اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

97-10-26-حجت الاسلام والمسلمين سعيدي – آرامش در زندگي؛ بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني (ره)- شرح حديث شانزدهم (صبر)

معرفی برنامه


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: آرامش در زندگي؛ بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني (ره)- شرح حديث شانزدهم (صبر)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين سعيدي
تاريخ پخش: 26-10-97

شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد.
گرچه چون موج مرا شوق ز خود رستن بود *** موج موج دل من تشنه پيوستن بود
يک دم آرام نديدم دل خود را همه عمر *** بس که هر لحظه به صد حادثه آبستن بود
خواستم از تو به غير تو نخواهم اما *** خواستن‌ها همه موقوف توانستن بود
کاش از روز ازل هيچ نمي‌دانستم *** که هبوط ابدم از پي دانستن بود
چشم تا باز کنم فرصت ديدار گذشت *** همه طول سفر يک چمدان بستن بود

سلام مي‌کنم به همه بيننده‌ها و شنونده‌هاي گرانقدرمان، به سمت خدا امروز خيلي خوش آمديد. انشاءالله هرجا که هستيد بهترين‌ها نصيب شما شود و بهترين‌ها براي شما رقم بخورد. حاج آقاي سعيدي سلام عليکم، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي سعيدي: بسم الله الرحمن الرحيم، بنده هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام دارم. انشاءالله که توفيق بندگي و عبادت خداوند را در همه احوال زندگي داشته باشيم.
شريعتي: هفته گذشته در مورد نفس و کرامت نفس صحبت کرديم و حاج آقاي سعيدي اين حديث را به دو بخش تقسيم کردند، يک بخش نفس و کرامت نفس بود و بخش دوم در مورد صبر است. بحث امروز شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي سعيدي: باز هم در خانه اهل‌بيت(ع) و سر سفره اهل‌بيت(ع) هستيم. خدايا ما را از صابرين قرار بده. يکي از بزرگترين راهکارها همين دعا کردن و خواستن از خداست. فرمود: بهترين‌ها را از خدا بخواهيد و خدايا خودت گفتي که صبر يکي از بهترين خصال مؤمن است. در معناي صبر اينطور گفتند که صبر حريت از قيد نفس است. آنجاهايي که ما بي صبري مي‌کنيم يک نفسانيت و يک صفت رذيله اخلاقي دارد ما را آزار مي‌دهد. مثلاً تقسيم بندي صبر به صبر بر طاعت، معصيت و مصيبت است. اين حديث از چند معصوم نقل شده است، هم وجود نازنين پيامبر اکرم(ص) و هم اهل‌بيت(ع) اين تقسيم بندي را دارند. اينکه چگونه به طاعتت نگاه مي‌کني و اگر تو صبر نداشتي در طاعت يعني نفس دارد يک کاري انجام مي‌دهد و يک شيطنتي مي‌کند. شيطان دارد کاري انجام مي‌دهد که تو را از مسير صبر دور کند. حضرت امام هم اين عبارت را دارند، نگهداري نفس از بي‌تابي و جزع و فزع در هنگام مکروهات، آن چيزهايي که آدم دوست ندارد. خودت را نگهداري و داد و فرياد نکني. شکايت خالق را نزد مخلوق نبري.
شکايت کردن في نفسه بد نيست اما نزد خدا، «اللهم اني اشکوا اليه» ما شکايت داريم اما پيش مخلوق خدا نه. آنجا صبر جميل مي‌خواهد. صبر بر طاعت، نگاه من به طاعت چگونه باشد؟ حضرت امام از مرحوم سيد بن طاووس نقل مي‌کنند، ايشان روز اول تکليفشان جشن گرفتند. خداوند به من اجازه مراوده و صحبت کردن داد. ما هم داخل انسان‌ها و آدم‌هايي شديم که عمل ما نزد خدا معتبر است. عمل ما حساب و کتاب مي‌شود نزد خدا، اين جشن گرفتن دارد. اين را جزء مطيعين خودمان حساب کرديم، اهل طاعت، امر ما به اين آدم هم تعلق مي‌گيرد. لذا نگاه به طاعت آيا نگاه به سختي است يا نگاه آساني است؟ همين مسأله طاعت را آسان مي‌کند و بالاتر، آدم مشتاق به طاعت مي‌شود. مثل سخت بودن اينکه يک مادر براي فرزندش غذا درست مي‌کند ولي يکوقت‌هايي با چه شوقي درست مي‌کند. بچه‌ها بخورند کيف کنند، بالاخره غذا درست کردن آسان است يا سخت است؟ از حيث بدني سخت است، ولي يک عشقي آدم دارد که اين بچه‌ها بخورند و کيف کنند و بگويند: مامان، دستت درد نکند. يا فلاني خوشش بيايد. مثل خرج کردن است، شما يک هديه مي‌خري براي کسي که خيلي دوستش داري. مي‌بري مي‌دهي تشکر مي‌کند و مي‌گويد: دستت درد نکند، چقدر خوشحال شدم. بالاخره من از جيبم پول رفت ولي لذتي که خريد دارد و پذيرفته شد، شيرين‌تر از تلخي پولي است که از جيبت رفته است. طاعت پيش خدا اينطور است. کسي مقايسه نمي‌کند اگر اهل طاعت باشد. فرقش اين است که اينجا انگشتر را با پول خودت مي‌خري و آنجا طاعت خدا را با عمري که خدا به تو داده انجام مي‌دهي. از جانب خودش آمده و به خودش برمي‌گرداني. اين فقط يک لذت طاعت است. انشاءالله خداوند براي ما تبديل کند، سختي عبادت را به شيريني عبادت. حضرت امام مي‌فرمايد: اين شدني است. هم ذکر مي‌خواهد و هم ياد مي‌خواهد. انشاءالله خداوند توفيق بدهد و در تربيت ما هم اينطور باشد، يعني تکليف مثل همين جشن تکليفي که عرض کردم. تکليف را براي بچه‌ها و خودمان شيرين بگوييم که واقعيت همين است. شيطنت‌هاي شيطاني طوري است که پر از سختي جلوه مي‌دهد. قسمت سخت کار را خيلي جلوه مي‌دهد. اما قسمت شيرين‌اش که بندگي چه کسي را داري انجام مي‌دهي.
شيطان از اين حرف‌ها زياد مي‌زند. گاهي در بلاها و مصيبت‌ها، گاهي در طاعت‌ها، گاهي در معصيت يک جلوه‌گري ديگري مي‌کند و توجيهات ديگري را به ذهن ما مي‌آورد. گاهي شايد اين جمله را شنيده باشيم. مصيبتي پيش مي‌آيد، مي‌گوييم: مگر من چه گناهي کردم که اين مصيبت به سر من بيايد؟ لزوماً هر بلا و ابتلاء و امتحان الهي، در مقابل گناهي است که انجام مي‌دهم. يعني خدا را تصوير کردم که هرآنچه سر من مي‌آيد فقط به واسطه انتقام او يا فقط به واسطه اينکه عصباني شده از دست من و مي‌خواهد مرا تنبيه کند، فقط اين است. چرا اين انحصار در ذهن من بيايد؟ صبر در مقابل مصيبت او خودش رحمت است. يعني مرا بالا مي برد. انواع صبر را مي‌گوييم و اينکه من در مقابل بلاهايي که از طرف خدا به من مي‌رسد، يا از طرف بعضي از طاعت‌هايي که خدا براي من واجب کرده، نتيجه‌اش بالا رفتن است. اما جلوه‌گري شيطان به سختي خود کار است. نتيجه را نشان نمي‌دهد. نمره بيست آخر را نشان نمي‌دهد. مي‌گويد: چه امتحان سختي! اذيت نمي‌شوي؟ اذيت شدن هر چيزي يک پاداشي دارد. پاداش صبر چيست، منتهي شيطان نتيجه را نمي‌گويد و همين تکه جلو را مي‌گويد. لذا مي‌گويد: چه گناهي کردي؟    
ائمه هدي (عليهم السلام) يا انبياء هرکدام توصيف به صبر شدند. صفت زينتي اهل‌بيت(ع) کظم غيظ در مورد امام کاظم(ع)، يا در مورد همه اهل‌بيت بوده است. اگر شکايتي هم بوده گاهي صبر بر آلام جسماني در مورد آنها مطرح شده که اينجا مقتضاي بشر است، همين که دست حضرت ممکن است زخم شود يا اتفاقي بيافتد يا داغ فرزند ببينند. پيامبر اکرم(ص) فرزندشان از دنيا رفتند، اشک ريختند. ولي در مقابل اين مصيبت، در مقابل خدا حرفي که دليل بر شکايت يا عدم عدالت الهي باشد اتفاق نيفتاده است. يا مي‌گويند: اصل شکايت انبياء الهي فراق بر محبوب است. ناله‌اي است که آن مرغ باغ ملکوتم است. فراق بر محبوب است که دور افتاديم. مثل استغفارهاست. بعضي سؤال مي‌کنند که پيغمبر ما و اهل‌بيت(ع) چرا اينقدر استغفار مي‌کردند؟ مگر استغفار از گناه نيست؟ چرا استغفار مي‌کردند؟ پيامبر و اهل‌بيت که معصوم هستند. در حالي که پيش فرض اشتباه ذهني اين است که استغفار فقط براي گناه است. استغفار خودش نورانيت مي‌آورد، تقرب به خدا مي‌آورد. غم را از دل مي‌برد و آدم را شاداب مي‌کند. آلودگي‌هايي که براي آنهاست براي ما نيست و حساب و کتابش با ما فرق مي‌کند. گاهي همين حيات آنها و معاشرتشان با ما برايشان کدورت ايجاد مي‌کند. از آن استغفار مي‌کنند. هر موقع ديديد دلتان گرفت، غصه دار شديد، يکي از کارها استغفار باشد براي خودتان و جميع مؤمنين و مؤمنات. خدايا به تو پناه مي‌برم از گناهانم. خدايا آن زشتي که دعاي مرا حبس مي‌کند، روح مرا حبس مي‌کند، آنهايي که قطع ارتباط مي‌کند بين من و تو و اين قطع ارتباط براي من کم نوري و ضعف مي‌آورد. اينها را ببخش و اين خواستن اثر دارد و آدم را شاداب مي‌کند.
صبر بر طاعت و معصيت را تقسيم بندي مي‌کرديم. حضرت يعقوب(ع) طبق آيه قرآن «إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْنِي إِلَى اللَّهِ» (يوسف/86) شکايت دارد نزد خدا نه الي الناس. لذا در مورد مردم بخواهي بگويي کاري هم از حيث اراده از دست آنها برنمي‌آيد. ما معمولاً شکايتمان به مردم به عنوان اين است که يک کاري از دستشان بربيايد. به آنها طمع داريم. خودش يک منافي بودن با توکل دارد. يکوقت آدم کارش را به مردم مي‌گويد از اين جهت که آنها را وسيله نسبت به خدا مي‌بيند. ولي شکايتت را فقط نزد خدا مي‌برد. درد دل بايد پيش خدا باشد و اين صبر جميل است. اگر اينطور شد آنوقت «فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظاً وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ» (يوسف/64) خدا بهترين حافظ براي من است. براي نفس يک ملکه نوراني پيدا مي‌شود و اينها اثرات صبر است و مقام صبر اينها را براي آدم ايجاد مي‌کند. در معصيت صبر در مقابل معصيت، گناه پيش مي‌آيد خودت را نگه داري. منشأ تقواي نفس مي‌شود و کم کم يک ملکه تقوا پيش مي‌آيد. من يک دوستي داشتم اين بنده خدا در کار بسته بندي چاي بودند. يکوقت ديدنش رفتم و داشتيم با هم صحبت مي‌کرديم، همينطور که با من صحبت مي‌کرد اين را بسته بندي مي‌کرد و کارش را مي‌کرد. اين ملکه شده بود و دستش منتظر فرمان چشم و محاسبه عقل نبود. صبر باعث مي‌شود تقوا ملکه نفس آدم شود. چقدر خوب است آدم بگويد: من همه جا تقوا را رعايت مي‌کنم. صبر اثرش اين است. وقتي دانستيم يک دارو چه اثر مفيدي دارد، خيلي تقيد به استفاده از آن پيدا مي‌کنيم. خودمان را صبور کنيم.
صبر در طاعت؛ منشأ انس به حق مي‌شود. عاشق خدا مي‌شوي، در اطاعت اگر صبر داشته باشي منشأ انس مي‌شود. کم کم با خدا رفيق مي‌شوي و با خدا بودن به تو خوش مي‌گذرد. صبر در طاعت يعني تحمل سختي‌هاي عبادات. مثل موقعي که اجر شديدي را از کار کم مي‌خواهي. عبادت ما عبادت قليلي است ولي اجر الهي اجر کثير است. نسبت ندارد، اگر به عدالت بخواهيم خدا با ما رفتار کند، خبري از اجرها نيست ولي خدا «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ‏ عَشْرُ أَمْثالِها» (انعام/160) خدا توماني ده تومان فايده دارد با او معامله کني. آخر هيچ جا اينطور نيست. اگر به ما هم کسي بگويد: آقا يک کالايي را بياور ده برابر سود بگير، من بگويم خيلي بي انصافي است. خدا به فضل خودش گفته تو عملت را بياور، من ده برابر به تو سود مي‌دهم.
شريعتي: به نظر من تمام اين نکات پيش فرضش باور قيامت است.
حاج آقاي سعيدي: بله، اينکه بداني زمان زندگي ما يک زمان بسيار کوتاه در دنيا و بقيه در آخرت است. خيلي مفيد استفاده کن. تمام سختي‌ها قابل تحمل مي‌شود اگر آخر را ببيني، يا خيلي کوتاه مي‌شود. تمام سختي‌ها يُسر مي‌شود. فرض کنيد امروز اگر بگويند: سختي روز کربلا پيش مي‌آيد ولي همراهي با أباعبدالله(ع) را دارد، شايد آنهايي که تمرين صبر کرده باشند، بگويند: دنيا را نمي‌خواهم، فقط همراهي با حسين! «فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرات‏» (بقره/148) واقعاً خير را مي‌بيند. اگر آن باور و ديدن، چشم باز و بصيرت وجود داشته باشد، ديگر دنيا رهزن نيست، ديگر دنيا ملاک نيست. ديگر دنيا نمي‌تواند تو را از مسيرت منحرف کند. چيزي نمي‌بيني و حضوري نمي‌بيني. مثل اينکه شما بگويي يک ببر دارد در جايي مي‌رود و يک تار عنکبوت جلويش است. تار عنکبوت مانع براي اين نيست ولي براي پشه‌ها مانع است و مرگشان هم در تار عنکبوت اتفاق مي‌افتاد. دنيا وهن است، اگر پشه بودي، ريز بودي در همين گير مي‌افتي و دست و پا مي‌زني. مرگت هم همين‌جا اتفاق مي‌افتد. ولي اگر ببر بودي و در اين مسأله شتافتي، رد مي‌شود. اين مسيري است که صبر به ما آموزش مي‌دهد. صبر در بليات، منشأ رضاي به قضاي الهي مي‌شود. اگر هرجا بلايي پيش آمد صبر داشتي، رضايت برايت پيش مي‌آيد. خدايا راضي هستم به آنچه تو براي من در نظر گرفتي. نظام را نظام احسن مي‌بيني. نظام احسن درونش خطا ندارد. در آن مشکلي وجود ندارد. خدايا صابر هستم به هرآنچه که تو براي من در نظر گرفتي و رضايت را اگر بخواهيم خودماني ترجمه کنيم مي‌شود خوشبختي. يعني سعادت در همين دنيا همراه با بلاها، ما امام حسين(ع) را خوشبخت مي‌دانيم يا نه؟ سعادتمند مي‌دانيم يا نه. از همه بيشتر بلاکش مي‌دانيم يا نه. پس بالاخره بلا يا سعادت، چرا اين انفصال اينجا مي‌بيني؟ با هم ببين. لذا امام حسين(ع) خوشبخت‌ترين و پر بلا ترين است و اصلاً هم منافات با همديگر ندارد. «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً» (انشراح/6) اگر درست به بلا نگاه کردي، شيريني‌اش را از جانب خداوند مي‌بيني.
کم صبري‌هاي ما باعث مي‌شود نسبت به خدا راضي نباشيم، «راضية مرضيه» نباشيم. شقاوت سراغ آدم مي‌آيد. «الصَّبْرُ مِنَ‏ الايمَانِ‏ بِمَنْزِلَةِ الرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ وَ لا إِيمَانَ لِمَنْ لا صَبْرَ لَهُ‏» (كافي، ج 2، ص 89) صبر نسبت به ايمان آدم مثل سر براي جسد است. براي بدن حياتي است. سر که از بين رفت بدن هم مي‌پوسد و از بين مي‌رود. يعني ايمان از بين مي‌رود. حضرت امام يکي از دلايل بي ايماني را کم صبري مي‌داند. متقابل هستند نسبت به همديگر. صبر کسي رفت ديگر منتظر باشد ايمانش هم از بين برود. تقيدش به احکام هم از بين برود، تقيدش به اينکه در مقابل مصيبت‌ها و معصيت‌ها نگه داشته شود، آنها هم از بين مي‌رود. در بحث صبر يک ذره عامل باشيم.
صبر کليد ابواب سعادت است. سر منشاء نجات از محل‌هاي هلاکي است که در دنيا پيش مي‌آيد. من بايد يک ابزاري داشته باشم که در سختي‌ها بتوانم رد کنم. سختي را چه شکايت کني و داد و فرياد و چه صبر کني، در اراده الهي هيچ تأثيري ندارد. آن اتفاق مي‌افتاد، اگر صبر کردي به نتيجه خيرش خواهي رسيد و اگر صبر نکردي و داد و فرياد نکردي، به همان مسأله دچار خواهي شد اما ديگر به اجرش نمي‌رسي. اينکه خدا را با خودت همراه ببيني و اجر صابرين را خدا ضايع نمي‌کند، چون اکثر احسان را به صبر مي‌دانند. «إِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ‏ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ» (توبه/120) در تعريف احسان، اکثرش را صبر مي‌دانند. خدا اجر اهل صبر را ضايع نمي‌کند. شکايت پيش هرکس و ناکس باز نشود. انسان صابر و بي شکيب زبانش را نگه مي‌دارد. پس يکي اظهار نارضايتي است. اثرش اين است که اگر اينطور نشد رسوايي نزد مردم پيدا مي‌شود. همه آدم را به عنوان آدم بي صبر و شاکي مي‌دانند. مي‌گويند: فلاني اهل ناله است. مي‌گويند: چه خبر؟ مي‌گويد: اي بابا! امان از روزگار، سست عنصر و کم ثبات مي‌شود. آدمي که صبور نبود نسبت به همه چيز اين حالت برايش پيش مي‌آيد و در درگاه قدس ربوبيت، از ارزش او کاسته مي‌شود و از ارزش مي‌افتد. آدمي که شکايت خدا را نزد خلق خدا برد، پيش خدا از ارزش مي‌افتد.
شريعتي: بزرگي مي‌گفت: خدا مي‌گويد: هرچه تو ديدي از بلا و مصيبت از جانب من چيزي نگو و صدايش را در نياور. من هم هرچه ديدم از نافرماني و معصيت صدايش را درنمي‌آوردم.
حاج آقاي سعيدي: ما اينطور هستيم، در طاعت و معصيت تا نعمت در کار است صورتاً شکري مي‌کني و آن نيز مغزي ندارد بلکه براي طمع ازدياد دنياست. وقتي يک مصيبت پيش آمد يا يک درد و مرضي را آورد، شکايت‌ها از حق تبارک و تعالي پيش خلق مي‌بريم و به زبان اعتراض و کنايه گويي زبان باز کرده و پيش کس و ناکس شکوه مي‌کنيم. کم کم اين شکايت‌ها و اين جزع و فزع‌ها در نفس تخم بغض حق و قضاي الهي مي‌کارد. اينکه چه اثري دارد. سوء ظن به خدا پيدا مي‌کند و آن به تدريج سبز مي‌شود و قوت مي‌گيرد تا آنکه ملکه مي‌شود بلکه خداي ناخواسته صورت باطن ذات صورت بغض به قضاي حق و دشمني ذات مقدس حق مي‌شود. دشمن خدا مي‌شود نسبت به همه چيز. به نفس بفهمان که جزع و بي تابي علاوه بر آنکه خودش ننگ بزرگي است براي رفع بليات و مصيبت‌ها فايده‌اي ندارد. هرچه هم جزع و فزع کني فايده ندارد. «مَنِ ابْتُلِىَ‏ مِنَ‏ الْمُؤْمِنِينَ بِبَلَاءٍ فَصَبَرَ عَلَيْهِ كَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ أَلْفِ شَهِيدٍ» (كافى/ ج 2/ ص 92) خدا اجر هزار شهيد مي‌دهد به کسي که به بلايي گرفتار مي‌شود و صبر مي‌کند. چقدر از خدا مي‌خواهيم که مرگ ما را شهادت قرار بدهد و اين از زيباترين دعاهاست. شهادت مرگ ويژه‌اي است. بدان که در مقابل آنچه خرج مي‌کني چه اجري مي‌گيري و بعد خرج کردن لذت بخش و با اشتياق مي‌شود. بلاهاي خدا با يک تير هزار نشانه، ما عادت کرديم ذهنمان با يک تير يک نشان بزند. پس بالاخره خدا اينجا اين را براي تنبيه من قرار داده يا براي امتحان من است. خدا مي‌تواند يک بليه‌اي را بياورد هم براي ارتقاء تو باشد و هم براي پاک کردن گذشته تو باشد و هم هزار دليل ديگر. خدا دستش بسته نيست.
ما عادت کرديم ترسمان از خدا مثل ترسمان از مردم باشد. چرا از بعضي مردم مي‌ترسيم؟ از ظلمشان مي‌ترسيم. آدم از ظلم ظالم مي‌ترسد. خدا که به بنده‌هايش ظلم نمي‌کند. پس ما ترسمان خطاست اگر به حيث ظلم نسبت به خدا نگاه کنيم و بگوييم خدا ظالم است و من از اين جهت مي‌ترسم. چرا من از نتيجه آزمايشم مي‌ترسم؟ مي‌روم نتيجه آزمايش را با يک ترسي مي‌گيرم. خدا نکند پيش بيايد. آزمايش دادي و حالت خوب نيست و دکتر هم گفته شما مشکوک به بيماري فلان هستي. نتيجه آزمايش را مي‌گيري و ترس داري. نتيجه عمل خودت است که پرخوري کردي و قند گرفتي، چربي داري. خطاي خودت است و از آن مي‌ترسي. آزمايش هيچ نقصي ندارد. آزمايش هيچ تقصيري ندارد. آزمايش في نفسه هيچ ترسي ندارد. ترس از نتيجه آزمايش است که نتيجه آزمايش هم نتيجه عمل خودت است. ترس از خدا به اين معني که حيا مي‌کنم از خدا و مي‌ترسم آبرويم برود. شما نزد پزشک مي‌روي و مي‌گويي: الآن وضعيت اين است. مراقبه من و بصيرت من نسبت به حال موجودم اين است و بعد آنها دستور مي‌دهند. نسخه جديد پزشک امروز ما از جانب اهل بيت(ع) اين است که خودت را به صبر بزن، خودت را به صبر وادار کن. صبر يک عملي است که ما فکر مي‌کنيم فلاني صبور است. فلاني هم عجول است. بعد مي‌گوييم: من همين هستم که هستم. آموزش ببين و خودت را به اين مسأله مجبور کن که صبرت را زياد کني. مصيبت سوم که مي‌رسد من ديگر کم صبري مي‌کردم و ديگران را اذيت مي‌کردم، حالا به پنج برسان.
صبر را طبق تقسيم بندي که کرديم راهکارها را نسبت به هرکدام دادند. صبر بر معصيت افضل است. اين را حضرت امام مي‌فرمايند که اولاً درجه‌اش از همه بالاتر است. آنجايي که گناه پيش مي‌آيد و تو جلوي خودت را مي‌گيري، اين از همه آنها هم از حيث سختي، سخت‌تر است و هم از حيث درجه افضليت و پاسخي که خداوند به او مي‌دهد بالاتر است و بايد  نگه داري. راه و روشش يکي است. نزديک هم نشو. اگر گناه پيش مي‌آيد و مي‌خواهي صبرش را آموزش ببيني، در مرحله نزديکش پيش نرو. اينقدر جلو نرو که بگويد: اي داد و بي‌داد، افتاديم. در مورد گناه مسأله ايمني را رعايت کنيد. طلب صبر کردن، «تَواصَوْا بِالصَّبْر» همديگر را به صبر توصيه کنيد. من شما و شما مرا! گاهي يک تذکر است فلاني در غذايت نمک نريز. اينقدر به دل آدم مي‌نشيند که آدم بعداً ده جاي ديگر هم يادش مي‌افتد نمک نخورد. تصبّر، از باب تفعل که يک وقت‌هايي خودت را به صبوري بزني.
خودت را به اين مسأله وادار کن. رفاقت با آدم صبور يا رفاقت با آدم عجول به شدت روي آدم تأثير مي‌گذارد. آدمي که شما را توصيه مي‌کند يا عملکردش طوري است که تو را به هم مي‌ريزد. دائماً عجله کردن، در رانندگي و در زندگي باشد، در صحبت کردن باشد. يک آدمي که تو را آرام مي‌کند ولي مي‌بيني اشکالي ندارد اينطور شد. يک ذره آرام باش، نگهدار، قشنگ مي‌بيني يک ثانيه صبر تو را يکباره عوض مي‌کند. نظام خداوند را نظام احسن بدانيم. همه چيز طبق همان چيزي که بايد دارد اتفاق مي‌افتد. تو هم يک نقطه‌اي از اين مجموعه هستي. نسبت به اين صبر داشته باشي نتيجه ظفر براي توست. نداشته باشي دست و پا مي‌زني، باز همان نتيجه‌هايي که بايد اتفاق بيافتد، رخ مي‌دهد. ولي به ظفر برس. عملکرد تو عملکرد صحيحي باشد. يکوقت راهکاري است که خداوند فرمود. صدقه بدهيد براي رفع بلا، صدقه مي‌دهي جنبه بلا بودن بلا از بين مي‌رود و جنبه تنبه و ارتقاء درجه‌اش براي شما مي‌ماند. يعني همان مصيبت هست مي‌بيني اِ... چرا صدقه دادم فلاني خوب نشد؟ چرا صدقه دادم فلان کارم حل نشد؟ جنبه بلا بودن از بين مي‌رود، يک جنبه ديگر داشت که بايد ارتقاء پيدا مي‌کردي، آن جنبه ارتقايي برايت مي‌ماند. قضاوت اينکه بلا است يا ارتقاء است به عهده من نيست. من قدرت تشخيص ندارم. جنبه بلايش مي‌رود و جنبه ارتقايش مي‌ماند. لذا صدقه در همه جا عمل مي‌کند. عملکرد ما نسبت به بلاها و طاعت‌ها و مصيبت‌ها، بدون اجر نمي‌ماند.
حضرت امام مي‌فرمايد: در مراتب صبر دقت کنيم. يک وجود اندازه‌دار دارد. هرچقدر پيشرفت کردي قانع نشو. يکي از کارهايي که شيطان مي‌کند قناعت مي‌آورد در تمام فضا، فارغ التحصيلي چيست؟ ترک تحصيل چيست؟ يک نفر تا ديپلم مي‌آيد، يک نفر تا ليسانس مي‌آيد. يک نفر کارشناسي ارشد است. مي‌گويد: آن بايست، کار را خراب مي‌کند! فراغت از تحصيل است، هميشه يک پله بالاتر هست. اجرش هم تصاعدي بالاتر مي‌رود. هرچقدر شد تو خودت را فارغ التحصيل و لزوم تحصيل صبر داري نگاه به خودت نکن. بالاتر اجر بالاتر مي‌گيري تا جايي که آدم صابر هم رديف اولياي الهي مي‌شود. خدا خيلي دوست دارد و در جوارشان بودن را نصيب آدم مي‌کند. صبور بودن چقدر شيرين است. چقدر عجول بودن تلخ است. وقتي آخر عمر ببيند تمام اينهايي که براي من پيش آمد چه صبر مي‌کردم و نمي‌کردم اتفاق افتاد ولي از اجرش محروم شدم. حيف نيست آدم‌‌ها از اجر اين مسأله محروم باشند.
حرف آخر دعا براي صبر است چه براي خودمان و چه براي ديگران، دعاهايي که خيلي براي فرزندان ما مفيد است و توصيه شده، دعا براي صبرشان در طاعت است. براي دينشان دعا کنيد. دعاي 24 صحيفه سجاديه، امام سجاد(ع) براي دين بچه‌ها و ذريه‌ي آنها دعا مي‌کند. پدر و مادرها براي دين بچه‌هايتان دعا کنيد. شرايط سختي است. حضرت فرمود: مردم در آخرالزمان سه بار غربال مي‌شوند. نگاه کنيد که روي غربال مي‌مانيد يا رد مي‌شويد. براي بچه‌هايمان دعا کنيم. تربيت جاي خود و دعا جاي خود، دعاها تأثير دارد. از آنها بخواهيد دعايتان کنند و خيري که براي شما مي‌خواهند خير در دينتان باشد. انشاءالله خداوند فرزندان و ذريه ما را ديندار و صبور قرار بدهد.
شريعتي: بزرگي مي‌گفت: در آتش سختي‌ها خوب تحمل کنيد که حسابي پخته مي‌شويد. آنهاي که دنبال پخته شدن هستند که از خامي در بيايند بايد صبور باشند. دعا کنيم خداوند اگر بلايي مي‌دهد و مصيبتي به سمت ما مي‌آيد، صبرش را هم بدهد. براي همه عزيزاني که بلا و مصيبت مي‌بينند آرزوي صبر جميل مي‌کنيم. نکات خيلي خوبي را شنيديم. امروز صفحه 566 قرآن کريم، آيات پاياني سوره مبارکه قلم و آيات ابتدايي سوره مبارکه حاقه را تلاوت خواهيم کرد.
«خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَ قَدْ كانُوا يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَ هُمْ سالِمُونَ «43» فَذَرْنِي وَ مَنْ يُكَذِّبُ بِهذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ «44» وَ أُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ «45» أَمْ تَسْئَلُهُمْ أَجْراً فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ «46» أَمْ عِنْدَهُمُ الْغَيْبُ فَهُمْ يَكْتُبُونَ «47» فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَ لا تَكُنْ كَصاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نادى‏ وَ هُوَ مَكْظُومٌ «48» لَوْ لا أَنْ تَدارَكَهُ نِعْمَةٌ مِنْ رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَراءِ وَ هُوَ مَذْمُومٌ «49» فَاجْتَباهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِينَ «50» وَ إِنْ يَكادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَ يَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ «51» وَ ما هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ «52»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏، الْحَاقَّةُ «1» مَا الْحَاقَّةُ «2» وَ ما أَدْراكَ مَا الْحَاقَّةُ «3» كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَ عادٌ بِالْقارِعَةِ «4» فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ «5» وَ أَمَّا عادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عاتِيَةٍ «6» سَخَّرَها عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيالٍ وَ ثَمانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُوماً فَتَرَى الْقَوْمَ فِيها صَرْعى‏ كَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ خاوِيَةٍ «7» فَهَلْ تَرى‏ لَهُمْ مِنْ باقِيَةٍ «8»
ترجمه: ديدگانشان (از ترس) فرو افتاده و ذلّت و خوارى وجودشان را فرا گرفته است. آنان (در دنيا) به سجده دعوت مى‏شدند در حالى كه سالم بودند (ولى سجده نكردند و امروز ديگر عاجزند.) پس مرا با كسى كه (قرآن،) اين حديث (الهى) را تكذيب مى‏كند واگذار، ما آنان را از راهى كه نمى‏دانند تدريجاً (به سوى عذاب) پيش مى‏بريم. و به آنان مهلت مى‏دهم، همانا تدبير من محكم و استوار است. آيا (در برابر انجام رسالت) مزدى درخواست مى‏كنى كه آنان از پرداخت آن سنگين بارند؟ يا اسرار غيب نزد آنهاست و آن ها مى‏نويسند. پس براى (تحقّق) فرمان پروردگارت صبر كن و همانند (يونس) صاحب ماهى مباش آن گاه كه با دلى پر اندوه ندا در داد. اگر رحمت پروردگارش او را در نيافته بود، قطعاً به صحرائى بى‏گياه افكنده مى‏شد، در حالى كه مستحقّ مذمّت بود. پس خداوند او را برگزيد و از شايستگان قرارش داد. و نزديك بود كسانى كه كفر ورزيدند، چون قرآن را شنيدند، تو را چشم بزنند و مى‏گويند: او ديوانه است. در حالى كه آن قرآن جز مايه بيدارى براى جهانيان نيست.
به نام خداوند بخشنده مهربان‏، آن امر راستين. چيست آن امر راستين. و تو چه مى‏دانى كه چيست آن امر راستين. قوم ثمود و عاد آن حادثه كوبنده را تكذيب كردند. پس قوم ثمود به خاطر طغيان‏گرى نابود شدند. و امّا قوم عاد به وسيله بادى سرد و سوزنده و بنيان كن نابود شدند، كه خداوند هفت شب و هشت روز پى در پى، آن را بر آنان مسلط كرد. پس (اگر آنجا بودى) مى‏ديدى كه در آن ايام، آن قوم از پا افتاده، گويا تنه‏هاى نخل تو خالى هستند. پس آيا هيچ بازمانده‏اى براى آنان مى‏بينى؟
شريعتي: به دوستاني که در طرح بزرگ ما شرکت کردند و باني شدند که کساني که تا به حال به مشهد مشرف نشدند، صحن و سراي امام رضا را ببينند و دلشان را به پنجره فولاد امام رضا گره بزنند، دوستان ما آنجا هستند. هر هفته چند سري از کاروان‌ها عازم مشهد الرضا مي‌شوند و پيام‌هاي پر مهرشان به ما مي‌رسد. حتماً نايب الزياره و دعاگوي همه ما باشند. اشاره قرآني را بفرماييد.
حاج آقاي سعيدي: «فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ» امر صبر امر از جانب خداوند است. براي نسبت به حکم خداوند اهل صبر باشيد. در اطاعت هر امري يک خيري نهفته است. خدايا ما را نسبت به خودت و اوامري که نسبت به ما داري آدم‌هايي قرار بده که متواضع باشند و قبول کنند طغيان نسبت به صبر و امر تو را نداشته باشند.
شريعتي: از حضرت آيت الله کوه کمره‌اي براي ما بگوييد.
حاج آقاي سعيدي: سيد محمد کاظم يزدي(ره)، سيد ابوالحسن اصفهاني، مرحوم نائيني و آقا ضياء عراقي، اين بزرگان از استوانه‌هاي حوزه بودند. از شاگردان اينها مرحوم محقق داماد، آ ميرزا هاشم آملي (ره)، آ سيد محمد علي آقاي قاضي طباطبايي، از بزرگان حوزه بودند. علامه طباطبايي(ره) استاد و شاگرد چه تناسبي است و آيت الله صافي گلپايگاني که ايشان هم از شاگردان قديم ايشان بودند و شاگردي هم کرده بودند. از ايشان نقل است که وقتي پيش ايشان آمدند گفتند: آقا انشاءالله خدا ايشان را شفا بدهد، ايشان فرمودند: مهر مرا بشکنيد. مي‌ترسم سوء استفاده شود! گفتند: انشاءالله خدا شفا مي‌دهد. گفت: مي‌دانم که کار تمام است. بعد ايشان استخاره با قرآن مي‌گيرند و مي‌آيد «لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِ» (رعد/14) اين دعوت حق است و ايشان از دنيا مي‌روند.
شريعتي: حسن ختام روزهاي چهارشنبه ما يک روايت نوراني است که رنگ و بوي امام زمان(عج) را دارد.
حاج آقاي سعيدي: حضرت حجت مي‌فرمايد: ما علم‌مان به خبرهاي شما احاطه دارد. آن چيزي که اتفاق مي‌افتد، هيچ چيزي فروگذار نيست و تمام اخبار به ما مي‌رسد. حضرت حجت فرمود: «انّي أمان لاهل الارض» من امان اهل زمين هستم. براي حضرت حجت خوش خبر باشيم. چه بهتر از اينکه وقتي خبر ما مي‌رسد حضرت شاد شوند و بگويند: يک خبر خوب، من امروز تصميم گرفتم کمتر فلان خلاف را بکنم. خدايا بخاطر حضرت حجت يک قدم جلو بيايم. امروز حضرت حجت مي‌خواهم يک هديه برايت بفرستم. حجاب من فرق کرده است. تو از خبر ما هميشه آگاه هستي. حجاب من يک پله بالاتر آمد و يک ذره مورد پسند تو قرار گرفت. امروز عملکرد و کاسبي من اينطور شد. امروز در کاسبي احتياط کردم. امروز صبر مي‌کنم بر اين استهزاء ديگران نسبت به حجابم، نسبت به عملم، نسبت به نمازم، اگر ديگران مسخره مي‌کنند امروز صبرم را بيشتر مي‌کنم. اين هم خبر خوب که برايت مي‌فرستم. چقدر خوب است آدم يک دسته گل به امامش بدهد. بگويد: اين همه خبر خوب، چقدر همه سبقت مي‌گيرند. ما هم اينطور باشيم و دسته گلي از خبرهاي خوب براي اماممان ببريم که خوشحال و راضي باشد.
شريعتي: صبر در دوران غيبت حضرت ولي‌عصر هم هنري است که صبور باشيم.
حاج آقاي سعيدي: خيلي ويژه است. گفت: «أفضل‏ الاعمال‏ أحمزها» (مفتاح الفلاح، ص 45) بهترين اعمال سخت‌ترين آنهاست. دسته گل اندازه دارد. دسته گل کوچک و بزرگ داريم. صبري که ما در اين مسأله داريم و استقامتي که داريم انشاءالله منجر به پيروزي شود و پيروزي و ظفر ما در ظهور حضرت حجت است. خدايا طعم پيروزي را به همه ما بچشان.
شريعتي: يک تسليت به جانباختگان سقوط هواپيماي ارتش بگويم که همه ما را داغدار کرد. انشاءالله خداوند متعال به آنها اجر بدهد.
حاج آقاي سعيدي: خدايا اگر همه جا صبوري کرديم، يکجا شکايت بکنيم و کم صبري کنيم، خدايا مي‌خواهيم از فقد امام زمان به تو شکايت کنيم. خدايا ديگر غيبت کافي است. خدايا از ادامه غيبت حضرت حجت صرف نظر کن. «اللهم عجل لوليک الفرج»
شريعتي: نه فقط در اين زمان پريشان که هميشه تنها قرارگاه مطمئن آستان توست. چه کنيم که دل به ياد تو قرار نمي‌گيرد و سر بي ياد تو سامان نمي‌پذيرد. دست ما و دامانت، سر ما و آستانت.

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها