اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

97-07-25-حجت الاسلام والمسلمين سعيدي – آرامش در زندگي؛ بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني (ره)- حب دنيا

معرفی برنامه


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: آرامش در زندگي؛ بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني (ره)- حب دنيا
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين سعيدي
تاريخ پخش: 25-07-97

شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد.
با اذن خداوند که رحمان و رحيم است *** رفتيم در خانه‌ي مردي که کريم است
در باز شد و عطر پيامبر به هوا رفت *** فهميد بهشتي است که سرشار نسيم است
برخورد کريمانه چنان بود که فهميد *** معبود ازل در دل اين خانه مقيم است
گفتند: مسيحاي زمين غير حسن نيست *** اين عهد اَلست، عهد ازل، عهد قديم است
بايد بنشينيد و ببينيد در اين خاک *** چه رايحه و عطر و چه بو و چه نسيم است
وقتي که به نام پدرت سفره کني پهن *** بي غصه‌ترين غصه فقط، غصه‌ي نان است
در صلح تو جنگي است که در صلح کسي نيست *** سهميه‌ي شمشير تو دست پسران است

سلام مي‌کنيم به امام مظلوم‌مان به امام غريبمان، کريم اهل‌بيت امام حسن مجتبي(ع). سلام مي‌کنم به همه بيننده‌ها و شنونده‌هاي نازنين‌مان، اينجا سمت خداست که از شهر سمنان تقديم شما مي‌شود. يک سلام ويژه و مخصوص هم به همه سمناني‌هاي نازنين و گرانقدر داريم، بخاطر اينکه حاج آقاي سعيدي در سفر تبليغي در اين استان با صفا بودند، ما هم عزم سفر کرديم و از اينجا برنامه امروز را تقديم نگاه شما مي‌کنيم. حاج آقاي سعيدي سلام عليکم، خيلي خوش آمديد. امروز را خدمت شما تسليت مي‌گويم.
حاج آقاي سعيدي: سلام عليکم و رحمة الله، بنده هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام دارم. انشاءالله توفيق بندگي و عبادت خداوند را در همه احوال زندگي داشته باشيم. بسم الله الرحمن الرحيم، به نام خداوند بخشنده مهربان، به نام خداوند خالق حَسن و حُسن. نام مبارک امام حسن که به ميان مي‌آيد، اولين صفت غربت امام حسن است. مي‌گويند: روضه براي آخر مجلس است، نام امام حسن را که مي‌بريم روضه است. از آن فتنه‌اي که براي حضرت ايجاد کردند در مسأله صلح، حضرت نوشتند و چه فتنه‌اي شد. خيلي‌ها بريدند، آنهايي که نسبت به مسأله فتنه توان تبعيت از امامشان را نداشتند، دوستداران امام هستند. آنهايي که فکر مي‌کردند شيعه امام حسن هستند، حرف‌هاي زشتي زدند. پناه بر خدا شايد زبان نچرخد گفتند: يا مذل المؤمنين! کسي که مؤمنين را ذليل کردي. چطور نگاه به امامشان کردند؟ يکوقت يکي از آقايان بچه‌هاي جبهه و جنگ بود، فرمود: من آنجايي فهميدم امام حسن(ع) چطور بود، وقتي حضرت امام خميني قطع‌نامه 598 را پذيرفتند. گفت: بعضي از دو دستگي‌ها را آنجا ديديم. يک کساني تا وقتي امام فرمودند: جنگ، گفتند: چشم! وقتي فرمودند: قطع‌نامه را مي‌پذيريم باز گفتند: چشم! ولي بعضي برنتابيدند. گفت: يکباره ديدم انگار جريان امام حسن(ع) و جريان فتنه آن زمان تکرار شد. خيلي‌ها بريدند!
عبيد الله بن عباس سردار امام حسن(ع) است، دو فرزندش را معاويه کشت. اينقدر تحريک و تحريص مي‌کنند از حيث مالي و او را مي‌ترسانند، دوباره طرف معاويه مي‌رود و امام حسن را تنها مي‌گذارد. يکوقت ما روضه مي‌خوانيم مي‌گوييم: امام حسن آيا در کوچه کنار حضرت صديقه بودند يا نه؟ خودش خيلي روضه است که امام حسن چه ديده است؟ غيرت امام حسن(ع)، در سن خردسالي و کودکي بودند و چه ديدند. چه اتفاقي آن روز افتاد و حضرت ديدند. روضه حضرت صديقه طاهره برکت خودش را مي‌آورد اما يکوقت روضه خود حضرت است چطور حضرت را تنها گذاشتند و نسبت به حضرت بي مهري شد. مي‌گويد: هيچ جا خانه خود آدم نمي‌شود. قتلگاه حضرت خانه خودش شد. مي‌گويند: چه کسي از همه به شما نزديکتر است؟ مي‌گويد: عيالم، خانواده از همه نزديکتر است. همسر حضرت قاتل او شد. يعني هرچه از غربت حضرت بگوييم کم گفتيم. انشاءالله خدا توفيق بدهد اين جريان هفت صفر، جرياني که ما خيلي مديون امام حسن(ع) هستيم، اين غربت را يک مقدار فرياد بزنيم. در ايام شهادت هر امام مزار آن امام شلوغ است. براي زيارت ازدحام جمعيت است ولي بقيع يک زائر ندارد. انشاءالله به فضل خدا، ظهور حضرت حجت بيايد و ببينيم آن روزي را که اين مظلوميت‌ها و غربت‌هايي که براي امام حسن ايجاد شد، حضرت بيايد و انتقام بگيرد. در استان سمنان، شهر شاهرود هستيم. عزيزان فوق العاده هستند. من هرجايي مي‌روم غير از ادب چيزي نديدم. يک صفت ويژه اينکه خيلي روي مسائل ديني و بالاخص به آيات خيلي وارد هستند. جاهايي که نيمي از آيه را مي‌خوانم، نيم ديگر را مي‌خوانند. پاي منبر بزرگ شدند و خيلي قوي هستند و توجه دارند. شاهرود خطه عالم خيزي است. لطف خدا بوده که در اين شهر خدمتگزار باشم.
شريعتي: بحث ما با حاج آقاي سعيدي بحث آرامش بود در سايه تعاليم دين و گفتيم: اگر توانستيم رذايل اخلاقي را از خودمان دور کنيم به آرامش خواهيم رسيد. احاديث نوراني چهل حديث امام(ره) صفحه به صفحه مرور مي‌کنيم. به حديث ششم رسيديم.
حاج آقاي سعيدي: بسم الله الرحمن الرحيم، موضوع اين حديث حبّ دنيا و آخرت است. گره خوردن و چسبيدن به دنيا و اينکه چقدر مذموم است و چه اثراتي در زندگي ما دارد. از چيزهايي است که وقتي کلمه دنيا و آخرت را جستجو کنيد، دامنه بسيار وسيعي پيدا مي‌کنيد. از چيزهايي است که از حضرت آدم به توصيه نسبت به آن روايت داريم تا امام حسن عسکري و امام زمان(ع). وقتي اينگونه توجه را مي‌بينيم يعني مطلب خيلي مهم است. يک نوع لغزشگاه براي همه است. کسي مستثني نيست. منتهي دنياها فرق مي‌کند. يکي دنيايش مقامش است. يکي دنيايش شهرت است، يکي پول و يکي ماشين است. امام صادق(ع) مي‌فرمايد: «من أصبح و أمسي و الدّنيا أکبر همّه» کسي که روز و شبش اين باشد، بزرگترين همت او دنيا باشد. همه زندگي‌اش در دنيا خلاصه شود، «جعل الله الفقر بين عينيه» خدا فقر را مقابل پيشاني او قرار مي‌دهد، پيشاني نوشت او فقر مي‌شود. فقر لزوماً به معني کم پولي نيست. «و شتّت أمره» کارهايش گره مي‌خورد. کسي که همتش دنيا باشد. «و لم ينل من الدّنيا إلّا ما قسم له» به چيزي از دنيا نمي‌رسد الا آن چيزي که قسمت اوست. «و من أصبح و أمسي و الآخرة أکبر همّه» کسي که صبح و شبش چنين باشد، بزرگترين همتش آخرتش باشد. «جعل الله الغني» خدا غنا و بي نيازي را در قلبش قرار مي‌دهد. «في قلبه و جمع له أمره» خدا کارش را درست مي‌کند. خدا وکيل او مي‌شود. خدا در کار انجام دادن مشکلي ندارد. همين ابتدا دعا کنيم که خدايا تمام همت ما را آخرت ما قرار بده.
چه مي‌شود آدم‌ها گرفتار مي‌شوند؟ چه مي‌شود بزرگترين همتشان اين مي‌شود؟ بالاخره دنيا مذموم است، بد است، خوب است. يک نفر آمد خدمت اميرالمؤمنين و از دنيا بد گفت. حضرت مخالف حرفش فرمودند: «إِنَ‏ الدُّنْيَا دَارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا» دنيا دار صدق است. دار عافيت است. دار غني و بي نيازي است. دار وعظ است، دار نصيحت است. يک جايي آمدي که وعظ بشوي و نصيحت ببيني. «مَسْجِدُ أَحِبَّاءِ اللَّهِ» محل سجده دوستداران خداست. اگر جاي به اين بدي بود، خدا براي چه پيامبران الهي را فرستاد؟ پس دنيا خوب شد يا بد؟ اگر دنيا را به قول پيامبر(ص) «مزرعة للآخره» ديدي، يک مسأله است. اما اگر دنيا را با پستي‌ها و دنو خود ديدي، يک مطلب ديگر است. «وَ مُصَلَّي مَلائِكَةِ اللَّهِ وَ مَهْبِطُ وَحْيِ اللَّهِ» محل هبوط وحي است. دنيا چنين است و تو حواست باشد با چه ابزاري نگاهش مي‌کني. پول بد است يا خوب است؟ حضرت خديجه(س) همه دارايي‌اش را براي پيامبر خرج کرد و پشتوانه مالي پيغمبر مي‌شود. پيامبر از کساني است که فوق العاده نسبت به ايشان محبت دارند، هميشه از حضرت خديجه ياد مي‌کند که او تمام زندگي‌اش را براي من گذاشت. آبرو، شهرتش را براي من گذاشت. کسي که بزرگترين شخص زنان عرب در آن زمان بود، در هنگام زايمان حضرت صديقه طاهره(س) او را تنها گذاشتند. چون با پيامبر ازدواج کرده بود. تمام مظاهر دنيايي را براي پيغمبر خرج کرد. خودش و مالش را وقف کرد. پس مي‌شود اعتبار، مقام باشد و دنيا مي‌تواند ايجاد کننده بهشت باشد و رضايت خدا را با همين دنيا داشت.
پس اين دنياي مذمومي که وقتي اسمش مي‌آيد، به عنوان چيزي که ابزار شيطان است براي ضلالت و گمراهي، چيزي که زينت شيطان فقط روي آن انجام مي‌شود، «وَ إِذْ زَيَّنَ لَهُمُ‏ الشَّيْطانُ‏ أَعْمالَهُم‏» (انفال/48) شيطان عمل آنها را دنيايي مي‌کند و آلوده مي‌کند. دنيايي که زنجير براي ماست و بعضي از اهل جهنم مي‌گويند: از همين دنيا شروع مي‌شود. حضرت امام مي‌فرمايد: اين دنيا، دنياي خوديت انسان است. نفسانيات انسان است. کار دنيا و کار آخرت را تعريف کنم. کسي که صبح بلند مي‌شود و مي‌آيد، کارگري مي‌کند. عرق مي‌کند براي اينکه کسب روزي حلال کند براي زن و بچه، حضرت امام مي‌فرمايد: اين در زير مجموعه آخرتي‌هاست. اين آخرت است و آن کسي که رفته يک کمکي به فقير مي‌کند، هزار تا فيلمبردار کنارش هست و ريا مي‌کند، هر حيثيتي که شما بگوييد، ريايي باشد به يک عمل عبادي، حضرت امام مي‌فرمايد: اين دنيايي مي‌شود. قيافه‌اش چيست؟ عبادت است. واقعيتش چيست؟ رياست، دنياست، خدا «وَ ما تُخْفِي‏ الصُّدُورُ» (غافر/19) از آنچه در قلب ما هست خبر دارد، اين دنيا مي‌شود و گاهي ما خودمان را گول مي‌زنيم. فکر مي‌کنيم چه خبر است بعد که باز مي‌کنيم مي‌بينيم چيزي در توشه ما نيست. امام سجاد(ع) مي‌فرمايد: «اللهم اني اعوذ بک» خدايا پناه مي‌برم به تو «ميتَةٍ عَلى‏ غَيْرِ عُدَّةٍ» در کوله پشتي من چيزي نباشد. کوله پشتي که مي‌خريد درونش را با روزنامه پر کردند و شما به اسم کوله پشتي پر نمي‌خريد. خالي مي‌کنند، مي‌گوييد: درونش چيست؟ مي‌گويند: هيچي نيست، روزنامه ريختيم اينطوري باد کند و قشنگ به نظر بيايد. خدا گول نمي‌خورد.
مسأله چيست؟ چه مي‌شود حب دنيا زياد مي‌شود؟ نگاه به دنيا که غلط شد و دنيا را پايدار ديد، هرچقدر اينطور ديد مثل سراب آدم دنبالش مي‌دود و مي‌گويد: چقدر زلال، هرچه بيشتر ببيند و بيشتر مي‌دود. گول مي‌خورد، اهل‌بيت مثال زدند دنيا مثل سايه است. هرچه دنبالش کني به آن نمي‌رسي. يکوقت‌هايي فراتر از دنبال کردن است، دل بستن است و اين دل بستن به دنيا اثرات خطرناکي دارد. کسي که دنيا محبوبش شد، موقع مردن چه اتفاقي مي‌افتد، مي‌بيند خدا دارد به وسيله ملک الموت قبض روح مي‌کند، يعني دارد از محبوبش جدا مي‌شود. روايت اين است که به سخط خدا از دنيا مي‌رود. سخط يعني خشم، آدمي که به دنيا دل بست با بغض از خدا از دنيا مي‌رود. يک چيزي را که دوست داري وقتي از تو بگيرد ناراحت مي‌شوي. هرچه بيشتر دوست داشته باشي ناراحتي عميق‌تر است. سخط عين روايت است. کسي که با بغض از خدا از دنيا مي‌رود، اشهد ان لا اله الا الله مي‌گويد؟ سخت است و نمي‌گويد. مي‌گويد: دلم از خدا پر است. «طول العمل» به معني طولاني شدن آرزوها، اينطور که فکر مي‌کني يکباره مي‌بيني ناگهان بانگي برآمد و خواجه مرد. وقتي رفتي تمام اعتبارهايي که براي خودت داشتي تمام مي‌شود.
يک نفر مي‌ميرد، دکتر، آيت الله، مهندس، وقتي مي‌خواهند با هم صحبت کنند مي‌گويند: جنازه را کجا گذاشتند؟ ديگر کسي عنوانش را نمي‌گويد. جنازه را دفن کرديد؟ آورديد، نماز خوانديد؟ ديگر نمي‌گويند: آيت الله فلاني... پرونده بسته شد و اسم جنازه مي‌شود. اين دنيايي است که روي آن حساب کرديم. تمام کساني که سلام و عليک مي‌کردي، وقتي زير تابوت مي‌آيند مي‌گويند: چقدر سنگين است! واقعيت دنيا همين است. اين خيلي بد است منتهي براي کسي که بفهمد. چند دقيقه بعد که مردي اسمت جنازه مي‌شود و همه دنبال اين هستند که تو را دفن کنند. از حيث اينکه امانت الهي است «قو علي خدمتک جوارحي» تکليف نسبت به آن دارم. ولي از حيث اينکه خودش موضوع واقع شود. دنيا اگر ابزار رسيدن به خدا شد، مقدس مي‌شود. اگر خودش موضوع قرار گرفت، بت مي‌شود. مي‌شود اينکه من بخاطر او و بخاطر اينکه او دستور بدهد من انجام بدهم. دستور دنيا به صورت امر اين چنين نيست. مي‌خواهي مقامت بالا برود، حالا بايد چه کني؟ اينها لوازم بالا رفتن مقام توست. گناه الف، گناه ب، خود شهرت برايت موضوع پيدا کند و ديگر يادت برود. اما اگر ديگر ابزار شد، اميرالمؤمنين(ع) کشاورزي مي کند. درخت مي‌کارد، چاه مي‌کند. در تاريخ هست حضرت چاه مي‌کندند و وقف مي‌کردند. اهل‌بيت فوق‌العاده سختکوش بودند. بهترين نخل‌ها مربوط به باغ‌هاي اميرالمؤمنين(ع) بوده است.
امام باقر گاهي اينقدر کار مي‌کردند يک نفر آمده بود زير بغل حضرت را گرفته بود. يک نفر نگاه کرد و گفت: چقدر براي دنيا مي‌دوي؟ چشم او همين خطا را داشت. حضرت فرمود: دوست دارم با همين حال خدا را ملاقات کنم. با همين حال خستگي و کار خدا را ملاقات کنم. تو نمي‌داني دنيا و آخرت چيست. دلبستگي‌ها در دنيا چه بلايي سر آدم مي‌آورد. نگاه غلط به دنيا از اين بلاها زياد مي‌آورد. ايشان مي‌گويد: از مفاسد بزرگ حب دنيا اين است که آدم را از عبادت باز مي‌دارد. چون ثمره عبادت را نزد خدا مي‌بيني ولي کار براي دنيا را ثمره‌اش را از خود دنيا مي‌بيني، اگر دنيا موضوع اصلي شد، ديگر خدا کنار مي‌رود، کار خوب را بخواهم انجام بدهم، تعريف خوب چيست؟ شما به يک بچه ده ساله بگو يک غذاي خوب نام ببر. زود مي‌گويد: پيتزا! به متخصص تغذيه بگو يک غذاي خوب نام ببر، مي‌گويد: آبگوشت. شما که يک لغت گفتي چرا دو تا جواب گرفتي؟ چون خوب را بچه شنيد خوشمزه، متخصص تغذيه شنيد مفيد! دو تا مطلب شد.
اهل دنيا خوب را يک چيزي مي‌شنوند، کار عمل صالح و خوب را يک چيزي مي‌شنوند، اهل آخرت يک چيز ديگر مي‌شنوند. شخصي خدمت امام صادق آمد و گفت: مي‌خواهم به يک سفر تجاري بروم. شما راهنمايي کنيد بروم يا نروم؟ به نفعم هست يا نيست؟ حضرت فرمود: به نفع تو نيست. اتفاقاً رفت و خيلي سود کرد. برگشت و به آقا گفت: يک سؤالي هست نمي‌توانم نپرسم. شما به من گفتيد: نرو! من تجارت و کاسبي خوبي داشتم. چرا شما گفتيد: نرو؟ حضرت فرمودند: در فلان منزلگاهي که رفته بودي يک جايي نماز صبح تو قضا شد. گفت: بله! گفت: اگر همه مال التجاره را هم خرج مي‌کردي ثواب آن نماز صبحي که از تو قضا شده را نمي‌تواني تدارک کني. تو از من پرسيدي به خير من است يا نه، نگفتي پولدار مي‌شوم يا نه؟ خير يعني آخرت تو و تو که دنيايي نگاه مي‌کني يعني سود، تعداد حجم مال چقدر است. لذا ما گاهي مي‌گوييم: خدايا به ما خير بده. خدايا به ما خير بده يکوقت ترجمه‌اش اين است: خدايا يکوقت پول به ما ندهي، چون خير ما در پول داشتن نيست. جنبه‌اش را ندارم. خدايا من يکوقت «إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى‏ أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‏» (علق/6و7) مي‌شوم. بعضي تا وضع مالي‌شان خوب مي‌شود، عوض مي‌شوند و جواب سلام را نمي‌دهند.
سال 72، 73 بود، زماني که مي‌خواستيم ديپلم بگيريم. دعا مي‌کردم خدايا فلان دانشگاه قبول شوم. يکوقت‌هايي پدرم مي‌گفت: دعا کن خدا به خيرت باشد. از آنجا هميشه دعا کردم خدايا به خيرم باشد. بعد نشد و ما طبق جهت‌دهي که داشتيم مسأله حوزه پيش آمد و در اين مسير رفتيم. الآن فکر مي‌کنم مي‌گويم: خدايا چه خوب شد نشد. چقدر خوب شد دعاي من مستجاب نشد. الحمدلله رب العالمين که به اين حالت خير تمام شد.
من از درمان و درد و وصل هجران *** پسندم آنچه که جانان پسندد
خدايا راضي هستم به رضاي تو، حضرت امام مي‌فرمايد: وقتي همّ انسان آخرت شد، همّ انسان عبادت شد، هم انسان بندگي شد، بدنش از نفسش اطاعت مي‌کند. يکوقت شما شروع مي‌کني، ايشان مي‌گويد: در زمستان خواندن نماز شب سخت است. بايد بيرون بروي و با حال و هوايي که داشتند، ايشان مي‌گويد: اوايل سخت است اما بعد عبادت يک خاصيتي دارد، نفس انسان را همراه مي‌کند. بعد مي‌بيني براي اهل تقوا ديگر سخت نيست. براي اهل تقوا شيرين مي‌شود. بعد مي‌بيني کم کم انتظار مي‌کشند يعني علما و بزرگان شب هي از خواب مي‌پريدند. وقتش شده، الآن اين مقدارش را بخوانيم. پيغمبر اکرم(ص) در مسير راه مي‌رفتند، آسمان را ظهر نگاه مي‌کردند، مي‌گفتند: بلال اذان بگو. اضطراب براي نماز داشتند. به ديد تکليف به آن نگاه نمي‌کند، اهل آخرت شدي شيرين مي‌شود و بعد دنيا بي مزه مي‌شود. چرا؟ چون کوچکي‌اش را مي‌بيني.
در زمان مقايسه يک بستني براي يک بچه بخر، بگو: بستني، جلوتر مي‌روي يک بچه ديگر بستني گرفته اينقدر بزرگ، بچه نگاه مي‌کند و بستني را زمين مي‌اندازد. اين چيه براي من خريدي؟ اهل آخرت تازه مزه آخرت را مي‌چشند. مزه کار براي خدا را مي‌چشند. مزه عبادت را مي‌چشند. دنيا برايشان بي معني و بي مزه مي‌شود. وقتي به بچه شير خشک دادي ديگر شير مادر نمي‌خورد. مزه با خدا بودن، با آن نا محدود، حضرت امام مي‌فرمايد: آدم‌ها کمال طلب هستند، کمال طلبي آنها مطلق است و انتها ندارد. وقتي کمال مطلق واقعي را پيدا کرد ديگر اين جقجقه دنيا او را ساکت نمي‌کند. نزد حضرت ابالفضل(ع) آمد و امان نامه آورد. فکر حضرت براي زندگي‌اش در مقابل امام حسين ارزش قائل است. حضرت ابالفضل شرمنده بود که چرا براي من امان نامه آوردند؟ اينها چه تصويري کردند جلو آمدند؟ فکر کردند از جان در دنيا عزيزتر نيست. ما عمر سعد را با حکومت ري را و جرجان (گرگان) طرف خود کشيديم. فکر مي‌کردند چنين است و از اهل آخرت درک ندارند.
مثلاً در مورد ازدواج شما با يک بچه پنج ساله صحبت کني، متوجه نيست. او درکي ندارد و شما در گويش ناتوان نيستي. اهل دنيا اصلاً درکي از معنويت ندارند. لذا اميرالمؤمنين(ع) در خطبه متقين مي‌فرمايد: وقتي به اهل دنيا نگاه مي‌کنم، مي‌گويم: بابا اينها قاطي هستند. يک امر عظيمي آنها را اين حالت کرده است. شما فکر مي‌کني اينها مريض هستند. اين کارها يعني چه؟ چون اين مقدار در تو شکل نگرفته و ذائقه ندارد. ما هيچوت نمي‌توانيم يک چيز ديدني را بخوريم، اين از يک وادي ديگر است. يک ديدني آنجا وجود دارد که با چشم سر نيست. يک درکي وجود دارد که ما به ازاي آن را اهل دنيا نمي‌چشند. نمي‌فهمد بيدار شدن نماز شب يعني چه؟ چرا حضرت گفت: مرگ را چطور مي‌بيني، گفت: «احلي من العسل» مگر مي‌شود؟ يک جوان هزار تا آرزو دارد و بعد همه چيزش حسين مي‌شود. آنوقت مي‌گويد: عالم به فداي حسين! عزيزترين چيزهاي من فداي حسين! «بأبي انت و أمّي» کاش هزار بار جان داشتيم فداي امام حسين مي‌کرديم.
شريعتي: اينقدر درگير دنيا شديم و همه چيز را حساب و کتاب مي‌کنيم، انگار بي حس هستيم.
حاج آقاي سعيدي: نسبت به آخرت سِر شديم. حساب و کتاب دنيايي مي‌کنيم. وگرنه حساب و کتاب الهي «من حيث لا يحتسب» از آن جهت که تو حساب نمي‌کني من حساب مي‌کنم. برکت دست من است. تو حج پول را حساب مي‌کني و من ارزش پول را، ارزش آنچه به تو مي‌دهم شيرين باشد براي تو يا نه، قديمي‌ها يکوقت مي‌گويند: يکوقت پول دارد ولي مي‌گويد: در خون مي‌زند و مي‌خورد. برکت براي خداست، شيريني براي خداست. مريضي مي‌دهد، درمانش را مي‌دهد اگر با ديد خدايي نگاه کني شيرين مي‌شود. امام سجاد(ع) در دعاي سي صحيفه سجاديه مي‌گويد: خدايا نمي‌دانم چطور شکرت کنم. نمي‌دانم بخاطر صحتّم تو را شکر کنم يا براي بيماري؟ بيماري به من دادي اين اثرات را براي من دارد، ارتقاء درجه دارد، حضرت دانه دانه مي‌شمرد. نگاه مي‌کنيم که در بيماري هم کلي نعمت است. اگر خدايي نگاه کردي، هرچه از دوست رسد، نيکوست. همه چيز زيبا مي‌شود. خدا در زندگي‌هاي ما خيلي کمرنگ است. چيزهاي ديگري را مؤثر مي‌بينيم. بازيچه‌هاي ديگري را مؤثر مي‌بينيم.
بزرگي مي‌گفت: ما پشت صحنه عالم را نمي‌بينيم. فقط روي صحنه را مي‌بينيم. نمي‌دانيم يک عروس گردان، يک واقعيتي آن پشت هست، با اينها بازي نکني و مشغول نشوي. هرچه آدم جلو برود، در دنيا آلودگي و گرفتاري تو بيشتر مي‌شود. امام صادق مي‌فرمايد: مثل آب شور است که هرچه بخوري بدتر است. حضرت در روايت مي‌فرمايد: تا موقعي که او را بکشد. اينقدر آب شور را بخورد تا بميرد. طرز فکري که اهل‌بيت(ع) دارند و حضرت امام مي‌گويند اين است. حواست باشد به دنيا آلوده شوي، يک طرز فکري يکوقت بود که مخالف طرز فکر حضرت امام بود. مي‌گفتند: در مسئولين يک نفر اگر پنج درصد خطاي مالي داشت، 95 درصد به نفع نظام کار مي‌کند. حضرت امام بر خلاف طرز فکر مي‌فرمايند: حرص آدميزاد به پنج درصد جمع نمي‌شود و مي‌خواهد ده درصدش کند. انسان کمال طلب است و مي‌رود صد در صد مي‌کند. لذا اميرالمؤمنين(ع) نگاه نمي‌کند مسئولش است، نگاه مي‌کند شنيدم سر سفره‌اي رفتي که اغنياء بودند و ضعفا نمي‌توانستند سر آن سفره بيايند. اگر کسي تمايل به ماديات دارد و اين مسأله درونش ايجاد شد، سر شدني نيست. کشورگشايي است. بحث کشور داشته‌هاي خودش را دارد، فکر کنيم فلاني اينقدر دزديد پس سير شد، حالا او را در اين کار بگذاريم. اتفاقاً بيشتر مي‌شود و دزدي او تقويت مي‌شود. تخم مرغ دزدي است که شتر دزد خواهد شد.
شريعتي: ما يک مملکت وجودي داريم که اين مملکت وجودي‌مان را روي يک جايي بنا مي‌کنيم که متلاطم است، دنيا متلاطم است و هرچقدر مي‌دوي نميرسي و اين نا آرامي به سراغ تو مي‌آيد.
حاج آقاي سعيدي: موضوع بحث ما اين بود، بحث جنود عقل و جهل را که در کتاب شريف اصول کافي هست، تمام بدبختي‌هاي آدم براي جهل اوست. انشاءالله به برکت روايات اهل‌بيت(ع) خدا علم و آگاهي و توفيق عمل به ما بدهد و بتوانيم در آن مسير قدم برداريم.
شريعتي: امروز صفحه 475 قرآن کريم، آيات نوراني سوره مبارکه غافر را تلاوت خواهيم کرد. چقدر خوب است در هفتم صفر، سالروز شهادت کريم اهل بيت امام مجتبي ثواب تلاوت اين آيات را به روح بلند و آسماني حضرت هديه کنيم.
«هُوَ الَّذِي‏ خَلَقَكُمْ‏ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ يُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ ثُمَّ لِتَكُونُوا شُيُوخاً وَ مِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى مِنْ قَبْلُ وَ لِتَبْلُغُوا أَجَلًا مُسَمًّى وَ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ «67» هُوَ الَّذِي يُحْيِي وَ يُمِيتُ فَإِذا قَضى‏ أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ «68» أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يُجادِلُونَ فِي آياتِ اللَّهِ أَنَّى يُصْرَفُونَ «69» الَّذِينَ كَذَّبُوا بِالْكِتابِ وَ بِما أَرْسَلْنا بِهِ رُسُلَنا فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ «70» إِذِ الْأَغْلالُ فِي أَعْناقِهِمْ وَ السَّلاسِلُ يُسْحَبُونَ «71» فِي الْحَمِيمِ ثُمَّ فِي النَّارِ يُسْجَرُونَ «72» ثُمَّ قِيلَ لَهُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ تُشْرِكُونَ «73» مِنْ دُونِ اللَّهِ قالُوا ضَلُّوا عَنَّا بَلْ لَمْ نَكُنْ نَدْعُوا مِنْ قَبْلُ شَيْئاً كَذلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ الْكافِرِينَ «74» ذلِكُمْ بِما كُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ بِما كُنْتُمْ تَمْرَحُونَ «75» ادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ «76» فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَإِمَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِلَيْنا يُرْجَعُونَ «77»
ترجمه: او كسى است كه شما را از خاك آفريد، سپس از نطفه‏اى، سپس از علقه‏اى (خون بسته شده)، سپس شما را به صورت نوزادى (از رحم‏ها) بيرون مى‏آورد، سپس (رشدتان مى‏دهد) تا به كمال قوّت خود برسيد (و) آنگاه تا پير شويد، و بعضى از شما پيش از رسيدن به پيرى مى‏ميرد (ولى بعضى از شما زنده مى‏مانيد) تا به سرآمدى كه معيّن است، برسيد و باشد كه تعقّل كنيد. او كسى است كه زنده مى‏كند و مى‏ميراند، و چون به وجود چيزى حكم كند، فقط به آن مى‏گويد: «باش» پس بى درنگ موجود مى‏شود. آيا كسانى را كه در آيات خداوند مجادله و ستيز مى‏كنند نديدى كه چگونه (از حقّ) منصرف مى‏شوند؟ كسانى كه كتاب خدا و آن چه را كه پيامبرانمان را به آن فرستاديم تكذيب كرده‏اند، پس به زودى (نتيجه‏ى كار خود را) خواهند دانست. آن گاه كه غل‏ها در گردن‏هايشان باشد و با زنجيرها كشيده مى‏شوند. در آب جوشان و سپس در آتش سوزانده مى‏شوند. سپس به آنان گفته مى‏شود: «آن چه (براى خدا) شريك قرار مى‏داديد كجا هستند؟ (آنها) كه جز خدا پرستش مى‏كرديد؟! گويند: «از نزد ما گم شده‏اند، بلكه ما در دنيا چيزى را پرستش نمى‏كرديم». اين گونه خداوند كافران را گمراه مى‏كند. اين (عذاب) به خاطر آن است كه در زمين به ناحقّ شادى مى‏كرديد و در ناز و سرمستى به سر مى‏برديد. از درهاى دوزخ وارد شويد كه جاودانه در آنيد و چه بد است جايگاه متكبّران. پس (اى پيامبر!) صبر كن كه وعده‏ى خداوند حقّ است. پس هرگاه بخشى از آن چه را به آنان وعده داده‏ايم به تو نشان دهيم، يا (پيش از آن) تو را از دنيا ببريم، (در هر صورت) به سوى ما بازمى‏گردند (و عذاب را مى‏چشند).
شريعتي: دعا مي‌کنم انشاءالله زيارت قبر نوراني حضرت و بقيع نوراني نصيب همه ما شود. اشاره قرآني امروز را بفرماييد و بعد هم قرار است از شهيد بزرگوار آيت الله اشرفي اصفهاني ياد کنيم.
حاج آقاي سعيدي: «فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ» خداوند امر به صبر مي‌کند. يکي از بزرگترين امتحان‌هاي الهي صبر است. اينکه ما در زمانه‌اي قرار گرفتيم که بزرگترين آزمايش الهي بر امت پيامبر وارد مي‌شود. اينکه ما در زمان غيبت هستيم. اينکه صبر بر اين غيبت داشته باشيم. تحمل در دينمان داشته باشيم. صبر نگه داشتن زغال داغ و آتش در دست داشته باشيم. دينداري بدون صبر نمي‌شود. بدانيم خداست که به وعده‌اش عمل مي‌کند. «ان الله لا يخلف الميعاد» انشاءالله خداوند اين ايمان را به همه ما بدهد.
اساتيد نقل مي‌کنند که مرحوم آيت الله اشرفي اصفهاني، حضرت امام، مرحوم شهيد مدرس، حضرت آيت الله بروجردي، سيد محمد تقي خوانساري که ايشان از مراجع درجه يک بودند. خدا رحمت کند آقاي مجتهدي مي‌گفت: ايشان مرجع اهل احتياط بود. آيت الله اشرفي اصفهاني اولين کسي است که حکم اجتهادش را مرحوم آيت الله سيد محمد تقي اصفهاني امضاء مي‌کنند. آقاي بروجردي ايشان را به کرمانشاه مي‌فرستد، ايشان عامل جمع مردم مي‌شوند و تفرقه را از بين مي‌برند.
شريعتي: «السلام عليک يا أبا عبدالله»

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها