برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: آرامش در زندگي؛ بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني (ره)- شرح حديث دوازدهم (نماز شب و تقوا)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين سعيدي
تاريخ پخش: 21-09-97
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد.
از بلبلان هماره پيام تو را شنيد *** گل جامه چاک کرد چو نام تو را شنيد
رونق نداشت گلشن ايران بدون تو *** سرسبز شد همين که سلام تو را شنيد
اين خاک زير پاي تو بستان شيعه شد *** وقتي دليل محکم گام تو را شنيد
هرکس که برد توشهاي از بوستان علم *** فقه تو را شناخت، کلام تو را شنيد
هرجا دلي پريد به شوق نگاه دوست *** آوازهي کبوتر بام تو را شنيد
از شرق روي گندم ري سرخ شد دمي *** کز تو حديث قتل امام تو را شنيد
سلام ميکنيم به حضرت عبدالعظيم حسني که امروز بزرگداشت مقام شامخ اين عالم جليل القدر و اين امامزادهي واجب التعظيم است. سلام ميکنم به همه بينندههاي خوب و شنوندههاي نازنينمان، به سمت خداي امروز خوش آمديد. خوشا به حال کساني که قدر حضرت عبدالعظيم را در تهران ميدانند و يا از اقصي نقاط کشور به محضر حضرت عبدالعظيم مشرف ميشوند. فرمود: «أنت ولينا حقاًّ» و اين مدال افتخار را حضرت عبدالعظيم با تقوا و علمشان از معصومين(ع) دريافت کردند. حاج آقاي سعيدي سلام عليکم، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي سعيدي: سلام عليکم و رحمة الله، بنده هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام دارم. انشاءالله که توفيق بندگي و عبادت خداوند را در همه احوال زندگي داشته باشيم. انشاءالله اين ايام براي همه باعث برکت باشد.
شريعتي: هفته گذشته حديث دوازدهم از چهل حديث حضرت امام را با هم مرور کرديم، نکات خيلي خوبي را شنيديم. از تفکر و تدبر گفتيم، به فرازهاي ديگر آن روايت نوراني رسيديم که از نماز شب و تقوا براي ما ميگويند.
هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ *** از يمن دعاي شب و ورد سحري بود
حاج آقاي سعيدي: حديث ما از وجود نازنين اميرالمؤمنين(ع) بود، به اين معنا که حضرت دائماً اين را ميفرمودند و زياد ميفرمودند. بحث تفکر را بيان کرديم، بحث فضيلت بيدار شب که نماز شب يکي از موردها و مصاديق بيداري شب هست. خود بيدار بودن سحر و اينکه انسان از خودش خبر داشته باشد. خدا آقاي مجتهدي را رحمت کند، ميفرمود: اگر کسي سحر ندارد، از خود خبر ندارد. کسي که سحر ندارد نميفهمد در عالم چه خبر است. آن زمان بيداري موضوعيت دارد. بيداري شب، زيبايي لحظات شب باعث يکسري اثرات ميشود که در جاهاي ديگر اين اثرات نيست. يک خودماني بودن با خدا ايجاد ميکند. خيلي حس صميميت آدم را با خدا زياد ميکند. وقتي آدم با معشوق تنهاست و حرف ميزند آن چيزهايي که تو را مشغول ميکند، روشن بودن تلويزيون و رفت و آمد نيست. تو فقط براي او آمدي، در جا نماز و هرجا هستي خلوت کني و با او حرف بزني. خدايا من هستم و خودت، تنها! در بحث بيداري شب اهلبيت(ع) چند چيز را به ما آموزش دادند. امام سجاد(ع) در دعاي 32 صحيفه سجاديه دارد که بعد از نماز اينطور دعا ميکردند. چند چيز را در وقت سحر به ما آموزش دادند، يکي اعتراف به نعمتهاي خداست. خدايا تو اينطور به من نعمت دادي. اينطور مرا گرامي داشتي. در دعاي عرفه امام حسين چقدر زيبا پشت سر هم ميچينند. خدايا تو منزه هستي از تمام چيزهايي که در ذهن من ميآيد. خدايا تو پاک هستي و تو به من نعمت دادي. بعد شروع ميکني ميگويي: من چه کسي هستم؟ خدايا من همان هستم که گناه براي من است. معصيت براي من است. در دعاي پنجاه صحيفه سجاديه امام سجاد(ع) در مورد خشم و دوري از غضب الهي ميفرمايد: خدايا اگر مجازاتم هم بکني حق است و عين عدل است. ولي خدايا اين را ببخش و عفو کن. در مناجاتها من خيلي به امام سجاد ارجاع ميدهم چون امام سجاد(ع) زين العابدين است. زينت بندههاست و عبادت کنندههاست. کلامش بوي معرفت و شناخت ميدهد و ما به اندازه قطره استفاده ميکنيم. نزد امام سجاد آمدند و گفتند: چقدر شما اهل عبادت هستيد، مثل پدرتان و جدتان علي هستيد. حضرت فرمود: مرا مقايسه نکنيد! من کجا و اميرالمؤمنين کجا! در شب بيداري مطلبي که اول عرض کرديم اين است که خدا را معرفي کن و خودت را معرفي کن. من اهل ظلم هستم ولي تو «لا اله الا الله» هستي و پاک و منزه هستي. اين روش راز و نياز شد.
در نماز شب يک احکامي دارد که يکي از بهترين کارهايي است که در سحر ميشود ايجاد کرد، وقت نماز شب از حيث احکام از زماني که نيمه شب شرعي باشد تا زماني که اذان صبح ميشود، وقتش است. بهتر است که در آخر وقت خوانده شود. نزديک سحر و نزديک نماز صبح خوانده شود. کسي نميتواند همان اول شب بخواند، قبل از اينکه بخوابد، زماني که وقت خواندن نماز عشاء تمام ميشود، شروع کند. حدود هشت تا ده دقيقه طول ميکشد. نگاه کن در روز چقدر براي فلان شبکه اجتماعي وقت ميگذاري. براي ارتباط با مردم چقدر وقت ميگذاري؟ براي ارتباط با خدا هم همان قدر وقت بگذاريد. خدا اين را دوست دارد و مقام محمود ميدهد. خودش گفته است يک مقام پسنديده جايزه نماز شب است. واجب هم نيست الا براي وجود نازنين پيامبر اکرم، براي ما مستحب است اما بعضي مستحبها خيلي ويژه است. نماز شب جزء آنهاست. بيداري سحر جزء آنهاست و حالت سازندگي دارد. در فضايل اخلاقي ما ميگويند: خيلي از رذايل اخلاقي را دور ميکند و از خواصش دور کردن کبر از آدم است. شب که بيدار ميشوي با خدا حرف ميزني خدا به تو توفيق ميدهد و اين را بايد چشيده باشي، وقتي ميچشي، حضرت امام ميگويد: اولش سخت است ولي بعد ديگر معتادش ميشوي و نميتواني ترک کني. ميگويي: کي ميشود صبح شود و سحر شود و بلند شوي حرف بزني و دوباره همان جوابها را بشنوي. جواب شنيدنهاي ما يکوقت با گوشمان است، سلام ميکنيم، عليک السلام! يکوقت با حالمان است، با خدا حرف ميزني ميبيني حالت عوض شد. اشک در چشمت آمد، ميبيني نه خيلي داري پرواز ميکني. معراجي که ميگويند، مصداق بارزش شايد در نماز شب باشد. علما و بزرگان ما توصيه ميکنند که دنيا ميخواهي و آخرت ميخواهي نماز شب! بزرگان ما مثل علامه طباطبايي و آقاي قاضي(ره) توصيه ميکردند.
روايت داريم که پيامبر اکرم(ص) به جبرئيل فرمودند: «عِظني» مرا نصيحت کن. «فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ عِشْ مَا شِئْتَ فَإِنَّكَ مَيِّتٌ» هرچه زندگي کنيم بالاخره ميت هستي و از دنيا ميروي. «وَ أَحْبِبْ مَا شِئْتَ فَإِنَّكَ مُفَارِقُهُ» زياد هم دوست داشته باشي بالاخره يک روز جدايي اتفاق ميافتد. «وَ اعْمَلْ مَا شِئْتَ فَإِنَّكَ مُلَاقِيهِ» هرچيزي ميخواهي انجام بدهي در روز قيامت ملاقات ميکني، ميبيني اثر عمل توست و آن روز اثر عملت را ميبيني. «شَرَفُ الْمُؤْمِنِ صَلَاتُهُ بِاللَّيْلِ» بدان که شرافت مؤمن، ايمانش آنجا متبلور ميشود و ميدرخشد که قيام ليل داشته باشد. شب زنده دار و بيدار باشد. «وَ عِزُّهُ كَفُّ الْأَذَى عَنِ النَّاسِ» (فقيه/ ج 1/ ص 471) عزت مؤمن هم اين است که چشمش به دست مردم نباشد.
حديث ديگر که حضرت حالتهاي نماز شب را ميفرمايد: «فمن رزق صلاة الليل» کسي که رزقش شود، نماز شب هم رزق ماست، «من عبدٍ أو أمتٍ قام الله مخلصاً» يکي از صفتها اين است که خدايا قط براي تو، با اخلاص نماز شب بخوان. «فتوضأ» يک وضوي با نشاط گرفتن، با نيت صادق نزد خدا برو. آقاي مجتهدي ميگويند: يکي از بزرگان براي نماز شب بيدار شد. شروع کرد با خدا حرف زدن، يکوقت نيت کرد و گفت: خدايا اين نه براي حاجتي است و نه براي ترس از جهنم. اين براي خودت است. ايشان به خواب رفت و در عالم رؤيا ديد، گفت: فلاني چقدر دير آمدي؟ آمدن در خانه ما همين خالصاً بود. براي خود ما بيا، خدايي ما اينقدر ميارزد که در خانه ما بيايي و يک اشکي بريزي. يک حرفي بزني، «بنية صادقه و قلبٍ سليم» با قلب سالم که خرده شيشه درونش نباشد. با بدن خاشع که غرور در آن نباشد و چشم پر از اشک، اينها صفت آدم نماز شب خوان است. اتفاق نيفتاد، ترکش نکن.
شيطان يک کاري ميکند، يکي از شاگردان با واسطه مرحوم آيت الله قاضي اين را براي من ميفرمودند، ميگفت: در نماز حواست پرت ميشود. رکعت اول گذشت، نمازم چه شد؟ اعصابت خرد ميشود، اي داد بيداد، نمازم را چه کنم؟ با اين اعصاب خرد تا آخر نماز ميروي. يعني کل نمازت رفت. راه حل، ايشان گفت: رکعت اول رفت، ديگر الآن از اين به بعد چه؟ از اينجا حواسم را جمع ميکنم. خود همين اعصاب خردي فکر ميکني مقدس است، فکر ميکني خيلي ناراحت شدم از اينکه حواسم پرت است، خوب بقيه را داري. همين ناراحتي، آخ چه شد. بقيه نمازت را هم از دست ميدهي. در کلاس هستي، استاد دارد درس ميپرسد، جواب ميدهي. يکي از پشت شيشه دارد حواست را پرت ميکند. اگر نگاهش کني تا آخر حواست پرت است. ولي داري به استاد نگاه ميکني، حواست را پرت کرد يک سؤال را غلط جواب دادي، يک رکعت رفت. برگرد و ديگر به آن توجه نکن. بعضي مواقع نگرانيهاي ما نسبت به مسائل عباديمان خودش کار شيطان است. ميگوييم: اعوذ بالله من الشيطان الرجيم، بفهميم چه ميگوييم. زيرک است و هزاران سال تجربه دارد. تمام هم و غمش گرفتن حضور قلب از من است. امشب نماز شب خواندم و حال خوشي نداشتم. ولش کن اين چيزها براي تو نيست. فرداي تو را زمين ميزند، انشاءالله خدا فردا بهترش را به من ميدهد. فقط با اميد ميشود کمر شيطان را شکست.
کار شيطان ايجاد نا اميدي است. اي بابا، اين همه نماز خواندي چه شد؟ حضرت ابراهيم به ما ياد داد شيطان را با سنگ بزنيم. ولم کن! دارم کارم را انجام ميدهم. اهلبيت گفتند: اين نماز شب است، چشم! خدا حالش را دا الحمدلله، نداد آنقدر پافشاري ميکنم که بهترش را به من بدهد. اين يعني اميدواري! اين خاصيت آدمهايي بود که حالت نماز شب دارند.
پيامبر اکرم(ص) فرمود: «الرَّكْعَتَانِ فِي جَوْفِ اللَّيْلِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنَ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا» (عللالشرائع، ج 2، ص 363) دو رکعت در دل شب، در نيمه شب، از همه چيزي که در دنيا هست براي من دوست داشتنيتر است. ملاک دوست داشتن پيغمبر نفس است، يا نه خدايي است. «ما ينطق عن الهوي» است. دوست داشتنش هم زيباست. بهترينها را او دوست دارد. جابر بن عبدالله انصاري ميگويد: از پيغمبر شنيدم، خدا ابراهيم(ع) را خليل نگرفت الا به دو صفت، «الا لاطعام الطعام» دستگيري از مردم، اهل سخاوت بود. «و الصلاة بالليل» نماز در شب، «والناس نيام» در حالي که مردم در خواب هستند. اين دو باعث خليل شدن با خدا ميشود. قرآن ميگويد: نتيجه نماز شبت را «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ» (سجده/17) کسي نميداند چه جايزهاي دارد. انشاءالله خدا قسمت همه ما بکند.
قسمت سوم حديث، وجود نازنين اميرالمؤمنين فرمودند، کلمهي تقوا، نگهداري و نگهداشتن، «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم» (حجرات/13) آن کسي که خدا از همه بيشتر دوستش دارد و گرامي ميدارد، باتقوا ترين شماست. معلوم است تقوا درجه دارد. نگه داشتن از محرمات است، اين را ميگويند: تقواي عامه، آنجايي که خدا خط قرمز مشخص کرده، نگهداري است. خدايا به احترام تو وارد نميشوم، دوست دارم نه، دوست داريم، ميل داريم، همه چيز هست اما خدايا همه چيز را کنار ميگذارم، آنچه تو ميپسندي، چون تو گفتي. هوا و خواست تو را به تمام خواست خودم ترجيح ميدهم، اين ايثار و ترجيح اصل تقواست. محرمات را جلوگيري ميکنم، از آنهايي که اشتها دارم، اينها ميشود تقواي خاصه، از لذايذ دنيايي، محرمات حل شد، بعد ميرويم مشتهيات، بعد طبقه سومي از تقوا نقل ميکند و حضرت امام ميفرمايد: اصلاً هيچي در دنيا برايش جذاب نيست و دنيا را طور ديگري ميبيند. اميرالمؤمنين(ع) فرمود: حکومت دنياي شما و دنياي شما براي من آب بيني بز است. ديد و نگاه عوض ميشود. انشاءالله به برکت اين کلماتي که از اهلبيت(ع) ميگوييم ذائقه ما عوض شود. تا نمرديم در اين دنيا مزه تقوا را بچشيم، مزه آدم بودن و عبد بودن را بچشيم. اينقدر خوش طعم است.
در بيان تقواي عامه ايشان ميگويد: خودت را نگهداري. صحت و سقم است، مريضي براي آدمها اتفاق ميافتد، بدن ما يک خاصيتي دارد، گلبول سفيد دارد و جلوگيري از بيماري دارد. با مريضي ميجنگد. اما نفس ما برعکس است، «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوء» (يوسف/53) بدن خود ايمني دارد، اين خود درگيري دارد، فکر کن محرمات را هم در اختيارش بگذاري. ديگر چه ميشود؟ سريع شروع به حرکت کردن ميکند و بعد هم قانع نميشود. تازه اين سوخت دروني را گفتي، از بيرون هم شيطان تشويق ميکند. بدو در مسير ضلالت و گمراهي! فلاح و رستگاري اين است. حضرت امام ميفرمايد: انسان اثر تقوا را در لحظه مرگ ميبيند که چقدر بيتقوايي برايش مرگ سختي ميآورد. چون اصل بيتقوايي براي گره خوردن با دنياست. مزهدار شدن دنياست، بعد که مزهدار شد و معتاد شد، مخدر استفاده کرد، درد ميکشد از اينکه مخدر نيست. چون موقع مرگ لحظهاي است که تمام مريضيهاي بدن از آدم گرفته ميشود. ديگر هيچ دردي نيست. اما لحظه مرگ موقعي است که تمام دردهايي که در دنيا ايجاد کرده بودي سراغت ميآيد. حسد داشتي، کبر داشتي، حق الناس داشتي، تازه سراغت ميآيد. مفارقت از درد دنيا و گرفتاري به درد آخرت لحظه مرگ ميشود. حضرات اهلبيت(ع) اينقدر در مورد مرگ صحبت کردند، روايت ذوالقرنين دارد که ميگويد: يک جايي ايشان رفتند پرسيدند: شما چطور هستيد؟ نياز به نصيحت داريد؟ گفتند: نه، ما قبر پدرانمان را مقابل خانههايمان قرار داديم. هر روز که بيرون ميآييم نگاه ميکنيم، اينجا جايگاه ماست. پدر من قويتر و گراميتر از من بود، او رفت. من هم رفتني هستم! «کفي بالموت واعظا» اين نصيحت کننده ميشود.
در مسأله تقواي عامه ميگويد: سعي کند که خودش را در تمام محرمات نگه دارد. محرم يعني چه؟ حرام يعني چه؟ آن چيزي است که او نميپسندد. نپسنديدن خدا به اين معني نيست که ضربهاي به خدا وارد ميشود، براي خود من ضرر دارد. مثل اينکه پزشک ميگويد: اگر ميخواهي خوب شوي به هيچ وجه نبايد سرخ کردني بخوري! پرهيز کلمهاي است در فارسي معادل تقوا در عربي، پرهيزگار!
انجام واجبات و ترک محرمات که دو پايه اوليه گفته شده است. نزد علماء و بزرگان و اهلبيت(ع) ميروي، ابتدا هميشه اين را ميگويند. يکوقتهايي آدم فکر ميکند شايد ميخواستند از سرشان باز کنند و بگويند: برو حوصله ندارم. نه! در قدم اول آدم ميماند. آقا من تا حالا مشروب نخوردم. بله، يک محرمات ديگري هست در يک جايي و يک کار اقتصادي انجام ميدهي، يک چيزي به مشتري ميفروشي، يک دانه قاطي کني و يک طوري بگويي مشتري متوجه نشود، اينقدر تومان گير تو آمده است. اينجا هم همان آدم هستي و تقوايش را داري؟ کار سختي است و آسان نيست ولي بدانيد بهشت را به بها دهند نه به بهانه! تقوا را منحصر به دو چيز دانستند، اتيان بمصلحات، انجام واجبات، ترک محرمات، پرهيز از مضرات، منتهي مصلح و مضر براي يک ورزشکار با من فرق ميکند. آنجا ميگويند: فلاني تو ميخواهي بدنت روي فرم باشد، اين ورزش را اينقدر بايد بزني، اين ماده غذايي را نخور. «حسنات الابرار سيئات المقربين» (كشفالغمة، ج 2، ص 254) آنجا يک مقرب ديگري است. در بيمارستان هم همين است. در معرض خطر افتادي بايد کنار چنين چيزي هم نباشي. هرچه بخواهي محيط سالمتر، بدن ورزشکارتري داشته باشي، بايد يک رعايتهايي داشته باشي.
يکوقت جايي بودم يکي از دوستاني که در کار صدا بود، صداي خيلي خوبي داشت. گفتيم: يک کاري را انجام بده، گفت: اينقدر ميگيرم اين را ميگويم. گفتيم: چقدر گران است، شوخي ميکرديم. گفت: من هم مثل شما آدم هستم. يازده سال است من آب يخ نخوردم. من سر سفره ترشي ميگذارند، نميخورم. اين پرهيز کردن خيلي سخت است. من رعايت کردم! براي کارش و تن صدايش، چقدر پرهيزگاري دارد. من براي خدا اينقدر پرهيزگاري ندارم. صداي من پيش خدا آلوده نباشد، صداي حيواني و صداي شهوتي دنيايي نباشد. صداي من نزد خدا شنيده شود. «أفضل الاعمال أحمزها» (مفتاح الفلاح، ص 45) بهترين کارها سختترينشان است. خدا در روز قيامت يکسري از افراد را حجت ميآورد براي ما و ميگويد: نگاه کنيد، اين هم در روزگار تو زندگي ميکرد. اين در موقعيت تو بود و موقعيت گناه بيشتر برايش اتفاق افتاد اما خودش را نگه داشت. يکوقت سيره شهدا را نگاه کنيم، اينها جوان نبودند؟ جانشان عزيز نبود؟ زن و بچه نداشتند؟ مدافعين حرم بچههايشان را دوست ندارند؟ عشق و محبت به خانواده ندارند؟
شريعتي: همين بود که حضرت آقا فرمودند: شهيد حججي، حجت براي بقيه شد.
حاج آقاي سعيدي: لازم نيست آدم در آسمان دنبال چيزي بگردد. حجتها مقابل چشم ما هستند. خدا با تقوا چه مقامي به اينها داد. تقوا چيزي است که وقتي چشيدي، ديگر هيچوقت از آن برنميگردي. چيزي است که باعث شهادت است. ميرود ميگويد: خدايا ديگر برنگردم! آنهايي که چشيدند ميدانند مقام محمود چه مزهاي دارد. لذا حضرت امام ميفرمايد: يک تدابير امنيتي خود تقوا دارد، يکي اينکه ياد خدا را فراموش نکن. ياد مرگ، ياد خدا را فراموش نکن. هر روز که از زندگي ميگذرد، يک روز به مرگ نزديکتر ميشوم، به خدا هم نزديکتر ميشوم؟ اينها حواس آدم را جمع ميکند. با رفيقي رفاقت کنيد که شما را ياد خدا مياندازد نه با رفيقي که حرفش دنياست و شما را با دنيا آلوده ميکند. اين رفيق تا دم مرگ با تو رفيق است. يک جاهايي آدم بايد برود، يک مسجدهايي هست، بايد يادت بيايد خدايا من يادم نرفته بنده تو هستم. من هنوز هستم.
از چيزهايي که در مورد تقوا ميگويند، اين است که ميگويند: وضو داشته باشيد. وضو في نفسه آدم را از شر شيطان دور ميکند. با طهارت بودن، شيطان عمل عبادي را سخت جلوه ميدهد، بخواهد کاري را انجام ندهي سخت جلوه ميدهد. وقتي انجامش ميدهي شيرينياش را حس ميکني چون منطبق با فطرت آدم است. منطبق با دشمني با شيطان است.
شريعتي: خدا مرحوم مهندسي را رحمت کند. ميفرمودند: يکي از راههاي اينکه آدم ترغيب شود سر وقت نماز بخواند اين است که دائم الوضو باشد. دائم الوضو که بودي تا اذان گفتند، سريع سجاده را پهن ميکني و نماز ميخواني.
حاج آقاي سعيدي: خدا رحمتشان کند، آدمي بود که عامل بود و امروز هم اين باقيات الصالحات را گذاشته است. حضرت علي(ع) فرمود: طوري زندگي کنيم که بعد از مرگمان هم از ما به ياد خير و نيک گفته شود. باز حضرت امام ميفرمايد: شروع عمل يک مقدار سخت است. يک مقداري مواظب کن و زحمت بکش، کم کم به راحت مبدل ميشود، کم کم مبدل به نياز ميشود. حالا ديگر بدون نماز شب نميتوانم و دلم شور ميزند. حالم منقلب است، خدايا کي ميشود من پيش تو بيايم؟ کي ميشود تقوايم را داشته باشم؟ آن لحظه بيتقوايي اگر رخ بدهد، شرمندگياش تو را ميگيرد. حضرت امام ميگويد: تقوا لذت روحاني را ميچشاند که هيچ لذت جسماني با آن قابل مقايسه نيست. لذا خود ترک گناه في نفسه لذت بخش ميشود. يعني اينکه چشمش را از نامحرم برميدارد. اميرالمؤمنين(ع) به خطبه متقين ارجاع ميدهند. حضرت آنجا ميگويند: از چيزهايي که خدا حرام کرده چشمشان را ميبندند. چشمش را روي نامحرم ميبندد و احساس خيلي خوبي دارد، کيف ميکند. خدايا اين کور شدن من نسبت به نعمت، نسبت به ذلت دنيايي، عزت مرا پيش تو دارد. «ما رأيت الا جميلا» چشم بستن، باز شدن چشم نسبت به اوست. خدايا من ميدانم اگر حجابم را رعايت نکنم قشنگتر ميشوم، اما ميدانم در قشنگي ملاکت اين نيست. زيبايي که تو ميبيني چيز ديگر است. ميخواهم حجابي داشته باشم که تو مرا زيبا ببيني.
من از درمان و درد و وصل و هجران *** پسندم آنچه که جانان پسندد
خدايا اين شيريني تقوا را به همه امت ما بچشان.
شريعتي: فرمود: «تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى وَ اتَّقُونِ يا أُولِي الْأَلْباب» (بقره/197) آنهايي که دنبال زاد و توشه ميگردند، انشاءالله تقوا را توشه راه بکنند، وقتي اميرالمؤمنين ميفرمايد: «آه من قلة الزاد» ما ديگر چه بايد بگوييم؟ يعني واقعاً از خداي متعال طلب کنيم که انشاءالله مزه تقوا را به همه ما بچشاند. نکات لطيفي را شنيديم، در سالروز بزرگداشت حضرت سيد الکريم، عبدالعظيم حسني چقدر خوب است که ثواب تلاوت آيات امروز را به ايشان هديه کنيم. امروز صفحه 531 قرآن کريم، آيات پاياني سوره مبارکه قمر و آيات ابتدايي سوره مبارکه الرحمن را تلاوت خواهيم کرد.
«وَ ما أَمْرُنا إِلَّا واحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ «50» وَ لَقَدْ أَهْلَكْنا أَشْياعَكُمْ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ «51» وَ كُلُّ شَيْءٍ فَعَلُوهُ فِي الزُّبُرِ «52» وَ كُلُّ صَغِيرٍ وَ كَبِيرٍ مُسْتَطَرٌ «53» إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ «54» فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ «55»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، الرَّحْمنُ «1» عَلَّمَ الْقُرْآنَ «2» خَلَقَ الْإِنْسانَ «3» عَلَّمَهُ الْبَيانَ «4» الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبانٍ «5» وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ «6» وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِيزانَ «7» أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزانِ «8» وَ أَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لا تُخْسِرُوا الْمِيزانَ «9» وَ الْأَرْضَ وَضَعَها لِلْأَنامِ «10» فِيها فاكِهَةٌ وَ النَّخْلُ ذاتُ الْأَكْمامِ «11» وَ الْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَ الرَّيْحانُ «12» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «13» خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ كَالْفَخَّارِ «14» وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ «15» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «16»
ترجمه: و فرمان ما جز يك فرمان نيست (آن هم بسيار سريع) مانند يك چشم برهم زدن. و همانا ما كسانى را كه مانند شما بودند هلاك كرديم، پس آيا پندپذيرى هست؟ و هر چيزى كه انجام دادهاند، در نامهها (ى اعمالشان) ثبت است. و هر كوچك و بزرگى نوشته شده است. همانا پرهيزكاران در باغها و (كنار) جوىها هستند. در جايگاهى راستين، نزد فرمانروايى مقتدر.
به نام خداوند بخشنده مهربان، خداوندِ رحمان، قرآن را آموخت. او انسان را آفريد. به او بيان آموخت. خورشيد و ماه، حساب معيّنى دارند. و گياه و درخت (براى او) سجده مىكنند. و آسمان را بالا برد و قانون و ميزان را مقرّر كرد تا در سنجش و ميزان تجاوز نكنيد. و وزن را بر اساس عدل بر پا داريد و در ترازو كم نگذاريد. و زمين را براى زمينيان قرار داد كه در آن هر گونه ميوه و خرماى غلافدار و دانه پوست دار و گياه خوش بو است. پس (اى جنّ و انس)، كدام نعمت پروردگارتان را انكار مىكنيد؟ انسان را از گل خشكيدهاى همچون سفال آفريد و جن را از شعلهى آتشى بى دود آفريد، پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟
شريعتي:
تهران اگرچه مثل مشهد، مثل قم نيست *** ما هم کنار سفرهي شاه کريميم
انشاءالله زيارت حضرت عبدالعظيم نصيب همه شما شود. انشاءالله به برکت حضرت عبدالعظيم دعاي همه دوستان عزيزمان مستجاب شود. اشاره قرآني را بفرماييد و بعد هم از آيت الله سيد محسن حکيم خواهيم شنيد.
حاج آقاي سعيدي: خدا اين بزرگان ما را رحمت کند، مرحوم آيت الله حکيم که ايشان استاد آقا مصطفي خميني هستند و فوق العاده بودند در تقوا، کمتر آدمهايي را ميبينيم که وقتي ميخواهيم مثال بزنيم بگوييم: مجسمه تقوا بودند. فلاني باتقواست يک مسأله است، يکوقت ميگوييم ميخواهي تقوا را ببيني فلاني را ببين. وگرنه اگر بخواهي علميت را بگويي، در علميت هم هيچ چيزي کم نداشتند اما تقوا آن چيزي است که آدم حس ميکند. انشاءالله خداوند به زحمتي که اينها براي دين کشيدند، براي «مستمسک عروة» که ايشان مينويسد، اينطور زحمت ميکشد و ماندگار ميشود و سالهاي سال طلاب از آن استفاده ميکنند، خدا به بزرگي آنها به ما هم رحم کند و به ما هم قطراتي از تقواي آنها را بچشاند.
سوره مبارکه الرحمن عروس قرآن، مصداق رحمان و رحيم بودن خداست. آنهايي که دلتان گرفته و يک وقتهايي حوصلهتان سر رفته است، يکوقتهايي با سوره الرحمن مأنوس شويد حال خوشي به آدم ميدهد. کجا جاي دروغ و تکذيب دارد؟ آلاء و نشانهها را نگاه کن، دلت شاد ميشود. اين سوره را هم بخوانيد و هم به معنايش دقت کنيد. شيريني و آرامش خاصي را اين سوره به دل آدم ميدهد.
شريعتي: براي نماز شبتان، براي تفکرتان، براي تقوايتان، نيازمند اين هستيم که گاهي نعمتهاي خدا را بشماريم و حمد کنيم. حواسمان باشد که غرق نعمت هستيم و اين سوره بهانهاي را فراهم ميکند که لحظاتي را عاشقانه زندگي کنيم و تلاوت و تدبر کنيم. دعا بفرماييد و آمين بگوييم.
حاج آقاي سعيدي: خدايا تو را به آبروي اميرالمؤمنين و حضرت صديقه طاهره، ظهور حضرت حجت را هرچه نزديکتر بفرما. از ادامه غيبت حضرت صرف نظر کن و ما را از اعوان و انصارش قرار بده. دلتنگيهاي ما را در دنيا براي حضرت حجت پايان بده به ظهور مبارکش، انشاءالله همه ما در همين عصر حاضر به چشم ظاهر ببينيم و از اعوان و انصارش باشيم.
شريعتي: بهترينها را براي شما آرزو ميکنم.
ما را از اين پس کربلا رفته بدانيد *** ما زائران حضرت عبدالعظيميم
«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين»