حجت الاسلام والمسلمين سعيدي – آرامش در زندگي؛ بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني (ره)- شرح حديث هفدهم (توبه)
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: آرامش در زندگي؛ بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني (ره)- شرح حديث هفدهم (توبه)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين سعيدي
تاريخ پخش: 03-11-97
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد.
سلام ميکنم به همه بينندهها و شنوندههاي گرانقدرمان، به سمت خدا امروز خيلي خوش آمديد. انشاءالله هرجا که هستيد خداوند متعال پشت و پناه شما باشد. حاج آقاي سعيدي سلام عليکم، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي سعيدي: بسم الله الرحمن الرحيم، بنده هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام دارم. انشاءالله که توفيق بندگي و عبادت خداوند را در همه احوال زندگي داشته باشيم.
شريعتي: خيلي از ما هميشه دنبال آرامش هستيم ولي خيلي از موارد باعث ميشود اين آرامش نباشد، گفتيم بياييم اين موانع را از خودمان دور کنيم. به همين بهانه سراغ چهل حديث حضرت امام رفتيم و نکات بسيار خوبي را از اين شانزده حديث شنيديم.چه خوب گفت:
توبه بر لب، سبحه بر کف دل پر از شوق گناه *** معصيت را خنده ميآيد ز استغفار ما
حاج آقاي سعيدي: در خدمت حديث هفدهم هستيم، حديث هفدهم در مورد توبه است و از آن موضوعاتي است که همه به آن نياز داريم. هرکسي در اندازه خودش مرتکب خطاها شده است و احتمال خطا کردن هست. اين حديث بيشتر راهکار و اثرات توبه را براي ما ميگويد، چه کنيم؟ توبه ما چطور باشد و چه اثري را براي ما به ارمغان ميآورد؟ يک روايتي داريم که شيطان چند جا فرياد ميزند. يکجا جايي است که خداوند توبه را براي انسان ميگذارد و با اين عنوان دارد که هرچه من رشته کرده بودم، خداوند با اعمال توبه و قبول توبه انسان پنبه کرد و تمام شد. اين را ميخواهيم ببينيم چطور است و اين دارو را چطور بايد مصرف کرد؟ چطور آن کسي که تائب است محبوب خدا ميشود؟ با چه شرايطي توبه ميشود.
«قال سمعت أبا عبد الله، عليه السلام» از وجود نازنين امام صادق اينگونه شنيدم. «يقول: إذا تاب العبد توبة نصوحا» اگر عبد و بنده يک توبه خوبي کرد، نصوح را چند جور توبه کردند. گاهي گفتند: توبهاي که در آن نصيحت ديگران باشد. يعني تو توبه ميکني، اما ديگران هم ميگويي: شما دچار نشويد. شما خوب باشيد. من تجربه تلخي در اين قضيه دارم. همين در خوب شدن من و اصلاح مسأله من تأثير دارد. «أحبّه الله» وقتي عبد بود توبه کرد، خدا دوستش دارد. چه چيزي قشنگتر از محبت خدا. «فستر عليه في الدّنيا و الآخرة» خدا ميپوشاند و ستار العيوب است. منتهي هم در دنيا ميپوشاند و هم در آخرت، نه مردم اينجا ميفهمند و نه مردم آخرت. «فقلت: و کيف يستر عليه؟» کيفيت اين ستر چيست و خدا چطور ميپوشاند؟ «قال: ينسي ملکيه ما کتبا عليه من الذّنوب» آن دو ملکي که وجود دارد و گناهان و ثوابها را مينويسند و ثبت ميکنند، آنجا از خاطر آنها ميبرم. و آنچه از گناهان نوشتند فراموششان ميشود.
«ثمّ يوحي إلي جوارحه» من خودم به اعضا و جوارح او وحي ميکنم. دستش گناه کرده، چشمش گناه کرده، امر ميکنم. «اکتمي عليه ذنوبه» ذنوب او را کتمان کنيد. کتمان کردن به معني پوشاندن است. يعني در روزي که قرار است دست من بر عليه من شهادت بدهد، چشم من شهادت بدهد بر عليه من که اين گناهان را انجام دادم. چون آن موقع همه اعضاء و جوارح آدم شاهد بر عليه آدم ميشوند. همه اينها از آنها هم پاک ميشود. «و يوحي إلي بقاع الأرض» در همه مکانهاي زمين من دستور ميدهم. «اکتمي عليه ما کان يعمل عليک من الذّنوب» به زمين ميگويم هرآنچه بر تو بود همه را کتمان کم و بپوشان. «فيلقي الله حين يلقاه و ليس شيء يشهد عليه بشيء من الذّنوب» خدا را ملاقات ميکند در حالي که هيچ چيزي وجود ندارد که بر عليه او شهادت بدهد. ما يک «شهد له» داريم يعني به نفع کسي شهادت دادن، يک «شهد عليه» داريم، بر عليه کسي شهادت دادن.هيچ چيزي پيدا نميشود که بر عليه او شهادت بدهد. پاک از دنيا ميرود و عاقبت بخير ميشد. «التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ لا ذَنْبَ لَهُ» (كافي، ج 2، ص 435) کسي که تائب بود و از گناهش توبه کرد.
يک مطلبي را حضرت امام ميفرمايد، حقيقت توبه رجوع است. از طبيعت، از وجودي که خرابش کردي، دوباره ميخواهي دستت را در دست خدا بگذاري. رجوع، طبيعت را به سوي روحانيت برگرداني. روحانيتي که نفس تو داشت و خدايي که براساس فطرت پاک تو را آفريده بود. خطهايي که درونش کشيدي. اين جنس لطيف نبايد اين خط را درونش ميکشيدي. همه را بر مبناي خدا پرستي قرار داده است. منتهي خطهايي هست و انحرافاتي هست که اينها را ايجاد ميکند. اين معنايي است که در ذهن همه ما شايد شکل گرفته باشد. اما رجوع از فطرت، آن فطرتي که خراب شده به آن فطرتي که سالم است. حضرت امام برعکس خيلي از کتب اخلاقي که نکات و مسائل مهمي را در مورد خود توبه اشاره ميکنند، دو نکته را اتفاقاً اول بحث ميآورد و همين نشان اهميت اين نکات است. دعب ايشان بر چينش مطلب در کتابهايشان براساس اهميتهاست. ايشان قبل از اينکه اصلاً وارد ارکان توبه شوند و شرايط توبه شوند، نکته بسيار مهمي را ميگويند و همين کلمه مهم را هم اسم گذاري ميکنند. اينکه حواست باشد معلوم نيست امکان توبه برايت پيش بيايد. بگويد: حالا امروز را ول کن، فردا. اصطلاح تسويف است. شيطان فرياد ميزند از اينکه خداوند توبه را براي انسان قرار داده است. وقتي شيطان فرياد ميزند، يکي از شاگردانش ميگويد: صبر کن من مطلب را حل ميکنم. با تسويف حل ميکنم. حالا جوان هستيم بگذار پير شديم بعد! وقتي پنجاه ساله شد، ميگويد: تا هشتاد سال چقدر جا داري. هشتاد ساله شود، ميگويد: بگذار مرگ ميرسد! اما «بغتة» ميرسد. لذا هيچکس خودش را در موقعيت پايان زندگي نميبيند که بگويد: الآن توبه ميکنم. چه کسي گفته اصلاً تو به آن سن ميرسي؟ چه بسا ما در ختم کساني شرکت کرديم که سنشان از ما کمتر بود. چه بسا آدمهايي را ديديم از ما سالمتر بودند و امکانات بيشتري داشتند و ناگهان بانگي برآمد خواجه مرد!
دوم اينکه خودت تسويف و گناه آدم را از توبه منصرف ميکند. الآن که وارد گناه نشديم، ميگوييم: گناه کرديم توبه ميکنيم. يعني خود توبه براي ما موضوعيت دارد. اما اگر آدم کثيف و آلوده شد ديگر نميتواند توبه کند. کسي هنوز که معتاد نشده ميگويد: دو بار ميکشم و يکدفعه هم ترک ميکنم. اشکالي ندارد. ولي وقتي معتاد شد ديگر نميکشم، نميکشم نيست. آلوده است و توفيق ترک اعتياد را پيدا نميکند. کسي که معتاد به هرچيزي است، با اينکه قبل از معتاد شدن بگويد: تفريحي است، همين عدم تصور کار شيطان است. تسويل، «سولّت لکم» يعني يک چيز زشتي را زيبا جلوه دادن، توبه را به معني بازگشت کامل، اما نميگويد: شيطان، معلوم نيست توفيق توبه پيدا کني. ببين خدا گفته: «يغفرالذنوب» ميبخشد. «جميعا» است و همه را ميبخشد. معلوم نيست تو به اين سن برسي، معلوم نيست آن موقع دلت بخواهد و توبه کني. توبه که نميکني هيچ، شدت هم در گناه ميگيري. دوز مواد مخدرت را بالا هم ميبري. من که قانع نيستم من شيطان، عدم قناعت از صفات شيطان است. من که قانع نيستم به گناه الف راضيات کردم، کاري ميکنم در گناه غرق شوي و فکر توبه به ذهنت نيايد. انکار حق، تا جايي که رفته انکار حق ميکند. ايشان ميفرمايد: بهار توبه ايام جواني است. هرچيزي در بهار چقدر طراوت دارد، تا جوان هستي برگرد. حيف از ماست، خودمان را اسراف نکنيم. تا جوان هستيم برگرديم. خدا آغوشش باز است اما اگر برگشتي دوستت داشت، کمکت ميکند و دستت را ميگيرد. حاج آقا شما نميداني من چه گناهي کردم. تو هم از گناه من خبري نداري. فقط خداست که ميداند. خدا دست ما را ميگيرد. رحمت خدا از گناه ما خيلي بيشتر است و اگر کسي از رحمت الهي نا اميد شد، گناه من بزرگتر از رحمت الهي است. در اين قضيه ايشان ميفرمايد: اينها خيال خام است که آدم فکر کند دم مرگ با کلمه استغفار جبران ميکنم. زبان آدم بند ميآيد. براساس آن واقعيت است.
يکوقت يکي از بزرگان حوزه ميگفت: خواستم آب بخورم در گلويم گير کرد و احساس خفگي کردم. هرکاري کردک ديدم نفس بالا نيامد. فکر کردم لحظه آخر است، تمام زندگيام را از اول ديدم. گفتم: آماده شوم براي رفتن، در ذهنم آمد که بايد چيزي را هنگام رفتن ميگفتيم و ميرفتيم. شهادتين، «اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان محمداً رسول الله» در لحظه آخر هرچه فکر کردم اينها چه بود، مدرس است و کارش با اين کلمات است، هزاران بار تکرار شده است، اما فراموش شده بود. تا اينکه کسي ضربهاي به کمر ميزند و نفس بالا ميآيد. اين براي من خلي تذکر بود که عمري درس دادي و شهادتين يادت نميآيد. حالا منتظر هستي توبه کني، الهي العفو بگويي، چنان مرگ ميآيد که چشم باز، بسته نميشود و چشم بسته باز ميماند. همينجا حواسمان باشد.
نکته بعد که حضرت امام ميفرمايد اين است که صفحه پاک شده يک اثراتي دارد، وقتي آدم توبه کرد، توبه به شما جرأت ندهد و بگويد: توبه ميکنم، عيب ندارد فعلاً گناه انجام دهم. اين صفحهاي که پاک کردي بالاخره آلودگي درونش هست. ايشان مثال ميزند و ميگويد: شما دو تا رفيق داري. يک رفيق تو هميشه با تو همراه بوده است. هميشه رو راست و صاف بوده است. اما يک رفيق تو يکجا خيانت به تو کرده است. حالا ميآيد عذرخواهي ميکند و شما عذرش را ميپذيري و او را ميبخشي. واقعاً اين دو تا در دل شما يکي هستند؟ بخشيدم ولي نمره يکي با هم ندارند. ادعيه و روايات ما هم همين را ميگويند، اگر قبل از وارد شدن به گناه به اين نکته توجه کنم، اصلاً پردهدري نميکنم. جرأت پيدا نميکنم در مقابل خدا، اينکه آدم گناه نکند به قول روايات آسانتر از اين است که گناه کند و توبه کند. خدا حرمت دارد، حرمت خدا را نشکنيم. حرام يعني حرمت خدا را شکستن، حضرت امام يکوقت اشاره ميکند و ميگويد: نگاه کن ببين خدايي که حتي تقاضاي وجودت هم نبود، تو را آفريده است. نعمتهايي که به تو داده بالاي سر توست. احترامش را نگه دارد. چند چيز از تو خواسته اينها را انجام نده، آن هم به نفع خودت است. حيف تو نيست در درگاه خدا اينطور رفتار کني؟ در دنيا دعوت شديم، در محضر خدا خيلي حيف است بخواهيم بي وفايي کنيم.
در ارکان توبه، فصل بعد، صفحه 275 هست. ارکان توبه چيست؟ يکي ندامت و پشيماني است. ما ميگوييم: توبه سازنده است. من اگر که پشيمان شوم از گذشتهام که نميتوانم در ايام گذشته دستي ببرم. آنچه اتفاق افتاده، افتاده است. گناهي که انجام شده، شده است. پس چه اثري در سازندگي دارد؟ سازندگي کلامي است نسبت به آينده، لذا دو رکن دارد. جناحين، همراهش است. پشيماني از گذشته و تعهد نسبت به آينده، عزم برگشتن. من نسبت به گذشته ياد گناهم که ميافتم، دلم پر از شوق گناه نباشد. عکس چند سال پيش را که ديدم و ياد فلان شرح و خلاف افتادم، نگويم اِ يادش بخير! اخم در هم کنم، نه. الهي العفو! خدايا خودت پاکش کن. خدايا يادش هم ميافتم شرمنده هستم. پشيماني از گناه است. نه اينکه الآن هم بشود انجام ميدهم. يکوقت آدم ابزار آلاتش را ندارد وگرنه باز هم مرتکب ميشود. پشيماني از گذشته محبت گناه را از دلت بايد بيرون کني. از حالت گذشته خودت شرمنده باشي. از اينکه يک نفر بيايد صدايت کند، فلاني يادت است آنجا رفتي فلان خطا را انجام دادي. ببين شرم در دلت است يا ميگوييم: اِ يادش بخير! جوان بوديم، اگر جواني را به حيث گناهش افتخار کردي باختي، اگر جواني را به حيث توبه و بازگشت و عبد بودن براي خدا ياد کردي، بردي!
عزم بر برگشت؛ از اين به بعد چه کاره هستي؟ تصميم تعهد و عزم است. فرزند شما نزد شما ميآيد، ميگويد: بابا قول ميدهم ديگر اين کار را نکنم. مرا ببخش، کار بدي کردم. اين يعني عزم به ترک گناه در آينده و اين رحمت و رأفت دل مرا به جوش ميآورد که قول داده است. اگر بيايد بگويد: بابا پشيمان هستم اين کار را کردم ولي باز هم ميخواهم اين کار را بکنم. اصلاً بخششي صورت نميگيرد. شخصي نزد اميرالمؤمنين آمد، گفت: استغفرالله، حضرت فرمود: ميفهمي استغفرالله چيست يا فقط به زبان ميآوري؟ درجه عليين استغفار است. دو تاي اول آن دو رکن است، پشيماني از گذشته، ندامت و غصه خوردن نسبت به چيزي که گذشت. «الثَّانِي الْعَزْمُ عَلَي تَرْكِ الْعَوْدِ إِلَيْهِ أَبَداً» (نهجالبلاغه/حکمت417) عزم و تصميم و بازگشت نسبت به آن چيزي که رخ داده است. خدايا ديگر تکرار نميکنم. حضرت امام دو قسمت بعدي دارند در شرايط توبه کامل است. سوم «وَ الثَّالِثُ أَنْ تُودِّيَ إِلَي الْمَخْلُوقِينَ حُقُوقَهُم» اعاده حق بکني، آنهايي که حق الناس است، جالب اين است که حضرت سومي را ميگويند به مخلوقين، چهارمي را ميگويند: حق الله! «إِلَي كُلِّ فَرِيضة» هر واجبي که از تو ترک شده را اعاده کني. آنجايي که مالي از کسي بوده، حرفم باعث از بين رفتن آبروي کسي شده است. اشتباه ماليام باعث شده حقي از کسي ضايع شود. ميتواند از فرزندم باشد، همسرم باشد، همسايهام باشد، کارمندم باشد، مسئول مملکتي هستم و از مردم باشد، بايد اين حق را برگردانم. با توبه نميشود! حق مخلوقين را به آنها برگردانم.
يکي از مسئولين که 25 سال پيش مسئوليت داشت، تعريف ميکرد. يکجا من در ادارهاي مسئول بودم، به يکي از کارمند گفتم: فلاني از شما بهتر کار ميکند. گفت: از فردا ديدم اين آقا سر کار نيامد. در خانهشان رفتم، گفت: نه، من ديدم شما ميگوييد: بهتر کار ميکند، گفتم: حقوق من اشکال دارد. من بيکار باشم اشکالي ندارد ولي مردمي که اينجا مراجعه ميکنند، حقوق من اشکال دارد و اين حق الناس است. انشاءالله خدا اين مراقبت را به همه ما بدهد. اگر من با لباسم يک خطايي انجام بدهم تأثيري که در بي اعتمادي و صدمه خوردن به اسلام دارد، ميداني توبهاش يعني چه، برگرداندن حق الناس آن يعني چه. اول به خودمان توصيه کنيم نه ديگران، اگر مردم باشد ميگويد: من به مسئولين توصيه ميکنم. اگر مسئولين باشد ميگويد: به مردم توصيه ميکنم. هم خودمان و هم ديگران، از عيب خودمان غافل نشويم، اگر هرکس به خودش بپردازد، در موقيت خودش، يعني اگر مسئول هست در موقعيت مسئوليت خودش به عيب مسئول بودن خودش بپردازد. ولي در موقعيت مسئوليت، گناه تو يک چيز ديگر است و گناه تو ضريب دارد. پس اينکه از مخلوقين هم بخواهي کسب رضايت بکني، لذا گناه نکردن خيلي بهتر است.
شخصي نزد امام صادق آمد و گفت: من کاردار بودم در قسمتي که حکومت وقت بود، خيلي حق الناس بر گردن ما است. يک امضاء ميکردم فلان قدر وام به فلاني بدهيد. رانت اطلاعاتي داشتم، ميدانستم چيزي گران ميشود امروز ميخريدم. حضرت گفت: اگر بگويم انجام ميدهي آن چيزي که بايد انجام بدهي؟ گفت: من ديگر برگشتم و راه بسته نيست. حضرت فرمود: هرآنچه که ميتواني برگردان. آنچه مقدور هست. بعد حضرت فرمودند: بقيه را از طرف آنهايي که نسبت به آنها مسئوليت داشتي و نميتواني برگرداني نسبت به آنها رد مظالم بده و بعد شروع کن به دو شرط بعدي که اميرالمؤمنين ميفرمايد. آن گوشتي که از حرام به بدنت روييده، آن اتفاقي که افتاده، «الْخَامِسُ أَنْ تَعْمِدَ إِلَي اللَّحْمِ الَّذِي نَبَتَ عَلَي السُّحْتِ» (نهجالبلاغه، حكمت 417) سُحت به معني باطل است. سحت يک گياه مسموم را ميگويند که اگر کسي بخورد از بين ميرود. آنها از بدنت خارج شود. «فَتُذِيبَهُ بِالْأَحْزَانِ حَتَّي تُلْصِقَ الْجِلْدَ» کاري کن که اينها همه از بدنت خارج شود و آن لذتها از بين برود. ششم، «السَّادِسُ أَنْ تُذِيقَ الْجِسْمَ أَلَمَ الطَّاعَةِ» سختي طاعت را به خودت بچشان. وقتي خوردن مال حرام را ديدي، روزه را بچشان. خدمت کردن به مردم، يک جاي ديگر برو، آنجايي که رياست و اشتباه کردي، برو خادم بشو و اين خادمي اين را برايت جبران کند. «كَمَا أَذَقْتَهُ حَلَاوَةَ الْمَعْصِيَةِ» همان که به آن حلاوت معصيت را چشاندي. خدا راه را بسته قرار نميدهد. دارد جواني که نزد پيامبر اکرم آمد و عرضه داشت من خيلي گناه کردم. پيغمبر او را راند و گفت: اينها را نميشود کاري کرد. گناهش فاجعه بود. چهل شبانه روز نزد خدا گريه کرد. براي پيغمبر آيه آمد که او بخشيده شده است. پيغمبر سراغ او رفت و گفت: خدا ميبخشد اما اقدام کن.
شريعتي: در مورد حق الناس و حق الله، يکوقتهايي احساس ميکنيم اينها خيلي کار دارد و از عهدهاش نميتوان بربياييم. در مورد حقوق مادي و مالي نسبت به ديگران، حلاليت طلبيدن، يا در مورد نماز و روزههايي که بدهکار هستيم و بايد قضاي آنها را به جا آوريم يک خرده سخت به نظر ميآيد. اينها را بايد چه کار کنيم؟
حاج آقاي سعيدي: با يک مثال، اگر شما ببيني يک جنسي را يک ميليون تومان خريدي. قرار است در بازار يک ميليون و پانصد هزار تومان بفروشي. نميتواني اين را بفروشي ولي يکي آمده يک ميليون و دويست ميخرد. بالاخره سود است. اقدام ميکني اگر نميتواني به اعلايش برسي، به کمش که اقدام ميکني. مهم نقطه شروع است. ده هزار نفر من بدهکار هستم، از يک شروع کن. وقتي آدم اينطور احساس ميکند، شيطان اين را القاء ميکند. اين اصطلاح القاء يعني به دل کسي چيزي را انداختن، شيطان ميگويد: سنگ بزرگ نشانه نزدن است. ولش کن! آب که از سر گذشت چه يک ني چه صد ني! نه، احتمال هست دست و پا بزني و بيرون بيايي و تنفس هم داشته باشي و به نجات نزديکتر ميشوي. تکليف ما نسبت به اين، در اين هزار و چهارصد سالي که رسالههاي ما نوشته است، اگر هزار گناه داشتيد و احتمال بازگشت نسبت به يکي را داشتيد، چون هزار تا بوده ديگر ولش کن. يک چنين مسأله شرعي را داريم؟ همين يکي تکليف ميشود. ده دقيقه ديگه مرا اعدام ميکنند. ميتوانم در اين ده دقيقه به سه نفر زنگ بزنم و حلاليت بطلبم، در حالي که سيصد نفر بودند. نگاه کن کسي که در دريا دست و پا ميزند، اگر دارد غرق ميشود باز هم دست و پا ميزند يا رها ميکند؟ نا اميدي بزرگترين گناه است.
حضرت امام ميفرمايد: من گمان نميکنم بزرگتر از اين گناه در عالم وجود داشته باشد. شيطان وقتي ميخواهد با تير بزند با اين تير اصلي ميزند. تو اصلاً اهل اين حرفها هستي؟ خدايا ميخواهم اهل باشم. اهل اهلي بودنمان بکن. وحشي بودم و طغيان ميکردم. به لطف خدا يک ورشکستگي و شکست در زندگي خوردم، حالا در خانه تو برگشتم. ميدانم خطا کردم اما يک چيزي را بيشتر از اين ميبينم. اينکه تو بخشنده هستي. اقدام ميکنم، قدم ميزنم و ميدانم اگر يک قدم بيايم، ده قدم طرف من ميآيي. ما که ميخواهيم به خانه نزديک شويم، از اينجا راه ميرويم طرف خانه، ميگوييم: آقا ببين صد متر نزديک شدم، پنجاه متر، چهل متر و سي متر، اما اگر با دوستمان ميخواهيم بشويم، اين دوست هم طرف ما بيايد. شما داري آرام ميروي و آن دوست ميدود. خدا طرف ما ميدود! اگر ميدانستند خدا چقدر دوست دارد برگردند، از شوق ميمردند. فاصله ما بخاطر سرعت خدا زود کم ميشود. هرچه توبه عميقتر شد و اقدام شروع شد، توفيق توبه پيدا ميکنيم.
بحثي اول داشتيم که گناه توفيق توبه را ميبرد. اقدام به توبه، توبه نصوح را براي ما به ارمغان ميآورد. من ديگر نميخواهم اين کار را انجام بدهم. هرچه خودم را نگه ميدارم نسبت به گناه بعدي، توفيق بر ترک گناه بعدي بيشتر ميشود. بيشتر ميتوانم اين کار را انجام بدهم. به اندازهاي که گناه عادت من شده سختي کار بيشتر است. اما به اندازهاي که رحمت خدا واسعه است، پذيرش توبه احتمالش بيشتر است. «اللهم ارزقنا توفيق الطاعه» خدايا به من توفيق بعد معصيت بده که از گناه دور باشم. توبه و بازگشت نسبت به تو داشته باشم. تمام خواستههاي ما در دنيا پيش فرضش دعاست. خواستن از اوست چون اصل تأثير براي اوست. حضرت امام در نتيجه استغفار ميگويند. يکي اينکه اين را که گفتيم: آدم تلاش کند به آن نتيجه واقعي برسد، حضرت علي(ع) ميفرمايد اينجا کمال توبه را گفتند، توبه کامل را گفتند. تصور نکنيد که اگر به آن کمال نميرسد پس اصلش را رها کنم. نه به هر اندازهاي ميتواني اقدام کن. اينکه وارد طريق شو، پا در طريق بگذار من ببينم داري کار ميکني. دور برگردان را بزن و من هم به تو توفيق ميدهم. يک چيزهايي را در اختيارت قرار ميدهم که مثل پارتي بازي است. خداي ما خداي «ليلة القدر خير من الف شهر» است. يک شب قدر درست ميکند ما از حيث زماني اندازهها را، فاصلهها را مثل سانتي متر، يک سانتي متر اول خطکش با يک سانتي متر آخر خطکش يک اندازه است. ما اينطور تصور ميکنيم. ولي خدا اينطور نيست. قدم اول را برداشتي، هي تند ميدوي و سرعتت شتاب پيدا ميکند. لذا ميگويد: وارد طريق شو، راه راه خداي تعالي است و خدا راه را براي تو تسهيل و آسان ميکند. خدا اين مسير را روغن کاري ميکند و رد ميکني ميروي و راحت ميشود. نتيجه استغفار پاک شدن است. عدم شهادت است، از حضرت ميپرسند: کسي که گناه کرده، در آن دنيا حتي اهل بهشت بوده، خدا او را ببخشد. بالاخره خودش غصه ميخورد، اي بابا ما چه کرديم؟ مثل حر، بيايد جلوي امام حسين بگويد: اي بابا، ما اولين کسي بوديم جلوي راه أباعبدالله را گرفتيم. لذا خداوند از ذهن خود گناهکار پاک ميکند که اين گناه را انجام دادي. خودش هم يادش ميرود. اين کريم است. اين خداي کريم است. آدم نسبت به وارد شدن اين مسأله حيا داشته باشد و هم اينکه بداند اينقدر بخشنده است. زود توبه کن تا وقتي دير نشده است.
بعد حضرت امام در مورد توبه نصوح ميگويند، بعضيها توبه نصوح را به معني نصيحت به ديگران ميدانند. يکي اينکه توبهاي که خالص باشد. نصح به معني عسلي است که درونش موم نباشد و خالص باشد. هيچ شبههاي از علاقه به گناه، هيچ شبههاي از اينکه بعداً ميخواهم انجام بدهم، نباشد. انشاءالله خدا توبه نصوح در جواني تا قبل از اينکه دير شود به همه ما عطا کند.
شريعتي: در مسجد کوفه، روي آن ستوني که توبه حضرت آدم پذيرفته شد، بعد از نمازها يک دعايي داشت و يک جمله از آن دعا توجه من را جلب کرد، « اللَّهُمَّ أَنْتَ أَنْتَ وَ أَنَا أَنَا» تو تو هستي و من من هستي. «أَنْتَ الْعَوَّادُ بِالْمَغْفِرَةِ وَ أَنَا الْعَوَّادُ بِالذُّنُوبِ» دعب تو بخشش است و دعب من وسيله و شيوه من و بازگشت من به سمت گناه است. انشاءالله خداوند متعال گناه همه ما را ببخشد و بيامرزد و پاک پاک شويم و همنشين انبياء و اولياء شويم. امروز صفحه 573 قرآن کريم، آيات پاياني سوره مبارکه جن، آيات 14 تا 28 اين سوره را تلاوت خواهيم کرد.
«وَ أَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَ مِنَّا الْقاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولئِكَ تَحَرَّوْا رَشَداً «14» وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَكانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً «15» وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً «16» لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَ مَنْ يُعْرِضْ عَنْ ذِكْرِ رَبِّهِ يَسْلُكْهُ عَذاباً صَعَداً «17» وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً «18» وَ أَنَّهُ لَمَّا قامَ عَبْدُ اللَّهِ يَدْعُوهُ كادُوا يَكُونُونَ عَلَيْهِ لِبَداً «19» قُلْ إِنَّما أَدْعُوا رَبِّي وَ لا أُشْرِكُ بِهِ أَحَداً «20» قُلْ إِنِّي لا أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَ لا رَشَداً «21» قُلْ إِنِّي لَنْ يُجِيرَنِي مِنَ اللَّهِ أَحَدٌ وَ لَنْ أَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً «22» إِلَّا بَلاغاً مِنَ اللَّهِ وَ رِسالاتِهِ وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها أَبَداً «23» حَتَّى إِذا رَأَوْا ما يُوعَدُونَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً «24» قُلْ إِنْ أَدْرِي أَ قَرِيبٌ ما تُوعَدُونَ أَمْ يَجْعَلُ لَهُ رَبِّي أَمَداً «25» عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً «26» إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً «27» لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ وَ أَحاطَ بِما لَدَيْهِمْ وَ أَحْصى كُلَّ شَيْءٍ عَدَداً «28»
ترجمه: واينكه برخى از ما اهل تسليم و بعضى ستمكارند پس كسانى كه اهل تسليم هستند، آنان در جستجوى رشدند. ولى ستمكاران هيزم دوزخند. و اگر بر طريق (حق) استقامت كنند، آنان را با آبى فراوان سيراب مىكنيم، تا در آن (رفاه و آسايش) امتحانشان كنيم و هر كس از ذكر پرورگارش اعراض كند، او را در عذابى سخت در مى آورد. و اينكه مساجد براى خداوند است پس (در آنها) با خداوند احدى را نخوانيد و اينكه وقتى بنده خدا بر پا ايستاده و او را مىخواند نزديك بود (جنيان) بر او ازدحام كنند. بگو: من فقط پروردگارم را مىخوانم و احدى را شريك او نمىگيرم. بگو: همانا من مالك هيچ سود و زيانى براى شما نيستم. بگو: همانا هيچ كس مرا در برابر خدا حفظ نخواهد كرد و جز او هرگز پناهگاهى نخواهم يافت. (وظيفه من) جز ابلاغى از جانب خدا و رساندن پيام او نيست. و كسى كه خدا و رسولش را نافرمانى كند قطعاً آتش دوزخ برايش خواهد بود، در حالى كه هميشه در آن آتش جاودانهاند. (آنان در غفلت و غرور به سر مىبرند) تا وقتى كه آنچه را به آن تهديد مىشوند، ببينند، كه خواهند دانست چه كسى ياورش ضعيفتر و نفراتش كمتر است. بگو: من نمىدانم كه آيا آنچه وعده داده مىشويد نزديك است، يا پروردگارم براى تحقق آن مدتى (طولانى) قرار مىدهد. او عالم به غيب است و هيچ كس را بر غيب خود آگاه نمىكند، مگر كسى همانند پيامبر كه از او راضى باشد، پس از پيش رو و از پشت سر نگهبانانى مىفرستد تا بداند (رسولان) پيام هاى پروردگارشان را رساندهاند و او به آنچه نزد آنان است احاطه دارد و هر چيزى را با عدد، شماره كرده است.
شريعتي: انشاءالله از روز شنبه سايت ما براي ثبت نام زائر اوليهاي کربلاي معلي باز خواهد شد. دوستان ثبت نام کنند. حاج آقاي سعيدي از امام زمانمان براي ما بفرماييد.
حاج آقاي سعيدي: يک روايتي از حضرت هست که خودتان را متصف کنيد و عامل باشيد به آن چيزهايي که شما را به ما نزديک ميکند و دور باشيد از چيزهايي که شما را از ما دور ميکند. يعني عامل نزديکي و دوري نسبت به امام زمان خود ما شمرده شديم. ما هستيم که فاصلهمان را تنظيم ميکنيم. چيزي را جلو و عقب نميکنيم و ما خودمان جلو و عقب ميرويم. آن چيزهايي که ما را نسبت به اهلبيت نزديک ميکند، آن چيزي که امر کردند و آن چيزهايي که ما را دور ميکند، آن چيزهايي که نهي ميکنند. اگر ديدي فاصلهات با امام زمان زياد شده است و نميتواني با او حرف بزني، يک چيزي هست جلوي اينجا را گرفته است. وگرنه آنها براساس فطرت ماست. يکوقت ديدي صدا نداري و صدايت آزاد نيست، يک چيزي گلو را گرفته است. يک کاري کنيم اين گرفتگي را رفع کنيم. توبه همين حالت را دارد. فاصله ما را با امام کم ميکند. با او حرف بزن جواب ميدهند. آنها مصداق رحمت خدا هستند. مگر ميشود کسي با امام زمانش حرف بزند، مگر ميشود آدم حرف بزند و گريه بکند، نجوا کند و جواب نگيرد. دلش روشن نشود، اگر خودت صدايت درنيامد خودت مقصر هستي. خورشيد پشت ابر است اما تو ميداني که ابري هم باشد روز معلوم است. هنوز هم روز است اما بدان مانع گناه نميگذارد صدايت به او برسد و نميگذارد گوشت جواب سلام او را بشنود. گوش ما اين حالت را دارد. سمع ما را از بين ميبرد. زبان ما را لال ميکند و نميگذارد حرف بزنيم. خدايا ما را در نظر امام زمانمان بنده خودت قرار بده. فرج آقا امام زمان را هرچه نزديکتر بفرما. زنده باد خستگي که از نبود اوست. خدايا دلم به هيچي در دنيا خوش نيست. در دنيا هيچي در مقابل او براي من ارزش ندارد. من ذائقهام مهدوي شد و دلم خواست مهدي فاطمه را، خدايا نديده عاشقش شدم. خدايا فطرت ما را روز اول نشان دادي، مهدي فاطمه دل ما را برده است. در دنيا برسان که هيچ اميدي به جز او به هيچکس نداريم. انشاءالله.
شريعتي: انشاءالله، بهترينها را براي شما آرزو ميکنم. «اللهم صل عَلي عَليِ بن موسي الرضا المرتضي»