اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

97-08-30-حجت الاسلام والمسلمين سعيدي – آرامش در زندگي؛ بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني (ره)- شرح حديث دهم (هواي نفس و آرزوهاي طولاني)

معرفی برنامه


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: آرامش در زندگي؛ بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني (ره)- شرح حديث دهم (هواي نفس و آرزوهاي طولاني)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين سعيدي
تاريخ پخش: 30-08-97
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد. سلام مي‌کنم به همه بيننده‌هاي خوب و نازنين‌مان، به سمت خداي امروز خوش آمديد. خيلي خوشحاليم که در اين روزهاي نوراني و منور به نام نبي مکرم اسلام حضرت محمد مصطفي و در هفته وحدت همراه شما هستيم. حاج آقاي سعيدي سلام عليکم، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي سعيدي: سلام عليکم و رحمة الله، بنده هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام دارم. انشاءالله که توفيق بندگي و عبادت خداوند را در همه احوال زندگي داشته باشيم. عرض تبريک دارم ايام ولادت پيامبر اکرم(ص)، چون نام حضرت شيريني خاصي را در اذهان ما ايجاد مي‌کند و اصلاً اين خلق عظيم گره خورده با پيغمبر ماست. خدا انشاءالله ما را به اخلاق محمدي متصّف کند.
شريعتي: چهل حديث حضرت امام(ره) سفره‌اي است که اين روزها در برنامه سمت خدا گسترده است و نکات ناب و لطيف اخلاقي را مي‌شنويم. امروز حديث دهم را با هم مرور مي‌کنيم. بحث امروز شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي سعيدي: سر سفره وجود نازنين اميرالمؤمنين علي(ع) هستيم، «انما أخاف عليکم اثنتين» از دو چيز براي شما مي‌ترسم. يعني واقعاً ترسناک و مخوف هست. اگر ما نترسيديم از باب نفهميدن خطر است نه از باب شجاعت، بچه‌اي که از بخاري داغ نمي‌ترسد نمي‌گوييم چه بچه‌ي شجاعي است. مي‌گوييم: خطر را نمي‌فهمد چيست. لبه بام راه مي‌رود نمي‌فهمد افتادن چيست. آن کسي که کاسبي مي‌کند نمي‌فهمد تو جوان هستي، آمدي و نمي‌داني چطور سرت کلاه مي‌گذارند. اميرالمؤمنين(ع) به واسطه فهم دقيقي که نسبت به اين موارد دارد، پس ببينيم خوف اميرالمؤمنين(ع) چيست و عدم خوف ما چيست. «اتباع الهوي» اتباع، تبعيت بر هواي نفس، خواستن شديد و خواستني که بر خواست خدا مقدم شود. «و طول الأمل» آرزوهاي طولاني، آرزوي آدم آرزوي دنيايي شود، «طول الأمل» به اين معناست. حضرت امام اشاره مي‌کند که فکر نکنيد آرزوي امروز بود، آرزوي فرداي تو فوق آن است. اينقدر که تمامي ندارد، «اما اتباع الهوي فانه يصدعن الحق» مانع حق مي‌شود. مانع درستي و راستي مي‌شود. مانع فلاح و رستگاري مي‌شود. اما آرزوهاي طولاني و دنيايي «فينسي الاخرة» آدم آخرت را يادش مي‌رود. خاصيتش اين است که آخرت را فراموش مي‌کند. اصل دين ما، پايه همه اديان از حضرت آدم(ع) اين بود که توحيد، خدا و روز قيامت، اين معاد را مي‌زند. يعني طول الأمل چه پايه مهمي را مي‌زند.
بحث اتباع الهوي، تبعيت از هوي، تأثير است که بر ترجيح وجود دارد. هر آدمي هواي نفس دارد، حضرت امام مي‌فرمايد: گروه‌هايي هستند که عماد مخلص الهي هستند، آن جاي خود است. اينطور آدم‌ها هواي نفس دارند اما مسأله ترجيح است نسبت به اينکه من هواي نفس دارم، خواست نفساني دارم و خواست خدايي هم هست. حالا کدام را ترجيح بدهم؟ آنچه را دلم مي‌خواهد يا آنچه خدا مي‌خواهد؟ خلاصه بحث ما دلم يا خدا است؟ تعارض وقتي دارد دلم عبادتي را نمي‌خواهد. دلم گناهي را مي‌خواهد العياذ بالله ولي خواست خدا چيست؟ آنهايي که خواست خدا را ترجيح مي‌دهند، فلاح و رستگاري و برنده بودن براي آنهاست. آن کسي که خواست خودش را ترجيح مي‌دهد، بيچارگي براي اوست. خواستش مشخص است، يکوقت من مي‌گويم نمي‌دانم فلاني چه مي‌خواهد، يکوقت مي‌گويم هرچه گفت مي‌دانم ته حرفش چيست. گاهي بچه حرف مي‌زند، پدر و مادر مي‌گويند: يک ساعت هم حرف بزني من فلان مطلب را اجازه نمي‌دهم. من آخر حرف تو را مي‌دانم. «انسان علي نفسه بصيره» خودمان مي‌دانيم يک جاهايي شيطنت مي‌کنيم و حرف شيطان را گوش مي‌کنيم، اتباع هواي نفس داريم و رنگ و بوي ديگر مي‌زنيم و دست و پا مي‌زنيم از اين ميان دربياييم. بالاخره آدم نياز به تفريح دارد. دائم نمي‌شود که چنين باشد! بالاخره آدم دلش مي‌پوسد! مي‌خواهد فلان موسيقي حرام را گوش بدهد. ما هم دل داريم ديگه! چنين توجيه مي‌کند. هواي نفس بر خواست الهي مقدم مي‌شود. حضرت امام مي‌فرمايد: اشتهايش سيري ناپذير است. اينطور نيست کسي بگويد: من اشتهاي کشورگشايي دارم. همين کشور همسايه را گرفتيم بس است! در سطح عادي دنيايي هم همين است. منتهي بدي‌اش اين است که هرچه آدم غرق شود نجاتش سخت‌تر مي‌شود.
حضرت امام مي‌فرمايند: در ابتداي امر خدا، انسان را بنا بر فطرت و پاکي آفريد. اما انسان که به دنيا مي‌آيد يک تولد حيواني دارد، احشام متولد مي‌شوند، آدم‌ها هم همينطور متولد مي‌شوند. يک تولد انساني دارد. ممکن است انساني از حيث حيواني سي سالش باشد، حيث حيواني آنچه در شناسنامه نوشته است. در چه روزي به دنيا آمد. ولي ممکن است از حيث انساني يک سالش باشد. ممکن است هنوز متولد نشده باشد. حضرت امام مي‌فرمايد: تولد انساني، وقتي آدم خودش را آدم تعريف کرد. از قالب خور و خشم و خواب و شهوت بيرون آمد. تازه متولد شد، من با حيوانات يک فرقي دارم، انسان هستم و مکلف هستم. اين زمان تولد انساني است. در اين زمان با خودش چگونه برخورد مي‌کند؟ ولادت ثانويه مي‌فرمايند. براي تولد بچه‌اي که به دنيا مي‌آيد، شير احتياج هست و يکسري نجاسات بايد از او گرفته شود، حرف زدن يادش مي‌دهند. همه اينها را در ولادت ثانويه هم دارد. يعني بايد حرف زدن ياد بگيري، دعا حرف زدن با خداست. مناجات حرف زدن با خداست. ما گاهي بلد نيستيم چطور با خدا حرف بزنيم. پدر مي‌گويد: بگو بابا! علماء و بزرگان ما گفتند، امام سجاد(ع) در صحيفه سجاديه گفته است کلمه به کلمه اينطور صحبت کن. يکسري از نجاسات را به ما بيان مي‌کنند. ما اين کتاب‌ها و روايات اهل‌بيت(ع) را مي‌خوانيم و آنها هدي للناس هستند. اگر حيوان بوديم که «هدي للناس» براي ما معني ندارد. وقتي آدم شديم هدايت براي آدم‌ها هست. منتهي درجه دارد. اندازه دارد، يک نفر اول راه است و يک نفر خبره راه است. يک نفر تازه راه رفتن را ياد مي‌گيرد، يکوقت نه، دونده است. با سرعت زياد مي‌دود. انشاءالله خدا سرعت و استقامتش را به ما بدهد.
ميزان بازماندن از حق متابعت هواي نفس است. هرچقدر متابعت از هواي نفس داشته باشد، همان مقدار از حق و فلاح و رستگاري باز مي‌مانيم. حضرت امام تعريفي دارند و به سه قسمت حق را تقسيم مي‌کنند. اعتقادات، احکام، اخلاق، در اين سه زمينه هواي نفس وارد مي‌شود. در اعتقادات، در تفکرات، «اشهد ان لا اله الا الله، لا مؤثر في الوجود الا الله» اعتقاد ماست. ببين در واقعيت هم اينطور فکر مي‌کني يا نه اگر فلاني نبود اين کاره نمي‌شد. بايد بروم دم فلاني را ببينم تا کارم درست شود. بايد نزد خدا بروي. چقدر مشرک هستي، چقدر در ذهنم نسبت به خدا مشرک هستم. قولم چيست؟ «لا اله الا الله» فکرم چيست، همه کسي را به جز خدا اتفاقاً مؤثر مي‌بينم. اعتقادات و هواس نفس ترجيح است. لذا عملکرد من به جاي در خانه خدا رفتن در خانه ناس رفتن است. به عزت و جلالم نا اميد مي‌کنم اميد کسي که به غير من اميد داشته باشد. اميدم بايد به خدا باشد ولي به بنده‌هاي خداست. در احکام هم کلاه شرعي گذاشتن، فلان حکم چون يهود هم همينطور بودند، اولين کساني که اين مسأله را ابداع کردند يهودي‌ها بودند. مي‌خواهد خمس ندهد، مي‌گويد: حالا من بخشيدم، دوباره دو ساعت بعد پس مي‌گيرم. فلان‌جا ربا هست. مي‌خواهد حرامي را حلال کند. اين بازي‌ها و دور زدن‌ها! در اخلاقيات هم همين است، جايي مي‌خواهد خودش را ثابت کند، مي‌گويد: بيا نصيحت کنم، بيا اين روايت را بخوانم که به دردت بخورد! هواي نفسش دستور مي‌دهد از خودت تعريف کن. خودت را در ملأ عام قرار بده. بگذار مختال فخور شوي اما قيافه‌اش چطور است؟شايد بگويند: چقدر قشنگ صحبت مي‌کند و چه نصيحتي مي‌کند. اينجا ممانعت از حق پيش مي‌آيد توسط ترجيح دادن هواس نفس. اينقدر هم ظريف جلو مي‌آيد و کارش را بلد است. با کيد شيطان، با کيدش نفس جلو مي‌آيد و توجيه مي‌کند تا حدي که براي انسان عادت مي‌شود. طرف مثلاً بد دهان است، دارد رد مي‌شود زمين مي‌خورد. بلافاصله کلمه بدي از دهانش درمي‌آيد و بعد خجالت مي‌کشد. اين زبان بي تربيت شده است و عادت کرده است. عادت نشود! شيطان و هواي نفس مي‌خواهند طوري زمين بزنند که بلند نشوي. يعني همانطور تا آخر عمر زمين‌گير شوي. زانويت را بگيرد و نتواني بلند شوي.
يک روايتي از اميرالمؤمنين(ع) است که حضرت امام مي‌فرمايند، «و عزتي و جلالي و عظمتي» وقتي اين مي‌شود ديگر قسم‌هاي سنگيني است و قطعي بودن حديث را مي‌رساند. خداوند به اينها قسم مي‌خورد. «يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِزَّتِي وَ جَلالِي وَ عَظَمَتِي وَ كِبْرِيَائِي وَ نُورِي وَ عُلُوِّي وَ ارْتِفَاعِ مَكَانِي لا يُوثِرُ عَبْدٌ هَوَاهُ عَلَي هَوَايَ إِلا شَتَّتُ‏ عَلَيْهِ أَمْرَه‏» (کافي/ج2/ص335) اگر کسي هوا و خواسته نفساني‌اش را به خواست من مقدم کرد، دلم مي‌خواهد، متشتت مي‌کنم امرش را. کار دنيايش را به هم مي‌ريزد. تعريف الهي با تعريف ما فرق مي‌کند، يکوقت من يک سمي به شما تعارف مي‌کنم و بعد اين ظرف را بشکنم. شما وقتي نداني سم است مي‌گويي: اي داد بي داد، فلاني چه کار بدي کرد. مي‌خواستند يک شربتي به من بدهند مانع شد. اما من خير شما را ايجاد کردم. بچه‌اي که لب پشت بام است و دارد مي‌افتد، پدر مي‌دود و محکم مي‌زند و روي پشت بام مي‌افتد. دردش مي‌گيرد ولي نمي‌داند از چه مرگي نجات پيدا کرد. متشتت شدن امر دنيا گاهي از آن طرف است. يعني گاهي يک معامله خوب مي‌خواهد برايت پيش بيايد، اين متشتت شدن امر دنيا، سر نماز اول وقت برايت پيش مي‌آيد، مي‌بيني همه کارهايت مي‌افتد و ترجيح نماز اول وقتت آنجا مي‌شود. اين براي چيست؟ شيريني دنيا در زبانت شيرين مي‌شود، عبادت تلخ مي‌شود. قلبش مشغول هواي دنيا مي‌شود. ديگر حواسش به من نيست و مرا فراموش مي‌کند. کار مي‌کند که اينقدر سرش شلوغ شود يادش برود خدا هست. از دنيا آنچه من مقدر کردم به او مي‌رسد نه چيزي اضافه‌تر!
روايات اهل‌بيت(ع) نور است. «وَ عُلُوِّي وَ ارْتِفَاعِ مَكَانِي لا يُوثِرُ عَبْدٌ هَوَاهُ عَلَي هَوَايَ» حالا اگر عبدي هوا و خواسته مرا بر خواسته خود ترجيح داد، ملائکه من براي حفاظ از او مي‌آيند. حفاظ از حيوان يعني چه؟ در قفسي بگذاري که سرما و گرما به او نرسد. بگويي: من مواظب هستم کسي حرف بد به اين حيوان نزند. اين که متوجه نمي‌شود. اگر خودت را آدم تعريف کردي، حفاظ از آدم‌ها يک معني ديگر دارد. يکوقت شما يک مهماني داري، يک غذاي خيلي خوبي است، جلويت پرت کنند و بگويند: بگير بخور. آدم اصلاً چه رغبتي پيدا مي‌کند؟ براي حيوان فرقي نمي‌کند غذاي خوشمزه‌تر بهتر است ولي براي آدم قابل مقايسه نيست. اگر آدم‌ها حيوان شدند العياذ بالله تولد اوليه برايشان بود،    مزه را با زبانشان حس مي‌کنند. اگر آدم‌ها آدم بودند مزه را با کرامت نفساني‌شان حس مي‌کنند. خدا حفظش مي‌کند «إِلا اسْتَحْفَظْتُهُ مَلائِكَتِي» و ملائکه را براي حفظش مي‌فرستد. يعني عزتش حفظ مي‌شود و آن سم را مي‌زنند مي‌شکنند. اگر قرار است حرام و مال شبهه ناک به او برسد، يکي ايجاد مي‌شود در اين مال ضرر مي‌کند. چقدر هم غصه مي‌خورد اما فردا مي‌فهمد حيف نشد و چقدر خوب شد انجام نشد! اين حفظ خداست «فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظاً وَ هُوَ أَرْحَمُ‏ الرَّاحِمِين‏» (يوسف/64) خدا بهترين حافظ است. اگر من حفاظ از خودم را به حيث حيوانيت خودم يا انسانيت خودم نگاه کردم معني حافظ هم فرق مي‌کند. لذا از عالم و خطرات عالم نمي‌ترسي. «وَ لا خَوْفٌ‏ عَلَيْهِمْ‏ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون‏» (بقره/62) يعني انبياي الهي را اذيت نکردند، با سنگ نزدند؟ اذيت کردند ولي حفاظ بود. پس يعني خدا در حفاظش مشکل داشت العياذ بالله يا نه معناي حفاظ براي نبي و بنده خدا، براي يک انسان فرق مي‌کند؟ بايد ببيني براي خودت چه تعريفي کردي لذا خوشمزه‌ها فرق مي‌کند.
«وَ كَفَّلْتُ‏ السَّمَاوَاتِ وَ الارَضِينَ رِزْقَهُ» آسمان و زمين رزق اين را تکفل مي‌کنند. من به اينها دستور مي‌دهم که رزقش را تکفل کنيد. امروز رزقش را کربلا قرار دادم. رزقش را مال حلال قرار دادم، مي‌خواهد در رزقش حرام بيايد از زمين و آسمان برايش مصيبت مي‌آيد که اين حرام به او نرسد. مي‌خواهد فرزندي به او بدهد چنان دلش گره بخورد با اين فرزند که فردا روز نتواند دل بکند، خدا به او فرزند نمي‌دهد. مي‌گويد: من تو را مي‌شناسم. من براي کفالت از اينکه تو مرگ خوبي رزقت باشد، اين فرزند را نمي‌دهم که گره نخوري چون تو آدمي هستي که هواي نفست را زمين زدي و خواست خدا را ترجيح دادي.    من اينجا هم کمک تو مي‌کنم، بعد فردا مي‌بيني بنده‌ها اينقدر شاکر هستند از چيزهايي که نداشتند. چون نمي‌دانند چه اتفاقي مي‌افتد. «وَ كُنْتُ لَهُ مِنْ وَرَاءِ تِجَارَةِ كُلِّ تَاجِرٍ» من برايش تجارت مي‌کنم. تجارت به معني خريد و فروش مادي نيست. هرکس بخواهد به اين سود برساند من سود بيشتري به او مي‌رسانم. شما وکيل من باش و برو کاسبي کن، خدا وکيل آدم باشد، خدا سرش کلاه مي‌رود العياذ بالله؟ نه، همه چيز به يد قدرت اوست. فقط بايد تکيه و توکل کني. مالش، رزقش، تمام زندگي‌اش دست خدا مي‌شود فقط آنچه خدا خواست من ترجيح دادم.
يک قصه‌اي دارد که نقل مي‌کنند در بازار نجف، مي‌گويند: يک شخصي بود باربر بود. يک بچه‌اي از بالاي پشت بام پايين افتاد. به بچه گفت: نيافتي! بچه ماند و نيافتاد. مردم رفتند گرفتند و گفتند: شما چه کار مي‌‌کني؟ چه وردي خواندي؟ گفت: يک عمري خدا گفت و من گفتم: چشم، حالا من گفتم و خدا گفت: چشم! حديث سنگين است. «أنا مطيع‏ لمن‏ أطاعني‏» من مطيع کسي هستم که مرا اطاعت کند. انشاءالله اطاعتش را به همه ما بدهد. دنيا ذليلش شود، ديگر در نظرش دنيا جلوه‌گري نمي‌کند که بخواهد خودش را پست کند. هرجا مي‌بيني خدا اين را مي‌خواهد چشم!
در ادامه حديث مي‌فرمايد: «إِنَّ أَخْوَفَ‏ مَا أَخَافُ‏ عَلَيْكُمْ» ترسناکترين چيزي که من براي شما مي‌ترسم اين دوتاست، مسير انحرافي که در اين دو مسأله هست بسيار قوي است. مسأله دوم طول الأمل است که نسيان آخرت مي‌آورد. آرزوهاي دنيايي و طولاني، دنيا را مقصد و مأوا ديدن، يکوقت من در شهري مسافر هستم وقتي مسافرخانه مي‌روم يا هتل، به اندازه مسافرتم آنجا را نگاه مي‌کنم، مي‌گويم: اين هتل ممکن است سي سال ديگر بريزد، پايه‌هايش اينطور است. پس الآن اين هتل را نگيرم! دو روز مي‌خواهي بماني، داري از کنار جاده رد مي‌شوي، مي‌گويي: اينجا بنشينيم يک چيزي بخوريم. نمي‌خواهي که بخري و مالک شوي، اصلاً فکر نمي‌کني، اينکه کسي بگويد: بايد سند اينجا را نگاه کني، ما مسافر هستيم و مقصد ما جاي ديگري است. حضرت امام مي‌گويد: آرزوهاي طولاني که با دنيا گره بخورد، عروسي نوه‌ام را ببينم. نتيجه‌ام را ببينم. توجيه‌اش اين است که فلان کار را انجام بدهم هيچ آرزويي ندارم! موقعي که آدم مي‌خواهد ماشين بخرد، اول که ماشين ندارد مي‌گويد: يک چهارچرخ باشد کافي است. يک سقفي بالاي سر ما باشد کافي است. هي بالاتر مي‌رود، ادامه پيدا مي‌کند.
شريعتي: يک وجه تشابه بين کلام اميرالمؤمنين و روايت نوراني است که هم هواي نفس و هم طول أمل هيچکدام تمامي ندارد.
حاج آقاي سعيدي: هرچقدر هم درونش بروي تشنگي تو را بيشتر مي‌کند تا وقتي که صاحبش را مي‌کشد. پس چه کنيم؟ چاره‌اش را حضرت امام مي‌فرمايد: ياد مرگ باش. ببين آن آرزوهايي که براي ديگران بود، آرزوي چند نفر در دنيا بود و به آن رسيدند و فروختند. گاهي در قبرستان‌هاي ماشين‌ها که نگاه مي‌کني يک ماشين را اوراق مي‌کنند، همان ماشين روزي عشق يک نفر بوده و هر روز با دستمال پاک مي‌کرده است. لوازم دنيا براي ما هستند ولي ما براي دنيا نيستيم. خيلي بايد سطحت را پايين بياوري که هم تراز آنها شوي. بخواهي خودت را جسم و جرم و حيوانات تعريف کني. ما آدم هستيم و با خودمان تکرار کنيم. خليفة الله هستيم، کساني که از ما به عنوان بنده خدا ياد شده است.
شريعتي: حضرت امير مي‌فرمايد: «لبئس المتجرأن ترى الدنيا لنفسك ثمناً» (نهج‏البلاغه، خطبه 32) قيمت تو اين نيست.
حاج آقاي سعيدي: پناه بر خدا، در تمام مسائلي که عرض کرديم يک وجه مشترک هست. «الهيِّ لا تَكِلْنِي‏ إِلَي نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَدا» خدايا به خودمان واگذار نشويم. دنيا را درست ببينيم. طول أمل، هواي نفس و آرزوهاي طولاني را سخيف ببينيم و تو را بزرگتر ببينيم و مؤثر ببينيم. به ما توفيق بده در مسير خودت قدم برداريم. اين خواست خودمان را به هيچ وجه به خواست تو ترجيح ندهيم. امام عسگري مي‌فرمايد: «ليس منا من ليس له المراقبة» اگر مراقبت از خودت نداشته باشي نمي‌رسي. اصلاً جزء شيعيان ما نيستي. ما پشت پرونده تو را امضاء نمي‌کنيم. اگر قرار هست حسابت با ما باشد بايد مراقب خودت باشي. يکي از راهکارهاي ديگر که حضرت امام فرمودند: «أنا و علي أبوا هذه الأمة» ما پدران اين امت هستيم. حضرت امام مي‌فرمايند: از روي پيغمبر و اميرالمؤمنين خجالت بکشيم. براي آنها زينت باشيم. وقتي هواي نفست پيش مي‌آيد، خواست خدا و خواست بنده خدا، خواست خدا و خواست خودت، خواست خدا و خواست شيطان و نفس پيش مي‌آيد، لحظه ترجيح ياد پيغمبر بيافت، بگو پدرم شرمنده مي‌شود. بگو: باعث سرشکستگي امام زمانم شوم يا باعث زينتش باشم؟ اگر اينطور محاسبه کردي امام زماني و پيغمبري نگاهش کردي آنوقت پيغمبر برايت دعا مي‌کند. بالاخره براي امام و نبي‌مان باعث سرافکندگي هستيم يا باعث خوشحالي هستيم؟ هر گناهي دل امام زمان را به درد مي‌آورد، ما که دعا مي‌کنيم «اللهم کن لوليک الفرج» ما خيلي دوستت داريم، آقا به دلي که دوستش داريم چنگ مي‌زنيم؟ ما نسبت به حضرات اهل‌بيت مطيع باشيم انشاءالله.
شريعتي: «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى‏ النَّفْسَ‏ عَنِ الْهَوى‏ فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى‏» (نازعات/40 و41) انشاءالله از اين هواي نفس همه دوري کنيم با نورانيت کلام اهل‌بيت(ع) و انشاءالله بهشت نصيب همه ما شود. انشاءالله فرصت باشد بتوانيم همه تأمل کنيم و تفکر کنيم و مراقبه داشته باشيم و راهمان را پيدا کنيم. امروز صفحه 510 قرآن کريم، آيات 30 تا 38 سوره مبارکه محمد(ص) را تلاوت خواهيم کرد.
«وَ لَوْ نَشاءُ لَأَرَيْناكَهُمْ‏ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِيماهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ أَعْمالَكُمْ «30» وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجاهِدِينَ مِنْكُمْ وَ الصَّابِرِينَ وَ نَبْلُوَا أَخْبارَكُمْ «31» إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ شَاقُّوا الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدى‏ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيُحْبِطُ أَعْمالَهُمْ «32» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَكُمْ «33» إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ «34» فَلا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَ اللَّهُ مَعَكُمْ وَ لَنْ يَتِرَكُمْ أَعْمالَكُمْ «35» إِنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا يُؤْتِكُمْ أُجُورَكُمْ وَ لا يَسْئَلْكُمْ أَمْوالَكُمْ «36» إِنْ يَسْئَلْكُمُوها فَيُحْفِكُمْ تَبْخَلُوا وَ يُخْرِجْ أَضْغانَكُمْ «37» ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَمِنْكُمْ مَنْ يَبْخَلُ وَ مَنْ يَبْخَلْ فَإِنَّما يَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ وَ اللَّهُ الْغَنِيُّ وَ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ ثُمَّ لا يَكُونُوا أَمْثالَكُمْ «38»
ترجمه: و اگر بخواهيم آنان را به تو مى‏نمايانيم، آنگاه ايشان را به سيمايشان مى‏شناسى و در شيوه و آهنگ كلامشان نيز آنان را خواهى شناخت و خداوند (ظاهر و باطن) كارهايتان را مى‏داند. ما قطعاً شما را مى‏آزماييم تا از ميان شما مجاهدان و صابران را نشان دهيم و اخبار (و اعمالتان) را آزمايش خواهيم كرد. همانا كسانى كه كفر ورزيدند و (مردم را) از راه خدا بازداشتند و بعد از آنكه برايشان راه هدايت روشن شد، با پيامبر مخالفت كردند، هرگز به خداوند گزندى نرسانند و زود باشد كه خداوند اعمالشان را تباه سازد. اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! خدا را اطاعت كنيد و از رسول (نيز) پيروى نماييد و كارهايتان را باطل نسازيد. همانا كسانى كه كفر ورزيدند و (مردم را) از راه خدا باز داشتند، سپس در حال كفر از دنيا رفتند، پس خداوند هرگز آنان را نخواهد بخشيد. پس سستى نورزيد، تا به سازش دعوت كنيد، با اينكه شما برتريد و خداوند با شماست و هرگز چيزى از (پاداش) اعمالتان را كم نمى‏كند. زندگى دنيوى، تنها بازيچه و سرگرمى است و اگر ايمان آوريد و پروا پيشه كنيد، خداوند به شما پاداش مى‏دهد و همه اموالتان را نمى‏خواهد. اگر خداوند همه اموالتان را بخواهد و به آن اصرار ورزد، بخل مى‏ورزيد و (به سبب همين بخل،) كينه‏هاى شما را آشكار مى‏سازد. آگاه باشيد! اين شماييد كه براى انفاق در راه خدا دعوت مى‏شويد، پس بعضى از شما بخل مى‏ورزند و هر كس بخل ورزد، فقط نسبت به خود بخل مى‏ورزد و خداوند غنىّ و بى‏نياز است و شماييد نيازمندان و اگر روى بگردانيد، قومى غير شما را جانشين شما مى‏كند كه آنان مثل شما (سست ايمان و بخيل) نباشند.
شريعتي: سلام و درود خدا بر امام رئوفمان علي بن موسي الرضا، اشاره قرآني امروز را بشنويم و قرار هست اين هفته از علامه جعفري(ره) بشنويم.
حاج آقاي سعيدي: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ» اطاعت درجه دارد. يکوقت مي‌گويند: بچه من هم خوب است ولي فلاني بيشتر حرف گوش مي‌کند. اطاعت اندازه دارد. يعني در همه مسائل اطاعت داشته باشيم، اطاعت ما مبني بر خواست ماست، آن ترجيح دادن هواست. اگر خواست و هواي نفسمان را بر خواست الهي ترجيح داديم نمي‌توانيم مطيع باشيم. خود اطاعت يعني هيچ چيزي را به خواست الهي ترجيح ندهي. «وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَكُمْ» اعمالتان را باطل نکنيد، پس مي‌شود عملي ثبت شود و اما بعداً خط بخورد. يکوقت به واسطه عدم اطاعت باشد، قلب نبي از دست تو آزرده شود. اصل عملت از بين برود. انقلاب کردن و حفظ انقلاب، شايد دومي از اولي سخت‌تر باشد. «إِنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ» معرفي قرآن اين است. لعب، بازيچه، لعاب هم مي‌گويند. حضرت آقاي قرائتي در تفسير نور مي‌فرمايند: لعب را از لعاب گرفتند در بحث لغت و من لغات را نگاه کردم، لعاب به آب دهان بچه که از دهانش مي‌آيد مي‌گويند. دنيا اين حالت لعاب گونه دارد، وقتي مشغول دنيا شويم زشتي ما در نظر اهل معرفت بسيار نمايان است. خودمان حواسمان نيست. لذا تعابيري که اميرالمؤمنين در مورد دنيا چه مي‌گويد، در مورد انساني که با دنيا مخلوط است چه مي‌گويد. حيات دنيا لعبٌ و لهوٌ، بازي است و هدف خاصي ندارد و به نتيجه نمي‌رساند. اگر من يک خريد و فروشي داشته باشم، ملکيت انتقال پيدا نمي‌کند، خريد و فروش‌هاي دنيا لهو است، ملکيت اتفاق نمي‌افتد، چون وقتي مي‌خواهي از دنيا بروي، مال تو نيست. در مغازه بروي خريد و فروش کني، از مغازه بيرون بيايي و بگويي: الکي گفتم. ديگر حق نداري با خودت چيزي ببري. يک پول الکي به صاحب مغازه بدهي نمي‌گذارد جنس را ببري! اگر پول الکي دادي نمي‌گذارند جنس‌هاي دنيايي را ببري، اما اگر واقعي خرج کردي، نماز و روزه‌ات، با خودت در قبر مي‌آيد و در آخرت هست و باعث نورانيت شما مي‌شود.
شريعتي: يکي از ويژگي‌هاي حضرت علامه جعفري(ره) جامعيت شخصيت ايشان بود. در علوم مختلف متبحّر بودند، صاحب نظر و انديشه بودند و به تعبير حضرت آقا هنر را خوب مي‌شناختند و هنرمند واقعي بودند. در مورد اين شخصيت بشنويم و بعد قرار هست در مورد رد مظالم و طرح‌هاي ماه ربيع توضيح بدهيم.
حاج آقاي سعيدي: خدا رحمت کند ايشان فوق العاده لطيف بودند. روح خيلي لطيف و هنرمندي داشتند، خيلي تقرب به خدا داشتند و اندک چيزي ايشان را متحول مي‌کرد. وقتي روضه مي‌شنيد همان اول زود منقلب مي‌شد. کاري به ادامه روضه نداشت. نقل مي‌کنند يکوقت در مجلسي يک بنده خدايي يک عکسي مي‌آورد و مي‌گويد: اين به عنوان زيباترين زن قرن يا سال است، چه کسي حاضر است هزار سال با چنين زني زندگي کند و يا از آن طرف يک لحظه چهره مبارک اميرالمؤمنين(ع) را ببيند؟ هرکس يک حرفي زد و بعضي به شوخي چيزي گفتند. بعضي گفتند: هرکس بميرد در آن دنيا اميرالمؤمنين را مي‌بيند! ايشان وقتي عکس به دستش رسيد، چشمش تار شد و ديگر چيزي نديد. بعضي مي‌گويند: اصلاً ايشان بلند شد و رفت. چند دقيقه استراحت کرد و در همان حال و هوا چهره مبارک اميرالمؤمنين را ديد. ايشان به حجره دوستان برگشت و گفت: به مراد دلتان رسيديد؟ تصميمتان چه شد؟ گفتند: اين عکس است و ما به مراد دلمان نرسيديم. ايشان گفت: اما من به مراد دلم رسيدم. اصل مقايسه براي ايشان تلخ بود و اين يعني تقوا، يعني عشق و عاشق خدا بودن، عاشق اميرالمؤمنين بودن و هيچ چيزي را به او ترجيح ندهي. انشاءالله خدا اينطور ما را عاشق کند.
شريعتي: هرسال در ايام ماه ربيع اتفاقات خوبي در برنامه مي‌افتد، اولاً گفتيم ماه ربيع در خاطر بچه‌ها شيرين و ماندگار شود، سالهاست مخاطبين برنامه و همراهان هميشگي آنهايي که بچه محصل دارند قرار گذاشتند براي بچه‌ها يک جعبه شيريني مي‌خرند و به مدرسه مي‌برند و خيلي دل ‌انگيز است. بحث دوم هم رد مظالم هست و امسال با اجازه‌اي که برنامه سمت خدا از مراجع محترم تقليد گرفته تا سقف 500 هزار تومان مي‌توانند رد مظالم بدهند.
حاج آقاي سعيدي: بحث رد مظالم آن چيزهايي است که به گردن هست و آدم نمي‌تواند احقاق حق کند، بيست سال پيش طرف هم نمي‌شناسد، داشته رد مي‌شده خانه کسي بوده، با ماشين مي‌رفته و زده آينه ماشين طرف را شکسته است. وظيفه آدم اين است که همان موقع جريمه را پرداخت کند. وقتي به اينجا رسيد که دستيابي نبود حتماً گناه و کثيفي آن روي آدم مي‌ماند. اين اثر وضعي را آدم از بين ببرد. جواب پس دادن در اين دنيا خيلي ساده‌تر از آن دنياست. لذا رد مظالم دنيايي را جدي بگيريم و يک ذره اضافه‌تر، فردا همين احتياط هم نزد خدا مأجور است.  چون خداوند احتياط را دوست دارد. اگر هزار تومان بود و هزار و پانصد دادي، ثواب و اجر جداگانه‌اي دارد. در بحث رد مظالم يک مقدار بيشتر پرداخت کردن خوب است. پول آدم که حلال و طيب شد، شيرين مي‌شود.
شريعتي: شما مي‌توانيد تا سقف پانصد هزار تومان اين حق و اين مبلغ را به فقرايي که مي‌شناسيد پرداخت کنيد. اگر بيشتر از اين مبلغ بود بايد از مراجع اجازه مجدد گرفت و مي‌توانيد با دفاتر مراجع تماس بگيريد. دعا بفرماييد و آمين بگوييم.
حاج آقاي سعيدي: اللهم عجل لوليک الفرج، خدايا دل ما براي امام زمانمان تنگ است. زمان ظهور را هرچه سريعتر برسان و ما را از اعوان و انصار حضرت قرار بده.
شريعتي: بهترين‌ها را براي شما آرزو مي‌کنم و کبوتر دلمان را راهي مسجد النبي مي‌کنيم.
«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين»

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها