اگر نفهمي قشنگي چيست و زيبابين نباشي زشتيهاي دنيا را قشنگ ميبيني. آلودگيهايش را قشنگ ميبيني، اما وقتي چشم زيبا بود، «و ما رأيت الا جميلا» زيبا بين ميشوي. آنوقت سر حسين(ع) را بالاي ني ببيني، دلت پرواز ميکند و قشنگترين ايام عمرت محرم امام حسين ميشود. ميگويي: بهترين زمان عمرم زماني است که در روضه شرکت ميکنم. آن موقع که اشک از چشمانت ميآيد ميگويي: مگر بالاترين از اين نعمت هست به من بدهي؟ اشک براي أباعبدالله خوشمزه است.
«وَ ذَكِّرْهُ بِمَا أَصَابَ مَنْ كَانَ قَبْلَهُ» ببين از اول چه در دنيا آمد و چه اتفاقي افتاد. از هابيل و قابيل تا امروز، آن کسي که نصرت الهي را کرد، کمک خدا کرد خدا کمکش ميکند. بدانيد خدا بندهاش را تنها نميگذارد. خدا همان خدا است، نه خسته شده، نه پير شده، نه امکاناتش کم شده است. «وَ سِرْ فِي بِلَادِهِمْ وَ آثَارِهِمْ» آثارشان را نگاه کن. ببين از اهل تقوا چه مانده است؟ نهجالبلاغه را نگاه کن، اين اثر کسي است که در کار حضرت علي بوده و روايت خوانده است. يکوقت براي دوستان ميگويم: نگاه کنيد ببينيد آثار آنهايي که قال الصادق و قال الباقر گفتند، آثارشان يک عمر برکت و آدم سازي است. مرحوم محدث قمي يک کتاب مينويسد، مرحوم مجتهدي ميگفت: يکوقت ايشان را در حرم اميرالمؤمنين ديده بودند که خيلي شلوغ است و نميتواند برود. يک بنده خدايي گفت: چرا نميروي؟ گفت: شلوغ است نميتوانم بروم. گفتند: ناراحت نباش، هرکس ميروي يک شيخ عباس قمي زير بغلش است ميرود، مفاتيح را ميخواند.
«وَ انْظُرْ مَا فَعَلُوا وَ أَيْنَ حَلُّوا وَ عَمَّا انْتَقَلُوا» نگاه کن چه کردند و از چه چيزي منتقل شدند؟ «فَإِنَّكَ تَجِدُهُمُ انْتَقَلُوا عَنِ الْأَحِبَّةِ» از محبين خودشان جدا شدند و دل کندند. قاعده دنيا دل کندن است، از خانه، ماشين، خانواده بايد دل کند. دنيا دار دل کندن است، خوشا به حال کسي که در زمان حياتش دل کند. اگر دلت را با آن گره زدي ديگر با چيز ديگر گره نميخورد. بچهاي که شير خشک بخورد ديگر شير مادر نميخورد. کسي که دلش با خدا گره خورد ديگر با چيزهاي ديگر گول نميخورد.
شريعتي:
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند *** فرزند و عيال و خانمان را چه کند
ديوانه کني هردو جهانش بخشي *** ديوانه تو هردو جهان را چه کند
اميرالمؤمنين در خطبه متقين ميفرمايد: بعضي اينها را نگاه ميکنند، ميگويند: اينها ديوانه هستند، اين دارد مال و جان ميگذارد براي يک واقعه تاريخي، نميفهمد شيفتگي حسين يک چيزي است در عالم رقيب ندارد. قابل مقايسه نيست. حسين حقيقت است، اهلبيت حقيقت هستند. مصيبت، مصيبت أباعبدالله است و مصيبتهاي دنيا چيزي نيست. وقتي اينطور مقايسه کردي همه مصيبتهاي عالم برايت آرام ميشود. همه عشقهاي عالم بي ارزش ميشود به جز عشق اهلبيت(ع)، چون او حقيقت است. انشاءالله خدا اشک چشم ما را براي أباعبدالله نگيرد. «وَ حَلُّوا دَارَ الْغُرْبَةِ» وارد ديار غربت شديم، دياري که برادر از برادر، زن از شوهر، مرد از بچهها فرار ميکنند. يک مقدار بگذار تو هم مثل اينها ميشوي. آنهايي که سنشان بالاست، بهار که ميآيد ميگويند: بهار بعدي هم ميآيد. بچهها ميگويند: کو تا عيد سال ديگر! پيرمردها که سن بالايي دارند ميگويند: انگار ديروز بود. انشاءالله چشم ما باز شود و قشنگيهاي اين دنيا را ببينيم. «فَأَصْلِحْ مَثْوَاكَ» جايگاهت را درست کن.
«وَ لَا تَبِعْ آخِرَتَكَ بِدُنْيَاكَ» آخرت خود را به دنيا نفروش. حيف است، اين دنيا چقدر ارزش دارد. محبت الهي را خريد و فروش کنيم. در بازار همه کاسبي ميکنند، يکي خيلي پولدار ميشود و يکي ورشکست ميشود. ميگويد: ما هردو کاسب بوديم چرا من ورشکست شدم؟ او کاسبي ميدانست. ميدانست چه جنسي را چه موقع بخرد و چه موقعي بفروشد. تو بلد نبودي! کاسبي يعني همين، چه بخري و چه بفروشي. بعضي موقعها ما عبرت ديگران ميشويم، ديگران را نصيحت ميکنيم، آدم عاقل از ديگران عبرت ميگيرد چرا تو عبرت ديگران باشي؟ عاقل باشي، ببين فلاني چه کرد؟ شهداي دفاع مقدس، شهيد حججي را که ميبينم دنيا و زندگي برايش هيچي نيست. نوع شهداي ما همينطور بودند. اگر شهيد نشوي آخر سر ميميري. مثواي خودت را درست کن و آخرتت را به دنيا نفروش.
«وَ دَعِ الْقَوْلَ فِيمَا لَا تَعْرِفُ» آن چيزهايي که بلد نيستي نگو. دلت پاک باشد، توجيهات آخرتي که براي گناه خودمان درست ميکنيم. آقا آدم اگر گناه کند توبه ميکنيم. از کجا ميداني توفيق توبه پيدا ميکني؟ حضرت بالاي قبرستان آمد و گفت: بسياري از اين آدمهايي که اينجا خوابيدند، کساني هستند که گفتند: فردا توبه ميکنيم و موفق نشدند. ميخواهي توبه کني همين الآن توبه کن. الهي العفو! «وَ الْخِطَابَ فِيمَا لَا تُكَلَّفُ» آنجايي که تکليف نداري حرف نزن. جايي که تکليفت نيست حرف نزن وگرنه آنجايي که تکليفت هست ساکت ميشوي. حرفت بي اثر ميشود، پدر و مادري که تذکر زياد ميدهند، آنجايي که بايد واقعاً انجام ندهد، بچه حرف شنوي ندارد. اينقدر شنيده بي تفاوت شده است. چوپان دروغگو شدي و حرفت اثر ندارد. اما حرف را در موضع خودش بزن که اثر دارد. «وَ أَمْسِكْ عَنْ طَرِيقٍ إِذَا خِفْتَ ضَلَالَهُ» اگر از ضلالت در اين راه ميترسي، امساک کن و در اين راه نرو. مال حرام و حلال است، شبهه داري، دستت را نگه دار. مرحوم مجتهدي ميگفت: اگر وسواس داري در حرام و حلال وسواس داشته باش.
شريعتي: نامه 31 نهجالبلاغه را حضرت در بازگشت از صفين براي امام مجتبي نوشتند و من توصيه ميکنم جوانان اين نامه را مطالعه کنند.
حاج آقاي سعيدي: «فَإِنَّ الْكَفَّ عَنْ حَيْرَةِ الضَّلَالَةِ خَيْرٌ مِنْ رُكُوبِ الْأَهْوَالِ» بهتر است آن جاهايي که حيرت داري و نميداني چه خبر است وارد نشوي، بهتر از اين است که وارد شوي و بعد به هلاکت بيافتي. انشاءالله خداوند توفيق بدهد و اهل امر به معروف و نهي از منکر باشيم، اهليت يعني ما عادت کرده باشيم به احکاممان، به رفتار ديني عادت کرده باشيم. خدايا ما را جزء عاملين به دستورات حضرت اهلبيت(ع) قرار بده. يکوقتهايي ميشنويم و يکوقتهايي عمل ميکنيم، زنده باد کسي که روي قلبش نوشت، زنده باد کسي که حرکتش را با خطکش اهلبيت تنظيم کرد و اين زندگي يعني زندگي سعادتمند، خوش به سعادت آنهايي که پاي درس اهل بيت بودند و گرفتند. خوش به آن روزي که حضرت بيايد و به لبان مبارکش نگاه کنيم و آن وعظ را از او بشنويم و عامل باشيم و يارش باشيم.
شريعتي: در اين نامه بود که حضرت امير به فرزندشان فرمودند: پسرم، اگر نيازمندي را ديدي که ميتواند بارت را حمل کند و آن روزي که به آن نياز داري، به تو برگرداند، اين همراهي را مغتنم بشمار. انشاءالله در سال نو از آنهايي که واقعاً محتاج هستند و نياز دارند غافل نشويم و اين همراهي را به تعبير اميرمؤمنان مغتنم بشماريم. در پناه حضرت باشيد.