اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

97-10-12-آرامش در زندگي ؛ بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني (ره)-- شرح حديث پانزدهم

معرفی برنامه

برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: آرامش در زندگي؛ بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني (ره)- شرح حديث پانزدهم (امتحانات و ابتلائات الهي)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين سعيدي
تاريخ پخش: 12-10-
97
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد.
اي زندگي بردار دست از امتحانم *** چيزي نه مي‌دانم نه مي‌خواهم بدانم
دلسنگ يا دلتنگ چون کوهي زمين گير *** از آسمان دلخوش به يک رنگين کمانم
کوتاهي عمر گل از بالانشيني است *** اکنون که مي‌بينند خارم در امانم
دل بسته‌ي افلاکم و پا بسته‌ي خاک *** همواره‌اي بين زمين و آسمانم
آن روز اگر خود بال خود را مي‌شکستم *** اکنون نمي‌گفتم بمانم يا نمانم
قفل قفس باز و قناري‌ها هراسان *** دل کندن آسان نيست آيا مي‌توانم
سلام مي‌کنم به همه بيننده‌ها و شنونده‌هاي گرانقدرمان، انشاءالله هرجا که هستيد خداوند متعال پشت و پناه شما باشد. حاج آقاي سعيدي سلام عليکم، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي سعيدي: بسم الله الرحمن الرحيم، بنده هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام دارم. انشاءالله که توفيق بندگي و عبادت خداوند را در همه احوال زندگي داشته باشيم.
شريعتي: فرمود: «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ‏ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِين‏، الَّذِينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون‏» (بقره/155) امروز مي‌خواهيم در مورد ابتلاء و امتحان صحبت کنيم در ذيل حديث پانزدهم چهل حديث امام راحل عظيم الشأن، دعوت مي‌کنم امروز هم تا پايان با ما همراه باشيد.
حاج آقاي سعيدي: باز هم سر سفره اهل‌بيت(ع) خاصه اميرالمؤمنين(ع) هستيم که نام و يادشان شيرين کننده اذهان ماست. از آن چيزهايي که قلب را متوجه خدا مي‌کند، ذکر عليٍ عباده، از آن اول بندگي و عبادت و خدا را با نام علي(ع) آغاز مي‌کنيم. روايت از امام صادق(ع) هست که امام صادق(ع) از اميرالمؤمنين(ع) نقل مي‌فرمايند: «إنّ في کتاب عليّ، عليه السّلام: أنّ أشدّ النّاس بلاء النّبيّون» شديدترين مردم نسبت به بلاها پيامبران الهي هستند. «ثمّ الوصيّون» بعد از پيغمبرها، جانشينان پيغمبرها، بيشترين بلاها سرشان مي‌آيد. «ثمّ الأمثل فالأمثل» شبيه آنها، شبيه آنها، خوب‌ها و خوب‌ها، هرچه خوب هستند بلاها سرشان مي‌آيد. درجه پايين‌تر مي‌آيد، درجه بلا هم کمتر مي‌شود. «و إنّما يبتلي المؤمن علي قدر أعماله الحسنة» ابتلاء پيدا مي‌کند مؤمن بنا بر قدر اعمال خوبش، بلاها به اندازه اعمال خوبش، «فمن صحّ دينه و حسن عمله اشتدّ بلاؤه» کسي که دينش صحيح باشد، عملش عمل صالح باشد، بلايش بيشتر مي‌شود.
«و ذلک أنّ الله تعالي لم يجعل الدّنيا ثوابا لمؤمن و لا عقوبة لکافر» خداوند تعالي قرار نداده دنيا را ثواب براي مؤمن، پاداش کار مؤمن دنيا نيست. دنيا ذاتش پست است، خدا براي کافر هم دنيا را عقوبت قرار نداده است. «و من سخف دينه» کسي که دينش سخيف شد، کم شد، «و ضعف عقله» عقل او ضعيف بود. «قلّ بلاؤه» بلايش کم مي‌شود. «و إنّ البلاء أسرع إلي المؤمن التّقيّ من المطر إلي قرار الأرض» وقتي قرار است بلا به مؤمن برسد سريعتر از اين است که آب باران بخواهد به پايين زمين برسد. بلا براي مؤمن اينطور است. خداي ما خداي حکيم است و از او غير از خير نمي‌بينيم. پس اين بلاها چيست؟ ما تصوير اشتباهي از بلا داريم. آيا تعريف‌هاي مختلفي از بلا داريم؟ بلا چيست؟ بايد مفردات براي ما مشخص شود. بلا را تعريف کردند و گفتند: بلا همان ابتلائات است. ما بلا مي‌بينيم، سختي به ذهن ما مي‌آيد. امتحان‌هاي الهي، ابتلائات الهي فقط سختي به ذهن ما مي‌آيد. اين نيست. بلا به گويش مبارک امام سجاد در صحيفه سجاديه اين است که خدايا مرا به نگاه به زندگي ديگران امتحان و مبتلا نکن. خدايا مرا به وسعت و رزق مبتلا نکن. مي‌شود با دارايي کسي را امتحان کرد؟ بله. خدا به يکي مي‌دهد، پول داده و وضع مالي‌اش خوب است. آبرو دارد. با اين مظاهر حالا چه کنيم؟ بايد ببينيم حالا دست ناتوان‌ها را هم مي‌گيريم يا نه؟ خداوند دستگيري را نيکو دانسته اما تو را بازوي توانان داده است.
بعضي از بلاها که حضرت امام مي‌فرمايد: کثرت جاه، اقتدار، مال، رياست، عزت، آبرو، عظمت، همه امتحان‌هاي الهي است. ما فکر مي‌کرديم هرچه هست از طرف سختي بلاست. همه اينها هست و به همه امتحان مي‌شوند. اگر مريضي هست صحت هم جزء امتحان‌هاست. لذا امام سجاد در صحيفه سجاديه مي‌فرمايد: خدايا شکرت مي‌کنم به بعضي از مريضي‌هايي که به من دادي. من قدر نعمت‌هايم را مي‌دانم و مي‌دانم در زمان صحت بايد چطور رفتار کنم. بعضي از بلاها را حضرت امام مي‌فرمايد: امراض، فقر، ذلت، پشت کردن دنيا به آدم، جزء همان بلاها هست. عکس‌العمل تو نسبت به اين بلاها چطور است؟ سؤال‌هاي مختلفي را استاد مي‌پرسد. از همه کتاب سؤال مي‌کند. از دانش‌آموزي از صفحه دو مي‌پرسد و از ديگري از صفحه هفت مي‌پرسد. همه امتحان مي‌شوند. مردم فکر مي‌کنند امتحان نمي‌شوند؟ نه، هيچکس نيست که خداوند خلق کرده باشد و امتحان نشود. منتهي بايد ديد پيروز بيرون مي‌آييم يا نه؟ هرچه از اين ابتلائات سخت‌تر گرفته شود، درجه‌اي که به شما مي‌دهند بالاتر است. امتحان کارشناسي ارشد را در دبستان نمي‌گيرند. به نسبت عقول و پيشرفت علمي انسان، زحمتي که کشيده، آن امتحان آنجا يک مدرکي به او مي‌دهند که اينقدر در حقوق او اضافه شود ولي شما مدرک پنجم دبستانت را ببري و بگويي: حقوق مرا اضافه مي‌کني؟ امتحان براي ما حجت مي‌شود. بدان که چه کسي هستي و کجاي کار ايستادي. خدا يکوقت‌هايي لطف مي‌کند ما را امتحان مي‌کند و در دوراهي قرار مي‌دهد و يک گوشي از ما مي‌گيرد. فلاني که فکر مي‌کني خيلي آدم حسابي شدي و ادعا داشتي، يکباره پيش مي‌آيد. يک ذره مبلغش چرب است. يک ذره محرم و نامحرم است. يک ذره مسائل شهواني است. يکباره مي‌بيني پايت سر خورد و نتوانستي. خدا امتحان مي‌کند متعال مي‌شوي. داشتم از اين طرف مي‌افتادم و باد مي‌کردم. لاستيک ماشين زياد پر باد باشد مي‌ترکد. خدا بعضي مواقع ما را ميزان مي‌کند. يادت باشد چه کسي هستي. خيلي جاها خطا مي‌کني! امتحان با من است اگر پيروز بيرون آمدي. بعضي از چيزها امتحان‌ها را سخت مي‌کند. مثلاً شهرت، امتحان را سخت مي‌کند. تو بخاطر شهرتت پا روي حق بگذاري که مشهورتر شوي. براي اينکه مقبوليت داشته باشي. حرفي را بگويي که ديگران دوست دارند نه حرفي که حق است.
شريعتي: مي‌توانيم بگوييم امتحان و ابتلاء يک مسئوليتي است که روي دوش همه ما هست؟
حاج آقاي سعيدي: بله، هيچ راهي فراري ندارد. فقط حجت بر ما تمام مي‌شود. يک جاهايي خدا خيلي امتحان مي‌گيرد و مي‌خواهد درجه‌ي خيلي زيادي بدهد. ابتلائات زياد مي‌شود و خيلي سخت مي‌شود. در سوره مبارکه انفال فرمودند: «بَلاءً حَسَنا» (انفال/17) چند بلاء حسن، صفت حسن براي بلاء هم داريم. بلاي خوب، ما به نتيجه نگاه مي‌کنيم. من بگويم: مي‌خواهم يک امتحاني را ندهم. اين امتحان را ندهي مدرک نمي‌دهند. من کنکور نمي‌دهم، بلاء از من رفع شد، امتحان رد شد. نه! تو صورت قضيه را پاک کردي. وقتي بلا از تو رد شد، درجه را هم نمي‌گيري. ساخته نمي‌شوي. از خدا نخواهيم که خدايا ما را امتحان نکن. دعا کنيم که خدايا ما را در امتحان‌هايمان پيروز قرار بده. خودت کمک ما کن. «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ» (محمد/7) خدا کمک مي‌کند در امتحان‌ها. خدايا من در امتحان‌ها به خودم اتکا ندارم. «لا تکلني علي نفسي طرفة عينٍ ابدا» خدايا من آدمي نيستم که بگويم: من، هرچه هست، تو هستي. من تمام تلاشم را مي‌کنم ولي بدون توفيق از جانب تو در تمام امتحان‌هاي تو خواهم ماند. کما اينکه خيلي مدعي تر از ما در امتحان‌ها ماندند.
دو تا مربي خدا براي ما قرار داده است. يکي مربي باطني است که عقل است. يکي مربي ظاهري است که انبياي الهي هستند. مربي‌ها امتحان مي‌گيرند. عقل و انبياي الهي را چه زمين مي‌زند، شهوت و خواست‌هاي انسان، هواي نفس، لذا مي‌گوييم: عقل و جهل، هر موقع هواي نفس يعني حالت جاهلانه انسان بيدار شود عقلش زمين مي‌خورد. در امتحان فکر کنيد کسي خوابش ببرد. غفلت او را بگيرد، وسط امتحان حواسش پرت شود. يا گيج شود و ضربه‌اي به سرش بخورد. اتفاقي بيافتد که عقلش زايل شود. يعني جواب‌هايش ديگر درست نيست. چيزهايي که مي‌نويسد اشتباه است. يا به حرف معلمش گوش ندهد و يادش برود که معلم سر کلاس چه گفت. انبياي الهي، معلم هم گفته شده است. سر کلاس چه گفت؟ گفت: اگر در اين موقعيت قرار گرفتيد، «فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ» (اعراف/200) به خدا پناه ببريد. اگر در روابط اجتماعي بوديد و اين امتحان پيش آمد به خدا پناه ببريد. بفهم کجا هستي، بفهم قلم دست کسي ديگر است و مي‌خواهد براي تو آن چيزي که قرار هست رقم بزند به واسطه عمل تو رقم بزند، پس درست عمل کن.
بعثت رسل و نشر کتب آسماني را حضرت امام بيان مي‌کند که اينها همان مسير نشان دادن است براي موقعي که بخواهند امتحان بگيرند، در امتحانت پيروز باشي. پس عقل و رسل را عرض کرديم به عنوان راهنما و بي توجهي و بي عقلي نسبت به انبياي الهي موجب باختن در امتحانات مي‌شود. نه اينکه امتحان نگيرند، چه کسي که اعتقاد دارد و چه ندارد، در امتحان هردو با هم مساوي هستند. سنت خداست، مؤمن باشي يا کافر باشي. اما راه فلاح و رستگاري و پيدا کردن جواب در امتحانات، عقل يعني رسول باطن و انبياي الهي يعني رسول ظاهر هستند. «لَها ما كَسَبَتْ‏ وَ عَلَيْها مَا اكْتَسَبَت‏» (بقره/286) ما امتحان که مي‌دهيم آخر سر مي‌گوييم: استاد اين نمره را داد، اگر نمره ما کم باشد. ولي وقتي خوب امتحان بدهيم مي‌گوييم: اين نمره را گرفتيم. هرکاري که شما مي‌کني، نتيجه امتحان آن چيزي است که در ورقه نوشتي. آن روزي که آدم‌ها پرونده‌شان را جلو مي‌آورند و مي‌گويند: بخوانيد. خودتان کتابتان را بخوانيد، خودتان براي خودتان محاسبه کنيد. «اقْرَأْ كِتابَكَ كَفى‏ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيباً» (اسراء/14) خودت محاسبه کن. نگاه مي‌کني نمي‌گويي: ديگري براي من نوشته است و کار ديگري بود. خودت نوشتي! خودت پيروزي و شکست را رقم زدي. خدا به تو اختيار داد و فرمود: «إِنَّا هَدَيْناهُ‏ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً» (انسان/3) در اين امتحانات يک نکته‌اي حضرت امام دارند، مي‌فرمايد: در بيان نکته شدت بلاء براي انبياء چند مطلب دارند. يکي اينکه هرچقدر توجه نفس به دنيا بيشتر شود و از دنيا لذت ببرد به همان مقدار توجه‌اش از آخرت دور مي‌شود. يعني ما آدم‌ها را خدا يکوقت اينطور امتحان مي‌کند. بلا به ما مي‌دهد و مي‌گويد: دنيا شيرين نيست. شيريني‌اش يکوقت براي جمع شدن شهدي است که رويش است. زيرش زهر است بخواهي دل ببندي. اگر من بخواهم به بچه‌ام بفهمانم بايد يک قاشقي زير و رويش بزنم همه با همديگر بيايد. وگرنه اگر شکرهايش را رو جمع کردي، زمانت را به شکر خوردن در دنيا صرف مي‌شود. يکوقت خدا به بنده‌هايش بلا مي‌دهد. براي اينکه بگويد: ماهيت دنيا اين است. با چيزهاي ناپسند، خيرات دنيا هم همين است.
در آخرت هم اينطور است، هيچ سختي نيست. آنجا دار امتحان نيست و اينجا دار امتحان است. لذا به اينجا دار عمل مي‌گويند. آنچه در ورقه خودت مي‌نويسي. لذا حضرت امام مي‌فرمايد اينکه غرق شوي در درياي لذايذ دنيا، مشتهيات دنيا، آن چيزهايي که به آن اشتها داري، وقتي هيچکدام از اين بلاها نباشد، تو ديگر توجهي به آخرت نداري. تا وقتي زانويت به زمين نخورد، سرت به آسمان بلند نمي‌شود. خود احتياج و بلا، نداي اي خدا را از دل آدم بيرون مي‌آورد. «أَمَّنْ يُجِيبُ‏ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوء» (نمل/62) بعد کشف سوء، آن موقع رخ مي‌دهد که تو مضطر شوي. اين بلاها لطف خداست. به اندازه صبر و تحمل من مي‌دهد ولي بدانم بدون اجر نمي‌ماند. روي هوا نيست. بگويم: خدايا هرکاري کردم از بين رفت. لذا مي‌فرمايد: خداوند در روز قيامت از همه‌ي فقرا دلجويي مي‌کند. «ليتعاهد عبده المون بالبلاء كما يتعاهد الرجل أهله بالهدية من الغيبة» شخصي مسافرت رفته، برمي‌گردد براي اهل و عيالش سوغاتي مي‌آورد. خداوند روز قيامت با فقرا اينطور است. مي‌گويد: اغنياء مي‌نشينند غصه مي‌خورند. نگاه مي‌کنند از جايگاهي که فقرا دارند و غصه مي‌خورند. بخاطر اينکه بلايي که در دنيا کشيدند بدون جواب نيست. خدا قرار داده و هرکدام به اندازه صبري در بلا کردند، العياذ بالله نسبت به خدا کافر شدند، نسبت به بلاي او عدم رضايت داشتند. نه، وقتي راضي بودند آنوقت جايگاه خودش. خدا يکسري از بنده‌هاي مؤمن را پرهيز مي‌دهد و نمي‌گذارد از دنيا استفاده کنند، کما اينکه طبيب مريضش را پرهيز مي‌دهد. طبيبي که اينجا داريم طبيبي است که بالاي سر مريض است. يکوقت دستور مي‌دهد نخور، مي‌گويد: برو، از جلوي دستت هم برمي‌دارد. نمي‌گذارد استفاده کني و دلت گره بخورد. من مي‌دانم اگر يکبار بچه من مزه نوشابه را بچشد، خوشش بيايد و دائم بخواهد نوشابه خور شود، از آن اول دم دستش نمي‌گذارم. اين بچه من است و دوستش دارم مگر اينکه اصرار کند. استدراج، يکجايي ميشود که مي‌‌گويد: برو هرکاري دلت مي‌خواهد بکن. ديگر من براي اينکه از جلوي دستت بردارم، به اندازه‌اي که خير برايت خواستم اما داري لجبازي مي‌کني. خودت داري چيز ديگري را دنبال مي‌کني. روزي مي‌آيد که براي پاک و خالص کردنت ديگر بايد خيلي آتش وسط بيايد. اينجا بايد ناخالصي‌ها گرفته شود. براي فاصل گرفتن با آلودگي‌ها بايد آتش به تو بخورد تا بسوزي. خوبي از بدي جدا شود. چقدر خوب است ما با احتياط و نرفتن در بدي‌ها نگه داريم. در امتحان‌ها آنجايي که از ما سؤال پرسيده مي‌شود درست جواب بدهيم. در دوراهي‌ها راه درست را انتخاب کنيم و اهل‌بيت ما را تنها نگذاشتند.
شريعتي: مثل امتحان‌هاي مدرسه که مراقب مي‌گذارند که تقلب نکني و حواست به برگه خودت باشد ولي امتحان‌هاي الهي اصلاً مراقب مي‌گذارند که حواسشان به تو باشد و حتي کمک کنند و جوابت را بدهند.
حاج آقاي سعيدي: امتحان‌هاي دنيايي براي فهميدن است، معلم مي‌خواهد بفهمد که وضع درسي بچه‌ها چطور است. خداوند مي‌داند و مي‌خواهد بفهمد در مورد خداوند نيست. خداوند مي‌داند، يکي حجت براي خودش کامل مي‌شود و مي‌فهمي چه کاره هستي. درجه بالاتري به شما مي‌دهند. امتحان سازنده است و ورزيده مي‌شوي. الآن مي‌خواهند خواستگاري بروند، مي‌گويند: فلاني ناز پرورده است. هيچ چيز بلد نيست. پدر و مادرش از او کاري نخواستند. خدا بعضي مواقع از ما کار مي‌خواهد که در دنيا ورزيده شوي و مقاومت پيدا کني. کسي که روزه مي‌گيرد، براي اين است که روزه استقامت بدن را زياد مي‌کند. امتحان است که خدا مي‌گويد: الآن مي‌تواني از حيث فيزيکي اين غذا را استفاده کني ولي من مي‌گويم: نه، اين نه را عمل کن و تو عمل مي‌کني و به نتيجه مي‌رسي. امتحان الهي اثرش ورزيده شدن من است نه اختبار الهي که در مدرسه بخواهيم خبر بگيريم.
حضرت امام مي‌فرمايند: يک لطف امتحان الهي اين است که ما را ياد حق مي‌اندازد. آدم ياد خدا زياد مي‌کند. غفلت‌ها او را نمي‌گيرد. ابتلائات الهي، يکوقت‌هايي ديديد که بعضي مي‌گويند: من آزمايش نمي‌دهم. مي‌گويند: چرا؟ مي‌گويد: آدم نداند راحت‌تر است. فلاني نداني اتفاقي هم پشت قضيه نمي‌افتد؟ يعني مريض نمي‌شوي وقتي نداني؟ با جهل خودت را گول نزن. خدا امتحان‌هايي که مي‌گيرد هي پاسخ آزمايش را مي‌دهد. مي‌گويد: اينجا حسد تو بالاست. اينجا کمبود فلان ويتامين عبادت را داري. شش ماه يکبار، پنج ماه يکبار خدا اين امتحان را مي‌کند که با دارايي‌هايت چه کار کردي، با نداري‌هايت چه کار کردي؟ با شدتت چه کار کردي؟ با ضعف‌ها چه کار کردي؟ با عزتي که داشتي يا با اينکه يکوقت يک ذلتي براي آدم پيش مي‌آيد، همه جا شاکر بودي؟ تو که ادعا مي‌کني و شکر خدا مي‌گويي، وقتي يک چيزي را از تو گرفتيم، ديگر شاکر نيستي. شکرت در نتيجه داشتنت بود و در نتيجه خدايي خدا نبود. حالا وقتي داديم تازه شکرت عوض مي‌شود. لذا داريم مي‌گويد: اگر مي‌خواهيد شکر شما زياد شود، برويد به آنهايي که ندارند نگاه کنيد. باعث مي‌شود شکر شما شديد و با کيفيت تر شود.
شريعتي: بحث ما در مورد آرامش بود. خيلي وقت‌ها که مضطرب و پريشان هستيم، دائم حالت تشويش و اضطراب هستيم بخاطر همين نوع نگاه ما به اطرافمان است. اگر با همين نگاه به امتحان‌ها و ابتلائات و بلاهايي که سراغمان مي‌آيد نگاه کنيم، آرامش سراسر وجودمان را مي‌گيرد.
حاج آقاي سعيدي: اگر نوح را کشتي‌بان ديدي، طوفان نوح که بزرگترين طوفان عالم است اتفاق افتاد، دلت را حرکت نمي‌دهد. خود حضرت نوح(ع)، خدا را نگاه مي‌کند مي‌گويد: نگهش مي‌دارد. حضرت يعقوب(ع) «فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظاً» (يوسف/64) بچه‌ها گفتند: «وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» (يوسف/12) ما نگه مي‌داريم. حضرت يعقوب فرمود: «فالله خيرٌ حافظاً» وقتي اينطور شد دل آرام مي‌شود. انشاءالله خدا قسمت کند که همه ما هرچه از دوست رسد نيکوست را باور کنيم. در وقت سلامت و راحت براي آدم غفلت پيش مي‌آيد. خدا بعضي موقع‌ها سلامت و راحت را مي‌گيرد، حواست به من باشد، من هستم هنوز. من هنوز خداي تو هستم، غفلت اگر گرفتد با همين غفلت از دنيا مي‌روي. لذا خدا اينها را به لطف خودش، به بنده‌هايش مي‌دهد. اين از خواري دنياست در نظر کبرياي حق، دنيا خوار مي‌شود. خداوند اينقدر دنيا را پست مي‌داند که اصلاً آن را به عنوان نعمت به بنده‌هايش حساب نمي‌کند. يعني خدا وقتي مي‌خواهد نعمت بدهد، نعمت مي‌دهد. اين دنيايي‌ها اينقدر دم دستي هستند که اگر کسي در خوان نعمت بزرگي برود و بگويد: يک آب نبات به من بدهيد. يا آن کريم بگويد: بيا اين آب نبات را به تو دادم. اين از کرامت کريم دور است. لذا نعمت‌هاي خدا اينطور نيست. اينها خرده پاهاي نعمتي است که در دنيا با آن سر و کار داريم. اينکه ما مي‌فهميم ولايت اميرالمؤمنين(ع) بالاترين نعمت است. آدم مقايسه کند با اينکه من خانه دارم، ماشين دارم يا ندارم، در مقابل اينها چيزي قابل مقايسه نيست.
«انه ليکون للعبد منزلة عند الله» عبد نزد خدا يک منزلتي دارد، «فما ينالها الا بعهد الخصلتين» نمي‌رسي به اين منزلت بالا نزد خدا الا به اين دو خصلت. مالش از دست مي‌رود، جايي نزد خدا هست آنهايي که مال از دست دادند، مال آنهاست. در جسمش خدا يک بلايي به او مي‌دهد. آنوقت به آن مقام مي‌رسد. اصلاً به غير از اين حالات به اينجا نمي‌رسند، لذا وجود نازنين حضرت أباعبدالله(ع) مي‌فرمايند: در رؤياي صادقه پيامبر اکرم را ديدند که به ايشان فرمودند: خداوند مقامي را براي تو در نظر گرفته که الا به شهادت تو آن مقام دست يافتني نيست. يعني خدا براي اهل‌بيت(ع) اينطور قرار داده و طبق اين روايات براي انبياي الهي اين مقامات بالا در مقابل اين بليات دنيايي است. ساخته شدن اينها و رسيدن به مقامات بالا موجب تثبيت امر آدم مي‌شود.
بلاها امور معنوي انسان را ثابت مي‌کند. يکوقتي آدم در يک جاده مي‌رود، ماشين کم کم آن طرف مي‌رود. با خلاصي فرمان را مي‌گيري و برمي‌گرداني. بعضي مواقع بايد اين ثبوت در مسير، «و ثبت لي قدم صدقٍ» از خدا مي‌خواهيم خدايا ما را ثابت قدم قرار بده. بعضي بلاها ما را ثابت قدم قرار مي‌دهد. مثل تذکر و ذکر است. دوباره يادت مي‌آيد، گوش کشيدن و تلنگر است. حضرت امام مي‌فرمايد: تثبيت امر همه ما به آن بلاهاست. اگر نفهميديم، با نگاه محو نگاه کرديم، تذکر را از دست داديم. لذا به اين معنا که خدايا ما را زنده نگهدار به چراغ خودت. حضرت امام عين همين مثال را مي‌فرمايند. مي‌گويد: بلاهاي خدا مثل يک چراغ است که شخصي جلوي پايش مي‌گيرد براي اينکه جلوي پايش نوراني شود. يک قدم که برمي‌دارد در جاي پايي مي‌گذارد که چراغ روشنايي ايجاد کرده است. اما چراغ حالا جاي بعدي را روشن مي‌کند. هر قدمي که مي‌گذاري اين بلا همينطور دارد مسير را روشن مي‌کند. اگر خاموش شد يکباره مير را خطا مي‌روي. لذا گاهي استمرار در بلا وجود دارد. يعني دائماً اين روشني است. نعمت‌هاي خداوند خالص است. ايشان مي‌گويد: نعمت واقعي اصلاً جايش در دنيا نيست. خدا دنيا را نعمت قرار نداد، هيچ حسيسي، هيچ اضافه‌تري، هيچ اشکالي در نعمت‌هاي خدا وجود ندارد. هر نعمتي را در دنيا نگاه کنيد يک بلا با خودش هست. اگر مال داشته باشي بايد دلت شور بزند که از تو نبرند. تا کي اين براي من است. حالا که اين مال را دارم صد تا دزد دارند به آن نگاه مي‌کنند. اصلاً مي‌توانم از آن لذت ببرم؟ اي بابا اينها فنا شدني است. اصلاً خود فنا شدني بودن عذاب است.
هرکسي که به دنيا دل بست يک چيزي را مي‌داند. «اللَّهُ يَتَوَفَّى‏ الْأَنْفُس‏» (زمر/42) خدا توفي مي‌کند از تمام چيزهايي که دلت به آن بسته بود تو را مي‌کند و مي‌برد. لذا حواست باشد بعضي موقع‌ها بلاها و کنده شدن‌هايي که به لطف خدا مي‌آيد، براي اين است که به دنيا دل نبندي، وقتي نگاه مي‌کني آن دنوّ واقعي و پستي واقعي‌اش را ببيني. دنيا را مزرعه آخرت گفتند. مزرعه است. ما در مزرعه براي کاشت استفاده مي‌کنيم. براي برداشت جاي ديگر. مزرعه زمان دارد. ما مسافر دنيا هستيم. در اين زمان يکسري بلاها و سختي‌هايي را آن کسي که زارع است مي‌کشد. در آفتاب اينها زحمت مي‌کشند. هرچه بيشتر زحمت کشيد استفاده‌اش از آن طرف بيشتر است. بهتر مي‌برد. در تابستان عرق ريخت، دانه‌اي که مي‌کارد و برداشت مي‌کند با هم تناسب دارند. آن چيزي که بهترين اعمال است و بهترين چيز خودت را براي خدا خرج کند در اين دنيا، خدا به تو بهترين‌ها را مي‌دهد. اين مي‌شود بذر خوب، خدا به من چه داده است؟ شيرين‌ترين چيزهايش نعمت عمر است. اگر کسي عمرش را در دنيا کاشت، يعني براي خدا کاشت، دست و پا، چشم، سلامتي، وقت، هرچه بذرش بهتر بود و لذيذتر و عزيزتر بود، کاشتي به همان تناسب بهتر برداشت مي‌کني. مزرعه‌اي است که خدا قرار داده و خطا ندارد. بعضي وقت‌ها کساني که نمي‌دانند و نگاهشان غلط است، نمي‌فهمند مزرعه يعني چه. بارور شدن بذر را نمي‌فهمند. انشاءالله خدا به همه ما کمک کند. وقتي بنده‌اي گناهي انجام بدهد، «جُدّدَ له نعمة» يکوقت خدا نعمتش را زياد مي‌کند. استدراج است، هي ذنب انجام مي‌دهد، خدا يکباره نعمت را زياد مي‌کند، نگاه مي‌کني از نماز، از روزه، از انفاق و عمل خير دست مي‌کشي، وضع مالي‌اش بهتر مي‌شود. باعث مي‌شود استغفار را کنار بگذارد و ترک کند. بنده ديگر استغفار نمي‌کند. پس بدانيم خدايا به همه بلاها و امتحاناتت شکر، خدايا ما دست زاري و تضرع‌مان را به طرف تو دراز مي‌کنيم و از تو مي‌خواهيم ما را در امتحاناتمان پيروز کني.
شريعتي: به نظرم خيلي ترسناک است اگر اينطور نگاه کنيم که ما چقدر مسئوليت داريم و متوجه نيستيم. ما هر لحظه در حال امتحان پس دادن هستيم. خدا کند ما هم از پس اين امتحان‌ها بر بياييم. مخصوصاً در اين دوره که آخرالزمان است و دينداري چقدر سخت شده و همه داريم با دينمان امتحان مي‌شويم. خدا کند قدر همه داشته‌هايمان خاصه نعمت ولايت را بدانيم. انشاءالله همه با در همه امتحان‌هاي زندگي با دستگيري اهل‌بيت(ع) سربلند و موفق و پيروز باشيم. فکر مي‌کنم نقطه اساسي در امتحانات صبر است.
حاج آقاي سعيدي: پاسخ همه امتحانات ما اين است که صبر در مقابل اين بلاها داشته باشيم. هرچقدر صبر ما بيشتر باشد جايزه صبر جايزه ويژه‌تري است.
شريعتي:
اي دل اندر بند زلفش از پريشاني منال *** مرغ زيرک چون به دام افتد تحمل بايدش
امروز آيات پاياني سوره مبارکه سف را تلاوت خواهيم کرد. سوره صف يکي از مسبحاتي است که خواندنش بسيار فضيلت دارد. اين هفته از مرحوم آقا نجفي قوچاني ياد خواهيم کرد.

«وَ إِذْ قالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يا بَنِي إِسْرائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْبَيِّناتِ قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِينٌ «6» وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ هُوَ يُدْعى‏ إِلَى الْإِسْلامِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ «7» يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ «8» هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ «9» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى‏ تِجارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِيمٍ «10» تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ «11» يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ يُدْخِلْكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ «12» وَ أُخْرى‏ تُحِبُّونَها نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَرِيبٌ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ «13» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا أَنْصارَ اللَّهِ كَما قالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوارِيِّينَ مَنْ أَنْصارِي إِلَى اللَّهِ قالَ الْحَوارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ فَآمَنَتْ طائِفَةٌ مِنْ بَنِي‏ إِسْرائِيلَ‏ وَ كَفَرَتْ طائِفَةٌ فَأَيَّدْنَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلى‏ عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظاهِرِينَ «14»
ترجمه: و آنگاه كه عيسى پسر مريم به بنى اسرائيل گفت: همانا من فرستاده خدا به سوى شما هستم و توراتى را كه پيش از من بوده است، تصديق مى‏كنم و نسبت به پيامبرى كه بعد از من خواهد آمد و نامش احمد است، مژده مى‏دهم. پس چون معجزات روشنى براى آنان آورد، گفتند: اين جادويى آشكار است. و كيست ستمكارتر از آن كه بر خدا دروغ بست (و قرآن را سحر خواند)، در حالى كه به اسلام دعوت مى‏شود و خداوند قوم ستمكار را هدايت نمى‏كند. آنان تصميم دارند كه نور خدا را با دهان‏ها (و سخنان و افتراها) ى خود خاموش كنند، در حالى كه خداوند كامل كننده نور خويش است، هرچند كافران ناخشنود باشند. او كسى است كه پيامبرش را همراه با هدايت و دين حق (به سوى مردم) فرستاد تا آن را بر همه اديان غالب سازد، گرچه مشركان آن را خوش نداشته باشند. اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! آيا شما را بر تجارتى كه از عذاب دردناك (قيامت) نجاتتان دهد، راهنمايى كنم؟ به خدا و رسولش ايمان آوريد و با اموال و جان‏هايتان در راه خدا جهاد كنيد كه اين براى شما بهتر است، اگر بدانيد. (در اين صورت،) خداوند گناهان شما را مى‏آمرزد و به باغ‏هايى كه نهرها از زير آنها جارى است و خانه‏هاى دل پسند در بهشت‏هاى جاودان واردتان مى‏كند. اين رستگارى بزرگى است. و نعمت ديگرى كه آن را دوست داريد، يارى و نصرت از جانب خداوند و پيروزى نزديك است و (اى پيامبر!) مؤمنان را بشارت ده. اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! ياوران (دين) خدا باشيد، همان‏گونه كه عيسى بن مريم به حواريون گفت: ياوران من در راه خدا چه كسانى هستند؟ حواريون گفتند: ما ياوران (دين) خدا هستيم، پس گروهى از بنى‏اسرائيل ايمان آوردند و گروهى كافر شدند، پس كسانى را كه ايمان آوردند، بر دشمنشان يارى داديم تا (بر آنان غلبه كرده و) پيروز شدند.
شريعتي: زندگي برخي علماء مثل آقا نجفي قوچاني لحظه لحظه آينه تمام نماي معرفت، جهاد، علم، دانش و تقواست. سياحت شرق شرح زندگي مرحوم آقا نجفي قوچاني است که توصيه مي‌کنم انشاءالله اين کتاب را تهيه کنيد و با حالات زندگي ايشان آشنا شويد. کتاب سياحت غرب را معرفي کرديم، امروز سياحت شرق را معرفي مي‌کنيم که انشاءالله با زندگي اين عالم بزرگ آشنا شويم و درس بگيريم.
حاج آقاي سعيدي: باز حضرت حجت و باز کسي که دلها همه متوجه اوست. يک دعايي در ايام غيبت داريم و در کتاب شريف مفاتيح هم هست. خدايا طوري باشد که يقين ما سلب نشود نسبت به حضرت، عواملي هست که زمان در غيبتش طولاني شده است. خدايا عالم خسته حجت تو است. عالم همه تشنه شده است. خدايا به خاطر قطع شدن خبرش از ما يکوقت ذکرش يادمان نرود، يادمان نرود امام زمان داريم، کمک کار داريم. يادمان نرود يک تکليفي در مقابلش داريم. يادمان نرود منتظرش باشيم. خدايا ايمان به او را يادمان نرود. خدايا قوت و قدرت يقين به ما بده که ما يقين به ظهورش داشته باشيم. «اللهم عجل لوليک الفرج» اين دعا بايد دعاي تکراري ما باشد و ورد زبان ما باشد. دائم بگوييم خود همين دعا فرج است در زندگي ما، چون بهترين را از خدا مي‌خواهيم. دعا براي فرج بهترين دعاست و صلوات بر حضرت حجت، تا اينکه طول غيبت ما را از ظهورش نااميد نکند. خدايا از تو مي‌خواهيم اين اميد به ظهور حضرت حجت را در دل ما زنده نگهداري و ما را با همين چشم سر در دنيا موفق کني به جمال نوراني حضرت و از اعوان و انصارش باشيم.
شريعتي: يکي از امتحان‌هاي سخت ما، عصر غيبت و نبود حضرت حجت است. خدايا اگر بناست بسوزيم طاقتمان بده و اگر بناست بسازيم به همه ما قدرت بده. تا پايان هفته ائمه جماعات فرصت دارند که در سايت ما براي طرح زائر اولي‌ها ثبت نام کنند.

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها