اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

97-11-24-حجت الاسلام والمسلمين سعيدي-آرامش در زندگي؛ بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني(ره)-غيبت

معرفی برنامه


برنامه سمت خدا

موضوع برنامه: آرامش در زندگي؛ بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني (ره)

كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين سعيدي

تاريخ پخش: 24-11-97

شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد.

بي تاب تر از جان پريشان در تب *** بي خواب‌تر از گردش هذيان بر لب

بي رؤيت روي او بلا تکليفم *** همچون گل آفتاب گردان در شب

«اللهم عجل لوليک الفرج» سلام مي‌کنم به همه بيننده‌ها و شنونده‌هاي گرانقدرمان، انشاءالله هرجا هستيد خداوند متعال پشت و پناه شما باشد و اين روزهاي سرد براي همه شما سرشار از دلگرمي باشد. حاج آقاي سعيدي سلام عليکم، خيلي خوش آمديد.

حاج آقاي سعيدي: بسم الله الرحمن الرحيم، بنده هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام دارم. انشاءالله که توفيق بندگي و عبادت خداوند را در همه احوال زندگي داشته باشيم.

شريعتي: قرار شد در زندگي به آرامش برسيم و دل ما سرشار از آرامش باشد، اين ميسر نيست مگر اينکه رذايل اخلاقي را از خود دور کنيم و دلمان را صاف کنيم. در محضر چهل حديث حضرت امام(ره) هستيم، به حديث غيبت رسيديم. بخش اول صحبت‌هاي شما را شنيديم و نکات خوبي را شنيديم، امروز بخش دوم اين مباحث را خواهيم شنيد.

حاج آقاي سعيدي: بحث غيبت، پناه بر خدا! اهل‌بيت(ع) دستور فرمودند و در کتب علماي اخلاق هم وقتي يک رذيله اخلاقي را به اين شدت بيان مي‌کنند، العياذ بالله درونش هست. حتي گاهي گفتن اين کلمات گاهي آلودگي را به آدم مي‌دهد و بستر کثيفي است. بحث غيبت بخاطر پستي نفسي که در انسان رخ مي‌دهد، لحظاتي را مي‌خواهد آذوقه به نفسش برساند، نفسش تشنه غيبت است. غيبت مواد اوليه سوء را در اختيار نفس مي‌گذارد و سير شدني نيست. اينطور نيست که شيطان بگويد: دو تا غيبت کردي بس است! دروغ هم اضافه مي‌کند، چيزهاي ديگر هم اضافه مي‌کند. خودمان را مبرا ندانيم و جايگاه خطرناکي است. ضررهاي اجتماعي غيبت را حضرت امام بيان مي‌کنند که مفسد اخوت است. برادري و رفاقت را از بين مي‌برد. افراد را گروه گروه مي‌کند، از چيزهايي است که شيطان فرياد مي‌زند از خوشحالي وقتي تفرقه ايجاد مي‌کند. فلاني خانه شما آمده، من سراغ دارم دو برادر را که دارند صحبت مي‌کنند، پشت برادر سوم چيزي مي‌گويند. اين برادر با ديگري بد مي‌شود و سالها مي‌گذرد و کينه‌ها سنگين مي‌شود. سر اينکه اين يک لحظه خواسته خود شيريني کند و حرفي بزند. شاگرد فلان مغازه است، از اوستاي خود نزد مغازه بغلي غيبت مي‌کند. اين دو مغازه سالهاست با هم سر يک حرف نا مربوط مشکل دارند. مثل خنجر خوردن از پشت است که خيلي دردناک است.

وحدت جامعه را از بين مي‌برد. از چيزهايي که خداوند امر به وحدت مي‌کند، اين وحدت را در مقابل خداوند از بين مي‌برد. هرچه خداوند امر مي‌کند که وحدت داشته باشيد، کنار همديگر باشيد، «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‏ اللَّهِ‏ جَمِيعاً» اين جمع را خدا مي‌بندد و او در حال تفرقه افکني است منتهي به نيت خودش، غيبت چه در فرد و چه در اجتماع اثرات خطرناکي دارد. باز حضرت امام مي‌فرمايد: اينکه بداند چه عاقبتي دارد. اگر من بخواهم از چيزي پرهيز کنم، بايد از قبل بگويند: اگر پرهيز نکني اين بلا بر سرت مي‌آيد. روي جعبه‌هاي سيگار يک عکس ريه سالم و يک ريه خراب را کشيده است. بعضي مواقع در جاده مي‌بينيد ماشين‌هاي تصادف کرده را بالاي يک چهارچوب فلزي گذاشتند، شما نگاه مي‌کني نوشته: عاقبت عدم احتياط در رانندگي! اين ماشين همين است که تو سوار هستي. فرقي نمي‌کند، اگر خوابت برد و غفلت تو را گرفت، اگر گوش به حرف بغل دستي دادي که مي‌گويد: تند برو، چيزي نمي‌شود. برو با من! ولي موقع تصادف کسي نمي‌گويد: با من! همه دنبال کار خودشان هستند و اين تو هستي که تصادف مي‌کني و احتمال خطر را در مورد خودت بالا بردي. اول چيزي که حضرت امام مي‌فرمايد: علم بر اين است که فايده مترتبه‌ي بر اين عملت چيست. اينکه غيبت مي‌کني. گاهي نتايج سوء و ثمرات ناشي از غيبتت را با فايده بسنج! حضرت امام مي‌فرمايد: ميزان، ميزان يعني ترازو، بگو: چند لحظه‌اي نفسم کيف کرد. چند لحظه‌اي پشت سر فلاني حرف زدم و او را خوار کردم. چند لحظه حسادت داشتم و مي‌گفتم: فلاني اينطور است و نمي‌توانم به او برسم. من جاي ديگر بيان کردم و آبرويش رفت. آن هم پايين آمد و اين تشفي نفس است. فکر نکني تشفي نفس ماندگار است. اين برمي‌گردد جاي ديگر و حالا عادت تو مي‌شود که تشفي نفس تو با گناه باشد. حالا ديگر به جز سوختن چيزي براي تو لذت ندارد. بيماري‌هاي رواني هست و اينها شروع مي‌کنند دستشان را بريدن، باز مي‌برد، اينها بيماري‌هايي است که خدا نکند کسي گرفتار شود. غيبت براي کسي است که بيماري رواني پيدا مي‌کند. حتي اگر شکست هم از بيرون بخورد، ولي بايد اين غيبت را بکند. تحليل کند، مي‌داني چرا اينطور شد؟ غذاي امارة بالسوء مي‌شود. کفتار وجودي نفس بايد مردار بخورد، آن هم به صورت ميته باشد. مردار بخورد!

يکوقت يکي از فيلم‌ها مقايسه قشنگي کرد، يک مقدار از اعمي و احشاء گوسفند بود که فاسد شده بود، يکي بود کرد حالش به هم خورد، يکي سرش را عقب کشيد، يک جايي از جنگل که کفتارها بودند، روي زمين ريخت. بلافاصله اينها جمع شدند و با ولع خوردند. اگر نفس کفتار صفت آمد، غيبت برايش لذيذ مي‌شود و پروار مي‌کند. همين که آدم‌ها اينطور بودند، کفتار با لذت مي‌خورد. لذا مي‌گويد: غيبت شيرين است. ذائقه تو شيرين ديده است. تا وقتي آدم، آدم باشد غيبت برايش شيرين نيست. حضرت امام مي‌گويد: گاهي نماز شب خوانده، براي اينکه ريا کند، از خودش تعريف کند، مثال مي‌زنند فلاني بيدار شده، مي‌بيند هيچکس نفهميد نماز شب خوانده است. چند تا ليوان آب خواست که آب بياوريد. چرا اينقدر آب مي‌خواهيد؟ گفت: نمي‌دانيد نماز شب چقدر آب مي‌کشد. يعني اشاره به اينکه من نماز شب خواندم! يکوقت مي‌خواهد در جمع غيبت کند، از فلاني عقده و حسادتي دارد، مطلب را بيان مي‌کند. ماشين‌هاي جديد را ديديد؟ راستي فلاني هم شاسي بلند خريده است! موضوع را در اين زمينه مي‌آورد. اصلاً نمي‌خواهد در مورد فلان ماشين صحبت کند. چون مي‌داند در اين جمع اسم اين ماشين که بيايد فلاني مطرح مي‌کند و نقل مجلس مي‌شود و اين به هدف مي‌رسد. مي‌دانستي اين را بگويي، اين را خواهند گفت. گفت: قربان چشمان بادامي تو بروم، گفت: بادام مي‌خواهم. اينها بازي نفس است و حيله گري است. «لأماره بالسوء» أماره هم شدت دارد و هم دوام دارد. يعني هم به شدت اين کار را مي‌کند و هم دائم اين کار را مي‌کند. ورزش هم که دادي، راه جديد برايش ايجاد مي‌کند. اين اصطلاحي که مي‌گويند: بعضي شيطان را درس مي‌دهند، همين است. يک طوري مطلب را مي‌نشاند که غيبت ايجاد شود.

حضرت امام مي‌فرمايد: يکوقت با بذله گويي است. يکوقت با هرزه سرايي است. يکوقت ملايم با طبيعت حيواني يا شيطاني انسان است، مي‌خواهد وارد اين نسل شود. حضرت امام مي‌فرمايد: مقايسه کن. ببين چه مي‌گيري و چه از دست مي‌دهي. حبّ خدا را از دست مي‌دهي. منفوريت عند الله است. خدا نفرت دارد و از اين آدم بدش مي‌آيد. باز ايشان توصيه مي‌کند و مي‌فرمايد: بنده‌هاي خدا را احترام کن، آنها مورد رحمت خدا هستند. اين را جلسه پيش عرض کردم. اگر متعرض شدي بايد منتظر باشي که چوبش را بخوري. ما مي‌گوييم: دير و زود دارد ولي سوخت و سوز ندارد. نه دير و زود دارد و نه سوخت و سوز دارد. خدا کارهايش به موقع است. فوقش ما عجله مي‌کنيم و مي‌گوييم اِ... چرا غيبت اينطور نشد؟ چرا آبرويش نرفت؟ ما دنبال الآن هستيم. دير و زود از نگاه ماست. خدا کارهايش به زمان خودش درست است و سوخت و سوز ندارد، هيچ چيز از دستش در نمي‌رود.

در محضر آيت الله ملکي تبريزي (ره)، شخصي آمد يک غيبتي کرد، ايشان نشسته بود استماع کند. به گوش ايشان خورد، خيلي بر افروخته شد، کسي که اينقدر ملايم بود، از او به کوه آرامش تعبير شده است، يکباره برافروخته شد، چهل روز مرا به زحمت انداختي!! بايد رياضت بکشم تا اين آلودگي که برايم ايجاد شد پاک شود. بحث ما ترسناک است. واي به حال استماع، يعني بخواهد که گوش کند. يک بحث هم بحث عملي است. ايشان مي‌فرمايد: زبانت را مهار کن. فکر کن قبل از حرف زدن، اينکه مي‌گويم چه اثراتي دارد؟ يکوقت مي‌گويد: از دهانم در رفت، يا از دهانم پريد. آيا اين مسأله نزد خدا هم مقبول است يا نه؟ چنين چيزي نداريم. انسان اراده دارد. عصباني شدم يک چيزي گفتم. هرکس عصباني شد گناه برايش نوشته نمي‌شود، داريم؟ نه. خودمان را گول نزنيم. خداوند عالم احکامش مشخص است. عصباني شدي، ناراحت شدي، حسادت داشتي، اينها همه عامل هست ولي رافع مسئوليت نيست. وسيله‌اي که استفاده مي‌کني هدفت را توجيه نمي‌کند. هدفم اين بود که اصلاحگري داشته باشم. هدفم اين بود که اينجا چنين شود، هدفم اين بود که... هدف، وسيله را توجيه نمي‌کند. اينکه فقط بايد از جانب اين قضايا به خدا پناه برد و گرنه هم شيطان و هم نفس خوب کارشان را بلد هستند. لب پرتگاه عميقي هستيم. اين پرتگاه خرد شدگي عظيم دارد. حق الناس بخشيده شدن و توبه‌اش خيلي مشکل است.

حضرت امام يک فصلي را دارند در بيان آنکه ترک غيبت در موارد جايز اولي است. ده مورد داريم که علما مي‌شمارند که غيبت جايز داريم. اما مي‌فرمايد: در آنجا هم ترک غيبت کن. اين را براي سالک راه مي‌گويند. به يک نفر گفتند: آب از جوي مي‌خوري، سرت را در جوي کردي و آب مي‌خوري عقلت کم مي‌شود! سرش را بلند کرد و گفت: عقل چيست؟ گفتند: بخور و راحت باش! در مورد سالک راه معنويت، اينها را حضرت امام راه را طي کرده است. قرارمان بر اين باشد که بسنده به کمالات اجتماعي و معنوي نکنيم. ترک غيبت در موارد جايز هم اولي است. در مورد خودش به نيت اصلاح خيلي قيد دارد. حتي يکوقت مي‌آييم از غيبت ديگري جلوگيري کنيم، کار ديگري را خراب مي‌کنيم. اگر شما ديدي دو نفر دارند حرف مي‌زنند، شک داري غيبت مي‌کنند يا نه، نمي‌تواني بگويي: آقا غيبت نکنيد. چرا؟ چون همين که غيبت نکنيد خودش يک تهمت به آن دو نفر است. خود غيبت نکن يعني غيبت کردن شما براي من مسجل است، من دارم نهي از منکر مي‌کنم و منکر شما براي من مسجّل است. خيلي حواسمان باشد. حتي آنجايي هم که مجاز است حضرت امام مي‌فرمايد: به اين مرز نزديک نشويد. هم آدم در لبه پرتگاه احتمال افتادن دارد، بعضي مواقع حرفي را مي‌زني بعد نمي‌تواني جمع کني، فکر مي‌کني الآن به صلاح حرف مي‌زنم، بعد که فهميدي اشتباه کردي، بعد فهميدي خانم فلاني اين کار را کرده بود، من هم پشت سرش اين حرف را زدم. بعد مي‌بيني تو اشتباه متوجه شدي. لغت را اشتباه فهميدي، خانم فلاني جلوي ديگران اين حرف را زدي، من دارم نهي از منکر مي‌کنم. من به خانم‌ها بيشتر توصيه مي‌کنم که بيشتر دورهمي دارند، بيشتر حواسشان جمع باشد. حرف غيبت را به هم بزنيد! ببينيد وقتي جلسه تمام شد، سنگين هستيد يا سبک هستيد؟ دو مسأله به هم اضافه کرديم، يک خيري براي او خواستم و يک خيري براي من خواست.

غيبت متجاهر به فسق، يک فسقي را علني انجام مي‌دهد و ابايي هم ندارد. يواشکي انجام مي‌دهد، نمي‌شود. خود عمل منطبق بر متجاهر بودنش نباشد. نمي‌شود غيبت کرد. بعضي موارد که مورد اين شود که بشود او را نهي کنيم از اين مسأله واجب است. يعني اگر اين کار را بکني مي‌روم مي‌گويم. يا من بيان مي‌کنم که ديگر تکرار نکني. معمولاً ما زماني که بايد موقع شبهه دست نگه داريم، اتفاقاً اينجا خيلي راحت هستيم. مرحوم مجتهدي مي‌گفت: وسواس بعضي جاها خوب است. آنجايي که دستش را هي مي‌شويد و باز مي‌گويد: کثيف است، بد است. اما آنجايي که آبروي مردم است و حرام و حلال است، يک ذره وسواس بد نيست. لذا ايشان مي‌فرمايد: گاهي با نيت شيطاني اتفاق مي‌افتد و اثرش هم ممکن است اين باشد که فلاني از دزدي و کار خطايش دست بردارد اما نيت من چيست؟ مي‌خواهم حسادت به فلاني کردم، تشفي نفس پيدا کنم. اثرش اين است که مردم را از گرانفروشي دور مي‌کنم اما نيت تو تحقير است. يک مغازه ديگر هستي و مي‌خواهي مغازه بغلي را تحقير کني. بحث کلاه رفتن سر مردم نيست، بحث اين است که بيايند از تو بخرند. اين خودش حرام مي‌شود. يکوقت نفس عمل شد و يکوقت داعي عمل شد. انشاءالله به بحث نيت‌ها مي‌رسيم. حضرت امام مي‌گويد: گاهي اصلاح متجاهر و عاصي از اوضح مصاديق احسان و انعام به اوست گرچه خودش نفهمد. من مي‌خواهم يک چنين خيري را برسانم اما نيتم خواستن خير براي او نيست. باز هم براي من حرام است چون به نيت اصلاح اين کار را نکردم. مثل اينکه شما بخواهي نماز بخواني و يک نفر هم نماز مرا ضبط کند و بگويد: به به، تمام مخارج حروف را درست گفت و رکوع و سجاده، والضالين را کشيد، اين نماز به نظرم صحيح است. من در گوشش بگويم: نيتم ريا بود! رکن نمازش از بين رفت، نيتش ريا بود. ظاهر عمل ما را گول نزند. نيت اصلي نسبت به تمام چيزهايي که ما اجرا مي‌کنيم تسري دارد.

نفس مي‌داند چقدر قشنگ جلوه کند، قشنگ تسويل مي‌کند و چيز زشت را زيبا جلوه مي‌دهد، مي‌آورد در مسير مي‌تازاند، مي‌بيني شيطان سواري گرفته و دارد مي‌تازاند و خوشحال هستي، مي‌گويي: قربتاً الي الله! يکسري در کربلا امام حسين را کشتند و قربتاً الي الله گفتند. داريم جهاد مي‌رويم. اگر نفس بيايد، اسم جهاد را براي جنگيدن مي‌گذارد. خوش بين بودن، يک علت را حضرت امام مي‌گويد: حالت بدبيني است نسبت به هرچيزي، حواريون با حضرت عيسي از کنار سگي رد مي‌شدند، متعفن افتاده بود. هرکس چيزي گفت. حضرت عيسي گفت: چقدر دندان‌هايش سفيد است. حتي در اوج نجاست و زشتي، نگاه نيک است که باعث مي‌شود غيبت از آدم دور شود. وگرنه نگاه بد داشته باشي، بهترين آدم‌ها را به بدترين وجه توصيف خواهي کرد.

شريعتي: يکوقتي مي‌خواندم که حضرت آقا در مورد درس خارج از فقه‌شان در مورد غيبت تأکيد مي‌کردند: چرا نسبت به هم حسن ظن نداريد؟ چرا اين حسن ظن فراموش شده؟ چرا از اين طرف قصد اصلاح نداريد؟ اگر واقعاً قصد اصلاح هست، مواردي که آشکار هست را بگوييد و سمت غيبت نرويد و موارد پنهان را بياوريد و محسوس بکنيد.

حاج آقاي سعيدي: وقتي سراغ موارد پنهان رفتيم و علني کرديم، يکي از اينها خطا درآمد، موارد آشکار هم مي‌گويند چيزي نيست و طرف چوپان دروغگو مي‌شود. در بحث استماع غيبت يک بحث بسيار مهمي است. من مي‌گويم: بياييد با هم گفتگو کنيم، بين من و ديوار گفتگويي صورت نمي‌گيرد.

تا که از جانب معشوق نباشد کششي *** کوشش عاشق بيچاره به جايي نرسد

يکوقت‌هايي تحريک است و من مي‌خواهم از کسي غيبت کنم. باب غيبت کردن را با غيبت شنيدن باز مي‌کنم. از فلاني چه خبر؟ دو سه نفر شروع مي‌کنند خبرهايي را دادند. يکباره شروع مي‌کنند مي‌گويند: راست مي‌گويي؟ يعني باز هم بيشتر بگو. استماع غيبت اين است. اين فقط گناه استماع نيست و بلکه دو سه مورد هم اضافه مي‌شود به آن. رد غيبت واجب است، اگر دو نفري نشستيم يکي غيبت کرد، اين واجب‌تر از ترک کردن محل است. رد غيبت، بحث را عوض کردن يک مسأله است. طرفداري کني. طرفداري کردن است. فلاني دارد عيبي را مي‌شمارد. اين عيب نيست، عيب آن است که خدا بگويد. اين قدش کوتاه است. اين عيب است؟ عيب آن است که خدا بگويد: حرام است. اينکه شما مي‌گويي عيب نيست. حضرت امام مي‌فرمايد: اگر عيبش از مسائل ظاهري دنيايي بود، گفت، آن کسي که کراهت داشت پشتش گفته شود، تعريف کرد. مي‌گويد: حتي اگر گناه کرده بود، حمل به خير کن و بگو: شايد اشتباه مي‌کني. شايد شما اينطور به نظرت آمده است. حتي اگر هيچ وجهي طرفداري کردن نداشت، يعني ظهور در گناه داشت و هيچ طور هم حمل به خير نمي‌شد کرد. بگو همه مبتلا هستيم. يکوقت مي‌بيني گناه غيبت من عين کلام حضرت امام است. ايشان مي‌گويد: اينطور تعريف کن. بگو: يکوقت مي‌بيني او از آن گناه استغفار کرده ولي معلوم نيست من بتوانم از اين غيبتي که کردي و من شنيدم و تو گفتي استغفار کنم. يکوقت مي‌بيني آن گناه نزد خدا کمتر باشد تا گناهي که من و تو داريم پشت او مي‌کنيم. رد غيبت را حضرت امام مي‌گويند: تا جايي که قابل توجيه است، توجيه کن و نگذار اشاعه فحشاء شود. شايد او موفق به توبه شود و من نشوم. کسي که عيبي را از ديگري گفت نمي‌ميرد تا اينکه خودش مبتلا به همان عيب شود. پناه به خدا از اين زبان که چقدر سر سبز بر باد داده است.

کلام شهيد ثاني(ره) هست که فرمود: قدر زر زرگر شناسد، قدر گوهر، گوهري! حضرت امام يک فرمايشي ضمن اين کلام شهيد ثاني دارد و ايشان عين اين کلام را بيان مي‌کنند، اينکه هر حلالي را هم نبايد انجام داد. آقا اينجا غيبت حلال است پس انجام بدهي. قاعده نيست هر حلالي را انجام بدهيم. شما تصور کن طلاق هم حلال است، بياييم تبليغ کنيم. اعانه بر اثم، اثم يعني گناه. تهييج غيبت کننده، ايجاد بستر گناه، شوقي را ايجاد مي‌کند. از پليد ترين انواع غيبت، بعضي در صورت اهل علم و فهم است. يا اهل فضل است، استاد دانشگاه است، حسادت مي‌کند که کلاس درس آن استاد را بيشتر انتخاب مي‌کنند. سريع کلاس‌هاي درس اين استاد پر مي‌شود بعد اين آقا، معلوم نيست علميتي هم داشته باشد. من کلاس‌هاي اين آقا را نشستم، البته آدم فاضلي است، بالاخره هرکس يک غلط‌هايي در زندگي دارد. اشتباهاتي در درس دارد. اتفاقاً من يکبار ايشان را ديدم، يک کتابي به ايشان معرفي کردند، گفتم: اين کتاب را شما مطالعه کنيد براي تدريس شما خوب است! تمام شد... ايشان مي‌گويد: اين از پليدترين است. بيشتر براي اهل علم است. مقصود خودش را مي‌فهماند به صورت اهل صلاح و تقوي. مي‌فرمايد: يکي ريا مي‌کند و يکي غيبت مي‌کند. هم مي‌گويد: من بهتر هستم، من اهل تقوا هستم، ببينيد دارم خيرخواهي مي‌کنم. اگر از من آمديد سؤال کنيد: دارم خيرخواهي مي‌کنم، خود اين رياست و دارد غيبت هم انجام مي‌دهد. الحمدلله که ما مبتلا به حبّ رياست نيستيم. مبتلا به حبّ دنيا نيستيم، واي! بگويد: نعوذ بالله از کمي حيا! خدا ما را بي حيا قرار ندهد. حيا چيز خوبي است. خجالت هم خوب چيزي است. يعني چه؟ يعني همه را داري به آن طرف مي‌زني. از بي توفيقي خدايا به تو پناه مي‌برم. دانه دانه مصداق‌هايش را شهيد ثاني گفته است. خدا ما را از فلان عمل حفظ کند.

گاهي مدح کسي را مي‌گويند وقتي مي‌خواهند غيبت کنند. شنيدم ايشان فاضل است، حالات خوبي دارد. اگر کوتاهي در عبادت نمي‌کرد به بيشتر از اين مي‌رسيد. حيف! سري هم تکان مي‌دهد. فلاني چه حالات خوبي دارد، در عبادت کوتاهي نمي‌کند ولي به واسطه‌ي کم صبري که همه ما به آن مبتلا هستيم، سستي در عبادت براي او هست. خودش را مذمت مي‌کند و منظورش بالا بردن خودش است. ما که کم صبر هستيم. همه حرفت اين است که او کم صبر است. هيچ مقدار به خودت نزدي و همين تذکر به کم صبري و اينکه اين کار را به خودت نسبت مي‌دهي، جمله‌اش اين است که من متواضع هستم.

يکوقت در مجلس غيبت نشسته و دو نفري حرف مي‌زنند، مي‌بيند حرف فلاني مطرح مي‌شود، حسودي مي‌کند. مي‌گويد: راست مي‌گويي؟ بلند مي‌گويد و ديگران هم توجه‌شان جلب مي‌شود! طوري که توجه ديگران را جلب کند. يک عکس است، مي‌گويد: فلاني را ببينيد، جلب توجه مي‌کند. مي‌تواند حرف باشد، کامنت باشد. دارد حرف مي‌زند با تعجب نگاه مي‌کند. من خبر نداشتم اينهايي که شما گفتي، عجب! اين يعني که باز هم ادامه بده و غيبت کن. چه چيزهايي آدم مي‌شنود. مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد! مي‌تواند بگويد: بهتر نيست ادامه ندهيم! دوست داري پشت سرت همين حرف را بزنند؟!

شريعتي: ممکن است تذکر بدهند، تحمل نداشته باشند و به آنها بر بخورد.

حاج آقاي سعيدي: گاهي قرار است حرام باشد و گاهي قرار است به کسي بر بخورد. يکوقت هنر اين است که آدم طوري بگويد که به کسي بر نخورد. امام حسن و امام حسين آمدند طوري وضو گرفتن را به پيرمرد ياد دادند که به او بر نخورد. اين هنر است اما اگر کسي هنر نداشت جايز است بنشيند غيبت گوش بدهد؟ بستر غيبت را فراهم کند؟ نه، سعي کنيم ياد بگيريم. بعضي امر به معروف مي‌کنند و بعضي جلوگيري از امر به معروف اين مي‌کند. يعني حق را طوري به طرف مقابل مي‌دهد که او واقعاً خودش را محق مي‌بيند. ظرفيت پذيرش را از بين مي‌برد. در غيبت‌ها هم همين است، نه حاج آقا بگذار بگويد! بگذار نسبت به اين مطلب آگاه شويم. نمي‌دانستيم، بگذار آگاه شويم. آدم بداند بهتر است يا نداند؟ دقيقاً غيبت کننده و غيبت شونده، چطور بستر را گرم کرد؟ دو نفر هستند و نفر سوم آتش مي‌آورد. بحث اعانه بر اثم خيلي مفصل است. يکوقت يک جايي عکس مي‌زنم، گفتاري دارم که باعث شد باب غيبت از اين بنده خدا باز شود، در گناه شريک هستم. خدا پناه مي‌برم به تو، بندگي و فکرم و زبانم، زندگي‌ام را به تو مي‌سپارم. توکل مديريت اينها را به تو مي‌سپارم. آنقدر که توان داشته باشم جلوگيري کنم، به همه ما قدرت جلوگيري از غيبت را چه از حيث غيبت کردن و چه شنيدن غيبت و اعانه بر اثم را به همه ما عطا کن.

شريعتي: نکات خوبي را شنيديم. انشاءالله قلم‌ها و قدم‌ها و زبان ما به سمت خير جاري باشد و مراقب زبانمان باشيم، خيلي از گناهان جِرمش کم ولي جُرمش بسيار سنگين است. وقتي اولين بار با اين آيه مواجه شدم خيلي ترسيدم «الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً» (کهف/104) احساس مي‌کني کار درستي را انجام مي‌دهي ولي درواقع مسيرت شيطاني است، خدا کند حواسمان باشد و مراقب غيبت کردن و زبان و تهمت باشيم تا به آرامش برسيم. امروز آيات پاياني سوره مبارکه فجر و آيات ابتدايي سوره مبارکه بلد را تلاوت خواهيم کرد. انشاءالله اختتاميه اين دوره از قرآن کريم در شهر مقدس مشهد برگزار خواهد شد. اساتيد برنامه هم انشاءالله حضور خواهند داشت، روز پنجشنبه دوم اسفند ماه همزمان با نماز ظهر و عصر در رواق امام خميني(ره) حضور خواهيم داشت.

«يَقُولُ‏ يا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَياتِي «24» فَيَوْمَئِذٍ لا يُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ «25» وَ لا يُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَدٌ «26» يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ «27» ارْجِعِي إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً «28» فَادْخُلِي فِي عِبادِي «29» وَ ادْخُلِي جَنَّتِي «30»

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏، لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ «1» وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ «2» وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ «3» لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي كَبَدٍ «4» أَ يَحْسَبُ أَنْ لَنْ يَقْدِرَ عَلَيْهِ أَحَدٌ «5» يَقُولُ أَهْلَكْتُ مالًا لُبَداً «6» أَ يَحْسَبُ أَنْ لَمْ يَرَهُ أَحَدٌ «7» أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ «8» وَ لِساناً وَ شَفَتَيْنِ «9» وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْنِ «10» فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ «11» وَ ما أَدْراكَ مَا الْعَقَبَةُ «12» فَكُّ رَقَبَةٍ «13» أَوْ إِطْعامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ «14» يَتِيماً ذا مَقْرَبَةٍ «15» أَوْ مِسْكِيناً ذا مَتْرَبَةٍ «16» ثُمَّ كانَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ «17» أُولئِكَ أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ «18» وَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِنا هُمْ أَصْحابُ الْمَشْأَمَةِ «19» عَلَيْهِمْ نارٌ مُؤْصَدَةٌ «20»

ترجمه: مى‏گويد: اى كاش براى زندگى (امروز) چيزى از پيش فرستاده بودم. پس در آن روز هيچكس به مانند عذاب او عذاب نكند. و هيچكس چون به بند كشيدن او، در بند نكشد. هان اى روح آرام يافته! به سوى پروردگارت بازگرد كه تو از او راضى و او از تو راضى است. پس در زمره‏ى بندگان من درآى. و به بهشت من داخل شو!

به نام خداوند بخشنده مهربان‏، (1) به اين شهر (مكّه) سوگند. (2) در حالى كه تو در اين شهر ساكن هستى. (3) به پدر، و فرزندى كه پديدآورد، سوگند. (4) همانا ما انسان را در رنج و زحمت آفريديم. (5) آيا مى‏پندارد كه هرگز احدى بر او قدرت ندارد؟ (6) مى‏گويد: مال فراوانى تباه كردم (7) آيا گمان مى‏كند احدى او را نديده است؟ (8) آيا براى او دو چشم قرار نداديم. (9) و يك زبان و دو لب؟ (10) و دو راه (خير و شرّ) را به او نمايانديم. (11) امّا او در آن گردنه سخت قدم نگذاشت. (12) و چه مى‏دانى كه آن گردنه چيست؟ (13) آزاد كردن برده. (14) يا غذا دادن به روز گرسنگى. (15) به يتيمى خويشاوند (16) يا بينوايى خاك نشين. (17) سپس از كسانى باشد كه ايمان آورده و همديگر را به شكيبايى و مهربانى سفارش كرده‏اند. (18) آنان اصحاب يمين هستند. (19) و كسانى كه به آيات ما كفر ورزيدند اصحاب شومى و شقاوت هستند. (20) بر آنان آتشى سرپوشيده و فراگير احاطه دارد.

شريعتي: اين روزها بازار جشنواره تلويزيوني جام جم داغ است. دوستاني که هميشه لطفشان شامل حال ما شده و هست، اگر دوست داشتند به برنامه پر مخاطب شبکه سه و برنامه سمت خدا رأي بدهند، کافي است کد مورد نظر را شماره گيري کنيد، شرکت در اين نظرسنجي کاملاً رايگان است، اگر دوست داشنيد به مجري برنامه نجم الدين شريعتي رأي بدهيد، مي‌توانيد کد مورد نظر را وارد کنيد.

حاج آقاي سعيدي: بحث ما در مورد آيت الله فاضل لنکراني(ره) است. ايشان همکلاسي حاج آقا مصطفي خميني بود. در خاطرات ايشان هست که از خيلي اوايل جواني و نوجواني حضرت امام را مي‌شناختند و با روحيات ايشان آشنا بودند. چند خاطره هست از شاگردان ايشان نقل مي‌کنند. مي‌فرمودند: مربي واقعي بود و آموزش‌هايش از قلب به قلب بود. تعليماتشان ظاهري نبود و بلکه در رفتار و باطن هم تأثير گذار بود. در تمام عمر اخلاص داشت. معروف به اخلاص بودند. اوج تواضع بودند. يکي از شاگردهاي لبناني ايشان مي‌فرمايد: يکوقت در درسي نظري داديم، ايشان فردا که مرا ديد گفت: نظر شما در اين مطلب درست است. اين خيلي تواضع است و اينها الگوهاي ما هستند. علميت او خدايي است. از امام صادق(ع) فرمود: «هو المفرج‏ للكرب عن شيعته» امام زمان پس از دوران‌هاي طولاني مفرج الکرب است، سختي‌ها را از بين مي‌برد «بعد ضنك شديد و بلاء طويل و جور» (كمال الدين، ج 2، ص 647) بعد از سختي و بلا کسي که مي‌آيد و فرج به دست او مي‌شود. اللهم عجل لوليک الفرج.

شريعتي: انشاءالله انقلاب اسلامي ما وصل شود به دوران ظهور حضرت مهدي (عج). دعا بفرماييد و همه آمين بگوييم.

حاج آقاي سعيدي: خدايا در زمان ظهور حضرت ما را از اعوان و انصار حضرت مهدي(عج) قرار بده.

شريعتي: صحن تو و ضريح تو و بارگاه تو *** هر حاجت نگفته گمانم روا شود

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها